بسمه تعالی
تاریخ ایران در دوره ایلخانان مغول
فصل اول
معرفی و نقد و بررسی منابع
اهداف کلی فصل
آشنایی دانشجو با
۱. مهمترین منابع و مأخذ مربوط به تاریخ مغول و دوران حکمرانی ایلخانان
۲ مهمترین مطالعات انجام شده در حوزه مغول پژوهی در ایران و جهان
چگونگی شناسایی اطلاعات تاریخی در حوزه تاریخ ایران در دوره ایلخانان در میان گونه های مختلف منابع و مأخذ تاریخ ایران
اهداف رفتاری
دانشجو پس از مطالعه این فصل میتواند
ا. تقسیم بندی مناسبی از منابع و مأخذ مختلف تاریخی و ادبی ایران در خصوص تاریخ مغول و ایلخانان ارائه دهد.
۲. مهمترین منابع تاریخ مغول و ایلخانان را به تفکیک گونه های مختلف معرفی و ویژگیهای هر اثر را به اختصار بیان کند.
منابع و ماخذ تاریخ ایران در دوره حکمرانی ایلخانان را از نظر کمیت و کیفیت داده های تاریخی ارزیابی کند.
۴ مهمترین آثار پژوهشی و پژوهشگران در حوزه تاریخ مغول و دوره حکمرانی ایلخانان در ایران در حوزه های داخل و خارج از کشور را معرفی و ارزیابی کند.
ه جایگاه مطالعات مغول شناسی در ایران و خارج از ایران را به اختصار توضیح داده و ارزیابی نماید.
واژگان و مفاهیم اصلی فصل
منابع دسته اول یا منابع اصلی آثار مکتوبی است که در زمان رویداد یا نزدیک به زمان رویداد نگارش شده است. در اینجا منظور منابعی است که مقارن با حمله مغول ها به ممالک غربی خود و دوره حکمرانی ایلخانان در ایران و نیز دوره های تاریخی نزدیک به این دوره یعنی زمان حکمرانی سلجوقیان و خوارزمشاهیان و نیز سالهای پس از سقوط ایلخانان یعنی زمان حکومتهای محلی پس از آن نوشته شده است.
پژوهش های نوین در اینجا منظور مطالعات و پژوهشهایی است که در حوزه مغول پژوهی و تاریخ ایلخانان در ایران توسط پژوهشگران داخلی و خارجی به رشته تحریر درآمده است.
۱-۱ متون و منابع دسته اول
بررسی رویدادهای روزگار حمله مغول به غرب مغولستان و ایران و نیز تاریخ حکمرانی ایلخانی در ایران همچون دیگر مطالعات تاریخی مستلزم استخراج داده های تاریخی از منابع مختلفی است که هر یک با هدفی خاص نگارش یافته و اکنون برای ما بر جای مانده است. قلت داده های تاریخی و ضرورت بررسی کلیه داده های تاریخی موجود ایجاب میکند که تقریباً کلیه منابع و متون موجود و مرتبط با این دوره تاریخی و نیز دوره های پیشین و پس از آن مورد بررسی قرار گیرد.
این منابع و متون را میتوان به لحاظ حدود زمانی و دوره ای محتوای اثر، اهداف نگارش و نوع اطلاعات محتوایی در مجموعه های زیر قرار داد و معرفی کرد
۱-۱-۱ تاریخ های عمومی
مشهورترین تاریخ عمومی یا جهانی معاصر با حمله مغول نوشته عزالدین علی معروف به ابن اثیر زنده در ۵۵۵ تا ۶۳۲ هـ ق) است. اثر ۱۲ جلدی وی با نام الکامل فی التاریخ مشتمل بر تاریخ سیاسی و اداری سرزمینهای شناخته شده معاصر با زندگی ابن اثیر است. وی این اثر را در سال ۶۲۸ هـ ق در شهر موصل و به زبان عربی به پایان برده و به بدرالدین لولو حکمران موصل تقدیم کرده است. این کتاب به صورت سالنامه
نوشته شده و آخرین سال مورد توجه آن در همان سال ۶۲۸ هـ ق به پایان می رسد که سال مرگ سلطان جلال الدین خوارزمشاه و یا ناپدید شدن وی است. در تاریخ ابن اثیر بخش های مربوط به دوره مؤلف و به ویژه مراحل نخست حمله مغول به قلمرو خوارزمشاهی اهمیت فراوانی دارد. ابن اثیر در بررسی اقدامات سلطان محمد خوارزمشاه و خلیفه الناصر در برابر مغولها نسبت به موضع گیری فرمانروایان مسلمان دست به انتقاد میزند. روش ابن اثیر در تدوین الکامل فی التاریخ، ضبط و گردآوری مطالب گذشته با شم انتقادی و دقت نظر بوده است. بخش مهمی از اثر او حاصل تلخیص دقیق کتاب تاریخ طبری و برخی آثار دیگر چون تاریخ یمینی تألیف عتبی، فتوح البلدان بلاذری و تجارب الامم ابن مسکویه است. همچنین تا آنجا که توانسته به ضبط دقیق رویدادها پرداخته است. دقت نظر ارائه اطلاعات دقیق اهتمام در شرح کامل وقایع از ویژگیهای این اثر است. به همین لحاظ این اثر مورد ستایش مورخان و نویسندگان پس از او قرار گرفته است نسوی دبیر دیوان خوارزمشاهیان شایستگی و توانمندی ابن اثیر را در ضبط دقیق و کامل وقایع ستوده است. ”
اثر ابن اثیر جزء معدود آثار مربوط به دوره هجوم مغول است. در حقیقت، از میان نویسندگان مسلمان معاصر وقایع این دوران ابن اثیر در فاصله ای بسیار دورتر از منطقه جغرافیایی هجوم اولیه مغولها می زیسته است. وی در این ایام در عراق بود.
کتاب طبقات ناصری در سال ۶۵۸ هـ ق در قلمرو سلاطین هند به نام ناصر الدین محمود شاه فرمانروایی ۶۴۴ تا ۶۶۴ ق) و در شهر دهلی به قلم ابو عمرو منهاج الدین بن سراج الدین جوزجانی نوشته شده است. مؤلف شاهد وقایع روزگار هجوم نخستین مغول به ماوراء النهر و خراسان بود وی چند بار از چنگ مغولها به زحمت گریخته بود و به همین لحاظ نگاه بسیار کینه توزانه ای نسبت به مغول ها دارد.
واژه طبقات از ساختار متن گرفته شده و واحد دسته بندی هر بخش شمرده میشود.
وی در اثر خود به تاریخ پیامبران الهی پادشاهان ،باستان خلفای اسلام، سلاطین محلی و حکومت های نیمه مستقل توجه میکند این اثر نسبت به الکامل، اثری بسیار مختصری به شمار میرود مولف به سلطه مغولها در ایران و چنگیزخان بخش خاصی را اختصاص نداده و تنها شرح وقایع مربوط به اواخر حکومت خوارزمشاهیان و حملات مغولها به ماوراء النهر و خراسان قابل استفاده و حائز اهمیت است.
کتاب نظام التواریخ اثر بسیار مختصری است از رویدادهای بسیار مهم در چهار بخش عمده خلقت جهان و انسان و پیامبران (ع) پادشاهان باستان، خلفای دوران اسلامی تا پایان عباسی و سرانجام حکومتهای محلی و فراگیر در ایران تا روزگار حاکمیت مغول و حکومت اباقا فرمانروایی از ۶۶۳ تا ۶۸۰ ق) این اثر به قلم قاضی ناصرالدین بیضاوی (حدود ۶۷۴ هـ ق) نوشته شده است. پژوهشهای اخیر اهمیت این اثر را در زمینه قرائتهای خاص مؤلف از تاریخ ایران و تأکید بر سنن پادشاهان ایرانی برای رهنمون ساختن فاتحان مغول به سنت فرمانروایی باستانی در ایران نشان داده است. مؤلف از حمایت های شمس الدین جوینی دیوانسالار برجسته ایرانی برخوردار بوده است و از این جهت اثر وی به شدت روایات و قرائت تاریخی مورد تایید خاندان جوینی مبنی بر تأکید بر سنت پادشاهی در ایران باستان – را منعکس می سازد.
تاریخ عمومی دیگر کتاب مختصر تاریخ الدول نام دارد که توسط گرگوریوس ابو الفرج معروف به ابن العبری (۶۲۳-۶۸۵ هـ ق) و به زبان عربی نوشته شده است. وی از مسیحیان ملطیه بود و در هنگام فتح بغداد وی از سوی مسیحیان نواحی شرقی در عراق عجم و بین النهرین نزد هلاکو رفت و از سوی خان مورد لطف قرار گرفت. وی منشا آثار بسیاری در زمینه های مختلف مانند فلسفه ادبیات تاریخ و غیره گردید. اثر موجود از ابن العبری به زبان عربی مختصری از تاریخ بسیار مفصل وی به زبان سریانی
است که توسط وی با افزوده هایی در شهر مراغه به پایان رسیده است. گویا این اثر را به سفارش بزرگان ایرانی شهر مراغه تألیف کرده است. اثر ابن العبری از حضرت آدم (ع) آغاز و تا روزگار ارغون و رویداد کشته شدن شمس الدین جوینی به پایان می رسد.
مهمترین اثر برای بررسی تاریخ مغول و جهان در روزگار حکمرانی مغولها کتاب جامع التواریخ نوشته خواجه رشید الدین فضل همدانی تألیف در حدود ۷۱۸ هـ ق) است. این مجموعه تاریخ جهان شناخته شده تا روزگار مؤلف است و با ذکر دوره غازان به پایان میرسد که این بخش آخر به تاریخ مبارک غازانی نیز مشهور شده است. در این اثر به تاریخ آسیای شرقی از جمله ،چین ختا اغز، هند و نیز تاریخ قوم بنی اسرائیل و در بخشی نیز به تاریخ قسمتی از اروپا تحت عناوینی چون تاریخ «فرنگ» و قیاصره پرداخته میشود خواجه رشیدالدین این اثر را در سال ۷۰۲ هـ ق به اطاعت از فرمان غازان خان آغاز کرد اما با درگذشت پادشاه مذکور این اثر به ایلخان وقت و جانشین وی سلطان محمد خدابنده تقدیم گردید این اثر پس از جهانگشای جوینی مهم ترین کتاب در مورد تاریخ حکومت ایلخانی در ایران به شمار می رود. سال ها پس از سقوط حکومت ایلخانی حافظ ابرو – مورخ دربار شاهرخ تیموری
شرح حوادث جامع التواریخ را پی گرفته و با اشاره ای مختصر به غازان رویدادهای حکومت اولجایتو را مورد توجه قرار داده است. این اثر که به ذیل جامع التواریخ مشهور شده جهت تکمیل حوادث و تحولات سیاسی اواخر ایلخانی بسیار معتبر و پر اهمیت است.
از دیگر وجوه اهمیت کتاب جامع التواریخ به دلیل دسترسی مؤلف به منابعی است که صرفاً بخشی از آنها در آثار دیگر باقی مانده است. از جمله دسترسی مؤلف به متن اصلی التان دبتر تاریخ سری مغولها و دیگر اسناد موجود در دستگاه حکومتی ایلخانان بوده است. مؤلف همچنین به روایات شفاهی نماینده خان بزرگ در قلمرو
ایلخان دسترسی داشته و این اطلاعات را مورد استفاده قرار داده است. با اینکه تصور می رود خواجه رشیدالدین در تألیف این اثر عظیم و با وجود مشغله های سیاسی و اداری نیازمند همکاری برخی افراد بوده اما گفته ابوالقاسم کاشانی که مدعی است که رشید الدین حق معنوی و مادی وی را در تالیف جامع التواریخ رعایت نکرده در میان پژوهشگران به عنوان یک گزافه گویی دیده میشود.
حمد الله مستوفی وفات حدود ۷۵۰ ق) یکی از دیوانسالاران بلند پایه دوره غازان و اولجایتو در کتاب مشهور خود با نام تاریخ گزیده تألیف در ۷۳۰ ق)، رویدادهای مهم جهان معاصر را به اختصار شرح میدهد. وی اثر خود را پس از دیباچه ای کوتاه با ذکر آفرینش و شرح تاریخ پیامبران (ع) آغاز میکند و در بخش های دیگر به شرح تاریخ پادشاهان ایران باستان خلفای جهان اسلام حکومتهای محلی، حکومت ایلخانان تا نیمه دوم حکومت ابوسعید ایلخانی فرمانروایی ۷۱۶-۷۳۶ هـ ق)، تاریخ علما و مشایخ دین اسلام می پردازد. در پایان نیز تاریخ مختصر قزوین و مشاهیر آن را شرح میدهد. حمد الله مستوفی اثر تاریخی دیگری دارد که به نوعی تاریخ عمومی جهان اسلام و ایران به شمار میرود. این اثر که تاریخی منظوم به شمار میرود به ظفرنامه شهرت دارد. وی در جلد نخست به شرح زندگی و اقدامات پیامبر اکرم (ص) می پردازد و به همین ترتیب مطالب کتاب خود را بر اساس نوعی توالی تاریخی تا روزگار حکومت ایلخانی در ایران پیش میبرد به عنوان مثال در جلد دهم با عنوان قسم سلطانیه من کتاب ظفر نامه فی ذکر المغول به شرح حکومت ایلخانان از روزگار اباقاخان فرمانروایی از ۶۶۳ تا ۶۸۰ هـ ق) تا پایان قدرت بایدوخان فرمانروایی در سال ۶۹۴ هـ (ق) می پردازد که در بر گیرنده سی هزار بیت است. این اقدام حمدالله مستوفی را میتوان در ادامه تألیف شاهنامه و تلاشی همانند انگیزه های ابوالقاسم فردوسی برای زنده نگه داشتن میراثی دانست که با سلطه مغول ها دستخوش آسیب شده بود.
