دانشگاه پیام نور
تاریخ تشیع ۲
دکتر محمد طاهر یعقوبی
فصل اول
بر آمدن سلجوقیان؛ برافتادن آل بویه
هدف کلی
ضرورت آشنایی با دوره سلجوقیان و وضعیت کلی شیعیان
هدف های یادگیری
دانشجو پس از مطالعه این فصل می تواند
۱ عوامل دگرگونی های فکری و فرهنگی در جهان اسلام را درک کند.
پراکندگی جغرافیایی شیعیان و وضعیت آنها را بیان کند.
دلایل حضور سلجوقیان در عراق را بیان کند.
۱-۱ وضعیت سیاسی و دگرگونیهای فکری و فرهنگی جهان اسلام و تشیع اوایل قرن پنجم مصادف با دوره ضعف و پایان تسلط آل بویه بر بغداد و آغاز سلطه سلجوقیان است. آل بویه شیعه مذهب از سال ۳۳۴-۴۴۷ق بر خلافت عباسی مسلط بودند. خلافت عباسی که از زمان نفوذ عنصر ترک دچار ضعف شده بود، اکنون فقط نامی از آن باقی مانده بود و حکومت های مستقل در نقاط مختلف جهان اسلام شکل گرفتند. حکومت فاطمیان (۲۹۷-۵۶۷ق) در مصر ایجاد شد و عنوان خلافت فاطمی را بر خود نهادند. در آندلس هم امویان اندلس که در سال ۱۳۸ق حکومت تشکیل داده بودند، در سال ۳۰۰ ق. رسماً اعلان خلافت کردند به گونه ای که همزمان سه خلیقه (عباسی، فاطمی و اموی در جهان اسلام حکومت میکردند در قرن چهارم نخستین دولت شیعه امامی
یعنی حمدانیان موصل در ۲۹۳ ق و حمدانیان حلب ۳۳۳ ق تاسیس شد. پس از سقوط حمدانیان دولت بنی مرداس (۴۱۴-۴۷۱) در حلب تشکیل شد. در طرابلس لبنان امرای شیعه مذهب بنی عمار (۴۶۲-۵۰۲) حکمرانی میکردند. حکومت شیعی بنی مزید نیز از ۳۵۰-۵۴۵ق در حله استمرار داشت سلسله بنی عقیل نیز در جزیره و شمال شام از ۳۸۰-۴۸۹ق حکومت داشتند آل بویه که مذهب تشیع داشتند تا میانه قرن پنجم بر بغداد و خلافت مسلط بودند تا اینکه آنها نیز دچار اختلاف و ضعف شدند و این موضوع به احیا شدن قدرت خلافت عباسی در دوره خلیفه قائم (۴۲۲-۴۶۷ق) منجر شد. این در حالی بود که نیروی جدیدی به نام ترکان سلجوقی ظاهر شد و توانست بر بقایای آل بویه و غزنویان حکومت خود را ایجاد کند.
در قرن سوم و چهارم دوره ای از تحولات علمی و فرهنگی در قلمرو جهان اسلام به وقوع پیوست که از آن به عصر طلایی اسلام (عصر اسلام الذهبی)، دوره مدنیت اسلامی و عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی تعبیر میشود جرجی زیدان، بی تا، ج ۲: ۲۸۱). از قرن پنجم این روند و رشد فرهنگی متوقف و به تدریج روند انحطاط آغاز می شود. عوامل مختلفی برای انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی قابل تصور است، از جمله اختلاف سیاسی و مذهبی که موجب تقسیم قلمرو جهان اسلام و از بین رفتن انسجام جامعه اسلامی شد و مبارزه با عقل گرایی و علوم عقلی و جنگهای صلیبی و تأثیر آن در تضعیف جهان اسلام که به انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی سرعت داد. هرچند ریشه اصلی این انحطاط را باید در انحراف از اسلام راستین و دور شدن از تعالیم واقعی آن جست و جو کرد زیرا در حالی که اسلام دین کاملی است و برای پیشرفت بشر برنامه ای جامع دارد چگونه ممکن است فرهنگ و تمدنش به انحطاط و رکود کشیده شود، اما مکتب تشیع با بهره مندی از احکام نورانی اسلام و پیشوایان ممتاز خود با وجود در اختیار نداشتن قدرت و ثروت و وجود موانع مختلف همواره در مسیر حرکت فرهنگی خود روندی تکاملی و رو به پیشرفت داشته است.
بدون تردید یکی از مقاطع حساس تاریخ اسلام و تشیع پیدایش دولت سلجوقیان و اقول قدرت شیعی آل بویه بود. اهمیت این دوره به این دلیل است که پس از ۱۱۳ سال حکومت شیعه مذهب آل بویه در بغداد جای خود را به سلجوقیان مدافع اهل سنت و خلافت داد حمایت سلجوقیان از خلافت نقش بسیار مهم و حساسی در
تجدید حیات سیاسی و مذهبی اهل سنت به عهده داشت بنابراین خلافت عباسی و مذهب تسنن که با غلبه امرای شیعی مذهب آل بویه بر بغداد به ستی گراییده بود با ورود ترکان تازه مسلمان و سنی مذهب سلجوقی بار دیگر حیاتی تازه یافت و خلیفه بغداد موفق شد از نو تسلط روحانی خویش را بر ممالکی که از عهد صفاریان و دیلمیان از دست داده بود برقرار سازد. هر چند شیعیان ابتدا در فشار و تنگنا بودند اما به تدریج این وضعیت تغییر یافت و آنها نقش تأثیر گذار خود را بازیافتند.
از طرف دیگر مخالفت با علوم عقلی و طبیعی در این دوره به اوج خود رسید و می توان ادعا کرد که نهادینه شد جریان مبارزه با خردگرایی با روی کار آمدن غزنویان و سپس سلجوقیان که از خوی بیابان گردی سادگی ذهن و تعصب در خصوص اهل سنت و حدیث برخوردار بودند از قرن پنجم هجری قمری به بعد، شکل رسمی و حکومتی گرفت.
در چنین فضای مسموم و آلوده ای انجام دادن فعالیت های علمی و پژوهشی بسیار مشکل و حتی ناممکن است چون دانشمند هم از سوی عامه مردم به عنوان کافر طرد میشود و هم از سوی قدرت حاکم به دلیل نقض فرمان و حرکت در جهت مخالف نگرش حاکم مورد تعقیب و آزار قرار می گیرد و به فرض که تتبعات و تحقیقات جالب و نابی داشته باشد به سبب تعصب و عدم پذیرش از سوی جامعه نه فرصت انتشار می یابد و نه برای حفظ و انتقال آن به نسلهای بعدی، تضمینی وجود دارد. در واقع در آن زمان نوعی زوال علمی در جهان اسلامی پدیدار شد، مشخصه این افول کاهش تعداد دانشمندان و اندیشمندان کاهش تعداد کتب و رساله های جدید حاوی نوآوری و ابداع و مهمتر از همه یکسان شدن اندیشه هاست.
۲-۱- عوامل دگرگونیهای فکری – فرهنگی جهان اسلام ۱-۲-۱- سخت گیری مذهبی تعصب و جمود فکری
تعصب و جمود فکری در قرون پنجم هجری آن چنان بیداد می کرد که کمتر متفکر یا دانشمندی را میتوان یافت که به کفر متهم نشده باشد مگر اینکه به جز حدیث، تفسیر و اخلاق از پرداختن به هر علم دیگری خودداری کرده باشد حتی برخی از علما چنان تحت تأثیر این جو قرار گرفتند که در اواخر عمر از اشتغال به برخی فعالیت های علمی
اظهار ندامت و پشیمانی کردند مثلاً در مورد حسن بن محمد بن نجاء الاربلی (م۶۶۰) که فیلسوف رافضی و مردی مشهور در علوم عقلی بود آورده اند که آخرین سخن او در بستر احتضار این بود که صدق الله العظیم و کذب ابن سینا ذهبی، ۱۴۰۷، ج ۴۸ ۴۱۳).
ابن اثیر در شرح حوادث سال ۲۷۹ق مینویسد که در این سال وراقان (صحافان و کتاب فروشان از فروش کتابهای کلام و جدل و فلسفه ممنوع شدند. سوزاندن کتاب های فلسفی و آزار صاحبان آنها در قرون پنجم و ششم امری عادی بود و ما در متون تاریخی به نمونه های فجیعی از آن بر میخوریم…. فقها و محدثان مانند شافعی و مالک و احمد بن حنبل و سفیان ثوری به قول غزالی قائل به حرمت کلام بودند و میان این قوم به ویژه معتزله بیش از دیگران به کفر و زندقه نسبت داشتند و جزء فرقی بودند که ابلیس آنها را از راه راست منحرف کرده بود ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۴: ۲۲۰)
۲-۲-۱ رکود تعقل و اکتفا به نقل و حدیث
اشاعره به دلیل مخالفت با عقل به عنوان ملاک درک ،احکام بزرگترین موانع را در مقابل حیات عقلی جامعه اسلامی و در نتیجه توسعه و ترقی دانش در آن به وجود آورده اند. آنها معتقد بودند که عقل انسان از توانایی لازم برای درک حقیقت برخوردار نبوده و در نتیجه در منابع فقهی به جای عقل از حدیث نام بردند به گونه ای که منابع فقه در بین اهل تشیع عبارت اند از قرآن سنت، اجماع و عقل در بین اهل سنت عبارت بودند از: قرآن، سنت، اجماع و حدیث در قرن پنجم هجری و پس از آن به دلیل سلطه کامل اهل سنت و اشاعره بر نظام آموزشی و حکومتی روز به روز عرصه بر عقل و عقل گرایان تنگ تر شد و هر کس که به فعالیت عقلانی و استدلالی میپرداخت به زودی با اتهام کافر و زندیق از صحنه خارج یا منزوی میشد. به علاوه برنامه آموزشی مدارس به ویژه مدارس نظامیه که تقریباً سراسر ممالک اسلامی را تحت نفوذ خود داشتند در این زمینه بود؛ به گونه ای که علوم عقلی در برنامه این نهادها جایی نداشت و به ویژه تدریس فلسفه ممنوع بود. ابو حامد محمد غزالی استاد برجسته نظامیه بغداد دست به تألیف کتاب تهافه الفلاسفه زد و افضل الدین عمر بن على بن غیلان، فقیه بانفوذ نظامیه مرو، به کفر و گمراهی فیلسوفان رأی داد به گونه ای که در قرن بعد، اندیشمندی همچون ابن خلدون در کتاب المقدمه فصلی را به بطلان فلسفه و فساد فیلسوفان اختصاص داد (کسانی، ۱۳۶۳: ۲۸-۲۸۲؛ ابن خلدون، بی تا ۴۴۱)
در این دوران و قرون ششم و هفتم نیز ضربه بزرگ دیگری بر پیکر علوم عقلی و به خصوص فلسفه که آن را برای درک حقایق کافی نمیدانستند وارد آمد و صوفی گری نیز رواج یافت و افرادی چون خاقانی و سنایی در نکوهش فلسفه اشعاری سرودند (رضایی ۱۳۸۹ (۲۸۵) رواج دیدگاه اشاعره و طرفداران سنت و حدیث آن چنان فعالیت های علمی و تحقیقی را تحت تأثیر قرار داد که حتی یکی از معروف ترین و ملموس ترین علوم طبیعی یعنی ستاره شناسی را نیز بی نصیب نگذاشت. در چنین زمانی که قصد دارند ملموس ترین و طبیعی ترین علوم را از طریق حدیث و اخبار رسیده از گذشته تبیین و توجیه کنند هیچ فضایی برای ابداع و ابتکار و تعقل باقی نمی ماند و هنرمندترین و تواناترین فرد کسی است که گفته ها و نوشته های دیگران را بتواند بهتر تفسیر کند و بر آنها حاشیه بنویسد وضعیت مسلمانان در این دوران به اروپای قرون وسطا بسیار شباهت داشت انسان از همانندیهای تفکر مسلمانان آن دوران با تفکر قرون وسطایی اروپا دچار بهت و حیرت میشود تنها تفاوت در این است که در اروپا این دوران به سر آمده و رنسانس شروع شده اما جامعه اسلامی به تازگی به این ورطه خطرناک گرفتار شده بود.
۳-۲-۱- اختلاف و نزاع در مذاهب اسلامی
اختلافهای مذهبی یکی از بلاهای خانمان براندازی است که همیشه اتحاد مسلمانان را در معرض نابودی قرار داده و نیروی زیادی را هدر داده است. روزگاری در از این اختلافات میان فرقه های مختلف شهرهای زیادی را در آتش فتنه سوزاند و آثار دینی و علمی مانند مساجد و مدارس را نابود کرد درگیریهای مذهبی میان فرقه ها در بغداد و بسیاری از شهرهای ایران از آن جمله بود. مهمترین شاخص اختلاف در فرق اهل سنت در قرن پنجم و ششم میان حنفیان و شافعیان بود که در این زمان، شافعیان اشعری شده بودند و در برابر فشار ترکان سلجوقی که از مرام حنفی دفاع می کردند، سخت ایستادگی کردند. بیشتر مردم ایران در دوره سلجوقی بر مذهب اهل سنت بودند. تنها مردمان شهرهای قم کاشان ،آوه ورامین و شمار فراوانی از ساکنان طبرستان ری اهواز و بخش هایی از خراسان مانند سبزوار بر مذهب شیعه بودند از بین مذاهب چهارگانه اهل سنت مذهب شافعی در شهرهای بزرگ ایران مانند اصفهان شیراز، ری و گرگان رواج
داشت. در واقع مذهب شافعی جایگزین ظاهریه در شیراز مذهب مالکی در اهواز و کیش حنبلی در گرگان ری و قزوین شد مقدسی (۱۳۶۱ (۳۶۵-۴۳۹) از بین رفتن تعادل موجود میان دو مکتب بنیادی فقه اهل سنت در ایران که به سبب هجوم سلجوقیان ایجاد شد میان این دو دسته تعارضهای بی سابقه ای را پدید آورد که با کمترین جرقه ای به زد و خورد تبدیل میشد در آغاز دوره سلجوقیان حکومت توانایی کنترل زد و خوردهای فرقه ای را نداشت اما با کاهش قدرت سلاطین سلجوقی درگیری ها گسترش یافت و در شهرهای بزرگ ایران ویرانیهای گسترده ای پدیدار شد (مادلونگ، ۱۳۷۷ (۶۶)
یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت مذهب حنبلی بود. از دلایل قوت گرفتن حنبلیان، مغلوب شدن مکتب عقلی و استدلالی معتزله بود پیروان مذهب حنبلی که متعصب و مرتجع بودند اسباب مزاحمت غیر حنبلیان را فراهم می کردند. ابن اثیر در این مورد می نویسد در سال ۳۲۲ که کار پیروان مذهب حنبلی بالا گرفت در میان مردم ایجاد مزاحمت کردند در کوچه و بازار میگشتند اگر آلت موسیقی می یافتند صاحب آن را میزدند و آنها را میشکستند و در کارهای خصوصی مردم دخالت می کردند اگر یک شافعی از نزد آنها میگذشت او را میزدند آنها با شیعیان بسیار دشمنی می کردند و آنها را به کفر و ضلالت نسبت میدادند ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۲: ۹۸).
در اواخر دوره سلجوقیان و پس از آن آشوبها و ویرانیهای وسیعی در شهرهای ایران پدید آمد و چهره فرهنگ اسلامی را مخدوش کرد در سال ۵۵۶ق نیشابور که یکی از مهمترین مراکز فرهنگی جهان اسلام محسوب میشد به آتش کشیده شد و کتابخانه ها و مدارس زیادی سوخت (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۷ (۱۵۵) یاقوت از ویرانی های بسیار ناشی از جنگهای متناوب شافعیان و حنفیان در اصفهان سخن میگوید. وی زمانی که به ری وارد شد آنجا را نیز خراب یافت علت را پرسید یکی جواب داد: بر اثر نزاع مذهبی
میان شیعه و اهل سنت شیعیان شکست یافتند و چون ایشان نابود شدند آتش جنگ میان حنفیان و شافعیان در گرفت و شافعیان پیروز شدند و محله های خرابی که میبینی همه از آن شیعه و حنفیه است (حموی ۱۴۱۰، ج ۱: ۲۹۶؛ ج ۲: ۸۹۳).
نزاع و درگیری میان شیعه و سنی هم در این دوره قابل ذکر است که مرکز ثقل آن در بغداد بود جایی که مرکز خلافت اسلامی بود و شیعیان و اهل سنت حضور پررنگ و چشمگیری داشتند سال ۴۸۲ ق درگیری گسترده ای میان دو گروه رخ داد و
شروع آن بدین علت بود که اهالی سنی مذهب باب البصره بغداد» به محله «کرخ» حمله کردند و یکی از افراد را کشته و یکی را زخمی کردند اهالی کرخ» هم بازارها را تعطیل کرده و قرآنها را بر سر نی کرده و مجازات قاتلان را خواستار شدند که نتیجه ای نگرفتند. درگیری ها شروع و نتیجه آن غارت شدن محله کرخ بود. به دنبال این حوادث خلیفه مقتدی از سیف الدوله مزیدی کمک خواست او هم سپاهی را به فرماندهی ابوالحسن فارسی فرستاد و خانه های کسانی را که به قتل علوی اقدام کرده بودند، ویران کرد و موی سرشان را کوتاه کرد و عده ای را به قتل رساند و تعدادی دیگر را تبعید کرد تا اینکه اوضاع آرام شد ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶ ۳۱۸) این یکی از بزرگترین درگیری های میان شیعه و سنی در دوران تسلط سلجوقیان بر بغداد بود اما در مجموع درگیری میان شیعیان و اهل سنت به تناسب آنچه میان فرق اهل سنت در جریان بود، بسیار اندک بوده است.
۳-۱ پراکندگی جغرافیایی شیعیان در جهان اسلام
تشیع که در زمان آل بویه به طور آشکار رواج یافته بود در زمان سلجوقیان پیروان زیادی پیدا کرده بود عبدالجلیل قزوینی به نقل از صاحب کتاب بعض فضائح الروافض، از بزرگ ترین مخالفان شیعه در ری قدرت شیعه را در آن زمان چنین وصف می کند: «در هیچ روزگاری این قوت نداشتند که اکنون چه دلیر شده اند و به همه دهان سخن میگویند. هیچ سرایی نیست از ترکان که در او ده پانزده رافضی نباشند و در دیوانها هم دبیران ایشان اند و اکنون بعینه همچنان است که در عهد مقتدر خلیفه بود (قزوینی، ۱۳۵۸ (۴۳)
منتقدان شیعه امامی کوشش میکردند با اشاره به وجود تشابه های میان کافران و شیعه در برخی از اعمال و باورها آنها را رد کنند ولی علمای شیعه با دقت و فراست زیاد می کوشیدند تفاوت شیعه امامی با قرامطه و باطنیه را برای مردم و زمامداران آشکار سازند (قزوینی، ۱۳۵۸ (۴۲۴) عبدالجلیل قزوینی مینویسد مخالفان شیعه رافضی و ملحد را یکی وانمود میکردند و رافضی را دهلیز ملحدی میخواندند (قزوینی، ۱۳۵۸ (۱۰۹)
نکته مهم اندیشه اعتدال در رویکرد اندیشمندان شیعه در این دوره است. در واقع شیعیان در راه تقریب فرقه ها و مذاهب اسلامی گامهای بلندی برداشتند. برخلاف روش های منفی امرا و علمای اهل سنت در مورد شیعیان به نقل از صاحب کتاب
نقض شیعیان عادت داشتند در مجلس مخالفان خود حضور یابند و از صحبت سخنرانان گوناگون استفاده کنند و عبدالجلیل قزوینی دلیل آن را استماع قول و انتخاب احسن میداند آنها حضور می یافتند تا با آرا و عقاید موافقان و مخالفان خود از مذاهب مختلف دیگر آشنا شوند قزوینی، ۱۳۵۸ (۱۰۵)
شیعه امامیه در عصر سلاجقه به دو دسته اصولی و اخباری تقسیم میشدند. مدار کار شیعه اصولی اجتهاد و بهره گیری از عقل و مدار کار شیعه اخباری خبر و پرهیز از اجتهاد بود. مرکز اخباری ها قم و مرکز اصولیها بغداد بود. به وجود آمدن رویدادهای متعدد سیاسی و فرهنگی و تقابلها و تنشها همه نشانگر این نکته بود که بدون تمسک به عقل و اجتهاد نمیتوان از عهده آن همه نیازهای رو به افزایش و نزاع های بین فرقه ها برآمد. تقسیم شیعه به دو جناح اصولی و اخباری، گویا نخستین بار در کتاب نقض انجام شده است (قزوینی ۱۳۵۸ ۲۳۵-۲۸۲-۵۲۹) صاحب کتاب نقض شیعه اصولیه را استمرار عقل گرایان پیشین از جمله شیخ مفید سید مرتضی، شیخ طوسی طبرسی و ابوالفتوح رازی میداند (قزوینی، ۱۳۵۸: ۲۶۳)
۱-۳-۱ عراق پایگاه تشیع
در مقطع قرن پنجم تا نیمه قرن هفتم پراکندگی جغرافیایی شیعیان امامی عمدتاً در مناطقی از عراق، ایران و شام بوده است در عراق شیعیان در نقاط مختلف آن حضور داشتند، اما محله گرخ بغداد مرکز اصلی تجمع شیعیان بود کرخ از همان ابتدای دوره اسلامی مورد توجه بود زیرا در کنار دجله و در مسیر مهمی قرار داشت. در واقع علت اصلی توسعه و گسترش کرخ منصور خلیفه عباسی (۱۳۶-۱۵۸) (ق) بود یعقوبی، ۱۳۷۳، ج ۲: ۳۸۶) منصور پس از بنای شهر بغداد و انتقال مراکز مهم به کرخ بازار شهر را هم به این منطقه منتقل کرد خطیب بغدادی، ۱۴۱۷، ج ۱ (۹۹) کرخ به تدریج توسعه یافت، به گونه ای که از بغداد مستقل و ناحیه ای جداگانه شد به طوری که از آن با عنوان شهر یاد میشد ابن خلدون، ۱۴۰۸، ج ۲ ۳۰۸ در قرنهای چهارم و پنجم جمعیت شیعیان در بغداد رو به افزایش نهاد و به بیش از یکصد هزار تن رسید یادنامه شیخ طوسی، ۱۳۵۴: ۲۴۷-۲۴۸)
از دیگر مراکز عمده تشیع در عراق از قرن پنجم به بعد، شهر حله بوده است. ذهبی در شرح حال صدقه بن منصور اسدی (م ۵۰۱ ق می نویسد که وی شهر حله را
تأسیس کرد و شیعیان در آن ساکن شدند ذهبی، ۱۹۹۶، ج ۱۹: ۴۰۷)، شهر حله از همان زمان مرکزی برای علوم شیعی بوده و دانشمندان آن عاملی برای رواج تشیع در بغداد و سایر شهرها بودند برخی از آنها راهی شام شده و در دمشق اقامت گزیدند. برخی مانند علامه حلی به ایران آمدند بسیاری از عالمان هم از سایر شهرها به حله آمده و تحصیل میکردند (طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۴۶-۱۷۱-۲۱۱).
۲-۳-۱- تشیع در ایران
بیشتر مردم ایران در دوره سلجوقی بر مذهب اهل سنت با تمایلات اشعری بوده و مؤلف نقض تأکید میکند که اصفهان تختگاه مذهب سنت است قزوینی، ۱۳۵۸ (۴۸۹) تنها مردم شهرهای قم کاشان آوه ورامین و شمار فراوانی از ساکنان طبرستان، ری، اهواز و بخش هایی از خراسان مانند سبزوار بر مذهب شیعه بودند. کتاب نقض مهم ترین منبع در تبیین جغرافیای دینی ایران در قرن پنجم و ششم است و میزان حضور شیعیان را در نقاط مختلف از جمله قم کاشان سبزوار ری و قزوین بیان می کند (قزوینی ۱۳۵۸ ۱۹۴-۴۶۰) شیعیان در مناطق مختلف ایران پراکنده بودند. در منطقه جبل محدوده ای از قصر شیرین و همدان گرفته تا اصفهان و از آنجا تا ری حضور داشتند. قم و ری از مراکز اصلی تجمع شیعیان بودند مناطق دیگر مانند کاشان، آوه و ورامین با تأثیر گرفتن از این دو شهر محل تجمع شیعیان شدند. شهر قم را باید نخستین شهر شیعی در ایران دانست مهمترین قبیله عرب که در قم اقامت گزید، دسته ای از قبیله یمنی اشعری بود که به نقل تاریخ قم شمار آنها به ۶۰۰۰ تن می رسید (قمی ۱۳۶۱ ۲۴۰ قم تا قرن پنجم آباد بود و پس از آن به سبب درگیری های سیاسی و مذهبی رو به ویرانی رفت ،قمی ۱۳۶۱ (۲۲۱-۲۲۵) قم در قرن پنجم و ششم رونق گذشته خود را از دست داد و آنگونه که صاحب نقض می گوید در قرن ششم دو مسجد جامع در آن وجود داشت (قزوینی، ۱۳۵۸: ۳۹۵).
ری هم زمان دارای مرکزیت سیاسی و علمی بود و همه گروه ها تلاش می کردند تا این منطقه را که چهارراه تمدن اسلامی در میان شرق و غرب بود از آن خود کنند. مقدسی در قرن چهارم ناحیه ری را «أحد مفاخر الاسلام و أمهات البلدان» نامیده است مقدسی، ۱۳۶۱ ۵۷۵ از دلایل بروز و غلبه تشیع در ری وجود خاندانهای اصیل
شیعی بود. این طباطبا تعداد زیادی از شخصیتهای علوی و خاندانهای آنها را که در ری ساکن شده اند آورده است. او که خود تا اواخر قرن پنجم در قید حیات بود. از افرادی نام برده است که تا آن زمان در ری اقامت داشتند (ابن طباطبا، ۱۳۸۸ ۳۹۰)
نزاع میان فرقه های حنفی و شافعی در ری در قرن ششم، یکی از دلایل پیشرفت شیعه در این منطقه بود در این عصر مراسم سوگواری عاشورا در ری برگزار می شد و مرقدهای علویان مورد احترام حنفیان و شافعیان ری بود و منقبت خوانی میان شیعیان رواج داشت. تعداد دانشوران شیعه در دوره سلاجقه در ری بسیار زیاد بود. کتاب الفهرست منتجب الدین چگونگی حضور فرهنگی تشیع در ری را در قرن ششم نشان می دهد. از خواندن این کتاب میتوان پی برد که اندیشمندان شیعی بسیار برجسته ای در این دوره در ری زندگی میکردند و گهگاه میان آنان و علمای سنی مناظره هایی در حضور سلاطین سلجوقی برگزار میشد منتجب الدین، ۱۳۶۶: ۳۷-۷۱-۷۷).
از مناطق تجمع شیعیان در قرن پنجم و پس از آن باید کاشان و روستای مشهور و عالم پرور آن راوند را نام برد کاشان از لحاظ سیاسی زیر مجموعه قم بود قمی، ۱۳۶۱ (۷۴) سمعانی نسب شناس قرن ششم ذیل مدخل قاسان می نویسد: «نسبت قاسانی، مربوط به شهر کاشان است. شهری است نزدیک قم که با اصفهان سی فرسخ فاصله دارد و داخل محدوده آن است. من به این شهر وارد شده و دو روز در آن ماندم مردمان آن شیعه اند. در آنجا جمعی از اهل علم و فضل اند که من خدمت برخی از آنها رسیدم….. در آنجا خدمت سید فاضل ابوالرضا فضل الله بن علی راوندی حسینی قاسانی رسیدم و احادیث و اشعاری از وی نوشتم سمعانی، ۱۴۰۸، ج ۴: ۴۲۶).
۳-۳-۱- تشیع در شام
به جز آنچه شیعیان اسماعیلی با نام خلافت فاطمیان در مصر ایجاد کردند، تشکیل سه حکومت شیعه از قرن پنجم تا ششم موجب نهادینه شدن حضور شیعیان امامیه در این مناطق بوده است. در قرن چهارم نخستین دولت شیعه امامی یعنی حمدانیان (۴۰۷-۳۳۳ق)، در مناطق شمالی شام به مرکزیت حلب تأسیس شد. انتشار تشیع در حلب، بیش از هر چیز به حمایت حمدانیان از تشیع مربوط است. پس از سقوط حمدانیان دولت بنی مرداس (۴۱۴-۴۷۱ ق) در حلب به دست صالح بن مرداس تشکیل
شد. آل مرداس که بر مذهب امامیه بودند سرزمین پهناوری را در شامات تحت نفوذ خود درآورده و در حفظ و تمامیت ارضی اسلام و مبارزه با رومی ها به سیف الدوله حمدانی تأسی جستند. در طرابلس لبنان امرای شیعه مذهب بنی عمار (۴۶۲-۵۰۲ق) حکمرانی میکردند افتخار حکومت آنها دارالعلمی است که در طرابلس تأسیس کردند تا دانشگاهی به منظور نشر علم و ادب باشد ابن فرات، ۱۹۳۶، ج ۸ ۳۸-۷۷). شهر طرابلس به برکت وجود این دارالعلم کعبه و قبله دانش پژوهان شده بود.
یکی از مهمترین نشانه های تشیع در شام حضور دانشمندان و افراد صاحب نام شیعه در این منطقه است که به صورت پراکنده در منابع تاریخی آمده است. از جمله حسن بن محمد اربلی (م) (۶۶۰ ق) که استاد ذهبی و مقیم دمشق بود، ذهبی او را با هیبت و صولت معرفی میکند ذهبی، ۱۹۹۶، ج ۲۳ ۳۵۳) از فقهای شیعه در حلب، ابوعلی حسن بن احمد بن على بن المعلم حلبی است. ابن العدیم از او با عنوان فقیه من فقهاء الشیعه، ادیب ،شاعر متکلم و از شاگردان ابوالصلاح حلبی (م ۴۴۷ ق) یاد می کند. دو کتاب در معارف شیعی داشت یکی التاجی و دیگری معالم الدین نام داشت. او ملازم مسجد جامع حلب بود و مردم حلب نزد او فقه و ادبیات می خواندند. ابن العدیم می گوید که این شیخ فاضل تنها فقیه نبود بلکه فضایل دیگری در شعر و کتابت داشت و افتخاری برای شیعه محسوب میشد و هو مِمَّن یَتَجَمَّلُ به الشیعه» (ابن العدیم، بی تا، بغیه الطلب، ج ۵: ۲۲۷۶).
پس از تسلط نورالدین زنگی بر حلب (۵۴۰) مبارزه با شعائر شیعی آغاز شد و او دستور تغییر اذان را صادر کرد و مؤذنان از گفتن حی علی خیر العمل منع شدند (ابن العدیم بی تا، زبده الحلب، ج ۳ (۱۶) از اواسط قرن ششم با روی کار آمدن ایوبیان (۵۶۷-۶۵۰ق) سخت گیری بر شیعیان شدت یافت و همین امر موجب افول حضور شیعیان در شام شد ابن العدیم، بی تا، زبد الحلب، ج ۳ ۱۵-۱۷؛ ابوشامه، ۱۹۷۴، ج ۳: ۳۵۲).
۴-۱- وضعیت اجتماعی شیعیان و ارتباط با مذاهب
پیش از ورود سلجوقیان به بغداد در سال ۴۴۷ق شیعیان به سبب وجود آل بویه، از قدرت سیاسی و اجتماعی بالایی برخوردار بودند تسلط آل بویه بر ایران و عراق و تشیع آنها، فرصتی مناسب و استثنایی برای شیعیان ایجاد کرد. در کنار مجموع عوامل
گسترش تشیع در قرن چهارم حکومت آل بویه را هم باید یکی از مهم ترین عوام در نظر گرفت پیش از آل بویه به دلیل سیاستهای دستگاه خلافت عباسی محدودین سنگینی برای شیعیان وجود داشت با آمدن آل بویه مراکز شیعه نشین تقویت شد و بغداد مرکز خلافت عباسی از نقاط حضور و قدرت شنیعیان به شمار آمد. اگرچه در دوران آل بویه دامنه اختلافات شیعه و سنی افزایش یافت و محله «کرخ» شیعیان به دفعات طعمه حریق شد و جنگ و درگیری شدت یافت و از این مسئله صدمات فراوانی به شیعیان وارد شد، اما در مجموع حکومت آل بویه، بستری مناسب و فوق العاده برای شیعیان گستراند به طور مشخص بغداد در دوران آل بویه، مرکزیت تشیع را در اختیار داشت چنان که تا اوایل قرن پنجم هجری بغداد و محله «کری» مرکز شیعیان در سراسر قلمرو اسلامی بود با حضور نواب اربعه در بغداد بسیاری از شیعیان و علما به آنجا مهاجرت کردند زیرا نواب اربعه حلقه اتصال بین امام معصوم و شیعیان بودند و در این زمان شیعیان بغداد به تدریج منسجم و تشکل منظمی شدند، به طوری که محله کرخ در این دوره مرکز ثقل شیعیان شده بود اگر چه خلفای عباسی در همه این دوران سیاست سابق خود را حفظ کردند و به خصوص با حمایت خلفای عباسی حنابله که مخالف سرسخت شیعیان بودند قدرت گرفتند و در تضعیف شیعیان کوشیدند، اما حضور نواب اربعه در بغداد مسیر حرکت شیعیان را مشخص می کرد (مسعودی، ۱۳۶۵، ج ۲: ۵۹۹ ؛ حسین جاسم (۱۳۶۷ (۱۴۹) گسترش تشیع بعدها از بغداد به دیگر نقاط قلمرو اسلامی نیز سرایت کرد و آثار فرهنگی و اجتماعی این دوران، زمینه ساز بسط و گسترش تشیع در دیگر نقاط عراق مثل نجف، حله و دیگر مناطق شد.
بغداد مرکز خلافت اسلامی محل حضور پیروان مذاهب گوناگون، اعم از مسلمان و غیر مسلمان بوده اما حضور غیر مسلمانها چندان چشمگیر نبوده است. دو گروه مسلمان یعنی شیعه و سنی – مهمترین گروه های مذهبی موجود در بغداد بوده اند. مذاهب موجود در بغداد بیشتر شامل مذاهب چهارگانه اهل سنت (شافعی، حنبلی مالکی و حنفی و شیعیان دوازده امامی بوده است. اهل سنت به لحاظ کلامی دارای دو انشعاب اصلی اشعری» و «اعتزال هستند و به لحاظ فقهی به چهار انشعاب (حنفی مالکی، شافعی و حنبلی تقسیم میشوند با توجه به اینکه پیشوایان فقه و مجتهدان در
میان اهل سنت بسیار بودند و ضمانت اجرایی فتاوای فقهی آنها با دولت عباسی بود و به سبب اختلافات موجود در فتاوای آنها دولت عباسی برای سهولت امر قضا در بلاد اسلامی درصدد برآمد تا از میان مجتهدان فقط چهار مجتهد را به رسمیت بشناسد تا فتاوای آنها معتبر باشد. این چهار مجتهد عبارت بودند از امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی و امام حنبل که مذهب آنها در بلاد اسلامی رسمی شد نوبختی، ۱۳۵۳ ۱۳۱). در مقابل مذاهب اربعه اهل سنت مذهب جعفری» قرار دارد که متعلق به شیعه دوازده امامی منصوب به امام جعفر صادق (ع) است. امام ابو حنیفه و امام مالک بن انس خود از شاگردان امام صادق (ع) بودند نوبختی، ۱۳۵۳ ۱۳۵).
در میان مذاهب چهارگانه اهل سنت مذهب حنبلی قدرتمندتر بود و نسبت به سه مذهب دیگر پیروان بیشتری داشت. همچنین تقابل اصلی با شیعیان بغداد از سوی حنبلی ها بود و سه مذهب دیگر با شیعیان بغداد چندان مشکلی نداشتند و حتی برخی از مذاهب مثل شافعی ها با شیعیان قرابت هم داشتند حنبلی ها با اجرای شعائر و دستورات دینی شیعیان در بغداد مخالفت میکردند این مخالفت در بسیاری از موارد به درگیری میان آنها منجر میشد به خصوص زمانی که خلفای عباسی هم مخالف شیعیان بودند. این سیاست در دوران خلفای عباسی متغیر بود. برخی از خلفای عباسی تعصب مذهبی به خرج میدادند و در مخالفت با شیعیان افراط می کردند، اما برخی دیگر مواضع ملایم تری داشتند.
با آغاز حکومت آل بویه در مرکز خلافت اسلامی برای شیعیان فرصت طلایی ایجاد شد که به اهداف عالی خود دست پیدا کنند. اگرچه آسودگی و آرامش برای شیعیان چندان میسر نشد و اختلافات مذهبی با اهل سنت و درگیری و جنگ و خونریزی شدت گرفت اما از جهات دیگر شیعیان به اهداف خود رسیدند و از لحاظ فرهنگی و اعتقادی شیعیان بغداد بار خود را بستند و به انسجام و تشکل واقعی دست پیدا کردند که از آغاز تشکیل هسته تشیع در دوران حضرت علی (ع) تا آن تاریخ هیچ گاه چنین موقعیتی نصیب شیعیان نشده بود و این مرهون حکومت آل بویه بود. فرصتی استثنایی که شیعیان و بزرگان شیعه و علما در این دوره برای بازسازی و تکوین مکتب تشیع به دست آوردند در دورانهای بعدی هم به جز زمان حکومت صفویه در ایران به دست نیامد. در این دوره علمای بزرگی همچون شیخ صدوق و افرادی همچون
سید رضی و سید مرتضی که از نقیبان علوی بودند خدمات ارزنده ای در زمینه های فکری و فرهنگی ارائه کردند و بزرگانی همچون شیخ مفید و در نهایت، شیخ طوسی توانستند با استفاده از این فرصت اصول تشیع را چنان مستحکم سازند که بعدها در مناطق دیگر بغداد مانند نجف و حله شیعیان دارای پایگاه قوی فکری شوند و افرادی مثل شیخ طوسی با تألیفات و مباحثات و مناظرات خود، مبانی شیعه را مستحکم ساختند و به تربیت شاگردان متعددی پرداختند در واقع نهاد مرجعیت شیعه از همین زمان که مصادف با غیبت کبری بود تشکل یافت و بعدها در خدمت تشیع و پیروان این مکتب قرار گرفت. اگرچه با شروع حاکمیت آل بویه مراکز علمی شیعی با محوریت حوزه بغداد رونق گرفتند اما پس از سقوط آل بویه نیز استمرار و گسترش این مراکز را شاهدیم. پس از حوزه بغداد حوزه ها و مدارس شیعه در نقاط مختلف تأسیس و گسترش یافتند حوزه های علمیه نجف حلب و حله ظهور یافتند و به مراکز نشر دانش تبدیل شدند. مدارس در ری و کاشان توسعه یافت به گونه ای که این دو شهر در قرن پنجم و ششم مهد فرهنگ شیعی و محل ظهور و حضور دانشمندان متعدد بودند (یعقوبی، ۱۳۹۴ (۷۵)
اما چرا با وجود حاکم بودن حکومت شیعی آل بویه در بغداد، نزاع و درگیری میان شیعه و سنی افزایش یافت برای این مسئله باید به دو مطلب اشاره کرد: نخست اینکه تا پیش از آل بویه شیعیان در تقیه بودند و اصولاً شیعیان حرکت چندانی نمی کردند تا به جنگ و درگیری تبدیل شود. اگر چه بعضاً درگیریهایی وجود داشت، اما در مجموع اهل سنت و خلافت عباسی بر شیعیان فشار وارد میکرد اما با آغاز حاکمیت آل بویه شیعیان از فشار رها شدند و فرصت یافتند عقاید خود را اجرا کنند که این موضوع با عقاید اهل سنت تضاد داشت. در این بین زیاده روی برخی از شیعیان قطعاً در تحریک اهل سنت نقش داشت دوم خود آل بویه پس از روی کار آمدن، شعائر مخصوص تشیع را علنی ساختند و برخی از حکام آل بویه در این راه افراط کردند. اگرچه به طور کلی سیاست آل بویه تسامح مذهبی و مدارا با مذاهب دیگر بود اما نتیجه برگزاری مراسم عید غدیر و نصب شعارهای مذهبی متعدد از سوی شیعیان که موجب تحریک اهل سنت می شد چیزی جز درگیری و جنگ نبود که در این رهگذر بارها به محله «کرخ» حمله شد و در آتش سوخت (یعقوبی، ۱۳۸۵: ۸۵-۱۶۴)
۵-۱ ظهور و حضور سلجوقیان
سلسله ترکان سلجوقی با حکومت طغرل بیگ به طور رسمی آغاز شد و در ایران و خراسان حکومت خود را تشکیل داد سلاجقه فرزندان میکائیل بن سلجوق بودند. خود سلجوق سه فرزند به نامهای ارسلان میکائیل و موسی داشت و طغرل بیگ فرزند میکائیل بود. نخستین مسکن آنها در دشتهایی قرار داشت که از چین تا دریای خزر گسترده بود. پس از آنکه به دلیل وضع بد اقتصادی از وطن خود کوچ کردند، با غزنویان در خصوص تسلط بر مناطق خراسان و ماوراء النهر درگیر شدند و طغرل بیگ پس از آنکه در سال ۴۳۱ق در جنگ دندانقان» توانست سلطان مسعود غزنوی را شکست دهد حکومت سلجوقیان را در خراسان تشکیل داد. در سال بعد یعنی ۴۳۲ق – خلیفه عباسی القائم بأمر الله حکومت او را به رسمیت شناخت نیشابوری، ۱۳۳۲: ۱۵-۱۷).
سلاجقه رسماً به مذهب تسنن گرویدند و با جدیت تمام از آن دفاع کردند و نیز خلافت عباسی را هم پذیرفتند و در صدد کسب مشروعیت از آن برآمدند. از همان ابتدا هدف سلاجقه حذف آل بویه از ایران و سپس عراق بود به همین دلیل به گسترش قلمرو خود پرداختند و مناطق گوناگون مانند ری گرگان و طبرستان اصفهان و آذربایجان را تصرف کردند و سپس توجه خود را به سوی عراق معطوف داشتند. این روش پیشروی از سوی سلجوقیان خبر از آینده ای کاملاً روشن می داد و آن اینکه به این مقدار گسترش متصرفات قانع نبوده همچنان به پیش خواهند رفت. در این میان خلافت عباسی هم وضع ویژه ای داشت نخست اینکه آل بویه در نهایت ضعف بودند و قدرت دفاع از بغداد و مناطق تحت نفوذ را نداشتند دوم اینکه مناطقی مثل مصر و شام در اختیار فاطمیان بود و اسماعیلیان هم هر روز بر دامنه فعالیت خود می افزودند. سوم اینکه خلافت عباسی این موضوع را درک کرده بود که به زودی سلجوقیان را باید در بغداد مشاهده کند.
پس از آنکه در جنگ دندانقان سلاجقه توانستند غزنویان را شکست دهند طی نامه ای به خلیفه ضمن اظهار اطاعت از وی خواستار تأیید حکومت آنها بر مناطق تصرف شده شدند و خلیفه هم در پاسخ با اعزام نماینده خود به نزد طغرل او را برای حرکت به سوی بغداد تحریک کرد نیشابوری (۱۳۳۲ (۱۸۱۷)، آن گونه که از نقل ابن جوزی بر می آید چنین امری در مورد غزنویان هم دارای سابقه بوده است، زیرا بنا به
س وی پس از مسعود عزیزی در
شیعیان این منطقه پرداخت خلیفه عباسی القادر بالله از مسعود چنین تقاضایی در ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۲۰۹؛ ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۱۲: ۲۴۸)، اما علت آمدن سلجوقیان به بغداد نمی توانست فقط تقاضای خلیفه عباسی باشد. این مسئله معلول عوامل متعددی بود که در کنار هم زمینه های حمله و حضور سلجوقیان در بغداد را پدید آورد. در این زمان یعنی پیش از نیمه قرن پنجم بغداد در وضعیتی بحرانی قرار داشت. آل بویه در ضعف بود و اختلافات داخلی آنها را سخت پریشان ساخته بود. پس از مرگ ابوکالیجار میان فرزندان او برای کسب قدرت اختلاف ایجاد شد و در این میان ملک رحیم به قدرت رسید که آخرین حاکم آل بویه است.
اهل سنت سنی های بغداد این فرصت را زمینه ای مناسب برای رهایی از قدم در بغداد قلمداد کردند.
۲-۶-۱- ضعف آل بویه و پیدایش طرفداران سلاجقه در بغداد
از آغاز قرن پنجم ضعف آل بویه آغاز شد. مهم ترین علت آن اختلافات درگیری بر سر قدرت بود قدرت گرفتن سلجوقیان در ایران و خارج شدن از دست آل بویه، موجب شد قدرت جدیدی به سوی عراق پیش رود. علت آل بویه شدت گرفتن اختلافات مذهبی و درگیری های فراوان میان شیعه به طور کلی، وضعیت بغداد از دهه دوم قرن پنجم، کاملاً نابه سامان بود مذهبی به شدت ادامه داشت که بخشی از آن ناشی از بی تدبیری آلبم درگیری ها باعث هرج و مرج در بغداد شده بود و خود شیعیان هم سیاست آل بویه ناراضی بودند به گونه ای که با وارد شدن طغرل به برداشتن آل بویه با واکنش چندانی از سوی شیعیان مواجه نشد، بلکه به شیعیان مواجه شد ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶ (۱۸۰). هر چند چاره ای به جز ! قدرت طغرل همگان را به اطاعت وامی داشت اما همین مطلب قابل ته شیعیان که در سایه حضور آل بویه شاهد تشکیل حکومتی شیعی : حفظ آن حاضر به جان فشانی نبودند؟
۶-۱ دلایل حضور سلجوقیان در عراق
۱-۶-۱ تقابل خلافت عباسی با آل بویه
پیش از تسلط آل بویه بر بغداد مذهب اهل سنت بر همه قلمرو خلافت حاکم بود و چیزی به نام مذهب شیعه نمیتوانست در عرصه رسمی و حکومتی نمایان شود. با ظهور آل بویه و غلبه آنها بر بغداد و خلافت عباسی شعائر مذهب شیعه در بغداد منتشر شد و این امر در واقع برای اهل سنت و خلافت عباسی تلخ و ناگوار بود و بر خلاف میل باطنی ناچار به مدارا با وضع موجود بودند. اگرچه آل بویه در ابتدای کار از خود تعصب مذهبی نشان دادند و برخی حاکمان آنها همچون عضدالدوله روش افراطی در پیش گرفتند، اما در مجموع از نوعی تسامح مذهبی برخوردار بودند. این تغییر روش می توانست ناشی از وجود اکثریت سنی در بغداد باشد.
تا پیش از ورود آل بویه به بغداد شیعه و سنی به لحاظ اعتقادی با یکدیگر در تقابل بودند هر چند درگیریهایی نیز بین آنها در تاریخ گزارش شده است، اما پس از غلبه آل بویه، شیعیان و سنیان بغداد به لحاظ سیاسی در مقابل هم قرار گرفتند و اهل سنت که از قدرتی ریشه دار و طولانی مدت برخوردار بودند، حتی با حضور آل بویه هم تحت لوای خلافت عباسی بودند و نمیتوانستند شاهد از دست رفتن قدرت اهل سنت باشند و عقاید شیعیان علنی در بغداد ترویج شود از این رو زمانی که آل بویه در قرن پنجم به ضعف و ستی روی نهاد و با ظهور قدرت برتری به نام سلجوقیان و اظهار وفاداری به مذهب
۳-۶-۱ فاطمیان مصر تهدیدی برای خلافت عباسی
فاطمیان که از سال ۲۹۷ق حکومت خود را در تونس تشکیل داده شام خلافت فاطمیان را در برابر خلافت عباسیان ایجاد کردند و چ و فقهی با خلافت عباسی در تقابل بودند به عنوان رقیب و دشمت می شدند و ارسلان بساسیری هم پس از قیام علیه خلافت عباسی خلیفه فاطمی خطبه خواند و عملاً فاطمیان در بغداد هم صاحب مسئله تثبیت می شد دیگر چیزی به نام خلافت عباسی و سرزمین های اسلامی در اختیار فاطمیان قرار می گرفت. داعی اطراف بغداد فعال بودند و به نفع فاطمیان تبلیغ می کردند. خد
اهل سنت سنیهای بغداد این فرصت را زمینه ای مناسب برای رهایی از قدرت شیعیان در بغداد قلمداد کردند.
۲-۶-۱- ضعف آل بویه و پیدایش طرفداران سلاجقه در بغداد
از آغاز قرن پنجم ضعف آل بویه آغاز شد. مهمترین علت آن اختلافات داخلی و درگیری بر سر قدرت بود قدرت گرفتن سلجوقیان در ایران و خارج شدن مناطق زیادی از دست آل بویه موجب شد قدرت جدیدی به سوی عراق پیش رود. علت دیگر ضعف آل بویه، شدت گرفتن اختلافات مذهبی و درگیریهای فراوان میان شیعه و سنی بود.
به طور کلی وضعیت بغداد از دهه دوم قرن پنجم کاملاً نابه سامان بود و درگیری های مذهبی به شدت ادامه داشت که بخشی از آن ناشی از بی تدبیری آل بویه بود که این درگیری ها باعث هرج و مرج در بغداد شده بود و خود شیعیان هم از این وضع و سیاست آل بویه ناراضی بودند به گونه ای که با وارد شدن طغرل به بغداد و از میان برداشتن آل بویه با واکنش چندانی از سوی شیعیان مواجه نشد بلکه به نوعی با استقبال شیعیان مواجه شد ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶ ۱۸۰ هر چند چاره ای به جز استقبال نبود، زیرا قدرت طغرل همگان را به اطاعت وا می داشت اما همین مطلب قابل توجه است که چرا شیعیان که در سایه حضور آل بویه شاهد تشکیل حکومتی شیعی شدند، اکنون برای حفظ آن حاضر به جان فشانی نبودند؟
۳-۶-۱- فاطمیان مصر تهدیدی برای خلافت عباسی
فاطمیان که از سال ۲۹۷ق حکومت خود را در تونس تشکیل دادند، با تصرف مصر و شام خلافت فاطمیان را در برابر خلافت عباسیان ایجاد کردند و چون به لحاظ عقیدتی و فقهی با خلافت عباسی در تقابل بودند به عنوان رقیب و دشمنی خطرناک محسوب می شدند و ارسلان بساسیری هم پس از قیام علیه خلافت عباسی و تصرف بغداد به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند و عملاً فاطمیان در بغداد هم صاحب نفوذ شدند و اگر این مسئله تثبیت میشد دیگر چیزی به نام خلافت عباسی وجود نداشت و همه سرزمین های اسلامی در اختیار فاطمیان قرار میگرفت داعیان فاطمی در عراق و اطراف بغداد فعال بودند و به نفع فاطمیان تبلیغ میکردند خطر فاطمیان برای خلافت
ن ۹
عباسی آن قدر آشکار شده بود که خلیفه عباسی القائم بالله، برای مقابله با آنها در سال ۴۲۴ق. جلسه ای تشکیل داد که در آن علویان ،عباسیان، فقیهان، قاضیان و گواهان حضور داشتند در آن جلسه نوشته ای تدوین شد مبنی بر نفی علوی بودن فاطمیان دروغ است و به هستند مصر و اینکه ادعای آنها که میگویند از فرزندان علی (ع) آنها دیصانیان» و «قداحیان از یهود نسبت دادند ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۳۶۳)
۴-۶-۱ قیام بساسیری
یکی از رویدادهای مهم در پایان حکومت آل بویه و ابتدای قدرت سلجوقیان در بغداد، قیام ابو الحارث بن ارسلان بساسیری بود بیشتر منابع او را ارسلان ترک بساسیری می گویند. اگرچه برخی عقیده دارند ارسلان کرد صحیح است زیرا معتقدند او از میان قبایل کرد «شبانکاره فارس برخاسته بود و زمانی که آل بویه در صدد جذب نیرو بودند، بساسیری که از منطقه «فسا» در فارس بود به آنها ملحق شد اما بیشتر منابع لفظ «ترک» را برای او به کار می برند. ابن خلکان و ابن العبری میگویند «بساسیره مملوکی ترک از مملوکان بهاء الدوله پسر عضدالدوله بوده ابن خلکان، ۱۴۱۷، ج ۱: ۱۰۴؛ ابن العبری، ۱۹۹۲: ۱۸۴).
بساسیری با استقرار در سپاه آل بویه به زودی مراحل ترقی را طی و اعتماد امیران آل بویه را جلب کرد بساسیری در سال ۴۲۵ ق از طرف جلال الدوله به عنوان فرماندار شرقی بغداد منصوب و سرکوب شورشهای این منطقه را عهده دار شد. نفوذ بساسیری در قبایل اطراف بغداد موجب نفوذ او در حکومت و دستگاه خلافت شد. به تدریج بساسیری بر کل عراق مسلط شد و شهرت او همه جا را فرا گرفت به گونه ای که در عراق به نام او خطبه خوانده میشد ملک ،رحیم حاکم آل بویه و خلیفه عباسی فقط در ظاهر حاکم بودند و حاکم واقعی بساسیری بود (ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۱۲: ۵۲۱؛ خطیب بغدادی، ۱۴۱۷، ج ۹ ۴۰۷) این مطلب خود از وضع نابسامان خلافت و حتی آل بویه حکایت دارد که یک سردار سپاه چنین یکه تازی میکرد و به نام او، خطبه خوانده می شد و از اینجا میتوان از وضع حکومت آگاه شد ادامه این وضع موجب ورود سلجوقیان و تسلط آنان بر بغداد و خلافت شد.
دلایل متعددی برای شورش بساسیری بیان میشود برخی منابع تیرگی روابط او با خلیفه را علت این مسئله میدانند زیرا وقتی بساسیری در جایگاه بالایی واقع شد و
نفوذ او همه جا را فرا گرفت خلیفه عباسى القائم بالله (۴۳۲-۴۵۷ق) از اهداف او آگاه شد زیرا به خلیفه خبر دادند که بساسیری قصد دستگیری خلیفه را دارد و همین موجب شد خلیفه با طغرل سلجوقی مکاتبه کند و از او خواست برای یاری به بغداد بیاید (سیوطی بیتا (۳۳۴ وزیر خلیفه عباسی القائم بالله معروف به «رئیس الرؤسا» جزء مخالفان بزرگ بساسیری محسوب میشد او از طرفداران سرسخت ورود سلجوقیان به بغداد برای برکناری آل بلویه و بساسیری بود و در آغاز و ادامه شورش و درگیری ها نقش داشت آغاز تیرگی میان بساسیری و خلیفه در سال ۴۴۶ق بود که به درگیری بساسیری و برخی از طرفداران خلیفه منجر شد ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۱۲: ۵۲۳۵۲۰). در ربیع الآخر سال ۴۴۷ ق بساسیری در واسط بود که یک کشتی حامل ششصد قرابه شراب به سوی «واسط» حرکت میکرد گروهی از مردم اهل سنت بغداد برای امر به معروف و نهی از منکر حرکت کردند و قرابه های شراب را شکستند و وقتی خبر به بساسیری رسید او اینکار را به رئیس الرؤساء نسبت داد. در ادامه این مسئله ترکها به دارالخلافه رفتند و اجازه خواستند که به منزل بساسیری بروند و آنجا را غارت کنند. خلیفه هم که از ناحیه بساسیری دل نگران بود این اجازه را داد که به دستگیری بساسیری و سپس تبعید او منجر شد ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۱۶۲)
با شورش ابراهیم ینال علیه برادرش طغرل که به شکست طغرل و رفتن او به ایران منجر شد موقعیت برای بساسیری آماده تر شد و خبر حرکت او به سوی بغداد در همه جا پیچید. در این زمان قریش بن بدران حاکم موصل که با طغرل هم پیمان بود در کنار بساسیری قرار داشت به دنبال عزیمت بساسیری به سوی بغداد، اوضاع شهر آشفته شد. دبیس بن مزید از خلیفه و وزیر او خواست که از شهر خارج شوند، اما خلیفه تعلل کرد و دبیس از شهر خارج شد. با خروج او وضع شهر وخیم شد و از مردم خواستند به قسمت شرقی شهر در آن سوی دجله بروند ناآرامی شهر به حدی رسیده بود که در روز جمعه ششم ذی قعده سال ۴۵۰ق در مسجد جامع شهر یعنی جامع منصور»، به سبب عدم حضور خطیب نماز جمعه برگزار نشد ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۴۰۵؛ خطیب بغدادی، ج ۹ ۴۰۸).
منابع از استقبال مردم کرخ از بساسیری خبر میدهند. ساکنان «کرخ» از او خواستند که از محله آنها عبور کند و بساسیری هم پس از عبور از کرخ»، در کنار آب خیمه زد و قریش بن بدران در محله باب البصره فرود آمد. بساسیری پرچم هایی با
خود داشت که نام مستنصر را روی آنها نوشته بودند او عیاران و روستاییان حوالی بغداد را جمع کرد و آنها را به غارت دارالخلافه تشویق کرد. مردم کرخ» به غارت محله باب البصره پرداختند و جمعه سیزده ذی قعده در جامع منصور به نام خلیفه فاطمی مستنصر خطبه خوانده شد و به فرمان بساسیری در اذان شعار شیعی ظاهر شد. باسیری سپس پلی روی دجله زد و سپاهیان خود را به سمت دیگر دجله انتقال داد و جمعه بیست ذی قعده در مسجد رصافه در قسمت شرق بغداد هم به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند خطیب بغدادی ج ۹ ۴۰۸؛ ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۴۰۵). پس از این زمان بغداد دچار آشوب و هرج و مرج شد و غارتگران در شهر به حرکت درآمدند و بازارها را آتش زدند و به محله ای که قصر خلیفه در آن بود حمله کردند و خانه ها را غارت کردند خلیفه القائم بالله لباس سیاه پوشید و برد منسوب به پیامبر (ص) بر دوش انداخت و شمشیری به دست گرفت و با جمعی از خاندان عباسی و کنیزکان به قصد خروج از دارالخلافه، از قصر بیرون رفت که با غارتگران مواجه شد و به قصر بازگشت. عمید عراق به قریش بن بدران پناهنده شد قریش نزدیک دارالخلافه بود. ابن مسلمه وزیر از قریش خواست که به خلیفه و همراهانش امان دهد قریش هم پذیرفت و کلاه خود را به نشانه امان دادن به خلیفه داد و چوب دستی خلیفه هم در اختیار وزیر قرار گرفت (ذهبی، ۱۴۰۹، ج ۳۰ ۲۹؛ ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹: ۴۰۶).
بساسیری عمید عراق را به قتل رساند و هنگامی که وزیر خلیفه، یعنی القائم بالله به او تحویل داده شد و از بساسیری تقاضای بخشش کرد بساسیری ستم های وارده بر خود از سوی وزیر را برشمرد و گفت اکنون قصد انتقام دارد. با این حال، وقتی مردم
بغداد قصد کشتن وزیر را داشتند بساسیری مانع شد و او را زندانی کرد ابن جوزی ۱۴۱۵، ج ۹ ۴۰۶ بساسیری در حالی که پرچم ها و نشانهای حکومتی خلفای فاطمی مصر در رکابش برافراشته بود برای نماز عید قربان عازم شد. در ۲۸ ذی حجه
ابن مسلمه وزیر را از زندان بیرون آوردند لباس پشمین بر تن او کردند، کلاهی قیفی شکل که از چرم سرخ بود بر سرش گذاشتند و در گردن او گردنبندی از پوست انداختند و او را سوار بر شتر کرده و در محلات غربی بغداد چرخاندند. در محله «کرخ» مردم کفش کهنه و خاشاک بر سرش ریختند و آب دهان به صورتش انداختند. پس از آن، گاوی را کشتند و پوست آن را کندند و بر تن او کردند و شاخهای گاو بر سرش نهادند.
پس از آن دو قلاب آهنین بر کتف او فرو کردند و او را به دار آویختند و تا پایان آن روز آویزان بود و دست و پا میزد تا اینکه از دنیا رفت ابن مسلمه پیش از مرگ این آیه را تلاوت میکرد قل اللهم مالک المُلکِ تُؤتی الملک من تشاء و تَنزِعُ المُلکَ مِمَّن تَشَاءُ ابن طقطقی ۱۳۶۰ ۳۹۹؛ ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۴۰۸)
منابع اهل سنت می گویند: «بساسیری یک سال بر بغداد حاکم بود و در این مدت مخالفان را سخت کیفر داد به گفته ابن جوزی او گروهی از مردم را دستگیر و شبانه در دجله غرق میکرد همچنین با کسانی که قصد کشتن او را داشتند چنین رفتاری میکرد. همچنین به زور از بزرگان شهر برای مستنصر خلیفه فاطمی بیعت میگرفت ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۱۲ ۵۳۹). بساسیری به نام خلیفه فاطمی سکه ضرب کرد یک طرف آن نوشته بود: «لا اله الا الله وحده لا شریک له محمد رسول الله علی ولی الله و روی دیگر آن نوشته بود: «عبده و ولیه الامام ابو تمیم معد المستنصر بالله امیر المؤمنین (ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۴۱۰).
خلیفه در خارج از بغداد به سر میبرد و عملاً به نوعی اسارت را تحمل می کرد. در این زمان خلیفه برای طغرل سلجوقی نامه نوشت و از او برای دفع حرکت کمک خواست. متن درخواست خلیفه از طغرل چنین بود الله الله مسلمانی را دریاب که دشمن غالب و مستولی شد و شعار قرامطه ظاهر گشت ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹: ۴۰۸). طغرل پس از آنکه برادرش ابراهیم ینال را سرکوب کرد خود را نزد خلیفه عباسی رساند و گفت: من خود به دنبال این سگ میروم و مقصودش بساسیری بود و پس از آن قصد شام خواهم کرد و در حق صاحب مصر آن کنم که مجاز به انجام هستم که مقصودش خلیفه فاطمی بود. پس از آنکه طغرل به جنگ با بساسیری پرداخت و او را شکست داد و به قتل رساند، در ذی حجه سال ۴۵۱ق. سر او به دارالخلافه رسید آن را تمیز کردند و شستند و بر نیزه کردند و در شهر چرخاندند (خطیب بغدادی، ۱۴۱۷، ج ۹ ۴۱۰؛ ذهبی، ۱۴۱۹، ج ۳۰: ۲۷۲).
خلاصه فصل اول
از قرن پنجم پراکندگی جغرافیایی شیعیان امامی عمدتاً در مناطقی از عراق، ایران و شام بوده است. در عراق شیعیان در نقاط مختلف آن به ویژه محله کرخ بغداد و شهر حله حضور داشتند. بیشتر مردم ایران در دوره سلجوقی بر مذهب اهل سنت با تمایلات اشعری بوده و تنها مردم شهرهای قم کاشان ،آوه ورامین و شمار فراوانی از ساکنان
طبرستان ری اهواز و بخشهایی از خراسان مانند سبزوار بر مذهب شیعه بودند. نزاع میان فرقه های حنفی و شافعی در ری در قرن ششم یکی از دلایل پیشرفت شیعه در این منطقه بود. در شام جز آنچه شیعیان اسماعیلی با نام خلافت فاطمیان در مصر ایجاد کردند، تشکیل سه حکومت شیعه حمدانیان آل مرداس و بنی عمار موجب نهادینه شدن حضور شیعیان امامیه در این مناطق بود آل بویه شیعه مذهب از سال ۳۳۴-۴۴۷ق بر خلافت عباسی مسلط بودند. خلافت عباسی که از زمان نفوذ عنصر ترک ضعیف شده بود، اکنون فقط نامی از آن باقی مانده بود و حکومتهای مستقل در نقاط مختلف جهان اسلام شکل گرفتند. حکومت فاطمیان (۲۹۷-۵۶۷ (ق) در مصر ایجاد شد و عنوان خلافت فاطمی را بر خود نهادند. در اندلس هم خلافت امویان اندلس در سال ۳۰۰ ق. رسماً اعلان موجودیت کرد، به گونه ای که هم زمان سه خلیفه در جهان اسلام حکومت میکردند در قرن چهارم، نخستین دولت شیعه امامی یعنی حمدانیان (۳۳۳-۴۰۷ (ق) در مناطق شمالی شام به مرکزیت حلب تأسیس شد… پس از سقوط حمدانیان دولت بنی مرداس (۴۱۴-۴۷۱) (ق) در حلب تشکیل شد. در طرابلس لبنان امرای شیعه مذهب بنی عمار (۴۶۲-۵۰۲ (ق) حکمرانی میکردند. آل بویه که مذهب تشیع داشتند تا اوایل قرن پنجم بر بغداد و خلافت مسلط بودند. تا اینکه آنها نیز دچار اختلاف و ضعف شدند و این موضوع به احیای قدرت خلافت عباسی در دوره خلیفه قائم (۴۶۷-۴۲۲ ق ) منجر شد. این در حالی بود که نیروی جدیدی به نام ترکان سلجوقی ظاهر شده بود و توانست بر بقایای آل بویه و غزنویان حکومت خود را ایجاد کند. دلایل حضور سلجوقیان در عراق تقابل خلافت عباسی با آل بویه؛ ضعف آل بویه؛ قیام بساسیری بود. در قرن سوم و چهارم دوره ای از تحولات علمی و فرهنگی در قلمرو جهان اسلام به وقوع پیوست اما از قرن پنجم این روند و رشد فرهنگی متوقف و به تدریج روند انحطاط آغاز شد. دلایل آن عبارت اند از سخت گیری مذهبی تعصب و جمود فکری، رکود تعقل و اکتفا به نقل و حدیث اختلاف و نزاع در مذاهب اسلامی
خود آزمایی چهارگزینه ای فصل اول
ا چه کسی فارابی و ابن سینا را «المتفلسفه الاسلامیه، فیلسوف نمایان اسلامی نامید؟
الف) فخر رازی
ج) سیوطی
ب) محمد غزالی
د) ابن عماد حنبلی
فصل دوم
شیعیان در عصر سلطنت سلجوقی
هدف کلی
ضرورت آشنایی با وضعیت شیعیان در دوره سلجوقیان و چگونگی مواجهه شیعیان با خلافت و سلطنت.
هدف های یادگیری
دانشجو پس از مطالعه این فصل میتواند
۱ سیاست مذهبی سلجوقیان در قبال شیعیان را درک کند.
۲ چگونگی روابط شیعیان با خلافت و اهل سنت را توضیح دهد.
نقش شیعیان در ساختار قدرت سیاسی را شرح دهد.
