۲۲ اولین فیلسوفی که اصطلاح انترناسیونالیسم را به کار برد چه کسی بود؟
جرمی بنتهام.
که ۲۵ کارویژه ملت – دولت در نظم نوین جهانی به ترتیب در داخل … و در خارج …….. است.
) پرورشی – تعاملی
که ۲۶ از دیدگاه لیبرالها نظم در سیاست جهانی از کدام عوامل سرچشمه می گیرد؟
هماهنگی میان لایه های متعددی از ترتیبات حاکم
دو دسته از سازمانهای بین المللی هستند که به مقتضای اهداف جهان شمول سیاسی ایجاد شده اند. (سراسری ۱۶) ابین حکومتی – غیر حکومتی
که ۲۸ در ارتباط با علل بروز جنگ در تصویر دوم لیبرالیسم بر کدام عوامل تأکید می شود؟
) ماهیت غیردموکراتیک سیاست خارجی
ک ۲۹ از نظر لیبرالیسم، منافع ملی دولت ها……..
مجموعه ای یکپارچه نیست
۲۰ از نظر تو کار کردگرایان.
همگرایی اقتصادی لزوماً به اتحاد سیاسی منتهی نخواهد شد
۲۱ موضوع صلح دموکراتیک در ارتباط با …… مطرح می شود.
۲۲ بر خلاف مفهوم وابستگی متقابل عبارت وابستگی متقابل پیچیده به صورت یک کمی تلقی می شود. ۳۳ رویکرد نوکارکردگرایی در روابط بین الملل به میزان قابل توجهی مرهون کارهای … است.
های
که ۲۲ یکی از شیوه های مطالعه جامعه مدنی بین المللی دیدگاه محققانی مانند «پترسون» است که طی آن بر حرکت به سوی نوعی …… تأکید می کند.
وابستگی متقابل جهانی
ک ۳۵ کدام رویکرد به منطق «تسری اعتقاد دارد؟
که ۲۶ بر اساس وابستگی متقابل پیچیده
نمی توان دولتها را لزوماً به صورت واحدهای منسجم تصور کرد.
ک ۲۷ کدام نظریه پردازان همگرایی را عبارت از فرایندی میدانند که بر اساس آن نخبگان سیاسی به تدریج تعریفهای جدیدی از مسائل منطقه ای
نه ملی) ارائه می دهند؟
انو کار کرد گرایان
که ۳۸- از نظر رابرت کوهن سازگاری ارادی سیاستهای دو یا چند کشور برای تأمین منافع مشترک چه نام دارد؟
را بر حسب توانایی جذب و اقناع کشورهای دیگر تعریف میکند.
قدرت نرم
که ۴۰ تفکرات مربوط به ایجاد نظم طبیعی در جامعه محور اصلی ……… به شمار می رود.
۲۱ رویکرد «تو کارگردگرایی در چهارچوب نظریه همگرایی در روابط بین الملل عمدتا مرکون کارهای …….. است. ۲۲ در چهارچوب بحث وابستگی متقابل به این موضوع برخورد می کنیم که اصولاً . تنها عامل تعیین کننده سیاست خارجی نیست.
۲۳ تولیبرالیسم به طور عمده به موارد زیر توجه دارد
قاصد، نیات و برداشت ها
در ۲۲ بررسی تعامل داده های سیاست خارجی دولتها و رهبران آنها عمدتاً در چهارچوب مدل ……… صورت می گیرد.
استراتژیک
۲۵ روابط بین دو بازیگر بین المللی که حداقل یکی از آنها غیر دولتی باشد را چه می نامند؟
) فراملی
ر ۲۶- نظریه صلح دموکراتیک در روابط بین الملل از اندیشه کدام فیلسوف نشئت گرفته است؟
کانت
۴۷ کدام رویکرد امنیت دولت را از امنیت جامعه تفکیک میکند؟
۴۸ مهم ترین نظریه پرداز نوکارکردگرا در روابط بین الملل کدام است؟
(۱) ارنست هاس ۵۰ ایجاد سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم جزء ویژگیهای کدام یک از استراتژی ها جهت گیریهای سیاست خارجی است؟ اش کدام یک از موارد زیر با دیدگاههای کارکردگرایان در چهارچوب نظریه همگرایی تطابق دارد؟
واحدهای جداگانه سیاسی قادر به تأمین خواستهای انسانی در چهارچوب بسته خود نیستند.
۵۲ جنگ جهانی اول تفکرات لیبرال را متوجه این موضوع کرد که صلح
ا یک وضعیت طبیعی نیستند.
ک ۵۳ کدام یک از موارد زیر با رویکرد لیبرالیسم تطابق دارد؟
منافع ملی، حاصل رفتارهایی است که سازمانها در فرایند تصمیم گیری های داخلی اعمال می کنند.
۵۲ مباحثات عمده نهادگرایان لیبرال در اوایل دوران پس از جنگ دوم جهانی مربوط به
ناتوانی دولت ها در کنار آمدن با مسئله نوسازی
د۵ توماس شلینگ مطالعات خود را در چهارچوب کدام مورد زیر انجام داده است؟
سیاست های استراتژیک (راهبردی)
۵۶ کدام یک از موارد زیر با دیدگاه تو کار کردگرایان تطابق دارد؟
لزوماً همگرایی اقتصادی به اتحاد سیاسی منتهی نخواهد شد.
۵۷ از نظر کارل دویچ کدام شرط برای شکل گیری جامعه امنیتی لکتر گرا ضروری است؟
پاسخگویی متقابل کشورها بدون توسل به زور
۵۸ توکار کرد گرایانی چون ارنست های بر این باورند که
بسیار دشوار است که مسائل فنی را از مسائل سیاسی تفکیک نمود.
۵۹ انتقادات وارده به تو واقع گرایی در دهه ۱۹۷۰ در زمینه . توسط های کوهن و مورس مطرح شد.
ساختار نظام بین الملل
ک ۶۰ کدام رویکرد نظری تکثر گراست؟
تو کار کردگرایی
که از شناسایی رژیم های بین المللی حاکی از آن است که ……….
سیاست کلان حالت آشوب رفع ندارد.
ک ۶۲ نهادگرایی تولیبرال کدام یک از مفروضات رئالیسم را اساساً در تقریرات نظری خود رد می کند؟
(۴) سازمانهای بین المللی فاقد توانمندی لازم برای توسعه همکاری میان دولت ها هستند.
۶۳ دیوید میترانی بر این باور بود که میان فدرالیسم که اسیر قانونمندیها و ملاحظات سهیم شدن در قدرت است و ………. که به تمهیداتی برای ازهای مشترک می اندیشد. تعارضاتی وجود دارد.
۶۴ کتاب پایان ایدئولوژی سال (۱۹۶۶) نوشته چه کسی است؟
) دانیل بل
که ۲۵ کدام رویکرد، کشورها را بازیگران یکپارچه و عاقل نمی داند؟
وی کیندل برگ برگر شرایط یا موقعیتی که یک کشور بر اکثر یا غالب تصمیمات و رفتار کشور دیگر تاثیر میگذارد بدون آنکه کشور دوم قادر به
وی کیندل برگ برگر شرایط یا موقعیتی که یک کشور بر اکثر یا غالب تصمیمات و رفتار کشور دیگر تاثیر میگذارد بدون آنکه کشور دوم قادر به تاثیر گذاری متقابل باشد را ……… می نامد.
سلحه
۶۷ نئواید تالیسم توآرمان گرایی بر کدام یک از موارد زیر تأکید می کند؟
اصلاحات کلان دموکراتیک نهادی و نیز دموکراتیزه شدن در سطوح خرد
۶۹ در دهه ۱۹۸۰ کثرت گرایی به ……… تغییر شکل داد.
ک ۷۰ نهادگرایی لیبرال و نیز ایده آلیسم آرمان گرایی نسبت به ……….. سیاسی تر بوده است.
انهای گیایی نئولیبرال
۷۱ ویژگی نیمه مستقل و مجزای عناصر متشکل در کل نظام کنفدرال، عملاً در عرصه سیاست بین الملل و در چهارچوب همگرایی میان دولت ها خود یک . تلقی می شود.
عامل بازدارنده
۷۲ کدام یک از موارد زیر در چهارچوب نظریه همگرایی صحیح است؟
(۳) از نظر کارکردگرایان واحدهای جداگانه سیاسی قادر به تأمین خواستها و نیازهای انسانی در چهارچوب بسته خود نیستند.
ک ۷۳ مباحثات عمده نهادگرایان لیبرال در اوایل دوران پس از جنگ دوم مربوط به ناتوانی دولتها در کنار آمدن با مسئله .
ک ۷۳ مباحثات عمده نهادگرایان لیبرال در اوایل دوران پس از جنگ دوم مربوط به ناتوانی دولتها در کنار آمدن با مسئله .
) مدرنیزاسیون
۷۵ کدام محور معرف نظریه های لیبرال نیست؟
که ۷۶ بر اساس دیدگاه کانتوری و اشپیگل متغیرهای سطح انسجام ساختار روابط ساختار قدرت و سطح ارتباطات در زمره متغیرهای ……… در
مطالعات منطقه ای مفهوم سازی می نمایند.
ک ۷۸ از نظر کارل دویچ جامعه امنیتی ………. مستلزم واگذاری حاکمیت و استقلال ملی است.
ک ۷۸ از نظر کارل دویچ جامعه امنیتی ………. مستلزم واگذاری حاکمیت و استقلال ملی است.
۷۹ کثرت گرایان دهه ۱۹۷۰ به صورت ……… ظاهر شدند. نهادگرایان نئولیبرال
ر کدام مورد با دیدگاه های تولیبرال ها همخوانی دارد؟
۱ کدام یک از موارد زیر صحیح است؟
نور تالیسم در به حداکثر رسانیدن سطح کلی منفعت برای تمام طرفها عنایت دارد ولی نئولیبرالیسم ضمن توجه به فایده های نسبی، به این امر
ک ۸۲ تو کار کردگرایی را می باید در چهارچوب مورد بررسی قرار دارد.
کثرت گرایی
۸۳ اینک اتحادیه اروپا تنها شکل استانداردی از …… در نظام کنونی به شمار نمی رود.
که ۱۴ کدام یک از موارد زیر جزء موضوعات محوری نوکارکردگرایی در چهارچوب همگرایی به شمار می رود؟
نمی توان ماهیت فعالیتهای سیاسی را بر پایه اجماع تعریف کرد.
که ۸۵ بر اساس نظریه وابستگی متقابل پیچیده ..
دولت ها را نمیتوان لزوماً به صورت واحدهای منجم و همواره به عنوان بازیگران حاکم تصور کرد.
۸۶ که در زمینه جوامع سیاسی و بین المللی کار کرده است سعی نموده تا مفهوم قدرت را از جایگاه محوری آن در نظریه روابط بین الملل خارج کند.
۸۷ از نظر ……. نظام وستفالیایی بسیار نارسا و ناکافی است. ۸۶ که در زمینه جوامع سیاسی و بین المللی کار کرده است سعی نموده تا مفهوم قدرت را از جایگاه محوری آن در نظریه روابط بین الملل
هلد
۸۸ در بازی معمای زندانی ………
هیچ یک از بازیگران به یکدیگر اعتماد نمی کنند.
۸ در سیاست بین الملل نظام موازنه قدرت به صورت …….. مورد نظر قرار می گیرد.
یک راه میانی بین نظم و هرج و مرج بین المللی
۹۰ ضمن توجه به تأثیر نفوذ خارجی بر شکل گیری الگوهای رفتاری کشورها در صحنه نظام بین الملل ……… کنترل گروه های پیوند را به عنوان
کارل دویچ
بهترین روش کنترل نفوذ خارجی می داند.
بهترین روش کنترل نفوذ خارجی می داند.
۹۱- نظریه .
۹۲ در نظریه همگرایی همپارچه گرایی منطقه ای … بر وجود یک نوع قانون اساسی جهت پیشبرد همگرایی میان دولت ها تأکید میشود.
۹۲ در نظریه همگرایی همپارچه گرایی منطقه ای … بر وجود یک نوع قانون اساسی جهت پیشبرد همگرایی میان دولت ها تأکید میشود.
(۲) فدرالیستی
که ۱۳ از منظر رهیافت شناختی در نظریه رژیم ها مهم ترین پیش شرط شکل گیری رژیم بین المللی چیست؟
اجماع ارزشی کشورها
م-
۹۴ اصطلاح «تسری» (spill over) در که کدام نظریه را روابط بین الملل مطرح شد؟
که ۹۵ در کدام نظریه امکان وجود ساختارهای متعدد به طور همزمان در نظام بین الملل وجود دارد؟
که ۹۵ در کدام نظریه امکان وجود ساختارهای متعدد به طور همزمان در نظام بین الملل وجود دارد؟
ه ۹۶ کدام گزینه در مورد نوع بازیگران و ماهیت آنها از منظر واقع گرایی و نوکارکردگرایی به ترتیب صادق است؟ ه ۹۶ کدام گزینه در مورد نوع بازیگران و ماهیت آنها از منظر واقع گرایی و نوکارکردگرایی به ترتیب صادق است؟
ه ۹۶ کدام گزینه در مورد نوع بازیگران و ماهیت آنها از منظر واقع گرایی و نوکارکردگرایی به ترتیب صادق است؟ دولتی و یکپارچه – غیر دولتی و متکثر
بر نقش قوام بخش و تکوین دهنده نهادهای بین المللی تأکید می کند.
۹۸ کدام نظریه منافع ملی را تقسیم پذیر می داند؟
رویکردم لیبرالیسم، عمدتا بر کدام مورد تاکید می شود؟ و کالیبر
۱۰۰- ویژگی های نظام چند قطبی را می توان در کدام مورد جستجو کرد؟
مخالفت با هر بازیگر و با اتحادی که تهدیدی برای وضعیت هژمونیک به شمار رود.
آزمون فصل چهارم
ا کدام یک از گزینه های زیر بر اصول اساسی مایکل دویل در مورد اینکه دموکراسی ها به روابط صلح آمیز مبادرت می ورزند، اشاره ای نمی کند؟
(۱) شکل گیری دموکراسیها بر اساس فرهنگ سیاسی داخلی
(۴) وجود تولیدات صنعتی بالا و نیل به فروش آن در بخشهای دیگر دنیا
۲- نظریه نظام جهانی والرشتاین بیشتر در قالب کدام رویکرد قرار می گیرد؟
(۳) وابستگی متقابل پیچیده
ر کدام یک از گزینه های زیر جزء اصول اساسی وابستگی متقابل به شمار نمی روند؟
(۲) اعتقاد به سلسله مراتب موضوعی
(۴) اعتقاد به نقش مستقلانه بازیگران غیر دولتی
همگرایی از طریق زور و اجبار منجر به می شود.
(۳) شکل گیری امپریالیسم
(۲) انتقال تدریجی اقتدار به نهادهای فراملی
ه مهم ترین نظریه پرداز نظریات ارتباطی چه کسی است؟
کارل دویچ
ترین نظریه پرداز نهادگرایی نئولیبرال چه کسی است؟
ابرت کوهن
– نظریه رژیم ها از چه زمانی به عنوان یک نظریه جدید در روابط بین الملل ظاهر شد؟
(۲) اواسط دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰
(۴) اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰
که هاپکینز و پوچالا چه نوع تعریفی از رژیم ها ارائه می دهند؟
کارکردی
از نظر گراستر رژیم هایی که در وضعیت هژمونیک شکل میگیرند جزء کدام یک از گزینه های زیر هستند؟
(۱) تحمیلی
۱۰- رژیمهای خلع سلاح جزء چه نوع رژیم هایی هستند؟
ا مذاکره ای
۱۱ کدام یک از گزینه های زیر جزء عوامل به وجود آورنده رژیم های امنیتی نیستند؟
ا جنگ
که ۱۲ در نظریه ثبات هژمونیک قدرت هژمون مبتنی ……..
(۱) قدرت ساختاری
ک ۱۳ در رویکرد بازیها همواره .
همکاری بر عدم همکاری ارجحیت دارد.
که ۱۴ کدام یک از رویکردهای مربوط به نظریه رژیم ها جزء رویکردهای جدید بوده و بر چگونگی تأثیر پذیری هنجارها تأکید دارد؟
معرفتی
که ۱۵ مهم ترین دلیلی که نهادگرایان را از تو واقع گرایان جدا می سازد. چیست؟
دستیابی به نتایج مختلف از آنارشیک بودن نظام
مدرسان شریف
فصل پنجم
جامعه بین الملل»
مفهوم سازی
مکتب انگلیسی (English school) به مجموعه آثار و نویسندگانی اشاره دارد که در برداشت از روابط بین الملل آن را فراتر از یک نظام بین الملل و جامعه ای مرکب از دولت ها میدانند و قاتل به اهمیت اهداف قواعد نهادها ارزشها و هنجارهای مشترک آن هستند. از دید مکتب انگلیسی، جدا کردن مسائل اخلاقی – هنجاری از روابط بین الملل امکان پذیر نیست چون سرشت روابط بین الملل چنین اجازه ای را نمی دهد.
ریشه مکتب انگلیسی به افکار هوگو و گروسیوس و حقوقدانان بین المللی بر می گردد که در پی راهی میانه در بین افکار ماکیاولیستی مبتنی بر دولت ملی و افکار کانتی پیرامون امپراطوری جهان گستر بودند. به عبارت دیگر، ریشه مکتب انگلیسی در سنت خردگرایی در روابط بین الملل است. مارتین وایت بر آن خردگرایی یا سنت گروسیوسی که راهی میانه در بین دو سنت نخست محسوب میشود. سنت گروسیوس در عین پذیرش ماهیت آنارشیک روابط بین الملل، مانند آرمان گرایان بر اجتماعی بودن روابط و وجود اهداف و هنجارهای مشترک و همکاری میان دولتها تأکید دارد و مانند واقع گرایان دگرگونی در روابط بین الملل را ممکن اما دشوار میداند؛ یعنی نه بدبینی واقع گرایان را دارد و نه خوش بینی آرمان گرایان را البته ناگفته نماند که برخی با عنوان مکتب انگلیسی، با توجه به تنوع در ملیت مؤسسان و پیروان آن موافق نبودند و آن را تحت عناوینی چون نظریه جامعه بین الملل مکتب مدرسه اقتصاد لندن و گاه واقع گرایی انگلیسی نیز می خوانند. مهم ترین نظریه پردازان این مکتب را میتوان مارتین وایت هربرت باترفیلد هدلی بول آدام واتسون و در میان متقدمین و شاگردان و پیروان آنها جان وینسنت و از میان متأخرین رابرت جکسون دیوید آرمسترانگ باری بوزان جیمز میال نیکلاس ویلر یان کلارک چک دانلی اندرو لینکلیتر و ….. را برشمرد.
نکته : از لحاظ تاریخی گروسیوس از مفهوم «جامعه بزرگ دولتها به عنوان پایه حقوق بین الملل نظم و همکاری بهره گرفت. همچنین برخی محققان سعی کرده اند از مفاهیم اجتماع یا جامعه بین الملل به جای واژه نظام دولت ها استفاده کنند. در حالی که اکثر صاحب نظران با این موضوع محتاطانه برخورد کرده و ترجیح داده اند از عبارت نظام بین المللی دولتها در تحلیلهای خویش بهره گیرند.
ک مثال از ریشه مکتب انگلیسی در چیست؟
(۲) سنت گروسیوسی
پاسخ: گزینه «۲» ریشه مکتب انگلیسی در سنت خردگرایی یا سنت گروسیوسی در روابط بین الملل راهی میانه در بین دو سنت واقع گرایی یا مبشت ماکیاولی و انقلابی گری یا سنت کانتی محسوب میشود؛ یعنی نه بدبینی واقع گرایان و نه خوش بینی آرمان گرایان
که مثال ۲: تقسیم بندی سه سنت نظری در روابط بین الملل یعنی سنت ماکیاولیستی سنت کانتی و سنت گروسیوسی مربوط به کدام اندیشمند است؟
(۲) رابرت جکسون
پاسخ: گزینه (۴) مارتین وایت بر آن بود که میتوان سه سنت نظری را در روابط بین الملل تشخیص داد که عبارت اند از: واقع گرایی یاست ماکیاولیستی، انقلابی گری یا سنتی کانتی و خردگرایی یا سنت گروسیوسی که راهی میانه در بین دو سنت قبلی محسوب میشود.
در خصوص چگونگی شکل گیری جامعه بین المال از سوی متقدمین فکری این رویکرد دیدگاه هایی ارائه شده است که بعضا همپوشانی دارند. وایت دو عامل را در رشد جامعه بین الملل مؤثر می دانست (الف) تجارت (ب) زبان و فرهنگ مشترک از نظر وایت در داخل جامعه بین المال نوعی یکپارچگی فرهنگی وجود دارد. هرچه این یکپارچگی بیشتر باشد تمایز درون و برون جامعه شدیدتر میشود. بوزان با استناد به نظر وایت مبنی بر اینکه برای شکل گیری جامعه بین الملل میزانی از وحدت فرهنگی در بین اعضایش لازم است. استدلال میکند که این رویکرد ناشی از تحلیل تاریخی است و با برداشت گمین شافتی از جامعه کامل می شود. هدلی بول وجود فرهنگ مشترک را برای شکل گیری جامعه بین الملل لازم نمی داند. وی در تعریفی مشترک با آدام وانسون جامعه بین الملل را گروهی از دولت ها با به طور کلی تر گروهی از اجتماعات سیاسی مستقل میداند که صرفاً نظامی تشکیل نمیدهند که رفتار هر یک عاملی ضروری در محاسبات رفتار دیگران باشد. بلکه با گفتگو و رضایت نهادها و قواعد مشترکی برای هدایت روابطشان ایجاد کرده اند و نفع مشترکشان را در حفظ این ترتیبات میدانند.
مثال : در خصوص شکل گیری جامعه بین الملل چه کسی معتقد به دو عامل در رشد جامعه بین الملل است؟
(۴) رابرت جکسون
پاسخ: گزینه (۲) وایت دو عامل را در رشد جامعه بین الملل مؤثر می دانست ۱ تجارت – زبان و فرهنگ مشترک از نظر وایت در درون جامعه بین الملل نوعی یکپارچگی فرهنگی وجود دارد. هرچه این یکپارچگی بیشتر باشد تمایز درون و برون جامعه شدیدتر است.
همچنین، بول استدلال می کند که اعضای یک جامعه قبل از هر چیز باید جهت تأمین سه هدف اساسی همکاری کنننده ۱ ایجاد محدودیت هایی بر خشونت – احترام به مالکیت – تضمین حفظ معاهدات همان گونه که از موارد مزبور استنباط میشود بول نظم را مهمترین عامل در شکل گیری جامعه بین الملل میداند. در نتیجه بوزان معتقد است از نظر بول یک خواسته مشترک برای نظم حداقل شرط لازم برای شروع تکامل جامعه بین الملل در راستای خطوط گزل شافت است. بدین ترتیب با بازخوانی نظریات وایت و بول از دو شیوه شکل گیری جامعه بین الملل یاد می کند
(الف) شیوه گمین شافتی (تمدنی) (ب) شیوه گزل شافتی (کارکردی)
وی معتقد است از نظر تاریخی مدل تمدنی جدی تر است در جهان پسا استعماری جامعه بین الملل جهانی میتواند صرفاً چند فرهنگی بوده و باید دارای عناصر قوی گزل شافتی باشد. در کنار وایت و بول سایر نظریه پردازان مکتب انگلیسی نیز در شکل گیری و تعریف جامعه بین الملل اظهار نظر کرده اند. یکی از مهم ترین این نظریه پردازان جکسون است که به طرق مختلف به آن پرداخته است. وی معتقد است که جامعه بین الملل همانند هر جامعه دیگری از اعضایی تشکیل شده اما این اعضا از یک مقوله بسیار خاص یعنی دولتهای حاکم هستند. جکسون با انتقاد از تمایز هدلی بول میان نظام و جامعه می گوید: جامعه بین الملل باید به عنوان پیوستاری از روابط اجتماعی نگریسته شود که در یک طرف آن ارتباط و تماس انسانی صرفاً آگاهانه و بسیار محدود متناوب قرار دارد و در سمت دیگر تبادل نظر و تعامل شدید و مداوم در چهارچوب نهادی دقیق قرار دارد.
در این قالب روابط بین الملل مانند جامعه دولت ها است که بازیگران اصلی آن دولتمردان هستند که از نحوه دولتمداری به خوبی آگاهاند. این بحث را می توان اینگونه بیان کرد که روابط بین الملل متشکل از سیاستهای مربوط به روابط خارجی و تصمیمات و فعالیت های دولتمردانی است که از جانب نظام سیاسی کشور خود عمل میکنند و این نظامها مستقل از یکدیگرند و قدرتی برتر از آنها یعنی دولتهای حاکم وجود ندارد سازمانهای بین المللی اعم از سازمانهای غیر دولتی شرکتهای چند ملیتی و غیره سازمانهای مهم بشری هستند که در روابط بین الملل شرکت دارند، اما آنها پایین تر از دولت های ملی قرار دارند. آنها نمی توانند . کاملاً مستقل از دولت ها عمل که کنند و به همین دلیل است که نظریه پردازان جامعه بین الملل دولت های ملی را پایه و اساس یاست بین الملل می دانند. در واقع دولت ها در مرکز دیدگاه جامعه بین الملل قرار دارند که به عنوان نهادهای بشری در نظر گرفته میشوند. در این قالب سیاست بین الملل به مفهوم شاخه خاصی از سیاست است که قدرت سلسله مراتبی در آن وجود ندارد؛ یعنی حکومت جهانی که مافوق دولت های حاکم باشد. وجود ندارد. به هر جهت همچنان منافع مشترک قوانین نهادها و سازمانهایی وجود دارند که از سوی دولتها پدید می آیند و به شکل گیری روابط دولت ها کمک می کنند. وضعیت جامعه بین الملل در عبارت «جامعه» هرج و مرجی هدلی بول خلاصه شده است که یک نظم اجتماعی جهانی بین دولتهای مستقل وجود دارد. همچنان که قبلاً گفتیم بول تمایز مهمی را بین نظام بین الملل و جامعه بین الملل قاتل است.
نکته ۲ در مقایسه این دو رویکرد میتوان گفت که نظام بین الملل یک نظام آشوب زده است که در آن دولتها منافع خویش را از طریق سیاست قدرت تعقیب می کنند. در حالی که در جامعه بین المللی در این مورد بحث میشود که چگونه میتوان تنوع فرهنگی و مذهبی روابط بین الملل را مورد بررسی قرار داد.
ک مثال : جامعه بین المللی رویکردی میان … و … است.
(۲) واقع گرایی کلاسیک و لیبرالیسم
(۳) واقع گرایی کلاسیک و سازه انگاری
پاسخ: گزینه «۲» رهیافت جامعه بین الملل، یک روش میانی در مطالعات کلاسیک روابط بین الملل محسوب می شود و جایی را بین واقع گرایی لاسیک و لیبرالیسم کلاسیک برای خود باز کرده است و از آن مکان رهیافت مجزا و متمایزی را در مورد روابط بین الملل بنیان می گذارد.
مصر جمعه بس
نظام دولت ها یک مفهوم واقع گرایانه است و جامعه دولتها مفهومی لیبرالیستی است. بیان این مطلب که افزایش روابط بین الملل یک جامعه را به وجود می آورد و کاهش روابط بین الملل فقط یک نظام را تشکیل میدهد. تنها نشان دهنده آن حدودی است که جهان سیاست، تمدن های متمایز بشری را با هنجارها و ارزشهای خود شکل میدهد. مجموعه دیگر تمایزات مفاهیم واقع گرایی خردگرایی انقلاب گرایی عبارت اند از مفهوم نخست، دولت ها را به عنوان نهادهای قدرت میبیند که به دنبال منافع خود هستند هستند این دیدگاه واقع گرایانه ماکیاولی است. مفهوم دوم دولت ها را به عنوان نهادهای قانونی می کنند. پس این مفهوم روابط بین الملل را فعالیتی میداند که قانون بر آن حاکم است و بر دیپلماتیک عمل مبنای حاکمیت شناسایی شده دو جانبه دولت ها قرار دارد؛ این دیدگاه خردگرایانه گروسیوس است. مفهوم سوم از اهمیت دولت ها می کاهد و تاکیدش بر انسان هاست انسانها یک اجتماع جهانی ازلی یا اجتماع بشری را تشکیل می دهند که بسیار مهم تر از جامعه دولت هاست این دیدگاه انقلابی کاشته است. تمامی این دیدگاه ها این حقیقت را بیان میدارند که روابط بین الملل اساساً فعالیت بشری است که مربوط به ارزشهای اصلی است. هدلی پول به دو ارزش توجه خاصی داشته است که از اهمیت بیشتری برخوردارند نظم بین الملل و عدالت بین الملل منظور بول از نظم بین الملل، الگو یا طرح فعالیت بین المللی است که اهداف اصلی جامعه دولت ها را تقویت می سازد. منظور او از عدالت بین الملل، قواعد اخلاقی هستند که حقوق و وظایفی را برای دولت ها و ملت ها وضع می کنند. مانند حق تعیین سرنوشت حق عدم مداخله و .
کر مثال ۵: مفهوم انقلابی گری از نظر هدلی بول بر چه چیزی تأکید دارد؟
(۴) گروه های غیر دولتی
پاسخ: گزینه «۲» هدلی بول سه مفهوم واقع گرایی خردگرایی و انقلابی گری را متمایز میکند. مفهوم انقلابی گری از اهمیت دولت ها می کاهد و تأکیدش بر انسانهاست. انسانها یک اجتماع ازلی را تشکیل میدهند که بسیار مهم تر از جامعه دولت هاست.
جان وینسنت نیز نسبت به دو ارزش بین المللی تأکید خاصی دارد که بسیار به نظم و عدالت نزدیک اند حاکمیت دولت و حقوق بشر از طرفی فرض بر این است که دولتها به استقلال یکدیگر احترام میگذارند که این ارزش حاکمیت دولت و عدم مداخله است و از طرف دیگر روابط بین الملل نه تنها شامل دولت هاست بلکه انسان ها را هم در بر می گیرد. این انسانها جدای از هر کشوری که شهروند آن هستند دارای حقوق بشرند. در ادامه به مفاهیم بنیادی این سنت می پردازیم
نظم به نظر می رسد نظم محوری ترین بحث مکتب انگلیسی و سنت جامعه بین الملل باشد. نظم بین الملل دغدغه محوری مکتب انگلیسی است. بنیان این دغدغه این فرض است که نظم پیش شرط بنیادی وجود اجتماع است. بول سه نوع نظم را در جهان سیاست بر می شمرد نخستین نوع آن نظم در زندگی اجتماعی است که عنصر اساسی روابط بشری بدون در نظر گرفتن شکلی است که به خود میگیرد. نوع دوم نظم بین الملل است که نظم بین دولت ها در یک نظام یا جامعه دولتها است و آخرین آنها نظم جهانی است که نظم بین انسانها به عنوان یک کل محسوب می شود. هدلی بول در ادامه به بررسی راهکارهای حفظ نظم میپردازد. وی معتقد است حفظ نظم در سیاست جهانی در وهله نخست به حقایق اتفاقی خاص بستگی دارد که باعث نظم می شوند، حتی اگر دولتها صرفاً نظام بین الملل را تشکیل دهند و نه جامعه بین الملل را برای مثال ممکن است موازنه قدرت در نظام بین الملل کاملاً اتفاقی ظهور کند، بدون اینکه اعتقادی مبنی بر حفظ منافع مشترک یا تلاشی برای قانونی کردن یا نهادینه کردن آن وجود داشته باشد. به طور کلی از نظر هدلی بول، حفظ نظم در جامعه بین الملل به سه مفهوم منافع قواعد و نهادهای مشترک بستگی دارد.
ک مثال – کدام یک از گزینه های زیر جزء نظمهای مورد نظر هدلی بول نیست؟
(۲) نظم حقوقی
پاسخ: گزینه «۲» بول سه نوع نظم را در جهان سیاست برشمرد. نخستین نوع آن نظم در زندگی اجتماعی است نوع دوم نظم بین الملل است که نظم بین دولت ها در یک نظام یا جامعه دولتها است و آخرین آنها نظم جهانی است که نظم بین انسانها به عنوان یک کل محسوب میشود.
عدالت به گفته بول جامعه بین الملل نه تنها به نظم بلکه به عدالت نیز اهمیت میدهد. او تصورات متعددی از عدالت ارائه میدهد، اما توجه ویژه ای به تمایز بین عدالت مبادله ای و عدالت توزیعی در روابط بین الملل دارد عدالت مبادله ای در مورد رویه ها و همکاری دوجانبه است و شامل فرایند ادعا و ادعای متقابل بین دولت هاست. دولت ها مانند شرکتهای بازرگانی در بازار هستند. هر شرکتی تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا در رقابت اقتصادی موفق شود. این روند متضمن یک زمین بازی هم تر از است؛ تمامی شرکتها طبق قوانین بازار عمل میکنند و بنابراین تمامی دولتها طبق قوانین جامعه بین المثال عمل میکنند. عدالت بی طرفی در قوانین بازی است. قوانین بازی در قالب حقوق بین الملل و آداب دیپلماتیک بیان میشود. این شکل نهایی عدالت بین الملل یعنی عدالت مبادله ای است. عدالت توزیعی در مورد کالاهاست و مشتمل بر این موضوعات است که چگونه کالاها باید بین دولت ها توزیع شوند. عدالت
توزیعی بر این عقیده استوار است که با وضعیت فقر باید به گونه ای خاص برخورد کرد مانند کمک جهت پیشرفت این بدان معنی است که همه کشورها با قوانین مشابه عمل نمیکنند بلکه بعضی از آنها باید از امتیازات ویژه ای برخوردار شوند این شکل عدالت نسبت به عدالت مبادله ای در جایگاه دوم قرار می گیرد زیرا معمولاً دولتهای حاکم به عنوان مناسب ترین چهارچوب در نظر گرفته میشوند که در قالب آنها موضوعات هنجاری مربوط به عدالت توزیعی باید حل و فصل شود. به عبارت دیگر عدالت توزیعی معمولاً به عنوان یک موضوع سیاست داخلی در نظر گرفته میشود تا سیاست بین الملل به هر جهت در قرن بیستم موضوعات مربوط به عدالت توزیعی با کوچک تر شدن جهان به طور مضاعف در روابط بین الملل جای بیشتری می گیرد.
بول سه سطح عدالت را در جهان سیاست مشخص می سازد عدالت بین الملل یا بین دولتها که املا شامل دیدگاه دولت های حاکم و برابر است. عدالت فردی یا بشری که قبلا شامل عقایدی در مورد حقوق بشر است و از لحاظ تاریخی معمولاً در جهان سیاست از سطح بین دولتها برتری می یابد. در قرن بیستم دو سطح بعدی عدالت بسیار مهم شدهاند، اما هنوز از سطح بین دولت ها پیشی نگرفته اند که در این سطح اغلب به موضوعات مربوط به عدالت در جهان سیاست پرداخته می شود. ک مثال : کدام یک از انواع عدالت های مورد نظر بول در مورد رویه ها و همکاری دوجانبه میان دولت هاست؟
(۲) عدالت مبادله ای
پاسخ: گزینه «۲» بول توجه ویژهای به تمایز بین عدالت مبادله ای و عدالت توزیعی در روابط بین الملل دارد. عدالت مبادله ای در مورد رویه ها و همکاری دوجانبه است. عدالت توزیعی در مورد کالاهاست و بر این عقیده استوار است که با وضعیت فقر باید به گونه ای خاص برخورد کرد.
ک مثال : استانداردهای محیط زیست جزء شاخصهای کدام نوع از عدالت از نظر بول است؟
(۲) عدالت بین المللی
پاسخ: گزینه «۳» ۳) عدالت جهان وطنی یا جهانی که اساساً مشتمل است بر آنچه برای جـ جهان به عنوان یک کل درست و خوب است. به عنوان شاهد میتوان نمونه استانداردهای جهانی زیست محیطی را ارائه کرد.
تری ناردین معتقد است رویکرد سنتی عدالت در روابط بین الملل عدالت میان دولتها را مورد توجه قرار میدهد. این رویکرد بر این فرض استوار است. که نه تنها اخلاق در مورد اشخاص حقیقی اعمال میشود بلکه در مورد دولتها نیز اعمال میشود. بول در این مورد معتقد است که عدالت بین المللی قواعد اخلاقی است که به دولت ها و ملت ها بر می گردد. مثلاً همه دولتها بدون توجه به اندازه نژاد یا ایدئولوژی در حاکمیت یا خود مختاری ملی برابرند. رابرت جکسون در یک گونه شناسی جامع از مفهوم عدالت به این مسئله می پردازد که آیا اساساً عدالت وجود دارد؟ از نظر وی پاسخ ها بزی ها نسبت به این سؤال منفی است. در مقابل آنها وی معتقد است عدالت، قوام بخش و تنظیم کننده زندگی اجتماعی است و اصول و اعمال متعدد عدالت در روابط بین الملل عملی است. سپس در تبیین چیستی عدالت میگوید: عدالت پویاست نه ایستا گفتگویی است شامل بحثهای موافق یا مخالف این گفتگو میتواند در مکانهای بسیار متفاوت انجام شود، اما زمینه آن معمولاً دولت و جامعه دولت هاست. در امور سیاسی داخلی میتواند در دادگاه قوای مقننه کابینه شورا وزارت خارجه دپارتمانها و غیره عملی شود در امور بین الملل میتواند در وزارت های امور خارجه، سفارت خانه ها سازمانهای بین المللی کنفرانس ها و – عملی شود. عدالت بین المللی تقریباً با گفتگو و مذاکره بین طرفهای ذی نفع تعریف و اغلب از طریق دیپلماسی انجام میشود عدالت بین دولتها توسط نهادها اعمال و هدایت میشود که ما برچسب بین المللی بر آن می زنیم و اساساً شامل تماس، ارتباط و مذاکره میشود اما تحت شرایطی توسط نیروی نظامی و منابع اقتصادی و – محدود می شود.
نکته : به طور کلی در دوران پس از جنگ سرد رویکرد جامعه بین المللی به جای تأکید بر نظم به گسترش عدالت در سیاست جهانی گرایش یافته است. تحت این شرایط موضوعات مورد مطالعه از تنوع و وسعت بیشتری برخوردار شده اند.
انسان خردگرایان در پارادوکسی به سر می برند که تجربه ها را از ذات انسانی مستقیماً در مرکز نظریه شان درباره ذات انسانی قرار می دهند. در نتیجه آنها ذات انسانی را به عنوان کنش توصیف کرده و باید آن را با پارادوکس تعریف کنند. از منظر این سنت افراد انسانی در عرصه بین المللی جایگاه مهم تری دارند و همین در کنار تعاملات نظام مند دولت ها ایجاد کننده جامعه آنارشیک در سطح بین المللی است. وایت انسان را عضو نهایی جامعه بین المللی می داند. بول نیز تلویحاً این امر را می پذیرد رابرت جکسون در اظهار نظری افراطی که نظر وی را به رکن جامعه جهانی نزدیک می کند. معتقد است روابط بین الملل کاملاً حوزه روابط انسانی است. نه بیشتر و نه کمتر – جهان سیاست یک جهان طبیعی نیست بلکه جهانی است که مردم آن را ایجاد کرده و در آن سکونت گزیده اند. دولت ها همانند خانم ها سازه های انسانی هستند … جامعه دولت ها نیز ترکیبی انسانی است. هر چیزی در روابط بین الملل در هر جایی و هر زمانی متأثر و متشکل از عمل انسانی است. ک مثال : رویکرد خردگرایان نسبت به انسان مان چگونه است؟
(۴) هم شرور و هم عقلانی
پاسخ: گزینه ۳۰ دیدگاه خردگرایان به انسان رویکردی بینابینی است. آنها معتقدند که هر چند انسان به وضوح موجودی شرور است، اما میزانی از عقلانیت نیز در او وجود دارد وایت معتقد است خردگرایان نسبت به ذات انسانی نه بدبین هستند و نه خوش بین
سیاست بین الملل در این سنت دولتهایی که محدود به قواعد مشترکاند عرصه تعاملات اجتماعی هستند. بازیگر اصلی در این عرصه دولت است. اما افراد انسانی نیز فعال اند. گروسیوسی ها به سؤال اصلی نظریه روابط بین الملل ماهیت جامعه بین الملل چیست ؟ این گونه پاسخ می دهند که دولت ها هر چند به دنبال مافوق مشترک نیستند، اما جامعه تشکیل میدهنده جامعه ای که تخیلی نیست و الرانش در نهادهایی همچون دیپلماسی، حقوق بین الملل موازنه قدرت و کنسرت قدرتهای بزرگ قابل مشاهده است. دولت ها در برخوردهایشان با هم از محدودیت های اخلاقی و حقوقی فارغ نبودند. رهنمود گروسیوسی ها این بود که دولت ها با قواعد این جامعه بین الملل که خودشان به وجود آورده اند و در تداوم آن نقش داشته اند، محدود می شوند. ناگفته نماند که قبل از بول وایت به رویکرد گروسیوسی ها نسبت به سیاست بین المال پرداخته بود. از نظر وی انسانها در سنت گروسیوسی، به ترتیب با قانون طبیعت د و قانون اخلاق
نکته : باید اذعان داشت که هر چه سیاست بین الملل بیشتر به سوی تشکیل یک جامعه و کمتر به سمت ایجاد یک نظام پیش رود، خود حاکی از آن است که سیاست جهانی در جهت تشکیل یک تمدن انسانی متمایز با هنجارها و ارزشهای مربوط به خود حرکت می کند.
آنارشی بین المللی خردگرایان همانند واقع گرایان معتقد به آنارشی بین المللی هستند، اما بر خلاف واقع گرایان که تفسیر هایزی از آنارشی دارند و آن را به فقدان نظم تعریف می کنند. خردگرایان آنارشی را فقدان مافوق سیاسی میدانند. وایت معتقد است اگر آنارشی به عنوان فقدان حکومت مشترک فهمیده شود، پس در واقع این دقیقاً خاصیتی است که در آن سیاست بین الملل متفاوت از سیاست داخلی است. در کنار منازعه همکاری در امور بین المللی، نظام دیپلماتیک، حقوق بین الملل و نهادهای بین المللی وجود دارد که عملکرد سیاست قدرت را پیچیده میکند و حتی قواعدی برای تحدید جنگها به وجود میتوان انکار کرد که نظام دول وجود دارد و با پذیرش اینکه نظام دول وجود دارد نیمی از راه پذیرش جامعه به ندرت طی شده شده است. زیرا جامعه تعداد ادی از افراد است که در پی اهداف مشترک خاصی به نظامی از روابط می پیوندند.
کثرت گرایی و همبستگی گرایی هدلی بول پس از تمایز میان نظام و جامعه بین الملل میان دو رویکرد جامعه بین الملل نیز تمایز قائل شده و آن را نظرات کثرت گرا و گروسیوسی نامیده است. از نظر بول فرض اساسی گروسیوسی ها بر این است که دولت ها با احترام به اجرای قانون، همبستگی جامعه بین الملل را به وجود می آورند همبستگی جامعه بین الملل با این باور بیان شده که تمایزی آشکار میان جنگهای عادلانه و ناعادلانه وجود دارد و در نگاهی وسیع تر، حق مداخله انسان دوستانه از آن ناشی میشود. تک تک افراد انسانی در نوع خود موضوعات حقوق بین الملل و اعضای جامعه بین الملل هستند. در مقابل مفهوم کثرت گرای جامعه بین الملل نشان میدهد که دولتها همبستگی از این نوع از خود نشان نمیدهند بلکه فقط قابلیت توافق در مورد حداقل اهداف خاصی را دارند که کمتر از تحقق این قاعده است. بر طبق نگرش کثرت گرای مورد بحث اعضای جامعه بین الملل دولت ها هستند نه افراد.
مثال ۱۰: مطابق با نگاه کثرت گرا اعضای جامعه بین المللی چه گروهی هستند؟
۳) نهادهای بین المللی
پاسخ: گزینه «۱»
نهادهای بین المللی یکی از نکات مورد تأکید واقع گرایان که آنها را در مقابل آرمان گرایان لیبرالها و نهادگرایان قرار میدهد کم اهمیت دانستن نقش هنجارها و قواعد و به تبع آن نهادها در روابط بین الملل است. پیروان مکتب انگلیسی هم بر نقش نهادها هنجارها قواعد و در کل نهادها در نظام بین الملل تأکید دارند. نهاد در مفهومی کلی شامل تمامی قواعد هنجارها و عرفهایی است که به زندگی انسانی نظم میبخشند اما در مفهوم محدود خود بعضاً مترادف با سازمان تلقی میشوند. این دو تعریف متناظر با مفهوم نهادهای اولیه و ثانویه در مکتب انگلیسی است. نهادها ناشی از ارزشها و اهداف مشترک میان دولتها و در بی تنظیم قواعد و مقررات مرتبط با آنها هستند وایت معتقد است نهادهای جامعه بین الملل مطابق ماهیتشان تأسیس میشوند. باری بوزان با بازخوانی نظریات پیشگامان مکتب انگلیسی دو نوع نهاد را از هم متمایز میکند (الف) نهادهای اولیه که در طول تاریخ شکل گرفته اند و ساختارهایی هنجاری هستند. این نوع نهادها مورد توجه مکتب انگلیسی است. (ب) نهادهای ثانویه که تقریباً مترادف با سازمانهای بین حکومتی و چهارچوب های حقوقی هستند و اونف این نوع نهادها را نهادهای تکاملی و طراحی شده می نامد.
ک مثال ۱۱ نهادهای ثانویه بیشتر مورد توجه کدام نظریه قرار گرفته است؟
(۳) نهادگرایی نئولیبرال
پاسخ: گزینه «۳» نهادهای ثانویه که عمدتاً مورد توجه نظریه پردازان رژیم و نهادگرایان نئولیبرال است. به عنوان رژیم ها با سازمان های ابزاری و طراحی شده هستند و اغلب دولتها آگاهانه آنها را طراحی کرده اند دارای مکان و زمان مشخصی هستند.
هر یک از نظریه پرداران مکتب انگلیسی از نهادهای خاصی یاد میکنند که بعضاً با هم متفاوت هستند. مثلاً مارتین وایت از نهادهای عرصه های مذهبی و فستیوال ها، اصول دودمانی، تجارت، دیپلماسی اتحادها ضمانت ها جنگ بی طرفی داوری موازنه قدرت حقوق بین الملل و حاکمیت یاد می کنند هندلی بول پنج نهاد دیپلماسی جنگ موازنه قدرت حقوق بین الملل و دولت را مورد توجه قرار میدهد و رابرت جکسون نهادهای دیپلماسی جنگ حقوق بین الملل حاکمیت و استعمارگری را مهم میداند که به چند نوع از این نهادها می پردازیم
الف دولت حاکم این مفهوم متشکل از دو نهاد حاکمیت و دولت است؛ برخی حاکمیت و برخی دولت را اصل میدانند از نظر هدفی بول معیار رسمی دولت بودن به این معناست که باید حکومت سرزمین جمعیت و قابلیت ورود به روابط بین الملل با اجرای تعهدات بین الملل وجود داشته باشد پول در جای دیگر بیان میکند که دولتها نهادهای اصلی جامعه دول هستند. در مقابل برخی اهمیت را به حاکمیت میدهند؛ جیمز مایال معتقد است که امروزه به نظر می رسد حاکمیت یک مفهوم مهجور است. با این همه تأمین نظم رسمی جامعه بین الملل به طور عمده با تجمع دولت های حاکم تداوم می یابد. در کنار وی رابرت جکسون بر اهمیت حاکمیت تأکید میکند. وی بر این نظر است که حاکمیت یکی از قدیمی ترین نهادهای جهان ماست که به زندگی سیاسی شکل قوام بخشی داده و دوران مدرن را کاملاً تعریف کرده و آن را از دوره های پیشین جدا میکند. در نهایت جکسون با تأیید اهمیت بنیادین حاکمیت برای جامعه بین الملل آن را پیش شرط جامعه بین الملل معرفی میکند و معتقد است اگر دولتها دارای حاکمیت نبودند باید زندگی سیاسی بر یک مبنای هنجاری متفاوت همانند نظام خراج گزار امپراطوری یا تئوکراسی و – مشکی میشد. وی معتقد است حالت حاکم بودن یک حکومت را واجد شرایط مشارکت در جامعه دولتها میکند به عنوان مثال کانادا میتواند مشارک کت کند. اما کیک : کیک نمی تواند.
نکته ۵ رویکرد جامعه بین المللی با به رسمیت شناختن حاکمیت های جداگانه دولتها هنجارها، نهادها و منافع مشترک را شالوده باثبات روابط بین الملل تلقی می کند. بر اساس این تحلیل نهادهای جامعه بین الملل امکان همزیستی میان دولتهای مستقل را فراهم میکنند و قادر به میانجی گری میان گرایش های موازی خاص گرایی و نیز عام گرایی اند.
ک مثال ۱۲ در رهیافت جامعه بین الملل بازیگران اصلی چه کسانی هستند؟
ک مثال ۱۲ در رهیافت جامعه بین الملل بازیگران اصلی چه کسانی هستند؟
(۴) دولتها و سازمانهای بین المللی
پاسخ: گزینه «۱» در این رهیافت روابط بین الملل مانند جامعه دولت هاست که بازیگران اصلی آن دولتها هستند و سازمان های بین المللی، سازمان های غیر دولتی شرکت های چند ملیتی و غیره سازمانهای مهم بشری هستند که در روابط بین الملل شرکت دارند اما آنها پایین تر از دولتهای ملی قرار می گیرند. آنها نمی توانند کاملاً مستقل از دولت ها عمل کنند؛ به همین دلیل است که نظریه پردازان جامعه بین المللی دولتهای ملی را پایه و اساس سیاست بین الملل می دانند.
علاوه بر این جکسون به تمایز حاکمیت مثبت و حاکمیت منفی اقدام کرده و متناظر با آن از دولتها و شبه دولتها یاد میکند. برخی معتقدند همین حاکمیت دولت موجد ساختار اجتماعی روابط بین الملل است. بدین ترتیب ادعای حاکمیت دولت ها ایجاد کننده محیطی اجتماعی است که در آن دولت ها میتوانند به عنوان جامعه بین المللی با هم تعامل کنند. در حالی که به طور همزمان شناسایی متقابل ادعای حاکمیت یک عنصر مهم در برساختگی خود دولت هاست. جکسون نیز تلویحاً گزاره فوق را می پذیرد اما در ادامه اذعان میکند که دولت سازی در وهله اول فرایندی داخلی است که در طی دورهای طولانی اتفاق می افتد و صرفاً توسط ترکیبی از اراده ها تلاشها و مسئولیتهای حکومتها و جمعیتها می تواند به وقوع بپیوندد.
ب موازنه قدرت موازنه قدرت متناظر با نهاد قدرتهای بزرگ مورد نظر هدلی بول است و مقصودش از این نهاد مدیریت امور بین المللی توسط قدرت های بزرگ است. موازنه قدرت در جامعه ای متشکل از قدرتهای بزرگ مسلط جهانی کوچک دریایی و خشکی است وایت معتقد است ما میتوانیم سیاست بین الملل را با ایده موازنه قدرت تفسیر کنیم موازنه قدرت به ملاحظات استعداد نظامی ابتکار دیپلماتیک و قوت اقتصادی می انجامد. ایده موازنه به طور طبیعی در توجه به هر رابطه ای بین نهادها و گروه ها و نهادهای انسانی رقیب مطرح میشود. موازنه قدرت اصلی است که امکان دارد روش کار سیاست قدرت نامیده شود وایت دو جایگزین برای موازنه قدرت معرفی می کند: ۱- آنارشی جهان شمول -۲ دومینیون جهان شمول وی در بیان نگرش سنت جامعه بین الملل به موازنه قدرت می گوید گروسیوسی ها معمولاً موازنه قدرت را به عنوان قانون اجتماعی یا سیاسی مینگرند. آنها در سیاست بین الملل گرایش ذاتی به توزیع برابر قدرت می یابند و موازنه قدرت را به عنوان بیانی کلی از چگونگی موازنه دائما در حال تغییر گروه بندیهای قدرت میدانند هدلی بول در یک بررسی جامع از موازنه قدرت آن را حالتی میشد که هیچ یک از قدرت ها در وضعیت غالب نیست که بتواند برای سایر ایرین قانون گذاری کند. در پایان از سه کار کرد موازنه قدرت نام می برد (الف) موازنه قدرت عمومی از تغییر نظام بین المللی به امپراطوری جهانی جلوگیری میکند. (ب) موازنه قدرت محلی از استقلال دولت ها در یک منطقه خاص حمایت میکند (ج) هر دو موازنه قدرت محلی و عمومی شرایطی را به وجود آورده اند که نظم بین المللی مبتنی بر دیپلماسی جنگ حقوق بین الملل و مدیریت قدرتهای بزرگ – قادر به عمل بوده است.
ک مثال :۱۳ کدام یک از گزینه های زیر جزء انواع موازنه قدرت از نظر مدلی بول نیست؟
(۳) منطقه ای
پاسخ گزینه «۲» هدلی بول از هشت نوع موازنه قدرت یاد می کند: ۱- ساده – پیچیده – عمومی – خاص با محلی که ذهنی که عینی
اتفاقی – ساختگی
ب) دیپلماسی از عوامل شکل گیری یک جامعه بین الملل موفق نظام دیپلماتیک پویا است. از نظر وایت نظام دیپلماتیک در کنار سایر عوامل، سیاست قدرت را پیچیده می کند وی در ادامه آن را نهادی برای مذاکره میداند. وایت در تعریف از دیپلماسی و بازرگانی آن را تعاملات سازمان یافته و مداوم بین دولت های حاکم در فواصل صلح آمیز میداند. در ضمن نظریه دیپلماتیک گروسیوسی شرایط خاصی را برای مذاکره دیپلماتیک موفقیت آمیز بیان می کند. اول شرایط مادی با فیزیکی امکان عمل در شرایط برابر برای طرفین دوم شرایط اخلاقی امکان اعتماد متقابل طرفین
بول سه مفهوم عمده از دیپلماسی ارائه میدهد (۱) هدایت روابط میان دولتها و سایر موجودیت ها در سیاست بین الملل به وسیله دستور کارهای رسمی و صلح آمیز (۲) هدایت روابط دیپلماتهای حرفه ای (۳) هدایت روابط بین دولتها با یک رفتار دیپلماتیک هوشمندانه و تیزبینانه
جکسون در تعریف دیپلماسی این گونه مینوید دیپلماسی عمل سیاسی خاصی است در بین افراد منتخب که معمولاً کارگزار و نمایندگان دول مستقل دیپلماسی عملی است در ر ارتباط با حکومتهای خار رجی که از خودمان مستقل اند و احتمالاً متفاوت ! از خودمان نیز هستند شند، اما خط مشی دها و فعالیت هایشان باید به نفع و مورد توجه ما باشد تا بتوانیم تحت تأثیر آنها باشیم و آنها را حداقل به طور کامل کنترل نکنیم.
ت جنگ یکی از نقاط اشتراک دو سنت نظام بین الملل و جامعه بین الملل، جنگ است با این تفاوت که اولی جنگ را مقدم بر صلح می داند و دومی صلح را مقدم بر جنگ به همین خاطر سنت گروسیوسی به دنبال کنترل جنگ است وایت معتقد است دلایل جنگ کاملاً مهار شدنی و علت های آن کاملاً محتوم به نظر می رسد. با این همه او آن را نهادی برای تصمیم نهایی در مورد تخلفات میداند وایت بر این نظر است که نظریه خردگرا پیرامون جنگ دو اصل اسانی دارد. اول اینکه هدف جنگ صلح است نه برعکس صلح هنجار است و جنگ استثنا، جنگ به طور منطقی مقدم بر صلح است. اصل دوم نظریه خردگرا این است که جنگ شرط لازم است و تا حد ممکن باید کاسته شود. هدلی بول در توصیف جنگ میگوید جنگ عبارت است از خشونت سازمان یافته ای که توسط واحدهای سیاسی علیه یکدیگر اعمال میشود. خشونت جنگ نیست مگر اینکه به نام یک واحد سیاسی انجام شود همچنین خشونت انجام شده به نام یک واحد سیاسی جنگ نیست مگر علیه واحد سیاسی دیگر باشد رابرت جکسون نظر بول در مورد جنگ را رابطه هنجاری میداند.
ک مثال :۱۴ کدام یک از گزینه های زیر از انواع جنگ از نظر مارتین وایت نیست؟
(۱) آرمان گرایانه
پاسخ: گزینه «۲» وی در تقسیم بندی جنگ از ۹ نوع جنگ یاد میکند ۱ تهاجمی – پیشگیرانه – پرستیژی ۴- امنیتی ه آرمان گرایانه ی عادلانه ۷ جنگ معطوف به دستاورد – جنگ ناشی از ترس ۹ جنگ دکترینی
ک مثال ۱۵ از نظر وایت هنجار غالب در جامعه بین المللی است.
(۳) همکاری
پاسخ: گزینه «۱» وایت بر این نظر است که نظریه خردگرا پیرام رامون جنگ دو اصل اساسی دارد اول اینکه هدف جنگ صلح است نه دوم اینکه صلح هنجار است و جنگ استثنا جنگ به طور منطقی مقدم بر صلح است.
ت حقوق بین الملل حقوق بین الملل یعنی مجموعه ای از قواعد که دولتها و سایر کارگزاران را در سیاست جهانی و در روابط با یکدیگر به هم پیوند می دهد و این تلقی وجود دارد که حقوق بین الملل از منزلت قانون برخوردار است.
نهاد حقوق بین الملل مفهومی منحصر به فرد است که در سنت جامعه بین الملل مطرح میشود و یکی از مبانی بنیادی شکل گیری جامعه آنارشیک بین المللی است. از نظر وایت بنیادی ترین سند وجود جامعه بین الملل، وجود حقوق بین الملل است. هر جامعه ای حقوقی دارد که نظامی از قواعد است و حقوق و تکالیف اعضا را در بر می گیرد. در نتیجه کسانی که وجود جامعه بین الملل را انکار میکنند کار خود را با انکار حقوق بین الملل شروع میکنند. از سوی دیگر کسانی که جامعه بین الملل را کاملاً شبیه جامعه داخلی تصور میکنند حقوق بین الملل را حقوقی ابتدایی میبینند که کاملاً شبیه حقوق درون دولت است.
حقوق بین الملل، نوعی خاص از حقوق بوده و دارای ویژگیهای ذیل است.
۱ موضوع حقوق بین الملل دولت ها هستند به افراد – هدف حقوق بین الملل تعریف حقوق و وظایف دولت است که به نمایندگی از ملتش در برابر سایر دولت ها فعالیت میکند – حقوق بین الملل نظامی از حقوق مرسوم است. – قسمت اعظم حقوق بین الملل از معاهدات تشکیل می شود. همه حقوق بین الملل هیچ کارگزاری برای اجرایش ندارد مگر دولتها و فاقد قوه اجرایی است.
از نظر هدلی بول ممکن است حقوق بین الملل را دسته ای از قوانین بدانیم که دولتها و سایر کارگزاران سیاست جهانی را در روابطشان با یکدیگر محدود میکنند. وی قبل از آن توضیح میدهد که با شکل گیری دولتهای مدرن حقوق طبیعی جای خود را به حقوق بین الملل اثباتی داد که مبتنی بر ایده های نظریه پردازان حقوقی و سیاسی تاریخ دانان و دولتمردان بود.
منتقدان جامعه بین الملل
چندین انتقاد عمده نسبت به رهیافت روابط بین الملل جامعه بین الملل میتواند وارد شود نخست انتقادی واقع گرایانه وجود دارد که عامل هنجارهای بین المللی به عنوان مشخصه های سیاست و رفتار دولت بسیار ضعیف است یا وجود ندارد. دوم انتقادی لیبرالی وجود دارد که رهیافت جامعه بین الملل سیاست داخلی – مانند دموکراسی را کم اهمیت جلوه میدهد و نمی تواند تغییرات مستمر در سیاست بین الملل را در نظر بگیرد. سوم انتقادی است که دیدگاه اقتصاد سیاسی بین الملل مطرح میکند مبنی بر اینکه رهیافت جامعه بین الملل شرحی در مورد روابط اقتصادی بین المللی به دست نمیدهد. سرانجام انتقادی انجام گرایانه وجود دارد که از خود رهیافت جامعه بین الملل به وجود آمده است و آنها بر محدود بودن این رهیافت به عنوان یک نظریه مدرن و عدم توانایی آن برای درک جهان پست مدرن در حال ظهور تأکید دارند. انتقاد واقع گرایانه در مورد رهیافت جامعه بین الملل بر پایه شکی عمیق قرار دارد که اصلا یک جامعه بین المللی همان طور که هدلی بول آن را توصیف کرده است وجود داشته باشد؛ گروهی از دولت ها که یکدیگر را ملزم به یکسری از قوانین مشترک در روابطشان میدانند و نهادهای مشترک جهت همکاری با هم دارند واقع گرایان معتقدند که دولت ها تنها ملزم به منافع ملی خود هستند واقع گرایان می پرسند. شواهدی که دولتها ملزم به یکسری از قوانین اند، مانند اینکه آنها باید به استقلال یکدیگر احترام بگذارند باید پایبند به موافقت نامه هایی باشند که به آن می پیوندند و باید متأثر از یکسری محدودیتها در استفاده از زور علیه یکدیگر شوند کجاست؟ واقع گرایان باور ندارند که دولتها واقعاً این گونه رفتار کنند. دولت ها ممکن است به این قوانین احترام بگذارند اما تنها بدین خاطر است که منافعشان این گونه ایجاب میکند. اگر آنها این گونه تلقی کنند که این قوانین به نفع منافع ملی شان نیست. گمان نمی رود که به آنها احترام بگذارند از این رو واقع گرایان دولتها را تنها تا زمانی ملزم به اجرای یکسری از قوانین در روابطشان با یکدیگر می دانند که منافعشان در انجام آن است. وقتی که بین تعهدات بین المللی و منافع ملی تضادی وجود داشته باشد. این منافع ملی است که برنده است. زیرا دغدغه اصلی دولت ها همواره منفعتشان و نهایتاً امنیتشان است. این دغدغه ای است که سیاست خارجی را هدایت می کند.
یکی از انتقادات تلویحی لیبرالها علاقه مند نبودن نظریه پردازان جامعه بین المللی به نقش سیاست داخلی در روابط بین الملل است. نظریه پردازان جامعه بین الملل مانند واقع گرایان خط مرز مشخصی میان روابط بین المللی و سیاست داخلی دولتها ترسیم میکنند. آنها تمایلی جهت بررسی جنبه های داخلی سیاست خارجی ندارند. دومین انتقاد تلویحی لیبرال ها از این ادعا ناشی میشود که لیبرال دموکراسی بسیار صلح دوست تر از نظام های سیاسی غیردموکراتیک است. در اینجا لیبرالهای جمهوری خواه نه تنها از واقع گرایان انتقاد میکنند بلکه تلویحاً نظریه پردازان جامعه بین الملل را که تمایل به نادیده گرفتن این امر دارند مورد انتقاد قرار میدهند. سومین انتقاد تلویحی لیبرالها عدم توانایی رهیافت جامعه بین الملل در به حساب آوردن تغییرات مستمر است اما سیاست بین الملل جایگاه بازگشت و تکرار است و روابط بین الملل، نظریه بقا است.
انتقادات اصلی را که پژوهشگران اقتصاد سیاسی بین الملل میتوانند متوجه رهیافت جامعه بین الملل سازند نادیده گرفتن اقتصاد و جنبه طبقه اجتماعی در روابط بین الملل است. پژوهشگران جامعه بین الملل دفاع محدودی علیه این انتقاد دارند زیرا واقعیت این است که مارتین وایت و هدلی بول توجه شدید خود را به سیاست بین الملل معطوف میدارند و اقتصاد بین الملل را بسیار نادیده میگیرند. صحبتهای مکمل در مورد موضوعات اقتصادی در نوشته های آنها وجود دارد و میتوان از خواندن آنها این طور نتیجه گرفت که اقتصاد نقش اندکی در روابط بین الملل دارد انتقاد جامعه فراملی اسلا این است که تصور جامعه بین الملل در قالب جامعه دولتها ناقص است زیرا نمیتواند اهمیت فعالیتهای فراملی افراد بنگاههای بازرگانی ارتباطات گروه های ذی نفع و اجتماعی را به حساب آورد. دولتها فضای کلی را در اختیار و انحصار خود ندارند و از این رو روابط بین الملل تنها منحصر به روابط بین دولت ها نمی شود. بازیگران فراملی و فعالیتهای آنها بایستی نه دست کم گرفته شود و نه دست بالا آنها با دولت های حاکم و روابط بین آنها هم زیستی دارند. روابط بین الملل هم عمومی است و هم خصوصی یک جامعه مدنی بین المللی وجود دارد که از بازیگران فراملی متعددی تشکیل شده است اما عملکرد این جامعه وابسته به دولت ها است تا شرایطی را فراهم آورند که تحت آن جامعه مذکور بتواند رشد کند.
نظریه جامعه بین الملل در واقع یک ایدئولوژی است که تا حدودی تغییر شکل یافته و اساسا به منظور توجیه نظام دولت های حاکم به کار می رود. همچنین این نظریه نسبت به جامعه جهانی غافل است و توانایی لازم را ندارد تا از لحاظ مفهومی درک مناسبی را به دست دهد. جامعه جهانی از خلال روابط اجتماعی شکل می گیرد که شامل تولید جهانی کالا و تبادل آن است. این جامعه جهانی بر جامعه دولت ها برتری دارد که شامل برتریهای اخلاقی نیز می شود این امر در برگیرنده مسئولیت جهانی برای نیازهای بشری حقوق بشر و محیط زیست بدون در نظر گرفتن صلاحیت دولت ها و مرزهای بین المللی است. نظریه انتقادی ناعدالتی جهانی اظهار میدارد که منافع و دغدغه های دولت در جهان سیاست برتری دارد، اما سعی دارد تا انتقاد جهانی جهان وطنی را از اخلاقی بودن با بیشتر غیر اخلاقی بودن دولتهای حاکم به عمل آورد. بحث کن بوت این است که جامعه بین الملل که در قالب جامعه دولت ها درک می شود بشریت را در مسلخ دولت حاکم قربانی میکند. دولت گرایی تا آنجا که به رفاه بشر مربوط است بیشتر یک مشکل است تا یک راه حل جدا از تعیین حمایت از شهروندان در دولت های خاص که ابتدا از طریق ساز و کار احترام به حاکمیت دولتها و دفاع از منافع ملی صورت میگیرد جامعه بین الملل در واقع شباهت تلخی به هیاهوی جهانی پیدا میکند. به هر جهت این انتقاد هدف نظم و همزیستی بین المللی را که بدون آن بی تردید عدالت جسمانی وجود نخواهد داشت، نادیده گرفته با کم اهمیت جلوه میدهد. این انتقاد همچنین این واقعیت را نادیده میگیرد که مدلی بول یک نظریه پرداز انتقادی نبوده و هرگز سعی نمی کرده مدافع رفتار قدرتهای بزرگ باشد؛ به ویژه آمریکا و شوروی سابق که به گفته او چندان برای اجرای هنجاری جهانی مناسب نبودند.
نکته و با تمام انتقادات وارده به رویکرد جامعه بین المللی میتوان آن را یکی از رهیافتهای کلاسیک روابط بین الملل دانست که میان لیبرالیسم کلاسیک و رئالیسم کلاسیک قرار دارد. این رویکرد از اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. صاحب نظران بین اواسط دهه ۱۹۶۰ و اواخر دهه ۱۹۷۰ عمدتاً به تحلیل ماهیت جامعه بین المللی غربی بر اساس رویکردی تاریخی می پرداختند. از اواخر دهه ۱۹۷۰ تا اوایل دهه ۱۹۹۰ تأکید بر مطالعات مقایسه ای تاریخی در مورد بسط جامعه بین الملل بود.
ک مثال ۱۶ وارد ترین انتقاد به جامعه بین الملل از سوی چه نظریه ای مطرح می شود؟
(۴) اقتصاد سیاسی بین الملل
پاسخ: گزینه «۴» انتقادات اصلی را پژوهشگران اقتصاد سیاسی بین الملل میتوانند متوجه رهیافت جامعه بین الملل سازند. پژوهشگران جامعه بین الملل، دفاع محدودی را علیه این انتقاد دارند؛ زیرا واقعیت این است که مارتین وایت و هدلی بول توجه شدیدی به سیاست بین الملل معطوف می دارند.
تست های طبقه بندی شده فصل پنجم
۲ از دیدگاه هدلی بول به عنوان بنیان گذار نگرش جامعه بین المللی مهمترین ویژگی های جامعه بین الملل چیست؟
۲ اواسط دهه ۱۹۶۰ و اواخر دهه ۱۹۷۰ جامعه بین المللی بر اساس . مورد بررسی قرار می گرفت.
که رویکرد جامعه بین المللی میان کدام رویکردهای زد را دارد؟
ارزشهای اساسی که دولتها در جامعه بین المللی برآورده می سازند چیست؟
(۱) امنیت، آزادی، نظم و عدالت
عناصر عمده نظام بین الملل در مکتب انگلیسی جامعه بین الملل چیست؟
مهمترین منتقدان تئوریک مکتب انگلیسی یا جامعه بین المللی کدام اند؟
) اقتصاد سیاسی بین المللی، لیبرالیسم و واقع گرایی که ۹ ارزش هایی چون نظم عدالت و مسئولیت مورد تأکید کدام دیدگاه در روابط بین الملل است؟
(۱) ایده آلیستی
(۲) انتقادی
که ۹ ارزش هایی چون نظم عدالت و مسئولیت مورد تأکید کدام دیدگاه در روابط بین الملل است؟
(۳) گروسیوسی
(۴) جامعه بین الملل
۱ کدام یک از اندیشمندان مکتب جامعه بین الملل نظم را مهم ترین عامل شکل گیری جامعه بین المللی می داند؟
(۱) مارتین وایت
(۲) باری بوزان
(۳) هدلی بول
(۴) رابرت جکسون
ر ۲ در مکتب انگلیسی تأکید بر چه چیزی به جای نظام بین الملل است؟
(۱) جامعه بین الملل
(۲) روابط بین الملل
(۳) سیاست بین الملل
در مرکز دیدگاه جامعه بین الملل چه چیزی قرار دارد؟
(۱) قواعد بین الملل
(۲) سازمان های بین المللی
– تأکید سنت انقلابی گری یا سنت کانتی بر چه چیزی است؟
(۴) ساختار بین الملل
(۳) هنجار بین المللی
) دولت ها
(۱) دولت ها
(۲) دولت ها و انسانها
(۴) حقوق بین الملل
که از نظر کدام نظریه پرداز حفظ نظم در جامعه بین المللی به سه اصل منافع قواعد و نهادهای مشترک بستگی دارد؟
(۱) جان وینسنت
(۲) هدلی بول
(۳) رابرت جکسون
(۴) مارتین وایت
که از نظر کدام رویکرد انسان هر چند به وضوح موجودی سفاک و شرور است. عقلانی نیز هست؟
(۱) واقع گرایان
(۲) آرمان گرایان
(۳) خردگرایان
(۴) انقلابی گرایان
در کدام سنت انسانها به ترتیب با قانون طبیعت و قانون اخلاق در سیاست بین الملل محدود می شوند؟
(۱) کانتی
۲) گروسیوسی
در کدام سنت انسانها به ترتیب با قانون طبیعت و قانون اخلاق در سیاست بین الملل محدود می شوند؟ (۳) ماکیاولیستی
ه از نظر کدام سنت آنارشی فقدان مافوق سیاسی است؟
(۱) سنت واقع گرایی
(۲) سنت انقلابی گری
(۳) سنت کانتی
معرفی دو جایگزین برای موازنه قدرت (۱) آنارشی جهان شمول – دو مینیون جهان شمول مربوط به کیست؟
(۴) سنت خردگرایی
(۴) باری بوزان
(۱) مارتین وایت
(۲) جان وینسنت
(۳) رابرت جکسون
ک ۱۰ از نظر چه کسی بنیادی ترین سند وجود جامعه بین الملل، وجود حقوق بین الملل است؟
(۱) رابرت جکسون
(۲) هدلی بول
(۳) جان وینسنت
(۴) مارتین وایت
فصل ششم نظام جهانی
مفهوم سازی
یکی از چشم اندازهای نظری مورد توجه در روابط بین الملل، نظریه نظام جهانی است که بیش از هر کسی با نام امانوئل والرشتاین، جامعه شناس آمریکایی و نیز نظریه پردازانی چون آندره گوندر فرانک سمیر امین و جیوانی اریقی در پیوند است. اکثر این نظریه پردازان کار خود را با نظر انتقادی نسبت به نظریه های توسعه و نوسازی (Modernization) آغاز کردند. برخی چون فرانک (۱۹۹۷) از مهمترین منتقدان نوسازی و از نظریه پردازان مکتب وابستگی بوده اند و در مراحل بعدی به نوعی این نظریه را بسط دادند. والرشتاین پژوهشگری بود که بر مبنای نظریه نوسازی مطالعات تجربی خود را در آفریقا انجام می داد و به عنوان یک آفریقا شناس برجسته شناخته می شد، اما او بعداً به نقد آثار خود پرداخت زیرا متوجه شد که در مطالعاتش به نقش نظام جهانی توجه کافی نداشته است. نظریه نظام جهانی را میتوان گسترده ترین تلاش نظری متأثر از جامعه شناسی تاریخی در روابط بین الملل دانست و والرشتاین را نیز باید مهم ترین نظریه پرداز آن تلقی کرد.
نکته : نظریه نظام جهانی به جای تأکید بر دولت ملت به عنوان واحد تحلیل نظام جهانی را واحد اصلی تحلیل تلقی میکند. این مفهوم، نظام جهانی را مترادف با اقتصاد جهانی سرمایه داری میداند که به رغم فراگیری تعدادی ساختارهای مجزای دولتی در آن به چشم می خورد.
ک مثال : مهمترین نظریه پرداز نظام جهانی کیست؟
(۲) امانوئل والرشتاین)
پاسخ: گزینه «۲» نظریه نظام جهانی بیش از هر کسی با نام امانوئل والرشتاین جامعه شناس آمریکایی در پیوند است. نظریه نظام جهانی را می توان گسترده ترین تلاش نظری متأثر از جامعه شناسی تاریخی در روابط بین الملل دانست و والرشتاین را نیز باید مهمترین نظریه پرداز آن تلقی کرد.
یکی از حوزه های مطالعاتی ذی نفوذ در روابط بین الملل طی سه دهه اخیر، جامعه شناسی تاریخی بوده است. در واقع به درستی گفته می شود که جامعه شناسان تاریخی به بسیاری از مسائلی پاسخ میگویند که نظریه های روابط بین الملل در مورد آنها ساکت بوده یا به آنها توجه نداشته اند. جامعه شناسی تاریخی یک حوزه مطالعاتی بین رشته ای است که به نحوی میتوان آن را چالشی علیه تقسیم بندی مدرن میان رشته های مختلف مطالعات اجتماعی دانست. با وجود اینکه از قرن نوزدهم این برداشت مطرح بوده است که اساساً حوزه مطالعات اجتماعی با حوزه مطالعات تاریخی تفاوتی نداشته اما سنتا علوم اجتماعی و به طور خاص جامعه شناسی با تأکید بر پیگیری روشهای علمی و تلاش برای کشف روابط پایدار میان پدیده های اجتماعی و صورت بندی آنها در درون قوانین» عام و قابل تعمیم تعریف می شده اند. در مقابل تاریخ دانشی تلقی میشود که به دنبال توصیف و تشریح جزئیات پدیده های خاص و منحصر به فرد است و اساسا خود را در مقابله با علوم اجتماعی عام گرا به عنوان دانشی ایدئوگرافیک یا خاص گرا تعریف میکند بدین ترتیب میتوان گفت که توجه جامعه شناسی تاریخی معطوف به زمینه های تاریخی شکل گیری و تحول ساختارها نهادها و فرایندهای اجتماعی است. مطالعات تاریخی جامعه شناسان تاریخی همچون مایکل من چارلز تیلی و تدا اسکاچپول از این نظر بسیار اهمیت دارند. اما از میان جامعه شناسان تاریخی میتوان گفت که امانوئل والرشتاین و سایر نظریه پردازان نظام جهانی بیش از همه به نظریه پردازی مستقیم تر در حوزه روابط بین الملل نزدیک شده اند ریشه های فکری نظریه نظام جهانی و اندیشه های والرشتاین را معمولاً در مارکسیسم نظریه وابستگی و مکتب آنان فرانسه می دانند.
مثال ۲ کدام یک از رویکردهای زیر هم به مسئله شکل گیری نظام دولت و هم تغییر در نظام بین الملل توجه دارند؟
(۳) جامعه شناسی تاریخی
پاسخ: گزینه ۳۰ اگر به یاد بیاوریم که نظریه هایی چون واقع گرایی و تو واقع گرایی به این دلیل مورد انتقاد قرار گرفتند که از یک سو به تکوین و شکل گیری دولت و نظام دولتی به اندازه کافی توجه نداشته اند و از سوی دیگر به مسئله تغییر و دگرگونی در نظام بین المللی بی توجه بوده اند، می توانیم دریابیم که جامعه شناسی تاریخی تا چه حد میتواند نقاط خلا جریان اصلی را پر کند.
و الرشتاین در بسیاری از مباحث خود متأثر از مارکسیسم است. این امر در مورد سایر اندیشمندان این مکتب مانند سمیر امین و اندره گوندر فرانک نیز صادق است. برای والرشتاین نیز مانند مارکس واقعیت بنیادین تضاد اجتماعی میان گروه ها و طبقات اجتماعی است. اقتصاد و روابط اقتصادی در تحلیل امر اجتماعی بسیار مهم است. واحد مورد مطالعه او تمامیت اجتماعی است. صورت بندیهای اجتماعی و نظریه پردازی درباره آنها سرشت گذرا و موقت دارند. فرایند انباشت سرمایه بسیار اهمیت دارد. بر سرمایه داری به عنوان یک صورت بندی کاملاً متفاوت اجتماعی تأکید میشود و حرکت از دل تضاد صورت میگیرد و از سوی دیگر، مفهوم شبه پیرامون را نیز به طبقه بندی مفهومی نظریه وابستگی می افزاید به علاوه او راه گریزی از نظام سرمایه داری جهانی نمی بیند.
در نقطه عزیمت نظریه نظام جهانی ابتدا به مفهوم نظام جهانی می پردازد که به عنوان یک نظام اجتماعی تعریف میشود و مانند هر نظامی دارای مرز، ساختار، اعضاء قواعد مشروعیت و انسجام است. از نظر والرشتاین ویژگی تعریف کننده نظام اجتماعی یکی این است که زندگی در درون آن و توسعه آن تا حد زیادی درونی است. ویژگی دوم وجود یک تقسیم کار در داخل آن است؛ به گونه ای که بخشها یا حوزه های مختلف در داخل آن برای آنکه بتوانند نیازهای حوزه یا منطقه خود را با سهولت و مستمراً تأمین کنند باید در مبادله اقتصادی به دیگر حوزه ها وابسته باشند. نظام جهانی واحدی است که دارای تقسیم کار واحد، اما نظام هالی متعدد فرهنگی است. نظام جهانی میتواند واجد یک نظام سیاسی مشترک نیز باشد که در این صورت یک امپراطوری جهانی خواهد بود. در مقابل نظام جهانی که فاقد نظام سیاسی باشد به یک اقتصاد جهانی تغییر شکل میدهد. نظام جهانی یک نظام تاریخی است که منطقی واحد و مجموعه ای از قواعد بر آن حاکم است. که اشخاص و گروه ها در داخل آنها و از طریق آنها در تعقیب منافع خود و بر اساس ارزشهایشان با هم مبارزه می کنند.
نکته ۲ از نظر تاریخی تحول نظام جهانی مدرن از قرن شانزدهم به قرن بیست و یکم طی دو مرحله صورت گرفته است. تا قرن هجدهم نظام بر اساس تقویت دولتهای اروپایی مشخص شد. در قرن هجدهم صنعتی شدن سبب شد که کمتر روی تولیدات کشاورزی تکیه شود و در این روند دولتهای اروپایی به تلاش خود برای یافتن بازارهای جدید ادامه دادند.
پاسخ: گزینه «۳» والرشتاین در بسیاری از مباحث خود از مارکسیسم متاثر است. این در مورد سایر اندیشمندان این مکتب مانند سمیر امین و آندره
پاسخ: گزینه «۳» والرشتاین در بسیاری از مباحث خود از مارکسیسم متاثر است. این در مورد سایر اندیشمندان این مکتب مانند سمیر امین و آندره
ک مثال : مفهوم توسعه ناموزون سرمایه داری در نظریه نظام جهانی متأثر از کدام یک از نظریات زیر است؟
(۴) ثبات هژمونیک
پاسخ: گزینه «۳» والرشتاین مفهوم مرکز و پیرامون توسعه ناموزون سرمایه داری و رابطه مبادله نابرابر استثماری را از نظریه وابستگی می گیرد و در میان مرکز و پیرامون برای درک تحولات مرکز استفاده میکند.
اگر بخواهیم نظریه نظام جهانی والرشتاین را از مناظر مختلف مورد ارزیابی و نقد قرار دهیم باید بگوییم که نظریه نظام جهانی از نظر توجه به کلان ترین سطح ممکن تحلیلی یعنی نظام جهانی رهیافتی متفاوت را دنبال میکند که لاجرم نقاط ضعف و قوتی را به همراه دارد. با وجود اینکه به یک اعتبار، بحث درباره نظام بین دولتی کم و بیش در حاشیه بحث کلی نظام اقتصاد سرمایه داری مطرح شده است اما میتوان گفت که از میان همه نظریه های روابط بین الملل این نظریه در روایت والرشتاینی آن به شکلی مشخص توانسته تبیینی از نظام موجود بین الملل بر مبنای نقش کارکرد آن در اقتصاد جهانی ارائه کند و این مسئله وجه تمایز و برتری اصلی آن از نظر روابط بین الملل محسوب میشود. درست است که نظریه های ساختاری در روابط بین الملل مانند تو واقع گرایی مطرح اند. اما آنها به چرایی و چگونگی شکل گیری روابط بین الملل آن گونه که هست نمی پردازند بلکه توضیح میدهند که دولت ها در چنین نظامی تحت فشارهای ساختاری چه رفتاری خواهند داشت اما نظریه نظام جهانی میتواند به ما بگوید که چرا نظام دولتی چنان است میتوان گفت که نگاه تاریخی و الرشتاین نیز کم و بیش چگونگی شکل گیری این نظام را توضیح میدهد. در عین حال باید توجه داشت که تأکید بیش از حد بر اهمیت پویایی های اقتصادی می تواند ما را از توجه به پویایی های سیاسی نظام غافل سازد. همچنین گفته میشود که والرشتاین در بحث راجع به عملکرد نظام بین دولتی چندان از برداشت های واقع گرایانه فراتر نمی رود. او نیز گاه از موازنه قدرت سخن میگوید گاه بر قواعد نظام تأکید دارد و گاه از نقش هژمون در نظام سخن می گوید.