از دیگر منابع تاریخنگاری عمومی جهان که میتوان اطلاعات چشمگیری در مورد تاریخ دوره مغول و حکومت ایلخانی در آن به دست آورد، باید به کتاب المختصر فی اخبار بشر اشاره کرد این اثر توسط ملک عمادالدین ابو الفداء اسماعیل ایوبی نوشته شده است و وقایع جهان شناخته شده را تا سال ۷۲۱ هـ ق مورد بررسی قرار داده است. مؤلف در حماه حکومت داشته است برخی پژوهشگران به دلیل اقتباس های مؤلف از منابع متقدم اثر وی را فاقد مزیت و اهمیت یافته اند. در این اثر، شرح حوادث تا ۶۲۸ هـ ق از کتاب ابن اثیر استفاده شده و پس از این تاریخ است که اطلاعات این کتاب اهمیت بیشتری پیدا میکند شرح مؤلف به خصوص در مورد روابط مغول ها با مملوکان و نقش آنها در تحولات شام و جزیره قابل توجه است.
اثر دیگر مربوط به داود بن محمد بناکتی در گذشته در ۷۳۰ ق) با نام روضه اولى الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب است. بناکتی شاعر و مورخ عهد غازان اولجایتو و ابوسعید بود وی تلاش میکند در اثر خویش مهمترین رویدادها و سرگذشت فرمانروایان را در اثر خویش گرد آورد بناکتی تاریخ خود را با زندگی حضرت آدم (ع) آغاز می کند و به پادشاهان باستانی ایران تاریخ خلفای راشدین و سپس فرزندان حضرت علی (ع) یا ائمه معصومین شیعه دوازده امامی (ع) می پردازد که از این نظر در میان تواریخ عمومی جالب توجه است. سپس شرح خلفای بنی امیه و بنی عباس خاندان های حکومت گر محلی و فراگیر در ایران تاریخ یهود تاریخ مسیح و مسیحیت تاریخ هندوستان در دوران پیش از اسلام و دوران اسلامی و در پایان نیز تاریخ چنگیز خان و ملوک ختای در این مورد بنگرید به بخشهای بعد تا هنگام سلطنت ابو سعید ایلخانی را مورد توجه قرار میدهد.
محمد بن علی بن محمد شبانکاره ای شاعر دربار ابو سعید ایلخانی به تدوین یک دوره تاریخ عمومی با عنوان مجمع الانساب پرداخته است که تا زمان ولی نعمت و
سلطان عهد خود ابوسعید ادامه یافته است. کار تألیف این اثر در سال ۷۳۳ آغاز و تا سال ۷۳۶ هـ ق به پایان رسیده است و جهت عرضه به سلطان ابوسعید به خواجه غیاث الدین تقدیم شد. اما با مرگ ایلخان و سپس غارت ربع رشیدی، کتاب از میان رفت. سپس مؤلف نگارش تازه ای از آن را آغاز کرد و در سال ۷۴۳ هـ ق مطالب کتاب پیشین را تا پایان حکومت ابوسعید پیش برده و در مقدمه آن به مدح سلطان محمد ایلخانی فرمانروایی در سال ۷۳۶ هـ ق می پردازد. این اثر پیش از ذکر حضرت آدم (ع) همانند متون جغرافیایی به شرح مختصر اقالیم هفتگانه و عناصر اربعه و دیگر عناصر آفرینش نیز میپردازد همچنین از اهمیت این اثر اطلاعات ارزشمند مؤلف در مورد نواحی جنوب به ویژه از ملوک شبانکاره ملوک هرموز و کرمان است.
۲-۱-۱ تاریخ های سلسله ای
این گونه تاریخنگاری ها که در خصوص یک سلسله خاص به ضبط وقایع پرداخته به لحاظ آنکه مورخ غالباً خود ناظر به وقایع بوده و یا به زمان رویداد نزدیک بوده می توانند اطلاعات مفیدی در دسترس قرار دهند با این حال با توجه به اینکه این متون غالباً به تشویق یا حمایت سلاطین یا بزرگان آن حکومت تدوین می یافته در استفاده از آنها باید با احتیاط برخورد کرد در این متون گاهی به عمد برخی اطلاعات حذف شده و گاه در مورد رویدادی خاص قلب ماهیت شده و گزافه گویی هایی صورت گرفته است. همچنین گاه اطلاعات ارائه شده با تعصب نویسنده به شخص یا گروهی همراه است و یا رویداد با مبالغه شرح داده شده است.
یکی از مهمترین تواریخ سلسله ای مربوط به ایلخانان و مغول ها کتاب مشهور تاریخ جهانگشای جوینی اثر عطاملک جوینی است تألیف به سال ۶۵۸ هـ ق). در این کتاب جوینی به شرح پیشینه مغولها از دوران پیش از به قدرت رسیدن چنگیزخان و رویارویی آنها با حکومت خوارزمشاهیان و سپس چگونگی استقرار ایلخانان در ایران می پردازد. اما در این میان بخشی از تاریخ سلسله خوارزمشاهیان اسماعیلیان و سرزمین
ایغورستان نیز شرح داده میشود جوینی از اعضای خاندان دیوانی مشهور ایرانی در دوره های سلجوقی خوارزمشاهی و مغول و چندگاهی نایب مغول ها در بین النهرین بوده و از این رو افزون بر مشاهدات و تجربیات خود به بایگانی های دیوانی نیز دسترسی داشته است زبان نوشتاری وی تحت تأثیر کار دیوانی منشیانه و به دلیل نفوذ واژگان ترکی و مغولی در ساختار حکومت دشوار مینماید اثر وی با شرح رویدادهای لشکر کشی هلاکو به قلاع اسماعیلیه به فرمان منکوقا آن در سال ۶۵۴ هـ ق و ذکری درباره تاریخ اسماعیلیه به پایان میرسد. وی در اثر خود از گفته های مغولهای حاضر در اردوی ایلخان و کسانی که در سفرهای خود به مغولستان رفته بودند استفاده کرده است. جوینی در آغاز اثر خود به شرح سنن مغول و یاساهای چنگیزی می پردازد. این مورخ تلاش کرده تا نوعی ترتیب سالنامه ای را رعایت کند اما به هر حال نوع تألیف این اثر را نمیتوان مانند سالنامه های منظم به شمار آورد. از جوینی اثر دیگری تحت عنوان تسلیه الاخوان برجای مانده که نوشته ای مختصر و پاسخی به اتهام هایی بود که از سوی رقبای دیوانی علیه وی مطرح شده بود.
رساله ای نیز از خواجه نصیرالدین توسی (۵۹۷) تا ۶۷۲ هـ ق) برجای مانده که می توان آن را ذیلی بر جهانگشای جوینی به شمار آورد. این به رساله جریان فتح بغداد توسط هلاکو در سال ۶۵۶ هـ ق می پردازد.
ادامه اثر جوینی را یکی دیگر از دیوانسالاران این دوره با نام فضل الله بن عبدالله شیرازی در اثر خود با عنوان تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار (تقسیم سرزمین ها و گذر ایام مشهور به تاریخ وصاف تألیف نهایی (۷۲۸ هـ ق) پی می گیرد. محور کتاب تاریخ وصاف شرح رویدادهای مهم دوره ایلخانان است. وی در این میان حکومت های محلی مانند فارس کرمان شبانکاره و جزایر خلیج فارس را معرفی میکند. مؤلف در تشکیلات دیوانی وزیر مشهور خواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی و خواجه رشیدالدین فضل الله وزیر دوره ایلخانی و در ایام حکومت اولجایتو مقام و منزلتی
داشته و از این رو اطلاعات دقیقی از تحولات سیاسی و جریانهای دیوان و دربار به دست میدهد. وصاف در آغاز جلد دوم اثر خود بر این نکته تأکید می کند که برای وی شرح رویدادها و تاریخ نگاری در درجه دوم اهمیت قرار داشته و برای وی کلام آرایی و صنایع ادبی اهمیت بیشتر داشته و چنانکه اشاره میکند تلاش کرده اخبار و احوال که موضوع علم تاریخ است در مضامین آن بالعرض مد نظر قرار گیرد. از این رو اثر وی به ظاهری بسیار دشوار نگاشته شده است با این همه این اثر آگاهی های به دست می دهد که در متون مهمی چون جهانگشا و جامع التواریخ دیده نمی شود. تاریخ وصاف تاریخ حکومت ایلخانان را از ۶۵۵ هـ ق یعنی پیش از تصرف بغداد توسط هلاکو تا ۷۲۸ هـ ق یعنی اواسط دوره ایلخانی ابوسعید وقایع پردازی و کلام آرایی میکند.
همچنین باید از اثری منسوب به قطب الدین محمود بن مسعود شیرازی (۷۱۰-۶۳۴ هـ ق از شاگردان خواجه نصیرالدین توسی یاد کرد. این اثر با عنوان اخبار مغولها در انبانه قطب شهرت یافته و شرح مختصری از رویدادهای حدود سالهای ۶۵۰ تا ۶۸۳ هـ ق را در بر میگیرد که به صورتی سال شمار تدوین شده است و به جز بخش مختصر نخستین که در مورد چنگیز خان است ترتیب سال به سال آن رعایت شده است.
ظفر نامه شرف الدین علی یزدی متوفی ۸۵۸ هـ (ق) گرچه یکی از متون متأخر و مربوطه به دوره تیموری است تألیف ۸۳۱ هـ ق)، اما به لحاظ احاطه مؤلف و توجه ویژه به دودمان چنگیزی منبع قابل توجهی به شمار میرود. مؤلف در جلد نخست به
اجداد چنگیزخان و سپس رویدادهای دوره چنگیز خان خانهای مغول و ایلخانان ایران می پردازد. این اثر به لحاظ دقت و اشاره به برخی موضوعات که در منابع متقدم دیده نمی شود، اهمیت چشمگیری دارد. ۱
الأوامر العلائیه فی الأمور العلانیه به زبان فارسی اثر امیر ناصرالدین حسین (یحیى) بن محمد بن على الجعفرى الرغذی مشهور به ابن بی بی المنجمه از تاریخ های مربوط به سلجوقیان روم است که برای بررسی تاریخ مغولها حائز توجه است. مادر مؤلف یعنی بی بی منجمه ظاهراً مدتی از منجمان دربار سلطان جلال الدین خوارزمشاه بود. پس از برچیده شدن دستگاه قدرت وی به خدمت علاء الدین کیقباد (فرمانروایی از ۶۱۷ تا ۶۳۴ هـ ق فرمانروای سلاجقه روم درآمد یحیی فرزندش در دیوان انشای علاء الدین به مقام امارت دیوان انشاء منصوب شد و در حدود سال های ۶۸۱ تا ۶۸۴ هـ ق کتاب خود را نوشت. کتاب الاوامر العلائیه نیز توسط شخصی ناشناس خلاصه شده است. محمد جواد مشکور این خلاصه را که مختصر سلجوقنامه ابن بی بی نام دارد، به همراه گزارشی از سلاجقه روم به چاپ رساند.
تاریخ آل سلجوق در آناطولی از مؤلفی ناشناخته (زنده در سال ۷۶۵ هـ ق) به بررسی درباره رویدادهای مهم سلسله سلجوقیان از بدو تأسیس آن می پردازد و سپس موضوع کتاب را با تأکید بر شرح حوادث در قلمرو سلجوقیان روم (از ۴۷۰ تا ۷۰۷ هـ ق) ادامه می دهد. این اثر نسبتاً مختصر شرح وقایع را پس از زوال سلاجقه ادامه داده و آخرین مطلب را با اشاره به حوادث سال ۷۶۵ هـ ق به پایان می رساند. بنابراین بخشی از اهمیت این اثر را میتوان به موضوع سلطه مغول در آسیای صغیر و تحولات مربوط به آن به شمار آورد.
۳-۱-۱ سرگذشت نامه ها
سیره جلال الدین مینگبرنی ، فرمانروایی از ۶۱۷ تا ۶۲۸ هـ ق) سرگذشت بزرگترین فرزند سلطان محمد خوارزمشاه به قلم یکی از منشیان وی شهاب الدین محمد خرندزی زیدری نوی است. محتوای اثر به شرح درگیری های سلطان جلال الدین با مغول ها و اقدامات وی میپردازد مؤلف رئیس دیوان انشای سلطان جلال الدین خوارزمشاه بوده است. متن کتاب با ذکر مغولها و چگونگی حمله آنان آغاز میشود و با شرح کشته شدن جلال الدین در سال ۶۲۸ هـ ق به پایان می رسد. اصل کتاب نسوی به زبان عربی نوشته شده و در قرن هفتم هجری شخص ناشناسی آن را به فارسی ترجمه و تحریر کرده است.
تاریخ اولجایتو نوشته ابوالقاسم قاشانی (کاشانی) یکی از مهمترین منابع این دسته به شمار می رود مولف با محور قرار دادن زندگی سلطان محمد خدابنده فرمانروایی ۷۰۳ تا ۷۱۶ هـ ق به شرح رویدادهای این دوره می پردازد. وی با ذکر مقدمه ای درباره زنان و فرزندان سلطان رویدادها را به صورت سال شمار از سال ۷۰۴ تا ۷۱۷ هـ ق مورد بررسی قرار میدهد بخش مربوط به سال ۷۱۷ هـ ق بسیار کوتاه و به ذکر وفات جنکشی پسر بیسور بزرگ در دیار ترکستان میپردازد. در بخش پایانی کتاب مؤلف حکایتهایی را درباره زندگی ایلخان مغول ذکر کرده که خاتمه اثر به شمار می رود. سبک نگارش مؤلف در مقایسه با آثار این دوره بسیار ساده و روان است.
قاشانی مدعی است که در تألیف جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضل الله نقش بسیاری داشته اما زحمات وی به نام و به سود خواجه رشیدالدین تمام شده است.