۱-۲ سیاست مذهبی سلجوقیان تسامح مذهبی، تکریم شعائر شیعی
سلجوقیان پیرو مذهب اهل سنت بودند و با غیرت فراوان از آن دفاع می کردند و از همان ابتدا با خلافت عباسی مکاتبه داشته و وفاداری خود را به مذهب آنان اعلام کردند. در حقیقت با ظهور سلجوقیان و ورود آنها به بغداد که مصادف با سقوط آل بویه بود شیعیان در موضع ضعف قرار گرفتند و بار دیگر اهل سنت دوران اقتدار سابق را بازیافتند، اما آنچه مهم است اینکه آیا با پیروزی سلجوقیان و حذف آل بویه، شیعیان در وضع بحرانی قرار گرفتند و به تیر کینه و تعصب مذهبی مخالفان دچار شدند؟ یا اینکه
چنین نبود و تنها در موضع ضعف قرار گرفتند؟ اصولاً سیاست سلجوقیان در قبال شیعیان چگونه بود و رابطه شیعیان با خلافت و اهل سنت در چه وضعیتی قرار داشت؟
سلجوقیان در همه ادوار سیاست ثابت و معینی نداشتند اما اما می توان سیاست مذهبی آنها را بیشتر گرایش و حمایت از فقه حنفی دانست مدتی پس از ورود طغرل به بغداد وقتی ابن ماکولا، قاضی القضاه شافعی در گذشت با دخالت عمیدالملک کندری وزیر طغرل، قاضی ابو عبد الله دامغانی حنفی به جای او منصوب شد ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶ ۱۸۳).
همچنین در سال ۴۴۵ ق به فرمان او اشعریان را بر منابر خراسان لعنت کردند و بزرگانی همچون ابوالقاسم قشیری (۵۰۲-۴۰۶ ق) و امام الحرمین جوینی (م ۴۷۸ ق) را به ترک کردن نیشابور و پناه بردن به حرم امن الهی در مگه مجبور کردند. اگرچه پس از مرگ طغرل همچنان خواجه نظام الملک وزیر تلاش کرد تا سخت گیری بر شافعیان را کاهش دهد، اما این سیاست همچنان دنبال میشد و خود خلفای عباسی هم به احترام سلاطین سلجوقی سیاست حمایت از حنفیان را تعقیب و قضات حنفی مذهب را منصوب می کردند. بدین ترتیب اختلافات مذهبی میان اهل سنت به اوج خود رسید و موجب درگیری شدیدی شد به گونه ای که در سال ۴۶۹ ق درگیری میان دو گروه حنبلی و شافعی موجب قتل بسیاری از طرفین شد ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۵۳۸). در سال ۴۷۵ق. حنبلیان، واعظ شافعی مسجد جامع منصور در بغداد را با وجود حمایت شحنه و ترکان از او، سنگار و با آجر بر سرش زدند ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹: ۵۷۳).
این اختلاف مذهبی میان اهل سنت موجب مشغول شدن آنها به امور خود می شد و در این میان شیعیان از نوعی مصونیت برخوردار میشدند و چون هیچ نفعی در این اختلافات نداشتند به طبع از عواقب آن هم دور بودند. از آنجا که این اختلافات مذهبی اهل سنت در محدوده حاکمان بود جنبه سیاسی داشت و سلاطین سلجوقی به حمایت از حنفیان می پرداختند و در مقابل آنها افرادی همچون خواجه نظام الملک از شافعیان حمایت و پیروان شافعی هم خود را به خلافت عباسی نزدیک میکردند تا از حمایت آنها برخوردار باشند این نوع جبهه گیری و تقابل گروه های اهل سنت موجب غافل شدن آنها تا حد زیادی از فکر شیعیان میشد اما این مطلب به معنای آرامش برای شیعیان نبود بلکه مقصود این است که مخالفان و معارضان شیعه آن قدر توافق نداشتند که انسجامی عملی و فکری علیه شیعیان ایجاد کنند ولی ایجاد محدودیت و آزار برای
شیعیان به خصوص از زمان ورود طغرل به بغداد شدت گرفت و مخالفان از گفتن عبارت حتى على خیر العمل که عرف شیعیان در اذان بود جلوگیری و آنها را به گفتن «الصلاه خیر من النوم در نماز صبح مجبور کردند اهل سنت به کرخ حمله و همه شعارهای شیعیان از جمله عبارت «محمد و علی خیر البشر را از دیوارها و دروازه های کرخ» پاک کردند. مداحان اهل سنت به کرخ» وارد شدند و با صدای بلند اشعاری در مدح خلفا خواندند و به دستور ابن مسلمه وزیر، خلیفه ابو عبد الله جلاب، رئیس بزازان کرخ را به جرم غلو در عقاید شیعه در مقابل مغازه اش به دار آویختند ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۳۵۸).
همان طور که از منابع تاریخی بر می آید سلاطین سلجوقی به ائمه اطهار (ع) احترام و ارادت هم داشتند درباره ملکشاه آمده است که در سال ۴۷۹ ق، وقتی به زیارت قبر ابو حنیفه رفت از کنار قبر معروف کرخی و امام هفتم گذشت قبر سلمان را زیارت و از ایوان مدائن بازدید کرد و پس از آن به زیارت قبور ائمه اطهار (ع) در کربلا و نجف رفت ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ (۶۰۹ ملکشاه هنگام جنگ با برادر خود، تکش به زیارت امام رضا (ع) رفت و همان گونه که خود به خواجه نظام الملک وزیر گفت، در مشهد دعا کرد که خداوند هر یک از دو برادر را که برای مسلمانان سودمندتر است پیروز گرداند در حالی که نظام الملک برای پیروزی ملکشاه دعا میکرد ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۶۵۱).
احترام ترکان سلجوقی به ائمه اطهار (ع) و علویان در این مقطع مهم بود زیرا این گونه رفتار سلاطین سلجوقی درباره ائمه شیعه (ع) طبعاً در وضعیت شیعیان هم تأثیر مستقیم داشت چنانچه امکان اشاره به درگیریهایی که سلطنت در آن دخالت مستقیم داشته باشد طی دوران سلطنت سلجوقیان وجود ندارد. و اگر هم نسبت به شیعیان بغداد قدری تندی میشد تنها در اوایل حضور سلجوقیان بود که آن هم یکی به دلیل قیام بساسیری و حضور اولیه شیعیان بغداد در آن قیام بود، و دیگر آنکه سلجوقیان در ابتدای ورود به بغداد به عنوان متحد خلیفه محسوب می شدند و طبعاً فضای ضد شیعی که در میان اهل سنت و خلافت وجود داشت بر افکار سلاطین سلجوقی هم تأثیر گذاشته بود ضمن اینکه اهل سنت از طیف ایرانی در دستگاه سلجوقیان و به خصوص طغرل نفوذ داشتند و اصولاً در تحریک طغرل برای حرکت به سوی بغداد و سرکوب بساسیری نقش مهمی داشتند اما این نوع رفتار فقط محدود به اوایل حکومت سلاجقه بود و در دوره های بعد همان گونه که خواجه نظام الملک در
سیاست نامه می نویسد، سیاست تسامح با شیعه را در پیش می گرفتند و سخت گیری سلاجقه در اوایل حکومتشان نه از باب تعصب مذهبی که به دلیل تثبیت قدرت بود.
خواجه نظام الملک طوسی (۱۳۳۴ (۱۹۳)
در سال ۴۴۷ ق. وقتی طغرل وارد بغداد شد با استقبال اهالی «کرخ» مواجه شد و او هم به آنها احسان کرد وقتی طغرل قصد حرکت به سوی بغداد کرد، وحشت و نگرانی اهالی بغداد را فرا گرفت طغرل برای خلیفه پیام اظهار اطاعت فرستاد و به ترک ها هم وعده های زیادی داد تا آنها را راضی کند اما ترکها با حضور سلجوقیان در بغداد مخالف بودند و آن را در تضاد با منافع خود میدیدند. به هر حال، با ورود طغرل به بغداد میان سپاه او و ترکها درگیری رخ داد و مردم هم به تصور اینکه ملک رحیم به جنگ طغرل برخاسته است قیام کردند که این درگیری به دستگیری ملک رحیم منجر شد. در این میان فقط اهالی کرخ» درگیر نشدند و به سپاه طغرل پناه دادند. طغرل هم به رفتار آنها پاسخ داد و وزیر خود عمیدالملک کندری را فرستاد تا از آنها سپاسگزاری کند ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶ (۱۸۰) اما چرا شیعیان «کرخ» چنین کردند؟ چنانچه پیش تر به آن اشاره شد به دلیل آنکه آنان در اواخر حکومت آل بویه وضعیت نامطلوبی داشتند به گونه ای که در زمان حاکمیت اهل سنت نیز شاید بی سابقه بود. این وضع بیشتر ناشی از بی تدبیری و ضعف آل بویه بود البته سیاست تقیه و مدارا از سوی شیعیان نیز میتواند عامل دیگری برای همیاری آنان با سلاجقه باشد زیرا حضور و ورود سلاجقه به بغداد مقطعی بوده و مقاومت میتوانست برای شیعیان خشونت و کشتار از سوی سلجوقیان را به دنبال داشته باشد اما اتخاذ چنین سیاستی مؤثر واقع شد و دستکم در ابتدای ورود طغرل شیعیان بغداد در آرامش و امنیت قرار گرفتند، اگرچه طغرل پس از استقرار در بغداد سیاست برخورد با شیعیان را در پیش گرفت که آن هم بیشتر به سیاست تثبیت قدرت مربوط میشد. دلیل دیگر آن حضور شیعیان در قیام بساسیری بود هر چند پس از اینکه بساسیری به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند از گرد او پراکنده شدند زیرا شیعیان بغداد دوازده امامی بودند و خلافت فاطمی را مشروع نمی دانستند اما همین حضور شیعیان بغداد در سپاه بساسیری اثر منفی بر ذهن طغرل به جا گذاشت، به گونه ای که وقتی طغرل برای بار دوم و پس از قیام بساسیری به
بغداد وارد شد شیعیان کرخ متواری شدند ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۳۸۵)
به طور کلی سیاست سلاطین سلجوقی در برابر شیعیان مبتنی بر مدارا و تسامح بود و اصولاً سلاطین سلجوقی به امامان شیعه مواضع همراه با احترام داشتند. و این سیاست مذهبی آنها طبعاً در وضعیت شیعیان نیز تأثیر داشت به خصوص در مورد ملکشاه سلجوقی که به دفعات قبور ائمه اطهار (ع) را زیارت کرد در سال ۴۷۵ق ملکشاه در سفر به بغداد به زیارت مرقد حضرت موسی بن جعفر (ع) و مزار سلمان رفت، قبور امام حسین (ع) و امیر المؤمنین علی (ع) را زیارت کرد و فرمان بازسازی باروی زیارتگاه امام سین (ع) را صادر کرد و به افراد مقیم در مرقد امیرالمؤمنین علی(ع) سیصد دینار بخشید و دستور احداث نهری برای آبرسانی به نجف را صادر کرد ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹: ۶۰۲). از ملکشاه سلجوقی و روابط او با شیعیان چنان به نیکی یاد شده است که برخی به شیعه بودن یا تمایلات شیعی او نظر داده اند اگرچه در این باره منابع اصلی چیزی بیان نمی کنند و تصور هم نمیشود چنین چیزی درست باشد اما طرح چنین سخنی بر حسن ارتباط سلطان سلجوقی و شیعیان دلالت دارد درباره تشیع ملکشاه سلجوقی و داستان مناظره عباسی و علوی حتی کتاب هم چاپ شده است. در این کتاب از مناظره شخصی علوی با یک عباسی که از اهل سنت بوده سخن به میان آمده است. این مناظره در حضور ملکشاه و وزیر او خواجه نظام الملک انجام گرفته است و مسائل مورد اختلاف شیعه و سنی در این مناظره بیان و یک یک آنها بررسی شده است. علوی با استناد به منابع معتبر و از جمله منابع اهل سنت ادعاهای خود را ثابت میکند و عباسی هم به ناچار این حقایق را می پذیرد و در مواردی ملکشاه سلجوقی از وزیر خود خواجه درباره مطالب مورد مناظره پرسش میکند که خواجه هم ادعای علوی و صحت تطبیق آن با منابع خودشان را تأیید میکند تا اینکه در پایان مناظره ملکشاه سلجوقی حقانیت تشیع را اعلام و پیرو مذهب تشیع میشود به همراه او وزیر سلطان و هفتاد تن از حاضران در جلسه هم مذهب تشیع را میپذیرند این مناظره و ماجرای تشیع ملکشاه در کتابی به نام جست و جوی حق در بغداد آمده است مقاتل بن عطیه ۱۳۹۹، جست و جوی حق در بغداد). همچنین کتاب دیگری به نام کنفرانس دانشمندان بغداد یا مؤتمر علمای بغداد چاپ شده است. این دو کتاب ترجمه یک کتاب اند که اصل آن به عربی و مؤلفش مقاتل بن عطیه است. اصل کتاب به زبان عربی و با مقدمه آیه الله مرعشی نجفی (رحمه الله) چاپ شده و در کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران در قم موجود است. جالب اینکه
دستکم تا سه نوبت چاپ شده است. اصل موضوع مناظره علوی و عباسی در عهد ملکشاه سلجوقی در منابع تاریخی نیامده است. اگرچه مطالب و مباحث مناظره مقرون به صحت است اما محتوای این داستان میتواند بر اساس مطالبی درست تدوین شده باشد، ولی در عین حال، اصل ماجرا تصنعی باشد که بیشتر به یک رمان شبیه است، زیرا اگر چنین اتفاقی افتاده باشد باید در منابع تاریخی شیعه دستکم ذکری از آن آمده باشد. به هر حال آنچه مورد نظر است یکی یادآوری وجود چنین مطالبی است و دوم ذکر مواضع مسالمت جویانه سلاطین سلجوقی در مورد شیعیان و تأثیر این سیاست تسامح آمیز برای شیعیان است.
در زمان طغرل که او را نمونه سیاست خشن در برابر شیعیان بیان می کنند شخصی به نام امیر ابوالفضل عراقی که نزد طغرل بسیار مقرب و محترم بود، باروی شهر ری و قم و مسجد عتیق قم را درست کرد و مشهد و قبه سنتی حضرت معصومه (ع) در قم را بنانهاد (قزوینی، ۱۳۵۸ (۲۲۰)
کتاب النقض از عبدالجلیل قزوینی یکی از بهترین نمونه ها برای بیان وضع شیعیان و سیاست مذهبی سلجوقیان است. عبدالجلیل از کتاب فضائح که متن مورد نقد اوست نقل میکند که صاحب کتاب فضائح میگوید بر شیعیان در عصر سلجوقی سخت گیری میشد و در عصر ملکشاه و سلطان محمود از ایجاد مدارس شیعی جلوگیری می شد اما قزوینی این مطلب را رد میکند و به ایجاد مدارس از سوی شیعیان در مناطق مختلف اشاره میکند قزوینی (۱۳۵۸ (۴۶) البته نمی توان به طور کلی هر گونه سخت گیری و محدودیت را برای شیعیان رد کرد اما هدف از بیان این مطالب ترسیم دورنمای کلی سیاست مذهبی سلجوقیان است تا ضمن بیان موارد معین از حوادث و تحولات مربوط به شیعیان بغداد به نتیجه کلی دست یابیم. در واقع می توان سیاست مذهبی سلجوقیان در مورد شیعیان را همراه با تسامح دانست. این اصل کلی را می توان از مطالعه اقدامات سلاطین سلجوقی در خصوص احترام به ائمه شیعه و عدم اتخاذ سیاست خشن در مورد شیعیان و همچنین از روابط سلاطین سلجوقی با خلفای عباسی استنباط کرد.
همان گونه که قبلاً ذکر شد عبد الجلیل قزوینی صاحب کتاب النقض به این مسئله معتقد است که سلجوقیان دشمنی خاصی با شیعه نداشتند بلکه در مجموع مشکلی هم
برای شیعیان ایجاد نکردند و دلیل تضاد سلجوقیان با شیعیان بیشتر مربوط به شیعیان اسماعیلی و باطنیان بوده و شیعیان دوازده امامی با این گروه تفاوت اساسی داشتند زیرا اسماعیلیان در صدد مبارزه و کسب قدرت بودند و در این راه به اقدامات خشونت آمیز مانند ترور حاکمان اقدام میکردند و نزد سلجوقیان و حتی خلافت عباسی، آنها گروهی ستیزه جو و جنگ طلب به شمار میآمدند که به مبارزه مسلحانه دست می زنند برخلاف دوازده امامیها که شیوه مسالمت آمیز همراه با همکاری داشتند و همین مسئله موجب بقا و رشد آنها در صحنه سیاست و اجتماع میشد. عبدالجلیل قزوینی در خصوص بی ارتباطی باطنیان با امامیان به تفصیل سخن گفته و شرحی درباره ابتدای کار اسماعیلیه آورده و معتقد است که بنیان گذاران مذهب باطنی بیشتر از مشبهه» و مجبره» بودند که فرقه های اهل حدیث سنی اند قزوینی ۱۳۵۸: ۹۱-۱۶۲-۵۱۱).
۲-۲ روابط سلاطین سلجوقی با خلفای عباسی بر محور منفعت و نه مذهب
مقصود از بیان این تحولات و رخدادها در ارتباط با خلافت عباسی و سلاطین سلجوقی روشن شدن فضای روابط این دو کانون قدرت است زیرا شیعیان و وضعیت آنها عملاً با این دو پیوند خورده بود و نوع روابط آنها میتوانست بر وضع هر یک از آنها از حیث ضعف و قوت هر یک و همچنین بر وضعیت شیعیان تأثیرگزار باشد. قطعاً شیعیان هم از وضع موجود تأثیر پذیر بودند برای مثال با محاصره بغداد از طرف سلطان مسعود و اسارت خلیفه دیگر مجال درگیری میان اهل سنت و شیعیان نبود و خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی هم فرصتی برای تصمیم گیری در اموری به جز جنگ نداشتند. در واقع اختلافات میان سلطنت و خلافت برای شیعیان نوعی وضعیت همراه با آرامش به ارمغان آورد، زیرا اگرچه شیعیان قدرت سیاسی را در دست نداشتند اما مخالفان آنها هم از آرامش برخوردار نبودند. همچنین در این اوضاع که عموماً همراه با درگیری بود، دیگر اختلافات مذهبی و تعصبات دینی یعنی عمده ترین دلیل درگیری های اهل سنت و شیعیان چندان مطرح نبود.
روابط سلجوقیان با خلافت عباسی که از زمان گسترش متصرفات طغرل و سلطه او در خراسان ایجاد شد با شورش ارسلان بساسیری در سال ۴۴۷ ق و و تقاضای . خلیفه عباسی از طغرل برای ورود به بغداد به مرحله تازه ای وارد شد. نکته مهم از مواضع
او خطبه خوانده شد طغرل بود. بود. در در طغرل نخستین سلطانی بود که بر منابر بغداد به نام او. سال ۴۵۴ق. خلیفه قائم دختر خود را به ازدواج طغرل بیک در آورد، در حالی که خلیفه با این وصلت موافق نبوده و طغرل با تهدید و ارعاب به این مقصد رسید به گونه ای که عمید الملک کندری وزیر طغرل تهدید کرده تمامی اقطاعات خلیفه را ضبط می کند و تنها زمین هایی را که قبلاً به نام پدر خلیفه بوده است باقی میگذارد (سیوطی، ۱۳۷۰: ۳۳۵). در سال ۴۵۶ ق سلطان آلپ ارسلان (۴۵۵-۴۶۵ ق) با خلیفه قائم بیعت کرد و در بغداد به نام او خطبه خوانده شد ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶ (۲۲۷) فرزند خود ملکشاه را به عنوان ولیعهد تعیین کرد و دستور داد در همه مناطق و از جمله بغداد به نام او خطبه خوانده شود، بدون آنکه نظر خلیفه را در این مورد جویا شود (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶: ۲۳۶).
سلجوقیان در قبل و بعد از ورود به بغداد قطعی شدن حرکت آنها به بغداد بوده است و چه بهتر که خلیفه این خطر را به فرصت تبدیل کرده است که هم آل بویه را کنار زند و هم قیام و شورش خطرناک بساسیری را دفع کند و هم محترمانه با سلجوقیان و طغرل کنار بیاید و این سیل در حال حرکت به سوی بغداد را با سیاستی منطقی و در عین حال منفعت طلبانه به نفع خود مصادره کند اما حسن رابطه و مودت میان این دو نهاد قدرت تنها در همان سالهای نخستین وجود داشت و به تدریج این رابطه به اختلاف و تهدید و در نهایت جنگ و حتی اسارت خلیفه عباسی منجر شد.
در اواخر سلطنت ملکشاه سلجوقی رابطه سلطان با خلیفه عباسی بسیار تیره شد و سلطان به بغداد عزیمت کرد به خلیفه مقتدی پیام فرستاد که از بغداد خارج شود و هر جا میخواهد برود. خلیفه مهلت خواست و پس از وساطت تاج الملک ابو الغنائم وزیر ملکشاه ده روز به خلیفه مهلت داده شد و در همین مدت ملکشاه از دنیا رفت و سپاه او نیز به اصفهان بازگشت ابن طقطقی ۱۴۱۸ (۳۱۹ در سال ۵۳۰ ق وقتی سعدالدوله نگهبان بغداد به سبب اختلاف با اطرافیان خلیفه به ترک بغداد مجبور شد به تحریک سلطان محمود برای حمله به بغداد پرداخت و سلطان هم پذیرفت و به سوی بغداد حرکت کرد و درگیریهای پراکنده ای رخ داد که خلیفه از حربه خروج از بغداد استفاده کرد که موجب اعتراض مردم شد. در نهایت پس از کشمکش های فراوان که برتری با سلطان محمود بود میان طرفین صلح برقرار شد ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۷ ۹). تیره شدن روابط تیره شدن روابط میان خلیفه مستر شد و سلطان مسعود به جنگ منجر شد که به اسارت
خلیفه عباسی و انتقال او به مراغه منتهی شد اما به علت غافل شدن سلطان مسعود از . خلیفه، عده ای از باطنیان به قتل خلیفه اقدام کردند و خلیفه مستر شد در مراغه مدفون شد. ابن طقطقی می گوید: من در سال ۶۹۷ق وقتی به مراغه رفتم قبر او را دیدم که زیبا درست شده بود ابن طقطقی (۱۴۱۸ (۴۰۷) پس از سلطان مسعود، خلیفه مقتفى در صدد بهره برداری از اختلافات داخلی سلجوقیان برآمد و به احیای قدرت خلافت اقدام کرد.
در سال ۵۳۵ ق از طرف سلطان سنجر جامه و عصای پیامبر (ص) به خلیفه مقتفی تحویل داده شد زیرا این وسایل را سلطان مسعود پس از شکست خلیفه مسترشد با خود برده بود (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۷ (۳۴).
حوادث موجود میان خلافت و سلطنت نشان میدهد که سلجوقیان تا جایی که به منافعشان خدشه وارد نمیشد در کنار خلافت باقی می ماندند، در غیر این صورت مقابل خلافت قرار میگرفتند رقابت میان خلافت و سلطنت به صورت آشکار وجود داشت که نتیجه آن ایجاد موقعیت مناسب برای شیعیان بود تا فضای امنی برای آنها ایجاد شود.
۳-۲- شیعیان در مواجهه با خلافت و اهل سنت؛ تعامل در عین تقابل
روابط شیعیان با اهل سنت پس از سقوط آل بویه متفاوت با رویه ای بود که پیش از آن حاکم بود، زیرا در این دوره قدرت مسلط در جهان اسلام اهل سنت بوده و قدرت خلافت و سلطنت در اختیارشان بود یکی از مراکز عمده تجمع شیعیان در محله «کرخ» بغداد بود که درگیری میان اهالی آن با اهل سنت که در دیگر مناطق بغداد ساکن بودند به دفعات موجب جنگهای خونین و غارت محله ها شد. این درگیری ها در زمان آل بویه اوج گرفت زیرا وقتی آل بویه و شیعیان بغداد شعائر شیعی را آشکار کردند، موجب بروز واکنش از سوی اهل سنت شد و این درگیری در اواخر آل بویه بسیار شدید بود. پس از دوران آل بویه هم این درگیری ها به طور پراکنده و گاه شدید ادامه داشت، ولی هرگز مانند دوران قبل نبود زیرا در این زمان شیعیان از طرف خلافت و اهل سنت در فشار بوده و چندان مجال آشکار کردن عقاید خود را نداشتند به دلیل این سخت گیری ها و محدودیت ها شیعیان سیاست تقیه و مدارا در پیش گرفتند اما گاهی این مدارا به نزاع تبدیل میشد از جمله در سال ۴۷۸ق درگیری ایجاد شده بین اهالی کرخ» و سایر محلات بغداد به
آتش سوزی در کرخ منجر شد وزیر خلیفه ابو شجاع گروهی از سپاهیان را اعزام کرد تا از جنگ و خونریزی جلوگیری کند ولی موفق نشد و دامنه فتنه گسترده شد که خسارات زیادی به دنبال داشت ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶ ۲۹۷) در سال ۴۵۱ ق نیز بنا به نقل ابن اثیر، در محله کرخ و کتابخانه بزرگ دارالعلم شاپور بن اردشیر آتش سوزی رخ داده بود که علت آن را به عمیدالملک کندری وزیر طغرل نسبت میدهند. این کتابخانه ده هزار جلد کتاب داشت که چهارصد جلد آن در اصناف علوم بود و یک صد جلد مصحف (قرآن) به خط ابن مقله در آنجا وجود داشت خود عمیدالملک کندری در زمان حادثه در آنجا حضور یافت و تعدادی از بهترین کتابها را برای خود برگزید (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶: ۲۰۹).
در سال ۴۵۸ق، شیعیان در محله کرخ» مراسم روز عاشورا برگزار کردند و کسب و کار خود را تعطیل کردند و به نوحه و زاری برای امام حسین (ع) پرداختند. این کار موجب اعتراض اهل سنت شد که خلیفه القائم بالله به سرزنش نقیب علویان پرداخت ولی او اظهار بی اطلاعی کرد با گسترش اعتراض اهل سنت، مشخص شد که صاحب شرطه بغداد به شیعیان اجازه برگزاری مراسم سوگواری داده است. صاحب شرطه از ترس مجازات متواری شد و در نهایت حکمی مبنی بر لعن کسانی که به صحابه دشنام میدهند صادر شد ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۱۲ ۵۵۵ در سال ۴۶۰ق. فقها و محدثان از خلیفه خواستند اعتقادنامه قادری که در زمان خلیفه القادر بالله تهیه شده بود برای آنها خوانده شود که در آن، رافضیان و معتزله لعن میشدند ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹: ۴۷۱).
سال ۴۸۲ق. درگیری گسترده ای میان دو گروه رخ داد به علت اینکه اهالی «باب البصره»، که سنی مذهب بودند به محله کرخ» حمله و یکی از افراد را کشتند و یکی را زخمی کردند اهالی کرخ هم بازارها را تعطیل و قرآنها را روی نی گذاشتند و خواستار مجازات قاتلان شدند که نتیجه ای نگرفتند. درگیری ها شروع شد و در نتیجه آن محله کرخ» غارت شد به دنبال این حوادث خلیفه مقتدی از سیف الدوله مزیدی، کمک خواست او هم سپاهی را به فرماندهی ابوالحسن فاسی فرستاد و خانه های کسانی را که به قتل علوی اقدام کرده بودند ویران کرد و موی سرشان را کوتاه کرد و عده ای را به قتل رساند و تعدادی دیگر را تبعید کرد تا اینکه اوضاع آرام شد (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶: ۳۱۸). این یکی از بزرگترین درگیریها میان شیعه و سنی در دوران تسلط سلجوقیان بر بغداد بود که با اقدام سردار مزیدیان تا چند سال بغداد از آرامش برخوردار بود.
در شعبان سال ۵۰۲ ق. شیعیان و اهل سنت در بغداد باهم صلح کردند و جالب اینکه این صلح بدون دخالت و وساطت کسی انجام شد در حالی که در سالهای قبل برای آشتی دادن این دو گروه تلاشهای زیادی انجام میشد اما فایده ای نداشت. ابن اثیر در مورد علت مدارای شیعیان با اهل سنت معتقد است که شیعیان در این زمان احساس ضعف می کردند زیرا سلطان محمد سلجوقی سیف الدوله صدقه از امرای آل مزید را به قتل رسانده بود و به دنبال این اقدام اهالی کرخ بر جان خود بیمناک شدند، زیرا سیف الدوله صدقه و خاندانش شیعه مذهب و صاحب نفوذ و قدرت بودند ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶ ۴۹۷)
شیعیان در عین مدارا و تعامل در دفاع از عقاید خویش هم جدی بودند در سال ۵۶۹ق یکی از وعاظ بغداد به نام محمد طوسی مطلبی بیان کرد، مبنی بر اینکه ابن ملجم به سبب کشتن امیر مؤمنان کافر نشده است. شیعیان به او حمله و به سویش آجر پرتاب کردند که با محافظت ترکان از مجلس خارج شد. در روز بعد هم مردم آماده بودند تا او را سنگسار کنند، اما او در مجلس حضور نیافت ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۱۰: ۵۱۳).
نکته مهم این است که با وجود درگیریها و خشونتهای مزبور نباید تصور کرد که شیعه و سنی همیشه در حال نبرد بوده اند بلکه آنها بیشتر زمانها در کنار هم زندگی کرده و به دادوستد مشغول بودند به خصوص آنکه شیعیان اصولاً در ادوار گوناگون تاریخی نشان داده اند سیاست تقیه و تسامح را پیش می گیرند. درگیری های محدودی هم که هر چند سال یک بار اتفاق می افتاد معمولاً بر اثر تندروی برخی افراد بود که به سبب پافشاری بر تعصبات مذهبی موجب ایجاد تنش و درگیری میشد. از طرف دیگر اختلاف شدید میان شافعیان و حنفیان در دوره سلجوقی تا حدود زیادی راه رشد شیعه را هموار کرد در واقع اتحاد اهل سنت به مقدار زیادی شکسته شده و زمانی که آنها در ری اصفهان و نیشابور سرگرم نزاع با یکدیگر بودند، شیعه در این مناطق به شدت رشد کرد
در قرن پنجم و ششم دیدگاه سنیهای بسیاری از شهرها به نفع شیعه تغییر کرد. در شهر ری حنفیان و شافعیان در ایام عاشورا با شیعیان همراهی می کردند. آنها برخلاف سنی های حنبلی و سلفی که از یک سو کتاب در فضایل یزید بن معاویه مینوشتند و از سوی دیگر از نقل فضایل اهل بیت (ع) خودداری میکردند این زمان به طور گسترده به نقل فضایل اهل بیت (ع) می پرداختند برگزاری مراسم عاشورا نه تنها در ری و بغداد، بلکه
در برخی دیگر از شهرهای قرن ششم رواج داشته است. این زمینه در تسنن ایران، به تدریج راه را برای رشد تشیع هموار کرد صوفیان در این راه سریع تر حرکت کرده و به آرامی به برخی از باورهای شیعه نزدیک شدند (جعفریان، ۱۳۷۹ ۳۴۹)
۴-۲ شیعیان در دستگاه خلافت و سلطنت
هر چند دوران آل بویه را باید اوج حضور شیعیان در ساختار سیاسی خلافت اسلامی دانست اگرچه در عصر سلطه ترکان سلجوقی نقش و حضور شیعیان در دستگاه خلافت در ابتدا تضعیف شد اما به تدریج احیا شد به گونه ای که تاحد دستگیری منصب وزارت نیز پیش رفتند گرچه در آغاز حضور سلجوقیان شیعیان به انزوا رفتند. اما مواضع ملایم و قابل انعطاف سلاطین سلجوقی و نیز اختلاف آنها با خلفای عباسی موجب شد شیعیان که نقش آفرینی در دستگاه حکومتی را در دوران آل بویه تجربه کرده بودند، مجال حضور و بروز یابند. در واقع دوران ملکشاه سلجوقی را باید دوران تجدید قوای شیعیان دانست که به شکلی فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی ظاهر شدند. از جمله وزرای شیعه مذهب در خلافت عباسی ابو شجاع ظهیرالدین محمدبن حسین همدانی بود که وزیر مقتدی خلیفه عباسی و از حامیان شیعه بود ابن طقطقی، ۱۴۱۸: ۲۸۶). وقتی میان شیعه و سنی در محلات کرخ» و «باب البصره درگیری و آشوب ایجاد شد. ظهیر الدین چشم پوشی و تغافل کرد و به شدت از خونریزی دوری کرد به گونه ای که خلیفه به او گفت با این روش که تو داری کاری از پیش نمیرود. تو با بردباری و گذشت خود مردم را به طمع انداخته ای باید ده خانه از بزرگان شهر را ویران کرد تا سیاست پایدار و شورشها خاموش شود به دنبال این دستور ظهیر الدین محتسب را خواست و پیشنهاد خلیفه را مطرح کرد و گفت من نمیدانم که آیا ده خانه ای که انتخاب میشود مستوجب تخریب اند یا خیر پس برای اینکه هم از ارتکاب گناه و هم خشم خلیفه در امان باشم ده خانه از متهمان را خریداری نما، سپس آن خانه ها را خراب کن و او همین کار را انجام داد. در واقع چنین رفتاری به محسنات اخلاقی ظهیر الدین و امثال او مربوط میشود که در مواجهه با شیعیان چنین می کردند اگرچه خود شیعه نبودند ابن طقطقی، ۱۴۱۸ (۲۸۶)
از چهره های معروف شیعه شرف الدین انوشیروان بن محمد بن خالد بن محمد کاشانی
بود که هم وزیر خلیفه عباسی و هم وزیر سلجوقیان بود او از سال ۵۲۱ ق وزارت سلطان محمود سلجوقی و از ۵۲۵-۵۲۸ق وزارت خلیفه مسترشد و از ۵۲۸-۵۳۰ق.
وزارت سلطان مسعود را برعهده داشت. لقب وی شرف الدین کاشانی و از رجال و مستوفیان و وزرای معروف عهد سلجوقی و شخصی دانشمند و مورخ بود. او کتابی تاریخی با عنوان صدور زمان الفتور و فتور زمان الصدور و کتابی دیگر با عنوان نفته المصدور تألیف کرده است نام کتاب دوم در مقدمه مرزبان نامه آمده و عماد اصفهانی در کتاب نصره الفتره که در مورد تاریخ آل سلجوق است از کتاب صدور زمان الفتور او بسیار روایت آورده است (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۶: ۶۰۷-۶۳۴-۶۴۴).
دیگر شخصیت شیعی که توانست به منصبی حکومتی دست یابد، علاء الدین تنامش از امرای بزرگ بغداد بود که خلیفه در مقابل او ناتوان بود. در سال ۵۶۹ق. درگیری میان اهالی «گرخ» و «باب البصره به این علت روی داد که وقتی آب دجله افزایش یافت اهالی باب البصره سدی ساختند تا جلوی آب را بگیرند، اما مسجدی را که درختی در آن بود آب فرا گرفت و آن درخت از جا کنده شد. اهالی کرخ این منظره را که دیدند فریاد «لَعَنَ الله العشره سر دادند و بر خلفا و صحابه لعنت فرستادند. این مسئله موجب جنگ میان اهالی کرخ و باب البصره شد. خلیفه المستضئى بامر الله به علاء الدین تنامش فرمان داد که فتنه را خاموش کند علاء الدین هم با مردم اهل سنت باب البصره ناسازگاری میکرد زیرا خودش شیعه بود و هنگامی که خواست به محله باب البصره وارد شود مردم آنجا ممانعت کردند و دروازه ها را بستند و بر بالای دیوارها ایستادند. علاء الدین خواست دروازه ها را آتش بزند اما خلیفه او را سرزنش و از انجام اینکار منع کرد فتنه یک هفته دوام یافت و در نهایت بدون اعمال زور خاتمه یافت (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۷ (۲۴۷) از دیگر امرای شیعی بغداد امیر یزدن بود. با مرگ او میان شیعه و سنی در شهر واسط درگیری ایجاد شد زیرا شیعیان به سوگواری پرداختند ولی سنیها شادی کردند ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۷ ۵۵)
در دوران مقتفی بغداد در برهه ای از زمان مرکزیت خود را برای تدریس علوم و معارف شیعی به دست آورد. علت آن هم حضور فرزند شیخ طوسی در بغداد بود که گروه های مختلف شیعه برای فراگیری علوم و معارف نزد او می رفتند. صفدی درباره او می نویسد: مقام این عالم شیعه به حدی بود که عماد طبری درباره اش گفته بود: اگر نماز
بر غیر پیامبر و غیر امام جایز بود بر او نماز میگزاردم صفدی، ۱۴۰۵، ج ۱۲: ۱۵۱ در دوران . مستنجد، امور سپاه در دست قطب الدین قایماز شیعه بود. او با استبداد تمام حکومت می کرد. در دوران خلیفه مستضی نفوذ شیعه بیشتر شد، زیرا با اعمال نفور امرای شیعه پدرش به قدرت رسیده بود. نکته جالب اینکه مستضی از ظاهر شدن . میان جمع خودداری می کرد و تنها کسی که حق رفت و آمد نزد او را داشت، قایماز بود (صفدی، ۱۴۰۵، ج ۲: ۳۱۱) البته این عدم ظهور در میان جمع احتمالاً به دلیل خطر باطنیان اسماعیلی بود که اقدام به ترور می کردند.
۵-۲ نقش شیعیان در ساختار قدرت در عصر خلیفه الناصر لدین الله (۵۷۵-۶۲۲ ق) ابو العباس احمد الناصر لدین الله سی و چهارمین خلیفه عباسی بود که در سال ۵۵۳ق. متولد شد. مادر او کنیزی ارمنی به نام زمرد ملقب به «ام ولد بود (سیوطی، ۱۳۷۰: ۳۵۸). دوران خلافت ناصر طولانی ترین دوره خلافت خلفای عباسی است که قریب ۴۷ سال طول کشید یعنی از سال ۵۷۵-۶۲۲ق طول کشید ،ناصر خلیفه ای مقتدر و در عین حال باهوش و توانا بود. او توانست با تدبیر و دوراندیشی خود خلافت عباسی را احیا کند و به دوران اوج آن یعنی دوران اولیه عباسیان نزدیک کند ناصر به مسائل اجتماعی و اقتصادی توجه ویژه ای داشت او به وضع رعایا و مردم ضعیف رسیدگی می کرد، حتی آن گونه که در تاریخ فخری آمده ناصر شبها در محلات بغداد گردش می کرد تا از حال رعیت آگاه شود ابن طقطقی (۱۴۱۸ (۴۳۲) ناصر برای رفاه حال مردم در محله هایی از بغداد دستور به ساخت خانه هایی داد که در آن به نیازمندان افطار می دادند. او نظامی اطلاعاتی و قوی در دستگاه خود به وجود آورد و هدف از آن کنترل همه مسائل سیاسی و اجتماعی بود و در این راه از افراد گوناگون به عنوان جاسوس و خبرچین استفاده میکرد این نظام اطلاعاتی به گونه ای بود که مردم و صاحب منصبان در همه اوقات فکر میکردند تحت کنترل اند و حتی ناصر از اخبار درون خانه آنها هم مطلع است (ابن طقطقی، ۱۴۱۸: ۴۳۲).
ناصر به مسائل علمی و علما اهمیت میداد شیخ شهاب الدین سهروردی که از بزرگان صوفیه و صاحب فتوا بود به دربار ناصر راه یافت و نماینده سیاسی خلیفه شد (جوینی ۱۳۷۲، ج ۲ (۹۸) ناصر اقدام به مطالعات فقهی کاملی کرد، به گونه ای که از
علمای زمان خود عقب نبود و در دانش و فهم بسیار ممتاز بود و با علما و دانشمندان گفت و گو می کرد ابن طقطقی، ۱۴۱۸ (۴۳۲) فتوت مسئله دیگری بود که مورد توجه ناصر بود. «فتیان گروهی بودند که اساس کارشان آداب جوانمردی بود. چهار ویژگی شخصیتی این گروه عفت شجاعت سخاوت و عدالت بود. ناصر که به اهمیت و نفوذ این گروه پی برده بود به جمع آنها پیوست او به دست مالک بن عبدالجبار لباس فتوت پوشید و با از دنیا رفتن مالک بن عبدالجبار ناصر خود ریاست گروه فئیان را بر عهده گرفت و اعلام کرد کسوت فتوت همه افراد باطل است و باید مجدداً با دست خود او لباس فتوت بپوشند خلعتبری ۱۳۸۱ (۶۵) ناصر با تیزبینی خاصی که داشت این گروه را نیز به زیر سلطه خود درآورد تا از نفوذ آنها بهره مند شود. هدف دیگر ناصر در توجه به فتوت نزدیک کردن امت اسلامی به یکپارچگی بود و بغداد مورد توجه همگان قرار می گرفت به همین دلیل گروه های زیادی در شرق و غرب عالم در دایره فتوت قرار گرفتند ابن طقطقی، ۱۴۱۸ (۴۳۲)
بیشتر منابع تاریخی که درباره مذهب ناصر سخن گفته اند، او را شیعه یا متمایل به شیعه معرفی کرده اند و هر یک دلایل متفاوتی ارائه کرده اند. برخی از آنها شیعی بودن ناصر را علت توجه او به شعائر دینی میدانند برخی هم حضور گسترده شیعیان در دستگاه ناصر را دلیل این مسئله میدانند همچنین برخی اقدامات ناصر به نفع شیعیان و احترام او به ائمه شیعه را از جمله این دلایل معرفی میکنند. سیوطی درباره ناصر می نویسد: ناصر شیعه بود و برخلاف اجدادش به مذهب امامیه تمایل داشت (سیوطی، ۱۳۷۰ (۳۶۱) ابن عماد حنبلی درباره ناصر مینویسد او افعال متضاد انجام می داد ولی به امامیه گرایش داشت و از دلایل شیعه بودن او ماجرای مجلس خطابه ابن جوزی را ذکر میکند که در حضور خلیفه ناصر از ابن جوزی پرسیدند فاضل ترین مردم پس از پیامبر (ص) کیست؟ ابن جوزی پاسخ داد افضلهم بعده من کانت ابنته تحتهه مقصود ابن جوزی از افضل ابوبکر بوده است و چون ابن جوزی خودش حنبلی بود و از تمایلات شیعی ناصر بیمناک چنین تعبیری را به کار برد ابن عماد حنبلی، ۱۴۱۴، ج ۵ (۹۸) یکی از اقدامات ناصر توجه او به مشاهده متبرکه شیعیان بود. او در سال ۶۰۸ق. دستور داد مسند احمد بن حنبل به وسیله یک فقیه شیعه به نام صفی الدین معد بن محمد موسوی در مشهد تدریس شود و نخستین مطلبی که از این کتاب در این مکان تدریس شد
مسند ابوبکر و ماجرای فدک بود سبط ابن جوزی بی تا ۵۵۶؛ ابوشامه ۱۹۷۴ (۷۸) همچنین ناصر برای خودش آرامگاهی کنار مرقد حضرت موسی بن جعفر (ع) ساخت سبط ابن جوزی بی تا ۶۳۶؛ ابوشامه ۱۹۷۴ (۱۴۵) ناصر اجازه تدریس کتابی را که خود تصنیف کرده بود (روح العارفین به ابو جعفر علوی شیعی داد تا آن را در خانه اش تدریس کند صفدی، ۱۴۰۵، ج ۵ ۴۲-۴۳)
اگر چه برخی از خلفای عباسی اقدامی در جهت تکریم تشیع انجام می دادند. در مقابل رفتاری متضاد هم داشتند که تضعیف شیعیان یا حمایت از اهل سنت از آن جمله بود اما دوران خلیفه ناصر عصر حمایت از شیعه بود چه به لحاظ سیاسی و در اختیار داشتن مناصب و چه به واسطه فرهنگی و عقیدتی که شعائر شیعی مورد ترویج و اکرام بود و چه از لحاظ اجتماعی که شیعیان در وضع مطلوبی قرار داشتند، ضمن اینکه فشار اهل سنت که عموماً از حمایت خلفا برخوردار بودند، دیگر وجود نداشت.
دوره خلافت ناصر اوج حضور شیعیان در ساخت قدرت و حکومت بود. از وزارت خلیفه تا دیگر مناصب سیاسی و اداری محل حضور و نقش آفرینی شیعیان بود. از جمله مهمترین سمتها که شیعیان در این دوره داشتند عنوان «وزارت» یا «نیابت وزارت بود. نیابت وزارت همان جایگاه وزارت بود و این زمانی بود که چیزی به نام وزارت وجود نداشت و نایب وزارت در واقع همان وزیر بود.
۱-۵-۲ وزارت ابن قصاب
ابوالفضل محمد بن علی بن احمد القصاب ملقب به مؤید الدین» در اصل ایرانی و اهل شیراز بود. چون پدرش در بغداد قصاب بود او را ابن قصاب گفته اند. این قصاب با تکیه بر دارایی اندک پدرش به تحصیل پرداخت و وارد دستگاه خلافت شد. سال ورود او به بغداد ۵۸۴ق بود. ابتدا در دیوان انشا مشغول شد و سپس به نیابت وزارت رسید ابن تغری بردی ۱۳۹۱، ج ۶ ۱۳۹؛ سبط بن جوزی بیتا ۴۵۰ او فردی باهوش و به فنون جنگی آشنا بود در مسائلی مانند حساب و کشاورزی و دیگر امور سرآمد بود و از معدود وزرایی بود که ریاست شمشیر و قلم را جمع کرد دوران وزارت ابن قصاب اگرچه کوتاه بود اما نتایج مفیدی برای خلیفه ناصر به همراه داشت. این قصاب اقدامات فرهنگی هم انجام داد از جمله اینکه او کتابخانه ای در محله درب الخیاطین» بغداد بنا و
کتب نفیس فراوانی برای آن وقف کرد و وقف نامه کتابخانه را هم به خط خودش نوشت. این قصاب خط خوشی داشت و برای علما احترام زیادی قائل بود و به اطرافیان خود هم بخششهای فراوان میکرد نخجوانی (۱۴۰۲ (۲۹۳) خلیفه ناصر به وزیرش اختیار نام می داد و او را در انجام امور کاملاً آزاد می گذارد. همچنین، ناصر در مورد ابن قصاب میگفت اگر رأی او را می پذیرفتید آنچه باید رخ دهد، رخ می داد (ابن تغری بردی، ۱۳۹۱، ج ۶: ۱۳۹). Σ
۲-۵-۲- وزارت ابن مهدی
ابن مهدی از نسل قاسم بن حسن بن علی (ع) از سادات حسنی بود، زادگاهش مازندران و اصلش از ری بود در کودکی علم و ادب آموخت و در کتاب و بلاغت و امور دیوانی پیشرفت کرد نخجوانی (۱۴۰۲ (۲۹۵) دوران وزارت ابن مهدی برای شیعیان قدرت بخش بود، زیرا موقعیت آنها را همچنان مستحکم نگه داشت شیعیان مناصب سیاسی مهمی در اختیار داشتند از جمله امیر طاشتکین مستنجدى زعیم خوزستان بود و او حله را به صورت اقطاع در اختیار داشت خود ابن مهدی و خانواده اش هم در بغداد نفوذ و جایگاه مهمی داشتند و با آنها مانند امرا و ملوک رفتار میشد ابن ساعی (۱۳۵۳ (۹۹) شاید دلیل اصلی برکناری ابن مهدی سخت گیری او به اطرافیان خلیفه بود. شاید هم علت اصلی برخورد ابن مهدی با اطرافیان خلیفه و درباریان اطمینان خاطری بود که از ناحیه خلیفه احساس می کرد. سرانجام پس از اینکه جوی مسموم علیه ابن مهدی ایجاد شد و درباریان و اطرافیان خلیفه فعالانه در این راه نقش داشتند خلیفه او را برکنار و به جای او ابن امسینیا را که او هم شیعه بود به نیابت وزارت منصوب کرد نخجوانی (۱۴۰۲ ۲۹۵)
۳-۵-۲ وزارت ابن امسینیا
در سال ۶۰۴ پس از برکناری ابن مهدی از وزارت محمد بن احمد بن علی، معروف به ابن امینیا» (۶۰۴-۶۰۶ ق) از سوی خلیفه ناصر به وزارت انتخاب شد. او کاتبی شیعه بود که ابتدا به امیر بصره خدمت میکرد و همانجا ترقی کرد تا آنکه به ریاست دیوان زمام رسید و تا زمانی که در وزارت بود همین سمت را داشت ،صفدی، ۱۴۰۵، ج ۱۲ (۱۰۹) دوران وزارت ابن امسینیا که دوره ای توام با آرامش بود بیش از دو سال طول کشید، نه تنها
آرامش اجتماعی بلکه دربار خلافت هم از تنش سیاسی دور بود. ابن امسینیا تلاش زیادی برای ایجاد آرامش به کار برد در سال ۶۰۵ق از طریق واسط به شوشتر رفت. زیرا امیر قطب الدین سنجر حاکم خوزستان طغیان کرده بود ولی با رفتن ابن امینیا به آنجا آرامش در منطقه حکم فرما شد (ابن ساعی، ۱۳۵۳: ۲۶۵).
۴-۵-۲ وزارت مؤید الدین قمی
پس از ابن امسینیا، مؤید الدین محمد بن محمد بن عبد الکریم بن برز قمی (۶۰۶-۱۶۲۲) به نیابت وزارت رسید او ایرانی اهل قم و شیعه بود فردی توانا و با تدبیر بود، بر علم انشا و دو زبان فارسی و عربی احاطه کامل داشت سخنان پیچیده و دشوار را ترجمه می کرد و از امور حکومت داری و وزارت کاملاً مطلع بود صفدی، ۱۴۰۵، ج ۱۲: ۱۴۷). مؤید الدین قمی در دوران سه خلیفه یعنی ناصر ظاهر و مستنصر نیابت وزارت را به عهده داشت. با اینکه او شیعه بود اما مورخان سنی از او به نیکی یاد کرده اند. وقتی ناصر او را به نیابت وزارت منصوب کرد با خط خود درباره اش نوشت: «القمی نائباً فی البلاد والعباده در واقع با این سخن او اختیار ملک و مردم را به مؤید الدین قمی سپرد ذهبی، ۱۴۱۳، ج ۲۲ ۴۳۶)
۶-۲ وزارت ابن علقمی در دوره خلافت مستعصم آخرین خلیفه عباسی
پس از خلیفه ناصر نقش شیعیان در مناصب سیاسی همچنان ادامه داشت وزارت ابن علقمی در دوره آخرین خلیفه عباسی مستعصم (۶۴۰-۶۵۶) اوج این نقش آفرینی بود. مؤید الدین محمد بن علقمی از قبیله بنی اسد بود که اصل آنها از نیل» (منطقه ای در حوالی کوفه و نزدیک حله بود جد او را علقمی میگفتند زیرا نهر معروف «علقمه» را حفر کرد. او خطی نیکو داشت و در ضبط امور بسیار ماهر بود وی به علما احترام می گذاشت و کاملاً به امور سیاسی آگاه بود ابن طقطقی، ۱۴۱۸ (۳۲۱) حمایت او از علما و دانشمندان به گونه ای بود که برخی از شعرا او را مدح و به نام او کتاب تألیف کردند مانند رضی الدین صاغانی لغوی ۶۵۰ ق) که کتاب مجمع البحرین و العباب الزاخر را به نام او نوشت (ابن طقطقی، ۱۴۱۸ ۳۲۱؛ نخجوانی (۱۳۶۱ (۳۲۱) ابن ابی الحدید هم کتاب بیست جلدی شرح نهج البلاغه را به او تقدیم کرد و ابن علقمی یکصد دینار به او هدیه کرد و او
ن ۱۰
هم ابن علقمی را در قصیده ای مدح گفت ابن طقطقی، ۱۴۱۸ ۳۲۲؛ نخجوانی، ۱۳۶۱: ۳۲۱؛
العینی، ۱۴۰۷، ج ۱ (۵۷) ابن طقطقی از شرف الدین ابوالقاسم علی فرزند ابن علقمی نقل می کند که کتابخانه پدرش شامل ده هزار جلد کتاب نفیس بود و مردم برای او کتاب تألیف میکردند ابن طقطقی ۱۴۱۸ ۳۲۲؛ ابن فوطی، ۱۳۸۱ (۱۳۲). خلیفه مستنصر در سال ۶۳۰ ق نظارت بر ساخت مدرسه مستنصریه را به او واگذار کرد ابن عماد حنبلی، ۱۴۱۴، ج ۵ ۱۴۳) وقتی خلیفه مستعصیم در سال ۶۴۰ق. به خلافت رسید با وجود اینکه پیروان او اهل سنت بودند و خودش خلیفه ای متعصب در مذهب بود اما ابن علقمی شیعه مذهب را در سال ۶۴۲ق به وزارت منصوب کرد ابن فوطی، ۱۳۸۱: ۱۱۸؛ ابن طقطقی، ۱۴۱۸: ۳۲۲).
۷-۲ درگیری های شیعه و سنی در دورۀ مستعصم
از دوره خلافت ناصر تا پایان خلافت مستنصر از سال ۵۷۵-۶۴۰ ق) نزاع و درگیری میان شیعه و سنی در بغداد بسیار محدود و خفیف وجود داشت، جز چند سال نخست خلافت ناصر که آن هم به دلیل عدم کنترل او بر اوضاع درگیری های چندی رخ داد، ولی پس از آن به طور بسیار محدود تنشهای سیاسی و مذهبی رخ داد. آغاز خلافت مستعصم که هم زمان با قدرت گیری اهل سنت و ترکان سنی بود، با شروع درگیری ها همراه بود. در سال ۶۴۰ق اهل سنت محله سوق السلطان» بغداد با شیعیان محله مختاره» درگیر شده که تعدادی از طرفین کشته شدند ابن فوطی ۱۳۸۱: ۱۰۷). در سال ۶۵۳ ق برگزاری مراسم مذهبی از سوی شیعیان با واکنش شدید اهل سنت مواجه شده که موجب آشوب و درگیری میان اهالی کرخ و باب البصره شد و عده زیادی کشته شدند. از سوی دستگاه خلافت نیرو برای آرام کردن درگیری فرستاده شد، اما سپاهیان ترک از اهل سنت حمایت کردند و به کرخ حمله ور شدند در نتیجه درگیری ها افزایش یافت و مهار امور از دست خلیفه خارج شد به گونه ای که برای آرام کردن اوضاع به بزرگان و مشایخ دو طرف متوسل گشته و به طور موقت اوضاع آرام شد، اما چند ماه بعد مجدداً درگیری آغاز شد که با دخالت دربار و کشتار عده زیادی از طرفین غائله خاتمه یافت ابن فوطی ۱۳۸۱ (۱۷۳)
واقعه کرخ (۶۵۴) در سال ۶۵۴ ق و در اواخر عمر خلافت عباسی، حادثه ای
اتفاق افتاد که اگرچه ابتدا با جریانی ساده آغاز شد اما به درگیری بزرگ شیعه و سنی منجر شد و به حادثه کرخ» مشهور شد که تأثیرات آن گسترده و با اهمیت بود، به گونه ای که این واقعه با سقوط بغداد پیوند خورد و کسانی که ابن علقمی وزیر را عامل سقوط بغداد معرفی میکنند انگیزه او را از همکاری با مغولها انتقام از واقعه کرخ می دانند… ماجرا از آنجا شروع شد که در ذی حجه سال ۶۵۴ق یکی از شیعیان محله کرخ به قتل یکی از افراد اهل سنت اقدام کرد. اطرافیان خلیفه موضوع را به اطلاع او رساندند و مسئله را بزرگ جلوه دادند و مردم کرخ را مایه فساد و تباهی معرفی کردند. خلیفه هم فرمان تنبیه کردن آنها را صادر کرد ابن فوطی (۱۳۸۱ (۱۷۹) به دنبال صدور فرمان خلیفه اهل سنت با فرماندهی درباریان سنی مذهب که در رأس آنها فرزند خلیفه، مجاهد الدین ایبک ،دواتدار قرار داشت به سوی کرخ حرکت کرد تا به غارت آن اقدام کنند (یونینی، ۱۴۱۳، ج ۱ (۸۶) گروهی از مردم عوام هم همراه آنها به راه افتادند و محله کرخ را به آتش کشیدند و تاراج کردند و بسیاری از زنهای شیعه را به اسارت بردند و عده زیادی را به قتل رساندند و بی حرمتی زیادی روا داشتند به گونه ای که خود مهاجمان با یکدیگر به رقابت برخاستند و به ربودن غنیمتها از یکدیگر اقدام کردند. خلیفه را از این واقعه و عملکرد سپاه آگاه کردند و او دستور توقف جنگ و امان دادن به مردم کرخ را داد ابن فوطی (۱۳۸۱ (۱۷۹) حادثه کرخ و کشتار شیعیان موجب مطرح شدن رویارویی درباریان شیعه و سنی به صورت جدی و آشکار شد وزیر خلیفه ابن علقمی که از حادثه بسیار اندوهگین شده بود نبرد با اطرافیان خلیفه را به صورت رسمی آغاز کرد. در پی این حوادث، مجاهد الدین ایبک به تلافی اقدام وزیر او را متهم به ارتباط داشتن با مغول ها کرد و به افراد خود دستور داد این خبر را در شهر منتشر کنند. پس از این واقعه، مجاهد الدین ایبک دو اندار آن قدر قدرت گرفت که نام او پس از خلیفه در خطبه خوانده می شد همدانی ۱۳۷۳، ج ۲: ۹۹۴ اختلاف میان وزیر و مجاهدالدین ایبک به ایجاد دو جبهه سیاسی در دستگاه خلافت مستعصم منجر شد یک جبهه ابن علقمی و دیوان سالاران شیعه بودند و دیگری جبهه مجاهد الدین ایبک و ترکان سنی مذهب که درباریان سنی مذهب حامی آنها بودند.
خلاصه فصل دوم
آنچه در این فصل بررسی شد وضعیت سیاسی شیعیان بغداد در عصر سلطه ترکان سلجوقی تا پایان خلافت عباسی بود. دوره ای که از سال ۴۴۷-۶۵۶ق. ادامه داشت. در این دوره شیعیان با سه گروه مواجه بودند نخست خلفای عباسی، دوم اهل سنت و سوم سلجوقیان بودند. آنچه برای شیعیان تازگی داشت و تا آن زمان آن را تجربه نکرده بودند حضور ترکان سلجوقی بود در حالی که شیعیان دوران حکومت آل بویه شیعی مذهب را سپری میکردند به زودی با سلجوقیان سنی مذهب مواجه شدند. در خصوص وضع شیعیان در این دوره باید گفت با وجود سقوط آل بویه و احیای قدرت خلافت و اهل سنت در مجموع شیعیان دچار ضعف و شکست نشدند اگرچه در ابتدای کار متحمل خسارت شدند. همچنین سیاست مذهبی سلجوقیان بر تسامح مذهبی و تکریم شعائر شیعی استوار بود. روابط سلاطین سلجوقی با خلفای عباسی نیز بر محور منفعت بوده نه مذهب شیعیان در مواجهه با خلافت و اهل سنت سیاست تعامل را در پیش گرفتند. در مجموع باید سیاست منطقی و درست شیعیان را رمز بقای آنها و در درازمدت موجب نفوذ و قدرت یابی آنها دانست که هم در دستگاه خلافت عباسی و هم سلطنت سلجوقی وجود داشت و در دوران خلیفه ناصر به اوج رسید و تا پایان خلافت عباسی همچنان ادامه یافت.
خود آزمایی چهارگزینه ای فصل دوم
۱. سیاست مذهبی سلجوقیان بیشتر گرایش و حمایت از کدام مذهب فقهی اهل سنت
بود؟
الف) حنبلی
ج) شافعی
ب مالکی
د حنفی
کدام یک از سلاطین سلجوقی در سفر به بغداد به زیارت مرقد حضرت موسی بن
جعفر (ع) و مزار سلمان رفت؟
الف) ملکشاه
ج) طغرل
ب آلپ ارسلان
د) مسعود
فصل سوم
مراکز علمی و حوزه های علمیه شیعه
هدف کلی
ضرورت آشنایی با مراکز علمی متعلق به شیعیان و دانشمندان و افراد تأثیر گذار بر مراکز علمی.
هدف های یادگیری
دانشجو پس از مطالعه این فصل می تواند
مدارس و حوزه های علمیه شیعه را توضیح دهد.
.۲ دانشمندان مؤثر در حوزه های علمیه شیعه را شناسایی کند.
دارالعلم های شیعه و نقش و کارکرد آنها را بیان کند.
۱۳ فرایند شکل گیری مدارس و حوزه های علمیه شیعه
منابع تاریخی نشان میدهد که مناطق حضور شیعیان شاهد برپایی نهادهای علمی و آموزشی برای کسب علم و دانش بوده است. در ایران شهرهای قم، ری و کاشان؛ در عراق بغداد، نجف و حله؛ در شام حلب و طرابلس نقاط اصلی مراکز علمی و آموزشی شیعه بودند. در قرون اولیه علوم در مساجد و خانقاه ها و مراکزی از این قبیل تدریس میشد و مدارس از قرن سوم به تدریج رایج شدند و شدند و از قرن پنجم رونق مدارس واقعی شد باید نخستین مراکز آموزشی در اسلام نامید نامید مدرسی طباطبایی، ۱۳۴۹: ۲۰۴) مساجد را باید مساجد مرا
مساجد محل تشکیل حلقه های درسی و علمی بود. مسجد الحرام نخستین مکانی بود که از فتح مکه برای آموزش و تعلیم قرآن از آن استفاده میشد واقدی، ۱۴۰۵، ج ۳: ۹۵۹). از دیگر مکانهای آموزشی مسجد جامع کوفه و مسجد جامع بصره بودند. مسجد جامع اصفهان که در سال ۱۵۰ق به دست ایوب بن زیاد والی اصفهان تأسیس شد مکانی برای تشکیل حلقه های درسی بود ابونعیم اصفهانی (۱۳۷۷، ج ۱ (۳۷) ما فروخی از علمای قرن پنجم در کتاب محاسن اصفهان مینویسد برای هر نماز کمتر از پنج هزار نفر در آن جمع نمیشوند کنار هر ستونی از مسجد استادی قرار دارد که جماعتی از طالبان علم گرد او را گرفته به وظیفه درس و ریاضت نفس اشتغال دارند. آراستگی این محل به واسطه مناظره فقها مباحثه علما مجادله متکلمان پند دادن واعظ ها و غیره است ما فروخی، ۱۳۴۳ (۱۳۵) در این مرکز علمی دانشمندان و بزرگانی همانند حمزه اصفهانی، ابوعلی مسکویه حافظ ابونعیم اصفهانی صاحب بن عباد و مفضل بن سعد ما فروخی اصفهانی فعالیت داشته اند ایمانیه ۱۳۵۵ (۳۴-۴۵) در مسجد جامع اصفهان آثاری از دوره دیالمه دیده میشود ایوان جنوبی این مسجد هنوز به نام «صفه صاحب) معروف است صاحب بن عباد چهره برجسته شیعه در این ایوان به تدریس اشتغال داشته است هنر فر ۱۳۵۰ (۴۳) به تدریج مراکز آموزشی از مساجد به مدارس منتقل شدند و مدارس در نقاط مختلف جهان اسلام دایر شد هر چند نظامیه را نخستین مرکز آموزشی معرفی میکنند اما نخستین مدارس در قلمرو علویان طبرستان و سپس شهرهای خراسان احداث شد مرعشی ۱۳۶۱: ۳۵۸)
با مرور منابع تاریخی میتوان دریافت که شیعیان اگرچه به لحاظ سیاسی و اجتماعی از محدودیت زیادی برخوردار بودند اما در شهرهایی که تجمع داشتند، به تأسیس مدرسه ها و حوزه های علمیه اقدام کردند با شروع غیبت کبری، مسئولیت و نقش فقها و دانشمندان دینی در موضوع آموزش برجسته شد تعلیم و آموزش در این زمان به مسائل دینی و اعتقادی معطوف بوده است از این رو در شهرها و نواحی گوناگون با تلاش و توجه فقها و دانشمندان شیعه مراکز تعلیمی و آموزشی به وجود آمد. از عوامل موفقیت شیعیان در مسائل علمی و آموزشی به ویژه در دوره فشار و خفقان، پشتوانه های مادی و معنوی مردمی بود نقیبان علوی از درآمدهای مالی که از بابت خمس و سهم امام و دیگر نذرها و موقوفات به دست می آوردند برای تأسیس مدارس مساجد و کتابخانه ها و تأمین
مسیر معیشت استادان و دانشجویان استفاده میکردند. هر چند شیعیان از حمایت حاکمیت در این تا حد زیادی محروم بودند اما برخی از وزرا و افراد صاحب نفوذ شیعه که در سیستم حکومتی حضور داشتند پشتیبان مراکز علمی و آموزشی بودند. اگرچه سابقه ایجاد مدارس برای شیعیان امامی با تأخیر نسبت به دیگر فرق اسلامی ذکر می شود اما حوزه های علمیه شیعه سابقه کهن دارند همچنین از دارالعلم های شیعه محل تجمع طالبان علوم نام برده شده است مانند دارالعلم سید مرتضی که مرکزی برای تحصیل، تدریس، تألیف و تربیت شاگردان بود غنیمه ۱۳۷۲ (۱۶۶) همچنین از مدرسه ای نزدیک مرقد امیرالمؤمنین علی (ع) با قدمتی تاریخی نام برده شده است. از دانشجویان شیعه در آن حضور داشتند و از جدیدالورودها تا سه روز به عنوان مهمان پذیرایی میشد غنیمه ۱۳۷۲ ۱۶۶) کهن ترین گزارش درباره مدرسه علمیه مشهد به گزارش ابن بطوطه مربوط است. او در سال ۷۳۴ق. می نویسد: مشهد امام رضا (ع) قبه بزرگی دارد قبر امام در داخل زاویه ای است که مدرسه و مسجدی در کنار آن وجود دارد (ابن بطوطه، ۱۳۵۹، ج ۱ (۴۴). این گزارش به شیعه بودن مدرسه مذکور نپرداخته است ولی چون به نزدیک بودن آرامگاه امام اشاره دارد، به نظر مدرسه علمیه شیعی بوده است هر چند اطلاعات ما از مدارس و حوزه علمیه مشهد در این مقطع اندک است ولی میدانیم که پس از مدفون شدن امام رضا (ع) در «ستناباد» این مکان به مرکز فرهنگی شیعیان تبدیل شد و دانشمندان بزرگی مانند شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق) و شیخ طبرسی (۵۸۴) ق) در این منطقه زیستند.