والرشتاین از ابعاد مختلف دیگری نیز مورد نقد قرار دارد. مارکسیست ها او را به دلیل تعریف غیر مارکسیستی اش از سرمایه داری مورد نقد قرار می دهند. آنها تأکید. دارند که سرمایه داری بر اساس فرایند تولید و تخصیص ارزش کار تعریف میشود و تضاده را باید در سطح شیوه تولید جستجو کرد. حال آنکه همان گونه که گفته شد، تأکید والرشتاین بر بازار و مبادله است که شیوه تولید و در نتیجه وجود برده داری را نیز مغایر با سرمایه داری نمی بیند. در مورد رابطه ساختار و کارگزار گفته می شود که او عملاً جایی برای کارگزاری در نظام باقی نمی گذارد. همان گونه که دیدیم دولت ها محصول نظام اند و در نتیجه نمی توانند برای تغییر آن کاری از پیش ببرند. دولت ها اسیر فشارهای ساختاری اند که راه گریزی از آنها نیست. او فقط در برخی از شرایط خاص قاتل به این است که دولت ها می توانند با استفاده از فرصتهای ساختاری جایگاه خود را از پیرامون نظام به شبه پیرامون منتقل سازند. سایر کارگزاران نیز وجه کارگزاری خاص و بارزی ندارند. والرشتاین به کنشگران غیر دولتی به ویژه جنبشهای اجتماعی نیز توجه دارد، اما عملاً جز در دوران گذار و بحران کاری از آنها برنمی آید. به علاوه او در این مورد صراحت دارد که هم خالفت سازمان یافته به خودی خود محصول نظام است و از بطن آن زاده شده است و بنابراین بخشی از همان توسعه خطی ساختارهای نظام تلقی می شود. این جبرگرایی او و بی توجهی اش به رابطه متقابل کارگزار و ساختار مورد نقد بسیاری از جمله الکساندر ونت بوده است.
ک مثال ۵ سازه انگاری از چه منظری نظریه نظام جهانی را مورد نقد قرار میدهد؟
(۲) عدم توجه به نقش کارگزاران
(۴) توجه بیش از حد به ساختارگرایی
پاسخ: گزینه «۲» جبرگرایی حاکم بر نظریه والرشتاین و عدم توجه وی به رابطه متقابل ساختار و کارگزار مورد نقد بسیاری از جمله الکساندر وقت بوده است. کارکردگرایی و حتی نوعی غایت انگاری مستتر در نظریه والرشتاین نیز مورد نقد است. تحلیلهای او چنان است که گویی هر نهاد پدیده واقعه رویداد و تنها برای این بوده که در خدمت نظام و نیاز نظام به آن وجود داشته است. گفته میشود که این منطق ناگزیر است زیرا گذشته از وضعیت فعلی استنتاج میشود. در واقع نگاه او به تاریخ بر اساس حال است. در نتیجه چنان است که گویی نظام جهانی موجود تنها وجه امکان پذیر موجود بوده است. توجه نظریه نظام جهانی به امکانات تحول نظام جهانی و نظام دولتی نیز از ابعاد مثبت نظریه است. نظام جهانی سرمایه داری نهایتاً یک نظام تاریخی است و مانند هر نظام دیگری زوال خود را دارد. اما نگاه لنین به عنوان یکی از مارکسیست ها کمی متفاوت از رویکرد والرشتاین است؛ وی معتقد است که برای فروپاشی نظام سرمایه داری وقوع جنگ اجتناب ناپذیر است؛ جنگی که میان طبقه بورژوا و پرولتاریا روی می دهد.
مدرسان شریف
فصل هفتم
سازه انگاری »
مفهوم سازی
یکی از نظریه های مهم در دهه اخیر در روابط بین الملل سازه انگاری یا بر سازنده گرایی (Constructivism) است که نه تنها از نظر فهم نوینی که از روابط بین الملل در بعد محتوایی به ما میدهد. اهمیت دارد. بلکه در عین حال تلاشی در حوزه فرانظری است. سازه انگاری از نظر مباحث فرانظری در میانه طبق اثبات گرایان و پساساختارگرایان و در مباحث محتوایی در میانه واقع گرایی و لیبرالیسم قرار میگیرند. تاسیس رشته روابط بین الملل در فضای غلبه الگوهای پوزیتیویستی و گرایشهای برآمده از انقلاب رفتاری در آمریکا موجب پذیرش آن از سوی مفروضات مادی گرایانه واقع گرایانه و سودمند گرایانه شد و در گسترش خود تا حد زیادی از عرصه مناقشات موجود علیه این مفروضه ها که در علوم اجتماعی در جریان بود دور ماند یکی از مهم ترین بازاندیشی ها سازه انگاری بود که به واسطه طرح آن مناقشه سازه انگاری – پوزیتیویسم به جریان غالب منازعه در علوم اجتماعی بدل شد. این تحولات از اوایل دهه ۸۰ به عرصه مطالعه روابط بین الملل نیز راه یافت و مفروضات بنیادین جریان غالب را مورد تردید قرار داده امری که باعث ظهور مناظره سوم بازاندیشان (سازه انگاران) و خردگرایی در روابط بین الملل شد. کاکس عنوان میکند که مناقشه موجود در مناظره سوم به راحتی قابلیت طرح بر اساس چالش تاریخ گرایی سازه انگاری و پوزیتیویسم در فلسفه و علوم اجتماعی را دارد. او عنوان میکند تلقیهای بنیادین سازمانگاران از انتقال مفاهیم آن ها به عرصه روابط بین الملل مناقشه فعلی را شکل داده است. اغلب نیکلاس اونف را به عنوان آغازگر گسترش سازه انگاری به روابط بین الملل مطرح می کنند. اقدامات اونف توسط افرادی چون ریچارد اشلی راب واکر فردریک کراتو چویل آندره دسلر جان راگی و در نهایت الکساندر ونت پی گرفته شده و ادبیات سازه انگاری در روابط بین الملل گسترش داده شده است. آنچه این جریان و مطلوبیت آن را افزایش داده فروپاشی شوروی و ناتوانی جریان غالب (واقع گرایی برای ارائه درکی قابل قبول از آن است. مسئله ناتوانی از درک تغییر به واسطه تلقی ایستا از ساختار مسئله ای بود که جریان غالب خصوصاً تو واقع گرایی به واسطه آن مورد نقد بود در مقابل تفسیر والتز از این واقعه تفسیر سازه انگارانی چون اونف و ونت قانع کننده تر بود.
نکته : از منظر سازه انگاری رابطه جنگ سرد بین ایالات متحده آمریکا و شوروی یک ساختار اجتماعی بود که در آن دو بازیگر اصلی یکدیگر را به صورت دشمنان خود و منافع خویش تعریف میکردند. در حقیقت جنگ سرد زمانی پایان پذیرفت که دو ابر قدرت یکدیگر را به مثابه گذشته تعریف نکردند.
کر مثال ۱: چه کسی به عنوان آغازگر در گسترش سازه انگاری در روابط بین الملل نامیده می شود؟
(۲) نیکلاس اونف
پاسخ: گزینه «۲» اغلب نیکلاس اونف را به عنوان آغازگر در گسترش سازمانگاری در روابط بین الملل مطرح می کنند کار او توسط افرادی چون ریچارد اشلی، راب ولکر، فردریک کراتو چویل و ندولکا کلیالکو، آندره دسار جان راگی و در نهایت الکساندر ونت پی گرفته شده و ادبیات سازمانگاری در روابط بین الملل گسترش داده شده است. ک مثال : مناظره بازاندیش گرایی و خردگرایی به عنوان کدام یک از مناظرات در روابط بین الملل موسوم است؟
(۴) چهارم
پاسخ: گزینه «۲» مناقشه سازه انگاری – پوزیتیویسم به جریان غالب منازعه در علوم اجتماعی بدل شد. امری که از اوایل دهه ۸۰ به جریان غالب تبدیل شد و باعث ظهور مناظره سوم بازاندیش گرایی و خردگرایی در روابط بین الملل شد.
با وجود تنوع گرایشهای سازه انگار در فلسفه و علوم اجتماعی در عرصه روابط بین الملل نیز با تنوع گرایشهای سازه انگاری روبه رو هستیم، اما به صورت کلی می توان سازه انگاران روابط بین الملل را به دو دسته تندرو و میانه رو تقسیم کرد رادیکالها در نفی کامل آرمان مدرلیسم مبنی بر شناخت روشمند جهان بهبود گرایی و ترقی شکل میگیرند و به نظریه پردازانی چون لیچه هایدگر، فوکو دریدا و لیوتان استناد میکنند و از این منظر انتقادی ریشه های خردگرایانه و مدرنیستی مطالعه روابط بین الملل آرمانها و دغدغه های آنها را به نقد میکشند و در نهایت مایل اند که آنها را در ارتباط با قدرت مستقر درک کنند در مقابل تندروها گرایشهای میانه روها قرار دارد که ضمن نقد خردگرایان و نیز پست مدرنیستها، قصد دارند به فراسوی مناظره سوم حرکت کنند و به تدوین یک برنامه پژوهشی جهت مطالعه روابط بین الملل دست بزنند. بر این اساس کابالکوا میگوید که سازمانگاری در پی ارائه ی راه حلهایی برای فهم ابعاد تغییر یابنده ای است که گرایشهای غالب قادر به فهم آنها نبوده اند. سازه انگاری معتقد است که ساختار بین الملل نه امر از پیش داده شده ده بلکه امری برآمده از دیالکتیک دائمی ساختارها و بازیگرانی است که بر اساس معانی ذهنی خود نه لزوماً عقلانیت ابزاری دست به کنش میزنند. در اینجا ساختار نظام در چنان فضایی از امکانات و محدودیتها ظاهر میشود که بازیگران در آن بر اساس ادراکات اهداف و تو توانایی های متفاوت خود دست به کنش میزنند او میگوید سازه از انگاران جهان و از جمله جهان بین المللی را یک پروژه برساخته (Constructed بی پایان میدانند که بر ساختن آن بر زمینه ای از ادراکات و تلقیهای زمینه مند فراهم میآید اونف نیز عنوان می کند که سازه انگاری با نقد مفروضه های تجربه گرایانه غالب معتقد است که شاخصهای این عرصه بر اساس قوام بخشی متقابل و بدون آغاز و پایان ساختار کارگزار شکل می گیرد. وی عنوان میکند که انسانها جهان را بر اساس تلقی ذهنی و زبانی خود میسازند ولی واقعیت ظاهر شده مستقل از آنها وجود دارد. جان رالی نیز با تأکید بر قرار داشتن هستی شناسی بدیل در مرکزیت سازمانگاری عنوان میکند که این گرایش به نقش اساسی آگاهی و ذهنیتهای مشترک در تکوین روابط بین الملل توجه دارد. راگی در مقاله ای با استفاده از ایده نظام دانایی اجتماعی به پیروی از میشل فوکو آنها را مجموعه ای از قواعد و هنجارهای بین الاذهانی میداند که افراد در چهارچوب آن جهان را درک میکنند و آن را میسازند راگی با نقد تمایل جریان غالب جهت آغاز تحلیل از همتها» به عنوان واقعیتهای از پیش داده عنوان میکند که آنها امکان صلح را بر حسب قطعیت «هست» دنبال میکنند در حالی که نظام موجود برساخته دوران جدید بوده و قابلیت دگرگونی دارد. اگر تعاریف جمعی از واقعیت شاخصه های این واقعیت را میسازند دگرگونی این تعاریف امکان آن را فراهم خواهد کرد که تاریخ به نوعی دیگر ساخته شده و صلح از دل آن پدیدار شود. ونت نیز سازه انگاری را نوعی ایدئالیسم ساختاری می داند. در بعد ایدئالیستی معتقد است ساختارهای اجتماعی محصول انگاره های مشترک انسانی است و در بعد ساختاری معتقد است نهادها و قواعد مستقر (ساختارها دارای سرشتی عینی و محدود کننده برای بازیگران هستند. ادار نیز با اشاره به تلقی پویای سازه انگاری عنوان می کند. سازه انگاری جهان را پروژه ای در حال برساخته شدن میداند به گونه ای که واقعیت در حال شدن است تا در حال بودن
نکته ۲ سازه انگاری مدلی از تعاملات بین المللی را ارائه میدهد که طی آن مساعی لازم را به عمل می آورد تا تأثیر هنجاری ساختارهای نهادی بنیادی را بررسی کرده ارتباط میان دگرگونیهای هنجاری هویت و منافع دولت ها را مشخص کند.
ک مثال : از نظر ونت سازه انگاری ……. است.
(۲) ایدئالیسم ساختاری –
(۳) ایدتالیم اجتماعی
پاسخ: گزینه «۲» ونت سازه انگاری را نوعی ایدئالیسم ساختاری میداند. بعد ایدئالیستی آن به معنای این است که ساختارهای اجتماعی، محصول انگاره های مشترک انسانی است و بعد ساختاری به معنای بعد عینی نهادها و قواعد مستمر است.
ک مثال ۴ کدام رویکرد بر رابطه متقابل ساختار – کارگزار تاکید میکند؟
(۲) ساختار گرایی
(۳) سازه انگاری
پاسخ: گزینه «۳» اونف عنوان میکند که سازه انگاری با نقد مفروضه های تجربه گرایانه غالب معتقد است که شاخص های این عرصه بر اساس قوام بخشی متقابل و بدون آغاز و پایان ساختار – کارگزار شکل می گیرد.
او با اشاره به مسئله هویت به عنوان امری محوری در سازه انگاری عنوان میکند که هویت امری برساخته در فرایند مشارکت در معانی جمعی و اجتماعی است. در چهارچوب این هویت است که یک بازیگر عرصه بین المللی تصورات خود از دیگران و اهداف خود را مشخص می کند و به گلش می پردازد و ساختار را در رابطه با دیگران شکل میدهد. پس امکان دگرگونی هم دقیقاً در همین ذهنیات نهفته است. وی سازه انگاری را حاصل عمیق تر نشدن فهم نسبتها به ماهیت کنش انسانی می داند که امکانات بالایی را جهت شکل دادن به آینده میدهد. این نظریه تصور کشورها را به صورت کنشگران ذره ای خود پرستی نمی پذیرد که منافعشان پیش از تعامل اجتماعی بین المللی شکل گرفته و آنها صرفاً به منظور تأمین اهداف راهبردی وارد روابط بین الملل میشوند. سازه انگاری از طریق رهیافت سیاست هویت تلاش میکند چگونگی نقش و تأثیرات اجتماعات بین الاذهانی مانند ناسیونالیسم قومیت، مذهب، فرهنگ جنسیت و نژاد در سیاست بین الملل و سیاست خارجی را توضیح دهد. شناخت چگونگی شکل گیری هویت ها منافع نوع هنجارها و رویه هایی که بازتولید آنها توام و قوام بخشیشان متقابل بوده مهمترین اهداف نظری سازه انگاری است. اهمیت موضوعات هویتی از قبیل هنجارها ایده ها یادگیری و تشکیل هویت به این علت است که سازه انگاری تصور میکند هویت ها به صورت بالقوه بخشی از رویه های قوام بخش کشورها بوده و در نتیجه کنشهای آنها را در داخل و خارج بر می انگیزد. لحاظ کردن سیاست هویت به معنای قائل شدن تفاوت میان کشورهای مختلف از طریق اذعان به نقش سازنده فرهنگ به مثابه یک نظام معانی بین الاذهانی و ساختار اجتماعی در شکل گیری و تکوین هویت و منافع کشورهاست. چنان که گفتیم سازه انگاری انواع مختلفی دارد ولی همه اشکال آن در سه گزاره و مفروضه هستی شناختی مشترک هستند. ۱ ساختارهای هنجاری و ایده ها هنجارها و ارزشهای بین الاذهانی مشترک تأثیر و نقش مهمی در سیاست بین الملل و سیاست خارجی کشورها ایفا می کنند. ۲ ساختار فکری و هنجاری نقش تاسیسی و تکوینی در شکل دهی به هویت و منافع کشورها دارد. ساختارهای فکری و هنجاری کشورها متقابلاً یکدیگر را قوام میبخشند سازه انگاری دیدگاه ماتریالیستی خردگرایی و مارکسیسم را نسبت به حیات اجتماعی بین المللی رد میکند زیرا آنها نقشی برای معرفت و باور قائل نیستند و عوامل تعیین کننده سیاست بین الملل را واقعیت های مادی می دانند و منابع مادی و فیزیکی کشورها را تعیین کننده قدرت آنها در روابط بین الملل تصور میکنند. از دیدگاه سازه انگاری ساختارهای هنجاری و انگاره ای حداقل به همان اندازه ساختارهای مادی در شکل دهی به سیاست خارجی کشورها مؤثر هستند. نظام باورها و ارزشهای مشترک سرشتی ساختاری دارند و به دو صورت بر کنش و رفتار کشورها تأثیر میگذارند نخست نظامهای معنا تعریف و تعیین میکنند که کشورها چگونه محیط مادی خود را تغییر دهند دوم ساختارهای هنجاری به هویتهای اجتماعی کشورها در نظام بین الملل شکل میدهند. سازه انگاری هویت را یک امر تجربی میداند که در چهارچوب یک بستر تاریخی و ساختار بین الاذهانی معنا مییابد. بر خلاف خردگرایی این دیدگاه نظری معتقد است که نقش ها یا هویت کشورها زمینه پرورده (Contextual) بوده و بستگی به بستر تاریخی فرهنگی و سیاسی اجتماعی دارد که در آن قرار گرفته است. هویت ها معلول متغیرها و عوامل مادی نیستند بلکه همیشه و همواره به صورت اجتماعی ساخته میشوند. آنها ماهیتی بین الاذهانی دارند و ساختارهای بین الاذهانی که آنها را در خود جای داده اند نهایتاً معنای آن را تعیین میکنند. بدین ترتیب در نظام معانی و ساختارهای بین الاذهانی مختلف هویت های متفاوتی شکل میگیرند که اقدامات متفاوتی را بر می انگیزند. البته نباید فراموش کرد که هویت کشور تنها به وسیله هنجارها و ساختارهای اجتماعی بین المللی تعیین و تعریف نمیشود بلکه هنجارها و ساختارهای اجتماعی داخلی که از طریق فرایند جامعه پذیری اجتماعی درونی میشوند نیز در تکوین هویت کشور تعیین کننده هستند.
نکته : دنیای بدون هویت دنیای هرج و مرج نامعلوم و به مراتب خطرناک تر از حالت آشوب زدگی است. هویت ها ما را به خود و دیگران و نیز سایرین را به ما معرفی میکنند. یک دولت سایرین را بر اساس هویتی که او به آنها نسبت میدهد درک کرده در حالی که به طور هم زمان از طریق اعمال اجتماعی به بازتولید هویت خویش مبادرت میکند.
ک مثال د: کدام رویکرد معتقد به زمینه پرورده بودن نقش ها و هویت هاست؟
(۲) واقع گرایی
(۴) مارکیم
پاسخ: گزینه «۱» سازه انگاری معتقد است که نقشها یا هویت کشورها زمینه پرورده است و به بستر تاریخی فرهنگی و سیاسی – اجتماعی بستگی دارد که در آن قرار گرفته اند.
در فرایند هویت سازی علاوه بر متغیرهای هنجاری بین المللی و داخلی ایدئولوژی جهان بینی زبان ویژگیهای انسانی جمعیتی و جغرافیای کشور نقشی سازنده و قوام بخش دارند. از آنجا که هویت کشورها و منافع آنان ارتباط و پیوند وثیقی دارند منافع ملی بخشی از فرایند هویت سازی است. هویت ها پایه و اساس منافع هستند و کشورها بر مبنای هویتی که برای خود تعریف میکنند منافع خود را نیز تعیین میکنند. همان گونه که هویت کشورها در تعامل اجتماعی شکل می گیرد. منافع آنان نیز در صورت حضور و در رابطه با آنان به وجود می آید. هویت ها از طریق مشخص کردن اینکه کشورها چه و که هستند مجموعه ای از منافع اقع و ارجحیت ها را با توجه به گزینه های اقدام در یک حوزه موضوعی و با توجه به بازیگران خاص ایجاب میکنند. بنابراین چون منافع کشورها معلول هویت آنها بوده و هویت ها نیز چندگانه و متعددند منافع ملی کشورها از پیش داده شده مسلم و ماقبل اجتماعی یا برونزاد نیست بلکه برعکس منافع ملی کشورها درونژاد بوده و در فرایند تعامل اجتماعی شکل میگیرد. هویت ملی همان گونه که وجود منافع را توضیح میدهد فقدان و غیاب منافع ملی را نیز تبیین میکند. یک هویت ملی خاص برخی از منافع خاص را مجاز و مشروع نمیداند چون هنجارها و ساختارهای اجتماعی شکل دهنده یک هویت نمیتوانند منافع و ترجیحاتی را ایجاب کنند که با آنها سازگاری و همخوانی ندارند یعنی منافع غایب همانند منافع حاضر برساخته اجتماعی بوده که محصول درک هنجارها و ساختارهای اجتماعی است. مثال : تأکید بر انگاره ها و ساختار بین الاذهانی مربوط به کدام نظریه است؟
(۳) سازمانگاری)
پاسخ: گزینه «۳» این رویکرد صرفاً بر شرایط و نیروهای مادی تکیه نکرده است، بلکه بر انگاره ها و اندیشه ها تأکید می کند. بر اساس این تحلیل تمرکز بر روی اعتقادات بین الاذهانی است که در سطحی گسترده میان مردمان جهان مشترک است.
نقشهایی که کشورها اتخاذ کرده و منافع و کنشهایی که آنها ایجاد میکنند خود به وسیله هنجارهای بین المللی و داخلی تعیین میشوند. اصل بعدی سازه انگاری قوام بخشی و تأسیس متقابل ساختار و کارگزار (هویت) است. یعنی هر یک از این دو به گونه ای معلول دیگری است و مشترکاً تعیین شده و تکوین می یابند. بنابراین ساختارهای هنجاری در تعیین و تعریف هویت و منافع کشورها نقش سازنده و تکوینی دارند ولی از سوی دیگر رویه ها و رفتار کشورها نیز نقش تعیین کننده در حفظ استمرار و تغییر این ساختارها دارند. هنجارهای نهادینه و ساختارهای هنجاری به هویت کشورها معنا بخشیده و الگوهای مناسب اقدام را تعریف میکنند اما در عین حال این تعامل مستمر و کلی کشورهاست که ساختارهای اجتماعی را ایجاد و حفظ می کند. رویکرد سازه انگاری به سیاست خارجی از مدل کنشگر و منطق اقدام با رهیافت خردگرایی متفاوت است. کنشگر اجتماعی بازیگر خردمند محاسبه گر بهینه گرا نیست که به وسیله مجموعه ای از اهداف خودپرستانه هدایت شود تا بر اساس آن راهکارها و ابزارهای مقرون به صرفه را انتخاب کند. بازیگر اجتماعی، طبق نقش اجتماعی رفتار میکند که در فرایند جامعه پذیری ملی و فراملی کسب کرده و در موقعیت جاری اعمال و اجرا میکند در حقیقت کشورها بر اساس منطق نتایج رفتار نمیکنند بلکه اقدام آنها مبتنی بر منطق تناسب است یعنی رفتار کشورها باید با هنجارها و ارزشهای بین الاذهانی خاصی که نقش اجتماعی آنان ایجاب میکنند تناسب داشته باشد. به عبارت دیگر کشورها بازیگرانی نقش محور هستند که تلاش میکنند بر حسب انتظارات ارزشی بین الاذهانی رفتار کنند که در مورد رفتار مناسب از جوامع داخلی و بین المللی سرچشمه می گیرند.
پاسخ: گزینه «۳» برخلاف خردگرایی که به مدل انسان اقتصادی تاکید میکند دیدگاه سازه انگاری بر مدل انسان اجتماعی استوار است.
پاسخ: گزینه «۳» برخلاف خردگرایی که به مدل انسان اقتصادی تاکید میکند دیدگاه سازه انگاری بر مدل انسان اجتماعی استوار است.
پاسخ: گزینه «۳» برخلاف خردگرایی که به مدل انسان اقتصادی تاکید میکند دیدگاه سازه انگاری بر مدل انسان اجتماعی استوار است.
در کل میتوان دیدگاه سازه انگاری را در روابط بین الملل این گونه خلاصه کرد که واقعیت نظام نه امری از پیش تعیین شده بلکه امری تکوین یافته در تعامل متقابل بازیگران بوده و شاخصه و ویژگیهای این عرصه اجتماعی در این تعاملات ظاهر میشود بازیگران در تعامل متقابل خود بر اساس سازه ها و ایده ها و تصورات ذهن خود عمل میکنند و در نهایت در یک ذهنیت مشترک واقعیت را میسازند و بدین لحاظ واقعیت موجود دارای مؤلفه های کامل آگاهی است. این واقعیت از آن لحاظ دارای سرشتی محدود کننده و تعیین بخش به رفتارهای بازیگران بوده که دارای عینیت است ولی نه عینیشی ایستا و مستقل از بازیگران ساختار و واقعیت در نهایت از طریق قواعد و استانداردها و هنجارهای پذیرفته شده رفتار بازیگران را تعیین میکند و این تعیین بخشی از آن جهت است که این هنجارها مورد حمایت ذهنیت جمعی است و بازیگری که مایل به رعایت این هنجارها نباشد با اجماع علیه خود روبه رو خواهد شد. از سوی دیگر با دگرگونی انگاره ها و تلقی ها در نهایت تغییر در نظام ممکن میشود. در این تغییر تحول در وضعیت یک بازیگر بر حسب نقش آن تأثیری قاطع بر مجموعه ای از بازیگران دارد. از سوی دیگر نیز هویت و منافع بازیگران در این چهارچوب نه امری از پیش داده و برآمده از ساختار توزیع قدرت که امری نشئت گرفته از منابع داخلی هویت بازیگران است ولی این هویت و منافع در برخورد با ساختار مستقر دچار باز تعریف میشود ولی در عین حال آن را شکل می دهد.
می دهنه ۲ از بعد هستی شناختی، ساختار بر اساس شیوه ای ساخته و پرداخته میشود که دولت ها هویت و منافع خویش را تعریف می کنند. با این حال باید دید که تا چه اندازه ساختارها در رفتار بازیگران امکانات و محدودیت هایی را به وجود آورده و بازیگران تا چه حدی قادر به خارج کردن خود از قید محدودیت های ساختاری هستند.
سازه انگاری معتقد است که آنارشی نه لزوما تعارض آمیز و نه مبتنی بر همکاری است. از نظر وقت آنچه واقع گرایان امروزه به عنوان خود یاری و سیاست قدرت مطرح می کنند. حاصل رویه های خاصی است که ناشی از خصوصیات جوهری یا منطقی آنارشی نیست. به نظر او قبل از تعامل، کنشگران توانایی هایی دارند و مایل به حفظ خود نیز هستند، اما به معنای آن نیست که به دنبال خودیاری خواهند رفت و دیگری را دشمن فرض می کنند. به عبارت دیگر، هویت کنشگران را شرایط آنارشیک تعیین نمی کنند. این تعاملات آنهاست که هویتشان را مشخص میکند و بسته به این هویت خود و دیگری است که آنارشی معنای خود را می یابد. در نتیجه، ساختار هویتها و منافع منطقاً از آنارشی حاصل نمی شود. در این شرایط چگونگی تاثیر توزیع قدرت بر محاسبات دولت ها نیز وابسته به فهم بین الاذهانی از خود و دیگری است. یعنی هر نوع افزایش قدرت دیگری خطر تلقی نمی شود، بلکه اگر دیگری دشمن قلمداد شود کوچکترین افزایش قدرت وی خطر تلقی خواهد شد.
کی مثال ۸ از دیدگاه سازه انگاری رابطه منافع و هویت به وسیله چه مفهومی تحلیل می شود؟
کی مثال ۸ از دیدگاه سازه انگاری رابطه منافع و هویت به وسیله چه مفهومی تحلیل می شود؟
پاسخ: گزینه «۲» سازه انگاری رابطه بین منافع و هویت را به وسیله مفهوم نقش تحلیل میکند. هر هویت خاصی که کشور برای خود تعریف می کند. یک نقش ملی معین را به وجود می آورد که منافع خاصی را در برداشته و منافع دیگری را مستثنی می سازد.
پس این معالی جمعی اند که به ساختارهای سازمان دهنده کنش شکل میدهند. بنابراین در هر شرایط خاص و در هر زمینه اجتماعی، آنارشی معنای خاصی می یابد. خود یاری به عنوان یک واحد اتراکی یکی از نهادهایی است که می تواند در شرایط آنارشی وجود داشته باشد و این تنها شکل ممکن نیست. آنارشی، آن چیزی است. که دولت ها از آن می فهمند. آنارشی از این منظر نه لزوماً تعارض آمیز و نه مبتنی بر همکاری است. زیرا دو ساختاری که در سیاست بین الملل، رفتار دولت ها را تعیین می کنند. عبارت اند از آنارشی و ساختار هویت ها منافع نیز در نظام به شکلی بین الاذهانی تکوین می یابد. پس راه میانه ونت در بین برداشت تعارض آمیز واقع گرایان از آنارشی و برداشت مبتنی بر همکاری لیبرال ها با تأکید بر این است که آنارشی منطق از پیش تعیین شده ندارد و فهم دولتها از آن است که معنای آن را مشخص می سازد. ونت و کاترنستاین بر آن اند که از لایه های فرهنگی مؤثر بر ماهیت دولت ها در طول زمان نهادهای رسمی با رژیم های بین المللی به وجود می آیند. ک مثال ۹: از منظر کدام نظریه ساختار نظام بین الملل نه تعارض آمیز و نه همکاری جویانه بلکه ناشی از آن چیزی است که خود دولت ها می سازند؟
ک مثال ۹: از منظر کدام نظریه ساختار نظام بین الملل نه تعارض آمیز و نه همکاری جویانه بلکه ناشی از آن چیزی است که خود دولت ها می سازند؟
پاسخ: گزینه «۴» از منظر واقع گرایی آشوب زدگی بین المللی حالت تعارض آمیز داشته و از دیدگاه آرمان گرایی جنبه همکاری جویانه به خود می گیرد. انگاری آن را نه تعارض آمیز و نه همکاری جویانه تلقی کرده بلکه آن را ناشی از چیزی می داند که خود دولت ها می سازند.
از نظر ونت، نهادها واحدهایی شناختی اند که مستقل از انگاره های کنشگران در این مورد که جهان چگونه عمل میکند وجود ندارند. هویت ها، منافع و نهادها همگی ناشی از فرایندهای اجتماعی متعاملی اند که ما برای سمت دادن به رفتار خود بر آنها تکیه میکنیم، اما از قبل داده شده و مسلم پنداشته شده نیستند و از طریق تعامل اجتماعی میان هویت ها شکل میگیرند خود هویت ها نیز از تعامل با سایر هویتها و نهادهای جمعی اجتماعی، قوام می یابند. بنابراین آنارشی و خودیاری یا احساس تهدید و…. قبل از تعامل دولتها معنا ندارند. تنها پس از تعامل است که میتوان از همکاری یا تعارض صحبت کرد. از اینجا می توان همید خودیاری که در نظریه نو واقع گرایی خصوصیت اصلی آنارشی محسوب می شود، از دید سازه انگاری ونت خصوصیت ضروری آنارشی نیست، بلکه نهادی ست که از طریق فرایند توسعه پیدا کرده و حفظ شده است و بنابراین میتواند دگرگون شود. ونت تأکید دارد که هویتها و شناخت های دولت ها وابسته به انهای بین المللی هستند. این نهادها به کنشگران دولتی به عنوان سوژه های حیات بین المللی قوام میبخشند به این معنا که تعامل معنادار میان آنها را کان پذیر می کنند. ارتباطات مستمر در روابط بین الملل به منظور شکل گیری همکاری ها ضرورت دارد. اگر نتوان فهمهای متفاوت از واقعیت را از طریق کنش سمی حل و فصل کرد همکاری تحت حاکمیت این قوانین ناممکن میشود. این امر بیانگر آن است که همکاری در نظام بین الملل، کم و بیش شکنندگی خود ارد. موضع سازه انگاری در مورد تغییر در وهله نخست همان گونه که هاف میگوید «لا ادری است یعنی نمیتواند بگوید که تغییر چرا و چگونه رخ می دهد. را تغییرات در سطح وسیع رخ نمیدهند اما خود را مقید به یک دیدگاه طرفدار یا مخالف تغییر نمی سازد. اما این نگاه به تغییر، لاجرم بر اساس توجه به ات در رویه ها، قواعد و هویت هاست. به نظر ونت این رویه ها هستند که ساختار خاصی از هویتها و منافع را می آفرینند و شکل می دهند و نه ساختاری بر خلاف نظر والتز از دید ونت خودیاری و سیاست قدرت نهاد هستند و نه خصوصیات جوهری آنارشی. همان گونه که گفته ت ها می فهمند بنابراین تغییر هویتها در بلند مدت منجر به تغییر ساختار میشود.
این ترتیب این دولتها هستند که سرشت آنارشی بین المللی را تعیین میکنند اما آنچه دولتها انجام میدهند وابسته به این است که مویت ها و منافع آنها چیست و هویتها و منافع لیز تغییر میکنند. این تغییر هویت هم به دولتها و هم به هویت نظام بین المال مربوط می شود. ه این ترتیب سازه انگاران مانند مکتب انگلیسی تغییر پذیری نظام بین الملل را ممکن اما دشوار میدانند در کل به نظر می رسد که سازه انگاری مکان تغییر را بسیار فراتر از آن میداند که برای واقع گرایان و حتی نهادگرایان نئولیبرال در روابط بین الملل قابل تصور است. این تا حد زیادی ناشی از رداشت سازه انگاری از آنارشی و ظرفیت آن است. از سوی دیگر سازه انگاری تو واقع گرایی را تقلیل گرای هستی شناختی می نامد، زیرا معتقد است که والتز با تاکید صرف بر ساختار نظام بین الملل نمیتواند رفتار دولت را به دلیل تعهدش به ساختار درک کند.
در کل سازه انگاری به ما میگوید که تا چه حد قواعد هنجارها عوامل بین الاذهانی معنایی و فرهنگی در روابط بین الملل اهمیت دارند. این نشان میدهد که هر آنچه در روابط بین الملل میدانیم و و میشناسیم و مهم و بی اهمیت یا مربوط و نامربوط تلقی می کنیم و محدودیت و امکانات ما جز حاصل رویه های کارگزاران انسانی نیست روابط بین الملل چه ستیزه جویانه چه رقابتی و چه همکاری جویانه چیزی است که انسان ها در روابط اجتماعی خود ساخته اند و میتوانسته جز این باشد که هست. در عین حال برخی از مفروضات عده ای از مهم ترین نظریه پردازان این چهار چوب تحلیلی نگاه کل گرایانه و سیستمی دولت محوری و غیره محدودیتهایی در شناخت ما به وجود می آورند.
نکته : به طور کلی سازه انگاران در تلاش اند شکاف میان خردگرایی (Rationalism) و انعکاس گرایی (Reflectivism) را تا حد امکان به حداقل ممکن کاهش دهند و در حقیقت توازنی میان اثبات گرایی و فرا اثبات گرایی برقرار کنند. آنان از یک سو با اثبات گرایان هم عقیده اند که می توان ابه نظریه های تجربی دست یافت و آنچه در روابط بین الملل میگذرد را توضیح داد و از طرف دیگر بر انگاره ها و دانش مشترک تأکید ورزید.
کر مثال ۱۰ اعتقاد به اینکه جهان چونان پروژه ای در حال برساخته شدن است به گونه ای که واقعیت در حال شدن است تا در حال بودن مربوط به کدام نظریه است؟
(۱) سازمانگاری
پاسخ: گزینه «۱» آدار با اشاره به تلقی پویای سازه انگاری عنوان میکند که سازه انگاری جهان را چونان پروژه ای در حال برساخته شدن می داند. به گونه ای که واقعیت در حال شدن است تا در حال بودن
ا بحث ساختار کارگزار در سیاست بین الملل عمدتاً به مسئله . مربوط می شود.
ا بحث ساختار کارگزار در سیاست بین الملل عمدتاً به مسئله . مربوط می شود.
انعکاس گرایان بازتاب گرایان بر این اعتقادند که .
(۱) دنیای اجتماعی حاوی عناصری است که باید با مفاهیم ما به تسخیر در آیند.
(۲) نباید به نظام اجتماعی و بازتولید آن از طریق رفتار بازیگران توجه کرد.
(۳) وظیفه عمده علوم اجتماعی پیش بینی و یا کشف قوانین عام نیست.
(۴) نباید نسبت به شرایط و معنی که در درون آن کنشها صورت می گیرند، حساس بود.
چگونه دولتها با وجود تفاوت در نظامهای سیاسی و ایدئولوژیک رفتارهای مشابهی در سیاست خارجی دارند؟ این پرسش از جانب چه
کسانی است؟
(۱) رفتارگرایان
(۲) لیبرال ها
(۳) ساختار گراها
آزاد (۸۷)
سازه انگاران آنارشی (فقدان اقتدار مرکزی را . تصور می کنند.
(۱) تعارض آمیز
(۳) تعارض آمیز و نیز همکاری جویانه
سازه انگاران آنارشی (فقدان اقتدار مرکزی را . تصور می کنند.
((۴) نه تعارض آمیز و نه همکاری جویانه
(سراسری اه
که از نظر الکساندر وقت کدام رویکرد نظری تقلیل گرای هستی شناختی است؟
کر و نظریه پردازی در فضای زبانی سازه انگاری بر ساخته گرایی) متعارف قرار می گیرد.
(۲) والت
(۴) واقع گرایی
میرا الله
(۴) مورگنتا
(سراسری (۸۹)
(سراسری (۱۱)
۷ از نظر ونت سازه انگاری نقطه عزیمتی از مناظره کلاسیک میان واقع گرایان و آرمان گرایان و نیز میان ………… در مورد رفتار دولت ها در سیاست
بین الملل است.
(۲) کثرت گرایی و جهان گرایی
(۴) جهان میهن گرایی و اجتماع گرایی
آزمون فصل هفتم
کا بر اساس کدام رویکرد دولتها ماهیت آنارشیک بین المللی را تعریف می کنند؟
که ۲ کدام رویکرد معتقد به این است که ساختار بین الملل نه امری از پیش داده شده که امری برآمده از دیالکتیک دائمی ساختارها و بازیگرانی است که بر اساس معانی ذهنی خود نه لزوماً عقلانیت ابزاری دست به کنش می زنند؟
(۱) سازه انگاری
(۳) پا تجدد گرایی (پست مدرنیسم)
ک ۲ چه کسی سازه انگاری را نوعی ایده تالیسم ساختاری می داند؟ که ۲ بر اساس کدام دیدگاه واقعیت نظام نه امری از پیش داده شده بلکه امر تکوین یافته در تعامل متقابل بازیگران بوده و شاخصه و ویژگی های این عرصه اجتماعی در این تعاملات ظاهر میشود؟
عرصه اجتماعی در این تعاملات ظاهر میشود؟
که شه در مورد آنارشی سازه انگاری چه اعتقادی دارد؟
(۳) الکساندر ونت
(۴) آندره دسلر
که ۲ بر اساس کدام دیدگاه واقعیت نظام نه امری از پیش داده شده بلکه امر تکوین یافته در تعامل متقابل بازیگران بوده و شاخصه و ویژگی های این
(۴) نئور تالیسم
(۱) همکاری جویانه
۳) جامعه بین المللی
(۲) همکاری جویانه و تعارض آمیز
(۴) تعارض آمیز
مدرسان شریف
فصل هشتم
پست مدرنیسم (پسا تجددگرایی
مفهوم سازی
از جمله جریان های اصلی درگیر در مناظره سوم که حوزه اصلی مناظرات را از مسائلی چون موضوع و روش به موضوعاتی چون بنیادهای شناخت کشیدند. پساساختارگرایی و پسا تجددگرایی بودند با نفوذ این جریان و سپس سازه انگاری مناظره سوم جنبه فرانظری و صیغه ای فلسفی یافته و به ارزیابی روابط بین الملل از «خود» به عنوان یک رشته علمی کشیده شده است. در دو دهه پایانی قرن بیستم بود که استدلالها و تعبیرهای پست مدرنیستی وارد روابط بین الملل و مطالعات راهبردی شدند. اندیشمندان پست مدرن حوزه های مختلف علوم انسانی اعم از فلسفه هنر روانشناسی و نیز پزشکی را در نوردیده و تشکیکی رادیکال در مفروضات و تجویزهای مدرنیستی ایجاد کردند و پرسشهای نوینی را خلق کردند لغو مشروعیت مدرنیسم، ضدیت با ذات گرایی فراروایت و به طور کلی شناخت مدرن موضوعات و تحولات ساده ای نبودند که در حوزه های مختلف علوم انسانی بی تأثیر باشند. رشته های روابط بین الملل علوم سیاسی و مطالعات راهبردی نیز از گزاره های روش شناختی پست مدرنیسم تأثیرات مهمی پذیرفتند. هر چند این تأثیر پذیری محدود و پراکنده بود اما گسترش موضوعی پست مدرنیسم و کارآمدی اندک اندیشه ها و مکاتب عقل گرا مانند رئالیسم و ایدئالیسم سبب شدند تا محققان این حوزه ها، روش مطالعه و رهاوردهای مفهومی پست مدرنیسم را مورد توجه قرار دهند.
نکته : پست مدرنیم بر این اعتقاد است که دیدگاه محدود و جزئی نگر واقع گرایی نسبت به روابط : بین الملل سبب میشود تا آن در حد یک مدل ساده و یکپارچه تقلیل داده شود. بر اساس دیدگاه پست مدرنیسم مدل مزبور بسیار متعصبانه بوده و روایت تکسویه و محدودی را برای پیشبرد منافع گاره ها را به تصویر می کشند عملاً به وجود می آیند. از آنجا که مردم اغلب با قواعد و هنجارهای حاکم بر رفتار سازگاری نشان می دهند. برخی از علوم
مثال : نفی اندیشه ترقی در کدام یک از رویکردهای زیر عملی می شود؟
(۲) پست مدرنیم
پاسخ: گزینه «۲» سرشت دل بخواهانه تجدد در اندیشه پساتجددگرایان دو اندیشه مهم روشنگری نفی میشود یکی اندیشه ترقی است که به جای آن
گست ها مطرح میگردد و دوم این اندیشه که تجدد پایان تاریخ و کمال انسانیت است. در واقع تأکید متقابل بر آن است که راه بهینه برای انجام امور وجود ندارد.
مثال : هویت یابی در کدام رویکرد مطرح است؟
(۴) با ساختارگرایی
پاسخ: گزینه ۳۰ فرایند هویت یابی و برخاسته شدن هویت شکلی از قدرت است هویت یکی از صورت های برساخته اجتماعی است که به
افراد تحمیل می شود.
همان گونه که دیده میشود مجموعه نکات مورد توجه و اسکز به جنبه برساخته انگاری موجود در اندیشه پسا تجددگرایان مربوط است که بر مبنای آن نیل به واقعیت یا حقیقت فی نفسه بی معناست و واقعیت چیزی است که ساخته میشود. پورتر به درستی اشاره می کند که پسا تجددگرایی در روابط بین الملل تأکیدی که بر بر نقش زبان گفتمان و و خطابه در برساختن روابط قدرت از یک سو و و برساخته شدن مجموعه های شناختی از سوی دیگر دارد. در دو بعد مطالعه روابط بین الملل و نقش بر ساخته شدن معنا در نظام بین الملل و بنیانهای معر معرفت شناخت حوزه . مطالعاتی روابط بین الملل حائز اهمیت است. در نتیجه آنچه در نوشته های پا تجدد گرایانه در حوزه روابط بین الملل رخ می نماید نقد گفتمانی روابط بین الملل اعم از گفتمانهای نظری آکادمیک و گفتمان های مسلط در عرصه روابط بین الملل با تأکید بر سرشت برساخته آنهاست. تکیه بر روشهای پسا تجدد گرایانه چون شالوده شکنی تبارشناسی و نشانه شناسی در نقد این گفتمان ها، نقی سوژگی اشکال بازنمایی با توجه به روابط قدرت هم در گفتمانها و هم در رشته روابط بین الملل و هم در عرصه روابط بین الملل و تحولات ناشی از تغییر در مفهوم زمان و مکان اشکال جدید قدرت رشد شبیه سازی ها و…. در مطالعات متأثر از پسا تجددگرایی در روابط بین الملل مشهود است. به بیان در دریان گفتمانهایی که به نیروهای قوی اجتماعی اتکا دارند به نام عینیت علمی به رژیمهای حقیقت قوام میبخشند روشهای تحلیلی پساساختارگرایانه ابزار جدیدی برای نقد این قلمرو قدرت و شناخت فراهم میسازند روشهایی که بالقوه برای ارزیابی نظریه های علوم اجتماعی نیز مفیدند.
نقطه عزیمت پساساختار گرایی پا تجددگرایی در روابط بین الملل این است که جهان را نمیتوان از رویه های تفسیری که از طریق آنها جهان آشنای ما ساخته
می شود جدا کرد. در نتیجه توجه پساساختارگرایان بیش از هر چیز به زبان گفتمان متون و معانی است از این منظر جهان روابط بین الملل نیز یک متن است. اما قدرتهایی هستند که قرائت متن را کنترل میکنند ولی به خود بر اساس تاریخ هویت می بخشند. دیدیم که پسا تجددگرایان از تکثر و تنوع در مقابل تمامیت بخشی روایتهای کلان و حمایت میکنند و د و دعاوی صدق و حقیقت را که مدعای علوم نوین است به چالش میکشند تاکید بر بر بعد گفتمانی و برساخته فکری تأثیر پذیرفته اند. نخستین گام در نشان دادن اینکه چگونه یک فرایند چشم انداز مفهوم یا واقعیت به شکلی اجتماعی برساخته شده این است که از آن فاصله گرفته شود و به نوعی بیگانه تلقی گردد یا به بیانی دیگر از آن آشنایی زدایی شود. بر خلاف برداشتهای رایج از نظریه ها و مفاهیم روابط بین الملل، تلاش می شود نگاهی نو به آنها افکنده شود و این امر مستلزم کنار گذاشتن برداشتها روشها واژگان و صورت بندیهای گفتمانی غالب در روابط بین الملل است. پاسخ: گزینه «۱» در پست مدرنیسم پا) تجددگرایی بر متون معانی مخفی و گفتمان ها تأکید شده است. پاسخ: گزینه «۱» در پست مدرنیسم پا) تجددگرایی بر متون معانی مخفی و گفتمان ها تأکید شده است.
واگر این بحث را مطرح میکند که سیاست مدرن یک برساخته اجتماعی است که بر عرصه سیاست مکانی مبتنی بر تمایز میان داخل و خارج – یعنی فرض مهم بسیاری از نظریه ها و برداشتها از روابط بین الملل از جمله واقع گرایی – تأکید دارد. فرض بر هویت یکپارچه دولتی واحد است که سیاست در درون آن معنا می یابد. اما ظهور روابط بین الملل محدودیتهای سیاسی مدرن را نشان داده و آشکار می سازد که لزوما نباید سیاست در درون مرزهای فیزیکی باشد. اما در عین حال این نوع بر ساختن سیاست مدرن که متضمن شکل گیری هویت ملی و تمایز میان اینجا و آنجا خود و دیگری است به معنای تشخیص این مسئله است که حتی تصور یک سیاست بدیل به واسطه توضیحاتی محدود میشود که ما را محکم سر جای خودمان و به همان عنوانی که هستیم نگه می دارند، به این ترتیب این گفتمان همراه با حذف امکانات بدیل حتی در مرحله تصور ذهنی است. حاکمیت نیز یک برساخته مدرن است که با توسل به رویه های قهرمانی شد گرفته است. حاکم مدرن نمونه یک شخصیت عام از انسان خردورزی است که در تاریخ جای گرفته و باید با محدودیتهای تاریخی خود مقابله کند.
دولت مدرن سوژه حاکم کنش جمعی عقلانی است یعنی همان سوژگی متعالی مدرن که مورد انتقاد پسا تجدد گرایان است. ابژه این دولت هم جامعه داخلی است که در معرض نگاه خیره آن قرار دارد، یعنی همان تمایز دو وجهی مورد نقد پسا تجددگرایان که بر مبنای آن سوژه فعال و انسانی و ابژه منفعل و شیء گونه است. آنارشی نیز در اصل وجود ندارد بلکه دولتها آن را می سازند. منطق آنارشی جدا از رویه هایی که یک ساختار خاص از هویت ها و منافع را به جای ساختاری دیگر خلق میکند نیست آنچه واقع گرایان خودیاری و سیاست قدرت میخوانند منطقاً از آنارشی برنمی خیزد، بلکه اینها هم به شکلی اجتماعی بر ساخته شده اند. گفتمان نظری مربوط به آنارشی نیز در یک فرایند بسیار وسیع حمار بندی مشارکت میکند و آن را بر می سازد، اما آن را زیر سؤال نمی برد و در برابر آن مقاومت نمیکند بلکه یک نظم مفروض را به عنوان وضعیتی موجود باز می نماید و خواستار ایستاری موافق نسبت به آن نظم است. در این گفتمان خطرات آنارشی مطرح میشود و راه هایی برای تعدیل یا توقف این خطرات دنبال می شود.
پاسخ: گزینه «۳» پست مدرن ها معتقدند که سوژه فعال و انسانی است و ابژه منفعل و شیء گونه آنارشی نیز در اصل وجود ندارد، بلکه دولت ها آن را می سازند.
پاسخ: گزینه «۳» پست مدرن ها معتقدند که سوژه فعال و انسانی است و ابژه منفعل و شیء گونه آنارشی نیز در اصل وجود ندارد، بلکه دولت ها آن را می سازند.
برادلی کلاین نشان میدهد که امنیت رویه ای بسیار مدرن برای تفسیر خطر خارجی است گذار از برداشتهای عصر رنسانس از شانس و مخاطره تا تحکیم حمایت و صیانت ملی تحت عنوان دفاع تا برداشت بسیار نظارتی از امنیت گذاری است که تحمیل شکل غالب فهم از جهان را منعکس می سازد. پس امنیت نوعی گفتمان است که ساختارهای اقتدار و کنترل را باز می نماید. به نظر شاپیرو امنیت مدرن چیزی را به شانس و انمی گذارد. همه چیز تحت نظارت قرار می گیرد تا هیچ چیز پنهان نماند و در این روند معنای همه چیز و همه کس در معرض شکلی از عینیت سازی قرار میگیرد؛ یعنی به ابژه بدل میشود. رابطه میان هویت و دگر بودگی نیز مورد توجه اندیشمندان پسامدرن در حوزه روابط بین الملل است هویت امری برخاسته است که با شکل دادن به مرزهای مصنوعی قوام مییابد. در ورای این مرزها دگر بودگی سرکوب میشود. ریچارد اصلی از این اصل در پیوند با رابطه میان هرج و مرج بین المللی و نظم داخلی استفاده میکند به نظر او دولتمردان از گفتمان واقع گرایانه استفاده میکنند و جهان را به عرصه غیر تاریخی و غیر قابل کنترل خشونت در خارج از دولت و اجتماع داخلی سامان مند تقسیم میکنند.
ک مثال ۵: از نظر پست مدرن ها بایستی چه نوع بررسی برای گفتمان ژئوپلتیک مورد توجه قرار گیرد؟
ک مثال ۵: از نظر پست مدرن ها بایستی چه نوع بررسی برای گفتمان ژئوپلتیک مورد توجه قرار گیرد؟
پاسخ: گزینه «۲» مرز میان دولتها و خطوط جغرافیایی که در زمین کشیده شده اند و فرهنگ ژئوپولتیک همراه با آنها بعد دیگر ساخته سیاست بین الملل اند و این گفتمان ژئوپولتیک باید مورد بررسی تبارشناختی قرار گیرد.
شاپیرو معتقد است که گفتمان ژئوپولتیک به عنوان یک گفتمان راهبردی مطرح است؛ هم به این معنا که جهان به صورت اردوگاه های متعارض یا متخاصم بازنمایی میکند که به منزله تعریف دیگری از دشمن است و هم به این معنا که سایر بازنمایی ها از جهان را در چهارچوب قدرت تحت الشعاع خود قرار میدهد که این به معنای حذف سایر بازنمایی ها با گفتمانهای بازنمایاننده است. همان گونه که دیده میشود در اینجا سیاست، حاکمیت امنیت هویت و در کل هر آنچه ما در روابط بین الملل به عنوان داده های مسلم فرض میکنیم به گفتمانهایی برخاسته تبدیل میشوند؛ یعنی رویه هایی برای بازنمایی اند. با چنین خصلتی است که دیگر سخن گفتن از آنها به معنای بیان امر واقع نیست بلکه میتوان آنها را با طبیعی انگاشتن به چالش کشید. موضوع محوری پست مدرنیسم یا پسا تجددگرایی عدم وجود واقعیت منحصر به فرد و عینی است به گونه ای که به واسطه دوگانگی و کثرت تجارب و برداشت ها نمیتوان آنها را به سادگی طبقه بندی کرد در این رهیافت بر متون معانی مخفی و گفتمانها تأکید شده است. پست مدرنیسم بر این اعتقاد است که هیچ داور نهایی برای تشخیص حقیقت وجود ندارد و آمیزش زبان و قدرت سبب میشود تفسیر جدیدی از روابط بین الملل ارائه شود. از نظر پست مدرنیم ارزشها اعتقادات و رفتارهای انسانی طبق شرایط فرهنگی و اجتماعی وسیع تر متفاوت اند زیرا هیچ ویژگی یا ارزشی وجود ندارد که کاربرد عام جهانی داشته باشد. تحت این شرایط رفتار و اعمال افراد و ارزشهای خاص تنها ممکن است بر حسب معانی خاص درک و قضاوت شوند. برخی از پست مدرنیستها بر این باورند که ایجاد دولت دشمن دیگری را ایجاد میکند زیرا گفتمان تهدید یا خطر از موضوعات محوری برای به وجود آوردن مرزها و هویت به شمار میرود. در این راستا دولت به گفتمان خطر نه تنها برای حفظ هویت خویش بلکه برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود نیاز دارد. ضمن اینکه آنها دولت – ملت را یک تبیین مهم از اجتماع سیاسی میدانند ولی تنها تبیین هویت یا اجتماع به کار نمی رود. توجه صرف به واحد دولت – ملت سبب میشود تا سایر جنبه های مهم اجتماعی و هویت را نادیده بگیریم به همین دلیل تأکید بر مدل دولت محور در روابط بین الملل سبب میشود بسیاری از جنبشهای اجتماعی به حاشیه فرستاده شوند. در خود مفهوم دولت – ملت به علت طرد دیگران و عدم اعتقاد به برابری خارجی ها و داخلی ها با یک سلسله تناقضات اخلاقی روبه رو میشویم. بنابراین در اینجا تفاوت به فرایندهای طرد و رفتار نابرابر، ارتباط می یابد.
ک مثال : موضوع محوری کدام نظریه نبود واقعیت منحصر به فرد و عینی است؟
پاسخ: گزینه «۲» موضوع محوری پست مدرنیسم (پسا تجدد گرایی، عدم وجود واقعیت منحصر به فرد و عینی است. به گونه ای که به واسطه چندگانگی و کثرت تجارب و برداشت ها به سادگی نمیتوان آنها را طبقه بندی کرد.
بر اساس دیدگاه پست مدرن ممکن نیست واقع گرایی ادعاهای خود را در روابط بین الملل به سادگی توجیه کند. بدین ترتیب موضوعاتی که آنها در رابطه با دولتها به عنوان تنها بازیگران اصلی سیاست بین الملل مطرح میکنند یا تحلیلهایی که درباره یکپارچگی و عینی بودن منافع به عمل می آورند، مقبول نیست. بنابراین از نظر پست مدرنیسم واقعیت عینی منافع وجود ندارد و به راحتی نمیتوان یک سلسله ارزشها یا منافع را به کلیه واحدهای سیاسی (دولتها) تعمیم داد. بر خلاف ادعای واقع گرایی پست مدرنیسم به واقعیات و تجارب چندگانه ای اشاره دارد که در زیر سطح واحدهایی که واقع گرایی مبادرت به ساختن آنها میکند مخفی شده اند. برای مثال از دیدگاه واقع گرایان شوروی سابق به عنوان یک بازیگر بسیط و منحصر به فرد. از منافع عینی بسیطی نیز برخوردار بود که یکی از دو ابر قدرت دوران جنگ سرد را تشکیل میداد.
از منظر پست مدرنیسم واقع گرایان از فرایند تقسیم شوروی به ۱۵ قسمت که هر یک از این قطعات سعی کردند هویت خاص خویش را داشته باشند و اینکه درون هر یک از این جمهوری ها حرکتهایی در راستای تقسیم مجدد به وجود آمده دچار بهت و حیرت شده اند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در پشت این نقاب (بازیگر بسیط بین الملل انواع مختلف بازیگران وجود داشته اند که به محض تغییر و تحول در شرایط وارد عرصه سیاست بین الملل شدهاند.
به هر حال پست مدرنیسم در صدد شکستن ساختارهایی نظیر دولت و نظام بین المللی است که واقع گرایان از آن به عنوان ماهیت و جوهره روابط بین الملل نام میبرند. بدین طریق واقع گرایی با تأکید بر قدرتهای بزرگ تجربه کشورهای جهان سوم را نادیده گرفته است. از طرفی بها دادن بیش از حد به اشکال نظامی اهرم قدرت باعث بی توجهی به جنبه های غیر نظامی شده است. پست مدرنیم بر این اعتقاد است که دیدگاه محدود و جزئی نگر واقع گرایی نسبت به روابط بین الملل سبب می شود تا آن در حد یک مدل ساده و یکپارچه تقلیل داده شود. بر خلاف آنچه از سوی آنان ادعا میشود این مدل دقیق، جهانی و عینی نیست بر این اساس مدل مزبور بسیار متعصبانه بوده و یک روایت یکسویه و محدود را برای پیشبرد منافع بازیگران قدرتمند سیاست بین الملل بازگو می کند. نکته ۲: فرایند ساختار شکنی یک متن بدین گونه است که ابتدا به منظور آشکار شدن معانی مخفی کلمات آنها را از یکدیگر جدا می کنند و سپس این موضوع را مورد توجه قرار میدهند که چه مطلبی امکان دارد از متن حذف شده یا به صورت ضمنی آورده شده باشد.
ک مثال : پست مدرنیسم کدام دیدگاه را تقلیل گرا می نامند؟
پاسخ: گزینه (۲) پست مدرنیسم در صدد به هم ریختن این مدل و نیز هر مدل دیگری از جمله تو واقع گرایی است که سعی دارد مسائل پیچیده روابط بین الملل را با نگاهی تقلیل گرایانه به صورت مقولات عینی ساده ارائه دهد.
پست مدرنیسم ضمن نقد مدرنیته خاطرنشان می سازد که نتیجه عقلانیت برخاسته از مدرنیته باعث ظهور سلاح های کشتار جمعی شده که این خود ناشی از کنار گذاشتن ملاحظات اخلاقی بوده است. هنگامی که بازدارندگی کامل به عنوان راه حل منطقی مسابقات تسلیحات اسمی مطرح می شوده مسائل اخلاقی در مورد پیامدهای جنگ هسته ای و مسئولیت از لحاظ تلاش برای یافتن راه حل سیاسی تعارضات عملاً نادیده گرفته میشود. از نظر پست مدرن ها پرسش های مربوط به اخلاق صرفاً در داخل مرزهای ملی مطرح نمیشود بلکه باید بر آثار اخلاقی جهان متنوع و از نظر فرهنگی نامتجانس تأکید ورزید.
نکته : د در فرایند انتقاد از واقع گرایی گاه باد دیدگاهی که : ه ترکیبی از فمینیسم و پست مدرنیسم است فمینیسم پست مدرن برخورد د می کنیم بر اساس این رویکرد واقع گرایی حامل معانی مخفی در مورد جنس در روابط بین الملل است. تحت این شرایط نمیتوان اصل ثابتی را در مورد جنس مرد یا زن در نظر گرفته از دیدگاه پست مدرن خشونت به واسطه شرایط آشوب زدگی که طی آن دولتها به طور مستمر با تهدیدات نسبت به امنیتشان مواجه اند نمی تواند واقعی باشد زیر بر ساخته «خارج» و به واسطه معنابخشی به تهدید و وجود دشمن باعث مشروعیت دادن به خشونت در سیاست بین الملل میشود. توجیه واقع گرایان برای تعقیب منافع خویشتن اصل خودیاری و بی اعتمادی نسبت به سایرین تحت شرایط آشوب زدگی نمیتواند از لحاظ اخلاقی قابل توجیه باشد. بر اساس تحلیل پست مدرن ها از آنجای نباید منافع ملی را مفروض تصور کرد دیپلماسی و سیاست خارجی نمیتواند برای تبیین و اجرای آن معنادار باشد. این وضعیت سبب میشود به جای عنایت به پیوند و تعهدات اخلاقی میان گروه های ملی گوناگون روابط با دنیای خارج همواره بر مبنای خشونت و تهدید شکل بگیرد. با توجه به اینکه از منظر پست مدرنیسم قدرت همه جا حضور دارد و هرگز نمیتوان بر روابط قدرت به طور کامل فایق آمد باید در تلاش بود تا روابط با دیگران را بر پایه اصول اخلاقی قرار داد.
ک مثال ۸ از منظر کدام نظریه « قدرت در همه جا حضور دارد و هرگز نمیتوان بر روابط قدرت به طور کامل فایق آمد و باید در تلاش بود تا روابط با
دیگران را بر پایه اصول اخلاقی قرار دارد؟
دیگران را بر پایه اصول اخلاقی قرار دارد؟
پاسخ: گزینه «۳» از منظر پست مدرنیسم قدرت در همه جا حضور دارد و هرگز نمیتوان بر روابط قدرت به طور کامل قایق آمد، بنابراین باید تلاش کرد تا روابط با دیگران بر پایه اصول اخلاقی قرار گیرد.
بسیاری از پست مدرنها مسئله تعمیم را که یک موضوع محوری در علوم اجتماعی است رد میکنند از نظر آنان موضوع تعمیم نه تنها گمراه کننده است. بلکه باعث تقویت مشروعیت ساختارهای موجود قدرت به صورت نشان دادن یک واقعیت عینی میشود. در این روند اطلاق تعمیم نسبت به یک مورد خاص باعث عدم شفافیت مختصات آن و نیز پنهان کردن قضاوتهای سیاسی و اخلاقی میشود.
پست مدرن ها بر این اعتقادند که ادعاهای علمی دایر بر بودن جهان به یک شکل یا اشکال دیگر به رژیمهای قدرت ارتباط دارد. به جای وجود حقیقت همیشه داستانهای چندگانه ای در مورد هر رویدادی گفته میشود بر اساس این تحلیل یک واقعه منحصر به فرد وجود ندارد بلکه یک نوع چندگانگی تفسیری را مشاهده میکنیم که در آن واقعیت عینی چندان روشن نیست. بدین ترتیب واقعیتهای اجتماعی که بر اکثر جای وجود یک حقیقت همیشه داستانهای چندگانه ای در مورد هر رویدادی گفته میشود. بدین ترتیب واقعیتهای اجتماعی که برای اکثر تحلیل های روابط بین الملل حائز اهمیت اند بی اهمیت تلقی شده و امکان دارد محو شوند.
مفهوم سازی
رویکردها و رهیافتهای مختلفی در نظریه تحلیل گفتمان وجود دارد. به طور کلی میتوان سه نوع تحلیل گفتمانی را از یکدیگر متمایز کرد. تحلیل گفتمانی، روان شناسی اجتماعی و زبان شناسی انتقادی تحلیل گران گفتمانی گفتمان را به معنای ساختارهای زبانی فراجمله با متن تعریف می کنند. بر خلاف رویکرد سازه انگاری بر اساس تحلیل گفتمانی معنای بین الاذهانی نمیتواند در خودش درک شود بلکه تکوین آن از طریق زبان میر است. روانشناسان اجتماعی نیز گفتمان را به صورت یک مفهوم خود به کار میبرند و رابطه قدرت و زبان را که صرفاً منعکس کننده قدرت است. مطالعه می کنند. در این رویکرد روابط قدرت خارج از زبان شکل میگیرد و زبان یا گفتمان تنها آن را بازنمایی میکند. بنابر این گفتمان ارتباط منظم و مداومی با ساختارهای کلان اجتماعی ندارد فراتر از این شکل گیری گفتمان توسط مناسبات قدرت و همچنین تأثیرات قوام بخش و تأسیس گفتمان بر هویت ها، روابط و باورهای اجتماعی توضیح داده نمیشود زبان شناسی انتقادی این نوع تعریف از گفتمان را نقد جدی میکند و آن را بازتاب دهنده صرف روابط قدرت خارج از آن نمی داند بلکه برای آن ماهیتی تأسیسی قائل است. در این رویکرد گفتمان به صورت یک مفهوم کلان تعریف و به کار گرفته میشود که فرایندهای اجتماعی را شکل میدهد بنابراین گفتمان نقش اساسی در ایجاد و تقویت هویتها و باورهای اجتماعی دارد. همچنین گفتمان خود مختار و مستقل است و صرفاً از قدرت اجتماعی نشئت نگرفته بلکه خود نوعی تجلی و نمود قدرت اجتماعی است.
نکته : تحلیل گفتمان آن گونه که توسط ارنستو لاکلاتو و شانتال موفه در کتاب «هژمونی و راهبرد سوسیالیستی توسعه یافته، رویکردی غنی و کاملاً تحت سیطره یک مرکزیت واحد است.
ک مثال : کدام رویکرد نظریه تحلیل گفتمان معتقد به این است که روابط قدرت خارج از زبان شکل میگیرد و تنها زبان و گفتمان آن را بازنمایی می کنند؟
(۲) زبان شناسی انتقادی
پاسخ: گزینه (۳) روانشناسان اجتماعی گفتمان را به صورت مفهوم خود به کار میبرند و رابطه قدرت و زبان را مطالعه می کنند که صرفاً منعکس کننده قدرت است. در این رویکرد روابط قدرت خارج از زبان شکل میگیرد و تنها زبان با گفتمان آن را بازنمایی میکند بنابراین گفتمان ارتباط منظم و مداومی با ساختارهای کلان اجتماعی ندارد.
تحلیل انتقادی گفتمان فراتر از توصیف ساختار و کارکردها و اعمال گفتمانی است. این نوع تحلیل برای تبیین پدیده های زبانی و کردارهای گفتمانی به بررسی مقولاتی چون مناسبات قدرت و زبان هژمونی و قدرت پیش فرضهای ایدئولوژیک و فرایندهای ایدئولوژیک در گفتمان هژمونی و نابرابری در گفتمان می پردازد و عناصر گفتمانی و غیر گفتمانی را در ارتباط با دانش زمینه ای بازیگران سیاسی مطالعه میکند در حقیقت نظریه گفتمان در سنت انتقادی به نقش معنادار کردارها با رویه ها و اندیشه های اجتماعی در زندگی سیاسی می پردازد و شیوه هایی را بررسی میکند که از طریق آن نظام ها و ساختارهای معانی نوع خاصی از کنش و عمل را ممکن می سازد.
مثال ۲ کدام یک از اندیشمندان زیر جزء نظریه پردازان رهیافت گفتمان به شمار نمی روند؟
(۴) هابرماس
پاسخ: گزینه «۴» رهیافت گفتمانی که در چهارچوب زبان شناسی انتقادی شکل گرفت تحلیل انتقادی گفتمان نامیده می شود که حاصل تلاش های فکری اندیشمندانی چون فوکو لاکلائو، موفه و فرکلاف است.
در چهارچوب تحلیل انتقادی گفتمان نیز تعاریف متفاوتی از گفتمان ارائه شده است. بعضی از تحلیل گران انتقادی گفتمان را همچون ایدئولوژی تعریف کرده اند. با این تفاوت که گفتمان بر خلاف ایدئولوژی واجد ویژگیهای تقلیل گرایانه حقیقت مدارانه جهان شمولی و هژمونی نبوده و جهان بینی را توجیه نمی کند. بنابر این گفتمان فراتر از ایدئولوژی سنتی یعنی مجموعه ای از اندیشه ها و ایده هایی است که کنشگران اجتماعی از طریق آن به توضیح و توجیه کنش سازمان یافته اجتماعی خود می پردازند. علاوه بر این انواع مختلفی از اعمال اجتماعی و سیاسی نهادها و سازمانها را در بر می گیرد. فوکو گفتمان را عام تر از ایدئولوژی سیاسی میداند به گونه ای که ممکن است سازوکارهای آن مرزهای چند ایدئولوژی را در نوردند. در نتیجه وی به سه دلیل ترجیح می دهد که به جای ایدئولوژی از مفهوم گفتمان استفاده کند نخست مفهوم ایدئولوژی به طور ضمنی و تلویحی متضمن تفکیک بین عین و ذهن یا ارزش و واقعیت است. دوم این اصطلاح لزوماً به سوژه یا فاعل شناسای خودمختار ارجاع میدهد و سوم اینکه مفهوم ایدئولوژی در ارتباط با عوامل و عناصر زیربنایی مادی و اقتصادی ماهیتی روبنایی و ثانویه مییابد. در حالی که گفتمان بر این امر دلالت دارد که واقعیت و حقیقت یک سازه گفتمانی بوده و فاعل شناسا نیز خود یک مواضعه گفتمانی است. همچنین گفتمان ماهیتی اولیه و بنیادین دارد که همه چیز در آن معنا می یابد.
ک مثال ۳ چه کسی گفتمان را عام تر از ایدئولوژی سیاسی می داند؟
(۲) فرکلاف
پاسخ: گزینه «۴» فوکو گفتمان را عام تر از ایدئولوژی سیاسی میداند به گونه ای که ممکن است ساز و کارهای آن مرز چند ایدئولوژی را در نوردند. در نتیجه وی ترجیح میدهد به جای ایدئولوژی از مفهوم گفتمان استفاده کند.
همچنین فوکو گفتمان را به صورت شبکه های معنایی با نظامی از اشیا تعریف میکند که رفتار آدمی را شکل میدهند. وی در کتاب دیرینه شناسی دانش گفتمان را مجموعه احکام متعلق به . صورت بندی گفتمانی واحد یا مجموعه ای از گزاره ها و احکام جدی معنا میکند که در یک عصر به وحدت می رسند و انسانها به وسیله آن هویت و اجتماع خود را تعریف میکنند گزاره در دستگاه فلسفی فوکو، نوعی کنش رفتاری است که معنا را به شنونده منتقل می کند و بر مدلهای خاصی دلالت دارد. این گزاره ها در صورت بندیهای گفتمانی معانی متفاوتی را منتقل میکنند. صورت بندی گفتمانی، نظام خود مختار نکته : فوکو از دهه ۱۹۷۰ به بعد، تحت تأثیر نیچه به تدریج «قدرت» را علت العلل همه امور و خالق همه چیز از جمله انواع معرفت و نیز مفهوم پاسخ: گزینه «۲» وی در کتاب دیرینه شناسی دانش گفتمان را به معنای مجموعه احکام متعلق به صورت بندی گفتمانی واحد یا مجموعه ای از گزاره ها و احکام جدی به کار میبرد که در یک عصر به وحدت می رسند و انسانها به وسیله آن هویت و اجتماع خود را تعریف می کنند. از آرای فوکو در باب گفتمان چند اصل را میتوان استنتاج کرد اولاً گفتمان امری فراگیر و شامل است که خارج از آن نمی توان اندیشید و فرار از آن تحول است که علاوه بر توضیح استمرار و ثبات امور مبین تغییر و دگرگونیها نیز هست. رویکرد لاکلاتو به گفتمان شبیه دیدگاه بتونیسته، استعلایی است. یعنی گفتمان قبل از هر چیز وجود دارد که شناخت و کنش انسان را معنا میبخشد و تنها از طریق آن انسان قادر است جهان را فهم و درک کند. به عبارت دیگر امکان اندیشه عمل و درک کامل به وجود گفتمانی بستگی دارد که پیش از هرگونه بی واسطگی عینی حضور دارد ولی دچار تغییر و تحول میشود. نکته : لاکلاتو و موفه گفتمان را مجموعه ای معتادار از علائم و نشانه های زبان شناختی و فرا زبان شناختی تعریف میکنند که از گفتار و نوشتار فراتر می روند. به نظر لاکلاتو و موفه، همه چیز ماهیتی گفتمانی دارد یا نوعی سازه گفتمانی است و در ارتباط با دیگر اشیا معنا می یابد. بر این اساس، اشیا و کنش ها تنها به عنوان جزئی از یک نظام معانی گسترده (گفتمان قابل درک و فهم هستند. در حقیقت معانی اجتماعی گفتارها کنشها و نهادها همگی در ارتباط با بستر و زمینه کلی ای درک میشود که بخشی از آن هستند. بنابراین موضوعات و مفاهیم برای معنادار بودن باید بخشی از یک چهارچوب گفتمانی گسترده تر باشند.
که مثال ۵ رویکرد لاکلائو به گفتمان چگونه است؟
(۲) استخراجی
پاسخ: گزینه «۱» رویکرد لاکلاتو به گفتمان شبیه بنونیسته، استعلایی است. یعنی گفتمان قبل از هر چیز وجود دارد که شناخت و کنش انسان را معنا می بخشد و تنها از طریق آن انسان قادر است جهان را فهم و درک کند. به عبارت دیگر امکان اندیشه عمل و درک کامل به وجود گفتمانی بستگی دارد که پیش از هر گونه بی واسطگی عینی حضور دارد ولی دچار تغییر و تحول میشود.
این مفهوم پردازی از گفتمان به معنای رابطه ای بودن هویت گفتمان است یعنی گفتمان هویت خود را از طریق رابطه ای کسب میکند که بین عناصر مختلف برقرار میشود. در نتیجه بر اساس چگونگی ارتباط و پیوند عناصر مجزا هم هویت فردی آنها شکل میگیرد و هم هویت مجموع آنها به عنوان کلیت واحدی به نام گفتمان لاکلاتو و موقه عمل جمع آوری اجزا و عناصر مختلف و قرار گرفتن آنها در کنار هم و کسب هویت جدید را مفصل بندی می نامند. به نظر آنان مفصل بندی هر کنش و عملی است که رابطه میان عناصر گوناگون را ایجاد کند به گونه ای که هویت آنها در اثر این کنش تغییر کند.
تغییر گفتمانی
گفتمان ها نیز خود حاصل مفصل بندی هویتهای زبانی متمایز و سیال هستند. گفتمانها متصلب و تغییر ناپذیر نیستند، بلکه چون حاصل مفصل بندی
آموزه های فوکو همان گونه که توضیح داده شد یکی از ویژگیهای گفتمان این است که همه تغییرات آن لزوماً و ضرورتاً تغییرات همه جانبه و بنیادی نیست. چون بعضی از عناصر گفتمان در مقایسه با عناصر دیگر استمرار و ثبات بیشتری دارند و به سادگی دستخوش تغییر و تحول نمیشوند و بعضی دیگر
از قابلیت تغییر زیادتری برخوردارند. به علت سلسله مراتب درونی که در انتظارات بیانی وجود دارد مفاهیم و گزاره ها به صورت سلسله مراتبی به هم مرتبط میشوند و در سطوح مختلفی قرار میگیرند. در حقیقت آنها در یک ساختار سلسله مراتبی منظم آرایش میگیرند که بسته به جایگاهی که به خود اختصاص می دهند، ارزش و اهمیت متفاوتی می یابند. در این آرایش درخت گونه اصول و عناصر محوری در لایه های زیرین قرار میگیرند که طبعاً تغییر و تحول آنها باعث تحولات بنیادین در گفتمان میشود. بعضی دیگر از عناصر و دقایق در سطوح بالای ساختار قرار میگیرند که ماهیتی ملموس و واقعی تر دارند. گزاره هایی نیز حد واسط این دو دسته از مفاهیم و عناصر هستند که امکان دارد در هر یک از سطوح و لایه ها تغییر و تحول صورت بگیرد.
تغییر از گفتمان معنای دگرگونی و دگردیسی بنیادین فراگیر و ماهوی دارد که در اثر تغییر در اصول حاکمه یک گفتمان حادث می شود. به عبارت دیگر اگر هسته مرکزی و احکام ریشه ای گفتمان زایل دگرگون با منسوخ شوند تحول گفتمانی رخ میدهد اما تغییرات در گفتمان کامل و ماهوی نیستند. بلکه ممکن است گزاره ها و مفاهیم فرعی در سطوح بالایی متحول شوند بی آنکه اصول حاکم و بنیادین را دستخوش تغییر کنند. اگر تغییرات در مفاهیم و عناصری که فرع بر اصول حاکم هستند به وقوع بپیوندد در این صورت تغییر در گفتمان واقع میشود و تحول درون گفتمانی شکل می گیرد. بنابراین تغییرات گفتمانی از عمق و گستردگی یکسانی برخوردار نیستند و آن را به یک میزان متحول نمیسازند. تنها زمانی یک گفتمان جای خود را به گفتمان دیگری میدهد که اصول حاکم بر آن به کلی تغییر کند.
پاسخ: گزینه «۲» بر اساس موارد استخراج شده از افکار فوکو در مورد سلسله مراتب و آرایش درخت گونه در اصول و عناصر گفتمان، دو نوع تغییر و
پاسخ: گزینه «۲» بر اساس موارد استخراج شده از افکار فوکو در مورد سلسله مراتب و آرایش درخت گونه در اصول و عناصر گفتمان، دو نوع تغییر و تحول گفتمانی قابل تصور و ممکن است تغییر در گفتمان و تغییر از گفتمان
همانگونه که لارسن توضیح میدهد از نظر والنز ساختار نظام بین الملل دارای سه سطح مرتبط به هم است که علی رغم تغییر در آنها، ممکن است سیاست اتصال سطوح احتمال تغییر در دو سطح دیگر نیز وجود دارد عمیق ترین لایه ساختار، سطح مولد است که تغییر در آن ممکن است به تغییرات در لایه های دیگر منجر شود. البته این بدان معنا نیست که از نظر هستی شناختی نیز گفتمان همانند ساختار در نو واقع گرایی است بلکه در قالب نظریه ای رابطه ای گفتمان ساختار معنای تاریخی و حدوثی است و به صورت بسته و محدود قابل تصور نیست از این رو در گذر زمان دستخوش تغییر و تحول می شود. از طرف دیگر عناصر متشکله این ساختار گفتمان) نیز به صورت مستقل و مجزا قابل درک نیستند بنابراین این دو متقابلاً یکدیگر را تعیین و تعریف می کنند.
نکته ۴ گفتمان یکی از ساختارهای اجتماعی است که در نظریه سازه انگاری به عنوان مهم ترین عنصر تعیین کننده سیاست خارجی است.
ک مثال : گفتمان از نظر شکلی شبیه به چه مفهومی در نظریه تو واقع گرایی است؟
(۳) نظام بین الملل
پاسخ: گزینه «۳» از نظر شکلی گفتمان در اینجا ساختاری شبیه نظام بین الملل در نظریه تو واقع گرایی والتز دارد که از لایه ها و سطوح مختلفی برخوردار است.
تنازع گفتمانی
یکی از مسائل و موضوعات مهم در نظریه تحلیل گفتمان امکان تثبیت انسداد و هژمونی گفتمانی است. آیا امکان هژمونی یک گفتمان بر ابعاد و بخش های مختلف سیاست و جامعه وجود داد؟ تحلیل گران گفتمان در این مورد اختلاف نظر دارند. بنابراین در هر مقطع زمانی و در حوزه موضوعی در عین تعارض و تنازع گفتمانها یکی از آنها تفوق و سیطره می یابد و رفتارها و کردارهای گفتمانی را معنا و شکل میدهد. در حقیقت، گفتمان بر اساس اصل انتظام در پراکندگی حدود و هویت خود را می یابد.
ک مثال : کدام یک از نظریه پردازان گفتمان بر امکان شکل گیری هژمونی گفتمانی تأکید دارند؟
(۳) هابرماس
پاسخ: گزینه «۴» فوکو بر این اعتقاد است که ماهیت تفوق طلب و فراگیر گفتمان موجب میشود علی رغم وجود یاد گفتمانهای دیگر، یک گفتمان
به منزلت هژمونیک برسد و بقیه گفتمان ها را به حاشیه براند.
ارنستو لاکلاتو و شانتال موفه در چهارچوب نظریه رابطه ای گفتمان خود بر خلاف فوکو معتقدند که سرشت سیال زبان اجازه تثبیت کامل معنا را نمی دهد. و در نتیجه امکان استیلا و تسلط دانم و کامل یک گفتمان وجود ندارد. در اثر فرایند تعدد و تکثیر همواره معانی در معرض تفسیر و تحول اند. بنابراین هیچ گفتمانی یک کل واحد و بسته و نفوذ ناپذیر نیست. گفتمان همیشه در یک حوزه گفتمانی قرار دارد که منازعه و مبارزه بر سر تعیین معنا در جریان است. همواره عناصر و اصولی وجود دارند که گفتمانهای مختلف بر سر تعیین معنا و مدلول آنها با هم اختلاف نظر و رقابت دارند. لاکلاتو و موفه این تعامل بین گفتمانها را ضدیت مینامند وجود میدان گفتمانی و ضدیت به این معناست که هویت یک گفتمان دائماً در معرض تهدید و تغییر است. یکی از اصلی ترین منازعات در عرصه اجتماع و سیاست کشمکش برای تعیین معنا و تعلق یک مفهوم به یک گفتمان خاص است. جامعه سرشار از این مبارزات گفتمانی در حوزه های موضوعی مختلف است. هدف از این معارضه گفتمانی دست یافتن به منزلت هژمونیک است. در حقیقت همان گونه که دیوید حوارت توضیح میدهد عمل استیلاجویی نوعی کردار و عمل مفصل بندانه برای تعیین و تعریف قواعد و معانی مسلطی است که هویت و صورت بندی های گفتمانی را می سازند. این رفتار هژمونیک مستلزم مرزبندی سیاسی بین نیروهای سیاسی و همچنین وجود دالهای شناوری است که گفتمانها برای تعریف و تثبیت معنا و مدلول آنها با هم رقابت و کشمکش دارند. هدف کردارهای هژمونیک مفصل بندی دالهای شناور و عناصر تصادفی در یک پروژه سیاسی و سپس معنا بخشیدن به آنهاست. بنابراین بعد از تثبیت رابطه بین دال و مدلول هژمونی تعریف میشود. بر این اساس اگرچه ممکن است یک گفتمان در اثر تنازع گفتمانی نتواند به طور کامل و دائم بر کلیه ابعاد و جوانب جامعه غلبه پیدا کند و تمام معانی را تعیین و تثبیت کند ولی در وضعیت های خاص دستیابی موقت به هژمونی امکان پذیر است. در نتیجه انسداد جزئی گفتمان و تثبیت جزئی هویت نیز امری ممکن است.