۴-۱-۱ تواریخ محلی
تاریخنامه هرات نوشته سیف بن محمد هروی ۶۸۱ تا ۷۲۱ هـ ق) یکی از مهمترین منابع دوره مغول و حکومت ایلخانی در حدود هرات به شمار می رود. مؤلف پس از شرح بنیان نهادن شهر هرات و احادیث حضرت محمد (ص) درباره شهر هرات به شرح حوادث آن تا سال ۷۲۱ هـ ق پیش میرود. این اثر یکی از کم یاب ترین منابع تاریخ خاندان گرت و روابط آنها با حکومت ایلخانی به شمار می رود.
تاریخ رویان سال نگارش (۷۶۴ هـ ق) تألیف مولانا اولیاء الله آملی است که به شرح تاریخ رویان از کهن ترین ایام تا سال ۷۶۴ هـ ق میپردازد. مؤلف اثر خود را به فخرالدوله شاه غازی بن زیار تقدیم کرده است. این اثر در خصوص تاریخ سیاسی و منطقه ای در نواحی جنوبی دریای مازندران اطلاعات ارزشمندی به دست می دهد.
کتاب تاریخ سیستان از مؤلفی ناشناخته گرچه به قرن پنجم ۴۴۵) هـ ق) باز می گردد اما ذیل نویس سیستانی در دوره مغول شرح احوال سیستان در روزگار خود را به آن افزوده است. در نسخه مورد استفاده ملک الشعرا بهار حوادث سال ۶۱۶ ه ق و هزیمت سلطان محمد خوارزمشاه را با اشاره به فداکاریهای لشکر سیستان آغاز میشود و تا تحولات منطقه سیستان تا سال ۷۲۵ هـ ق ادامه پیدا میکند. با وجود اندک بودن حجم این گزارش برخی اطلاعات پر اهمیت و منحصر به فرد را دربر دارد.
سمط العلى اللحضره العلیا اثر ناصرالدین منشی کرمانی اثر بسیار مهم دیگر در تواریخ سلسله های محلی به شمار میرود منشی کرمانی اثر خود را در مورد تاریخ
حکومت قراختاییان کرمان فرمانروایی از ۶۱۹ تا ۷۰۳ هـ (ق) نوشته است. کرمانی از مقربان دستگاه اولجایتو بوده و این اثر را در اواخر سال ۷۱۵ هـ ق به نام اولجایتو آغاز کرده و در اوایل ۷۱۶ هـ ق آن را به پایان برده است. این کتاب پس از وصف و تمجید شهر کرمان به شرح احوال براق حاجب حکمران کرمان می پردازد و آن را تا دوره قطب الدین شاه جهان ادامه می دهد.
۱-۱- ۵ متون دیوانی
در این دسته از متون مجموعه ای از نامه های اداری و حتی غیر اداری منشیان و دبیران دستگاه دیوانی است که معمولاً با هدف آموزش منشیان تازه کار و نیز برخی آموزه های نظری درباره آداب و عادات کتابت گرد آمده است. از آنجایی که هدف این دسته از متون تعلیم و سرمشق بوده تاریخ ها و اسامی اشخاص و محلها حذف شده و شکل کاربردی تری پیدا کرده است. از این رو گاهی بهره برداری از آنها به عنوان سند دشوار می نماید. با این حال محتوای آنها ساختار دیوانسالاری را روشن کرده و درباره اوضاع اجتماعی و اقتصادی نیز اطلاعات مفیدی به دست میدهند.
مهم ترین اثر دیوانی این دوره به قلم محمد بن هندو شاه نخجوانی مشهور به شمس منشی فراهم شده است. دستور الکاتب فی تعیین المراتب از مجموعه مکاتبات اواخر دوره ابوسعید و بخشی از حکومت شیخ اویس جلایری فراهم آمده است. این اثر در دو بخش تنظیم شده که بخش اول آن به القاب و عناوین و نمونه و سرمشقی برای موضوعات رایج نامه نگاریهای سلطانی درباری دیوانی و اخوانی است و بخش دوم نیز مجموعه ای از فرمان های سلطان با موضوعاتی گوناگونی چون نصب و عزل مقامات لشکری دیوانی و مذهبی فتح نامه ها بخشش ها و غیره گرد آمده است. از این مؤلف، آثار دیگر در دست است که در بخشهای دیگر مورد بررسی قرار می گیرد.
مکاتبات رشیدی با سوانح الافکار رشیدی در بر گیرنده نامه های خواجه رشید الدین فضل الله است که در دوره وزارت خود به بزرگان کشوری و لشکری علمای بزرگ و فرزندان خود در مقام حاکمان ولایات نوشته است متن نامه ها را قاضی ابرقوهی
یکی از منشیان مشهور وی فراهم کرده و در مجموع ۵۳ نامه را شامل میشود.
کتاب تحفه جلالیه اثر محمد بن علی ناموس خواری از کاتبان عهد ایلخانی نیز یکی از منابع مهم به شمار میرود مؤلف این اثر را در اوایل سده هشتم تألیف نموده و در دو بخش مطالب خود را مطرح ساخته است. بخش نخست به عادات دبیری و سنتهای معمول در میان طبقه منشیان و بخش دوم به آموزش نامه نگاری با ارائه برخی نمونه ها و مثالها اختصاص دارد. گویا این اثر یکی از منابع مهم دستور الکاتب فی تعیین المراتب نخجوانی بوده است. ۲
رساله فلکیه (تألیف حدود (۸۶۵ اثر عبدالله مازندرانی نیز یکی از منابع مهم دوره ایلخانی به شمار میرود محتوای این اثر به سیاق یا یکی از فنون دیوانسالاری ایرانی مربوط است که مستوفیان با بکارگیری این روش به محاسبه و ثبت حساب های مالیاتی می پرداختند از تاریخ های موجود در این اثر چنین بر می آید که مطالب آن به اواخر دوره ایلخانی و شهرهای زیر نفوذ آنان مانند تبریز اصفهان بغداد و غیره مربوط است. صورت گونه های درآمد و آموزش آن هدف تألیف این اثر بوده و از این رو اطلاعات خوبی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه شهری به دست میدهد.
همچنین در این زمینه باید به یکی از رساله های مالی منسوب به خواجه نصیرالدین توسی اشاره نمود. این اثر نسبتاً مختصر نوشته ای آموزشی و نصیحت گونه است که احتمال میرود خواجه نصیر الدین یا یکی از شاگردان و یا دیوانسالاران ایرانی به تألیف آن اقدام کرده باشند. این نوشته به سبک عبارت پردازی کتابهای نصیحه الملوک نوشته شده و مطالب را به مخاطب خود (ایلخان گوشزد میکند. شرح درآمدهای ایلخان مالیات های مختلفی که از گروه های مختلف گرفته میشد و اشاره به برخی رسمها ظالمانه و نیز رویکرد حکومت ایلخانی به اقتصاد کشاورزی و تجاری از نکته های قابل توجه این اثر است. مؤلف به شرح برخی اصطلاحات دیوانی فارسی و عربی و برخی واژگان ترکی و مغولی می پردازد.
کتاب تقى الدین احمد بن على مقریزی (متوفی ۸۴۵ هـ ق) با عنوان المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار نیز گرچه به حوزه تمدن اسلامی در مصر مربوط می شود اما مطالب مهم و مفصلی در مورد تشکیلات دیوانی ارائه میدهد و اشاره های قابل توجهی به مفاد یاسای مغول دارد. این اثر به زبان عربی نوشته شده است.
۶-۱-۱- متون ،اخلاقی پندنامه ها و سیره صوفیه
هدف این دسته از متون تعلیم اصول تصوف و هدایت مریدان از طبقات مختلف حتی امیران و سلاطین بوده است و در برخی گونه ها به شرح احولات و سیره بزرگان متصوفه میپردازد. محتوای این دسته از متون به لحاظ تحولات اجتماعی تحول واژگان و سبک نگارش وضعیت اقتصادی و تولیدات مناطق و سرانجام توسعه فرق صوفیه در
جامعه اهمیت فراوانی دارد.
مرصاد العباد یکی از آثار نجم الدین ابوبکر عبدالله بن محمد رازی مشهور به دایه (۵۷۳-۶۴۵) است که اثر خود را در بحبوحه حمله مغول تألیف کرده است. وی روایتی از این اثر را در سال ۶۱۸ هـ ق پس از فاجعه کشتار مردم همدان به دست مغولها در شهر قیصریه تألیف و روایت دیگری را نیز در سال ۶۲۰ هـ ق به تشویق علاء الدین کیقباد حاکم سلجوقی آسیای صغیر تدوین نموده است. اثر دیگر او مرموزات اسدی نام دارد. وی به ارائه مطالبی درباره آفرینش معاش خلق معاد و سلوک طوایف مختلف می پردازد. مؤلف در بخش اخیر مرصاد العباد به قشربندی جامعه پرداخته و اطلاعات مفیدی درباره اوضاع اجتماعی ایران در آستانه حمله مغول در دسترس قرار میدهد.
اثر دیگر مقالات شمس تبریزی منسوب به شمس الدین محمد تبریزی (۵۸۲ ۶۴۵ هـ ق) است که گویا به قلم وی نبوده است اما با این حال آنچه میان وی و مولانا جلال الدین بلخی در شهر قونیه روی داده را منعکس می کند. شمس در سال
۶۴۲ هـ ق به این شهر آمده و پس از چندی رفت و آمد در ۶۴۵ هـ ق بطور کلی ناپدید گردید. از این رو مطالب این اثر باید در حدود سالهای ۶۴۲ تا ۶۴۵ هـ ق باشد.
احتمال میرود که این گفته ها را حسام الدین یا سلطان ولد به اشاره مولانا به قلم آورده باشد. این اثر در ظاهر کتابی تعلیمی در زمینه عرفان به شمار می رود اما در جای جای آن می توان ملاحظات اجتماعی در سده هفتم هجری یا از حکایت های مربوط به گذشته بدست آورد.
اخلاق ناصری اثر خواجه نصیر الدین توسی (۵۹۷) تا ۶۷۲ هـ ق) نیز یکی از متون بسیار پر اهمیت در زمینه اخلاق و هدایت معنوی جامعه است. این اثر چنانکه از مقدمه مؤلف بر می آید در هنگامی که وی در قهستان به صورتی محترمانه اسیر بود تألیف شده و هدف آن طرح تازه ای از کتاب الطهاره اثر ابن مسکویه بوده است. وی این اثر را در سه بخش عمده تهذیب اخلاق، تدبیر منازل و در سیاست مدن ترتیب داده است.
جوامع الحکایات و لوامع الروایات اثر سدید الدین محمد عوفی یکی از مجموعه های ادبی است که در آستانه حمله مغول به ایران نوشته شده است. عوفی پس از حمله مغول همچون بسیاری از اهل قلم ترک وطن نموده و پس از عبور از سند به دستگاه ناصرالدین قباچه وارد شد. او اثر خود را در دستگاه ناصرالدین قباجه آغاز و سرانجام در دهلی به پایان رسانده است. این اثر در چهار بخش معرفت آفریدگار، اخلاق حمیده اخلاق مذمومه و در اقوال عباد و عجایب بحار و بلاد و طبایع حیوانات گرد آمده است محتوای این اثر اطلاعات ارزشمندی درباره اوضاع اجتماعی مناطق خراسان و ماوراء النهر در آستانه حمله مغول به دست میدهد. چنانکه بار تولد اشاره می کند. اطلاعات وی درباره قراخانیان جالب توجه است و او را نخستین مؤلف مسلمانی میداند که از قبایل ایغور سخن گفته است.
در میان این مجموعه متون آثار شیخ مصلح بن عبدالله شیرازی مشهور به سعدی مرگ در حدود ۶۹۱ هـ ق) بسیار قابل توجه است اثر ارزشمند او با عنوان گلستان تألیف در ۶۵۶ هـ ق از اهمیت بسیاری در زمینه شناخت وضعیت اجتماعی و اقتصادی گروه های گوناگون در جامعه و فضای ایران مقارن حمله مغول برخوردار است. این کتاب در قالب نثر و نظم حکایاتهایی از منابع گوناگون و از دیده و شنیده های خود به صورت دستور نامه ای اخلاقی تدوین شده است. این اثر در قلمرو خاندان سلغریان و به نام ابوبکر بن سعد بن زنگی فرمانروایی از ۶۲۳-۶۵۸ هـ ق) نوشته شده و فضای این دوره را بازنمایی میکند.
مجموعه رساله های عبید زاکانی قزوینی زنده تا ۷۷۱ یا ۷۷۲ هـ ق) نیز یکی از منابع مهم درباره وضعیت اجتماعی جامعه ایران پس از استقرار قبایل مغول به شمار می رود. وی واقعیات تلخ اجتماع روزگار خود را با زبان طنز بیان می کند. رساله های عشاق نامه ریش نامه رساله دلگشا صد پند موش و گربه از آثار وی به شمار می رود. اما کتاب اخلاق الاشراف تالیف (۷۴۰ هـ ق وی با سفرهای بسیاری که داشته می تواند اطلاعاتی از تحول سبک زندگی اجتماعی و باورهای قشرهای مختلف جامعه را منعکس کند.
مناقب العارفین نوشته احمد بن اخی ناطور افلاکی (۷۵۴-۶۴۹) است که آن را در سال ۷۱۷ آغاز و در ۷۵۲ هـ ق به پایان رسانده است. کتاب مشتمل بر ده فصل است که هر فصلی درباره زندگی و احوال بزرگان نزدیک به مولانا جلال الدین بلخی از جمله پدر فرزند و مریدان وی اختصاص دارد و میتوان آن را نوعی تذکره سلسله مولویه» نام نهاد. فصل اول با زندگی بهاء ولد پدر مولانا آغاز میشود و با شرح حیات اخلاف طریقت مولانا به پایان میرسد این اثر آگاهیهای سودمندی از وضعیت اجتماعی ایران و به ویژه آسیای صغیر در دوره حمله مغول و پس از وی به دست میدهد.