ج ۲
۲-۳ قم، ری و کاشان مراکز ثقل مدارس شیعه )
به علت فشار عباسیان در دوره غیبت کبری بسیاری از علمای شیعه به ترک وطن اقدام کردند. قم ری و کاشان از نقاط نسبتاً امن بودند به همین دلیل، عالمان، محدثان و راویان بسیاری در این مناطق جمع شدند حضور دانشمندان در این مناطق از عوامل اصلی ایجاد مدارس بود. قم و ری از مراکز مهم شیعیان در ایران بوده و در نشر و گسترش فرهنگ و معارف شیعی اثر قابل توجهی داشتند روشن است که نخستین مدرسه ها و مراکز آموزشی شیعیان در این دو شهر ایجاد شده است. در ری راویان و محدثان بزرگی ظهور کردند که در نشر احادیث و معارف اهل بیت (ع)، نقش بسیار مهمی داشتند. عبد الجلیل قزوینی رازی مدرسه های متعددی را در ری نام می برد که
برای تعلیم و پرورش و گسترش فرهنگ شیعی بنا شدند و قدمتی چندین ساله داشتند. ایشان از مدرسه ای به نام مدرسه خواجه عبدالجبار نام میبرد که چهارصد فقیه و متکلم در آن درس شریعت آموختند قزوینی ۱۳۵۸ (۳۵) این کلام عبدالجلیل قزوینی به خوبی نشان از رونق حوزه علمیه ری در آن زمان دارد هر چند اطلاعات ما از این مراکز آموزشی چندان روشن نیست ولی میتوان ادعا کرد با تلاش دانشمندان شیعه در مراکز قم و ری بن مایه های حوزه علمیه شیعه در بغداد از این دو مرکز نشئت گرفته است. نتیجه تلاشهای دانشمندان در این مراکز دایرهالمعارف حدیثی یعنی کتاب کافی شیخ یعقوب کلینی و من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق بود که دست مایه دانشمندان شیعه در بغداد شد.
ویژگی مهم این دوره توجه گسترده به تدوین احادیث و فتوادادن طبق روایات و جمع آوری اطلاعات لازم در مورد راویان حدیث بود. دو مرکز قم و ری، دانشمندان زیادی را در خود داشت که معروف ترین آنها ثقه الاسلام کلینی (م ۳۲۹ ق)، ابن قولویه (م ۳۶۸ ق) و شیخ صدوق (م) (۳۸۱ ق) بودند هر سه دانشمند پس از طی مراحلی از دوران علمی خود به بغداد سفر کردند کلینی ابتدا در ری بود سپس به سبب جمع آوری احادیث رهسپار قم شد و پس از مدتی اقامت در قم برای دست یافتن به احادیث و راویان گمنام راهی کوفه شد و د و سرانجام در حوزه بغداد مقیم شد و خدمات فراوانی در علم حدیث ارائه کرد (سبحانی (۲۱۳-۲۱۴) (۱۴۱۸ و و ه سپس کتاب ارزشمند کافی را را : تألیف کرد. کرد. کلینی کلینی نخستین کسی است که در دوره اسلامی و در تاریخ محدثان لقب «ثقهالاسلام» گرفت، زیرا در میان فرقه های اسلامی از اطمینان و اعتماد برخوردار و در فتوا به او مراجعه می کردند (سبحانی، ۱۴۱۸ (۱۵-۱۸) همچنین جعفر بن محمد بن قولویه از دانشمندان شیعه در قم بوده که در اواخر عمر به بغداد رفت نجاشی ۳۴ اثر از او را نام برده است. مهم ترین اثر او که به واسطه آن به صاحب الزیاره» معروف شده است کتاب کامل الزیارات یا کامل الزیاره است نجاشی بیتا (۱۲۳-۱۲۴) دیگر عالم نام آور شیعه شیخ صدوق است که اهل قم بود که به ری و سپس به بغداد رفت نجاشی میگوید شیخ صدوق ساکن ری، بزرگ و فقیه ما و چهره برجسته شیعه در خراسان است به بغداد نیز وارد شده است با اینکه جوان بود همه بزرگان شیعه از او استماع حدیث میکردند نجاشی، بی تا ۳۸۹) با این توضیح میتوان به اهمیت جایگاه قم و ری در تأسیس و نضج مراکز علمی پی برد و
اینکه پایه های حوزه های علمیه شیعه در قم و ری گذاشته شد و با تسلط آل بویه بر بغداد و مرکزیت سیاسی این شهر مرکزیت علمی شیعه نیز به آنجا منتقل شد، ضمن اینکه دیگر شهرهای ایران مانند کاشان نیز تحت تأثیر قم و ری بودند. کما اینکه قطب الدین راوندی از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن ششم گرچه از علمای کاشان بود طبق نقل ابن حجر از کتاب تاریخ ری اثر مفقود شده منتجب الدین در ری سکونت داشت ابن حجر عسقلانی ۱۳۹۰، ج ۳ (۴۸) پس از مرگ نیز در حرم حضرت معصومه (س) در قم مدفون شد. همچنین یکی از فقهای شیعه از حلب به نام اسد بن علی بن عبدالله بن ابی حسن بن محمد بن حسن غستانی حلبی که شخصی دانشمند و حافظ قرآن بود، در سال ۵۳۴ ق در قم وفات یافت ابن حجر عسقلانی ۱۳۹۰، ج ۱: ۳۸۳؛ امین، ۱۴۰۳، ج ۳ ۲۸۲). منابع تاریخی نام تعدادی از مدارس شیعه را در شهرهای ایران در این دوران آورده اند. اگر چه شهرهای ری کاشان و تا حدودی قم مرکز ثقل مدارس شیعی بودند ولی میتوان به برخی دیگر از مدارس در شهرهای ایران اشاره کرد از جمله مدارس شیعه عبارت انداز عز الملکی و عربشاهی در آبه قزوینی (۱۳۵۸ (۱۹۹) و رضویه و فتحیه، در ورامین (قزوینی ۱۳۵۸ ۲۰۰)
حوزه علمیه بغداد؛ مؤلفه ها و کارکردها
افزون براینکه بغداد از سال ۱۴۵ ق به عنوان مرکز سیاسی جهان اسلام و محل اقامت خلفا بود، مرکز مذاهب و گرایشهای گوناگون نیز به شمار میآمد به ویژه در سده چهارم که دانشمندان و پیروان هر مذهب و گرایش در تلاش بودند تا با دفاع و حمایت از عقاید و دیدگاه های خود با دیگران رقابت کنند در چنین اوضاعی جامعه شیعی که یکی از اقلیت های موجود جامعه آن روز بود باید برای تداوم و به دست آوردن جایگاه مشخصی برای خود تلاشهای مورد نیاز را انجام دهد و اینکار امکان پذیر نبود، جز با فعالیت های دانشمندان و عالمان دینی که با اصول و مبانی این مذهب آشنایی کامل داشتند.
در قرن چهارم به دلیل تسلط آل بویه بر بغداد و حمایت آنها از شیعیان و ظهور شخصیت های بزرگ علمی همانند شیخ مفید سید رضی سید مرتضی و شیخ طوسی حوزه علمیه از قم و ری به بغداد منتقل شد و به صورت نهادی فرهنگی ظهور پیدا کرد. بر این اساس از نیمه دوم قرن چهارم شیعیان امامی جایگاه اجتماعی خود را بازیافته و
ن ۴
مرکزیت حوزه علمیه شیعه با مدیریت و مرجعیت شیخ مفید به وجود آمد و هویت فکری شیعه تثبیت شد سبحانی، ۱۴۱۸ ۲۴۸ رهبری شیخ مفید بر حوزه علمیه تا سال ۴۱۳ ق. ادامه داشت. در این دوره مرکز حوزه شیعه مسجد براثا بود (کورانی ۱۴۳۱ (۱۲) شیخ مفید بنیان گذار حرکت سازمانی و علمی شیعه بوده و مهمترین نقش را در طرح تفکر شیعی و مبانی کلامی شیعه در پایان سده چهارم داشته است. جایگاه علمی او به گونه ای بود که موافق و مخالف به آن اعتراف کرده اند نجاشی یکی از شاگردان برجسته وی بیش از ۱۷۰ اثر او را نام برده و میگوید جایگاه شیخ مفید در زمینه های فقه کلام روایت علم و وثاقت مشهورتر از آن است که وصف شود (نجاشی، بی تا ۳۹۹). از اقدامات ارزشمند شیخ مفید مناظراتی بود که با عالمان اهل سنت داشت. او با توانایی علمی و بیان متقن و قوی خود در همه موارد پیروز شد. در واقع شیخ مفید به نمایندگی از تفکر شیعه با سران مذاهب و دانشمندان به بحث و مناظره می پرداخت از آثار این مناظره ها راهیابی دانشمندان شیعه به محافلی بود که تاکنون به آن راه نداشتند. یکی از مناظره های موفق شیخ مفید با استادش علی بن عیسی زمانی از دانشمندان بزرگ معتزلی
بود که علی بن عیسی، لقب مفید را به او داد (امین، ۱۴۰۳، ج ۶ ۹۵). مرتضی کرم پس از شیخ مفید، مدیریت حوزه شیعه بر عهده سید مرتضی (م ۴۳۶ ق) بود. او به مدت ۲۳ سال این مسئولیت را عهده دار بود. مرکزی به نام «دارالعلم در در بغداد تأسیس و
حوزه درسی را در آنجا دایر کرد ضمن اینکه امکان تحصیل و تدریس شاگردان وجود داشت، پرداخت حقوق ماهیانه به شاگردان و ایجاد خوابگاه برای طلاب از نکات قابل توجه در این دارالعلم بود در کنار آن کتابخانه ای با هشتاد هزار جلد وجود داشت (غنیمه، ۱۳۷۲ ۱۶۶؛ جمعی از نویسندگان ۱۳۷۱ (۴۴) آثار متعدد سید مرتضی نشان دهنده تسلط علمی اوست. کتاب الشافی فی الامامه که مشتمل بر مباحث کلامی است، در نقد کتاب المغنی فی التوحید والعدل اثر قاضی عبدالجبار معتزلی نوشته است. کتاب تنزیه الانبیا، به نقطه اصلی اختلاف شیعه با معتزله یعنی بحث عصمت پرداخته است. کتاب دیگرش الذریعه الی اصول الشریعه در اصول فقه است. از نکات دیگر، تمکن مالی سید مرتضی است که موجب موفقیت او در پیشبرد اهداف علمی و فرهنگی شده است. نقل شده که سید مرتضی املاک بی حسابی داشت تعداد بسیاری روستا و آبادی و املاک فراوان که درآمد آنها بیست و چهار هزار دینار بود محیی الدین عبدالرزاق (۱۳۷۳ (۷۸) پس از سید مرتضی
مدیریت حوزه شیعه در دستان توانمند دانشمند بزرگ شیخ طوسی قرار گرفت. شیخ طوسی به مدت دوازده سال در بغداد سرپرست حوزه علمیه بود او با توانایی علمی خویش بر رشد و شکوفایی حوزه افزود و نوآوری مهمی در فقه اصول و کلام پدید آورد. با نوشتن کتاب مبسوط فقه را به مرحله تازه ای سوق داد و پویایی خاصی به آن بخشید.
همچنین با نگارش کتاب خلاف موقعیت فقهی شیعه را در برابر دیگر مذاهب برتری بخشید. در حدیث با تألیف دو کتاب تهذیب و استبصار کتب اربعه شیعه را به کمال رسانید. در زمینه تفسیر و علوم قرآن کتاب ارزشمند التبیان را به جامعه علمی تقدیم کرد که نخستین تفسیر جامع قرآن است. در علم رجال نیز سه کتاب رجال طوسی، الفهرست و اختیار معرفه الرجال از کتابهای رجال اربعه شیعه متعلق به اوست.
۱-۳-۳ مدیریت برخاسته از زعامت دانشمندان
نخستین شاخصه این حوزه تمرکز مدیریت در شخص واحد است. چنانچه نخست شیخ مفید و سپس سید مرتضی و آنگاه شیخ طوسی رهبر حوزه بغداد بودند. عنصر اصلی در این مدیریت جایگاه علمی و ممتاز رهبران این حوزه بود.
۲-۳-۳ انضباط
از دیگر شاخصه های حوزه بغداد انضباط و نظم آن بود شیخ مفید مجالس تدریس و املا و مناظرات را منظم و بدون غیبت برگزار میکرد و اگر مسافرتی برایش پیش می آمد یکی از شاگردان شایسته اش را جانشین خود میکرد این نظم و انضباط، در مجلس درس سید مرتضی و شیخ طوسی نیز وجود داشت رضوی، ۱۴۱۳، ش ۶۷ ۳۵)
۳-۳-۳ رویکرد عقلی و اجتهادی
کارکرد مهم حوزه بغداد در رویکرد عقلی و اجتهادی آن بود. دو مدرسه قم و بغداد با دو رویکرد متفاوت ظاهر شدند. قم با گرایش نقل حدیث و بغداد با گرایش عقلی و ے کون اجتهادی بودند قم در قرن سوم هجری به مرکز نشر حدیث امامیه تبدیل شد و در قرن چهارم مکتب حدیثی قم در آن ظهور کرد که در مقابل مکتب عقل گرای بغداد قرار داشت، افرادی همچون علی بن حسین بن موسی قمی پدر شیخ صدوق (م ۳۲۹ ق)
ابن ولید قمی (م ۳۴۳ ق)، ابن داوود قمی (م ۳۶۸ ق)، جعفر بن محمد قولویه (م ۳۶۸ ق)، شیخ صدوق محمد بن بابویه قمی (م (۳۸۱ ق) و دانشمندان نامدار دیگری که در این دوره ظهور کردند و آثار گران قدری از خود به یادگار گذاشتند (طباطبایی ۱۳۶۲، ح ۱: ۴۵-۴۷). با ظهور شیخ مفید و شاگردانش، سید مرتضی و شیخ طوسی و با تلاشهای فراوان صرف شده. مکتب حدیث گرای قم و در نتیجه حوزه آن از بین رفت و مکتب عقل گرای بغداد، تفکر مسلط در جامعه علمی شیعه شد. در واقع اجتهاد به سبک شیعی در این دوره شکل گرفت برای آن اصول و قواعدی مقرر شد تفریع فروع بر اصول و تطبیق با آن برای نخستین بار به طور رسمی انجام گرفت.
۴-۳-۳ تدوین علم اصول
از دیگر ویژگیهای حوزه علمیه بغداد تدوین علم اصول از سوی دانشمندان این حوزه برای مصون ماندن فقه و فقیه از خطا و لغزش در استنباط بود در این راستا باید از کتاب التذکره بأصول الفقه اثر شیخ مفید، کتاب الذریعه الی اصول الشریعه اثر سید مرتضى و کتاب عُده الاصول اثر شیخ طوسی نام برد.
۵-۳-۳ رجال و دانشمندان تأثیر گذار شیعه در حوزه بغداد
تاکنون به حضور افراد شاخص در حوزه بغداد اشاره شد. افرادی مانند شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی از آن جمله بودند بغداد در این مقطع، شاهد حضور رجال و بزرگان دیگری از شیعیان بود که هر یک نقش مؤثری در توسعه علم و فرهنگ داشتند. برخی از برجسته ترین افراد عبارت اند از:
ابو الآخر محمد فرزند همام بغدادی از علمای شیعه در قرن پنجم قمری، مورخ، ادیب و یکی از صحیح ترین راویان نهج البلاغه است. او از شاگردان شریف رضی (م ۴۰۶ ق) و عالم به اخبار جنگهای حضرت امیر المؤمنین (ع) بود. نهج البلاغه را نزد گردآورنده آن یعنی شریف رضی آموخت و کل متن را از استاد خود روایت می کرد. بیهقی فرید خراسان در شرح نهج البلاغه مینویسد صحیح ترین روایات نهج البلاغه روایت ابو الاغر محمد بن همام بغدادی است دایرهالمعارف تشیع، ۱۳۷۱، ج ۳: ۲۸۶)
. ابونصر غرس الدوله محمد غرس الدوله فرزند ابو سعد حسن بن محمد بن علی بن
حمدون بغدادی (۴۸۸-۵۴۵) (ق) بود محل دفن او در کاظمین است. او از علمای جامع الفنون شیعه و از صاحب منصبهای شیعه در دربار خلفای عباسی بود. از سال ۵۱۳ ق ریاست دیوان رسائل را بر عهده داشت و منشی مخصوص خلیفه عباسی شد. وی از آل ابن حمدون» و برادر شیخ بهاء الدین ابوالمعالی محمد بغدادی (م ۵۶۲ ق) بود که در زندان مستنجد عباسی درگذشت پیکر او را پس از فوت بنابر وصیت خودش کنار قبر امامان شیعه (ع) در کاظمین دفن کردند ابن خلکان، بی تا، ج ۲: ۴۰۹-۴۱۰)
. ابو سعد حسن ابو سعد (م) ۵۴۶) ق)، فرزند محمد بن علی بن حمدون بغدادی از شیوخ شیعه در بغداد و از نویسندگان و محاسبان دربار عباسیان بود. او در تنظیم بودجه و صرف و جمع آوری اموال دولتی تسلط خاصی داشت. وی سرسلسله خاندان معروف علمی آل حمدون در بغداد بود از تألیفات ابو سعد کتاب الحساب با موضوع تشکیلات دیوانی و حکومتی است ابن خلکان، بی تا، ج ۲: ۴۰۹-۴۱۰)
. ابو عبدالله حسین فرزند احمد بن جیران خیران بغدادی ابوعبدالله از شعرا و ادبای شیعه در اواخر قرن پنجم و آغاز قرن ششم و از شاگردان شیخ ابو عبدالله احمد بن عیسی بود که از او اجازه روایت دریافت کرد جمعی از علمای امامیه هم از او دارای اجازه روایت بودند امین، ۱۴۰۳، ج ۵: ۴۲۳).
. بهاء الدین ابوالمعالی محمد ابن حمدون) ابوالمعالی فرزند حسن بن محمد بن علی بن حمدون بود که گاهی او را ابن حمدون هم میخوانند وی از دانشمندان به نام شیعه و ادیب شاعر و مورخ بود ابن حمدون سالها متصدی تدریس و فتوا بود. در ایام خلیفه مستنجد به اوج شهرت رسید و خلیفه عباسی او را به ریاست دیوان عرض منصوب کرد و در سال ۵۵۸ ق به ریاست دیوان زمام وزارت دربار تعیین شد. خلیفه لقب «کافی الکفاه» به او داد اما وقتی خلیفه از مذهب و عقیده شیعی او اطلاع پیدا کرد او را عزل و به زندان افکند و در زندان مظلومانه جان داد و بنابر وصیت او پیکرش را در مقابر قریش که امروزه کاظمین» نامیده میشود به خاک سپردند. از معروف ترین کتاب های او کتاب التذکره یا تذکره ابن حمدون است که خلیفه عباسی از همین کتابش به عقاید او پی برد این کتاب نفیس از منابع علامه مجلسی در بحار الانوار است که در جلد ۱۷ بحار الانوار، مواعظ حضرت سجاد را از او نقل کرده است ابن خلکان، بی تا، ج ۲: ۵۰ حاجی خلیفه، ۱۴۱۲، ج ۶ ۹۵؛ ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۶ ۷۷۰).
. ابن شهر آشوب ابو جعفر محمد بن علی بن شهر آشوب بن ابی نصر بن ابی الجیش مازندرانی (۴۹۹-۵۸۸ ق)، درباره ابن شهر آشوب و توانایی علمی او، دانشمندان توجه خاصی داشته اند به گونه ای که دانشمندان شیعه پس از شیخ طوسی، او را . «شیخ الطائفه» نامیده اندم (دوانی، ۱۳۶۴، ج ۴۹۵۳) خود ابن شهر آشوب در کتاب معالم العلما دوازده کتاب خود را نام میبرد که به نظر دانشمندان، همه این کتاب ها نفیس و ارزشمندند: مناقب آل أبی طالب، مثالب النواصب المخزون والمکنون فی عیون الفنون . الطرائق فی الحدود و الحقائق، مائده الفائده، المثال فی الإمثال، معالم العلماء الاسباب و النزول على مذهب آل الرسول الحاوى متشابه القرآن، الاوصاف و المنهاج ابن شهر آشوب ۱۳۸۰ (۱۱۹)
. شریف ابو محمد قریش بن السبیع: شریف ابو محمد (م ۶۲۰ ق) از محدثان شیعه و علمای بغداد در قرن هفتم معروف به بغدادی مدنی است زیرا در کودکی از مدینه به بغداد رفت و این شهر را محل اقامت دائمی خود قرار داد. او بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و تحقیق می کرد و نظارت بر کتابخانه کتب التربه بر عهده داشت. این کتابخانه متعلق به سلجوقیان بود وی برای سالهای متمادی، کرسی تدریس فقه و حدیث را در بغداد در اختیار داشت. صفدی در کتاب الوافی بالوفیات می نویسد: «او تظاهر به تسنن میکرد ولی مذهبش شیعه بود از آثار او کتاب فضل العقیق بود که سید بن طاووس از آن نقل کرده است افندی، ۱۳۶۹، ج ۴: ۳۹۴-۳۹۵).
. ابن علقمی وزیر مؤید الدین محمد بن علقمی ۶۴۰-۶۵۶ ق) از فعالان عرصه ۹ سیاست و وزیر آخرین خلیفۀ عباسی بود. او به علما احترام می گذاشت و به امور سیاست کاملاً آشنا بود ابن طقطقی ۱۴۱۸ ۴۵۱ حمایت او از علما و دانشمندان به گونه ای بود که برخی از شعرا او را مدح و به نام او کتاب تألیف کردند. مانند رضی الدین صفانی لغوی ( ۶۵۰ ق) که کتاب مجمع البحرین و العباب الزاخر را به نام او نوشت ابن طقطقی، ۱۴۱۸ ۴۵۱؛ نخجوانی (۱۳۶۱ (۳۲۱) ابن ابی الحدید هم کتاب بیست جلدی شرح نهج البلاغه را به او تقدیم کرد و ابن علقمی یک صد دینار به او هدیه کرد و او هم در قصیده ای ابن علقمی را ستایش کرد نخجوانی، ۱۳۶۱: ۳۱۱ ابن طقطقی ۱۴۱۸ ۴۵۱؛ العینی ۱۴۰۷، ج ۱ (۵۴) ابن طقطقی از شرف الدین ابوالقاسم علی فرزند ابن علقمی نقل میکند که کتابخانه پدرش شامل ده هزار جلد
کتاب نفیس بود و مردم برای او کتاب تألیف میکردند (ابن طقطقی، ۱۴۱۸: ۴۵۱؛
ابن فوطی (۱۳۸۱ (۱۳۲)
ابن علقمی متولی بنای مدرسه مستنصریه بغداد بود (ابن فوطی، ۱۳۸۱: ۳۲).
خلیفه مستنصر که در سال ۶۲۳ ق به خلافت رسید فردی دانش دوست بوده و برای کسب حیثیت خلافت عباسی و تحت الشعاع قرار دادن نظامیه بغداد، به تأسیس مدرسه ای به مراتب گسترده تر و جدیدتر از نظامیه اقدام کرد که مدرسه مستنصریه نام گرفت و در سال ۶۳۱ ق افتتاح شد ابن فوطی ۱۳۸۱ ۳۲؛ نخجوانی، ۱۳۶۱ ۳۱۰). تفاوت این مدرسه با نظامیه این بود که برخلاف نظامیه که به فرقه شافعیه اختصاص داشت مدرسه مستنصریه به مذاهب چهارگانه اهل سنت تعلق داشت و به همین دلیل از اقبال بیشتری نزد پیروان مذاهب برخوردار شد. همچنین شاخه های گوناگونی از علوم در این مدرسه تدریس میشد که نظامیه از این ویژگی برخوردار نبود و به همین دلیل خلیفه عباسی به هدف خود یعنی تحت الشعاع قرار گرفتن نظامیه دست پیدا کرد (نخجوانی (۱۳۶۱ (۳۱۰ از حضور شیعیان در مدرسه مستنصریه» هم سخن گفته شده است. از مدرسان شیعه در این مدرسه ابو محمد حسین فرزند بدر بن ایاز بن عبدالله بغدادی نحوی (م ۶۸۱ ق) بود. او از نحویان شیعه و ادبای امامیه در عصر خود به شمار می رفت و علامه حلی از شاگردان او بود نخجوانی ۱۳۶۱ ۳۱۱؛ حاجی خلیفه، ۱۴۱۲، ج ۵ ۳۱۳) هر چند از حضور برخی شیعیان در نظامیه بغداد گزارش شده است. محمد بن عبدالله بلخی واعظ معروف به ابن ظریف از شیعیان حاضر در بغداد بود. او متولد بلخ بود و در بغداد به وعظ می پرداخت و از جمله مکانهایی که در آنجا حاضر می شد نظامیه بغداد بود و در سخنانش عقاید شیعی خود را آشکار می ساخت و به عقاید اهل سنت نیز حمله ور میشد سبط ابن جوزی بی تا ج ۸ ۴۷۴ شیعیان در اداره امور نظامیه هم دخالت داشتند. ابن مهدی وزیر شیعه در دوره خلافت ناصر با دخالت مستقیم در کار نظامیه بغداد یکی از شیعیان را به کتابداری نظامیه منصوب کرد نخجوانی، ۱۳۶۱: ۲۹۷)
. سید بن طاووس سید بن طاووس قریب پانزده سال (۵۴۱-۵۵۶) تا زمان حمله به بغداد در این شهر ساکن بود و به گفته خودش با خانواده اش در محله «مقتدریه» در منزل شخصی اقامت داشت ابن طاووس، ۱۳۷۷، ج ۳ ۹۳-۹۵). وقتی ابن طاووس در بغداد بود مورد توجه خلیفه مستنصر قرار گرفت به گونه ای که خلیفه بالاترین
سمت ها و منصبها را به او پیشنهاد میداد اما او نمی پذیرفت خلیفه از او خواست مفتی اعظم مملکت اسلام شود و فتوادادن در احکام دین را برعهده گیرد، اما او قبول نکرد ابن طاووس (۱۳۶۱ (۱۷۱) خود سید بن طاووس می نویسد: خلیفه به او پیشنهاد وزارت داد، اما نپذیرفت و علت آن را دوری جستن از رسومات دنیوی بیان کرد زیرا وزیر باید به رسم وزیران عمل کند و اینکار از عهده او خارج است. ابن طاووس (۱۳۶۱ (۱۷۵ وقتی سید بن طاووس در بغداد بود، محافل مناظره و محاوره با اهل سنت دایر میکرد در اثر مناظره های او با علمای اهل سنت و شیعیان زیدی که با دلایل منطقی و محکم همراه بود تعدادی از آنها مذهب تشیع را پذیرفتند (دوانی، ۱۳۶۴، ج ۴ (۷۱).
. بغدادی نحوی مولی شیخ جمال الدین ابو محمد حسین فرزند بدر بن ایاز بن عبدالله بغدادی نحوی (م ۶۸۱ ق) بود. او از نحویان و ادبای شیعه امامیه در عصر خود بود. هندوشاه در تجارب السلف از او و تدریس نحو او در مدرسه مستنصریه» بغداد خبر داده است. علامه حلی یکی از شاگردان او بود درباره اش گفته شده است: «او وحید عصر خویش در علم نحو و صرف و از مشایخ نحو در مدرسه «مستنصریه» بغداد بود نخجوانی ۱۳۶۱ ۳۱۱؛ حاجی خلیفه، ۱۴۱۲، ج ۵: ۳۱۳).
۴-۳ شیخ طوسی و تأسیس حوزه نجف
ویژگی مهم حوزه بغداد در قرن پنجم حضور شخصیت برجسته شیخ طوسی بود. او که در علوم مختلف سرآمد بود توانست جایگاه علمی شیعه را به گونه ای ترقی بخشد که نه تنها شیعیان، بلکه عامه در برابر مقام علمی او سر تعظیم فرود آوردند. او با تربیت شاگردان فراوان از شیعه و سنی و خلق آثار برجسته به حوزه علم و فرهنگ اسلامی خدمات شایانی ارائه کرد. او با نوشتن کتاب مبسوط که مفصل ترین کتاب فقهی آن دوره است فقه را به مرحله جدیدی وارد و در توسعه و گسترش آن بسیار مؤثر واقع شد. شیخ طوسی با نوشتن کتاب خلاف مواضع فقهی شیعه را در میان دیگر مذاهب فقهی به طور واضح مطرح ساخته و فقه را به روش تطبیقی و به صورت فقه مقارن عرضه کرد. همان گونه که پیش از این بیان شد پس از سقوط آل بویه و تسلط سلجوقیان بر بغداد (۴۴۷) ق) اوضاع برای شیعیان و شیخ طوسی آشفته شد. عدم وجود امنیت در بغداد
موجب شد شیخ طوسی و به دنبال آن حوزه علمیه شیعه به نجف منتقل شود. با ورود شیخ طوسی به نجف بسیاری از طالبان علم به این شهر مهاجرت کردند. تا سال ۴۶۰ق. شیخ طوسی مدیریت حوزه نجف را بر عهده داشت پس از شیخ این مسئولیت به دست فرزند و شاگرد برجسته اش ابو علی طوسی واگذار شد. او دانشمندی برجسته و عالمی فرهیخته بود که صاحب کتاب الذریعه در موردش میگوید او جانشین پدر شد، در علم و عمل بر علمای نجف سبقت گرفت و در فتوا و تدریس تکیه گاه شد. او از مشاهیر مردان دانش و بزرگان و موثقان راویان حدیث است از نظر بزرگی به جایی رسیده که به مفید ثانی ملقب شد آقابزرگ، ۱۴۰۳، ج ۱ (۴۲۹ او توانست شاگردان بزرگی تربیت کند، از جمله آنها حسن طبرسی صاحب مجمع البیان و ابن ادریس حلی بودند، اما این مرکز علمی توانست مانند بغداد دارای رونق علمی شود یکی از دلایل عدم پیشرفت حوزه نجف محدودیت شهر نجف بود شهر نجف پیش از ورود شیخ روستای بسیار کوچک و با سکنه ای بسیار محدود بوده است و تنها با ورود شیخ به نجف بود که حوزه علمیه تأسیس شد آیا میتوان گفت حوزه نجف در ابتدای راه قرار داشته است در حالی که شیخ در بغداد بالغ بر سیصد شاگرد داشته است؟ در پاسخ باید گفت: همه شاگردان شیخ در نجف به او ملحق نشدند تا طراوت و جنب و جوش خاصی به آن مرکز تازه تأسیس بدهند بلکه با هجرت شیخ برخی شاگردانش با او همراه شدند و حوزه نجف با برخی مشتاقان فقه شیعه که از مجاوران حرم علوی (ع) بودند، پای گرفت (صدر، ۱۳۹۵ ۶۳-۶۴) دلیل دیگر را باید تقلید صرف علما از آرای شیخ دانست. شیخ در اوج عظمت و بزرگی و تقدس بوده و همین امر باعث شد که شاگردان و متأخرین از او، به خود اجازه نقد و بررسی آرای شیخ را ندهند و این تقدس بخشی به استاد به رکود علمی در حوزه نجف منجر شد و پس از او نیز افراد شاخصی ظاهر نشدند که ادامه دهنده راه شیخ طوسی باشند عامل دیگر در این موضوع وضعیت سیاسی خاص در عهد سلجوقیان بود. این وضعیت که بر مبنای گسترش و تقویت سلفی گری و رد حرکت ها و جنبش های عقل گرایانه و اجتهادی به وجود آمده بود موجب شد تفکر حاکم بر قرنهای پنجم و ششم دچار رکود و تقلید شده و تأثیر کلی بر حوزه فکر و اندیشه بگذارد
(امین، ۱۴۱۸، ج ۱۱: ۱۷۵).
۵-۳ حوزه علمیه حله؛ عوامل شکوفایی
شهر حله در صد کیلومتری بغداد واقع شده است. این شهر در سال ۴۹۳ق. به دست صدقه بن منصور بن دبیس بن على بن مزید اسدی تأسیس شد. به همین دلیل، آن را «حله مزیدیه نامیدند (امین، ۱۴۱۸، ج ۱۱: ۱۵۶-۱۵۸) تأسیس حوزه علمیه حله همراه با تأسیس شهر حله در اواخر قرن پنجم بوده است اما آغاز شکوفایی آن به دوران ظهور فقیه بزرگ شیعه ابن ادریس باز می گردد (امین، ۱۴۱۸، ج ۱۱: ۱۷۸-۱۷۹؛ گرکوش الحلی، ۱۳۸۵، ج ۳۲) عوامل مؤثری باعث شده است تا حله در این دوره از تاریخ موقعیت ویژه ای در تربیت دانشمندان برجسته و ستارگان درخشان علمی پیدا کند.
۱-۵-۳ تشیع مردم حله
شهر حله از ابتدای تأسیس سرزمینی شیعی بود و شیعیان از دورترین نقاط عراق به آن شهر وارد میشدند. این سرزمین از دیرباز مورد توجه برخی امامان شیعه قرار گرفته بود. وقتی على (ع) به صفین میرفت در مورد حله گفت: در اینجا شهری به وجود می آید که او را حله سیفیه میگویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنیان گذاری میکند و از آنجا مردمی پاک سرشت و خداجوی پدید می آیند که در پیشگاه خدا مقرب و مستجاب الدعوه اند (حلی، ۱۴۱۳، ج ۱: ۸).
۲-۵-۳ بنیان گذاران دانشمند
از عوامل مؤثر و عمده در رشد علم و دانش در حله وجود بنیان گذاران دانشمند و دانش دوست بوده است. مؤسس شهر حله سیف الدوله صدقه بن دبیس مزیدی حاکمی اهل فضل و دانش بود و از همان ابتدای تأسیس حله کتابخانه ای عظیم که دارای چند هزار کتاب بوده تأسیس کرد. او و امرای پس از او به علما و شعرا توجه خاصی داشتند و از آنها حمایت می کردند همین امر سبب شد متفکران و دانشمندان از هر سو به حله سرازیر گشته و در سایه حمایت بنو مزید قرار گیرند امین، ۱۴۱۸، ج ۷ ۱۵۷ کرکوش الحلی، ۱۳۸۵، ج ۲: ۹-۱۲). از دیگر نشانه های علم دوستی خاندان بنو مزید ظهور شعرا و علمایی همچون خود سیف الدوله و پسرش بدران امیر مزید جمال الدین مزیدی رضی الدین علی مزیدی علی بن منصور مزیدی و دیگران است (امین، ۱۴۱۸، ج ۷ ۱۵۷؛ کرکوش الحلی، ۱۳۸۵، ج ۲: ۹-۱۲).
۳-۵-۳ وضعیت مناسب در پناه تشکیل حکومت شیعی و درایت علمای حله
با تشکیل حکومت بنی مزید در حله که دولتی شیعی به شمار می آمد و مناطق جنوبی بغداد را تحت نفوذ خود در آورده بود امنیت و وضعیت مناسبی برای شیعیان در آن زمان و به دنبال آن برای علمای شیعه فراهم شد از این رو توجه همگان به خصوص دانشمندان و بزرگان شیعه را به خود جلب کرد کرکوش الحلی، ۱۳۸۵، ج ۲: ۴). از سوی دیگر با درایتی که علمای شیعه در ماجرای هجوم هلاکوخان به عراق به خرج دادند این شهر به منطقه ای مناسب برای گردآمدن علما و دانشمندان تبدیل شد. آن گونه که علامه حلی نقل میکند هنگامی که هلاکوخان برای فتح بغداد به آنجا عازم شد. جز تعدادی اندک کسی در شهر باقی نماند از این چند نفر یکی پدرم یوسف بن مطهر و سید مجدالدین فرزند طاووس و ابن ابی العز فقیه بودند تصمیم گرفتند که نامه هایی به شاه مغول به این مضمون بنویسند همه ما تسلیم هستیم امنیت و آسایش را خواهانیم. علامه حلی میگوید پدرم به دیدار هلاکوخان رفت و پس از مذاکره با او، هلاکوخان امان نامه ای نوشت حلی، ۱۴۱۱ ۸۰-۸۲) به وسیله این درایت فقها و علمای شیعه شهرهای حله کوفه نجف و کربلا از هجوم و کشتار مغول در امان ماندند و با آن وضع وحشتناکی که مغول بر اغلب سرزمینهای اسلامی به وجود آورده بود و همه مراکز علمی و کتابخانه ها را از بین برد شهر حله از گزند آن قوم ویرانگر در امان ماند و مدارس و مراکز علمی آن بدون مشکلی به راه خود ادامه دادند. در نتیجه حله به مرکزی بزرگ برای نشر احکام و معارف شیعی تبدیل گشته و مرکز امنی برای علما فقها و ادبا شد.
۴-۵-۳- ظهور ابن ادریس
یکی از دلایل مهم رونق مدرسه حله ظهور دانشمند برجسته، ابن ادریس حلی بود. محمد بن ادریس (۵۴۳-۵۹۸ ق معروف به ابن ادریس نابغه مشهور شیعه و از فقهای بزرگ شیعه است. او با تألیف کتاب سرائر به خوبی اجتهاد پیشرو و بالنده را نشان داد. وی در این کتاب به طور گسترده از مباحث اصولی در مسائل فقهی استفاده کرد؛ گسترده تر از آنچه شیخ طوسی در کتاب المبسوط به کار گرفته بود. ابن ادریس با این رویه آزاداندیشی روح تازه ای در اندیشه علمی شیعه دمید همه کارهای ابن ادریس در
حوزه حله انجام گرفت روش اجتهادی ایشان به دست نجیب الدین محمد بن جعفر بن نما الحلی (م ۶۴۵ ق) و نجم الدین جعفر بن الحسن، معروف به محقق حلی (م ۶۷۶ ق) ادامه یافت مجموعه این عوامل زمینه را برای تبدیل شدن حوزه علمیه حله به مرکزیت عامی برای حوزه های شیعی آماده کرد.
۵-۵-۳ خاندانها و شخصیت های برجسته
شکوفایی و بالندگی شهر حله و حوزه علمیه آن مدیون بزرگان و به خصوص خاندانهایی است که در آن ساکن شدند، اهم آنها عبارت اند از:
. آل مزید این خانواده در حقیقت از بنیان گذاران حله و از امرای آن محسوب می شوند از مهمترین آنها میتوان به بدران بن سیف الدوله و شیخ جمال الدین احمد مزیدی که از فقها به شمار می آیند همچنین رضی الدین علی مزیدی که عالمی بزرگ و از شاگردان برجسته علامه حلی محسوب می شود اشاره کرد (کرکوش الحلی، ۱۳۸۵، ج ۲: ۹-۱۲).
. آل بطریق از دیگر خانواده های تماماً شیعی حله بودند. از جمله آنها یحیی بن بطریق است که از علما و محدثان به شمار می آید و کتابهای متعدد همچون «العمده، المناقب، اتفاق صحاح الأثر فی امامه الائمه الاثنی عشر، کتاب الرد علی اهل النظر فی تصفح ادله القضاء والقدر و کتاب نهج العلوم الی نفی المعدوم المعروف بسوال اهل حلب» از اوست حر عاملی ۱۳۶۲، ج ۲: ۳۴۵) از دیگر بزرگان این خانواده، نجم الدین علی بن بطریق که فقیه و شاعری توانمند بوده است حر عاملی، ۱۳۶۲، ج ۲: ۲۵۳).
. آل نما افرادی همچون نجیب الدین محمد بن جعفر معروف به ابن نما که رئیس طایفه شیعه در عصر خود بود و افرادی همچون محقق حلی و شیخ سدید الدین پدر علامه حلی و سید احمد بن طاووس و برادرش رضی الدین که از شاگردان ابن نما هستند. از دیگر بزرگان این خاندان جعفر بن محمد بن جعفر بن ابو البقا هبه الله است. او از مشایخ علامه حلی است و دارای تألیفاتی همچون منهج الشیعه فی فضائل وصى خاتم الشریعه، أخد النار فی احوال المختار و مثیر الأحزان است امین، ۱۴۱۸، ج ۱۱: ۱۷۷).
. آل طاووس آل طاووس از خاندان مشهور حله اند. ابوابراهیم موسی بن جعفر از
خاندان طاووس که خود از فقها و ابرار بود چهار فرزند به نامهای شریف الدین محمد عزالدین حسن جمال الدین ابوالفضائل احمد و رضی الدین علی داشت. مشهورترین این چهار تن رضى الدین على بن سعد الدین موسی مشهور به سید بن طاووس است.
او از فقهای عارف و پارسای حله است حر عاملی، ۱۳۶۲، ج ۲: ۲۰۵)
از مهمترین ویژگیهای سید بن طاووس، شخصیت اخلاقی او بود. او دارای روحیات خاصی از جمله زهد و عبادت و عرفان بود زهد در سراسر زندگی سید نقشی اساسی داشت وی بیش از اندازه مراقب این بود که مبادا دنیاگرایی به روحیه و زندگی زاهدانه او آسیبی برساند سید بن طاوس بر زهد و کناره گیری از مردم آن قدر اصرار دارد که از فرزند خود محمد و همه دوستان و کسانی که کتاب او به دستشان می رسد تقاضا دارد از آمیزش با مردم که دردی بی درمان است، برحذر باشند ابن طاووس، ۱۳۷۷ ۱۵۷-۱۷۵) بسیاری از عالمان او را باور داشته وی را صاحب کرامات میدانستند حر عاملی، ۱۳۶۲، ج ۲: ۲۰۷)
از دیگر ویژگیهای سید بن طاووس دیدگاه خاص او در مورد علومی همچون فقه، کلام، تفسیر، حدیث و نجوم است. سید گرایش چندانی به فقها و متکلمان ندارد، اما به علم نجوم و استخاره و علوم غریبه اعتقاد دارد از این رو کتابی در باب علم نجوم با عنوان فرج المهموم فی تاریخ علما النجوم در سه جلد تألیف کرد. پس از سقوط بغداد، سید بن طاووس برای دفع شر مغولان به شیوه همکاری حساب شده با آنان روی آورد. برای مثال هنگامی که پس از فتح بغداد هلاکوخان علما را در مدرسه «مستنصریه» بغداد جمع کرد و از آنها خواست در مورد افضل بودن سلطان کافر عادل بر سلطان مسلمان جائر فتوا دهند در پاسخ به این تقاضا علمای حاضر سکوت کردند، اما ابن طاووس این فتوا را صادر کرد و با قلم نوشت که سلطان کافر عادل بر سلطان مسلمان جائر افضل است و پس از او علمای دیگر هم نظر خود را نوشتند ابن طقطقی، ۱۴۱۸ ۱۸-۱۹) درباره ظلم و ستم در دوره خلافت مستعصم دیگر مورخان نیز چنین نظری دارند و بی تدبیری و بی اراده بودن او را عامل ظلم و تعدی به مردم دانسته اند، چنانچه غسانی مورخ سنی مذهب، درباره مستعصم جمله معروف را به کار برده است که «الملک یدوم مع الکفر و لا یدوم مع الظلم (غستانی، ۱۳۹۵، ج ۲ (۶۲۴). هلاکوخان همچنین سید بن طاووس را به نقیب النقبایی منصوب کرد. ابن طاووس از قبول آن امتناع کرد، اما
خواجه نصیر به او یادآور شد که جانش در خطر است که سید هم پذیرفت و در سال ۶۶۱ق طی جشن باشکوهی به سمت نقیب النقبایی ممالک اسلامی منصوب شد و تا پایان عمر در این منصب باقی ماند ابن عنبه ۱۳۶۳: ۱۱-۱۳۲؛ ابن فوطی (۱۳۸۱ (۲۰۸)
دیگر شخصیت تأثیر گذار تاریخ معارف شیعی خاندان طاووس، احمد بن طاووس است. او به علت تلاشهایی که در زمینه روایات و رجال آن صرف کرده است، در ذهن تاریخ ماندگار شده است. وی در عرصه راویان حدیث، کتاب حل الاشکال فی معرفه الرجال را نگاشته است که در بردارنده مطالب سه کتاب رجال شیخ طوسی، رجال نجاشی و رجال ابن غضائری است. وی نخستین کسی است که احادیث را به چهار دسته صحیح حسن موثق و ضعیف تقسیم میکند و این تقسیم بندی تا به امروز جاری است امین، ۱۴۱۸، ج ۱۱: ۲۰۱)
. آل مطهر خاندان مطهر دودمان فضل و دانش اند که در سرزمین حله درخشیدند و نتایج خدمات ارزنده آنها تا به امروز در جامعه شیعه، استمرار دارد. بزرگان متعددی در این خاندان ظهور کرده اند معروف ترین آنها عبارت انداز
سدید الدین حلی سدید الدین یوسف فرزند شرف الدین علی بن مطهر در دسته فقها و اندیشمندان بزرگ حله به شمار می آید. او فقیه چیره دستی بود که فرزندش علامه حلی نظرات او را در کتابهایش نقل میکند حر عاملی، ۱۳۶۲، ج ۲: ۳۵)
علامه حلى حسن بن یوسف بن مطهر حلى ملقب به علامه حلی در سال ۶۴۸ق. در شهر حله به دنیا آمد. کنیه اش ابو منصور» و «ابن مطهر و از همه مشهورتر معروف به علامه است. او صاحب آثار فراوان و مورد توجه و تمجید بسیاری از سیره نویسان و دانشمندان قرار گرفته است امین، ۱۴۰۳، ج ۹: ۲۵-۳۱). برای علامه حلی بیش از صد تألیف گفته اند که معروفترین آنها عبارت اند از: تذکره الفقهاء، ارشاد الاذهان الى احکام الایمان و نهایه الاحکام فی معرفه الاحکام اگرچه علامه در فقه شهرت یافت اما در کلام هم صاحب نظر بود که شرح او بر کتاب تجرید الاعتقاد استادش خواجه نصیرالدین طوسی نمونه بارز آن است. علامه که مورد علاقه مخصوص سلطان محمد خدابنده واقع شد از امکانات حکومت به نفع اسلام و تقویت ارکان تشیع کمال استفاده را کرد حضور علامه حلی در ایران و دربار سلطان محمد خدابنده در رواج مذهب شیعه در ایران نقش مؤثری داشته است.
علامه حلی کتاب خود با عنوان منهاج الکرامه را که در شرح امامت است به نام سلطان محمد خدابنده نگاشت سلطان چنان شیفته علامه شد که حاضر نبود به هیچ وجه از او جدا شود. او برای اینکه هیچگاه از علامه جدا نشود، دستور داد مدرسه سیاری بسازند که علامه و شاگردانش در سفر از آن استفاده کنند. این مدرسه که شامل مجموعه ای از کلاسهای پارچه ای بود همراه با کاروان سلطان در سفرها حمل میشد خوانساری، بی تا، ج ۲ (۲۸۱)
یکی از بزرگترین ویژگیهای مدرسه حله ایستادگی در مقابل رکود علمی حاکم بر حوزه نجف پس از شیخ الطائفه و به کار انداختن دوباره اجتهاد و تحقیق بود. تصریح به اینکه عقل یکی از مصادر و منابع فقه شیعی است از دیگر ویژگی های مدرسه حله است. بدین ترتیب منابع فقه شیعه مشتمل بر کتاب سنت اجماع و عقل شد. می توان گفت مدرسه حله ریشه در مدرسه بغداد و نجف دارد که به دست شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی بنیان گذاری شده بود.
۶-۳- حوزه علمیه حلب؛ دانشمندان برجسته
سابقه حوزه علمیه حلب به دوران حکومت حمدانیان بر میگردد. حضور فیلسوف بزرگ شیعه ابونصر فارابی (م) (۳۳۹ ق) در حلب بیانگر این موضوع است. وی مدت زیادی در بغداد اقامت داشت و علوم بسیاری را در آنجا تحصیل کرد در سال ۳۳۰ق به حلب رفت و در پناه سیف الدوله حمدانی زندگی کرد عبدالله نعمه ۱۳۶۷ (۴۰۱) دوره دوم حوزه علمیه حلب مقارن با حکومت آل مرداس است. پس از ارتحال ابوعلی طوسی، فرزند شیخ طوسی در نجف به سال ۵۴۰ ق حوزه حلب اهمیت بیشتری پیدا کرد، چون از قبل بعضی شاگردان شیخ مفید و سید مرتضی در این شهر به سر میبردند افرادی همچون ابوالصلاح حلبی که جانشین سید مرتضی در شهر حلب بوده و جوابگوی پرسشهای فقهی و کلامی مردم حلب بوده و کرسی تدریس داشت امین، ۱۴۰۳، ج ۳ (۶۳۴). یا حمزه بن عبدالعزیز دیلمی معروف به «سلار» از شاگردان شیخ مفید و سید مرتضی بوده و سید مرتضی او را به نیابت به حوزه علمیه حلب فرستاد تا منصب احکام و دروس را بر عهده گیرد. التقریب در اصول فقه المراسم در فقه و التذکره فی حقیقه الجوهر و العرض از تألیفات اوست (سبحانی، ۱۴۲۴: ۱۲۴). همچنین عالم برجسته ابن شهر آشوب (م) ۵۸۸) (ق) در حلب حاضر شد. حیات علمی و
ارزشمند حوزه حلب تا سال ۵۹۰ ق ادامه پیدا کرد امین ،۱۴۱۸، ج ۱۱: ۱۷۶) با تلاشهای این بزرگان عده فراوانی از طلاب و علما در آنجا گردآمده و مقدمات تشکیل حوزه ازشمندی در حلب فراهم شده و از آنجا فقها و دانشمندان زیادی ظهور کرده و درخشیدند.
۱-۶-۳ ابو الصلاح حلبی
تقى الدین بن نجم بن عبد الله حلبی (م ۴۴۷ ق او یکی از بزرگترین عالمان و فقیهان شیعه حلب است که در سال ۳۷۴ ق در حلب به دنیا آمد و سه سفر به عراق داشت و در درس سید مرتضی علم الهدی شرکت کرد ذهبی، ۱۴۰۷، ج ۳۰: ۱۴۳). ابو الصلاح در حلب کرسی درس داشته و شاگردانی تربیت کرد از مهم ترین شاگردان وی ابوالحسن ثابت بن أسلم حلبى است که پس از وفات استاد جانشین او شد (ذهبی، ۱۴۰۷، ج ۳۰: ۴۹۹) ابوالصلاح هم در فقه و هم در کلام صاحب تألیفاتی است. چهار کتاب فقهی به نام های البدایه مختصر الفرائض اللوامع فی الفقه و الکافی فی الفقه تألیف کرده است از این چهار کتاب تنها «الکافی فی الفق» چاپ شده است و در دسترس قرار دارد. کتاب کافی از دو علم کلام و فقه تشکیل شده است (سبحانی، ۱۴۲۴: ۱۲۳-۱۲۴). اثر کلامی او تقریب المعارف بوده که علامه مجلسی در بحار الانوار از آن نقل کرده است (مجلسی، ۱۹۸۳، ج ۲۲ ۲۴۶، ج ۳۰ ۱۲۱، ج ۳۱ (۶۳۰) دیدگاه های فقهی ابوالصلاح به آرای بغدادیان به ویژه سید مرتضی در مبانی کلی نزدیک است، اما اختلاف وی با سید مرتضی در فروع تا اندازه ای بوده که ابوالفتح کراچکی در کتابی با عنوان غایه الانصاف فی مسائل الخلاف به نقض آرای ابوالصلاح و دفاع از سید مرتضی پرداخته است آقابزرگ، ۱۴۰۳، ج ۱۶ ۹ وی در کنار فقه و کلام در طب هم توانا بود چنانچه ذهبی به نقل از ابن ابی طی می نویسد: «او از برجسته ترین عالمان شام و جامع میان علوم ابدان و ادیان است و کتابی در طب با عنوان تدبیر الصحه به نام امیر حلب تألیف کرد ذهبی، ۱۴۰۷، ج ۳۰ ۱۴۳).
۲-۶-۳ ابوعلی حلبی
حسن بن احمد بن علی بن معلم قرن پنجم؛ وی از فقهای شیعه، ادیب، شاعر و
متکلم دوره خود بوده که فقه را نزد ابوالصلاح حلبی فرا گرفت. آنگاه به اصول و ادبیات اشتغال یافت و دو کتاب تألیف کرد یکی التاجی و دیگری معالم الدین نام داشت. بسیاری از حلبیان فقه و ادبیات را نزد وی آموختند (ابن العدیم، بی تا، بغیه الطلب ج ۵ ۲۲۷۶؛ طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۳۷-۱۳۸).
۳-۶-۳ ابن خشاب
احمد بن حسن بن عیسی خشاب ابوالفتح حلبی کردی اواخر قرن پنجم)؛ بنی الخشاب از خاندانهای قدیمی حلب بودند جد آنها عیسی الخشاب از مقربان دولت بنی حمدان بود. ابوالفتح از فقیهان شیعه و اعیان حلب به شمار می آمد و از حسین بن احمد قطان بغدادی و عبدالرحمن بن حسن واعظ نیشابوری و محمد بن حسین بصری روایت دریافت کرده است ابن العدیم، بی تا، بغیه الطلب، ج ۲: ۶۲۸)
۴-۶-۳ حسین بن عقیل بن سنان خفاجی حلبی
او در سال ۵۵۷ق درگذشت و یکی از علمای اصولی و از بزرگان شیعه بوده و کتابی در فقه به نام المنجى من الضلال فی الحرام والحلال نوشته که بالغ بر بیست جلد است. نظرات فقهای مختلف را در این کتاب آورده که دلالت بر تبحر وی دارد ابن حجر عسقلانی، ۱۳۹۰، ج ۲: ۲۹۹)
۵-۶-۳ ابن زهره
سید ابو المکارم حمزه بن على بن زهره حلبی (م) (۵۸۵) ق؛ وی یکی از بزرگان شیعه و از مشهورترین عالمان خاندان بنی زهره در حلب است و نسبش به امام صادق (ع) می رسد (امین، ۱۴۰۳، ج ۶ ۲۴۹ جد اعلای این خاندان اسحاق مؤتمن، فرزند امام صادق (ع) است و این خاندان به سبب نام وی به اسحاقیین خوانده میشدند، اما بعدها فرزندان این خاندان به نام جد ابوالمکارم به بنی زهره شهرت یافتند و لفظ «ابن زهره» بدون ذکر قرینه تنها به او اشاره دارد ذهبی ۱۹۹۶، ج ۵ ۳۷۳؛ الواسطى الزبیدی، ۱۴۱۴، ج ۶ ۴۸۴). او در فقه صاحب نظر بوده به گونه ای که دیدگاه های وی در کتاب های فقهی نقل شده است. شاذان بن جبرئیل قمی، محمد بن ادریس حلی و محمد بن جعفر مشهدی
صاحب کتاب المزار از شاگردان و راویان مشهور ابن زهره اند حر عاملی، ۱۳۶۲، ج ۲: ۱۰۶).
تعداد نوزده کتاب رساله و نامه منسوب به ابن زهره است که ظاهراً جز غنیه النزوع الى علمی الأصول والفروع، آثار دیگر در دسترس نیست امین، ۱۴۰۳، ج ۶: ۲۴۹). کتاب یاد شده از مهمترین آثار ابن زهره است که در سه بخش تنظیم یافته است:
الف) مسائل کلامی از توحید تا معاد
ب) اصول الفقه که بر شیوه آثار قدماست و از بخش های سودمند آن، بحث قیاس است.
ج) فروع و احکام شرعی که یک دوره فقه استدلالی فشرده با استفاده از آیات و روایات و اجماع است. این بخش از آثار پرارزش در موضوع فقه مقارن به شمار می رود.
۷-۳ شیعیان بنیان گذاران دارالعلم ها
شیعیان را باید مؤسسان واقعی دارالعلم ها دانست کتابخانه های عمومی در واقع بخشی از دارالعلم ها و به تعبیری مهم ترین بخش آنها بودند. هر چند این مراکز به وسیله امرا یا افراد صاحب نفوذ شیعه برای استفاده علمای شیعه و ترویج مذهب تشیع تأسیس می شدند، اما فرق مختلف اهل سنت نیز از آن بهره می جستند دارالعلم ها به روی همه حتی خارجیان باز بودند و برای آنها تسهیلات بیشتری از اشخاص بومی قائل میشدند و مکان و مستمری کافی و نیز قلم دوات و کاغذ در اختیار آنان میگذاردند (العش، ۱۳۷۲: ۸-۱۲۸). اساس و بنیاد دارالعلم ها بر کتابخانه استوار بود یعنی بخش اصلی آن کتابخانه بود ولی در کنار آن فعالیتهای پژوهشی و علمی نیز انجام میشد برخی معتقدند که مسلمانان دارالعلم را به اقتباس از دارالعلم اسکندریه در مصر به این اسم نامیدند (غنیمه، ۱۳۷۲ (۹۱)، ولی پیدایش آنها در راستا و ادامه تأسیس بیت الحکمه و خزانه الحکمه ها بود و در واقع دارالعلم، شکل تکامل یافته تر آنها به شمار می رود (العش، ۱۳۷۲: ۹۶).
. دار العلم سید مرتضی سید مرتضی که مدتی زعیم حوزه علمیه بغداد بود، مرکزی به نام دارالعلم تأسیس کرد که در آن مکان تحصیل و تدریس شاگردان وجود داشت. پرداخت حقوق ماهیانه به شاگردان و ایجاد خوابگاه برای طلاب از نکات مهم در این دارالعلم بود. در کنار آن کتابخانه ای با هشتاد هزار جلد کتاب وجود داشت غنیمه ۱۳۷۲ ۱۶۶؛ جمعی از نویسندگان (۱۳۷۱ (۴۴)
. دار العلم فرس النعمه: این دارالعلم در سال ۴۵۲ق به دست عالم فرهیخته شیعی ابوالحسن محمد بن هلال بن محسن بن ابراهیم صابی معروف به «غرس النعمه» در کوچه ابن ابی عوف واقع در غرب بغداد ساخته شد خطیب بغدادی، ۱۴۱۷، ج ۱۲: ۸۵). انگیزه او در ساخت این دارالعلم احیای دارالعلم شاپور بن اردشیر بود که بعد از سقوط آل بویه به آتش کشیده شد و کتب آن به غارت رفت ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹: ۴۲-۴۳). غرس النعمه، پس از تأسیس این دارالعلم حدود چهار هزار جلد کتاب را وقف کتابخانه آن کرد (ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۱۲ (۱۳۴) از آنجا که او فرد ثروتمندی بود هزینه اداره این دارالعلم را بر عهده داشت. وقتی غرس النعمه در ۴۸۰ از دنیا رفت حدود هفتاد هزار دینار از او برجای ماند ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ (۴۲) این دارالعلم شکل ساده ای داشت و ریاست آن بر عهده خود غرس النعمه بود که خود در کوچه ابن ابی عوف و در نزدیکی محل دار العلم ساکن بود و مدیریت فنی آن بر عهده شخصی شیعه مذهب به نام ابو محمد یحیى بن محمد الاقساسی بود که کتابدار این دارالعلم نیز بوده است جواد مصطفی ۱۹۴۵ ۲۹۷ این نهاد علمی به مراجعان خود خدماتی مانند کاغذ و غذا ارائه میکرد و مؤسس آن تلاش میکرد با برپا کردن جلسات مباحثه و گفت و گو موجبات گردآمدن دانشمندان زمانه را فراهم کند به طوری که از ابوالوفا علی بن عقیل حنبلی (م ۵۱۳ (ق) نقل شده است که روزی به دارالکتب کوچه ابن ابی عوف رفته و درباره عقل و خصوصیات و خطاهایش گفت و گو کردیم و در این گفت و گو میان مردی اشعری و معتزلی مباحثه رخ داد جواد مصطفی ۱۹۴۵: ۲۹۷) این مطلب نشان میدهد که این دارالعلم اگر چه متعلق به شیعیان بود اما حضور حنابله، معتزله و اشاعره بیانگر تسامح مذهبی مؤسس این دارالعلم است و طرح مباحث این چنین علمی از عمق مطالب مطرح در این مکان حکایت دارد عمر دار العلم غرس النعمه کوتاه بوده و پس از تأسیس نظامیه بغداد در ۴۵۹ ق تعطیل شد. آنچه از روایت ابن جوزی در المنتظم مانده است این است که غرس النعمه، کتابدار آن را مرخص کرده و با برداشتن مهر وقف از روی کتابها آنها را فروخت و پول آن را صرف امور خیریه کرد ابن جوزی، ۱۴۱۵، ج ۹ ۴۲-۴۳)
. دار العلم بنى عمار – دار العلم طرابلس بنی عمار از سال ۴۶۲-۵۰۲ق. در منطقه طرابلس حکومت داشتند ویژگی فرهنگی این حکومت بر دیگر خصوصیات آن
برتری محسوس داشت. از اقدامات فرهنگی آنها تأسیس دارالعلم در شهر طرابلس بود. مؤسس آن ابو الحسن علی بن محمد بن احمد مشهور به جلال الملک (م۴۹۲ ق) بود. دارالعلم بنی عمار به لحاظ مسافت فیزیکی، مشتمل بر کتابخانه ای با مخزنی بزرگ و قرائت خانه عمومی محلی برای کار نشاخان، مکانی برای تشکیل کلاسهای درس تالاری برای اجتماعات علمی و مباحثات دانشمندان و محلی برای اسکان اهل علم بود. مدیریت این مجموعه بر عهده خاندان بنی عمار بود. یکی از کتابداران این دارالعلم حسین بن بشر بن على طرابلسی، مشهور به قاضی بود که مدیر فنی کتابخانه دارالعلم بوده است. حسین بن بشر را شخصی ادیب و نویسنده مجموعه ای از وعظ و خطابه بر نهج کتاب ابن نباته دانسته اند. ابن حجر عسقلانی می گوید از بحث و جدل او با خطیب بغدادی گزارشی در دست است که مقام علمی حسین بن بشر را برتر از خطیب بغدادی نشان میدهده ابن حجر عسقلانی ۱۳۹۰، ج ۲: ۲۷۵ ؛ ابن فرات، ۱۹۳۶، ج ۸ ۳۸-۷۷).
۱-۷-۳ خصوصیات دارالعلم ها
الف) دار العلمها مؤسساتی وقفی بودند که ساختمانی ویژه داشته و بیش از هر چیز به عنوان کتابخانه عمومی استفاده میشدند سازمان اداری و ساختار دارالعلم ها، در واقع شکل تکامل یافته بیت الحکمه بود. اساس و بنیاد فیزیکی دارالعلم ها بر ایجاد کتابخانه ای کارآمد در ساختمانی مجهز و سالنی برای تشکیل مباحثات و کلاسهای درس بود. دارالعلم تنها کتابخانه عمومی بوده که انجمنی علمی هم به آن وابسته بود و گروهی از دانشمندان برای گفت و گو با ایراد سخنرانیهای علمی در آنجا حضور می یافتند و غالباً از سوی دانشجویان و کسانی که برای مطالعه و کسب دانش و گوش فرادادن به پرسشهای علمی برای حل مشکلات و معضلات خود در این مراکز اجتماع می کردند مورد مشورت قرار میگرفتند از این رو دارالعلم این نام جدید را در کنار عنوان قدیم که همان دارالحکمه با بیت الحکمه بود برای خود محفوظ نگاه داشت و این همان نامی بود که از عصر اول عباسی بر کتابخانه ها گذاشته شد غنیمه، ۱۳۷۳: ۹۹-۱۰۰)
ب) تبلیغات عقیدتی به طور کلی اصلی پنهان در این مؤسسات بود. دارالعلم ها غالباً ماهیتی شیعی داشتند به همین دلیل عمر این مراکز عموماً کوتاه و استمرار فعالیت
آنها به دوام حکومتها و جنبشهای شیعی بستگی داشت.
ج) وجود و استقرار دانشمندان در دارالعلم ها به رونق آموزش و نیز حضور دانشجویان منجر میشد العش ۱۳۷۲ (۱۶۴)
د) پیدایش دارالعلم ها به منزله گامی وسیع و گسترده به سوی تکوین دانشگاه اسلامی و یکی از مراحل تحول و پیشرفت آن بوده است مدارس سنی قرن پنجم نیز شیوه تأسیس کتابخانه های وابسته به مدرسه را از دارالعلم ها اقتباس کردند.
(غنیمه، ۱۳۷۳: ۹۹-۱۰۰).
و ویژگی خاص دارالعلم ها با توجه به خصلت آموزشی آنها این بود که برای اسکان دانشمندان مهاجر و شاگردانشان و در برخی موارد برای اسکان نستاخان مکانهایی در نظر گرفته میشد (متز، ۱۳۶۲ ۲۰۶)
ی اوج فعالیت دارالعلم ها در قرن چهارم و پنجم بود در قرن چهارم؛ دارالعلم این سوار در بصره دارالعلم شریف رضی در بغداد و دارالعلم شاپور بن اردشیر در محله کرخ بغداد را باید نام برد.
۲-۷-۳ کار کرد دارالعلمها و نقش آنها در تحولات علمی و فرهنگی
الف) دارالعلم ها به عنوان مؤسساتی فرهنگی در واقع نهادهای واسطی میان خزانه الحکمه ها و مدارس محسوب میشدند ملاحظات تاریخی نیز با تأیید این برداشت نشان میدهد که دارالعلم ها با ویژگیهای خاص خود در هنگام روبه زوال رفتن خزانه الحکمه و بیت الحکمه ها ظاهر شدند و در سده های چهارم و پنجم هجری به عنوان مؤسساتی پیشتاز نشر دانش را بر عهده گرفتند. در واقع کار کرد ناقص خزانه الحکمه ها در قالب کتابخانه هایی نیمه عمومی که هر کسی را برای کسب علم نمی پذیرفتند و کمبود مجموعه های خصوصی مرتبط با کتاب که صاحبانشان آنها را صرفاً در اختیار افراد خاص می نهادند، موجب شد که بسیاری از فرهیختگان و توده علاقه مند به علم آموزی در عمل برای ادامه تحصیل انتقال دانسته ها و آموخته هایشان و نیز برای بررسی منابع مکتوب هیچ محلی در اختیار نداشته باشند. در چنین فضایی برخی از بلند پایگان سیاسی فرهنگی شیعه در سده چهارم هجری در سایه امنیت و آسایش به دست آمده به علت قدرت گرفتن آل بویه، دارالعلم ها را به عنوان مؤسساتی چند منظوره و به معنای واقعی کلمه عمومی به وجود آوردند.
ب پیدایش دارالعلم ها به منزله گامی وسیع و گسترده به سوی تکوین دانشگاه اسلامی و یکی از مراحل تحول و پیشرفت آن بوده است به گونه ای که مدارس سنی قرن پنجم شیوه تأسیس کتابخانه های وابسته به مدرسه را از همین دارالعلم ها اقتباس کردند.
(ج) این مراکز علمی در میان شیعیان گنجینه های دینی و علمی را فراهم آوردند و زمینه را برای ترویج اندیشه های شیعی آماده کردند و تکیه گاه مناسبی برای رشد و ترقی شیعیان ایجاد کردند. نکته مهم اینکه وجود دارالعلمی باشکوه مانند دار العلم بنی عمار در قلمرو حکومتی کوچک نشان از توجه شیعیان به مقوله فرهنگ دارد.