نکته ۵ در تحلیل گفتمان مبارزه برای هژمونی و تأسیس هژمونی توسط پروژه های سیاسی از اهمیت زیادی برخوردار است، به این علت که رفتارهای هژمونیک در فرایندهای سیاسی رفتارهایی محوری محسوب شده و فرایندهای سیاسی هم به نوبه خود برای شکل گیری کار کرد و انحلال گفتمان ها اهمیت حیاتی دارند.
تست های طبقه بندی شده فصل نهم
۱ استیلا یا هژمونی تلاشی برای …………
(۱) حفظ چند پارچگی
-۲ کدام متغیر در نظریه شناختی تحلیل سیاست خارجی نقش کانونی دارد؟ -۲ کدام متغیر در نظریه شناختی تحلیل سیاست خارجی نقش کانونی دارد؟
(۱) بازخوردها
که حفظ و حراست از ایدئولوژی مشروعیت بخش به نظام سیاسی در کدام نوع از امنیت حیاتی است؟ (۱) اقتصادی
پاسخنامه تستهای طبقه بندی شده فصل نهم
۱ گزینه «۳» هژمونی را میتوان تلاشی برای به دست آوردن منافع تعبیر کرد. در واقع هدف کشور استیلاجو این است که منافع اقتصادی و سیاسی خود
را تأمین کند گزینه ۲ به این دلیل نادرست است که هژمونی سلطه همراه با نفوذ است و با سلطه صرف تفاوت دارد.
۲ گزینه «۴» همه گزینه ها تا حدی درست هستند ولی فرایندها کل بازه را در بر می گیرند و پاسخ دقیق تری است. باورها و ساختارها سطح واحد یکانی دارند و جزئی هستند و بازخوردها نیز بخشی از فرایند تصمیم گیری و شناخت هستند.
گزینه «۳» از آنجا که مشروعیت نظام سیاسی جزء اصول اولیه امنیت در هر کشوری است میتوان آن را در مقوله امنیت سیاسی تلقی کرد. از آنجا که گزینه های دیگر با ماهیت مشروعیت نظام سیاسی تطابق ندارند نمی توانند صحیح باشند.
آزمون فصل نهم
که ۱- گفتمان در کدام نظریه یکی از ساختارهای اجتماعی است که به عنوان مهمترین عنصر تعیین کننده سیاست خارجی است؟
(۱) واقع گرایی
سازه انگاری
که ۱- گفتمان در کدام نظریه یکی از ساختارهای اجتماعی است که به عنوان مهمترین عنصر تعیین کننده سیاست خارجی است؟
(۳) رفتار گرایی
(۴) پسا تجدد گرایی
۲ رویکرد و رهیافتی که در نظریه تحلیل گفتمان وجود دارد کدام است؟
(۱) زبان شناسی انتقادی
(۲) تحلیل گفتمانی
که در کدام رویکرد گفتمان به صورت یک مفهوم کلان تعریف و به کار گرفته میشود که فرایندهای اجتماعی را شکل می دهد؟
(۱) تحلیل گفتمانی
(۲) روان شناسی اجتماعی
که در کدام رویکرد گفتمان به صورت یک مفهوم کلان تعریف و به کار گرفته میشود که فرایندهای اجتماعی را شکل می دهد؟
(۳) زبان شناسی انتقادی
(۳) روان شناسی اجتماعی
(۴) گزینه ۱ و ۲
کتاب دیرینه شناسی دانش اثر ؟
(۱) لاکلاتو
که این تعریف از گفتمان مجموعه ای معنادار از علائم و نشانه های زبان شناختی و فرا زبان شناختی که فراتر از گفتار و نوشتار می رونده مربوط به کیست؟ (۱) فوکو
(۲) فوکو
(۳) موقه
(۴) فرکلاف
که این تعریف از گفتمان مجموعه ای معنادار از علائم و نشانه های زبان شناختی و فرا زبان شناختی که فراتر از گفتار و نوشتار می رونده مربوط به کیست؟
(۲) لاکلاتو
(۳) موفه
(۴) لاکلاتو
(۴) گزینه ۲ و ۳
که ۷ دگرگونی و دگردیسی بنیادین فراگیر و ماهوی که در اثر تغییر در اصول حاکم گفتمان حادث می شود، چه نام دارد؟
که در چه کسی گفتمان ها را بازی زبانی می خواند؟
که در چه کسی گفتمان ها را بازی زبانی می خواند؟ (۲) فوکو
(۳) فرکلاف
که ۷ دگرگونی و دگردیسی بنیادین فراگیر و ماهوی که در اثر تغییر در اصول حاکم گفتمان حادث می شود، چه نام دارد؟
(۲) تنازع گفتمانی
(۳) تثبیت گفتمانی
که تغییرات در مفاهیم و عناصر فرع بر اصول حاکم چه گفته میشود؟
(۱) هژمونی گفتمانی
(۲) تغییر در گفتمان
(۳) انسداد گفتمانی
که ۹ چه کسی معتقد است که سرشت سیال زبان اجازه تثبیت کامل معنا را نمیدهد و در نتیجه استیلا و تسلط دائم و کامل یک گفتمان وجود ندارد؟
(۱) فوکو
که ۹ چه کسی معتقد است که سرشت سیال زبان اجازه تثبیت کامل معنا را نمیدهد و در نتیجه استیلا و تسلط دائم و کامل یک گفتمان وجود ندارد؟
(۲) لاکلاتو
(۳) موقه
ک ۱۰ چه کسی گفتمان را عام تر از ایدئولوژی سیاسی میداند به گونه ای که ممکن است سازوکارهای آن مرزهای چند ایدئولوژی را در نوردند؟
(۴) تغییر در گفتمان
که ۹ چه کسی معتقد است که سرشت سیال زبان اجازه تثبیت کامل معنا را نمیدهد و در نتیجه استیلا و تسلط دائم و کامل یک گفتمان وجود ندارد؟
(۱) فرکلاف
(۲) موقه
ک ۱۰ چه کسی گفتمان را عام تر از ایدئولوژی سیاسی میداند به گونه ای که ممکن است سازوکارهای آن مرزهای چند ایدئولوژی را در نوردند؟ (۴) لاکلاتو
فصل دهم
روشها و سطوح مختلف در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی
گرچه بیش از پنج دهه از عمر تلاشهای منسجم اولیه نظریه پردازی در حوزه سیاست خارجی میگذرد ولی هنوز موفقیت جامعی در این زمینه به دست نیامده است. آنچه هم اکنون در اختیار داریم شامل مجموعه ای از مفاهیم غیر متواتر مفروضه های جدال انگیز قضایا و حجت های ناقص از لحاظ متدولوژیک نا مکفی از لحاظ داده ها و تصدیق نشده از لحاظ تجربی است. طبیعتاً این نتیجه ناموفق نتوانسته به وجهی قانع کننده به خواست نظریه پردازان و نیاز دست اندر کاران سیاست خارجی پاسخ گوید و اغلب تلاشهای پیشین نظریه پردازی عند الاقتضاء از دو لحاظ متدولوژیک و تجربی ناقص اند ضعف حاصله متدولوژیک ناشی از دو عامل است. اولاً تأکید نظریه پردازان بر یکی از سطوح تحلیل کلان یا برعکس خرد که موجب ارائه طرح های غیر جامعی در این باره شده است. البته در این اواخر اقداماتی در جهت تعدیل تئوری سیستم ها به وجهی به عمل آمده است که بتواند در برگیرنده دو سطح تحلیل باشد. متاسفانه حتی این تلاش ها هم دارای جامعیت لازم برای در برگیری چهار مرحله درونداد درون نهاد برونداد و اجرای سیاست خارجی نیست و باید با تکمیل داده ها مرمت شوند.
نکته : فاز درونداد دارای حالت خوراک دهی به سیاست خارجی است فاز درون نهاد حالت فراوری فاز برونداد ماهیت تصمیم گیری و جهت گیری و فاز اجرا نتیجه تصمیم گیری را در تعامل با محیط و با فازهای دیگر مورد توجه قرار داده است.
ثانیاً علاقه و شیفتگی نظریه پردازان سطح تحلیل کلان نظام و یا پویش اتصال بین دو سطح کلان و خرد صرفاً به جنبه های انتزاعی نظریه پردازی است یا به قضایای تحلیلی شبیه نظریه پردازی در علوم محض در نظریه پردازی خود اصالت داده اند. علاوه بر ضعف های دوگانه متدولوژیک فوق نظریه های پیشین دچار عدم قابلیت تصدیق تجربی نیز هستند. بدیهی است در این مورد باید نظریه های موجود را به دو دسته تقسیم کرد: گروه اول که شامل نظریه های کلان نظام می شود عمدتاً به لحاظ جنبه انتزاعی افزون تر و اتکا به قضایای تحلیلی بیشتر دچار این ضعف هستند. این نظریه ها به صورت مفروضه ها و غولهای انتزاعی و مجردی شدهاند که با نشاندن وسیله به جای هدف در آن و به جای مفهوم نمودن سیاست خارجی خود، به صورت چنان مشکل غامضی درآمده اند که دانش پژوهان باید وقت خود را صرف درک خود آن نظریه کنند. از طرف دیگر نظریه هایی که در قالب سطح تحلیل خرد جای میگیرند گرچه از ضعف فوق بری هستند ولی آنچنان مشروح و جزئی هستند؟ که اطلاق نظریه به معنای خاص کلمه بر آنان ن خالی از اشکال نیست برای همین تلاشهای ما در جهت رفع ضعفهای متدولوژیک و تجربی فوق و بازسازی و مرمت این نظریات قرار میگیرد که با بررسی ضعف های آنها و توصیف محیط عملیاتی موجود زمینه را برای ارائه چهارچوب مفهومی مناسب برای تجزیه و تحلیل سیاست خارجی فراهم می آورد.
ک مثال : کدام یک از گزینه های زیر از دلایل عدم انسجام نظریه پردازی در حوزه سیاست خارجی به شمار می رود؟
(۱) تجربی بودن صرف تحقیقات
(۴) نظریه پردازی در سطوح کلان با خرد )
پاسخ گزینه «۴» ضعف حاصله در عرصه نظریه پردازی در حوزه سیاست خارجی به دو دلیل است. ۱- تأکید صرف نظریه پردازان بر یکی از سطوح کلان و خرد – نظریه پردازی انتزاعی نظریه پردازان سطح تحلیل کلان یا خرد
به طور کلی تلاشهای مربوط به نظریه پردازی در سیاست خارجی را میتوان از لحاظ متدولوژیک تحت سه رهیافت زیر طبقه بندی کرد.
ا رهیافت کلان نظام – رهیافت خرده نظام – رهیافت اتصال دو سطح کلان و خرد
نکته رهیافت کلان نظام به کل نظام بین المللی اشاره دارد. متفکرانی که نظریه هایشان در این سطح تحلیلی جای می گیرد بر مفاهیم مفروضه ها قضایا و حجت های تجریدی انتزاعی کلی تأکید دارند.
رهیافت کلان نظام به عنوان راهنمای مطالعه و اقدام سیاست خارجی
در واقع برای تحلیل رهیافت کلان نظام باید به موارد زیر توجه داشت متغیرهای مستقل و وابسته بازخوران وابستگی کنش متقابل، ساختار بازیگران کار کرد، محیط داخلی و خارجی سازواری و انطباق به معنی تطبیق دادن خود با شرایط محیط داخلی و خارجی انقباض و انبساط به معنی مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی فشار و ترمیم و تکثیر به این معنا مرجع بررسی و تحلیل اطلاعات برای نظریه پردازان کلان – نظام مبتنی بر ورودی های زمینه ساز از محیط بین المللی عوامل تعدیل کننده و صحنه های پذیرنده سیاست خارجی ناشی از کل نظام بین المللی است. این دسته از دانشمندان با نادیده گرفتن یا کم توجهی به نقش کشور به عنوان زیر مجموعه نظام بین المللی در شکل گیری و اجرای سیاست خارجی اصالتاً توجه خود را به مسائلی چون ترکیب ساختاری قدرت معطوف می که می کنند. دانشمندانی چون مور رگنتا با دیدگاهی سنتی و چهار نظریه پرداز دیگر رفتارگرا یعنی مک کلاند مدلسکی روز کرانس و بالاخره کاپلان از جمله نظریه پردازان مشهور در این سطح به حساب می آیند. نظامهای موازنه قدرت بحران زدا کشاورزی – صنعتی متعادل – نامتعادل و بالاخره شش مدل و توی واحدها موازنه قدرت . قطبی منعطف – دو قطبی متصلب – سلسله مراتبی – نظام عالمگیر جهانی به ترتیب نتیجه کار آنهاست. یکی از مفاهیم مطرح در نظام تعادل است که مورد توجه روز کرانس قرار دارد. وی تعادل را به تحولی و انقلابی تقسیم میکند که اولی دارای ویژگی سینوسی و دومی دارای ویژگی شتابدار است.
ک مثال : کدام رهیافت به کل نظام بین المللی اشاره دارد؟
(۳) رهیافت خرد
پاسخ گزینه «۲» رهیافت کلان نظام به کل نظام بین المللی اشاره دارد در حالی که رهیافت خرد معتقد است که رفتار سیاست خارجی کشورها عمدتاً تابعی از عوامل و عناصر داخلی است.
یک بررسی از نظریات فوق حاکی از آن است که نظریه پردازان فوق الذکر با تکیه بر سطح نظام بین الملل، اصولاً برا بر این مدعا پافشاری . می کنند که شاخصه مه رفتاری کشورها تابع خروجی حاصل از شکل گیری قدرت در سطح کلان نظام هاست که به طور جبری به عنوان ورودی بر دستگاه تصمیم گیری واحدهای عضو در نظام بین المللی حاکم شده و بدان سبب بر رفتار خارجی آنها اثر میگذارد. بنابراین در تصور این نظریه پردازان کشورها به عنوان واحدهای عضو، همچون توپهای بیلیاردی محسوب میشوند که ماهیت درونی آنها یکسان محسوب شده و لذا بر چگونگی چرخش آنها بر روی میز بیلیارد بین المللی تأثیر تغییر سازی ندارد. بنابراین پژوهشگرانی که ا که از ا این راهبرد کلان تأثیر می پذیر ذیرند در فعالیتهای تحلیلی خود ضمن فراموش کردن تفاوتهای موجود بین بازیگران عضو نظام بین المللی، نوعی همگونی برای آنان قاتلاند تمایزهای موجود بین واحدها و بازیگران نظام را نادیده میگیرند و دولتهای ملی را به عنوان واحدهای یکدست و مشابه به حساب می آورند. در نتیجه فرض سنخیت و هم شکلی غیر واقعی در مدلهای آنان نقش نظامهای ارزشی و پویشهای داخلی بازیگران در رفتار سیاست خارجی شان ثانویه و ناچیز محسوب میشود. با این دیدگاه نتیجتاً حداکثر برد طیف میدانی اقدام سیاست خارجی کشورها به درون سازی قواعد نظام بین المللی و قدرت انطباق آنها با فرهنگ غالب نظام محدود میشود و به عبارت دیگر در این مدلها بر وجود نوعی سلطه جبری نظام بر روند سیاست گذاری کشورها تأکید می شود.
ک مثال ۳ کشورها در تصور نظریه پردازان کدام رهیافت به عنوان واحدهای عضو همانند توپهای بیلیارد محسوب میشوند که ماهیت درونی آنها یکسان است و چگونگی چرخش آنها بر روی میز بیلیارد و بین المللی تأثیر تغییر سازی ندارد؟
پاسخ: گزینه «۲» در رهیافت کلان نظام تفاوتهای موجود بین بازیگران عضو نظام بین المللی را نادیده میگیرند و نوعی همگونی برای آنان قاتل اند.
در رابطه با اینکه نظام بین المللی چه تأثیراتی بر رفتار سیاست خارجی کشورها دارد میتوان موارد مختلف را در قالب پنج مقوله زیر رده بندی کرد. در رابطه با اینکه نظام بین المللی چه تأثیراتی بر رفتار سیاست خارجی کشورها دارد میتوان موارد مختلف را در قالب پنج مقوله زیر رده بندی کرد.
در رابطه با تأثیر ساخت اجتماعی فرهنگی نظام بین المللی بر رفتار سیاست خارجی کشورها یکی از برجسته ترین نوشته ها جامعه آثار شیک اثر هدلی بول است. هدلی بول در این اثر علمی سعی در اثبات این نظریه دارد که ساخت اجتماعی فرهنگی هرج و مرج گونه نظام بین المللی قواعد و مفروضه های مشترکی برای اعضای نظام بین المللی به وجود می آورد که به لحاظ آنها کشورها لزوماً به تأسیس نهادهای جنگ صلح و همکاری اقدام می ورزند. بنابر این چنین ساخت اجتماعی – فرهنگی نظام بین المللی و نهادهای ناشی از آنها رفتار کشورها را به نوعی خاص شرطی میکنند به عبارت دیگر دولت ها باید در تدوین سیاست خارجی با توجه به توانایی های ملی خود و محدودیت هایی تصمیم گیری کنند که ساختار نظام بین الملل بر آنها وارد میکند روزنا هم طی دو مقاله به تأثیر عناصر و عوامل محیطی بر گرایش و رفتار سیاست خارجی کشورها اذعان دارد به ویژه طی دومین مقاله ای که در سال ۱۹۷۴ به چاپ رساند به طرز بارزتری مدعی می شود که نوع ترکیب وابستگی متقابل فزاینده این عناصر موجب بروز نوعی رژیم خاص بین المللی میشود که ضرورتاً بر رفتار خارجی کشورها تأثیر دارد.
ک مثال ۴ کتاب جامعه آنارشیک اثر کیست؟
(۴) هدلی بول
پاسخ: گزینه «۴» جامعه آنارشیک اثر هدلی بول است که یکی از برجسته ترین نوشته ها در رابطه با تأثیر ساخت اجتماعی – فرهنگی نظام بین المللی رفتار سیاست خارجی کشورها محسوب میشود.
ب منزلت و جایگاه کشور در نظام بین المللی
نوع ترکیب و چگونگی رده بندی بازیگران بر اساس منزلت نسبی آنان در صحنه بین المللی عامل دیگر محیطی است که بر رفتار سیاست خارجی کشورها تأثیر دارد. مسائلی چون موقعیت استراتژیک میزان نفوذ بر روند تحولات بین المللی و آینده کشور در این زمینه از نقش مهمی برخوردارند.
نکته : در این مورد خانم و آقای اسپروت در اثر خود چشم انداز تأثیر مسائل بوم شناختی بر امور انسانی بر تمایز دو محیط روانشناختی و عملیاتی تأکید دارند بر این اساس تصمیم گیرندگان جایگاه کشور را بر اساس واقعیت موجود عینی در صحنه بین المللی یا برعکس، تحت تأثیر انگاره ها و باورهای خود بررسی میکنند.
(ج) ساختار قدرت در نظام بین المللی
مورتون کاپلان در این رابطه کاملترین شمای شکل گیری و ساختار قدرت در نظام بین المللی را طی شش مدل خود ارائه داده است. به نظر کاپلان ساختار قدرات هر نظام مشخص بین المللی یک سلسله قواعد جوهری خاص خود را دارد که ضرورتاً بر روند عملکرد و رفتار سیاست خارجی کشورهای عضو نظام بین المللی مؤثر خواهند بود. کاپلان نظامهای بین المللی را در شش مدل ارائه میدهد که. عبارت اند از از ر را ا م موازنه قدرت ۲ دو قطبی منعطفه : از نگاه کاپلان نظام بین الملل حاکم بر دوران پس از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی شوروی در بردارنده ویژگیهای نظام دو قطبی منعطف است. ۲- سلسله مراتبی غیر دستوری پایان جنگ سرد و ظهور قدرت های نوظهور در کنار قدرتهای دیگر از ویژگیهای این نظام است. -۴- دو قطبی غیر منعطف نمونه تاریخی آن هنوز در نظام بین الملل شکل نگرفته است. ه حق وتوی واحدها در این نظام همه بازیگران توان منفردانه دفاع از خود را دارند و در آن قانون جنگل حاکم است. در واقع آنارشیک بودن گوهر و ذات آن ویژگی بارز این نظام است. ۶- نظام جهان شمول این نظام به معنای حاکمیت نهادهای بین المللی است که در حال حاضر به دلیل حاکمیت دولت ها شکل نگرفته است.
مدل موازنه قدرت بیانگر نظام حاکم بر روابط بین الملل طی قرون هجده و نوزده است. شاخصه بارز مدل موازنه قدرت آن است که هیچ دستگاه سیاسی خاصی مشکلات خود را در اختیار ندارد و در صورت بروز بی ثباتی باتی به احتمال زیاد به مدل دو قطبی منعطف تبدیل خواهد شد. شد. تفاوت مدل دو قطبی من و غیر منعطف یا متصلب در آن است که در مدل متصلب یا همان غیر منعطف ملت – دولتهای غیر متعهد در یکی از دو بلوک جذب شده اند و بازی معطوف به دو بلوک است و جایی برای کشورهای بی طرف و غیر متعهد باقی نمی گذارد.
ک مثال ۵ گوهر و ذات کدام یک از نظام های مورد نظر کاپلان آنارشیک است؟
(۱) سلسله مراتبی غیر دستوری
پاسخ گزینه «۴» در نظام حق وتوی واحدها همه بازیگران توان منفردانه دفاع از خود را دارند و ویژگی آنارشیک بودن بر گوهر و ذات آن حاکم است.
د قیود محدودیت های محیطی
عالیه ای قانوناً نمی تواند رفتار کشور را محدود کند. البته با افزایش گرایشهای مدنی در نظام بین المللی حاضر به ویژه با اوج گیری نقش سازمان ملل در ه ماهیت مبادلات مشترک داخل نظام
ماهیت مبادلات مشترک در نظام نیز جلوه دیگری از محیط بین المللی است که بر رفتار سیاست خارجی کشورها تأثیر میگذارد. در این رابطه استراتژی ها از رده بندی استراتژی و تاکتیکهای مختلف در قالب ستیز یا همکاری و الگوهای مختلف از استراتژیهای مینی – ماکس ماکس – مینی و یا بازی های با حاصل جمع جبری صفر یا مضاعف و بالاخره تحلیگران سیاستهای اقتصادی به مبادلات اقتصادی و کارشناسان انفورماتیک به شبکه ای پیچیده از اطلاعات اشاره دارند. این تغییر ماعیت حاکی از تغییر گرایش کلی در نظام بین المللی است که از تکیه بر مبادلات نظامی به اقتصادی و نهایتا به شبکه ای از مبادلات انفورماتیک تحول یافته است.
بدیهی است اقدامات فوق که عمدتاً در قالب چهارچوب نظام بین المللی قرار میگیرند زمانی میتوانند مفروضه ها و فرضیه هایی متقن و با صلابت درباره تأثیر عوامل فوق بر رفتار سیاست خارجی کشورها ارائه دهند که به نقش واحدهای عضو در تعدیل چگونگی مبادلات نیز بها دهند و آن را به عنوان یک محیط عملیاتی داخلی مؤثر به حساب آورند. به علاوه آنکه در این گونه محاسبات که عمدتا به محیط عملیاتی یعنی در فاز درون نهاد توجه می شود، به عوامل زمینه ساز سیاست خارجی در فاز درونداد هم توجه شود.
کر مثال و کامل ترین شمای شکل گیری و ساختار قدرت در نظام بین المللی که طی شش مدل ارائه شده، مربوط به کیست؟
(۲) هربرت سایمون
پاسخ گزینه «۱» شش مدل حق و توی واحدها موازنه قدرت دو قطبی منعطف دو قطبی متصلب، سلسله مراتبی و نظام عالمگیر جهانی مربوط به مورتون کاپلان است که به نظر او ساختار قدرت هر نظام مشخص بین المللی یک سلسه قواعد جوهری خاص خود را دارد که ضرورتاً بر را بر روند عملکرد رفتار سیاست خارجی کشورهای عضو نظام بین المللی مؤثر خواهند بود.
رهیافت خرد در تجزیه و تحلیل های سیاست خارجی
بر خلاف نظریه پردازان رهیافت کلان در رهیافت خرد پژوهشگرانی قرار گرفته اند که با عنایت به تجربیات ملموس و عینی مدعی اند که وجود کشورهای مختلف الوجوه، خود شاخصه ای متمایز کننده را به وجود می آورد که به طرق گوناگون بر چگونگی رفتار سیاست خارجی کشورها تأثیر می گذارد. بنابراین رهیافت خرد در بطن خود به نقد فرضیه توپ بیلیاردی متفکرین متدولوژی کلان – نظام بر می خیزند. نتیجه این انتخاب متدولوژیک آن است که متفکران با رهیافت خرد فرض می کنند وجود مختلف الوجوه کشورها موجب ارائه بروندادهای گوناگونی میشود که به عنوان درونداد برای نظام بین المللی عمل می کنند. پس نظریه پردازان رهیافت خرد معتقدند رفتار سیاست خارجی کشورها عمدتاً تابعی از عوامل و عناصر داخلی است. البته چون پیروان این رهیافت متدولوژیک خود به دو گروه عینی گرا و ذهنی گرا تقسیم میشوند بنابراین به دو وجه به مطالعات و پژوهشهای خود درباره کشورها می پردازند: دسته اول عملکرد و رفتار سیاست خارجی کشور را تابعی از مقتضیات داخلی و محیط استقرار هر واحد خاص جغرافیایی به حساب می آورند. در نتیجه این دسته از متفکرین رهیافت خرد به مطالعه تأثیر نیروهای بنیادی حاکم بر سیستم سیاست خارجی کشورها می پردازند. به نظر این دسته از متفکرین برای ارزیابی الگوی رفتار خارجی کشورهای عضو باید به بررسی این نیروها پرداخت.
نکته : عینی گراها معتقدند که سطح قدرت در شکل گیری سیاست خارجی بیشترین تأثیر گذاری را دارد.
ک مثال : نظریه پردازان کدام رهیافت معتقدند رفتار سیاست خارجی کشورها عمدتاً تابعی از عوامل و عناصر داخلی است؟
(۱) رهیافت کلان
پاسخ: گزینه «۲» در رهیافت خرد به نقد فرضیه توپ بیلیاردی متفکرین متدولوژی کلان نظام بر می خیزند و فرض می کنند وجود مختلف الوجوه کشورها موجب ارائه بروندادهای گوناگونی میشود که به عنوان درونداد برای نظام بین المللی عمل میکنند و رفتار سیاست خارجی کشورها را عمدتاً تابعی از عوامل و عناصر داخلی می دانند.
دسته برجسته تر دیگر این رهیافت فکری را نظریه پردازان تصمیم گیری تشکیل میدهند که به پویش تصمیم گیری توجه می کنند و اثرات آن را بر شکل گیری اخذ و اجرای تصمیم مورد بررسی قرار میدهند در دیدگاه این نظریه پردازان تصمیم سیاسی هر جامعه محل برخورد دروندادهای مؤثر بر تصمیم گیری و بروندادهای ناشی از دستگاه تصمیم گیری است که به شکل آمرانه و رسمی هر جامعه وارد محیط میشود دو نماینده برجسته این رهیافت فکری، ریچارد اسنایدر و همکاران از یک سو و ژوزف فرانکل از سوی دیگر هستند. این دو متفکر به ترتیب طی سالهای ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳ چهارچوب مفهومی خود را در این مورد ارائه داده اند. نوشته اسنایدر و همکاران در واقع منادی دیگر فعالیتهای پژوهشی در زمینه نظریه پردازی تصمیم گیری در سیاست خارجی است. این نویسندگان فرض میکنند که کشور مهمترین واحد اقدام در نظام بین المللی است و در آینده هم این نقش را ایفا خواهد کرد. در نتیجه چنین فرضی، آنها اقدام کشور در روابط بین المللی را نتیجه ذهنیت تصمیم گیرندگان هر کشور فرض میکنند و به مطالعه آنها می پردازند. در این خصوص اسنایدر و همکاران معتقدند برای درک کنش و واکنش بین کشورها لازم است که نیروهای تأثیر گذار بر ذهنیت تصمیم گیرندگان مورد بررسی قرار گیرند. علی رغم یاری مؤثری که نوشته اسنایدر و همکاران به نظریه پردازی خرد برای مطالعات مقایسه ای در حوزه سیاست خارجی می کنند، متدولوژی مزبور به نحوی است که توجه بسیار اندکی به تأثیر محیط عملیاتی خارجی بازخوران و پویش در جریان تصمیمات داشته است.
نکته : الیون با احیای فرضیه عقلانیت محصور از هربرت سایمون پیشتاز حمله به تفکر بازیگر خردمند اسنایدر و فرانکل شد. به نظر الیون فرضیه سایمون مبنی بر این است که تصمیمات عمدتاً نه بر عقلانیت مطلق بلکه بر عقلانیت محصور استوار هستند.
ک مثال : کدام یک از اندیشمندان زیر جزء پویش تصمیم گیری به شمار می روند؟
(۱) جوزف فرانکل
پاسخ: گزینه «۱» دو نماینده برجسته پویش تصمیم گیری عبارت اند از: ریچارد اسنایدر و جوزف فرانکل که کشور را مهم ترین واحد اقدام در نظام بین المللی به شمار می آورند.
از دیدگاه فرانکل نیز کشور به عنوان واحد تصمیم گیرنده اصلی در سیاست بین المللی باقی میماند. البته وی کشور را در پرتو قدرت تصمیم گیری آن ملاحظه می کنند و به کل نظام سیاسی کشور به عنوان بازیگر بین المللی توجهی ندارد. به طور خلاصه نوشته های او در زمینه جایگاه محیط روانشناختی کمال بیشتری یافته و بر سه متغیر اطلاعات انگاره ها و ارزشها تأکید میگذارد. در این مجموعه فرانکل توالی سیاسی خارجی را در سه مرحله پیش رونده زیر جاری می بیند اسمر حله قبل از تصمیم گیری که شامل برنامه ریزی تعریف موقعیت پیشگویی و تامل درباره موضوع میشود. ۲- مرحله تدوین تصمیم ۳ مرحله اجرای تصمیم تأثیر نوشته های نظریه پردازان فوق به ویژه اسنایدر بر شروع چنین مطالعاتی چنان گسترده بود که حوزه مطالعات سیاست خارجی در سطح خرد نظام در دهه ۶۰ شاهد مجموعه گسترده ای از مطالعات تحقیقی و پژوهشی در زمینه تأثیر عوامل روانشناختی شد. البته بعدها فرضیات این مجموعه از مطالعات که عمدتا بر خردگرایی فرد تصمیم گیرنده و محاسبات منطقی او استوار بوده زیر سؤال رفته گراهام تی الیسون با احیای فرضیه عقلانیت محصور» از هربرت سایمون پیشتاز حمله به تفکر بازیگر خردمند اسنایدر و فرانکل شد. به نظر الیسون، فرضیه سایمون مبنی بر اینکه تصمیمات عمدتا نه بر عقلانیت مطلق» بلکه بر عقلانیت محصور استوار هستند دارای شایستگی لازم برای تکمیل عنوان تفکر مبنی بر بازیگر خردمند است. وی در این رابطه تأکید می کند تصمیم گیرندگان در اخذ تصمیمات خود نه به والاترین هدف مطلوب بلکه به اصل «بسندگی می اندیشند که مبتنی بر حداقل مطلوب است. بدین لحاظ وی معتقد است که باید تفکر تصمیم گیری در سیاست خارجی نیز مورد ارزیابی و بازنگری قرار گیرد. گراهام تی الیسون با این فرضیه تحقیقی در شیوههای تصمیم گیری الگوی بازیگر خردمند را به عنوان الگوی غالب در تصمیم گیری ناقص فرض کرد و برای تکمیل آن دو الگوی روند سازمانی و سیاست دیوان سالارانه را ارائه کرد. در ارزیابی اولیه از تلاشهای نظری رهیافت خرد متوجه این واقعیت میشویم که در این دیدگاه علاوه بر کم بها دادن به محیط عملیاتی خارجی و فازهای مختلف درونداد برونداد و اجرا عمدتاً به بخشی از عوامل تعدیل کننده از درون نهاد آن هم در محیط عملیاتی داخل توجه کرده است. بدیهی است از لحاظ متدولوژیک نظریه ای که تا این حد محدود و تقلیل گرا است نمی تواند به طور کامل پاسخگوی تجزیه و تحلیل سیاست خارجی باشد.
مثال : دو الگوی روند سازمانی و سیاست دیوان سالارانه را چه کسی ارائه کرد؟
(۴) گراهام الیون
پاسخ: گزینه «۴» گراهام الیسون در شیوه های تصمیم گیری الگوی بازیگر خردمند را به عنوان الگوی غالب در تصمیم گیری، ناقص فرض کرد و برای تکمیل آن دو الگوی روند سازمانی و سیاست دیوان سالارانه را ارائه داد.
رهیافت اتصال دو سطح تحلیل
به دنبال مباحث متدولوژیک و ارزیابی تجربی کارایی هر یک از دو رهیافت در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی از همان اوایل دهه ۶۰ اقدامات جهت ارائه رهیافت سومی آغاز شد که بتواند دو سطح تحلیل کلان و خرد را به هم اتصال دهد. به عبارت دیگر، نقطه تلفیق دو سطح تحلیلی در روابط بین الملل، پویش قدرت است. مهم ترین دانشمندانی که بر حسب میزان و کیفیت فزاینده کار همت خود را صرف تکمیل این اقدام کرده اند و الغرام ها تریدر و جیمز روزنا هستند.
نکته : هانریدر در مقاله هسازگاری و اجماع با شرط رعایت ملزومات ناشی از شباهتهای ساختاری و سطح معیار «امکان پذیری» را مقیاس توجه به محذورات بین المللی و مقدورات ملی معرفی میکند وی دو مفهوم سازگاری بین المللی و اجماع داخلی را به عنوان مقیاس ارزیابی درجه امکان پذیری هدفهای مختلف سیاست خارجی در دو صحنه بین الملل و داخلی معرفی میکنند.
ها تریدر سازگاری را به عنوان معیار ارزیابی درجه امکان پذیری هدفهای مختلف سیاست خارجی در صحنه بین الملل تعریف می کند و منظورش این است که در صحنه روابط بین الملل هر هدف سیاست خارجی در صحنه بین الملل تعریف میشود و همچنین با موانع و فرصتهای معینی مواجه می شود به میزانی که هدف ملبور با موانع کمتری روبه رو شود و فرصتهای مناسبی برای محقق شدنش در صحنه بین الملل وجود داشته باشد. میزان سازگاری اش بیشتر و لذا احتمال موفقیتش افزون تر خواهد بود به این سان هر هدف سیاست خارجی با محیط عملیاتی داخلی نیز مواجه است. به همان میزان که نسبت به اهداف و وسایل اجرای هدف مذبور در داخل اجماع نظر وجود داشته باشد، امکان پذیری آن بیشتر و به همین سان موفقیت آن بیشتر خواهد بود. بنابراین چون وی مترصد موفقیت سیاست گذاری خارجی است دو معیار سازگاری و اجماع را برای ارزیابی میزان امکان پذیری موفقیت سیاست خارجی ارائه می دهد.
ک مثال ۱۰ رهیافت اتصال دو سطح کلان و خرد در چه دهه ای بود؟
(۲) دهه ۶۰
پاسخ: گزینه «۲» به دنبال مباحث متدولوژیک و ارزیابی تجربی کارایی هر یک از دو رهیافت کلان و خرد در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی، از اوایل دهه ۶۰ اقدامات جهت ارائه رهیافت سومی آغاز شد که بتواند دو سطح تحلیل کلان و خرد را به هم اتصال دهد.
ک مثال ۱۱: مفاهیم سازگاری و اجماع متعلق به کدام یک از نظریه پردازان رهیافت اتصال دو سطح تحلیل است؟
(۲) هانریدر
پاسخ: گزینه «۲» هانریدر دو مفهوم سازگاری و اجماع که مقاله ای نیز تحت عنوان همین مفهوم دارد را با شرط حفظ شباهت های ساختاری و اصول متدولوژیک به عنوان معیارهای امکان پذیری اعمال سیاست خارجی در دو صحنه عملیاتی خارجی و داخلی ارائه می دهد.
هانریدر در مقاله ای دیگر به نام سیاست خارجی و نظام بین المللی مقدمه ای نظری به ارائه مفاهیم بسنده نمی کند بلکه چهارچوبی مفهومی برای طرح تدوین و ارزیابی سیاست خارجی ارائه میدهد و به طبقه بندی اهداف و مراجع تأثیر گذار بر رفتار خارجی کشورها می پردازد. سپس به ترسیم و طبقه بندی ساختارهای نسبی نظام بین المللی می پردازد که بر سطوح مختلف کارکردی یا حوزه های موضوعی مختلف استوار شده اند ها تریدر با عنایت به فرهنگ سیاسی جوامع مختلف اهداف را به سه دسته تقسیم میکند ۱ حفظ وضع مطلوب ۲ لیل به وضع مطلوب – استقرار مجدد وضع مطلوب اینکه کدام یک از اهداف فوق نسبت به دو هدف دیگر ارجحیت می یابد بنا به مقتضای هدف و همچنین ترکیب خاصی از سه مرجع داخلی خارجی یا بین المللی فرق میکند وجود هر سه مرجع امری بدیهی است اما نوع رده بندی مراجع سه گانه حاکی از تغییر ارجحیت ها است. بنابراین این نوع اهداف که مرجعی داخلی دارند عمدتاً دارای بار ارزشی مثبت هستند. برعکس اهدافی که مستلزم ارجاع مسئله به شاخصهای ایدئولوژیک نژاد، وضعیت استعماری سازمان اقتصادی و امثال آن باشنده مبتنی بر مرجع خارجی خواهند بود. این دسته از اهداف را نمیتوان مستقل از عکس العمل دیگر اعضای بین المللی کسب کرد. همان طور که از روند بحث در این قسمت بر می آید اهداف با مرجع خارجی عمدتا بار ارزشی منفی دارند بالاخره اهدافی که بر مبنای مرجع کلان نظام تدوین میشوند حاکی از انطباق فرهنگی بازیگر نسبت به محیط است با دخول مرجع کلان – نظام، واحد عضو نظام بین المللی جمع اهداف خود را در پرتو محدودیتها و فرصتهای محیطی تعدیل میکند بسیاری از این اهداف به ارزشهای تداوم بقای کشوری مربوط میشود که حداقل آن حفظ مرزها در غالب نظام است. البته خود مرجع کلان – نظام هم به دو لحاظ تغییر نظام و تغییر ذهنیت بازیگر از نظام قابل تغییر است.
مثال :۱۲ کدام یک از گزینه های زیر جزء اهداف با مرجع داخلی به شمار می روند؟
پاسخ: گزینه «۴» بنا به مقتضیات و تقیداتی که بر سیاست خارجی هر جامعه حاکم است. هر یک از مراجع فوق شرایط خاصی را داراست. مثلاً در مورد پاسخ: گزینه «۴» بنا به مقتضیات و تقیداتی که بر سیاست خارجی هر جامعه حاکم است. هر یک از مراجع فوق شرایط خاصی را داراست. مثلاً در مورد
اهداف با مراجع داخلی ارزشها میتوان به مواردی چون سطح عالی زندگی پویشهای منظم حکومتی تغییرات اجتماعی مسالمت آمیز و امثال آن اشاره کرد.
با تقسیم بندی اهداف و مراجع سه گانه داخلی خارجی و بین المللی هانریدر به نوعی مفهوم سازی نظری در رابطه بین اهداف و ساختار نظام بین المللی دست میزند. وی در این مورد مدعی است که تفاوتهای موجود در دامنه و ماهیت اهداف در نظامهای بین المللی متغیر عمده ای به حساب می آیند. بر این اساس ضمن قبول ساختار نظام بین المللی به عنوان امری انکار ناپذیر وی استدلال میکند که میتوان نظامهای بین المللی را بر اساس خصوصیات اهداف اعضای هر نظام تعریف کرد به همین سان وی در بررسی و تطبیق قضایای تئوریک خود با مدلهای کاپلان به این نتیجه میرسد که قواعد جوهری مورد نظر که موجب ثبات نظام میشد با تغییر اهداف بازیگران موجبات استحاله و تغییر نظام را فراهم می آورد. البته هانریدر معتقد است رابطه بین مراجع اهداف بازیگران با نوع نظام در همه مدلهای کاپلان شبیه موازنه قدرت نیست مثلاً در مورد نظام دوقطبی منعطف وی خاطرنشان می سازد که برعکس نظام موازنه قدرت باثبات در چنین نظامی بازیگران اهداف گوناگونی دنبال میکنند که دارای مرجع خارجی هستند بنابراین ارزشهای هر واحد در این نظام در رابطه با ارزشهای دیگر واحد رقیب تعیین میشود هانریدر با این تقسیم بندی الگویی از محیط و مراجع اهداف اعضای نظام بین المللی، سعی کرد به طریقی بین دو سطح تحلیل اتصال ایجاد کند اما همان طور که از تقسیمات موضوعی دو مقاله وی بر می آید هانریدر عمدتاً این اقدام را در جهت اهداف سیاست خارجی تدوین کرده است و بر قدرت و پویش تصمیم گیری به عنوان دو عامل مهم و تاثیر گذار وقعی ننهاده است.
دومین متفکری که در جستجوی اتصال بین دو سطح تحلیل بیش از هر نظریه پرداز دیگر قلم زده جیمز روزنا است. وی ابتدا دو سطح تحلیل داخلی و خارجی را به صورت مجزا مورد بررسی قرار داده بود سپس با ارائه پیش نظریه سیاست خارجی زمینه را برای اتصال دو سطح تحلیل خرد و کلان فراهم کرد. در سطح تحلیل خرد داخلی او به چهار عامل شخصیت فردی تصمیم گیرندگان نقش حکومت و عوامل اجتماعی عنایت داشت و در سطح کلان به عامل محیط بین المللی توجه میکرد. روزنا در این طرح قصد داشت میزان نفوذ نسبی هر یک از عوامل چهارگانه داخلی و عامل محیط بین المللی را در شکل گیری و اجرای سیاست خارجی مورد ارزیابی قرار دهد. به نظر او میزان نفوذ هر یک از عوامل فوق به پنج عامل بستگی دارد.
۱ قدرت سیاسی بازیگر که کشورها را به دو دسته بزرگ و کوچک تقسیم میکند ۲ وضعیت اقتصادی بازیگر که کشورهای توسعه یافته را از عقب افتاده جدا میکند ۳ ماهیت باز و بسته ساختار اجتماعی – رخنه پذیری ساختار فرهنگی در حوزه های موضوعی مختلف
نکته جیمز روزنا نظریه اتصال را با توجه به تأثیری که عوامل داخلی محیطی به طور غیر مستقل و اتصالی بر منش رفتاری سیاست خارجی دارد. برای بحث درباره اتصال و مبادلات بین دو حوزه داخلی و خارجی سیاست خارجی تدوین کرد.
روزنا در مقاله : بعدی ضمن اذعان به . ضعف طرح های تئوریک پیشین خود معتقد بود صرف طبقه بندی اجزای محیط نمیتواند زمینه مفهومی و نظری لازم را برای بحث های سیاست خارجی فراهم آورد. از این رو در جهت تعمیق طرحهای پیشین خود سعی کرد تا دینامیک کنش و واکنش عناصر محیطی و سنت فرهنگی تاریخی جوامع را در قالبی نظری تنظیم و تدوین کند روزنا در مقاله بعدی نتیجه گیریهای پیشین خود را مورد نقد و بازنگری قرار داد. وی نظریه پردازی های پیشین در این مورد را به شدت ساده اندیشانه محدود به واحد تحلیلی حکومتی اقتدار آمیز ایستا و اصولاً مبتنی بر روش علمی اجماعی دانسته که قابل تأیید تجربی نیست. به علاوه این نوع نظریه پردازی نوعی تمایز غیر واقعی بین نظریه پردازی سیاست خارجی و نظریه پردازی روابط بین الملل قاتل بود، بالاخره آنکه در نظریه پردازیهای پیشین صرفاً به تعیین منابع رفتار سیاست خارجی بسنده میشد و هیچ گونه اقدامی جهت توضیح ماهیت رفتار سیاست خارجی به عمل نیامده بود با عنایت به نقایص فوق روزنا سطح تحلیل خود را از واحد کشور به واحد فرد انسانی و تجمع افراد انسانی انتقال می دهد که در قالب دو نقش فردی و جمعی به ترتیب به گرایشهای جمعی با فردی روی آورده اند. روزنا این دو گرایش متناقض را به طور همزمان و گسترش یابنده در جریان تحولات اجتماعی انسانها عاملی فعال میداند. بنابراین او معتقد است در تبیین مسائل سیاست خارجی باید به این گرایش های بلند مدت همزمان و گسترش یابنده تفرقی و تجمعی توجه شود.
ک مثال ۱۳ کدام یک از متفکران زیر در جستجو و به دنبال ارائه راهکاری برای اتصال در سطح تحلیل کلان و خرد بود؟
(۲) هربرت سایمون
پاسخ: گزینه «۴» مهمترین دانشمندانی که بر حسب میزان و کیفیت فزاینده کار همت خود را در راستای اتصال دو سطح و تکمیل این اقدام
مصروف کرده اند و لغرام ها تریدر و جیمز روزنا هستند.
روزنا در تبیین چرایی وجود دو گرایش متناقض همزمان و گسترش یابنده تمایل به انطباق با محیط را مؤثر میداند. به نظر او هر واحد تحلیلی به منظور حفظ و صیانت خود در مقابله با محیط به اقدامات گوناگون از جمله انطباق گر روی می آورد. از نظر وی در ارتباط با مسائل سیاست خارجی چهار نوع اقدام انطباق گرایله صادق است. انطباق رضایتمندانه حاکی از آن نوع انتظارات نقشی یک واحد تحلیلی است که حساسیت تقاضای خارجی روی آن بیش از حساسیت تقاضای داخلی است. در نتیجه چنین موقعیتی واحد تحلیلی مزبور چون با خطر داخلی مواجه نیست رضایتمندانه تن به انطباق میدهد.
انطباق طغیانگرانه حاکی از آن نوع انتظارات نقشی یک واحد تحلیلی است که تقاضای داخلی بر تقاضای خارجی تقدم می یابند. در این موقعیت اقدام انطباق گرایانه نظام تنها صرف حفظ ساختارهای ضروری نظام میشود. در چنین شرایطی سناریوی نقشی میتواند در خدمت سرکوب و یا برعکس، رفع تقاضای آشوب ساز داخلی باشد.
انطباق محافظتی حاکی از آن نوع انتظارات نقشی یک واحد تحلیلی است که هر دو دسته از تقاضاهای داخلی و خارجی به طور وسیع در حدی گسترده حساسیت می یابند. این وضعیت مشخصه اجتماعاتی است که دامنه حوادثشان کلیه جوانب زندگی اجتماعی را در برمی گیرد و لذا سناریوهای نقشی حالت شدیدا محافظه کارانه به خود می گیرند.
انطباق ارتقایی حاکی از آن نوع انتظارات نقشی یک واحد تحلیلی است که هیچ یک از تقاضاهای داخلی و خارجی از حساسیت خاصی برخوردار نیستند. در این موقعیت سیاست گذاران خود را قادر میبینند که به تنظیم سناریوهای نقشی لازمی بپردازند که از نیازهای نظام سرچشمه می گیرد. این وضعیت شاخص نظامهای در حال تحول به ویژه انقلابی به معنای جوهری – نه وسیله ای است.
به طور خلاصه میتوان گفت که متفکران مختلف سیاست خارجی به نظریه جامعی از لحاظ متدولوژیک نرسیده اند بلکه آنان به مقتضای تحولات سیال و حادث، سعی در جرح و تعدیل مقطعی اقدامات نظریه پردازان پیشین و یا خودشان نموده و نهایتاً به همان مقتضیات بر یکی از فازهای لازم و ضروری برای تجزیه و تحلیل سیاست خارجی تاکید کرده اند. به علاوه آنکه این تلاشهای تئوریک از لحاظ تجربی هم به نحوی ابطال شده اند.
تحلیل سیتگ
نکته : تحولات شیخ نشینهای خلیج فارس در سالهای اخیر از نوع انطباق رضایتمندانه اقدامات رویاگرانه قذافی در لیبی، کاسترو در کوبا و چاوز در ونزوئلا از نوع انطباق طغیانگرانه اقدامات پوتین در روسیه از نوع انطباق محافظتی و اقدام اردوغان در ترکیه ماهاتیر محمد در مالزی و دنگ شیائوپینگ در چین از نوع انطباق ارتقایی به شمار میرود.
ک مثال ۱۴ در رابطه با مسائل سیاست خارجی در کدام اقدام انطباق گرایانه تقاضای داخلی بر تقاضای خارجی تقدم می یابد؟
(۱) انطباق رضایتمندانه
پاسخ: گزینه «۳» انطباق طغیانگرانه حاکی از آن نوع انتظارات نقشی یک واحد تحلیلی است که تقاضای داخلی بر تقاضاهای خارجی تقدم می یابند. در این موقعیت اقدام انطباق گرانه نظام تنها صرف حفظ ساختارهای ضروری نظام میشود. در چنین شرایطی، سناریوهای نقشی می تواند در خدمت سرکوب یا برعکس رفع تقاضاهای آشوب ساز داخلی باشد.
سطوح تحلیل در بررسی سیاست خارجی
گرچه در هر یک از سطوح تحلیل بر متغیرهای خاصی تاکید میشود که ممکن است توضیح دهنده فرایند سیاست گذاری خارجی و اجرای آن باشد، ولی عملاً با نوعی همپوشی میان متغیرهای سطوح فرد دولت و نظام بین الملل مواجه میشویم که باید برای ارائه تصویری واقعی از سیاست خارجی، تعاملات میان آنها را مورد توجه قرار داد. به هر صورت با بهره گیری از نظریه ها و رویکردهای گوناگون و همچنین ابزارهایی مثل سطوح تحلیل میتوان ابعاد مختلف سیاست خارجی را بررسی کرد که در زیر به تجزیه و تحلیل سیاست خارجی در هر یک از سطوح مزبور پرداخته می شود.
سطح تحلیل فرد تصمیم گیرندگان
نقش افراد و رهبران در تنظیم و اجرای سیاست خارجی بسیار مشهود است و تغییر در رهبری ممکن است باعث دگرگونی اساسی یا اندک در سیاست خارجی شود. البته نباید این را فراموش کرد که این تغییرات به وضعیت مشاوران کلیدی و نوع حکومت و نظام سیاسی بستگی دارد. بر اساس تجزیه و تحلیل سیستمی در فرایند تبادل میان سیستم و محیطش نهاده ها به داده ها تبدیل میشوند و در حقیقت داده های مزبور همان تصمیمات به شمار می روند. در صحنه سیاست بین الملل در جریان کنشهای میان داده های مختلف واحدهای سیاسی روابط بین الملل شکل میگیرد. بر همین اساس، ارزیابی و تجزیه و تحلیل بازیگران در چهارچوب سیستم تصمیم گیری ممکن است به تجزیه و تحلیل عملکرد نظام بین الملل کمک کند.
هنگامی که رفتار بازیگران سیاسی معین دولتها را در صفحه سیاست بین الملل مورد مطالعه قرار میدهیم در واقع تصمیماتی که آنها به صورت داده های سیاست خارجی خود وارد محیط بین الملل میکنند مطالعه میکنیم این تصمیمات توسط افراد گروه ها نهادها و دستگاههای مختلف داخلی آن دولتها اتخاذ میشود و مجموعه این تصمیمات به صورت رفتار دولتها در زمینه های گوناگون تجلی می یابند. بنابراین چهارچوب تصمیم گیری شامل مطالعات تحلیلی در سطوح افراد و دولت هاست در اینجا پارامترهای زیر را مورد توجه قرار میدهیم.
مختصات تصمیم گیرندگان
در فرایند اتخاذ تصمیمات افراد و گروه های مختلف با زمینه های اجتماعی ،فرهنگی ،ارزشی اعتقادی اقتصادی و سیاسی گوناگون دخالت دارند. ضمنا نباید تصور کنیم که تمامی شرکت کنندگان در تصمیم گیری دارای روشهای تفکر یکسان هستند و نسبت به رویدادها سلسله مراتب و طبقه بندی اهدان سیاست خارجی، تبیین و تفسیر منافع ملی و اولویتها واکنشهای یکسان و هماهنگ دارند بلکه برداشتهای آنان از رفتارهای بین المللی با توجه به تجربه ها و شیوه های تفکرشان متفاوت است. همچنین نباید انتظار داشته باشیم که رفتارها و برداشتهای هر یک از شرکت کنندگان در تصمیمات در طول زمان ثابت باقی مانده و دستخوش تغییر و دگرگونی نشود.
تحلیل گران در رابطه با بحران موشکی کوبا معتقدند که اگر به جای خروشچف و کندی افراد دیگری چون استالین و ترومن در رأس امور قرار داشت. روابط شرق و غرب شکل دیگر مییافت در فرایند اتخاذ تصمیم ها مسئله چند گونگی علایق و منافع مطرح است و در پاره ای از موارد، احتمال دارد که منافع هر یک از شرکت کنندگان بر منافع ملی تقدم مییابد. بدین ترتیب هنگامی که سطح تحلیل را فرد قرار میدهیم، باید کیفیت رابطه میان تصمیم گیرندگان را در نظر داشته باشیم زیرا اصل بر این است که در روند اتخاذ تصمیمات با یک سلسله رفتارهای گوناگون روبه رو میشویم. در اینجا مبحثی که مطرح میشود نگرش سیبرنتیکی است که در چهارچوب ذهن تصمیم گیرندگان قرار میگیرد. اساس این نگرش مغز انسان است که برای انتقال و پردازش اطلاعات آنها را ذخیره طبقه بندی نقد و تحلیل کرده و سپس آن را به صورت یک تصمیم در می آورد.
نکته : روانشناسان سیاسی محور مطالعه خود را آفراد قرار میدهند. بر این اساس هنجارهای رفتاری در نوع و کیفیت تصمیماتی که افرا اتخاذ می کنند، نقش تعیین کننده ای ایفا می کند.
ک مثال ۱۱۵ کدام نگرش در چهارچوب ذهن تصمیم گیرندگان قرار می گیرد؟
(۲) نگرش سطح تحلیل کلان
پاسخ: گزینه (۳) نگرش سیبرنتیکی در چهارچوب ذهن تصمیم گیرندگان قرار میگیرد و اساس آن مغز انسان است.
شرایط و مقتضیات تصمیم گیری
در این مورد باید دید سیاست گذاریها تحت چه شرایطی صورت میگیرد؛ تهدید عوامل و انگیزه های جدی تصمیم گیرنده و وضعیت زمان برای انجام واکنش یعنی وقت کافی برای اتخاذ تصمیم یا وقت کم در حالت بحرانی و تهدید که وضعیت تصمیم گیری را دگرگون میکنند، یعنی در تمامی حالات مزبور، نوع و کیفیت واکنش نسبت به وضع خاصی که پیش می آید یکسان نیست رفتار دولتها در زمان جنگ سرد تنش زدایی و تحریم اقتصادی و نظامی و هنگام برخورد اتحادها و ائتلافها کاملاً با یکدیگر فرق میکند. در نتیجه ابزار منابع و امکاناتی که دولت ها در وضعیتهای گوناگون برای تحقق اهداف سیاست خارجی مورد استفاده قرار میدهند متفاوت است.
دسترسی به منابع اطلاعاتی و بهره گیری از امکانات
اتخاذ تصمیمات عقلایی و منطقی مستلزم برخورداری از اطلاعات دقیق و منابع قابل دسترسی شامل نیروی انسانی متخصص فناوری و امکانات مالی است. به علاوه توانایی تصمیم گیرندگان برای بهره گیری از این اطلاعات و منابع مهم است. گرچه دسترسی نهادهای تصمیم گیرنده به منابع و کانالهای اطلاعاتی در سیاست گذاریها با اهمیت است گاه وجود منابع اطلاعاتی گوناگون داده های متفاوت و متعارضی در اختیار تصمیم گیرندگان قرار می دهد و دشواری هایی را در فرایند تصمیم گیری به وجود می آورد نظام ارتباطی حاکم بر نهاده های تصمیم گیرنده نیز در رساندن پیام ها و اطلاعات بسیار حائز اهمیت است و وجود موانع و نارساییهای ارتباطی سیاست گذاران را با مشکلات بسیاری روبه رو میکند. همچنین در نظام ارتباطی چون معمولاً اطلاعات از بخش های مختلف نظام جمع آوری میشود تمامی افراد تصمیم گیرنده به یک نسبت از اطلاعات برخوردار نمیشوند و حتی در وضعیتی که اطلاعات یکسانی در اختیار آنان قرار گیرد همه نمیتوانند به یک شکل در اتخاذ تصمیمات مهم و استراتژیک مشارکت کنند. در مواردی سیاست گذاران اطلاعات به دست آمده را با پیش داوریهای خود تطابق میدهند که این امر میتواند خطرهایی در برداشته باشد زیرا پیش داوری ها در امور بین المللی مانع از آن میشود که تصمیم گیرنده به واقعیات موجود توجه کند در نتیجه تصمیمی گرفته میشود که مبتنی بر واقعیت نیست در وضعیتی که میان برداشتها و اعتقادات تصمیم گیرنده و اطلاعات به دست آمده ناسازگاری وجود داشته باشد ممکن است وی به اشکال گوناگون واکنش نشان دهد امکان دارد بر اعتقادات و برداشت های خود اصرار کند یا برداشتها و ارزشهای خود را تعدیل نماید و بالاخره این ناسازگاری را نادیده انگارد.
ساختار نظام تصمیم گیری
اساس رفتار در سازمانهای رسمی بر هدفهای مشخصی استوار است و مبتنی بر احساسات و سلیقه های شخصی نیست همکاری افراد آگاهانه و بر اساس درک مشترکی از واقعیتهای سازمان است. سازمان از طریق تقسیم کار محدودیت عمده ای برای تصمیم گیرندگان به وجود می آورد، زیرا با احاله وظیفه ای مشخص به فردی معین توجه فرد تنها به مسائلی معطوف و محدود میگردد که به وظیفه محول شده مربوط میشود. بدین ترتیب متغیرهای سیاست خارجی سیاست بین الملل در ارتباط با یکدیگر مورد توجه قرار نمی گیرد سازمان دستور العملهای مشخص را برای حل مسائل معین میکند. از این رو افراد را از هرگونه تلاشی در جهت ارائه راه حلهای جدید و گرایش به ابتکار و نوآوری باز می دارد. مسئله دیگر در بحث محدودیت سازمانی تعیین حوزه اقتدار در چهارچوب نظام سلسله مراتبی سازمان است بدین معنا که تصمیمات کلی و مهم در سطوح بالای سازمان اتخاذ میشود و سطوح پایین مربوط به تصمیمات جزئی است و گاه مشاهده میشود تصمیم گیرندگانی که اقتدار بیشتری دارند فاقد توانایی و مهارت لازم برای اتخاذ تصمیمات منطقی و عقلایی هستند و برعکس کسانی که در سطوح پایین اقتدار قرار گرفته اند از بینش و دانش کافی برای تصمیم منطقی و عقلایی برخوردار هستند ولی به علت محدود بودن حوزه اقتدارشان قادر به شرکت فعالانه در فرایند تصمیم گیری نیستند. در مقابل گاه ساختار سازمان تصمیم گیرنده به گونه ای است که تمامی اعضای شرکت کننده در تصمیم گیری در یک فضای دموکراتیک از طریق تبادل نظر بخشهای مختلف علی رغم سلسله مراتب قدرت تصمیماتی اتخاذ میکنند که یا منافع ملی سازگار است. عامل دیگر محدودیت برای تصمیم گیرندگان فشار درون سازمانی و فشارهایی است که نظام سیاسی را از خارج تحت تأثیر خود قرار می دهند. گاه در چهار چوب نظام جدایی ناپذیری اداره از سیاست سبب میشود تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران نتوانند با برخورداری از آزادی عمل و علی رغم تشخیص اولویت ها در اهداف سیاست خارجی و نیز درک منافع ملی تصمیمات منطقی و عقلایی اتخاذ کنند در سیاست بین الملل دولت ها سعی می کنند حداکثر منافع را به خود تخصیص داده و رفتار دیگر دولتها را تحت تأثیر استراتژیهای خود قرار دهند. در این روند در بیشتر مواقع داده های سیاست خارجی تحت تأثیر فشارهای بیرونی شکل میگیرند زیرا سیاست خارجی متفاوت از سیاست داخلی دولتها است که اقتدار لازم برای تصمیم گیری دارند و در سیاست خارجی استراتژی دولتها تحت تأثیر نظام بین الملل تهدیدات و فشارهای نظامی اقتصادی سیاسی و فرهنگی و نیز مقتضیات داخلی و اوضاع ژئوپولتیک شکل می گیرد. پاسخ تصمیم گیرندگان نسبت به فشارهای مزبور تابع توانایی ها شناخت و مهارتهای سیستم تصمیم گیری خواهد بود و در بسیاری از موارد علی رغم تشخیص درست منافع و تعیین اولویتهای اهداف ملی ناچار میشوند تحت تأثیر فشارهای بین المللی در داده های سیاست خارجی خود تجدید نظر کنند.
مدرسان شریف رتبه یک کارشناسی ارشد
نکته ۱۰ ماکس وبر ضمن بررسی انواع گوناگون روشهای تصمیم گیری مدیریت دسته جمعی را به عنوان راهی برای جلوگیری از انحصار طلبی بوروکراتیک پیشنهاد کرده است که با اتکا به این روش تصمیمات به صورت گروهی و با شرکت افراد ماهر و صلاحیت دار اتخاذ می شوند.
بدیل ها
تصمیم گیرندگان در هر نظام سیاسی برای نیل به اهداف با بدیلهای گوناگونی مواجه اند. هر اندازه تصمیم گیرندگان بدیلهای بیشتری در اختیار داشته باشند. هر چند این امر ظاهرا فرصتهای انتخاب را افزایش میدهد ولی در عمل به همان نسبت تصمیم گیری دشوارتر میشود. در فرآیند انتخاب بدیلهای گوناگون باید ابزارها و روشهای لازم منابع مادی و معنوی و زمان لازم برای رسیدن به اهداف مورد نظر ارزیابی شده و پیامدهای انتخاب هر یک از راه ها تحت بررسی قرار گیرد. هر چند نباید انتظار داشت که تمامی شرکت کنندگان در تصمیم گیری در مورد انتخاب یک بدیل ویژه اتفاق نظر داشته باشند. برای مثال در یک موقعیت بحرانی بدیلهای پیشنهادی سیاستمداران ممکن است متفاوت از بدیلهای مورد توجه گروه های نظامی باشد. دسترسی سیاست گذاران به منابع اطلاعاتی مطمئن در گزینش بدیل مناسب از میان بدیلهای گوناگون مؤثر است. زیرا آنان میتوانند از قبل آثار مترتب برای انتخاب هر یک از راههای موجود را ارزیابی کنند.
پیامدها
در سیاست گذاری هر نوع تصمیم گیری آثار متعددی به همراه دارد که تنها بخشی از آن بر تصمیم گیرندگان آشکار است. برای اتخاذ تصمیمات منطقی و صحیح باید تمام آثار و پیامدهای تصمیمات مورد توجه قرار گیرند که در این مرحله باید نتایج واقعی تصمیم ها ارزیابی شده با نتایجی که تصمیم گیرندگان انتظار آن را داشته اند سنجیده شود و در صورت لزوم اصلاحاتی در آنها صورت گیرد همیشه این امکان وجود دارد که در فرایند اتخاذ تصمیمات دگرگونیهای عمده ای در متغیرهای مورد نظر ایجاد شود. بدین ترتیب تصمیم گیرندگان باید ضمن توجه به پویایی محیط بین المللی، عوامل تغییر پذیر را در نظر داشته باشند و با توجه به شرایط و معیارهای دگرگون شونده تصمیمات خویش را مورد ارزیابی قرار دهند در غیر این صورت تصمیمات اتخاذ شده با واقعیات منطبق نبوده و از قوه به فعل در نخواهند آمد. نکته عمده ای که تصمیم گیرندگان باید در فرایند سیاست گذاری به آن توجه کنند این است که تصمیم گیریها باید با در نظر گرفتن امکانات موجود و منطبق با واقعیتهای محیط بین المللی بوده و به عبارت دیگر جنبه اجرایی و عملی هدفها صورت پذیرند. در این روند باید کمیت و کیفیت واکنش سایر بازیگران بین المللی در قبال تصمیم های اتخاذ شده مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد و در صورت واکنش منفی راه های مقابله با آن پیش بینی شود.
مثال ۱۶ این گزاره مربوط به کدام گزینه است؟
در این مرحله نتایج واقعی تصمیم ها ارزیابی شده با نتایجی سنجیده میشود که تصمیم گیرندگان انتظار آن را داشته اند.»
(۲) پیامدهای
(۳) مختصات تصمیم گیرندگان
پاسخ: گزینه «۲» در مرحله پیامدها نتایج واقعی تصمیم ها ارزیابی شده با نتایجی که تصمیم گیرندگان انتظار آن را داشته اند، سنجیده می شود و در صورت لزوم اصلاحاتی در آنها صورت می گیرد.
محدودیتهای تصمیم گیری
هر واحد سیاسی تحت شرایط و مقتضیات گوناگون با محدودیتهایی در فرایند تصمیم گیری مواجه است. برخی از عوامل محدود کننده داخلی یا بیرونی هستند مهمترین عوامل محدود کننده سیاست گذاری خارجی عبارت اند از:
(الف) زمان در وضعیت غافلگیری بحرانی و عادی فناوری و منابع قابل دسترس (ب) محدودیتهای ذهنی تصمیم گیرندگان (ج) عوامل محدود کننده ساختاری در انعطاف ناپذیری نهادهای تصمیم گیرنده ها محدود بودن حوزه اقتدار و مسئولیت برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک و نارسایی های ارتباطی از لحاظ تبادل اطلاعات میان سطوح مختلف تصمیم گیری (ز) موانع فرهنگی – اجتماعی، سیاسی و اقتصادی
نکته ۱۱: بسیاری معتقدند که در مطالعه سیاست خارجی توجه به چگونگی تعیین خط مشی ها ترسیم استراتژیهای گوناگون و تصمیم گیری ها اهمیت ویژه ای دارد. در واقع تمامی فعالیتهای بین المللی را میتوان در اتخاذ تصمیم ها خلاصه کرد.
مدل ها
برای آنکه سیاست گذاری ها و تصمیم گیری ها را بر اساس یک سلسله استانداردها و معیارها مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم از مدل های زیر بهره می گیریم مدل عقلایی در این مدل تصمیم گیرندگان باید اطلاعات قابل ملاحظه ای در مورد ارزشها منابع و اهداف و اولویتهای هدف های گوناگون داشته باشند و بتوانند رفتارهای احتمالی آینده را پیش بینی کنند. در چهارچوب مدل مزبور تصمیم گیرندگان در صدد اتخاذ بهترین تصمیم ها هستند. بر اساس تجزیه و تحلیل هربرت سایمون تصمیم های عقلایی نتیجه منطقی دو مقوله ارزش و واقعیت است. در مدل اقتصادی عقلایی بودن تصمیمات به مفهوم برخورداری تصمیم گیرندگان از آگاهی کامل آشنایی با تمام شقوق تصمیم گیری و پیامدهای آن است. نباید فراموش کرد ضوابط منطقی و عقلایی بودن از دیدگاه افراد سازمانها و دولتهای گوناگون متفاوت است. برای مثال گروهی از سیاست گذاران اولویت هدفهای ملی را به ترتیب اقتصادی، امنیتی و فرهنگی در نظر می گیرند. در حالی که امکان دارد گروهی دیگر از تصمیم گیرندگان اولویتهای نخست را به مسائل فرهنگی – ایدئولوژیک اختصاص دهند. به طور کلی، به سبب وجود عوامل محدود کننده متعددی که در محیط تصمیم گیری وجود دارد بهره گیری از چنین مدلی بسیار پرهزینه و وقت گیر است و به لحاظ محدودیت هایی که در مهارتها اطلاعات و انگیزه ها وجود دارد تصمیم گیرندگان در اتخاذ تصمیم های عقلایی با دشواریهای بسیار مواجه می شوند. ک مثال ۱۷ در چهارچوب کدام مدل زیر تصمیم گیرندگان در صدد اتخاذ بهترین تصمیم ها هستند؟
(۳) مدل انتخاب منطقی
پاسخ: گزینه «۴» در چهارچوب مدل عقلایی تصمیم گیرندگان در صدد اتخاذ بهترین تصمیم ها هستند، هر چند به سبب وجود عوامل محدود کننده متعددی که در محیط تصمیم گیری وجود دارد بهره گیری از چنین مدلی بسیار پرهزینه و وقت گیر است.
مدل رضایت بخش از آنجا که بهره گیری از مدل عقلایی به سادگی میر نیست تصمیم گیرندگان با در نظر گرفتن محدودیتهای موجود، قادر به اتخاذ بهترین تصمیم در معنای اقتصادی آن نیستند بلکه به تصمیمهای رضایت بخش بسنده خواهند کرد سیاست گذار در این مدل انسان به کمال رساننده به شمار نمی رود بلکه فردی است که به رضایت بخش بودن تصمیمات توجه دارد. به عبارت دیگر به محض آنکه تصمیم گیرنده تشخیص دهد که یکی از انواع مختلف تصمیم او را در راستای رسیدن به هدف اصلی هدایت میکند و همزمان برخی از نیازهای جانبی او را تأمین میکند آن را از میان سایر شقوق بر می گزیند و از تلاش برای یافتن بهترین راه خودداری میکنند. در این مدل مبنای تصمیم گیری در سیاست خارجی واقعیتهای موجود است. بدین معنا که ضمن ارزیابی دقیق امکانات واحد سیاسی از برنامه ریزی آرمانی برای تحقق اهداف و تأمین منافع ملی دوری کرده استراتژیهای خود را با توجه به اوضاع محیط داخلی و بین المللی تنظیم میکند تصمیم های گرفته شده ممکن است در نظر گروهی از تصمیم گیرندگان رضایت بخش و از نظر گروهی دیگر غیر رضایت بخش باشد. در هر صورت برای آنکه داده های سیاست خارجی پاسخگوی نیازهای نظام باشد باید نوعی توافق و سازش میان نظرهای متعارض شرکت کنندگان در تصمیم گیری به وجود آید ک مثال ۱۸ در کدام مدل تصمیم گیری بر مبنای واقعیت های موجود است؟
(۲) مدل رضایت بخش
پاسخ: گزینه «۲» در مدل رضایت بخش مبنای تصمیم گیری در سیاست خارجی واقعیتهای موجود است بدین معنا که ضمن ارزیابی دقیق امکانات واحد سیاسی از برنامه ریزی آرمانی برای تحقق اهداف و تأمین منافع ملی دوری کرده و استراتژیهای خود را با توجه به اوضاع محیط بین المللی و داخلی تنظیم می کند. مدل فزاینده در این مدل تصمیم گیرندگان در صدد تغییرات بنیادی و اساسی در تصمیم های قبلی نیستند زیرا تصور میکنند دگرگونی عمده در سیاست گذاریها ممکن است مشکلات گوناگون و غیر قابل کنترلی در ایجاد سازش و توافق میان سیستم سیاسی و محیط آن از لحاظ تبدیل نهاده ها خواسته ها و منافع به داده ها تصمیم ها به وجود آورد و حتی در مواردی مشروعیت نظام سیاسی مورد سؤال قرار گیرد. از نظر سیاست گذاران هرگونه چرخش ناگهانی و عمده در روند تصمیم ها مسائل متعددی را در خصوص سایر واحدهای سیاسی به وجود می آورد و نظام را از لحاظ رسیدن به اهداف سیاست خارجی با بحران روبه رو می کند. بر اساس مدل فزاینده در آغاز فرایند تصمیم گیری ممکن است درجه عقلایی بودن تصمیمات به میزان مطلوب نباشد، ولی به مرور که تصمیم گیرندگان به اطلاعات جدید دسترسی می یابند بر میزان عقلایی و منطقی بودن آنها افزوده میشود. بدین ترتیب هر اندازه اختلاف میان خط مشی های جدید و تصمیمات قبلی کمتر باشد تصمیم گیرندگان با مشکلات کمتری مواجه خواهند شد. در هر صورت مدل فزاینده در موقعیتی توجه سیاست گذاران را به خود جلب میکند که تصمیم گیرندگان از امکانات محدودی برخوردار باشند و ضمن پرهیز از ایجاد دگرگونیهای عمده در سیاست خارجی و مخالفت با تعقیب سیاست تجدید نظر طلبانه در صحنه روابط بین الملل پیرو سیاست حفظ وضع موجود باشند زیرا دگرگونی سیاست خارجی از حالت وضع موجود به حالت تجدید نظر طلبانه مستلزم افزایش قدرت مادی و معنوی توسعه حوزه منافع ملی تغییر در اولویتها و اهداف سیاست خارجی و تجدید نظر در اتحادها و ائتلاف ها خواهد بود. در این روند دولت مربوط باید در تخصیص منابع ملی برای تحقق اهداف جدید خود تجدید نظر اساسی به عمل آورد.
ک مثال ۱۹ در کدام یک از مدلهای زیر تصمیم گیریها بر اساس عدم تغییر عمده در تصمیمات پیشین اتخاذ می شود؟
(۳) فزاینده .
پاسخ: گزینه «۳» تصمیم گیرندگانی که بر اساس مدل فزاینده تصمیم میگیرند به هیچ وجه خواهان تغییر عمده در سیاستها و تصمیمات پیشین نیستند. مدل بینش فوق العاده تأکید این مدل بر برخورداری برخی از تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران از تواناییها استعدادهای فوق العاده، ابتکارات، نوآوری و خلاقیت است به گونه ای که در پاره ای از موارد وجود این گونه تواناییها نظرها و نقش سایر عوامل و نهادهای تصمیم گیرنده را تحت الشعاع خویش قرار می دهد.
نکته ۱۲ روانشناسان سیاسی در بررسیهای خود با تأکید بر عامل رهبری معتقدند تصمیم گیرندگانی که بینش فوق العاده دارند، عناصر کلیدی سیاست گذاری محسوب میشوند. گاه از این افراد به عنوان شخصیتهای بزرگ تاریخی و انسانهای استثنایی نام برده شده است.
ک مثال ۲۰ در صورتی که تصمیم گیرندگان از امکانات محدودی برخوردار باشند و ضمن پرهیز از ایجاد دگرگونیهای عمده در سیاست خارجی و مخالف با تعقیب سیاست تجدید نظر طلبانه در صحنه روابط بین الملل و پیرو سیاست حفظ وضع موجود باشند کدام مدل توجه سیاست گذاران را به خود جلب می کند؟
(۴) مدل بینش فوق العاده
پاسخ: گزینه «۲» در مدل فزاینده تصمیم گیرندگان در صدد تغییرات بنیادی و اساسی در تصمیم های قبلی نیستند و تصور می کنند دگرگونی عمده در سیاست گذاری ها ممکن است مشکلات گوناگون و غیر قابل کنترلی در ایجاد سازش و توافق میان سیستم سیاسی و محیط به وجود آورد و حتی در مواردی مشروعیت نظام سیاسی مورد سؤال قرار گیرد.
مدل مختلط در این مدل سعی میشود به نوعی نارساییهای موجود در مدلهای فزاینده و عقلایی به حداقل ممکن کاهش یابد. بر اساس این مدل تصمیم گیرندگان به طور همزمان جنبه ها و دیدگاههای خرد و کلان را در سیاست گذاری مورد توجه قرار میدهند یعنی تصمیم گیرنده تحت تأثیر امکانهای موجود کوشش میکند ضمن آنکه برای اتخاذ استراتژی معین تمامی جوانب را در نظر میگیرد در همان حال توجه خویش را به پاره ای از مسائل و جنبه های سیاست خارجی نیز معطوف کند. در این روند سیاست گذاران مثلاً ضمن تجزیه و تحلیل ابعاد گوناگون سیاستهای نظام بین المللی سیستم موازنه قدرت و عوامل به وجود آورنده ستیز و همکاری در سطح جهانی به بررسی تأثیر گذاری و تأثیر پذیری داده های سیاست خارجی هر یک از واحدهای سیاسی یا به مطالعه پیامدهای اتخاذ پاره ای از استراتژی ها در سطح منطقه میپردازند. ممکن است تصمیم گیرندگان با توجه به امکانهای موجود در مقاطع و تحت شرایط و مقتضیات گوناگون، حوزه بررسی خویش را محدود یا وسیع سازند در این مدل میتوان بر پاره ای از نارساییهای موجود در مدلهای عقلایی و فزاینده فایق آمد. نکته ۱۳ در چهار چوب استراتژیهای مختلفی که و دولت ها اتخاذ می کنند ممکن است تصمیم گیرندگان به اقتضای ماهیت مسائل موجود، جنبه های مختلف را تجزیه و تحلیل کنند؛ مثلاً در استراتژیهای فرهنگی و ایدئولوژیک میتوان حوزه مطالعه را در یک منطقه خاص محدود کرد یا آنکه تأثیر گذاری آن را در سطح جهانی بررسی کرد.
ک مثال ۲۱ در کدام مدل تصمیم گیرندگان به طور همزمان دیدگاه های خرد و کلان را مورد توجه قرار می دهند؟
ک مثال ۲۱ در کدام مدل تصمیم گیرندگان به طور همزمان دیدگاه های خرد و کلان را مورد توجه قرار می دهند؟
پاسخ: گزینه «۱» در مدل مختلط تصمیم گیرندگان به طور همزمان جنبه ها و دیدگاه های خرد و کلان را در سیاست گذاری مورد توجه قرار می دهند، یعنی تصمیم گیرنده تحت تأثیر امکانهای موجود میکوشد تا ضمن آنکه برای اتخاذ استراتژی معین تمامی جوانب را در نظر می گیرد. توجه خویش را به برخی جنبه های سیاست خارجی نیز معطوف کند.
مدل انتخاب منطقی این مدل از رویکرد واقع گرایی نشئت میگیرد که طی آن دولتها در سیاست بین الملل فقط بر اساس قدرت نسبی، نه مختصات داخلی متمایز میشوند. در این راستا برای تحلیل گر نوع حکومت تاریخ اقتصاد و کیفیات افرادی که موقعیت رهبری دارند حائز اهمیت نیست. در حقیقت تصمیمات رهبران همان تصمیمات دولت تلقی میشود تحت تأثیر واقع گرایی فرض بر این است که کلیه تصمیم گیرندگان در هماهنگی با منافع ملی بلند مدت کشور عمل میکنند بنابراین از آنجا که منافع ملی ثابت است به همین دلیل تغییرات در رهبری نمیتواند در آن تأثیری داشته باشد. که مثال ۲۲ کدام یک از مدلهای تصمیم گیری منبعث از رویکرد واقع گرایی است؟
(۳) انتخاب منطقی
پاسخ: گزینه «۳» مدل انتخاب منطقی از رویکرد واقع گرایی نششت میگیرد که طی آن دولتها در سیاست بین الملل فقط بر اساس قدرت نسبی و ه
مختصات داخلی متمایز میشوند.
دغدغه های مربوط به انگیزه ها با اولویتهای ایدئولوژیک مستلزم بررسی ویژگیهای افراد و حتی پویشهای سیاسی درون کشور است که فاقد هرگونه اولویت است. بر اساس مدل انتخاب منطقی واقع گرایانه، تصمیماتی که خارج از حوزه منافع ملی باشند قابل قبول نیست و در صورتی که چنین موارد نادری اتفاق بیفتد. به واسطه وجود یک فرد روانی یا بروز احساسات سیاستهای دموکراتیک توده خواهد بود بر اساس این تحلیل در چهارچوب مدل انتخاب منطقی فردی که در موقعیت تصمیم گیری سیاست خارجی قرار میگیرد از طریق آموزش و فرایندهای انتخاب سیاسی برای تعقیب یک سلسله هدفهای مشترک جامعه پذیر می شود. با وجود آنکه افراد از لحاظ درک منافع ملی متفاوت اند ولی عملاً انتظارات نقشی باعث تقویت نوعی منافع مشترک میشود در مدل تصمیم گیری متاثر از واقع گرایی این فرایند غالباً به صورت جعبه سیاه تصور میشود. از آنجا که تمام جعبه های سیاه کشورها رژیم ها و رهبران به یک شکل عمل می کنند و جملگی به دنبال افزایش قدرت و تأمین منافع ملی خویش هستند بنابراین نیازی نیست که نگاهی به درون جعبه مزبور بیندازیم. بدین ترتیب درون این جعبه کلیه محاسبات هزینه – فایده در راستای تحقق هدفهای ملی صورت می پذیرد آنگاه نتیجه تصمیم) از درون جعبه بیرون می آید. محیط نسبت به این نتایج و اقدامات واکنش نشان میدهد و سپس مجدداً به درون جعبه خورانده میشود. مدل تصمیم گیری عمومی که مورد استفاده واقع گرایان قرار می گیرد مستلزم وجود یک جریان مستمر بازخورد برای حفظ یکپارچگی است. ایجاد هر نوع خلل در فرایند بازخورد مانع از درک صحیح اطلاعات شده و این وضعیت ناکامی و شکست را به همراه خواهد داشت. تحلیل گران انتخاب منطقی محدودیتهای اطلاعاتی را به صورت متغیری نگاه میکنند که نمیتواند تحت کنترل قرار گیرد. چنین وضعیتی باید از طریق اصلاح مدل تصمیم گیری در چند مرحله صورت پذیرد. گرچه در این مدل بازخورد اهمیت بسیاری دارد ولی تصمیم گیرندگان نیازی ندارند که قبل از برنامه ریزی برای حرکت بعدی در انتظار بازخوردها به سر برند بلکه آنان میتوانند تعدادی از واکنش های احتمالی را در مورد بازیگران پیش بینی کنند. در این راستا تصمیم گیرندگان به شناسایی سناریوهای مختلف مبادرت خواهند کرد. واقع گرایی با تأکیدش بر انتخاب منطقی که با محاسبات استراتژیک سیاست بر مبنای تحلیل داده های ساده هزینه – فایده همراه است. به صورت یک پارادایم مسلط قرن بیستم در آمد که نقطه اوج آن پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد بود. در شرایطی که بلوک شرق و غرب مساعی لازم برای توسعه توانایی های هسته ای خویش را به عمل می آوردند تحت این وضعیت برخورداری از سلاح هسته ای باعث بازدارندگی هر متجاوز می شد. زیرا تهدید تلافی جویانه از طریق سلاح هسته ای فایده نداشت. در این مدل از نظریه بازیها استفاده شده است. این نظریه از استدلال ریاضی و مطالعات منطقی برای ایجاد مدل های ریاضیات بر اساس استراتژیهایی که مورد قبول بازیهای سیاست خارجی مذاکرات در شرایط بحرانی و غیر بحرانی، ایجاد اتحاد و ائتلاف و مسابقات تسلیحاتی است به عاریت گرفته شده است. بازی بر اساس اصل هزینه – فایده استوار است. کلیه انتخابهایی که در بازی صورت می گیرد، حالت تعاملی دارد. برخی از بازیها با حاصل جمع سفرند یعنی شرایطی که باخت یکی برابر با برد طرف دیگر است.