گویا رساله سپهسالار نوشته فریدون بن احمد سپهسالار (متوفی حدود ۷۱۲ هـ ق) قدیمی ترین متن درباره زندگی مولانا و طریقت وی است و به طوری که برخی از پژوهشگران برآنند که منبع مناقب العارفین اثر افلاکی به شمار می رود. ۱
این اثر در مقایسه با مناقب العارفین بسیار مختصر و به لحاظ ساختار شباهت های بسیاری به هم دارند.
صفوه الصفا یا اسس المواهب السنیه فی مناقب الصفویه نوشته ابن بزاز اردبیلی به شرح احوال و گفته های شیخ صفی الدین اردبیلی زندگی از ۷۳۵ تا ۶۵۰ هـ ق) و شیخ مراد وی یعنی شیخ زاهد گیلانی مریدان و فرزندان وی اختصاص دارد. مؤلف خود از مریدان طریقت بوده و به صورتی نمایان به جانبداری از شخصیت های مورد بحث خود سخن می گوید. گویا این اثر به تدریج جمع آوری و نگارش شده تا اینکه در اواخر سال ۷۵۹ هـ ق به پایان رسیده است درباره وضعیت قشرهای مختلف جامعه مانند بازاریان و زنان در این اثر اطلاعات خوبی به دست میآید محتوای این اثر نحوه تعامل عناصر صحراگرد تازه وارد در جامعه ایران و رفتارهای آنها را به خوبی نشان میدهد. این اثر یکی از مهمترین منابع تاریخ طریقت صفوی در سالهای نخست و شجره این خاندان به شمار می رود.
مفتاح الهدایه و مصباح العنایه سیرتنامه شیخ امین الدین محمد بلیانی (متوفی ۷۴۵ هـ ق) به قلم محمود بن عثمان در سال ۷۴۸ هـ ق نوشته شده است. در روایات این اثر که بر زندگی و احوال و کرامات بلیانی متمرکز شده، اطلاعاتی از وضعیت اجتماعی و اقتصادی در فارس و به ویژه کازرون در اواخر دوره حاکمیت ایلخانان در ایران را در اختیار ما قرار میدهد.
۷-۱-۱ دانشنامه ها
در اینجا منظور از دانشنامه ها متونی است که در ارتباط با یک یا چند شعبه از دانش با فنون و یا مجموعه ای از دانشها و فنون تنظیم شده است. این آثار در خصوص علوم متداول عصر نوشته شده و از دو جهت میتوان مورد استفاده قرار گیرند. نخست از باب محتوای مطالب ارائه شده و نیز از جهت مقدمه ای که مؤلفین بر آثار خود نوشته و ضمن معرفی صاحب مقامی که اثر به او تقدیم شده اطلاعاتی نیز هر چند مختصر ارائه می دهند. ساختار این دسته از آثار به شکل مدخلهایی از موضوعات مورد بحث در آن دانش را تشکیل میدهد این دانشنامه ها بخشی اندک از گنجینه بزرگ تمدن اسلامی و ایرانی محسوب میشود و نشانگر پیشینه ارزشمند و دستاوردهای سترگی است که تمدن اسلامی ایرانی به جهان عرضه داشته است.
اثر خواجه رشید الدین فضل الله با نام آثار و أحیاء یکی از مشهورترین متون این دوره در این زمینه به شمار میرود این اثر مطالب قابل توجهی درباره وضعیت کشاورزی در دسترس قرار میدهد معرفی روشهای کاشت و برداشت محصولات کشاورزی درختکاری و پرورش گیاهان دارویی و گونه های گلها از موضوعات مهم این اثر است که به زبانی ساده و عاری از پیرایه به نگارش درآمده است.
تنسوخ نامه ایلخانی اثر خواجه نصیرالدین توسی زنده در سال های ۵۹۷ تا ۶۷۲ هـ ق) منبع بسیار مهمی درباره شناخت انواع سنگهای قیمتی و معدنی و بحث درباره ارزش و فواید آنها است. در این اثر افزون بر معرفی گونه های سنگها و جواهر فراوانی هر یک از این سنگها در مناطق مختلف نیز سخن به میان آمده است و به این جهت اطلاعات گرانسنگی درباره وضعیت طبیعی و اقتصادی هر منطقه به دست می دهد. درباره زمان تألیف این اثر اطلاعات دقیقی در دست نیست با این حال، این قدر روشن است که خواجه نصیر آن را به هلاکوخان فرمانروایی ۶۵۴-۶۶۳ هـ ق)
تقدیم نموده است.
خواجه نصیرالدین توسی کتابی نیز با عنوان زیج ایلخانی دارد. این کتاب گزارشی
از فعالیت های علمی رصد خانه مراغه و شمه ای از حمایتهای مغول ها در این زمینه است. در این اثر خواجه نصیر به ارائه جدولی تطبیقی برای سال ها و ماه های تقویم هجری قمری با تقویم مغولی پرداخته که حدود سالهای ۵۹۹ – ۶۹۹ هـ ق (سال جلوس چنگیزخان به تخت (خانی را در بر می گیرد خواجه نصیر بخش کوتاهی از مقدمه این اثر را نیز به شرح مختصر تاریخ سیاسی مغول از چنگیزخان تا هلاکوخان اختصاص داده است که در مورد حوادث دوره هلاکوخان و بویژه فتح بغداد اهمیت دارد.
زکریا بن محمد قزوینی متولید سال ۶۰۰ هـ ق کتابی تحت عنوان عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات دارد که آن را به عطاملک جوینی پیشکش کرده است. وی در این کتاب به بررسی و معرفی پدیده های جهان علوی و سفلی و شگفتی های طبیعت می پردازد.
کتاب اشجار و اثمار اثر مسعود علی شاه درغانی بخاری ستاره شناس و منجم قرن هفتم زنده از سال (۶۳۵ هـ ق) نیز کتاب بسیار مهمی در این زمینه به شمار می رود. این اثر اطلاعات بسیار مختصری در مقدمه اثر خود در مورد شورش محمود تارابی در بخارا به دست میدهد که به لحاظ تاریخی ارزشمند است.
۳ از منابع مهم در این باره میتوان به صحاح العجم نوشته هندو شاه بن سنجر نخجوانی (متوفی ۷۳۰ هـ (ق) اشاره کرد. این فرهنگ تطبیقی سه زبان فارسی، عربی و ترکی است فرزند وی محمد نیز در ادامه این کار فرهنگ فارسی به فارسی را با عنوان صحاح الفرس تدوین کرد. وی در این اثر واژه های کهن فارسی را به زبان فارسی رایج روزگار خود بازگردانی نموده است. گویا این اثر را محمد پس از دستور الکاتب فی تعیین المراتب تألیف (۷۶۷هـ (ق) تألیف کرده باشد. این اثر پس از لغت فرس اسدی توسی یکی از منابع مهم زبان فارسی به شمار می رود.
رشته دیگری از فنون رایج در این دوره که در بخشهای مختلف جامعه مورد استفاده قرار میگرفت علم حساب بود که در این باره کتابی با عنوان شمس الحساب فخری از شمس الدین عمر خنجی فارسی در دست است. این اثر در کنار آموزش روشهای حساب به مسائل و مشکلات محاسبات عددی در بازار و دیوان و بخشهای دیگر جامعه می پردازد و از اینرو به لحاظ اجتماعی اداری میتواند اطلاعات ارزنده ای در دسترس قرار دهد.
نفایس الفنون فی العرایس العیون (نوشته ۷۳۶ تا پس از ۷۴۲هـ ق) اثر محمد بن محمود آملی از علمای شیعه و از مدرسین سلطانیه در عهد اولجایتو (۷۰۳ تا ۷۱۶) مجموعه گسترده ای از دانشهای گوناگون از جمله نجوم پزشکی ترسل و غیره را دربر می گیرد. آملی مطالب کتاب خود را در هر مورد از متون شاخص پیش از خود گردآوری کرده است به عنوان نمونه برای تقسیم بندی جامعه و مشاغل کتاب اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین توسی را پیش روی خود داشته است. بخشی از این اثر نیز به دانش تاریخ پرداخته و با اقتباس از متون تاریخنگاری مشهور، حوادث را تا روزگار مغول گردآوری کرده است. ۳
از مجموعه های فرهنگ عمومی میتوان به اثر بسیار ارزشمند و مفصل با عنوان صبح الاعشى فی الصناعه الانشاء تألیف (۸۱۴ هـ ق) اثر احمد بن علی (۸۲۱-۷۵۶) اشاره کرد. این اثر گرچه سالها پس از سقوط حکومت ایلخانی در ایران نوشته شده اما در بخش های مختلف اطلاعات خوبی در خصوص ممالک ایران و سنتها و نظام های اداری مالی به دست میدهد و اهمیتی برای موضوع بررسی حاضر دارد. در بخش
جغرافیایی آن که در ایران به چاپ رسیده شهرها و ممالک ایرانی عهد ایلخانی به صورتی مجزا مورد بحث گرفته و شرایط جغرافیایی اقتصادی و درآمدهای آن به خوبی منعکس شده است.
یکی از مشهورترین متونی که در این دوره در حوزه فقه برجای مانده معالم القربه فی الاحکام الحسبه نوشته محمد احمد قرشی مشهور به ابن اخوه (۶۴۸) تا ۷۲۹ هـ ق) است که یکی از محدثان قرن هفتم هجری به شمار میرود. این اثر به جرایم و آنچه به عنوان خلاف شرع و فقه توسط بازاریان گروه های مذهبی و به طور کلی شهروندان روی میدهد میپردازد در واقع این اثر راهنمایی برای محتسبان و ناظران اخلاق عمومی جامعه نوشته شده و در همه جا مؤلف سبک نوشتار امری و دستوری خود را حفظ کرده است. با اینکه وی در غرب ممالک اسلامی و در مصر اثر خود را نوشته اما کتاب وی درباره نظم حاکم بر سازمانها و نهادهای اجتماعی جهان اسلام در آستانه حمله مغول قابل توجه است.
۸-۱-۱ سفرنامه ها
سفرنامه مارکوپولو یکی از مشهورترین خاطرات سفر در این دوره به شمار میرود. وی از اهالی و نیز ایتالیا بود و از حدود سالهای ۱۲۷۱ تا ۱۲۹۵م ۶۷۰ تا ۶۹۵ هـ ق به مسافرت در شرق پرداخت وی سالها در درباره قوبیلای قاآن اقامت گزید و از خود شرح مفصل و جزئیات بسیاری برجای گذاشت. مسیر سفر وی از شهرهای مهمی چون بغداد، سواحل خلیج فارس کرمان و نواحی جنوب خراسان گذشته و برخی مشاهدات خود در این شهرها خصوصاً وضعیت اقتصادی و تجاری آنها را شرح داده است.
همچنین از حاصل جریان فعالیت مناسبات دولتهای مسیحی و گسیل کردن نمایندگان پاپ در امپراتوری مغول گزارشهایی برجا مانده که گوشه های از تاریخ و
مناسبات مغولها با حکومتهای مسیحی اروپا را روشن میسازد. از مشهورترین این گزارش ها می توان به شرح سفارت ژان پلان کارپن کشیش کاتولیک فرانسیسکن – ۵ در حدود سالهای ۱۲۴۵ تا ۱۲۵۲ میلادی (۶۴۳ تا ۶۵۰ هـ ق به شرق و قلمرو مغوله سفر کرده است اشاره نمود گزارشی که وی از سفر خود به مغولستان به پاپ تقدیم کرده به تاریخ مغول مشهور است و به عنوان نخستین سفیر واتیکان در دربار مغول اطلاعات آن همواره با سفرنامه مارکوپولو و روبروکی مقایسه میشود. در این اثر شرح سفر به صورت معمول روز بروز و شهر به شهر نیامده و نویسنده به صورت موضوعی به ارائه اطلاعات خود می پردازد.
سفرنامه ابن بطوطه با عنوان تحفه النظار فی غرائب الامصار و الاسفار آگاهی فراوانی درباره وضعیت و سازمان شهرهای ایران در اواخر دوره ایلخانی به دست میدهد. ابو عبدالله محمد مشهور به ابن بطوطه وفات (۷۷۹ هـ (ق) در سال ۷۲۵ هـ ق به قصد سیاحت از شهر طنجه به سوی ایران و سپس به ماوراء النهر رهسپار شد و در این مسافرت طولانی دیده ها و شنیده های خود را در مورد مناطق مختلف در سال ۷۵۶ هـ ق نگارش کرده است گزارشهای وی از حمله و سلطه مغول ها گرچه با فاصله زمانی روایت شده و مؤلف از مخالفان و دشمنان حکومت ایلخانی به شمار می آمده اما در مواردی حاوی مطالبی بی نظیر است که ابن بطوطه از زبان ساکنان مناطق مختلف شنیده است. ۲
از سفرنامه شرقی در روزگار مغول آثار بسیاری نوشته شده اما حجم کمی از آنان در دست است. یکی از آثار متاخر شرح سفر وزیر چنگیز خان یه – لو چو تسای» است که در لشکرکشی به ایران همراه چنگیز بوده است بخشی کمی از این اثر در دست است.
گزارش دیگر مربوط به سفر چان چون راهب نانویی با نام سی یوکی است که سه سال به طول انجامید (۱۲۲۱) تا ۱۲۲۴م ۶۱۸ تا ۶۲۱ هـ ق) این سفر برای ملاقات با چنگیزخان بود که در این هنگام در حال تصرف ممالک خوارزمشاهی بود. این گزارش به قلم یکی از مریدان وی نوشته شده و اطلاعات تاریخی جغرافیایی و قوم شناختی در اختیار می گذارد.