د) اهمیت مراکز و مؤسسات مرتبط با کتاب و کتابخانه ها از آنجا پیداست که کتاب و فرهنگ مکتوب هم در توسعه و گسترش علوم مؤثرند و هم در حیات فرقه های مذهبی نقش تعیین کننده ای دارند به همین دلیل حاکمان و سیاستمدارانی که درصدد مقابله با فرقه های مذهبی بودند نابودی کتابها و آثار مکتوب آنها را در اولویت قرار می دادند. زیرا مؤثرترین روش برای ترویج مذاهب قرار گرفتن آثار آنها در اختیار اهل فرهنگ است. کتابخانه ها و دارالعلم های شیعه مرکزی مطمئن برای ترویج آموزه های علمی و مذهبی شیعیان بودند از آنجا که دارالعلم ها کارکردی فراتر از کتابخانه داشته و نقش واسطه ای بین کتابخانه و مدرسه را داشتند در خدمات کتابداری تشکیل مجالس درس برگزاری جلسات سخنرانی و مناظره اسکان اهل علم و ترویج پژوهش فعال بودند.
ه تسامح مذهبی از ویژگیهای دارالعلم ها بود دارالعلم ها روی اهل علم اعم از شیعه و سنی باز بودند با این شرایط این مراکز علمی زمینه ارتباط مناسب بین اندیشمندان شیعه و سنی را فراهم میکردند به گونه ای که تبادل افکار و اندیشه بتواند جایگزین خشونت و نزاع باشد هر چند اغراض سیاسی و تعصبات مذهبی مانع از به مقصد رسیدن این اهداف بود و متأسفانه عمر دارالعلم ها به بقای حامیان آنها وابسته بود
و یک انسجام فکری در جهان اسلام برای حفظ و گسترش این مراکز وجود نداشت.
خلاصه فصل سوم
مراکز علمی و آموزشی و کارکرد آنها یکی از موضوعات مهم در سنجش میزان موفقیت در حوزه فرهنگ و تمدن است. شیعیان اگرچه به لحاظ سیاسی و اجتماعی از محدودیت زیادی برخوردار بودند اما در شهرهایی که تجمع داشتند، به تأسیس
مدرسه ها و حوزه های علمیه اقدام کردند فعالیت مراکز علمی و آموزشی شیعیان و رویکرد دانشمندان شیعه نشان میدهد که شیعیان با برخورداری از تفکر عقل گرا و اعتدالی و توجه منضبط و با برنامه به مراکز علمی تأثیر قابل توجه نه تنها برای فرهنگ شیعی، بلکه جهان اسلام داشتند وجود مراکز علمی و آموزشی با غنای بالا و تربیت طالبان علم و به خصوص دانشمندان مشهور از دستاوردهای این مراکز بودند. با شروع حاکمیت آل بویه مراکز علمی شیعی با محوریت حوزه بغداد رونق گرفتند، هرچند بن مایه های حوزه بغداد ریشه در مراکزی مانند قم و ری داشته که پیشگامان این مسیر بودند. پس از سقوط آل بویه نیز استمرار و گسترش این مراکز را شاهدیم که در امتداد تأسیس حوزه بغداد به دست شیخ مفید حوزه ها و مدارس شیعه در نقاط مختلف و مشخصاً نجف حلب حله ری و کاشان تأسیس و گسترش یافتند. مؤلفه های مؤثر بر کارکرد این مراکز را باید در نگاه متفاوت به علوم در مسیر توسعه علوم عقلی، تربیت دانشمندان و چهره های ممتاز جست و جو کرد که با مدیریت عالمانه در مسیر پرورش فرهیختگان گام اساسی برداشتند مؤلفه دیگر توسعه کتابخانه ها و پیدایش دارالعلم ها بود. شیعیان را باید مؤسسان واقعی دارالعلم ها دانست پیدایش دارالعلم ها به منزله گامی وسیع و گسترده به سوی تکوین دانشگاه اسلامی و یکی از مراحل تحول و پیشرفت آن بوده است. نمونه برجسته از اهتمام شیعیان به فرهنگ را میتوان در دارالعلم طرابلس جست و جو کرد. دارالعلمی باشکوه در قلمرو حکومتی محلی به گونه ای که ۱۸۰ نفر نویسنده و خطاط در آن اشتغال داشتند که ۳۰ نفر از آنان شبانه روز مشغول نسخه نگاری بودند. از پیامدهای دارالعلم ها اقتباس مدارس سنی قرن پنجم هجری از شیوه تأسیس کتابخانه های وابسته به مدرسه از دارالعلم ها بود دار العلم ها روی اهل علم اعم از شیعه و سنی باز بودند به همین دلیل زمینه ارتباط مناسب بین اندیشمندان شیعه و سنی را فراهم میکردند در مجموع تحولات مراکز علمی و آموزشی شیعیان قبل از هر چیز وام دار دانشمندان برجسته و مبانی فکری آنهاست که مبتنی بر دو اصل عقل گرایانه و اعتدالی بوده است. شاخصه ها و کارکرد مهم این مراکز را میتوان در حضور چهره های برجسته در رأس جدیت در تعلیم و تعلم و اهتمام خاندانها و صاحب منصبان بیان کرد و نتیجه آن پرورش دانشمندان و فرهیختگان ترسیم دورنمای فرهنگی مکتب تشیع و ارائه الگوی مناسب علمی و فرهنگی بود. وس
فصل چهارم
شیعیان در مواجهه با هجوم ویرانگر مغولها
هدف کلی
ضرورت آشنایی با چگونگی مواجهه شیعیان با حملات مغول و نقش و ارتباط علما و شخصیت های شیعه در این موضوع
هدف های یادگیری
دانشجو پس از مطالعه این فصل میتواند
۱ وضعیت شیعیان پس از تهاجم مغول ها را بیان کند.
۲ نقش ابن علقمی وزیر شیعه مذهب را در ماجرای سقوط بغداد توضیح دهد.
چگونگی مواجهه علمای شیعه با مغولها و خدمات به تشیع در این مسیر را تبیین کند.
لا ۴-۱ سقوط بغداد پایان عمر خلافت عباسی به دست مغولها
هجوم مغولان به عنوان یکی از مهمترین حادثه های تاریخ اسلام، تمامی ارکان و بنیانهای سیاسی، اجتماعی اقتصادی و فرهنگی آن روزگاران را تحت تأثیر خویش قرار داد و نقطه عطفی شد که اهمیت خود را تا به سده های آتی حفظ کرد. به عبارتی این حادثه نوسان و دگرگونی بسیاری را در مسیر تاریخ سبب شد و در هر زمینه از تاریخ نقش مؤثر و قابل تأمل داشته است بدترین و خطرناک ترین نتیجه و اوضاعی که با حمله مغول پیش آمد انحطاط عقلی و فکری است که طبعاً با هر حمله سخت ویرانگر حاصل می شود.
در حمله مغول شهرهای بزرگ که مراکز اصلی علوم و علما بود خالی از سکنه و ویران شدم هجوم و تصرف بلاد و کشتار مردم و غارت و ویرانی به حدی بود که . جز به عده ای معدود از متفکران و بزرگان ،زمان فرصت گریز و رهایی نداد کتابخانه های بزرگ که در شهرهای پرجمعیت و آباد ماوراء النهر و خراسان و عراق بود به سرعتی عجیب پایمال شد. بسیاری از خاندانهای حکومت و ریاست و دانش که غالب آنها مروجان علم و ادب و حامیان عالمان و ادیبان بودند یکباره بر افتادند فقر عمومی و از بین رفتن بسیاری از آبادانی ها و کوچک شدن شهرها و برهم خوردن مراکز تعلیم و تعلم و افتادن کار به دست کسانی که برای علم و هنر ارزشی قائل نبودند موجب تنزل علمی و فرهنگی شد.
مغول ها که قلمرو خوارزمشاهیان را در نوردیدند بی محابا به هجوم خود ادامه دادند و دژهای مستحکم اسماعیلیان را هم فتح کردند و طومار آنها را در ایران درهم پیچیدند و سپس با قدرتی به نام خلافت عباسیان» یا به تعبیر بهتر، «خلافت اسلامی» روبه رو بودند اگرچه این خلافت از قدرت نظامی چندانی برخوردار نبود، اما معیار مشروعیت در جهان اسلام بود اگر خوارزمشاهیان در ایران به قدرت رسیدند، همواره درصدد کسب مشروعیت و اخذ تأییدیه از خلیفه عباسی بودند. در دیگر مناطق هم حکومت ها خود را نماینده خلافت میدانستند اما این قدرت معنوی برای مغولهای بت پرست قابل تحمل نبود.
در اصل مطلب حرکت مغول ها به سوی عراق شکی نیست چه سخن آنهایی را که می گویند شیعیان و به طور خاص ابن علقمی وزیر شیعه مذهب عباسیان، عامل سقوط بغداد بود بپذیریم یا آن را رد کنیم در هر صورت اصل این موضوع را باید به همان روحیه کشورگشایی و غارتگری مغولها ارتباط داد که خلافت عباسی و بغداد باید در انتظار حرکت مغولها میبود همان گونه که در مورد سلجوقیان و حتی خوارزمشاهیان این مسئله وجود داشت اگر چه سلجوقیان با دعوت خلیفه برای سرکوب قیام بساسیری و برچیدن بساط حکومت آل بویه به بغداد وارد شدند اما این پرسش مطرح است که اگر خلیفه چنین تقاضایی از طغرل نمیکرد آیا سلجوقیان خواهان خطبه خواندن به نام آنها در بغداد نمی شدند چیزی که خوارزمشاهیان پس از قدرت یافتن خواستار آن شدند و به دلیل مخالفت خلیفه ،ناصر کار به جنگ و حرکت سلطان محمد خوارزم شاه به سوی بغداد شد که با شکست او پایان پذیرفت (همدانی، ۱۳۷۳، ج ۱: ۴۷۱).
آنچه خلافت عباسی با آن روبه رو شد قدرتی خطرناک تر و قوی تر از دو قدرت سابق بود دو قدرت پیشین مسلمان بودند اما پدیده نوظهور از کفار بود و هیچ مشروعیت و مقبولیتی نمیشناخت وحشیگری و تهاجم اصل اولیه نزد آنها بود و این تهاجم به سوی بغداد در ادامه همین سیاست انجام گرفت اما اینکه چه کسانی مغولها را همراهی کردند آیا شیعیان به طور عموم و ابن علقمی که متهم اصلی این پرونده است، نقشی در تحریک یا حمایت و همکاری با مغولان داشتند، این موضوع آن قدر مهم بوده که لازم است به تفصیل بررسی شود هم از لحاظ نقش شیعیان در این حادثه یعنی سقوط بغداد و هم اینکه این حادثه خود یکی از مهمترین حوادث در تاریخ جهان اسلام است سقوط بغداد واقعه ای بزرگ و بسیار مهم است، زیرا تا پیش از این حادثه مسلمانان اگرچه به صورت صوری و ظاهری تحت لوای حاکم اسلامی بودند و حکومتهای منطقه ای هم خود را به آن متصل میکردند و از آن مشروعیت می گرفتند اما با سقوط بغداد و منقرض شدن خلافت عباسی خلا بزرگی در جهان اسلام پدید آمد. به همین دلیل بررسی نقش شیعیان در این واقعه لازم است.
زمانی که شرایط هلاکوخان از سوی خلیفه مستعصم پذیرفته نشور نشد ملا هلاکوخان کو نجان
تصمیم قطعی خود را مبنی بر تصرف بغداد آغاز کرد. در این زمان، شهرهای مسیر بغداد یکی پس از دیگری در برابر تهاجم مغولها سقوط کرد و حاکمانی مثل بدرالدین لؤلؤ حاکم موصل و اتابک ابوبکر حاکم فارس به مغولها پیوستند (جوینی، ۱۳۷۲، ج ۲: ۱۹۰). تنها امیرکی که به خلیفه وفادار ماند ابن صلایا امیر شیعه اربل بود که به گفته همدانی او در صدد تجهیز سپاه برای مقابله با مغولها بود که خلیفه توجهی به اقدام او نکرد. همدانی مینویسد زمانی که هلاکوخان پشت دروازه های بغداد بود برخی از امرای سپاه به خلیفه پیشنهاد تجهیز سپاه و مقابله با تهاجم مغول دادند. ابن علقمی تلاش زیادی در این باره به خرج داد اما خلیفه از پرداخت حقوق به سپاهیان خودداری کرد (همدانی، ۱۳۷۳، ج ۲: ۱۰۰۲-۱۰۰۵).
اکنون این پرسش به طور جدی مطرح است که در چنین وضع دشوار و فوق العاده خطرناک چه چیزی خلیفه را به این گونه رفتار کردن راهنمایی می کرد؟ آیا خلیفه ابتدایی ترین مسئله جنگ و حکومت داری را نمی دانست؟ خلیفه هر قدر بی تدبیر باشد، به عنوان حاکم اسلامی مطرح است پس چگونه است هلاکوخان در راه بغداد است اما خلیفه حاضر نیست اموال خود را برای تجهیز سپاه هزینه کند؟
ن ۳
با نزدیک شدن هلاکوخان به بغداد سپاه هزار نفری خلیفه شکست خورد، اگر چه در مراحل اولیه پیروزیهایی داشت درباره خلیفه گفته شده است: «حتی در حین جنگ هم توجهی به امور نداشت به گونه ای که در زمان درگیری سپاه خلیفه با مغول ها، او در حجره خود مشغول تماشای نمایش کنیزک خود بود در این زمان تیری از پنجره وارد شد و دخترک را به قتل رساند که همین موجب وحشت خلیفه شد. پس از این ماجرا، خلیفه که متوجه وخامت اوضاع شده بود و از امدادهای غیبی ناامید، ابن علقمی و این در نوس را با هدایایی فراوان نزد هلاکوخان فرستاد اما هلاکوخان نمایندگان خلیفه را نپذیرفت ابن فوطی ۱۳۸۱ ۱۶۳-۱۹۰-۱۹۳).
البته این رفتارهای خلیفه چندان عجیب نیست زیرا همان گونه که از قول ابن العبری بیان شد وقتی به خلیفه گفتند مغولها به عراق رسیده اند، باید چاره ای اندیشید خلیفه در پاسخ گفت: «مرا بغداد کافی است و آنها وقتی بدانند من به بغداد قانعم کاری نخواهند کرد، ضمن اینکه تا وقتی من در این شهرم، کسی به آن حمله نخواهد کرد ابن العبری ۱۹۹۲ (۳۵۲) پس چندان عجیب نیست که خلیفه چنین بی خردانه عمل کند و فرصتها را یکی پس از دیگری از دست بدهد.
با شکست نیروهای اندک خلیفه در مقابل مغولها و محاصره شدن بغداد خلیفه چاره ای جز تسلیم ندید چگونگی تسلیم شدن و قتل خلیفه از مسائل مورد اختلاف مورخان است. برخی معتقدند که پس از محاصره بغداد ابن علقمی نزد هلاکو رفت و برای خودش امان گرفت و پس از اینکه به حضور خلیفه آمد او را تشویق به رفتن نزد هلاکوخان کرد زیرا هلاکوخان قصد دارد دخترش را به عقد پسر خلیفه در آورد، خلیفه هم می تواند در خلافت باقی بماند همان گونه که در دوره سلجوقیان چنین شد. خلیفه به اینکار راضی شد و نزد هلاکوخان رفت که این به قتل او منجر شد (سیوطی، بی تا ۳۷۷ ابن عماد حنبلی، ۱۴۱۴، ج ۵: ۲۷۱).
البته ابن کثیر در مورد قتل خلیفه مینویسد: پس از اینکه اموال و خزائن خلیفه تصرف شد شیعیان و دیگر منافقان به هلاکوخان گفتند اگر با خلیفه صلح کند، خیلی زود اوضاع مانند سابق خواهد شد و او را به قتل خلیفه تشویق کردند و اینکار را ابن علقمی انجام داده (ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۷ (۲۳۷ صفدی ابن علقمی را عامل قتل خلیفه می داند و معتقد است ابن علقمی هلاکوخان را تشویق کرد و گفت اگر خلیفه را به قتل نرساند حکومت عراق را به طور کامل به دست نخواهد آورد (صفدی، ۱۴۰۴، ج ۱۷: ۶۴۲).
ابن فوطی که همه وقایع سقوط را بیان میکند اما چیزی از نقش وزیر در تسلیم شدن و قتل خلیفه نمیگوید این فوطی از رفتن وزیر نزد هلاکوخان پیش از سقوط بغداد سخن میگوید و اینکه هلاکوخان گفته بود خلیفه به حضور او بیاید اما چیزی از شرایط صلح و تسلیم شدن خلیفه نمیگوید در مورد قتل خلیفه هم می گوید: هلاکوخان دستور قتل او را صادر کرد ابن فوطی ۱۳۸۱: ۳۵۷) همدانی در جامع التواریخ معتقد است: «اصولاً وزیر نتوانست در این موقعیت چاره ای برای خلیفه بیندیشد زیرا از دست او کاری ساخته نبود به همین دلیل خلیفه از بغداد خارج شد و خود را تسلیم هلاکوخان کرد و به دست او به قتل رسید همدانی، ۱۳۷۳، ج ۲: ۱۰۲۷). درباره نحوه قتل خلیفه هم منابع تاریخی معتقدند زمانی که هلاکوخان دستور قتل او را صادر کرد به پیشنهاد خواجه نصیرالدین طوسی برای اینکه خون خلیفه به زمین ریخته نشود او را در جوالی نوعی قالیچه قرار دادند و به قتل رساندند و در واقع خفه کردند (ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۷ ۲۳۷)
۲-۴ نقش ابن علقمی وزیر شیعه مذهب در سقوط بغداد
در مورد ابن علقمی وزیر شیعه مذهب خلافت عباسی منابع تاریخی به طور متفاوت اظهار نظر کرده اند به طور کلی منابع را از لحاظ نوع موضع گیری آنها درباره نقش ابن علقمی در سقوط بغداد شاید بتوان به دو دسته تقسیم کردنا
دسته نخست منابعی که به طور صریح و روشن وی را در این حادثه نه تنها مقصر دانسته بلکه او را عامل اصلی این واقعه معرفی کرده اند بیشتر منابع اهل سنت و به خصوص مورخان اهل شام و مصر در این باره اتفاق نظر دارند و او را دعوت کننده و تحریک کننده هلاکوخان در حمله به بغداد معرفی میکنند مورخانی مانند: منهاج السراج جوزجانی ابن الوردی العینی ابن شاکر ،یونینی ابن تغری بردی، ابن کثیر، ابن عنبه صفدی، ذهبی شبکی، ابوشامه مقدسی سیوطی ابن عماد حنبلی و ابن خلدون
دسته دوم کسانی اند که یا به طور واضح وزیر را از این اتهام تبرئه کرده اند که این فوطی و ابن طقطقی از این دسته اند یا از مضمون کلام یا سکوت آنها در این باره چنین استفاده میشود که آنها برای وزیر در این واقعه نقشی قائل نیستند. رشیدالدین فضل الله همدانی ابن العبری و خواجه نصیر طوسی از این دسته اند، البته برخی منابع
جدید هم در این خصوص به گونه ای متفاوت نظر داده اند که یا وزیر را تبرئه کرده اند یا او را در این واقعه نقش آفرین دانسته اند.
درباره نقش ابن علقمی در سقوط بغداد دو مسئله باید به طور دقیق بررسی شود.
چه آنها که وزیر را در سقوط بغداد دخیل میدانند و چه کسانی که او را تبرئه می کنند.
به این دو موضوع اشاره دارند یکی مسئله ارتباط ابن علقمی با مغول ها و دیگری نقش ابن علقمی در کاهش سپاه خلیفه
آنها که ابن علقمی را مقصر میدانند این دو مطلب را به او نسبت می دهند و کسانی که او را تبرئه میکنند نقشی برای او در این موارد قائل نیستند. جالب اینکه این دو دسته در این دو مورد مقابل هم قرار میگیرند یعنی یک دسته از منابع ابن علقمی را عامل تضعیف خلافت و کاهش سپاه میدانند و دسته ای دیگر او را به عنوان کسی معرفی میکنند که همواره در صدد دفاع از خلافت و مقابله با هجوم مغول ها بود و خلیفه را تشویق و راهنمایی میکرد تا به نحو شایسته ای اینکار را انجام دهد، اما خلیفه بی تدبیر بود و اطرافیان او هم عامل اصلی شکست اقدامات وزیر بودند. همچنین دسته ای وزیر را به داشتن رابطه پنهانی با مغولان متهم میکنند که مغول ها را تشویق و تحریک به حمله کرد و دسته ای هم قائل به عدم این رابطه اند و معتقدند: وزیر چنین نیتی در سر نداشت
۱-۲-۴ ماجرای ارتباط ابن علقمی با . با مغول ها
ج ۵
مسئله ارتباط وزیر با مغولها نخستین بار پس از واقعه «کرخ» مطرح شد. واقعه کرخ در سال ۶۵۴ و در اواخر عمر خلافت عباسی در بغداد اتفاق افتاد که اگرچه ابتدا با یک جریان ساده آغاز شدم اما به یک درگیری بزرگ شیعه و سنی منجر شد و به حادثه کرخ مشهور شد که تأثیرات آن گسترده و با اهمیت بود به گونه ای که این واقعه با سقوط بغداد پیوند خورد و کسانی که ابن علقمی وزیر را عامل سقوط بغداد معرفی میکنند انگیزه او را از همکاری با مغولها انتقام از واقعه کرخ می دانند.
ماجرا از آنجا شروع شد که در ذی حجه سال ۶۵۴ ق یکی از شیعیان محله کرخ اقدام به قتل یکی از افراد اهل سنت کرد. اطرافیان خلیفه موضوع را به اطلاع او رساندند و مسئله را بزرگ جلوه دادند و مردم کرخ را مایه فساد و تباهی معرفی کردند.
خلیفه هم فرمان تنبیه کردن آنها را صادر کرد ابن فوطی ۱۳۸۱: ۱۷۹). در پی صدور فرمان خلیفه مستعصم اهل سنت با فرماندهی درباریان سنی مذهب که در رأس آنها فرزند خلیفه مجاهد الدین ایبک ،دواتدار قرار داشت به سوی کرخ حرکت کردند تا به غارت آن اقدام کنند یونینی ۱۴۱۳، ج ۱ (۸۶) گروهی از مردم عوام هم همراه آنها به راه افتادند و محله کرخ را به آتش کشیده و تاراج کردند و بسیاری از زنهای شیعه را به اسارت بردند و عده زیادی را به قتل رساندند و بی حرمتی زیادی روا داشتند به گونه ای که خود مهاجمان با یکدیگر به رقابت برخاستند و به ربودن غنیمت ها از یکدیگر اقدام میکردند خبر این واقعه و عملکرد سپاه را به خلیفه دادند و خلیفه دستور توقف و امان دادن به مردم کرخ را صادر کرد در این حال، بعضی از مردم کرخ به خانه های خود بازگشتند اما برخی از مهاجمان که از عوام اهل سنت بودند، حاضر به خروج از کرخ نبودند که با زور و کشتن تعدادی آنها را بیرون کردند. خلیفه به سپاهیان دستور داد هر چه را که غارت کرده اند به صاحبانش برگردانند. اموال بسیاری جمع شده بود. مردم کرخ هم اقدام به پس گرفتن اموال خود کردند. همچنین خلیفه دستور داد زنان و اسیران را هم به صاحبانشان بازگردانند و در پایان کار، قاتل شخص ستی را بر دروازه کرخ به دار آویختند (ابن فوطی، ۱۳۸۱: ۱۷۹).
حادثه کرخ و کشتار شیعیان موجب شد تا رویارویی درباریان شیعه و سنی به صورت جدی و آشکار مطرح شود وزیر خلیفه ابن علقمی، که از حادثه بسیار اندوهگین شده بود نبرد خود با اطرافیان خلیفه را به صورت رسمی آغاز کرد از جمله اینکه توطئه پسر خلیفه مجاهد الدین ایبک دواتدار صغیر را مبنی بر خلع خلیفه از خلافت و بیعت با پسر بزرگ خلیفه احمد را به اطلاع مستعصم رساند. به دنبال این خبر، خلیفه بسیار هراسان شد و اهل سنت هم به تلاش در این زمینه پرداختند و خلیفه هم که از قدرت فراوان پسرش مجاهد الدین ایبک ترس داشت، او را فراخواند و گفت: علی رغم اینکه وزیر این مسئله را بیان کرده است اما به پسرش اعتماد دارد (همدانی، ۱۳۷۳، ج ۲ (۹۹۴) مجاهد الدین بسیار غضبناک شد و سوگند خورد که از آنچه به او نسبت میدهند خبر ندارد و اصرار داشت که او را با کسی که این اتهام را وارد کرده روبه رو کنند مجاهد الدین به ابن علقمی و فلک الدین محمد بن علاء الدین طبرسی دو اندار کبیر بدگمان بود و به همین دلیل از آنها بسیار در هراس بود از این رو
به سپاهیان خود دستور داد حتی هنگام خواب هم سلاح را از خود دور نکنند. ابن علقمی هم همین کار را انجام داد و دو طرف کاملاً در آماده باش به سر می بردند.
مجاهد الدین ایبک بسیار آشفته بود و دائم در صدد یافتن کسانی بود که این مطلب را در مورد او به خلیفه گفتند و خلیفه هر چه تلاش کرد نتوانست او را آرام سازد. در این میان دو تن از اهالی دربار از اهل سنت تلاش زیادی را در جهت حمایت از مجاهد الدین ایبک به خرج دادند. این دو نفر عبدالغنی بن در نوس و فخرالدین دامغانی صاحب دیوان بودند که به عنوان نماینده خلیفه نزد مجاهد الدین ایبک رفتند تا او را به آرامش دعوت کنند مجاهد الدین ایبک گفت خلیفه باید برای او امان نامه ای بنویسد. ابن در نوس گفت من اینکار را خواهم کرد و خلیفه هم برای او امان نامه نوشت ولی مجاهد الدین ایبک با این موضوع نه تنها تضعیف نشد بلکه تقویت هم شد و برای این پیروزی خود به شادی پرداخت و به این در نوس و دیگران که او را یاری کرده بودند بخششهای فراوانی کرد ابن فوطی ۱۳۸۱ (۱۸۲)
اختلاف میان وزیر و مجاهد الدین ایبک موجب ایجاد دو جبهه سیاسی در دستگاه خلافت مستعصم شد یک جبهه ابن علقمی و دیوان سالاران شیعه بودند و دیگری جبهه مجاهد الدین ایبک و ترکان سنی مذهب که درباریان سنی حامی آنها بودند. شخص خلیفه اگر چه ناتوان بود اما در عقیده و حتی در عمل در جبهه دوم قرار داشت زیرا هم تعصب مذهبی داشت و هم از قدرت فزاینده مجاهد الدین ایبک و ترکان سنی هراسان بود. مجاهد الدین ایبک به تلافی اقدام وزیر او را متهم به ارتباط داشتن با مغول ها کرد و به افراد خود دستور داد این خبر را در شهر شایع کنند اما خلیفه به این سخن توجهی نکرد و پس از این واقعه مجاهد الدین ایبک دواتدار آن قدر قدرت گرفت که نام او پس از خلیفه در خطبه خوانده میشد همدانی، ۱۳۷۳، ج ۲: ۹۹۴).
همان گونه که در واقعه کرخ بیان شد پس از واقعه کرخ، وزیر توطئه اطرافیان خلیفه و مجاهد الدین ایبک دواندار را به خلیفه گوشزد کرد خلیفه این ادعا را نپذیرفت و به مجاهدالدین ایبک گفت: من به تو اعتماد دارم و این اتهام را نمی پذیرم. پس خلیفه ظاهراً ادعای هر دو طرف را نسبت به یکدیگر قبول نداشت. حال این پرسش پیش می آید که آیا واقعاً خلیفه هر دو ادعا را تهمت میدانست، یا اینکه از روی مصلحت و جلوگیری از درگیری این اعتماد را عنوان کرد؟ به هر صورت طرفین
متخاصم در دربار خلیفه از این زمان یکدیگر را به براندازی خلافت منهم کرده اند، البته هر یک وسیله این براندازی را متفاوت با دیگری معرفی کرده است.
منابع تاریخی متعددی که غالباً متعلق به اهل سنت اند به ارتباط وزیر با مغولها و دعوت از آنها برای حمله به بغداد سخن گفته اند. این شاکر در این باره معتقد است: «پس از حادثه کرخ و کشتار شیعیان اهل کرخ نزد وزیر شکایت کردند وزیر هم از این حادثه در دلش آتش انتقام داشت و به همین دلیل از مغولها دعوت کرد تا برای حمله به بغداد اقدام کنند و در کاهش سپاه نیز خلیفه را متقاعد ساخت ابن شاکر الکتبی، ۱۹۸۰، ج ۲۰ ۱۳۱).
منهاج السراج جوزجانی می نویسد: مستعصم بالله وزیری داشت بد مذهب و رافضی نام او احمد العلقمی بود. او به انتقام واقعه کرخ به مغولان نامه نوشت و از آنان دعوت کرد به بغداد حمله کنند و با اجازه خلیفه سپاه را به اطراف بغداد فرستاد و به خلیفه چنان نشان داد که با مغولان صلح شده است اما پس از اینکه بغداد از سپاهیان خالی شد از مغولها دعوت کرد جوزجانی تعصب خود به خلیفه و اطرافیان او را آشکار کرده و از آنها به نیکی سخن میگوید و حتی وقتی حادثه کرخ را یادآور می شود، از عاملان حادثه به نیکی یاد میکند جوزجانی، ۱۳۴۳، ج ۲: ۱۹۱).
ابن الوردی هم در تاریخ خود حادثه کرخ و کشتار شیعیان به دست اطرافیان خلیفه را عامل دعوت ابن علقمی از هلاکوخان میداند و اینکه او درصدد بود تا خلافت را به علویان منتقل کند ابن الوردی، ۱۳۸۶، ج ۲ (۲۷۹) ابن عنبه در الفصول الفخریه می نویسد: مؤید الدین محمد وزیر مستعصم بنی العباس را برانداخت و هلاکوخان را به بغداد آورد ابن عنبه (۱۳۶۳ ۷۶ ابوشامه مقدسی هم وزیر خلیفه را در ماجرای سقوط بغداد عامل اصلی میداند و معتقد است هلاکوخان با نقشه وزیر توانست بر بغداد مسلط شود مقدسی، ۱۹۷۴ (۱۹۸) یونینی قدری واضح تر از دیگران سخن گفته و نحوه ارتباط وزیر با هلاکو را هم بیان کرده است. او معتقد است: «وزیر برادر و غلامش را به سوی مغولها فرستاد و با آنها مکاتبه کرد و تصرف عراق را کاری آسان جلوه داد. همچنین از آنها خواست پس از تصرف عراق او جانشین آنها در این منطقه باشد و مغولها هم تقاضای او را پذیرفتند و به او وعده مقام دادند (یونینی ۱۴۱۳، ج ۱: ۸۷).
سبکی و صفدی هم ماجرای دعوت وزیر از مغولان را بیان می کنند. به این صورت
که وزیر سر مردی را تراشید و نامه خود را با سوزن بر سر او خالکوبی کرد و بر آن سرمه مالید و زمانی که موهای آن مرد بلند شد و دیگر نوشته ها پیدا نبود، او را به سوی مغولها فرستاد و به او گفت وقتی به نزد مغولها رسیدی بگو موهای سرت را بتراشند و نوشته ها را بخوانند. در انتهای نامه نوشته بود پس از خواندن نامه ورقه را پاره کنید و مقصود کشتن فرستاده بود و چنین شد این دو مورخ هم علت اقدام وزیر را انتقام از واقعه کرخ دانسته اند سبکی، بی تا، ج ۲۶۷۸؛ صفدی، ۱۴۰۵، ج ۱: ۱۸۶. ابن کثیر هم حادثه کرخ را علت اقدام وزیر معرفی میکند و معتقد است وزیر درصدد بود خلافت را از اهل سنت خارج کند و خلیفه فاطمی را به قدرت برساند (ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۷ ۲۳۶).
برخی منابع هم از نامه نگاری بدرالدین کولو امیر موصل، به خلیفه سخن گفته اند که او قصد داشت خلیفه را از حمله مغول آگاه سازد اما وزیر مانع رسیدن نامه های امیر موصل به خلیفه شد. همچنین گفته شده است ابن صلایا که نایب خلیفه در «اربل» بود به خلیفه نامه نوشت و او را از ماجرای حمله مغول آگاه ساخت. ابن صلایا شیعه بود (یونینی، ۱۴۱۳، ج ۱: ۸۷ او همان کسی بود که ابن علقمی پس از واقعه کرخ به او نامه نوشت و از کشتار شیعیان و وضع اسف بار آنها شکوه کرد و از قصد مخالفان و اطرافیان خلیفه مبنی بر حمله به نیل و حله سخن گفت.
ماجرای نامه وزیر به ابن صلایا حاکم اربل یکی از نکات بحث برانگیز است که برخی این نامه را یکی از دلایل قصد وزیر مبنی بر دعوت از مغول ها و براندازی خلافت می دانند وزیر که از قصد اطرافیان خلیفه مبنی بر کشتار شیعیان آگاه بود به ابن صلایا نامه نوشت تا هم او را از وضعیت مطلع کند و هم در جبهه شیعیان هماهنگی ایجاد کند، زیرا در تحولات این دوره مسئله قطعی این بود که جنگ دیوان سالاران و درباریان شیعه و سنی به اوج خود رسیده بود و آنها در صدد حذف یکدیگر از صحنه بودند همان گونه که پس از واقعه کرخ منطقه نیل مورد هجوم و غارت سپاهیان خلیفه قرار گرفت و ابن علقمی وزیر به مقاصد و اهداف اطرافیان خلیفه آگاهی داشت. به همین دلیل به ابن صلایا نوشت: «قد نُهب الکرخ المعظم و دیس البساط النبوى المکرم و قد نهبوا العتره العلویه و استأسروا العصابه الهاشمیه ….. کرخ، این شهر معظم، غارت شد و بساط پیامبر گرامی برچیده شد. خاندان علی را غارت کردند و پیروان هاشمی را به اسارت گرفتند. وزیر همچنین ابن صلایا را از قصد اطرافیان خلیفه مبنی بر حمله به نیل
و حله آگاه کرد و به اقدامات خود در مقابله با آنها پرداخت و اینکه اطرافیان خلیفه او را به مرگ تهدید کردند ابن الوردی ۱۳۸۶، ج ۲ (۲۷۹) در انتهای نامه خود، آیه ۳۷ از سوره نمل را ذکر کرده است (فَلَتَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُود لا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّهٌ وَ هُمْ صاغرون پس برای ایشان لشکرهایی که طاقت آن را نداشته باشند خواهیم آورد و آنها را با ذلت و خواری از آنجا بیرون خواهیم کرد.
این آیه که متضمن تهدید است سبب شده برخی این نحوه نامه نگاری وزیر و آن هم برای حاکمی شیعه را معنادار توصیف کنند لشکری که وزیر از آن سخن می گوید کدام است؟ آیا مقصود او وعده الهی است یا همان لشکر مغول ها که به زودی بغداد را در نوردید؟ مطلب قابل توجه اینکه وزیر در نامه خود به ابن صلایا، هم از واقعه کرخ شکوه کرد و هم از قصد اطرافیان برای ادامه سرکوب شیعیان، همچنین تهدید او به مرگ را مطرح ساخت و سپس به اقدامات خود برای مقابله با آنها پرداخت، اما در منابع اشاره ای نشده که مقصود وزیر از اقدامات چیست و اصولاً وزیر که می خواست ابن صلایا را از توطئه اطرافیان خلیفه مبنی بر حمله به نیل و حله مطلع سازد، چرا این آیه را آورد؟
اما می توانیم وزیر را از هرگونه اتهامی تبرئه کنیم و آیه مذکور را به نصرت الهی و یاری خداوند معنا کنیم زیرا وزیر لشکری در اختیار نداشت که با آن به جنگ مخالفان برود ضمن اینکه او در نامه خود از ابن صلایا هم تقاضای تجهیز نیرو و آماده ساختن لشکر نکرده بود پس لشکر مورد نظر در آیه را باید مدد الهی معنا کنیم، در غیر این صورت انگشت اتهام به سوی وزیر خواهد رفت اما اگر مقصود وزیر را نصرت الهی هم بدانیم باز اگر بخواهیم دقیق شویم همین لشکر مغول هم می تواند آن نصرت الهی معنا شود به همین دلیل برخی مورخان این نامه وزیر را قصد او برای براندازی خلافت معنا کرده اند که وزیر در صدد بود تا با به کاربردن حیله ای خلیفه و اطرافیانش را از میان بردارد (آیتی، ۱۳۷۲ (۲۴)
وقتی به نظرات مورخان اهل سنت درباره ارتباط ابن علقمی با مغول ها توجه شود، دو نکته قابل تأمل است:
نخست اینکه آنها در بیان نحوه ارتباط ابن علقمی با مغول ها نظرات متفاوتی ارائه داده اند، البته در علت اقدام وزیر تقریباً اتفاق نظر دارند، یعنی واقعه کرخ و کشتار
شیعیان را علت خشم وزیر و دعوت او از مغولها میدانند اما در مورد ارتباط وزیر با مغولها، تفاوت نظر وجود دارد برخی از منابع صرف ارتباط را بیان میکنند و از نحوه این ارتباط سخن نمی گویند برخی از منابع دیگر فرستادن برادر و غلام وزیر را نحوه ارتباط و دعوت از مغولها میدانند بعضی دیگر از مورخان تراشیدن سر یک مرد و نوشتن پیام برای مغولها روی سر او را بیان میکنند در حقیقت در این باره اتفاق نظر میان این منابع وجود ندارد.
دوم اینکه منابع اهل سنت درباره اصل موضوع حمله هلاکوخان به بغداد، در این باره که آیا اصولاً هلاکوخان قصد حمله به بغداد را داشت یا خیر سخن نمی گویند.
آیا هلاکو فقط به دعوت ابن علقمی به سوی وی بغداد حرکت کرد یا اینکه اگر هم او را دعوت نمی کرد چنین حرکتی وجود داشت؟ نخستین ارتباط مستقیم هلاکو با بغداد در سال ۶۵۴ق بود زمانی که دژهای اسماعیلیان به وسیله مغولها مورد حمله واقع شد. در این زمان هلاکو سفیری نزد خلیفه بغداد اعزام کرد و خواستار کمک خلیفه در این زمینه شد. خلیفه هم قصد یاری رساندن و اعزام نیرو را داشت، اما مشاوران و اطرافیان خلیفه چنین کاری را صلاح ندانستند و گفتند او را به سپاه ما نیازی نیست، بلکه او قصد دارد بغداد را از سپاه خالی کند آنگاه ضربه را به ما وارد کند و بغداد را تصرف کند اما وزیر معتقد بود که خلیفه به درخواست هلاکوخان جواب مثبت دهد ولی خلیفه نظر مشاورانش را پسندید جوینی ۱۳۷۲، ج ۳ (۲۸۰)، اما ابن العبری می گوید: دیگر وزیران و امیران مخالفت کردند ابن العبری ۱۹۹۲ (۳۷۱)
هلاکوخان پس از فتح در اسماعیلی به سوی همدان حرکت کرد و در ۶۵۵ق در آنجا اردو زد و از خلیفه به سبب عدم همراهی عصبانی بود به همین دلیل، طی نامه ای از او درخواست کرد دست از مقابله بردارد و تسلیم خان مغول شود و برای اثبات حسن نیت خود، باروهای بغداد را ویران کند و خندق شهر را پر کند و خودش هم برای مذاکره نزد هلاکوخان بیاید و اگر خودش نمی آید سه تن از بزرگان دولت خود را بفرستد که در این صورت هلاکوخان با او صلح خواهد کرد جوینی، ۱۳۷۲، ج ۳: ۲۸۰)
خلیفه در برابر تقاضای هلاکوخان ناتوان بود وزیر او عقیده داشت خلیفه برای منصرف کردن هلاکوخان از حمله به بغداد هدایای زیادی برای او ارسال کند اما اطرافیان خلیفه به خصوص مجاهد الدین ایبک دو اتدار صغیر که با وزیر خصومت
داشتند، به مخالفت برخاستند و این مسئله هم نتیجه ای نداشت. پس از منتفی شدن ارسال هدایا برای هلاکوخان خلیفه شرف الدین پسر محیی الدین بن جوزی و به قولی بدرالدین دزیکی و قاضی بندنیجان را با هدایایی اندک نزد هلاکوخان فرستاد و به او گوشزد کرد که هر کس قصد خاندان عباسی کرده عاقبت بدی دیده است و این دولت تا قیامت پایدار خواهد بود. او همچنین عاقبت یعقوب لیث بساسیری و سلطان محمد خوارزمشاه را به هلاکوخان خاطرنشان کرد اما هلاکوخان با دریافت این نامه تصمیم قطعی برای حمله به بغداد گرفت همدانی، ۱۳۷۳، ج ۲: ۱۰۰۱).
۲-۲-۴- نقش ابن علقمی در کاهش سپاه خلیفه
منابع تاریخی، اعم از شیعه و سنی معتقدند که سپاه خلیفه در زمان حمله مغول به شدت کاهش یافته بود پس اصل مسئله کاهش سپاه مورد توافق است، اما اختلاف در علت این کاهش است. آیا ابن علقمی مسبب این کاهش بود همان گونه که منابع اهل سنت این اعتقاد را دارند یا اینکه طبق نظر برخی از منابع خود خلیفه و سیاستهای او درباره سپاهیان موجب کاهش سپاه شد؟ پس اصل موضوع کاهش سپاهیان پذیرفته شده است اما این مطلب بلافاصله سؤالی ایجاد میکند اینکه چرا سپاه خلیفه در آن شرایط که مغول ها پشت دروازه های عراق بودند کاهش یافت؟ آیا خلیفه – هر چند بی تدبیر – به این خطر آگاهی نداشت؟ کاهش یکباره سپاهیان در آن وضعیت به طور طبیعی اذهان را مشکوک میکند البته در صدد نیستیم که بی مقدمه وزیر را متهم کنیم هر چند که در این مسئله نقش داشت اما توجه به این مطلب در همان ابتدای بحث لازم است.
آنها که وزیر را سبب کاهش سپاه خلیفه می دانند معتقدند: «تعداد سپاهیان خلیفه در آغاز حکومت او صدهزار نفر بود و به سبب اقدامات وزیر به ده تا بیست هزار نفر کاهش یافت زیرا وزیر خلیفه را متقاعد کرد مواجب سپاه را قطع کند و
تعداد آنها را کاهش دهد و در مقابل هزینه آن را به عنوان هدیه برای مغول ها بفرستد تا شرایط صلح ایجاد شود ابن الوردی، ۱۳۸۶، ج ۲، ۲۸۰؛ سیوطی، بی تا ۳۷۳) ابن کثیر هم کاهش سپاه بغداد را به ابن علقمی نسبت میدهد و معتقد است: «علت اینکار انتقام جویی وزیر از حادثه کرخ بوده او خلیفه را متقاعد کرد امرای سپاه و سربازان را از اقطاعات و درآمدشان محروم کند و این اقدام کاهش سپاه خلیفه را
به همراه داشت و به دنبال مکاتبه ابن علقمی با مغولها آنها را برای حمله به بغداد دعوت کرد (ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۷ ۲۳۶)
ابن فوطی مورخ شیعی مینویسد: در سال ۶۵۰ تعداد زیادی از سپاهیان به سبب قطع ارزاق و حقوق از سپاه خارج شدند و به شام رفتند. او همچنین در این باره می گوید: «خلیفه به وضع سپاهیان توجهی نداشت و حقوق آنها را قطع کرده بود. به همین دلیل فقر و بیچارگی آنها باعث شد تا در خیابانها و محافل گدایی کننده ابن فوطی، ۱۳۸۱ (۱۶۳-۱۹۰)
در مقابل، قطب الدین یونینی در ذیل مرآه الزمان معتقد است: «خلیفه به قطع حقوق سپاهیان تمایلی نداشت بلکه ابن علقمی وزیر او را متقاعد به اینکار کرد و دلیل قبول پیشنهاد وزیر از سوی خلیفه را هم بی تدبیری و عدم قدرت تصمیم گیری او می داند. زیرا وزیر فردی با تدبیر بود که بر همه امور مسلط بود یونینی، ۱۴۱۳، ج ۱: ۲۵۵). جوزجانی در طبقات ناصری وزیر را این گونه متهم میکند که او به انتقام واقعه کرخ به مغول ها نامه نوشت و آنها را دعوت کرد و با اجازه خلیفه سپاه را به اطراف بغداد فرستاد تا شهر خالی شود و به خلیفه هم وانمود کرد که با مغول ها صلح شده است و پس از این اقدام مغول ها را به بغداد فراخواند جوزجانی، ۱۳۴۳، ج ۲: ۱۹۱).
همدانی در جامع التواریخ نقش وزیر در کاهش سپاه را نمی پذیرد، بلکه معتقد است: وزیر برای مقابله با مغول ها درصدد جمع آوری نیرو بود، اما وقتی سپاه را آماده کرد خلیفه از دادن حقوق آنها امتناع ورزید همدانی ۱۳۷۳، ج ۲: ۱۰۰۲). در واقع، همدانی نه تنها کاهش سپاه را بر گردن خلیفه میگذارد بلکه ابن علقمی را طرفدار تجهیز سپاه و مقابله با تهاجم مغول ها معرفی میکند.
اما اینکه قطع حقوق و ارزاق سپاه به چه دلیل انجام شد؟ اگر برای فرستادن هدیه برای مغول ها بود که چنین کاری انجام نشد و اگر به سبب عدم وجود منابع مالی بود که این مطلب هم در جایی گفته نشده است. وقتی بغداد سقوط کرد هلاکوخان دستور داد طبقی از زر پیش خلیفه گذاشتند و هلاکوخان به او گفت: «بخور» خلیفه گفت: «نمیتوان خورد هلاکو گفت پس چرا نگه داشتی و حقوق سپاهیان را پرداخت نکردی؟ (جوینی، ۱۳۷۲، ج ۳ (۲۹۰)
تا اینجا به دو موضوع پرداخته شد یکی مسئله رابطه ابن علقمی با مغولها و
دیگری نقش او در کاهش سپاه بغداد معیار قضاوت در این موضوع منابع تاریخی است. گفته شد که منابع اهل سنت در اینکه ابن علقمی در صدد انتقام از واقعه کرخ بود.
اتفاق نظر دارند و البته این موضوع را به دلیل نامه ابن علقمی به ابن صلایا، نایب خلیفه در اریل میدانند که ابن علقمی وعده آمدن لشکر بر سر عاملان واقعه داده بود، اما در مورد نحوه ارتباط ابن علقمی با مغولها منابع اهل سنت گفتار متفاوتی ارائه داده اند. آنها در اصل ارتباط، اتفاق نظر دارند اما در نحوۀ آن هر یک مطلبی را بیان می کنند، اما منابع شیعه هیچ سخنی در این مورد بیان نمیدارند یعنی اصولاً مسئله ارتباط ابن علقمی با مغول ها مطرح نمیشود و حتی مورخی مانند ابن فوطی که حوادث دوران خلیفه مستعصم را به طور مبسوط بررسی کرده و واقعه سقوط بغداد را بیان داشته است، چیزی از ارتباط او با مغولها مطرح نمیکند کتاب ابن فوطی یکی از مطمئن ترین منابع در این خصوص است زیرا او هم عصر این واقعه بوده و از لحاظ اعتبار در درجه نخست قرار دارد، اما حتی شاید این مطالب نزد او سندیت هم نداشته است.
اما درباره اتهام دیگر یعنی کاهش سپاه خلیفه این دو گروه هر یک به گونه ای متفاوت اظهار نظر کرده اند. منابع اهل سنت به طور صریح وزیر را عامل اصلی در کاهش سپاه میدانند و ملایم ترین موضع آنها این است که خلیفه سخن وزیر را قبول کرد زیرا بی تدبیر بود در مقابل منابع شیعه نه تنها وزیر را عامل کاهش سپاه نمی دانند بلکه وزیر را به عنوان شخصی معرفی میکنند که همواره در صدد تجهیز سپاه بود ولی خلیفه موافق این موضوع نبود و مواجب سپاه را پرداخت نمی کرد.
در خصوص کاهش سپاه منابع مدافع وزیر دلایل خوبی ارائه کرده اند که قدرت برتری بر دلایل منابع اهل سنت دارد. منابع اهل سنت تنها به این مطلب اشاره دارند که
وزیر در صدد انتقام از واقعه کرخ بود به همین دلیل خلیفه را به کاهش سپاه متقاعد کرد تا هزینه های آن به عنوان هدیه به سوی مغولها ارسال شود اما می دانیم که هدایا برای مغول ها ارسال نشد پس قطع هزینه و حقوق سپاهیان توجیهی نداشت. همچنین منابع مذکور، دلیل محکمی مبنی بر اینکه وزیر چگونه به کاهش سپاه کمک کرد بیان نمی کنند، اما منابع مدافع وزیر بیان میکنند که وزیر چه اقداماتی انجام داد تا با مغولها مقابله کنند و بحث تجهیز سپاه را مطرح میکنند که خلیفه نپذیرفت. همچنین از دارایی های خلیفه خبر میدهند که هلاکوخان در طبقی جلوی او گذاشت. پس مسئله
هزینه و کمبود مالی مطرح نبود و این اموال را هم وزیر در اختیار نداشت که آنها را مخفی کند، بلکه در اختیار خود خلیفه بود.
مسئله دیگری که در این خصوص مطرح است اینکه هیچ یک از منابع سخنی از اطرافیان خلیفه و درباریان اهل سنت درباره تجهیز سپاه به میان نیاورده اند، در حالی که این افراد بسیار صاحب نفوذ بودند و خلیفه آنها را مشاوران اصلی خود قرار می دادند.
پس چگونه است که اقدام وزیر در کاهش سپاه مطرح می شود، اما هیچ مقابله ای از سوی درباریان اهل سنت انجام نمیشود؟ مگر نه اینکه این گروه، هم مدافع خلیفه و خلافت بودند و هم در همه موارد مقابل وزیر قرار داشتند، به خصوص آنکه مجاهد الدین ایبک دواتدار صغیر و دیگر افراد دربار وزیر را به ارتباط با مغول ها متهم می کردند که او درصدد آوردن مغولها به بغداد است؟ پس چرا با چنین خطر بزرگی مقابله نمی کردند و دست روی دست گذاشته شاهد کاهش سپاه بودند در حالی که ضروری ترین مسئله برای مقابله با مغولها وجود سپاهی مقتدر بود؟ بنابراین آنچه منطقی به نظر میرسد این است که کاهش سپاه با موافقت خلیفه صورت گرفته و دلیل اصلی آن مال اندوزی خلیفه بود.
نکته دیگر اینکه خود خلیفه اصولاً تمایلی به کمک گرفتن نداشته یا مقابله با مغول ها را جدی نگرفته بود چنانچه قبلاً گفته شد تنها امیری که به خلیفه وفادار ماند ابن صلایا امیر شیعه اربل بود که به گفته همدانی او درصدد تجهیز سپاه برای مقابله با مغول ها بود که خلیفه توجهی به اقدام او نکرد همدانی مینویسد: «زمانی که هلاکوخان پشت دروازه های بغداد بود برخی از امرای سپاه به خلیفه پیشنهاد تجهیز سپاه و مقابله با تهاجم مغول دادند ابن علقمی تلاش زیادی در این باره به خرج داد، اما خلیفه از پرداخت حقوق به سپاهیان خودداری کرد همدانی ۱۳۷۳، ج ۲: ۱۰۰۲-۱۰۰۵).
اما در بحث ارتباط وزیر با مغولها دو موضوع مانع تبرئه وزیر میشود نخست اینکه منابعی که از وزیر در سقوط بغداد دفاع میکنند در مقابل منابع مخالف که وزیر را به داشتن رابطه متهم میکنند موضع نمیگیرند و به تبرئه وزیر اقدام نمی کنند، به خلاف آنچه در بحث کاهش سپاه عمل کردند همچنین نامه وزیر به ابن صلایا که متضمن معنای انتقام و مقابله است در این باره از خود منابع شیعی هم مطالبی استفاده می شود. این طقطقی در تاریخ فخری رفتن ابن علقمی نزد هلاکوخان را بیان می کند و
آن زمان حرکت هلاکوخان به سوی بغداد بود که از وزیر تقاضا کرد نزد او بیاید. خلیفه هم وزیر را خواست و گفت هلاکوخان چنین تقاضایی کرده است. تو هم نزد او برو وزیر گفت: در این صورت چه کسی شهر را اداره کند؟ خلیفه گفت: چاره ای نیست و باید نزد هلاکوخان بروی ابن علقمی هم نزد هلاکوخان رفت در آن ملاقات هلاکوخان او را پسندید و خواجه نصیر طوسی هم ابن علقمی را آن گونه که لازم بود به هلاکوخان معرفی کرد ابن طقطقی، ۱۴۱۸ (۲۵۳)
دو نکته در کلام ابن طقطقی قابل توجه است
نخست اینکه چرا هلاکوخان وزیر را خواست؟ آیا وزیر شرایط متفاوتی داشت؟
چرا از خلیفه نخواست که نماینده ویژه خود را اعزام کند بلکه مشخص کرد چه کسی بیاید آن هم در زمانی که قصد حرکت به سوی بغداد داشت؟
دوم اینکه هلاکوخان وزیر را پسندید هلاکوخان چه چیزی در وزیر مشاهده کرد که او را پسندید؟ همچنین میگویند خواجه نصیر آن گونه که لازم بود او را به هلاکوخان معرفی کرد آیا به جز این است که وزیر با هلاکوخان مشکلی نداشت؟ پس از سقوط بغداد هم این هماهنگی مشخص شد و هلاکوخان همانند دوستی با وزیر رفتار می کرد.
رابطه ابن علقمی با مغولها این گونه معنا میشود که ابن علقمی در آغاز شاید خواهان حمله مغولها نبود و در جریان حمله به بغداد برای مغول ها زمینه سازی نکرد اما چون حمله و سقوط بغداد را قطعی میدید چاره را در معامله و مذاکره دانست زیرا مقاومت نه تنها بی فایده بلکه بسیار مضر بود در چنان شرایطی یافتن راه حل مناسب بهترین گزینه یافتن راه حلی مناسب بود در نتیجه ابن علقمی مذاکره با مغولها را انتخاب کرد البته نمیتوان عقاید شیعی و نفرت ابن علقمی از اهل سنت را به سبب آزار شیعیان منکر شد زیرا اگر حکومت شیعه در بغداد وجود داشت و ابن علقمی وزیر خواهان چنین حکومتی بود چنان راه حلی انتخاب نمیکرد، بلکه همه نیروی خود را صرف مقاومت و دفاع از حکومت میکرد.
در میان منابع متأخر هم در خصوص نقش ابن علقمی، اختلاف عقیده وجود دارد. شیخ عباس قمی در کتاب تتمه المنتهی دخالت ابن علقمی را در این ماجرا تأیید می کند ولی از نحوه عملکرد وزیر دفاع میکند او مینویسد چون خلیفه تدبیر نداشت، حیله
وزیر در او اثر کرد وزیر به او گفت: هلاکوخان قصد دارد دخترش را به عقد پسرت ابوبکر درآورد و شما را هم بر خلافت ابقا کند همان گونه که سلجوقیان چنین کردند.
وزیر جمعی از علما را همراه خلیفه نزد هلاکوخان برد و هلاکوخان هم شمشیر در میان آنها انداخت و پس از آن چهل روز خون مردم در بغداد ریخته شد. شیخ عباس همچنین موضوع مکاتبه ابن علقمی با مغولها را تأیید میکند و علت آن را هم انتقام از واقعه کرخ میداند و اینکه وزیر قصد داشت خلافت را به آل علی (ع) منتقل کند قمی (۱۳۷۳ ۳۷۳) همان گونه که از کلام شیخ عباس قمی پیداست، این مورخ شیعه همه اتهامات وارده از منابع اهل سنت به ابن علقمی را نقل و تأیید می کند: نخست اینکه اقدام وزیر را خدعه و نیرنگ میداند که خلیفه را فریب داد. دوم اینکه مکاتبه با مغولان را تأیید میکند و سوم اینکه انگیزه او را انتقال خلافت به علویان می داند و محرک او را واقعه کرخ می شمارد.
مؤلف کتاب دین و دولت در ایران عهد مغول به نوعی اتهام علیه ابن علقمی را تأیید می کند، البته نه به آن صورت که منابع تاریخی وزیر را تنها مسبب و عامل سقوط بغداد معرفی میکنند بلکه او عقیده دارد چون وزیر شکست مقابل مغول ها را حتمی یافت، ترجیح داد پیش از انجام گرفتن تهاجم مصالحه صورت پذیرد، زیرا جنگ به منزله شکست حتمی و نابودی همگان بود اما اطرافیان خلیفه در هیچ موردی با وزیر توافق نداشتند و خلیفه هم تدبیری از خود نداشت به همین دلیل، وزیر خود وارد عمل شد و مذاکره و رابطه با خان مغول را در پیش گرفت و به خلیفه دادن امتیازات مادی را دائم پیشنهاد می کرد تا هلاکوخان را راضی کند (بیانی، ۱۳۷۱، ج ۱: ۳۰۹)
صاحب طبقات اعلام الشیعه نظر دیگری ارائه میدهد و ابن علقمی را از هرگونه اتهام تبرئه میکند اما دلیل محکمی ارائه نمیدهد. او معتقد است: مردم بغداد به سبب اختلافات فرقه ای و زندگی تجمل پرستانه توان مقابله با مغولها که انسانهایی قدرتمند بودند را نداشتند. همچنین این ادعا را که ابن علقمی قصد انتقال خلافت به علویان را داشت رد میکند و معتقد است شیعیان اگر چه عباسیان را قبول نداشتند اما به طور علنی و رسمی با آنها به مقابله نمی پرداختند (آقابزرگ، بی تا، ج ۳: ۱۵۱).
کامل الشیبی، مورخ شیعه معتقد است که سقوط بغداد نتیجه تهاجم لجام گسیخته مغول ها بود اما اهل سنت این گناه را بر گردن شیعیان انداختند و ابن علقمی را عامل
این واقعه معرفی کردند همان گونه که قبلاً هم مردم حله را به نوشتن نامه به سلطان محمد خوارزمشاه متهم کردند و اینکه از او برای حمله به بغداد دعوت کردند و به همین اتهام مورد هجوم قرار گرفتند که چهار هزار نفر کشته و آوارگی مابقی آنها نتیجه این اتهام و تهاجم بود (الشیبی ۱۳۷۴ (۵۱) مقصود همان اخراج و سرکوب قوم بنی اسد است که به آن اشاره شد البته این مورخ اصل تهاجم مغول را امری طبیعی می داند و درست هم است اما درباره موضوع ابن علقمی در این خصوص چیزی نمی گوید که آیا ابن علقمی پس از قطعی شدن تهاجم با آن به مقابله پرداخت یا اینکه خود را با شرایط موجود تطبیق داد و هماهنگی با مغول ها را انتخاب کرد؟
درباره پایان کار ابن علقمی هم اختلاف نظر وجود دارد منابعی که او را در سقوط بغداد و قتل خلیفه مقصر میدانستند عاقبت ناگواری برای او بیان کرده اند. سبکی معتقد است وزیر به آرزوهای خود نرسید و از کردار خود پشیمان شد و به دلیل حرف زنی که به او گفت این گونه در زمان امیرالمؤمنین سوار میشدی، وزیر به سبب این سخن از شدت غم و اندوه و پشیمانی از دنیا رفت سبکی، بی تا، ج ۸ ۲۳۷) . یونینی می نویسد: پس از قتل خلیفه ابن علقمی به مغولان پیشنهاد داد خلافت به علویان منتقل شود که آنها موافقت نکردند (یونینی، ۱۴۱۳، ج : ۲۷۲).
ابن فوطی اعتقاد دارد وزیر به مرگ طبیعی از دنیا رفت و او را در مشهد به خاک سپردند و سلطان مقرر کرد پس از او پسرش عزالدین ابوالفضل وزیر شود. او پس از ابن علقمی وزیر شد ولی در سال ۶۵۷ درگذشت (ابن فوطی، ۱۳۸۱: ۱۹۷).
۳-۴ نقش توده شیعیان در حادثه سقوط بغداد
درباره نقش توده شیعیان در حادثه سقوط بغداد منابع سکوت اختیار کرده اند و شاید آن قدر ابن علقمی و نقش او برای آنها مهم بوده است که همه صحنه را به او اختصاص داده اند البته ما هم نمیتوانیم نقش چندانی برای شیعیان قائل شویم، زیرا در این واقعه مردم، اعم از شیعه و سنی نقش آفرین نبودند زیرا حادثه سقوط بغداد پیش از آنکه واقعه ای نظامی باشد، سیاسی بود سقوط بغداد با جنگ انجام نگرفت، و اگر هم جنگی اتفاق افتاد بسیار مختصر و کوتاه بود و اصولاً دفاعی انجام نشد که بخواهیم برای شیعیان نقشی قائل شویم به همین دلیل منابع اعم از شیعه و سنی، در این خصوص
مطلبی ارائه نمی دهند اما اینکه هلاکوخان و مغولها در ماجرای سقوط بغداد با شیعیان چگونه رفتار کردند برخی بر این عقیده اند که شیعیان در این واقعه از مصونیت برخوردار شدند و شاید نقش ابن علقمی و همچنین خواجه نصیرالدین طوسی در این مصونیت مورد نظر باشد. در تاریخ جهانگشا آمده است هلاکوخان هنگام فتح بغداد، دستور داد بنویسند جماعت سادات و دانشمندان و مشایخ و کسانی که با ما جنگ نکنند در امان اند جوینی، ۱۳۷۲، ج ۳: ۲۸۸)
مغول ها پس از قتل خلیفه به قتل و غارت در شهر پرداختند که عده زیادی در این حادثه کشته شدند ابن فوطی مکانهای امن برای مردم را هنگام تهاجم مغولها معرفی می کند. خانه ابن علقمی و صاحب دیوان ابن دامغانی و خانه حاجب الباب ابن دوامی برای مردم محلهای امنی بودند همچنین ابن فوطی از تجار بغداد سخن می گوید که در واقعه سقوط بغداد به عنوان جاسوسان هلاکو نقش داشتند و هنگام تهاجم منزل برخی از این تجار هم برای مردم محل امن شده بود ابن فوطی، ۱۳۸۱ ۱۹۵). هر چند در جامع التواریخ آمده است که مغولها در ماجرای حملات خود، به مراقد ائمه شیعه (ع) مانند مشهد آسیب رساندند و آن را ویران کردند و به آتش کشیدند (همدانی، ۱۳۷۳، ج ۲: ۱۰۱۷)، اما این تعرضات قابل توجه نبوده و در ویرانگری مغول ها امری طبیعی است.
۴-۴ تأثیر دانشمندان شیعه بر مغولها و اقبال مغول ها به اسلام و تشیع
هر چند مغولها با هجوم بی رحمانه خود دستاوردی جز ویرانی و کشتار برای جهان اسلام نداشتند، اما به مرور همین قوم وحشی و غارتگر در برابر تعالیم ارزشمند اسلام سر فرود آوردند و خود از حامیان و مروجان اسلام و علم و فرهنگ شدند و نقش علمای دین در این موضوع بی بدیل است.
شهر حله که در معرض حملات ویرانگر مغول قرار گرفت با درایتی که علمای شیعه به خرج دادند نه تنها از هجوم مغول در امان ماند بلکه به منطقه ای مناسب برای گرد آمدن علما و دانشمندان تبدیل شد آن گونه که علامه حلی نقل میکند هنگامی که هلاکوخان برای فتح بغداد به آنجا عازم شد جز تعدادی اندک کسی در شهر باقی نماند. از این چند نفر یکی پدرم یوسف بن مطهر و سید مجدالدین فرزند طاووس و ابن ابی العز فقیه بودند نظرشان بر این قرار گرفت که نامه هایی به شاه مغول به این
مضمون بنویسند: همه ما تسلیم هستیم امنیت و آسایش را خواهانیم. علامه حلی می گوید پدرم به دیدار هلاکوخان رفت و پس از مذاکره ای که با او داشت هلاکوخان امان نامه ای نوشت (حلی (۱۴۱۱ (۸۰-۸۲) به وسیله این درایت فقها و علمای شیعه شهرهای حله کوفه نجف و کربلا از هجوم و کشتار مغول در امان ماند و با آن وضع وحشتناکی که مغول بر اغلب سرزمینهای اسلامی به وجود آورده بود و همه مراکز علمی و کتابخانه ها را از بین برد شهر حله از گزند آن قوم ویرانگر در امان ماند.
مدارس و مراکز علمی آن بدون مشکلی به راه خود ادامه دادند، در نتیجه حله به مرکزی
بزرگ برای نشر احکام و معارف شیعی و مرکز امنی برای علما، فقها و ادبا تبدیل شد.
نکته مهم در مورد حاکمان مغول گرایش آنها به اسلام و تشیع است. در این راستا چهار تن از حاکمان مغول مسلمان شدند که عبارت اند از تکودار بن هلاکو غازان بن ارغون الجایتو یا سلطان محمد خدابنده و سلطان ابوسعید.