در سایه بازی ها نتایج غیر صفر یا مختلط را ملاحظه میکنیم که در آن بازیگران میتوانند بردها و ضررهای نسبی را برای خود و سایرین ثبت کنند. در بازی معمای زندانی کلیه قواعد واقع گرایی را مشاهده میکنیم بدین معنا که هیچ یک از بازیگران به یکدیگر اعتماد نمی کنند و هر کدام به دنبال منافع خویش اند. بازیگران به ندرت میتوانند به امنیت و آزادی غایی برسند. ولی میتوانند امیدوار باشند که به امنیت یا آزادی نسبی دسترسی یابند. همان گونه که اشاره کردیم علاوه بر نظریه بازیها در چهارچوب انتخاب منطقی از نظریه بازدارندگی نیز استفاده شده است. طبق قواعد بازی مزبور از آنجا که دولت های متخاصم به خوبی می دانند که هزینه نهایی به کار بردن سلاح هسته ای ارزش منافع بالقوه را ندارد بنابراین منطقی است که از استفاده آن اجتناب شود.
نکته ۱۴ برخی معتقدند که اصولاً نظریه بازدارندگی برای صلح جهانی بسیار خطرناک است زیرا امکان دارد هر یک از تصمیم گیرندگان از عقلانیت طرف مقابل برداشت غلط داشته باشند زیرا برای یک بازیگر بسیار دشوار است این موضوع را درک کند که سایر بازیگران به بازی کاملاً متفاوتی مبادرت خواهند کرد.
ک مثال ۲۳ در کدام مدل سعی میشود به نوعی نارساییهای موجود در مدلهای فزاینده و عقلایی به حداقل ممکن کاهش یابد؟
(۴) مدل انتخاب منطقی
پاسخ: گزینه «۱» بر اساس مدل مختلط میتوان بر پاره ای از نارسایی های موجود در مدل عقلایی و فزاینده فایق آمد، یعنی تصمیم گیرنده تحت تأثیر امکان های موجود کوشش میکند ضمن آنکه برای اتخاذ استراتژی معین تمامی جوانب را در نظر میگیرد در همان حال توجه خویش را بر پاره ای از مسائل و جنبه های سیاست خارجی نیز معطوف کند.
بحران و تصمیم گیری بر اساس رویکرد تصمیم گیری نسبت به بحران تصمیم گیرندگان تحت فشارهای روانی و سازمانی که بحران های بین المللی به آنان تحمیل می کند. پیامدهای رفتار خویش را ارزیابی میکنند. اصولاً شرایط بحرانی به عامل زمان بستگی دارد که طی آن نوعی غافلگیری را برای نظام تصمیم گیری به همراه داشته و خود میتواند تهدیدی نسبت به ارزشهای حیاتی تلقی شود. تصمیم گیری در شرایط بحرانی و معمولی متفاوت است که با توجه به شدت و ضعف زمان و پیش بینی و نیز حالت غافلگیری میتوان وضعیتهای گوناگونی را در نظر گرفت زیرا ممکن است برخی از تصمیم گیرندگان که تجربه فشار در دوران بحران را نداشته اند با بدیلهای محدودی مواجه شوند در این روند فشارهای فیزیکی که با خود تحلیل قوا را در پی دارد، می تواند باعث تشدید برخوردهای احساسی شود و در نتیجه عملکرد ضعیفی به دنبال داشته باشد.
در روند بررسی بحران علاوه بر بهره گیری از نظریه تصمیم گیری از سایر نظریه ها مانند نظریه بازیها بازدارندگی و سیستم ها نیز استفاده میشود. تحت این شرایط تصمیم گیرندگان با راه حلها و بدیلهای گوناگونی مواجه اند و باید بهترین راه را انتخاب کنند که بیشترین منفعت و حداقل ضرر را در پی داشته باشد. مدیریت بحران از مواردی است که سعی میشود تدابیری برای کنترل و تنظیم بحران در نظر گرفته شود و به گونه ای بحران از کنترل خارج نشده و به جنگ منجر نشود در این روند مساعی لازم به عمل می آید تا میان سرسختی و ملایمت بین بهره گیری از فشار و اعطای امتیاز و میان برخورد تهاجمی و انعطاف، تعادلی برقرار شود. بدین ترتیب باید به درستی تشخیص داد که کجا باید ایستاد و تا کجا باید مبادرت به اعطای امتیاز کرد.
بزرگترین خطر در دوران فشار محاسبات نادرست است که این خود میتواند از وجود ارتباطات ضعیف برداشتهای غلط ارزیابی بیش از حد توانایی های خود و برعکس دست کم گرفتن تواناییهای طرف مقابل ناشی شود. به هر حال چنین برآوردهای نادرستی توسط تصمیم گیرندگان در مرحله فشار و اضطرار می تواند خشونتهای ناخواسته و غیر مترقبه ای در پی داشته باشد. در شرایطی که بخشهای پایین سلسله مراتب تصمیم گیری مستقلاً مبادرت به اقدامات خودسرانه ای کنند امکان دارد مهار خطر مسیر غلطی را بپیماید. برای همین برای اجتناب از وقوع چنین مشکلاتی باید مقررات و
دستور العملهای جدید و صریحی برای سطوح گوناگون سیاست گذاری و تصمیم گیری وضع شود هر چند در عمل ممکن است دیپلمات ها و نمایندگان در
موقعیتی قرار گیرند که خارج از دستورالعملهای مربوط تصمیم بگیرند. از آنجا که همسازی یکی از شیوه های حل و فصل بحران تلقی میشود. تحت این شرایط باید مدیریت به گونه ای باشد که به طور کلی تسلیم خواستهای طرف مقابل نشود هر چند بر اساس این رویکرد اعطای امتیاز باید دوجانبه باشد. بدین ترتیب ایجاد تعادل میان اجبار و همسازی موضوعی است که سبب میگردد مدیریت بحران به صورت نوعی دیپلماسی تلقی شود.
ک مثال ۲۴ کدام یک از گزینه های زیر نوعی تعادل میان اجبار و همسازی است؟
(۲) مدیریت تصمیم گیری
پاسخ گزینه «۳» از آنجا که مدیریت بحران ایجاد نوعی تعادل میان اجبار و همسازی است. بنابراین نباید به هر قیمتی دنبال پیروزی بود. بر این اساس باید تعهد با انعطاف پذیری همراه باشد.
سطح تحلیل دولت
در این سطح از تحلیل ویژگیهای ساختاری نظام سیاسی بررسی میشود تا مشخص گردد این مختصات چگونه شیوه نگرش دولتها به سیاست جهان را نشان داده و بالاخره چگونه بر رفتار سایرین تأثیر می گذارد؟ در این سطح تحلیل به حکومت و مسائل مربوط به اجتماع عنایت میشود. عوامل حکومتی عمدتاً به نوع نظام سیاسی و رژیم و نیز توزیع قدرت و اقتدار میان نهادهای حکومتی یک کشور مربوط میشود در ارتباط با عوامل مربوط به اجتماع باید به نوع نظام اقتصادی تاریخ مردم، ترکیب قومی، نژادی مذهبی، میزان فعالیت گروههای ذی نفع احزاب سیاسی و نقش رسانه در تعیین دستور کار عمومی اشاره داشت. در این روند وی به هشت نوع طبقه بندی دسترسی می یابد ک مثال ۲۵ تقسیم بندی دولتها از نظر اندازه جمعیت نظام اقتصادی و نظام سیاسی متعلق به کیست؟
(۱) کاپلان
پاسخ: گزینه «۴» جیمز روزنا دولتها را از لحاظ موارد زیر تقسیم بندی میکند اندازه بزرگ یا کوچک بودن از نظر تعداد جمعیت نظام اقتصادی توسعه و توسعه نیافتگی با توجه به تولید ناخالص ملی و نظام سیاسی باز و بسته بودن بر حسب دموکراسی
تحلیل سیاست خارجی
ویژگی های ساختاری و شیوه کار نظام به گونه ای است که ممکن است با اتخاذ تصمیمات و سیاست گذاری ها منافع ملی را تبیین کند. در ضمن سیاستهای مختلف ممکن است انعکاسی از خواستها و نیازهای اقتصادی سیاسی فرهنگی و امنیتی جامعه باشد در شرایط مساعد، این تقاضاها بر اساس تنوع ساختاری و نیز برخورداری نظامهای فرعی از استقلال نسبی و از طریق نهادهایی چون احزاب سیاسی گروه های صاحب نفوذ و گروه های فشار نهادهای صنفی و رسانه های گروهی به گوش سیاست گذاران میرسد و بدین ترتیب سیاست عمومی انعکاسی از خواستها و منافع جامعه میشود. در واقع کار اصلی این نهادها تبدیل تقاضاها به سیاست و تلفیق میان تقاضاهای متنوع و متعارضی است که از سوی گروه های مختلف اجتماعی مطرح میشود. در مغرب زمین این نهادها به تدریج در بستر تحولات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی رشد کردند و در فرایند توزیع قدرت بخشی از اقتدار را به خود اختصاص دادند اما در بسیاری از جوامع توسعه نیافته به علت عبور نکردن از مراحل توسعه اجتماعی اقتصادی و سیاسی و نیز به علت بحران دولت و ملت سازی از ظهور هر گونه نهاد غیر حکومتی جلوگیری کردند و مانع از تحقق تنوع ساختاری سیاسی شدند به گونه ای که حتی در مراحل بعد به رغم برخورداری این جوامع از قوانین اساسی اقتدار حکومتی عملاً به یک قوه یعنی قوه مجریه محدود میشد. نتیجه وضعیت فوق یعنی عدم تحقق تنوع ساختاری و عدم برخورداری نظام های فرعی از استقلال لازم برای تبیین و تجمع خواستها و سرانجام نبود رابطه منطقی و دادوستد سیاسی میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان سبب شده تا اقلیتی غیر منتخب منافع ملی را به گونه ای که خود تعریف میکنند تنظیم و به صورت هدفهای مشروع و واقعی نظام سیاسی معرفی کنند.
منافع ملی دولت ها به طور نسبی در نظام های دموکراتیک به علت وجود ساز و کارهایی برای کنترل رفتار نخبگان در پرتو تنوع ساختاری و برخورداری نظام های فرعی از استقلال نسبی و در یک کلام توزیع مجدد قدرت بیش از جوامع غیر دموکراتیک که فاقد ساز و کارهای مزبور هستند تامین می شود. گاهی به لحاظ ارزشی و اعتقادی امکان دارد شکاف عمیقی بین نخبگان و توده مردم مشاهده شود به گونه ای که نخبگان سیاسی در زمینه سیاست خارجی و هدف های ملی از نظام اعتقادی و ارزشی باثبات تر و منسجم تری برخوردار باشند و بر همین اساس دیدگاه واقع بینانه تری نسبت به منافع ملی داشته باشند. به هر صورت برای تحقق منافع ملی ضروری است که شکاف مزبور به حداقل ممکن کاهش یابد تا در فرایند تبادل و تعامل بین نظام سیاسی و محیطش داده های نظام یعنی تصمیمات سیاست خارجی از مشروعیت و مقبولیت بیشتری برخوردار باشد.
نکته ۱۵: افلاطون معتقد بود که منافع ملی تنها به وسیله گروهی دانشمند آگاه و قدرتمند تامین میشود و تصمیمات مربوط به منافع جمعی تلفیق یا سنتزی از منافع متعارض به شمار می رود.
علاوه بر در نظر گرفتن ترکیب و نظام فکری نخبگان سیاسی باید ساختار تصمیم گیری و سیاست گذاری و نیز نظام دیوان سالاری را در تبیین منافع ملی مورد توجه قرار داد. در بسیاری از موارد منافع ملی دولتها منعکس کننده منافع متعارض ادارات گوناگون با برآیند دیدگاهها و تقدمهای مراکز نظامی کمیته ها و شوراهای متعدد است. بدین ترتیب بررسیها نشان میدهد کیفیت فرایند تصمیم گیری که خود از ویژگیهای ساختاری نظام سیاسی سرچشمه می گیرد، نقش تعیین کننده ای در فرایند سیاست گذاری خارجی دارد. برای مثال احزاب سیاسی گروه های ذی نفوذ رسانه های مستقل و افکار عمومی در نظام های کثرت گرا بیش از نظام های متمرکز و تنوع نیافته در فرایند سیاست گذاری خارجی مؤثرند با توجه به کیفیت تنوع ساختاری و میزان برخورداری نظام های فرعی از استقلال نسبی و ترکیب سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان نظام سیاسی باید بتواند در تبدیل خواستها و تقاضاها به سیاست عمومی از قابلیت های لازم برخوردار باشد. آنچه مسلم است در طبقه بندی نظامهای سیاسی گوناگون همه نظام ها توانایی یکسانی برای فرایند تبدیل – نهاده به داده ندارند. اگرچه ممکن است در بررسی دقیق بین توانایی های مزبور تفکیک قاتل شد ولی این توانایی ها عملاً در تعامل با یکدیگر به سر می برند. مهمترین توانایی ها به شرح زیر است.
۱ توانایی استخراجی این توانایی به ظرفیت نظام در تجهیز منافع مادی و معنوی محیط داخلی و بین المللی برای پاسخگویی بیشتر به نیازهای واقعی مردم مربوط میشود. در اینجا باید به کم و کیف منابع در سطوح ملی و محلی توجه کرد. شیوه استخراج منابع اهمیت خاصی دارد. زیرا چه با نظام از طریق روشهای دموکراتیک و مشارکت همه جانبه به بهره گیری از منافع و امکانات مبادرت ورزد یا برعکس با استفاده از ابزارهای زور و سرکوب و به بهای ندا کردن آزادیهای سیاسی به توسعه اقتصادی فناوری و نظامی مطلوب برسد.
ک مثال ۲۶ کدام یک از گزینه های زیر به ظرفیت نظام در تجهیز منافع مادی و معنوی محیط داخلی و بین المللی تأکید دارد؟
(۱) توانایی استخراجی
پاسخ: گزینه «۱» در توانایی استخراجی به ظرفیت نظام در تجهیز منافع مادی و معنوی محیط داخلی و بین المللی برای پاسخگویی بیشتر به نیازهای واقعی مردم توجه میشود.
۲- توانایی تنظیمی مقصود از این توانایی برخورداری نظام از اقتدار لازم برای کنترل رفتار اجتماعی اقتصادی و سیاسی افراد و گروه های گوناگون در جامعه است. در این روند باید مرزهای اقتدار و اعمال قدرت دولت و فرد مشخص شود حوزه های زندگی جمعی فردی و خصوصی، رابطه بین فرد و دولت را روشن میکند. گاهی دامنه فعالیت دولت از طریق سازمانها و بوروکراسیهای عظیم به حدی گسترش می یابد که امکان هرگونه آزادی عمل را از افراد سلب میکند و انسانها به طور کامل در اختیار ماشین بوروکراسی قرار میگیرند شیوه برقراری نظم در جامعه در مفهوم عام رابطه فرد و دولت را مشخص می کند و میتوان بر اساس آن درجه اعتماد متقابل بین سطوح مختلف اجتماعی را اندازه گیری کرد برای پاره ای از نظام ها حوزه ایجاد نظم از مرزهای جغرافیایی و حقوقی فراتر نمی رود ولی در برخی از نظام ها حوزه اطلاق نظم در ورای مرزهای ملی جستجو میشود. برای مثال آمریکا و شوروی (سابق) در طول جنگ سرد در صدد استقرار نظام سرمایه داری و سوسیالیستی در جهان بودند و اینک ایالات متحده به دنبال ایجاد نظم نوین جهانی است. بدین ترتیب به تناسب برخورداری از قابلیتهای تنظیمی هر یک از نظامها تصویری از منافع ملی به دست می دهند.
ک مثال ۲۷ کدام یک از گزینه های زیر به برخورداری نظام از اقتدار لازم برای کنترل رفتار اجتماعی و سیاسی مربوط می شود؟
(۴) توانایی استخراجی
پاسخ: گزینه «۳» توانایی تنظیمی برخورداری نظام از اقتدار لازم برای کنترل رفتار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افراد و گروههای گوناگون در جامعه است.
تحلیل سیاست خارجی
توانایی توزیعی به توزیع اقتدار آمیز ارزشها منزلتها کالا، خدمات و قدرت در سطوح گوناگون جامعه اطلاق میشود. از طریق مطالعه دقیق فرایند توزیع میتوان نقش مردم و نخبگان را به لحاظ شکل دادن به منافع ملی و میزان مشارکت آنان در تعیین تقدمهای سیاست خارجی مورد ارزیابی قرار داد. در اینجا باید دید که آیا در فرایند توزیع نظام پاسخگوی کل جامعه است یا تنها اقلیتی از مردم به علاوه ضروری است رابطه بین نیازهای فردی و فعالیت های توزیعی حکومت را در راستای تأمین خواستهای مردم مورد توجه قرار داد قابلیت توزیعی نظام از لحاظ تحقق هدفها و تأمین منافع ملی، باید از سه بعد اقتصادی ارزشی و سیاسی بررسی شود. در بعد اقتصادی انجام یک سلسله اصلاحات اقتصادی از طریق توزیع مجدد ثروت به صورت اعمال مالیاتهای سنگین نسبت به درآمدهای زیاد و اعمال معافیتهایی برای طبقات کم درآمد به منظور ارتقای سطح پاسخگویی نظام ضروری است. در بعد فرهنگی و ارزشی باید توزیع ارزشها به گونه ای باشد که میان ارزشهای کوچک و بزرگ تعارضی پیش نیاید و اختلاف و ستیزشهای فرهنگی تشدید نشود. بعد سیاسی به توزیع مجدد و منطقی قدرت ارتباط دارد. محققان علوم سیاسی الگوهای گوناگونی برای تشریح توزیع قدرت سیاسی ارائه کرده اند که عمده ترین آنها عبارت اند از نخبه گرایی و کثرت گرایی
نکته ۱۶ در جریان استفاده مؤثر از منابع در تأمین اهداف سیاسی و تحقق منافع ملی توزیع منطقی قدرت حائز اهمیت است. در حالی که اقتصاددانان به تولید کالا و ارائه خدمات در جامعه عنایت دارند سیاست شناسانان بر شیوه توزیع قدرت تأکید می ورزند.
ک مثال ۲۸ توزیع اقتدار آمیز ارزشها منزلتها و فرصتها در بین سطوح گوناگون جامعه مربوط به کدام گزینه است؟
(۳) توانایی تنظیمی
پاسخ: گزینه «۲» توانایی توزیعی به توزیع اقتدار آمیز ارزشها، منزلتها، فرصت ها، کالا، خدمات و قدرت در بین سطوح گوناگون جامعه اطلاق می شود.
در چهارچوب تئوری نخبگان به نظریات دانشمندانی چون موسکا میلز و میشلز بر میخوریم در حالی که موسکا و میلز مفهوم نخبگان حاکم را برای کل نظامهای سیاسی به کار برده اند سایر تحلیل گران از آن برای تجزیه و تحلیل نظام های فرعی چون احزاب سیاسی استفاده کرده اند. میلز معتقد بود که در آمریکا قدرت به صورت سلسله مراتبی میان حقوقدانها بانک داران سرمایه دار افسران ارشد رؤسای ستاد مشترک و سیاست مداران طراز اول توزیع شده است. از نظر او این گروه ها بخش عمده ای از منابع و مهارتها را در کنترل خود دارند و تصمیمات اساسی را اتخاد میکنند. سطوح میانی از اعضای کنگره، قضات رهبران گروه های ذی نفوذ و فعالان حزبی تشکیل میشود. بر این اساس رهبران سطوح میانی نقش مذاکره کننده و مصالحه کننده قدرت را بر عهده دارند. از نظر میلز سطوح پایین سلسله مراتب فاقد هر گونه قدرت است و تحت سلطه سطوح بالا قرار دارد.
الگوی بعدی برای تشریح توزیع قدرت الگوی کثرت گرایی است. بیشتر سیاست شناسان معتقدند این گروه ها که بین شهروندان و نظام سیاسی قرار دارند. موجب پراکندگی قدرت میشوند و در جهت تأمین نیازهای اعضا بر می آیند. در سالهای اخیر گروهی از مردم شناسان به الگوی کثرت گرایی فرهنگی اشاره کرده اند. بر اساس این الگو جنایی مردم به دلیل منافع ملموس و عینی نیست علت اصلی شکاف بین آنان را باید از بعد ارزشی مورد توجه قرار داد. در چهار چوب کثرت گرایی ،اجتماعی گروه های مختلف اجتماعی بین فرد و دولت دخالت میکنند که این خود به تنوع قدرت می انجامد. تفاوت های عمده کثرت گرایی اجتماعی و فرهنگی را میتوان به ترتیب زیر خلاصه کرد.
(الف) در کثرت گرایی اجتماعی تعداد گروه هایی که فرد به آن تعلق دارد نسبتاً زیاد است ولی تعداد گروه های مزبور در کثرت گرایی فرهنگی
بسیار اندک است.
(ب) در کثرت گرایی اجتماعی عامل پیوند اعضای گروه برخورداری از یک فرهنگ مدنی است و گروه های مزبور اصولاً داوطلبانه هستند. در حالی که به لحاظ فرهنگی عامل نژادی ،مذهبی، قومی و ناحیه ای سبب پیوند و یکپارچگی گروه میشود و گروه در نوع خود طبیعی است.
(ج) در کثرت گرایی اجتماعی در چهارچوب حکومتی نوعی تعادل بین گروه های رقیب دیده میشود ولی کثرت گرایی فرهنگی تحت تسلط یک بخش فرهنگی قرار دارد.
د فرایند دگرگونی سیاسی در کثرت گرایی اجتماعی فزاینده و تدریجی است اما در کثرت گرایی فرهنگی معمولاً خشونت بار و رادیکال (انقلابی) است.
نکته ۱۷ در الگوی کثرت گرایی اجتماعی برآیند نیروهای مختلف تعیین کننده منافع ملی و جهت گیری سیاست خارجی است و حکومت می کوشد میان نیروها و گروه ها سازش ایجاد کند بنابراین سیاست عمومی از مصالحه سازش و توافق رهبران گروه ها ناشی میشود و نه نظریات قاطع مقامات حکومتی
مثال ۲۹ کدام یک از گزینه های زیر مختص جوامع پیشرفته غربی است؟
(۱) الگوی نخبه گرایی
(۳) الگوی چند فرهنگی
پاسخ: گزینه «۲» کثرت گرایی را خاص جوامع پیشرفته صنعتی غرب میدانند. در این الگو چند گروه اجتماعی با حفظ خود مختاری مستقل از یکدیگر و دولت به سر می برند.
تواناییهای نمادین و اعتقادی اصولاً محیط نظام سیاسی یک فضای فرهنگی ارزشی و نمادین است. به عبارت دیگر هر نظام سیاسی برای مشروعیت بخشیدن به داده های سیاست خارجی خود باید همواره با محیط خویش در تبادل و تعامل باشد. بدین ترتیب قابلیتهای نمادین هر نظام بر اساس ارتباط دادن تصمیمات و استراتژیهای آن نظام به ارزشهای حاکم بر جامعه ارزیابی میشود. محیط نظامی ارزشی است که جهت گیریهای مردم را نسبت به نهادها و ساختارها تعیین میکند و عملکردهای سیاسی نیز فرهنگ سیاسی جامعه را نشان میدهد. مطالعه دقیق فرهنگ سیاسی فرایند تبدیل تقاضاها و خواستها را به سیاست خارجی استراتژیها هدفها و منافع ملی مشخص میکند بر این اساس بررسی کیفیت فرهنگ سیاسی میتواند رابطه فرد و دولت را به خوبی مشخص کند و میزان پشتیبانی و نقش مردم را در فرایند سیاست گذاری خارجی نشان دهد. بر همین اساس به تقسیم بندی انواع فرهنگ سیاسی بر می خوریم که عمده ترین آنها عبارت است از محدود منفعل (تبعی) و فعال (مشارکتی در فرهنگ سیاسی محدوده جهت گیریهای افراد نسبت به نهادها و ساختارهای سیاسی فوق العاده ضعیف است و مردم تصور میکنند که نمیتوانند در شکل گیری و دگرگونی سیاسی مؤثر باشند. آنان تصویر نامشخص و مبهمی از نظام سیاسی در ذهن دارند در این شرایط طرح موضوعاتی نظیر منافع ملی و امنیت ملی محلی از اعراب ندارد. اگر احیاناً تهدیدی متوجه امنیت واحد سیاسی شود. تنها زمانی آن تهدید برای مردم ملموس است و درصدد پاسخگویی بر می آیند که قبیله با عشیره آنها را تحت تأثیر قرار دهد. از این رو تهدید را در ارتباط با کل نظام سیاسی مورد توجه قرار نمیدهند. بدین ترتیب فقدان همبستگی ملی و حس ملی گرایی سبب میشود طرح موضوع امنیت ملی مفهوم واقعی خود را از بدهد در این نوع فرهنگ علایق و تعهدات مشترک وجود ندارد و وفاداری های قومی و محلی بر وفاداری های ملی مرجح است.
مثال ۳۰ گزاره «انگاره ها و ایستارها نسبت به اقتدار مسئولیتهای حکومتی و الگوهای مربوط به جامعه پذیری سیاسی در تعریف چه مفهومی است؟ ام فرهنگ سجی
(۳) فرهنگ مشارکتی
پاسخ: گزینه «۱» فرهنگ سیاسی عبارت است از:
انگاره ها و ایستارها نسبت به اقتدار مسئولیتهای حکومتی و الگوهای مربوط به جامعه پذیری سیاسی
در فرهنگ سیاسی منفعل (تبعی) شهروند از نظام سیاسی و داده های آن به صورت سیاست عمومی داخلی یا خارجی کم و بیش اطلاع دارد، ولی به علت توسعه نیافتگی نهاده های بیان و تجمع خواستها قادر به تأثیر گذاری در فرایند سیاست گذاری و تصمیم گیری نیست. در این نوع فرهنگ، نخبگان سخنگوی منافع و هدفهای ملی اند و برای حقانیت و توجیه سیاستهای اتخاذ شده سعی دارند آنها را در چهارچوب منافع ملی توضیح دهند. در فرهنگ سیاسی فعال یا مشارکتی مردم به طور نسبی در نهاده ها طرح خواستها و تقاضاها و نیز داده ها استراتژی ها قوانین طبقه بندی و تقدم هدفها و منافع ملی) نقش دارند و نسبت به انواع رفتارهای سیاسی نخبگان حساس اند در فرهنگ مشارکتی شهروندان از لحاظ روانی بر این باورند که می توانند به نظام سیاسی کمک کنند و قادرند تصمیمات سیاست خارجی را تحت تأثیر قرار دهند.
ک مثال ۳۱ در کدام فرهنگ سیاسی جهت گیریهای افراد نسبت به نهادها و ساختارهای سیاسی فوق العاده ضعیف است و مردم تصور می کنند که (۳) محدود – مشارکتی
پاسخ: گزینه «۲» در فرهنگ سیاسی محدود مردم تصور نامشخص و مبهمی از نظام سیاسی در ذهن دارند. اگرچه ممکن است در سطح محلی در تصمیم گیری ها سهیم باشند، اما قادر به مرتبط ساختن این سیاست گذاری ها به کل نظام نیستند. در این شرایط طرح موضوعاتی نظیر منافع و امنیت ملی، محلی از اعراب ندارد. اگر احیاناً تهدیدی متوجه امنیت واحد سیاسی شود تنها زمانی آن تهدید برای مردم ملموس میشود که قبیله و عشیره آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
همان گونه که ماکس وبر در الگوی ایدئال خود به سه نوع لاب اقتدار سنتی منطقی – عقلانی و کاریزماتیک اشاره دارد و در دنیای واقعی ترکیبی از شکلهای سه گانه مزبور را میتوان برای توضیح شیوه کار حکومتها و نظامهای سیاسی مشاهده کرد در مورد فرهنگ سیاسی به انواع فرهنگهای سیاسی ترکیبی محدود – تبعی تبعی – مشارکتی و محدود – مشارکتی بر می خوریم در فرهنگ سیاسی محدود – تبعی، شهروند از وابستگی های سیاسی صرفاً محلی و فرهنگ محدود خارج میشود و شروع به توسعه و فاداری خود نسبت به نهادهای حکومتی و تخصصی تر می کند. در این نظام فرهنگی فرد به عنوان یک نیروی سیاسی به طور نسبی ضعیف است و احزاب سیاسی و گروه های فشار از کارایی چندانی به لحاظ تبدیل خواست ها به سیاست برخوردار نیستند. در فرهنگ سیاسی تبعی – مشارکتی افراد به گروه های فعال و آگاه از نظر سیاسی و گروه های منفعل تقسیم میشوند گروه های فعال نسبت به کلیه هدفهای سیاسی حساس اند و میتوانند در بسیاری از موارد رفتار نخبگان را در زمینه منافع و استراتژی ملی تحت تأثیر قرار دهند. در این گونه فرهنگهای سیاسی افراد برای مشارکت سیاسی به تشکل در اجتماعات توده ای و ملی گرا و نیز انتخابات محلی و – ترغیب میشوند. به هر حال سازمانهای نهاده و داده ممکن است بر اساس منافع و علایق محدود تجمع یافته باشند و در نتیجه بر شیوه کار آنان به عنوان ارگانهای مشارکتی ملی خدشه وارد آید در طبقه بندی نهایی از فرهنگ سیاسی فرهنگ مدنی مطرح میشود که ملی آن فرهنگ سیاسی مشارکتی از طریق جهت گیریهای تبعی و محدود نسبت به مسائل سیاسی متوازن میگردد. در این فرهنگ افراد برای تبیین تقدم های خویش به اندازه کافی در امور سیاسی فعال اند ولی در همه موارد مشارکت قادر به تأثیر گذاری بر رفتار نخبگان سیاسی نیستند. از ویژگی های این فرهنگ این است که شهروند احساس میکند توانایی لازم برای تأثیرگذاری بر حکومت را دارد اما غالباً ترجیح میدهد به این عمل مبادرت نکند، زیرا این وضع نوعی انعطاف پذیری به حکومت میدهد.
در فرایند سیاست گذاری خارجی برای حفظ منافع ملی باید بین قدرت و پاسخگویی حکومت نسبت به خواستها و تقاضاهای محیط نظام، تعادل مناسبی برقرار کرد. بر این اساس تصمیمات و سیاست گذاریها باید تا حد امکان در سایه خواستها و آرزوهای شناخته شده شهروندان صورت گیرد. برای نیل به این هدف لازم است راه های رسمی و غیر رسمی ارتباطات وجود داشته باشد تا از طریق آن حکومت بتواند منافع واقعی مردم را بیان کند. بدین ترتیب چهارچوب نهادی که سیاست گذاریها از طریق آن انجام میشود از نظامی به نظام دیگر فرق میکند مسئله مهمی که باید مطرح شود این است که قوانین اساسی مطلوب، لزوماً تضمین کننده حکومت کارآمد و دموکراتیک و تأمین کننده منافع ملی نیستند زیرا زیربنای قوانین اساسی را فرهنگ سیاسی تشکیل می دهد در چهارچوب فرهنگ سیاسی نظام برای ثبات خویش تا حد زیادی به توافق کلی و اصولی در خصوص ارزشها و هنجارها نیازمند است.
نکته ۱۸ به طور کلی تحلیل سیستمی از سیاست خارجی نشان دهنده ارتباط نزدیک و پیوسته نظام سیاسی و محیط آن است که با توجه به ویژگی های ساختاری فرایند تبدیل خواستها و نیازهای برخاسته از ساختارهای داخلی را به منافع ملی هدفها و استراتژیهای سیاست خارجی به منصه ظهور می گذارد.
ک مثال ۳۲ در کدام فرهنگ سیاسی شهروند از وابستگیهای سیاسی صرفاً محلی و فرهنگ محدود خارج میشود و شروع به توسعه وفاداری های خود به نهادی حکومتی و تخصصی تر می کند؟
(۲) محدود – مشارکتی
(۴) محدود
پاسخ: گزینه «۱» فرد در نظام فرهنگی محدود – تیمی هنوز به عنوان یک نیروی سیاسی به طور نسبی ضعیف است و احزاب سیاسی و گروه های فشار از کارایی چندانی برخوردار نیستند.
ک مثال ۳۳ نظامهای فرعی در کدام یک از انواع فرهنگ سیاسی دارای خصلت محلی و قبیله ای هستند؟
(۱) محدود – تبعی
(۳) تبعی – مشارکتی
پاسخ گزینه «۲» در فرهنگ سیاسی محدود – مشارکتی، نظام های فرعی که در بخش نهاده شرکت دارند دارای خصلت محلی، قبیله ای و کلتی هستند، در حالی که نهادهایی که در قسمت داده عمل میکنند از توسعه نسبتاً مناسبی برخوردارند.
گروه های ذی نفع (فشار) ذی نفوذ و احزاب سیاسی
گروه های ذی نفع که در برخی موارد با عنوان گروه های فشار از آنان یاد میشود از سازمانهایی تشکیل میشوند که تا اندازه ای از حکومت یا احزاب مجزا هستند و در راستای تأثیرگذاری بر سیاستهای داخلی و خارجی تلاش میکنند در شرایط عادی افکار عمومی از تشکل خاصی که تقاضا و خواست های معینی مطرح کند. برخوردار نیست ولی گروه هایی از مردم بر اساس یک سلسله منافع و علایق مشترک به یکدیگر پیوند داده میشوند که این امر ممکن است به ایجاد یک گروه ذی نفوذ منجر شود و این گروه ها عملکردهای دولت را در عرصه داخلی و خارجی تحت تأثیر خود قرار دهند. اصولاً هر اندازه نظام های سیاسی از خصیصه کثرت گرایی بیشتری برخوردار شوند به همان نسبت به تعداد و نقش این گونه گروه ها افزوده میشود در حالی که گروه های ذی نفوذ دارای تشکیلات رسمی و مرام نامه خاصی نیستند این گروه ها بر خلاف احزاب سیاسی درصدد کنترل حکومت نیستند بلکه عمدتاً درصدد تأثیرگذاری بر آن هستند. امروزه در اغلب موارد رایزنیهای مستمری بین حکومت و گروههای ذینفع وجود دارد؛ به گونه ای که گروه های مزبور غالباً از طریق در اختیار گذاری اطلاعات لازم برای حکومتها آنان را به اتخاذ سیاستهای منطقی ارشاد میکنند در گذشته کارکرد گروه های ذی نفوذ و ذی نفع (فشار) عمدتاً در چهارچوب سیاست های داخلی مورد توجه قرار میگرفت ولی اینک فعالیتهای آنان در بخشهای گوناگون در عرصه جهانی و سیاست بین الملل محسوس است.
نکته ۱۹ امروزه گروه های ذی نفع و فشار با بهره گیری از وسایل ارتباط جمعی سعی میکنند در فرایند سیاست گذاری و نیز اجرای سیاست خارجی به نحو مؤثری عمل کنند.
در مورد نقش احزاب سیاسی در سیاست خارجی دولتها باید خاطرنشان ساخت که اصولاً فعالیت کارکرد و نقش این نهادها تابعی از ویژگیهای ساختاری حکومت ها است و نیز به درجه تنوع ساختاری و همچنین برخورداری زیر سیستم ها از استقلال عمل نسبی بستگی دارد احزاب سیاسی که به صورت سازمانهای رسمی از برنامه مشخصی تبعیت میکنند میتوانند مستقیماً در سیاست گذاریها و نیز اجرای سیاست خارجی تاثیر نهند. بدین ترتیب تلاش احزاب سیاسی بر این است که خواستها و منافع متعارض را همو کرده و ضمن میانجیگری میان علایق گوناگون آنها را به سیاست تبدیل کنند. از آنجا که احزاب سیاسی نظر مشخصی در باب سیاست خارجی دارند بنابراین در دوران انتخابات رأی دهندگان را در برابر انتخاب های گوناگون قرار میدهند و پس از پیروزی در انتخابات سعی میکنند اصول مزبور را در سیاست گذاریهای خویش در نظر بگیرند. حتی اگر آنان از آرای کافی برای به دست گرفتن حکومت برخوردار نشوند به صورت نیروهای مخالف عمل کرده و با انتقاد از برنامه های دولت در زمینه داده های سیاست خارجی و نیز ضمن تأثیر گذاری بر روند شکل گیری سیاست خارجی مردم را در جریان سیاست بین الملل قرار میدهند چنین مکانیسمی سبب میشود در دورههای بعدی انتخابات مردم با آگاهی نسبی در مورد کارکرد هر یک از احزاب به آنان رأی دهند.
برخی از صاحب نظران معتقدند از آنجا که دولتها تحت تأثیر تعدادی از عوامل ثبات بخش چون شرایط ژئوپولتیک و نیز عوامل تغییر پذیر در نظام بین المللی مبادرت به سیاست گذاری و اتخاذ استراتژیها و جهت گیریهای خاصی میکنند بنابراین منافع و هدفهای ملی به سرعت دستخوش دگرگونی نمی شود و جابه جایی احزاب سیاسی تأثیر چندانی در روند تنظیم سیاست خارجی نخواهد داشت. در عین حال این گروه از پژوهشگران مسائل سیاست بین المللی معترف اند که روی کار آمدن یک حزب سیاسی جدید ممکن است با جابه جایی و تغییر در اولویت اهداف ملی همراه باشد و همین موضوع رأی دهندگان را ک مثال ۳۴ کدام یک از گروه های زیره دارای تشکیلات رسمی و مرام نامه خاصی هستند و درصدد کنترل پاسخ: گزینه «۴» احزاب سیاسی به صورت یک سازمان رسمی از برنامه مشخصی تبعیت میکنند و میتوانند در سیاست گذاری ها و نیز اجرای سیاست خارجی تأثیر نهند.
سطح تحلیل نظام بین الملل
در این سطح تحلیل که در حقیقت کلان ترین سطح بررسی در سیاست خارجی است به مطالعه روابط دولتها با یکدیگر به صورت دو و چند جانبه منطقه ای و جهانی پرداخته میشود. این سطح تحلیل بیشتر به نتایج سیاست عنایت میکند تا به فرایند سیاست گذاری در این روند، صرف بررسی روابط بین بازیگران کافی نیست بلکه مبانی روابط هدفها و انگیزه های رفتاری آنها حائز اهمیت است. بر اساس رویکرد واقع گرایی با عنایت به سطح تحلیل نظام تأکید بر این موضوع است که چگونه موقعیت یک دولت در نظام بین الملل به سیاست خارجی آن ارتباط می یابد؟ از منظر واقع گرایی ماهیت نظام بین الملل الگوی رفتاری خاصی را در چهارچوب سیاست خارجی ترغیب میکند. بر این اساس رفتار دولتها در محیط بین المللی مبتنی بر سیاستهایی است که منافع ملی آنان را به بهترین وجه تامین میکند در حقیقت منافع ملی تنها بر اساس موقعیت قدرت تعریف و تبیین می شود.
پس در این روند تعارضات بین المللی بازتاب برخورد منافع ملی بازیگران گوناگون تلقی میشود. همچنین اتحادها و ائتلافهای بین المللی محصول تجمع و تلاقی موقت منافع ملی هستند. این وضعیت سبب طیف گسترده ای از همکاریها رقابتها و مناقشات در سطوح گوناگون و با شدت و ضعفهای متفاوت در عرصه سیاست بین الملل است. تأکید بر تعدیل منافع ملی سبب میشود واقع گرایان بر مقوله موازنه قدرت اصرار ورزند. آنان بر این باورند که بنای صلح تنها زمانی استوار می ماند که پایه های آن بر اصول موازنه قدرت نهاده شده باشد و توازن قوا نیز در سایه دیپلماسی برقرار شود. در نظام موازنه قدرت تصمیم گیرندگان سیاست خارجی باید برای حل و فصل اختلافها یا از روشهای مسالمت آمیز بهره گیرند یا مخاطرات و پیامدهای ناشی از جنگ را پذیرا شوند. در سیاست بین الملل نظام موازنه قدرت به صورت راه میانی بین نظم و هرج و مرج بین المللی مورد نظر قرار می گیرد.
نکته ۲۰ سطح نظام برای تحلیل سطح انتخاب واقع گرایی است. بدین معنا که گروهی از دولتها نقش شکل دهنده عمده را در نظام بین الملل دارند که در این مورد با دیدگاههای واقع گرایان کلاسیک و نو واقع گرایان تطابق دارد که سیاست بین الملل را از منظر اقتصاد سیاسی بین الملل بررسی می کنند.
کیندل برگر معتقد است که میزان قدرت دولت توانایی آن را در ایجاد ثبات یا اختلال در نظام اقتصادی بین الملل تعیین میکند. در این راستا کشورهای بزرگ قادر به تثبیت نظام اند کشورهای متوسط میتوانند به نظام لطمه وارد کنند یا در آن اختلالاتی به وجود آورند لکن کشورهای کوچک تأثیری بر نظام ندارند. که مثال ۳۵ کدام یک از گزینه های زیر راهی میانه بین نظم و هرج و مرج بین المللی است؟ پاسخ: گزینه «۲» در سیاست بین الملل موازنه قدرت به صورت راه میانه نظم و هرج و مرج بین المللی است که خود موازنه قوا در سایه دیپلماسی برقرار می شود. همان گونه که قبلاً اشاره کردیم بر حسب نگاه ما به سیاست بین الملل الگوی رفتاری به اشکال گوناگون تجزیه و تحلیل میشود. در این روند با توجه به برداشت ها اسطوره سازیهایی صورت می پذیرد که توضیح دهنده واقعیات است. بر این اساس واقعیت برای واقع گرایان مارکسیست ها و لیبرال ها متفاوت است. لیبرال ها به ویژه آرمان گرایان که بیشتر روی جامعه بین المللی تأکید دارند ضمن قبول حالت آشوب زدگی بین المللی بر پیشرفت میان دولت های مستقل در پهنه جهانی تکیه میکنند و ضمنا وجود وضعیت آشوب زدگی را مانع بسط همکاریهای بین المللی نمیدانند. از طرف دیگر، مارکسیست ها عامل شکل دهنده رفتار بین المللی را در سطوح گوناگون ساختار نظام جهانی سرمایه داری می پندارند.
سازه انگاران واقعیت بین المللی را به گونه ای متفاوت میبینند. از دیدگاه آنان واقعیت بر اساس برداشتها و ادراک فرد ساخته میشود. در این مورد برخی از محققان روابط بین الملل دوئرتی و فالتز گراف معتقدند که واقعیت اجتماعی آن چیزی است که مردم میسازند. بدین ترتیب سلسله فعالیت هایی که تصور شود برای منافع اعضای یک واحد اجتماعی به نام دولت حائز اهمیت است بر حسب تعریف ماهیت سیاسی به خود میگیرند بر اساس این تحلیل هنگامی که این گونه فعالیتها به ورای مرزهای واحد سیاسی بسط یابد شکل روابط بین الملل به خود میگیرد به هر حال در شرایطی که از منظر واقع گرایان آشوب زدگی بین المللی حالت تعارض آمیز دارد از دیدگاه آرمان گرایان این وضعیت جنبه همکاری جویانه دارد ولی از منظر سازه انگاران، نه تعارض آمیز و نه همکاری جویانه است. بلکه ناشی از تصورات خود دولت هاست که آن را میسازند بر این اساس آنچه باید بر آن تکیه کرد درک تعارض و همکاری در سیاست بین الملل بر طبق این اسطوره است نه آنکه روی ماهیت مفروض آشوب زدگی بین المللی تمرکز کنیم در حقیقت این دولتها هستند که ماهیت آشوب زدگی بین المللی را تعیین میکنند و از همه مهمتر اینکه آنچه دولتها انجام میدهند بستگی به چیزهایی دارد که هویتها و منافع آنها را شکل میدهد. البته در این فرایند هویتها و منافع دستخوش تغییر و دگرگونی میشود پاسخ واقع گرایان نسبت به حالت آشوب زدگی بین المللی به این صورت است که در یک محیط نامشخص و نامعلوم که فاقد هرگونه اقتدار مرکزی است و کلیه دولتها به هر وسیله ای به دنبال بقای خویش اند. سیاست قدرت و تعارض جزء ویژگیهای طبیعی آن به شمار میرود و لیبرالها کار خود را با آشوب زدگی بین المللی آغاز میکنند ولی اعتقاد دارند که دولت ها میتوانند این وضعیت را از طریق توسعه همکاریهای نهادمند و فراهم کردن کالاهای جمعی نظم دهند از نظر سازه انگاران نه تنها حالت آشوب زدگی را خود دولتها می سازند بلکه نمیتوان باور کرد که قاعده خودیاری و سیاست قدرت به طور منطقی از آشوب زدگی سرچشمه گیرد. اگر امروز ما خود را در یک جهان خودیاری مییابیم به واسطه فرایند است نه ساختار زیرا دولتها واقعیت بین المللی را به صورت آشوب زدگی درک کرده و این گونه تفسیر میکنند که باید در مرحله غایی با وضعیت خودیاری کار کنند بدین ترتیب دولتها نقشها و هویتهای خویش را در انطباق با این دیدگاه برساخته از واقعیت می سازند. بنابراین اگر دولتها در ساختن نظام نقش دارند آنان نیز قادر به بازسازی آن هستند. از لحاظ طرح موضوع ساختار – کارگزار در سیاست خارجی و سیاست بین الملل، طبق رویکرد سازم انگاری دولت ها با کارگزاران جامعه بین المللی را میسازند و جامعه بین المللی و ساختار نیز دولت ها را به وجود می آورند. سازم انگاران بر این باورند که در مرحله نهایی ساختار و کارگزار به صورت دو جانبه ایجاد میشوند. البته پاره ای از سازم انگاران به عنصر کارگزاری تاکید میکنند. در چنین وضعیتی دولتها میتوانند خود را از هزینه سرسام آور انتظارات نقشی و هویتی در سطح ملی و سپس روابط جهانی خویش رها سازند.
تحت این شرایط دولتهای قوی تر توان بیشتری برای باز تعریف خود در جامعه بین المللی دارند. بنابراین در اینجاست که با کاربرد محدود دیدگاه سازم انگاری در مورد وضعیت کشورهای کوچک و ضعیف تر مواجه میشویم زیرا هنگامی که سازه انگاری میگوید آشوب زدگی آن چیزی است که دولت ها می سازند، آیا ابتکار عمل برای ساخت آشوب زدگی در اختیار همه دولت هاست یا اینکه عمدتاً قدرتهای بزرگ قادر به ساختن این مفهوم اند؟ در اینجاست که سایر رویکردها از جمله واقع گرایی و مارکسیسم میتوانند به این پرسش پاسخ دهند. شاید از منظر واقع گرایی رویکرد سازه انگاری توانسته در مورد نقش قدرت های بزرگ در شکل دادن و ایجاد نظام بین المللی، توضیحاتی دهد.
بر اساس این تحلیل میتوان گفت که قدرتهای بزرگ ایجاد و تقویت سازمانهای بین المللی را در راستای منافع خود می بینند. بر اساس رویکرد ساختارگرایان مارکسیست قدرتهای بزرگ نظام بین الملل را در راستای منافع خود ساخته اند. بنابراین وجود منافع مشترک اقتصادی در میان قدرت های بزرگ سرمایه داری در شکل دادن به نهادهای بین المللی بسیار مؤثر است. بدین ترتیب ساختارگرایان اعم از تو واقع گرایان و نئو مارکسیست ها در این موضوع توافق نظر دارند که قدرتهای بزرگ در تشکیل ساختارهای بین المللی دارای نقش قوی بوده و در این روند دولتهای کوچک و ضعیف مؤثر نیستند. از آنجا که هر یک از رویکردها و نظریه های روابط بین الملل بر اساس اسطوره سازیها از منظر خاص به سیاست بین الملل نگاه میکنند و در نتیجه بر متغیرهای خاصی تمرکز میکنند بنابراین باید به این موضوع توجه کرد که در هر سطح تحلیل کدام یک از آنها کاربرد و کارایی دارند؟ آنچه مسلم است به سادگی نمی توان در عمل هر یک از سطوح تحلیل را جدا از یکدیگر بررسی کرد بلکه در مطالعه سطوح گوناگون تحلیل همپوشانی هایی ملاحظه می کنیم، به همین دلیل شاید بهتر بتوان از طریق مطالعات بین پارادایمی تصویر واقعی تری از سیاست خارجی به دست داد.
ک مثال ۳۶ در فرهنگ سیاسی … افراد به گروه های آگاه و فعال از نظر سیاسی و گروه های منفعل تقسیم می شوند؟
پاسخ: گزینه «۳» در فرهنگ سیاسی تبعی – مشارکتی افراد به گروه هایی آگاه و فعال از نظر سیاسی و گروه های منفعل تقسیم می شوند. گروه های
پاسخ: گزینه «۳» در فرهنگ سیاسی تبعی – مشارکتی افراد به گروه هایی آگاه و فعال از نظر سیاسی و گروه های منفعل تقسیم می شوند. گروه های فعال نسبت به کلیه هدفهای سیاسی حساس اند و میتوانند در بسیاری از موارد رفتار نخبگان را در زمینه منافع و استراتژی ملی تحت تأثیر قرار دهند. ک مثال ۳۷ بر اساس کدام رویکرد منافع قدرتهای بزرگ ایجاب میکند که نهادهای بین المللی به وجود آیند؟
پاسخ گزینه «۳» بر اساس دیدگاه ساختارگرایان مارکسیست قدرتهای بزرگ ایجاد و تقویت سازمانهای بین المللی را در راستای منافع خود می بینند. در واقع قدرتهای بزرگ نهادهای بین الملل را در راستای منافع خود ساخته اند.
تست های طبقه بندی شده فصل دهم
که ۱ بر اساس کدام مدل تصمیم گیری تصمیم گیران خواهان تغییر عمده در سیاست های قبلی نیستند؟
که ۱ بر اساس کدام مدل تصمیم گیری تصمیم گیران خواهان تغییر عمده در سیاست های قبلی نیستند؟
کار ۲ برای کسب موفقیت در تدوین سیاست خارجی نیازمند توجه به کدام مورد هستیم؟
(۲) رضایت بخش و بینش فوق العاده
که در تدوین سیاست خارجی اگر هم تغییر و هم تداوم سیاست به نتیجه مطلوب نینجامد، ناشی از چیست؟
(۲) اطلاعات نامکفی – استفاده نا مکفی
(۳) فقدان فرصت و چالش سهمگین
کتر و در مدل مختلط تصمیم گیری نارساییهای موجود در مدلهای …… به
) فزاینده و عقلایی
کر ۷ در کدام یک از مدلهای بررسی سیاست خارجی رفتار دولتها از لحاظ کیفیت واکنش آنها نسبت به محدودیتها و فرصت های محیط بین المللی مورد ارزیابی قرار میگیرد؟
(۳) سیستمی و تصمیم گیری
بر اساس تجزیه و تحلیل سیستمی ………. سیاست خارجی هر یک از بازیگران سیاسی به صورت نهاده های نظام بین المللی تلقی می شود.
ه ۹ یکی از نظام های مورد نظر در الگوی کاپلان الگوی نظام بین المللی با حق و توی واحدها است از ویژگی اساسی این نظام این است که:
(سراسری (۸۲)
(۱) نظام باز و غیر آنارشیک است.
(۴) نظام چند قطبی و غیر منعطف است.
که ۱۰ یکی از الزامات مدل عقلایی – منطقی بررسی سیاست خارجی ………. است.
(۳) عقلانیت فزاینده
۱۱ نقطه تأکید تلفیق دو سطح تحلیل در روابط بین الملل ………. قدرت است.
۱۲ کاپلان نظامهای بین المللی را چند مدل میداند؟
(۲) چهار مدل ۱۳ نگرش کلان به مسائل سیاست خارجی چه سطحی از روابط را نشان میدهد؟
(۱) روابط خارجی بازیگران
که ۱۲ در کدام یک از سطوح تحلیلی زیر به سبک رهبری و ویژگی های فرهنگی و مهارتی تصمیم گیرندگان عنایت می شود؟
(سراسری (۸۳)
۱۵ در چهارچوب مدل استراتژیک (منطقی) در مطالعه سیاست خارجی عمدتاً به . توجه می شود.
(۱) تعامل داده های سیاست خارجی دولتها و رهبران آنها
(۲) استراتژی بلند مدت و ارزیابی دقیق توانایی های دولت (۳) جنبه های روانشناختی و راهبردی در فرایند سیاست گذاری خارجی
(۴) تأثیرات متقابل نهادها افراد و توانایی ها در روند اتخاذ تصمیمات منطقی
(سراسری (۸۳)
ح ٠٠٠ ٠ئا. .
العال قول به گناه نگ ا نظامهام الملا گانا شرافت را
۱۹ متداول ترین مدل تصمیم گیری در سیاست خارجی کدام است؟
۲۰ مدل عقلایی در تصمیم گیری سیاسی، مدل است.
که ۲۱ مهمترین عامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی در سطح تحلیل کلان کدام است؟
۲۲ سطح تحلیل کلان …. را نشان میدهد.
۲۲ ساختار نظام بین الملل موجود است.
۲۲ ساختار نظام بین الملل موجود است.
که ۲۵ هر مجموعه از متغیرهای به هم پیوسته و معطوف به هدف را اصطلاح چه می نامند؟ ٫
(۴) توانایی دولتها و میزان تعارض و همکاری میان آنها
۲۷ بنت من تصمیم گیری باید منتج به حالت منتظره مطلوب شود. این کدام خصوصیت از تصمیم گیری است؟
۲۸- نظام بین المللی امروز را می توان در قالب کدام ساختار سیاسی تعریف .
که ۲۹ یکی از نظام هایی که مورتون کاپلان به عنوان نمونه تاریخی ذکر می نماید، عبارت استم از نظام ……
دو قطبی منعطف
۲۰ در تحلیل سطح کلان توجه به کدام ساختار معطوف است؟
۲۱ تصمیم گیری بهینه در شرایط عادی در سیاست خارجی مبتنی بر عدم ………. در تصمیم گیری است.
۳) تأثیر عوامل ساختاری
۳۲ ویژگی که یک نظام برای مقابله و خنثی کردن تهدیدات خارجی و داخلی به کار میبرد را ……….. نظام میداست.
(۳) حفظ الگویی
۲۳ در سیاست گذاری موفق تصمیم گیرندگان در اخذ تصمیمات به کدام اصل می اندیشند؟
۳۹ کاربردی ترین نظریه مطالعه روابط بین الملل کدام است؟
۲۱ در چهارچوب مدل …….. رفتار سیاست خارجی دولتها از لحاظ کیفیت واکنش آنها نسبت به محدودیت ها موانع و یا فرصت هایی که محیط بین المللی برای آنها پدید آورده است، مورد ارزیابی قرار می گیرد.
تطابق و سازواری
ک ۲۲ در مدل . تأثیرات متقابل نهادها و افراد در روند تصمیم گیریهای سیاست خارجی مورد مطالعه قرار می گیرد.
۴۳ منظور از نظام و تویی واحدها توسط کاپلان نظام ………… است.
که ۴۴- مهمترین ویژگی سیاست خارجی کنش مند چیست؟
۲۵ در شرایطی که تصمیم گیرندگان سیاست خارجی قادر به اتخاذ بهترین تصمیم در معنای اقتصادی آن نباشند میباید از مدل بهره گیرند.
ضایت بخش
ک ۴۷ تصمیم رضایت بخش یا پسنده تصمیمی است در حد …………
۵۰ تصمیم گیرندگانی که بر اساس مدل ……….. به اتخاذ تصمیماتی در سیاست خارجی مبادرت میکنند به هیچ وجه خواهان تغییر عمده در
۵۲ در چهارچوب مدل ……. توانایی های محدود دولتها و موقعیت ژئوپلتیک مورد توجه قرار می گیر ۵۳ نظریات تصمیم گیری از مصادیق سطح تحلیل است.
خرکم
که ۵۴ مدل انتخاب منطقی در سیاست خارجی، از کدام رویکرد نشئت می گیرد.
واقع گرایی که
آزمون فصل دهم
۱ در رهیافت کلان تأکید بر کدام حیطه است؟
ک ۲ کدام یک از گزینه های زیر از مدلهای شش گانه کاپلان است؟
(۳) دو قطبی منعطف
که تصور بازیگران روابط بین الملل همچون توپ بیلیارد که ماهیت درونی آنان یکسان است مربوط به کدام رهیافت است؟
کل نظام بین الملل
که تصور بازیگران روابط بین الملل همچون توپ بیلیارد که ماهیت درونی آنان یکسان است مربوط به کدام رهیافت است؟
ه نظریه پردازان رهیافت. معتقدند سیاست خارجی کشورها عمدتاً تابعی از عوامل و عناصر داخلی است.
خرد
که بر اساس تجزیه و تحلیل هربرت سایمون و تصمیمات عقلایی نتیجه منطقی چه مقوله ای است؟ ارزش و واقعیت
که بر اساس تجزیه و تحلیل هربرت سایمون و تصمیمات عقلایی نتیجه منطقی چه مقوله ای است؟
۹ بر اساس کدام مدل تصمیم گیرندگان درصدد تغییرات بنیادی و اساسی در تصمیم های قبلی نیستند؟
(۱) مدل مختلط
ک ۱۰ در کدام مدل سعی میشود به نوعی نارساییهای موجود در مدل عقلایی و فزاینده به حداقل ممکن کاهش یابد؟
که ۱۱ تأکید کدام مدل بر برخورداری برخی تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران از توانایی ها و استعدادهای فوق العاده ابتکارات، نوآوری و خلاقیت است؟
۱۳ در کدام مدل تصمیم گیرندگان در صدد اتخاذ بهترین تصمیم ها هستند؟ ۱۴- زمانی که تصمیم گیرندگان از امکانات محدودی برخوردار باشند و ضمن پرهیز از ایجاد دگرگونی های عمده در سیاست خارجی و مخالف با تعقیب
است تجدید نظر طلبانه و پیرو وضع موجود باشند کدام مدل توجه سیاست گذاران را به خود جلب میکند؟
که ۱۵ کدام مدل از رویکرد واقع گرایی نشئت می گیرد؟ ۱۴- زمانی که تصمیم گیرندگان از امکانات محدودی برخوردار باشند و ضمن پرهیز از ایجاد دگرگونی های عمده در سیاست خارجی و مخالف با تعقیب است تجدید نظر طلبانه و پیرو وضع موجود باشند کدام مدل توجه سیاست گذاران را به خود جلب میکند؟
۱۶ در کدام فرهنگ سیاسی علایق و تعهدات مشترک وجود ندارد و وفاداری های قومی و محلی بر وفاداری های ملی مرجح است؟ ک ۱۷ در چهارچوب کدام فرهنگ سیاسی مردم به طور نسبی در نهاده ها و نیز داده ها نقش دارند و نسبت به انواع رفتارهای سیاسی نخبگان حساس اند؟
(۳) محدود – مشارکتی
ه ۱۸ در کدام فرهنگ سیاسی نظام های فرعی در بخش نهاده شرکت دارند دارای خصلت محلی و قبیله ای هستند در حالی که نهاده هایی که در قسمت داده عمل میکنند از توسعه نسبتاً مناسبی برخوردارند؟
(۲) محدود – مشارکتی
(۳) تبعی (منفعل) – مشارکتی
(۱) منفعل (تبعی)
۲) حق وتویی واحدها
۱) سلسله مراتبی غیر دستوری (
ه ۱۹- نظام بین الملل پس از پایان جنگ سرد در برگیرنده ویژگی کدام یک از نظامهای مورد تأکید کاپلان است؟
(۳) دو قطبی منعطف
(۴) سلسله مراتبی دستوری
که ۲۰ در تدوین سیاست خارجی نیازمند کدام یک از عوامل زیر هستیم؟
مقدورات ملی و محذورات محیطی
محذورات محیطی و ملی
(۲) مقدورات محیطی و ملی
(۴) محذورات ملی و مقدورات محیطی
فصل یازدهم
مدلهای مختلف تصمیم گیری در سیاست خارجی »
سیاست خارجی که شامل تنظیم و نیز اجرا و همچنین خود محصول و نتیجه تصمیمات به شمار میرود راهنمایی است برای اقداماتی که یک دولت در ورای مرزهای خویش به منظور پیشبرد اهداف در رابطه با بازیگران حکومتی و غیر حکومتی به عمل می آورد. بیشتر نظریه پردازان سیاست خارجی به لحاظ تکیه بر یکی از دو سطح تحلیل خرد محیط داخلی و کلان محیط عملیاتی ضمن ایجاد ایستایی عمدتاً مطالعه سیاست خارجی را تک بعدی و به عنوان متغیری وابسته نسبت به یکی از دو محیط داخلی یا خارجی و اساساً با روش منطقی متداول اجتماعی محال بودن اجتماع نقیضین مورد مطالعه قرار داده اند. این گرایش تک بعدی از غفلت یا کمبود دانش نظریه پردازان مزبور ناشی نمیشد بلکه استفاده از روش منطقی اجماعی متداول که اجتماع نقیضین کلان و خرد را محال دانسته و بر صورت سازی منطقی صرف تأکید داشت موجب شد تا نظریه پردازان مزبور نتوانند به تلفیق پویشهای متناقض همزمان و گسترش یابنده ای که در هر دو محیط داخلی و عملیاتی جوامع سیاسی وجود دارد تن دهند علاوه بر این اندر کنش پویا و دیالکتیکی ناشی از تلفیق این پویشهای دوگانه نیز مورد توجه آنان قرار نمی گرفت. در نتیجه روش منطقی اجماعی مزبور به جای آنکه به چهارچوبهای نظری و مفهومی قدرت تبیین حوادث را بدهد زمینه ساز ارائه قضایای تحلیلی می شد که فاقد قدرت تبیین بودند. برعکس معدود نظریه پردازانی هم که عمداً و یا سهواً مبحث روانشناختی سطح تحلیل را نادیده گرفته اند. گرچه نظریه سیستم ها چهارچوب مناسبی برای تجزیه و تحلیل آنان به وجود آورده است ولی متاسفانه با تأثیر پذیری شدید از واقعیات انضمامی – تجربی طرح هایشان از صلابت منطقی چشمگیری برخوردار نیستند. به علاوه همین نظریه پردازان به لحاظ تأکیدی که بر بعضی از فازهای چهارگانه درون داد – میان نهاد – برون داد و اجرا) در چهارچوب نظری خود برای مطالعات سیاست خارجی داشته اند گرایشهای متباینی برای مطالعه سیاست خارجی به وجود آورده اند.
باید به منظور رفع کاستیهای روش شناختی موجود در نظریه پردازی سیاست خارجی و همچنین بررسی و تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف احتمالی آنها چهارچوب نظری مناسبی برای رفع کاستیهای مذکور ارائه شود اما به لحاظ عدم استفاده از روش منطقی دیالکتیک و تکیه بر برخی فازهای مختلف هیچ یک از این اقدامات نتوانسته اند به پویشهای متناقض همزمان و گسترش یابنده موجود در دو محیط انضمامی – تجربی داخلی و خارجی پاسخ گویند. استفاده از روش منطقی دیالکتیکی میتواند پاسخگوی روندهای متناقض همزمان و گسترش یابنده فوق که ضرورتاً بر طرح و تدوین اجرای سیاست خارجی اثر می گذارند باشد. بنابراین به لحاظ ماهیت متفاوت روش شناختی بحث در این پژوهش حتی یافته های مبدعان طرح سیستماتیک مطالعات سیاست خارجی نیز مورد بررسی تفصیلی قرار نمی گیرد بلکه از آن میان به چند چهارچوب نظری برجسته و نمونه در این راستا اشاره می شود تا با آشکار ساختن ضعف های روش شناختی موجود در آنها ضمن رفع اشکالات و کاستیهای فوق به ماهیت کاربردی مدل در سیاست خارجی نیز توجه شود.
ک مثال : تمام گزینه ها به جز …….. از جمله نظریه پردازانی هستند که طرح های سیاست خارجی خود را بر مبنای نظریه سیستم ها بنا نهاده اند.
(۳) الموند
پاسخ: گزینه «۴» آلموند روزنا، مدلسکی و برچر طرح های سیاست خارجی خود را بر مبنای نظریه سیستم ها بنا نهاده اند.
صحنه های دوگانه محیطی داخلی و عملیاتی
طی پنج دهه گذشته که نظریه پردازان سیاست خارجی برای درک و ارزیابی و تجزیه و تحلیل مسائل سیاست خارجی اقدام به طرح و تدوین چهارچوب های نظری گوناگون کرده اند هر دو صحنه محیطی داخلی و عملیاتی خرد و کلان در سیاست خارجی به شدت دچار تحول شده اند. در صحنه کلان محیط عملیاتی پس از یک دوران نسبتاً طولانی تشنج بین دو بلوک ناتو و ورشو اقدامات اولیه برای تشنج زدایی و ایجاد زمینه همزیستی مسالمت آمیز در اوایل دهه هفتاد، بالاخره بلوک شرق فرو ریخت و متعاقب این فروریزی نظام سلسله مراتبی غیر دستوری با نظم نوین جهانی پدید آمد.
تغییرات فوق که عمدتاً در محیط عملیاتی بین المللی حادث شده اند با تغییرات شگرفی در محیط داخلی و محاط بر شکل گیری تصمیم گیری همراه شده اند. در گذشته وجود دو الگوی نظام دموکراتیک غربی و مارکسیستی توتالیتر ایدئال بدیلی برای تلاشهای عامدانه نوسازی بازیگران جهان سوم محسوب میشدند. تحولات سالهای ۹۰ و ۹۱ به ویژه فروریزی سریع و رادیکال الگوی توتالیتر بلوک شرق و مستحیل شدن آلمان شرقی در آلمان غربی تحول چشمگیری در دو صحنه داخلی و عملیاتی ایجاد کرده است که قالبهای متصلب پیشین نظریه پردازی سیاست خارجی قابلیت توصیف و چگونگی تأثیر این تحولات را بر محیط داخلی و رفتار خارجی واحدهای عضو ندارند. چنانکه از محتوای نظریه پردازی در فصل رهیافتها در رابطه با عوامل داخلی مؤثر بر سیاست خارجی برآمد، متفکران صرفاً به معدودی از متغیرهای شخصی نقشی حکومتی و فرهنگی آن هم به طور منفصل از هم اشاره می کردند. حال آنکه سیال بودن صحنه داخلی و پیوند آن با محیط عملیاتی بین المللی نیاز به بازنگری کلی در تلاشهای نظریه پردازی در سیاست خارجی را دو چندان می کنند. توجه قرار گیرد: اول اینکه در هر چهارچوب مفهومی باید تا آن حد کلی و انتزاعی باشد که بتواند تبیین کننده اکثریت و نه لزوما کلیه تحولات فوری و منفرد انضمامی باشد. دوم چهارچوب مفهومی مورد نظرم علاوه بر آنکه باید به آحاد متغیرهای منفصل از هم ناظر باشد لازم است به اثر متغیرها روی یکدیگر در هر یک از دو محیط داخلی و خارجی نیز دلالت کند علت این امر آن است که ترکیبهای مختلفی که به طور فاکتوریل از یک سری متغیر به دست می آید رژیم های بسیار متعدد و مختلفی را به وجود می آورند. این توجه به ترکیب کلی متغیرها در گذشته نزدیک آن هم توسط معدود نظریه پردازانی مانند روزنا مورد توجه قرار گرفته است. هر چند به ماهیت متناقض همزمان و گسترش یابنده تعامل های ناشی از آن حداقل در آن مقطع توجه نشده است. در اینجا به مطرح کردن دستاوردهای علمی حوزه علمی سیاست خارجی می پردازیم.
نکته ۱ در محیط عملیاتی مسائلی چون مبنا، ماهیت و توزیع قدرت از یک سو و قاعده بازی ساختارهای تنظیم کننده قاعده بازی و بازیگران از سوی دیگر بر چگونگی تصمیم گیری سیاست خارجی تاثیر گذارند. در صحنه داخلی نیز عوامل تأثیر گذار به دو دسته کلی (۱) عوامل فردی، نقشی، نهادی و حکومتی (۲) سنت تصمیم گیری تقسیم میشود.
مدلهای مختلف سیاست گذاری خارجی
چنانچه در ابتدای بحث آشکار شد تلاشهای فراوان نظریه پردازان مختلف سیاست خارجی به طرح نظری جامعی منجر نشد که بتواند راهنمای طرح تدوین و ارزیابی سیاست خارجی باشد. در واقع بر خلاف تصور ساده اندیشانه و خامی که در دنیای سیاست به ویژه جهان جنوب وجود دارد. سیاست خارجی حوزه ای از فعالیت علمی و عملی است که مؤلفه های آن از خصیصه های متناقضی برخوردارند. به قول کنت والتز آنچه در سیاست خارجی مورد نیاز است صرفاً مجموعه ای از خصیصه ها نیست بلکه به جای آن نیازمند موازنه ای حساس بین واقع گرایی و تحلیل انعطاف و پابرجایی، صلابت و میانه روی و بالاخره تداوم و تغییر هستیم. از آنجا که نظریه پردازی در حیطه علوم حداقل نیازمند سه عمل نظم بخشیدن به مطالب و داده ها برای یافتن قوانین حاکم بر روابط آنها ارائه چهارچوبی برای آزمایش فرضیه ها و بالاخره مفهومی کردن حوادث مکرر و ایجاد توانایی برای پیش بینی است؛ بنابراین چنین خصوصیاتی نظریه پردازی مبتنی بر روش متداول علوم محض را در حوزه سیاست خارجی آسیب پذیر می سازد.
در واقع خصوصیات دوران وابستگی متقابل فزاینده به ویژه گرایش افراطی آن به تغییر مسیر را برای تحقق سه اقدام فوق در نظریه پردازی دشوار می سازد. بی جهت نیست که روزنا با مشاهده تحولات موجود در صحنه بین المللی نامیدی خود را نسبت به نظریه پردازیهای پیشین اعلام می کند و با وجود پایدار ماندن در وفاداری به نظریه سیستم ها با این انتقاد از نظریه پردازیهای پیشین که هیچ کدام از آنها نمیتوانند راهنمای درک تجزیه و تحلیل ما از واقعیات انضمامی فعلی و آینده شوند سخن خود را به پایان میبرد. وی سپس با اینکه دوران فعلی زمینه های فروپاشی اقتدار در همه سطوح را فراهم می کنند. اظهار میدارد که باید چهارچوبی نظری فراهم آورد که بتواند پویشهای متناقض همزمان و گسترش یابنده ای که در قالب همگرایی و واقع گرایی تجمع گرایی و تفرد تمکین و تمرد را به تصور کشیده و تبیین کند. وی با استناد به یافته های اخیرالذکر خود با تصریح به بازبینی یافته ها در نوشته های پیشین خویش اذعان دارد که یافته هایش تحت عناوین کنترل حساب شده سیاست اتصال انطباق سه مفهوم سناریوهای اقدام، انباشت، انطباق و تأکید بر بازیگرانی چون شرکت های چند ملیتی سازمان ملل و فرد انسانی مدعی میشود که بایستی ـ ضمن آنکه ه به این مجموعه به مفهومی لقب وابستگی متقابل فزاینده داد همچنین باید از محصور شدن در قالب حصارهای انتزاعی فکری پیشین که مبنی بر جدایی دو سطح داخل و خارج است رهایی جسته بنابراین با توضیح فوق مشاهده میشود که روزنا طرح سیستم های خود را در قالب ورای الزامات روش شناختی در روش منطقی متداول پیشین، مبنی بر رعایت جدایی دو سطح تحلیل از یکدیگر قرار میدهد و عملاً در توضیح این تحولات صرفاً به ارائه چند مفهوم بسنده میکند. یک ارزیابی دقیق از کارها و تلاشهای نظریه پردازی روزنا حاکی از آن است که وی به رغم وفاداری به دیدگاه کار کردگرایی ساختاری عمدتا به یافتن مفاهیم مختلف برای توصیف کار کرد نقش ها و ساختارهای مختلف بسنده کرده و بنابراین اقدامات وی به معنای وسیع و نه دقیق کلمه حکم نظریه ریه پردازی سیستم از ه سیاست خارج رجی را دارد، ولی باید اظهار کنیم طرح آخر وی هم با حفظ علاقه اصولی به ایده اتصال بین سطوح مختلف تحلیل صرفاً توجه خود را به فاز برون داد، یعنی منش رفتاری دیگران محدود کرده است. در اینجا به مدلهای موجود در قالب دو سطح تحلیل خرد و کلان و تلفیق دو سطح تحلیل می پردازیم.
مدل های موجود در سطح تحلیل خرد
آنچه این مدل ها را نماد دیدگاه خرد نگه می دارد. این است که هیچ یک از این مدل ها به ملزومات ناشی از نظام بین المللی توجه ندارند. صرف ایجاد رابطه بین داخل و خارج از ویژگیهای اصلی هر مدل تصمیم گیری در سیاست خارجی است. توجه به ملزومات اجبار کننده ساخت نظام بین المللی نشان دهنده توجه به صحنه خارجی و عنایت به هر دو حاکی از تلفیق دو سطح تحلیل است. در مدلهایی که در این بند مورد توجه قرار میگیرند فقط به تفاوتهای ناشی از سطح داخلی توجه شده است.
ک مثال : کدام یک از گزینه های زیر شامل چهار مدل مشهور در سطح تحلیل خرد سیاست گذاری خارجی نیست؟
(۳) مدلسکی
پاسخ: گزینه «۱» به طور کلی چهار مدل مشهور در سطح خرد از پوچالا اسنایدر و همکاران جانیس و مان و مدلسکی مطرح می شود.
ک مثال : کدام مدل جزء مدل های خرد نیست؟
۳) مدل مایکل برچر و همکاران (
پاسخ: گزینه «۳» مدل های موجود در سطح تحلیلی خرد که در این سطح از پوچالا، اسنایدر و همکاران جانیس و مان و مدلسکی مطرح است. به هیچ یک از ملزومات ناشی از نظام بین المللی توجه ندارند.
۱ – مدل پوچالا در مدلی که پوچالا ارائه میدهد مسئله عقلایی سیاست خارجی در قالب خواسته ها و امکانات داخلی مورد بحث قرار میگیرد. به منظور عملیاتی شدن این عقلانیت نموداری به شکل زیر ترسیم می کند.
راهنمای نمودار
خط ممتد قاطعیت در تصمیم
خط منقطع احتمال تغییر در تصمیم
دایره راهنمای بازگشت
نمودار ۱۱ مقایسه خواستهها و امکانات
توالی خانه های ۲۰۱، ۴ ۵ ۶ ۷ و ۸ نشان میدهد جستجوی موفقیت آمیز منابع در ذخایر ناخالص قدرت کشور باید چگونه باشد. در همه این توالی ها اهداف ثابت میمانند و منابع فراهم میشوند تا اقدام برای پیگیری سیاست خارجی آغاز شود. حرکت روی این توالی ها مبتنی بر این فرض است که منابع لازم برای اقدام یا در دسترس هستند یا قابل بسیج اند. اگر چنین نباشد در دسترس بودن منابع بر شکل گیری هدف و جهت گیری روابط بین خواسته ها و منابع معکوس میشود. برای مثال در توالی خانه های ۵ ۴، ۲۰۱، و ۱۰ فقدان منابع در دسترس فوری که. طی سه سه خانه فوق با کلمه نه نه روبه رو شده است و ناتوانی ناشی از آن در بسیج منابع اضافی از ذخایر قدرت ناخالص که با کلمه نه پس از خانه ۵ نشان داده شده است به تعدیل اهداف در جهت کاهش بلند پروازی ها می انجامد یا اینکه به ترک کامل هدف منجر میشود. به همین شکل توالی خانه های ۳،۲۰۱ و ۹ حاکی از آن است که تا زمانی که اهداف با ارجحیت برتر منابع را جذب میکنند ارجحیتهای پایین تر صرفاً به صورت آرزو و نه پیگیری فعال سیاست خارجی باقی می مانند.
نکته ۲ برای مطالعه بهتر مدل پوچالا فهم مفروضات زیر لازم است: ۱- ضرورت تحول از ذهن حقیقت یاب ذهن کشف کننده حقیقت به ذهن حقیقت ساز ذهن خلاق – خوش بینی آرمان گرایانه نسبت به وجود راه حل برای وضعیت نامطلوب – ضرورت اطلاع از امکانات و احتمال تبدیل امکانات بالقوه به بالفعل – احتمال ارجحیت بی اقدامی بر اقدام مخرب ۵ توجه به جوانب منفی و مثبت موضوع در ضرورت نگرش دیالکتیکی به واقعیات تاریخی مختلف در تلفیق اهداف و امکانات – اعتدال در تعیین اهداف نظری و خواسته علمی
ک مثال ۴ در کدام مدل فقط به تفاوتهای ناشی از سطح داخلی توجه شده است؟
(۲) مدلهای سطح تحلیل ارتباط دو سطح
(۳) مدلهای سطح تحلیل خرد
پاسخ: گزینه «۳» در مدلهای سطح تحلیل خرد فقط به تفاوتهای ناشی از سطح داخلی توجه میشود و به ملزومات ناشی از روابط بین المللی توجه ندارند.
۲ مدل اسنایدر و همکاران
مدل اسنایدر و همکاران بر خلاف طرح پوچالا در حد کلیات باقی نمی ماند. اسنایدر و همکاران مدعی هستند که در مسائل سیاست خارجی باید به عوامل تأثیر گذار داخلی در صحنه سیاست خارجی توجه کرد. در دیدگاه آنها فرض بر این است که دانستن مساوی توانستن است. آنها با الهام گیری از نظریه عمومی سیستم ها مسائل لازم برای مطالعه سیاست خارجی را به سه بحث کلی یا به نظام های تابعه ملت – دولت ساختارها کارکردها و پویش سیاست خارجی تقسیم میکنند. در طرح اسنایدر و همکاران نظام سیاسی دولت ملی به سه نظام تابعه محیط غیر انسانی جامعه و محیط انسانی تقسیم میشود. در این مدل مشخص است که وی گذشته از محیط منابع تأثیر محیط انسانی را از دو دید جامعه شناختی و روان شناختی مورد بررسی قرار میدهد در حوزه ساختار اجتماعی و رفتار خانه ب)، وی به شش عامل جهت گیریهای ارزشی عمده الگوهای نهادین عمده شاخصه های عمده سازمانهای اجتماعی انفکاک نقش و تخصص گروههای اجتماعی و نوع کارکرد آنها و بالاخره پویشهای عمده اجتماعی مانند شکل گیری افکار عمومی اجتماعی گرایی بزرگسالان و پویشهای سیاسی توجه دارد. در خانه ج پویشهای تصمیم گیری و فضای روان شناختی تصمیم گیرندگان مطرح میشود. تصمیمات متخذه از طریق خانه در با خانه هایی که صحنه دریافت سیاست خارجی صادره از کشورهاست ارتباط پیدا میکند. در صحنه سیاست خارجی همانند صحنه داخلی به عوامل امکانات غیرانسانی، فرهنگ، نوع جامعه و دولت های ملی و فعالیتهای آنها توجه شده است. شرح جزئی مؤلفه های طرح اسنایدر و همکاران در نمودار شماره ۲ قابل مشاهده است.
نکته ۳ برای مطالعه طرح اسنایدر و همکاران فهم مفروضات زیر لازم است ۱ کارایی دیدگاه نظام ها در مطالعه سیاست خارجی کارکردگرایی ساختاری و ساختار نظام ملی کار کرد امنیتی دارد – تأکید بر سطح خرد در روابط بین الملل مکفی است. ۳ تصمیم گیران متغیر واسطه ای و عوامل محیطی، متغیر مستقل هستند – نگرش جهان انبساط یاب به جای نگرش خیمه ای و ثابت ۵ اهمیت عقلانیت بازاری در موفقیت سیاست خارجی
ک مثال ۵ عبارت زیر بیانگر کدام یک از مدلهای موجود در سطح تحلیل خرد سیاست گذاری خارجی است؟
در مسائل سیاست خارجی باید به عوامل تأثیر گذار داخلی در صحنه سیاست خارجی توجه کرد و با الهام گیری از نظریه عمومی سیستم ها، مسائل لازم برای مطالعه سیاست خارجی را به سه بحث کلی شامل ساختارها کارکردها و پویش سیاست خارجی تقسیم کرد.
(۳) جانیس و مان
پاسخ: گزینه «۲» این مدل بر خلاف طرح پوچالا در حد کلیات باقی نمی ماند. اسنایدر و همکاران مدعی هستند که در مسائل سیاست خارجی باید به عوامل تأثیر گذار داخلی در صحنه سیاست خارجی توجه کرد. وی با الهام گیری از نظریه عمومی سیستمها مسائل لازم برای مطالعه سیاست خارجی را به سه بحث کلی یا به نظامهای تابعه دولت ملی ساختارها کارکردها و پویش سیاست خارجی تقسیم می کند.
نمودار ۱۲ محل استایدر و همکاران
پاسخ گزینه «۳» از نظر اسنایدر عوامل مؤثر بر صحنه داخلی تصمیم گیری عبارت اند از: ۱- محیط غیر انسانی – اجتماع – محیط انسانی فرهنگ و جمعیت
پاسخ گزینه «۳» از نظر اسنایدر عوامل مؤثر بر صحنه داخلی تصمیم گیری عبارت اند از: ۱- محیط غیر انسانی – اجتماع – محیط انسانی فرهنگ و جمعیت
دو مدل هربرت سایمون
طرح استایدر و همکاران بعدها در تقابل با طرح های هربرت سایمون و آلیسون قرار گرفت. گرچه دو متفکر مذکور نیز عمدتاً به صحنه داخلی سیاست خارجی توجه داشتند. اما معتقد بودند بر خلاف انتظار استایدر، صحنه داخلی سیاست خارجی چندان هم متحد و یکپارچه نیست. به لحاظ این وضعیت، نمی توان منافع ملی و اهداف سیاست خارجی را تجلی تصویری عقلایی و یکپارچه دانست برعکس سیاست گذاری خارجی تجلی چانه زنیها و دادوستد بسیار در صحنه داخلی است. نکته : عقلانیت مطلق گرایانه در مدل اسنایدر توسط عقلانیت محصور موجود در مدلهای تصمیم گیری سایمون و آلیسون تعدیل می شود.