همچنین گزارش سفر یکی از چینیان به نام چانگ ته سفیر منگکه خان بزرگ به سوی هلاکو بسیار قابل توجه است. این گزارش با نام سی شی کی شرح روزنامه سفر چانگ ته را در سال ۶۵۷ هـ ق بازگو میکند. این متن میتواند جهت ایضاح برخی از جنبه های تاریخی جغرافیایی و فرهنگی ایران و ممالک اسلامی در روزگار سقوط بغداد و برچیده شدن خلافت عباسی توسط هلاکو مورد استفاده قرار گیرد. اهمیت نوشته های چینی ها چنانکه بارتولد تأکید میکند در بی غرضانه بودن گزارشهای آنان در مقایسه با دیگر مردمان آسیا است. ۳
۹-۱-۱ متون جغرافیایی
یاقوت حموی (۵۷۵) تا (۶۲۶ از مشهورترین جغرافیدانان ایران در آستانه یورش مغول اثری با عنوان معجم البلدان نوشته که گنجینه ای از اطلاعات جغرافیایی درباره مناطق جهان اسلام و ایران به شمار می آید این اثر یکی از ارزشمندترین آثار جغرافیانویسی در جهان محسوب میشود وی این اثر را با استفاده از منابع کتابخانه های مشهور دوره خود و بواسطه مسافرتهای خود گردآورده است یاقوت گرچه در مناطق غربی می زیست ولی اطلاعات وی درباره هجوم مغول و استیلای آنها بر خراسان و ما وراء النهر قابل توجه است.
زکریا بن محمد قزوینی که پیش از این از او یاد شد دو کتاب در جغرافیا با عنوان های عجائب البلدان و آثار البلاد و اخبار العباد دارد. توصیف زمین و اقلیم های
آن و وضعیت شهرها از مطالب ارزشمند این آثار است.
از حمدالله مستوفی اثری در جغرافیا به جای مانده که به نزهه القلوب تألیف در (۷۴۰) مشهور است. از ویژگیهای این اثر میتوان به تأثیر دانش دیوانی نویسنده بر محتوای آن اشاره نمود. مستوفی در توصیف بیشتر شهرها به میزان مالیات آنها نیز سخن می گوید و از این جهت از معدود منابعی است که می توان بر پایه آن در مورد وضعیت اقتصاد کشاورزی و تجاری شهرهای ایران زمین به تحلیل پرداخت. همچنین اثر وی در میان آثار جغرافیایی جهان اسلام احتمالاً نخستین اثری است که درباره مفهوم ایران زمین پس از سقوط ساسانیان و از میان رفتن مفهوم سیاسی ایران سخن می گوید.
آن چه امروز از این اثر برجای مانده بخش مربوط به مقاله سوم است و در آن به شرح وضعیت ولایات شهرها و فواصل مناطق مختلف و حتی روحیات مذهب و عقاید اهالی شهرها می پردازد.
۱۰-۱-۱ وزارت نامه ها
این دسته از متون با محور قرار دادن زندگی ،وزیران به زندگی و شرح احوال هر یک می پردازد. این نوع نگارش پیشینه ای در دوره پیش از مغول دارد و آثار بسیاری در این زمینه نوشته شده است با مقایسه محتوای زندگی نامه ها که بی گمان جهت گیری های سیاسی نیز دارد بخشی از عزل و نصب ها و یا تغییر در ساختار قدرت روشن می گردد. اهمیت این دسته از متون به دست دادن اطلاعاتی درباره تحول گستره این مقام در دوره های مختلف است.
نسائم الاسحار من لطائم الاخبار تألیف در ۷۲۵ ق) نوشته ناصرالدین منشی کرمانی از نویسندگان وابسته به خواجه غیاث الدین محمد رشیدی است. وی با شرح وزرای اولین خلفای تاریخ اسلام اثر خود را آغاز میکند و با زندگی وزیر روزگار ایلخانی تاج الدین علیشاه اثر مختصر خود را به پایان میبرد. سبک مؤلف منشیانه و پر از اصطلاحات پیچیده و تشبیهات فراوان است. ۲
اثر مشهور خواند میر مشهور به دستور الوزراء اگر چه سال ها پس از حکومت ایلخانان نوشته شده اما به دلیل رویکرد مؤلف و احاطه وی بر منابع دیوانی و تاریخی بسیار معتبر است. وی در این اثر به شرح احوال وزرای صدر اسلام تا انقراض تیموریان سال ۹۱۴ هـ ق پرداخته است. بخشی با عنوان ذکر وزرای سلاطین چنگیز خانی قسمت مهمی از این اثر را تشکیل میدهد.
۱۱-۱-۱ وقف نامه ها
از مشهورترین وقف نامه های برجای مانده این دوره میتوان به وقف نامه ربع رشیدی اشاره کرد. این اثر درباره موقوفه یا ابواب البر تبریز است که به همت خواجه رشیدالدین به عنوان واقف و بانی خیر برپا شده بود چنان که در آغاز این وقف نامه دیده می شود متن آن به قلم خواجه رشیدالدین نگارش شده است.
۱۲-۱-۱ منابع مغولی
در پایان باید به اثر بسیار مهم و ارزشمند تاریخ سری مغول ها یا یوان چانو پی شیه ” اشاره نمود. این اثر شرح حماسی و اسطوره ای روزگار نخستین مغول ها و چنگیزخان است و گرچه در مورد فتح ایران و روسیه اطلاعات در هم آمیخته و ضعیفی به دست می دهد اما اهمیت آن بیشتر به دلیل گزارش در مورد تشکیلات نخستین مغول ها و سنن کهن مغولی و برآمدن چنگیزخان در منطقه مغولستان است یکی از محققان اخیر این کتاب را دستورالعمل اولیه مغولها در سازماندهی حکومت تلقی میکند و با تکیه بر این اثر به برجسته ساختن نقش فرهنگ و سنن مغولی در کنار تجربه و مهارت دیوانسالاران ایرانی پرداخته است.
اصل کتاب تاریخ سری مغول ها در سال ۶۳۷ ق ٫ ۱۲۴۰م در دوره اکتای قاآن
نگاشته شده و صورت بر جای مانده امروزی آن با آوانویسی چینی بر جای مانده است. یکی از ترجمه های معتبر از این اثر به زبان انگلیسی توسط پرفسور اونن انجام گرفته که از دقت بسیار برخوردار است. ترجمه فارسی آن که سالها پیش توسط دکتر شیرین بیانی از متن ترجمه شده فرانسوی ترجمه شده در برگیرنده نیمی از این اثر است که از ترجمه فرانسوی پل پلیوت بازگردانی شده است. ۲
از متون مغولی دیگری که امروزه بر جای مانده میتوان به التان توبچی اشاره نمود. این اثر در میانه قرن هفدهم میلادی یازدهم قمری گردآوری شده و علی رغم فاصله زمانی با تولد چنگیز خان و برپایی امپراتوری مغول منبع بسیار مهمی برای مورخان به شمار می رود.
۲-۱ پژوهشهای نوین
موضوع اثر حاضر یعنی بررسی و تأثیر مغولها در ایران و ممالک اسلامی، شاخه ای از پژوهشهای تاریخی است که با عنوان مغول شناسی در میان محققان مشهور است. در حال حاضر در ایران پژوهش در مورد تاریخ مغول در سایر بخشهای امپراتوری چنگیزخان و جانشینان وی بسیار اندک است و توجه کمی را در مورد تحقیق درباره مغول ها در چین روسیه و سایر بخشهای آسیا برانگیخته است. با این حال پژوهشگران غیر ایرانی در اروپا و آسیا تحقیقات دامنه دار و گسترده ای را در مورد تأثیر حمله مغول در ایران صورت داده اند.
چنانکه محققان اخیر مشخص کرده اند نخستین پژوهشی که با پیروی از شیوه انتقادی تاریخنگاری عصر جدید آغاز شده در سال ۱۷۱۰ م ٫۱۱۲۲هـ ق در فرانسه و
با انتشار کتاب پتی دولاکروا با نام تاریخ چنگیز خان بزرگ انجام گرفته است. پس از آن میتوان به اثر جی دکینی به عنوان یکی از آثار پیشرو در بررسی علمی و تحقیقی تاریخ مغول و اقوام ترک در میان محققان اروپایی ۱۷۵۶ تا ۱۷۵۸ م ٫ ۱۱۳۵ تا ۱۱۳۸ هـ ق) اشاره کرد. جایگاه پژوهشگر فرانسوی دوسون» به دلیل اینکه که تلاش کرد با بررسی منابع جهان اسلام پژوهش دقیقی از این قوم به دست دهد بسیار قابل توجه است. اثر وی با عنوان تاریخ مغولها در سال ۱۸۲۴ میلادی ٫ ۱۲۴۰ هـ ق در پاریس به زبان فرانسوی به چاپ رسیده است.
بی تردید پژوهش در مورد تاریخ مغول و به ویژه ماوراء النهر با نام و آثار واسیلی ولادیمیرویچ بارتولد مورخ روس پیوند خورده است. (۱۸۶۹-۱۹۳۰م) کتاب ترکستان نامه یا ترکستان در عهد هجوم مغول مشهورترین اثر وی به شمار می رود. وی در این اثر گذشته از نقد و بررسی منابع اصلی به بحث در مورد نظرات محققان پیش و معاصر خود پرداخته و اشراف وی بر منابع های فارسی ،عربی ،فرانسوی، روسی و دیگر منابع مربوطه از جنبه های پر ازرش تحقیقات وی به شمار میرود با این حال دیدگاه های وی در مورد حکومت مغولها مورد انتقاد برخی پژوهشگران از جمله پطروشفسکی محقق دیگر روس قرار گرفته است. وی در آثار خود به نتایج کشتار و غارت شهرها توسط مغول ها با اغماض نگریسته و بطور کلی به جنبه های ترقی خواهانه حکومت مغول توجه بیشتر می کند.
آثار ایلیا پاولویچ پطروشفسکی نیز در زمینه تاریخ اجتماعی و اقتصادی بسیار قابل توجه است و با اینکه سالها از تألیف آن میگذرد اهمیت و اعتبار خود را از دست نداده است. کتاب کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول به لحاظ دقت و جزییات مورد بررسی بی نظیر است. بکارگیری آمار و روش نقادانه وی در
دیدگاه ها و منابع دست اول اثر وی را مورد توجه پژوهشگران قرار داده است. گرچه برخی انتقادات به آثار وی در زمینه بکارگیری دیدگاههای مارکسیستی و وارد کردن فضای فکری شوروی سابق در تحلیل تاریخ ایران وارد شده است. وی در مجموعه تاریخ ایران پژوهش دانشگاه کمبریج (جلد پنجم فصلی را با عنوان وضعیت اجتماعی اقتصادی ایران در دوره ایلخانان نوشته است.
در زمینه زبانشناسی تاریخی و برای فهم اصطلاحات دیوانی و نظامی برگرفته از زبان ترکی و مغولی که در دوره مغول و ایلخانی و حتی تا سده اخیر رواج داشت ناگزیر باید به پژوهش گرانقدر گرهارد دورفر زبان شناس شهیر آلمانی مراجعه کرد.
پژوهش چهار جلدی وی با عنوان عناصر ترکی مغولی در فارسی نو طی سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۵م در ویسبادن به چاپ رسیده است. البته در ایران و با کمک این اثر و برخی پژوهشهای دیگر اثری با عنوان فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول توسط شمیس شریک امین به چاپ رسیده است. همچنین توضیحات مصطفی موسوی در تصحیح جامع التواریخ نیز برای محققانی ایرانی در بیشتر موارد راه گشاست.
اما بی تردید از میان محققان سده اخیر کتاب تاریخ مغول در ایران اثر برتولد اشپولر به لحاظ روش و مراجعه به منابع گوناگون از زبانهای مختلف دارای مرجعیت قابل توجهی است. وی در این اثر به موضوعات مختلفی چون سیاست حکومت و فرهنگ پرداخته و اشاره وی به منابع و تحقیقات و بررسی انتقادی آنان جایگاه خاصی به اثر وی در میان پژوهشگران تاریخ دوره مغول داده است. اثر وی در سال ۱۳۵ هـ ش به فارسی ترجمه شده و مورد تجدید چاپ قرار گرفته است.
کتاب دیوید مورگان با عنوان مغول ها نیز یک بررسی عمومی به شمار می رود و در مورد جنبه های مختلف فرهنگی و تمدنی تسلط مغولها در آسیا و ایران و توسعه نظامی آنان در اروپا بحث میکند
و دوم و سرانجام باید به تتبع پژوهشگران غیر ایرانی در دایره المعارف اسلام ویرایش اول و دانشنامه ایرانیکا و نگارش مدخلهای بسیاری در حوزه فرهنگ و تمدن مغول و حکومت ایلخانی در ایران اشاره کرد. افزون بر دیوید مورگان و برتولد اشپولر شمار بسیاری چون چارلز ملویل، جودیت فیفر در زمینه تاریخنگاری و گرایشهای مغولها به اسلام از دوره تکودار به بعد ریوون امیتای در زمینه روابط مغول ها و حکومت ایلخانی با ممالیک جرج لین جنبه های تمدن و فرهنگی حکومت ایلخانان ابو علاء سودآور و یورگن پل در زمینه شناخت اسناد و فرامین روزگار مغول جودیت کلباس متخصص در زمینه ساختار اداری به ویژه در زمینه سکه شناسی و نقش روابط پولی در ساختار اقتصادی حکومت مغول، جان ماسون اسمیت سکه شناس و پژوهشگر حوزه تاریخ اجتماعی و مسائل جمعیت شناسی ایران دوره مغول، تنها بخشی از محققان عرصه مغول شناسی در حوزه های علمی خارج از ایران قرار می گیرند. ۱۳ ۱۱ ۱۲
اگر تنها به نام مغول شناسان و پژوهشگران تاریخ دوره ایلخانی اشاره شود صفحات بسیاری را باید تنها به نام آنها اختصاص داد. از این رو در اینجا تنها به برخی
۱. David O Morean
از محققان غربی اشاره شد.