غازان خان گرایش شیعی داشت و مورخان علت آن را خوابی دانسته اند که او پیامبر علی حسن و حسین (ع) را کنار هم مشاهده کرده است. غازان خان همه درباریانش را وادار به اسلام آوردن کرد و بدین ترتیب پس از ۷۰ سال، بار دیگر اسلام در ایران دین رسمی شد. غازان خان معابد بت پرستان را ویران کرد و سیاست های فرهنگی گسترده را برای حمایت از اسلام اجرا کرد. او همواره به مسجد می رفت و قرائت جمعی قرآن ترتیب میداد و برای عتبات عالیات احترام ویژه قائل بود (بویل، ۱۳۷۱ (۵۱۴ به دستور غازان سکه هایی با عبارات مذهبی شیعیان زده شد اشپولر، ۱۳۶۸ (۱۹۵) در دوره غازان شیعیان از آزادی عمل برخوردار شدند و شهرهای شیعیان آباد شد غازان به مشاهد مشرفه و قبور ائمه اطهار توجه ویژه داشت. از جمله توجه او به کربلا نجف و مشهد قابل ملاحظه بود (بیانی، ۱۳۷۱، ج ۲: ۵۹۸)
۱-۴-۴- سید بن طاووس در مواجهه با مغولها
آل طاووس از خاندان مشهور حله اند. ابوابراهیم موسی بن جعفر از خاندان طاووس که از فقها و ابرار بود چهار فرزند داشت به نامهای شریف الدین محمد، عزالدین حسن جمال الدین ابو الفضائل احمد و رضی الدین علی مشهورترین این چهار تن رضی الدین علی بن سعدالدین موسى مشهور به سید بن طاووس است. سید بن طاووس از فقهای عارف و پارسای حله است حر عاملی، ۱۳۶۲، ج ۲ (۲۰۵) از مهمترین ویژگی های
سید بن طاووس شخصیت اخلاقی اوست. سید بن طاووس قریب پانزده سال در بغداد ساکن بود. ابن طاووس تا زمان حمله به بغداد در این شهر اقامت داشت و به گفته خود او، با خانواده اش در محله مقتدریه در خانه خود اقامت داشت ابن طاووس، ۱۳۷۷، ج ۳: ۹۳-۹۵) وقتی ابن طاووس در بغداد بود مورد توجه خلیفه مستنصر قرار گرفت، به گونه ای که خلیفه بالاترین سمتها و منصبها را به او پیشنهاد میداد اما او نمی پذیرفت. خلیفه از او خواست مفتی اعظم مملکت اسلام شود و فتوا دادن در احکام دین را برعهده گیرد. اما او قبول نکرد ابن طاووس ۱۳۶۱ (۱۷۱) خود سید بن طاووس مینویسد: «خلیفه به او پیشنهاد وزارت داد اما نپذیرفت و علت آن را دوری جستن از رسومات دنیوی بیان کرد زیرا وزیر باید به رسم وزیران عمل کند و اینکار از عهده او خارج است ابن طاووس، ۱۳۶۱ ۱۷۵ وقتی سید بن طاووس در بغداد بود محافل مناظره و محاوره با اهل سنت دایر میکرد در اثر مناظره های او با علمای اهل سنت و شیعیان زیدی که با دلایل منطقی و محکم همراه بود تعدادی از آنها مذهب تشیع را پذیرفتند (دوانی، ۱۳۶۴، ج ۴: ۷۱).
در زمان خلیفه مستنصر که مغولها به مرز عراق رسیدند و خطر حمله آنها به عراق نزدیک بود ابن طاووس از خلیفه تقاضا کرد به عنوان نماینده خلیفه نزد هلاکوخان برود تا شرایط صلح ایجاد شود و مغولها را از حمله به عراق بازدارد. او در نامه خود به مستنصر بیان کرد که با زره و لباس جنگ برای مذاکره نخواهد رفت و شرط صلح را هم به این صورت قرار میدهد که هر چه در دست خلیفه است به همان صورت باقی بماند و تعهد کرد از هیچ اقدامی در برقراری صلح کوتاهی نکند، اما درباریان از رسیدن نامه ابن طاووس به خلیفه جلوگیری کردند.
با وجود این کارشکنی ها سید بن طاووس بازهم بر خواست خود اصرار ورزید و به ابن علقمی که در این زمان استاد الدار خلیفه بود متوسل گشت و از او خواست که اجازه رفتن نزد مغولها را از خلیفه بگیرد. ابن علقمی هم با شرایطی قبول کرد، اما خلیفه جواب داد که اکنون به اینکار نیازی نیست و هروقت لازم باشد به شما اجازه اینکار را خواهیم داد زیرا کسانی که به عراق حمله کرده اند لشکری منسجم نیستند، بلکه گروه هایی متفرق اند که رهبر معینی ندارند مدتی پس از این ماجرا، وقتی ابن طاووس از خلیفه برای رفتن به زیارت مشهدالرضا (ع) اجازه خواست خلیفه از او تقاضا کرد برای مذاکره با مغولها نزد آنها برود که این بار سید بن طاووس نپذیرفت و گفت:
در این صورت همواره او باید به سفارت برود که این امر موجب بازداشتن او از عبادت خواهد شد و از تهمت درباریان هم که او را به ارتباط با مغول ها متهم می کنند در امان نخواهد بود.
همچنین سید بن طاووس برادرزاده خود مجدالدین محمد بن عزالدین بن طاووس را که عالمی متقی بود پیش از فتح بغداد نزد هلاکوخان فرستاد و برای اهالی حله از او امان خواست ابن فوطی ۱۴۱۶، ج ۴ ۵۰۸) مجدالدین هم نزد هلاکوخان رفت و کتاب خود به نام البشاره را به هلاکوخان تقدیم کرد خان مغول هم مناطق حله و نیل و مشاهد ائمه شیعه (ع) را از قتل و غارت در امان اعلام کرد و مجدالدین را هم به ریاست بلاد فرات منصوب کرد (ابن عنبه ۱۴۲۵ (۲۳۳)
ابن طاووس تا زمان حمله به بغداد در این شهر ساکن بود و به گفته خود او با خانواده اش در محله مقتدیه» در خانه خود اقامت داشت وقتی ابن طاووس اوضاع را چنان دید و خلافت عباسی به طور مداوم با پیشنهادهای گوناگون، او را تحت فشار قرار داده بود از بغداد به حله کوچ کرد و در آنجا مقیم شد ابن طاووس، ۱۳۶۱: ۱۷۶). پس از سقوط بغداد سید بن طاووس برای دفع شر مغولان به شیوه همکاری حساب شده با آنان روی آورد. برای مثال هنگامی که پس از فتح بغداد هلاکوخان علما را در مدرسه مستنصریه» بغداد جمع کرد و از آنها خواست در مورد افضل بودن سلطان کافر عادل بر سلطان مسلمان جائر فتوا دهند در پاسخ به این تقاضا علمای حاضر سکوت کردند اما ابن طاووس این فتوا را صادر کرد و با قلم نوشت که سلطان کافر عادل بر سلطان مسلمان جائر افضل است و پس از او علمای دیگر هم نظر خود را نوشتند ابن طقطقی، ۱۴۱۸ (۱۸)
در ماجرای سقوط بغداد هم هلاکوخان در صفر ۶۵۶ق. ابن طاووس را احضار کرد و به او و اطرافیانش امان داد ابن طاووس هم با هزار نفر از یاران خود و افرادی که هلاکوخان فرستاده بود، به حله رفت پس از امان دادن هلاکوخان به مردم حله، مردم حله هدایای زیادی جمع کردند و برای هلاکوخان ارسال کردند (ابن فوطی، ۱۳۸۱: ۱۹۶). هلاکوخان هم برای آزمایش آنها باقاتیمور برادر اولجای خاتون را به حله فرستاد. مردم حله به استقبال فرستادگان هلاکوخان رفتند و بر رود فرات پل بستند و به شادی پرداختند (همدانی، ۱۳۷۳، ج ۲: ۱۰۱۹).
پرسش مطرح شده این است که علت اتخاذ چنین موضعی از سوی سید بن طاووس چه بود؟ آیا سید طرفدار سقوط خلافت عباسی بود که حکم افضل بودن سلطان کافر عادل را بر سلطان مسلمان جائر صادر کرد؟
در این مورد نمی توان نظری را به طور قطع ارائه داد زیرا همان گونه که از قول خود سید بن طاووس نقل کردیم وقتی قصد مغولها برای حمله به عراق آشکار شد، سید از خلیفه تقاضای سفارت نزد مغولها را کرد تا شرایط صلح را ایجاد کند و بر این خواسته اصرار هم ورزید اما فایده ای نبخشید. پس سید بن طاووس به سقوط خلافت به دست مغول ها راضی نبود زیرا خودش به صراحت این مطلب را بیان کرد پس دلیل ظاهری بر میل او به سقوط خلافت وجود ندارد مگر اینکه بخواهیم تمایلات شیعی او را به چنین عقیده ای تفسیر کنیم، اما اینکه چرا در ماجرای سقوط و پس از آن همکاری کرد، آنچه مسلم است پس از حمله به بغداد و ظاهر شدن نشانه های سقوط این شهر دیگر مقاومت با مذاکره برای صلح بی معنا بود، چنان که وقتی خلیفه از سید بن طاووس چنین تقاضایی کرد او نپذیرفت زیرا سودی هم نداشت همان گونه که هلاکوخان به دیگر نمایندگان خلیفه جواب رد داده بود. با این وضع دشوار که به وجود آمده بود بهترین گزینه به دست آوردن امنیت برای شیعیان بود که سید بن طاووس هم در این راه گام برداشت و از هلاکوخان برای آنها امان گرفت.
پس از سقوط نیز ماجرای فتوای افضلیت سلطان کافر عادل را صادر کرد. این فتوا می تواند دو جنبه داشته باشد جنبه نخست اینکه از روی اکراه باشد زیرا هلاکوخان با فتوا یا بدون فتوا مقاصدش را اجرا میکرد پس چه بهتر که شیعیان خود را از خطر مقابله با او دور میکردند جنبه دوم اینکه سید بن طاووس با علم و اعتقاد این حکم را صادر کرده باشد زیرا در دوره خلیفه مستعصم ظلم و تعدی و بی عدالتی فراوان شده بود و به خصوص شیعیان در سالهای پایانی خلافت او مورد تعدی و تجاوز و بی حرمتی قرار می گرفتند. درباره ظلم و ستم در دوره خلافت مستعصم، دیگر مورخان هم چنین نظری دارند و بی تدبیری و بی اراده بودن او را عامل ظلم و تعدی به مردم دانسته اند، چنان که غسانی مورخ سنی مذهب درباره مستعصم جمله معروف را به کار برده است که الملک یدوم مع الکفر و لا یدوم مع الظلم (غسانی، ۱۳۹۵، ج ۲: ۶۲۴). این جمله تعبیر دیگر فنوای سید بن طاووس است. ابن طاووس در سال ۶۶۴ق در ۷۳ سالگی درگذشت بدن او را به مشهد جدش حضرت امیرالمؤمنین (ع) بردند و در آنجا به خاک سپردند ابن فوطی (۱۳۸۱ (۲۱۲)
۲-۴-۴ علامه حلی در مواجهه با مغولها
تشیع الجایتو یا همان سلطان محمد خدابنده را باید نقطه عطف تاریخ تشیع در ایران عصر مغول نامید. او با هدایت تاج الدین آوجی و علامه حلی به مذهب تشیع وارد شار در زمان او نام دوازده امام روی سکه ها نوشته شد نخستین اقدام سلطان محمد خدابنده حذف نام سه خلیفه از خطبه و جایگزین کردن نام حسنین (ع) به دنبال نام علی (ع) بود خوانساری، بی تا ج ۲ ۲۷۹؛ اشپولر (۱۳۶۸ ۱۹۵). او علمای شیعه را از مناطق مختلف دعوت کرد که مشهورترین آنها علامه حلی بود. برای علامه حلی بیش از صد تألیف گفته اند که معروفترین آنها عبارت اند از: تذکره الفقهاء، ارشاد الاذهان الى احکام الایمان و نهایه الاحکام فی معرفه الاحکام اگرچه علامه در فقه شهرت یافت، اما در کلام هم صاحب نظر بود که شرح او بر کتاب تجرید الاعتقاد استادش، خواجه نصیرالدین طوسی نمونه بارز آن است. علامه حلی بسیار مورد توجه سلطان واقع شد و دائم با علامه به مباحث فقهی و کلامی میپرداخت قاشانی (کاشانی) بخشی از مذاکرات و پرسشهای شاه را از علامه آورده که جالب است از جمله پرسشهای اولجایتو در مورد مذاهب چهارگانه فقهی و ارتباط آنها با صحابه است که علامه با پاسخ طولانی خود نشان میدهد که این چهار مذهب به صحابه ربطی ندارد و طرفداران آنها در قرن دوم پدید آمدند و عباسیان از آنها حمایت کرده مذاهب آنها را رسمیت بخشیدند و خود را طایفه ناجیه و اهل سنت و جماعت نام نهادند و هر که جز ایشان بود او را گمراه و ضال و مضل و غاوی و مغوی خواندند علامه این سیاست عباسیان را هم در برخورد با شیعه شرح داده است که آنها دوستداران و محبان علی و اهل بیت نبی را رافضی و غالی و قرمطی خواندند و ایشان را در میان مسلمانان خوار و بی مقدار کردند و از حق تعالی و رسول خلق شرم نداشتند تا عاقبت به حق خود رسیدند و سزای آنچه کرده بودند دیدند کاشانی، ۱۳۸۴ (۱۰۳)
علامه که مورد علاقه مخصوص سلطان محمد خدابنده واقع شد، از امکانات حکومت به نفع اسلام و تقویت ارکان تشیع کمال استفاده را کرد. همنشینی سلطان با علامه حلی از او حکیمی اندیشمند ساخت به گونه ای که رساله ای را به نام فواید الجایتو تألیف کرد. او در این رساله اعتراف میکند که ابتدا مانند پیروانش کافر بوده و خدا او را راهنمایی کرد و در دل او روشنایی ایمان پدید آورد سلطان تصریح می کند که تشیع او سیاسی نیست بلکه با تحقیق و یقین آن را انتخاب کرده است. او ضمن دعوت
برای شیعیان فراهم ساخت شیعیان و دانشمندان ممتاز آنها از ابتدا تلاش کردند که از این جایگاه نهایت بهره را برده و از میراث اسلامی که در معرض نابودی قرار داشت محافظت کنند از این رو با تدبیری که در پیش گرفتند نقش مؤثر و بی بدیل خود را در تبدیل این تهدید ویرانگر به فرصت ایفا کردند آنان که برای ریشه کن کردن اسلام، لشکریان خود را به پیش رانده بودند سرانجام خود به اسلام پیوسته و به پادشاهان مسلمان و مروجان فرهنگ اسلام تبدیل شدند.
خود آزمایی چهارگزینه ای فصل چهارم
کدام حاکم مغول به بغداد حمله کرد؟
الف) جنگیز
ج)
هلاکوخان
ب طغای
د) تیمور
۲ تنها امیری که پس از تهاجم مغولها به خلیفه وفادار ماند چه کسی بود؟
الف) ابن صلایا امیر شیعه اربل
ج) اتابک ابوبکر حاکم فارس
ب بدر الدین لؤلؤ حاکم موصل
د) ملک رحیم
. وقتی هلاکوخان به بغداد نزدیک شد چه تعداد از سپاه خلیفه به جنگ او رفتند؟
الف) حدود پانصد نفر
اب) حدود هزار نفر
ج) حدود دوهزار نفر
د) حدود سه هزار نفر
هلاکوخان در زمان کدام خلیفه به بغداد حمله کرد؟
الف) ناصر
ب معتمد
ج) معتضد
اد) مستعصم
ه واقعه کرخ در اواخر عمر خلافت عباسی در چه سالی اتفاق افتاد؟ عباسی دار
الف) ۶۵۰
اب ۶۵۴
ج) ۶۵۶
د) ۶۷۰
کدام مورخ است که نه تنها کاهش سپاه را بر گردن خلیفه می گذارد، بلکه ابن علقمی
را طرفدار تجهیز سپاه و مقابله با مغول ها معرفی می کند؟
الف) غسانی
ب) یونینی
ج) همدانی
د) سیوطی
فصل پنجم
دولت های شیعه
هدف کلی
ضرورت آشنایی با دولتهای شیعی و نقش دولتهای شیعی در گسترش تشیع
هدف های یادگیری
دانشجو پس از مطالعه این فصل می تواند
۱ دولتهای شیعی را در زمانها و مکانهای مختلف شناسایی کند.
۲ به معرفی و جایگاه دولتهای شیعی اقدام کند.
نقش دولتهای شیعی را در گسترش تشیع بیان کند.
۱-۵ دولت بنی مزید (۴۰۳-۵۴۵) ق)
بنی مزید از بنی اسد بن خزیمه شاخه ای از قبایل مصر» بود قلقشندی، ۱۳۷۸ (۳۹) قبیله بنی اسد شیعه امامی بوده و بنی غاضر شاخه ای از این قبیله بودند که شهدای کربلا را به خاک سپردند (مسعودی، بی تا، ج ۳ (۶۳) اوایل قرن پنجم آغاز قدرت گرفتن «بنی اسد» به رهبری ابوالحسن علی بن مزید ملقب به سناء الدوله بود. در این زمان قبایل غارتگر عرب از ضعف آل بویه استفاده کرده به چپاول و غارت اقدام می کردند قلقشندی ۱۳۷۸ ۳۳۲-۳۳۷) آنها راه کاروانهای حج را می بستند که ابوالحسن علی بن مزید آنها را سرکوب کرد در نتیجه نامش مطرح شد و زمینه قدرت گرفتن او و بنی مزید فراهم شد ابن خلدون، ۱۴۰۸، ج ۳: ۵۴۶)
هر یک از دو قدرت عباسی و سلجوقی بنابر اقتضای منافع خود، دولت بنی مزید را تقویت یا تضعیف میکردند و این امر برای شیعیان فرصتی بود که ایفای نقش کنند.
هر چند نورالدوله حاکم بنی مزید با طغرل مقابله کرده و با بساسیری که علیه خلیفه عباسی شورش کرده بود متحد شد اما طغرل در صدد حذف بنی مزید از صحنه برنیامد بلکه آنها را حفظ کرده و دولتشان را ابقا کرد ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۷ ۱۷۰). دلیل آن وجود اختلاف و رقابت میان سلجوقیان و خلافت عباسی بود که برای کنترل یکدیگر از حربه های گوناگون استفاده میکردند ملکشاه سلجوقی هم از قوای نظامی بنی مزید بهره زیادی برد. در سال ۴۶۵ که قاورد عموی ملکشاه با او وارد جنگ شد. نور الدوله سپاهی در حمایت از ملکشاه فرستاد بنداری اصفهانی (۱۳۶۵ (۵۶)
از دوران مقتفی (۵۳۰-۵۵۵) (ق) فعالیت شیعیان در کسب قدرت سیاسی شدت گرفت و در و در عصر خلیفه مستنجد (۵۵۵-۵۶۶ق) و مستضی (۵۶۶-۵۷۵ق) روند افزایش قدرت شیعیان در بغداد رو به فزونی گذاشت. قدرت رو به رشد شیعیان خلیفه ما خلیفه هراسان کرد، به همین دلیل در صدد محدود ساختن آنها برآمد، از این رو او تصمیم به اخراج مهم ترین گروه شیعه یعنی بنی اسد از عراق برآمد و اینکار را برعهده امیر یزدن گذاشت، زیرا او از آمرا و بزرگان بغداد و خودش هم شیعه بود. قبیله «بنی اسده میان واسط و بصره پراکنده بودند و در ماجرای محاصره بغداد به وسیله سلطان محمد سلجوقی، او را یاری کرده بودند خلیفه مستنجد از آنها کدورت به دل داشت و دستور اخراج و سرکوب آنها را به امیر یزدن بن تماج داد. این واقعه در سال ۵۵۸ق. اتفاق افتاد (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۷ (۱۷۰) مستنجد را
۲-۵ حکومت بنی مرداس (۴۱۴-۴۷۲ ق) ج۲
مردانیان از قبیله کلاب، از اعراب شمالی بودند که در ابتدای سده پنجم ق. از منطقهٔ حله در عراق به حلب کوچ کردند کوچ آل مرداس بخشی از جنبش اعراب بدوی که مرداس بیشتر شیعه مذهب بودند به سوی کناره های عراق و شام در سده چهارم و ابتدای سده پنجم بود بوسورث (۱۳۷۱ (۹۸) بنی مرداس از ۴۱۴-۴۷۲ق در حلب و بخشهای شمالی شام حکومت کردند جد این دودمان ابو علی صالح بن مرداس، رهبر قبیله کلاب بود. در سال ۴۰۲ ق ابو علی صالح بن مرداس بدویان را به شورش بر ابونصر بن لؤلؤ
حاکم حلب برانگیخت با وجودی که حلب پس از آن به گستره فاطمیان افزوده شد ولی مردم آن دیار از حکومت آنها خرسند نبودند بنابراین صالح بن مرداس و سنان بن علیان رئیس قبیله بنی کلب و حسان بن المفاح رئیس قبیله طی با یکدیگر متحد شدند و بر فاطمیان شورش کردند بارتولد ۱۳۶۳ (۲۰۶) صالح بن مرداس توانست بر رحبه مسلط شود و حاکم بامر الله خلیفه فاطمی (م) (۴۱۱ ق) حکومت او را به رسمیت شناخت او در ۴۱۷ق حلب را تصرف و قلمرو خود را تا کرانه غربی فرات گسترش داد زرکلی، ۱۹۸۶، ج ۴ (۲۳۸) صالح بن مرداس در سال ۴۲۰ق. طی نبردی با فاطمیان به قتل رسید و پسرش شبل الدوله نصر به جای او نشست اما او نیز در جنگی علیه فاطمیان در سال ۴۲۹ق کشته شد و فرمانده ارتش فاطمیان با نام انوشتکین بر حلب قدرت یافت. پس از او یکی از پسران صالح به نام معزالدوله ثمال که در الرحبه حکومت میکرد پس از پنج سال موفق شد حلب را بازپس گیرد، ولی او نیز مجبور شد حلب را به فاطمیان واگذارد از سال ۴۲۰ ق میان این دولت و فاطمیان اختلاف و درگیری بود تا اینکه در سال ۴۴۷ق با مستنصر فاطمی صلح کردند. سرانجام در ۴۷۲ ق. شرف الدوله مسلم بن قریش عقیلی حلب را تصرف کرده و به حیات آل مرداس پایان داد ابن تغری ،بردی ۱۳۹۱، ج ۵ (۱۰۰) به نظر می رسد تشیع آل مرداس امامی است اگرچه بیشتر منابع به نوع تشیع آنها نپرداختند ولی یاقوت حموی به امامی بودن آنها اشاره دارد یاقوت انتهای نام حلب مینویسد در رساله ای که ابن بطلان پزشک دولت بنی مرداس در سال ۴۴۰ق به هلال بن محسن صابی نوشته بود، خواندم که فقها بر مذهب امامیه فتوا می دهند. آنچه مسلم است مردم حلب در ادامه حکومت حمدانیان بر مذهب امامیه بودند اگرچه ما نتوانیم به طور حتم بر امامی بودن آل مرداس نظر بدهیم (حموی، ۱۴۱۰، ج ۲: ۲۳۸).
۳-۵ دولت آل عمار (۴۶۲-۵۰۳ ق.)
آل عمار که نسب آنها به قبیله طی بر میگردد از سال ۴۶۲-۵۰۳ق. در طرابلس حکومت داشتند. ارتباط برخی علما، فقها و قضات شیعه امامیه با امرای طرابلس در این دوره قرینه ای بر تشیع این دولت و گرایش امامی آنان است. یکی از این افراد، ابن براج (م ۴۸۱ ق) فقیه مشهور امامیه است که قضاوت طرابلس را بر عهده داشت.
دیگری ابوالفضل اسعد بن احمد بن ابی روح است. ذهبی از مورخ امامی مذهب ابن ابی طی (م ۶۳۰ ق) نقل میکند که ابن ابی روح شاگرد ابن براج بود که پس از او کرسی تدریس شیعه امامیه را عهده دار شد و از سوی ابن عمار به قضاوت طرابلس رسید. او بسیار عابد و کم حرف بود و تألیفات زیادی برجای گذاشت. ابن ابی روح بعدها به صیدا رفت و مرجع امامیه در آنجا بود و گویا در حمله فرنگیان (جنگهای صلیبی) کشته شد ذهبی ۱۴۰۷، ج ۳۵ ۴۴۷) در سال ۵۰۱ق. صلیبی ها به قلمرو بنی عمار حمله کردند و جنگهای دلیرانه شیعیان با صلیبی ها آغاز شد. قاضی فخر الملک ابو علی بن عمار، آخرین حاکم این دولت به بغداد رفت و از مسلمانان کمک طلبید در این زمان سلاجقه بر بغداد حاکم بودند ضمن اینکه عصر اختلافات درونی آنها بوده و کمکی به بنی عمار مقابل صلیبی ها نکردند و دولت بنی عمار در
۵۰۳ ق. سقوط کرد ( ابن اثیر، ۱۴۱۴، ج ۱۰: ۴۷۵ ؛ امین ، ۱۴۰۳، ج ۳: ۶۱۲).
ویژگی فرهنگی حکومت بنی عمار بر دیگر خصوصیات آن برتری محسوس
داشت از اقدامات فرهنگی آنها تأسیس دارالعلم در شهر طرابلس بود. مؤسس آن، ابو الحسن علی بن محمد بن احمد مشهور به جلال الملک (م) (۴۹۲ق) بود. دار العلم بنی عمار به لحاظ مسافت فیزیکی مشتمل بر یک کتابخانه با مخزنی بزرگ و قرائت خانه عمومی محلی برای کار نساخان محلهایی برای تشکیل کلاسهای درس تالاری برای اجتماعات علمی و مباحثات دانشمندان و محلی برای اسکان اهل علم بود. مدیریت این مجموعه بر عهده خاندان بنی عمار بود یکی از کتابداران این دارالعلم حسین بن بشر بن على طرابلسی مشهور به قاضی بود که مدیر کتابخانه دارالعلم بوده است. حسین بن بشر را شخصی ادیب و نویسنده مجموعه ای از وعظ و خطابه بر نهج کتاب ابن نباته دانسته اند. ابن حجر عسقلانی میگوید از بحث و جدل او با خطیب بغدادی گزارشی در دست است که مقام علمی حسین بن بشر را برتر از خطیب بغدادی نشان میدهد ابن حجر عسقلانی ۱۳۹۰ ج ۲ (۲۷۵) گفته شده است بیش از ۱۸۰ نفر در آنجا به نویسندگی و خطاطی اشتغال داشته و شبانه روز به کار مشغول بودند و در آن تنها ۵۰ هزار جلد از نسخ قرآن کریم و تفسیر وجود داشت ابن فرات، ۱۹۳۶، ج ۸ ۳۸-۷۷) این کتابخانه در ۵۰۲ ق ٫ ۱۰۰۹م. به وسیله جنگجویان صلیبی به آتش کشیده شد. کشیشی که به این کتابخانه وارد شد از فراوانی کتب شگفت زده شد. او ابتدا با وارد شدن به سالن اختصاصی قرآنها با دیدن چند کتاب با موضوع قرآنی تصور کرد همه کتابخانه متعلق به کتب
قرآنی است، به همین دلیل دستور آتش زدن آن را صادر کرد ابن فرات، ۱۹۳۶، ج ۸ ۳۸-۷۷). گرچه برخی از نویسندگان اروپایی این واقعیت را کتمان کرده اند، اما گیبون و تامبسون به این حقیقت معترف اند (العش، ۱۳۷۲ ۳۵۲)
۴-۵ دولت فاطمیان یا اسماعیلیه (۲۹۷-۵۶۷) ق)
اسماعیلیه که یکی از شاخه های کهن و بزرگ شیعه است به نام های دیگر هم خوانده می شدند از جمله
سبعیه به آن اعتبار که یکی از عمده ترین گروه های هفت امامی در میان شیعیان بودند (هالیستر، ۱۳۷۳ (۲۳۰)
قرامطه این نام در آغاز روی بخشی از اسماعیلیان یعنی پیروان حمدان قرمط اطلاق شده، اما بعدها در معنایی وسیع تر همه اسماعیلیان را شامل شده است (دفتری، ۱۳۷۵: ۱۱۱).
باطنیه این نام به آن علت است که آنها به معانی باطن برای متون دینی یعنی قرآن و حدیث عقیده داشتند.
تعلیمیه این نام به آن اعتبار است که اسماعیلیان در نشر آموزه های دینی به جای تکیه زدن به رأی و عقل به فراگیری از امام معصوم و داعیان او تأکید دارند. غزالی این نام را مناسب ترین نام برای اسماعیلیان روزگار خود میداند (غزالی، ۱۳۸۳ (۱۷).
الدعوه یا الدعوه الهادیه این نامی است که عمدتاً اسماعیلیان خود را به آن
خوانده اند (همان).
اسماعیل و ماجرای جانشینی امام صادق (ع)
برخی معتقدند امام صادق (ع) پیشتر پسر ارشد خود اسماعیل را به جانشینی معرفی کرد اما با مرگ اسماعیل این جانشینی فعلیت نیافت و امامت شیعیان به فرزند دیگر آن حضرت یعنی موسی بن جعفر رسید هالیستر (۱۳۷۳ (۲۲۸)، البته برخلاف این نظریه روایت های شیعی مؤید این است که امام صادق (ع) اسماعیل را به جانشینی منصوب نکرد بلکه او به شدت محبوب آن حضرت بوده است، از این رو اصحاب تصور می کردند که او جانشین امام است مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۴۷ ۲۴۱).
درباره درگذشت اسماعیل هم اختلاف وجود دارد در حالی که بیشتر منابع از درگذشت او در دوران حیات امام صادق و در سال ۱۴۵ ق یاد میکنند و مدفن او را
بقیع میدانند برخی نیز مرگ او را پس از درگذشت امام صادق (ع) دانسته و برخی هم معتقدند که او اساساً فوت نکرده است به روایت مشهورتر هنوز از مرگ اسماعیل سه سال بیشتر نگذشته بود که امام صادق (ع) در سال ۱۴۸ق. رحلت کرد و در این هنگام بزرگترین انشعاب در شیعه رخ داد (دفتری، ۱۳۷۵: ۱۱۶).
پس از رحلت امام صادق (ع) بر سر جانشینی آن حضرت میان شیعیان اختلاف ایجاد شد این اختلاف به شکل گیری شش فرقه منجر شد حسن بن موسی نوبختی در فرق الشیعه آنها را بیان کرده است
۱ گروهی مرگ امام (ع) را انکار کردند و گفتند او فوت نشده و بازمی گردد و او همان مهدی است. این گروه به ناووسیه مشهور شدند.
بخشی دیگر مدعی شدند که پس از امام صادق (ع) امامت به فرزند او اسماعیل رسیده است و شایعه فوت اسماعیل برای فریب دادن دشمنان بوده است. این گروه را اسماعیلیه خالصه نامیده اند.
عده ای دیگر گفتند پس از امام صادق (ع) نوه آن حضرت محمد بن اسماعیل امام است.
برخی دیگر به امامت محمد بن جعفر مشهور به دیباج روی آوردند و سمیطیه یا شمیطیه خوانده شدند.
د گروهی دیگر که بیشتر پیروان امام صادق (ع) را شامل می شد، فرزند ارشد او و برادر تنی اسماعیل یعنی عبدالله افطح را امام دانستند و به فطحیه مشهور شدند.
. گروهی هم گفتند موسی بن جعفر (ع) امام است. این گروه شاخه امامیه را استمرار بخشیده و پس از درگذشت عبدالله افطح بخش عمده ای از وفاداران او همین شاخه را پذیرفتند بنابراین امامیه گروه اکثریت شیعیان را در آن روزگار به خود اختصاص داد نوبختی، ۱۳۵۵ ۶۶-۸۰)
۱-۴-۵- اسماعیلیه مبارکیه
طرفداران امامت محمد بن اسماعیل که برخلاف اسماعیلیه نخستین به توقف سلسله امامت در اسماعیل عقیده نداشته و معتقد بودند امامت پس از اسماعیل به هیچ کدام از برادران او نمی رسد و اصولاً در سلسله امامت انتقال آن از برادر (مگر در مورد امام حسن و امام حسین (ع)) صحیح نیست همان مبارکیه بودند که نام خود را از یکی از
موالی اسماعیل یا از خود اسماعیل گرفتند پس از مرگ محمد بن اسماعیل، طرفداران او به دو گروه منشعب شدند گروهی که اکثریت را تشکیل میدادند منکر مرگ وی شدند و گفتند: هفتمین و آخرین امام است و او همان مهدی موعود است که قیام خواهد کرد و گروه دیگری که اقلیت را تشکیل میدادند با پذیرش مرگ محمد بن اسماعیل، سلسله امامت را در فرزندان و ذریه او جاری ساختند. از این دو گروه گروه نخست سلف قرامطه قلمداد میشوند و گروه دوم سلف فاطمیان مصرند دفتری، ۱۳۷۵: ۱۱۵-۱۲۳).
۲-۴-۵ جنبش قرامطه
یکی از دوره های مبهم در تاریخ اسماعیلیان دوره میان محمد بن عبدالله تا عبیدالله مهدی پایه گذار دولت فاطمیان مصر است که دوره امامان غایب به شمار رفته و در همین دوره جنبش قرامطه نیز ظهور کرده است. دلیل این نام گذاری را به طور سنتی به آن باز می گردانند که رهبری این جنبش در کوفه و مناطق مجاور آن با مردی به نام حمدان قرمط بود حمدان پیش از آنکه خبری از دعوت اسماعیلیان به عراق برسد رهبری گروهی از معتقدان به مهدویت را بر عهده داشته و همین گروه است که برخی آنان را دنباله کیسانیه میداند نشار، ۱۹۶۶، ج ۲: ۴۳۲).
این جنبش در زمینه اجتماعی به دنبال نوعی برابری جویی میان طبقات اجتماعی بوده و در زمینه دینی هم از آرمان مهدی موعود سخن می گفته است. قرمطیان در شرایطی که امام یازدهم شیعیان در گذشته و نومیدی بر جامعه شیعه امامی سایه افکنده بود جنبش خود را پیش میبردند و در همین زمان با حسین بن احمد اهوازی داعی اسماعیلی که سال ۲۶۴ ق از سلمیه روانه شده بود روبه رو شدند و به سبب شباهت دعوت او با عقیده های پیشین خود به او پیوستند و اندیشه اسماعیلیه را در ساختاری کیسانی پذیرفتند (نشار، ۱۹۶۶، ج ۲: ۴۳۹).
پس از مدت کوتاهی جنبش قرمطیان قدرت یافته و به تشکیل دولت نیز موفق شدند. قرامطه بحرین قدرت بیشتری داشتند. ابو سعید جنابی سال ۲۸۶ق. در احسا قیام کرد و حکومت مناطق هجر را برعهده گرفت. او توانست سپاه حکومت عباسی را شکست دهد. پس از او فرزندش ابوطاهر رهبری را بر عهده گرفت. او در سال ۳۱۷ق. به مکه حمله کرد و حجر الاسود را از مکه به هجر آورد. در سال ۳۳۹ ق و به دنبال هماهنگی آورد. در
با خلیفه فاطمی مصر، حجر الاسود به مکه بازگردانده شد ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۱۱: ۱۸۲)
۳-۴-۵ دوره ستر در اسماعیلیه
یکی از دوره های مبهم تاریخ اسماعیلیان یعنی دوره هم زمان با ظهور قرامطه دوره ای است که از محمد بن اسماعیل آغاز میشود و تا عبیدالله مهدی ادامه دارد. این دوره که از آن با نام دوره ستر یاد میشود دوره امامان غایب است و پیوند مردم با امام از طریق «حجت» برقرار میشود و بنابر عقیده بخشی از مبارکیه از آن پس امامی وجود ندارد، زیرا سلسله امامان به محمد بن اسماعیل ختم میشود امام بنابر روایت نزاریان و دیگر طوایف فاطمیان از آن پس که عبدالله یا عبیدالله مهدی دعوی امامت کرد بار دیگر مسئله استمرار سلسله امامت وجه غالب شد و از این رو سلسله امامان ادامه یافت در دوره ستر از سه امام یاد می شود عبدالله مستور احمد مستور و حسین مستور (هالیستر، ۱۳۷۳ (۲۳۴)
۴-۴-۵ عبیدالله مهدی و انشعاب در اسماعیلیه
او در هشت سالگی وارث امامت پدر شد. در آغاز امور دعوت اسماعیلی را عملاً عموی وی محمد بن احمد بر عهده داشت اما پس از مرگ وی در سال ۲۸۶ ق رهبری اسماعیلیان را عهده دار شد. او در همان آغازین سال اصلاحات دینی را اعلام داشت و مهم ترین آنها نیز دعوی امامت بود در حالی که بنابر عقیده اسماعیلیان نخستین و قرامطه تنها هفت تن امام خوانده میشدند و آخرین آنها نیز محمد بن اسماعیل بود. عبیدالله مهدی ادعای امامت کرد و در نتیجه راه را بر استمرار سلسله امامان مشهود گشود. وی مدعی شد خود از نسل عبدالله بن جعفر صادق (ع) است و دیگر امامان فاطمی نیز که از این نسل بودند نام محمد بن اسماعیل بر خود نهاده بودند و از این رو محمد بن اسماعیل نه نام فردی مشخص بلکه عنوانی عام برای هر کس است که پس از عبدالله بن جعفر تا ظهور مهدی امامت را در اختیار گیرد به این ترتیب از دیدگاه او مهدی مصداق مشخصی نداشت و او خود میتوانست مهدی باشد. چنین اصلاحی سبب شد اسماعیلیان به دو شاخه تقسیم شوند گروهی از آنان به امامت عبیدالله مهدی وفادار ماندند و گروهی دیگر مخالفت کردند این گروه را قرمطیان مخالف گفته اند و در همین دوره بود که حمدان و عبدان رهبران قرامطه کوفه و عراق از عبیدالله مهدی
جدا شدند، ضمن اینکه در بحرین ابوسعید جنابی از حمدان و عبدان حمایت کرد. این جدایی و ناسازگاری میان قرامطه و فاطمیان تا اوایل سده چهارم، یعنی زمانی که بار دیگر قرامطه به بیعت فاطمیان درآمدند ادامه یافت دفتری، ۱۳۷۵: ۱۴۸-۱۵۸).
۵-۴-۵ آغاز خلافت فاطمیان
عبید الله مهدی پس از اعلام اصلاحات به سمت مصر رفت ابو عبدالله شیعی، داعی بزرگ اسماعیلیان که در افریقیه قدرتی به هم رسانده بود نامه ای به عبیدالله نوشته و ضمن دعوت از وی برای سفر به افریقیه به او اطمینان داد که مردم از وی به عنوان مهدی استقبال خواهند کرد بنابراین نخستین دولت رسمی شیعی (۲۹۷ق) به نام فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) تشکیل شد و نام خلافت فاطمیان را از آن خود ساخت. مهدی قیروان را مرکز حکومت خود قرار داد و از سال ۳۰۴ نیز شهر تازه تاسیس مهدیه که به همین منظور احداث شده بود مرکز خلافت شد نیم قرن پس از آن نیز شهر قاهره احداث و مرکز خلافت فاطمیان شد (لویس، ۱۳۶۲ ۱۶۴ ۱۸۵)
از این دوره به بعد امامان فاطمی دستگاه خلافت را نیز در اختیار داشتند و در مجموع چهارده تن به خلافت رسیدند از استقرار خلافت فاطمیان در سال ۲۹۷ق. تا پایان خلافت المستنصر بالله در سال ۴۸۷ق هیچ گونه اختلافی درباره سلسله امامان رخ نداده و این دوره به طور اخص دوره اسماعیلیه فاطمی است که ۱۸۵ سال به طول کشید. در این دوره امامان فاطمی نه فقط دولت قدرتمندی را در افریقیه و پس از انتقال مرکز خلافت به مصر در سال ۳۶۲ق در آن سرزمین برپا کردند، بلکه در دیگر سرزمینها هم از آنان به عنوان امامان بر حق یاد میشد دفتری، ۱۳۷۵: ۱۶۸). در این دوره همچنین اندیشمندان و متفکران اسماعیلی مذهب بزرگی چون ابوحاتم رازی محمد بن احمد نسفی ابو حنیفه نعمان بن محمد معروف به قاضی نعمان ابو یعقوب سجستانی حمید الدین کرمانی المؤید فی الدین شیرازی و ناصر خسرو قبادیانی ظهور کردند و بخش عمده ای از آثار اسماعیلی نیز مربوط به همین دوره است.
در این دوره هشت تن از خلفای فاطمی که خود از امام یازدهم تا هجدهم
اسماعیلیه نیز هستند امامت کردند که عبارت اند از:
. مهدی عبدالله بن حسین مشهور به عبیدالله مهدی در دوره حکمرانی او قاضی نعمان به خدمت این خاندان درآمد هالیس، ۱۳۷۳: ۲۳۵-۲۵۲).
. قائم محمد بن عبدالله مشهور به القائم بأمر الله از ۳۲۲-۳۳۴ق، خلافت داشت و در روزگار فرمانروایی او اسکندریه به تصرف درآمد تامر، ۱۹۹۱، ج ۲: ۱۳-۳۱).
منصور اسماعیل بن محمد مشهور به المنصور بالله از سال ۳۳۴-۳۴۱ق. حاکم بود. او شهر جدید منصوریه را بناکرد و این شهر از ۳۳۵-۳۶۲ ق مرکز خلافت فاطمیان بود تامر، ۱۹۹۱، ج ۲: ۳۲-۵۲)
. معز محمد بن محمد مشهور به المعز لدین الله از سال ۳۴۱-۳۶۵ق. خلافت کرد. در دوره فرمانروایی او خلافت فاطمیان به ثبات و استقرار و قدرت فراوانی دست یافت و توانست مصر را فتح کند در این دوره بود که قاضی نعمان کتاب دعائم الاسلام خود را که مشتمل بر فقه اسماعیلی و گاه مورد استناد امامیه نیز هست تمام کرد. در سالهای پایانی حکومت معز دوره ای از مسالمت یا بازگشت قرمطیان به مکتب پیشین خود و آشتی با فاطمیان آغاز شد و آنان به فاطمیان مالیات پرداختند و این خود مدیون اصلاحات دینی معز به کمک قاضی نعمان بود. به وسیله اصلاحات دینی قرامطه شرق و از جمله ابو یعقوب سجستانی به فاطمیان ایمان آورند و این خاندان توانستند نفوذ خود را به هند نیز گسترش دهند. معز همچنین شهر قاهره را بنا کرد و در سال ۳۶۲ ق مرکز خلافت را به این شهر انتقال داد و در همین شهر بود که مراسم شهادت امام حسین (ع) باشکوه برگزار شد و برای نخستین بار عید غدیر در مصر جشن گرفته شد ابن حماد، ۱۴۰۱ ۸۳ تامر، ۱۹۹۱، ج ۲: ۱۴۷).
. عزیز نزار پسر دوم معز مشهور به العزیز بالله از سال ۳۶۵-۳۸۶ق. خلافت کرد. زمان او اوج سیاست تسامح فاطمیان بود این خلیفه مناظره میان عالمان مسیحی و مسلمان را تشویق میکرد و اهل کفر را مجازات نمیکرد و به اجازه او کلیسای مسیحیان واقع در نزدیکی فسطاط تجدید بنا شد تامر، ۱۹۹۱، ج ۲: ۱۱۱؛ هالیس، ۱۳۷۳: ۲۵۹).
. حاکم ابو علی منصور ملقب به الحاکم بأمر الله از ۳۸۶-۴۱۱ق. حاکم بود. حاکم شخصیتی بسیار پیچیده داشت و در دوره حکمرانی او از اقداماتی گاه متعارض و متناقض یاد میشود او دار الحکمه مرکزی مانند بیت الحکمه عباسیان در بغداد را پایه گذاری کرد لعن بر سه خلیفه اول را روی دیوارهای مساجد نوشت ظهور زنان در محافل و حتی به بیرون نگریستن آنها از پنجره ها را حرام اعلام کرد. شماری از کلیساها نیز ویران شد. حاکم در سال ۴۰۸ق رسماً ادعای خدایی کرد و بر همگان
واجب شد هنگام شنیدن نام او در خطبه ها به پا خیزند و برخی حتی در مصر پا را از این نیز فراتر گذاشته بودند و به هنگام شنیدن نام حاکم به سجده می افتادند (هالیس
(۲۶۵) ۱۳۷۳
. ظاهر حسن علی مشهور به الظاهر لاعزاز دین الله از سال ۴۱۱-۴۲۷ ق خلافت کرد. در دوره ظاهر فقه مالکی که فقه غالب در مصر بود جای خود را به فقه شافعی داد و فقهای مالکی تبعید شدند بدوی، ۱۳۷۴، ج ۲: ۳۴۶)
مختصر: معد پسر ظاهر در هفت سالگی، یعنی از سال ۲۲۷-۲۸۷ق. خلافت کرد. دو تن از بزرگان اندیشه اسماعیلی یعنی ناصر خسرو و مؤید الدین شیرازی در همین دوره به مصر رفتند ورود حسن صباح به مصر در همین دوره و در سال ۴۷۱ ق بوده است و در پایان همین دوره میان فاطمیان بر سر جانشین مستنصر اختلاف ایجاد شد و دو شاخه بزرگ نزاریه و مستعلویه از همدیگر جدا میشوند (ابن حماد، ۱۴۰۱: ۱۰۴؛ تامر، ۱۹۹۱، ج ۳: ۱۸۷)
۶-۴-۵ انشعاب در اسماعیلیه نزاریان و مستعلویان
در سال ۴۸۷ ق مستنصر درگذشت و نزاع بر سر جانشینی او موجب پیدایش دو شاخه مستعلویه و نزاریه در میان اسماعیلیان شد. مستنصر در دوران حیات خود، نخست پسر بزرگ تر خود نزار را به عنوان جانشین معرفی کرده ولی بعدها نظرش تغییر کرد و پسر دیگرش، یعنی ابوالقاسم احمد را که بعدها به نام مستعلی مشهور شد به جانشینی برگزید هالیس (۱۳۷۳ (۲۷۲) اختلاف بر سر اینکه جانشینی کدام یک از این دو برپایه اصول شیعه صحیح بود و کدام یک از این دو برادر امام بر حق اند، زمینه ساز بزرگ ترین انشعاب در میان اسماعیلیان شد و به شکل گیری دو شاخه مستعلویه و نزاریه منجر شد.
با آنکه به ظاهر در مصر همه چیز به سود مستعلویه پایان یافت در ایران حسن صباح و طرفدارانش به نزار پیوستند و این شاخه از اسماعیلیه در شرق به حیات خود ادامه داد و امروزه خوجه های هند که از آنان به آقاخانیه نیز یاد میشود نماینده این گروه اند، ضمن اینکه بهره های هند و طیبیان یمن و نیز حافظیان ادامه حیات شاخه مستعلویه را نمایندگی میکنند.
. حسن صباح حسن بن على بن جعفر قلمرو حکومت او پراکنده بود و مناطقی از شام تا ایران را شامل میشد از سال ۴۸۳-۵۱۸ق حکومت کرد. در این دوره داعیان ایرانی به شام نیز روانه شدند و قلعه هایی را به تصرف درآوردند (غالب) ۱۳۵۵ ۱۹۰؛ تامر، ۱۹۹۱، ج ۴ (۱۱).
. کیا بزرگ امید از سال ۵۱۸-۵۳۲ق حکومت دولت نزاری را بر عهده داشت. در این دوره ضمن به شکست کشانده شدن تهاجم های خوارزمشاهیان مناطق جدیدی هم در طالقان و مناطق مجاور قهستان از جمله سیستان به تصرف اسماعیلیان درآمد دفتری ۱۳۷۵ (۴۳۴)
. محمد بن بزرگ امید از سال ۵۳۲-۵۵۷ق حکومت کرد با مرگ او در سال ۵۵۷ق. نخستین دوره خداوندان الموت که باید آن را دوره تثبیت حاکمیت خواند و برخی نیز از آن با نام دوره داعیان دیلمان یاد کرده اند به پایان رسید. در این دوره رهبران الموت تنها خود را داعی میخواندند هاجسن ۱۳۶۹ (۵۴)
. حسن پسر محمد بن بزرگ امید از سال ۵۵۷-۵۶۱ق حکومت کرد. در هفدهم رمضان سال ۵۵۹ ق صلای قیامت در داد از جانب امام مستور اعلام کرد که امام زمان شما را درود و ترحم فرستاده است و بندگان خاص گزیده خویش را خوانده و بار تکلیف شریعت از شما برگرفته است دفتری ۱۳۷۵ ۴۴۳) تکالیف نهی شده در شرع را از مردم برداشت هالیستر (۱۳۷۳ (۳۴۹) با اعلام عصر قیامت، خداوندان الموت که تا آن زمان حجت و داعی بودند خود امام شدند (دفتری، ۱۳۷۵: ۴۴۴). سرانجام او در سال ۵۶۱ ق. به قتل رسید.
. نورالدین محمد او از ۵۶۱-۶۰۷ امامت را در الموت بر عهده داشت و در دوره او عصر قیامت ادامه یافت.
. جلال الدین حسن از سال ۶۰۷-۶۱۸ق رهبری اسماعیلیان نزاری را بر عهده داشت. دوره او پایان دوران قیامت و آغاز مرحله جدیدی در تاریخ اسماعیلیان نزاری یعنی دوره بازگشت به دین است و از این رو از جلال الدین با نام نو مسلمان یا حسن نو مسلمان یاد کرده اند.
. علاء الدین محمد او از سال ۶۱۸-۶۵۳ق حکومت کرد در سیاست نزدیک شدن به اهل سنت تغییر ایجاد کرد و تا اندازه ای خواهان بازگشت به دوره قیامت شد. برخی
شمس تبریزی را از پسران او دانسته اند که پیش از خرابی قلعه الموت آنجا را ترک کرد و به مسلک صوفیان درآمد (هالیستر، ۱۳۷۳: ۳۵۵).
. رکن الدین خورشاه او به عنوان آخرین حاکم الموت از سال ۶۵۳ق. قدرت را عهده دار شد و دیری نگذشت که دژهای اسماعیلیه مورد هجوم مغولان قرار گرفت و در سال ۶۵۴ ق حکومت نزاریان در ایران به پایان رسید (دفتری، ۱۳۷۸ (۲۰۷)
هر چند با پایان دوره الموت ضربه سختی به اسماعیلیان وارد شد، اما امامت نزاری استمرار یافت و بخشهایی از اسماعیلیه در قالب گروه ها و حلقه های صوفیان به حیات خود ادامه دادند بنابراین پس از رکن الدین که هشتمین حاکم الموت و خود بیست و هفتمین امام اسماعیلیان نزاری بود این سلسله از طریق فرزند او شمس الدین محمد ادامه یافت. پس از درگذشت شمس الدین محمد بر سر جانشینی او اختلاف افتاد و نزاریان به دو شاخه تقسیم شدند
(الف) گروهی از امامت علاء الدین مؤمن شاه بن محمد طرفداری کردند و سلسله امامان از طریق او شاخه محمد شاهی یا مؤمنی را تشکیل دادند. سپس در دهه های اول قرن دهم هجری به هند منتقل شد و در اواخر سده دوازدهم هجری این سلسله از امامان نزاری از بین رفت.
ب بخشی دیگر از امامت قاسم شاه طرفداری کردند و سلسله امامان از طریق او شاخه قاسم شاهی را تشکیل دادند. این سلسله تا امام چهل و پنجم، یعنی خلیل الله سوم ادامه پیدا کرد از آن به بعد بخش دیگری از این زنجیره آغاز می شود که بخش آقاخانی
از همین زنجیره است دفتری ۱۳۷۸ (۲۲۳)
۹-۴-۵ اندیشمندان و منابع فکری اسماعیلی
. ابوحاتم رازی از نخستین نظریه پردازان فلسفی اسماعیلی مذهب است. آثار مهم ابوحاتم عبارت اند از ۱. کتاب الزینه: این کتاب از کهن ترین کتابهای اسماعیلی درباره آداب دعوت است .۲ اعلام النبوه این کتاب از مهم ترین کتابهای فلسفه اسماعیلی و مشتمل بر مباحثی درباره دیدگاه اسماعیلیان در خصوص پیامبری و پیامبران است. در این کتاب از زکریای رازی با عنوان ملحد یاد شده است بدوی، ۱۳۷۴، ج ۲: ۲۹۳)؛ الاصلاح کتاب الاصلاح در بردارنده نقدی است که ابوحاتم رازی بر دیدگاه های نسفی در کتاب المحصول وارد ساخته است دفتری ۱۳۷۵ ۱۴۲-۲۷۰)
. ابو عبدالله نسفی او توانست امیر نصر سامانی را به کیش اسماعیلی درآورد. نسفی که از او به عنوان سرآمد فیلسوفان دوره اسماعیلی قدیم یاد می شود آثاری شامل اندیشه های اسماعیلیان فراهم نهاده مهمترین کتاب او همان المحصول است و مشتمل بر دو قسمت بوده است قسمت نخست آن به مباحث فلسفی درباره ما بعد الطبیعه پرداخته و قسمت دوم این کتاب هم درباره ادوار هفت گانه در تاریخ بشر بوده است. او در کتاب المحصول خود که نخستین اثر فلسفی اسماعیلیان است برای بار دیگر از امامت محمد بن اسماعیل و از اینکه او با نام مهدی ظهور خواهد کرد، دفاع کرده است (بدوی، ۱۳۷۴، ج ۲: ۳۰۰).
. قاضی نعمان از شخصیتهای مشهور در محافل امامی بوده و برخی حتی او را شیعه امامیه قلمداد کرده اند. ۴۲ کتاب برای او نام برده اند آثار مهم او عبارت اند از: ۱. دعائم الاسلام از همان دوران خلیفه معز متن اصلی فقه اسماعیلی بوده و هنوز نیز مهمترین منبع فقهی اسماعیلی به ویژه نزد اسماعیلیان طیبی است؛ ۲. رساله افتتاح الدعوه: این کتاب قدیمی ترین اثر در ادبیات اسماعیلی است (بدوی، ۱۳۷۴، ج ۲: ۳۰۱).
. ناصر خسرو ناصر خسرو از خود آثار ارزشمندی در ادبیات اسماعیلی برجای گذاشت. آثار ناصر خسرو به زبان فارسی است و شماری از آنها به عربی فرانسه آلمانی و زبانهای دیگر ترجمه شده است. (۱) زاد المسافرین کتاب اصلی فلسفی ناصر خسرو است؛ (۲) خوان الاخوان : کتابی است در فلسفه و مواعظ که با زبانی ساده و تبیین اندیشه های اسماعیلیان است. همچنین باید از آثاری چون سفرنامه و دیوان ناصر خسرو هم یاد کرد که خود علاوه بر اشاره به عقاید اسماعیلی و برخی از رخدادها در ادب فارسی نیز جایگاه مهمی دارند ناصر خسرو در زمره اسماعیلیان نزاری قرار داشت غالب ۱۹۶۴ ۵۶۲؛ دفتری ۱۳۷۵ (۲۵۱)
. رسائل اخوان الصفا این رسائل مجموعه ای فراهم شده از پنجاه و دو رساله است که موضوع های مختلفی از علوم آن روزگار را شامل میشود و یکی از متن های مرجع در فلسفه اسماعیلی به شمار میرود در این باره که اخوان الصفا چه کسانی بودند و مؤلف این رسائل کیست؟ اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. یکی از قدیمی ترین گزارش ها در این باره روایتی است که از ابوحیان توحیدی (متوفی (۴۱۴) نقل می شود و او رسائل را به چهار تن یعنی ابوسلیمان محمد بن معشر بستی معروف
به مقدسی ابواحمد نهرجوری ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و عوفی نسبت می دهد دفتری ۱۳۷۵ (۲۸۳) یکی از تحقیقات معاصر اسماعیلی نیز این نتیجه گیری را بیان میکند که در دوران احمد مستور گروهی از عالمان اسماعیلی مذهب، ۵۲ رساله فلسفی فراهم کرده و آنها را به رؤیت امام احمد وفی رساندند و او نیز آنها را رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء نامید (غالب، بی تا (۹۴)
رسائل اخوان الصفا در چهار بخش سازمان یافته است بخش نخست ریاضیات بخش دوم طبیعیات بخش سوم مربوط به نفسانیات و عقلانیات و بخش چهارم به علوم شرعی و الهی اختصاص دارد تامر، ۱۹۹۱، ج ۲: ۱۳۷؛ دفتری، ۱۳۷۵ (۲۸۳)
۵-۵ دولت سربداران (۷۳۶-۷۸۳ ق)
سابقه تشیع در قلمرو سربداران به مهاجرت علویان به ویژه حضور امام رضا (ع) در خراسان بر می گردد. مهاجرت آنان موجب شد مردم خراسان، تحت تأثیر فرهنگ شیعه قرار گیرند با ورود امام رضا (ع) به خراسان مذهب شیعه گسترش بیشتری یافت و سادات و علویان بیشتری به منطقه خراسان روی آوردند با شهادت آن حضرت آرامگاه او مرکز تجمع آنان در منطقه شد اشخاص برجسته ای مانند فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا (ع) از نیشابور به بیهق مهاجرت کردند (طوسی (۱۳۴۱ (۱۲۱). خاستگاه دولت سربدار بیهق بوده است و آن ناحیه ای وسیع بوده که امروزه آن را سبزوار می گویند. سبزوار مرکز بیهق پایگاه مهم تشیع بود (خوافی ۱۳۷۰ (۵۱)
در اواخر حکومت ایلخانان قدرتهای محلی برای قدرت نمایی به رقابت پرداختند. با مرگ ابوسعید آخرین ایلخانان مغول در سال ۷۳۶ق، تلاش های استقلال طلبانه بیشتر شد و طوایف مغول و گروه های دیگر محلی به بهانه های مختلف طغیان کردند شبانکاره ای ۱۳۶۳ (۳۲۰)
طغای تیمور که خود را وارث مغولان میدانست مورد حمایت ارغون شاه و خاندان جانی قربانی که بسیار ستمگر بودند قرار گرفت یکی از شیوخ صوفیه به نام شیخ خلیفه مازندرانی در اواخر سالهای حکومت ابوسعید در خراسان، مبارزه با ایلخانان ظالم را سرلوحه زندگی خود قرار داد. وی با داشتن نفوذ معنوی میان مردم کم و بیش در مسائل اجتماعی و سیاسی دخالت و نظر خود را بیان می کرد. صوفیان دیگر بر خلاف او گوشه گیر بودند و با پرهیز از دنیا با حاکمان جور نیز همراه بودند.
شیخ خلیفه به سبزوار که کانون اصلی تشیع دوازده امامی بود رفت و در مسجد جامع شهر، ساکن شد و به وعظ و ارشاد مردم پرداخت تا اینکه مریدان بسیاری پیدا کرد میرخواند، بی تا، ج ۵ ۶۰۵).
شیخ خلیفه افزون بر وعظ و ارشاد به مشکلات اجتماع اشاره می کرد و تنها راه رهایی را مبارزه با ستم معرفی میکرد دیدگاه های او موجب مخالفت با حاکمان وقت شد تا اینکه برخی از فقهای اهل سنت با اقدامات شیخ مخالفت کردند، از این رو به بهانه آنکه شیخ در مسجد از دنیا سخن میگوید فتوای قتل او را نزد ابوسعید ایلخانی فرستادند. ابوسعید تصمیم گیری درباره شیخ را به حکمرانان خراسان سپرد. آنان نیز با توجه به نظر فقهای متعصب سبزوار شبانه شیخ را به دار آویختند و با صحنه سازی قتل او را به خودکشی جلوه دادند. شیخ حسن جوری پس از مرگ شیخ مریدان او را گرد خود جمع کرد. او که اندیشه های استادش را دنبال میکرد و مریدان فراوانی یافت به نیشابور رفت و به تبلیغ افکار شیخ خلیفه پرداخت و عده زیادی را در آنجا با خود همراه کرد. هر کس بر او پیروز میشد نامش را در دفتری ثبت میکرد و به او می گفت: الان وقت پنهان شدن است و در وقت کارزار منتظر اشاره من باشید و سلاح به دست گیرید خواند میر، ۱۳۵۳، ج ۴: ۳۵۹).
هدف شیخ حسن جوری قیام مردم بر ضد حاکمان مغولی و زمین داران بزرگ محلی بود. او در لباس درویشی مردم را برای نهضت آماده کرد. روش او بعدها به نام طریقت شیخ خلیفه و حسن جوری خوانده شد پطروشفسکی، ۱۳۵۱: ۳۸). فقهای اهل سنت به ارغون شاه گفتند که شیخ حسن جوری با تبلیغ مذهب تشیع، قصد قیام دارد اما فرستادگان ارغون گزارش فقیهان متعصب را تأیید نکردند. و بر اثر بدگویی های پی در پی آنان سرانجام ارغون شاه شیخ حسن را دستگیر و زندانی کرد.
۱۵-۵ حاکمان مشهور سربدار
عبد الرزاق بن فضل الله باشتینی (۷۳۶-۷۳۸ ق): عبدالرزاق در سال ۷۳۸ هجری در
سبزوار دولت سربداران را تأسیس کرد و به نام خود خطبه خواند و سکه ضرب کرد. عبدالرزاق مردی شجاع و بی باک بود هر چند برخی از منابع اهل سنت او را فاسد و عیاش معرفی میکنند سمرقندی ۱۳۳۸ ۲۰۹ او با شنیدن خبر فوت خان
مغول به باشتین آمد و رهبری شورش مردم را برعهده گرفت. نقل می شود که ایلچی مغول به باشتین آمد و بر دو برادر به نامهای حسن و حسین حمزه وارد شد و طلب شراب و شاهد کرد آن دو برادر در باب شاهد، عذر آوردند، ولی او با بی اعتنایی قصد تجاوز به ناموس آنان را داشت که آن دو شمشیر کشیدند و گفتند ما تحمل این ننگ را نداریم و آن فرستاده را کشتند و گفتند ما سربداریم (سمرقندی، ۱۳۳۸ (۳۰۸)
خواجه علاء الدین محمد حاکم سبزوار سپاهی روانه باشتین کرد. عبدالرزاق مردم را به مقاومت فراخواند و به آنان گفت سر خود را روی داردیدن، بهتر از زندگی ننگین است از این رو با سپاه خواجه علاء الدین محمد درگیر شدند که خواجه کشته و نیروهای او پراکنده شدند عبدالرزاق به کمک برادر خود مسعود، به تعقیب دشمن پرداخت و با غنائم فراوان به باشتین که بیشتر ساکنان آن پیرو شیخ حسن جوری بودند بازگشت میر خواند، بی تا، ج ۵: ۶۰۲)
. وجیه الدین مسعود بن فضل الله (۷۳۸-۷۴۵ ق) پس از کشته شدن برادرش عبدالرزاق فرمانروایی دولت تازه تأسیس سربداران را به دست گرفت. مسعود برخلاف برادر از فساد دور بود میرخواند، بی تا، ج ۵ ۶۰۴). امیر مسعود در دوران فرمانروایی خود بیشتر شهرهای خراسان را تصرف کرد امیر مسعود را صاحبقران سربداران نامیده اند سمرقندی ۱۳۳۸ (۲۱۱) وجیه الدین مسعود برای تثبیت و تقویت دولت سربداران شیخ حسن جوری را از زندان ارغون شاه آزاد و پس از آزادی او را به سبزوار آورد و شیخ را در اداره حکومت، پیشوای خود قرار داد با اینکار مریدان شیخ در کنار سربداران قرار گرفتند. حتی امیر مسعود، دستور داد در خطبه ها نام شیخ حسن را مقدم بر نام او آورند (پطروشفسکی، ۱۳۵۱ ۶۰).
همبستگی نیروهای مذهبی و سیاسی وحشت امیران خراسان را به دنبال داشت از این رو ارغون شاه آنان را معتقد کرد در یک روز در قالب سه لشکر، در ساعت و روزی معین به حومه نیشابور حمله کنند اما هر یک از آنان می خواستند این افتخار را به نام خود تمام کنند از این رو حمله خود را به طور پراکنده آغاز کردند، در نتیجه سربداران آنان را شکست داده و غنائم بسیاری به دست آورند و با پیروزی وارد نیشابور شدند و قلمرو خود را گسترش دادند سمرقندی، ۱۳۳۸ (۲۱۱)
شکست ارغون شاه و امیران خراسان طغای تیمور را به وحشت انداخت و سپاهی به فرماندهی برادرش به سوی سربداران فرستاد در جنگی که واقع شد، برادر طفای تیمور و نیروهای بسیاری از آنان کشته شدند و سربداران، بر چند شهر دیگر نیز تسلط یافتند. مردم بیشتر شهرهای تحت سلطه سربداران پیرو شیخ حسن جوری بودند و حاضر به فدا کردن جان خود بودند از این رو امیر مسعود با مشاهده نفوذ معنوی شیخ نگران رهبری خود در میان مردم شد و به دنبال فرصتی برای از بین بردن شیخ بود.
سپاه سربداران همراه شیخ حسن جوری در زاوه با سپاه حاکم هرات معزالدین حسین گرت وارد جنگ شدند در آغاز نبرد پیروزی از آن سربداران بود، اما مأمور امیر مسعود مأموریت خود را انجام داد و شیخ حسن را به قتل رساند. کشته شدن شیخ حسن، وضع جنگ را دگرگون و به متلاشی شدن سپاه سربداران منجر شد.
. شمس الدین علی (۷۴۸-۷۵۲ ق) شمس الدین علی از نزدیکان شیخ حسن جوری بود. او تلاش کرد تا میان سربداران و درویشان توازن قدرت برقرار کند از این رو اصلاحاتی برای بهبود وضع جامعه انجام داد که تقویت سربداران را به دنبال داشت. وی مردی باهوش شجاع دانا و از برجسته ترین حاکمان سربداران بود. طغای تیمور پس از اطلاع از حکومت یافتن شمس الدین علی حرکت سپاه خود را به سوی خراسان لغو کرد و با او پیمان صلحی امضا کرد به شرط آنکه شهرهای تصرف شده در زمان امیر مسعود در اختیار شمس الدین علی قرار گیرد (سمرقندی، ۱۳۳۸ (۲۱۱).
کوشش شمس الدین علی در اتحاد میان سربداران و درویشان دوام چندانی نداشت و مریدان شیخ حسن به مخالفت با او پرداختند. حیدر قصاب، مسئول امور «تمغا» (مالیات) و از ملازمان شمس الدین علی بود حیدر بخشی از اموال مالیاتی را تحویل شمس الدین علی نداده بود و از مجازات او بیمناک بود تا اینکه شمس الدین علی حیدر را مورد اهانت قرار داد و حیدر نیز او را به قتل رسانید (خوافی، ۱۲۳۹، ج ۳: ۸۴).
. یحیى کرابی (۷۵۳-۷۵۹ ق) وی فردی ،دیندار پرهیزگار، شجاع، عادل و از نزدیکان امیر مسعود بود که اصلش از روستای کراب بیهق بود. به رهبری دولت سربداران برگزیده شد و حیدر قصاب را به فرماندهی سپاه منصوب کرد. یحیی همواره به پیروان شیخ حسن جوری احترام میگذاشت و در برقراری عدالت و اجرای مساوات میان مردم می کوشید.