سایمون که عمر علمی خود را برای بیش از دو دهه مصروف چگونگی کشاکش تصمیم گیری کرده بود ادعا کرد که از دو نوع تصمیم گیری بهینه و بسنده باید دومی را مبنای کار قرار داد. مبنای تمایز مورد نظر سایمون از دخالت یا عدم دخالت عوامل فردی یا گروهی در تصمیم گیری ناشی میشود. در صورتی که عوامل مزبور در تصمیم گیری دخالت نداشته باشند تصمیم گیری بهینه خواهیم داشت ولی اگر عوامل فردی یا گروهی بر شیوه تصمیم گیری تأثیر گذار باشد با سیاست بسنده روبه رو خواهیم بود. سایمون ادعا میکند که در واقعیت تصمیم انسان بیشتر به مدل بسنده نزدیک است. به محض آنکه وضعیتی حداقل نیازها را بر طرف کرد نسبت به نیل به آن برنامه ریزی میشود تلاش برای بهینه کردن صرفاً در سطح ذهنیت انسانی مطرح است و نه در واقعیت
ک مثال : عبارت زیر بیانگر کدام یک از مدلهای زیر است؟
خواسته ها را در صحنه سیاست خارجی باید از حد عقلانیت مطلق پایین آورد و به حدی متوسط عقلانیت محصور بسنده کرد.
(۴) هربرت سایمون
پاسخ: گزینه «۴» سایمون و آلیسون مدعی شدند که خواسته ها را در صحنه سیاست خارجی باید از حد عقلانیت مطلق پایین آورد و به حدی متوسط بسنده کرد که آنها به آن لقب عقلانیت محصور میدهند.
۴ مدل های آلیسون
علاوه بر هربرت سایمون گراهام آلیسون نیز با ارائه دو مدل فروند سازمانی و سیاست دیوان سالاری عقلانیت مطلق گرایانه در طرح اسنایدر را تعدیل کرد. بنابراین مشخص میشود که رفتار خارجی حکومت در پاسخ به نیاز منافع ملی ناگزیر از کانال این سازمانهای مسئول به پاسخگویی می گذرد. آلیسون علاوه بر جبریتهای ناشی از ساخت سازمان اداری تصمیم گیری بازی قدرت بین افراد تصمیم گیرنده را نیز در شکل گیری نهایی تصمیم مؤثر میداند. به همین خاطر الیون مدل حیاست دیوان سالاری را مطرح کرد. آلیسون در این مدل ادعا میکند که پیامد بازیهای سیاسی برآیند مذاکره میان افراد تصمیم گیرنده چنان است که هر کدام از انسانهای تصمیم گیر در سیاست خارجی خواستار دستیابی به هدفی خاص و منافع ملی هستند. از این رو، آلیسون نتیجه می گیرد که تصمیمات و اقدامات سیاست خارجی نتیجه فراگردهای سیاسی مذاکره و بازی قدرت موجود در سازمانهای تصمیم گیرنده به حساب می آید.
مثال : مدل سیاست دیوان سالاری مربوط به کدام شخصیت زیر است؟
پاسخ: گزینه (۱) گراهام آلیسون با ارائه . سه مدل بازیگر خردمند فرایند سازمانی و بوروکراتیک و دیوان سالاری عقلانیت مطلق گرایانه اسنایدر را تعدیل می کند.
مثال : مدل روند سازمانی تصمیم گیری آلیسون مبتنی بر کدام یک از فرض های زیر است؟
(۲) حکومت یک کشور مجموعه ای یکپارچه نیست.
عدم اعتماد یکپارچه صحنه داخلی سیاست خارجی
پاسخ: گزینه «۲» مدل روند سازمانی در تصمیم گیری آلیسون مبتنی بر این فرض است که حکومت یک کشور مجموعه ای یکپارچه نیست، برعکس حکومت متشکل از هر می از سازمانهای مختلف تصمیم گیری است.
۵ – مدل جانیس و مان
همسان با مدل سیاست دیوان سالاری آلیسون جانیس و مان نیز مدل روان شناختی خود را ارائه میدهند برای این نظریه پردازان نیز همچون آلیسون، کلید فهم تصمیم گیری قبول کردن این موضوع است که آنان نیز موجوداتی اساسی هستند. این دو نظریه پرداز قدم را از این فراتر گذاشتند و مدعی هستند مقامات دولتی که تصمیم های مؤثر و مهم بر سرنوشت کشور را میگیرند با میزان بیشتری از خود محدودی تعهد آمیز مواجه هستند موقعیت های پیشین مداوماً شایق بودند تا به دستاورد مورد نظر خود برسند. آنان به شدت نگران هزینه های سنگین و احتمال خطر باخت بودند. بنابراین محرک اولیه تصمیم گیرندگان سیاسی این نیست که پایداری روش شناختی و منطقی تصمیم گیری را حفظ کنند بلکه آنان مترصد آن اند که بتین تعارضات اساسی حاکم بر تصمیم گیری نوعی سازگاری ایجاد کنند. به عبارت دیگر جانیس و مان معتقدند که الگوهای مختلفی برای کنار آمدن با این تعارضات وجود دارد. تصمیم گیرنده سیاسی مداوماً در صدد آن است که تعارضات حاکم بر فضای تصمیم گیری را حل کند یا بهتر آن است که بگوییم مایل است به حل گرایشهای متعارض قبول و ردی که نسبت به یک اقدام خاص وجودش را فرا گرفته نایل آید. البته راهنمای کنار آمدن با این مسائل خود پویشی شناختی است که معیار شخصیتی که فرد برای رفع این بحران داخلی به کار میبرد به نظر «جانیس» و مان بر دو عامل مبتنی است.
۱ – کارآمدی کمتر یا بیشتر ۲ – پذیرا بودن یا نبودن نسبت به اطلاعات رسیده
نکته ۵ برای مطالعه بهتر مدل جانیس و مان فهم مفروضات زیر لازم است.
۱- تقسیم سطوح مختلفی داشته و هر سطح لایه ای بر پیچیدگی آن می افزاید ۲ در هر سطح از تصمیم سازی نیازمند سطحی از تحقیق جدید هستیم. در تصمیم گیری شاهد تقابل دو نگرش خوش بینی آرمان گرایانه و بدبینی واقع گرایانه هستیم – آرمان گرایی در وجود راه حل و واقع گرایی در توجه به امکانات سخت تجلی پیدا میکند . توجه به نقش سیال زمان در تحولات درنقی جزمیت شناختی – ارجحیت زندگی مدیرانه به زندگی طبیعی وجود چالش و فرصت در هر موقعیت
ک مثال ۱۰ کدام یک از گزینه های زیر از عوامل مبتنی بر مدل جانیس و مان نیست؟
(۲) پذیرا بودن نسبت به اطلاعات رسیده
پاسخ: گزینه «۴» دو عامل مبتنی بر مدل جانیس و مان عبارت است از: ۱- کارآمدی کمتر یا بیشتر – پذیرا بودن یا نبودن نسبت به اطلاعات رسیده
۶ مدل مدلسکی
مدل مدلسکی بیش از هر مدل دیگر مبتنی بر مفروضات تخصصی در فلسفه سیاسی مدرن و حاکمیت انسانی است مدلسکی با بهره گیری از نظریه سیستم ها، به مقایسه و ارزیابی رفتار سیاست خارجی علاقه مند است و به ترتیب صرفاً بر دو فاز درون داد و برون داد قدرت توجه نموده و از پرداختن به دو فاز درون نهاد و نتیجه خودداری کرده است. البته همان گونه که نمودار شماره ۳ نشان میدهد در طرح مدلسکی به نحوی به بازخوران موجود بین سیاست گذاران و یکی از مؤلفه های سه گانه برون دادهای قدرت توجه شده است. بر طبق نمودار شماره ۳ متغیرهای محوری طرح مذکور را درون دادها و برون دادهای قدرت تشکیل می دهند و فاز سیاست گذاری به عنوان فیوز انتقال دهنده محسوب شده است. البته در ضمن بیان مؤلفه های برون داد قدرت مدلسکی به دو متغیر علایق و آمال ها در سیاست خارجی نیز توجه میکند. از تلفیق این چهار متغیر است که مدلسکی شش رابطه را در ارتباط موجود بین درون دادها و برون دادهای قدرت به دست می دهد. نتیجه تلاش مدلسکی آن است که وی تعامل موجود بین چهار متغیر و شش رابطه مذکور را مورد بررسی قرار میدهد. در پایان نتیجه گیری هنجاری و ارزشی منتج از این دید. سیست تماتیک یک آن است که تنها خط مشی عقلایی در سیاست خارجی این است که دائما در حال تعادل تعدیل پذیر باشد.
نکته و وجه تمایز کار مدلسکی در این است که وی دچار آرمان گرایی های اغلب متفکران نشد تا عوامل مؤثر در زمینه سازی قدرت را نادیده بگیرد. در این مورد وی از معدود متفکران آمریکایی است که درباره تأثیر نقش قدرت در شکل گیری سیاست خارجی حکم داده اند.
البته مزیت مدلسکی باعث پوشاندن نقایص روش شناختی عدم توجه به فاز میان نهاد یعنی تعامل بین دو محیط روانشناختی و عملیاتی و همچنین فقدان توجه به نتیجه در سطح خارجی که موجب پیوستگی بین دو سطح تحلیل میشود نمی گردد. همان طور که نمودار شماره ۳ نشان میدهد مدلسکی با استفاده از قالب فکری حاکم محاسبه سود و هزینه ها درصدد است سیستم سیاسی را به عنوان یک سیستم تولید قدرت وصف کند در این سیستم باید سیستم سیاست گذاری توجه داشته باشد که خروجیهای قدرت به طور فزاینده ای بیش از ورودیهای قدرت باشد. محیط سیاست گذاری باید به وجهی باشد که با عنایت به منافعی تصمیم بگیرد که در محیط عملیاتی داخل و خارج در اختیارش میگذارد. درون دادهای قدرت منافع را برای میانداد قدرت که محیط تصمیم گیری است فراهم می کنند. نهایتاً برون دادهای قدرت باید در مقایسه با درون دادهای قدرت بسیار بیشتر باشد. در واقع پیام مدل مدلسکی در این مرحله این است که به حال آن دولت باید گریست که دخلش بود
نوزده و خرجش بیست. به عقیده مدلسکی محافظه کاری اعتدال و آرمان گرایی دولتها بستگی به میزان برون داد قدرتی است که تولید می شود.
نمودار ۱۳ ارزیابی درون دادها و برون دادهای قدرت
مقابله این تبدیل و تبدیل به صورت درون دادها و برون دادهای قدرت به صورت عینی چگونگی ارتقای منافع را در قالب استراتژی ملی به وضوح نه می دهد. این امر موجب میشود تا سیاست گذاران خارجی مجبور و موظف به عملیاتی و کمی کردن هدفها و منابع سیاست خارجی شوند. در صورت ما شدن این طرح تا حد زیادی از تداخل ذهنیت ها در عینیتهای مربوط به سیاست خارجی جلوگیری می شود.
ک مثال ۱۱ کدام از یک مدلهای زیر بر نظریه عمومی سیستم ها دلالت آشکاری ندارد؟
پاسخ: گزینه ۳ مدلهای مدلسکی هربرت سایمون و اسنایدر بر پایه مفهوم نظریه عمومی سیستم هاست. پاسخ: گزینه ۳ مدلهای مدلسکی هربرت سایمون و اسنایدر بر پایه مفهوم نظریه عمومی سیستم هاست.
مثال :۱۲ چه کسانی عقلانیت مطلق گرایانه اسنایدر را تعدیل کردند؟
پاسخ: گزینه «۴» عقلانیت مطلق گرایانه اسنایدر را عقلانیت محصور در مدلهای تصمیم گیری سایمون و آلیسون تعدیل می کند.
مدلهای مبتنی بر تلفیق دو سطح تحلیل ارائه این مدل ها دو ویژگی دارد؛ تغییر متدولوژیک که حاکی از ضرورت پیوند بین دو سطح تحلیل خرد و کلان است. اگرچه صحت و سقم به کارگیری این سطح تلفیقی بحثی است در فلسفه علم ولی در این مدلها بیشتر جنبه های روش شناختی آن مورد بحث بوده است تا مسئله شناخت شناسی آن ویژگی دیگر این نوع مدلها آن است که سعی دارد بین آرمان گرایی و واقع گرایی رهیافت سنتی نیز پیوند برقرار کند گرایشهای ذهنی نظریه پرداز معمولاً مبنایی فلسفی دارد. اگرچه شناخت علمی با شناخت فلسفی تفاوت دارد ولی هر نظریه پرداز در طرح های نظری خود به نحوی از شناخت فلسفی خویش نیز الهام می گیرد. با عنایت به این دو ویژگی است که رهیافت جدیدی در بیشتر حوزه های علمی به وجود می آید که به آن رهیافت فوق رفتاری می گویند. ۱ مدل مایکل برچر و همکاران
مدل مایکل برچر و همکاران به عنوان یکی از بارزترین نمونه ها از چهارچوبهای سیستماتیک در مورد سیاست خارجی درآمده است. نظریه پرداز مزبور، طی دهه گذشته به ماهیت اصولی این مدل پایدار مانده است. نمودار شماره ۴ مقاد مدل برچر را نشان می دهد.
نمودار ۱۳ محل پرچر و همکاران
راهنمای نمودار شماره ۴
(الف) صحنه های محیطی و داخلی
۱ خارجی
ج حکومت جهانی
ت تبعی
نده تبعی دیگر
مل مسلط دو جانبه گفت: گروه ذی نفوذ
در دوجانبه طرح سیستماتیک برچر و همکاران در نظریه پردازی سیاست خارجی به وجهی است که توانسته به اکثریت نیازهای مربوط به سیاست خارجی از جمله دو فاز کامل از چهار فاز مختلف چهارچوب مطالعاتی سیاست خارجی پاسخگو باشد. همان طور که نمودار شماره ۴ نشان میدهد سیاست خارجی زمانی به اوج موفقیت خود میرسد که محیط روان شناختی تصمیم گیری با محیط عملیاتی یکسان باشد برچر و همکاران با استفاده از این تقسیم بندی موجب پویایی هر چند مبهم طرح نظری خود شده اند. البته برچر و همکاران سعی داشته اند برای پرهیز از کلی گوییهای ذهنی در محیط عملیاتی خارجی و داخلی را به ترتیب به اجزای توان نظامی توان اقتصادی ساخت سیاسی گروه های ذی نفوذ و همچنین نخبگان رقیب تقسیم کنند. در فاز اجرایی نیز آنان تصمیمات سیاست خارجی را به حوزه های موضوعی چهارگانه نظامی – امنیتی سیاسی – دیپلماتیک توسعه اقتصادی و بالاخره فرهنگی – منزلتی تقسیم می کنند. نمودار شماره ۴ چگونگی فعل و انفعال بین فازهای مختلف را تحت تأثیر محیطهای عملیاتی نشان میدهد. به علاوه وجود ارتباطات به عنوان بازخوران این دستگاه سیستماتیک نقش ارزنده ای در پویا کردن سیستم مورد نظر برچر و همکاران ایجاد میکند هر چند که نتایج حاکی از این پویایی مبهم است. بعدها برچر طرح خود و همکارانش را برای ارزیابی سیاست خارجی رژیم صهیونیستی (اسرائیل) به کار گرفت او سعی کرد تا با استفاده از چهارچوب نظری فوق عناصر اصلی نظام سیاست خارجی رژیم صهیونیستی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. به نظر برچر چهارچوب نظری فوق میتواند به تولید فرضیه های مناسب درباره ماهیت نظام سیاست خارجی و رفتار سیاست خارجی این رژیم یاری دهد. طبق نمودار شماره ۴ و توضیحاتی که در مورد مدل برچر ارائه شد. این موضوع مشخص است که حداقل عناصر تشکیل دهنده محیط های عملیاتی و فاز اجرایی مورد نظر آنها ایستا هستند. این ایستایی موجب شده است تا به تغییرات احتمالی در مؤلفه ها توجه نشود.
نکته ۷ برای مطالعه بهتر مدل برچر و همکاران فهم مفروضات زیر لازم است.
ا ذهنیت تصمیم گیرندگان باید بتواند همانند آیینه بازتاب عینیت محیطی باشد -۲ اهمیت نقش ارتباطات در تصویر و تفسیر محیط ۳ اهمیت توجه به محذورات ناشی از محیط بین الملل و مقدورات داخلی – چند لایکی منشأ تهدیدات و لایه های قدرت ۵ عوامل متعدد تأثیر گذار بین المللی و داخلی بر سیاست خارجی ۶ گوناگونی تصمیمات و تأثیرات مختلف آن
ک مثال ۱۳ در مدل مایکل برچر محیط از چند بعد بررسی می شود؟ د از چند بعد بررسی
ک مثال ۱۳ در مدل مایکل برچر محیط از چند بعد بررسی می شود؟ د از چند بعد بررسی
پاسخ: گزینه (۲) سیستم مورد نظر برچر دو فاز دارد میان نهاد و اجرا
ک مثال ۱۴ کدام یک از توضیحات زیر از ویژگی های مدل برچر نیست؟
(۱) در نظر گرفتن چهارچوب مطالعاتی سیاست خارجی به صورت یک کلیت سیستماتیک
(۲) در نظر گرفتن نظام سیاست خارجی به صورت دینامیک
(۳) وابستگی میان اجزای نظام و متغیرهای مورد نظر در آن
(۴) در نظر گرفتن عوامل ظاهری داخلی و خارجی به عنوان متغیرهای واسطه که خود تابعی از عوامل بنیادی ساختار سیاسی و اقتصادی – اجتماعی کشور هات
پاسخ: گزینه «۴» به طور کلی در مدل برچر و همکاران به وجود بهار ویژگی خاص میرسیم اول اینکه برچر و همکاران چهارچوب مطالعاتی سیاست خارجی را به صورت یک کلیت سیستماتیک در آورده اند. دوم آنکه آنان سعی کرده اند تا حد زیادی نظام سیاست خارجی را به صورت دینامیک مورد مطالعه قرار دهند. در این راستا آنان طرح سیستماتیک خود را به وجهی در آورده اند که حاکی از یک پویش مداوم بین محیط روان شناختی تصمیم گیرندگان و دو صحنه داخلی و محیط عملیاتی باشد. به طور کلی طرح مزبور حاکی از آن است که سیستم به طور مداوم به یک محرک خارجی متغیر و انطباق ساز عکس العمل نشان میدهد. سوم اینکه پویش تصمیم گیری مورد نظر در طرح مزبور به شکلی است که تحولات محیطی را از طریق بازخوران وارد دستگاه نظام مطالعاتی سیاست خارجی میکند و بالاخره ،آنکه اجزای نظام و متغیرهای مورد نظر در آن متقابلاً به هم وابسته اند و مداوماً به هم واکنش نشان میدهند.
۲ مدل پیش نظریه روزنا
تحلیل مدلهایی که روزنا ارائه میکند از مدلهای مبتنی بر تلفیق دو سطح است که به نامهای پیش نظریه و طرح پیوستگی مشهور شده اند. در هر دو مدل روزنا سعی کرده است چهارچوبی تحلیلی برای ارزیابی سیاست خارجی ارائه دهد. با این نیت دانشمندان مزبور عوامل متفاوت تأثیر گذار بر شکل گیری و موفقیت سیاست خارجی را بررسی میکنند در واقع طرح پیوستگی شرح تفصیلی طرح پیش نظریه وی است. گرچه وی در هر یک از دو طرح به ظرافت ها و ریزبینی های موشکافانه ای دست زده است ولی به طور کلی در طرح وی به چهار عامل داخلی و نهایتاً عامل ساختار نظامی نظام بین المللی توجه شده است در طرح تفصیلی پیوستگی او صرفاً سعی کرد نمادهای مختلف و موجود در هر عامل تأثیر گذار را شناسایی کند. روزنا در طرح پیش تئوری خود سعی داشته است که زمینه را برای نوعی تبیین منطقی در سیاست خارجی فراهم کند. وی معتقد است که عوامل ظاهری داخلی فرد، نقش حکومت و اجتماع و خارجی متغیرهایی واسطه ای هستند که خود تابعی از عوامل بنیادی ساختار سیاسی – اقتصادی اجتماعی و کشورها و نوع سیاست آنها محسوب میشوند. بنابراین از سطح ظاهری عوامل تأثیر گذار بر سیاست خارجی باید فراتر رفت و متغیرهای عمده تر را نیز مورد توجه قرار داد. در طرحی که روزنا میدهد متغیرها به شکل زیر تقسیم میشوند.
متغیرهای مستقل ساختار سیاسی – اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی کشور و نوع سیاست آن
متغیرهای واسطه ای توالی های مختلف از دو دسته عوامل محیطی داخلی و محیطی به شکل عوامل فردی نقش اجتماعی و حکومتی در صحنه داخل و ساختار نظام بین الملل
متغیر وابسته سیاست خارجی
ک مثال ۱۵ کدام یک از گزینه های زیر متغیر مستقل برای مدل پیش نظریه روزنا در نظر گرفته نمی شود؟
(۱) ساختار سیاسی
پاسخ: گزینه «۳» متغیرهای مستقل مدل پیش نظریه روزنا عبارت اند از ساختار سیاسی – اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی کشور و نوع سیاست آن
پاسخ: گزینه «۳» متغیرهای مستقل مدل پیش نظریه روزنا عبارت اند از ساختار سیاسی – اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی کشور و نوع سیاست آن ک مثال ۱۶ کدام یک از گزینه های زیر به عنوان متغیر وابسته برای مدل روزنا در نظر گرفته می شود؟
(۲) ساختار اجتماعی
(۴) ساختار نظام بین الملل
پاسخ: گزینه «۱» در مدل روزنا سیاست خارجی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است.
همان طور که تقسیم بندی فوق و نمودار شماره ۵ نشان میدهد متغیرهای مستقل خود به دو دسته ساختار و رفتار سیاست خارجی تقسیم می شود. در حوزه ساختار چهار عامل قدرت سیاسی اقتصاد جامعه و فرهنگ مورد توجه است. کشورها از لحاظ قدرت سیاسی به دو گروه بزرگ و کوچک تقسیم میشوند. هر یک از این دو نوع قدرت میتوانند دارای قدرت انطباق اقتصادی با عدم توانمندی اقتصادی باشند. بنابراین با افزوده شدن توانمندی اقتصادی قدرت های سیاسی به چهار دسته تقسیم میشوند ۱ قدرت بزرگ با اقتصاد پیشرفته – قدرت بزرگ با اقتصاد عقب افتاده – قدرت کوچک با اقتصاد پیشرفته -۴ قدرت کوچک با اقتصاد عقب افتاده هر یک از این چهار قدرت از لحاظ اجتماعی نیز ممکن است به دو گروه باز و بسته تقسیم شوند. چنانچه جامعه توانسته باشد سازوکاری خودکار ایجاد کند تا به مقتضای نیاز به انطباق با محیط نخبگان گوناگون طی یک برهه خاص مدیریت را در اختیار گیرند. در آن صورت سیستم باز است. برعکس چنانچه نخبگان فاشیست قدرت طلب محافظه کار اقتدار طلب یا غیر متخصص سعی کنند با لطایف الحیل یا از سر جهل نظام اجتماعی را به مقتضای حفظ یک گروه یا فردی خاص از تصمیم گیرندگان تنظیم کنند در آن صورت نظام اجتماعی بسته و کاستی شده و قدرت انطباق خود را از دست میدهد بنابراین هشت نوع جامعه مختلف و متمایز از هم به وجود می آیند.
مثال ۱۷ منظور از باز یا بسته بودن اجتماع در مدل پیش نظریه روزنا چیست؟
(۱) وجود یا عدم وجود تغییر خودکار نخبگان جامعه در سطوح مختلف مدیریتی
(۴) عدم سازگاری سیاست داخلی و سیاست خارجی
پاسخ گزینه «۱» در مدل روزنا باز یا بسته بودن اجتماع نشان دهنده وجود یا عدم وجود تغییر خودکار نخبگان جامعه در سطوح مختلف مدیریتی است. هر یک از این هشت نوع جامعه خود ممکن است فرهنگی رسوخ پذیر یا رسوخ ناپذیر داشته باشند. جامعه رسوخ پذیر جامعه ای است که به دریافت اطلاعات عکس العمل مثبت نشان میدهد. بنا به اعتقادات فلسفی ممکن است جامعه مستقیماً خود را با مقتضیات جدید وفق دهد آزاداندیشی علمی و فرهنگی چنین مقتضایی دارد. منظور روزنا از رسوخ پذیری اشاره به جوامع غربی است. در مقابل جوامع ایدئولوژیک و جزم گرا قرار میگیرند که نسبت به محیط ذهنیتی از پیش تعیین شده و لایتغیر دارند در این جوامع رسوخ ناپذیری فرهنگی حاکم است. وجود رسوخ پذیری موجب میشود تا جامعه در دام موهوماتی ذهنی گرفتار نیاید، بلکه با عنایت به تحولات محیطی قدرت انطباق پیدا کند. به هر حال با این تقسیم بندی ۱۶ کشور مختلف به وجود می آید از لحاظ رفتاری روزنا سیاست کشورها را به سه دسته مسائل منزلتی مسائل مادی و مسائل دیگر تقسیم میکند مسائل منزلتی معادل همان سیاستهای حاد وجودی و احتمالاً بحران زاست. این دسته از مسائل مورد مذاکره و مجادله قرار نمی گیرند کشورها حاضرند برای حفظ این ارزشها به جنگ متوسل شوند در مقابل این دسته از اهداف حوزه موضوعی مربوط به منابع مادی غیر انسانی قرار میگیرند. این دسته از اهداف تهدید وجودی علیه بازیگر ایجاد نمیکند بلکه هدف از توسل به این اهداف ارتقای کیفیت زندگی است. بدین لحاظ بازیگران مایلند نسبت به کم و کیف آن مذاکره کنند نهایتاً مسائل دیگر حوزه موضوعی سومی است که توجه روزنا را به خود جلب میکند. این دسته از موضوعات میتواند محدود به هر یک از موضوعات غیر حساس غیر وجودی یا بی اهمیت تلقی شود. در این صورت بازیگران چندان حساسیتی نسبت به چگونگی کم و کیف آن نشان نمیدهند برعکس ممکن است مسائل دیگر تلفیقی از دو حوزه موضوعی دیگر باشد. در این صورت فشار تصمیم گیری آنچنان زیاد میشود که ترتیب اهمیت عوامل تأثیرگذار به وضعی جبری در می آید و بازیگر خود را چندان قادر به تصمیم گیری مناسب نمی بیند. بنابراین این دو وضعیت متعارض در یک خانه جمع بندی شده اند از تلفیق شانزده کشور و سه نوع حوزه موضوع پرستیژی مادی و تلفیقی ۴۸ نوع سیاست مختلف به وجود میآید اینکه کدام یک از عوامل تأثیرگذار متغیر واسطه ای پنج گانه فردی نقشی حکومتی اجتماعی با محیطی بیش از دیگر عوامل بر شکل گیری سیاست گذاری تأثیر میگذارد مهمترین هدف روز ناست بدان امید که به مدل او قدرت تبیین کنندگی اعطا کند.
ک مثال ۱۸ این عبارت تعریف کدام یک از انواع جامعه است؟ جامعه ای که به دریافت اطلاعات عکس العمل مثبت نشان دهد.
پاسخ: گزینه «۲» جامعه رسوخ پذیر جامعه ای است که به به دریافت اطلاعات عکس العمل مثبت نشان دهد.
نکته : برای مطالعه بهتر مدل پیش نظریه» روزنا فهم مفروضات زیر لازم است.
اهمیت سطح تحلیل تلفیقی و توجه به محذورات بین المللی و مقدورات داخلی – اهمیت مسائل تاریخی برای رهایی از ذهنی گرایی در اندیشه مدرسی تمایز نقش قدرتهای بزرگ و خرسند از وضع موجود با قدرتهای کوچک و ناخرسند از وضع موجود – اعتقاد به تأثیر عوامل سیاسی، اقتصادی اجتماعی و فرهنگی بر سیاست خارجی هـه اعتقاد به اینکه جایگاه عوامل تأثیر گذار داخلی ناشی از منزلت سیاسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین نوع سیاست خارجی است. در اعتقاد به منزلت متفاوت عوامل تأثیر گذار به شرح مقابل الف – متغیر مستقل نوع قدرت نوع اقتصاد، نوع جامعه و نوع فرهنگ ب – متغیر واسطه ای نوع سیاست ج – متغیر وابسته چگونگی بافت ترکیبی عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی
ک مثال ۱۹: جامعه ای که نسبت به محیط ذهنیتی از پیش تعیین شده و لایتغیر دارد بیانگر کدام یک از گزینه های زیر است؟
(۱) جامعه ایدئولوژیک و جزم گرا
(۲) جامعه اقتصاد محور
پاسخ: گزینه «۱» در مقابل جوامع رسوخ پذیر جامعه ایدئولوژیک قرار دارد که نسبت به محیط ذهنیتی از پیش تعیین شده و لا تغییر دارد.
به نظر روزنا، ترتیب و ترتب این عوامل پنج گانه در اختیار سیاست گذاران نیست. بنا به مقتضای متغیرهای مستقل نوع کشوری و حوزه های موضوعی میزان اهمیت و تأثیر هر یک از متغیرهای واسطه ای به متغیر وابسته – سیاست خارجی – مشخص میشود برای نشان دادن این تحولات نسبت به مورد، حوزه موضوعی سیاست هر یک از متغیرهای پنجگانه مذکور را از بالا به پایین به شکلهای مختلف ردیف کرده است. بررسی یافته های تجربی روزنا از نوعی نظم قانونمند حکایت دارد. در سطح افقی هر چه از سمت راست جدول به سوی سمت چپ آن یعنی از قدرت بزرگ با اقتصاد پیشرفته با جامعه باز و فرهنگ رسوخ پذیر به سوی قدرت کوچک با جامعه بسته و فرهنگی رسوخ ناپذیر پیش میرویم از نقش عام گرای نهادین کاسته و به میزان تأثیر جبریتهای محیطی یا خودکامگیهای فردی افزوده میشود. در سطح عمومی جدول نیز میزان مشارکت هر یک از متغیرها در هر یک از ۴۸ حوزه موضوع از فرهنگ ها جوامع، اقتصادها و قدرتهای مختلف کوچک و بزرگ نیز موجد همان یافته افقی است. نمودار شماره ۵ این ظرافت را نشان میدهد.
مدل طرح پیوستگی روزنا
پس از طرح پیش نظریه روزنا سعی کرد با ارائه طرحی جدید ضعفهای اثر پیشین خود را کاهش دهد ابهامی که در تقسیم بندی متغیرهای سه گانه مستقل واسطه ای و وابسته وجود داشت احتمالاً روزنا را برای ارائه طرح جدید مجاب کرد به منظور رفع ابهام فوق روزنا نسعی کرد دو حوزه توصیفی و تبیینی اثر پیشین خود را از یکدیگر جدا سازد. با این حال وی به دو اصل موضوع نظریه سیستم ها و پیوستگی دو سطح تحلیل پایدار ماند. در طرح پیوستگی همپای طرح پیوستگی هانتریدر روزنا به بحث درباره اتصال و مبادلات بین دو حوزه داخلی و خارجی سیاست خارجی می پردازد. وی در این طرح مشروح و تجربی خود مرحله آغازین و آخرین اتصال را برون داد و درون داد نامید هر یک از این مراحل آغازین برون داد یا آخرین درون داد از یکی از دو مبدأ محیط یا جامعه سیاسی نشست میگیرند یا بدانها ختم میشوند بنابراین از این دو مبدا برون داد و دو مدخل درون داد جمعاً چهار اتصال به وجود می آید. با احتساب اینکه هر یک از چهار نوع اتصال فوق میتوانند تعمدی روزنا آنها را مستقیم میخواند یا برعکس پیش بینی نشده باشند که روزنا آنها را غیر مستقیم میخواند بنابراین هشت اتصال به وجود میآید روزنا برای موارد ویژه ای که رابطه اتصالی از دو سطح محیطی و داخلی در دو سطح برون داد و درون داد تشکیل میشود. تحت عنوان اتصال مرکب نام میبرد بنابراین جمعاً به ۹ مورد اتصال در سیاست خارجی قاتل است. نموداره شش مورد اتصال ساده را نشان می دهد که با مورد اتصال مرکب جمعاً ۹ مورد میشوند. نکته ۹ در حوزه توصیف روزنا ادعا میکند که سیاست خارجی فرایندی است که از دو بخش تشکیل میشود یک قسمت خروجی و تصمیم است که از مبدا صادر میشود و قسمت دیگر ورودی است که محل دریافت خروجی صادره مزبور است. با این توصیف روزنا مرحله آغازین در سیاست خارجی را برون داد و مدخل دریافت را درون داد می نامند.
هر یک از این اتصالات ممکن است سه نوع پویش مختلف زیر را داشته باشند.
۱ پویش رخنه ای یک بازیگر مستقیما به خود اجازه میدهد تا در تخصیص آمرانه ارزشهای دیگر بازیگران شرکت کند مثلاً آمریکا به خود اجازه می دهد تا دیگر کشورها را از داشتن سلاح اتمی محروم کند.
پویش عکس العمل حاکی از رفتار خارجی یک بازیگر به مقتضای پاسخگویی به یک درون داد از خارج است مانند عکس العمل جامعه اروپا به فتوای امام خمینی (ره) راجع به قتل سلمان رشدی و نیز عکس العمل شورای امنیت در قبال برنامه هسته ای ایران در قالب قطعنامه های پیایی
پویش تقلیدی با مشاهده تحول در یک بازیگر سیاست گذاران رقیب سعی در ایجاد همان تحول در خود میکنند مانند سرمایه گذاری عراق روی موشکهای اسکاد به متعاقب استفاده ایران از مدل دستکاری شده آن هر کدام از ۹ مورد اتصال فوق ممکن است در قالب یک یا ترکیبی از سه پویش فوق در آیند.
ک مثال ۲۰ آمریکا به خود اجازه میدهد تا دیگر کشورها را از داشتن سلاح اتمی محروم کند این عبارت به کدام گزینه اشاره دارد؟
ک مثال ۲۰ آمریکا به خود اجازه میدهد تا دیگر کشورها را از داشتن سلاح اتمی محروم کند این عبارت به کدام گزینه اشاره دارد؟
پاسخ: گزینه (۴) پویش رخته ای یک بازیگر مستقیماً به خود اجازه میدهد تا در تخصیص آمرانه ارزشهای دیگر بازیگران شرکت کند، مثل موضع آمریکا در عدم واگذاری سلاح اتمی به دیگر کشورها
هر کدام از ۹ مورد اتصال در نمودار شماره ۶ ممکن است در قالب یا ترکیبی از سه پویش فوق در آیند. بنابراین درون داد – برون دادهای منصوره جمعه ۲۷ مورد میشوند. این ۲۷ مورد توصیف کننده وضعیتهای مختلفی است که هر خط مشی خاص سیاست خارجی ممکن است به خود بگیرد. برای مثال، مسئله شیوع تصاویر ماهواره ای که در ایران به عنوان تهاجم فرهنگی مشهور و به همین خاطر ممنوع شد را میتوان برای تشریح نقطه نظرهای وضعی مورد نظر روزنا به کار گرفت. آنچه مورد اختلاف نیست این است که برنامه های ماهواره ای از مبدا شروع میشود و فعلاً آسمان ایران و کلا فضای جهانی را زیر پوشش قرار می دهد. مورد اختلاف این است که مبدا این تحول از کجاست؟ محیط یا یک جامعه سیاسی خاص در شناسایی این مبدا دو سؤال مهم دیگر نیز وجود دارد. سؤال اول این است که این اثر که به عنوان یک درون داد وارد فضای جامعه سیاسی ایران شده عامدانه یا غیر عامدانه از مبدا محیطی (بین المللی) و یا جامعه سیاسی خاص (مثل آمریکا) صادر شده است. پژوهشهای عینی نشان خواهند داد که آیا پدیده های ماهواره دستاورد تحولات محیطی است و سپس عامدانه یا غیر عامدانه از سوی محیط در فراسوی جهانی گسترده شده یا اینکه مبدا آن جامعه سیاسی است که در اثر یک اقدام عامدانه یا غیر عامدانه چنین تحولی را حادث شده است؟
پژوهشهای دیگری هم باید انجام شود. هدف از این مجموعه پژوهشهای جدید این است که مشخص شود آیا این درون داد جامعه سیاسی جای پایی در محیط بین المللی هم پیدا کرده است یا خیر؟ سؤال تکمیلی این است که مثلاً چنانچه مقصد و ده سرانجام سیاست است تصاویر ماهواره ای عامدانه علیه جامعه سیاسی خاصی چون ایران بوده به طور غیر مستقیم وارد محیط بین المللی هم شده است یا خیر؟ تماس این مزمن هم صدق میکند که معلوم شد هدف عامدانه مثلاً تغییر ماهیت قدرت در سطح محیطی از نظامی به دانش فنی و ارتباطات بوده که به طور غیر مستقیم فضای جامعه سیاسی ایران را هم گرفته است. اگر ویژگی مستقیم و غیر مستقیم هر دو سطح جامعه سیاسی و محیطی را هم در مبدا آغازین و هم در مدخل درون داد بپوشاند، در آن صورت پویش مرکب خواهد بود که پیچیدگی خاص خود را دارد. هر یک از این پویشهای نه گانه ممکن است رخنه ای عکس العملی یا تقلیدی باشند. چنانچه اتصال اقدامی آغازین باشد به آن پویش رخته ای و چنانچه اقدام در پاسخ دفاعی به یک اقدام باشد به آن پویش عکس العملی و چنانچه اقدام، حالت مقابله به مثل اشته باشد به از ان پویش تقلیدی می؟ گویند. نتیجه حادث از این شرح اجمالی این است که چنانچه ایران مایل باشد ماهیت و مبدا یا کم و کیف ارسال تصاویر ماهواره ای را پیدا کند و به توصیف دقیق برسد لازم است ۲۷ پژوهش دقیق انجام دهد.
پس از آنکه ماهیت یک اقدام سیاست خارجی مشخص و به دقت وصف شد نوبت به تبیین میرسد. مدل پیوستگی روزنا صرفاً محقق را قادر می سازد تا در چهارچوب مفهومی بسته ای که فراهم آمد با جستجوی میزان تأثیر عوامل تأثیر گذار و احتمالاً ارزیابی امکان موفقیت یا عدم موفقیت آن را مشخص کند. روزنا در چهارچوب مدل ۲۴ عامل داخلی و شش مؤلفه محیطی خارجی را در شکل گیری و موفقیت به کلام ها تریدر امکان پذیری سیاست خارجی مؤثر می داند. البته وی تذکر میدهد که بنا به وضعیت داخلی جوامع و مؤلفه های محیطی میتوان اجزای این طرح را تعدیل کرد طرح روزنا قابلیت کمی شدن اطلاعات را نیز دارد. زمانی که ماهیت یک اقدام سیاست خارجی طی پژوهشهای بیست و هفت گانه مشخص شد میتوان متغیرهای مؤثر بیست و چهار گانه داخلی و ششگانه محیطی را از لحاظ کمی ارزش گذاری کرد مثلاً بنا به موقعیت ویژه و موردی پژوهشهای مقتضی انجام میشود تا ارزش کمی هر یک از متغیرها معلوم شود. فرض کنیم پژوهشها نشان داده اند که عدد ۳ رقم مناسبی است که میتوان مقیاس هر یک از متغیرهای تأثیر گذار داخلی و خارجی دانست. حال چنانچه میانگین ناشی از مجموع متغیرهای داخلی ۳ باشد امکان پذیری سیاست در صحنه داخلی بسیار زیاد است. عدد صفر و ۳ به ترتیب بی خاصیت بودن و ناموفق بودن مشی سیاست را در داخل می نمایانند. در صحنه محیطی نیز همین قانون میتواند صدق کند. در صورتی که عدد بتواند بیانگر دامنه تأثیر متغیرهای محیطی باشد در آن صورت عدد ۳ امکان پذیری سیاست را در صحنه خارجی نشان میدهد و چنانچه عدد به ترتیب صفر و ۳ باشد، امکان موفقیت سیاست خارجی در صحنه محیطی به ترتیب هیچ با توام با شکست کامل خواهد بود.
میانگین عدد به دست آمده از صحنه داخلی و صحنه بین الملل از موفقیت لغو بودن با شکست سیاست خارجی حکایت دارد. مدل پیوستگی روزنا بسیار پیچیده است. به نظر روزنا در محیط داخلی ۲۴ زمینه و در چهار مقوله کلی نخبگان نهادها ایستارها و پویشها و در محیط خارجی، شش محیط فرعی – مجاوره ای منطقه ای منابع نژادی سازمانی و جنگ سرد بر موفقیت یا شکست سیاست خارجی تاثیر میگذارد به یمن ارزشهای کشی که به عوامل تأثیر گذار دادیم میتوان میزان موفقیت یا شکست هر یک از موارد اتصال را پیش بینی کرد. خلاصه اینکه ۲۷ شکل اتصال محتملی که هر اقدام سیاست خارجی ممکن است به خود بگیرد باید ۲۴ بار از لحاظ عوامل داخل و شش بار از لحاظ عوامل محیطی خارجی مورد ارزیابی قرار گیرد تا با عنایت به میانگین ارزش کمی به دست آمده معلوم شود که سیاست خارجی مقرون با موفقیت است یا محکوم به شکست روزنا در مقاله ای دیگر، ضمن اذعان به ضعف طرح های تئوریک پیشین خود اظهار داشت صرف طبقه بندی اجزای محیط نمیتواند زمینه مفهومی و نظری لازم را برای مباحث سیاست خارجی فراهم آورد. بنابراین او در جهت تعمیق طرح های پیشین خود در مقاله ای که در سال ۱۹۷۲ به چاپ رساند، سعی کرد دینامیک کنش و واکنش عناصر محیطی و سنت فرهنگی تاریخی جوامع را در قالبی نظری تنظیم و تدوین کند.
نکته اصلی و محوری این مقاله آن است که متعاقب تحول در دینامیسم توسعه چون شرایط عینی جوامع تغییر میکند با مقتضای مهارت ها و ایستارهای مرتبط با آن نهادهای جدیدی هم خلق میشوند. این مجموعه عوامل ضرورتاً جایگزین عوامل رقیب پیشین نمیشوند بلکه در کنار آنها محیط پیچیده تری را برای شکل گیری و اجرای منش رفتاری جامعه در داخل و خارج به وجود می آورند در این محیط جدید نیروهای گذشته و حال با نوعی داد و ستد منازعه آمیز یا برعکس همزیستی مسالمت آمیز یا احتمالاً ترکیبی از این دو درگیر میشوند که در نتیجه بر منش رفتاری جامعه تأثیر خواهند گذاشت. وی معتقد بود تجزیه و تحلیلهای عمودی یا افقی پیشین نمیتوانند این پیچیدگی جدید اجتماعی و منش رفتاری ناشی از آن را به طور دقیقی منعکس کنند و این ضعف عامل بی اعتباری طرح های پیشین میشود. به منظور رفع این وضعیت نظری روزنا تجزیه و تحلیل مورب را پیشنهاد کرد که تلفیقی از دو نوع تجزیه و تحلیل عمودی و افقی بود در این مورد راه حلهای موقتی جانشین اقدامات منسجم و برنامه ریزی شده میشود. همچنین روزنا نتیجه می گیرد که تجزیه و تحلیل های سیاست خارجی عمودی و افقی کفاف مقصود را نمیکنند و لذا باید از تجزیه و تحلیلهای مورب در این مورد استفاده کرد.
نکته ۱۰: تجزیه و تحلیل افقی به بررسی عوامل محیطی همزمان می پردازد. این نوع تحلیل مناسب موارد بحرانی است. تجزیه و تحلیل عمودی حاکی از فعالیتهای سیاست خارجی در طول زمان است. این تجزیه و تحلیل تأثیر تصمیم گیری و تصمیم سازی سیاست خارجی را بر تصمیمات فعلی نشان میدهد. تجزیه و تحلیل مورب از دیالکتیک تلفیق دو مورد فوق حاصل میشود.
تست های طبقه بندی شده فصل یازدهم
۲ کدام یک از اندیشمندان ذیل نگرش سیستمی به روابط بین الملل نداشته اند؟
مدل روند سازمانی در تصمیم گیری بر این اعتقاد است که حکومت یک کشور مجموعه ای
(۱) یکپارچه
سه مدل تصمیم گیری مورد نظر گراهام آلیسون را فقط ذکر کنید و یکی از این مدلها را در سه جمله توضیح دهید. در چهارچوب رویکرد تصمیم گیری تعارض
(۱) ناشی از ویژگیهای ساختاری نظام بین الملل است.
(۲) از ناهمگونی بازیگران بین الملل نشئت می گیرد.
(۳) بر اثر به هم خوردن نسبی موازنه قدرت حاصل میشود. (۴) یک فرایند سیستمیک نیست.
۹ بر اساس تجزیه و تحلیل هربرت سایمون» اتخاذ تصمیم های عقلایی نتیجه منطقی ………. است.
دو مقوله ارزش و واقعیت
که ۱۰ با نگاه برچر و دیگر اندیشمندان تصمیم گیری نگاه استراتژیک متضمن تقدم ……… است.
(۲) محیط عملیاتی بر محیط زهنی
۱۲ در کدام یک از مدلهای بررسی سیاست خارجی رفتار دولتها از لحاظ کیفیت واکنش آنها نسبت به محدودیتها موانع با فرصت هایی که
ک ۱۳ در مدل مختلط تصمیم گیری سعی میشود به نوعی نارسایی های موجود در مدل های زیر کاهش پیدا که
(۱) پینش اضافی و فزاینده
ک ۱۴ مدل بوروکراتیک – سازمانی در تحلیل سیاست خارجی از سوی چه کسی مطرح شد؟
که ۱۵ در دیدگاه اسنایدر مهمترین عامل شکل دهنده به کنش های بین المللی کدام است؟
فرد تصمیم گیرنده
مدرسان شریف
فصل دوازدهم
اهداف منافع و جهت گیریها در سیاست خارجی
تحلیل سیاست خارجی هدفها منافع و جهت گیری ها
تحلیل سیاست خارجی هدفها منافع و جهت گیری ها
به تعامل مجموعه بازیگران سیاسی در محیط بین المللی نظام بین المللی گفته میشود. در این مجموعه بعضی از بازیگران قوی قادر به تغییر قواعد بازی به نفع خود هستند و روابط آنها با دیگر بازیگران از عواملی چون تعارضات ناشی میشود و از کسب منافع یا همکاری ها و توافقات برای تحقق اهداف تأثیر می پذیرد. الگوی حاکم بر این روابط در هر دورانی بنا به شرایط و موقعیت هر بازیگر فرق میکند. به این دلیل که قدرت بازیگران و رفتار آنها در چهارچوب اتحادها و ائتلاف ها دانم در حال تغییر کردن است بیشتر نظریه پردازان روابط بین الملل دولتها را بازیگران اصلی سیاست بین الملل تلقی می کنند و ما نیز جهت گیری ها منافع و اهداف آنها را در چهارچوب سیاست خارجی مورد بررسی قرار میدهیم هر چند برداشتهای گوناگونی از سیاست خارجی وجود دارد.
مثال : به تعامل مجموعه بازیگران سیاسی در محیط بین المللی گفته میشود.
(۳) سیاست خارجی
پاسخ: گزینه «۱» به تعامل مجموعه بازیگران سیاسی بین المللی، نظام بین المللی می گویند.
برداشت های متفاوتی در مطالعه سیاست خارجی وجود دارد. بر اساس برداشت نخست سیاست گذاری خارجی دولت ها بر مبنای هنجارها، ارزشها و سلیقه های سیاست گذاران صورت میگیرد. این وضع ممکن است در شرایط و مقتضیات متفاوت دستخوش دگرگونی شود و در نتیجه سیاست خارجی داده های متفاوتی به دست دهد بر اساس این شیوه نگرش به سیاست خارجی عوامل ثابت تغییر ناپذیر در سیاست گذاری خارجی وجود ندارد و به قدرت رسیدن رهبران و احزاب جدید میتواند موجد دگرگونیهای عمده ای در داده های سیاست خارجی در چهارچوب هدفها منافع و استراتژی ها شود. همان طور که گفته شد. در این برداشت تصور میشود که عوامل تغییر ناپذیر در سیاست خارجی وجود ندارد و با تغییر و چرخش نخبگان سیاست خارجی نیز در چهارچوب هنجارها و ارزشها و سلیقه های این رهبران دستخوش دگرگونی و تغییر میشود و در نتیجه سیاست خارجی داده متفاوتی به ما عرضه میکند و سیاست خارجی از تداوم برخوردار نمی شود.
نکته بر این اساس چه با یک تغییر جهت ناگهانی در یک منطقه حساس موجب بحران شود و تشدید آن زمینه را برای برخورد جدی فراهم کند و در مراحل بعدی وضعیت نوینی در صحنه سیاست خارجی کشورها پدید آید.
در برداشت دوم بر خلاف برداشت اول استمرار و تداوم در اهداف و منابع ملی بعضی دولتها مشاهده میشود و با تغییر و چرخش نخبگان سیاست خارجی این کشورها دستخوش تغییر نمیشود. در این سیاست خارجی به برخی از عوامل ثابت مانند سنتهای تاریخی موقعیت جغرافیایی هنجارها و نیازهای داخلی و ویژگیهای ساختاری نظام بین الملل تأکید میشود برای مثال پس از جنگ جهانی دوم دولت کارگری بریتانیا به رغم انتقادات شدید به سیاستهای امپریالیستی حزب محافظه کار پس از روی کار آمدن از همین سیاستها و استراتژیها پیروی میکردند ولی باید بپذیریم که روشها و ابزارهای سیاست خارجی دستخوش تغییر و دگرگونی شده اند و به همین خاطر تصور میشود که در هر یک از گروه های نخبگان تغییر در استراتژی های کلان آنها پیش آمده است در حالی که اهداف سیاست خارجی بیشتر ثابت مانده است.
برداشت سوم تلفیقی از دو برداشت قبلی است که از یک بعد عوامل ثابت چون وضعیت جغرافیایی و سنتهای تاریخی و مختصات نظام بین الملل و از بعد دیگر عوامل تغییر پذیر حدوث انقلاب روی کار آمدن احزاب و نخبگان جدید با ارزشها و سلیقه های جدید است. به هر حال باید بپذیریم که در روند سیاست گذاری خارجی پاره ای از عوامل تعیین کننده جهت گیری دولتها دستخوش تغییر نمیشوند یا کمتر دستخوش تغییر قرار می گیرند، در حالی که بعضی از این عوامل به مرور دچار دگرگونی اساسی میشوند تا آنجا که ممکن است تعریفی جدید از منافع هدفها و استراتژی ها (سیاست خارجی ارائه شود. به هر حال به رغم تداوم نسبی پاره ای از عناصر سیاست خارجی به واسطه دگرگونیها و تحولاتی که در برخی از متغیرهای داخلی و نیز تحولاتی که در رفتار دیگران در طول زمان به وقوع می پیوندد باید در اولویتها تجدید نظر شود تا نوعی سازواری و انطباق با اوضاع دگرگون شونده داخلی و خارجی ایجاد شود. معیارهای مطلوب و نامطلوب بودن در سیاست بین الملل تابعی از تعاریفی است که از منافع ملی به دست داده میشود.
عوامل مؤثر بر تغییر اولویتها و دگرگونی در سلسله مراتب اهداف
اصولاً هر دولت سیاست خارجی خود را در جهتی تنظیم میکند که در نهایت اهداف آن دولت در رابطه با خواستهای امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی اش در کوتاه مدت یا بلند مدت تأمین شود. البته ناگفته نماند که هدفهای ملی در طول زمان به صورت ایستا و ثابت باقی نمی مانند و عوامل تغییر دهنده داخلی و خارجی باعث تغییر در هدفهای سیاست خارجی میشوند بدین ترتیب سلسله مراتبی برای اهداف ملی در نظر گرفته میشود. در بعضی مواقع ممکن است امنیت ملی مسائل توسعه اقتصادی و رفاهی مسائل فناوری یا مسائل ایدئولوژیک اولویتهای نخست سیاست خارجی تلقی شونده در حالی که با دگرگون شدن بعضی از شرایط لازم میشود نوعی جابه جایی در اهداف ملی صورت گیرد.
نکته ۲ به عنوان مثال زمانی برای اتحاد شوروی سابق ایدئولوژی صدور انقلاب و همبستگی میان نیروهای سوسیالیستی و انقلابی در اولویت نخست بود به گونه ای که تقویت بنیه دفاعی به عنوان پشتوانه ای برای تحقق آرمانهای فوق به شمار می رفت اما در دهه ۱۹۸۰ و اجرای طرح گلاستوست و پروستریکا ایدئولوژی اهمیت خود را از دست داد و توسعه اقتصادی و فناوری در بالاترین اولویت اهداف ملی این کشور جای گرفت.
عامل اول وجود گروه بندیهای اقتصادی سیاسی و اجتماعی در کشور است که هر کدام درصدد تخصیص منافع بیشتر برای برنامه هایی هستند که از نظر آنها مهم تلقی میشود. مثلاً یک گروه نظامی اولویت را به مسائل نظامی میدهد در حالی که گروه سیاسی، اولویت را در مسائل دیگر میبیند و یا گروه اقتصادی اولویت را به مسائل رفاهی میدهد. سرانجام نوعی سازش و توافق بر سر اولویتهای اهداف ملی حاصل میشود که نتیجه آن در بخشی از سیاست گذاری خارجی یک دولت تجلی میکند. چنانچه دیدگاههای متفاوت و متعارض نخبگان سیاسی دستگاههای تصمیم گیرنده در یک نقطه مشترک تلاقی نکند نظام با بحران تعیین هدف ملی روبه رو میشود که در این وضعیت هر یک از گروه بندیها بر سلسله مراتب خاص خود از اهداف ملی تأکید میکنند. تشدید این جهت گیریها و مناقشات باعث هدر دادن امکانات و منابع و تحلیل توان ملی میشود و سیاست خارجی کشور به لحاظ نداشتن سیاست خارجی مشخص تحت تأثیر استراتژیها و سیاستهای دیگران قرار میگیرد.
عامل دوم بالا بردن قدرت مانور واحد سیاسی است که عامل مهمی در تغییر جهت اهداف و جابه جایی اولویتهای اهداف محسوب میشود. با توجه به محیط پویای نظام بین الملل و تغییر در تعاملات رفتاری و دگرگونیهایی که در این محیط به وقوع می پیوندد دولتها باید ضمن برآورد دقیق امکانات بالقوه خویش و ارزیابی صحیح سایر بازیگران صرفاً به مسائل روز اکتفا نکنند، بلکه روابط آینده خود را در صحنه سیاست بین الملل با در نظر گرفتن عوامل متنوع تغییر پذیر مورد توجه قرار دهند نادیده گرفتن عوامل مزبور باعث به وجود آمدن عوارض نامطلوب می شود.
ک مثال ۲ کدام یک از موارد زیر باعث تغییر در اولویتها و دگرگونی سلسله مراتب اهداف ملی نمی شود؟
(۲) کشمکشهای داخلی میان نخبگان سیاسی
(۲) افزایش قدرت مانور
پاسخ: گزینه «۴» مهمترین عواملی که باعث تغییر در اولویتها و دگرگونی در سلسله مراتب اهداف ملی میشوند عبارت اند از: کشمکش های داخلی میان نخبگان سیاسی افزایش قدرت مانور رفع نیازهای داخلی و تغییر رفتار دیگر بازیگران منافع نخبگان از دلایل مهم نیست زیرا در سیستم سیاست گذاری و اولویت بندی اهداف یک سیستم حاکم است و منافع شخصی نخبگان تأثیر زیادی در اولویت بندی اهداف ندارد.
عامل سوم رفع نیازهای داخلی در جابه جایی اهداف ملی در سلسله مراتب هدفها مؤثر است. یکی از عوامل مؤثر در جهت گیری سیاست خارجی دولتها تامین نیازهای داخلی فناوری اقتصادی فرهنگی و امنیتی است که اولویت یافتن هر یک از احتیاجات مزبور باعث جابه جایی در سلسله مراتب اهداف ملی می شود. هر چند نباید فراموش کنیم که تمامی نخبگان سیاسی و سیاست گذاران نسبت به این اولویتها یکسان نمی اندیشند در وضعیتی که نوعی سازش و توافق در رابطه با تغییر سلسله مراتب هدفهای ملی به وجود آید باید انتظار دگرگونی در استراتژیها و جهت گیریهای سیاست خارجی را داشت.
عامل چهارم دگرگونی در رفتار سایر بازیگران که باعث تغییر و جابه جایی در اولویتهای اهداف ملی میشود سیاست گذاری بر مبنای نیازهای داخلی و مقتضیات محیط بین المللی است پس برای توفیق در سیاست خارجی درک درست نخبگان سیاست خارجی از شرایط و تعیین اولویتهای هدف ملی در جای خود بسیار مهم است و در سیاست گذاری خارجی ضمن آگاهی از واکنش سایر بازیگران نسبت به سیاستهای اتخاذ شده باید هر گونه تغییری در رفتارهای اقتصادی دیپلماتیک نظامی و فرهنگی آنها را مورد توجه قرار داد.
نکته : تحول در شکل و کارکرد اتحادها دسترسی سایر دولتها به فناوری پیشرفته نظامی روی کار آمدن گروه نخبگان جدید، وقوع انقلاب و جنگ در یک کشور همسایه بر هم خوردن سیستم موازنه قدرت و بالاخره تغییر جهت گیریها و استراتژیهای سایر دولت ها میتواند در جابه جایی اهداف ملی مؤثر باشد.
ک مثال : همه گزینه ها جزء عوامل مؤثر بر تغییر در اولویتها و دگرگونی در سلسله مراتب اهداف در سیاست خارجی هستند به جز ……….
(۱) کشمکش داخلی میان نخبگان سیاسی
(۳) تغییر در رفتار دیگر بازیگران
پاسخ گزینه «۴» مهم ترین عوامل تغییر در اولویتها و دگرگونی در سلسله مراتب اهداف عبارت اند از کشمکشهای داخلی میان نخبگان سیاسی
افزایش قدرت مانور رفع نیازهای داخلی و بالاخره تغییر در رفتار دیگر بازیگران
انواع هدفهای ملی
اهداف ملی بر حسب معیارهای گوناگونی از هم جدا میشوند ولی در عمل هم پوشی میان هدفهای گوناگون وجود دارد. در ادامه به انواع طبقه بندی اهداف ملی می پردازیم.
ا هدفهای مستقل و وابسته ساختار نظام بین الملل به گونه ای است که نوعی همبستگی و وابستگی متقابل به ویژه از لحاظ اقتصادی میان واحدهای سیاسی ملاحظه میکنیم که دولتهای گوناگون کم و بیش تحت تأثیر سیاستهای یکدیگر قرار دارند و هر کدام از نظریه ها از یک بعد به این قضیه نگاه کرده اند. از منظر لیبرالیسم و کثرت گرایی ادامه زندگی اقتصادی سیاسی و اجتماعی دولتها در سایه افزایش حجم تعاملات امکان پذیر است که از طریق تساهل بیشتر با اشاره به سرنوشت مشترک انسانها تعقیب هدفهای ملی دولتها را جدا از یکدیگر تصور نمیکنند از منظر واقع گرایی هر دولتی به طور جداگانه اهداف و منافع خود را با پشتوانه قدرت تعقیب میکند و حاکم بودن بازی با حاصل جمع صفر یعنی برد یک طرف برابر با باخت طرف مقابل، باعث شده هر واحد سیاسی به فکر خویش است. از دید ساختار گرایان مارکسیست به واسطه ویژگی ساختار نظام بین الملل کشورهای عقب افتاده جنوب قادر به تعقیب هدفهای مستقل نیستند و معمولاً هدفهای آنها وابسته به هدفهای قدرت های سرمایه داری است.
ک مثال : کدام دسته از نظریه پردازان معتقدند انسانها سرنوشت مشترک دارند بنابراین هدفهای ملی دولتها جدا از یکدیگر تصور نمی شود؟
(۳) نظریه پردازان زیست محیطی
پاسخ: گزینه «۳» نظریه پردازان زیست محیطی به سرنوشت مشترک انسانها اشاره دارند و بنابراین تعقیب هدفهای ملی دولت ها را جدا از یکدیگر تصور نمی کنند. در حالی که در لیبرالیسم و کثرت گرایی به طور دیگری است و در واقع گرایی نیز هر دولتی به طور مجزا اهداف و منافع ملی خویش را با پشتوانه قدرت تعقیب میکند.
هدف های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت در این نوع تقسیم بندی، عامل زمان تخصیص منابع به کارگیری فناوری و حوزه عمل دخالت دارد. هدف های کوتاه مدت بیشتر جنبه فوری و مقطعی دارد و به خواستهای آنی دولتها پاسخ میگوید البته گاه هدفهای کوتاه مدت جنبه واکنش در برابر رفتار سایر واحدهای سیاسی است یعنی یک دولت بدون برنامه از پیش تعیین شده مجبور به واکنش میشود که با اهداف بلند مدت آن تطابق نداشته باشد. در عین حال دولت مزبور میکوشد منافع خود را به خطر نیندازد و محتمل کمترین زبان شود اهداف میان برد از یک سو با اهداف بلند مدت دولتها و از طرف دیگر با اهداف کوتاه مدت آنها مرتبط باشد. بر این اساس تلاش دولتها برای یک سلسله اقدامات بین المللی به خاطر پاسخ به خواستها و نیازهای حکومتی داخلی است. در برخی موارد هدفهای میان برد برای افزایش اعتبار یک دولت در داخل کشور و محیط بین المللی اتخاذ می شود. در این حالت ممکن است دولتها خود را نسبت به انجام دادن سلسله برنامه های عمرانی متعهد کنند تا از این طریق ضمن بالا بردن درجه مشروعیت سیاسی در داخل از قدرت و توانایی بیشتری برای تأثیرگذاری بر رفتار سایر بازیگران بین المللی برخوردار شوند و بالاخره ممکن است دولتها در فرایند تعقیب اهداف میان برد خود ترکیبی از هدفهای سنتی ایدئولوژیک یا استراتژیک را دنبال کنند.
لکته ۴ اهداف بلند مدت در چهار چوب ایدئال ها و برنامه های استراتژیک و جاه طلبانه قرار میگیرد که در این مورد عناصر زمان منابع و حوزه اطلاق دخالت دارند.
گاهی دولت ها برای تحقق اهداف بلند مدت خود حاضرند اهداف میان برد خویش را رها کنند. البته در رابطه با هدفهای بلند مدت قدرت و توانایی نظام سیاسی در تجهیز منابع داخلی واکنش مردم داخلی و پاسخ و واکنش سایر بازیگران بین المللی باید مورد توجه قرار گیرد هر چند هدفهای کوتاه مدت و میان برد از اهمیت کمتری نسبت به اهداف بلند مدت برخوردار هستند نباید این هدفها را دست کم گرفت چون رسیدن به اهداف بلند مدت، نیازمند رسیدن به اهداف کوتاه مدت و میان مدت است. در حقیقت تفاوت میان این هدفها در مسئله زمان و درجه تخصیص منابع است.
ک مثال ۵ کدام هدف دولتها در چهارچوب ایدئال ها و برنامه های استراتژیک و جاه طلبانه مورد توجه قرار می گیرد؟
(۲) اهداف بلند مدت
پاسخ: گزینه «۲» اهداف دوربرد یا بلند مدت دولت ها معمولاً در چهارچوب ایدئال ها و برنامه های استراتژیک و جاه طلبانه مورد توجه قرار می گیرد. در این فراگرد عناصر زمان منابع و حوزه اطلاق دخالت دارند.
هدفهای ظاهری و واقعی گرچه داده و استراتژیهای سیاست خارجی دولتها بر اساس الگوهای رفتاری آنها ارزیابی میشود گاه ممکن است تفکیک هدفهای صوری و نیات واقعی دولتها با دشواریهایی مواجه شود با شناخت هدفهای واقعی یک دولت مشکلاتی برای تجزیه و تحلیل در دستیابی به اهداف واقعی سیاست خارجی به وجود بیاورد و گاه دولت مزبور را در موقعیتی قرار دهد که صرفاً به کنش دیگران واکنش نشان دهد برای بررسی رفتار واقعی دولتها باید به عوامل و متغیرهای گوناگون هنجاری و ساختاری هم در چهارچوب ساختار سیستم داخلی و نیز محیط خارجی نظام توجه کرد.
هدفهای سازگار و ناسازگار برای دستیابی به اهداف کلی سیاست خارجی باید نوعی هماهنگی و ارتباط منطقی میان اهداف در سلسله مراتب تقسیم بندی اهداف وجود داشته باشد. گاه دولتها در وضعیتی قرار میگیرند که نمیتوانند میان اهداف سیاست خارجی توازن و هماهنگی به وجود آورند تا اینکه مجبور میشوند به طور همزمان دو یا چند هدف متعارض را تعقیب کنند. ساده ترین راه برای از میان بردن این ناسازگاری فدا کردن یکی از اهداف به بهای از دست ندادن هدف با هدفهای دیگر است ولی ممکن است تعقیب دو هدف ناسازگار برای دولتی به طور هم زمان حیاتی و مهم تلقی شود. ک مثال ۶ تأکید رهبران کشور چین بر اصول و تعلیمات مارکسیسم و لنینیسم و از طرفی نیاز مبرم به فناوری و اقتصادی کشورهای غرب بیانگر وضعیت کشور چین در دهه ۹۰ است. این عبارت بیانگر کدام نوع تقسیم بندی در مورد اهداف سیاست خارجی است؟
(۲) سازگار و ناسازگار
پاسخ: گزینه «۲» برای مثال دولت چین در دهه ۹۰ با چنین ناسازگاری در اهداف ملی خود روبه رو بود رهبران این کشور از یک طرف بر اصول و تعلیمات مارکسیسم – لنینیسم تأکید میکردند و از طرف دیگر به سبب نیازهای مبرم فناوری و اقتصادی مجبور به برقراری روابط با غرب بودند. ه هدف های متحد و پراکنده طبقه بندی هدفهای ملی و تقسیم بندی آنها در اهداف ملی در سیاست خارجی موضوعی مهم است و این هدفها را باید در ارتباط با یکدیگر و به طور هماهنگ در راستای تأمین منافع ملی یک دولت ارزیابی کرد بعضی مواقع تصور میشود که ارتباط منطقی میان هدفهای سیاست خارجی وجود ندارد و هر یک از نهادهای تصمیم گیرنده از خط مشی خاصی پیروی میکنند اما اگر با دقت بیشتری به هدفهای مزبور بنگریم این هدفهای به ظاهر پراکنده از نوعی وحدت و انسجام برخوردارند. ممکن است دولتی بر اثر عدم شناخت صحیح از جامعه بین المللی و نیز ناتوانی و ضعف در تبدیل خواستها به داده های مناسب سیاست خارجی و همچنین ناهماهنگی میان سیاست گذاران و عدم درک درست از منافع و هدفها، مجبور به تعقیب یک سلسله هدفهای پراکنده شود که به هیچ وجه ارتباط منطقی میان اجزای تشکیل دهنده آن وجود نداشته باشد. معمولاً در چنین وضعیتی رفتار این گونه دولتها جنبه انفعالی دارد و بیان کننده استراتژی منسجم و متحد نیست.
نکته : برخی از صاحب نظران سیاست خارجی چین را در قسمت عمده ای از دهه ۱۹۶۰ بر این اساس تجزیه و تحلیل کرده اند، تا آنجا که عده ای به این نتیجه رسیدند که دولت چین در اوایل دهه ۱۹۶۰ فاقد سیاست خارجی بوده است.
ع هدفهای حفظ و تغییر وضع موجود گاهی اهداف سیاست خارجی را بر حسب تجدید نظر در الگو و ساختار سیاست بین الملل یا حفظ آن به اهداف حفظ وضع موجود و اهداف تجدید نظر طلبانه تقسیم میکنند دولتهایی دارای اهداف تجدید نظر طلبانه اند که دلایل ایدئولوژیک فناورانه توسعه طلبانه یا جبران شکست ها و ناکامی های گذشته دارند و به همین خاطر میکوشند به نحوی ساختارهای نظام بین المللی و الگوهای رفتاری را دگرگون کنند و از طریق شرکت در اتحادها و ائتلافهای جدید و تقویت قدرت ملی خویش وضع موجود را در صحنه سیاست بین الملل به گونه ای تغییر دهند که منافع آنها تامین شود.
اصولاً دولت هایی که سیاست خارجی آنها در چهارچوب ایدئولوژی به مفهوم اخص آن تعبیر و تفسیر میشود از وضعیت حاکم بر سیاست بین الملل و تقسیمات حقوقی سیاسی اجتماعی و اقتصادی و … ناراضی اند زیرا ایدئولوژی بر اساس ارزش تعریف میشود و ارزشها بایدها و نبایدها را مطرح میکند و مجموعه این ارزشها بایدها و نبایدها سیاست خارجی و جهت گیریهای این گونه دولتها را در عرصه سیاست بین الملل مشخص می کند. انگیزه دیگر همچنان که گفتیم در تعقیب اهداف تجدید نظر طلبانه جبران ناکامیهای گذشته است که مثال این مورد اهداف تجدید نظر طلبانه آلمان بعد از جنگ جهانی اول به علت از دست دادن سرزمین هایش است. در مقابل اهداف تجدید نظر طلبانه هدفهای حفظ وضع موجود قرار دارد که طی آن دولت ها خواستار حفظ الگوهای رفتاری و ساختاری نظام بین الملل هستند زیرا هر گونه تحول و تغییر را با منافع و خواستهای خود در تعارض می بینند.
غیر از اهداف مزبور که جزء اهداف ملی کشورها محسوب میشود میتوان به اهداف تاکتیکی کشورها اشاره کرد. این اهداف به چند دسته تقسیم می شوند. اهداف انطباقی و رقابتی – اهداف اعلانی و اعلامی – اهداف اولیه و ثانویه – اهداف کوتاه مدت میان مدت و بلند مدت هـ اهداف سازگار و ع اهداف متحد و پراکنده و لفرز نیز دو مفهوم اهداف تملیکی و محیطی را برای بررسی رفتار سیاست خارجی که کشورها بررسی می کند. اهداف تملیکی به معنای رقابت با اهداف دیگر بازیگران در سطح بین المللی و اهداف محیطی به معنای تنظیم بر اساس رفتار سایر بازیگران است.
کر مثال : هدف حفظ وضع موجود در چه حالتی مورد توجه است؟
(۱) در حالتی که تحول و تغییر در تعارض با منافع خود است.
(۲) در حالتی که از لحاظ ایدئولوژیکی با نظام موجود در تعارض هستند.
جبران ناکامی های گذشته و شکست در جنگ
(۴) در حالی که اهداف توسعه طلبانه در سر دارند.
پاسخ گزینه «۱» سه گزینه دیگر مربوط به اهداف تجدید نظر طلبانه هستند ولی حالتی وجود دارد که طی آن دولتها طالب حفظ الگوی رفتاری و ساختاری نظام بین الملل اند زیرا هر گونه تحول و تغییر را با منافع و خواستهای خود در تعارض میبینند.
مثال : کدام یک از گزینه های زیر از تقسیم بندی اهداف ملی نیست؟
(۲) سازگار و ناسازگار
پاسخ گزینه «۳» هدفهای ملی به صورت هدفهای مستقل و وابسته کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ظاهری و واقعی، سازگار و ناسازگار، متحد
تغییر وضع موجود تقسیم بندی می شوند.
منافع ملی
در بیشتر مواقع اهداف و سیاستهای دولتها در چهارچوب منافع ملی تعریف میشود یا به قول مورگنتا منافع ملی چراغ راهنمای سیاست خارجی است. البته نباید فراموش کرد که گاهی واژه منافع ملی به حدی گنگ و مبهم است که به راحتی نمیتوان رابطه ای میان سیاست گذاری ها و منافع ملی برقرار کرد. منافع ملی با قدرت ارتباط مستقیم دارد و ادعا میشود که اصول منافع ملی ثابت و تغییر ناپذیر است و طی یک دوره طولانی حتی با تغییر رژیم ها و نظام های حکومتی و دگرگونیهای ارزشی به ندرت دستخوش تغییر میشوند در فرایند سیاست گذاری خارجی تمامی نخبگان تصمیم گیرنده به یک شکل به منافع ملی نگاه نمیکنند برای مثال در رابطه با دوران استعمار و دوران استعمار زدایی دیدگاه ها و برداشتهای گوناگونی در میان سیاست گذاران استعمارگر مشاهده میشد. برخی از آنها به ادامه سیاستهای استعماری معتقد بودند و حفظ مستعمرات در حکم حفظ منافع حیاتی آنها محسوب می شد و برخی دیگر اعطای استقلال به این مناطق را برای حفظ امنیت کشور ضروری میپنداشتند. نحوه برخورد دولتهای مختلف استعماری پس از جنگ جهانی دوم با حرکتهای استقلال طلبانه مستعمرات و در همین چهارچوب تجزیه و تحلیل میشود.
ک مثال : جمله منافع ملی چراغ راهنمای سیاست خارجی است مربوط به کدام نظریه پرداز می شود؟
(۱) مورگنتا
پاسخ: گزینه «۱» از نظر مورگنتا منافع ملی یک موضوع محوری برای درک فرایند سیاست بین الملل به شمار میرود و به اعتقاد او منافع ملی، چراغ راهنمای سیاست خارجی محسوب میشود.
با توجه به نکات گفته شده در بررسی منافع ملی نیز به سلسله مراتب و اولویتهای منافع بر می خوریم به این معنی که معمولاً در هر دوره و عصری با اولویتهای خاصی از منافع ملی دولتها روبه رو هستیم و پس از گذشت زمان و تغییر اوضاع و احوال بین المللی اولویتهای جدیدی جایگزین اولویت های قبلی منافع ملی میشود زمانی برای ایالات متحده آمریکا حفظ و تسلط بر کشورهای خاورمیانه در مقابله با اتحاد جماهیر شوروری بسیار حیاتی تلقی میشد و بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی منافع ملی دیگری برای آمریکا مطرح شد.
هر دولتی میکوشد از دخالت دولتهای دیگر در امور خود جلوگیری کند و کشورش را از تعارضات خارجی مصون دارد و بسته به شرایط آن منافع اصلی اش دگرگون میشود. مثلاً برای دولتی که در مراحل ابتدایی استقلال به سر میبرد بیرون راندن دشمن و حفظ مرزهای ملی و تمامیت ارضی جزء منافع اصلی آن تلقی میشود در حالی که در نظر دولت دیگر که موجودیتش به حفظ یکپارچگی و همگرایی ملی بستگی دارد ایجاد وحدت قومی، مذهبی و فرهنگی منافع حیاتی محسوب میشود.
صلح و امنیت برای دولتی که در مقابل تهاجم های خارجی فوق العاده آسیب پذیر است جزء منافع حیاتی به حساب می آید اول اینکه چه نوع مسائلی در حیطه منافع معمولی یا حیاتی دولتها به شمار می رود به شرایط و مقتضیات آن دولت و ویژگیهای ساختاری نظام بین الملل بستگی دارد دوم، نباید انتظار داشت که تمامی دولتها مسائل خاص و مشابهی را منافع مادی یا حیاتی خود تلقی کنند. سوم در وضعیتی خاص موضع های معینی به عنوان منافع اساسی ملی تلقی شوند و در وضعیت دیگر مسائلی کاملاً متفاوت جایگزین آنها شوند. چهارم از نظر سیاست گذاران و نخبگان سیاسی یک دولت ممکن است اولویت های گوناگونی در سلسله مراتب منافع ملی مطرح شوند. اصولاً وقتی از منافع ملی صحبت میکنیم حوزه و عرصه اطلاق این منافع ملی را نیز باید مورد توجه قرار دهیم. حوزه و محدوده اطلاق منافع دولتها به تبع برخورداری آنها از قدرت و تواناییهای جدید دگرگون میشود به عبارت دیگر محدوده منافع ملی را قدرت و عناصر تشکیل دهنده آن تعیین میکند در حالی که یک دولت کوچک و متوسط حوزه منافع ملی خود را بر اساس مرزبندیهای جغرافیایی متعارف و در چهارچوب حفظ تمامیت ارضی تعیین میکند دولتهای بزرگ به موازات افزایش قدرت و توانایی هایشان به مرزهای متعارف ملی خویش بسنده نمی کنند منافع ملی خویش را در ورای مرزهای خود جستجو و استراتژیهای مناسب آن را برای خود و برای تأمین منافع ملی تدوین می کنند.
نکته و در طول تاریخ برای فرانسه مرزهای رودخانه راین از لحاظ امنیت در مقابل تهاجم آلمان جزء منافع حیاتی تلقی می شد. فرانه بعد از سال ۱۹۱۹، منافع خویش را در راستای تثبیت موقعیت خود در اروپا جستجو کرد و تحقق آن به وجود یک آلمان ضعیف بستگی داشت.
نکته : از لحاظ سلسله مراتب منافع ملی آنچه برای دولتها در درجه اول اهمیت قرار دارد و در شمار منافع اصلی آنها به حساب می آید، حفظ استقلال و تمامیت ارضی آن هاست.
مثال ۱۰ از لحاظ سلسله مراتب منافع ملی آنچه برای دولتها در درجه اول اهمیت دارد و در شمار منافع ملی اصلی آنها به حساب می آید آن هاست.
(۴) حفظ استقلال و تمامیت ارضی پاسخ: گزینه «۴»
نکته : یکی از رویکردهایی که درصدد ایجاد یک ارتباط منطقی میان منافع ملی و نوع استراتژی کشورهاست نظریه ژئوپلیتیک است. این رویکرد با تأکید بر چهار مفهوم خود کفایی فضای حیاتی مناطق متحد و مرزهای طبیعی سعی میکند به تبیین این رابطه بپردازد.
امروزه منافع ملی توجیهی برای طرح خواستهای بین المللی است به گونه ای که هرگاه دولت ها درصدد اتخاذ تصمیم و سیاست گذاری خاصی برای تأمین اهداف ملی خویش باشند میکوشند آن را در چهارچوب منافع ملی توجیه کنند. در عمل در سطح ابر قدرت ها نمیتوان حد و مرزی برای تبیین منافع در نظر گرفت از دخالت آمریکا در خلیج فارس افغانستان و عراق گرفته تا تهاجم نیروهای شوروی به افغانستان و چکسلواکی جملگی بر اساس به مخاطره افتادن منافع ملی یا امنیت ملی توجیه شده اند. باید یادآور شد که به رغم بهره گیری از واژه منافع ملی درباره تمام اقدامات سیاست خارجی در برخی از موارد رفتار واحدهای سیاسی در صحنه سیاست بین الملل ارتباطی به منافع ملی آنها ندارد بلکه اقدامات مزبور صرفاً از خواستها و منافع گروهی یک اقلیت سرچشمه میگیرد که برای حفظ موقعیت خویش آن را بر اساس منافع ملی توجیه می کنند.
باید توجه داشت که منافع ملی بار ارزشی دارد یعنی ممکن است طرح یک استراتژی ویژه از سوی یک دولت با منافع بسیاری از دولتهای دیگر واقع در آن منطقه در تعارض باشد یعنی تحصیل منافع بیشتر از سوی یک دولت به منزله محدود کردن حوزه ماتور قدرت دیگران تلقی شود. اصولاً باید روابط میان واحدهای سیاسی را در عرصه سیاست بین الملل بر اساس منافع و در چهارچوب همکاری رقابت و ستیز تجزیه و تحلیل کرد وجود منافع مشترک میان تعدادی از واحدهای سیاسی ممکن است باعث برقراری اتحادهای طبیعی یا رسمی در یک منطقه خاص شود. برعکس تعارض منافع ممکن است زمینه های رقابت یا ستیز و مناقشه را میان دولت های مختلف به وجود آورد.
مدرسان شریف ربه یی دارسیاسی ارسم
به طور کلی مفهوم منافع ملی به دو شکل در روابط بین الملل به کار میرود یکی به صورت ابزار تحلیلی برای شناخت هدفها و مقاصد سیاست خارجی و دومی به صورت یک مفهوم فراگیر گفتمان سیاسی به منظور توجیه سلسله مراتب و اولویتهای سیاستهای کلی در هر دو مورد منافع ملی به عوامل تعیین کننده ای اشاره دارد که راهنمای سیاست دولتها در رابطه با محیط خارجی باشد. برخی معتقدند که مفهوم منافع ملی از قرن شانزدهم وارد فرهنگ سیاسی اروپا شد با شکل گیری دولت – ملت منافع ملی به جای آنکه تبیین کننده منافع خاص خاندانهای سلطنتی باشد. منعکس کننده منافع جامعه شد. از این دوران به بعد منافع ملی به عنوان دلیل منطقی اعمال قدرت در روابط بین الملل تلقی میشود. منافع ملی به عنوان یک ابزار تحلیل سیاسی به طور اخص به یک رویکرد واقع گرایانه مربوط میشود که پرنفوذترین مدافع آن مورگنتا است. از نظر وی منافع ملی یک موضوع محوری برای درک فرایند سیاست بین الملل به شمار میرود تأکید مورگنتا بر ابعاد نظامی و اقتصادی و نادیده گرفتن سایر عوامل به ویژه اصول یا ارزشهای اخلاقی به ارزیابی مجدد مفهوم منافع ملی منجر شد به گونه ای که بسیاری از محققان از اینکه منافع ملی را در تعقیب قدرت بدانند، با آن مخالفت کردند. از آن زمان به بعد بسیاری از نظریه پردازان سیاست بین الملل به خصوص نظریه پردازان تصمیم گیری بر این اعتقاد بوده اند که سوای واقعیت منافعی وجود دارد که سیاست داخلی و نیز به واسطه تغییراتی در محیط بین المللی دستخوش دگرگونی میگردند تحت ! این شرایط منافع ملی آن زی است که سیاست گذاران در زمان خاصی آن را مطرح میکنند. به هر حال این مفهوم به واسطه دور شدن از حالت دولت محوری فضای راهبردی – چیزی دیپلماتیک و نیز ظهور مدلهای وابستگی متقابل پیچیده و جامعه بین المللی تحول یافته است. مفهوم وابستگی متقابل پیچیده را کوهن و نای در ۱۹۷۷ به کار بردند و سعی داشتند این مدل را به عنوان یک پارادایم رقیب واقع گرایی در سیاست بین الملل مطرح کنند. بر این اساس سه مفروض از مفروضات واقع گرایی به طور همزمان به چالش کشیده میشوند. بدین معنا که دولتها لزوما نه واحدهای یکپارچه اند و نه اینکه همیشه به صورت واحدهای مسلط مطرح میشوند. همچنین اینکه بهره گیری از زور کارایی خود را از دست داده و بالاخره اینکه اولویت میان سیاست اعلی و ادنی دگرگون شده است. وابستگی متقابل پیچیده به عنوان یک مدل بر این فرض استوار است که کانالهای چندگانه ای از لحاظ تماس و ارتباط میان جوامع به وجود آمده اند و به واسطه پیچیدگی ،بازیگران محیط ها ساختارها و فرایندها به راحتی نمیتوان با بینشهای ایستا و در چهارچوب واقع گرایی سنتی، نتایج را مورد ارزیابی قرار داد. در چهارچوب مدل جامعه بین المللی فرض بر این استوار است که دولتها در منافع یا در ارزشهای مشترکی سهیم اند که طی آن مساعی لازم را برای حفظ نهادهای بین المللی به عمل می آورند بر این اساس تأکید هر یک از دولتها بر منافع ملی جداگانه عملاً باعث جدایی و دوری آنها از یکدیگر می شود اما شناخت منافع مشترک میان آنها زمینه های مساعدتری را برای همکاری فراهم میکند.