از میان محققان ایرانی باید به استاد عباس اقبال آشتیانی (۱۲۷۵-۱۳۳۴ش) اشاره کرد که با نام کتاب تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری در این عرصه شهرت دارد. البته استاد اقبال آثار تحقیقی بسیار و تصحیح بسیاری از متون دوره مغول را نیز در کارنامه تحقیق خود دارد اثر وی با در نظر گرفتن اینکه نخستین گام های پژوهشگران در شناخت این دوره از تاریخ ایران به شمار میرود قابل توجه است. جایگاه علامه محمد قزوینی مصحح جهانگشای جوینی و سالها پس از وی محمد روشن مصحح جامع التواریخ نیز به جهت ارائه تصحیح انتقادی این آثار و فراهم کننده زمینه تحقیق بسیار چشمگیر است.
پژوهشهای دکتر منوچهر مرتضوی در این میان قابل توجه است. حاصل بخشی از این پژوهشها در کتاب مسائل عصر ایلخانان به چاپ رسیده است. از دیگر محققان ایرانی میتوان به پژوهشهای دکتر شیرین بیانی اشاره کرد که اثر سه جلدی وی با عنوان دین و دولت در ایران عهد مغول در حدود سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۵ ش منتشر شده است. دیدگاه خاص وی در مورد تلاش ایرانیان دیوانسالار و اهل قلم در برابر مغول ها برای احیاء عظمت پادشاهی ایران باستان و الگوی آرمانی جامعه ایرانی قابل توجه است. مقالات و پژوهشهای دکتر عبدالرسول خیراندیش و دکتر محسن جعفری مذهب گرچه با بررسیهای انتقادی بر پایه متون این دوره انجام گرفته اما به طور کلی مطالعاتی متنوع و موردی به شمار میرود برخی از آثار آنان در فهرست منابع و ماخذ ذکر شده است همچنین دکتر سید ابوالفضل رضوی در زمینه حیات شهری اصناف و سازمانهای تجاری به تحقیق پرداخته و به انتشار کتابی با عنوان شهر سیاست و اقتصاد در عهد ایلخانان پرداخته است. پژوهش دکتر علیرضا خزائلی در مورد رشد و و زوال شهرهای ایران در عهد ایلخانان گرچه رویکردی قابل توجه است اما با این
حال بخش عمده آن به صورت رساله دکتری در کتابخانه دانشگاه تبریز باقی مانده و مجال انتشار پیدا نکرده است افزون بر آن برخی پژوهشها و آثار نیز از پژوهشگران ایرانی انتشار یافته که در اینجا مجال معرفی آنها فراهم نشد.
خلاصه فصل اول
متون و منابع دسته اول بررسی یک رویداد تاریخی بدون توجه به منابع اصلی و دست اول میسر نیست. منابع این دوره را به لحاظ حدود زمانی و محتوای اثر و اهداف نگارش و نوع اطلاعات میتوان در چند مجموعه قرار داد و معرفی نمود. این مجموعه ها عبارتند از: تاریخ های عمومی تاریخ های سلسله ای سرگذشت نامه ها تاریخ های محلی متون دیوانی متون اخلاقی و پندنامه ها و سیر صوفیه سفرنامه ها متون جغرافیایی وزارت نامه ها، وقف نامه ها و منابع مغولی.
بخش دوم پژوهشهای نوین مغول پژوهشی و مطالعات در خصوص تاریخ مغول و نیز ادامه حکمرانی آنان در برخی سرزمینها از جمله ایران از موضوع های قابل توجه و مورد نظر پژوهشگران تاریخی بوده است بررسی و مطالعه تاریخ حکومت ایلخانان در ایران بدون شناخت و ارزیابی این آثار و نیز پژوهشگرانی که در این زمینه به تحقیق دست زده اند، کاری کامل نخواهد بود.
فصل دوم
مغول ها و خوارزمشاهیان
اهداف کلی
آشنایی دانشجو با
ا. وضعیت سیاسی ایران مقارن با حمله مغول
زمینه ها عوامل و چگونگی شکل گیری قدرت چنگیزخان
چرایی و چگونگی بروز درگیری مغولها و خوارزمشاهیان
.۴ چگونگی فتح شهرهای ایران توسط مغولها
تدابیر خوارزمشاهیان در رویارویی با چنگیزخان
اهداف رفتاری
دانشجو پس از مطالعه این فصل می تواند
۱ وضعیت قدرتهای سیاسی در ایران را در آستانه حمله مغول به اختصار شرح دهد.
۲ چگونگی روابط سیاسی خلیفه عباسی و خوارزمشاهیان را توضیح دهد و تأثیر این روابط را در تضعیف خوارزمشاهیان ارزیابی کند.
نقش نایمانها و قراختاییان را در حمله مغولها به سرزمین های خوارزمشاهیان ارزیابی کند.
زمینه ها و چگونگی شکل گیری قدرت چنگیزخان را به اختصار شرح دهد.
د زمینه های و عوامل ایجاد ارتباط میان چنگیزخان و خوارزمشاهیان را شرح دهد.
دلایل و چگونگی حمله مغول به مرزهای خوارزمشاهیان را شرح داده و نقش هر یک از عوامل را در این خصوص ارزیابی کند.
وقایع مربوط به حمله مغول به مرزهای خوارزمشاهیان و محاصره و فتح هر یک از شهرها را به اختصار شرح دهد.
تدابیر و اقدامات مغولها و خوارزمشاهیان در رویارویی با یکدیگر را توضیح دهد و ارزیابی کند.
مهمترین دلایل شکست خوارزمشاهیان را به اختصار توضیح داده و نقش هر یک را در فروپاشی خوارزمشاهیان ارزیابی کند.
۱۰ مسائل پیش روی مغول ها پس از مرگ چنگیزخان را شرح دهد.
۱۱. نحوه تقسیم میراث چنگیزخان در میان بازماندگان را به کوتاهی شرح دهد.
واژگان و مفاهیم اصلی
ا خوارزمشاهیان منظور خاندان انوشتکین غرچه فرمانروایان خوارزم است که از حدود ۴۸۵ تا سال ۶۲۸ هـ ق که زمان مرگ سلطان جلال الدین است ابتدا در خوارزم و سپس بر بخشهای وسیعی از ایران فرمانروایی کردند.
غوریان خاندان حکومت گر محلی – در ولایت غور واقع در منطقه ای کوهستانی میان هرات و غزنه که از سال ۵۴۳ و از دوره سیف الدین سوری در مرکز فیروزآباد قدرت داشتند در سال ۶۱۲ هـ ق توسط سلطان محمد خوارزمشاه شاخه اصلی سلسله آنها منقرض گردید.
فراختاییان حکومتی است که مقارن قدرت گیری خوارزمشاهیان در حدود نواحی شرقی ماوراء النهر برقرار بود و توانسته بود خوارزمشاهیان را خراج گزار خود سازد. این حکومت حائلی میان سرزمینهای مسلمان و مناطق غیر مسلمان آسیای میانه بود. این حکومت که در این زمان فرمانروایش گورخان نامیده میشد در سال ۶۰۷ هـ ق با همکاری کوچلک خان نایمان و سلطان محمد خوارزمشاه منقرض شد و مناطق غربی آن تا حدود اترار نصیب سلطان محمد گردید.
۱-۲ وضعیت سیاسی ایران در آستانه حمله مغول
در سالهای نخست سده هفتم هجری جهان اسلام با پراکندگی و بحران در مراکز قدرت سیاسی روبرو بود خلافت عباسی به عنوان مرجع معنوی و سیاسی دار الاسلام سالهای ناتوانی و ضعف دوره تسلط امرای ترک را با روی کار آمدن الناصر الدین الله (۵۷۵) تا ۶۲۲ هـ ق) پشت سر گذاشته و مجدداً نفوذ و اعتبار قابل توجهی را دست و پا میکرد الناصر برای نظارت بیشتر بر سرزمینهای اسلامی جاسوسانی به میان آنها میفرستاد همچنین از طریق تشکیل حلقه فتوت سران سرزمین های اسلامی از جمله شهاب الدین امیر غور الملک المعظم سلطان ایوبی اتابک سعد شیرازی الملک الظاهر سلطان ایوبی حلب سلطان عزالدین کیکاوس را به خود نزدیک ساخته بود.
بی تردید قدرت یافتن دوباره نهاد خلافت اسلامی و گسترش نفوذ «خلیفه» به نفع «سلطان وقت نبود و به قول بارتولد تیره ترین مناسبات میان خلیفه و سلطان در دوران خلافت عباسیان در روزگار فرمانروایی دراز مدت الناصر وجود داشت. به دنبال کشته شدن آخرین فرمانروای سلجوقی ،عراق خلیفه کوشید سرزمین های مرکزی ایران را به قلمرو اصلی خلافت ملحق سازد ولی با تمایلات و ادعاهای تکش خوارزمشاه فرمانروایی ۵۶۸-۵۹۶ هـ ق) روبرو گردید. پس از درگیری های فراوان تکش موفق شد سپاهیان خلیفه را در همدان و اصفهان به سختی شکست دهد سال ۵۹۲ هـ ق و آرزوهای خلیفه را در تحقق گسترش حوزه قلمرو در شرق ناکام گذارد. پس از این بود که در سال ۵۹۵ هـ ق خلیفه از روی اجبار، سلطنت عراق و خراسان و ترکستان را رسماً به تکش واگذار کرد. ”
خلیفه الناصر در اوج قدرت خود در رویارویی نظامی با امپراطوری رو به گسترش خوارزمشاهی کاری از پیش نبرد از این رو به شکلهای دیگری به دشمنی با خوارزمشاهیان متوسل شد. از جمله گفته میشود با دربار غوریان علیه تکش و
فرزندش علاء الدین محمد مکاتبه کرده و آنها را به مقابله با خوارزمیان تشویق میکرد و نیز به استناد گزارشی هنگامی که در سال ۶۱۱ هـ ق سلطان قطب الدین محمد خوارزمشاه غزنه را فتح کرد در خزانه شهاب الدین غوری به نامه هایی از خلیفه الناصر با محتوای دعوت از غوریان و حتی قراختاییان علیه خود دست یافت. همین مسأله زمینه بحران را در قلمرو شرقی جهان اسلام در آستانه حمله مغول فراهم کرد. محمد خوارزمشاه کمی بعد به اقداماتی دست زد: نخست در سال ۶۱۴ ق نام خلیفه را از خطبه و سکه برانداخت و با قوام الدین علاء الملک یکی از سادات ترمذ به عنوان خلیفه بیعت کرد و از ائمه ماوراء النهر فتواهایی گرفت مبنی بر آنکه آل عباس در تقلد خلافت محق نبوده و استحقاق خلافت به سادات حسینی می رسد. دیگر اینکه در زمستان همان سال با هدف از میان برداشتن دستگاه خلافت عباسی به سوی بغداد لشکر کشی کرد اقدام نظامی خوارزمشاه در میانه راه ناکام ماند و سپاهیان خوارزمشاه با اتراق در گردنه اسدآباد واقع در غرب همدان گرفتار کولاک و سرمای زمستانی منطقه گردیدند و بسیاری از سپاهیانش کشته شدند. این موضوع یعنی ناکامی دشمن خلیفه در لشکرکشی به بغداد چنان که جوینی آن را چشم زخمی بر بخت و اقبال سلطان مینامد دستاویزی برای تبلیغ در مورد جایگاه معنوی خلیفه عباسی نیز به شمار می آمد.
تحولات درونی و فکری اسماعیلیان ایران برای خلیفه نوعی موفقیت و بختیاری به شمار می آمد. اسماعیلیه که از سالهای دور با نظام فکری و سیاسی خلافت اسلامی سر ستیز داشت و توانسته بود با ایجاد وحشت قدرت خود را در قلب سرزمینهای اسلامی از هنگام تأسیس در سال ۴۸۳ ق تا این زمان حفظ کند. سرانجام با تغییر کیش جلال الدین حسن سوم فرمانروایی ۶۰۷ تا ۶۱۸ ق) به تسنن جایگاه خلافت در رویارویی با خوارزمشاهیان تقویت شد روابط اسماعیلیه با خلیفه به اندازه ای نزدیک شد که حتی خلیفه عده ای از فدائیان اسماعیلیه را برای اهداف
سیاسی خود بکار گرفت در این میان شرایط به سود سلطان خوارزمشاهی نبود و این امر میتوانست برای تسلط بر عراق عجم و سایر مناطق برای او دشواری هایی پدید آورد هنگامی که خلیفه فرستادگان اسماعیلی را در بغداد از هیأت فرستاده محمد خوارزمشاه بالاتر قرار داد و به فرستادگان وی کمتر احترام گذاشت می توانست هشداری برای خوارزمشاه به شمار آید جلال الدین حسن داعی اسماعیلیان نیز پس از ایجاد مناسبات دوستانه با خلیفه با امرای مطیع خلیفه در آذربایجان و در گیلان و مازندران پیوندهایی برقرار کرد.
در این دوره در سرزمینهای غربی خوارزمشاهیان در آذربایجان دودمانی از سلاجقه با لقب اتابک تسلط داشتند فرمانروایی از ۵۴۱ تا ۶۲۶ هـ ق). این سلسله در سال ۵۴۱ هـ ق توسط شمس الدین ایلدیز تا ۶۲۶ هـ ق) تأسیس شده و از همین رو به ایلد گزیان نیز شهرت دارند در این روزگار مظفرالدین اوزبک (۶۰۷ تا ۶۲۲ هـ ق امور این سلسله را بر عهده داشت وی که به تعبیر جوینی سودای ملک عراق در سر داشت همزمان با لشکر کشی محمد خوارزمشاه به سوی بغداد، وی نیز به آن سوی لشکر کشید اما در همدان از سپاهیان خوارزمشاه شکست خورده و به آذربایجان عقب نشست تنها از بختیاری وی بود که خوارزمشاه به دنبال وی نرفت. مظفر الدین اوزبک همینکه به آذربایجان رسید برای محمد خوارزمشاه هدایایی فرستاد و با ضرب سکه و آوردن نام خوارزمشاه در خطبه سلطه وی را پذیرفت به این ترتیب قدرت آنها از حدود محلی نیز محدودتر گردید.