مهم ترین اقدام او پایان دادن به حکومت طغای تیمور بر گرگان و مازندران بود و توانست با اطلاع از نیرنگ طغای تیمور مبنی بر نوشتن پیمان صلح در اردویش قبل از اقدام طغای بر آنان حمله برد و شکست سختی به آنان تحمیل کرد. یحیی کرابی پس از چندی به دست علاء الدوله برادرزن خود در سبزوار به قتل رسید اسمیت ۱۳۶۱ .(۱۷۱-۱۶۸
. خواجه علی مؤید (۷۶۶-۷۸۳ ق) وی از طرفداران طریقت شیخ حسن جوری بود و برای جلب حمایت مردم درویش عزیز مجدی را به عنوان رهبر دینی و معنوی نهضت برگزید وقتی خواجه علی قدرت خود را تثبیت کرد درویش عزیز را مانع کار خود دید. خواجه علی سپاهی را به همراهی درویش عزیز، روانه جنگ با معزالدین حسین کرت کرد و تصمیم به از بین بردن درویش داشت که در نتیجه توطئه ای درویش و عده ای از یارانش کشته شدند میر خواند، بی تا، ج ۵ ۶۲۳). علی مؤید، پس از پیروزی بر مریدان طریقت شیخ حسن مزار شیخ خلیفه و شیخ حسن را تخریب کرد در نتیجه کسانی مانند درویش رکن الدین از مریدان شیخ حسن در سال ۷۷۸ق به مخالفت با خواجه علی برخواستند که خواجه علی بر آنها پیروز شد. پس از مدتی درویش رکن الدین با حمایت حاکم کرمان شاه شجاع و حاکم هرات، پیر علی به سبزوار حمله کرد و آنجا را به تصرف درآورد و خواجه علی مؤید از سبزوار گریخت و به حاکم استرآباد، امیر ولی پناه برد و او نیز با سپاهیان بسیاری به کمک علی مؤید آمد و درویش رکن الدین و مریدان او را شکست داده و خواجه علی بار دیگر در سال ۷۸۰ق سبزوار را فتح کرد. پس از مدتی، امیر ولی به سبزوار حمله کرد و آنجا را به محاصره درآورد و خواجه علی از تیمور یاری خواست و تیمور امیر ولی را شکست داد و وارد سبزوار شد و مورد استقبال على مؤید قرار گرفت اما مردم سبزوار که حاضر به پذیرفتن سلطه بیگانگان نبودند مبارزه خود را آغاز کردند و شیخ داوود سبزواری رهبری قیام را بر عهده گرفت اما سپاه تیمور بار دیگر بر سبزوار یورش آورد و پس از کشتار بسیاری از مردم سبزوار بر آنجا تسلط یافت خواجه علی نیز در جنگ با کر کوچک در نزدیکی خرم آباد کشته شد و با مرگ او حکومت سربداران پایان یافت سمرقندی، ۱۳۳۸ (۲۱۷)
۲-۵-۵ نقش سربداران در تقویت پایگاه تشیع
شیخ خلیفه مازندرانی با تکیه بر مذهب تشیع حرکت خود را بر ضد ستم آغاز و در سبزوار مردم را دور خود جمع کرد تا آنان را با مسائل سیاسی و دینی، آگاه کند.
شاگردش شیخ حسن جوری راه او را ادامه داد و شهر به شهر مردم را با مسائل دینی سیاسی و اجتماعی آگاه کرد. او در پاسخ فرستاده طغای گفت «پادشاه و ما باید خدا را اطاعت کنیم و به قرآن عمل کنیم و کسی که خلاف آن انجام دهد، عاصی است و بر مردم است که مقابل او بایستند اگر شاه به اطاعت خدا و رسول گردن نهاد ما تابع او هستیم، در غیر این صورت شمشیر میان ما حکم خواهد کرد (میر خواند، بی تا، ج ۵ ۶۱۳) برخی از امیران سربدار در دوران حکومت خود به ترویج مذهب شیعه و فضایل ائمه (ع) و ضرب سکه به نام دوازده امام (ع) پرداختند. آنان در تعظیم و تقویت دانشمندان و سادات تلاش کردند و مسائل شرعی و دینی را به علمای دین ارجاع می دادند خواندمیر (۱۳۵۳، ج ۴ ۳۶۴) خواجه علی برای تقویت و پشتوانه سیاسی و در دست داشتن مرام نامه و دستورالعملی برای دولت سربداران با فقیه برجسته شمس الدین محمد مکی معروف به شهید اول در جبل عامل مکاتبه کرد و به دنبال این نامه ها شهید اول کتاب فقهی جامع و مختصری به نام اللمعه الدمشقیه فی فقه الامامیه را برای شیعیان خراسان نوشت تا به آن عمل کنند شیبی، ۱۹۸۲، ج ۲: ۱۴۰).
از شاعران بزرگ این عهد در خراسان محمد بن یمین فریومدی ملقب به ابن یمین است که مذهب تشیع داشت و به سربداران پیوست بیانی، ۱۳۷۱، ج ۲: ۷۸۰) جنبش سربداران در شهرهای دیگر اثر خود را گذاشت و مردم برخی ولایات دیگر نیز قیام کردند. نهضت سربداران کرمان و سمرقند و طبرستان تحت تأثیر سربداران خراسان بود. همچنین قیام مرعشیان مازندران تحت تأثیر مستقیم عزالدین سوغندی است که پس از مرگ شیخ حسن جوری راهش را ادامه داد.
از مهم ترین کارهای سربداران در مدت حکومتشان نوعی ترکیب قدرت در حکومت بود که بخشی از قدرت در دست نیروهای نظامی و سیاسی و بخش دیگر قدرت در اختیار روحانیان انقلابی صوفی بود که رهبری دینی و معنوی جامعه را بر عهده داشتند. در واقع نفوذ آنان در میان مردم زمینه انقلاب را فراهم کرد، گرچه در اثر تحولات سیاسی سربداران برای تحکیم و تثبیت حکومت خود از آنها به سبب
نفوذشان استفاده میکردند و وقتی امیران سربدار روحانیان صوفی را مانع اهداف خود می دیدند آنان را به قتل میرسانند عامل سقوط سربداران را نیز باید در اختلافات درونی آنها جست و جو کرد سربداران که با حمایت درویشان و مریدان به قدرت رسیده بودند، وقتی آنان را مخالف منافع خود می دیدند، درصدد قتل رهبران آنان بر می آمدند که این به ضرر حکومت آنان تمام شد.
۶-۵ دولت مرعشیان (۷۶۰-۷۹۵ ق)
نهضت سربداران خراسان آثار مذهبی مهمی بر اطراف خراسان به ویژه طبرستان برجای نهاد با ورود علویان به طبرستان و دیلم مردم با اسلام و مذهب تشیع، آشنا شدند به ویژه اینکه علویان در این منطقه حکومتی تأسیس کردند و بعدها آل بویه از همین منطقه قیام و حکومت تشکیل دادند و مذهب شیعه را در همه مناطق تحت تصرف خود رواج دادند. این نکته مقدمه تأثیر گذاری نهضت سربداران خراسان در طبرستان را فراهم کرد.
مرعشیان از نسل امام زین العابدین (ع) هستند پایه گذار دولت مرعشیان سید قوام الدین بود مرعشی (۱۳۶۱ (۱۷۱) سید قوام الدین مرعشی از مریدان سید عزالدین سوغندی و او نیز از ارادتمندان شیخ حسن جوری بود و رهبری دراویش را برعهده داشت. سید قوام در خراسان به نزد سید عزالدین سوغندی رفت و مورد احترام او قرار گرفت و در زمره مریدان او درآمد وی نزد سید عزالدین به ریاضت نفسانی و ترک شهوات پرداخت و چهل روز در خدمت او بود و پس از آن به مازندران رفت تا اینکه مجدد تصمیم گرفت چهل روز دیگر برای تزکیه نفس نزد سید عزالدین برود. سید قوام به قصد زیارت مشهد به سمت خراسان حرکت کرد و چهل روز دیگر نزد سید ماند تا اینکه به دریافت خرقه درویشی از او نائل شد مرعشی ۱۳۶۱ (۱۷۱)
طبرستان از قدیم الایام در اختیار حاکمان محلی بود که سابقه بعضی از آنان به پیش از اسلام میرسید مهمترین خاندانهای محلی عبارت بودند از قارنیان پادوسپانیان دابوهیان و آل باوند که فخرالدوله آخرین امیر از خاندان باوند بر بخشی از مازندران حکومت میکرد سپهسالار کیا افراسیاب چلابی که به قدرت رسید فخرالدوله را به زنا با دختر خوانده خود متهم کرد و از فقیهانی مانند سید قوام الدین فتوای قتل او را گرفت و
فخر الدوله به دست فرزندان کیا افراسیاب به قتل رسید مرعشی ۱۳۳۰ (۱۹۱)
کیا افراسیاب چندین سال در آمل حکومت کرد و با حاکمان مناطق دیگر به نبرد پرداخت چون اوضاع را مساعد حال خود ندید نزد سید قوام رفت و در مقام توبه برآمد و سید نیز او را به مریدی قبول کرد وی به سلک درویشی درآمد، اما از رفتار مردم که اموال او را می گرفتند خسته شد و از سلک درویشی خارج و به معصیت روی آورد پس از این کیا افراسیاب تصمیم به اخراج سادات از مازندران گرفت از این رو به آزار مریدان سید قوام پرداخت تا نفوذ او را کاهش دهد. فرزندانش در جنگ با سید قوام کشته شدند و سید نیز آمل را تصرف کرد مرعشی، ۱۳۶۱: ۱۷۴). سید قوام که در سال ۷۶۰ق. با فتح آمل حکومت مرعشیان را تأسیس کرد حکومت را به فرزندانش سپرد و گفت من برای به دست آوردن دنیا قیام نکرده ام بلکه مقصود من رضای خالق بوده است اما فرزندان وی با اصرار پدر را همراه خود کردند. از آنجا که سید قوام تقوا را شعار خود ساخته بود، نزد مردم مقام و منزلت بالایی داشت. وی فرزند بزرگ خود سید عبدالله را به ریاست دولت برگزید اما وی برادرش کمال الدین را که از خود شایسته تر میدید برگزید سید کمال پس از دستیابی به قدرت برادرش سید رضی الدین را حاکم آمل قرار داد و برای تثبیت قدرت مرعشیان فعالیت خود را آغاز کرد. حکومت ساری و نواحی آن بین دو خاندان از کیا تقسیم شده بود. کیا فخرالدین جلال، حکومت ساری و کیا وشتاسف حاکم نواحی ،ساری در قلعه توجی ساکن بودند. آن دو وقتی آگاه شدند سید قوام آمل را به سید رضی سپرده، احساس خطر کرده و سپاهی فراهم کردند و در کنار بادل رود با سپاه سید قوام الدین درگیر شدند که سادات مرعشی موفق شدند آنان را شکست داده و بسیاری از نیروهای آنان را به هلاکت برسانند. آنان وقتی قدرت سید را دیدند از امیر حسن الدوله خواستند که سید عبدالله فرزند سید قوام را که به زهد و گوشه نشینی مشغول بود بکشد. امیر حسن نزد سید عبدالله رفت و در فرصتی مناسب او را به قتل رساند با رسیدن خبر قتل سید عبدالله به دراویش آن جماعت را تعقیب و قاتل را مجازات کردند.
پس از چندی ،کجور ،کلارستاق قلعه های نواحی طالقان تا لواسان و مناطق دیگر به تصرف مرعشیان درآمد آنان برای هر یک از این قلعه ها داروغه ای متدین انتخاب کردند. در این زمان سید قوام بیمار شد. سید قوام قبل از مرگش، سید کمال الدین را وصی خود قرار داد و او را به رعایت عدل و انصاف با مردم فراخواند. سید کمال، سرحدات
عراق و قومس را به تصرف درآورد و در اختیار نایبان خود گذاشت. همچنین نواحی گیلان را در اختیار سید علی کیا و برادرش قرار داد مرعشی ۱۳۶۱ (۲۱۳)
۱-۶-۵ تقابل تیمور و مرعشیان
تیمور در ادامه فتوحات خود در سال ۷۶۵ق از ماوراءالنهر خارج شد و به سوی خراسان حرکت کرد سید کمال الدین با شنیدن این خبر با مشورت یاران خود استرآباد را با صلح به میر ولی واگذار کرد در سال ۷۸۰ امیر تیمور قصد فتح طبرستان را کرد به ویژه آنکه اسکندر ،شیخی فرزند کیا افراسیاب همراه او بود. امیر تیمور با میر ولی پیان صلح بست و به ماوراء النهر بازگشت ولی بار دیگر برای فتح استرآباد، بازگشت و این بار میر ولی فرار کرد سپاه تیمور تا خلخال به تعقیب او پرداختند و او را به قتل رساندند. وقتی سید کمال الدین خطر تیمور را احساس کرد فرزندش غیاث الدین را با هدایایی به اردوی تیمور فرستاد اسکندر شیخی که تیمور را به فتح طبرستان تشویق می کرد مانع از قبول هدایای سید کمال شد. سید کمال بار دیگر غیاث الدین را با هدایایی فرستاد مرعشی (۱۳۶۱ (۲۵۵) از طرف دیگر اسکندر شیخی مرتب از کثرت اموال و خزائن مازندران برای تیمور میگفت تا او را به تصرف مازندران ترغیب کند. تیمور به درخواست سید کمال پاسخی نداد و به سوی مازندران حرکت کرد.
سپس دو لشکر در صحرای قراطغان به جنگ پرداختند و در نهایت مرعشیان شکست خوردند و به قلعه ماهانه سر نزدیک آمل پناه بردند تیمور حدود دو ماه قلعه را محاصره کرد و از دو طرف نیروهای بسیاری کشته شدند. سید کمال با برادرانش مشورت کرد تا در صورت امان دادن تسلیم شوند از این رو دو تن از علمای آمل را با هدایایی نزد تیمور فرستادند و امان خواستند (شاهی، ۱۳۶۳ (۱۲۷)
سید کمال الدین نیز قلعه را به روی سپاه تیمور گشود. پس از این شکست قدرت مرعشیان فروریخت تیمور سادات مرعشی را به دربار خود آورد و به آنان گفت: من به جهت مال و ملک به ولایت شما نیامدم بلکه به سبب مذهب بد شما آمده ام. سید کمال گفت: ما را چه مذهبی است تیمور گفت: «شما صحابه را دشنام می دهید و رافضی (شیعه) هستید سید گفت از جد و آباد خود پیروی کرده ام. چرا علما نمی گویند که هر لحظه خون چندین گوینده لا اله الا الله محمد رسول الله به دستور شما بر زمین می ریزد؟ تیمور وقتی این سخن را شنید دستور جدا کردن سادات
را از غیر سادات صادر کرد و بسیاری از غیر سادات را به قتل رساند. سادات مرعشی را نیز بر کشتی سوار کرد و به ماوراء النهر فرستاد مرعشی، ۱۳۶۱: ۱۷۱-۲۳۶).
سید کمال الدین در سال ۸۰۱ ق و دیگر برادرانش پیش از مرگ تیمور تا سال ۸۰۷ ق در گذشتند، اما فرزندان آنان پس از مرگ تیمور نزد شاهرخ آمده و از او اجازه بازگشت به مازندران را گرفتند. مردم پس از شنیدن خبر آمدن آنان به مازندران به استقبالشان آمدند و تا مدت ها در شهرهای مختلف نواحی طبرستان حاکم بودند و هر چند گاهی برای به دست آوردن استقلال کوششهایی را انجام ادند، اما توفیقی به دست نیاوردند و بیشتر تابع حکومت های وقت بودند. در واقع اختلاف بین فرزندان و عموزادگان مانع یک دست شدن حکومت مرعشیان در منطقه بود.
۲-۶-۵ آثار سیاسی و مذهبی مرعشیان
مرعشیان از سال ۷۶۰-۷۹۵ق قدرت را در دست داشتند و بر مذهب شیعه امامی تأکید داشته اند. مرعشیان توانستند با برخورد و رفتار مناسب مردم را به سوی خود جلب کنند و آنان را به راه و روش خود دعوت کنند و هر کسی که نزد آنان می آمد، به حکم «نحکم بالظاهر توبه اش را میپذیرفتند سید قوام شعائر دین حنیف را در منطقه ترویج می داد و تقوا را شعار حکومت خود قرار داد و گفت: من برای طلب دنیا قیام نکرده ام. سید قوام با شنیدن خبر قتل سید عبدالله به فرزندانش دستور داد که گریه زاری نکنند و موجبات شادی دشمن را فراهم نکنند. آنگاه به فرمان او سید عبدالله را مانند شهدای کربلا با پیراهن و لباس خون آلود دفن کردند مرعشی (۱۳۶۱ (۱۸۹ در واقع، این عمل سبب یادبود فضایل شهدای کربلا شد بر فرهنگ عزاداری شیعیان که تلفیقی از جوهر دینی و آسمانی و معنوی قیام کربلا و آداب و رسوم بومی و ملی ایرانی بود، تأثیر عمیقی گذاشت.
تشیع مرعشیان، آمیخته به تصوف بود که طبعاً از خشونت گرایی دور بود و با رأفت و محبت و بسط عدالت اجتماعی مردم را به سوی خود جلب می کرد. همین رفتار تأثیر شگرفی در پدید آمدن قیام های شیعی دیگر در خارج از طبرستان برجای نهاد، چنان که خاندان شیعی آل کیا، تحت تأثیر قیام مرعشیان، توانستند در گیلان ظهور کنند و حکومتی را در منطقه تشکیل دهند.
سید قوام الدین با نفوذ معنوی خود در میان مردم تحول اساسی در آنان ایجاد
کرد. هر جا سید قوام برای جنگ آماده میشد مردم آن نواحی با او همراه می شدند.
برخورد خوب سید قوام و فرزندانش با مردم و حتی با دشمنانش، موجب جلب مردم به سوی آنها میشد سید کمال الدین پس از تسلط بر مناطق طبرستان با اجازه پدر به تعمیر مناطق ویران پرداخت و ساختمانهای عام المنفعه از جمله چند حمام بازار و مسجد را آغاز کرد و اقدام به حفر چند حلقه چاه کرد (مرعشی، ۱۳۶۱: ۱۸۷-۱۹۵).
خلاصه فصل پنجم
دولتهای شیعی ایجاد شده در زمانها و مکانهای مختلف در گسترش تشیع و نشر معارف آن نقش داشتند دولتهایی مانند بنی مزید در عراق، بنی مرداس در حلب آل عمراس در طرابلس فاطمیان در مصر و شام سربداران در خراسان و مرعشیان در طبرستان، پرچمداران مذهب تشیع بودند. بعضی از این دولت ها عمر کوتاه داشته با در مکانی محدود وجود داشتند در این میان فاطمیان توانستند حکومتی گسترده در مصر و شام ایجاد کرده و خلافت فاطمیان را ایجاد کنند که شاخه مستعلوی در مصر و شام و شاخه نزاری در ایران نتیجه انشعاب در حکومت آنها بود حکومت سربداران با تکیه بر مذهب تشیع حرکت خود را بر ضد ستم ایلخانان مغول آغاز کرده و جنبش سربداران در شهرهای دیگر اثر گذاشت و مردم برخی ولایات دیگر نیز قیام کردند. نهضت سربداران کرمان و سمرقند و طبرستان تحت تأثیر سربداران خراسان بود. نهضت سربداران خراسان آثار مذهبی مهمی بر اطراف خراسان، به ویژه طبرستان برجای نهاد و حکومت مرعشیان در آن ناحیه تأسیس شد مرعشیان توانستند با برخورد و رفتار مناسب مردم را به سوی خود جلب کنند و آنان را به راه و روش خود، دعوت کنند و بعدها آل بویه از همین منطقه قیام و حکومت تشکیل دادند و مذهب شیعه را در همه مناطق تحت تصرف خود رواج دادند.
خود آزمایی چهارگزینه ای فصل پنجم
۱. کدام خلیفۀ عباسی تصمیم به اخراج مهمترین گروه شیعه – یعنی «بنی اسده – از عراق گرفت؟
الف) ناصر
ب مقتدی
ج) مستنجد
د معتمد
فصل ششم
نقش علما و دانشمندان شیعه در گسترش علوم
هدف کلی
ضرورت آشنایی با دانشمندان و نخبگان شیعه و شناخت نقش شیعیان در گسترش علوم و مکتب تشیع.
هدف های یادگیری
دانشجو پس از مطالعه این فصل میتواند
۱ دانشمندان شیعه را معرفی کند.
نقش شیعیان علوم عقلی و نقلی را بیان کند.
نقش دانشمندان شیعه را در گسترش تشیع تبیین کند.
۱-۶ نقش شیعیان در توسعه و تحول علوم نقلی
۱-۱-۶- مکاتب فقه شیعه اجتهاد پویا – نوآوری – تحول
به مرور زمان پس از شکل گیری مکتبهای فقهی در قلمرو اسلامی در هر مکتبی اصولی مورد پذیرش قرار گرفته است و فقهایی ظهور کردند که در رأس آنها برخی شخصیت ها قرار داشتند هر یک از آنان به خصوص برخی پس از وفاتشان طرفدارانی پیدا کردند که به دنبال آن مذاهب گوناگونی پدید آمد و در نتیجه مردم نیز دارای مذاهب گوناگون و مختلف شدند به مرور ایام و نفوذ بعضی از علمای مذاهب در دستگاه
خلافت عباسی و ترویج مذهب خاص همۀ آن مذاهب منقرض و از بین رفته و چهار مذهب معروف حنفیه مالکیه شافعیه و حنبلیه برای اهل سنت رسمیت یافتند. از یک سو توجه و تأکید افکار عمومی و ضرورتاً دستگاه حکومتی به وحدت رویه در مرجعیت فقهی و قضاوت و از سوی دیگر ضعف اقتدار سلاطین اموی جانب داری عباسیان از نشر علوم و تساهل مصلحت اندیشانه آنان نسبت به نشر اندیشه های خاندان نبوت از عوامل مهمی بود که هم به تمرکز فقهی اهل سنت و جماعت منجر شد و هم فرصت نشر مذهب اهل بیت را به دست امام محمد باقر (م) ۱۱۷ق) و امام جعفر صادق (م ۱۴۸ ق) (ع) فراهم ساخت (عزیزی، ۱۳۸۴: ۲۵۲).
کتابت حدیث بین شیعه پس از پیامبر (ص) تا دوران غیبت کبری ادامه داشته و حدیث را از اهل بیت پیامبر (ص) میگرفتند در میان روایات رسیده از پیشوایان معصوم (ع)، روایاتی وجود دارد که شاگردان خود را به صورت کلی به استنباط احکام موظف کرده و به انجام این وظیفه تشویق کردند از امام صادق (ع) روایت شده است: وظیفه ما این است که اصول و قواعد کلی را به شما بیان کنیم و وظیفه شما این است که حکم جزئیات را از آنها به دست آورید حر عاملی، ۱۴۱۱، ج ۲۷: ۶۱-۶۲). در روایت دیگر امام صادق (ع) می فرماید: «شما اگر معانی سخنان ما را بفهمید، فقیه ترین مردم هستید حر عاملی، ۱۴۱۱، ج ۲۷ (۱۱۷) در این دوره فقهای متعددی در مکتب ائمه پرورش یافتند افرادی چون یونس بن عبد الرحمن صفوان بن یحیی، احمد بن ابی نصر بزنطی عثمان بن عیسی و فضل بن شاذان نیشابوری از آن جمله بودند (سبحانی، ۱۴۲۴: ۴۵-۴۸) از ویژگیهای این دوره اهتمام به حفظ و نشر احادیث معصومین بود، به گونه ای که بیش از ۶۶۰۰ کتاب به دست شیعیان تألیف شد حر عاملی، ۱۴۱۱، ج ۳۰: ۱۶۵). همچنین شیعیان تا اول غیبت کبری دارای چهارصد کتاب از چهارصد نفر نویسنده حدیث بودند که
معروف به اصول اربعمائه است آقابزرگ، ۱۴۰۳، ج ۲ (۱۲۶) کتابهای حدیثی اربعه شیعه از این کتب گرفته و تألیف شده است. یکی از ویژگی های مهم فقه امامیه همین گستردگی منابع است که حتی در همه فرضهای محتمل نیز حدیث و قواعد کلی فقه آمده است به همین دلیل نیازی به استحسان و قیاس در فقه تشیع دیده نمی شود.
کتب اربعه شیعه (کافی، من لا یحضر الفقیه، تهذیب، استبصار) که منبع اصلی فقه شیعه اند در قرن چهارم و پنجم نوشته شده اند از نخستین فقهای شیعه که در مسیر
اجتهاد حرکت کردند حسن بن ابی عقیل عمانی (م (۳۲۹) و محمد بن احمد بن جنید اسکافی (م (۳۸۱) بودند. ابن ابی عقیل عمانی نخستین کسی بود که علم فقه را بر اساس علم اصول استوار کرد او کتابهایی در فقه تألیف کرد که مشهورترین آنها المستمسک بحبل آل رسول است هر چند آثار او به دست ما نرسیده، اما فقهایی مانند علامه حلی فتاوای او را نقل کرده اند سبحانی ۱۴۲۴ ۹۳-۹۴ از فقهای مشهور قرن چهارم جعفر بن محمد بن قولویه (م) (۳۶۹) بود به گفته شیخ طوسی او به تعداد همه ابواب فقه کتاب نوشته است طوسی بیتا (۹۱) پس از این شیخ مفید گام های ابتدایی را در تدوین فقه استدلالی برداشت و شیخ طوسی این مسیر را به میانه راه رساند و روش استدلالی و استنباطی مشخصی را طرح کرد که از آن به اجتهاد تعبیر می شود. سپس ابن ادریس حلی و محقق حلی این مسیر را ادامه دادند، البته بذرهای اجتهاد به دست ائمه اطهار (ع) افشانده شده بود و اجتهاد ایجاد شده از سوی شیخ طوسی، تمهیدات و زمینه چینی هایش در روایات عصر تشریع ریخته شده بود.
۲-۱-۶- مکتب متکلمان
دوره حدیث گرایان و جمع آوری اخبار از زمانی که اصول تشیع بیان فقاهی یافت تا هنگامی که حوزه بغداد به سرپرستی شیخ مفید روشهای استنباطی علم الاصول را در بازنویسی فقه به کار بست تکیه بر متن حدیث و جست و جو برای جمع آوری آن مهم ترین مشخصه و عنصر این دوره بود کار عمده در فراهم کردن منابع فقه شیعه را اهل حدیث انجام دادند شیعیان این دوره مثل هم کیشان اهل سنت خود، جز تمسک به متن اخبار و حدیث راه دیگری برای بسط آگاهی و استنباط خود نمی شناختند. نخستین شکل ضبط شده احادیث شیعه به وسیله اصحاب ائمه نوشته شده و منبع تألیف جوامع حدیثی شیعه در قرن سوم و چهارم هجری شد. این جوامع عبارت اند از: المحاسن برقی (م ۲۷۰-۲۸۰ (ق) ، بصائر الدرجات، صفار القمی (م ۲۹۰ ق)، الکافی، کلینی (م ۳۲۸ ق)، و من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق (م) (۳۸۱ ق). قابل توجه اینکه هر چهار مجموعه به دست شیعیان حوزه های قم و ری فراهم شده است که اهالی آن غالباً از
دسترسی به اصحاب امام و بازماندگان آنها به دور بوده اند از چهار مجموعه مذکور فقط الکافی و من لا یحضره الفقیه که به اضافه تهذیب و استبصار شیخ طوسى جوامع
حدیثی فقه امامیه یعنی کتب اربعه را تشکیل میدهند جنبه فقهی به معنای اخص دارند. بصائر الدرجات اثری کلامی و اعتقادی به شمار میرود که به شیوه حدیثی بیان شده است با مقایسه بخشهای فقهى المحاسن و الکافی با من لا یحضره الفقیه سیر تکاملی فقه شیعه آشکار میشود در حالی که محتوای فقهی الکافی نسبت به المحاسن افزایش چشمگیری دارد، من لا یحضره الفقیه را شیخ صدوق به مسائل فقهی منحصر و با همه تأکیدی که بر اسناد داشته همان طور که خود در مقدمه اشاره کرده است، اساتید احادیث را نیز اغلب حذف و بیان حدیث را به بیان مطلق احکام شرایع نزدیک کرده است (صدوق، ۱۴۰۴، ج ۱ (۳) هم زمان با تسلط محدثان بر محیط علمی شیعه که در آن دوران اکثریت قاطع فقهای شیعی به ویژه فقهای قم از اهل حدیث بودند دو فقیه نامدار شیعی به نام های حسن بن عقیل عمانی (م) (۳۴۰ ق) و محمد بن جنید کاتب اسکافی (م ۳۸۱ ق) ظاهر شدند که نقطه مشترک آنها در روش فقهی، استفاده از شیوه استدلال عقلی بود در واقع آنها برای نخستین بار فقه اجتهادی شیعه را به صورت مجموعه ای مستقل از حدیث ولی بر اساس آن و در چهارچوب آن همراه با به کارگیری شیوه تفریع و تخریج در پرتو استدلال عقلی تدوین کردند (عزیزی، ۱۳۸۴: ۳۱۷). شیخ مفید و سید مرتضی نمایندگان اصلی مکتب فقهی متکلمان بودند. مشخصه اصلی مکتب متکلمان تأکید بر عدم اعتبار احادیث به خودی خود بود. این دو دانشمند و برخی از شاگردان آنها مانند ابوالصلاح حلبی (م ۴۴۷ ق) بر این نکته تأکید کرده اند (عزیزی، ۱۳۸۴: ۳۲۲) شیخ مفید که سرآمد این دوره بود، کتاب های مهمی در علوم مختلف داشت. یکی از آثار مهم او کتاب المقنعه که اثری جامع در فقه استدلالی بود موسوی خوبی ۱۴۰۳، ج ۱۷ ۲۱۱۲۰۲) در دوره زمانی شیخ مفید، مباحث و مناظرات کلامی به شدت مطرح بوده و شیخ مفید با استفاده از مبانی علم کلام و اصول فقه راه بحث و استدلال را روی شیعیان گشود از جمله دستاوردهای فقهای این دوره بسط علوم مربوط به شناخت حدیث از طریق نوشتن کتابهای رجال و فهرست است. احمد بن محمد بن خالد برقی نخستین نویسنده شیعی است که کتاب طبقات الرجال او
موجود است.
۳-۱-۶ مکتب فقهی شیخ طوسی دوره تحول و آغاز فقه اجتهادی)
در حالی که تا قرن پنجم نقل حدیث برای تفریع فقه شیعه محوریت داشت با قدرت یافتن دولت شیعی آل بویه در بغداد افزایش تعداد و نیز محبوبیت شیعیان در قلمرو اسلامی نیاز به اخذ مبنای پرکشش تری برای بیان مسائل و احکام جدید در فقه امامیه احساس شد. شیخ مفید با آگاهی از جواز و نحوه کاربرد اصول افتا و استنباط در عصر ائمه (ع) و پس از آن به تدوین فقه شیعه بر اساس احادیث رسیده توأم با برداشت های فقهی خود پرداخت افزون بر این نخستین رساله موجود در اصول فقه شیعه را به نام التذکره باصول الفقه به نگارش درآورد روش شیخ مفید در استفاده از موازین علم اصول در تفریع فقه امامیه از سوی شاگرد برجسته اش شریف مرتضی دنبال شد. شریف مرتضی که متکلمی اندیشمند بود با نوشتن الذریعه الى اصول الشریعه به روشن ساختن مبانی اصول الفقه و حتی تفکیک آن از مباحث علم کلام کوشید شریف ،مرتضی، ۱۳۷۶، الذریعه، ج ۱ (۲).
شیخ طوسی در سایه نبوغ و ابتکار و استعداد فوق العاده و تلاش مجدانه و بهره مندی از اساتید بزرگی چون شیخ مفید و سید مرتضی و با احاطه کامل و دقت بی نظیری که در همه فنون دینی داشت مکتبی مخصوص به خود پدید آورد. مکتب شیخ طوسی نه تنها مکمل مکتب مفید و سید مرتضی بود بلکه از هر جهت بر مکاتب دیگر امتیاز داشت ابتکارات نو و مطالب محکم تری ارائه داده و طریق نظر و استدلال و نقد و بررسی را با مبانی بهتری به روی آیندگان گشود به گونه ای که تا صد سال بعد از او همچنان استوار ماند و فقها به روش او اجتهاد میکردند علامه بحرالعلوم چنان در مورد شیخ طوسی سخن گفته است که به تنهایی گویای همه نقش شیخ است: ابو جعفر محمد بن حسن بن على طوسى، شیخ الطائفه المُحِقِّه و برپادارنده پرچم های شریعت حقه پیشوای فرقه بعد از ائمه معصومین و تکیه گاه شیعه امامیه در همه موضوعات است که به مذهب و دین تعلق داشته باشد. محقق اصول و فروع و مهذب فنون معقول و مسموع است. هرگاه به طور مطلق گفته شود شیخ الطائفه و رئیسی که همگی در مقابلش تعظیم میکنند منظور اوست (بحر العلوم، ۱۳۶۲، ج ۳ ۲۲۷).
تدوین فقه امامیه با ظهور شیخ طوسی به کمال خود رسید. شیخ طوسی از یک سو با شرح کردن المقنعه شیخ مفید، مبانی روایتی آن را تهذیب کرد. آنگاه با کتاب استبصار
او احادیث امامیه را مستقلاً استبصار کرد و از سوی دیگر با نوشتن النهایه حد جدیدی برای فقه فتوایی استدلالی توأمان بنا نهاد و سپس با نوشتن المبسوط نخستین سنگ بنای فقه مبسوط امامیه را پایه گذاشت. او در زمینه کلام و رجال نیز کتب متعددی نوشت. آثارش در زمینه اصول، عُده الاصول و رساله مسأله فی العمل بخبر الواحد نام داشت. برخی معتقدند شیخ طوسی المبسوط و الخلاف را در نجف پس از روی کار آمدن سلجوقیان (۴۴۷ ق) در بغداد نوشت آن زمان که دوره تجدید سلطه اهل سنت است، در شیوه کار شیخ طوسی که صدمات فراوانی از این دگرگونی خورده بود، تأثیر داشته است. در واقع این تحول در بارورتر ساختن فقه امامیه و گسترش مضامین آن مؤثر افتاد تا جایی که برخی اعتقاد دارند شالوده در کتاب المبسوط و الخلاف از متون سنی گرفته شده و در نتیجه بخش مهمی از معارف حقوقی سنی به فقه شیعی انتقال یافت و موجب رشد و شکوفایی آن شده است مدرسی طباطبایی ۱۳۶۲ (۵۹) البته اصل تأثیر پذیری شیخ طوسی از کتب اهل سنت صحیح است، اما نباید این تأثیر پذیری پیروی معنا شود زیرا شیخ طوسی دانشمندی آزاداندیش بوده و بهره مندی از آثار اهل سنت و همچنین بیان نظرات آنها از باب فقه مقارن در روش کاری او امری طبیعی است که خود نیز در مقدمه اشاره دارد که نظرات مختلف فقهای اهل سنت را ذکر کرده است طوسی، ۱۴۲۲، مقدمه ۱۴-۱۵) کتاب خلاف او به روش فقه مقارن تدوین شده و نظرات فریقین با هم مقایسه شده است نه اینکه از نظرات اهل سنت بهره برداری شده باشد. در پایان باید متذکر شد اگر حقیقتاً شیخ طوسی چنین استفاده ای از مبانی فقهی اهل سنت و مباحث فقهی آنها داشته است این مطلب باید توسط فقهای بعد از شیخ نقل شده باشد و نقد و بررسی میشد به ویژه از سوی فقیه منتقد ابن ادریس حلی که ناقد صریح شیخ طوسی بود.
پس از وفات سید مرتضی (۴۳۶) (ق) زعامت و مرجعیت شیعه به شیخ طوسی منتقل شد و بسیاری از بزرگان علمای شیعه و سنی از درس او استفاده می کردند. پس از انقراض حکومت شیعی آل بویه شیخ طوسی مجبور به هجرت به نجف شد و تا پایان عمر خود (۱۲) سال) در آنجا ماند نجف اشرف که پیش از آمدن شیخ طوسی پایگاه تعدادی از محدثان بود با آمدن او علمای دیگر نیز به تدریج از اطراف آمدند و دور او جمع شدند تا اینکه حوزه علمیه نجف جایگزین حوزه بغداد شد. شیخ الطائفه
کتابهای بسیاری در علوم مختلف تألیف کرده است. شیخ در فهرست ضمن معرفی خودش حدود ۴۲ کتاب و رساله از آثار خود را نام برده است (طوسی، بی تا، الفهرست ۲۴۰-۲۴۲) در فقه کتابهای متعدد نوشت که سه کتاب معروف او هر کدام یک روش ممتاز و بدیع دارند.
در کتاب النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی متون احادیث را بدون ذکر سند و به عنوان فتاوای خودش ذکر کرده است. این کتاب تا زمان محقق حلی و تألیف کتاب شرایع الاسلام کتاب درسی حوزه های علمیه بوده است.
کتاب المبسوط فی فقه الامامیه را به روش مجتهدان نوشته و در آن از استدلال عقلی نیز استفاده کرده است خودش در مقدمه آن میگوید و هذا الکتاب اذا سهل الله تعالی اتمامه یکون کتاباً لا نظیر له بین کتب اصحابنا و لا فی کتب المخالفین؛ این کتاب اگر خدای تعالی توفیق اتمام آن را بدهد کتابی خواهد شد که در میان کتابهای شیعه و سنی نظیر ندارد (طوسی، ۱۴۲۲ (۱۶)
کتاب الخلاف که به سبک فقه مقارن تألیف کرد. شیخ در این کتاب آرای مذاهب . دیگر را نیز مطرح و آنها را با هم مقایسه و برای اثبات رأی خویش استدلال کرده است (سبحانی، ۱۴۲۴ (۱۲۸)
تاریخ علم فقه گواه این نکته است که فقه شیعه با ادله استنباط احکام شرعی در زمان شیخ طوسی دستخوش تحول عظیمی شد. قبل از شیخ در واقع دو جریان عمده در فقه وجود داشت یکی فقه اصحاب حدیث با افرادی همچون شیخ کلینی و شیخ صدوق و دیگری فقه متکلمان با افرادی چون ابن ابی عقیل شیخ مفید و سید مرتضی بود. فقه شیخ طوسی را میتوان پلی میان این دو جریان به شمار آورد دایرهالمعارف بزرگ اسلامی ۱۳۷۷، ج ۸ (۴۵۲) شیخ طوسی نخستین بار به طور وسیع به تفریع و تطبیق فروع بر اصول پرداخت و فقه اجتهادی را عملاً به کار گرفت و به کمال رسانید. شیخ طوسی در مکتب فقهی خود مانند اخباریان صرفاً به ظاهر احادیث استناد نکرد بلکه از ظواهر کتاب و سنت و ادله عقلی استفاده کرد و نیز اجماع طائفه امامیه را آنهم مبتنی بر قاعده لطف که قاعده کلامی عقلی و بسیار متقن است نه مبتنی بر دخول امام در اجماع کنندگان معتبر دانست و به آن استدلال کرد و هم برخلاف متکلمانی چون شیخ مفید و سید مرتضی حجیت خبر واحد را البته با شرایطی پذیرفت و مانند ابن جنید که به عمل به
قیاس معروف است، به قیاس و رأی گرایش پید انکرد طوسی، ۱۴۲۲، ج ۱: ۱۴-۱۵). شیخ طوسی حجیت خبر واحد را منوط به این میداند که از طریق امامیه و صرفاً از پیامبر یا یکی از ائمه روایت شده و راوی آن مورد اطمینان بوده و مورد طعن و جرح واقع نشده و در نقل قول خود سدید و محکم باشد طوسی، ۱۴۱۷، العده، ج ۱: ۱۲۶-۱۲۷).
هر چند اجماع کاشف از قول معصوم از زمان شیخ در شمار ادله فقه وارد شد. ولی قبل از شیخ تصویر واضحی از نحوه کاشفیت وجود نداشت. شیخ طوسی کاشفیت اجماع از قول معصوم را با توجه به قاعده کلامی وجوب لطف از جانب خداوند مطرح کرده که به اجماع لطفی معروف است به این معنی که تأسیس شرایع و ارسال رسل و راهنما برای بشر لطفی از جانب خداست و برای اینکه نقض غرض از خلقت که همان کمال بشر است لازم نیاید عقلاً این لطف بر خدا واجب است و خودداری از آن قبیح است و امام که مصداق لطف و نگهدار شریعت و حافظ احکام خداست به حکم عقل بر او واجب است که هرگاه اجماع فقها بر خلاف حق و به خطا باشد به هر نحو ممکن هر چند به وسیله یکی از همین فقها جلوی خطای آنان را بگیرد و آنان را به عقیده حق راهنمایی کند تا در اثر پیروی از حکم خلاف واقع دچار گمراهی نشوند (طوسی، ۱۴۱۷، العده، ج ۲ ۶۳۱). طبعاً لازمه قاعده لطف این است است که در صورت اجماع و عدم اختلاف بین فقها، این حکم حمل بر رضایت شارع شود. عظمت جایگاه شیخ تا آنجاست که با وجود ظهور ابن ادریس حلی و مکتب فقهی او همچنان بسیاری از فقها، از نظرات شیخ تأثیر پذیرفتند و نظرات فقهی او اعتبار و اهمیت خود را از دست نداد و دلیل آن ابتکارات و نوآوریهای شیخ طوسی در علوم مختلف بود که بعضی از آنها عبارت اند از:
الف) اصول: نخستین نکته درباره کتاب عُدَّهُ الاصول این است که نخستین کتاب مهم اصولی است. دوم طرح موضوع حجیت خبر واحد است. گرچه ممکن است عده ای به طور اجمالی حجیت آن را پذیرفته باشند اما شیخ طوسی به صورت روشن و واضح این موضوع را طرح و مقدمات آن را تشریح کرده است. از دیگر نوآوری های شیخ بحث اجماع لطفی بود.
ب) فقه ابتکار شیخ طوسی این بود که فقه شیعه را اجتهادی کرد. دیگر حرکت علمی شیخ طوسی توجه ویژه او به فقه مقارن بود که در کتاب خلاف تبلور یافت.
ج) رجال اهمیت کار شیخ در رجال این است که سه کتاب از رجال اربعه شیعه متعلق به اوست.
د) تفسیر: نخستین تفسیر جامع التبیان در جهان اسلام توسط شیخ طوسی تألیف شد. این تفسیر نشان از تسلط و جامعیت مؤلف آن دارد.
ی حدیث دو کتاب از کتب اربعه شیعه یعنی تهذیب و استبصار را به نگارش در آورد. شیخ طوسی را میتوان احیاگر حدیث به عنوان یکی از منابع پرکاربرد و حیاتی معارف شیعه به ویژه فقه دانست او برای این هدف دو کار عمده انجام داد: نخست اینکه اساساً حجیت خبر ظنی ثقه را به اثبات رساند و با اینکار حدیث را از انحصار حجیت در قطعی و یقینی بودن نجات داد روشن است که انحصار حجیت در خبر قطعی الصدور کاربرد و بهره مندی را از حدیث به ویژه پس از قرن پنجم به خاطر دوری از اصول اولیه حدیث و از بین رفتن بسیاری از احادیث تا چه اندازه محدود و کم رنگ می کند. اگر خبر واحد حجت نمیشد حتی شیوه تعقلی شیعه نیز ظهور و بروز نمی کرد. دومین تحول شیخ طوسی در حدیث که پس از اثبات حجیت خبر ظنی رخ داد نجات احادیث از بند تعارضات و درگیری هاست و آن قدر این نکته برای شیخ و مکتب فکری او مهم است که کتاب استبصار فیما اختلف من الاخبار، یعنی بصیرت دهی در مورد روایات متعارض و مختلف به موضوع رفع تعارضات اختصاص یافت. کتاب تهذیب هم که به عنوان شرح روایی کتاب مقنعه شیخ مفید نگاشته شده است، تنها یک کتاب منعکس کننده روایات نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت، بلکه کتابی اجتهادی و متقن است که شیخ به تعارض روایات ارائه راه حل ها و نقد و فهم روایات پرداخته است. در حقیقت شخصیت ادبی فقهی ،اصولی حدیثی رجالی و فقه الحدیثی شیخ در سراسر این کتاب هویداست کوشش شیخ در این راه تا به حدی است که برخی او را به افراط در جمع میان روایات و ارائه شیوه های نه چندان متقن در این راه متهم ساخته اند (فیض کاشانی، ۱۳۶۵، ج ۱ (۱۹) کوشش در جمع و ایجاد سازگاری میان روایات مختلف و متعارض پیش از شیخ طوسی چندان متداول نبود و شیخ نخستین کسی است که به اذعان خود به چنین کار قابل ستایشی دست زده است (طوسی، ۱۴۱۳، الاستبصار، ج ۱: ۴۳).
۴-۱-۶- دوره مقلده دوره رکود فقه استدلالی یک قرن تسلط مکتب شیخ طوسی
این دوره از وفات شیخ طوسی (۴۶۰) (ق) آغاز و تا ظهور محمد بن ادریس حلی و تدوین کتاب السرائر (۵۸۸) ادامه یافته است شیخ طوسی خدمت بزرگی به فقه شیعه کرد، ولی متأسفانه با وفات شیخ این حرکت فعال متوقف و این دوره را دوره رکود و توقف فقه استدلالی و دوره تقلید خوانده اند (صدر ۱۳۹۵ (۶۳) از این رو هیچ گونه انتقاد و مخالفت و ردی بر آرای شیخ انجام نمی گرفت و کتابهای زیادی در فقه تألیف نمی شد. این دوره به علت تقلید از نظر و فتاوای شیخ، دوره «مقلده» نامیده شد محقق کرکی، ۱۴۰۸، ج ۱ (۱۸)
شهید ثانی دوره مقلده را این گونه معرفی میکند بسیاری از فقهایی که بعد از شیخ طوسی بودند به جهت اعتقاد و حسن ظن زیادی که به شیخ داشتند، در بیان فتوا پیرو و مقلد او بودند وقتی که فقهای زمانهای بعدی به فقاهت رسیدند، برخی از احکام را از آن جهت که شیخ و پیروانش به آن عمل کرده اند مشهور یافتند و خیال کردند که این احکام میان همه علما مشهور بوده است و متوجه نشدند که این احکام مشهور نبوده بلکه پیروی علما از شیخ موجب این شهرت شده است. شهید ثانی می افزاید از جمله افرادی که متوجه این نکته شدند فاضل محقق سدید الدین محمود حمصی (متوفای ۵۸۹ق و سیدرضی الدین بن طاووس (۶۶۴ ق) و جماعتی از علما بودند. سپس کلام حمصی را نقل می کند که گفته است: انه لم یبق للامامیه مفت علی التحقیق بل کلهم حاک؛ در این دوره برای امامیه هیچ فتوایی از روی تحقیق باقی نمانده بود، بلکه همه علما حاکی و ناقل اقوال و آرای شیخ بودند (شهیدثانی، ۱۳۰۰ ۱۷۹)
شاید نتوان ادعا کرد توقف نسبی فقه و اجتهاد شیعی در دوره معروف به «مقلده» تنها معلول جاذبه شخصیتی شیخ طوسی است بلکه میتوان گفت به نوعی در حوزه فقه به تناسب زمان اشباع انجام شده بود و شخصیتهای فقهی که پس از این چهره ها ظهور کردند در آن سطح علمی نبودند که صاحب مکتب باشند تا بتوانند ایده ای جدید ارائه کنند و نظرات پیشینیان را به چالش بکشند اما میبینیم وقتی شخصیتی صاحب نظر چون ابن ادریس حلی ظهور میکند چنین پدیده ای اتفاق افتاده و نظرات شیخ طوسی به بوته نقد گذاشته میشود.
گرچه این دوره عصر رکود فقه بود اما به دلیل رشد مکتب تشیع و تلاش مستمر دانشمندان پیشین در این دوره هم فقهای متعدد ظهور کردند که برخی از آنها با نوشتن کتابهای فقهی به فقه شیعه خدمت شایانی کردند که مهم ترین آنها عبارت اند از عبدالعزیز بن تحریر معروف به قاضی ابن براج حلبی طرابلسی (م ۴۸۱ق). ابن براج از ۴۸۱-۴۶۳ مرجعیت شیعیان را داشت ابو علی حسن بن شیخ طوسی (ابوعلی طوسی) (م ۵۲۰ ق پس از شیخ طوسی زعامت حوزه علمیه نجف اشرف را برعهده داشت. او از ۴۸۱-۵۲۰ ق مرجع شیعیان بود به دلیل توانایی و مقام علمی اش او را مفید ثانی لقب دادند. ابن زهره م) ۵۸۵) (ق) سید ابو المکارم عز الدین حمزه بن على بن ابی المحاسن زهره حلبی که فقیه اصولی و اهل استدلال بود. این زهره از ۵۲۰-۵۸۵ق. رهبری شیعیان را بر عهده داشت.
۵-۱-۶ دوره تجدید حیات فقهی احیای تفکر انتقادی و روح استقلال در فهم دین
( ظهور ابن ادریس حلی
بیان شد که دوره پس از شیخ طوسی را عصر مقلده میگویند، زیرا تا یک قرن پس از او فقها از روش فقهی او پیروی میکردند که در واقع رکودی نسبی بر فقه شیعه حاکم بود تا اینکه ابن ادریس حلی ظهور کرد و این رکود را برداشت. نظیر دوره مقلده را می توان در تاریخ فقه اهل تسنن نیز مشاهده کرد با این تفاوت که اهل سنت نتوانستند از این دوره رکود و تقلید عبور کنند بلکه در همان وضعیت ماندند و به دوران شکوفایی بازنگشتند در ادوار فقه اهل تسنن معمولاً از دوره ای با عنوان «دوره شکوفایی فقه نام برده میشود که از اوایل قرن دوم هجری با ظهور پیشوایان مذاهب اربعه شروع میشود و تا اواسط قرن چهارم ادامه می یابد ابوزهره، ۱۹۷۱ (۸۰) و پس از آن دوره رکود است.
در مکتب شیعه پس از وفات شیخ طوسی حدود یک قرن بیشتر فقهای زمان از آرا و نظریات شیخ پیروی میکردند و برخلاف نظر او سخن نمی گفتند. ویژگی مهم ابن ادریس اجتهاد و فقه استدلالی اوست. او نخستین کسی است که فقه را به طور وسیع به مرحله استدلال وارد کرد و به عقل به عنوان یکی از منابع فقه شیعه، جایگاه مستقلی داد. او با انکار حجیت اخبار آحاد مکتب فقهی متکلمان قبل از شیخ شیخ مفید و سید
مرتضی را احیا کرد هر چند او در اینکار توفیق نیافت ولی از این جهت که حرکت و جنبشی در راه خارج ساختن فقه شیعه از رکود و تحجر ایجاد کرد، خدمتی شایسته به اجتهاد و پویایی فقه کرد مدرسی طباطبایی (۱۳۶۸ ۵۲ یکی دیگر از نتایج تلاش ابن ادریس احیای مجدد فقه مقارن بود که در زمان شیخ طوسی با تألیف کتاب الخلاف شروع شده بود و به دست علامه حلی نیز در تذکره الفقهاء دنبال شد محقق کرکی، ۱۴۰۸، ج ۱۱: ۱۷)
ابن ادریس در کتاب سرائر آرا و اندیشه های فقهی شیخ را با دلایل محکم بررسی می کند و با سعی و کوشش فراوان جو غالب زمان را برهم زد. او با شجاعت علمی خود روح نوینی در کالبد فقه اسلامی دمید و فقه اجتهادی را مجدداً در مسیر توسعه و گسترش قرار داد. ابن ادریس انگیزه کار بزرگ خود را در مقدمه کتاب سرائر چنین بیان می کند ابن ادریس حلی، ۱۴۱۰، ج ۱، مقدمه (۸).
زعامت و مرجعیت ابن ادریس از سال ۵۸۵-۵۹۸ق بود. حرکت علمی که در عصر ابن ادریس شروع شد تا قرنهای بعد استمرار یافت و حاصل آن ظهور نوابغ بزرگی بود که آثار و تألیفات ابداعی را از خود به جای گذاشتند. از جمله آنها محقق حلی (م ۶۷۶) است که شاگرد مکتب ابن ادریس و مؤلف کتاب بزرگ فقهی شرایع الاسلام بود. این کتاب در حوزه های علمیه محور بحث و تدریس و تعلیق و به جای کتاب نهایه شیخ طوسی قرار گرفت این تحول مباحث از نهایه تا شرایع حاکی از تحولی بزرگ در علم و تحقیق است زیرا نهایه کتابی مشتمل بر امهات و اصول مسائل فقهی بود اما شرایع کتابی مشتمل بر فروع و جزئیات و احکام متعدد بود بنابراین جایگزین شدن شرایع به جای نهایه در حوزه های درسی و مدار حرکت بحث و تعلیق و تحقیق قرار گرفتن آن به این معنا بود که حرکت تفریع و تخریج مسائل فقهی تعمیم و وسعت داده شده است.
در دوره تجدید حیات فقهی فقهای بزرگی ظاهر شدند که بعضی از آنها عبارت اند از:
. سدید الدین حمصی (م) بعد از ۶۰۰ ق) سدید الدین محمود بن علی بن حسن حمصی از فقها و متکلمان بزرگ شیعه است. او ابتدا کاسب نخود فروش بود و تحصیلاتش را در پنجاه سالگی شروع کرد از فقهای اهل استدلال بود، کتاب المصادر فی اصول الفقه و کتاب المنقذ من التقلید و المرشد الی التوحید را تألیف کرد ( منتجب الدین، ۱۳۶۶ : ۱۰۷؛ سبحانی، ۱۴۲۴: ۱۵۳-۱۵۴)
. ابن نما حلی (م ۶۴۵ ق) نجیب الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، از فقهای بزرگ حله بود، محقق حلی، شیخ سدید الدین یوسف بن مطهر پدر علامه حلی، سید احمد بن طاووس و سید رضی الدین بن طاووس نیز از جمله شاگردان این نما بودند.
همچنین جعفر بن محمد فرزند ابن نما نیز از علمای بزرگ حله و از استادان علامه حلی بود بنابراین افتخار بزرگی برای این پدر و پسر نصیب شده است که پدر از استادان محقق حلی و پسر از استادان علامه حلی شمرده میشود حر عاملی، ۱۳۶۲ ج : ۲ ۲۵۳؛ سبحانی، ۱۴۲۴ ۱۷۰-۱۷۱)
. رضی الدین بن طاووس (م) ۶۶۴ ق) آل طاووس از خاندانهای معروف شیعه در حله بودند رضی الدین سه برادر دیگر داشت به نامهای جمال الدین، شرف الدین و عزالدین که همگی از فقها و دانشمندان بزرگ شیعه بودند. عنوان ابن طاووس به طور مطلق در فقه و رجال منصرف به جمال الدین و در ادعیه و زیارات منصرف به رضی الدین صاحب کتاب اقبال الاعمال است. توانایی رضی الدین در فقه از آنجا پیداست که مستنصر تخلیفه عباسی از او خواست که مفتی اعظم ممالک اسلامی شود، ولی او دعوت خلیفه را رد کرد و بعدها برای فرزندش نوشت: «اگر من خود را در آن ورطه می انداختم و آن روز به میل آنها فتوا می دادم و در بازی های سیاسی و دنیوی آنها داخل میشدم به کلی رابطه خود را با خدایم قطع می کردم ابن طاووس، ۱۳۶۱ (۲۴۱) رضی الدین آثار علمی زیادی داشت که در آمل الآمل ۲۸ کتاب او نام برده شده است حر عاملی، ۱۳۶۲، ج ۲ (۲۰۵). با همه تصانیف و تألیفاتی که داشت به واسطه پرهیزگاری اش از فتوا دادن خودداری کرد. سید بن طاووس برای فرزندش توضیح میدهد که با چند نفر از علمای اهل سنت و زیدی مذهب درباره موضوعات گوناگون مذهبی مناظره داشته و با دلایل محکم و منطقی آنها را قانع ساخته است ابن طاووس، ۱۳۶۱: ۹۹-۱۰۲).
. جمال الدین بن طاووس (م) ۶۷۳ ق) جمال الدین احمد بن موسى بن جعفر بن طاووس حسنی حلی از بزرگان فقهای شیعه عالم به حدیث و رجال، ادیب و متکلم بود. کتاب او در اصول فقه الفوائد العده و در فقه بشری المحقین شش جلد و کتاب الملاذ العلما چهار جلدند ابن داوود حلی ۱۳۹۲ ش ۱۴۰: ۴۵). او نخستین کسی بود که حدیث را از نظر سند به چهار قسم صحیح حسن موثق و ضعیف تقسیم
کرد زیرا قبل از مطرح کردن این تقسیم بندی از سوی ابن طاووس به نظر قدما حدیث فقط به دو قسم تقسیم میشد معتبر یا صحیح و غیر معتبر یا ضعیف
. محقق حلی (م ۶۷۶ ق) ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید حلی که عنوان محقق بدون قید تنها به او اطلاق میشود او کتاب های متعدد فقهی و غیر فقهی تألیف کرد. محقق حلی از ۶۳۰-۶۷۶ق زعامت و مرجعیت شیعه را بر عهده داشت. مکتب حله در زمان او از مراکز مهم علمی تشیع بود، به گونه ای که ۴۰۰ مجتهد از مجلس درس او برخاستند. از آثار مهم او دو کتاب در فقه استدلالی شرایع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام و لکت النهایه (شرح نهایه شیخ طوسی) هستند. کتاب معارج الاصول در علم اصول فقه و فقه مقارن است (موسوی خوبی ۱۴۰۹، ج ۴ ۶۱-۶۴) کتاب شرایع الاسلام متن درسی حوزه های علمیه شیعه بوده و هست و تاکنون بیش از یکصد شروح و حواشی بر آن نوشته شده است (مدرسی طباطبایی، ۱۳۶۸ (۸۸) صاحب کتاب جواهر الکلام کتاب شرایع را به منزله قرآن احکام شرعی و فرقان علوم فقهی معرفی میکند صاحب جواهر، ۱۴۱۷، ج ۱: ۵۹). کتاب شرایع الاسلام از بهترین متون فقهی از جهت نظم و ترتیب و جامع ترین آنها از جهت فروع است. مؤلف در این کتاب مجموع مطالب فقهی را در ۵۲ باب و در چهار مقوله کلی عبادات عقود ایقاعات و احکام جای داده است. محقق راجع به حصر فقه در چهار قسمت میگوید آنچه در فقه از آن بحث می شود یا تعلق به امور اخروی دارد یا دنیوی اگر متعلق به امور اخروی باشد عبادات» است. چنانچه به امور دنیوی مربوط باشد از دو حال خارج نیست یا به عبارت محتاج نیست که آن را «احکام» می گویند مانند دیات قصاص و میراث و چنانچه به عبارت محتاج باشد از دو حالت خارج نیست یا به دو طرف نیاز دارد که عقود» است و معاملات و نکاح در آن است یا نیاز به یک طرف دارد مانند طلاق و عتق که ایقاعات است محقق حلی ۱۴۰۸، ج ۱، مقدمه ن). پس از شیخ طوسی، محقق حلی نخستین کسی است که فقه را به لحاظ گسترش آن به مهم ترین مرحله اش وارد کرد. کثرت فروعات فقهی نظم و تبویب بسیار منطقی تسلط او بر فقه اهل سنت و استواری استدلالها از او فقیهی ساخت که پس از او نظراتش مهمترین آرا در مباحث فقهی است. گرچه ابن ادریس باب انتقاد صریح و جدی را بر شیخ طوسی
باز کرد اما توسعه و نوآوری در فروعات فقه کاری است که محقق حلی در این زمان انجام داد.
. علامه حلی پس از مرگ محقق حلی در سال ۶۷۶ق که مرجعیت شیعیان را بر عهده داشت شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جست وجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت شیعیان را داشته باشد علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸ سالگی مرجعیت شیعه را برعهده گرفت. علامه حلی حلی در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و علاقه مندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بیت (ع) از گوشه کنار جذب آن شدند و از دریای بی کرانش سیراب گشتند. علامه حلی در علوم مختلفی چون فقه اصول فقه، کلام، حدیث، تفسیر، رجال فلسفه و منطق آثار بسیاری تألیف کرده است درباره تعداد این تألیفات اختلاف نظر وجود دارد برای علامه حلی بیش از صد تألیف گفته اند. از آثار معروف علامه حلی میتوان به مختلف الشیعه و تذکره الفقهاء در علم فقه، کشف المراد، باب حادى عشر و منهاج الکرامه در علم کلام خلاصه الاقوال در علم رجال و جوهر النضید در علم منطق اشاره کرد. اگرچه علامه در فقه شهرت یافت، اما در کلام هم صاحب نظر بود که شرح او بر کتاب تجرید الاعتقاد استادش خواجه نصیرالدین طوسی نمونه بارز آن است چون مطالب در خصوص علامه حلی در قسمت های دیگر آمده است از ذکر مجدد آن خودداری می شود.
ا نخستین کسی کسی بود که به علت فضل و دانش بسیار با لقب آیت الله خوانده شدم علامه
. شهید اول از علمای شیعه در قرن هشتم محمد بن مکی در جزین یکی از روستاهای جبل عامل لبنان در سال ۷۳۴ ق متولد شد. شهرت علمی شهید به سرعت در بین شیعیان پیچید تا جایی که حاکم شیعی سربداران علی بن مؤید از وی دعوت کرد به خراسان برود و رهبری معنوی شیعیان را به عهده بگیرد. او را شیخ الطائفه» یعنی مرجع عالم شیعه توصیف کرده اند. شهید با اینکه دارای سعه صدر فراوان بوده و خود در محضر چهل دانشمند سنی درس گرفته بود قربانی تنگ نظری قضات سنی شد. پس از اینکه وی را یک سال حبس کردند، قاضی برهان الدین مالکی و قاضی عباد بن جماعه ،شافعی او را در سال ۷۸۶ق به اعدام محکوم کردند. ابتدا سر مبارکش را قطع کردند بعد او را به دار آویختند و
سنگسارش کردند. سپس جنازه او را به آتش کشیدند خوانساری، بی تا، ج ۷ ۹).
شهید اول، مسئله ولایت فقیه را طرح و تفکری را بنیان گذاشت که اجرای ولایت فقیه در دستور کار قرار گرفت شهید معتقد بود که دادن خمس به نایب عام امام یعنى فقیه جامع الشرایط لازم است این نخستین باری بود که عبارت فقیه جامع الشرایط به فقه شیعه راه یافته بود شهید اول، دارای تألیفاتی بسیار است. اللمعه الدمشقیه، معروف ترین کتاب فقهی شهید اول است که شهید دوم نیز بر آن شرحی نوشته است و تاکنون از آن به عنوان کتاب درسی حوزه های جهان تشیع استفاده می شود. کتاب لمعه کتابی است مختصر و دقیق که تمام ابواب فقه را دربر دارد.
. ابن فهد حلی او از فقهای نامدار قرن نهم است که در حله متولد شد علما او را به خاتم المجتهدین، توصیف کرده اند خوانساری بی تا ج ۱ (۶۸). کتاب معروف فقهی او وسیله است. بعضی از علما مانند مؤلف ریاض العلما و قاضی نورالله شوشتری و شیخ یوسف بحرانی به او نسبت تصوف داده اند اما سید محسن امین، صاحب اعیان الشیعه مینویسد تصوفی که بزرگانی امثال ابن فهد و ابن طاووس و خواجه نصیرالدین طوسی و شهید ثانی و شیخ بهایی و غیره به آن منسوب اند، چیزی جز انقطاع از خلق و توجه به خالق و زهد در دنیا و امثال اینها نیست نه اینکه بعضی از صوفیه به حلول و وحدت وجود و غیره عقیده دارند و این نهایت مدح و ستایش آن هاست. ابن فهد در ۸۴۱ق در ۸۴ سالگی درگذشت. مرقدش در کربلاست دوانی، ۱۳۶۵، ج ۵ ۳۷۳-۳۷۵)
۶-۱-۶ دلایل انفتاح اجتهاد در مکتب تشیع
مقصود از انفتاح اجتهاد، یعنی در مکتب تشیع باب اجتهاد باز است و فقه شیعه شامل تعدادی قواعد ثابت و تغییر ناپذیر نیست. این عامل خود به سه عنصر باز می گردد که به تعالی و پویایی و کارآمدی فقه شیعه منجر میشود که عبارت اند از عنصر زمان عنصر مکان و عنصر شخصیت فقیه
. عنصر زمان مراد از زمان تحولی است که در مقطعی از زمان در فقه راه یافته یا راه می یابد. فقه شیعه همچنان با قانونی ایده آل و آینده نگر و پیشتاز نبض جامعه را در دست داشته و آن را به سوی تمدنی که در چشم انداز جوامع، هر لحظه شتابان به
پیش میرود راهنمایی میکند این تحول را زمان مینامند. جنبش فقهی شیعه از صدوقین به شیخین و از آنان به ابن ادریس ابن زهره و محقق حلی منتقل شد. به تعبیر دیگر هر فقیهی که در یک زمان ظهور میکند از گذشتگان خود یک قدم جلوتر است، چون او تجربه دیگران را دار است مثلاً فقه استدلالی ابن ادریس مدیون محققان قبل از اوست که وی از تجربه علمای گذشته نیز سود برده و توانسته روش جدیدی را ابداع کرده و به پویایی و تعالی فقه و ابداع روش وی منتهی شود.
عنصر زمان به این معنا در فقه اهل سنت جریان نداشته و به چشم نمی خورد، تحول زمانی بین عامه فقط تا اواسط قرن چهارم هجری دیده می شود، بعد از آن فقه اهل سنت به رکود کشیده میشود و عنصر زمان نیز دیده نمی شود.
. عنصر مکان بدون شک محیط در تحول و پویایی فقه اثری شگرف داشته است. مدارس فقه شیعه هر کدام به نوعی به پویایی و کارآمدی و تکامل فقه شیعه منجر شدند. مدرسه قم ری و سپس بغداد و نجف از ربع نخست قرن چهارم آغار و تا نیمه اول قرن پنجم یعنی زمان شیخ طوسی (۴۶۰ ق) استمرار یافت و مدرسه حله که از قرن ششم شروع شد. این تغییر و تحول و جابه جایی مدارس و مراکز علمیه شیعه، موجب تعالی تکامل و پویایی فقه شد چون هر فرهنگ و منطقه آداب ویژه ای دارند که ابتلائات جدید داشتند و این عوامل موجب مطرح شدن فرضیات متفاوتی در فقه شیعه شد و این موضوع به غنای فقه شیعه کمک شایان می کرد.