در اصل ریشه منافع ملی را باید در بقا و امنیت ملی جستجو کرد تحت این شرایط حفظ تمامیت ارضی از اولویتهای نخستین به شمار می رود و سایر اولویت های سیاسی تابع این هدف نخستین هستند. در اکثر موارد موضوع منافع حیاتی به این صورت مطرح میشود که به هیچ وجه نمی توان در مورد آن مصالحه کرد حتی در مواردی اگر ضرورت ایجاب کند برای حفظ آن باید به زور و نیروی قهریه متوسل شد. در برخی موارد دو ویژگی از منافع ملی را میتوان مطرح کرد یکی حالت فراگیری است که طی آن باید در چهارچوب سیاستهای اتخاذ شده به کل نظام عنایت داشت و منافع خاص گروهها را در نظر گرفت. ویژگی دیگر حالت انحصاری است که طی آن منافع ملی لزوماً شامل منافع گروه هایی خارج از دولت نمیشود هر چند امکان دارد آنها را در برگیرد. در اینجا ضروری است به سه رویکرد نسبت به منافع ملی اشاره کنیم اولین رویکرد مربوط به شرایطی است که حل آن منافع معادل سیاستهایی در نظر گرفته شود که مقامات مسئول سیاست خارجی اتخاذ میکنند اشکالی که در این رویکرد نخبه گرایانه نسبت به منافع ملی وجود دارد این است که چنین دیدگاهی کمک چندانی به تمایز میان سیاست خارجی مطلوب و نامطلوب نمیکند. تحت این وضعیت قضاوت ارزشیابی و تعریف منافع ملی بر اساس نظری است که متخصصان و مسئولان مملکتی به مردم ارائه میدهند. رویکرد دوم بیشتر با دیدگاههای واقع گرایی هم خوانی دارد که طی آن منافع ملی بر اساس مفروضات اساسی در مورد ماهیت سیاست بین الملل و انگیزه دولتها مورد توجه قرار میگیرد. اشکال اساسی این رویکرد این است که نوعی از این همان گویی در آن مشاهده میشود. بدین معنا که منافع بر حسب قدرت و قدرت نیز بر حسب منافع تعریف میشود. ایراد دیگر اینکه ما عملاً با نوعی تنش میان جبر و اختیار در چهارچوب رویکرد واقع گرایی مواجه میشویم زیرا اگر از سیاست ملی به شیوه ای که واقع گرایان تعریف می کنند پیروی کنند و اگر ضرورت داشته باشد آنها به این نحو عمل کنند. در این صورت تهدیدات که در چهارچوب آشوب زدگی وجود دارد، ممکن نیست مینا و پایه ای برای تشخیص منافع ملی به شمار رود.
سومین رویکرد حاکی از آن است که زمانی میتواند خود را در یک تبیین قابل اثبات در چهارچوب اولویتهای دولت حل کند که به بهترین وجه شناسایی شود. این رویکرد بر این فرض استوار است که منافع یک دولت از طریق استانداردهای خود آن دولت دقیق تر از آنچه برخی از ناظران خارجی می توانند تبیین کنند بیان میشود که این خود دیدگاههای نخبه گرا و واقع گرایانه را کم اهمیت می سازد. به. طور کلی در شرایطی که در نظام های دموکراتیک برای قضاوت و ارزیابی منافع ملی از لحاظ ارتباط آن با سیاست خارجی با مشکلات عدیده ای مواجه هستیم مسلما این معضل در مورد جوامع غیردموکراتیک دو چندان خواهد بود.
ک مثال ۱۱ منافع ملی به عنوان یک ابزار تحلیل سیاسی به طور اخص به کدام رویکرد مربوط می شود؟
(۱) وابستگی متقابل پیچیده
پاسخ گزینه «۲» منافع ملی به عنوان یک ابزار تحلیل سیاسی به طور اخص به رویکرد واقع گرایانه مربوط میشود که پرنفوذترین مدافع آن مورگنتا بود و از نظر وی منافع ملی یک موضوع محوری برای درک فرایند سیاست بین الملل به شمار می رود.
ر مثال :۱۲ کوهن و نای مفهوم وابستگی متقابل پیچیده را که در ۱۹۷۷ به کار بردند به عنوان رقیب کدام پارادایم در سیاست بین الملل مطرح کردند؟ (۲) سازه انگاری
پاسخ: گزینه «۴» کوهن و تای سعی کردند این مدل را به عنوان رقیب واقع گرایی در سیاست بین الملل مطرح کنند. بر این اساس سه مفروض از مفروضات واقع گرایی به طور همزمان به چالش کشیده میشوند بدین معنا که دولت ها لزوماً نه واحدهای یکپارچه اند و نه اینکه همیشه به صورت واحدهای مسلط مطرح میشوند و همچنین بهره گیری از زور کارایی خود را از دست داده و بالاخره اینکه اولویت میان سیاست اعلی و ادنی دگرگون شده است. انواع منافع ملی
در کل می توانیم انواع منافع ملی را به شرح زیر بررسی کنیم
ا منافع موازی در این منافع به رغم آنکه هر یک از دولتها و طرفین درصدد تحصیل آن از طریق همکاری یا عدم همکاری با دیگران هستند. به بروز تعارض میان دولتهای ذی نفع منجر نمی شود.
منافع متعارض تحصیل این نوع منافع با مناقشه و ستیز همراه است و اهداف متعارض هر یک از طرفین به منزله بی توجهی به خواستهای دیگری تلقی میشود به گونه ای که امکان برقراری هر نوع سازش و توافق میان دولتهای ذی نفع از بین میرود و چنانچه عوامل برهم زننده تعادل سیستم مرتفع نشوند، چه بسا دولتهای متعارض به مواجهه مستقیم نظامی علیه یکدیگر کشیده شوند.
منافع مشترک به آن دسته از منافعی گفته میشود که یک دولت به تنهایی نمیتواند آن را تأمین کند و تحقق آن صرفاً از طریق همکاری و برقراری اتحاد با سایر واحدهای سیاسی امکان پذیر است.
منافع اختلاف زا این نوع منافع در مقایسه با منافع متعارض عمق کمتری دارند و معمولاً در حالتی ظاهر میشوند که هر یک از دولت ها در صدد کسب مناطق نفوذی برای خود باشد.
به طور کلی برای شناخت منافع ملی دولتها ابتدا ضروری است که هدفها و نیز اولویتهای اهداف سیاست خارجی شناخته شوند و در مرحله بعد با ارزیابی توانایی های ملی و ابزارهایی که برای تامین منافع و تحقق هدفها استفاده میشوند به تجزیه و تحلیل عمقی منافع ملی پرداخت.
نکته : شاید بتوان تنش زدایی را در چهارچوب منافع موازی همکاری ها را بر اساس وجود منافع مشترک و بالاخره جنگ سرد را بر میشای منافع اختلاف را تبیین کرد.
ک مثال ۱۳ در کدام نوع منافع ملی به رغم آنکه طرفین درصدد تحصیل آن از طریق همکاری و عدم همکاری با دیگران هستند به بروز تعارض منجر نمی شود؟ (۱) منافع مشترک
پاسخ: گزینه «۳» در منافع مشترک واحد سیاسی به تنهایی قادر به تأمین آن نیست و تحصیل آن از طریق همکاری امکان پذیر است. در منافع موازی با اینکه طرفین از طریق همکاری و عدم همکاری با دیگران درصدد تحصیل آن هستند به بروز تعارض منجر نمی شود. جهت گیریهای سیاست خارجی
دولت ها به تبع نیازهای داخلی موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیک و نیز تحت تأثیر ساختار و عملکرد نظام بین المللی جهت گیریها و استراتژی های خاصی را به منظور تأمین هدفها و منافع ملی خویش بر می گزینند. از آنجا که سیاست بین الملل در محیطی پویا مطرح میشود و عوامل دگرگونی از هر سو سربر می آورند نباید انتظار داشت که ساختار سیاست خارجی و جهت گیریهای دولتها همواره بدون تغییر بماند در حقیقت جهت گیری ها ترجمه و تجلی منافع و اولویت بندی هدف های ملی اند که به اشکال بی طرفی عدم تعهد انزواطلبی و اتحاد و ائتلاف نمایان میشوند.
جهت گیری بی طرفی
بر اساس تعریف سنتی دولت بی طرف دولتی است که استقلال سیاسی و تمامیت ارضی آن بر اساس یک توافق دسته جمعی توسط قدرت های بزرگ تضمین شده باشد مشروط بر اینکه دولت مزبور از نیروی نظامی خود جز در حالتی که جنبه تدافعی داشته باشد علیه دیگران استفاده نکند. دولت بی طرف نباید به اتحادیه های نظامی بپیوندد و نیز نباید پایگاههای نظامی در اختیار دیگران قرار دهد. از نظر تمام دولتهایی که بی طرفی را به عنوان نوعی جهت گیری سیاست خارجی خود بر می گزینند. اتخاذ این استراتژی سبب میشود اوضاع آشفته بین المللی به ثبات و آرامش بگراید و از رشد عناصر و عواملی که به گونه ای سیاست حفظ وضع موجود را به مخاطره می افکنند جلوگیری شود. آنها معتقدند که در سایه استراتژی بی طرفی میتوان با برخورداری از امنیت نظامی از تمامیت ارضی و سیاسی یک کشور دفاع کرد. از نظر دولتهای ضمانت کننده ای که دارای منافع رقابت آمیز شدیدی در منطقه بی طرف اند. می توان با این جهت گیری از درگیری نظامی جلوگیری کرد که مانع بروز جنگهای بزرگ میان دولتهای مزبور میشود و بالاخره از دیدگاه قدرتهای بزرگ و نیز دولت های همسایه وضعیت بی طرفی به حفظ موازنه قدرت در سطح بین المللی کمک میکند. در چهارچوب موافقتهای بین المللی مربوط به بی طرفی، تکالیف و تعهدات متقابل و ضمانت های اجرایی برای وضعیت بی طرفی پیش بینی میشود. در این روند دولتهای امضاکننده متعهد میشوند دولت بی طرف را از لحاظ حفظ موقعیت بی طرفی یاری کنند و در صورت تجاوز به کشور بی طرف و نقض وضعیت بی طرفی به کمک آن بشتابند. مسئولیتهایی که بر عهده دولت های ضمانت کننده بی طرفی واگذار میشود ممکن است فردی دسته جمعی یا ترکیبی از این دو باشد. این مسئولیت را در روابط بین الملل اصطلاحاً ضمانت مشترک» می نامند. مثلاً بر اساس توافق سال ۱۹۶۲ یک کمیسیون کنترل برای نظارت بر بی طرفی کشور لائوس به وجود آمد.
امروزه در عصر جهانی شدن این جهت گیری عملاً اهمیت خود را از دست داده است زیرا تعاملات بسیار پیچیده ای که میان واحدهای سیاسی در سایه انقلاب ارتباطات و تحولات فناوری اقتصادی اجتماعی امنیتی و سیاسی به وجود آمده دولتها را از حصار بسته خارج کرده است. به گونه ای که دور بودن از رویدادهای بین المللی به معنای مصون ماندن از عوارض آن نیست.
ک مثال ۱۴ دولتی که استقلال سیاسی و تمامیت ارضی آن بر اساس یک توافق دسته جمعی توسط قدرتهای بزرگ تضمین شده باشد. نامیده می شود.
(۴) دولت غیر متعهد
پاسخ: گزینه «۲»
نکته ۱۰ از نظر دولت های ضمانت کننده ای که دارای منافع رقابت آمیز شدیدی در منطقه بی طرف هستند این جهت گیری از درگیری های نظامی آنها جلوگیری میکند و مانع بروز جنگهای بزرگ میان دولتهای مزبور میشود و بالاخره از دیدگاه قدرتهای بزرگ و نیز دولت های همسایه وضعیت بی طرفی به حفظ موازنه قدرت در سطح بین المللی کمک می کند.
جهت گیری عدم تعهد
جنبش عدم تعهد که به مفهوم عدم وابستگی به شرق و غرب است و گاهی از آن با عنوان بی طرفی مثبت یاد میشود ابتدا به صورت یک حرکت ضدامپریالیستی و ضد تبعیض نژادی آغاز شد شد و سپس ضمن ن حفظ مواضع قبلی خود به. صورت یک جنبش اقتصادی دسته جمعی میان کشورهای جهان سوم توسعه یافت. بانیان عدم تعهد کوشیدند تا ترکیبی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم را به وجود آورند تا ضمن حفظ منافع ملی کشورها آنها را در سرنوشت یکدیگر سهیم سازند. سیاست عدم تعهد به معنای نفی هرگونه وابستگی و امتیازدهی به قطبهای قدرت جهانی و پرهیز از اتحاد و ائتلاف نظامی دو یا چند جانبه با آنها است. عدم عضویت در اتحادیه های نظامی عدم واگذاری پایگاههای نظامی و انعقاد قرادادهای نظامی با قدرت های بزرگ خود مختاری و استقلال کلیه کشورها، استعمار زدایی استکبارستیزی و مبارزه با نژاد پرستی احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات در چهارچوب سازمان ملل و حقوق بین الملل خلع سلاح عمومی و پایبندی قدرتهای بزرگ به آن عدم مداخله در امور داخلی کشورها، تشنج زدایی و همزیستی مسالمت آمیز مبارزه با توسعه نیافتگی و وابستگیهای اقتصادی کمک به جنبشهای آزادی بخش از اصول عدم تعهد هستند.
به طور کلی وجود گروه غیر متعهد سدی در مقابل بلوک گرایی تلقی شده و نقش عمده ای در استقرار صلح جهانی بر عهده داشته است. در سایه تعقیب سیاست استعمار زدایی که یکی از اصول اولیه جنبش به شمار می رود بسیاری از ملتهای تحت استعمار آسیا و آفریقا از سلطه دولتهای استعمارگر خارج شده اند و به استقلال نایل آمدهاند. تا آنجا که این سیاست مجمع عمومی سازمان ملل را بر آن داشت که در سال ۱۹۶۰ قطعنامه معروف خود را به تصویب برساند که خواستار پایان بخشیدن به استعمار بود. به رغم موفقیت های این جنبش این استراتژی نتوانسته است بر اساس اصول و اهدافی عمل کند که به صورت جهت گیری سیاست خارجی از آن یاد می شود.
این ناکامی ها را می توان این طور خلاصه کرد.
ا وجود گروه بندیهای داخلی باعث شده دولتهای غیر متعهد نتوانند به وحدت نظر و اتخاذ استراتژی مشترک در قبال قدرت های بزرگ دست یابند. این وضعیت یعنی منافع محلی و گروهی باعث شده منافع عمومی و همگانی تحت الشعاع قرار گیرد.
۲ ترکیب ناهمگون اعضا در میان اعضای این گروه دولتهایی با ساختارهای گوناگون سیاسی ایدئولوژیک اقتصادی و دولتهای اسلامی گرفته تا سوسیالیست و سرمایه داری با درجه پیشرفت و عقب ماندگی متفاوت گرد هم آمده اند و این امر مشکلات عدیده ای در اتخاذ تصمیمات مشترک به وجود آورده است. برای مثال در اشغال افغانستان دولتهای سوسیالیست عضو جنبشی مواضع متفاوتی اتخاذ کردند.
ناسیونالیسم با آنکه از ابتدای تشکیل جنبش سعی بر آن بود تا سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم به وجود آید عملاً منافع ملی هر یک از اعضاء مصالح همگانی را تحت الشعاع قرار داد.
نبودن ضمانت اجرا یکی دیگر از دلایل ناکامی در جنبش این بود که دیدگاهها و استراتژیهای جنبش که به صورت قطعنامه هایی صادر می شد. عملاً فاقد ضمانت اجرا بود.
ه نفوذ گروه های بزرگ هر یک از ابر قدرت ها می کوشیدند از طریق تقویت جناحهایی در داخل جنبش نظرهای خود را به اعضا القا کنند.
ناگفته نماند که فلسفه شکل گیری این استراتژی معلول دو قطبی شدن جهان و حاکم بودن فضای جنگ سرد بود بنابراین با فروپاشی نظام دوقطبی و حاکم شدن نظام تک قطبی ضروری است که تجدید نظر اساسی در هدفها و عملکرد جنبش به عمل آید تا اعضای آن بتوانند ضمن حفظ هویت خویش درجه آسیب پذیری خود را در عصر جهانی شدن به حداقل ممکن کاهش دهند.
ک مثال ۱۵: همه گزینه های زیر از اصول سیاست عدم تعهد است به جز …..
(۲) احترام به حاکمیت ملی
پاسخ: گزینه «۱»
ک مثال ۱۶ کدام گزینه از علل ناکامیهای جنبش عدم تعهد نیست؟
(۲) ساختار نظام بین الملل
پاسخ: گزینه «۲» علل ناکامی های این جنبش را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد وجود گروه بندیهای داخلی ترکیب ناهمگون اعضاء ناسیونالیسم نبودن ضمانت اجرا و نفوذ قدرتهای بزرگ
تفاوت استراتژی بی طرفی و عدم تعهد
استراتژی بی طرفی و عدم تعهد به علت مشترکاتی مانند اینکه در هر دو استراتژی دولتها توانایی نظامی یا حمایتهای دیپلماتیک خود را به سود یا ضرر منافع سایر دولت ها تجهیز نمیکنند از پیوستن به اتحادیه های نظامی خودداری میورزند با قدرتهای بزرگ قراردادهای دوجانبه نظامی نمی بندند و از اعطای پایگاه نظامی دوری میکنند در روند بررسی جهت گیری سیاست خارجی دولتها به جای یکدیگر به کار میروند به رغم ویژگی های مشترک تمایزهای زیر را میتوان در دو استراتژی مزبور مشاهده کرد
۱ استراتژی عدم تعهد بر اساس منافع و صلاحدید خود دولتها اتخاذ میشود و هیچ تضمینی وجود ندارد که موقعیت آن از طرف سایر دولتها به ویژه قدرتهای بزرگ به رسمیت شناخته شود. این استراتژی با توجه به منافع و هدفهای سیاست خارجی قدرت های بزرگ و تحت تأثیر آنها اتخاذ نمیشود بلکه ممکن است با منافع قدرتهای بزرگ در تعارض واقع شود در حالی که معمولاً در تعیین استراتژی بی طرفی قدرت های بزرگ دخالت دارند و دولت بی طرف بر خلاف دولت غیر متعهد که سیاستهایی را بر می گزید که با منافع دولتهای بزرگ در تعارض بود نمی تواند سیاستی را انتخاب کند که با منافع و مصالح قدرتهای بزرگ منافات داشته باشد. برای نمونه در اتخاذ استراتژی بی طرفی سوئیس در ۱۸۱۵ و اتریش در ۱۹۵۵ قدرتهای بزرگ دارای نقش عمده ای بودند.
موضوع عدم مداخله در تصمیمهای بین المللی دولت بی طرف را به حفظ نقش انفعالی و ادار میکند در حالی که در چهارچوب استراتژی عدم تعهد دولت غیر متعهد له تنها خود از رویدادهای بین المللی کنار نمیکشد بلکه خود را محق شایسته و دارای حق می داند که به ویژه در تصمیم های سیاست خارجی که به نوعی به سرنوشت کشورهای جهان سوم مربوط میشود نقشی فعال بر عهده داشته باشد.
در مورد شناسایی یک دولت جدید در عرصه بین المللی معمولاً دولت بی طرف هنگامی به این امر اقدام میکند که گروه های زیادی از دولت های بزرگ بلوک بندیها آن را به رسمیت بشناسد ولی دولت غیر متعهد در هر زمان که دولتی را بر اساس الگوی سیاست خارجی خود واجد شرایط تشخیص بدهد آن را به رسمیت می شناسد.
که مثال ۱۷ دولتی که استقلال سیاسی و تمامیت ارضی آن بر اساس یک توافق دسته جمعی توسط قدرتهای بزرگ تضمین شده، کدام است؟
(۴) دولت انزواطلب
پاسخ: گزینه «۱» بر اساس تعریف سنتی دولت بی طرف دولتی است که استقلال سیاسی و تمامیت ارضی آن بر اساس یک توافق دسته جمعی توسط قدرت های بزرگ تضمین شده باشد.
از لحاظ عضویت در سازمان ملل دولت بی طرف در این نهاد بین المللی عضویت ندارد مانند سولیس و چنانچه به عضویت سازمان مال درآمده باشد باید سعی کند در هنگام اخذ تصمیم و رای دادن میانه روی پیشه کند برای نمونه اتریش با شرط عدم پذیرش تعهدات فصل هفتم منشور ملل متحد وارد سازمان ملل شده است. در حالی که بر اساس استراتژی عدم تعهد دولت غیر متعهد به عضویت صرف در سازمان ملل بسنده نمی کند، بلکه شرکت فعال در این سازمان و دیگر مجامع بین المللی را وجه همت خود قرار میدهد مانند نقش گروه غیر متعهدها در سازمان ملل
ه در حالی که استراتژی عدم تعهد متمایل به تعقیب سیاستی تجدید نظر طلبانه در راستای دگرگونی در وضع موجود است. جهت گیری طرفی خواستار حفظ وضع موجود است.
ع بر حسب سنت استراتژی بی طرفی سبب برقراری موازنه قدرت در منطقه میشود در حالی که استراتژی عدم تعهد در راستای موازنه منفی عمل می کند و در صدد بر هم زدن توازن دلخواهی است که قدرتهای بزرگ خواهان حفظ آن هستند.
جهت گیری انزواطلبانه
کشوری که این جهت گیری را اتخاذ میکند سعی دارد مراودات دیپلماتیک اقتصادی فرهنگی و نظامی با سایر واحدهای سیاسی را به حداقل کاهش دهد. دولتی که از لحاظ جغرافیایی از مناقشات و بحرانهای بین المللی دور واقع شده و کمتر تحت فشار بین المللی است و از خود بندگی نیز برخوردار است. چنانچه اوضاع و احوال بین المللی اجازه دهد میتواند به گونه ای موفقیت آمیز از این استراتژی بهره مند شود. در گذشته به علت نبودن سیستم های ارتباطی پیشرفته و ارتباط و وابستگی کمتر میان واحدهای سیاسی اتخاذ این جهت گیری با مشکلات کمتری روبه رو بود. ولی در عصر حاضر به علت پیچیده شدن روابط و پویایی محیط بین المللی عمل هر یک از واحدها مستقیم یا غیر مستقیم بر دیگر واحدهای سیاسی تأثیر می نهد و اعضای آن سیستم را وادار به کنشهای متقابل میکند اتخاذ این استراتژی دولت را با مشکلات فراوانی روبه رو می کنند.
در زمان جهت گیری انزواطلبانه ایالات متحده آمریکا در قرن نوزدهم – که در آن زمان تمامی شرایط لازم برای تعقیب این استراتژی موجود بود – عواملی چون تمایزات ایدئولوژیک و سیاسی، امنیت نسبی نظامی به علت مرزهای رسوخ ناپذیر و خود کفایی اقتصادی به علت داشتن منابع و زمین های زیاد باعث میشد که ایالات متحده آمریکا در اتخاذ این استراتژی با مشکل کمتری مواجه شود. آمریکا در قرن بیست با شروع جنگ جهانی اول پس از آنکه وارد جنگ شد. به رغم آنکه خود یکی از بانیان جامعه ملل بود کرسی نمایندگی آن تا پایان عمر جامعه ملل خالی باقی ماند با پایان جنگ باز هم این کشور به سیاست سنتی خویش بازگشت و به وجود آمدن جنگی دیگر باعث جهت گیری جدیدی در این کشور شد. بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا به عنوان یک ابر قدرت جدید وارد عرصه سیاست بین المللی شد. در این مرحله جدید آمریکا به کلی استراتژی سنتی انزواطلبانه خویش را رها کرد و تعریفهایی نو از منافع هدفها و امنیت ملی ارائه داد. نمونه دیگر ژاپن است که برای مدت طولانی از استراتژی انزواطلبانه پیروی میکرد انگیزه این کشور برای این جهت گیری حفظ سنتها و جلوگیری از نفوذ فرهنگی بیگانگان به ویژه دولتهای غربی بود. از یک سو موقعیت جزیره ای این سرزمین امکانات لازم را برای اتخاذ این استراتژی فراهم کرده بود و از سوی دیگر مستقل بودن نظام دولتهای خاور دور که آنها را از نفوذ اروپا و آمریکای شمالی مصون می داشت باعث شد این فرصت برای ژاپن به وجود آید که به این نوع جهت گیری انزوا طلبی ادامه دهد. توسعه سرمایه داری و اقول فئودالیسم در ژاپن رقابت استعماری میان دولت های غربی در خاور دور و قدرت فزاینده ایالات متحده آمریکا در این منطقه ژاپن را بر آن داشت تا استراتژی سنتی انزواطلبی را کنار گذاشته و وارد یک سلسله تماسهای دیپلماتیک و تجاری با دولتهای غربی از جمله بریتانیا، فرانسه و آمریکا شود. در چنین وضعیتی دیگر از حفظ میراث های فرهنگی سخنی نبود و از اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست این کشور روابط خود را با دولتهای دیگر در چهارچوب اتحادها و قراردادهایی گسترش داد. دولتی که جهت گیری انزواطلبانه را انتخاب میکند معمولاً مسائل فرهنگی و رفاه اقتصادی را سرلوحه اهداف ملی خود قرار میدهد و روابط خارجی خویش را به حداقل می رساند که مجموعه این رفتارها در چهارچوب حفظ وضع موجود خلاصه می شود.
نکته ۱۱: اتخاذ استراتژی انزواطلبی بر اساس قبول حفظ وضع موجود و مخالفت با هرگونه تجدید نظر در سیاست های موجود استوار است.
مثال ۱۸ در کدام جهت گیری کشور سعی میکند که مراودات دیپلماتیک اقتصادی فرهنگی و نظامی را با سایر واحدهای سیاسی به حداقل کاهش دهد؟ (۳) جهت گیری تجدید نظر طلبانه
پاسخ: گزینه «۴» کشوری که این جهت گیری را اتخاذ میکند مراودات دیپلماتیک اقتصادی فرهنگی و نظامی خود را با سایر واحدهای سیاسی به حداقل کاهش میدهد.
در مجموع استراتژی انزواطلبی در گذشته به علت محدود بودن حجم تعاملات خود بسندگی نسبی دولتها موقعیت خاص ژئوپولتیک و ارتباطات ضعیف بین المللی به مراتب از ادامه این جهت گیری در قرن حاضر آسان تر بوده است. ضمناً در اختیار نداشتن قدرت و توانایی کافی برای تأثیر گذاری بر سیاست بین الملل، سبب این میشد که دولتها تحقق آرمانها و اهداف خویش را نه در افقهای دور دست سیاست بین المللی بلکه در محدوده جغرافیایی معین جستجو کنند. البته با توجه به تحولات شگرف در عرصه روابط بین الملل دیگر این امکان وجود ندارد که دولتی این جهت گیری را انتخاب کند و بتواند آسیب پذیری خود را به حداقل برساند.
جهت گیری تعهد و اتحاد
در این جهت گیری دولت یا گروهی از دولتها از طریق اتحاد و ائتلاف تعهداتی را در قبال یکدیگر می پذیرند زیرا احساس میکنند که بدون قبول تعهدات به ویژه تعهدات نظامی در قبال یکدیگر قادر به مقابله با تهدیدات و دفاع و دست یافتن به منافع ملی نخواهند بود در حالی که دولت ها در عدم تعهد و بی طرفی و انزواطلبی مجبور بودند از قبول تعهدات سر باز زنند و خود را به قدرتهای بزرگ متعهد نکنند. وجود منافع اقتصادی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی مشترک دولتها را بر آن میدارد که تعهداتی را در چهارچوب همکاری درون گروهی یا خارج از گروه بپذیرند. گاه قبول تعهدات دولت ها در صحنه سیاست بین الملل به منظور ایجاد نوعی بازدارندگی است که پیمانهای ورشو و ناتو از همین موارد به حساب می آیند در روند ایجاد تعهدها و متعهد ساختن دولتها به یکدیگر بعد مسافت و برخورداری از ویژگیهای مشترک منطقه ای و جغرافیایی شرط لازم و کافی به حساب نمی آید هر چند در برخی موارد با وجود همین ویژگیها بعضی دولتها تعهداتی را در قبال همسایگان خود می پذیرند به طور کلی علت عمده متعهد شدن دولتها به یکدیگر احساس نیاز مشترک ایجاد بازدارندگی حفظ امنیت و تحقق هدفها و منافع ملی از طریق ترکیب توانایی هاست. معمولاً دولت هایی که به اتحادهای رسمی می پیوندند. منظور اصلی آنها کسب منافع و امکانات بیشتر و نیز آسیب آس پذیری کمتر است وضعیتی که قبل ا از پیوستن به سادگی میسر نیست یا غیر ممکن است.
ک مثال ۱۹ در کدام یک از انواع جهت گیری دولت یا گروهی از دولتها از طریق اتحاد و ائتلاف تعهداتی را در قبال یکدیگر می پذیرند؟
(۴) تعهد و اتحاد
پاسخ: گزینه «۴»
اتحادها را میتوان به صورت زیر تقسیم بندی کرد
ا اتحادهای طبیعی این وضعیت در حالتی به وجود می آید که یک یا چند دولت در یک منطقه خاص دارای منافع مشترکی باشند، ولی به علت اینکه خواستها و منافع یکی از طریق دیگری تأمین میشود آن دولت ضرورتی نمی بیند خود را از لحاظ نظامی و اقتصادی رسما به دیگری متعهد سازد. برای مثال در قرن ۱۹ رقابت میان اتریش و روسیه در شبه جزیره بالکان برقرار بوده اتریش میکوشید قدرت روسیه را در این منطقه تحدید کند. بریتانیا نیز هم زمان از همان خواستهای اتریش پیروی میکرد ولی به علت اینکه منافع آن از طریق اتریش تأمین میشد بریتانیا ضرورتی به متعهد ساختن خود به اتریش از لحاظ نظامی و اقتصادی نمیدید.
اتحادهای حفظ وضع موجود دولتهایی که این سیاست را قبول میکنند مایل به برقراری اتحاد علیه دولت توسعه طلبی هستند که خواهان تغییر وضع موجود است زیرا هر گونه سیاست تجدید نظر طلبانه ای ممکن است منافع آنها را به خطر اندازد. بعد از کنگره وین ۱۸۱۵، دولتهای روسیه، اتریش پروس و بریتانیا در اتحادی گرد آمدند تا مانع تسلط فرانسه بر اروپا شوند و هرگونه اقدامات دولت فرانسه را برای برهم زدن کنگره وین خنثی کنند.
اتحادهای تجدید نظر طلبانه حالتی است که تعدادی از دولتها بنا به دلایل و انگیزه های گوناگون از وضع موجود ناراضی اند و خواستار تجدید نظر در توزیع قدرت هستند. آنها در ا این روند : برای تأمین منافع و تحقق اهداف : خود اتحادهایی با دیگران که از همان نظرها پیروی میکنند برقرار ر می سازند. پس از جنگ کریمه روسیه بر اساس قرارداد پاریس بخشی از بارایی جنوبی را از دست داد در نتیجه این کشور به علت محدود شدن قدرت مانور خود در سواحل دریای سیاه به سیاست تجدید نظر روی آورد و این سیاست باعث عقد پیمان های اتحاد و ائتلاف شد.
۴ اتحاد دومنظوری گاهی دولتی که از وضع موجود راضی است با یک دولت تجدید نظر طلب متحد میشود. هر چند این اتحاد عجیب به نظر می رسد، اما در واقع هدف دولت نخست آن است که از پیوستن و متعهد شدن این دولت به دولت دیگر تجدید نظر طلب که میتواند در آینده تهدیدی برای دولت نخست به وجود آورد، جلوگیری کند دولت آلمان در اواخر قرن ۱۹ از وضع موجود راضی بود و طبعاً سیاست خارجی آن نیز بر حفظ وضع موجود استوار بود؛ اتحادهایی که بیسمارک پی ریز آنها بود به منظور تحقق این هدف به شمار می رفت از سوی دیگر، فرانسه درصدد نقض موافقت نامه ۱۸۷۱ بود و ایتالیا به عنوان یک دولت تجدید نظر طلب که به شمال افریقا چشم دوخته بود فرانسه را به مبارزه می طلبید به همین دلیل بعدها آلمان آمادگی خود را برای حمایت از سیاستهای ایتالیا در شمال آفریقا علیه فرانسه تجدید نظر طلب در اروپا اعلام کرد.
ه اتحادهای عقیم این اتحادها ممکن است بر اساس مذاکره یا بدون مذاکره پی ریزی شود. در این راستا ممکن است دو یا چند دولت برای تعقیب یک سلسله اهداف مشترک از طریق مذاکره خواستار ایجاد اتحادی میان خ خود باشند. اگرچه این مذاکرات به منظور ایجاد اتحاد است اما اگر به به نتیجه مطلوب نرسد، اتحاد مورد نظر تحقق نمی یابد و در حد یک طرح باقی میماند. برای مثال بین سالهای ۱۸۹۸ و ۱۹۰۱ انگلستان و آلمان و در سال ۱۹۳۹ انگلستان فرانسه و شوروی دارای چنین وضعیتی بودند.
نکته ۱۲ به طور کلی عواملی که باعث از میان رفتن اتحادها میشود عبارت اند از عملی شدن یا نشدن اهداف اتحاد روی کار آمدن نخبگان جدید. عملی شدن و یا نشدن اهداف یکی از متعاهدین انحراف از اهداف اتحاد و بالاخره اختلاف میان متعاهدین
کر مثال ۲۰ این اتحاد در حالتی به وجود می آید که یک یا چند دولت در یک منطقه خاص دارای منافع مشترک باشند و خواستها و منافع یکی از بازیگران از طریق دیگری تأمین می شود.
(۴) اتحاد حفظ وضع موجود
پاسخ: گزینه «۲» اتحاد طبیعی در حالتی به وجود می آید که دو یا چند دولت در یک منطقه خاص دارای منافع مشترک باشند و خواستها و منافع یکی از طریق دیگری تأمین شود لذا آن دولت ضرورتی نمیبیند خود را از لحاظ نظامی و اقتصادی رسماً به دیگری متعهد سازد.
دگرگونی در جهت گیری های سیاست خارجی
همان طور که اشاره کردیم جهت گیریهای سیاست خارجی دولتها به یک یا چند قاعده ثابت و تغییر ناپذیر محدود نیست پیچیدگی موضوع ناشی از این واقعیت است؛ اول اینکه متغیرهایی که بر رفتار واحدهای سیاسی تأثیر میگذارند بسیار متنوع و دارای جنبه کیفی هستند و دوم اینکه واکنش واحدهای سیاسی در قبال آنها یکسان نیست. گرچه بسیاری از تحولات کوتاه و میان مدت در جهت گیریهای سیاسی نادیده گرفته میشود، در بسیاری از موارد همین رفتارهای منطقی ممکن است سبب تغییر استراتژیها و تجدید سازمان سیاست خارجی دولتها شود. در اغلب موارد دولتهایی که استراتژی جدید برای سیاست خارجی خود بر می گزینند با طراحی حساب شده الگوی قدیمی جهت گیریهای دیپلماتیک تجاری فرهنگی و نظامی را از میان بر می دارند. در روند این دگرگونیها باید چند عامل مانند شناسایی سیاستهای جدید با توجه به عوامل خارجی انگیزه های لازم برای تغییرات سطحی و اساسی و دگرگونی های عمده در الگوهای روابط دیپلماتیک فرهنگی نظامی و تجاری را بررسی کرد.
بدین ترتیب در فرایند تجدید نظر در الگوی سیاست خارجی باید به متغیرهای مستقل و وابسته و نیز متغیرهای میانگین توجه داشت. متغیرهای مستقل در برگیرنده عوامل زیر هستند.
ا عوامل خارجی شامل تهدیدات نظامی و غیر نظامی و ساختار روابط قبلی از لحاظ آسیب پذیری نسبت به رفتارهای خارجی
عوامل داخلی شامل تهدیدات داخلی اوضاع اقتصادی و جناح بندی های سیاسی
عوامل تاریخی – فرهنگی شامل تجربه های استعماری و نحوه نگرش به بیگانگان
از متغیرهای وابسته باید به تجدید ساختار رفتاری در محیط خارجی و واکنش نسبت به نفوذ بیگانگان اشاره کنیم معیارهایی که باید برای مطالعه دگرگونی و تجدید نظر در استراتژی ها و جهت گیری سیاست خارجی دولتها در نظر بگیریم عبارت اند از جهت گیری تجارت خارجی شکل رای گیری در جوامع بین المللی قبول تعهدات جدید و نیز پایان بخشیدن به تعهدات قبلی حجم مبادلات تعداد ملاقاتهای سران دولتها و جهت گیری در نوع ملاقاتها، ایجاد محدودیت یا فراهم کردن تسهیلات دیپلماتیک ترویج یا تحدید جهانگردی میزان محدودیت سرمایه گذاریهای خصوصی خارجی میزان پذیرش یا اعزام دانشجویان میزان محدودیت برای فعالیت سازمانهای آموزشی و فرهنگی خارجی اعمال محدودیت یا فراهم کردن تسهیلات برای ورود کالا از کشورهای خاص تعداد و محل و کیفیت مأموریتهای دیپلماتیک در خارج کیفیت برنامه ریزیهای اقتصادی دولت ملی کردن اموال شرکتهای خارجی دریافت یا اعطای وام
مجموعه رفتارهای مذکور دولتها را میتوان از سخنرانیها دیدارها کنفرانسهای مطبوعاتی بیانیه های احزاب اعلامیه های مشترک و برنامه های ماهواره ای تلویزیونی و رادیویی استخراج کرد.
ک مثال ۲۱ برداشت نخبگان سیاسی نسبت به بازیگران خارجی به عنوان یک عامل در دگرگونی جهت گیری سیاست خارجی چه نوع متغیری محسوب می شود؟
(۲) متغیر مستقل
پاسخ: گزینه «۴» معیارهایی که در عداد متغیرهای میانگیر واقع میشوند عبارت اند از کیفیت درک سیاست گذاران از هدف ها و منافع ملی فرایند سیاست گذاری عوامل شخصیتی و بالاخره برداشت نخبگان سیاسی نسبت به بازیگران خارجی
با در نظر گرفتن معیارهای مربوط به گونه شناسی جهت گیری سیاست خارجی به مواردی چون انزواطلبی وابستگی همراه با تعهد، عدم تعهد، تنوع مبادلات بدون وابستگی اتکای به خود و بی طرفی بر میخوریم در سیاست اتکای به خود مبادلات تجاری فرهنگی و دیپلماتیک گوناگون ولی نسبتاً محدود است و از الگوهای وابستگی که باعث آسیب پذیری میشوند دوری میشود در جهت گیریهای وابستگی تصمیمات هدفها و اعمال از خارج هدایت میشوند و سطح مبادلات بالاست و بسیاری از نیازهای اساسی اقتصادی تکنولوژیک ارتباطی و نظامی از خارج توسط دولت خاصی تامین می شود. در این نوع جهت گیری دولت به . شدت تحت تأثیر و نفوذ بازیگران خارجی است. امنیت کشور از سوی دولت خاصی تأمین میشود و در . مقابل انجام این کار پایگاه های نظامی در اختیار دولت خارجی قرار داده میشود. در جهت گیری تنوع مبادلات و روابط بدون وابستگی تماسها در سطح وسیع و پراکنده بدون اتکا به دولت خاصی ادامه می یابد و سعی میشود نوعی تعادل در روابط کشور با واحدهای سیاسی دیگر برقرار شود.
چین به عنوان مطالعه موردی تغییر در جهت گیری سیاست خارجی (۱۹۸۰-۱۹۶۰)
این کشور در سالهای ۸۰-۱۹۶۰ به خوبی عوامل و انگیزه هایی را که سبب دگرگونی و تجدید سازمان سیاست خارجی یک دولت میشود بیان می کند و نشان میدهد که چگونه تعامل میان نیروهای داخلی و خارجی به تغییراتی در داده های سیاست خارجی منجر میشود چین از اواخر دهه ۱۹۵۰ جهت گیری سیاست خارجی خویش را از وابستگی به مسکو به سوی سیاست اتکای به خود تغییر داد و هرگونه روابط امنیتی و به کارگیری مدل خارجی را طرد کرد، سپس با رادیکالیزه شدن نظام در چهارچوب انقلاب فرهنگی در انزوای دیپلماتیک فرو رفت ولی در دهه ۱۹۷۰ از انزوا بیرون آمد و با پیوستن به سازمان ملل متحد و برقراری روابط با دشمن دیرینه اش به جهت گیریهای گوناگون در سیاست خارجی روی آورد. این دولت در مراحل بعد برای مصون ماندن در مقابل شوروی ارتباط خود را با دنیای خارج از جمله غرب گسترش داد و مجدداً استراتژی سیاست خارجی خود را دگرگون کرد. در این استراتژی ترکیبی از جهت گیری اتکای به خود و تنوع در روابط خارجی با سیستم موازنه قدرت مشاهده میشود. در زیر به تجزیه و تحلیل این فرایندها طی مراحل مختلف سیاست گذاری خارجی می پردازیم
ا مرحله تغییر استراتژی از وابستگی متقابل تا اتکای به خود (۱۹۵۷-۱۹۶۱) در سایه موفقیتهایی که چین در طول شش سال (۱۹۴۹-۱۹۵۵) در داخل کسب کرد از جمله انعقاد قرارداد دوستی با شوروی و شرکت در جنگ کره ناگهان حزب کمونیت چین در سیاستهای داخلی و خارجی خود دگرگونی به وجود آورد. ظرف دو سال جریان نوسازی اقتصادی و سیاسی آن که با اعتماد و پیشرفت همراه بود به ناکامی گرایید و بلافاصله خط مشی رادیکال در روند سیاست خارجی کشور ظاهر شد درگیری در یک جنگ مرزی با هند و اختلاف با شوروی که عامل تضمین کننده امنیت چین بود از مشکلاتی بودند که چین با آنها دست و پنجه نرم میکرد و یکن احساس میکرد برای مقابله با مشکلات باید به خود متکی باشد. سیاست جهش بزرگ به پیش که در سال ۱۹۵۸ رشد اقتصادی ۲۵ درصد را پیش بینی میکرد در سال ۱۹۶۱ رو به افول نهاد و نتایج مصیبت باری بر جای نهاد این امر ضمن رادیکالیزه کردن سیاست حزبی در داخل دامنه تغییرات را به عرصه سیاست خارجی کشاند دوران استراتژی اتکای به خود که در تابستان ۱۹۶۰ به هنگام خروج مشاوران روسی از یکن آغاز شده بود تا انقلاب فرهنگی ادامه داشت یعنی دورانی که چین به جهت گیری انزواطلبی روی آورد.
نکته ۱۳ حمله به همانو و کاموی در تابستان ۱۹۵۸ و طرح اختلافات مرزی با هند در ۱۹۵۹ از سیاست جهش بزرگ به پیش ناشی می شد.
دوران تغییر استراتژی اتکای به خود به انزواطلبی (۱۹۶۵-۱۹۶۹) چین تا سال ۱۹۶۵ از مسائل تحمیلی شوروی آزاد شد و از درگیری با آمریکا در مورد تایوان خودداری ورزید سفر جوان لای به آفریقا نشان داد که به لحاظ نفوذ قدرتهای استعماری سابق آنها چندان رغبتی به سوسیالیسم نشان نمی دهند. جنگ ویتنام در آسیای جنوب خاوری و درگیری آمریکا در این جنگ باعث نگرانی پکن شد زیرا بیم آن می رفت که آمریکا به چین حمله کند. یکن در این دوران میکوشید خود را از مسائل جهان سوم دور نگه دارد. شروع انقلاب فرهنگی در اواسط ۱۹۶۶ از مهم ترین عوامل تغییر جهت گیری سیاست داخلی و خارجی تلقی میشود. در دوران انقلاب فرهنگی چین و انمود کرد که جهان خارج وجود ندارد. در این دوران چین روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود را با بسیاری از کشورها قطع کرد و بسیاری از دفاتر نمایندگی پکن در خارج به حالت تعطیل درآمدند و تمامی دانشجویان از خارج فراخوانده شدند. در مورد جنبشهای انقلابی چین صرفا به حمایتهای لفظی بسنده کرد و در این دوران مسکو آماج حملات رهبران چین واقع شد.
تغییر استراتژی از انزواطلبی به تنوع جهت گیری و وابستگی نسبی (۱۹۷۰-۱۹۸۰) استراتژی انزواطلبی به علت آثار سوء آن نمی توانست برای مدت طولانی ادامه ادامه داشته باشد. رهبران این کشور به این نتیجه رسیدند که برای حفظ موقعیت خود به عنوان یک قدرت بزرگ از طریق اتخاذ جهت گیری انزواطلبی قادر به تأمین خواستها و نیازهای داخلی و امنیتی خویش نخواهند بود. چین که برای مدتی جهان خارج را نادیده گرفته بود، اینک خود را با جهانی مواجه میدید که دگرگونی شگرفی در محیط آن روی داده بود. در این دوران آمریکا به علت درگیری در جنگ ویتنام از قدرت فزاینده شوروی غافل مانده بود. از طرفی فعالیتهای شوروی در مرزهای چین خطر و تهدیدی جدی برای چین تلقی میشد.
انقلاب فرهنگی باعث شورشهای محلی شد و نوعی از هم گسیختگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به بار آورده بود. حوادث مرزی هم شکستهایی را در پی داشت. در بهار و تابستان ۱۹۶۹ اقدامات نظامی شوروی علیه چین شدت گرفت و شوروی چین را به استفاده از سلاح هسته ای تهدید کرد. همچنین یکن را مجبور به از سرگیری مذاکرات برای حل و فصل اختلافهای میان دو کشور کرد از سال ۱۹۶۹ به بعد یکن احساس کرد که موازنه قدرت در خطوط مرزی دو کشور به طور کلی به هم خورده است. این امر چین را در برابر شوروی آسیب پذیر میکرد بنابراین چین تحت فشارهای داخلی و خارجی ناچار بود سنت های گذشته خود را نادیده انگارد و با دشمنان دیرینه اش آمریکا و ژاپن از در صلح درآید برای ورود به جهت گیری جدید سیاست خارجی ابتدا ضرورت داشت شور و هیجان ناشی از انقلاب فرهنگی کاهش یابد و نوعی سازش و مصالحه میان جناح های مختلف به وجود آید. در این دوره از هم گسیختگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به حدی بود که این پیانو در اواخر ۱۹۷۱ دست به کودتا زد. از طرفی رهبری قادر به مهار کردن رادیکال های ماتوئیست نبود و علاوه بر این نمی توانست برای برقراری موازنه قدرت با شوروی بر بودجه نظامی خود بیفزاید با در نظر گرفتن مشکلات مزبور، ماتو و همکارانش ناچار به استفاده از مانور و گزافه گویی در سیاست خارجی شدند. برقراری روابط با آمریکا و سپس ژاپن بخشی از این استراتژی به شمار می رفت تا شوروی در محاسبات خود نیروی بالقوه چین را جدی تر بگیرد. از نیمه دوم سال ۱۹۶۹ چین مجدداً سفرا و هیئتهای نمایندگی خود را که از آغاز انقلاب فرهنگی فراخوانده بود به محل های مأموریتشان اعزام کرد. از این دوران به بعد تمامی گامهای پکن در سیاست خارجی دارای ماهیت ضد شوروی بود. در مراحل بعد به نوعی جهت گیری چندوجهی در سیاست خارجی چین بر میخوریم که هدف آن افزایش توان مانور این کشور در عرصه بین المللی بود. ملاحظه می کنیم که چگونه ممکن است یک دولت در چنین مدت کوتاهی تحت تأثیر دگرگونیهای نظام بین المللی و تحولات داخلی، تجدید نظر اساسی در تبیین منافع و هدف ها و اتخاذ استراتژیهای گوناگون به عمل آورد. در واقع مجموعه این اقدامات به منظور دستیابی به نوعی سازواری و انطباق منافع و اهداف سیاست خارجی با اوضاع متغیر داخلی و خارجی صورت گرفته است.
نکته ۱۴ رفته رفته رهبران و سیاست گذاران چینی دریافتند که تنوع جهت گیری های سیاست خارجی استقلال بیشتری برای این دولت به ارمغان نمی آورد، بلکه موجد تناقضاتی در تبیین اهداف و منافع ملی آن میشود از این رو درصد برآمدند تا ضمن برقراری روابط نزدیک تر با غرب به اصطلاح رهبری طبیعی جهان سوم را حفظ کنند.
تست های طبقه بندی شده فصل دوازدهم
که ادبیاست یک دولت بر اساس عدم ورود به جنگ و اتحادیه های نظامی و تلاش برای محدود ساختن جنگ، با کدام گزاره مطابقت دارد؟ (۱) بی طرفی مثبت
ک ۲ اهداف تاکتیکی کشورها را میتوان به دو دسته …… تقسیم کرد. اعلامی – اعمالی
۴ دگرگونی استراتژی خارجی چین از جهش بزرگ به پیش» به «نگاه به غرب در دهه هفتاد میلادی متأثر از چه بود؟ (۱) ساختار بین الملل
۵
و اتحادیه ها و ائتلافهای بین المللی محصول تجمع و تلاقی ……… هستند.
موقعیت منافع ملی
ک موقعیت ژئوپولیتیک ایران ایجاب میکند که ایران استراتژی کوتاه دامنه ………. را پی گیرد.
همکاری با قدرت ها، تعهد به خود
که در تعیین و تعریف اهداف ملی کدام یک از عناصر زیر باید در نظر گرفته شود؟ ۱) منافع على
که ۱۱ ترکیب مفهومی دو هدف محیطی – تملیکی با کدام یک از ترکیبهای مفهومی زیر سازگار است؟
ک ۱۲ غرض از اهداف اعلانی در کنار اهداف اعمالی عبارت است از:
۱۲ در فرایند تجدید نظر در الگوی سیاست خارجی باید علاوه بر متغیرهای مستقل و وابسته به متغیرهای توجه داشت.
که ۱۵ سیاست خارجی چین میان سالهای ۱۹۶۹ (۱۹۶۵) به استراتژی
۱۶ منزلت کشورهای استراتژیک کوچک نیازمند استراتژی ………. است.
انزواطلبی
کر ۱۹ استراتژی بلند دامنه قدرتهای بزرگ و ابر قدرت … است.
(۳) حفظ وضع موجود از نظر علمی و فلسفی
۲۰ از منظر واقع گرایان چراغ راهنمای فعالیت بین المللی کدام است؟
۲۲ مؤثرترین مدل تصمیم گیری کدام است؟ ک ۲۲ کدام دسته از کشورها در سیاست خارجی اهداف حفظ وضع موجود را دنبال میکنند؟
۱۴ یکی از مختصات استراتژی عدم تعهد عبارت است از:
ک ۲۵ اهداف خارجی یک کشور متاثر از عضویت یک اتحادیه بین المللی جزء کدام اهداف قرار میگیر
همکاری و تعارض
رم
اصول روابط بین الملل و سیاست خارجی
مدرسان شریف رتبه یک کارشناسی ارشد
۲۷ در شرایطی که دولتی که از وضع موجود راضی است با یک دولت تجدید نظر طلب متحد شود تشکیل اتحاد را می دهد.
دو منظوری
که ۲۸- استراتژی بی طرفی خط مشی کلی سیاست خارجی یک دولت تلقی می گردد و به ناچار به معنای ….. بودن آن نیست.
یر نظامی
۲۹ سیاستهایی را که یک کشور به منظور بر کنار ماندن از مخاصمات میان دولتهای دیگر اختیار کرده و استقلال و حاکمیت آن توسط قدرت های
بزرگ تضمین می گردد. بی طرفی ……. نام دارد.
(۱) سنتی
۲۱ در شرایطی که دو یا چند دولت در یک منطقه خاص دارای منافع مشترکی باشند ولی به علت آنکه خواستهای یکی از طریق دیگری تأمین می شود. آن دولت فر ضروری نمیبیند که . خود را از لحاظ نظامی و اقتصادی به دیگری متعهد سازد. این وضعیت به اتحاد موسوم اس –
۲۲ علت اصلی تغییر سیاست خارجی چین از استراتژی اتکای به خود به اتخاذ سیاسی انزوا طلبانه» عبارت بود از:
(۱) انقلاب فرهنگی
۲۴ در رهیافت ……….. منافع ملی و نوع استراتژیهای بازیگران اصلی نظام بین الملل مورد بررسی قرار می گیرد.
۲۴ در رهیافت ……….. منافع ملی و نوع استراتژیهای بازیگران اصلی نظام بین الملل مورد بررسی قرار می گیرد.
۲۴ در رهیافت ……….. منافع ملی و نوع استراتژیهای بازیگران اصلی نظام بین الملل مورد بررسی قرار می گیرد.
که ۳۷ مهم ترین کارکرد مفهوم منافع ملی در سیاست خارجی تعیین و تعریف ارزش ها و اهداف ……. است. که ۳۷ مهم ترین کارکرد مفهوم منافع ملی در سیاست خارجی تعیین و تعریف ارزش ها و اهداف ……. است.
۴۲- جنگ سرد را بر مبنای چه نوع از منافع می توان توضیح داد؟
۴۳ دوران استراتژی اتکای به خود توسط چین در زمان …… آغاز گردید.
روج مشاوران شوروی از یکن
مدرسان شریف
فصل سیزدهم
بررسی مفهوم قدرت در روابط بین الملل
در حالی که در فرایند مطالعه سیاست بین الملل در چهارچوب تصمیم گیری تأکید اصلی بر نقش است در بررسی رفتارهای بین المللی از دیدگاه قدرت محور اصلی تجزیه و تحلیل واحدهای سیاسی یعنی دولت ها هستند. در این روند ضمن آنکه دولت به عنوان یک بازیگر مورد توجه قرار گرفته، روابط میان بازیگران بررسی میشود و نحوه توزیع قدرت در صحنه روابط بین المللی نیز مورد توجه قرار میگیرد. کسانی که سیاست بین الملل را از نظر قدرت مطالعه کرده اند به میزان قابل ملاحظه ای تحت تأثیر دیدگاههای مورگنتا قرار گرفته اند. مورگنتا سیاست بین الملل را از نظر قدرت سیاسی، رابطه ای روانی میان کسانی میداند که قدرت را اعمال میکنند یا قدرت بر آنها اعمال میشود. در این راستا قدرت رابطه ای است میان بازیگران دولتها) و سیاست و رفتار و اقدامات هر دولت و در عین حال کشمکشها و رقابت ها بر اساس آگاهی از موقعیت خویش که در رابطه با دیگران صورت می گیرد. در کنار این تعریف کنترل مستقیم و بی واسطه یک بازیگر بر شرایط وجودی یا کنش های بازیگر دیگر را قدرت ساختاری میگویند مورگنتا بر این نظر است که دولت ها در چهارچوب قدرت دارای انتخابهای سیاسی محدودی هستند که عبارت اند از حفظ وضع موجود افزایش قدرت ) (سیاست) امپریالیستی و بالاخره نمایش قدرت کسب پرستیژ بر این اساس دولتی که سیاست خارجی اش در جهت حفظ نه تغییر و توزیع قدرت ا. است از سیاه یاست حفظ وضع موجود پیروی میکند دولتی که سیاست خارجی اش در مسیر تحصیل قدرت بیشتر است طالب وضع موجود نیست و سیاستهای امپریالیستی را دنبال می کنند و بالاخره دولتی که سیاست خارجی اش بر نمایش قدرت استوار است. معمولاً به منظور حفظ یا افزایش آن در صدد تعقیب سیاست اعتبار است.
نکته : می توان از مجارستان بعد از انعقاد قرارداد تریانون پس از جنگ اول جهانی به عنوان دولت خواهان تغییر وضع موجود، از روسانی پس از پایان جنگ جهانی اول به عنوان کشور خواهان حفظ وضع موجود و از شوروی پس از سال ۱۹۱۷ به عنوان دولت تجدید نظر طلب نام برد.
ک مثال در فرایند مطالعه سیاست بین الملل در چهارچوب تصمیم گیری تاکید اصلی بر چه چیزی است؟
(۱) دولت
(۳) نهادهای بین المللی
پاسخ: گزینه «۲» در فرایند مطالعه سیاست بین الملل در چهارچوب تصمیم گیری تأکید اصلی بر نقش است زیرا تصمیم گیری ها در قالب نقش هایی صورت میگیرد که افراد آنها را می پذیرند.
ک مثال : کسانی که سیاست بین الملل را از دیدگاه قدرت بررسی میکنند تحت تأثیر چه کسی قرار دارند؟
(۲) مورگنتا
(۳) روزنا
را از دیدگاه قدرت بررسی میکنند به میزان قابل ملاحظه ای تحت تأثیر دیدگاه های مورگنتا قرار می گیرند. در واقع از دید مورگنتا سیاست بین الملل چیزی غیر از کشمکش برای قدرت نیست.
بسیاری از صاحب نظران سیاست بین الملل بر این اعتقادند که رفتار دولتها در محیط بین المللی بر اساس اتخاذ سیاستهایی شکل می گیرد که به بهترین وجه، منافع ملی آنها را تأمین کند. منطق رقابتی سیاست قدرت برای کسب منافع ملی خود موجب ظهور هنجارهای نوین و اقول هنجارهای قبلی می شود. منافع ملی تنها در چهارچوب موقعیت قدرت تعریف و تبیین میشود. بر این اساس هر موقعیت تاریخی یا هر هدف خاص ملی تنها در سایه ی ارزیابی موقعیت قدرت آن دولت و اینکه این قدرت به طور مثبت یا منفی تحت تأثیر شرایط و مقتضیات دستخوش تغییر می شود امکان پذیر است. در این روند. تعارضات بین المللی به عنوان بازتاب برخورد و تصادم منافع ملی بازیگران گوناگون مورد بررسی قرار میگیرد بدین ترتیب شکل اتحادها و مناقشات بین المللی تابعی از منافع ملی به شمار میروند طرفداران نظریه قدرت معتقدند که در فضای دولتهای ملی از آنجا که هر یک از واحدهای جداگانه سیاسی به دنبال حفظ منافع ملی خویش اند مناقشات و تعارضات اجتناب ناپذیر است زیرا هر بازیگر بین المللی در جنگ و داد و ستد با دیگران بر آن است که سهم بیشتری از قدرت را در سطح منطقه و جهان به دست آورد تا بتواند به هدفهای ملی خویش نایل آید. گاهی این تلاش به تنهایی توسط هر یک از واحدهای سیاسی صورت میگیرد و اگر به تنهایی میسر نباشد دستیابی به این هدف با همکاری دیگران – یعنی واحدهایی که دارای منافع مشترک هستند. در قالب اتحادها و ائتلافها تحقق می پذیرد. اتحادها و ائتلافهای بین المللی محصول تجمع و تلاقی موقت منافع ملی هستند. بدین ترتیب اتحادها و مناقشات بین المللی، تابعی از منافع ملی به شمار میروند. همین امر سبب میشود تا طیف گسترده ای از همکاریها رقابتها و مناقشات در سطوح گوناگون با شدت و ضعفهای متفاوت در عرصه سیاست بین الملل پدید آید. از نظر مورگنتا این وضع با توسعه ناسیونالیسم مدرن ظهور ایدئولوژی های متعارض و دخالت ابر قدرتها ابعاد وسیعی به خود میگیرد. بر این اساس برای استقرار صلح پایدار باید از هنر دیپلماسی بهره گرفت.
نکته : تأکید بر تعدیل منافع ملی سبب میشود تا بسیاری از واقع گرایان (رئالیستها) بر مقوله موازنه قدرت اصرار ورزند. آنان بر این باورند که بنای صلح تنها زمانی استوار میماند که پایه های آن بر اصول موازنه قدرت نهاده شده باشد و توازن قوا در سایه دیپلماسی برقرار شود.
طبق نظریه موازنه قوا قدرت بر اساس هدفهایی که تعقیب میکند مورد توجه و مطالعه قرار میگیرد زیرا هر دولت سیاست خارجی خویش را بر اساس درکی تنظیم میکند که سیاست گذاران از منافع خویش با منافع کشور دیگر دارند. اگر دولتی خواهان درک رفتار سیاست خارجی دیگران باشد ضروری دریابد که یک دولت به عنوان یک بازیگر در محیط بین المللی تا چه اندازه منافع ملی خویش را درک کرده و تا چه حد قادر به استفاده از استراتژی هایی پاسخ: گزینه «۳» والتز قدرت را بر حسب تأثیرگذاری تعریف میکند و بر این اساس اگر عاملی بتواند بیش از آنکه تحت تأثیر قرار بگیرد دیگران را تحت تأثیر قرار دهد به همان میزان واجد قدرت است. در تعریف مزبور منظور قدرت سیاسی است و سیاست محور مطالعه است. در واقع قدرت همواره با نوعی تأثیر گذاری همراه است.
از دیدگاهی دیگر سیاست عبارت است از توزیع اقتدار مندانه ارزشها بدین ترتیب در مطالعه سیاست میان دولتها تأکید عمده بر توزیع قدرت میان آنهاست. توزیع قدرت در جامعه بین المللی نابرابر است و هر یک از واحدهای سیاسی میکوشند سهم بیشتری از قدرت را به خود اختصاص دهند. بر این اساس دولتهای قوی تر در مواجهه با قدرت دیگران قادر به حفظ استقلال خویش اند و هر اندازه دولتی از قدرت و توانایی بیشتری برخوردار باشد، به همان نسبت به حوزه عملش افزوده میشود. ضمنا در نظام بین المللی دولتهای قوی تر از امکانات و ابزار بیشتری برای حفظ منافع خویش بهره مندند و در مقابل دولتهای ضعیف تر از توانایی بیشتری برای چانه زدن برخوردارند.
ک مثال : در بررسی رفتارهای بین المللی از دیدگاه قدرت محور تجزیه و تحلیل چه چیزی است؟
(۱) سازمانهای بین المللی
پاسخ: گزینه «۳» در بررسی رفتارهای بین المللی از دیدگاه قدرت محور تجزیه و تحلیل واحدهای سیاسی یعنی دولت ها هستند. در این روند. ضمن آنکه دولت به عنوان یک بازیگر مورد توجه قرار میگیرد. روابط میان بازیگران نیز بررسی میشود و نحوه توزیع قدرت در صحنه روابط بین المللی نیز مورد توجه قرار می گیرد.
ممرسریربهی سرسسی ارسا
در برخی موارد محو و نابودی یک دولت به طور عمده به دلیل موقعیت نسبتاً ضعیف آن از لحاظ قدرت در مقابل دولت یا گروهی از دولت هاست این ضعف به هر دلیل که عارض شود کشور را در معرض آسیب قرار میدهد تا آنجا که ممکن است کشور ضعیف در قدرتهای بزرگ مستحیل شود. دولت های قوی حوزه منافع ملی گسترده تری دارند و همین امر موجب بروز تعارضات بیشتری در صحنه سیاست بین المال میشود در حالی که گستره منافع دولتهای ضعیف، معمولاً محلی منطقه ای و محدود است. همچنین سطح تحلیل چنین دولتهایی به دلیل همین ضعف در سطح خرد تبیین میشود. وجه تمایز میان قدرت های بزرگ و کوچک وسعت حوزه ایمنی آنهاست قدرت نسبی دولتهای بزرگ این امکان را به آنها میدهد تا اساساً قوانین و معیارهای مناقشات بین المللی را خود تعریف و تبیین کنند و به رغم اشتباهات مکرر یا از عواقب و آثار نامطلوب مصون بمانند یا آنها را به حداقل کاهش دهند و حتی در پاره ای از مواقع سوء تصمیم های خود را به سایر نقاط جهان انتقال دهند. این در حالی است که دولتهای ضعیف تر با ارتکاب هر گونه خطایی حتی جزئی باید خسارت سنگین بپردازند و چون از عهده تأدیه آن بر نمی آیند موقعیت آنها سخت اسیب پذیر میشود. در مجموع قدرتهای بزرگ میکوشند موقعیت خویش را در عرصه سیاست بین الملل حفظ کرده و اداره مناقشات بین المللی را در جهت توزیع قدرت به سود خود تمام کنند. در حالی که دولتهای ضعیف تر که از توزیع نابرابر قدرت در نظام بین المللی راضی نیستند طالب حفظ وضع موجود نیستند بلکه خواهان تجدید نظر در الگو و بافت نظام بین الملل هستند.
در این زمینه میتوان فرانسه را مثال زد که بعد از سقوط ناپلئون و انعقاد عهدنامه وین در ۱۸۱۵ این کشور تضعیف شد و زمینه انقلابات ۱۸۳۰ و ۱۸۴۷ در اروپا را بنیان نهاد. همچنین در آلمان بعد از عهدنامه صلح ورسای در سال ۱۹۱۹ که این کشور را ضعیف کرد زمینه های ظهور هیتلر در آلمان و مقدمات جنگ جهانی دوم فراهم شد.
ک مثال :۵ کدام یک از گزینه های زیر ضامن بقای دولت هاست؟
پاسخ گزینه «۱» منافع اولیه ملی منافع حیاتی ضامن بقای دولت هاست و دولت های قوی تر شانس بیشتری برای ادامه حیات دارند و چه با که بقای آنها به بهره برداری بیشتر از دولتهای ضعیف تر بستگی داشته باشد.
عناصر تشکیل دهنده قدرت مهمترین عناصر قدرت را میتوان به قرار زیر برشمرد.
ا ایدئولوژی
در ادبیات سیاسی ایدئولوژی از نظر لغوی به مفهوم عقیده با نظر سیاسی تعریف شده است و برخی آن را به مجموعه ای از اندیشه ها درباره زندگی، جامعه یا حکومت اطلاق میکنند که با گذشت زمان بر اثر کثرت استعمال به صورت اعتقاد مسلم و وجه مسلم و مشخص گروه یا حزب خاصی در می آید به بیان دقیق تر ایدئولوژی عبارت است از نظام فکری و عقیدتی که قابل اعمال بر واقعیتهای خارجی است. ریمون آرون در کتاب افیون روشنفکران ایدئولوژی را مرکب از واقعیاتی میداند که ظاهراً تحت نظم درآمده اند و شامل تفاسیر، آرمان ها و پیشگویی هاست.
نکته : یکی از کارکردهای ایدئولوژی این است که میتواند باعث تقویت روحیه ملی شود.
ایدئولوژی در صورت وجود اختلافهای فرهنگی نژادی و قومی عاملی وحدت دهنده و یکپارچه کننده به شمار میرود. در چهارچوب سیاست خارجی ایدئولوژی یک قالب ذهنی از لحاظ شیوه نگرش نسبت به جهان فراهم می آورد و بالاخره این عنصر تشکیل دهنده قدرت معیارها و ضوابط مشخص و معیشی در اختیار سیاست گذاران قرار میدهد تا بر اساس آن چهارچوب هدفها و منافع ملی خویش را ترسیم کنند. ضمناً ایدئولوژی میتواند اصول و معیارهایی در اختیار عامه مردم قرار دهد تا بر مبنای آن هرگونه انحراف و تغییر جهت مغایر با اصول پذیرفته شده را مورد قضاوت قرار دهند. برخورداری یک دولت از ایدئولوژی خاص به تنهایی نمیتواند نقش مؤثری در افزایش قدرت آن داشته باشد بلکه نحوه بهره گیری از این عنصر در بالا بردن روحیه ملی و تجهیز منابع و امکانات حائز اهمیت است. برای مثال میتوان به نقش ایدئولوژی در خلال جنگ ایران و عراق انقلاب الجزایر و جنگ ویتنام اشاره کرد.
ک مثال : این تعریف از ایدئولوژی مرکب از واقعیاتی است که ظاهراً تحت نظم در آمده اند و شامل تفاسیر آرمانها و پیشگویی هاست. مربوط به کدام یک از افراد زیر است؟
(۴) هانس جی مورگنتا
پاسخ: گزینه «۳» ریمون آرون در کتاب افیون روشنفکران ایدئولوژی را مرکب از واقعیاتی میداند که ظاهراً تحت نظم در آمده اند و شامل تفاسیره آرمانها و پیشگویی هاست.
پاسخ: گزینه «۴» ایدئولوژی همیشه عامل قدرت نیست. برخورداری یک دولت از یک ایدئولوژی خاص به تنهایی نمی تواند نقش مؤثری در افزایش پاسخ: گزینه «۴» ایدئولوژی همیشه عامل قدرت نیست. برخورداری یک دولت از یک ایدئولوژی خاص به تنهایی نمی تواند نقش مؤثری در افزایش
نظام در تجهیز و جذب تطابق عملکردهای واقعی نظام با سیاستهای اعلام شده و توانایی نظام در توزیع منطقی قدرت از آنجا که نظام سیاسی به صورت یک شبکه ارزشی عمل میکند و طی آن قدرت را با ارزش مربوط می سازد در مواردی که چنین رابطه ای میان قدرت و سیستم ارزشی به وجود آید. می گویند که اقتدار حاصل شده است. در واقع عاملی که این تلفیق را بین ارزش و قدرت به وجود می آورد، مشروعیت نام دارد.
ک مثال : کدام عامل بین ارزشها و قدرت تلفیق به وجود می آورد و اقتدار حاصل می شود؟
(۴) نظام بین الملل
پاسخ گزینه «۲» آنچه بین ارزش و قدرت تلفیق به وجود می آورد مشروعیت نام دارد. ایدئولوژی از عناصر تشکیل دهنده قدرت است. پس گزینه ۱
صحیح نیست.
عوامل اجتماعی – انسانی
(الف) میزان جمعیت کم و کیف جمعیت اعم از دوران صلح یا جنگ عامل عمده ای در قدرت واحد سیاسی تلقی میشود. در این باره باید به وجود افراد متخصص و ماهر تعداد نیروی نظامی میزان رشد جمعیت و قابلیت نظام سیاسی در ارائه خدمات لازم به مردم اشاره کرد برای نمونه چین با بیش از یک میلیارد جمعیت بدون توجه به سایر عناصر تشکیل دهنده دولت به مراتب بیش از دولت آلبانی با جمعیتی کمتر از سه میلیون نفر بر سیاست بین الملل تأثیر می گذارد. بدین ترتیب جمعیت زیاد باعث فراهم کردن امکانات لازم اقتصادی تکنولوژیک نظامی و میشود. در صورتی که دولتی از لحاظ سایر عوامل قدرت از برتری نسبی برخوردار باشد میتواند با اتکای عامل جمعیت در تأمین منافع و تحقق هدفهای ملی خویش توفیق بیشتری به دست آورد. نباید فراموش کرد. که اگر یک واحد سیاسی در سایر زمینه های قدرت اقتصادی صنعتی و تکنولوژیک عقب مانده باشد عامل جمعیت نه تنها کمکی به افزایش قدرت آن دولت نمی کند. چیا جمعیت اضافی به صورت یک عامل منفی درآید و توان مانور آن واحد سیاسی را در عرصه روابط بین الملل محدود تر کند.
نکته : علت ضعف نیروی نظامی فرانسه ما بین سالهای ۱۹۱۰ – ۱۸۵۰ پایین بودن رشد جمعیت آن در مقایسه با سایر دولت های بزرگ اروپا بود در حالی که جمعیت آلمان در فاصله همان سالها از چهل و یک میلیون نفر به شصت و پنج میلیون نفر افزایش یافته بود.
ب ویژگیهای ملی در ارزیابی قدرت ملی باید کم و کیف جمعیت مورد توجه قرار گیرد در اواخر قرن بیستم دیگر کمیت جمعیت به تنهایی عامل مهمی در قدرت ملی به حساب نمی آید بلکه به طور عمده میزان برخورداری جمعیت مورد نظر از تعلیم و تربیت علوم پیشرفته و درجه آگاهی و نیز رشد سیاسی و اجتماعی حائز اهمیت است. دولتهایی که در سیاست گذاری خارجی و اجرای آن به افکار عمومی متکی هستند. اصولاً باید سیاستها و تدابیری را اتخاذ کنند که مورد قبول عامه مردم باشند در غیر این صورت با بحران مشروعیت سیاسی روبه رو خواهند شد. بر این اساس امروزه بسیاری از دولت ها به سرمایه گذاری هنگفتی در امر آموزش و پرورش به عنوان وسیله ای برای حفظ امنیت ملی خویش مبادرت می کنند.
ک مثال : ویژگی ملی جزء کدام یک از عناصر قدرت به شمار می رود؟
(۳) عوامل اجتماعی – انسانی
پاسخ: گزینه «۲» ویژگیهای ملی به عنوان یکی از عوامل اجتماعی – انسانی به شمار می رود که در آن تأکید بر کم و کیف جمعیت در ارزیابی قدرت ملی است.
ویژگی فرهنگی و اجتماعی هر ملت نیز عامل عمده ای در ارزیابی قدرت به شمار میرود. برای مثال آلمان از زمان وحدت همواره به صورت ملتی برخوردار از توانایی های خاص برای سازماندهی در پرتو نظم و انضباط شناخته شده است از سوی دیگر همین ملت به واسطه غلبه روحیه عدم اعتدال، رهبرانی را در خود پرورش داد که برای صلح و ثبات جامعه بین المللی، خطراتی ایجاد کردند.
ج) یکپارچگی اجتماعی میزان همبستگی و یکپارچگی ملی شاخص مهمی در ارزیابی قدرت ملی به شمار می رود همگرایی سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک در افزایش توانایی های یک دولت در ارائه داده های مناسب برای تحقق اهداف و تأمین منافع ملی بسیار مؤثر است. نبود یکپارچگی و وجود واگرایی در میان گروه های مختلف نژادی قومی مذهبی و ملی میتواند موقعیت یک واحد سیاسی را تا مرز از هم پاشیدگی و از دست دادن استقلال آن به مخاطره اندازد و ضمناً ممکن است به محو آن دولت از صفحه جغرافیا بینجامد. در این جوامع وجود ملیتهای متفاوت وحدت ملی آنها را با مشکلاتی روبه رو می سازد و همین امر مانع از به قدرت رسیدن حکومتهای مقتدر که نماینده تمامی گروه های ملی باشند گردید. به طور طبیعی این ضعف و ناتوانی سبب شد تا هیچ یک از واحدهای سیاسی نتواند برای تأمین منافع و تحقق هدفهای ملی خویش در صحنه سیاست بین الملل توفیق چندانی به دست آورد.
ک مثال ۱۰ فقدان کدام عامل در میان کشورهای اروپای شرقی در فاصله دو جنگ جهانی باعث عدم توفیق آنها در عرصه بین المللی شد؟
(۲) یکپارچگی اجتماعی
پاسخ: گزینه «۲» نگاهی گذرا به موقعیت سرزمینهای اروپای شرقی در فاصله میان دو جنگ جهانی به وضوح اشفتگی و به هم ریختگی این جوامع
را بر اثر یکپارچگی و همگرایی نشان می دهد.
د) روحیه ی ملی به خصوصیات روانی و خلقی مشترک بین افراد یک کشور اصطلاحاً روحیه ملی میگویند. روحیه ملی اساسا حالتی موقتی است و کنم و کیف آن تابع موقعیت خاص خواهد بود. روحیه ملی میتواند در میزان پشتیبانی مردم از سیاستهای دولت خویش مؤثر باشد و این عامل کمک زیادی به مشروعیت و ثبات سیاسی دولت کرده و در نهایت عامل مهمی در ارزیابی قدرت ملی به شمار رود.
در این زمینه می توان به عواملی چون درجه ثبات سیاسی کیفیت رهبری شکل حکومت و اعتبار ملی اشاره کرد.
در این زمینه می توان به عواملی چون درجه ثبات سیاسی کیفیت رهبری شکل حکومت و اعتبار ملی اشاره کرد.
الف) ثبات سیاسی از آنجا که منافع ملی دولتها تحت تأثیر یک سلسله عوامل ثبات بخش در طول زمان شکل می گیرد. بنابراین نباید انتظار داشت با جابه جایی احزاب افراد و حتی حکومت ها چهارچوب کلی آن دستخوش دگرگونی ناگهانی شود زیرا در بیشتر موارد موقعیت و شرایط ژئوپولیتیک سیاست گذاران خارجی را با محدودیتهایی روبه رو میکند. البته نباید فراموش کرد که با تغییر حکومتها ممکن است اولویتهای اهداف سیاست خارجی دستخوش دگرگونی شود. مثلاً ممکن است گروهی از نخبگان در یک دوره برای توسعه اقتصادی و تکنولوژیکی اولویت قائل شوند و حال آنکه با تغییر حکومت سیاست گذاران جدید به طور عمده بر توسعه نظامی و مسائل امنیت ملی تأکید کنند. هر گونه دگرگونی اساسی و جابه جایی عمده در اولویت های اهداف سیاست خارجی مستلزم دگرگونی در توزیع منابع یعنی انتقال و اختصاص بخشی از منابع مادی و معنوی از یک حوزه به حوزه دیگر است. درجه ثبات سیاسی، یک متغیر وابسته است نه مستقل بحرانها و نوسانات اقتصادی به عنوان یک متغیر مستقل ثبات سیاسی را تحت تأثیر خود قرار می دهند و ممکن است از قدرت ملی بکاهند.
به عنوان مثال فرانسه از سال ۱۸۱۵ به بعد به سبب بی ثباتی سیاسی به ویژه در دوران جمهوری های سوم و چهارم قدرت و توان چندانی در صحنه سیاست بین الملل نداشت طی این دوران در کشور فرانسه وزرای خارجه کمتر از نخست وزیران دستخوش تغییر شدند.
ب رهبری گرچه در دوران معاصر افراد گروه ها سازمانها و نهادهای گوناگون در فرآیند سیاست گذاری و اجرای آن دخالت دارند، اما مدیریت تنظیم سیاست خارجی و شیوه عملی ساختن آن نیاز به رهبران و مدیرانی دارد که بتوانند با درک و شناخت اوضاع و مقتضیات بین المللی منافع ملی خویش را به درستی تعیین کنند و در صدد تحقق اهداف ملی برآیند. نحوه ی تجهیز و به کارگیری منابع مادی و معنوی بهره گیری از ایدئولوژی برای ایجاد و تقویت همبستگی و یکپارچگی اجتماعی و بالاخره استفاده صحیح از امکانات نظامی در وضعیت بحرانی و جنگ همه و همه بستگی به عامل رهبری دارد؛ عاملی که در مجموع میتواند به افزایش قدرت ملی کمک فراوان کند رهبری از ابعاد و جنبه های گوناگون مانند مدیریت دیپلماسی اقتصادی، ایدئولوژیک و نظامی مورد توجه قرار میگیرد.
ک مثال :۱۱ ویژگی رهبری با مدیریت در چه عرصه ای میتواند به افزایش قدرت ملی کمک کند؟
(۳) دیپلماسی
پاسخ: گزینه «۲» رهبری از جنبه های گوناگون از جمله مدیریت دیپلماسی اقتصادی ایدئولوژیک و نظامی میتواند به افزایش قدرت ملی کمک کند.
مؤثرتری عمل خواهند کرد. اگر قاطبه مردم از حکومت پشتیبانی کنند، قدرت ملی یک دولت دموکراتیک بیشتر از یک دولت استبدادی خواهد بود که به طور عمده بر انضباط خشک تأیید میکند و به مشارکت فعال مردم اهمیت نمی دهد.
د) اعتبار ملی موقعیت یک دولت در جامعه جهانی میتواند عامل مهمی در افزایش یا کاهش قدرت آن واحد سیاسی به شمار رود. تصویری که یک موقعیت برتر و مطلوب عامل مهمی در مذاکرات دیپلماتیک به شمار می رود. پیروزی یک دولت در جنگ آسیب ناپذیری آن در مقابل هجوم خارجی، داشتن نکته : هجوم ارتش های بریتانیا و فرانسه به مصر به دنبال ملی شدن کانال سوئز در سال ۱۹۵۶ به میزان قابل توجهی از اعتبار دولت های مهاجم کاست و بر قدرت ملی این کشورها تأثیرات نامطلوب بر جای نهاده تا آنجا که مدت ها طول کشید تا دولتهای مزبور توانستند با کشورهای عربی خاورمیانه روابط عادی برقرار کنند.