در سوی دیگر جهان اسلام در آناتولی یا آسیای صغیر شاخه ای دیگر از سلاجقه مشهور به سلاجقه روم فرمانروایی از ۴۷۰ تا ۷۰۷ هـ ق) مناطقی را در همسایگی روم شرقی در تصرف داشتند و در این حدود قدرت محلی به شمار می آمدند. به لحاظ سیاسی روزگار ایشان بیشتر به «جهاد» و «غزا» با مسیحیان و امپراتوری روم شرقی میگذشت و در دگرگونیهای سیاسی و نظامی مناطق شرقی خلافت عباسی کمتر تأثیر گذار بودند مقارن با حمله مغول، عز الدین کیکاوس اول فرمانروایی از سال ۶۰۸ تا ۶۱۷ هـ ق در گذشت و امرای دولت برادرش علاء الدین
کیقباد (فرمانروایی از ۶۱۷ تا ۶۳۴ هـ ق را که به زعم بسیاری از منابع فرمانروای با اقتدار و شایسته ای بود به قدرت رساندند وی در میان سلاجقه روم نخستین و آخرین کسی بود که از دست خلیفه عباسی منشور سلطنت دریافت کرد.
در فارس سلغریان شاخه دیگری از اتابکان یا ترکمانان از سال ۵۴۳ هـ ق بصورت نیمه مستقل حکومت میکردند در این هنگام سعد بن زنگی فرمانروایی از سال ۵۹۹ تا ۶۲۳ هـ ق بر فارس توان نظامی بسیاری یافته و حتی در سال ۶۱۴ ق در صدد برآمد تا بر عراق عجم دست یابد و به این منظور شهرهای ری قزوین و حتى سمنان را اشغال کرد سلطان محمد خوارزمشاه در پی پاسخ به این اقدام اتابک سعد را در نبردی غافل گیر کننده در حوالی ری در محل خیل بزرگ شکست سختی داد. در این رویداد اتابک سعد اسیر شد و با قبول پرداخت خراج سنگینی آزاد گردید. این شکست نظامی بطور کلی اقتدار سیاسی اتابکان فارس را نیز از میان برد. به طوری که اتابک سعد در بازگشت به قلمرو خود با ادعای حکومت و طغیان ابوبکر یکی از پسرانش روبرو گردید.
در سواحل جنوبی دریای مازندران خاندان باوندی حکومت میکردند. وجود اختلاف اعضای خاندان حکومتگر و ناتوانی در اداره بحران موجب شد تا یکی از شاهزادگان به خوارزمشاهیان متوسل شده و بهانه دخالت خوارزمشاهیان را فراهم آورد. در پی آن لشکری به همراهی رکن الدوله به آن حدود گسیل شد و بجز بخش کوچکی سراسر مازندران و طبرستان تحت تصرف این لشکر درآمد و شاهزاده باوندی به نام اسپهبد رکن الدوله به عنوان حاکم کل از سوی خوارزمشاه منسوب شد و خطبه و سکه به نام خوارزمشاه گردید. مدتی بعد نیز در سال ۶۰۷ هـ ق خورزمشاه با فرستادن نایبی از سوی خود این منطقه را به قلمرو خود ملحق نمود.
منطقه کرمان از سال ۵۹۲ هـ ق جزو متصرفات خوارزمشاهی شده بود اما پس از فوت تکش در سال ۵۹۶ هـ ق) به دلیل خلاء قدرت دچار حملات غزان و سپس حضور و رقابت ملوک شبانکاره و اتابکان سلغری گردید که هر یک منافع خود را در آنجا دنبال میکردند با این همه کرمان تا سال ۶۰۷ هـ ق زیر فرمان گماشته اتابک سعد بود. تا اینکه سلطان محمد خوارزمشاه با حمایت از تاج الدین ابوبکر والی زوزن در قهستان کرمان را که جزو متصرفات خود کرد تاج الدین از جانب محمد خوارزمشاه قلمرو خود را در مناطق جنوبی گسترش داده بر منطقه سیستان تا مرز افغانستان و نیز بلوچستان تا سواحل دریای عمان تسلط پیدا کرد از این زمان تا شکست خوارزمشاهیان از مغولها غیاث الدین فرزند سلطان محمد خوارزمشاه در این حدود فرمانروا بود.
در غزنه دودمان غوریان فرمانروایی از ۵۴۳ تا ۶۱۲ هـ ق) بر بقایای حکومت غزنویان چیره شده بودند و بر حدود افغانستان امروزی و بخش غربی هندوستان حکومت میکردند پیوند غیاث الدین و برادرش ملک شهاب الدین غوری با خلیفه الناصر و دست اندازی این حکومت به خراسان و حتی لشکر کشی به خوارزم، سلطان محمد را به درگیری با آنها را داشت و در پی نبردی در نزدیکی خوارزم لشکر آنها شکست خورد سال ۶۰۰ هـ .ق). بدنبال رویدادهای پس از آن سرزمین غور به تدریج تحت نفوذ نمایندگان خوارزمشاه درآمد. از سال ۶۰۷ هـ ق به بعد شمس الدین تتمش سلسله ای مستقل با نام شمسیه را در بخش غربی هند و متصرفات غوریان تأسیس کرد که تا سال ۶۳۳ هـ ق ادامه یافت. در افغانستان نیز خوارزمشاه نخست برادرش تاج الدین علیشاه را در سال ۶۰۹ هـ ق بجای امیر محمود غوری نشاند و تا ۶۱۱ هـ ق فیروزکوه هرات و تا سال ۶۱۲ هـ ق غزنه زاولستان کابل و بلاد داور و جروم و سرزمینهای این منطقه را تا حدود رود سند به تصرف درآورده و سرانجام به قول جوزجانی تخت هر دو سلطان غیاث الدین و
معز الدین محمد سام… را به پسر مهتر خود سلطان جلال الدین منکبرنی داده.
در حدود ماوراء النهر به ویژه در کاشغر ختن سمرقند و بخارا از اواسط سده ششم هجری حکومتی ترک با نام قراختایی لیائوی غربی فرمانروایی میکرد در واقع میتوان این حکومت را قلمرو حائل میان سرزمین های اسلامی و قبایل صحراگردان آسیای مرکزی و در این روزگار واسطه جدا ماندن خوارزمشاه و اتحادیه چنگیزخان معرفی نمود منابع تاریخی و پژوهشگران در مورد تأثیر سرنگونی این حکومت بر واقعه حمله مغول به ایران تأکید بسیار دارند. تعبیر شبانکاره ای مورخ عهد اواخر عهد ایلخانی در این مورد قابل توجه است که می گوید پیران دولت سلطان محمد را از حمله به حکومت قراختا منع کردند و گفتند ماورای این پادشاه قراختا] زنبورخانه ای بی قیاس است. به هر روی برنامه نظامی سلطان محمد به منظور پیشبرد اهداف توسعه طالبانه و جهت جلوگیری از فشارهای صحراگردان از سوی ماوراء النهر در سال ۶۰۷ هـ ق به تصرف بخارا و سمرقند منجر شد و طی سه مرحله و سرانجام با کمک عثمان خان حاکم سمرقند. وی کوچلک خان سرکرده ایل نایمان که از دست مغول ها به این منطقه فراری شده بود گورخان قراختایی را شکست داده و به تعبیری دولت حائل میان صحراگردان آسیای میانه را از میان برداشت
تشریح چگونگی حمله مغول به ایران بدون اشاره به نقش کوچلک خان و
نقش وی در رویدادهای سیاسی ماوراء النهر ناقص خواهد بود. وی فرزند تایانگ سرکرده قبیله نایمان بود که پس از شکست پدرش در برابر چنگیز خان با گروهی اندک از سرزمین نایمانها در شرق دریاچه بلخاش در شرق قزاقستان امروزی گریخته بود و با آمدن به قلمرو قراختاییان در ایجاد بحران سیاسی در منطقه نقش چشمگیری ایفا کرد گویا وی نخست به خان قراختا پناه آورد و یا به روایت دیگر
نخست اسیر شده و سپس مورد نوازش گورخان قراختایی قرار گرفت اما کمی بعد وی جهت گیری سیاسی خود را تغییر داده و با خوارزمشاه متحد شده و درصدد سرنگونی حکومت قراختاییان برآمد پس از شکست گورخان قراختایی، قلمرو او میان خوارزمشاه و کوچلک خان تقسیم شد با فروپاشی حکومت مسلمان قراختایی کوچلک سیاست مذهبی سخت گیرانه ای را دنبال کرده و جانبدارانه به توسعه مسیحیت در منطقه پرداخت و بی تردید این امر مسلمانان منطقه را ناراضی ساخت و زمینه همکاری با مدعی جدید در سرزمین خود را پیدا کردند. افزون بر این قدرت گیری دوباره کوچلک دستاویزی خوبی برای حضور مجدد مغول ها در منطقه بود تا بازمانده دشمن قدیمی خود را سرکوب کنند این عامل موجب استقرار مغول در مرزهای حکومت خوارزمشاهیان شد.
با تشریح اجمالی از وضعیت سیاسی مناطق مختلف ایران و حوزه قدرت سلطان محمد خوارزمشاه میتوان به ارزیابی کلی از نفوذ خوارزمشاه دست یافت. در این شرایط بود که محمد خوارزمشاه با چنگیزخان رویارو شد.
۲-۲ برآمدن چنگیزخان و برپایی امپراتوری مغول
تموجین (بعدهای چنگیز خان در سرزمینی متولد شد که ساکنان آن فرزند بدبختی پسر گرسنگی و زاییده فقر و فاقه نامیده میشدند. تموچین بزرگترین فرزند پسوگای بهادر، رئیس یکی از خاندانهای فرعی قبیله قیات و از مادری به نام اوتلون ایگه از قبیله قنقرات قبیله ای در شرق مغولستان به دنیا آمد که پسوگای بهادر وی را از قبیله مرکیت ربوده بود نام نوزاد آنها برگرفته از نام تموجین اگه یکی از سران قبایل تاتار و یکی از دشمنان مغلوب شده پسوگای بهادر بود که همزمان با
تولد تموجین از پسوگای بهادر شکست خورده و کشته شده بود. تموجین به معنی آهنگر است و در این هنگام افسانه ای در میان مردم رایج بود که جهانگشای دوران در آغاز کار به حرفه آهنگری میپردازد و این نکته میتوانست به انطباق مرد دوران ساز با تموجین و در نتیجه مقبولیت بیشتر وی در کنار شایستگی های تموجین در آینده بیافزاید یسوگای در جریان جنگی که مقارن با تولد تموجین در گرفته بود.
با کشتن یکی از دشمنانش به نام تموجین اگه غنایم قابل توجهی بدست می آورد و هنگامی که با اسباب و غنایم به محل زندگی خود باز میگردد، همسرش پسری به دنیا آورده بود که به مناسبت همزمان شدن پیروزی بر دشمن خود نام تموجین را به فال نیک گرفته و بر این پسر میذارد چنانکه امروزه مشخص شده محل تولد تموجین در شرق سیبری و در قسمت جنوب شرقی روسیه در محلی در مجاورت بخش های شمال شرقی چین (منچوری و مغولستان بوده است. این محل جایی در سمت راست رود اونون واقع شده که جزء علفزارهای منطقه معتدله شمالی و استپ یا دشت قرار میگیرد. در تاریخ سری این محل دیلون بولدوق معرفی شده است.
در مورد تاریخ تولد تموجین میان مورخان و پژوهشگران اخیر تاریخ اختلاف وجود دارد گرچه غالب گزارشهای معتبر تاریخ ۵۴۹ هـ ق ٫۱۱۵۵ م را تأیید میکنند. راویان تاریخ سری مغولها و التان توبچی برای تولد وی افسانه ای ساخته اند. رشیدالدین به نقل از روایات مغولی میگوید وی در هنگام تولد مقدار خون در کف دست داشت.
برای توضیح و تشریح وضعیت سیاسی و فضای حاکم در مغولستان در آستانه تولد تموچین و نیز درک مناسبات حاکم برای برپایی امپراتوری مغول لازم است نگاهی اجمالی به شرایط بومی و تحولات منطقه ای در آسیای مرکزی افکنده شود.
همان طور که اشاره شد نموچین و اجداد وی در منطقه ای زندگی میکردند که به لحاظ چهره طبیعی به استپ مشهور است. این مناطق مرتعی بدون درخت به شمار می رفت که فاقد استعداد کشاورزی بود و تنها شرایط ممکن برای امرار معاش انسان از طریق پرورش احشامی چون گوسفند اسب شکار پرندگان و حیوانات و کوچ نشینی را مهیا می کرد. البته دره سرسبز و قابل کشاورزی اورخون در این میان استثنایی به شمار میرود این ویژگی از سوی غرب تا دشتهای کشور مجارستان ادامه پیدا میکرد و از شمال به جنگل غیر قابل نفوذی سیبری و از جنوب به صحرا و در فراسوی آن سرزمین به تمدن یکجانشینان منتهی میشد. گروه های انسانی در واحدهای قبیله ای در این سرزمینها عمدتاً سرگرم رقابت بر سر چراگاه های بهتر، دفاع از پورت و یا حمله به پورتهای دیگر بودند گاهی کمبود مراتع و غلبه برخی اقوام موجب جابجایی های قبایل میشد و این مسأله یکی از دلایل تحولات سیاسی و ایجاد حکومت های تازه تأسیس می شد.