. شخصیت فقیه گرچه شخصیت فقیه ساخته و پرداخته دو عنصر زمان و مکان است اما آمادگیهای فکری ،فقیه عمق اندیشه و دقت نظر، توجه او به ابتلائات زندگی مردم و نیازهای گوناگون آنان آرای سازنده او بلند پروازی های او و جرئت و جسارتش در فقه پویای شیعه تأثیر داشته است. برای مثال شخصیت هایی همچون شیخ مفید شیخ طوسی ابن ادریس و محقق حلی چهره هایی بودند که موجب تکامل و پویایی فقه شیعه شدند چون این نواندیشان در طول تاریخ فقه به وجود آمدند و هر کدام مکمل یکدیگرند و به معروف شدن ظریف اندیشی و ژرف نگری شیعه منجر شدند ویژگی مهم فقه شیعه یعنی وجود چهره ای شاخص به عنوان رهبر و مرجع در واقع تمرکز مدیریت در شخصی واحد بود. این ویژگی از زمان شیخ مفید به روشنی پیداست. زعامت شیخ مفید که بنیان گذار حرکت سازمانی و
علمی شیعه بود تا سال ۴۱۳ق ادامه داشت. سپس سید مرتضی از ۴۱۳-۴۳۶ق. جانشین شیخ مفید در مرجعیت شیعیان بود این زعامت و تمرکز مدیریت، همچنان تداوم یافت به گونه ای که ابن براج از ۴۶۳-۴۸۱ ق ابو علی طوسی (مفید ثانی) از ۴۸۱ ۵۲۰ ق. ابن زهره از ۵۲۰-۵۸۵ ق ابن ادریس حلی از ۵۸۵-۵۹۸ق. سید شمس الدین فخار موسوی از ۵۹۸-۶۳۰ق و محقق حلی از ۶۳۰-۶۷۶ق و پس از آن علامه حلی رهبری شیعه را بر عهده داشتند اما میتوان مدعی شد در فقه اهل سنت این ویژگی از ضعف برخوردار است و خلأ شخصیت فقیه آشکار است. در سه قرن اول شخصیت های متعدد اهل سنت ظهور کردند و پس از آن افراد کمی ظاهر شدند که پاسخگوی نیازهای روز جامعه باشند. اگر همان جریان فقهی که از اوایل قرن دوم هجری شروع شده بود ادامه می یافت و انسداد مذاهب فقهی ایجاد نمی شد، فقه اهل سنت نیز میتوانست ادعای پویایی و نوآوری داشته باشد.
۷-۱-۶- فقه مقارن نمونه ای از تعامل علمی دانشمندان شیعه با اهل سنت
یکی از راه های تعامل و ایجاد وحدت و همسانی بین فرقه های مذهبی نزدیکی آرا و عقاید مختلف رهبران دینی و فکری آنان است زیرا با وجود اشتراک های فراوان اعتقادی بین آیینهای مذهبی مختلف تضادهایی نیز وجود دارد که از سوی بعضی افراد به این تضادها دامن زده میشود بهترین شیوه برای رسیدن به تفاهم، ابتدا بررسی افکار و نظریات مختلف رهبران فکری همه مذاهب است تا ضمن آشنایی با آنها، به نقاط اشتراک و اختلاف آگاه شده و سپس راههای رسیدن به تفاهم و اتفاق در نقاط اختلاف بر اساس ضابطه های به خصوصی مورد ارزیابی و گزینش قرار گیرد شهروی ۱۳۷۳ ۸۴-۸۵) در قلمرو مسائل فقهی یکی از راه های تعامل بین علمای اهل سنت و شیعه که از دیرباز معمول بوده گردآوری نظریات طرف مقابل در مسائل مورد اختلاف و نقد و بررسی آنها و در نهایت اظهار نظر صحیح و اقامه دلیل بر آن بوده است که امروزه از آن تحت عنوان فقه مقارن یا فقه تطبیقی یاد میشود فقه تطبیقی اگر چه امروز در محافل علمی و تحقیقی به عنوان پدیده ای جدید و تازه تلقی میشود ولی با توجه به تاریخ علوم اسلامی روشن میشود که این رشته علمی رشته ای جدید نیست، بلکه امتداد رشته ای است که در میان اهل سنت و تشیع وجود داشت این شیوه فقهی آن چنان در زمانهای
پیشین رواج و شیوع داشت که ابن خلدون (م) (۶۰۸) در مقدمه خویش از آن به عنوان علم و دانش مستقل به نام خلافیات نام میبرد و می نویسد این علم بسی پرفایده و سودمند است و مبانی پیشوایان در فقه در ضمن آن شناخته میشود (ابن خلدون، بی تا ۴۵۶)
به دنبال تدوین کتابهای فقهی دانشمندان اسلامی کتابهایی را در زمینه مسائل اختلافی بین مذاهب اسلامی به رشته تحریر در آوردند. محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰ ق) کتابی تحت عنوان اختلاف الفقهاء نوشت. محمد بن احمد بن جنید اسکافی (م ۳۸۱ ق) از علمای شیعی قرن چهارم هجری نیز کتابی در این زمینه به رشته تحریر درآورد. ابن قصار (م) (۳۹۸ ق) فقیه مالکی کتاب عیون الادله را در زمینه مسائل اختلافی نوشت. سیدرضی (م) (۴۰۶ ق) از علمای شیعه کتاب تعلیق على خلاف الفقهاء را به رشته تحریر درآورد (حر عاملی، ۱۳۶۲ ۲۶۲ مدنی شیرازی (۱۴۰۳ ۴۶۷ ابوزید دبوسی (م ۴۳۰ ق) کتاب التعلیقه را نوشت که در آن به ذکر نظریات خلافی ابوحنیفه، مالک و شافعی همت گمارده است (زرکلی، الاعلام، ج ۴ (۱۰۹) حافظ أبی بکر احمد بن حسین بن علی بیهقی (م ۴۵۸ ق) کتابی تحت عنوان خلافیات به رشته تحریر درآورد که در آن مسائل خلافی بین شافعی و ابی حنیفه و اختلاف فقها با طحاوی و طبری را جمع کرده است (طوسی، ۱۴۱۷، الخلاف (۲۶) شیخ مفید (م) (۴۱۴) نیز به فقه مقارن، توجه ویژه داشته است و رساله های مستقلی در مورد فقه مقارن از شیخ مفید باقی مانده است که از آن جمله میتوان به مسائل الخلاف (آقابزرگ، ۱۳۷۶، ج ۲۰: ۳۷۷). تعلیق خلاف العلما (آقابزرگ ۱۳۷۶، ج ۲۰ (۱۳۷) و الاعلام فیما اتفقت علیه الامامیه من الاحکام ما اتفقت العامه على خلافهم فیه (آقابزرگ، ۱۳۷۶، ج ۲۰ (۱۶۶) اشاره کرد. شیخ مفید در این کتابها به صورت واقع بینانه به ارزیابی و مقایسه مذاهب فقهی پرداخته و به موارد خلاف و مرزهای فقهی بین علمای شیعه و اهل سنت اشاره کرده است. سیدرضی سید مرتضی و شیخ طوسی از شاگردان برجسته شیخ مفید نیز گام های بالاتری در تدوین فقه مقارن برداشتند سید مرتضی کتاب الانتصار و شیخ طوسی کتاب الخلاف را در این زمینه تدوین کردند شیخ طوسی در کتاب خلاف خویش همه آرای فقهی فقیهان اهل تسنن را تا زمان تحریر کتاب خلاف مطرح کرده و ضمن ذکر دلیل های آنها بر مسئله مورد بحث دلیل صحیح آن را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. لازم به ذکر است کتابهایی را که علمای اهل سنت نوشته اند چه اختلاف الفقهاء طبری و
عیون الادله ابن قصار که در قرن چهارم نوشته شده اند و چه کتابهایی چون خلافیات بیهقی، التعلیقه ابوزید دبوسی که در عصر شیخ طوسی و در نیمه اول قرن پنجم به نگارش درآمده اند و چه بدایه المجتهد و نهایه المقتصد ابن رشد (م ۵۹۵ق) و المختصر فی اصول الفقه ساعاتی (م) (۶۰۴ ق) که در قرن ششم نگاشته شده اند، تنها حاوی نظریه های فقهای اهل سنت است و نظریات فقهای امامی را متعرض نشده اند. در این میان میتوان ادعا کرد که در جهان اسلام دانشمندان شیعی نخستین آثار را در این زمینه به رشته تحریر در آورده اند. نخستین کسی که مستقلاً در فقه مقارن کتاب نوشت عالم شیعی محمد بن احمد بن جنید اسکافی از علمای قرن چهارم هجری بود و پس از وی مهم ترین کتاب در این باب کتاب خلاف شیخ طوسی است. شیخ طوسی در عصر خویش مورد توجه فریقین بود. وی در عین حال که در میان شیعیان عنوان شیخ الطائفه یافته بود مورد توجه علمای اهل سنت نیز بود خزاعلی ۱۳۶۲: ۴۲۴) همین سعه مشرب شیخ طوسی باعث شد تا کتاب خلاف را به رشته تحریر درآورد. وی در این کتاب آرای فقهی همه فقهای اهل سنت را تا زمان تحریر کتاب مطرح کرده و اگر در مسئله ای میان فقهای شیعه نیز اختلاف بوده آن را یادآور شده و در پایان هر مسئله نظر صحیح و دلیل آن را بررسی کرده است.
در میان فرق اسلامی شیعه تنها فرقه ای است که مباحث تطبیقی و مقارن را در فقه مطرح کرده است و این ناشی از فکر باز منطق صریح و روشن و استقبال شیعه از هرگونه بحث علمی است آزادی در فکر و بیان و حتی در مباحث تطبیقی یکی از شاهکارهای تاریخ فقه شیعه است. مکتب و مذهبی که از منابع غنی و تمام نشدنی برخوردار بوده و دارای شیوه ای کاملاً منطقی و معقول در استدلال است در مواجهه با نظرات مختلف و مخالف هیچ هراسی ندارد بلکه خود به استقبال آن می رود و نتیجه آن، فقه مقارن استدلالی و تدوین کتابی چون خلاف شیخ طوسی است. این موضوع از مهم ترین ابعاد تولید علم و نوآوری در مباحث علمی جهان اسلام است که شیعه از پیشگامان این حرکت است. ناگفته پیداست که بحث آزادی در فکر و بیان و تحمل فکر مخالف از سوی فقها و پرداختن به فکر مخالف ریشه در تعالیم اخلاقی و تربیتی ائمه معصومین دارد تعجب اینکه از زمان تألیف کتاب خلاف از سوی شیخ طوسی تاکنون که حدوداً ده قرن از وفات او میگذرد هنوز به حسب ظاهر، کتابی در فقه مقارن نوشته
نشده است که حاوی همه مزایای کتاب خلاف باشد یعنی بین اختصار، حسن اسلوب زیبایی و روانی عبارات استدلال و بالاخره ذکر اقوال همه مذهب اسلامی را در خود جمع کرده باشد.
۸-۱-۶ تفاسیر شیعه با رویکرد عقلی و اجتهادی
Va
قرن پنجم و ششم نقطه اوج تفاسیر عقلی – اجتهادی بوده به گونه ای که بخش مهم تفاسیر عقلی اجتهادی در این دو قرن به نگارش درآمد و اصولاً رویکرد عقلی به مباحث در تفسیر را باید در این دو قرن جست وجو کرد و این موضوع را در تفاسیر فریقین میتوان یافت به گونه ای که تفاسیر مهمی از دانشمندان اسلامی با تأکید بر روش عقلی – اجتهادی در این دوره ظهور کرد.
از میان تفاسیر شیعه سه اثر به شیوه عقلی – اجتهادی توجه ویژه دارند: التبیان شیخ طوسی، مجمع البیان (طبرسی و روض الجنان ابو الفتوح رازی). در واقع تدوین تفسیر که تا پیش از این معطوف به جمع و نقل روایت بود از روش روایی به تدوین تفاسیر جامع با تکیه بر روش عقلی – اجتهادی تغییر یافت و آثار مهمی در تفسیر قرآن ایجاد شد. با توجه به اینکه شیعه خود را پیرو اهل بیت میداند، در تفسیر نیز راه و روش آنها را دنبال میکند از این رو ریشه تفسیر نزد شیعه، نخست آیات قرآن و مقایسه آنها با یکدیگر سپس سنت پیامبر و روایات معصومین همراه با تدبر در آیات و اجتهاد و تعقل در فهم آیات به کمک مقدمات لازم آن مانند: لغت، ظهور الفاظ و سیاق آیات است. شیعه برای روایات معصومین که تا سه قرن حضور داشته اند، به عنوان یکی از مصادر تفسیر ارزش فراوانی قائل است ولی اهل سنت گفتار صحابه را به جای کلام معصومین همسان گفتار پیامبر قرار داده اند. از اواسط قرن پنجم به بعد، تفسیر نویسی در میان شیعه با تحولی خجسته مواجه شد تا این زمان تلاش شیعیان در توضیح و تبیین قرآن به جمع آوری روایاتی محدود بود که از معصومین به ایشان رسیده بود اما از این زمان به نگارش تفاسیر جامع اقدام کردند که در این مورد سه تفسیر مهم تبیان شیخ طوسی مجمع البیان طبرسی و روض الجنان ابوالفتوح رازی پیش روی ما قرار دارد.
. تفسیر التبیان، شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق) تفسیر تبیان شیخ طوسی، نخستین تفسیر
جامع شیعی است که شامل همه مباحث و علوم قرآن است. تبیان یکی از اصیل ترین و جامع ترین تفاسیر به شمار می آید که نسبت به دیگر تفاسیر موجود جنبه الهام بخشی دارد و مفسران بعدی در تدوین تفاسیرشان از آن بهره فراوان بردند. علامه بحر العلوم در مورد تفسیر تبیان می نویسد: اما تفسیر او جامع علوم قرآنی است و آن کتابی بزرگ و بی نظیر در میان تفاسیر است. شیخ طبرسی در کتاب تفسیر خود به آن نزدیک می شود و از اقیانوس بیکرانه آن بهره ها میگیرد با اینکه ابن ادریس حلی (م ۵۹۴ق) با شیخ الطائفه در مسائل فقهی در مقام مبارزه و مقاومت بر می آید و در رد عقاید فقهی و افکار اجتهادی او می ایستد و او نخستین کسی است که با آرا و اقوال شیخ مخالفت علنی کرده است، در عین حال در برابر عظمت و بلندی مقام او اقرار می کند و استحکام مبانی و اصول تبیان را ستایش میکند (دوانی) ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۲۸۹). تفسیر تبیان تفسیری جامع با رویکرد کلامی و ادبی است زیرا در قرن چهارم و پنجم با مطرح شدن عقاید معتزله و اشاعره سران این مذاهب به تألیف تفاسیر مختلف پرداخته و افرادی چون بلخی ابو علی جبائی و قاضی عبدالجبار به تألیف تفاسیر کلامی پرداختند و به اثبات اصول موضوعه خود در ابطال آرای کلامی مخالفان روی آوردند. در چنین اوضاع بحرانی، صاحب تبیان در پرتو قرآن به دفاع از عقاید و مقدسات مذهب برخاست و به پاسخ ملحدان و منکران معارف اسلام اقدام کرد خود شیخ طوسی در مقدمه تفسیرش به بیان انگیزه اش از تألیف این تفسیر اشاره دارد (طوسی، ۱۴۱۳، مقدمه (۲).
. تفسیر مجمع البیان العلوم القرآن طبرسی (م ۵۴۸) ق): امین الاسلام ابو علی فضل بن حسن بن فضل طبرسی یکی از مفسران نامدار و مشهور شیعه در همه قرون و اعصار است. طبرسی از علوم متنوع زمان خویش مانند فقه، کلام، سیره تاریخ و تفسیر کاملاً بهره مند بود ولی شهرت ویژه او با تفسیر و علوم قرآنی، به ویژه مجمع البیان و جوامع الجامع است. طبرسی سه تفسیر داشت که کبیر، اوسط و صغیر نامیده شدند مجمع البیان را تفسیر کبیر جوامع الجامع را تفسیر اوسط و الکاف الشاف در تلخیص کشاف زمخشری را تفسیر صغیر نامیده اند. به این ترتیب که طبرسی، نخست مجمع البیان را نوشت و بعد از وقوف بر تفسیر کشاف، نکات و لطایف آن را برگزید و نام آن را الکاف الشاف نهاد سپس بنا به اصرار فرزندش ابونصر حسن (صاحب کتاب مکارم الاخلاق) نکات و لطایف هر دو کتاب مذکور را
در کتاب سومی به نام جوامع الجامع گردآورده است و در اختصار آن کوشش کرده است، البته کتاب تفسیر صغیر طبرسی در دسترس نیست تفسیر جوامع الجامع که از آن به الوسیط هم نام برده میشود در چهار جلد است و پس از مجمع البیان از معروف ترین تألیفات طبرسی است. مجمع البیان به اتفاق آرای شیعه و اهل سنت در جامعیت اتقان روش تفسیر و تبیین مفاهیم آیات قرآن از منزلت خاص و جایگاه ویژه ای برخوردار است به گونه ای که نه تنها شیعیان، بلکه دانشمندان اهل سنت هم از تفسیر مجمع البیان به گونه ای ویژه تجلیل کرده اند. ذهبی دانشمند اهل سنت و صاحب کتاب التفسیر و المفسرون به تفصیل در مورد این تفسیر سخن گفته است و پس از بررسی جوانب مختلف آن میگوید مجمع البیان، در تمام مباحثی که وارد شده است به زیبایی و نیکویی از عهده اش برآمده است آنگاه که از قرائتها و چگونگی آنها بحث کرده است و آن هنگام که از اعراب و مباحث مربوط به آن سخن رانده است یا زمانی که در مقام دفاع از مذهب و اعتقاد خویش برخاسته است صاف و روشن رأی خود را اظهار داشته است و هرگاه نظرات پیشینیان را مطرح میکند در تمام مراحل انصاف را رعایت کرده و در اظهار عقیده اش افراط نمی ورزده ذهبی، ۱۳۹۶، ج ۲: ۱۰۲-۱۴۴).
. تفسیر روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن ابوالفتوح رازی ابو الفتوح جمال الدین حسین بن علی بن محمد رازی خزاعی از علما و مفسران بزرگ قرن ششم است. تفسیر ابوالفتوح رازی از مهمترین منابع معتبر تفاسیر شیعه و سنی به شمار می آید با اینکه مؤلف در اصل از نژاد عرب است، اما در اثر زندگی و
سکونت دراز مدت در ایران در زبان فارسی تبحر کامل یافته و این یادگار جاویدان فارسی را آفریده است که میتوان آن را یکی از بزرگترین یادگارهای نثر فصیح ادب فارسی برشمرد شیوه تنظیم تفسیر ابوالفتوح رازی کلامی روایی است اما از آنجا که بر جنبه های ادبی واژه های قرآنی مانند مباحث لغوی و زبانی و استشهاد به اشعار عربی برای روشن شدن معانی کلمات و جنبه های صرف و نحو نیز تأکید دارد، خصوصیت ادبی را نیز میتوان بر آن افزود مؤلف تفسیر کنز الدقائق در مورد تفسیر ابوالفتوح میگوید پدیدآورندگان تفاسیر عقلیه مانند فخر رازی، محور کتاب خود را به ابوالفتوح رازی نهاده و در تفسیر نکات مهم به آن رجوع کرده اند و
معلوم می شود که تا چه اندازه تفاسیر اهل سنت در منقول و معقول، از منابع تفسیری شیعه تأثیر پذیرفته اند بنابراین چنان که شیعه امامیه در سایر علوم اسلامی نقش رهبری مسلمانان را داشته اند همین طور در علم تفسیر در طول قرنهای متمادی از سایر فرق مسلمین پیشرو بوده اند قمی مشهدی ۱۳۶۵، ج ۱ (۹) تفسیر ابوالفتوح در طبقه بندی تفاسیر از منظر گرایش تفسیری در شمار تفسیرهای جامع به شمار می آید زیرا از یک سو مطالب گوناگون ادبی کلامی فقهی، تاریخی عرفانی و اخلاقی را با کوتاهی و شیوایی شایسته بازگو کرده است و از سوی دیگر رویکرد استدلالی و برهانی دارد. از امتیازات تفسیر ابوالفتوح به کارگیری روش تفسیر قرآن به قرآن در اندیشه های کلامی است. در واقع زیستگاه ابوالفتوح یعنی ری در قرون پنجم و ششم محل مجادلات و مناظره فرقه های مذهبی بوده و فرقه های مذهبی مانند معتزلیان اشعریان و شیعیان در ری پایگاه های فکری فعال داشتند و این فضا تأثیر خود را بر گرایشهای تفسیری آن زمان برجای نهاد به گونه ای که این جهت گیری در تفاسیر کشاف زمخشری و کبیر فخر رازی مشهود بود. ابوالفتوح در اثنای تفسیر هر جا که فرصتی به دست می آورد و مناسبتی می یافت جانب شیعه را با استدلال و استناد به روایات و آیات تقویت و حقانیت این مذهب را ثابت میکند اما به این نکته نیز باید توجه داشت که او در این زمینه تعصب شدید از خود نشان نمیدهد معرفت، ۱۳۸۰، ج ۲: ۳۹۳).
۲-۶ نقش شیعیان در گسترش و تحول علوم عقلی ۱-۲-۶ نقش شیعیان در تطور و احیای فلسفه اسلامی
شروع فلسفه اسلامی را به عنوان مکتبی فکری و دانش مستقل از سایر علوم دینی چون کلام تفسیر و حدیث از دوره نهضت ترجمه قرن سوم در نظر میگیریم. به دلیل همراه شدن مباحث کلامی با مباحث عقلی که برای دفاع از دین بود، به آن حکمت گفته شد کلمه فلسفه در قرآن وجود ندارد در قرن سوم با آغاز ترجمه کتب فلسفی مباحث فلسفی به اسلام راه پیدا کرد شخصیت مهم و تأثیرگذار از دانشمندان به نام جهان اسلام و تشیع ابونصر فارابی (م) (۳۳۹ ق) بود فارابی که تحصیلات خود را نزد برجسته ترین استادان زمان خویش گذرانده بود توانست با نبوغ خود و تسلطی که بر
جریان های فکری و فلسفی پیش از اسلام داشت مکتب فلسفه اسلامی را هویت مستقلی ببخشد کندی اگر چه توانسته بود به عنوان نخستین فیلسوف اسلامی ظاهر شود این عنوان بیشتر به سبب شرح و تفسیر آرای فیلسوفان یونان و برخی از ابتکارات و مخالفت های او با افکار فلسفی یونانی بود اما فارابی به سبب ابتکارات بنیادینی که در مباحث فلسفی و به خصوص مباحث متافیزیکی داشت، بنیان گذار فلسفه اسلامی شناخته شد. در واقع فارابی از نخستین حکمای اسلامی است که در آثار خود به تحقیق در مباحث سیاست و حکومت پرداخته و درصدد الگویی برای مدینه فاضله برآمده است. آثار و اندیشه های او افزون بر آنکه در فیلسوفان بعدی جهان اسلام چون ابن سینا، ابن باجه سهروردی و ملاصدرا تأثیر گذار بود با ترجمه های گوناگون در غرب نیز سازگار بود کربن، ۱۳۶۱، ج ۱: ۱۹۴).
از قرن پنجم با دو رویکرد در مورد فلسفه مواجهیم نخست اندیشه فلسفی و عقلی شیعی با مرکزیت ایران و دیگری جریان ضد فلسفی اهل سنت است. ظهور دو مکتب مشاء (ابن سینا) و اشراق سهروردی نقطه عطف در تاریخ فلسفه اسلامی است. اگرچه اما می بودن این دو فیلسوف ثابت نشده اما گرایش شیعی آنها به خصوص ابن سینا) قطعی بود. در مقابل این گرایش شیعی که مروج و بسط دهنده فلسفه اسلامی بود، جریان فلسفه ستیز اهل سنت قرار داشت. فلسفه مشاء به رهبری ابن سینا (م ۴۲۹ ق) که از مکتب عقل گرای ارسطو نشئت میگیرد با آثاری چون شفا که دایرهالمعارف فلسفی در هجده جزء است و اشارات و تنبیهات که بهترین کتاب اوست شناخته می شود فاخوری، ۱۳۶۷ ۴۵۴-۴۵۲) ابن سینا که حکیم تمام عیار اسلامی است همه حکمت های اسلامی پیش از خود را تحت الشعاع قرار داد و پس از او چه در طب و چه در فلسفه کتاب هایش محور قرار گرفت و بر آنها حاشیه و شرح نوشته شد مطهری، ۱۳۶۲: ۵۴۹) مکتب اشراق نیز به رهبری شیخ شهاب الدین سهروردی شیخ اشراق م ۵۸۷ ق) پدید آمد. دو کتاب حکمت اشراق و آواز پرقو معرف مشرب و مکتب اوست. روش فلسفی بسیاری از فیلسوفان اسلامی پس از ابن سینا، مشائی بود؛ یعنی فقط بر استدلال عقلی تکیه می کردند اما زمانی که این مشرب در جهان مسیحیت رو به قدرت می رفت در دنیای اسلام حملات صوفیان و متکلمان به جنبه عقلانی فلسفه ارسطویی، به ضعف آن منجر شد و سهروردی روش فلسفی اشراقی را احیا کرد در این روش به دو چیز تکیه می شود:
نخست استدلال و برهان عقلی دوم مجاهده و تصفیه نفس است. بر اساس این روش تنها با نیروی استدلال و برهان عقلی نمیتوان به کشف حقایق دست یافت (مطهری ۱۳۸۱، ج ۵ (۱۴۸) پس از این فلاسفه اسلامی پیرو یکی از دو مشرب مشاء و اشراق شدند و نحله و روش فلسفی جدیدی ظاهر نشد و اوج فلسفه در این مقطع به خواجه نصیر منتهی شد که احیاگر فلسفه مشاء به شمار می رود.
۲-۲-۶ فلسفه ستیزی در جهان اسلامی شیعیان مدافعان فکر فلسفی
فلسفه در هر زمانی با مخالفان موانع و دشواریهایی مواجه بوده است. بعد از رواج مسیحیت در یونان و ر و روم مردم از مباحث فلسفی به کلی منع شدند و کتب فلسفی را یا سوزاندند یا مخفی کردند زیرا فلسفه را بر ضد شرایع و مخالف عقاید دینی می دانستند در جهان اسلام نیز از زمان وارد شدن فلسفه به مقولات فرهنگی مسلمانان همواره مخالفت عده ای را به همراه داشته و برخی از فلاسفه مسلمان به کفر و الحاد متهم شدند. به همین دلیل برخی میگویند اندیشه های فلسفی در جهان اسلام آرام و بدون کشمکش صورت نپذیرفته و در هر برهه ای از زمان با نوعی مخالفت و خصومت روبه رو بوده است ابراهیمی دینانی، ۱۳۷۹، ج ۱: ۱).
در میان دانشمندان قرن چهارم، پنجم و ششم کمتر کسی از فیلسوفان مسلمان را می توان یافت که از اتهام به کفر زندقه و الحاد دور بوده باشد و حتی برخی از دانشمندان در اواخر عمر از اینکه مدتی در این راه سرگردان بوده اند، نادم شده استغفار میکردند مثلاً در مورد حسن بن محمد بن نجا الأربیلی (متوفی ۶۶۰ ق) که فیلسوف شیعی و مشهور در علوم عقلی بود آورده اند که آخرین سخن او در بستر احتضار این بود که صدق الله العظیم و کذب ابن سیناه یعنی راست گفت خداوند بلند مرتبه و دروغ گفت ابن سینا (صفا، ۱۳۷۴: ۱۴۰).
اکثر فقها و محدثان اهل سنت برای علم کلام حرمت قائل بودند. ابن جوزی کلام و فلسفه را حرام و کفرآمیز میداند و در تحریم علم کلام از شافعی چنین نقل میکند اگر بنده ای به همه منهیات خداوند جز شرک دچار شود، بهتر از آن است که در علم کلام نظر کند احمد بن حنبل گفت که اهل کلام هیچ گاه روی رستگاری را نخواهند دید و همه علمای کلام زندیق اند ابن جوزی، ۱۴۲۶: ۸۲-۸۳).
علت مخالفت با علم کلام آن بود که متکلمان برای اثبات اصول عقاید خود و مبارزه با مخالفان از ابزار منطق استفاده میکردند و چون فقها و اهل حدیث در قبال براهین آنان عاجز می ماندند به صدور فتاوایی بر ضد متکلمین اقدام می کردند. اشاعره هم در تکفیر معتزله و فلاسفه با اهل حدیث همراه بودند (صفا، ۱۳۷۴ ۱۴۳) به این ترتیب جریان عقل ستیزی در میان مسلمین انکار نشدنی است.
مسلمانان از دو دسته علوم یاد میکنند یکی علوم اسلامی و دیگری علوم اوائل. فلسفه از نوع دوم بوده که قبل از ظهور اسلام رواج داشته است. بعد از ورود فلسفه به جهان اسلام مطلق علوم عقلی در معرض اتهام بوده، به طوری که مهندسان متجمان ریاضی دانان و طبیعی دانان نیز در معرض حملات شدید اخباریون قرار گرفته اند.
موسی نوبختی کتابی تحت عنوان الرد على المنجمین نوشت صفا، همان (۱۴۵). شافعی نیز معتقد به حرمت علم نجوم بود سبکی (۱۹۹۲، ج ۱: ۲۵۸-۳۴۳؛ حموی، ۱۴۰۸، ج ۷: ۲۸۸). صاحب بن عباد هندسه را برای دین خطرناک میدانست و مهندسان را احمق می خواند (حموی، همان، ج ۴ ۱۷۳)
یکی از مهمترین گروه های مخالف فلسفه در جهان اسلام، متکلمین و به خصوص اشاعره بودند اختلاف متکلمین با فلاسفه مبنایی بوده و از آنجا نشئت می گیرد که آنان وظیفه پاسداری از عقاید دینی را برای خود لازم می دانند، در نتیجه احکام عقل را تا جایی معتبر میدانند که با صریح نقل در تعارض نباشد، در غیر این صورت نقل را ترجیح داده و از عقل میگذرند مسائلی که ابوحامد غزالی در خاتمه کتاب تهافت الفلاسفه و نیز در کتاب المنقذ من الضلال به سبب آن فلاسفه را تکفیر کرده است، سه موضوع زیر بوده است: ۱ قدم عالم؛ ۲ انکار علم خدا به جزئیات؛ ۳. انکار معاد جسمانی
غزالی میگوید این سه عقیده فلاسفه کفر صریح و مستلزم کذب پیامبران است و هیچ یک از فرقه های اسلامی به این امور اعتقاد ندارند اگرچه فلاسفه به سبب ترس از مسلمانان و رعایت مصلحت تقیه کرده و آشکارا رسالت پیامبران را انکار نکرده اند (غزالی، ۱۹۷۱ ۲۵۱)
مهم ترین چیزی که باعث اختلاف میان فلاسفه و متکلمان اسلامی بوده، مسئله حادث یا قدیم بودن عالم هستی است. اکثر ،فلاسفه از جمله ارسطو و اتباع مسلمانش
نظیر فارابی ابو علی سینا و ابن رشد عالم را قدیم میدانند غالب متکلمان اسلامی، قائل به حدوث عالم بوده و جز خداوند متعال چیزی را قدیم نمی دانند. انگیزه متکلمان از مخالفت در مسئله قدم عالم این است که معتقدند فلاسفه از این طریق خلق عالم به وسیله خداوند را نفی میکنند متکلمان اسلامی معتقدند که فقط خداوند قدیم است و هر چه جز خداست و به عنوان جهان و جز خدا نامیده میشود اعم از ماده و صورت افراد و انواع اجزاء و کلیات مجرد و مادی همه حادث اند، ولی فلاسفه اسلامی معتقدند که حدوث از مختصات عالم طبیعت است؛ عوالم مافوق طبیعت مجرد و قدیم اند. در عالم طبیعت نیز اصول و کلیات قدیم اند فروع و جزئیات حادث اند بنابراین جهان از نظر فروع و جزئیات حادث است اما از نظر اصول و کلیات قدیم است (مطهری، ۱۳۸۴، ج ۱: ۱۷۶).
. خواجه نصیرالدین طوسی (م) (۶۷۲ (ق) احیاگر فکر فلسفی هر مقدار فلسفه گسترش یافت به همین میزان مخالفت با فلسفه و علوم عقلی رایج شد، مقطع قرن پنجم و ششم قمری را باید دوره تقابل مخالفان و مدافعان فلسفه نامید. مخالفت غزالی با فلسفه با شدیدترین شکل انجام شد. خواجه نصیرالدین طوسی وظیفه دفاع از تفکر فلسفی و رد اتهامات مخالفان را بر دوش کشید خواجه در حکمت و فلسفه تبحر و تسلط فوق العاده ای داشت شرح او بر اشارات ابن سینا بیانگر جایگاه او در فلسفه است. او در سنگر دفاع از فلسفه قرار گرفته و به شکل ها و شبهه های امام فخررازی و سخنان تندوتیز غزالی به بهترین شکل و نیکوترین صورت پاسخ گفت. فخررازی هر چند مانند غزالی در صدد تخریب و رد کلی فلسفه و فیلسوفان نبود، اما انتقادهای تندی متوجه آنها ساخته بود که پیکر فلسفه از تیر اعتراض های او به کلی مصدوم و مجروح شده بود نعمانی، ۱۳۲۸، ج ۱: ۵۷).
دو شرح بر اشارات ابن سینا از دیگر شرحها ممتاز شده است. نخست شرح فخررازی م (۶۰۶ ق) که انتقاد و رد بر فلسفه است و دوم شرح خواجه نصیر با نام حل مشکلات الاشارات است. خواجه با تألیف شرح اشارات و تنبیهات که یکی از بزرگترین و ماندگارترین آثار فلسفی است به بسیاری از شکلها و انتقادهای فخر رازی بر فلسفه مشائی ابن سینا پاسخ داده و با اینکار بنیان افکار فخررازی را منهدم و نقش بی بدیل خود را در احیای فکر فلسفی به ویژه نسبت به مکتب مشائی ایفا کرده است نصر، ۱۳۸۲: ۲۰۲-۲۹۹)
ابن خلدون در مقدمه تاریخش شک فخررازی را در مسائل فلسفی به عنوان تضعیف مبانی فلسفی و دفاع از دین معرفی میکند ابن خلدون، بی تا ۳۴۵). اما صاحب کتاب کنز الحکمه تردید فخررازی را به علت بلند پروازی و جاه طلبی او می داند و معتقد است که او قادر به درک معانی بلند حکمت نبوده است ولی به شرح و تفسیر سخنان حکما پرداخته و در اثر کج فهمی و عدم فهم کلمات حکمای پیشین شبهات واهی بر آنان وارد کرده است شهرزوری، ۱۳۸۹، ج ۲: ۹۵۳)
شاید بتوان مهم ترین شأن فلسفی خواجه را احیای حکمت مشاء و پاسخ به شبهات فخررازی دانست. خواجه در مواردی از شرح اشارات، ضمن پاسخ به اعترافات فخر رازی یادآور میشود که همه اعتراضاتی که فخررازی بر بوعلی وارد کرده از خود او نیست، زیرا در بعضی از موارد از ابوالبرکات بغدادی است از جمله در مسائل صدور کثیر از واحد بقا نفس ناطقه و در مسئله حرکت قسری چنین است (طوسی، ۱۳۷۹، ج ۳ ۲۴۹؛ ج ۲ ۳۷۹-۲۲۱) همچنین خواجه در برخی موارد فخررازی را متأثر از شرف الدین محمد مسعودی (طوسی، ۱۳۷۹، ج ۲ (۳۲۱). و گاه متأثر از عبدالکریم شهرستانی میداند (طوسی، ۱۳۷۹، ج ۳ ۲۶۲).
خواجه در مقدمه شرح اشارات انگیزه خود در پاسخ به اعتراضات فخررازی را چنین بیان میکند قصدم از شرح بر اشارات بوعلی پاسخ به اعتراضاتی است که امام فخر رازی در شرح بر اشارات بوعلی وارد کرده است زیرا او در اثنای شرح در رد بر بوعلی افراط کرده و در نقض قواعد او از حد و اعتدال گذشته است. در واقع شرحی که بر اشارات نوشته همان گونه که بعضی گفته اند جرح است نه شرح ( طوسی، ۱۳۷۹، ج ۱ (۲) در مواردی هم خواجه تصریح میکند که پاسخ به اعتراضات فخررازی واجب است (طوسی، ۱۳۷۹، ج ۱: ۴۵۸)
۳-۲-۶ کلام شیعه، تلفیق عقل و نقل با نقش برجسته خواجه نصیرالدین طوسی کلام شیعه تا قرن پنجم تبیین و تنظیم موضوعی را دنبال کرده است. در این مرحله متکلمان امامی با توجه به ظهور و بروز تفکرهای رقیب مانند قدریه، معتزله، اشاعره و…. و همچنین غیبت امام دوازدهم (ع) به تبیین مسائل کلامی بر اساس مکتب اهل بیت (ع) پرداخته و آنها را در موضوع های خاصی تنظیم کرده و شبهه های وارد شده را نیز پاسخ
گفتند، کما اینکه ابوسهل اسماعیل نوبختی (۳۱۱ ق) کتابهای التنبیه فی الامامه، النفی و الاثبات، فی استحاله رویه القدیم ابن قبه رازی قبل از (۳۱۹ ق) الانصاف فی الامامه و شیخ صدوق (۳۸۱ ق) التوحید و شیخ مفید الاعتقادات را تدوین کردند (صدر، ۱۳۷۵: ۳۶۷-۳۷۸) از قرن پنجم کلام شیعه دو مرحله مهم از تاریخ خود یعنی مرحله ساختارمندی و تکامل را طی کرده است.
متفکران شیعی در قرن چهارم و پنجم ضرورت آموختن و شناساندن اندیشه تشیع را به مردم احساس کردند. در قرن پنجم کلام شیعه نظامی ساختارمند پیدا کرد.
در این قرن و به ویژه در عهد آل بویه (۳۲۰-۴۴۷ ق) دانشمندان شیعی با استناد به قرآن کریم و با استفاده از اخبار اهل بیت (ع) مترقی ترین مکتب در اندیشه دینی را که می توان گفت تا آن روز در دنیای اسلام بی سابقه بود تأسیس و اصول فلسفی و اعتقادی آن را چنان پی ریزی کردند که نه تنها در طول تاریخ زنده بماند بلکه پیوسته تعالی خود را حفظ و چاره ساز و پاسخگوی مشکلات اجتماعی نیز باشد یارشاطر، ۱۳۵۷، ج ۹ ۱۱۷۵)، در این زمینه می توان از: المقنعه شیخ مفید (۴۱۳) (ق) المخلص، الذخیره و جمل العلم و العمل سید مرتضی (۴۳۶ ق) الاقتصاد و تمهید الاصول شیخ طوسی (۴۶ ق) و تقریب المعارف ابو الصلاح حلبی (۴۴۷ ق) و الیاقوت نوبختی (قرن (۵) نام برد.
خواجه نصیرالدین طوسی (۶۷۲ق با چینش و تنظیمی جامع و روش ابتکاری و با استفاده از اصول و قواعد فلسفی که در تجرید الاعتقاد تبلور یافت، کلام را به اوج تحول و تکامل رساند تا نیمه قرن هفتم به ترتیب قم و سپس بغداد عمده ترین مراکز کلامی شیعه بودند دیگر مراکز مانند نجف ری و حله تحت تأثیر یکی این از دو قرار داشتند. شهر قم مهمترین مرکز شیعه از قرن دوم به بعد بوده است. راویان محدثان و عالمان شیعی زیادی در این شهر به سر میبردند. شخصیت هایی چون زکریا بن آدم فضل بن شاذان و ابو اسحاق ابراهیم بن هاشم از اصحاب امام رضا و امام جواد (ع) محمد بن حسن صفار قمی صاحب بصائر الدرجات ابن قولویه قمی، علی بن حسین بن بابویه و فرزندش محمد شیخ صدوق سرآمد این مدرسه اند (جباری، ۱۳۸۳: ۱۴۹ ۲۰۵) این مدرسه در شیخ صدوق (م) (۳۸۱ ق) که سرآمد قمیان و رئیس محدثان است تبلور یافته و با رحلت او روبه افول نهاد اخباری گری و مبارزه با تفویض و غلو در بحث امامت دو ویژگی اصلی مدرسه قم بود مدرسی طباطبایی، ۱۳۶۸: ۳۸-۸۳).
بر اساس همین ویژگی شیخ صدوق میکوشید تا جایی که می توانست، اندیشه شیعه را از انگاره های غالیان بپیراید چنان که در الاعتقادات بحثی به نفی غلو و تفویض اختصاص میدهد (صدوق، ۱۴۱۲ (۷۱) دیگر مرکز کلام شیعه مدرسه بغداد بود.
چهره هایی مانند هشام بن حکم (م) (۱۷۹ق) شاگرد نامدار امام صادق (ع) و افرادی از خاندان نوبختی مانند ابو محمد نوبختی (م) (۳۱۰ ق) ابوسهل نوبختی (م ۳۱۱ ق) و همچنین بزرگانی مانند ابن عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی تا قرن چهارم و پس از آن شیخ مفید (م ۴۱۳ ق)، سید مرتضی (م) (۳۴۳ ق) و شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق) از برجستگان مدرسه بغدادند. از ویژگی های مرکز بغداد تأثیر گذاری بر کلام شیعی است به گونه ای که مبانی کلام شیعه در این دوره تدوین شد. تأثیر بر معتزله، عقل گرایی و رشد آن بود.
بر این اساس کلام شیعه از زمان شیخ مفید تا سید مرتضی و سپس شیخ طوسی قدم به قدم عقلی تر شد و روندی رو به رشد داشته است صابری، ۱۳۸۳، ج ۲: ۲۰۱).
خواجه نصیرالدین طوسی (م) (۶۷۲ ق) که در حکمت، کلام ریاضی هیئت و نجوم سرآمد بود و با خدمات ارزشمند و اثر گذار در راستای احیای علم و دانش نه فقط جامعه اسلامی، بلکه جوامع بشری را مدیون منت خود کرد، اما شاید بتوان گفت مهم ترین و ارزشمندترین خدمت خواجه ترویج تشیع و اثبات ولایت و امامت بر اساس قواعد کلام و فلسفه : بود.
مهم ترین آثار کلامی خواجه نصیر عبارت اند از: ۱ تجرید الاعتقاد ؛ ۲. تلخیص المحصل فصول نصیریه؛ ۴. قواعد العقائد؛ ۵ آغاز و انجام و رساله فی الامامه؛ ۷. رسائل العشر
تجرید الاعتقاد مهم ترین مؤثرترین و ماندگارترین اثر خواجه در کلام و از مهم ترین کتابهایی است که در تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است و نه فقط برای شیعه، بلکه موجب تحول در کلام اسلامی شد. این کتاب دارای شش بخش است که عبارت اند از ۱ امور عامه ۲ جواهر و أعراض . اثبات صانع و صفات او؛ ۴. نبوت؛ امامت ۶ معاد
خواجه، تجرید الاعتقاد را بعد از تلخیص المحصل با هدف تحصیل حق به جای المحصل فخررازی تألیف کرده است. او در مقدمه تلخیص المحصل می گوید: «همت های عالی برای تحصیل حق از طریق تحقیق روی گردان شده و دیگر کتابی قابل اعتماد و مشتمل بر اصول متقن اندیشه وجود ندارد و اینکه کسانی می پندارند کتاب المحصل
فخررازی این خلأ را پر کرده است چنین نیست؛ آن کتاب آکنده از اندیشه های باطل است و در نتیجه قابل اعتماد نیست (طوسی، ۱۴۱۷ تلخیص المحصل: ۱-۲).
چند امتیاز عمده کتاب تجرید الاعتقاد را میتوان چنین ذکر کرد: ۱. تلفیق بین مبانی فلسفی و کلامی در تبیین عقاید دینی ۲ تنظیم و چینش بدیع و تازه ای از مباحث کلامی امامیه ۳ تأثیر گذاری بر آثار و تألیف ها و حتی مکتبهای فکری بعدی؛ ۴ بیانی گویا رسا و وافی به معنا (الشیبی، ۱۳۸۰ (۹۲)
روش فلسفی در مسائل و مباحث کلامی از طریق خواجه نصیر به کمال و رشد لازم خود رسید خواجه نصیر با وجود اینکه فیلسوف است و در زمره فیلسوفان بزرگی همچون کندی فارابی و ابن سینا جادارد و از فلسفه و فیلسوفان دفاع می کند و نه تنها انتقادها، بلکه تخریبهای کسانی چون غزالی فخررازی و شهرستانی را نسبت به فلسفه و فلاسفه با جدیت و قاطعیت پاسخ میدهد اما پیرو محض فلاسفه نیست، بلکه در مواردی هم بر فیلسوفان و در رأس آنها ابن سینا خرده می گیرد و مبانی و دیدگاه آنها را نیز به نقد میکشاند او متکلمی است که با نگاهی فیلسوفانه به انجام وظایف و تحقق رسالتش می پردازد بنابراین با روحیه ای آزاداندیش به بررسی مسائل پرداخته و در برخی از موارد دیدگاه خاص خود را که گاه به متکلمان و گاه به فلسفه اشراق نزدیک تر است، ارائه کرده است.
۴-۲-۶ نقش دانشمندان شیعه ابوریحان بیرونی و خواجه نصیر در تحولات علوم ریاضی
. نقش ابوریحان بیرونی (م) (۴۴۰ق در تحول علوم ریاضی صاحبان الذریعه و اعیان الشیعه او را از بزرگان شیعه معرفی میکنند آقابزرگ، ۱۴۰۳، ج ۱۸: ۳۳۳؛ امین، ۱۴۰۳، ج ۶۶۹ ویل دورانت هم او را متمایل به شیعه میداند عبدالله نعمه، ۱۳۶۷: ۱۱۶). حسن امین نیز به اثبات تشیع او پرداخته است امین ،۱۴۱۸، ج ۲: ۱۴). مهمتر از همه نشانه هایی است که در آثار خود بیرونی وجود دارد در آغاز کتاب آثار الباقیه پس از حمد خداوند میگوید و الصلوه علی محمد المصطفى خیر الخلق و على آله ائمه الهدى و الحق (بیرونی ۱۳۸۰ مقدمه الف) او در کتاب الجماهر، از عبارت اهل بیت رسول و اولاد بتول استفاده میکند بیرونی بیتا (۲۳). بیرونی با طرح جریان غدیر، آنگونه که شیعیان راسخ دوازده امامی بر آن پافشاری می کنند، عقاید
شیعی خود را آشکار میکند همچنین به نحوی ارزشی حادثه عاشورا را نقل می کند (بیرونی ۱۳۸۰ ۴۲۰-۴۲۹) بیرونی را صاحب ۱۵۳ اثر دانسته اند که از مجموع آثارش ۳۵ جلد آن از دستبرد حوادث محفوظ مانده و از این ۳۵ جلد ۲۲ اثر در موضوع ریاضیات و نجوم است قربانی ۱۳۷۴ (۲۷) برخی او را بزرگترین دانشمند جهان اسلام و بعضی دیگر او را به کسانی چون لایپ نیتز و لئوناردو داوینچی تشبیه کرده اند ویل دورانت ۱۳۶۷، بخش اول ۳۱۱).
آثار مهم ابوریحان در علوم ریاضی
الف) التفهیم لا وائل صناعه التنجیم در ریاضیات عمومی هیئت و نجوم این کتاب را ابوریحان به دو زبان عربی و فارسی در غزنه به خواهش بنت الحسین خوارزمی در سال ۴۲۰ ق تألیف کرد بیرونی ۱۳۶۲ ح) بیرونی با کوتاه ترین شکل ممکن سعی کرده است این کتاب را به صورت آموزشی در چهار علم اصلی هندسه حساب و جبر، هیئت و احکام نجوم و فنی فرعی عملی یعنی اسطرلاب تألیف کند (همان: ی). این کتاب در واقع اصطلاح نامه ای است که به صورت آموزشی تألیف شده است. بیرونی در این کتاب اصطلاحات مورد نظر را به طریق سؤال و جواب شرح داده است و این خود نخستین گام مثبتی است که در تاریخ آموزش ریاضیات مشاهده می شود. در واقع مؤلف مجموعه ای از اصطلاحات ریاضی را در پیش روی ما قرار میدهد تا علم ریاضی در قرون گذشته را به درستی درک کنیم و بتوانیم علوم ریاضی آن زمان را به صورت امروزی استفاده کنیم (بیرونی ۱۳۶۲ ۳-۲۳)
ب) مقالید علم الهیئه یکی از مهمترین آثار بیرونی و نخستین کتاب مستقل مثلثات کروی است. دو مؤلفه با اهمیت در این کتاب وجود دارد نخست اینکه برعکس قدما که همیشه در آثار خود مثلثات کروی را به عنوان مبحثی از علم نجوم و هیئت بیان می کردند بیرونی مثلثات کروی را اصل قرار داده و محاسبه اندازه قوسهای فلکی را به عنوان مورد استعمال آن ذکر کرده است بیرونی مخترعان این دو قضیه و هر کس که به نحوی در اینکار دخالت داشته را معرفی کرده و نظر او را شرح داده است (قربانی، ۱۳۷۵ ۱۹۴)
ج) کتاب فی راشیکات الهند اهمیت این کتاب از لحاظ ریاضیات از این جهت است که بیرونی آنچه را که درباره نسبت و تناسب در ریاضیات هندی یافته با آنچه در
این باره از ریاضیات یونانی به مسلمانان رسیده بود در هم آمیخته و آنها را با هم تلفیق کرده است و پیش از بیرونی کسی اینکار را انجام نداده بود (قربانی، ۱۳۷۵ ۱۹۰).
د) مقاله سوم از قانون مسعودی کتاب قانون مسعودی بیرونی از مهم ترین و مفصل ترین آثار اوست این کتاب در حقیقت دایره المعارفی است که زبده معلومات مربوط به هیئت و نجوم مثلثات کروی و جغرافیای ریاضی عصر بیرونی را دربر دارد و مورد استفاده ریاضی دانان در قرون متمادی بود مقاله سوم از قانون مسعودی در مثلثات و به ویژه مثلثات کروی است و میتوان این مقاله را خلاصه ای از علم مثلثات دانست که در هیئت و نجوم مورد نیاز است (قربانی، ۱۳۷۵ ۱۹۴)
نظریات و نوآوری های علمی بیرونی
الف) اینکه شعاع نور از جسم مرئی به چشم می آید. این کشف انقلابی بزرگ در علم مناظر پدید آورد. ابن سینا و ابن هیثم نیز از این نظریه متابعت کردند.
ب نظریه گردش زمین به دور خود و حرکت وضعی آن برخلاف نظریه غالب که زمین را ساکن می پنداشت.
ج) نظریه استخراج اندازه محیط زمین که اروپایی ها معادله و محاسبه او را قاعده برونی» نامیدند.
د از کارهای مهم بیرونی این بود که دست به اندازه گیری های زمین سنجی زد و طول و عرضهای جغرافیایی را با دقت تعیین کرد وزن مخصوص سنگهای گران بها را محاسبه کرد و بر این اساس که در آبراه های مرتبط آب هم سطح می شود، طرز کار چشمه های طبیعی و چاههای فورانی را تبیین کرد توصیف روشنی از بخشهایی از هند و مردم آن دیار نوشت و بهترین رساله سده میانه درباره ارقام هندی را نیز تألیف کرد. گرچه ارشمیدس قوانین وزن اجسام را کشف کرد ولی علمای اسلامی به استخراج آن نائل آمدند. بیرونی وزن مخصوص اجسام را با ابزار مخروطی شکلی اندازه گیری می کرد که باید آن را قدیمیترین پیکنومتر دانست او نخست با کمال دقت جسم مورد مطالعه را وزن میکرد و سپس آن را در وسیله مخروطی شکل مذکور که از آب پر شده بود وارد می کرد، آنگاه مقدار آبی را که در اثر وارد شدن آن جسم بیرون ریخته بود وزن می کرد، ضمناً برای خارج شدن آب اضافی از درون وسیله مورد بحث، سوراخی در
محل مناسب تعبیه شده بود رابطه بین وزن جسم و وزن حجم آب وزن مخصوص جسم مورد نظر را نشان میدهد وی در مجموع ۲۱ عنصر را از نظر وزن استخراج کرده است میه) لی ۱۳۷۱ ۲۲۱؛ فاخوری، ۱۳۶۷: ۳۶۶)
. نقش خواجه نصیرالدین طوسی (م (۶۷۲ ق در تحول ریاضی میشل شال ریاضی دان برجسته فرانسوی میگوید یکی از علمای بزرگ هندسه در قرون وسطی، خواجه نصیر الدین طوسی است که در همه رشته های علوم زمان خود کتاب های مبسوط نگاشته است. تحریر اقلیدس که با تفسیر خواجه نصیر در سال ۱۵۹۴ م. در اروپا چاپ و دارای ارزش و شایستگی کامل است مدرس رضوی ۱۳۷۰ ۳)
یکی از کارهای مهم خواجه تفکیک نجوم از مثلثات بود. رابطه تنگاتنگ نجوم و مثلثات به گونه ای است که تفکیک این دو را مشکل نشان میدهد خواجه در این مرحله از تاریخ علم به عنوان نخستین دانشمند با نوشتن کتاب حساب مثلثات به صورت مستقل در سال ۶۴۸ق توانست مثلثات را از دل نجوم خارج کرده و علمی مستقل ایجاد کند. خواجه نصیر، مجموعه ای از نخستین ها بود که خود نشانگر توان علمی ابتکار ذهنی و تأثیر گذاری او در حیطه علم ریاضیات بوده است. او نخستین کسی است که کتابی مستقل به عنوان شکل القطاع می نویسد. او به عنوان نخستین نفر در این کتاب با استفاده از مثلث مسطحه فرضیات کسینوس زاویه را تا حد کنونی ارتقا بخشید (دفاع، ۱۳۸۵: ۲۱۰).
اریک بل مورخ علم ریاضیات در کتابش تحت عنوان ریاضیات و تحول آن در طول تاریخ میگوید کتابی که خواجه نصیرالدین طوسی در زمینه مثلثات تألیف کرد به سبب ابداعات و نوآوریها و پیشرفتهایی که در این زمینه ارائه داد تأثیر بسیار زیادی بر ریاضی دانان شرق و غرب داشت دفاع ۱۳۸۵ (۲۱۱) پرفسور در یک سترویک معتقد است: «خواجه نصیر در کمال شایستگی تلاش کرد بر پنجمین موضوع از موضوعات اقلیدس اقامه برهان کند که این تلاش آغاز عصر جدیدی در علم ریاضیات جدید بود، به همین دلیل همه تواناییها و استعدادهای وی به این برهانش معطوف شد که می گوید: مجموع زوایای مثلث برابر است با دو زاویه قائمه (دفاع، ۱۳۸۵: ۲۱۳)
آثار ریاضی خواجه نصیر
جرج سارتن میگوید برو کلمان ۱۵۶ اثر از طوسی را در زمینه ریاضیات ثبت کرده و
۶۴ کتاب دیگر را نیاورده است سارتن ۱۳۸۳ (۱۸۶۴) مهم ترین آثار خواجه در علوم ریاضی عبارت اند از:
الف) کشف القناع عن اسرار شکل القطاع شامل پنج مقاله در موضوع مثلثات است سارتن ۱۳۸۳ ۱۸۶۵؛ قربانی (۱۳۷۵ ۴۸۹ این کتاب از ویژگی خاصی برخوردار است به گونه ای که اندیشمندان غربی آن را به زبانهای مختلف ترجمه کردند امین، ۱۴۰۳، ج ۹ ۴۱۹؛ آقابزرگ، ۱۴۰۳، ج ۱۱: ۱۸۱).
ب الرساله الشافیه عن الشکل فی الخطوط المتوازیه از جهت تاریخ ریاضیات اهمیت زیادی دارد موضوع آن بحث درباره اصل پنجم از کتاب اقلیدس است سارتن، ۱۳۸۳، ج ۲: ۱۸۶۴؛ قربانی، ۱۳۷۵ (۴۹۱).
(ج) حساب ضرب و القسمه؛ کتاب به زبان فارسی و شامل سه مقاله است.
نخست در حساب دوم در حساب کسور و سوم در حساب درجه و دقیقه است (قربانی، ۱۳۷۵ ۴۹۲)
د) رساله التذکره خواجه در رساله اخترشناسی خویش ثابت کرده است که اگر یک دایره با دایره ای به قطر دوبرابر قطر آن مماس داخل باشد و اگر دو دایره را یکنواخت در جهات عکس بچرخانیم به گونه ای که همچنان مماس بماند و سرعت دایره کوچک تر دوبرابر سرعت دایره بزرگتر باشد در این صورت نقطه تماس اولیه دایره کوچک تر با دایره بزرگتر در مسیر قطر دایره بزرگتر حرکت خواهد کرد سارتن، ۱۳۸۳، ج ۲: ۱۸۶۵).
خلاصه فصل ششم
شیعیان با برخورداری از متدولوژی و مهندسی علوم و با ایجاد مکاتب علوم عقلی و نقلی دوران رشد فرهنگی را پیمودند. در علوم نقلی مانند فقه و تفسیر، توسعه و در برخی موارد تحول رخ داده است مهندسی علم فقه از شیخ طوسی تا محقق حلی نشان دهنده سیر و روند تحول در فقه شیعه است مکتب شیخ طوسی که نتیجه آن گسترش مسائل فقهی و آغاز فقه استدلالی بوده و مکتب ابن ادریس حلی، مرحله گسترش فقه استدلالی و رویکرد انتقادی در فقه بوده و این روند با محقق حلی توسعه یافت و در این مسیر دانشمندان متعدد شیعه با آثار فاخر ظهور کردند. در این دوره رشد تفاسیر شیعه از جهت روش و محتوا و هم تعدد آثار، کاملاً روشن است، به گونه ای
که قرن پنجم و ششم را باید دوره تحول تفسیر شیعی نامید. از مهم ترین نکات در تفاسیر شیعه وجود تفاسیر جامع با رویکرد عقلی اجتهادی و در برداشتن موضوعات کلامی با رویکرد اعتدالی بود شیعیان با سه تفسیر التبیان شیخ طوسی، مجمع البیان طبرسی و روض الجنان ابو الفتوح رازی در این نوع از تفاسیر پیشگام بودند. مشخصه این تفاسیر جامعیت آنهاست به گونه ای که مؤلفان آنها دانشمندانی ذوفنون بوده و از روش عقلی – اجتهادی بهره میبردند در قرن پنجم و ششم دو مکتب فلسفی مشاء و اشراق ظهور یافتند از قرن پنجم تا نیمه قرن هفتم از ابن سینا تا خواجه نصیر) با دو رویکرد نسبت به فلسفه مواجهیم نخست اندیشه فلسفی و عقلی شیعی با مرکزیت ایران و دیگری جریان ضد فلسفی اهل سنت است. خواجه نصیر با تألیف شرح اشارات و تنبیهات که یکی از بزرگترین و ماندگارترین آثار فلسفی است به بسیاری از اشکال ها و انتقادها بر فلسفه مشائی ابن سینا پاسخ داده و با اینکار نقش بی بدیل خود را در احیای فکر فلسفی به ویژه نسبت به مکتب مشایی ایفا کرد در این دوره کلام شیعه از نقل به عقل تغییر مسیر داده و دستاورد اصلی کلام عقلی در این دوره نه فقط تثبیت هویت و استقلال کلام شیعه از معتزله بلکه تأثیر بر معتزله بود. همچنین دوره تکامل و تحول کلام شیعه به دست خواجه نصیرالدین طوسی محقق شد و کلام شیعه، عقلی فلسفی شد. خواجه نصیر به مهندسی علم کلام پرداخت به گونه ای که با چینش و تنظیمی جامع و روش ابتکاری و با استفاده از اصول و قواعد فلسفی کلام را به اوج تحول و تکامل رساند در علوم پایه دو چهره برجسته شیعه یعنی ابوریحان بیرونی و خواجه نصیر طوسی صاحب نوآوری و آثار مؤثر در ریاضیات بودند، به گونه ای که حتی دانشمندان غیر مسلمان به نقش و تأثیر آنها اذعان دارند.
خود آزمایی چهارگزینه ای فصل ششم
۱ شیعیان تا اول غیبت کبری دارای چند کتاب حدیث بودند که کتابهای حدیثی اربعه شیعه از این کتب گرفته شده است؟
الف) ۲۰۰
ج) ۴۰۰
ب ۳۰۰
د) ۵۰۰
فصل هفتم
دولت صفویه؛ رسمیت تشیع در ایران
هدف کلی
ضرورت آشنایی با چگونگی تشکیل دولت صفویه و نقش و تأثیر دولت صفویه در گسترش تشیع
هدف های یادگیری
دانشجو پس از مطالعه این فصل می تواند
ا زمینه ها و چگونگی تشکیل دولت صفویه را بیان کند.
خدمات و نقش صفویه در گسترش تشیع را تبیین کند.
.. علما و دانشمندان دوره صفویه و نقش آنها را در معرفی و ترویج مکتب تشیع توضیح دهد.
۱-۷ زمینه های سیاسی و مذهبی تشکیل دولت صفویه
در اوایل قرن دهم واقعه ای بسیار مهم در تاریخ ایران رخ داد که نقطه عطفی در تاریخ تشیع محسوب می شود. این واقعه ظهور حکومت صفویان بود. این خاندان بر چند پارگی ایران پایان میدهد و حکومتی ملی را در سرتاسر آن حاکم کردند.
پس از حمله مغول مذهب شیعه توانست آزادی بیشتری به دست آورد، زیرا تهاجم مغولان به سقوط مذهب تسنن از جایگاه حکومتی خود منجر شد و در واقع
تسامح مذهبی مغولان به شیعیان فرصت تازه ای داد تا بتوانند در حوزه های عقیدتی و سیاسی فعالیت کنند؛ به طوری که در زمینه های مختلف علمی، سیاسی و نظامی، رشد چشمگیری یافتند.
گروهی از دانشمندان شیعه مانند خواجه نصیر طوسی ابن مطهر حلی، شهید اول سید حیدر آملی و ابن فهد در زمینه تشیع فقاهتی کوشیدند و با غنابخشیدن به فقه شیعه به حل مسئله ولایت پرداختند. گروهی دیگر از شیعیان به فعالیت های سیاسی و نظامی پرداختند که میتوان به فعالیت مذهبی سیاسی سربداران و آل کیا اشاره کرد. مسئله دیگر تصوف بود که میتوان به شیخ صفی الدین جد صفویه، شاگرد شیخ تاج الدین زاهد گیلانی اشاره کرد. او پس از درگذشت مرشدش به جای او بر سجاده ارشاد مستقر شد.
تصوف قرن هفتم دنباله همان تصوف قرن پنجم و ششم بود که با ظهور بعضی از بزرگان و عرفا به ویژه محی الدین عربی و جلال الدین رومی به کمال نضج و پختگی رسیده بود. درباره تصوف در اسلام بیشتر مورخان و بزرگان صفویه معتقدند که اصطلاح تصوف و صوفی در نیمه اول سده دوم هجری مطرح شد و نخستین کسی که صوفی خوانده شد ابوهاشم ،صوفی متوفی به سال ۱۵۰ ق بود و از این دوره صوفی و تصوف را به جای عابد و زاهد و متعبد و پارسا به کار بردند ادوارد براون، ۱۳۷۵، ج ۳ ۳۵) تصوف ابتدا از تسنن آغاز و سرانجام بخش عمده آن به تشیع روی آورد.
شیخ صفی الدین اسحاق اردبیلی در ۳۳ سالگی به محضر شیخ تاج الدین زاهد گیلانی رسید و هفده سال شاگرد و مرید او بود پس از وفات شیخ زاهد در سال ۷۰۰ق. شیخ صفی الدین به جانشینی او بر سجاده ارشاد مستقر شد و مدت ۳۵ سال مرشد طریقتی بود که خود بنیان گذار و رهبر آن به شمار میآمد. این طریقت به طریقت اردبیل یا طریقت صفوی مشهور شد طریقت صفوی در میان قبایل ترکمان که در زمان استیلای مغول در سرتاسر ایران و عراق و آناتولی به صورت ایلی در حرکت بودند نفوذ زیادی یافت میشل م ۱۳۶ (۱۳۳) مریدان شیخ صفی الدین چنان زیاد شدند که حتی به روایتی شمار آنها بیشتر از لشکریان امیر چوپان و امیر الامرایی ایران در دوره ایلخان بود. وقتی امیر چوپان از شیخ صفی الدین پرسید که لشکریان او بیشتر است یا مریدان شیخ؟ امیر پاسخ شنید که مریدان شیخ آنگاه امیر چوپان این جواب را تأیید
کرد و گفت که شیخ صحیح میگوید زیرا من از آب آمویه (جیهون) تا حدود مصر و از سواحل هرمز تا باب الابواب که مرزهای ایران را تشکیل می دهد، هر جا که رفتم مریدان شیخ را دیده ام. حتی به روایتی در مدت سه ماه سیزده هزار طالب فقط از راه مراغه و تبریز به حضور شیخ صفی الدین آمده بودند شیخ حسین پسر ابدال، ۱۳۴۴: ۳۸). اگر نگوییم همه این مریدان از آسیای صغیر میآمدند حداقل میتوان گفت که بسیاری از آنان در ولایت مذکور ساکن بودند. اصولاً شیوخ صفوی از همان روزگار شیخ صفی الدین با خاندان حکومت گر در ارتباط بودند رشیدالدین فضل الله، وزیر ایلخان با شیخ صفی الدین مکاتبه داشت و به پسرش امیراحمد که در آن روزگار حکمران اردبیل بوده اکیداً توصیه میکند که با شیخ صفی الدین با کمال ادب و احترام رفتار کند. حتی الجایتو خان مغول او را به مجلس جشن دعوت کرد اما شیخ سالخوردگی را بهانه کرد و از حضور در جشن عذر خواست سلطان ابوسعید آخرین ایلخان ایران نیز خود شخصاً به زاویه شیخ صفی الدین میرفت و به زانوی ارادت و ادب می نشست (والتر هینتس (۱۳۶۱ (۳) همچنین سلطان خواجه على مورد توجه امیر تیمور بود.
گفته شده که خواجه علی سه بار با تیمور در کنار جیحون، دزفول و اردبیل ملاقات کرد شیخ حسین پسر ابدال (۱۳۴۴ (۴۵) از روزگار زوال ایلخانان تا ظهور دولت صفویه (۷۳۶-۹۰۷) جنبشهای سیاسی اجتماعی چندی ایجاد شد که از مهم ترین آنها جنبش سربداران و نهضت حروفیه است. قیام سربداران نخستین حرکت
سیاسی که مبتنی بر مذهب تشیع اثنا عشری انگیزه اصلی این قیام بود. سرانجام این نهضت به وسیله امیر تیمور از بین رفت میشل م ۱۳۶۸ (۱۰) این نهضت شاخه غربی نیز پیدا کرد؛ یعنی در مازندران سید قوام الدین مرعشی به ارشاد مردم مازندران پرداخت. او تعلیماتش را در خراسان نزد سید عزیز الدین سوغندی از شاگردان شیخ
حسن جوری فرا گرفت سید قوام الدین مؤسس سلسله مرعشیان مازندران بود. شاه اسماعیل صفوی هم تحصیل و تربیت مذهبی خود را نزد خاندان سید علی کیا، از شاگردان سید قوام الدین گذراند (میشل م، ۱۳۶۸: ۱۴).