۴ عامل جغرافیایی
وسعت، شکل، وضع طبیعی مرزها و وضعیت اقلیمی مهمترین عواملی هستند که باید در ارزیابی قدرت کشورها مورد توجه قرار گیرند. سرزمین وسیع، ضمن آنکه می تواند نیروی انسانی بسیاری را در خود جای دهد در دوران جنگ امکان عقب نشینی نیروهای نظامی را فراهم میکند و موقعیت تسخیر ناپذیری به آن می دهد. برای نمونه روسیه در سال ۱۸۱۲ به دنبال حمله ناپلئون به این کشور موفق شد دشمنان خود را از پای درآورد، زیرا وسعت خاک این کشور سبب شد. تا قوای آن بتوانند صدها کیلومتر عقب نشینی کنند و این تاکتیک مشکلات بسیاری را از لحاظ پشتیبانی و تدارکات برای دشمنان به وجود آورد. نباید فراموش کرد. که در گذشته وسعت زیاد خاک و سرزمین یک سلسله مسائل و مشکلات ارتباطی را به دنبال داشت برای نمونه نیروی دریایی روسیه در سال ۱۹۰۵ برای حمله به ژاپن ناچار بود نیمی از دنیا را از طریق دریای بالتیک طی کند. از نظر مکیندر جغرافیدان اسکاتلندی در جهان یک جزیره بزرگ جهانی مرکب از قاره های آسیا و اروپا وجود دارد که در داخل این جزیره یک هرزمین قلب وجود دارد و دولتی که بر این سرزمین مسلط شود. بر جهان حکومت خواهد کرد. محدوده این سرزمین از یکسو به رودخانه ولگا و اقیانوس منجمد شمالی و از طرف دیگر به کوه های هیمالیا و رودخانه زرد منتهی میشود ها سوفر از دیگر ژئوپولیتین های آلمان بود که به اعتقاد او آلمان دارای نوعی رسالت تاریخی است و تمام ملل آلمانی زبان باید تحت حکومت واحد قرار گیرند و دولتهای ناتوان، مجبور به دادن فضای حیاتی به آلمان هستند را نزل از کسانی بود که به تأثیر عوامل جغرافیایی در زندگی و توسعه دولتها پرداخت و رشد دولتها را با ارگانیسم های طبیعی مقایسه کرد. به موجب مطالعات را نزل رشد و زندگی ارگانیسم با کشمکش برای موجودیت آن در برابر فضا و محیط مرتبط است. از نظر وی توسعه و تکامل انسانها به روحیه آگاهی آنها از لحاظ احساس نیاز به فضا و محیط بستگی دارد. کلین» (اهل سوئد تأثیر محیط را بر انسان از لحاظ فیزیکی، روانی مردم شناختی، سیاسی و اجتماعی بررسی کرد. کتاب وی با نام قدرتهای بزرگ بعدها به صورت انجیل ژئوپولیتسینهای آلمانی درآمد.
ک مثال :۱۲ توسعه سیستمهای ارتباطی در جهان امروز باعث شده کدام ویژگی قدرت ملی تأثیر خود را از دست بدهد؟
(۴) عامل سیاسی
پاسخ: گزینه «۳» امروزه با تحولات شگرفی که در توسعه سیستم های ارتباطی به وقوع پیوسته عامل جغرافیا در بسیاری از موارد بر طرف شده یا از شدت آن کم شده است.
ه عوامل نظامی
در اغلب موارد هنگامی که از قدرت ملی سخن میگوییم نیروی نظامی به ذهن متبادر میشود ولی همان گونه که ملاحظه کردیم نیروی نظامی، یکی از عناصر تشکیل دهنده قدرت ملی به شمار می رود. گرچه عامل نظامی یک متغیر مستقل نیست بلکه تحت تأثیر عوامل ایدئولوژیک، اقتصادی، روانی و جغرافیایی قرار دارد. ارزیابی دقیق و درست عناصر تشکیل دهنده قدرت نظامی از مسائلی است که سیاست گذاران خارجی باید به آن توجه کنند و توانایی تأثیر گذاری خود را بر رفتار سایر واحدهای سیاسی برای تحقق اهداف و تأمین منافع مالی خویش ارزیابی کنند. هر گونه افراط و تفریط در روند ارزیابی قدرت نظامی، مجریان سیاست خارجی را با دشواری زیادی مواجه می کند.
لکته و در چهارچوب قدرت نظامی باید سلاح ها و تجهیزات جنگی و کم و کیف افراد نظامی رهبری بودجه نظامی پایگاه ها و فنون نظامی تحرک نیروها و امکانات تدارکاتی و لجستیکی مورد توجه قرار گیرند.
عوامل اقتصادی
توانایی و قدرت یک دولت برای شرکت در یک جنگ طولانی به میزان قابل توجهی به امکانات اقتصادی آن بستگی دارد. ظرفیت نظام سیاسی برای تجهیز و تحرک جهت بهره گیری صحیح از منابع موجود از معیارهای عمده قدرت ملی به شمار میرود. در این روند باید متغیرهایی چون تولید ناخالص ملی درآمد سرانه کم و کیف تولیدات صنعتی و کشاورزی دسترسی به منابع درجه وابستگی یا عدم وابستگی یک دولت به منابع مالی و اقتصادی دیگر واحدهای سیاسی را در نظر گرفت پیچیده تر شدن سیستم اقتصادی بین الملل از دوران پس از جنگ جهانی دوم، شکاف موجود میان دولت های فقیر و غنی، تأثیرپذیری نظام های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای جهان سوم از سیاستهای قدرت بزرگ صنعتی و بهره گیری دولت های بزرگ از حربه ها و تکنیکهای گوناگون برای تحت سلطه در آوردن کشورهای عقب مانده مسائلی هستند که باید در ارزیابی قدرت ملی بررسی شوند. از سوی دیگر علاوه بر عناصر بالا که در نوع قدرت کشورها برای موفقیت در سیاست خارجی آنها مؤثر است میتوان به حمایتها و کمکهای انسانی در داخل کشور و حمایتهایی توجه داشت که میتواند در ساختار نظام بین الملل از طرف کشورهای متحد عرضه شود. یکی از دلایل عمده فروپاشی شوروی مشکلات اقتصادی و تکنولوژیک بود چون علی رغم قدرت نظامی زیاد شوروی توازنی بین توسعه اقتصادی و نظامی این کشور مشاهده نمی شد و بر همین اساس این دولت را بر قدرت توسعه نیافته» می خواندند.
نکته : برخی معتقدند که علت عمده فروپاشی شوروی سابق عدم وجود توازن میان عناصر تشکیل دهنده قدرت بود بر پایه این تحلیل اگر شوروی سابق پس از جنگ دوم جهانی موقعیت خود را به عنوان یک ابر قدرت بزرگ تعریف میکرد آسیب پذیری کمتری داشت.
ک مثال :۱۳ کدام یک از گزینه های زیر جزء عوامل سیاسی قدرت محسوب نمی شود؟
(۲) کیفیت رهبری
(۴) درجه وابستگی یا عدم وابستگی یک دولت
پاسخ گزینه «۴» سه گزینه نخست جزء عوامل سیاسی قدرت محسوب میشوند و گزینه آخر جزء عوامل اقتصادی قدرت به حساب می آید.
مدرسان شریف رتبه یک کارشناسی ارشد تست های طبقه بندی شده فصل سیزدهم
کا علاوه بر منابع انسانی و مادی قدرت کدام مورد برای موفقیت سیاست خارجی نیز لازم است؟
(۲) موازنه پرسنل فعلی در داخل و منابع ذخیره ای قابل بسیج
(۴) موازنه بین حمایت سیاسی – نظامی و تجهیزات و مواد در دسترس
– محدوده بازی قدرت متوسط
(۲) جهانی – نسبی
سطح تحلیل کشورهای عقب مانده سیاسی سطح تحلیل ………. است.
(۴) کلی گرای بی ساختار
سراسری (۸۳)
(۲) اقتدار مستقل از سازمان ملل
(۴) اقتدار مشروع و مورد تأیید سازمان ملل
کار هـ آنچه موجب موفقیت سیاسی کشور در عرصه بین الملل می شود منزلت . کشور است.
(۱) تحمیل کنوانسیونهای بین المللی بر کشورها و ملت ها
(۲) کنترل رفتارهای سایر کشورها از سوی نهادهای بین المللی
(۳) تشویق کشورها به پیروی از هنجارهای سازمانهای بین المللی
(۴) هویتی
(۴) نفوذ
(۴) تحلیل منطقی
(سراسری (۸۲)
(سراسری ۸۵)
سراسری (۸۵)
(سراسری (۸۷)
سراسری ۱۸۷
کنترل کنشهای کشور دیگر از طریق به کارگیری نهادهای بین المللی
۱۰ کنترل مستقیم و بی واسطه . یک بازیگر بر شرایط وجودی یا کنشهای بازیگر دیگر بیانگر کدام نوع از قدرت است؟
(سراسری (۸۹)
(سراسری (۱۰)
(۱) تمدن ها جایگزین دولتها در سیستم نوین میشوند.
(۲) روابط بین تمدن ها مبتنی بر روابط یک سویه غرب بر سایرین است.
(۳) دولت ها به عنوان مهمترین و قدرتمندترین بازیگران و عناصر سیستم جهانی باقی می مانند.
(۴) بعد از ۱۹۸۹ و با پایان تاریخ دوران استیلای بلامنازع لیبرالیسم و دموکراسی آغاز شده است.
۱۰ کنترل مستقیم و بی واسطه . یک بازیگر بر شرایط وجودی یا کنشهای بازیگر دیگر بیانگر کدام نوع از قدرت است؟ (۱) ساختاری
(۲) نهادی
(۳) اجباری
(۴) مولد
که ۱۱ از دیدگاه ژنو – کالچری جغرافیای فرهنگی هانتینگتون کدام عبارت صحیح است؟
مدرسان شریف
فصل چهاردهم
تئوری موازنه قدرت
مفهوم سازی
بنا به مقتضیات گوناگون اوضاع بین المللی مفهوم موازنه قدرت معانی مختلفی مانند توزیع قدرت تعادل قوا بین دو یا چند قدرت متخاصم و تفوق نیهرو دارد. مثلاً ارنست های برای مفهوم موازنه قدرت ۸ معنا، مارتین وایت ۹ معنا و کنت والتز ۱۰ معنا در نظر گرفته اند اما در همه تعاریفه نوعی اتفاق نظر نسبت به موجودیت مفهومی قدرت وجود دارد.
منافع ملی نیز از انگیزه تمایل به بقا سرچشمه میگیرد. این انگیزه در نتیجه وجود محدودیتها و امکانات کم فعال میشود. در واقع هر کشور به منظور تداوم بقای خود از طریق کسب منافع ملی مجبور است برای افزایش آن تقویت قدرت نظامی را یک راه حل عمده به حساب آورد. اما این اقدام تنها خاص یک کشور نبوده بلکه یک اصل کلی در روابط بین الملل است به کلام هانس جی مورگنتا این تمایلی است که از نوعی قانون عام تاریخی ناشی می شود و درباره همه کشورها صدق میکند در واقع در نظام موازنه قوا الگویی مطرح است که در آن دولتها در نظام بین المللی فعالیت می کنند که ویژگی بارز آن آنارشیک بودن و اصل اساسی آن مبتنی بر خودیاری است. پس فقدان منابع کافی در دسترس و تعارض منافعی که در دستیابی به هدف ما وجود دارد. می شود که به برای تأمین هدفها انگیزه افزایش قدرت فعال . شود. در مقابل کشورها به محض مشاهده خطر احتمالی هجوم کشوری که به تقویت نیروهای خود پرداخته سعی میکنند اقدامی مشابه انجام دهند. این اقدام به منظور بازداشتن کشور از اقدام به تهاجم صورت می گیرد و از دو راه عملی است. در شکل اول کشور مزبور می تواند به تنهایی به هدفهای خود جامه عمل : بپوشاند پس رأسا ر اقدام . می کند در صورت عدم توانایی اقدام انفرادی برای مقابله کشور مزبور میکوشد با ایجاد موازنه قدرت از طریق ایجاد اتحادیه خطر مزبور را دفع کند. اما تشکیل یک اتحادیه باعث واکنش کشور یا گروه متخاصم خواهد شد؛ گروه های متخاصم نیز به منظور حفظ وضع موجود و دفع خطر پیش آمده از به هم خوردن توازن فعلی قوا جلوگیری خواهند کرد. این تسلل لزوماً ادامه خواهد داشت؛ از لحاظ سابقه تاریخی موازنه قدرت به عنوان یک نظام بین المللی بر اروپای قرون هفده تا نوزده حاکم بوده است. استقرار این نظام نوعی ثبات نسبی در این قاره جنگ زده به وجود آورده بود.
مورگنتا در کتاب معروف خود سیاست میان ملتها بر اساس بینش واقع گرایانه اش از مکانیم موازنه قدرت اروپای قرن نوزدهم تمجید کرد وی در این کتاب مدعی شد که موازنه قدرت به عنوان بازار آزاد کسب منافع خصلت طبیعی نظام بین المللی است که به طور خودکار نظم بین المللی را حفظ می کنند. مورگنتا ثبات نسبی آرمانهای مذکور را مرهون مکانیم موازنه قدرت میداند. به نظر وی در نظام بین المللی مذکور موازنه قدرت به حدی برقرار شده بود که هیچ کشوری به خود اجازه نمیداد از طریق آغاز مخاصمه تعادل موجود را بر هم زند. این موقعیت زمینه حفظ وضع موجود بین المللی را فراهم آورده بود.
نکته در بطن تئوری موازنه قدرت این فرض نهفته است که هستی روابط بین الملل ناشی از منافع ملی است که از طریق قدرت کسب می شود.
ک مثال : موازنه قدرت باعث چه چیزی می شود؟
(۲) تجدید نظر در وضع موجود
(۳) تعادل میان قدرت ها
پاسخ: گزینه «۱» در نظام بین المللی زمانی که موازنه قدرت برقرار شود هیچ کشوری به خود اجازه نمی دهد از طریق آغاز مخاصمه، تعادل را به هم بزند. این موقعیت زمینه حفظ وضع موجود بین المللی را فراهم می آورد.
کر مثال ۲ نخستین مرحله عصر طلایی موازنه قدرت چه زمانی است؟
۱۹۴۵ – ۱۹۹۰ (۲)
پاسخ: گزینه «۴» مرحله اول عصر طلایی موازنه قدرت از سال ۱۶۴۸ شامل امضای قرارداد وستفالی تا ۱۷۸۹ وقوع انقلاب فرانسه) است.
مثال : دومین دوران عصر موازنه قدرت چه زمانی است؟
۱۹۴۵ – ۱۹۹۰ (۱)
پاسخ: گزینه «۲» دوران دوم عصر طلایی موازنه قدرت از زمان برگزاری کنگره وین در سال ۱۸۱۵) تا سال ۱۹۱۴ آغاز جنگ جهانی اول بود. گزینه ۱ اشاره به دوران جنگ سرد دارد و اشتباه است.
به ویژه در برهه دوم انگلیس با بهره گیری از تفوق نیروی دریایی خود نقش تضمین کننده موازنه قدرت را به عهده داشت با حضور انگلیس به عنوان تضمین کننده اوضاع هیچ کشوری برای بر هم زدن سیستم بین المللی خود را دچار مخاطره نمی کرد. مسابقه تسلیحاتی که در اروپا در نتیجه سیاست موازنه قدرت به وجود آمده بود از لحاظ نظامی اروپا را در موقعیتی عالی قرار داده بود. اروپا با بهره گیری از نیروی برتر نظامی خود، سیاست استعماری را پیش گرفت و توانست بیش از نیمی از جهان را تحت سیطره و چپاول استعماری خود قرار دهد. این در حالی بود که هیچ یک از کشورهای غیر اروپایی برای مقابله با هجوم امپریالیسم جهانی قدرت کافی در اختیار نداشتند. از لحاظ اقتصادی برهه صد ساله ۱۹۱۴ – ۱۸۱۵ در برگیرنده نظام مالی بر پایه طلا بود. علاوه بر نیروی نظامی و دریایی برتر انگلیس مرکز تجارت بین المللی نیز در پایتخت آن کشور یعنی لندن قرار داشت. در واقع نوعی ثبات سیاسی و اقتصادی بر جامعه بین الملل حاکم شده بود. در این دوران تنها چند جنگ بسیار جزئی در بعضی نقاط اروپا اتفاق افتاد در همین چند جنگ نیز کشورهای متخاصم عملاً هدفهای توسعه طلبانه محدودی داشتند. با بروز جنگ جهانی اول و توسعه صنعت این موازنه قدرت بین المللی به هم خورد. انگلستان تفوق دریایی خود را از دست داد. سلاح هایی با برد زیاد اختراع شدند. در نتیجه این اختراعات قدرت نظامی کشورها بسیار افزون گردید. به علاوه، دو قدرت عظیم این کشور آنان را به صورت دو قدرت فائقه بین المللی در آورد. در نتیجه این تحول در نظام بین المللی زمینه عدم انطباق تئوری موازنه قدرت با اوضاع بین المللی را فراهم آورد. این تحول چنان عمیق بود که به نظر خود مورگنتا این نظریه قدرت تحلیلی و تبیینی خود را از دست داد. اما با توجه به موضوع مطالعاتی درس روابط بین الملل و اثری که موازنه قدرت در تبیین مسائل بین المللی در گذشته داشته است. ما ابتدا به بررسی نکات اساسی آن می پردازیم. سپس نسبت به انطباق یا عدم انطباق آن با مسائل بین المللی جهان امروز سخن خواهیم گفت.
نکته : در اینجا باید میان موازنه قدرت به عنوان یک سیاست و موازنه قدرت به عنوان نظام سیاست بین الملل تمایز قائل شویم. برای مثال سیاست خارجی بریتانیا در رابطه با اروپا از قرن شانزدهم تا اوایل قرن بیستم را میتوان بر اساس مفهوم نخست و نظام دولتهای اروپایی از ۱۶۴۸ تا ۱۷۸۹ و نیز از ۱۸۱۵ تا ۱۹۱۴ را میبایست به صورت نمونه دوم ذکر کرد.
ک مثال :۴ اساس تئوری پردازیهای تئوریسینهای موازنه قدرت بر چه چیزی استوار است؟
(۱) منطق علمی و تجربی
پاسخ: گزینه «۴» تئوری پردازی مورگنتا و دیگر تئوریسین های موازنه قدرت، عمدتاً بر تجربیات تاریخی سه قرن اخیر به ویژه ۱۷۸۹ – ۱۶۴۸ و دوره ثبات طلایی صدساله بین ۱۹۱۴ – ۱۸۱۵ استوار بود.
اصول تئوری موازنه قدرت
مورگنتا در کتاب سیاست خود می گوید: «همه کشورها دائماً سعی دارند هدف ها و منافع ملی خود را با اعمال قدرت نظامی به دست آورند. در نتیجه این اعمال قدرت، نوعی جنگ قدرت دائمی در جریان خواهد بود و هر کشور به منظور دستیابی به استقلال کامل تأمین امنیت و یا تعقیب منافع ملی خود دائما برای جلوگیری از تسلط دیگران بر خود کوشش و تقلا خواهد کرد بنابراین هر کشور میکوشد از امکان بروز هر نوع قدرت فائقه جلوگیری کنند. اگر این قوا با شکست مواجه شده و قدرت فائقه پدید آید دیگر کشورها بلافاصله برای ایجاد موازنه قوا با آن قدرت در نوعی اتحاد با دیگران شرکت خواهند کرد. این اقدام متوازن کننده ممکن است به دو شکل زیر انجام پذیرد.
۱ کوشش برای کاهش توان قدرت فائقه – تقویت قدرتهای ضعیف
روش اول را میتوان با ایجاد انقلاب در کشور تهدید کننده یا ایجاد شکاف و اختلاف در جامعه مزبور عملی ساخت با ایجاد انقلاب با شکاف و اختلاف جامعه مزبور از لحاظ بنیه نظامی ضعیف خواهد شد. در نتیجه کشور تهدید کننده نیروی خود را به جای ایجاد خطر کردن برای دیگر کشورها برای تثبیت اوضاع داخلی خود صرف میکند در نتیجه خطر تهاجم آن از بین میرود. روش دوم این است که با تقویت کشورهای ضعیف میتوان با خطر کشوری که موازنه قدرت را بر هم زده است مقابله کرد. این اقدام به وسیله کمک به رفع کمبودهای کشورهای ضعیف با ایجاد تاخیر در خطر هجوم قدرت فاتقه با اعطای امتیازات محدود انجام میشود. در این زمان کشورهای ضعیفی که با خطر تهاجم روبه رو شده اند به منظور جبران کمبودها به توسعه و تقویت نیروهای خود یا مذاکره برای کاهش نیروهای گروه متقابل اقدام میکنند اقدامات مشابه در این زمینه ایجاد اتحاد بین گروه های دوست و اقدام برای جلوگیری از اتحاد گروه کشورهای متخاصم است. در حقیقت نکته مهم همه معادلات بین المللی مسئله نوع گرایش نسبت به ایجاد موازنه قدرت است. مورگنتا با توجه به گرایشی که کشورها نسبت به ایجاد موازنه قدرت دارند آنها را به دو دسته تقسیم می کند.
الف – کشورهای طرفدار وضع موجود ب – کشورهای مخالف وضع موجود
ک مثال ۵ کتاب سیاست میان ملت ها مربوط به کیست؟
(۲) والتز
پاسخ: گزینه (۳) مورگنتا در کتاب سیاست میان ملت ها می گوید: همه کشورها دائماً سعی دارند هدفها و منافع ملی خود را با اعمال قدرت نظامی به دست آورند.
مثال ۶ ایجاد شکاف و اختلاف در زمره کدام یک از اقدامات متوازن کننده در نظام موازنه قدرت قرار دارد؟
(۱) کاهش توان قدرت فاتقه
تثبیت قدرت های متوسط
پاسخ: گزینه «۱» کوشش برای کاهش توان قدرت فاتقه یکی از اقدامات متوازن کننده است که با ایجاد انقلاب یا شکاف و اختلاف در جامعه مزبور
می توان عملی ساخت.
نکته : وظیفه قدرت متوازن کننده تضمین موازنه بین المللی قدرت است. این قدرت سوم بنا به مقتضیاتی که پیش می آید از نیرویی که مورد تهدید قرار گرفته چنان حمایت میکند که قادر باشد خطر مزبور را دفع کند.
نظام موازنه قدرت ویژگیهای دیگری نیز دارد از جمله به نظر کاپلان شاخصه جوهری موازنه قدرت از شش اصل کلی تشکیل یافته است که عبارت اند از:
۱ افزایش توان جنگی کشور به منظور مذاکره نه جنگیدن هر بازیگر نظام بین المللی با افزایش قدرت و تقویت موضع خود در مذاکرات سمی می کند منافع ملی خود را تضمین کند. اولین انتخاب مطلوب هر کشور در این بازی قدرت آن است که تا حد امکان منافع ملی هر کشور را در سایه قدرت و از طریق مذاکره و دیپلماسی و تهدید کاربرد قوه قهریه نه) از طریق جنگ فراهم آورد.
بهره گیری از جنگ در مواقع ضروری به منظور تأمین منافع ملی این اصل حاکی از آن است که منافع ملی تنها با قدرت قابل کسب است. قدرت ابتدا به صورت تهدید موجب تأمین منافع میشود سپس در صورت عدم کارایی تهدید جنگ به نظر ضروری می رسد. پس هر کشور باید به منظور تأمین منافع خود مدام آماده جنگ باشد. این اصل همراه با اصل اول موازنه قدرت از فلسفه خودپرستی هابز مبنی بر جنگ همه علیه همه حکایت دارد. بنابراین دو اصل اول تئوری موازنه قدرت حاکی از آن است که در حل مسائل بین المللی توان اخلاقی بسیار محدود است.
ادامه جنگ تا حد تسلیم طرف متخاصم نه نابودی آن قدرت پیروز سعی نمیکنند بیش از حد معقول پیش رود زیرا پیشروی بیش از حد با تهدید تمامیت کشور مطلوب نوعی میل به مقابله در جامعه ایجاد خواهد کرد. چنانچه کار تا این حد پیش رود. کشور شکست خورده خطر را به هر قیمت خواهد پذیرفت زیرا با اطمینان از احتمال نابودی خود میکوشد حداقل به طرف مقابل نیز خسارت بیشتری وارد آورد.
مخالفت با تفوق اعضا چهارمین اصل نظام موازنه قدرت آن است که از هر اقدام یا کوشش برای ایجاد تفوق جلوگیری میکند. هدف از این اقدام آن است. که نظام موازنه قدرت حفظ شود. این کوشش ممکن است به دو شکل ایجاد شود (الف) ایجاد اتحادیه (ب) افزایش غیر محدود قدرت یکی از بازیگران ۵ – مخالف با عضویت اعضا در سازمانهای مافوق ملی طبق پنجمین اصل نظام موازنه قدرت بایستی از هر کوششی برای الحاق هر یک از بازیگران به سازمانهای مافوق ملی جلوگیری به عمل آید.
همکاری با عضو شکست خورده ششمین اصل موازنه قدرت آن است که به بازیگر می شود به صحنه ی بازی قدرت وارد شوند. این اقدام به منظور فراهم آوردن زمینه تداوم عملکرد نظام انجام میگیرد. زیربنای نظریات مورگنتا و کاپلان را با تعدیل جزئی مواضع میتوان در پنج مورد زیر خلاصه کرد:
ا نظام بین المللی بر اصل تنازع بقای داروین حرص و از و ترس ها بزی استوار است.
۲ راه مبارزه با این صفات و شاخصه های بین المللی ابتدا اعمال دیپلماسی پر قدرت سپس تهدید و نهایتاً جنگ است.
از جنگ به عنوان آخرین سلاح برقرار کننده ثبات و تشویق کشورها به همکاری با یکدیگر استفاده میشود.
به منظور برقراری موازنه قدرت حداقل پنج بازیگر با نظارت یک قدرت کنترل کننده لازم است.
ه انعطاف در ایجاد اتحادیه ها به منظور مقابله با افزایش قدرت هر گروه از بازیگران موجب ثبات نظام می شود.
نکته : پیش نیازهای عمده نظام موازنه قدرت عبارت اند از وجود بازیگران متعدد سیاسی، فقدان اقتدار مرکزی مشروع، توزیع نابرابر عناصر تشکیل دهنده قدرت میان بازیگران سیاسی رقابت مستمر اما کنترل شده مناقشات میان بازیگران سیاسی و بالاخره تفاهم میان رهبران قدرت های بزرگ درباره نفع مشترک ناشی از استمرار ساز و کار توزیع قدرت
کر مثال ۷ از دید مورگنتا وجود چه عنصری برای تضمین ثبات موازنه قدرت ضروری است؟
(۴) قدرت های متوسط
پاسخ: گزینه «۳» مورگنتا معتقد است در سیستم بین المللی مبتنی بر موازنه قدرت همیشه باید یک قدرت سوم متوازن کننده برای تضمین ثبات بین المللی وجود داشته باشد.
ک مثال ۸ کدام یک از گزینه های زیر نشان دهنده اصول اساسی موازنه قدرت از دید مورگنتا و کاپلان نیست؟
(۲) دیپلماسی تهدید و جنگ مراحل ترتیبی در موازنه قدرت
(۴) مخالف با عضویت اعضا در سازمانهای مافوق ملی
پاسخ: گزینه «۳» به این دلیل که توان جنگی کشورها نه برای قدرت نمایی و جنگ میان کشورها بلکه به عنوان یک مکانیسم بازدارنده و
توازن دهنده استفاده میشود؛ افزایش توان جنگی برای مذاکره است نه برای مقابله
ارزیابی موازنه قدرت در تبیین نظام بین المللی بعد از جنگ جهانی دوم
به نظر بسیاری از نظریه پردازان روابط بین الملل تئوری موازنه قدرت قادر است نظام بین المللی جهانی را بین سالهای ۱۹۱۴ – ۱۸۱۴ تجزیه و تحلیل و تبیین کند. اما به نظر خود مورگنتا تئوری موازنه قدرت مانند گذشته تبیین کننده اوضاع بین المللی نیست، زیرا:
در سیستم موازنه قدرت بازیگران صحنه باید متعدد و حداقل پنج واحد باشند در حالی که از ۱۹۴۵ به بعد نوعی نظام دوقطبی منعطف به سرکردگی آمریکا و شوروی سابق ایجاد شده بود؛ بر اساس نظر مورگنتا پس از ۱۹۴۵ هیچ قدرتی نمیتوانست بدون همگون کردن منافع با یکی از ابر قدرت ها در صحنه بین الملل تحول بزرگی به وجود آورد. البته ایجاد همگونی برای چنین اقدامی خود نیز غیر قابل تصور به نظر می آمد. پس قدرت های درجه دوم و سوم هرگز نمیتوانستند با ایجاد اتحادیه ها با گروه های متشکل جدید قطبی را در مقابل هر یک از ابر قدرتهای چند بعدی یا یک بعدی ایجاد کنند. همزمان با اینکه در نظام موازنه قدرت برای ایجاد اتحادیه های جدید نوعی انعطاف وجود داشت نظام بین المللی جدید با دچار شدن به نوعی تصلب وجودی در مورد تعداد بازیگران تنها به دو قطب محدود شده بود. تصلب وجودی در ترکیب نظام بین المللی در کیفیت این نظام و تصمیم گیری سیاست خارجی تحول بنیادینی ایجاد کرده بود. از لحاظ کیفیت نظام بین الملل همان طور که گفتیم در نظام موازنه قدرت امکان اعمال انعطاف و زمینه لازم برای ایجاد اتحادیه های جدید موجود بود. بدین لحاظ برای جلوگیری از ایجاد اتحادیه های جدید که میتوانستند در بر هم زدن اوضاع مؤثر باشند. اقدامات امنیتی لازم به عمل می آمد. در وضعیت تنش زا و ترسناک فوق اقدامات غیر خصمانه کشورها نیز به اقدامی برای تغییر موازنه قدرت تعبیر می شد. بنابراین زمینه منعطف موازنه قدرت باعث میشد در تصمیمات سیاست خارجی عدم انعطاف ایجاد شود به همین لحاظ بود که طی جنگ جهانی اول برای جلوگیری از پیوستن ایتالیا به گروه بر هم زننده ی نظم بین الملل اقدامات بسیاری انجام شد. در واقع چون سیاست خارجی در آن موقعیت حاد شدیدا به سیر حوادث بین المللی مقید شده بود کشور مزبور نمی توانست بی توجه به تحولات بین المللی آزادانه سیاست خارجی خود را تدوین کند.
نکته ۵ واقع گرایان سیاسی همچون مورگنتا معتقدند که چند عامل باعث تحول در نظام موازنه قدرت بعد از جنگ جهانی دوم شد ۱ وجود دو بلوک سرمایه داری و سوسیالیستی باعث شد موازنه قدرت نه تنها در سطح جهانی بلکه در سطح منطقه ای نیز مورد توجه باشد. ۲- الگوی جدید موازنه قدرت ترکیبی بود از الگوی سنتی بر مبنای توانایی لازم برای شرکت در جنگها و موازنه وحشت بر مبنای توانایی بازیگران برای جلوگیری از وقوع جنگ از طریق تهدید ۳ قدرت نظامی در مقایسه با دیگر اشکال قدرت مانند دیپلماسی و مذاکره کمتر سودمند بود. ۴ قدرت به طور عمده بر تحصیل قدرت انعطاف پذیر تعبیر شد نه توانایی بیشتر برای رسیدن به هدفهای ملی
ک مثال : وقوع چه رویدادی باعث از بین رفتن سیستم موازنه قدرت شد؟
(۲) جنگ جهانی دوم
پاسخ: گزینه «۲» جنگ جهانی دوم نظام موازنه چند قطبی حاکم بر روابط بین الملل را که از سال ۱۸۱۵ حاکم بود از بین برد و نظام دوقطبی را بر جهان حاکم کرد.
برعکس در دنیای دو قطبی پس از ۱۹۴۵ با تصلب وجودی که در بلوکها به وجود آمده بود و به علت عدم تأخیر جدایی یک قدرت دست دوم در کل نظام کشورهای عضو هر اتحادیه در اخذ تصمیم های مربوط به سیاست خارجی خود از انعطاف بیشتری برخوردار بودند. به عنوان مثال اقدام ژنرال دوگل به خارج کردن نیروهای فرانسه از فرماندهی کل ناتو و ایجاد نیروی اتمی مستقل و مانورهای وی در ایجاد اتحادیه در اروپا گذشته از مسئله اعتبار حیثیات ایدئولوژیک هر بلوک به هیچ وجه در قدرت نظامی دو قطبی معاصر وی تغییری ایجاد نمیکرد. آنچه در نظام بین الملل دو قطبی از اقدامات هر یک از بازیگران ناشی میشد به نزدیک شدن آن به مرکز بلوک یا دور شدن آن از مرکز محدود میشد. اقدامات انگلیس در تأیید جنگ ستارگان ابر قدرت آمریکا و اقدام نیوزیلند در محدود کردن سفرهای ناوگان های اتمی در چند سال اخیر، صرفاً موجب میشد که انگلیس و نیوزیلند از مرکز دور شوند و در حاشیه قطب غرب قرار گیرند. در واقع ایجاد ثبات بین المللی عملاً در اختیار غرب به رهبری آمریکا قرار گرفته بود. ثانیاً در دوران پس از جنگ دوم جهانی، گرچه پروز شکاف ایدئولوژیک بین دو بلوک غرب و شرق باعث از بین رفتن انعطاف لازم برای کاربرد دیپلماسی مذاکره و تهدید شده بود. ولی با تغییرات بسیار سریع شوروی به رهبری گورباچف و دیگر کشورهای اروپایی شرق ارزشهای همگون ایدئولوژیک نیز نقش حساس پیشین خود را از دست دادند. حتی شوروی ها در این دوره از به کار بردن واژه موازنه قدرت امتناع و به جای آن از همبستگی نیروها استفاده میکردند. همچنین هیچ یک از قدرت ها حتی سازمانهای بین المللی نقش تضمین کننده امنیت و صلح نظام را نداشتند. در نظام موازنه قدرت قرن نوزدهم نیروی دریایی بریتانیای کبیر در تنظیم توازن قدرت نقشی حساس داشت بنابراین هیچ یک از بازیگران صحنه مایل نبودند به منظور تأمین منافع ملی خود را در معرض خطر تهاجم نیروی دریایی قوی بریتانیا قرار دهند. در حالی که در دوران پس از جنگ جهانی دوم نوسازی صنعت نظامی موجب شده بود که هیچ یک از ابر قدرت ها نتوانند با دستیابی به یک تفوق عظیم نظامی نقش مزبور را به خود اختصاص دهند. به نظر مورگنتا با وجود دو ابرقدرت شوروی و آمریکا، بعید به نظر می رسید که قدرت سومی بتواند زمینه را برای بروز تفوق خود فراهم آورد. کشورهای غیر متعهد نیز علی رغم نقش حساسی که در صحنه بین المللی به عهده داشتند به علت فقدان قدرت تکنولوژیک و نظامی معادل با ابر قدرت ها و به لحاظ عدم هماهنگی در اخذ سیاستهای همگون برای دستیابی به یک قدرت سوم شانس چندانی نداشتند. ژنرال دوگل در اروپا سعی وافری به کار برد تا با ایجاد وحدت بین کشورهای اروپایی به این هدف جامه عمل بپوشاند ولی کوششهای وی به چند علت عقیم ماند؛ از جمله فقدان توان نظامی برابر با ابر قدرتهای دوگانه و اقول موقعیت اروپا البته در چند دهه اخیر، حتی پس از فروپاشی بلوک شرق اروپا سعی داشت با اعمال یک رشته برنامه های اقتصادی وحدت آمیز زمینه را برای ایجاد اروپای واحد – گرچه اقتصادی فراهم آورد که با انعقاد پیمان ماستریخت در سال ۱۹۹۲ به این مهم نایل شد.
ک مثال ۱۰ نظام بین الملل پس از ۱۹۲۵ دارای چه ویژگی بود؟
(۲) دو قطبی غیر منعطف
پاسخ: گزینه «۱» نظام بین الملل پس از ۱۹۴۵ به نظام دوقطبی منعطف به سرکردگی آمریکا و شوروی تبدیل شد.
که مثال ۱۱ کدام کشور اروپایی در دوران جنگ سرد تلاش کرد تا به قدرت سومی فارغ از آمریکا و شوروی دست پیدا کند؟
(۲) انگلستان
پاسخ گزینه «۴» ژنرال دوگل رئیس جمهور فرانسه تلاش کرد تا با ایجاد هماهنگی در اخذ سیاست های همگون برای دستیابی به قدرت سوم جامه عمل بپوشاند، اما کوشش های وی عقیم ماند.
همکاری با عضو شکست خورده ششمین اصل موازنه قدرت آن است که به بازیگر شکست خورده یا تضعیف شده یا بازیگران جدید نیز اجازه داده می شود به صحنه ی بازی قدرت وارد شوند. این اقدام به منظور فراهم آوردن زمینه تداوم عملکرد نظام انجام میگیرد. زیربنای نظریات مورگنتا و کاپلان را با تعدیل جزئی مواضع میتوان در پنج مورد زیر خلاصه کرد:
نظام بین المللی بر اصل تنازع بقای داروین حرص و آز و ترس ها بزی استوار است.
راه مبارزه با این صفات و شاخصه های بین المللی ابتدا اعمال دیپلماسی پر قدرت سپس تهدید و نهایتاً جنگ است.
از جنگ به عنوان آخرین سلاح برقرار کننده ثبات و تشویق کشورها به همکاری با یکدیگر استفاده میشود.
به منظور برقراری موازنه قدرت حداقل پنج بازیگر با نظارت یک قدرت کنترل کننده لازم است.
ه انعطاف در ایجاد اتحادیه ها به منظور مقابله با افزایش قدرت هر گروه از بازیگران موجب ثبات نظام میشود.
نکته : پیش نیازهای عمده نظام موازنه قدرت عبارت اند از وجود بازیگران متعدد سیاسی، فقدان اقتدار مرکزی مشروع، توزیع نابرابر عناصر تشکیل دهنده قدرت میان بازیگران سیاسی رقابت مستمر اما کنترل شده مناقشات میان بازیگران سیاسی و بالاخره تفاهم میان رهبران قدرت های بزرگ درباره نفع مشترک ناشی از استمرار ساز و کار توزیع قدرت
کی مثال ۷ از دید مورگنتا وجود چه عنصری برای تضمین ثبات موازنه قدرت ضروری است؟
(۳) قدرت متوازن کننده
پاسخ: گزینه (۳) مورگنتا معتقد است و در سیستم بین المللی مبتنی بر موازنه قدرت همیشه باید یک قدرت سوم متوازن کننده برای تضمین ثبات بین المللی وجود داشته باشد.
ک مثال : کدام یک از گزینه های زیر نشان دهنده اصول اسایی موازنه قدرت از دید مورگنتا و کاپلان نیست؟
(۲) دیپلماسی تهدید و جنگ مراحل ترتیبی در موازنه قدرت
(۴) مخالف با عضویت اعضا در سازمانهای مافوق ملی
پاسخ: گزینه «۲» به این دلیل که توان جنگی کشورها نه برای قدرت نمایی و جنگ میان کشورها بلکه به عنوان یک مکانیسم بازدارنده و توازن دهنده استفاده میشود افزایش توان جنگی برای مذاکره است نه برای مقابله
ارزیابی موازنه قدرت در تبیین نظام بین المللی بعد از جنگ جهانی دوم
به نظر بسیاری از نظریه پردازان روابط بین الملل تئوری موازنه قدرت قادر است نظام بین المللی جهانی را بین سالهای ۱۹۱۴ – ۱۸۱۴ تجزیه و تحلیل و تبیین کند اما به نظر خود مورگنتا تئوری موازنه قدرت مانند گذشته تبیین کننده اوضاع بین المللی نیست، زیرا
در سیستم موازنه قدرت بازیگران صحنه باید متعدد و حداقل پنج واحد باشند در حالی که از ۱۹۴۵ به بعد نوعی نظام دوقطبی منعطف به سرکردگی آمریکا و شوروی سابق ایجاد شده بود؛ بر اساس نظر مورگنتا پس از ۱۹۴۵ هیچ قدرتی نمیتوانست بدون همگون کردن منافع با یکی از ابر قدرت ها در صحنه بین الملل تحول بزرگی به وجود آورد. البته ایجاد همگونی برای چنین اقدامی خود نیز غیر قابل تصور به نظر می آمد. پس قدرت های درجه دوم و سوم هرگز نمیتوانستند با ایجاد اتحادیه ها یا گروه های متشکل جدید قطبی را در مقابل هر یک از ابر قدرتهای چند بعدی یا یک بعدی ایجاد کنند. همزمان با اینکه در نظام موازنه قدرت برای ایجاد اتحادیه های جدید نوعی انعطاف وجود داشت نظام بین المللی جدید با دچار شدن به نوعی تصلب وجودی در مورد تعداد بازیگران تنها به دو قطب محدود شده بود تصلب وجودی در ترکیب نظام بین المللی در کیفیت این نظام و تصمیم گیری سیاست خارجی، تحول بنیادینی ایجاد کرده بود. از لحاظ کیفیت نظام بین الملل همان طور که گفتیم در نظام موازنه قدرت امکان اعمال انعطاف و زمینه لازم برای ایجاد اتحادیه های جدید موجود بود. بدین لحاظ برای جلوگیری از ایجاد اتحادیه های جدید که میتوانستند در بر هم زدن اوضاع مؤثر باشند. اقدامات امنیتی لازم به عمل می آمد. در وضعیت تنش زا و ترسناک فوق اقدامات غیر خصمانه کشورها نیز به اقدامی برای تغییر موازنه قدرت تعبیر می شد. بنابراین زمینه منعطف موازنه قدرت باعث میشد در تصمیمات سیاست خارجی عدم انعطاف ایجاد شود به همین لحاظ بود که طی جنگ جهانی اول برای جلوگیری از پیوستن ایتالیا به گروه بر هم زننده ی نظم بین الملل اقدامات بسیاری انجام شد. در واقع چون سیاست خارجی در آن موقعیت حاد شدیدا به سیر حوادث بین المللی مقید شده بود کشور مزبور نمی توانست بی توجه به تحولات بین المللی آزادانه سیاست خارجی خود را تدوین کند.
نکته ۵ واقع گرایان سیاسی همچون مورگنتا معتقدند که چند عامل باعث تحول در نظام موازنه قدرت بعد از جنگ جهانی دوم شده ۱ وجود دو بلوک سرمایه داری و سوسیالیستی باعث شد موازنه قدرت نه تنها در سطح جهانی بلکه در سطح منطقه ای نیز مورد توجه باشد. ۲ الگوی جدید موازنه قدرت ترکیبی بود از الگوی سنتی بر مبنای توانایی لازم برای شرکت در جنگها و موازنه وحشت بر مبنای توانایی بازیگران برای جلوگیری از وقوع جنگ از طریق تهدید – قدرت نظامی در مقایسه با دیگر اشکال قدرت مانند دیپلماسی و مذاکره کمتر سودمند بود. ۲ قدرت به طور عمده بر تحصیل قدرت انعطاف پذیر تعبیر شد نه توانایی بیشتر برای رسیدن به هدفهای ملی
مثال : وقوع چه رویدادی باعث از بین رفتن سیستم موازنه قدرت شد؟
پاسخ: گزینه «۲» جنگ جهانی دوم نظام موازنه چند قطبی حاکم بر روابط بین الملل را که از سال ۱۸۱۵ حاکم بود، از بین برد و نظام دوقطبی را بر جهان حاکم کرد.
برعکس در دنیای دو قطبی پس از ۱۹۴۵ با تصلب وجودی که در بلوکها به وجود آمده بود و به علت عدم تأخیر جدایی یک قدرت دست دوم در کل نظام کشورهای عضو هر اتحادیه در اخذ تصمیم های مربوط به سیاست خارجی خود از انعطاف بیشتری برخوردار بودند. به عنوان مثال، اقدام ژنرال دوگل به خارج کردن نیروهای فرانسه از فرماندهی کل ناتو و ایجاد نیروی اتمی مستقل و مانورهای وی در ایجاد اتحادیه در اروپا گذشته از مسئله اعتبار حیثیلت ایدئولوژیک هر بلوک به هیچ وجه در قدرت نظامی دو قطبی معاصر وی تغییری ایجاد نمی کرد. آنچه در نظام بین الملل دو قطبی از اقدامات هر یک از بازیگران ناشی میشد به نزدیک شدن آن به مرکز بلوک یا دور شدن آن از مرکز محدود میشد. اقدامات انگلیس در تأیید جنگ ستارگان ابر قدرت آمریکا و کردن سفرهای ناوگانهای اتمی در چند سال اخیر، صرفاً موجب می شد. که انگلیس و نیوزیلند از مرکز دور شوند و در حاشیه قطب غرب قرار گیرند. در واقع ایجاد ثبات بین المللی عملاً در اختیار غرب به رهبری آمریکا قرار گرفته بود. ثانیاً در دوران پس از جنگ دوم جهانی، گرچه بروز شکاف ایدئولوژیک بین دو بلوک غرب و شرق باعث از بین رفتن انعطاف لازم برای کاربرد دیپلماسی مذاکره و تهدید شده بود ولی با تغییرات بسیار سریع شوروی به رهبری گورباچف و دیگر کشورهای اروپایی شرق ارزشهای همگون ایدئولوژیک نیز نقش حساس پیشین خود را از دست دادند. حتی شوروی ها در این دوره از به کار بردن واژه موازنه قدرت امتناع و به جای آن از همبستگی نیروها استفاده میکردند. همچنین هیچ یک از قدرت ها حتی سازمانهای بین المللی نقش تضمین کننده امنیت و صلح نظام را نداشتند. در نظام موازنه قدرت قرن نوزدهم نیروی دریایی بریتانیای کبیر در تنظیم توازن قدرت نقشی حساس داشت بنابراین هیچ یک از بازیگران صحنه مایل نبودند به منظور تأمین منافع ملی نیروی دریایی قوی بریتانیا قرار دهند. در حالی که در دوران پس از جنگ جهانی دوم نوسازی صنعت نظامی موجب شده بود که هیچ یک از ابر قدرت ها نتوانند با دستیابی به یک تفوق عظیم نظامی نقش مزبور را به خود اختصاص دهند. به نظر مورگنتا با وجود دو ابر قدرت شوروی و آمریکا، بعید به نظر می رسید که قدرت سومی بتواند زمینه را برای بروز تفوق خود فراهم آورد کشورهای غیر متعهد نیز علی رغم نقش حساسی که در صحنه بین المللی به عهده داشتند به علت فقدان قدرت تکنولوژیک و نظامی معادل با ابر قدرتها و به لحاظ عدم هماهنگی در اخذ سیاستهای همگون برای دستیابی به یک قدرت سوم شانس چندانی نداشتند. ژنرال دوگل در اروپا سعی وافری به کار برد تا با ایجاد وحدت بین کشورهای اروپایی به این هدف جامه عمل بپوشاند، ولی کوششهای وی به چند علت عقیم مانده از جمله فقدان توان نظامی برابر با ابر قدرتهای دوگانه و اقول موقعیت اروپا البته در چند دهه اخیر، حتی پس از فروپاشی بلوک شرق اروپا سعی داشت با اعمال یک رشته برنامه های اقتصادی وحدت آمیز زمینه را برای ایجاد اروپای واحد – گرچه اقتصادی فراهم آورد که با انعقاد پیمان ماستریخت در سال ۱۹۹۲ به این مهم نایل شد.
ک مثال ۱۰ نظام بین الملل پس از ۱۹۴۵ دارای چه ویژگی بود؟
(۲) دو قطبی غیر منعطف
پاسخ: گزینه «۱» نظام بین الملل پس از ۱۹۴۵ به نظام دوقطبی منعطف به سرکردگی آمریکا و شوروی تبدیل شد.
ک مثال ۱۱ کدام کشور اروپایی در دوران جنگ سرد تلاش کرد تا به قدرت سومی فارغ از آمریکا و شوروی دست پیدا کند؟
(۲) انگلستان
پاسخ: گزینه (۴) ژنرال دوگل رئیس جمهور فرانسه تلاش کرد تا با ایجاد هماهنگی در اخذ سیاستهای همگون برای دستیابی به قدرت سوم جامه عمل بپوشاند اما کوششهای وی عقیم ماند.
ثانیاً قدرت عظیم سلاح های مخرب اتمی که برای اولین بار حیات بشری را در معرض خطر قرار داد به وضوح حاکی از آن است که روحیه ناسیونالیستی گذشته برای کسب منافع ملی کفایت نمی کند. این عامل باعث شده بود در پرتو حمایت های ابر قدرت های دارنده زرادخانه های عظیم اتمی، نوعی رویه بلوک گرایی به وجود آید. حتی وجود این زرادخانه ها باعث شده بود که شاهد نوعی موازنه وحشت میان ابر قدرت ها نسبت به نیات همدیگر نیز باشیم. ابر قدرت ها نیز به خوبی دریافته بودند که ماهیت ایدئولوژیک سیاست بین المللی در دوران دو قطبی منعطف موجب شده بود که هر یک از آنان با مشاهده میزان خرابی ناشی از یک جنگ اتمی احتمالی برای تأمین منافع خود از طریق جنگ قدرت مانور کمتری داشته باشند، زیرا هر دو ابر قدرت به وضوح دریافته بودند که اگر در دنیای به ظاهر ایدئولوژیک آن روز جنگی آغاز میشد بسیار مشکل بود که یکی از طرفهای درگیر را به منظور برقراری مجدد : لبیک سازش و مماشات نسبت به منافع تعریف شده در قالب ایدئولوژیک خود تحریص کند. چون هر یک از ابر قدرت ها به تمام سردمداران دو نظام سرمایه داری و سوسیالیسم، خود را موظف به حفظ منطقه نفوذ خود می دانستند. البته باید اشاره کرد که بنابراین حتی ابر قدرت ها نیز در تامین قدرتمندانه منافع خود محدود شده بودند. پس جنگ که به عنوان یک تعادل قدرت به حساب می آید در نظام دوقطبی منعطف به علت اثر مخرب و نابود کننده سلاح های اتمی کاربرد محدودی یافته و قدرت مانور خود را از دست داده بود.
مثال ۱۳ کدام قدرت در دوران جنگ سرد بیش از بقیه به توان قدرت اهمیت می داد؟
(۳) انگلستان
پاسخ: گزینه (۴) شوروی ها بیش از غربی ها به مسئله توازن قدرت توجه داشتند حتی اگر این رقابت ها به نابودی جهان می انجامید.
ثالثاً در سیستم موازنه قدرت کلاسیک سیاست خارجی بازیگران اصلی نظام بین الملل در اختیار طبقه اشرافی بود که رهبری جوامع مختلف را در دست داشتند. طبقه اشراف کشورهای گوناگون حداقل با داشتن نوعی روابط خانوادگی هم فکری طبقاتی و منافع و اعتقادات مشترک عملاً به نوعی توافق بین المللی دست یافتند. این اشتراکات در صحنه بین المللی نوعی خودکنترلی به وجود آورده بود اما امروز با تحولات اخیری که در صحنه گیتی به وجود آمده تفاوت بارزی بین عملکرد و رفتار هر یک از کشورها ایجاد شده است. افکار عمومی جهان نیز موجب شده جهان به دو قطب شمال و جنوب تقسیم شود که حتی زمینه های نوعی همکاری و ارزشهای اعتقادی یکسان در آن وجود ندارد تمایلات جهان وطنی بشرگرایی و انسان دوستی، جذبه و کشش خود را از دست داده و ناسیونالیسم دیروز به تمایلات قدرت طلبانه امروز حالتی ایدئولوژیک حساس و التهابی داده است.
نکته و در دوران جنگ سرد شرق و غرب دیدگاه های متفاوتی نسبت به موازنه قدرت داشتند: ۱- شوروی ها به جای کاربرد واژه سنتی موازنه قدرت از اصطلاح همبستگی نیروها استفاده میکردند. ۲ از نظر واقع گرایان سیاسی نظام موازنه قدرت به موازنه میان ابر قدرت ها و بلوکهای متخاصم در چهار چوب مبارزه برای کسب بهترین موقعیت اطلاق میشد در حالی که شوروی ها موازنه میان دو نظام متخاصم که در برگیرنده بسیاری از دولت ها می شد. را جایگزین موازنه قدرت میان ابر قدرت ها کردند. – واقع گرایان سیاسی مقوله موازنه قدرت را با تأکید بر نقش دولتها تحلیل می کردند. اما شوروی ها آن را موازنه میان طبقه کارگر و بورژوازی جهانی می دانستند. -۴ شوروی های بیش از واقع گرایان سیاسی به جنبه های گوناگون موازنه قدرت از جمله مسائل ایدئولوژیک به عنوان عامل یکپارچه کننده نیروهای ضد امپریالیستی تأکید میکردند ۵ واقع گرایان سیاسی بر موازنه قدرت به عنوان حفظ سیاست وضع موجود تأکید داشتند و در مقابل شوروی ها بر پویایی نظام موازنه قدرت همبستگی نیروها تأکید داشتند.
ک مثال ۱۳ در سیستم موازنه قدرت کلاسیک سیاست خارجی بازیگران اصلی نظام بین الملل در اختیار کدام طبقه بود؟
(۴) طبقه پایین
پاسخ: گزینه «۲» در سیستم موازنه قدرت کلاسیک سیاست خارجی کشورهای اصلی نظام بین الملل در اختیار طبقه اشرافی بود که رهبران جوامع مختلف را در دست داشتند.
علاوه بر تحولات بیرونی که موجب کاهش اعتبار تئوری موازنه قدرت در تجزیه و تحلیل روابط بین الملل شده است عوامل و کمبودهای متدولوژیک داخلی نیز در این روند نقش مهمی داشته اند؛ از جمله میتوان به عدم توجه تئوری موازنه قدرت به عواملی چون اقتصاد شخصیت ایدئولوژی و مکانیسم تصمیم گیری کشورهای مختلف اشاره کرد. مورگنتا همچون مورتون کاپلان با عنایت و توجه صرف به سیستم بین المللی و تصور نوعی همگونی در هدفها و هم شکلی در امکانات همه کشورها به گونه ای به منطق حاکم بر نظام بین الملل اعتقاد دارد. این امر ناشی از برداشت کلی عدم توجه تدوین کنندگان تئوری به مشخصات گوناگون سیستم های تابعه کشورهایی است که در مسیر وقایع بین المللی نقشی اساسی دارند. در واقع کل گرایی موجب شده که تئوری موازنه قدرت به یک عامل تعادل نسبی قدرت آن هم صرفاً از دیدگاه کل نظام توجه کند. حتی اگر به طور اتفاقی به سیستم های تابعه توجهی شده باشد، صرفاً به سطحی خاص از تعادل قدرت معطوف بوده است.
بنابر این مشخصه به وضوح مشاهده میشود که تئوری های کلی گرایی از جمله تئوری موازنه قدرت به تفاوتها و انگیزه های واقعی و ضمنی تک تک بازیگران بین المللی توجه خاصی نمیکنند و دیگر اینکه در این رشته از تئوری ها اعتقاد به نوعی مکانیسم شبیه به دست نامرئی آدام اسمیت در ایجاد ثبات بین الملل و متوازن کردن قدرت وجود دارد. با وجود این اعتقاد در کل تئوری مزبور نحوه عملکرد دست نامرتی در تعادل نظام مشخص نشده است. همچنین ایجاد تعادل و توازن قدرت بین المللی : تنها هدف : یک کشور کشور نیست کشورها ضرورتاً به . طریقی که مورگنتا پیش بینی میکند عمل نمی کنند. این استالین و خروشچف در اتحاد جماهیر شوروی سابق و کندی کارتر و ریگان در ایالات متحده آمریکا با ناصر سادات و مبارک در مصر حداقل در کوتاه مدت صرفاً محکوم جبر حاکم بر نظام بین المللی نبوده اند. وجود هر یک از آنها در رأس هر یک از کشورهای مذکور نه تنها موجب تفاوت در خط مشی آن کشورها در سطح بین المللی شده است. بلکه منافع ملی این کشورها از دیدگاه رهبران فوق نیز یکسان نبوده است. بنابراین نمیتوان عملکرد هر یک از این رهبران را یکسان و صرفاً ناشی از چیر منطقی نظام دانست. مثال ۱۴ تشبیه دست نامرئی آدام اسمیت در مورد کدام یک از مفاهیم امنیتی زیر به کار رفته است؟
(۲) دو قطبی غیر منعطف
پاسخ: گزینه «۲» در موازنه قدرت به نوعی مکانیسم شبیه به دست نامرئی آدام اسمیت در ایجاد ثبات بین الملل و در متوازن کردن قدرت اعتقاد وجود دارد اما نحوه عملکرد آن مشخص نشده است.
دیگر نقص داخلی تئوری موازنه قدرت ناشی از تضاد منطقی موجود در مباحث مورگنتا درباره این تئوری است. مورگشا به عنوان یک نظریه پرداز واقع بین جبر منطقی حاصل از نظام کلی را مهمترین عامل متغیر تأثیر گذار بر رفتار هر کشور معرفی میکند.
این مسئله از اظهارات مورگنتا در رابطه با تعهدات ایدئولوژیک و خصوصاً ملی گرایانه مورد بحث وی مستفاد میشود هر چند او به منظور پیشگیری منطقی از این تضاد اذعان میکند که این عوامل داخلی صرفاً در افزایش یا کاهش قدرت دولتها اثر میگذارند. به نظر مورگنتا این افزایش یا کاهش قدرت از عوامل داخلی سرچشمه نمیگیرد بلکه نتیجه تصورات دیگر کشورهاست. سومین نقص داخلی تئوری توازن قدرت آن است که وی مفهوم قدرت را به عوامل صرفاً نظامی محدود کرده است و به عوامل اقتصادی توجهی ندارد؛ این عدم توجه مورگنتا موجب شده است تا با تغییر ساختاری در سیستم بین الملل معاصر که باعث نوعی تغییر از قدرت نظامی به سوی قدرت اقتصادی و از بازی با حاصل جمع جبری صفر به بازی با حاصل جمع جبری متغیر شده موازنه قدرت توان تجزیه و تحلیل وقایع بین المللی را از دست بدهد. این عدم توجه از عملکرد سیستم های عملی بازیگران صحنه بین الملل در قرن نوزدهم ناشی شده است. طی قرن مذکور علی رغم نقش حساسی که عامل اقتصادی در روابط سیاسی ایفا میکرد هیچ گاه آگاهانه از این عامل در پیشرفت هدفهای سیاسی بهره گرفته نمیشد. البته لازم به تذکر است که در این قرن اغلب کشورهای خارج از اروپا عملاً مستعمره کشورهای اروپایی بودند و به لحاظ اقتصادی چنان وابسته به اقتصاد اروپا بودند که قادر به مانور مستقل اقتصادی یا سیاسی نبودند. در نتیجه مورگنتا تحت تأثیر این اقدامات بین المللی در تدوین تئوری خود به نقش عامل مؤثر اقتصادی توجه نکرده و آن را با تغییر ساختاری که در نظام بین المللی فراهم آمده، ضربه پذیر ساخت. چهارمین نقص داخلی تئوری مورگنتا از عدم تعریف دقیق در اصطلاح محوری منافع ملی و قدرت ناشی میشود حتی خود مورگنشا درباره ارزیابی قدرت و توزیع آن به مسئله احتمالات روی می آورد و اذعان میکند که در هر تصمیم گیری باید ضریب خطا در نظر گرفته شود. در همین رابطه است که وی قدرت را صرفاً ناشی از تفوق نظامی میداند در حالی که در دنیای معاصر به ویژه در غرب قدرت بیشتر بعد اقتصادی یافته است. هر چند در شرق به ویژه در شوروی قبل از گورباچف و در کشورهای جنوب رهبران تا چندی پیش نیز تقویت بنیه نظامی را هدف اولیه کشور خود محسوب می داشتند.
پنجمین نقص داخلی تئوری موازنه قدرت از نوعی ابهام در میزان قدرت ناشی میشود که در نقص چهارم نیز گفته شد. در حالی که تئوری موازنه قدرت از نظر مورگنتا و به تأیید مورتون کاپلان مبتنی بر اصول توازن قدرت است. دقت و بررسی عمیق تر تئوری ری حاکی از آن است که نوعی تفوق و نه توازن مدنظر نظریه پردازان مذکور بوده است.
همان طور که در مباحث قبلی گفتیم منتقدان تئوری موازنه قدرت معتقدند که چهار عامل کاهش تعداد بازیگران از پنج به دو کاهش نقش جنگ در موازنه قدرت پیدایش توان مخرب اتمی دو ابر قدرت و بالاخره از بین رفتن انعطاف اتحادیه ها موجب از بین رفتن توان تئوری موازنه قدرت در تجزیه و تحلیل مسائل بین المللی شده است اما این نظریه مورد پذیرش همه نظریه پردازان روابط بین الملل قرار نگرفته است. این عدم توافق حداقل دو گروه معارض را به وجود آورده است که هر یک درباره ارتباط بین تئوری مزبور با طبیعت سیستم و تک قطبی یا چند قطبی بودن اظهار نظر کرده اند. گروه اول از جمله مورگنتا معتقدند، موازنه قدرت به دلایلی قدرت تحلیلی خود را در مورد مسائل جهان . حاضر از دست داده ه است. به نظر این گروه اولاً سیاست موازنه قدرت مستلزم وجود حداقل سه با پنج بازیگر صحنه بین المللی است تا برای تشکیل یا انحلال اتحادیه های بین المللی به منظور تعدیل قدرتها انعطاف لازم فراهم آید وجود دو ابر قدرت آمریکا و شوروی سابق با قدرت عظیم اتمی خود انعطاف فوق را از بین برده و زمینه را برای نوعی اتحاد خشک و مثعلب فراهم کرده بود این تصلب و خشکی اتحادیه ها موجب تهدید مانورهای بین المللی شده است. دومین استدلال گروه مخالف درباره تناسب تئوری موازنه قدرت با مسائل فعلی بین المللی است.
این گروه به همان استدلال مربوط به وجود سلاح های اتمی استناد میکنند که در قسمت های پیش متذکر شدیم به اعتقاد ایشان در نظام دوقطبی منعطفه قدرت هسته ای ابر قدرت ها چنان قدرت مهلک و عظیمی ایجاد کرد که اثر آن را به عنوان یک عامل کنترل کننده و تثبیت کننده از بین برده است. در نتیجه قدرت نظامی که از وسایل و ملزومات بین المللی نظام موازنه قدرت بود، اکنون به طرز عجیبی تناسب خود را از دست داده است. سومین استدلال گروه های مخالف نیز حاکی از فقدان پد نیروی سوم برقرار کننده تعادل در سطح بین المللی است نه تنها آمریکا یا شوروی نتوانستند در اجرای نقش مزبور جایگزین بریتانیای قرن نوزدهم شوند، بلکه سازمان ملل به علت ناتوانی در مقابل ابر قدرت ها از اجرای چنین نقشی محروم است. گروه دوم در استدلال خود پاسخ می دادند که تئوری موازنه قدرت هنوز می توانند بنا به دلایل زیر تبیین کننده وقایع بین المالی باشد؛ گرچه کاهش تعداد قدرتهای بزرگ در نوع فعالیت های سیاسی تغییر شگرفی ایجاد کرده است ولی سیاست قدرت هنوز در صحنه بین امالی می تواند کارساز باشد، زیرا عملکرد مکانیسم موازنه قدرت معمولاً به دو بازیگر یا بیشتر نیازمند است. در تئوری موازنه قدرت چهار تعدیل زیر ایجاد شده است. ا دنیای دو قطبی جانشین دنیای پنج قطبی تئوری موازنه قدرت شده است – جنگ قدرت تنظیم کنندگی انحصاری خود را از دست نداده است. سازمان ملل نتوانسته است نقش و قدرت تنظیم کننده نظام را به دست گیرد – در صحنه بین الملل تغییر رفتار کلی از مسائل سیاسی به مسائل اقتصادی به وجود آمده است.
نکته ۷ از دوران پس از جنگ جهانی دوم عواملی چند زمینه را برای از سرگیری مجدد نظام موازنه قدرت فراهم کرده وجود سلاح های هسته ای مخرب که به تقویت سیاست سد نفوذ در چهارچوب تعارضات مربوط به جنگ سرد کمک کرد جنگ طولانی ویتنام و تعارضات شدید میان شوروی و چین را میتوان نام برد.
کر مثال ۱۵ کدام یک از نظریه پردازان زیر معتقدند که موازنه قدرت در جهان امروز قدرت تحلیلی خود را از دست داده است؟
(۱) مرشایمر
پاسخ: گزینه ۳۰ مورگنتا معتقد است که موازنه قدرت به دلایل مختلفی چون کاهش قطبهای قدرت یا قدرت هسته ای، توان تحلیلی خود را در
هیچ یک از تعدیل های چهارگانه فوق تئوری موازنه قدرت را نفی نمی کنند بلکه همان طور که قبلاً توضیح دادیم تعدیل کننده نظام هستند. پس هنوز هم تئوری مزبور می تواند مسائل بین المللی را تبیین کند هر چند این تئوری حداقل در تعریف مفهوم قدرت و منافع ملی و معیار اندازه گیری آن در دو مورد زیر به نوعی بازسازی احتیاج دارد. ۱ اولین نکته ای که مورد بازرسی قرار میگیرد مسئله تعریف قدرت است. به کلام دیگر باید مشخص شود که چگونه میتوان آن را ارزیابی کرد؟ یکی از عوامل مسئله ژئوپلیتیک است. قدرت حتماً باید در رابطه با مسائل ژئوپلیتیک منطقه تبیین شود. طبیعی بود که برای شوروی سابق بدون دسترسی به آبهای گرم خلیج فارس مفهوم قدرت معنای متفاوتی داشت.
مورگنتا نتوانسته است معیاری دقیق در مورد منافع ملی ارائه دهد. اگرچه وی مسئله منافع ملی را لزوماً در در ارتباط مسائل ژئوپلیتیکی میبیند بیند، اما : تأکید مور گشتا بر عملکرد موازنه قدرت متوجه مشخصات داخلی کشورهاست با وجود این مورگنتا از اثر ایدئولوژی و شخصیت رهبران هر کشور و اصولاً از لوازم سطح تابعه کشوری در تدبیر و تثبیت امور غافل است. او کشورها را محکوم جبر نتایج سیاست موازنه قدرت میداند پس خود مفهوم ملی نیز نه از دیدگاه کشور، بلکه از دیدگاه قدرت بین المللی مورد توجه قرار گرفته است. وی منافع ملی را به عنوان یک اصل کلی همگون در رابطه با قدرت برای همه کشورها به حساب می آورد، به همین علت است که تئوری موازنه قدرت مورگنتا انتقاد پذیر میشود در حالی که اگر قدرت را در رابطه با هر کشور و معنایی که طی زمان به خود می گیرد، تعریف کنیم تئوری موازنه قدرت هنوز هم انجام خود را کاملاً از دست نداده است. قدرت و منافع ملی در گذشته به معنای نیروی نظامی و امروز به معنای نیروی اقتصادی و دانش فنی هستند که هر کشور سعی در کسب و افزایش این قدرت در مقابل دیگر قدرت ها دارد. اما هنوز این ضعف باقی است که بتوان منافع ملی را در قالبی اقتصادی تعریف کرد. زیرا ممکن است تورم به گروهی فایده برساند و به گروهی دیگر ضرر بزند پس کدام یک از اینها منافع ملی است؟
مثال ۱۶ از نظر واقع گرایی در حالت آشوب زدگی برای حفظ صلح چه باید کرد؟
(۳) استفاده از نهادها
پاسخ: گزینه «۱» بر مبنای نظریه واقع گرایی در حالت آشوب زدگی و فقدان نظم ایجاد موازنه قدرت شرایطی است که به صلح منجر می شود.
ک مثال ۱۷ کدام یک از گزینه های زیر جزء تعدیلات تئوری موازنه قدرت محسوب نمی شود؟
(۲) از دست رفتن اعتبار جنگ به عنوان تنها عامل تنظیم کننده نظم
(۳) جانشینی دنیای دو قطبی به جای چند قطبی
پاسخ: گزینه «۲» گزینه آخر نمی تواند درست باشد زیرا اعتقاد بر این است که این سیستم هنوز پاسخگوی وضعیت فعلی نظام بین الملل است. هر چند این تئوری حداقل در تعریف مفهوم قدرت و منافع ملی و معیار اندازه گیری آن نیازمند بازسازی است.
تست های طبقه بندی شده فصل چهاردهم
ا موازنه قدرت نوعی نظام بین المللی است که هم . و هم قاعده کلی رفتار در آن ………. است.
۲ شوروی ها ……… رئالیستهای سیاسی غرب به جنبه های گوناگون موازنه قدرت توجه داشتند.
ک – موازنه قدرت نظامی بین المللی است که دارای ….
موازله قوا یکی از اصول کدام مکتب فکری در روابط بین الملل است؟
) واقع گرایی
و دومین دوران عصر طلایی موازنه قدرت عبارت بود از:
کدام نوع از دیپلماسی بر اساس تهدید به کارگیری زور تعریف میشود؟
)سراسرگ(
که ۹ کدام جنگ بر استفاده از استراتژی متفاوت از کشمن استوار است ی متفاوت از من استوار اس
۱۲ در کدام نظریه داوری ذهنی در مورد نیات کشورها مورد توجه قرار می گیرد؟ موازله ……….
ه ۱۹ موازنه وا از منظر …… به صورت غیر ارادی در نظام بین الملل بر بالا می شود.
که ۲۰ همور گفتاه با تاکید بر ……. رقابت آمریکا و شوروی را خطرناک تصور می کردی
مزایای نظام چند قطبی و موازنه قدرت کلاسیک)
۲۳ پرنفوذترین نظریه هژمونی مربوط به نظریه ………. است.
(۴) انتقال :
آزمون فصل چهاردهم
کا از نظر مورگنتا مفهوم موازنه قدرت به چه معناست؟
۲) بازار آزاد کسب منافع
در دوره صد ساله ثبات طلایی چه کشوری نقش : تضمین کننده موازنه قدرت را به : عهده داشت؟ که هنگام به هم خوردن موازنه قدرت چه عملی از طرف کشورها صورت می گیرد؟
(۱) کوشش برای کاهش توان قدرت فاتقه که از نظر کاپلان شاخصه جوهری موازنه قدرت به چند اصل کلی تقسیم می شود؟ که موازنه قدرت از لحاظ تاریخی در چه دوره ای اتفاق افتاده است؟
از زمان فروپاشی شوروی
فصل پانزدهم
«بازدارندگی »
مفهوم سازی
ترس و نگرانی از کاربرد سلاح اتمی ضرورت جستجوی راه حل برای جلوگیری از وقوع آن را اجتناب ناپذیر میکرد. در واقع تدوین نظریه بازدارندگی بیشتر یک ضرورت عملی بود تا صرفاً یک تامل نظری محققان معاصر و تحلیل گران مسائل استراتژیک که به مطالعات مربوط به بازدارندگی می پردازند. از چنین الگویی پیروی میکنند به رغم این نگرانیها و عمق فاجعه ای که سلاح اتمی میتواند بیافریند بازدارندگی مفهومی روشن، ساده و صریح است. به کارگیری تهدیدات نظامی برای ترغیب رقیب به خویشتن داری و ترک اهداف بلند پروازانه نظامی
ک مثال : ناتوانی عملی کدام نظریه باعث تدوین نظریه بازدارندگی شد؟
(۴) اقتصاد سیاسی بین الملل
پاسخ گزینه «۲» با نابه هنگام شدن نظریه موازنه قدرت و ناتوانی آن در تحلیل روابط ابر قدرت هایی که به حد نفرت، فلسفه فکری و وجودی یکدیگر را نفی می کردند. گروهی از واقع گرایان به جرح و تعدیل نظریه موازنه قدرت پرداختند و نظریه بازدارندگی را تدوین کردند.
بنابراین نظریه بازدارندگی درصدد است با افزایش هزینه بر محاسبات استراتژیک رقیب تاثیر بگذارد. البته با پیشرفت سلاح و تکنیک های ساخت تسلیحات تفکیک استراتژی و تاکتیک نظامی و تمایز جنگهای تمام عیار از جنگهای محدود پیشین این نظریه طی زبان قوام و استحکام یافت. نکته : الکساندر جورج و ریچارد اسموک دو تن از نظریه پردازان بازدارندگی آن را به عنوان سیاستی معرفی می کنند که هدفش مجاب کردن حریف نسبت به برتری خود و افزایش چشمگیر هزینه ها نسبت به منافع حاصل از تهاجم است.
به نظر ریچارد اسموک بازدارندگی از قصد و کوشش تصمیم گیرندگان یک ملت با گروهی از ملتها برای تهدید ارزشهای حیاتی ملتی دیگر یا گروهی از ملتها حکایت دارد. گرچه با این تعریف بازدارندگی مفهومی بسیار قدیمی به قدمت تاریخ روابط اجتماعی دارد ولی در مفهوم جدید آن حاصل پیدایش سلاح اتمی و به قولی موازنه وحشت بین دو ابر قدرتی است که به رغم نفرت زیاد از یکدیگر هرگونه اقدام تهاجمی علیه رقیب را غیر عقلایی می دانستند. اگر این برداشت از مفهوم بازدارندگی پذیرفته شود تاریخچه بازدارندگی بسیار کوتاه و به دوران پس از جنگ جهانی دوم می رسد. پس از جنگ جهانی دوم استراتژیستهای آمریکایی و انگلیسی همچون برنارد برودل و لیدل هارت به تحلیل تحولات حادث در تسلیحات جنگی و پیدایش نوع جدیدی از قدرت پرداختند. در واقع این افراد را میتوان طلایه داران موج نخستین نظریه بازدارندگی دانست. این نظریه پردازان بازیگران را به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم کردند و دارندگان سلاح هسته ای را قدرت اصلی بین المللی خواندند. تحولات دهه پنجاه و شصت اختراع موشکهای قاره پیما یا بالستیک با کلاهک های متعدد و دقیق به طور کلی اندیشه بازدارندگی موج اول را شدیداً متحول کرد به یکباره افسانه نفوذ ناپذیری مرزها و جنگ محدود و عقلایی زیر سؤال رفت و نظریه پردازان و سیاست مداران توجه خاصی به مفهوم و ابزار نظریه بازدارندگی معطوف داشتند. نظریه های الکساندر جورج، ریچارد اسموک و دیوید سینگر مخلوق اندیشه این زمان است. از اواسط دهه هفتاد با رقیق شدن مسائل نظامی و اهمیت یافتن ابعاد اقتصادی و دانش فنی بازدارندگی اتمی به عنوان یک پیش فرض پذیرفته شد و نظریه های مختلف دیگری که قالب فکری آنها معطوف به مباحث اقتصادی و دانش فنی بود، صحنه گردان میدان شد. در ادامه بررسی این نظریه ابتدا به تجزیه مؤلفه ها و سپس ارزیابی آن پرداخته می شود.
مثال ۲ گزاره زیر تعریف چه مفهومی است؟
پاسخ: گزینه (۲) رابرت جرویس بازدارندگی را مجموعه ای از روشهای مقتضی برای وادار کردن طرف مقابل به عکس العمل در مقابل خواسته های
پاسخ: گزینه (۲) رابرت جرویس بازدارندگی را مجموعه ای از روشهای مقتضی برای وادار کردن طرف مقابل به عکس العمل در مقابل خواسته های
پاسخ: گزینه (۲) رابرت جرویس بازدارندگی را مجموعه ای از روشهای مقتضی برای وادار کردن طرف مقابل به عکس العمل در مقابل خواسته های طرف تهدید کننده تعریف می کنند.
به طور اجمال میتوان گفت که نظریه بازدارندگی اصالتاً بر این فرض استوار است که خردگرایی تصمیم گیرندگان و وجود بدیلهای مختلف برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی موقعیت جدیدی را برای بازیگران اصلی بین المللی به وجود آورده است. در این موقعیت جدید، چنانچه تهدید ارزشهای طرف مقابل به اندازه کافی بزرگ باشد بازیگری که قصد تهاجم و برهم زدن وضع موجود را دارد برای حفظ بقای خود مجبور می شود از بدیلهای دیگری به جای تهاجم استفاده کند.
نکته : بنا به تعریف ریچارد براوی از بازدارندگی میتوان آن را قصد و کوشش تصمیم گیرندگان یک ملت یا گروهی از ملت ها برای تهدید ارزشهای حیاتی ملتی دیگر یا گروهی دیگر از ملتها نامید هدف از این تهدید آن است که در مجموعه راه حلهایی که در اختیار تصـ تصمیم گیرندگان آنان وجود دارد. تغییر ایجاد شود.
پاسخ: گریه دده ایرانی پستهای آمریکایی و انگلیسی همچون برنارد برودل و لیدل هارت را میتوان از طلایه داران موج نخستین نظریه بازدارندگی
پاسخ: گریه دده ایرانی پستهای آمریکایی و انگلیسی همچون برنارد برودل و لیدل هارت را میتوان از طلایه داران موج نخستین نظریه بازدارندگی داشت. این نظریه پردازان بازیگران را به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم کردند و دارندگان سلاح هسته ای را قدرت اصلی بین المللی خواندند.
افزایش هزینه های نظامی از لحاظ اقتصادی و میزان تلفات جنگ را وسیله ای غیر مناسب برای تأمین منافع ملی و در نتیجه به صورت ابزاری غیر عقلایی در آورده است. در رابطه با وسایل و توانایی کشوری که قصد اعمال بازدارندگی را دارد کشور مهاجم و نوع سلاح ها مهم است؛ مثلاً در صورتی که کشور مقابل با پیش دستی به حمله اتمی دست بزند آیا کشوری که مورد حمله قرار گرفته توانمندی لازم را برای وارد کردن ضربه دوم و تلافی جویانه خواهد داشت یا برعکس بر اثر حمله به کلی نابود میشود با توانمندی لازم را برای تلاقی ندارد و ناگزیر باید تسلیم شود؟ با توجه به توضیحات فوق نظریه پردازان بازدارندگی توجه خود را عمدتاً به سه بعد اساسی معطوف میدارند وظیفه بازدارندگی وسیله بازدارندگی و ارزشهای مورد تهدید ابتدا باید مشخص شود که پس از تعیین این . حوزه مسئولیتی نوبت به نوع وسیله بازدارندگی می رسد که آیا اصالتاً برای رسیدن به منظور کفایت دارد یا خیر؟ سپس نوع و مقدار ارزشهای مورد تهدید از ناحیه این سلاح ها بررسی میشود. چنانچه استقبال از خطر و تهدید رقیب ارزشهای حیاتی یکی از طرف ها را به خطر بیندازد. احتمالاً این بازیگر برای ایجاد منزلت برتر نسبت به رقیب خود بدون آنکه هزینه بالایی بپردازد، به اقدام تهاجمی ترغیب خواهد شد. نظریه پرداران بازدارندگی هر کدام به جلوه ای از عواملی توجه کردند که موجب بازدارندگی میشود. مجموع اقدامات منفردانه نظریه پردازان مذکور به تولید نظریه بازدارندگی انجامیده است. در اینجا خلاصه ای از نظریه های این نظریه پردازان ارائه می شود.
که مثال ۴ کدام گزینه در مورد کارایی بازدارندگی، صحیح لیست؟
(۱) انتقال پیام مصمم بودن تصمیم گیرندگان به استفاده از سلاح
(۲) معقول بودن تصمیم گیرندگان دولت رقیب
(۳) توانایی اعمال بازدارندگی از طریق وحشت
(۴) استفاده به . موقع از سلاح هسته ای
پاسخ: گزینه «۲» کارایی بازدارندگی به چند عامل از جمله وجود وسایل و توانایی اعمال بازدارندگی از طریق ایجاد وحشت، انتقال پیام مصمم بودن تصمیم گیرندگان به استفاده از سلاحها، معقول بودن تصمیم گیرندگان دولت رقیب و وجود بدیل های دیگر بستگی دارد.
به نظر سینگر، خصلت عمده تجزیه و تحلیل روابط بین الملل در اینجا نظریه بازدارندگی آن است که نفس پیش بینی نتایج بر رفتار بازیگران درگیر تاثیر می گذارد. به این لحاظ میتوان نظریه بازدارندگی را به مقتضای مدل احتمالات فایده بازسازی کرد. سینگر قبول دارد که چنین تعبیری از تجزیه و تحلیل روابط بین الملل دانش پژوه این حوزه مطالعاتی را با متغیرهای پر وسعت و ابطال ناپذیر درگیر میکند. با این حال او مدعی است میتوان این مفاهیم کلی را به مؤلفه های ابطال پذیر و عملیاتی تبدیل کرد تا بتوان به وسیله آن حوادث و تاملات بین المللی را تبیین کرد. به نظر سینگر در هر موقعیت رقابتی که دو یا چند بازیگر، درگیر اقدام برای تأثیرگذاری بر رفتار یکدیگر هستند قواعد بازدارندگی بر کلیه سطوح و وجوه ایجابی سلبی رفتاری مزبور حکمفرماست. در این اقدام یک بازیگر سعی دارد بازیگر دیگر را تهدید به انصراف از اقدام خاصی کند. سینگر بر این عقیده است که این مفروضه در نظریه بازدارندگی ناظر بر این مدعاست که انسانها و ملت ها در اعمال دیپلماسی خود در ابتدا به سوی بعد تهدید به انصراف میل میکنند تا جایی که تشویق را کاملاً از مبادلات حذف می کنند. نظریه بازدارندگی صرفا به نوعی استراتژی خاص اطلاق میشود که حوزه فعالیتش به انصراف بازیگر رقیب از اقدام معطوف است. به نظر اسنایدر بازدارندگی اختصاصاً به نوعی استراتژی اطلاق میشود که مشتمل بر تهدید کیفرآمیز یا تهدید انکار آمیز است؛ این استراتژی مبتنی بر این مقدمه منطقی است. که نابودی مشروط یا انکار ارزشهای پیش بینی شده یک بازیگر او را از انجام بعضی رفتارهای خاص باز می دارد تا به انتخاب معقول تری از میان راه های بدیل دیگر دست بزند سینگر معتقد است این حالت کیفرگونه صرف بازدارندگی قدرت تحلیل آن را محدود میکند. او مدعی است چنانچه نظریه بازدارندگی تشویق را با کیفر و تهدید ترکیب میکرد به قدرت تبیین کنندگی خود می افزود. به علاوه وی استدلال میکند که تاکید بازدارندگی بر جلوه منفی تلاش تأثیر گذار بر روابط بین الملل موجب شده است تا محدود کردن با بازداشتن طرف مقابل از اقدام به میزان قدرت تکنیک تخریب و ترساندن وابسته شود. چنانچه میزان قدرت تخریب سلاح های بازدارنده در جنگ بیشتر از پیامد پیش بینی شده باشد، بازیگر مهاجم به بدیلهای دیگری روی می آورد. به نظر سینگر این تعادل اقدامات به لحاظ غلبه چهارچوب احتمالات فایده مندی بر تصمیم گیری بازیگران بین المللی ایجاد شده است. هر بازیگر با بررسی عواقب ناشی از درگیری میزان فایده مندی یا احتمال خسارت ناشی از اقدام را محاسبه میکند سپس دست به اقدام می زند.