در اواخر قرن هشتم . ق. نهضت مذهبی دیگری با نام «حروفیه» در ایران شکل گرفت. رهبر این نهضت مذهبی فضل الله نعیمی تبریزی مشهور به استرآبادی بود. این نهضت در ۷۸۸ق پاگرفت. فضل الله نعیمی مردم را از مفاسد اجتماعی و مظالم سیاسی
که از سوی بیگانگان و خیانتکاران داخلی در ایران شکل گرفته بود، آگاه کرد و آنان را بر ضد حکومت امیر تیمور تحریک کرد میرانشاه پسر امیر تیمور، فضل الله نعیمی را از شروان به نخجوان برد و امیر تیمور در ۷۹۶ق او را به قتل رسانید. پیروان فضل الله توانستند در مناطق وسیعی از ایران به فعالیت خود ادامه دهند، به گونه ای که در سال ۸۳۰ق احمد گر با خنجری به شاهرخ پسر امیر تیمور حمله برد و او را مجروح کرده و خود نیز در آن ماجرا کشته شد (سمرقندی (۱۳۷۲ (۳۱۴). در جریان سوء قصاد به شاهرخ یکی از مبلغان مشهور طریقت صوفیه به نام قاسم الانوار از اهالی آذربایجان به دخالت متهم شد که این اتهامی بی اساس بود زیرا او از اعضای فرقه حروفیه نبود هر چند به عنوان مرید صوفیه و مبلغ آنها با دیگر طوایف فعال صوفی آن روزگار مانند نقشبندیه، نعمت الهیه و خلوتیه ارتباط داشت از سوی دیگر قاسم الانوار با شاه نعمت الله ولی کرمانی (۷۳۱-۱۳ق) بنیان گذار فرقه نعمت اللهی ارتباط داشت سیوری، ۱۳۸۲ (۶۹) بدین ترتیب شاید بتوان وابستگی مبلغ صفویه را با دیگر گروه های صوفی نوعی اتحاد در مقابل گروه های حاکم تعبیر کرد.
پس از زوال حکومت ایلخانان در ایران قلمرو ایشان به قسمت های مجزایی تقسیم شد. حکومتهایی چون آل جلایر آل چوپان آل مظفر، آل اینجو، سربداران اتابکان شکل گرفتند که تمامی این سلسله های محلی بنا به دلایل مختلف مذهبی سیاسی و نظامی همواره در جنگ با یکدیگر بودند میشل م، ۱۳۶۸ (۱۶). هر چند تسلط تیمور به وحدت سیاسی منجر شد اما این دوران کوتاه بود.
زمانی که شاه اسماعیل برای کسب قدرت اقدام کرد چنین ملوک الطوایفی به طور پراکنده در ایران حاکم بود همسایگان ایران در فترت بین ایلخانان تا ظهور صفویه و بازماندگان مغول و ازبکان در شرق و عثمانی ها در غرب بودند. عثمانی ها پس از فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳م دوره ای جدید در تاریخ جهان گشودند، بدین ترتیب ایران در همسایگی عثمانی برای اروپاییان بسیار اهمیت یافت و از همان ایام، آنان به دنبال فرصتی برای برقراری رابطه با ایرانیان و تحریک سلاطین آن سرزمین برای دشمنی با عثمانی ها بودند.
۱-۱-۷ خاستگاه نژادی صفویه
سلسله صفویه و طریقت صفوی نام خود را از شیخ صفی الدین ابوالفتح اسحاق گرفته است. شیخ صفی الدین در خانقاهی در اردبیل زندگی می کرد و تا زمان مرگ شیخ حیدر (پدر) شاه اسماعیل آن خانقاه جایگاه رهبران طریقت صوفی محسوب می شد شیخ حسین پسر ابدال (۱۳۴۴ (۶۸) بیشتر منابع دوره صفویه، شجره نامه های متفاوتی ضبط کرده اند که اصل این خاندان را به امام هفتم موسی بن جعفر (ع) می رساند خواند میر ۱۳۵۳، ج ۴ ۴۰۹؛ میشل م ۱۳۶۸ (۱۰) درباره صحت این شجره نامه ها تردید وجود دارد. یکی از دلایل آن تأکید همه منابع دوره صفویه (پس از کسب تاج و تخت بر این انتساب است.
زمان ایمان آوردن صفویه به مذهب تشیع دقیقاً مشخص نیست. در نسخه خطی صفوه الصفا متعلق به کتابخانه لیدن که از تحریف صفویه در امان مانده، مذهب شیخ صفی الدین را مذهب صحابه میداند ابن بزاز ش ۷۰۱ ۴۰۹)، اما در نسخه خطی مربوط به ابوالفتح گرگانی که به فرمان شاه تهماسب مأمور تصحیح صفوه الصفا بوده، مذهب شیخ صفی الدین را مذهب اهل بیت آورده است.
۲-۱-۷ شیخ صفی الدین اردبیلی
صفی الدین در ۶۵۰ق در روستای کلخوران اردبیل به دنیا آمد. او پس از آنکه به مرتبه تفکر رسید، در جست و جوی مرشدی برآمد تا راهنمایش باشد؛ سفری به شیراز داشته و به دیدار برخی از بزرگان رفت از جمله به دیدن سعدی شاعر معروف رفت. صفی الدین پس از آنکه به اردبیل بازگشت چهار سال در انتظار به سر برد تا سرانجام یکی از نزدیکان شیخ صفی الدین خبر از احوال شیخی به نام زاهد گیلانی داد. در ماه رمضان به حضور شیخ زاهد در گیلان رسید و توبه کرد و تلقین گرفت شیخ زاهد او را به محمد خلیلان خادم سپرد تا او را به خلوت خاص خود برد و پذیرایی کند تا ماه رمضان تمام شود. در این هنگام شیخ صفی الدین ۳۳ سال و شیخ زاهد ۶۸ سال داشت. شیخ صفی الدین، هفده سال در خدمت شیخ زاهد بود تا آنکه در رجب ۷۰۰ ق در گشتاسفی (شهری در جنوب (باکو) درگذشت و سپس شیخ صفی الدین جانشین مرشد خود شد. شیخ زاهد با وجود داشتن پسران متعدد منصب سجاده نشینی را به صفی الدین تفویض کرد و دختر خود، فاطمه را به
عقد ازدواج او درآورد شیخ حسین پسر ابدال، ۱۳۴۴: ۱۶-۳۸).
۲۵ مدت ام
رود استقرار شیخ صفی الدین بر سجاده ارشاد ۳۵ سال بود و در این مدت هر روز بر شوکت و قدرت او افزوده میشد به طوری که امیر چوپان امیر الامرای کل ایلخانان در زمره مریدان او درآمد سلطان ابوسعید و دیگر بزرگان مملکت به خانقاه او رفت و آمد داشتند و ابوسعید شخصاً به وی ارادت می ورزید. خواجه رشیدالدین فضل الله و پسرش غیاث الدین محمد رشیدی وزرای دربار ایلخانی نسبت به شیخ احترام زیادی قائل بودند شیخ صفی الدین روز دوشنبه ۱۲ محرم ۷۳۵ق از دنیا رفت ابن بزاز ش ۷۰۱۹ ۱۴۷-۴۴۱)
۳-۱-۷- جانشینان شیخ صفی الدین تا سلطنت شاه اسماعیل
پس از فوت شیخ صفی الدین پسرش شیخ صدرالدین بر سجاده ارشاد مستقر شد ابن بزاز ش ۴۴۳۷۰۱۹) هنوز یک سال از استقرار شیخ صدرالدین بر سجاده ارشاد نگذشته بود که سلطان ابوسعید در ۷۳۶ق درگذشت و دولت ایلخانان تجزیه شد. در ۸۳۸ ق. شیخ حسن چوپانی بر آذربایجان تسلط یافت و پس از مرگ او در ۱۴۴ ق، برادرش ملک اشرف به پادشاهی رسید. ملک اشرف که بسیار ستمگر و بی تدبیر بود، از نفوذ و قدرت شیخ صدرالدین به هراس افتاد و برخلاف اظهار ارادت ظاهری به تحریک حاسدان تصمیم به کشتن او گرفت صدرالدین به گیلان گریخت تا آنکه جانی بیگ اوزیک از ماوراء النهر به آذربایجان حمله کرد و ملک اشرف را کشت پس از آن شیخ صدرالدین به اردبیل بازگشت و بر سجاده ارشاد قرار گرفت ابن بزاز ش ۱۷۰۱۹ (۳۹) شیخ صدرالدین، ۵۹ سال به ارشاد مریدان پرداخت و سرانجام در نود سالگی (۷۹۴) (ق) درگذشت و در مقبره شیخ صفی الدین به خاک سپرده شد ابن بزاز، ش ۷۰۱۹، ۳۹).
پس از شیخ صدرالدین پسرش خواجه جانشین پدر شد. خواجه علی در اواخر عمر شیخ ابراهیم پسر خود را بر سجاده ارشاد مستقر کرد و به قصد حج، عازم مکه شد. شیخ ابراهیم حدود بیست سال رهبری طریقت صفویه را بر عهده داشت. پس از مرگ شیخ ابراهیم پسر ششم او شیخ جنید بر سجاده ارشاد مستقر شد. اگرچه مؤسس سلسله پادشاهی صفویه، شاه اسماعیل است باید عامل اصلی تشکیل این سلسله را نتیجه تلاشهای فوق العاده شیخ جنید و پسرش شیخ حیدر دانست آنان طریقت درویشی را با حکومت روحانی تلفیق کرده و زمینه مناسب برای شاه اسماعیل جوان آماده شد.
امیر حسن بیگ آق قویونلو فرمانروای دیاربکر که با جهانشاه قراقویونلو دشمنی داشت شرایط را مغتنم شمرده نامه هایی به جنید نوشت و او را به دیاربکر دعوت کرد.
جنید عازم دیار بکر شد و مورد استقبال امیر حسن بیگ قرار گرفت. جنید سه سال تمام در دیاربکر مهمان فرمانروای آق قویونلو بود و سرانجام با خدیجه بیگم خواهر امیر حسن بیگ ازدواج کرد والتر هینتس ۱۳۶۱ (۳۵) اهمیت این وصلت از آنجاست که رهبران صفویه تا به آن روز فقط رهبری روحانی داشتند و اگرچه جنید برای کسب مقام دنیایی تلاش بسیاری انجام داده بود اما با هیچ یک از خاندان حکومتگر رابطه خویشاوندی برقرار نکرده بود اما از این زمان به بعد جانشینان جنید از طرف پدر رهبری روحانی داشته و از طرف مادر به دستگاه سلطنتی وابسته بودند.
یک ماه پس از مرگ جنید همسرش خدیجه بیگم در دیاربکر پسری به دنیا آورد که او را حیدر نام نهادند امیر حسن بیگ آق قویونلو دایی طفل سرپرستی او را عهده دار شد. پس از مرگ جنید فعالیتهای تبلیغاتی صفویه در مدت کوتاهی دچار وقفه شده بود اما با آمدن حیدر و حمایت امیر حسن بیگ این فعالیت ها از سر گرفته شد و پیروان صفویه مانند گذشته از آسیای صغیر گیلان و تالش به زیارت اردبیل شتافتند و قدرت و نفوذ حیدر افزایش یافت والتر هینتس (۱۳۶۱ (۸۶)
حیدر که بسیار جنگجو بود و شخصاً در اسلحه سازی تجربه و مهارت داشت به زودی بقعه اردبیل را به زرادخانه تبدیل و به دست خویش چندین هزار شمشیر و سپر و نیزه ساخت حیدر برای ایجاد همبستگی میان پیروان خود به ابتکار جالبی دست زد به طوری که تاجی قرمزرنگ بر سر خود گذاشت که مشتمل بر دوازده ترک بود و هر کس اظهار مریدی میکرد کلاهی مانند آن به او میداد این شیوه به ایجاد همبستگی میان پیروان او منجر شد و آنها بعد از این به قزلباش (سرسرخ) شهرت یافتند و بعدها این لقب گسترش یافت خواند میر، ۱۳۵۳، ج ۴: ۴۲۶).
با مرگ امیر حسن بیگ از حمایت خاندان آق قویونلو از حیدر و خاندان صفویه کاسته شد. سلطان یعقوب که در ۱۳۳ ق به سلطنت رسیده بود از حیدر پسرعمه خود دل خوشی نداشت. سلطان یعقوب از قدرت شیخ حیدر نگران شد و او را به تبریز احضار کرد حیدر در آنجا سوگند وفاداری یاد کرد و به اردبیل بازگشت. سپس تصمیم گرفت به سوی دشت مغان رفته محمود آباد را غارت و چپاول کند. آنگاه به فرخ یسار
شروانشاه پیغام فرستاد که با چرکسها در حال جهاد است و از او خواست که راه دربند را باز بگذارد؛ هدف اصلی او بررسی اوضاع شروانشاه بود. سلطان یعقوب چهار هزار سوار به فرماندهی سلیمان بیگ بیژن نزد فرخ یسار فرستاد و آن دو با قزلباشها مواجه شدند. حیدر شخصاً وارد جنگ شد و شجاعت زیادی از خود نشان داد. حتی سلیمان بیگ سردار شجاع سلطان یعقوب را از روی زین با یک ضربه نیزه بلند کرد و به زمین انداخت ولی در همان جا تیری بر شیخ حیدر اصابت و او را نقش بر زمین کرد سر حیدر را از تن جدا کرده و آن را نزد امیر آق قویونلو بردند (والتر هیتس (۱۳۶۱ (۱۰۹) بعدها این سر را به نزد شاه اسماعیل آوردند. جسد حیدر هم که در طبرسران به خاک سپرده شد ولی در سال ۹۰۵ق. زمان غلبه یافتن اسماعیل بر شروانشاه، دستور به انتقال جسد جسد شیخ شیخ حیدر از طبرسران به حدود اردبیل داد
(۵۰۲) پس از مرگ حیدر، صوفیان صفویه در اردبیل جمع خواند میر (۱۳۵۳، ج ۴ (۵۰۲ آمری شدند و سلطان علی پادشاه پسر ارشد حیدر را به جانشینی پدر تعیین کردند و پیروان
صفویه روبه افزایش نهاد (شیخ حسین پسر ابدال، ۱۳۴۴: ۴۳۵).
فرمانروایان آذربایجان از ایام جنید به بعد قدرت روح روحانی صفویه . صفویه، به ویژه تمایل
آنان برای کسب اقتدار دنیوی را خطری بالقوه برای خود دانستند. پس از آنکه سلطان یعقوب در ۸۹۶ق درگذشت بایسنقر میرزا به تبریز رفت و با قدرت تمام بر تخت سلطنت نشست. در این زمان رستم بیگ پسر مقصود بیگ برادرزاده تنی حلیمه بیگی آغا، مادر شاه اسماعیل در قلعه النجق زندان بود رستم بیگ پس از آزادی از زندان به ایبه سلطان پیوست و عازم تبریز شد بایسنقر میرزا و سلیمان بیگ تحمل نکردند. بایسنقر میرزا نزد پدرزن خود شروانشاه و سلیمان بیگ به دیاربکر رفت و رستم بیگ در تبریز بر
تخت سلطنت آذربایجان جلوس کرد مؤلف ناشناس ۱۳۶۴ (۲۵-۲۷)
رستم بیگ پس از رهایی از رقبای خود به پسران حیدر اجازه داد که به اردبیل بازگردند و بر سجاده ارشاد به رهبری پیروان طریقت صفوی بپردازند اما بار دیگر داستان کهنه نگرانی از شکوه و قدرت رهبران صفوی در ذهن رستم بیگ قوت گرفت از این رو تصمیم گرفت سلطان علی پادشاه را به قتل رساند. سلطان علی پادشاه از موضوع اطلاع یافته همراه برادران و صوفیان دیگر به اردبیل فرار کرد (خواند میر ۱۳۵۳، ج ۴ (۴۴۱) رستم بیگ سپاه بزرگی به تعقیب آنان فرستاد. سلطان علی پادشاه
دریافت که عمرش به آخر رسیده است بنابراین تاج خود را روی سر اسماعیل نهاد و به امرای صوفیه سفارش کرد که از او محافظت کنند اسماعیل و برادرش ابراهیم پس از ورود به اردبیل در بقعه شیخ صفی الدین پنهان شدند. آنان به حضور امیر اسحاق حاکم رشت رفتند مؤلف ناشناس ۱۳۶۴ (۲۹)
پسران حیدر پس از اقامتی هفت تا سی روزه از سوی کارکیا میرزا على حاکم لاهیجان دعوت شدند دو برادر در اوایل ۹۰۰ به لاهیجان رسیدند و مورد استقبال قرار گرفتند. کارکیا میرزا علی از شمس الدین لاهیجی خواست که به این دو برادر قرآن و زبان فارسی و عربی تعلیم دهد خواند میر، ۱۳۵۳، ج ۴ (۴۴۱)
رستم بیگ پس از آگاهی از حضور پسران حیدر در گیلان نامه هایی به کارکیا میرزا علی نوشت و خواستار استرداد آنان شد کارکیا میرزا علی در پاسخ نوشت که فرزندان حیدر در نزد من نیستند. رستم بیگ این پاسخ دروغ را راست پنداشت، اما شش ماه دیگر به او خبر دادند که فرزندان حیدر در گیلان اند. این بار نامه تهدید آمیزی به کارکیا میرزاعلی نوشت و تهدید کرد اگر جواب منفی بشنود، شخصاً عازم گیلان خواهد شد و آن سرزمین را ویران و مردمش را قتل عام خواهد کرد. کارکیا میرزا علی اسماعیل را در سبدی گذاشت و آن را از بالای دو درخت آویزان کرد. آنگاه در حضور قاسم بیگ پرناک به قرآن مجید سوگند خورد که اسماعیل در خاک گیلان نیست رستم بیگ این بار تصمیم گرفت به لاهیجان برود اما در این زمان، احمد بیگ پسر اغورلو محمد، به جنگ رستم بیگ آمد و در ۹۰۲ ق رستم بیگ را پس از شش سال سلطنت به قتل رساند خواند میر، ۱۳۵۳، ج ۴: ۴۴۲).
اسماعیل پس از آگاهی از جنگ میان رستم بیگ و احمد بیگ، تصمیم گرفت از آشفتگی اوضاع آق قویونلوها سود جوید و انتقام نیاکان خود را بگیرد. او در ۹۰۵ق قصد عزیمت به اردبیل کرد کارکیا میرزا على ملزومات سفر او را فراهم و تا نزدیکی دیلمان او را همراهی کرد با فرارسیدن بهار ۹۰۵ شاه اسماعیل تصمیم گرفت به گرجستان حمله کند اما به دلیل اندک بودن سپاه اسماعیل مقرر شد پیروان صفویه را از آسیای صغیر و سوریه فراخوانند قراچه الیاس از پیروان صفویه به قصد پیوستن به اسماعیل با گروهی از مردمان از آسیای صغیر حرکت کرد. اسماعیل پس از فتح قلعه باکو عازم قلعه گلستان شد. اسماعیل قلعه گلستان را محاصره کرد، اما نتوانست آن را
تصرف کند و برای رویارویی با سلطان الوند میرزا به طرف رود گر عزیمت کرد. سپاه الوند میرزا تاب مقاومت نیاورد و شکست یافت و او خود به زحمت از مهلکه نجات یافت و به ارزنجان گریخت در این جنگ غنائم زیادی نصیب اسماعیل و سربازانش شد خواند میر، ۱۳۵۳، ج ۴: ۴۴۷-۴۵۰)
۲-۷ سلطنت شاه اسماعیل رسمیت یافتن تشیع در ایران
اسماعیل پس از غلبه بر سلطان الوند میرزا در اوایل ۹۰۷ ق عازم تبریز شد تا تخت خالی سلطان الوند میرزا را تصرف کند. او پس از جلوس بر تخت سلطنت، به نام شاه اسماعیل معروف شد، آنگاه خطبه به نام ائمه اثنا عشر خواند خواند میر، ۱۳۵۳، ج ۴: ۴۶۷).
تا هنگام جلوس شاه اسماعیل بر تخت سلطنت آذربایجان، وحدت سیاسی در ایران وجود نداشت و حکام متعددی در نقاط مختلف این کشور حکومت می کردند. آذربایجان از جمله ایالات تحت تصرف حکومت الوند میرزا بود، ولی پس از جنگ شرور به دست شاه اسماعیل افتاد.
از خاندان آق قویونلو دو مدعی به نام های الوند میرزا و سلطان مراد باقی مانده بودند. جنگ شرور پیش آمد و الوند میرزا شکست خورد زمانی که شاه اسماعیل بر تخت آذربایجان جلوس کرد ولایات عراق عجم و فارس و کرمان با توابع و مضافات آن در تصرف سلطان مراد بود.
شاه اسماعیل نامه هایی به سلطان مراد فرستاد و خواستار تسلیم او شد، اما نتیجه ای حاصل نگشت در ۲۴ ذی حجه ۹۰۸ ق در اولمه قولاغی در نزدیک همدان جنگی سخت در گرفت. شاه اسماعیل شخصاً بر دشمن حمله برد و شمار زیادی از آنان را کشت خواند میر، ۱۳۵۳، ج ۴ ۴۶۸)
پس از این شاه اسماعیل به اصفهان رفت مردم اصفهان با شکوه زیادی از وی استقبال کردند. در مرحله بعد شاه اسماعیل بغداد را بدون خونریزی تصرف کرد. او در ۲۵ جمادی الثانی ۹۱۴ ق وارد بغداد شد و حکومت آنجا را به خادم بیگ خلیفه واگذار کرد. شاه اسماعیل پس از فتح بغداد به زیارت عتبات عالیات رفت و هدایای گران بهایی به آن مکانهای مقدسه اعطا کرد خواند میر، ۱۳۵۳، ج ۴ (۴۹۱).
۱-۲-۷ تقابل عثمانی با صفویه جنگ چالدران
از میان جنگهای خارجی شاه اسماعیل میتوان به دو جنگ بزرگ و مشهور اشاره کرد جنگ مرو با ازبکان و جنگ چالدران با عثمانیانی جنگ مرو، مرزهای ایران را تا رود جیحون – مرز باستانی ایران رساند، رساند ولی در جنگ چالدران، دیاربکر برای همیشه از دست ایران خارج شد.
سلطان محمد دوم (فاتح در ۸۶ درگذشت و بایزید دوم جانشین او شد.
شاه اسماعیل در حدود یازده سال با او هم عصر بود بایزید دوم در مقابل شاه اسماعیل سیاست دوگانه ای در پیش گرفت در حالی که وجود صفویه را تهدید میپنداشت و همواره درصدد مقابله بود، اما پس از آنکه به استواری مبانی سلطنت شاه اسماعیل پی برد، شیوه برخوردش با شاه اسماعیل تغییر یافت. او ظاهراً از در دوستی درآمده سفیری با تحفه و هدایایی به تبریز فرستاد و فتح عراق و اصفهان و فارس را تهنیت گفت مهدوی ۱۳۶۴: ۱۶) با رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران شیعیان آناتولی به هیجان آمدند و سلاطین عثمانی نیز برای مقابله با آن به اقدامات جدید دست زدند استانفورد جی شاو ۱۳۷۰ (۱۵)
در ۹۱۸ق بایزید دوم از سلطنت خلع شد و پسرش سلطان سلیم به جای او نشست. سلطان سلیم از همان ابتدای سلطنت به دنبال دو هدف عمده بود: نخست از میان برداشتن رقیبش شاه اسماعیل و دوم قصد داشت علاوه بر تحقق آرمانهای دیرینه پدران خود در خاک اروپا سراسر جهان اسلام را زیر یک پرچم در آورد. این دو هدف به هم پیوسته بود به همین دلیل او وجود شاه اسماعیل و رواج مذهب شیعه امامیه را در ایران، بزرگترین مانع پیشرفت خود میدید از سوی دیگر در میان سلاطین عثمانی به ویژه از روزگار سلطان محمد فاتح رسم شده بود که برای از بین بردن رقابت و جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی در کشور برادران خود را از میان بردارند سلیم نیز دو برادر خود احمد و
قورقود را کشت احمد فرزندان متعدد داشت که بیشترشان به دست سلیم کشته شدند، ولی یکی از آنان به نام مراد به ایران گریخت و به شاه اسماعیل پناه برد. شاه اسماعیل هم او را به گرمی پذیرفت و برای او در فارس تیولی در نظر گرفت اما مراد در مسیر کاشان بیمار شد و در اصفهان درگذشت خواندمیر، ۱۳۵۳، ج ۴: ۵۲۳).
دلیل دیگر خصومت سلطان سلیم با شاه اسماعیل آن بود که پس از جلوس سلطان سلیم بر تخت فرمانروایی عثمانی شاه اسماعیل نه تنها به او اعتنایی نکرد و
سفیری برای تبریک نفرستاد بلکه به ایجاد آشوب در آناتولی پرداخت.
پس از شکست از بکان به دست اسماعیل و فرستادن سر شیبک خان از بک به دربار بایزید سلیم که در آن هنگام حاکم طرابوزان بود سوگند خورد که انتقام پادشاه ترکستان را از شاه اسماعیل بگیرد از سوی دیگر سلطان سلیم باخبر شد که هیئتی از ایران برای ایجاد روابط سیاسی به دربار مصر و هنگری اعزام شده اند. پادشاه مجارستان و ممالیک مصر با سلطان عثمانی دشمنی داشتند و شاه اسماعیل نیز آنها را بر ضد سلطان عثمانی تحریک میکرد اقبال آشتیانی بی تا ۶۶۶)
سلطان سلیم در زمستان ۹۱۹ق قصد جنگ با شاه اسماعیل کرد. تصمیم گرفت شیعیان آناتولی و پیروان صفویه را در آناتولی که به گمان سلیم از مذهب حقیقی دور افتاده بودند قتل عام کند. بدین ترتیب حدود چهل هزار تن کشته شدند (سرور، ۱۳۷۴ (۹۳). سلطان سلیم در ۲۲ محرم ۹۲۰ ق به سوی ایران حرکت کرد.
چالدران دشتی در بیست فرسخی تبریز است. شاه اسماعیل در اول رجب ۹۲۰ق. با چهل هزار قزلباش برای جنگ با سلطان سلیم عثمانی وارد دشت چالدران شد و متعاقباً عثمانی ها نیز با صدهزار سپاهی مجهز به سیصد عراده توپخانه از راه رسیدند (سیوری ۱۳۷۴ (۹۲)
شاه اسماعیل پس از ورود به چالدران به شکار بلدرچین پرداخت. محمدخان استاجلو که بیشتر با روشهای نظامی ترکان و سلاح های آنان آشنایی داشت، پیشنهاد کرد که قبل از آنکه عثمانیان توپخانه های خود را به میدان آورند و مواضع خود را با زنجیرهای قوی غیر قابل نفوذ سازند باید در برابر آنها دست به حمله ای عمومی بزنند اما دورمش خان شاملو به مخالفت با محمد خان استاجلو برخاست و پیشنهاد کرد که به عثمانیان فرصت تکمیل صف آرایی و ترتیبات رزمی داده شود تا ایرانیان بتوانند در میدان جنگ فرصت ابراز شجاعت داشته باشند شاه اسماعیل هم با این پیشنهاد غیر عادی موافقت کرد مؤلف ناشناس ۱۳۶۴ (۴۹۲
سپاه ایران جنگ را با حمله ای گسترده آغاز و تلفات زیادی بر طلایه داران سپاه عثمانی وارد کرد. سپس شاه اسماعیل در جنگی تن به تن فرمانده سپاه عثمانی را از کمر نصف کرد. در نتیجه این عملیات جناح چپ عثمانی متزلزل و سپس به جناح راست قشون عثمانی حمله کرد و حاکم عراق عرب کشته شد تا این لحظه توپخانه عثمانی
خاموش بود. سلطان سلیم به فکر عقب نشینی بود که سنان پاشا از فرماندهان عثمانی از راه رسید و فرمان داد تا به روی سپاهیان ایران و عثمانی هر دو آتش گشودند و عده ای از ارکان سپاهی شاه اسماعیل را به قتل رساندند. شاه اسماعیل به سوی توپخانه عثمانی یورش برد و زنجیرهای قوی آن را با شمشیر پاره کرد اما با صفوف به هم فشرده شتران و قاطران سپاه عثمانی مواجه شد و به ناچار عقب نشینی کرد شاه اسماعیل، در حالی که از ناحیه دست و پا زخمی شده بود به سوی دشت روانه شد سرور، ۱۳۷۴ (۱۰۲). دلیل استفاده نکردن صفویان از توپخانه این بود که اصولاً در روزگار شاه اسماعیل صفویان استفاده از اسلحه آتشین را ناجوانمردانه میپنداشتند سیوری، ۱۳۷۴ (۹۲) بعد از جنگ چالدران شاه اسماعیل با سیصد نفر به تبریز گریخت و از آنجا به درگزین در عراق (همدان) رفت و سلطان سلیم که از کمین صفویان نگران بود، فرمان داد که دیگر آنان را تعقیب نکنند سلطان سلیم پس از اطمینان از شکست صفویه عازم تبریز شد. او تصمیم گرفت که زمستان را در تبریز بماند و بهار به داخل ایران پیشروی کند، اما صاحب منصبان ینی چری مخالفت کردند در نتیجه پس از هشت روز اقامت در تبریز آن شهر را ترک کرده و به آماسیه رفت (سرور، ۱۳۷۴: ۱۰۵)
-۲-۲ نقش شاه اسماعیل در گسترش تشیع
سلسله صفویان از سال ۹۰۷-۱۱۴۸ق. یعنی ۲۴۱ سال در ایران حکومت کردند. شاه اسماعیل اول مؤسس و فرزندش شاه طهماسب و شاه عباس اول خدمات بزرگی به تشیع کردند و ایران رسماً مهد تشیع شد. شاه اسماعیل پس از سرکوبی بعضی از امرای محلی به تبریز رفت و سلطنت خود را رسماً جشن گرفت و تشیع را به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام کرد وی دستور داد تا خطبای آذربایجان خطبه ای به نام دوازده امام (ع) بخوانند و پیش نمازان تمامی شهرها رسم های بدعت آمیز را در نماز ترک کنند و مؤذنان مساجد لفظ «اشهد ان علیاً ولی الله را در اذان بگویند. سکه به نام دوازده امام زده شد. شیعیان که تا آن زمان در حال تقیه یا نیمه تقیه به سر می بردند بر ضد بزرگان اهل سنت زبان به طعن و لعن گشودند و متعصبان اهل سنت کشور را ترک کردند. شاه اسماعیل برای تبلیغ و ترویج تشیع محقق کرکی که از عالمان بزرگ آن عصر در نجف بود را به ایران دعوت کرد کرکی در سال ۹۱۰ق به اصفهان آمد و مجدداً به
نجف بازگشت از جمله کارهای او برای تجلیل از امامان شیعه میتوان این موارد را ذکر کرد قرار دادن نام دوازده امام به عنوان سجع مهرشاهی تعمیر و توسعه آرامگاه امامان در شهرهای عراق و مشهد و نیز ایجاد ساختمان مقبره امامزاده ها در شهرهای ایران همچنین شاه اسماعیل همه وظایف اداری و کشوری را به ایرانیان می سپرد که در اعتقادشان به تشیع تردیدی نبود.
شاه اسماعیل بزرگترین خدمت را به تشیع کرد دوره ۲۳ ساله حکومت شاه اسماعیل اول گرچه به جنگ و تثبیت نظام ،گذشت اما پایه های تشیع محکم شد و به دلیل احتیاج کشور به قوانین شرع بر مبنای فقه شیعه شاه اسماعیل علما را شریک حکومت قرارداد و با تعیین مناصبی چون صدارت بر رتق و فتق امور دینی و فتوا و موقوفات و قاضی برای قضات در امور مدنی روحانیت شیعه را در کارگزاری دولت شیعی وارد کرد. علما نیز وفاداری خود را به پادشاه شیعی به اثبات رساندند. در جنگ چالدران تعداد زیادی از فقها شرکت کرده و فقهایی مانند میرسید شریف و میرسید محمد کمونه به شهادت رسیدند ترکمان، ۱۳۵۰، ج ۱: ۴۳).
بعضی از نویسندگان تلاش دارند تا تشیع شاه اسماعیل را نه یک باور، بلکه یک سیاست جلوه دهند ولی این نظر صحیح نیست زیرا در حالی که بیشتر مردم ایران مذهب تسنن داشتند سیاست اقتضا میکرد با بیشتر مردم هم داستان شود نه اینکه رو در روی اکثریت مردم قرار گیرد. نکته دیگر اینکه اعلام مذهب تشیع برای شاه اسماعیل، نه تنها مصلحت نبوده بلکه خطرناک هم بوده است. بعضی از کارگزاران شاه اسماعیل به وی تذکر میدادند که بیشتر مردم میگویند ما پادشاه شیعه نمی خواهیم و ممکن است رعیت و سپاهی برگردند اما شاه اسماعیل گفت به یاری امامان شیعه از کسی نمیترسم و اگر کسی چیزی بگوید شمشیر میکشم منتظر صاحب، ۱۳۴۹: ۵۹).
وقتی شاه اسماعیل تصمیم گرفت تشیع را مذهب رسمی اعلام کند و اعتقاد به سایر خلفا را از افکار ایرانیان دور کند حتی علمای شیعه تبریز با این عمل موافق نبودند و شاه را از آن بیم دادند ولی پادشاه صفوی چنین جواب داد که مرا به اینکار مأمور کرده اند و خدای عالم با ائمه معصومین است و من از هیچ کس بیم ندارم و به توفیق الهی پیشرفت میکنم (عمادزاده، ۱۳۷۴ ۹۵۳)
شاه اسماعیل نه تنها در سیاست داخلی مذهب تشیع را اصل قرار داده بود، بلکه
در مناسبات بین المللی نیز بر آن اصرار می ورزید. علاء الدوله ذوالقدر، حاکم خود مختار جنوب شرقی آناتولی به شاه اسماعیل پیام دوستی فرستاد اما وی دوستی را مشروط به ترویج تشیع کرد و چون علاء الدوله نپذیرفت شاه اسماعیل بستان، خرپوت و دیاربکر را تصرف کرد میر احمدی (۱۳۷۱ (۴۹)
از دیگر خدمات شاه اسماعیل به تشیع آزادسازی حکومت عراق از سلطه عثمانیان بود. وی بعد از سروسامان دادن به حکومت مرکزی در سال ۹۱۴ق با سپاهی ید محمد کمونه از بزرگان و علمای شیعه به دست باریک عازم زیارت عتبات شد. شد. سید محمد ترکمان دستگیر و در سیاه چالی زندانی شده بود طلیعه سپاه شاه اسماعیل به بغداد وارد شد و سید محمد کمونه را آزاد و شاه اسماعیل با پیروزی بدون خونریزی وارد بغداد و از آنجا به کربلا، حله نجف و سپس کاظمین و سامرا رفت و ائمه معصومین را زیارت کرد. شاه اسماعیل حکومت عراق را به خادم بیک سپرد و به خلیفه الخلفا ملقب کرد و سید محمد کمونه را به تولیت نجف اشرف و محال عراق منصوب کرد، سپس برای فتح خوزستان عازم ایران شد ترکمان، ۱۳۵۰، ج ۱: ۳۴).
یکی از مشکلات شیعیان خراسان حملات از بکان بود که گهگاه به آنها حمله و اموال آنان را غارت و مردم را به قتل میرساندند در این موضوع، روحانیون سنی مذهب از یک در برانگیختن عناصر شورشی مؤثر بودند یکی از علمای خراسان به علمای از یک نامه ای نوشت و از آنها خواست تا جلوی خونریزی بیگناهان به ویژه اطفال و زنان و غصب اموال مردم بینوا را بگیرند. وی با استناد به آیات و روایات، خونریزی و قتل و غارت را خلاف مبانی اسلام اعلام کرد اما علمای معتصب سنی رسماً در پاسخ این عالم شیعی نوشتند: آنچه نوشته اند علمای شیعه به حکم آیه: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ و اموالتان را در میان خود به ناحق مخورید و حدیث لا یحل مال امراء مسلم الا من طیب نفسه (مال) هیچ مسلمانی حلال نیست مگر به رضایت او چگونه اتلاف محصولات و زراعات مشهد مقدس معلی حلال باشد؟ جوابش آن است که در آیه و حدیث تخصیص به مؤمن و مسلمان یافته و آنچه پیاپی ثابت شده که جماعت شیعه می گویند، از زمره اهل اسلام و ایمان بیرون اند ترکمان ۱۳۵۰، ج ۱: ۳۹۱) صفویان و در رأس آنها شاه اسماعیل توانستند با تقویت تشیع چنین افکاری را عملاً منزوی کنند و دست جنایتکارانی چون از بکان را از سر شیعیان قطع کنند.
۳-۷ شاه طهماسب و علمای شیعه
شاه طهماسب در سرتاسر ایران فقها و عالمان دینی را به عنوان شیخ الاسلام، صدر قاضی قاضی عسکر و نقیب به همکاری دعوت کرد تا به امور حسبه و قضاوت و سرپرستی اوقاف نظارت بر امور شریعه و تربیت طلاب شیعی قیام کنند. شاه طهماسب از محقق ثانی عالم طراز اول شیعه دعوت کرد تا به ایران بیاید و مسئولیت امور دینی را بر عهده بگیرد. از قول شاه طهماسب نقل کرده اند که او در حکمی به محقق ثانی نوشت: «انت احق بالملک، لانک النائب عن الأمام وانما اکون من عمالک اقوم باوامرک و نواهیک تو به پادشاهی سزاوارتری چون تو نایب امام زمانی و من فقط کارگزار تو هستم و به اوامر و نواهی تو قیام میکنم (خوانساری، بی تا، ج ۴: ۳۶۱)
شاه طهماسب با صدور حکمی عام همه احکام شیخ الاسلام محقق ثانی را واجب الاطاعه اعلام کرده و چنین نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم چون از مؤدای حقیقت انتمای (مستند) کلام امام صادق که انظروا الى من کان منکم قد روى حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فارضوا به حکما فانی قد جلته حکما. فاذا حکم بحکم فمن لم یقبله منه فانما بحکم الله استخف و علینا رد و هو راد على الله و هو على حد الشرک واضح است که مخالفت حکم مجتهدان که حافظان شرع سید المرسلین اند با شرک در یک وجه است پس هر که مخالفت خاتم المجتهدین وارث علوم سید المرسلین، نائب الائمه المعصومین لازال کاسمه العلی علیاً عالیاً کند و در مقام متابعت نباشد بی شائبه ملعون و مردود در این آستان ملک آشیان مطرود است و به سیاسات عظیمه و تأدیبات بلیغه مؤاخذه خواهد شد خوانساری، بی تا، ج ۴: ۳۶۳).
در حکم دیگری که شاه طهماسب برای محقق کرکی نوشته است، وی را به عنوان نایب الامام توصیف و به همه کارگزاران نظام فرمان داده ما مقرر فرمودیم که سادات عظام و اکابر و اشراف فخام و امرا و وزرا و سایر ارکان دولت، قدسی صفات مرمی الیه محقق کرکی را مقتدا و پیشوای خود دانسته در جمیع امور اطاعت و انقیاد به تقدیم رسانیده، آنچه امر کند به آن مأمور و آنچه نهی کند به آن منهی بوده. هر کس را از متصدیان امور شرعیه ممالک محروسه و عساکر منصوره عزل کند معزول و هرکس را که نصب کند منصوب دانسته در عزل و نصب مزبوران به سند دیگری محتاج ندانند.» خوانساری، بی تا، ج ۴ ۳۶۴)
۴-۷ خدمات شاه عباس به تشیع
نفوذ و بالندگی عالمان شیعه در حکومت شاه عباس بسیار چشمگیر بود. عالمانی چون شیخ بهایی و علامه مجلسی توانستند منشأ خدمات برای ایران و تشیع شوند. شاه عباس نیز به سنتهای دینی پایبند بود هرگاه در خراسان بود به زیارت مرقد امام هشتم می رفت شب زنده داری میکرد و کارهای خدام چون جارو کشیدن فرش ها و خاموش کردن شمع ها را خود انجام میداد تا سرسپردگی خود را نشان دهد. در سال ۱۰۰۹ ق. او زیارت مشهور خود را پیاده از اصفهان تا مشهد در عرض ۲۸ روز انجام داد (سیوری، ۱۳۷۴ (۹۷).
شاه عباس به مشهد رفت و آستان قدس را اساسی تعمیر کرد و صحن مقدس را توسعه داد. وی خیابانی بزرگ از دروازه غربی شهر تا دروازه شرقی کشید که از هر طرف به صحن ختم میشد همچنین نهری در میان خیابان جاری ساخت و حوضی در وسط صحن ساخت که آب نهر به حوض میریخت و از خیابان شرقی می گذشت (ترکمان، ۱۳۵۰، ج ۲: ۸۵۴)
در زمان شاه عباس بار دیگر سرزمین عراق طغیان کرد. شاه عباس در سال ۱۰۳۲ ق اعلام کرد که قصد زیارت عتبات عالیات را دارد. او به بغداد رسید و حکومت عراق را سرنگون کرد و والی همدان را در آنجا منصوب کرد. روز جمعه در مسجد جامع، مجدداً خطبه به نام دوازده امام خوانده شد. شاه عباس بعد از سروسامان دادن به اوضاع به کاظمین رفت و از آنجا عازم نجف شد در منزلی در نجف پیاده به سوی حرم حرکت کرد. وی پس از زیارت دستور داد تا سپاهیانش نهر آبی را که به دست شاه اسماعیل حفر شده بود تا فرات را به نجف وصل کند و اکنون پر شده بود، مجدداً بازسازی کنند و آب تا کوفه رسانده شود و چون سرزمین نجف در بلندی قرار گرفته بود دستور داد تا با قنات آب را به نجف برسانند. شاه عباس بعد از نجف رهسپار کربلا شد و بدین ترتیب بار دیگر عراق به ایران ملحق شد ترکمان، ۱۳۵۰، ج ۲: ۹۹۸).
۵-۷ تشکل یافتن نهاد روحانیت و عالمان شیعه
تحولات سیاسی و مذهبی رخ داده در دوره صفویان به هویت صنفی روحانیت رسمیت بخشید و موجب برجستگی اجتماعی روحانیون شد. در این دوره روحانیت شیعه به
سه دلیل به عنوان صنف خاص اجتماعی تشکل پیدا کرد
نخست اگرچه عالمان شیعه همیشه از دو منبع مستقل خمس و موقوفات استفاده می کردند و این دو منبع پیش از این به دلیل در اقلیت بودن شیعیان دائم در حال نوسان بود، اما در زمان صفویان بیشتر مردم ایران شیعه و پرداخت کننده وجوهات شرعی یعنی خمس شدند و موقوفات نیز در حد بسیاری رشد کرد شاهان صفوی خود از واقفان بزرگ بودند که معمولاً موقوفات را وقف حوزه های علمیه می کردند.
دوم شغلهای خاص مانند شیخ الاسلامی صدر مفتی امامت جمعه و جماعت و مدرسی به روحانیت شیعه هویت اجتماعی ویژه و مستقل بخشید.
سوم مردم تازه شیعه شده احتیاج ضروری به فراگیری احکام بر اساس فتوای مکتب اهل بیت داشتند که این نیاز اجتماعی در رشد کمی روحانیت تأثیر گذار بود. مجموعه امکانات و احتیاج ها روحانیت شیعه را به گروه اجتماعی مهمی تبدیل کرد.
شوالیه شاردن فرانسوی درباره تعداد و چگونگی اداره مدارس طلاب می نویسد: در ایران مدارس طلبه نشین به حدی زیاد و عایدات آنها آن قدر است که از چهار صدهزار تومان معادل چهار میلیون و پانصد هزار لیره در می گذرد و با توجه به این درآمد سرشار و اندک مستمری که به هر یک از طلاب داده میشود میتوان به تعداد تقریبی طلبه ها پی برد. در شریعت اسلام در کار توسعه و تعمیم مؤسسات خیریه عمومی تأکید فراوان شده است از این رو افراد ثروتمند و نیکوکار غالباً به ساختن مدرسه و مسجد مبادرت می ورزند. این مدارس نه تنها در شهرها زیادند بلکه چنان که دیده ام در شهرک ها و روستاها نیز هست. افراد خیر و متدین آنگاه که مدرسه برپا می کنند، اجاره قهوه خانه بازار و باغ را وقف مدرسه میکنند اصفهان پنجاه و هفت مدرسه طلبه نشین دارد که بیشتر آنها از آثار خیریه پادشاهان است شاردن، ۱۳۷۲، ج ۳: ۹۳۸).
انگلبرت کمپفر آلمانی در سفرنامه خود درباره حوزه های علمیه مینویسد: «در جوار مساجد، اغلب مدرسه های دینی وجود دارد شاه به پیروی از نیاکان خود…. بزرگان و اعیان در گرفتن سرمشق پادشاهان… و مسائل مادی لازم را برای تأسیس و نگهداری انواع ساختمانها و به خصوص موقوفه های دینی در اختیار میگذارند به همین دلیل اغلب شهرهای ایران از مدرسه و موقوفه پر است کمپفر ۱۳۶۰، ح ۳ ۹۳۸).
کمپفر در موضوع قدرت و نفوذ مجتهدان مینویسد: «احترامی که شاه صفوی به
مجتهد میگذارد این را میتوان گفت که قسمت زیادی از آن مصنوعی است و در این کار هم شاه ملاحظه مردم را میکند زیرا پیروی مردم از مجتهد تا به آن پایه است که شاه صلاح خود نمیداند به یکی از اصول غیر قابل تخطی دین تجاوز کند یا در کار مملکت داری دست به کاری بزند که مجتهد ناگزیر باشد آن را خلاف دیانت اعلام کند.» (کمپفر، ۱۳۶۰، ج ۳: ۱۲۸).
کمپفر درباره زندگی مجتهدان آن زمان مینویسد از نظر حرکات و اطوار ظاهری آنها می کوشند که حدالمقدور به خود جنبه تقدس و ورع بدهند و به همین دلیل در کار معاش حداکثر قناعت و امساک را به خود تحمیل می کنند. از پذیرفتن افتخارات دنیوی ابا دارنده (کمپفر، ۱۳۶۰، ج ۳: ۹۳۸).
مهم ترین اندیشه اندیش منتشر شده در بین مردم دوره صفوی اعتقاد به ولایت فقها ا بود بود کے . پیش از این گفته شد که شاه طهماسب درباره محقق کرکی اعتراف به ولایت او و کارگزاری خود میکند شاردن فرانسوی درباره رابطه شاه و مجتهد از منظر نظریه پرداران حکومت فقها می نویسد این درست است که چون مجتهد وارسته ای دانشمند و سلیم است باید پادشاهی در کنارش باشد که به ضرب شمشیر مردمان را به رعایت عدالت وادار کند اما چون وزیری فرمانبردار و مطیع باشد نه بیش…. من بسیاری از روحانیون اهل منبر و دانش و ادب و شخصیتهای برجسته را دیده ام که همه بر این اعتقاد بودند و از عقیده خود دفاع میکردند شاردن در ادامه به نوعی در توجیه حکومت مجتهدان مینویسد: «اینکه مسلمانان معتقدند که منحصراً جانشین یا خلیفه پیغمبر باید بر آنان حکومت کند و پادشاهان تنها به مثابه وزیر و کاردار ایشان هستند از روزگاران بسیار دیرین همه ملل بر همین اعتقاد بوده اند» (شاردن، ۱۳۷۲ ، ج ۳: ۱۱۴۵).
این تفکر و برداشت مردم از جایگاه مجتهدان است که مرجعیت شیعه را از رهبری مذهبی صرف به رهبری مذهبی سیاسی تبدیل کرد و بعد از این شاهد حضور روحانیت در حرکات ضد استبدادی و ضد استعماری هستیم.
تا پایان دوره صفویان بیشتر مردم ایران شیعه شدند و ایران به عنوان مهد تشیع رسمیت یافت در واقع دوره صفویان دوره قدرت تشیع است. در این دوره روحانیت وارد متن زندگی سیاسی – اجتماعی مردم شد تشیع نه تنها به عنوان مذهب رسمی قرار گرفت بلکه تا حدودی به عنوان ایدئولوژی نهضت صفویان و منبع قوانین جزایی و
حقوقی ایران شناخته شد. شیعیان بار دیگر از حالت تقیه خارج شدند و مراسم مذهبی خود را از قبیل عزاداری عاشورا و جشن غدیر علناً برگزار کردند. در این دوره بود که مصادر روایی شیعه که در حال نابودی بود از سراسر ایران و بلاد اسلامی جمع آوری و دایره المعارف بزرگ شیعه (بحار الانوار) توسط علامه مجلسی تدوین شد.
۱-۵-۷ علمای تأثیر گذار شیعه در دوره صفوی
. محقق کرکی على بن حسین بن عبدالعالی ،کرکی معروف به محقق ثانی و محقق کرکی در گرک از روستاهای بعلبک لبنان بین سال ۸۶۵ و ۸۷۰ق. در خاندانی عالم متولد شد. محقق کرکی در سال ۹۱۶ق هنگام جنگ شاه اسماعیل صفوی با ازبکان در خراسان به ایران آمد و همراه شاه اسماعیل وارد هرات شد بین صفویان و ازبکان در خراسان جنگ سختی در گرفته بود که نتیجه آن پیروزی سپاه قزلباش صفوی و تصرف هرات، مرکز فرهنگی سیاسی شرق ایران بود قزلباشان خشن صفوی به دستور شاه اسماعیل سعدالدین تفتازانی عالم بزرگ شهر هرات و شیخ الاسلام سی ساله دولت تیموری را به جرم تسنن به قتل رساندند. کرکی زمانی که وارد هرات شد با شنیدن این خبر، پریشان شد و گفت اگر او را زنده میداشتید و ما با او مناظره می کردیم می توانستیم بسیاری را هدایت کنیم نوری، ۱۴۱۴، ج ۳ ۴۳۲). محقق کرکی تا آخر عمر بر این حادثه تأسف می خورد اما خوی و خصلت نظامیان تندخوی و متعصب قزلباش با علمای وارسته و فرزانه ای که شیفته مناظره و گفت و گو با مخالفان اند، تفاوت داشت به هر حال وجود کرکی و امثال او میتوانست تا حدود زیادی تندروی ها و خشونت ها را اصلاح کند مهمترین کار کرکی در ایران تقویت پایه های نظری تشیع نوپای صفوی و ایجاد حوزه های علمی به خصوص در شهرهای اصفهان، قزوین و کاشان و تربیت شاگردانی بود که علوم دینی را در میان مردم ایران گسترش دادند گفته شده او چهارصد مجتهد را تربیت کرد افندی، ۱۴۱۰ ۲۹۴)
تأثیر جدی محقق ثانی در ایران در زمان شاه طهماسب بود. محقق با ارسال بخشنامه هایی به سراسر کشور قوانین عادلانه را برای کارگزاران وضع کرد که چگونه با مردم در گرفتن مالیات و مقدار و زمانش رفتار کنند در هر شهر و روستا امامی را برای نماز جماعت و تعلیم احکام معین کرد خوانساری، بی تا، ج ۴: ۳۶۱).
اخته شد. شیعیان بار دیگر از حالت تقیه خارج شدند و مراسم مذهبی زاداری عاشورا و جشن غدیر علناً برگزار کردند. در این دوره بود که مه که در حال نابودی بود از سراسر ایران و بلاد اسلامی جمع آوری و گ شیعه (بحار الانوار) توسط علامه مجلسی تدوین شد.
أثیر گذار شیعه در دوره صفوی
على بن حسین بن عبدالعالی ،کرکی معروف به محقق ثانی و محقق از روستاهای بعلبک لبنان بین سال ۸۶۵ و ۸۷۰ق. در خاندانی عالم فق کرکی در سال ۹۱۶ ق هنگام جنگ شاه اسماعیل صفوی با از یکان در ان آمد و همراه شاه اسماعیل وارد هرات شد. بین صفویان و از یکان در سختی در گرفته بود که نتیجه آن پیروزی سپاه قزلباش صفوی و تصرف فرهنگی سیاسی شرق ایران بود. قزلباشان خشن صفوی به دستور سعد الدین تفتازانی عالم بزرگ شهر هرات و شیخ الاسلام سی ساله دولت جرم تسنن به قتل رساندند. کرکی زمانی که وارد هرات شد با شنیدن این شد و گفت: «اگر او را زنده میداشتید و ما با او مناظره می کردیم یاری را هدایت کنیم نوری، ۱۴۱۴، ج ۳ ۴۳۲) محقق کرکی تا آخر ادثه تأسف می خورد اما خوی و خصلت نظامیان تندخوی و متعصب ای وارسته و فرزانه ای که شیفته مناظره و گفت و گو با مخالفان اند، تفاوت ال وجود کرکی و امثال او میتوانست تا حدود زیادی تندروی ها و اصلاح کند. مهم ترین کار کرکی در ایران تقویت پایه های نظری تشیع و ایجاد حوزه های علمی به خصوص در شهرهای اصفهان قزوین و ت شاگردانی بود که علوم دینی را در میان مردم ایران گسترش دادند. هارصد مجتهد را تربیت کرد افندی، ۱۴۱۰: ۲۹۴)
محقق ثانی در ایران در زمان شاه طهماسب بود. محقق با ارسال سراسر کشور قوانین عادلانه را برای کارگزاران وضع کرد که چگونه با نیات و مقدار و زمانش رفتار کنند. در هر شهر و روستا امامی را برای سلیم احکام معین کرد خوانساری، بی تا، ج ۴: ۳۶۱).
ا محقق ثانی منکرات را از بین برد؛ شراب و شراب خواری را برانداخت؛ حدود و تعزیرات را اجرا کرد؛ در این راه تلاش فراوانی کرد و بر امور به شدت نظارت داشت و مرتب مردم را بر یادگیری شرایع دین و برپاداشتن مراسم اسلامی ترغیب می کرد خوانساری، بی تا، ج ۴ ۳۶۹)
شاه طهماسب امور کشوری را به محقق کرکی سپرد و فرمان نوشت و به همه ایالات فرستاد که از دستورات او پیروی کنند و اعلام کرد که سلطنت و فرمانروایی اساساً و اصلاً تعلق دارد به محقق که نایب امام (ع) است. محقق کرکی دستورها و فرمان های کتبی صادر میکرد و به ایالات میفرستاد محقق ثانی کتاب های متعددی نوشته است که مهمترین و بزرگترین کتاب فقهی وی جامع المقاصد است که شرحی است بر قواعد علامه حلی
. شهید ثانی زین الدین علی بن احمد عاملی سال ۹۱۱ ق در جبل عامل لبنان متولد شد و در سال ۹۶۵ق به دست عمال عثمانی به شهادت رسید. به موازات پیروزی شیعه در ایران مشکلاتی برای شیعیان در بلاد غربی اسلامی پیش آمد. عثمانی ها پس از فتح قسطنطنیه (استانبول در سال ۸۵۷ق از سوی سلطان محمد فاتح، مدعی احیای خلافت اسلامی شدند. این ادعا در سال ۹۲۲ق به دست سلطان سلیم، پس از شکست ممالیک و فتح مصر و دستگیری متوکل، آخرین خلیفه تبعیدی عباسیان و با شایعه استعفای متوکل به نفع سلطان سلیم عملی شد و وی رسماً خود را خلیفه خواند و علمای اهل سنت با وی بیعت کردند احیای خلافت برای شیعیان قابل پذیرش نبود. شیعیان دست به ناسازگاری و سنیان هم دست به قلع و قمع زدند. پیش از این نیز شیعیان در دولت عثمانی مورد سوءظن حکومت سلطان بایزید قرار گرفته بودند. وی در سال ۹۰۷ق دستور تبعید بسیاری از آنان را از آناتولی به موریا
شبه جزیره پلوپونز داد (سیوری ۱۳۷۴ ۳۸)
سلطان سلیم بسیار خون ریز بود. پس از تحکیم پایه های قدرتش، نخستین ضربه را بر شیعیان آناتولی وارد کرد. او که منی بسیار متعصبی بود بر شیعیان سخت گرفت و هفتاد هزار نفر از آنان را دستگیر بسیاری را تبعید و عده ای را زندانی و تعداد بی شماری را به قتل رساند وی پیش از جنگ با شاه اسماعیل دستور قتل عام شیعیان را صادر کرد و تا چهل هزار آمار کشته ها را گفته اند سیوری (۱۳۷۴ (۳۸) این حکومت یکی از
هدف های خود را مبارزه با عالمان شیعه به ویژه علمای جبل عامل قرار داد. در زمان سلطان سلیم اول شیخ نوح حنفی مفتی دربار عثمانی فتوای وجوب قتل شیعه را صادر کرد و حکام عثمانی بر مبنای همین فتوا بسیاری از فقها و علمای شیعه را در حلب جبل عامل و نقاط دیگر سر بریدند فرهانی منفرد ۱۳۸۸ (۹۳) از قربانیان این تنگ نظری شهید ثانی است قاضی شنی شهر صیدا به سلطان عثمانی نوشت در شهرهای شام مردی بدعت گذار و خارج از مذاهب اربعه وجود دارد. سلطان فردی را برای دستگیری وی فرستاد شهید ثانی در سفر مکه بود که او را یافتند. شهید پس از درخواست مهلت اعمال حج را انجام داد اما مأمور عثمانی در هنگام بازگشت در کنار دریای استانبول سر شهید ثانی را قطع کرد و بدنش را رها و سر را به خدمت سلطان برد خوانساری بی تا ج ۴ (۳۸۱) شهید ثانی کتابهای بسیار نوشته است که مشهورترین آنها الروضه البهیه در شرح لمعه شهید اول است. علامه امینی ۶۷ کتاب از او نام برده است امینی بی تا ۲۳۸)
. مقدس اردبیلی احمد بن محمد اردبیلی از علمای بنام شیعه است. مقدس اردبیلی در زهد و تقوا سرآمد روزگار بود. کراماتی فراوان از او نقل کرده اند. حوزه نجف که حدود دو قرن از رونق افتاده بود با تلاش مقدس اردبیلی مجدداً احیا شد
(موسوی، ۱۳۷۲ (۳۳). شاه عباسی مجدد مجدداً در سال ۱۰۳۳ ق عراق را فتح کرد که این پیروزی کمک بزرگی
به شکوفایی حوزه نجف کرد شاه عباس تلاش وافری انجام داد تا مقدس اردبیلی را به اصفهان دعوت کند اما مقدس هم جواری با بارگاه مولا علی (ع) را بر رفتن به اصفهان ترجیح داد خوانساری، بی تا، ج ۱: ۸۳) مهم ترین آثار مقدس اردبیلی عبارت اند از:
زبده البیان فی آیات الاحکام است که بحثی استدلالی درباره آیات احکام شریعت است و دیگری مجتمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان یکی از مآخذ استدلالی و غنی فقه شیعه است.
ه شیخ بهایی محمد بن حسین بن عبدالصمد الحارثی در سال ۹۵۲ ق در بعلبک لبنان متولد شد. حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهایی که بعد از شهادت شهید ثانی به ایران آمده بود، سالها در ایران به ترویج تشیع پرداخت و در هرات مقام شیخ الاسلامی داشت شیخ بهایی بعد از فوت پدر در حالی که کودکی خردسال بود
به همراه مادرش به اصفهان آمد (ترکمان، ۱۳۵۰، ج ۱: ۱۵۶).
شیخ بهایی با اینکه خود شیخ الاسلام حکومت بود، اما اصل برای او ترویج تشیع و ارشاد مردم بود. شیخ بهایی در فقه و حدیث و معانی بیان و ریاضی و سایر علوم سرآمد بود با اینکه از فقها بود اما تبحر وی در سایر علوم حجاب فقاهت وی شد. وی در فقه نوزده رساله از خود به جا گذاشت او نخستین کسی بود که رساله ای فارسی به نام جامع عباسی به نگارش درآورد مهدی پور، ۱۳۷۱: ۳۵) مؤلف کتاب عالم آرای عباسی می گوید: اندک زمانی در علوم معقول و منقول آن جناب را ترقیات عظیم روی داده در هر فن سرآمد فضلای عصر شد. (ترکمان، ۱۳۵۰، ج ۱: ۱۵۶).
. علامه مجلسی محمد باقر مجلسی در سال ۱۰۳۸ متولد شد. پدر وی محمد تقی مجلسی معروف به مجلسی اول از علمای قرن دهم و شیخ الاسلام زمان شاه سلیمان بود. برای علامه مجلسی تا ۱۶۹ عنوان تألیف نام برده اند. معروف ترین کتاب علامه مجلسی، بحار الانوار است که در ۱۱۰ جلد منتشر شده است. این کتاب دایره المعارف احادیث شیعه است و علامه آن را برای جلوگیری از نابودی احادیث شیعه که به صورت کتابهای خطی در حال از بین رفتن بود، تألیف کرد. درس علامه بسیار گسترده بود و بیش از هزار شاگرد داشت علامه مجلسی در سال ۱۰۹۸ق. به اصرار شاه سلیمان صفوی منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت. در تأثیر علامه بر حکومت گفته اند تا زمانی که علامه مجلسی زنده بود شاه سلطان حسین هم فردی متدین و خوش رفتار بود پس از رحلت علامه وی به فساد و تباهی کشیده شد و نسبت به علما بی توجه و حتی گستاخ شده بود جعفریان، ۱۳۷۰: ۹۲-۱۰۵).
در این زمینه میتوان بعضی دیگر از فقها و دانشمندان عصر صفوی را نام برد که عبارت اند از:
ملا محمد باقر استرآبادی معروف به میرداماد؛ متوفی ۱۰۴۱ق، فقیه و فیلسوف معروف دوره صفویان او دارای تألیفات فراوانی است.
ملاصدرا؛ معروف به صدرالمتألهین متوفی ۱۰۵۰ ق، از فلاسفه بزرگ اسلامی است. وی در فلسفه دارای مکتبی خاص است. معروف ترین کتاب فلسفی او الاسفار الاربعه است.
ملا محسن فیض کاشانی متوفی ۱۰۹۱ ق از شاگردان ملاصدرا و داماد وی بود.
حکم شیخ الاسلامی او نوشته شد ولی قبول نکرد معروف ترین کتاب فقهی او الوافی است. همچنین تفسیر صافی از تفاسیر معروف اوست.
آقا جمال خوانساری متوفی ۱۱۲۵ق، رئیس حوزه علمیه اصفهان و از شاگردان پدرش محقق خوانساری بود کتاب رمان کلثوم ننه از ایشان است.
شیخ حر عاملی متوفی ۱۱۰۴ق از دانشمندان بزرگ شیعه که کتاب مشهور وسائل الشیعه را تألیف کرد.
فاضل هندی متوفی ۱۱۳۳ ق چون در کودکی به هند رفت به هندی معروف شد. مهم ترین کتاب فقهى أو کشف اللثام عن قواعد الاحکام است و به همین دلیل به او کاشف اللثام لقب داده اند.
خلاصه فصل هفتم
تسامح مذهبی مغولان به شیعیان فرصت تازه ای داد تا بتوانند در حوزه های عقیدتی و سیاسی فعالیت کنند ظهور حکومت صفویان نقطه عطفی در تاریخ است. سلسله صفویان از سال ۹۰۷-۱۱۴۸ق یعنی ۲۴۱ سال در ایران حکومت کردند. شاه اسماعیل اول، مؤسس و فرزندش شاه طهماسب و شاه عباس اول خدمات بزرگی به تشیع کردند و ایران رسماً مهد تشیع شد. شاه اسماعیل پس از سرکوبی بعضی از امرای محلی به تبریز رفت و سلطنت خود را رسماً جشن گرفت و تشیع را به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام کرد. از میان جنگهای شاه اسماعیل میتوان به دو جنگ بزرگ و مشهور اشاره کرد جنگ مرو با ازبکان و جنگ چالدران با عثمانیان جنگ مرو مرزهای ایران را تا رود جیحون مرز باستانی ایران رساند ولی در جنگ چالدران و با شکست صفویه دیاربکر برای همیشه از دست ایران خارج شد. شاه اسماعیل علما را شریک حکومت قرار داد و با تعیین مناصبی چون صدارت بر رتق و فتق امور دینی و فتوا و موقوفات و قاضی برای قضات در امور مدنی روحانیت شیعه را در کارگزاری دولت شیعی وارد کرد. این رویه در دوران شاه طهماسب و شاه عباس نیز ادامه یافت و در سرتاسر ایران فقها و عالمان دینی در رأس امور بودند تحولات سیاسی و مذهبی رخ داده در دوره صفویان به هویت صنفی روحانیت رسمیت بخشید و موجب برجستگی اجتماعی روحانیون شد. این تفکر و برداشت مردم از جایگاه مجتهدان بود
که مرجعیت شیعه را از رهبری مذهبی صرف به رهبری مذهبی سیاسی تبدیل کرده و بعد از این روحانیت در حرکات ضد استبدادی و ضد استعماری حاضر شدند. تا پایان دوره صفویان بیشتر مردم ایران شیعه شدند و ایران به عنوان مهد تشیع رسمیت یافت.
در واقع دوره صفویان دوره قدرت تشیع است.
خود آزمایی چهارگزینه ای فصل هفتم
۱ رهبر نهضت مذهبی حروفیه در ایران چه کسی بود؟
الف) فضل الله نعیمی تبریزی
ج) محمد علی باب
ب بها الله
د) خواجه على مؤید
۲ شیخ صفی الدین اردبیلی چه مدت بر سجاده ارشاد استقرار داشت؟
الف) ۱۵ سال
ج)
۳۰ سال
ب ۲۵ سال
د) ۳۵ سال
. پس از مرگ حیدر صوفیان صفویه در اردبیل چه کسی را به جانشینی پدر تعیین
کردند؟
الف) سلطان على باشا
ج) جنید
ب خواجه على
د) شیخ صدرالدین
۴ در جنگ چالدران کدام منطقه برای همیشه از دست ایران خارج شد؟
الف) آناتولی
ب تبریز
ج) دیار بکر
د چالدران
ه سلسله صفویه چند سال در ایران حکومت کردند؟
الف) ۲۰۰ سال
اب) ۲۴ سال
ج) ۲۶۰ سال
د) ۲۸۰ سال
سید محمد کمونه از بزرگان و علمای شیعه که به وسیله باریک ترکمان دستگیر شده
بود به دست کدام پادشاه صفوی آزاد شد؟
الف) شاه اسماعیل
ب شاه طهماسب
ج) شاه عباس اول
د) شاه سلطان حسین