به نظر سینگر اولین عامل تاثیر گذار بر رفتار بازیگران از احتمال یا عدم احتمال به نتیجه رسیدن و فایده مندی یا عدم فایده مندی نتایج حاصل از یک اقدام ناشی میشود. فرض نظریه بازدارندگی بر این است که هر مهاجم احتمالی به مقایسه فواید خسارتهای متوجه رقیب و عدم فایده مندی خساراتی که رقیب به او وارد میکند ناشی از اقدام خود توجه میکند. چنانچه منافع و فواید حاصل از خسارت وارده افزون باشد. او پیامد اقدام خود را مساعد فرض کرده و به اقدام تهاجمی برای تأمین منافع ملی خود دست خواهد زد. منظور این است که در وضعیت غیر قابل پیش بینی، حداکثر تلاش برای قابل کرده و به اقدام تهاجمی برای تأمین منافع ملی خود دست خواهد زد. منظور این است که در وضعیت غیر قابل پیش بینی، حداکثر تلاش برای قابل
از آنجا که نتایج حاصل در این بازی تا حد زیادی به اقدام یا عدم اقدام بازیگر رقیب بستگی دارد بنابر این تصمیم گیرنده سیاسی باید با بررسی احتمالات ناشی از خواندن فکر طرف مقابل تصمیم گیری کند. صحت یا عدم صحت این احتمال در تصمیم گیری بر نتایج اقدام تأثیر می گذارد، اما احتمال موفقیت نقش اساسی در تصمیم به اقدام بازیگر دارد تصمیم گیرندگان برای افزایش درجه دقت تعیین احتمال موفقیت به پژوهشهای عملیاتی و تکنیک های آماری می زنند تا پیش بینی احتمال خود را تا حد ممکن قابل اعتماد صحیح و عینی کنند با با این حال به لحاظ وجود عامل انسانی این پیش بینی تا حد زیادی ضعیف تر از پیش بینی در علوم طبیعی است زیرا بازیگر رقیب میتواند به اقدام غیر قابل پیش بینی دست بزند.
نکته : رابرت جرویس نیز در کتاب برداشت ها و سوء برداشت ها در روابط بین الملل موضوع تهدید را امری ذهنی تلقی می کنند که ممکن است اقداماتی که از جانب یک کشور تدافعی تصور شده و در راستای افزایش قدرت ملی است. از دیدگاه کشور مقابل به عنوان تهدید و امری تهاجمی تلقی شود. با عنایت به این اصل جورج و اسموک اعلام داشتند که قاعدتاً باید حوزه فعالیتهای نظامی محدود شود. به این لحاظ نظریه روابط بین الملل به جای مطالعه موازنه قدرت و احتمال بروز جنگ باید در جستجوی قواعدی باشد که با عنایت به پیامدهای نامطلوب جنگ بازیگران را از درگیر شدن در جنگ یاز دارد. بنابراین با این توضیحات نوع سلاح اتمی وسیله ی پرتاب و استراتژی استفاده از آن نیز اهمیت یافت همچنین این دو نظریه پرداز معتقدند بازدارندگی از لحاظ نظری و عملی نیز در سه سطح مختلف تکامل یافته است. جنگ استراتژیک اتمی چنانچه طی یک حمله غافلگیرانه انجام شود به نابودی قطعی طرف مقابل می انجامد جنگ محدود و متعارف و منازعه مادون محدود مشتمل بر شورشگری عملیات نفوذ و ایجاد مزاحمت های امنیتی می شود.
اما این تقسیم بندی کثرت گرایانه برای جان فاستر دانس پذیرفته نبود. او کاربرد سلاح برای بازدارندگی را یکپارچه میدید وی با اعتقاد راسخ به کارابی عامل تهدید استدلال میکرد دفاع ملی باید به وسیله عامل بازدارنده دیگری یعنی قدرت انتظام گسترده تقویت شود….. راه بازدارندگی و جلوگیری از تهاجم آن است که این جامعه آزادانه بخواهد و بتواند در مناطق و با وسایلی که خودش میخواهد پاسخی قدرتمندانه از خود نشان دهد. همچنین غفلت دانی از محتوای این ضرب المثل مهم و تبیین کننده مبنی بر اینکه سنگ بزرگ علامت نزدن است او را به اظهار نظر در مورد نوعی بازدارندگی واداشته است که در عمل اعتبار خود را از دست میدهد. ویلیام کافمن در انتقاد به فرضیه دانس اظهار میدارد که موفقیت تهدید کمتر به میزان و گستردگی قدرت تخریب سلاح بستگی دارد. قصد و اراده کارگزار به استفاده از این قدرت تخریب یا ترس بازیگران دیگر به صحت تهدید و عدم آمادگی برای تحمل این تهدید از عواملی است که بر اعتبار تهدید تأثیر میگذارد. چنانچه هر یک از عوامل فوق عمل نکند بازدارندگی با شکست روبه رو خواهد شد.
این تأملات نظری زمینه تدوین بازدارندگی برنارد برودل را فراهم ساخت وی با تمایز قائل شدن بین ضربه پیشگیرانه و ضربه فرصت طلبانه پیش دستانه معتقد است. چنانچه بازیگری سعی کند با برنامه ریزی قبلی طرحی برای نابودی طرف مقابل خود تهیه کند تا خود را از احتمال خطر رها کند به احتمال زیاد بازیگر مزبور سعی خواهد کرد با استفاده از ضربه پیش دستانه آن بازیگر را از اقدام قریب الوقوع حمله اتمی مؤثر محروم کند. بنابر این بازدارندگی در وضعیت خاص محیط بین الملل از اعتبار برخوردار است. او معتقد است کارآمدی استراتژی بازدارندگی فقط در زمانی است که در قدرت مطلق نابود کننده آن خللی وارد نشود. نکته تکمیلی این است. که قدرت مطلق باید به نحوی باشد که بتوان کاملاً اطمینان حاصل کرد که به لحاظ حجم تخریب هیچ بازیگری حاضر نیست مورد تنبیه و کیفر انتقامی آن قرار گیرد. این ابزار باید از کارایی و آمادگی بالایی برخوردار باشد و همواره با هزینه ای بالا اصلاح شود البته همان طور که کسینجر اشاره می کند صرف تسلیحات و اراده به کارگیری آن نمی تواند زمینه ساز بازدارندگی باشد. به نظر وی عامل روانشناختی قبول تهدید یا عدم قبول آن از اهمیت بسیاری برخوردار است. از دید روانشناختی حرکتی که به قصد بلوف انجام گیرد ولی جدی تلقی شود به عنوان عامل بازدارنده بازدارندگی مستلزم ترکیبی از عوامل مختلف قدرت قصد کاربرد آن و ارزیابی این عوامل به وسیله مهاجم بالقوه است. با این تعبیر افزایش قدرت اتمی و کاهش آسیب پذیری احتمالی زمینه ای را فراهم آورده است که بر خلاق گذشته کارایی بازدارندگی به آشکار بودن توانمندی و اراده به کارگیری آن بستگی پیدا کرده است.
مثال و کدام یک از نظریه پردازان بازدارندگی معتقد است که جنگ تمام عیار هسته ای به لحاظ توانمندی هسته ای آن قدرت حفظ بازدارندگی را دارد؟
پاسخ: گزینه «۳» از نظر برنارد برودل جنگ تمام عیار هسته ای به لحاظ توانمندی آن در نابودی کلیه ارزشهای سیاسی و اجتماعی بازیگران مهاجم قدرت حفظ بازدارندگی را دارد.
به نظر او نقش مسائل ایدئولوژیک ایثار گرایانه یا عوامل غیر عقلانی و احساسی و ناتوانی در ارزیابی توانمندی اتمی و یا اراده به کارگیری آن از طرف قدرت های دارنده سلاح اتمی ممکن است نوعی تهور یا بی باکی نامناسب در مهاجم ایجاد کند که در نتیجه بازدارندگی با شکست روبه رو شود. که مثال : کدام یک از نظریه پردازان بازدارندگی بر عامل عقلانیت محاسبه گرایانه تصمیم گیرندگان در بازدارندگی تأکید دارد؟ پاسخ: گزینه «۲» هالستی بر عامل عقلانیت محاسبه گرایانه تصمیم گیرندگان در بازدارندگی کشور مهاجم در مقابل خطر جنگ اتمی تأکید دارد. توماس شلینگ با تلفیق اجزای مختلف این نظریه در کتاب استراتژی منازعه خود استحکام بیشتری به آن میبخشد به نظر او داشتن سلاح اتمی و قعد استفاده از آن برای ایجاد بازدارندگی حاوی چند وجه است. بیش از هر چیز وی معتقد است این سلاح طرفین رقیب را به نوعی چانه زنی خاموش و انار می کند. بازدارندگی در واقع حاصل موفقیت آمیز این نوع از چانه زنی است. در این نوع چانه زنی تهدید یا وعده مساعد به طور مستقیم یا از طریق تفویض نمایندگی با واسطه به طرف رقیب مخابره میشود تا وی را از اقدام خود منصرف کند. اعتبار این تهدید علاوه بر عوامل پیش گفته به عامل ارتباطات نیز بستگی دارد. شلینگ با تلفیق اصول نظریه بازیها و بازدارندگی سعی دارد به این نظریه صلابت ببخشد. افکار شلینگ که از نخبه ترین نظریه پردازان بازدارندگی محسوب میشود بر این نظریه تأثیر شگرفی گذاشت.
ه نکته ۴ مطالعات شلینگ حاکی از توانایی اکثریت شرکت کنندگان در کسب توفیق در این گونه چانه زنی های خاموش است. این یافته ها تابت می کند که مردم اغلب میتوانند ناخودآگاهانه انتظاراتی هماهنگ با دیگران داشته باشند.
در این مورد شلینگ تصریح میکند در زمانی که برای توسل به جنگی عمومی تصمیم قطعی و نهایی غیر قابل قبول و غیر عقلایی است وارد کردن عامل احتمالات در خطر جنگ میتواند آن را به امری پذیرفتنی و عقلایی تبدیل کند.
نکته ۵ شلینگ با وارد کردن عامل شانس و اقبال در بازی بازدارندگی مفروضه عقلانیت مطلق پیشین در این نظریه را زیر سؤال برد. پاسخ گزینه ۳۰ افکار شلینگ که از نخبه ترین نظریه پردازان بازدارندگی محسوب میشود تأثیری شگرف بر این نظریه گذاشته است.
علاوه بر مباحث نظری مربوط به چرایی اعمال بازدارندگی گروهی از متفکران و اندیشمندان چون هرمن کال و آلبرت و ولستر به نقش آموزه های عملیاتی و توانایی های لازم برای تضمین بقا اشاره دارند. دو آموزه مهم مکمل دفاع ضد موشکی فعالانه و دفاع مدنی منفعلانه در منطق بازدارندگی از اهمیت بسیاری برخوردارند. نکته مهم میزان تلفیق این دو آموزه همراه با زمان بندی اجرایی آن است. اعتقاد بر این است که ایالات متحده به لحاظ غلبه ارزش های دموکراتیک مجبور بوده است تلفیقی از دو آموزه فوق را برای سیاست خارجی خود برگزیند. این در حالی است که شوروی سابق به خاطر عدم اعتماد ایدئولوژیک به غرب آموزه بازدارندگی فعال را ترجیح می داد.
مثال نظریه بازدارندگی از ه بازدارندگی از جرح و تعدیل چه : نظریه ای به وجود آمده است؟ پاسخ گزینه «۳» گروهی از واقع گرایان به جرح و تعدیل نظریه موازنه قدرت پرداکنند و نظریه بازدارندگی را تدوین کردهاند.
تست های طبقه بندی شده فصل پانزدهم
ه ۱ مدل استراتژیک عمدتاً در چهارچوب نظریه ……. مورد استفاده قرار می گیرد.
(۲) مطالعات و تحقیقات صلح
کر ۲ در میان محققان معاصر تحلیل گران مسائل استراتژیک به مطالعات مربوط به ……….. می پردازند.
(۱) بازدارندگی
د – توماس شلینگ بیشتر در کدام زمینه نظریه پردازی کرده است؟
(۲) واقع گرایی (رئالیسم) (سراسری (۸۹)
(۴) همگرایی
آزاد (۸۹)
(۴) نظام بین الملل
(سراسری (۹۱)
(۴) نظریه تصمیم گیری
آمادگی برای وارد ساختن ضربه دوم و تهدید دشمن به انجام چنین عملی از ویژگیهای کدام یک از کارکردهای قدرت در روابط بین الملل است؟
(سراسری (۹۲)
(۱) اجبار کنندگی (۴) بازدارندگی
پاسخنامه تستهای طبقه بندی شده فصل پانزدهم
ا گزینه «۳» در میان محققان معاصر تحلیل گران مسائل استراتژیک که به مطالعات مربوط به بازدارندگی نظامی میپردازند و نیز تئوریسین های نظریه بازیها که از مدلهایی برای محاسبات دقیق و منطقی بهره میگیرند از چنین الگویی پیروی میکنند گزینه ۱ نادرست است زیرا این نظریه بیشتر جنبه جامعه شناسی تاریخی دارد.
گزینه «۱» تحلیل گران استراتژیک مطالعه خود را حول مباحثی مانند بازدارندگی تنش زدایی خطر سلاح هسته ای و انجام میدهند. توماس شلینگ از زمره نظریه پردازان واقع گرایی استراتژیک است که با تلفیق اصول نظریه بازیها و بازدارندگی به این مفهوم صلابت بخشید گزینه ۲ نادرست است به دلیل ینکه از مفاهیم لیبرالیستی است و بر برخوردهای نرم قدرت تأکید دارد.
گزینه «۱») توماس شلینگ که مطالعات خویش را در اطراف سیاستهای استراتژیک انجام میدهد بر این اعتقاد بود که تئوری محور مطالعه سیاست ن الملل به شمار میرود. وی در کتابهای استراتژی و تعارض و تسلیحات و نفوذ به مطالعه در زمینه تعهدات و زوره پویایی و چانه زنی و مسابقه لمیحانی پرداخته است. گزینه دو درست نیست زیرا نسخ مطالعات شلینگ به رغم واقع گرایی وی بر پایه مباحث نظری نبوده و بیشتر جنبه آماری و ی داشته است.
گزینه «۴» از تعاریف فوق العاده عمیق در مباحث نظامی و روابط بین الملل است. معمولاً در بازدارندگی عمل متقابل با تلافی جویانه نقش اساسی دارد. بیام باید طوری باشد که اگر دشمن جنگ را آغاز کند باید بهای بسیار سنگینی بپردازد. پس بازدارندگی بین دو دولت الف و ب عبارت است از قدرت د از ناحیه الف علیه ب به منظور پیشگیری از آغاز جنگ از ناحیه ب به نحوی که در فقدان این قبیل تهدیدات ب بتواند به جنگ مبادرت ورزد.
آزمون فصل پانزدهم
ا تعریف جرویس از بازدارندگی با کدام یک از مفاهیم زیر سنخیت بیشتری دارد؟
(۱) موازنه قدرت
(۲) موازنه وحشت
(۳) موازنه امنیت
– کدام یک از گزینه های زیر نشان دهنده ابعاد مختلف بازدارندگی نیست؟
کدام یک از گزینه های زیر جزء عوامل کارایی بازدارندگی محسوب نمی شوند؟ کدام یک از گزینه های زیر جزء عوامل کارایی بازدارندگی محسوب نمی شوند؟
(۴) موازنه منفی
(۲) ارزشهای واقعی
(۱) وجود وسایل اعمال بازدارندگی
(۳) معقول بودن تصمیم گیرندگان دولت رقیب
(۲) انتقال پیام مصمم بودن تصمیم گیرندگان به استفاده از سلاح ها (۴) افزایش هزینه های نظامی
– کدام یک از نظریه پردازان بر عامل عقلانیت محاسبه گرایانه تصمیم گیرندگان در بازدارندگی کشور مهاجم در مقابل خطر جنگ اتمی تاکید دارد؟
(۲) هالستی
که هر کدام یک از گزینه های زیر بر سطوح مختلف بازدارندگی از نگاه اسموک اشاره ندارند؟
که هر کدام یک از گزینه های زیر بر سطوح مختلف بازدارندگی از نگاه اسموک اشاره ندارند؟ که هر کدام یک از گزینه های زیر بر سطوح مختلف بازدارندگی از نگاه اسموک اشاره ندارند؟
(۳) منازعه مادون محدود
(۴) اسموک
(۴) درگیری های مرزی
مدرسان
فصل شانزدهم
امنیت ملی و بین الملل »
مفهوم سازی
مفهوم امنیت به نبود تهدیدات نسبت به ارزشهای کمیاب اشاره دارد. امنیت در اصل میتواند مطلق باشد یعنی مصون ماندن از هر گونه تهدید که این خود به معنای امنیت کامل تلقی میشود. از لحاظ تجربی، امنیت یک مفهوم نسبی است که در سیاست بین الملل نیز به همین سیاق استفاده می شود. از لحاظ تاریخی امنیت به صورت یک ارزش حیاتی و هدف نهایی رفتار دولتها مورد توجه قرار گرفته است. نکته حائز اهمیت در بحث امنیت این است که امنیت از نظر کدام گروه دسته و حزب مطرح است؟ زیرا هنگامی که بحث امنیت ملی را از نظر حکومت مرکزی و دولت به صورت یک نهاد مشروع مطرح میکنیم با اهمیتی که توسط گروه های فرهنگی مذهبی، قومی، نژادی و جز اینها عنوان میشود میتواند متفاوت باشد. یکی از وجوه بارز امنیت ملی کشورها، مشروعیت نظام سیاسی کشور است که میتواند بخشی از امنیت سیاسی کشور محسوب شود. بر حسب سنت در تحلیلهای مربوط به امنیت در چهارچوب سیاست خارجی بیشتر روی ابعاد نظامی آن تأکید میشود. تحت این شرایط تهدیدات میتوانند به صورت جنگ و تعارضات نشان داده شوند. در سیاستگذاری های امنیتی کلاسیک راهبردهایی چون ایجاد موازنه قدرت مسابقات تسلیحاتی و به وجود آوردن اتحاد و ائتلافهای گوناگون بسیار متداول بوده اند.
نکته : در دوران جنگ سرد با توجه به ویژگی های ساختاری نظام بین الملل و شیوه نگرش نخبگان سیاست گذار و مجریان سیاست خارجی نسبت به جنگ و صلح و نیز حاکم بودن پارادایم واقع گرایی دولت ها مهم ترین بازیگران نظام بین الملل تلقی میشدند که انگیزه اولیه آنان حمایت از حاکمیتشان بود.
از دیدگاه واقع گرایی، نظر به اینکه دولتها از وارد شدن به جنگ نگران هستند بنابراین امنیت دغدغه اصلی آنان را تشکیل می دهد. وجود آشوب زدگی بدین معناست که دولت ها نمی توانند به طور کامل روی حمایت سایرین حساب کنند. البته دولتها میتوانند وارد اتحادها شوند و پیمان هایی را امضا کنند و نیز از طریق یک سلسله همکاری ها درصدد افزایش امنیت خویش برآیند ولی چنین اقداماتی به هیچ وجه کافی نیست. بدین ترتیب اگر قرار است دولتها ک مثال : در پارادایم واقع گرایی کدام گزینه مهم ترین بازیگران نظام بین الملل تلقی می شوند؟
پاسخ: گزینه «۲» در پارادایم واقع گرایی دولت ها مهم ترین بازیگران نظام بین الملل تلقی میشوند که انگیزه اولیه آنان حمایت از حاکمیتشان است.
دلایل چندی وجود دارد که طی آن دولتها به همسایگان خویش بیندیشند؛ ممکن است خواهان دسترسی به منابع استراتژیک باشند یا اینکه در نگرانی و اضطراب قوی شدن همسایگان خویش به سر ببرند و بالاخره امکان دارد علت حمله آنان یک سلسله برداشتهای نادرست از مقاصد دولت های دیگر باشد. از این منظر بدون توجه به انگیزه های مزبور دولتها ذاتا احساس عدم امنیت میکنند. گرچه واقع گرایان مزیتهای اقتصادی و جغرافیایی را برای تقویت دولت ها در نظر دارند اما در مرحله نهایی این قدرت نظامی است که میتواند برای دولتها امنیت بیشتری به ارمغان آورد با تصویری که واقع گرایان از سیاست بین المال به طور اعم و امنیت به طور اخص ارائه میدهند ضروری است دولتها برای بقای خود از یک ارتش قوی و بزرگ برخوردار شوند. از وضعیت تدافعی خویش آگاهی داشته و ضمن عنایت خاص به منافع ملی خود صرفاً در چهارچوب کلمات و وعده و وعیدها به سایرین اعتماد نداشته باشت در دوران جنگ سرد تفکر امنیتی واقع گرایان اساساً روی امکان مبادله هسته ای میان شوروی و ایالات متحده آمریکا بود و مفاهیمی نظیر بازدارندگی وانایی وارد کردن ضربه های اول و دوم و … بخشی از واژگان امنیتی واقع گرایان را تشکیل می دادند.
ک مثال ۲ از دید او واقع گرایی عالی ترین هدف در حالت آشوب زدگی برای دولت ها چیست؟
(۱) تأمین منفعت ملی
پاسخ: گزینه «۴» از دیدگاه تو واقع گرایی در حالت آشوب زدگی تأمین امنیت عالی ترین هدف تلقی می شود.
به هر صورت از نگاه واقع گرایی به عنوان پارادایم حاکم در مطالعه سیاست بین الملل در یک نظام بین الملل آشوب زده که فاقد اقتدار مرکزی برای تضمین نظم است. دولت ها باید در اندیشه حفظ خویش باشند. برای نیل به این هدف از آنجا که امنیت موضوع مهمی است. دولت ها برای آن با یکدیگر به رقابت می پردازند. بنابراین ضروری است هر چه بیشتر آنان بر قدرت خویش بیفزایند تا بدین نحو از آثار قدرت سایرین مصون بمانند. البته چنین وضعیتی به نوبه خود، سایرین را در موقعیت نامن تری قرار میدهد و آنان را وادار می سازد تا خود را برای بدترین وضعیت آماده کنند زیرا در چنین شرایطی هیچ دولتی خویشتن را به طور کامل در موقعیت امن حس نمیکند بنابراین ملاحظه میکنیم دولتها تحت شرایطی از یک سو از طریق مساعی تدافعی امنیت بیشتری را برای خود فراهم می کنند و در عین حال در مقابل حملات سایرین نیز آسیب پذیرتر میشوند و از سوی دیگر میتوانند امکانات تدافعی خویش را تقویت کنند. البته این سیاست دارای نتایج و پیامدهای ناخواسته ای است که طی آن با افزایش سوء ظن بین المللی و ترغیب مسابقات تسلیحاتی در بلندمدت از میزان امنیت دولت ها کاسته خواهد شد. نتیجه این وضعیت میتواند مانند جنگ جهانی اول به صورت تعارضات نظامی تجلی گردد اما کن بوت با انتقاد از چهارچوبهای واقع گرایانه در مورد این مقوله سعی میکند با طرح مفهوم رهایی و آزادسازی بشر را از حصارهای ایجاد شده توسط دولت ملی برهاند و امنیت وی را در گستره وسیع تری رصد کند. نکته ۲ در این زمینه دو دیدگاه در میان واقع گرایان وجود دارد واقع گرایان تهاجمی همچون مرشایمر بهترین شیوه را در افزایش قدرت می دانند و معتقدند که افزایش قدرت میتواند امنیت کشورها را تأمین کند اما واقع گرایان تدافعی معتقدند که دولتها میتوانند از طریق حفظ امنیت تهدیدات را از بین ببرند و تلاش برای افزایش قدرت خود میتواند ناامنی را برای دولت ها به ارمغان بیاورد.
ک مثال : مهمترین نظریه پرداز امنیت انتقادی چه کسی است؟
پاسخ: گزینه «۲» در مقابل نگاه واقع گرایانه بار امنیت می توان رویکرد انتقادی به امنیت را نیز در نظر گرفت که مهم ترین متفکر این تحله نه کن بوث است.
پاسخ: گزینه «۲» در مقابل نگاه واقع گرایانه بار امنیت می توان رویکرد انتقادی به امنیت را نیز در نظر گرفت که مهم ترین متفکر این تحله نه کن بوث است.
اگر بخواهیم این مطلب را در چهارچوب ساختار – کارگزار مطالعه کنیم ملاحظه میکنیم که بسیاری از صاحب نظران مشکلات اولیه امنیتی را نشئت گرفته از ویژگیهای ساختاری نظام بین المللی میدانند نه از انگیزه های تهاجمی یا مقاصد دولتها چنین بنیاد ساختاری همراه با گرایشهای محافظه کارانه که برنامه ریزان را در موقعیتی قرار میدهد که خود را برای بدترین وضعیت آماده کنند اوضاع را خطرناک تر خواهد کرد، زیرا آنان تحت این شرایط عمدتاً بر قابلیتهای رقبای خویش تمرکز میکنند نه جزئیات خوش خیم خویش بنابراین در حالی که باید به ساختار نظام بین المللی به صورت پیش شرط اصلی معمای امنیتی نگریست شدت آن حاصل ماهیت ذاتی خشونت بار قابلیتهای نظامی و نیز نتیجه درجه و میزان تهدیدی است که دولت ها نسبت به دیگران نه متحدین احساس میکنند. از آنجا که این دو عامل در طول زمان متغیر است توزیع شدت معمای امنیتی در میان دولت ها به صورت غیر متوازن است. شدت معمای امنیتی بستگی به درجه ای دارد که فرد میتواند میان سلاحهای تدافعی و تهاجمی و نیز رابطه میان این دو تمایز قاتل شود. ضمناً در اینجا باید این موضوع را در نظر گرفت که تا چه اندازه فناوری تدافعی نظامی نسبت به فناوری تواناییهای تهاجمی برتری دارد. همچنین شدت معمای امنیتی به رابطه سیاسی میان دولتها بستگی دارد. آنچه مسلم است نباید توانایی ها را در خلا سیاسی بررسی کرد. به هر حال درجه اعتماد و احساس نوعی منافع مشترک در نظام بین الملل نه ثابت است و نه یکسان
از دهه آخر قرن بیستم موضوع امنیت در ارتباط با مناطق خاص مورد توجه قرار گرفت موضوع تاریخ و جغرافیا بدان معناست که اکثر دولت ها روابط امنیتی خویش را در یک منطقه خاص در چهارچوبهای جهانی انجام نمیدهند و بدین ترتیب هم جواری ترس و نگرانی را به دنبال دارد. بر اساس تحلیلی که بوزان به عمل می آورد گروهی از دولتهایی که دغدغه اصلی امنیتی آنان را به نحوی به یکدیگر پیوند میدهد امنیت ملی آنان نمی تواند به صورت واقع بینانه ای جدا از یکدیگر مورد توجه قرار گیرد. بر اساس این تحلیل در چهارچوب سیاست خارجی بسیاری از دولتها روابط امنیتی خویش را منطقه ای نه جهانی تعریف میکنند و زمانی که با مسائل جهانی مواجه میشدند عملاً چهارچوبهای منطقه ای عامل تعیین کننده خواهد بود. بدین ترتیب منطقه به عنوان برداشت امنیتی حاکم خواهد شد. امکان دارد در اینجا نقش بازیگران و قدرتهای بزرگ در پویش مجموعه ی امنیتی حائز اهمیت باشد. بوزان متذکر می شود که جنگ جهانی دوم باعث ایجاد سطح بالاتر مجموعه امنیتی با ظهور آمریکا و شوروی به عنوان رهبران بلوک شد و بعد از جنگ سرد نیز این احساس به وجود آمد که به تعریف جدیدی از مجموعه امنیتی نیاز است که همین وضعیت موضوع بسط ناتو را به اروپای مرکزی و شرقی مطرح کرده است. مفهوم مجموعه اساساً نیازی است برای بررسی سطح تحلیل منطقه که بر حسب مسائل امنیتی عمل میکند. پایان جنگ سرد شرایطی را به وجود آورد که دستور کار امنیتی دستخوش تحول شد و در این روند بسیاری از جنبه های غیر نظامی امنیت بین الملل مورد توجه قرار گرفتند. در این راستا به مسائل اقتصادی فقر ،بیماری مهاجرت حقوق بشر مسائل زیست محیطی اجتماعی قومی، نژادی مذهبی و زبانی عنایت خاصی شد. البته این بدان معنا نیست که جنبه های نظامی امنیت به کنار رفته باشند بلکه به موازات وجود مسائل نظامی موضوعات مزبور نیز از اهمیت خاصی برخوردار شده اند.
ک مثال و نظر به مجموعه امنیتی منطقه ای مربوط به کدام یک از نظریه پردازان
پاسخ: گزینه ۱۳۰ بازی بوزان با طرح نظریه مجموعه امنیتی منطقه متذکر می شود که جنگ جهانی دوم باعث ایجاد سطح بالاتر مجموعه امنیتی با ظهور آمریکا و شوروی به عنوان رهبران بلوک شد.
موضوع امنیت اقتصادی از مدت ها قبل توجه مرکانتیلیسم را به خود معطوف کرده بود که طی آن بر موضوع خود کفایی توجه خاصی می شد. بر اساس این تحلیل اگر کنترل تولید کالا و خدمات در دست دشمن قرار گیرد یا اگر قیمت محصول را دولت دشمن تعیین کند و انحصار کنترل آن را داشته باشد. در این صورت امنیت اقتصادی در معرض تهدید قرار میگیرد. دولت هایی که اقتصاد تک محصولی دارند فوق العاده نسبت به اقدامات سایرین آسیب پذیرند رشد وابستگی متقابل و جهانی شدن روابط اقتصادی این مسئله را از یک لحاظ تشدید میکند ولی در عین حال میتواند راه حلی در اختیار دولت دیگر قرار دهد این وضعیت زمانی حاصل میشود که کلیه طرف های درگیر امنیت خویش را در چهارچوب همکاری نه تعارض) باز تعریف کنند.
نکته ظهور موضوعات اقتصادی از دهه ۱۹۹۰ و تأسیس سازمان تجارت جهانی باعث شد که بسیاری از دولت ها در چرخه اقتصاد جهانی قرار گیرند. این موضوع از یک سو باعث افزایش وابستگی میان دولت ها در زمینه های اقتصادی و نوعی تخصص گرایی در تولید محصولات می شود و از سوی دیگر، زمینه های آسیب پذیری آنها را به دلیل وابستگی شدید به واردات برخی تکنولوژی ها فراهم کرده است.
پاسخ: گزینه «۳» در دیدگاه واقع گرا نظر به اینکه دولت ها از وارد شدن به جنگ نگران هستند امنیت دغدغه اصلی آنان را تشکیل می دهد. پاسخ: گزینه «۳» در دیدگاه واقع گرا نظر به اینکه دولت ها از وارد شدن به جنگ نگران هستند امنیت دغدغه اصلی آنان را تشکیل می دهد.
بسیاری از صاحب نظران سیاست بین الملل بر این نظرند که بهره گیری از زور با ساختار بین المللی اقتصادی ارتباط دارد. بدین معنا که برخی از نظام های اقتصادی جهانی بیش از سایرین تعارض آمیز هستند. این مطلب به گزاره های قدیمی بر می گردد که توسط افرادی مانند آدام اسمیت و کوبدن مطرح شد و علی آن اعتقاد بر این بود که نظام اقتصادی بین الملل لیبرال مانع از بهره گیری زور میان دولتها میشود در حالی که نظام مرکانتیلیستی استفاده از زور را ترغیب میکند. بر این اساس مدافعان اقتصاد لیبرال در صددند ساختارها نهادها و رژیم های اقتصادی جهانی ای را تعریف کنند که با وابستگی متقابل بین المللی مطابقت دارند و احتمالاً باعث گسترش صلح میشوند. دیدگاه دیگر که از پایین به بالاست راهها و ابزارهای اقتصادی را که به موجب آن دولت میتواند امنیت خویش را بالا ببرد مورد بررسی قرار میدهد. این دیدگاه بیشتر به بسط قدرت توجه دارد تا به صلح بین الملل در این روند دولت از طریق رشد و تعدیل اقتصادی به تعاملات مثبت یا محیط اقتصادی خارج از خود عنایت دارد. البته نباید تصور کرد که این دو دیدگاه در نقطه مقابل یکدیگر قرار می گیرند. به عبارت دیگر این تصور درست نیست که بگوییم یک دیدگاه مربوط به قرن بیستم است و دیگری به قرن نوزدهم تعلق دارد. یعنی دورانی که دولت های مستقل تحت شرایط آشوب زدگی سیستماتیک با یکدیگر به رقابت می پرداختند. به هر حال نظم بین المللی ایجاب میکند تا دولت ها به میزانی کنترل فراملی را بر فعالیتهای داخلی خویش بپذیرند که به بهترین وجه تأمین کننده منافع آنهاست در حقیقت پذیرش محدودیتها بخش جدانشدنی تعدیل سیاستهای ملی به شمار میرود و به صورت تناقض آمیزی مساعی دولتها را همزمان از لحاظ برخورد با آثار داخلی قوانین و مقررات بین المللی و وابستگی متقابل و نیز مداخله گریها رو به افزایش نشان میدهد.
باید اذعان داشت که عملکرد اقتصاد جهانی دارای پیامدهای عمده بر امنیت بین المللی و برعکس است. آنچه مسلم است این است که اقتصاد جهانی می تواند به صورت مثبت و نیز منفی بر امنیت بین الملل اثر بگذارد. در وهله نخست اقتصاد بین الملل بر توزیع قدرت اقتصادی و نظامی تأثیر می گذارد. از آنجا که کسب منافع اقتصادی و مالی ناشی از مبادلات بین المللی میتواند عرضه منابع قدرت کشورها را افزایش دهد حتی در این جهان به هم وابسته دولت ها منافع نسبی اقتصادی را که عاید دیگران میشود زیر نظر دارند در چنین وضعیتی اقتصاد جهانی آنچه را که مانند استقلال سیاسی با حفظ ارزشهای فرهنگی است. بر حسب تعریفی که هر جامعه از امنیت ارائه میدهد و برای آن حائز اهمیت است به چالش میکشد. البته در اینجا میان کارایی اقتصاد بین الملل و خواست هر یک از جوامع برای حفظ استقلال ملی خویش تعارض وجود دارد. در بسیاری از موارد وابستگی ها باعث برانگیختن یک سلسله حساسیت های ملی و تقویت برداشتهای تهدید آمیز میشوند که این خود در بسیاری از موارد امنیت بین المللی را تحت تأثیر قرار میدهد. در چنین وضعیتی دولت وابسته یا به سوی متحد امنیتی» که معمولاً قدرت بزرگی است که به آن وابسته است روی می آورد که در این صورت از لحاظ ژئوپلیتیک سایرین را در معرض تهدید قرار می دهد با امکان دارد که از روی نامیدی علیه شرایط وابستگی اش طفیان کند که این وضع در هر دو صورت باعث تهدید امنیت بین المللی می شود.
غالباً این بحث مطرح میشود که نظم اقتصاد جهانی لیبرال بعد از جنگ کمک بسیاری به حفظ امنیت بین المللی کرده است. بر این اساس اگر بازارها و منابع به صورت آزاد و رقابت آمیز در دسترس باشند بهره گیری از زور به منظور بسط منابع قدرت اهمیت خود را از دست میدهد. بدین ترتیب هر چه به سوی وابستگی متقابل پیش می رویم استفاده از زور کارایی خود را بیشتر از دست خواهد داد. این وضعیت ما را از یکجانبه گرایی دور و به سوی چند جانبه گرایی هدایت می کنند. بدین ترتیب تحت این شرایط شاهد تقویت هنجارها و مقررات بین المللی در راستای استقرار رژیم های بین المللی اقتصادی خواهیم بود. در این روند به عرصه اقتصادی بسنده نمیشود و پیوندها بیشتر میان حوزه های تجاری مالی و سرمایه گذاری بوده و به سایر حوزه ها نیز گسترش خواهد یافت و ایستگی متقابل اقتصادی دولت ها در یک اقتصاد جهانی مدرن ضمن کاهش استقلال آنان محدودیتهایی را برای انتخابهای ملی به وجود می آورد. بنابراین وابستگی متقابل می تواند خود باعث ایجاد معمای امنیتی شود به طور کلی دولتها به دنبال فضای بیشتری برای تعقیب سیاستهای کلان اقتصادی خویش هستند.
در حقیقت وابستگی متقابل منعکس کننده سرعت تأثیر دگرگونیهای اقتصادی و تصمیمات سیاسی یک دولت بر دولت دیگر است و اینکه دولتی که تحت تأثیر قرار گرفته است باید چه هزینه هایی را قبل از اتخاذ تدابیر آرام کننده تقبل کند. آسیب پذیری بدان معناست که اقتصاد یک کشور حتی در شرایطی که سیاستهای مناسبی را برای کاهش آثار سوء وابستگی متقابل اتخاذ کند به واسطه ی وقوع رویدادهای خارجی همچنان آسیب خواهد دید. حرکت هایی که در راستای نرخ مبادله صورت میگیرند و تأثیر افزایش نرخ بهرمهای بین المللی بر کشورهایی که دارای بدهی های سنگینی هستند. خود نمونه ای از آسیب پذیری تلقی میشود. تخفیف آثار حساسیت و آسیب پذیری ناشی از وابستگی متقابل مستلزم اتخاذ سیاستهای تعدیل و اصلاحی است. بدین طریق مفهوم امنیت اقتصادی عملاً طیفی از مختصات سیاسی نهادی و ساختاری اقتصاد ملی را شامل میشود زیرا این گونه مختصات کیفیت و کارایی سیاست های تعدیل را که در واکنش به وابستگی متقابل تعقیب میشود. تعیین می کند.
ک مثال : در وابستگی متقابل بر چه مفاهیمی تأکید می شود؟
پاسخ: گزینه «۳» در ادبیات سیاست بین الملل بر دو مفهوم حساسیت و آسیب پذیری در رابطه با وابستگی متقابل برخورد می کنیم. پاسخ: گزینه «۳» در ادبیات سیاست بین الملل بر دو مفهوم حساسیت و آسیب پذیری در رابطه با وابستگی متقابل برخورد می کنیم.
به هر حال وابستگی متقابل جهانی یک سلسله معماهای پیچیده ی امنیتی را برای کلیه دولتها به وجود می آورد زیرا اکثر نظم های اقتصاد جهانی تابع نوعی ساختار خاص امنیت نظامی بین المللی هستند به هر صورت ابعاد اقتصادی امنیت بسیار گسترده و پیچیده است و نوع توسعه نیافتگی اقتصادی میتواند بر میزان آسیب پذیری دولتها تأثیر بگذارد؛ به گونه ای که در بسیاری از موارد تخصیص بیشتر درآمد ملی برای امور نظامی نه تنها به افزایش امنیت دولت ها کمک نمی کند بلکه به دلیل پایین آوردن توان پاسخگویی موقعیت آنان را در عرصه داخلی و بین المللی نا امن تر خواهد کرد تحت این شرایط توسعه متوازن اقتصادی میتواند تضمین بیشتری برای تأمین امنیت ملی و بین المللی فراهم کند.
بر اساس دیدگاه بازیگر مختلط که اوران یانگ در ۱۹۷۲ آن را به کاربرد دیگر نمیتوان تجزیه و تحلیل سیاستهای کلان را در چهارچوب یک مدل تک بازیگر انجام داد بر پایه این استدلال دیدگاه دولت محور نمیتواند در سیاست بین المللی کارایی داشته و پاسخگوی نیازهای زمان باشد. بدین ترتیب مواردی مانند زمستان هسته ای گازهای گلخانه ای ذوب شدن یخ های قطب مهاجرت های زیست محیطی نازک شدن لایه اوزون و جز اینها نمونه های بارزی از این مطلب اند که چگونه دغدغه های مربوط به امنیت زیست محیطی واقعاً جنبه فراملی داشته و راهبردهای مبتنی بر دیدگاه های محدود دولت محور محکوم به شکست است. در اینجا رویکرد امنیت جهانی مطرح میشود که در قالب آن مسئله محیط زیست قرار دارد. یکی از عمده ترین مسائلی که امنیت بین المللی را مختل میکند و باعث بروز تعارض و جنگ در سیاست بین الملل میشود دسترسی به منابع طبیعی است. از آنجا که منابع به صورت نابرابر و نامتوازن در جهان توزیع شده اند. این مسئله کشمکشها و تعارضاتی را برای دسترسی به آن به همراه دارد تا آنجا که این وضعیت در برخی از موارد مستمسکی برای طرح دعاوی کهنه قومی نژادی مذهبی زبانی و فرهنگی است. از نظر برخی تعدادی منابع کمیاب وجود دارند که می توانند باعث بروز تعارض در سیاست بین الملل شوند که عبارت اند از کمیابی فیزیکی منابعی که به صورت محدود در دسترس اند کمیابی ژئوپلیتیک توزیع نامتوازن منابع در جهان و وابسته بودن برخی از مناطق برای دسترسی و حمل به سایرین کمیابی اجتماعی – اقتصادی مربوط به توزیع نابرابر حقوق مالکیت یا قدرت خرید برای کسب منابع در خود جوامع یا میان کشورها کمیابی زیست محیطی منابعی که قبلاً فراوان و قابل تجدید بودند ولی اینک به واسطه تخریب محیط زیست نایاب شده اند.
نکته : بسیاری از تحلیل گران معتقدند که مهمترین بحران پیش روی بشر در هزاره جدید موضوع کمبود آب خواهد بود؛ به طوری که مطالعات مربوط به آینده پژوهی جنگهای آینده را در دو حوزه جنگهای سایبری و جنگهای بر سر آب تشخیص دادند.
ک مثال کدام یک از ایجاد امنیت با بازیگر مختلط سازگاری بیشتری دارد؟
پاسخ: گزینه «۲» محیط زیست به عنوان یک حوزه موضوعی در سیاست بین المال از لحاظ ساختاری با دیدگاه بازیگر مختلط سازگاری دارد.
پاسخ: گزینه «۲» محیط زیست به عنوان یک حوزه موضوعی در سیاست بین المال از لحاظ ساختاری با دیدگاه بازیگر مختلط سازگاری دارد.
بادآور میشود در طول تاریخ نیز بسیاری از تعارضات ناشی از رقابت و مبارزه برای دسترسی به پاره ای از منابع طبیعی بوده اند که به طور خلاصه می توان به موارد. زیر اشاره داشت. وقوع جنگ جهانی اول ناشی از فشارهای جمعیتی در اروپای مرکزی رقابتهای ارضی برای نمونه بر سر منطقه اورن هد هدف آلمان برای به دست آوردن نفت تعارض بر سر مستعمرات در آفریقا، آسیا و جزایر اقیانوس آرام جنگ ۱۹۳۵ – ۱۹۳۲ چاکو» میان پاراگوئه و بولیوی به تصور اینکه در منطقه گران چاکو) نفت به وجود آمد. جنگ جهانی دوم ناشی از تراکم جمعیت در آلمان الحاق لورن فرانسه به آلمان به واسطه وجود معادن آهن و کشاورزی اوکراین در شوروی و دسترسی به معادن نیکل پرتسامو در فنلاند توجه آلمان به معادن الوار لهستان و بالاخره انگیزه سیاستهای توسعه طلبانه ژاپن عمدتاً به واسطه کمیایی منابع کلیدی در داخل این کشور بود. جنگ الجزایر (۱۹۶۲) – ۱۹۴۵) برای استقلال که طی آن فرانسه به دنبال منابع نفت این کشور بود. جنگ داخلی کنگو (۱۹۶۲- ۱۹۶۰) برای حفظ منافع بلژیک و سایر دولتهای خارجی در مورد سرمایه گذاریهایی که روی معادن مس و غیره انجام داده بودند. جنگ سوم اعراب و اسرائیل (۱۹۶۷) و تصاحب بخشهایی از مصر، اردن و سوریه برای تحصیل آب و نفت جنگ داخلی نیجریه (۱۹۷۰) – ۱۹۶۷) بر سر نفت برخورد انگلستان و ایسلند (۱۹۷۳ – ۱۹۷۲) بر سر حقوق ساحلی برای ماهیگیری تعارض فالکلند ماروینا میان بریتانیا و آرژانتین (۱۹۸۲) برای دسترسی به منابع دریایی و ذخایر نفتی جنگ نیروهای ائتلاف با عراق در مورد منابع نفتی کویت و اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش برای تسلط بر منابع نفتی خاورمیانه به هر حال امنیت زیست محیطی مستلزم نوعی تفکر جدید نسبت به امنیت است. آنچه مسلم است نمیتوان از طریق رویکردهای سنتی به امنیت ملی دست یافت. بر خلاف تهدیدات نظامی یا اقتصادی نمیتوان تهدیدات زیست محیطی را به صورت ایدئولوژیک تعریف کرد. همچنین نمیتوان این گونه تهدیدات را از طریق رقابت های سنتی برای قدرت و تفوق حل کرد. برعکس شیوه های دیرپای امنیت نظامی امنیت زیست محیطی بین المللی تنها در شرایطی حاصل میشود که همکاری جهانی، پشتوانه آن باشد. تحقق صلح پایدار جهانی و رفاه اقتصادی مستلزم همکاری جهانی و وجود رویکردهای جهانی مشترک نسبت به امنیت است.
نکته ۵ طرح امنیت زیست محیطی مستلزم باز مفهوم سازی حاکمیت است.
پرسش اصلی در چهارچوب حاکمیت این است که چه کسی دارای اقتدار نهایی است؟ مسلم است که پاسخ به این سؤال در دوران مختلف و جوامع با فلسفه ها و جهان بینی های گوناگون متفاوت خواهد بود در جوامع مدرن اقتدار نهایی در روابط داخلی مردم قانون اساسی پارلمان نهادهای پارلمانی و قضایی است. هر دولت در روابط خارجی این حق را برای خود محفوظ میدارد تا داور نهایی تصمیمات باشد و قوانینی را وضع کند که در چهارچوب قلمرو خود نافذ باشد. هنگامی که بحث امنیت زیست محیطی مطرح میشود کلیه این فلسفه ها به واسطه جنبه انسان محوری و نیز به لحاظ تعاریف سیاسی محدودشان از قلمرو دچار تحدید میشوند. در اینجا این نیاز احساس می شود که مفاهیم خویش را از حاکمیت در سایه ی درک جدید از زمین به عنوان یک نظام زنده با مناطق بیولوژیک متعامل بازبینی کنیم محیط زیست به عنوان یک حوزه موضوعی در سیاست بین الملل از لحاظ ساختاری با دیدگاه بازیگر مختلط سازگاری دارد. بر اساس دیدگاه بازیگر مختلط که اوران بانک در سال ۱۹۷۲ آن را به کار برد. دیگر نمی توانیم و صلاح هم نیست که تجزیه و تحلیل سیاستهای کلان را در چهارچوب یک مدل تک بازیگر انجام دهیم پاسخ گزینه ۱۲۰ امنیت زیست محیطی مستلزم دیدی وسیع نسبت به حاکمیت است و نمی توان آن را در چهارچوب مرزهای سیاسی و حقوقی پاسخ گزینه ۱۲۰ امنیت زیست محیطی مستلزم دیدی وسیع نسبت به حاکمیت است و نمی توان آن را در چهارچوب مرزهای سیاسی و حقوقی محدود تعریف کرد. در واقع در امنیت زیست محیطی بشر به عنوان مرجع امنیت در نظر گرفته میشود.
مفاهیم جاری از حاکمیت ملی نسبت به زمانی که تصور میشد زمین مسطح است و بخشهای گوناگون آن مجزا از یکدیگر هستند خیلی فرق کرده است ولی هنگامی که مشخص میشود این اجزا از یکدیگر جدا نیستند و در پیوند نزدیک با هم قرار دارند در این صورت دیگر حاکمیت های جداگانه بی معناست چنین وضعیتی سبب میشود تا نگاه ما به سیاست بین المال و امنیت تغییر یابد. اصولاً زمین حاکمیت را به گونه ای که ما میشناسیم نمیشناسد. حتی حاکمیت زمین مطلق نیست و تابع قوانین و نیروی جهان بزرگتر است زمین مانند یک سلول در این جهان هستی است و ما بالای سر آن قرار نداریم بلکه بخشی از آن هستیم به طور کلی باید خاطر نشان کرد که طبیعت خودش را به گونه ای که ما تاکنون تعریف کرده ایم تعریف نمیکند. پایان جنگ سرد این فرصت را پدید می آورد که امنیت و حاکمیت را مجدداً مفهوم سازی کنیم که بدین ترتیب بر عقب ماندگی ساختاری جهانی قایق اییم فضای ایدئولوژیک جنگ سرد به گونه ای بود که ما مجبور بودیم امنیت را بر اساس آن فضا تعریف کنیم ولی با تغییر این فضا اینک بهتر میتوانیم واقعیتهای امنیتی سیاست بین المللی را درک کنیم.
ر مثال : با ایجاد امنیت زیست محیطی به عنوان یک حوزه کارکردی کدام یک از حوزه های زیر دچار تحول شد؟
پاسخ: گزینه «۲» امنیت زیست محیطی مستلزم دیدی وسیع نسبت به حاکمیت است و نمی توان آن را در چهارچوب مرزهای سیاسی و حقوقی محدود تعریف کرد. در واقع در امنیت زیست محیطی بشر به عنوان مرجع امنیت در نظر گرفته میشود.
باید اذعان داشت که بسیاری از معاهدات زیست محیطی بین المللی موجود برای برخورد جدی با عوامل امنیتزای زیست محیطی بسیار ناکافی است. در اغلب موارد. این گونه معاهدات به جای آنکه پیش گیرنده باشند حالت واکنشی دارند. گرچه اینک بسیاری از ولتها نیاز به همکاری جهانی برای مقابله با تهدیدات زیست محیطی را درک کرده اند اما در عمل از واگذاری اقتدار کافی به نظام های بین المللی ابا دارند زیرا هنوز اسیر تعریف وستفالیایی از حاکمیت هستند بعد دیگر امنیت مستقیماً با موضوع توسعه و رشد جامعه مدنی ارتباط دارد که در رأس آن مسئله حقوق بشر جای میگیرد. در کنار توسعه اقتصادی پیشرفت در زمینه توسعه سیاسی در عرصه سیاست بین الملل میتواند امنیت بیشتری را برای مردم جهان به ارمغان آورد. تحت این شرایط مسلم است که با پایان جنگ سرد و رشد روز افزون سازمانهای غیر حکومتی دگرگونی ساختاری نظام بین الملل و افزایش قدرت سازمان ملل و در نتیجه تفاسیر موسع از مفاد منشور ملل متحد می توان در ارتباط با موضوع حقوق بشر گامهای مؤثرتری نسبت به گذشته برداشت و محیط امن تری را در عرصه سیاست بین الملل فراهم کرد.
نکته و مشکل عمده ای که که در زمینه امنیت زیست محیطی وجود دارد عدم پیوستن و قدرت های بزرگی همچون آمریکا به معاهدات مربوط به امنیت زیست محیطی است؛ به طوری که این کشورها خود به عنوان مهمترین منابع آلوده کننده محیط زیست تلقی میشوند یکی از این معاهداتی که آمریکا از پیوستن به آن امتناع کرده معاهده ریو است.
امروزه امنیت ملی و بین المللی را نیز میتوان در رابطه با بروز خشونت های ناشی از تعارضات قومی فرهنگی مذهبی نژادی و جز اینها مورد توجه قرار داد. فضای جنگ سرد به گونه ای بود که گروه های فروملی قادر به انعکاس خواسته های خویش به صورت جداگانه نبودند و تأکید بر بازیگری یکتا و منحصر به فرد دولت مرکزی حفظ استقلال و تمامیت ارضی برخورداری از حاکمیت و اصالت دادن به ناسیونالیسم کلان و همچنین نگرانی قدرت های بزرگ از به هم خوردن موازنه قدرت به واسطه حرکتهای گریز از مرکز معمولاً تصویر یکپارچه ای را از دولت در عرصه سیاست بین الملل ارائه می داد تحت این شرایط رویکرد واقع گرایی میتوانست به بهترین وجه چنین موقعیت و بازیگری را توضیح دهد ولی با پایان جنگ سرد فروپاشی بلوک شرق و رنگ باختن ایدئولوژی حاکم عنصر قومیت برجسته شده و خود به صورت بازیگری جدید ظاهر شده است. بدین ترتیب در حالی که در دوران جنگ سرد عوامل امنیت زدا و امنیت را عمدتاً در ارتباط با وجود تهدیدات نظامی از سوی سایر دولتها تعریف میشدند بعد از این دوران تعارضات به درون واحدهای سیاسی کشیده شده و در نتیجه مشکلات امنیتی جدید برای آنها به وجود آمده است. به هر حال در کنار مسائل مزبور عوامل فرهنگی نقش عمده ای در بروز خشونتها دارند زیرا برداشتهای گوناگون از الگوهای رفتاری مسبب ایجاد یک سلسله سوء تفاهمات میشود که در مراحل بعد چالش های متعددی را میان گروه های مختلف اجتماعی ایجاد میکند. تحت این شرایط در فرایند پیچیده جامعه پذیری مجدد میتوان از شدت خشونت ها کاست و عوامل امنیت زدا را به عوامل امنیت را تبدیل کرد.
مثال در شرایط امروز جهانی کدام به یک از گزینه های زیر مهمترین ن نهاد حامی حقوق انسان هاست؟
مثال در شرایط امروز جهانی کدام به یک از گزینه های زیر مهمترین ن نهاد حامی حقوق انسان هاست؟
پاسخ گزینه «۱» مهم ترین نهادی که هنوز میتواند از حقوق انسانها حمایت کند دولت ها هستند زیرا دولت ها می توانند از طریق قانون گذاری و نظارت اجرای تعهدات بین المللی را تسهیل کنند.
در هر صورت هنوز جنگ میان دولتها وجود دارد ولی در اغلب موارد ریشه بسیاری از تعارضات لزوماً کشمکش بر سر منافع ملی نیست، بلکه عمده ترین آنها به فرهنگ و هویت گروهی ارتباط دارد. باید اذعان داشت که امروزه دیدگاه واقع گرایی در ارتباط با امنیت بسیار محدود است. بنابراین برای توضیح این گونه مسائل باید از سایر رویکردها نیز بهره گرفت. از طرفی ذکر این نکته ضروری است که اصولاً توانایی و ظرفیت دولتها در ایجاد امنیت برای شهروندانشان به واسطه وجود طیف وسیعی از تهدیدات غیر نظامی مانند مسائل زیست محیطی رشد جمعیت بیماریهای مهلک کمیابی منابع و موضوع آوارگان رو به فرسایش گذاشته است. به گونه ای که امروزه عدم وجود تهدید نظامی به معنای وجود امنیت نیست زیرا مسائل امنیتی عمدتاً در حول و حوش جنبه های غیر نظامی آن هستند. یک نوع دیدگاه افراطی تری در مورد مسئله امنیت انسانی وجود دارد که بیشتر دغدغه آن حفظ کرامت و زندگی انسانی است.
بر این اساس موضوع امنیت انسانی ما را وامی دارد تا به جای تأکید صرف بر جنبه های نظامی روی نیازهای فردی از قبیل رهایی از گرسنگی، فقر، بیماری و سرکوب تمرکز کنیم در حالی که امروزه بر مسئله تروریسم تأکید بسیاری میشود و خیلی ها تروریسم را به صورت عاملی مورد توجه قرار می دهند که حاکمیت اقتدار و انحصار نظامی دولت ها را به چالش میکشد ولی اگر به ریشه های آن عنایت شود ملاحظه میکنیم که وجود محرومیت های عمیق هویتی فرهنگی اقتصادی اجتماعی حقوقی و سیاسی از عوامل عمده این پدیده به شمار میروند. بنابراین به جای آنکه با تروریسم به صورت محلول برخورد کنیم، باید عوامل ایجاد کننده این پدیده را دقیقاً مورد توجه قرار داد و پاسخهای مناسب برای محرومیتهای مزبور یافت امروزه بسیاری از کشورها مانند کانادا سعی کرده اند تا موضوع امنیت انسانی را به عنوان یکی از اهداف سیاست خارجی خود مورد توجه قرار دهند. البته باید دید که این دیدگاه تا چه اندازه با حاکمیت کانادا در تعارض است یعنی موضوعی که واقع گرایان به آن توجه خاص داشته اند. به هر حال اگر دولتها به چنین مسئله ای امنیت انسانی) اعتقاد جدی داشته باشند میتوانند سازماندهی حکومتی خویش را به گونه ای انجام دهند که با این تحولات و تأمین خواستهای مزبور تطابق داشته باشد. در هر صورت موضوع امنیت امروز نه تنها از شکل ملی خارج شده و به صورت امنیت بین المللی درآمده است. بلکه بسیاری از تهدیداتی که به آن اشاره شد از قبیل تهدیدات تروریستی زیست محیطی قومی نژادی فرهنگی مذهبی فقر و بیماری که دولت ها را به شدت تحت تأثیر خود قرار میدهد عملاً به صورت تهدیدات جهانی تلقی میشوند. بنابراین ایجاد امنیت در سطح جهانی مساعی جهانی را نیز می طلبد و دیگر دولت ها نمی توانند مانند گذشته صرفاً به امنیت داخلی خویش فکر کنند. در اغلب موارد بحث امنیت در چهارچوب رهایی مطرح می شود. رهایی افراد از فقره سرکوب بی سوادی چهل و …. تحت این شرایط، امنیت و رهایی دو روی یک سکه اند. بر اساس این تحلیل امنیت واقعی زمانی حاصل می شود که ما دیگران را از داشتن آن محروم نکنیم. بدین طریق و بر مبنای این دیدگاه باید با انسانها به عنوان هدف برخورد شود به وسیله تحت این شرایط، دولت هدف نیست بلکه وسیله است. اگر رهایی یک اصل هدایت کننده امنیت باشد در این صورت آن مفهوم کلیدی جامعه خواهد بود، زیرا در ایجاد جامعه نه تنها باید به دنبال ایجاد روابط مثبت مبتنی بر تعهدات متقابل و منافع دو سویه بود بلکه باید بر نوعی وفاداری و تعهد اخلاقی نیز تأکید کرد.
ک مثال ۱۱ کدام یک از گزینه های زیر نشان دهنده تحول در مفهوم امنیت بین المللی نیست؟
(۳) تهدیدات قومی
پاسخ: گزینه «۴» بسیاری از تهدیدات از قبیل تهدیدات تروریستی زیست محیطی قومی نژادی فرهنگی مذهبی و فقر به عنوان تهدیدات جدید باعث شده است تا تحولی را از مفهوم امنیت ملی به امنیت بین الملل داشته باشیم.
تست های طبقه بندی شده فصل شانزدهم
۱ امنیت، ماهیتی ………… دارد.
مسئله عمده برای جهان گرایان» کدام عوامل است؟
انسانی شدن روابط بین الملل نیازمند نگرش – به سطح تحلیل در روابط بین الملل است.
کلی گرایی فرا
که حفظ و حراست از ایدئولوژی مشروعیت بخش به نظام سیاسی در کدام نوع از امنیت حیاتی است؟
ه عمل گرایان طرفدار محیط زیست بقای ……… را مرجع امنیت زیست محیطی میدانند.
کدام یک از نظریه های زیر شناخت نیروهای موجود در نظام بین الملل و رهایی و مقابله با آنها را به عنوان محور اساسی نظریه پردازی انتخاب
می کند؟
) انتقادی
که ۷ مهمترین موضوعات جدید در روابط بین الملل چیست؟
(۱) محیط زیست، جنسیت و حاکمیت
کدام گزینه در مورد تحولات سیستمی به ترتیب از دیدگاه والتز گیلپین کوهن و نای و لیبرال ها صادق است؟
تحول در توزیع قدرت قانون بازده نزولی حساسیت – آسیب پذیری، تمایل کنش گران
آزمون فصل شانزدهم
کا برداشت منطقه به عنوان برداشت امنیتی یعنی توجه به موضوع امنیت در ارتباط با مناطق مربوط به کیست؟ بوزان
که ۲ دیدگاه بازیگر مختلط مربوط به کیست؟
راورن یانگ
ه ۳ بر حسب سنت در تحلیل های مربوط به امنیت در چهارچوب سیاست خارجی بیشتر روی ابعاد . آن تأکید می شود.
انظامی
که ۲ از نظر واقع گرایان در مرحله غایی چه قدرتی میتواند برای دولتها امنیت بیشتری به ارمغان آورد؟
(۱) نظامی
که محیط زیست به عنوان یک حوزه موضوعی در سیاست بین الملل از لحاظ ساختاری با کدام دیدگاه سازگاری دارد؟
هیچ کدام
مدرسان شریف
فصل هفدهم
اقتصاد سیاسی بین الملل
مفهوم سازی
از نیمه دوم قرن بیستم اقتصاد سیاسی بین الملل به صورت یکی از گرایشهای روابط بین الملل اهمیت خاصی یافته است. اقتصاد سیاسی بین الملل از لحاظ رویکردها و دیدگاهها حالت التقاطی دارد و در پیوند با اقتصاد سیاسی به سر میبرد بیشتر بحثهای آکادمیک علم روابط بین الملل از گذشته های دور تا به امروز پیرامون سیاست بین الملل بوده است و امور اقتصادی نقش درجه دوم را بازی کرده اند و توجه کمتری نیز به کشورهای فقیر جهان سوم شده است. همان طور که قبلاً اشاره کردیم پس از جنگ جهانی دوم مسئله ی استعمار زدایی مطرح شد و شمار زیادی از کشورهای جدید بر روی نقشه ی جغرافیایی در اراضی استعماری ظاهر شدند. بسیاری از این کشورها دچار ضعف اقتصادی بودند و در فهرست رده بندی اقتصاد جهانی در آخر فهرست قرار داشتند و به کشورهای جهان سوم موسوم بودند در دهه ۱۹۷۰ کشورهای جهان سوم به سیستم بین المللی فشار آوردند تا بتوانند موقعیتشان را نسبت به کشورهای
توسعه یافته بهبود بخشند. مقارن با همین ایام توسعه یافتگی کشورهای جهان سوم منجر به پدید آمدن تئوری نو مارکسیستی درباره علل این توسعه نیافتگی شد. نکته : پایان جنگ سرد و ظهور موضوعات اقتصادی در عرصه بین المللی از یک سو و عدم تمایل جهانی به موضوعات امنیت نظامی و همچنین ظهور سازمانهای غیر دولتی جهانی از جمله سازمان تجارت جهانی زمینه را برای تحکیم و گسترش اقتصاد سیاسی بین المللی در ادبیات مربوط به روابط بین الملل افزایش داد.
پاسخ گزینه «۳» توسعه یافتگی کشورهای جهان سوم در دهه ۱۹۷۰ منجر به پدید آمدن تئوری نئو مارکسیستی درباره علل توسعه نیافتگی آنها شد. پاسخ گزینه «۳» توسعه یافتگی کشورهای جهان سوم در دهه ۱۹۷۰ منجر به پدید آمدن تئوری نئو مارکسیستی درباره علل توسعه نیافتگی آنها شد.
اقتصاد سیاسی بین الملل هیچگاه در کشمکش با این موضوع نبود که ثابت کند فارغ از ارزش است کاکس در اقتصاد سیاسی بین الملل میان دو نظریه حل المسائل و نظریه انتقادی تمایز قائل شده است. وی ضمن حمایت از نظریه انتقادی به طور ضمنی مطالعه فارغ از ارزش را رد میکند. بر خلاف مطالعات راهبردی که بیشتر در دوران جنگ سرد رایج بود اقتصاد سیاسی بین الملل در صدد لحاظ کردن نظریه انتقادی است. نظام برتون وودز و سیاست کمکهای اقتصادی به میزان قابل ملاحظه ای بر اهمیت عوامل اقتصادی در سیاست گذاری خارجی افزود برخی از محققان روابط بین الملل که مطالعات خود را در چهار چوب سیاست روابط اقتصادی بین المللی انجام داده اند به روابط متوازن در بین کشورهای شمال و همچنین به روابط کشورهای شمال و جنوب عنایت داشته اند. به طور کلی روابط شمال و جنوب از زمان اقول استعمار و ظهور کشورهای جهان سوم در دهه ۱۹۵۰ اهمیت خاصی داشته است. بسیاری معتقدند که اصولاً تقسیم دوگانه شمال – جنوب مبتنی بر اقتصاد سیاسی ثروت و رفاه است. در این روند وابستگی جنوب به شمال برای دریافت کمکهای اقتصادی و انجام تجارت به منظور ایجاد درآمد برای تأمین هدفهای توسعه به روابط دوجانبه و چند جانبه ارتباط دارد و نمیتوان انتظار داشت که این گونه روابط در انحصار دولت ها باشد بلکه شرکت های چند ملیتی که در شمال مستقر هستند در تولیدات اولیه و ثانویه صنعتی در کشورهای جنوب نقش دارند و این تعاملات بین جنوب شمال را نشان میدهد. در این مورد از مدلهای گوناگون برای تجزیه و تحلیل این گونه روابط استفاده میشود که بارزترین آن دیدگاه های وابستگی است.
در واقع نظریه وابستگی نظرهای کشورهای جنوب نسبت به سیاست بین الملل است از اوایل دهه ۱۹۶۰ کشورهای جنوب که اکثریت اعضای سازمان ملل را تشکیل می دادند. سعی کردند کشورهای شمال را برای طرح خواسته های خویش تحت فشار قرار دهند و تحت همین فشارها انکتاد کنفرانس ملل متحد در زمینه تجارت و توسعه تشکیل شد. به علت آنکه در بخش جنوب الگوهای متفاوتی برای رشد و توسعه وجود دارد به میزان قابل توجهی از همبستگی میان کشورهای جنوب کاسته شده است. به طور کلی برای تبیین اقتصاد سیاسی بین الملل از سه نظریه ی لیبرالیسم اقتصادی مرکانتیلیم و مارکسیسم بهره گرفته میشود. لیبرالیسم معتقد است باید نقش دولت کاسته شود. لیبرالیسم اقتصادی به طور خاص به دفاع از تجارت آزاد و آنچه امروز وابستگی پیچیده گفته میشود، می پرداخت طرفداران تجارت آزاد معتقد بودند که چنین سیستمی از روابط باعث بر طرف کردن علل مهم تعارض از نظام بین الملل می شد. لیبرالها کم کم به این نتیجه رسیدند که باید رابطه میان تجارت آزاد و همکاری بین المللی را برعکس کرد یعنی چنانچه تجارت آزاد به همکاری منجر نشود، شاید همکاری بین المللی میتوانست باعث تجارت آزاد شود هابن لیبرالیسم را به انحراف به سوی امپریالیسم متهم می کرد. تثبیت نرخ کالا یکی از ساز و کارهایی بود که در چهارچوب دیدگاههای لیبرال مورد توجه قرار می گرفت.
مرکانتیلیسم یا ناسیونالیسم اقتصادی فلسفه اقتصادی حاکم بر دولتهای اروپایی از قرن پانزدهم تا اواخر قرن هفدهم به شمار می رفت بحث اولیه مرکانتیلیسم مبنی بر اینکه سیاست خارجی اقتصادی باید منعکس کننده منافع دولتها باشد با روند دولت محور زمانه خود سازگار بود در حالی که لیبرالیسم بر همکاری تاکید داشت این رویکرد بر خودمحور و خودنگهدارنده بودن تأکید داشت و به همکاری میان دولتها برای بهبود کیفیت زندگی بی توجه بود. امروزه نظر مرکانتیلیست ها مبنی بر اینکه روابط بین المللی اقتصادی از ملاحظات سیاسی جدایی ناپذیر باشد. همچنان مورد تأیید است. نکته ۲ از لحاظ تاریخی دو نمونه برای تجدید حیات مرکانتیلیم میتوان ذکر کرد. یکی دوره مابین ۱۹۳۹ – ۱۹۱۹ که دوران بحران اقتصادی ۱۹۳۹ – ۱۹۲۹ را در بر میگیرد و دیگری از ۱۹۷۰ یعنی از زمان فروپاشی نظام برتن وودز و مورد سؤال قرار گرفتن هژمونی آمریکاست.
مرکانتیلیسم به دو شاخه تدافعی خوش خیم و تهاجمی بدخیم) تقسیم میشود. در حالی که اولی از ارزشهای حیاتی و حفظ استقلال دولت حمایت می کنند. رویکرد تهاجمی به دنبال راه اندازی جنگ اقتصادی و پیروزی بر سایر دولت هاست.
لکته ۳ سیاست های حمایت گرایانه دولت در قرن شانزدهم وسیله ای برای افزایش قدرت دولت تلقی میشد مرکانتیلیسم بدخیم، اما امروزه تبدیل به ابزاری برای حمایت از حفظ استانداردهای زندگی مردم ایجاد اشتغال و فراهم کردن آینده ای بهتر برای مردم شده است (مرکانتیلیسم خوش خیم
مرکانتیلیسم در پایان قرن هجده اعتبار خود را از دست داد. یکی از دلایل این بی اعتباری انتشار کتاب «ثروت ملل از آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ است. که اشکالات این رویکرد را نشان داد. سیاست مشترک کشاورزی اتحادیه اروپا نمونه الگویی از نئومر کانتیلیسم در چندین مورد به شمار می رود. دیدگاه مارکسیسم طرز کار نظام سرمایه داری جهانی را به منظور نشان دادن ماهیت ذاتی استثمار گرایانه آن مورد توجه قرار میدهد. شناساترین رویکرد در دیدگاه مارکسیستی، نظریه نظام جهانی است. در حالی که نظریات لیبرال و رئالیم روابط میان دولتها را با حالت افقی بررسی می کنند. رویکرد مارکسیستی حالت عمودی دارد و به بررسی روابط میان طبقات میپردازد. این رویکرد به جدایی سیاست داخلی و سیاست بین المللی اعتقاد ندارد. انسین در کتاب امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایه داری که بسیار مدیون هاین است یادآور میشود که امپریالیسم نتیجه اجتناب ناپذیر سرمایه داری است. نظریه نظام جهانی سیاست بین الملل را بر اساس دیدگاههای مارکسیستی مورد بررسی قرار میدهد. این نظریه به جای تأکید بر دولت ملت به عنوان واحد تحلیل نظام جهانی را واحد اصلی فشارها و تصمیم گیری اجتماعی تلقی میکند. در واقع مفهوم نظام جهانی مترادف با اقتصاد جهانی سرمایه داری است. امانوئل و الرشتاین نظریه پرداز معروف نظام جهانی است. او جهان را به سه منطقه مرکز پیرامون و نیمه پیرامون تقسیم میکند مناطق نیمه پیرامون از لحاظ جغرافیایی در مرکز قرار دارند ولی در یک وضعیت رو به زوال نسبی به سر می برند. این مناطق ضمن آنکه توسط مرکز استثمار می شوند از پیرامون هم بهر مبرداری میکنند و حائلی بین مرکز و پیرامون هستند. که مثال ۲ چه کسی جهان را به سه منطقه مرکز پیرامون و نیمه پیرامون تقسیم می کند؟ پاسخ: گزینه «۲»
از دیگر رویکردهایی که در حوزه اقتصاد سیاسی بین الملل به آن توجه میشود نظریه وابستگی است که در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به واسطه تشدید نابرابری های ساختاری در ثروت و قدرت جهانی مطرح شد. این رویکرد مربوط به مکتب ساختاری اقتصاد سیاسی است که آندره گوندر فرانک و فرناند. کار دوسو از نظریه پردازان این رویکرد محسوب میشوند. وابستگی وضعیتی است که از خارج به دولتهای جهان سوم به صورت سرمایه گذاری مستقی خارجی موافقت نامه های نابرابر تجاری پرداخت بهره ی بدهیها و مبادله مواد خام با کالاهای ساخته شده گران تر تحمیل میشود که این خود از نظر ساختاری روابط نابرابری را میان مرکز و پیرامون به وجود می آورد. انتقادی که به این رویکرد وارد شد این است که نظریه وابستگی، امکان توسعه را تح شرایط وابستگی امکان پذیر نمی دانست در حالی که ظهور کشورهای جدید صنعتی در شرق آسیا خلاف این وضع را ثابت کرد و نیز کشورهایی مانند کان با وجود وابستگی، توسعه یافته هستند.
مثال : کدام نظریه پرداز مربوط به رویکرد وابستگی است؟
پاسخ: گزینه «۱»
نکته : با ظهور نو مارکسیسم سومین بحث عمده روابط بین الملل آغاز شد که موضوع آن عبارت از ثروت و فقر بین المللی بود .. اقتصاد سیاسی بین المللی مشهور شد.
تو مارکسیست ها با بحث در مورد انتخاب عقلایی شروع به انتقاد از اقتصاد جهان سرمایه داری کردند و لیبرالها و واقع گرایان اقتصاد سیاسی بین المللی در صدد پاسخ برآمدند و حوزه کاری هر دو گروه برقراری ارتباط میان اقتصاد و سیاست در روابط بین الملل شد. تو مارکسیست ها با ابزار تجزیه و تحلیلی که کارل مارکس بنیانگذار مارکسیسم به وجود آورده بود کوشیدند به تبیین وضعیت کشورهای جهان سوم بپردازند. مارکس که مشهورترین نظریه پردار اقتصاد سیاسی در قرن نوزدهم بود کار خود را بر روی سرمایه داری اروپا متمرکز کرده بود. او معتقد بود که طبقه ی بورژوا با سرمایه دار با استفاده از قدرت اقتصادی به استعمار طبقه پرولتاریا یا کارگر می پردازد. نو مارکسیست ها این بحث را در سطح جهانی مطرح کردند و عنوان نمودند که اقتصاد سرمایه داری سا استفاده از ثروت دولت های سرمایه داری به استثمار کشورهای فقیر جهان می پردازد. آنان برای این موضوع از مفهوم «وابستگی» استفاده کردند. آنان مدعی شدند که کشورهای جهان سوم به این دلیل فقیر لیستند که ذاتاً عقب مانده یا توسعه نیافته اند بلکه این کشورهای ثروتمند جهان اول هستند که مانع توسعه یافتن آنان میشوند کشورهای جهان سوم گرفتار مبادلات نابرابر اقتصادی هستند. آنان برای مشارکت در اقتصاد جهانی باید مواد خام را ارزان بفروشند و در مقابل کالاهای ساخته شده را گران بخرند در حالی که کشورهای ثروتمند میتوانند ارزان بخرند و گران بفروشند. تو مارکسیست ها قویاً معتقدند که این شرایط از سوی کشورهای ثروتمند سرمایه داری بر کشورهای فقیر تحمیل شده است.
پاسخ گویند و با ظهور تو مارکسیسم سومین بحث عمده روابط بین الملل شروع شد که موضوع آن عبارت از ثروت و فقر بین المللی بود و به
اقتصاد سیاسی بین المللی مشهور شد.
آندره گوندر فرانک مدعی است که مبادلات تا برابر و اختصاص مازاد اقتصادی به تعداد محدودی از کشورها در ذات سرمایه داری است. کشورهای جهان سوم توسعه نیافته خواهند ماند تا زمانی که سیستم سرمایه داری وجود داشته باشد. امانوئل والرشتاین نیز عقیده مشابهی دارد؛ او سیستم جهان سرمایه داری پس از قرن شانزدهم را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. همچنین به این موضوع می پردازد که احتمالاً شماری از کشورهای جهان سوم می توانند به موقعیت مترقی در رده بندی جهان سرمایه داری دست یابند. اما تعداد آنها محدود است و هر کشوری نمیتواند به چنین موقعیتی دست یابد نظام سرمایه داری بر اساس استعمار فقیران توسط ثروتمندان پایه ریزی شده و باقی خواهد ماند مگر اینکه جای خود را به نظام دیگری بدهد.
دیدگاه لیبرالی اقتصاد سیاسی بین المللی کاملاً متضاد با دیدگاه نو مارکسیستی است. در این دیدگاه کسب ثروت اولویت اصلی است و به دست آوردن قدرت نسبت به آن اهمیت کمتری دارد. در واقع لیبرال ها به امنیت مسائل اقتصادی تکنولوژیک و زیست محیطی نسبت به مسائل نظامی اهمیت بیشتری می دهند. پژوهشگران لیبرال اقتصاد سیاسی بین الملل بر این باورند که اگر توسعه جهان سرمایه داری در فراسوی مرزها آزاد باشد و مرزها اهمیت خود را به میزان زیادی از دست بدهند در آن صورت است که انسانها پیشرفت کرده و کامیاب میشوند. لیبرالها در بحث های خود از دیدگاه های آدام اسمیت و دیگر اقتصاددانان کلاسیک لیبرال استفاده میکنند. اسمیت معتقد بود که بازار آزاد همراه با داراییهای خصوصی و آزادی افراد پیشرفت اقتصادی هر فرد را فراهم میکند مردم در چنین بازاری از مبادلات اقتصادی که برای آنها سودآور نباشد دوری میکنند. همواره خانوارها می توانند تولیداتشان را اینکه برای هر دو طرف سودآور باشد. مارکسیست ها معتقدند که سرمایه داری بین المللی، ابزاری در دست کشورهای توسعه یافته برای استثمار کشورهای
دیدگاه اقتصاد سیاسی واقع گرایان نیز متفاوت است. این دیدگاه هم به اندیشه های فردریش لیپست اقتصاددان آلمانی قرن ۱۹ بر می گردد. به عقیده لیست فعالیتهای اقتصادی باید در جهت تقویت دولت و حمایت از منافع ملی باشد. بنابراین ثروت بایستی تحت کنترل و نظام دولت باشد. غالباً آموزه سیاسی این اندیشه به دیدگاه مرکانتیلیست ها یا ملی گرایان اقتصادی بر می گردد. بر پایه دیدگاه مرکانتیلیست ها ثروت ابزاری برای افزایش قدرت دولت است لذا ثروت وسیله ضروری برای امنیت و رفاه ملی است. بدون تسلط یا سیطره یک قدرت نمیتوان انتظار اقتصاد جهانی لیبرال داشت. پس از پایان جنگ جهانی دوم آمریکا چنین نقشی را بر عهده گرفت اما با شروع دهه ۱۹۷۰ این سیطره آمریکا از سوی ژاپن و کشورهای اروپایی غربی به چالش کشیده شد. بر پایه این دیدگاه با کمرنگ شدن نقش رهبری آمریکا اقتصاد جهانی لیبرال نیز رو به ضعف نهاد چرا که دیگر کشوری نبود تا چنین نقشی را در اقتصاد جهانی بر عهده گیرد.
نکته ۵ از دل نظریه واقع گرایی در زمینه اقتصاد سیاسی بین الملل، نظریه ثبات هژمونیک ظهور کرد. موضوع محوری این نظریه این است که جهان به یک دولت مسلط منحصر به فرد برای ایجاد و اجرای مقررات تجارت آزاد نیازمند است. یک دولت به منظور احراز موقعیت هژمون باید از توانایی لازم برای اجرای مقررات و تعهدات نظامی که در راستای منافع دولتهای بزرگ عمل می کند. برخوردار باشد.
در سالهای اخیر این سه دیدگاه متفاوت به بحث درباره سه موضوع مرتبط با اقتصاد سیاسی بین المللی پرداخته اند. نخستین موضوع مربوط به جهانی شدن اقتصاد، یعنی گسترش و تشدید انواع روابط اقتصادی میان کشورهاست. آیا با حذف مرزهای ملی و پیوستن اجباری اقتصاد کشورها به اقتصاد جهانی اقتصاد جهانی بر اقتصادهای ملی سیطره پیدا خواهد کرد؟ دومین موضوع مربوط به شکست با موفقیت روند جهانی شدن اقتصاد است. سومین مسئله این است که ما باید چه نوع ارتباطی میان اقتصاد و سیاست برقرار کنیم؟ آیا دولتها با وضع قوانینی برای بازیگران اقتصادی و ملزم کردن آنان به رعایت آن قوانین و مقررات نهایتاً ارتباطات جهانی اقتصاد را تحت کنترل خود در خواهند آورد یا نه؟ آیا نیروهای بازار به تدریج سیاست مداران را مهار کرده و خود را از سلطه آنان خارج خواهند کرد؟ هدف بسیاری از این پرسشها مربوط به حاکمیت دولت است. آیا عوامل اقتصاد جهانی باعث از بین رفتن حاکمیت دولتها خواهند شد؟ سه دیدگاه اقتصاد سیاسی بین المللی پاسخهای متفاوتی به این پرسشها داده اند. به طور خلاصه، سومین بحث باعث پیچیدگی روابط بین الملل شد زیرا روند بحث روابط بین الملل را از موضوعات سیاسی و نظامی به موضوعات اقتصادی و اجتماعی تغییر داده همچنین مشکلات اجتماعی – اقتصادی جهان سوم را به صورت جداگانه مطرح کرد. این بحث شبیه دو بحث گذشته نبود بلکه برنامه تحقیقاتی روابط بین الملل را گسترش داد و ابعاد اقتصادی – اجتماعی رفاه همچون ابعاد سیاسی نظامی امنیت مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفت. هر دو رهیافت سنتی واقع گرا و لیبرال دیدگاه جهانی خاص خود را نسبت به اقتصاد سیاسی بین المللی ارائه کردند و دیدگاه هایشان توسط تو مارکسیست ها به چالش طلبیده شد. هر سه دیدگاه با یکدیگر در تضاد هستند آنها نسبت به اقتصاد سیاسی بین المللی هم از بعد مفهومی و هم از بعد ارزشی، دیدگاههای کاملاً متفاوتی دارند. در همین ارتباط بحث عمده سوم مطرح است. این بحث که ابتدا بر روی روابط شمال – جنوب متمرکز بود بعدها با گسترش موضوعات اقتصاد سیاسی بین المللی در همه عرصه های روابط بین الملل مطرح شد.
مثال : از میان رویکردهای اقتصاد سیاسی بین الملل کدام یک به مباحث جهانی شدن نزدیک است؟
(۴) کار کردگرایی
پاسخ: گزینه «۲» با توجه به کاهش اهمیت مرزها افزایش نقش مبادلات اقتصادی تأکید بر همگرایی سیاسی و … که از نمودهای بارز جهانی شدن اقتصاد است میتوان گفت که با رویکرد لیبرالیسم هم خوانی بیشتری دارد.
تستهای طبقه بندی شده فصل هفدهم
ا کدام رویکرد کسب ثروت به صورت مطلق آن را از کسب قدرت با اهمیت تر تلقی می کند؟
ک با وجود آنکه «کاکس به رابطه میان نیروهای مولد تشکیل دولت و نظم جهانی توجه دارد ولی تأکیدش تنها بر …… است.
کر و نظریه «ثبات هژمونیک» در چه دورانی مطرح شد؟
دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰
۷- از دیدگاه تئوری ثبات هژمونیک کدام عامل در زمره عوامل بروز جنگ و بی ثباتی در روابط بین الملل محسوب می شود؟
که اکثر مفاهیم نظریه ثبات هژمونیک به نظریه های ………. مربوط اند.