گرچه مردمان کوچ نشین استپ ها زندگی ساده داشتند و معاش خود را از طریق احشام و هنرهای ساده عشایری تأمین میکردند اما آنها همواره به برخی تولیدات مناطق شهرنشین و متمدنی مانند چین نیازمند بودند و در مقابل کالای درخوری برای عرضه نداشتند. افزون بر این وابستگی ممالک متمدن همجوار آنان برای ایجاد امنیت همواره درصدد بودند بر این قبایل نظارت داشته باشند. این نظارت معمولاً از طریق گروهی از قبائل وابسته و تابع صورت میگرفت این قبایل بر اثر نزدیکی با چین با تمدن و یکجانشینی آشنایی بیشتری داشته و به اصطلاح بربرهای پخته یا تاتارهای سفید
نامیده میشدند و در حدود جنوب صحرای گبی و حوالی دیوار چین می زیستند. البته نام تاتار که در اینجا بکار گرفته شده بیشتر اطلاق عمومی به تمامی قبایل صحراگردی است
که تحت نفوذ قبیله پر قدرت و هسته مرکزی تاتار قرار گرفته بودند. یکی از نخستین زمینه ها توسعه بیشتر تموچین همکاری با نمایندگان حکومت چین شمالی یا ختا علب دشمن مشترک آنها بود.
هنگامی که پدر تموجین پا به رقابتهای سیاسی قبایل صحراگرد مغولستان گذاشت. در سراسر منطقه تحت نظارت غیر مستقیم و بسیار ضعیف حکومت جورچن قرار داشت در حالی که در دوره حکومت پیشین ختا، نظارت بیشتری بر قبایل و اتحادیه های استپ اعمال میشد در این شرایط عدم تمرکز قدرت در سراسر مغولستان حاکم بود و اتحادیه های ناپایدار درصدد به انقیاد کشیدن قبایل دیگر و رقابت بر سر چراگاههای بیشتر بودند یکی از این افراد بسوگای پدر تموچین بود.
یسوگای را میتوان از اشراف مغول به شمار آورد که در شجره آنان ردپای قدرت طلبی و فرامانروایی محدود دیده میشود وی از جمله رهبرانی بود که همواره در صدد زد و خورد با مهاجمان به قلمرو و پورت قبیله خود بود. از گزارش جامع التواریخ چنین بر می آید که وی تا هنگام مرگ موفق شده بود در شماری از قبایل را در اتحادیه کوچک خود جمع کرده و بر آنان رهبری کند، با این همه گویا چیرگی بر این قبایل محدود حتی قبایلی که متحد وی به شمار می آمدند، چندان استوار نبوده است و هنگامی که پسوگای کشته شد، اتحادیه وی از هم پاشید.
تموچین هنگامی که به سن نه سالگی رسید مطابق یک سنت مغولی به خانواده همسر آینده اش در قیبله تنقرات سپرده شد تا بنا بر شیوه زندگی خانواده همسر آینده خود، پرورش یابد. مادر تموجین نیز از این قبیله بود. این دختر بورته فوجین نام داشت و از نموجین سن بیشتری داشت. وی در آینده از چنگیزخان صاحب
چهار فرزند به نامهای جوچی اوکتای جغتای و تولوی شد که بعدها جانشین چنگیز خان در امپراتوری شدند.
بر اساس روایت تاریخ سری مغولها بسوگای پس از اینکه با خانواده همسر آینده تموجین به توافق رسید وی را در میان آنها تنها گذاشت و به خانه بازگشت.
یسوگای در راه خانه در میهمانی دسته ای از تاتارها مسموم شده و کمی بعد در گذشت. در این هنگام تموجین نوجوانی سیزده ساله بود و به عنوان فرزند ارشد خانواده برای ریاست بر اتحادیه متزلزل یسوگای بسیار جوان بود.
با درگذشت ،بسوگای سخت ترین دوران برای تموجین و مادر و برادرانش آغاز میشود که تا ۵۹۰ هـ ق ادامه پیدا میکند در آغاز کار مهمترین مسأله این بود که دیگر رهبران قبایل متحد نمیتوانستند ریاست فرزند نوجوان پسوگای یا بیوه او را بر خود بپذیرند رشیدالدین این دوران بیست و هشت ساله را که تموجین برای بازیافتن فرمانروایی از دست رفته تلاش میکرد سالهای پریشان حالی نموچین می نامد. این بخش از زندگی وی در برگیرنده تلاشهای تموجین برای کسب قدرت تلاش برای ایجاد اتحاد با قدرتهای قبیله ای و توسعه نفوذ خود بر منطقه است که سرانجام با کنار زدن تمامی متحدان پیشین خود و کسب لقب چنگیزخان پادشاه معظم به دوران فرمانروایی بی چون و چرای مغولستان میرسد. با جدا شدن اقوام تایچیوت از اتحادیه پیشین پسوگای تموجین باید از این پس اقدامات مدعیان قدرت را زیر نظر می گرفت.
تموجین در این روزگار سخت از میان فرزندان پسوگای بیشتر از حمایت برادرش قصار برخوردار بود تموجین همچنین در این دوران از حمایت های جاموقه که مطابق یک سنت مغولی به نام آنده برادر خونی هم شده بودند، نیز بهره برد. تموجین با این شیوه به جنگجویی قدرتمند تبدیل شد و ظاهراً قبیله تایچیوت نیز از اینکه چنین فرزند شایسته ای را از رئیس سابق خود زنده بگذارند نگران بودند
و از این رو در صدد دستگیری وی برآمدند داستان تعقیب و گریز نموجین از دست تایچیوتها در مناطق جنگلی و اسارت وی در میان آنها و نیز فرار از دست آنها ک مستلزم تحمل روزها گرسنگی و ترس بود.
تموجین با ایجاد اتحاد نسبی در میان نیروهای بازمانده خود و در تلاش برای به دست آوردن موقعیت پیشین پدر خود در نبردی سرنوشت ساز در موضعی با نام طالان بالجوس توانست بر دشمنان خود غلبه کند در این نبرد جا موقه برادر خوانده وی نیز به دشمنان پیوسته یا دست کم از تموجین حمایت کافی نکرد. رفتار تموجین با شکست یافتگان تا حد زیادی نمایشی و تبلیغی بود وی دستور داد تا بازماندگان را در دیگهایی از آب جوش بیاندازند گویا این اقدام هیبتی و ترسی در دل قبایل ایجاد کرده و آنها را مطیع تموجین گردانید.
مهمترین نتیجه این نبرد از میان رفتن قدرت نظامی قبیله تایچیوت بود و از سوی دیگر توان فرماندهی تموجین و استعداد وی در آرایش نظامی نیروها به خوبی نمایان گردید. تموجین از این پس همچنانکه پایگاه قدرت خود را در رأس قبایل متحد ارتقا میداد بسیاری از قبایل و شخصیتهایی که بعدها از فرماندهان او شدند در این دوره به چنگیزخان پیوستند.
احتمالاً در همین روزگار که تموجین موقعیت بهتری از زمان مرگ پدر پیدا کرده بود به سراغ نامزد پیشین خود بورته رفته و وی را این بار به اردوی خود
آورد. اما کمی بعد مرگیت (مرکید ها یکی از قبایل جنوب دریاچه بایکال که از هنگام بسوگای به دلیل ربودن اوثلون ایکه توسط بسوگای بهادر از قبیله شان انتظار انتقام میکشیدند در یک حمله ناگهانی همسر تموجین و همسر دیگر یسوگای را به اسارت گرفتند با این حال تموجین و مادرش موفق به فرار شدند. قدرت مرکیدها و موقعیت نامناسب تموجین موجب شد تا وی برای به دست آوردن فرصت به منظور جبران این شکست و آزادی همسرش به انتظار بنشیند.
در همین حدود زمانی خبر درگیری دسته ای از تاتارها و نمرد آنها با آلتان خان فرمانروای ختای به گوش وی رسید تاتارها از دشمنان اجدادی تموجین به شمار می آمدند و پدر وی نیز بدست آنان کشته شده بود. از سوی دیگر تاتارها در حال عقب نشینی و فرار از دست خان پر قدرت ختای بودند سرداری که التان خان برای سرکوبی این قبایل فرستاده بود طغریل طغرل اونگ خان بعدی نام داشت که از فرمانروایان مقتدر قبیله کرائیت بود. در گذشته طغرل با یسوگای پدر تموجین پیوند برادر خواندگی داشتند. اما نقطه شروع پیوند تموجین با طغریل کرائیت این بود که بورته فوجین همسر تموجین که توسط مرگیتها ربوده شده بود به عنوان هدیه از سوی مرگیتها برای طغرل به عنوان رئیس قبیله کرائیت فرستاده شد. طغریل نیز همسر تموجین را به نزد او فرستاد این امر زمینه همکاری تموجین و طغریل را برای سرکوب تاتارها و برنامه های نظامی دیگر فراهم ساخت.
شاید نخستین اقدام تموجین برای توسعه همکاری با طغریل و شرکت فعالانه در همکاری با حکومت ختا سرکوب بازمانده بخشی از تاتارهای متمرد بود. تموجین با سازماندهی نظامی خود و همکاری طغریل موفق به شکست تاتارها شده در این نبرد غنایم فراوان نصیب تموجین شد.
همچنان که قدرت و نفوذ تموجین افزون میشد دوستان قدیمی وی به دشمنان و رقبای جدید تبدیل میشدند از جمله میتوان سلسله ای از دشمنی های
جامونه برادر خوانده تموجین اشاره کرد. او با اقوام تایچیوت که مدتی تموجین را نیز به اسارت گرفته بودند به همکاری پرداخت اما تموجین ظاهراً بر اساس همان سوگند برادر خواندگی نمیتوانست وی را از میان بردارد چرا که این رفتار عرف شکنی به شمار می رفت و میتوانست از مقبولیت وی بکاهد. در این دوره اقدامات تموجین عمدتاً در همکاری با وانگ خان انجام میگرفت اما این اتحاد کمی بعد به اختلاف و دشمنی منجر گردید در پی کشف توطئه علیه جان نموجین در تابستان ۵۹۹ هـ ق نبردی میان آنان صورت گرفت که تموجین به طور قطعی بر وانگ خان پیروز گردید تموجین با کنار زدن سایه برتری وانگ خان قدرت خود را افزایش داده و بر خود لقب «خان» نهاد.
توسعه قدرت تموجین در حالی به وقوع می پیوست که در آن سوی سیحون و جیحون ممالک و پادشاهان مسلمان خلفای عباسی روزگار بحرانی را از سر می گذراندند و نیروی آنها برای از میان به در کردن یکدیگر مستهلک شده بود. تموجین در مسیر توسعه طلبی خود خط سیری را از شرق به غرب طی کرد و در این هنگام نوبت قبایل نایمان بود. در این روزگار فرمانروایی قبایل نایمان را تا یانگ خان بر عهده داشت بهانه تموجین برای حمله به آنها پناهنده شدن دشمنان پیشین مانند جا موقه برادر خوانده وی بود. احتمالاً احترام زیادی که تایانگ خان بر جنازه اونگ خان دشمن سابق تموجین به عمل آورده بود تردید تموجین را در حمله به نایمانها از میان برد گذشته از تمایلات نایمانها برای حمله به قلمرو نموچین تا یانگ خان میدانست که هدف بعدی نموجین قلمرو وی خواهد بود. همچنین اردوی قبایل نایمان به مرکز تجمع آخرین مخالفان و دشمنان چنگیز در میان قبایل صحراگرد تبدیل شده بود و این امر در افزایش دشمنی ها مؤثر بود.
با این همه ابتکار عمل برای جنگ را تایانگ خان پیش گرفت به این ترتیب که تایانگ با یکی از رؤسای قبایل اونگفوت در مورد حمله به نموجین پیشنهاد همکاری میدهد و در مقابل رئیس اونگقوت نیز این نیت را به تموجین اطلاع می دهد و البته گویا فراتر از اینها تموجین را عداوت تایانگ معلوم بوده است.
تموجین در بهار سال ۶۰۰ هـ ق آماده نبرد علیه تایانگ خان آخرین اتحادیه قدرتمند در غرب مغولستان شد وی موفق شد تا لشکر وی را تار و مار کند.
مهمترین نتیجه این پیروزی این بود که قبایل مختلف به زیر سلطه تموجین خان در آمدند. همچنین جا موقه ساچان برادرخوانده تموجین نیز در این جنگ کشته شده است. اما مرگیتها با لجاجت آماده نبرد دیگری شدند و سرانجام آنان نیز مجبور به اطاعت گردیدند تموجین تا سال ۶۰۱ هـ ق بخشی از تنگقوت ها را در مرزهای چین شمالی تحت اطاعت در آورده و از آنها قرار پرداخت مالیات گرفت.
پس از این رویداد در فصل بهار مصادف با رجب سال ۶۰۲ هـ ق تموجین که موفق شده بود تا بخش اعظم مغولستان را از شرق دریاچه بایکال تا حدود رشته کوه های التایی به تصرف درآورد قوریلتایی تشکیل تا اهداف و برنامه های جدیدی برای حکومت خود اعلام کند در این مجلس نموجین خان لقب جدیدی برای خود
برگزید که از این پس تا به امروز مغولها را با نام وی میشناسند. این لقب در ایران امروز بیشتر به صورت چنگیزخان رایج شده است.
چنگیزخان پس از این قبایل تنگفوت را به زیر سلطه درآورد. این قبایل در اصل تبتی
و عمدتاً پیرو کیش بودایی بودند و به هسی هسیا شهرت داشتند. سپس قبایل ترک قرقیز با فرستادن ایلچی به اطاعت چنگیز درآمده و سرانجام سرکوب نهایی قبایل مرگیت را که بارها برای چنگیز خان ایجاد دردسر کرده بودند، به انجام رساندند.
با این احوالات چنگیز خان میتوانست از شکوه و قدرت فزاینده خود بهره برداری کند و انتظار پیوستن صلح آمیز قدرت های منطقه باشد. از جمله مهمترین این قدرتها میتوان به فرمانروای ایغورها اشاره کرد که در شعبان سال ۶۰۵ هـ ق به چنگیز خان پیوست.
چنین به نظر میرسد که با رشد و توسعه قدرت چنگیزخان و آوازه وی ایغورها نیز در فکر تغییر دادن سرور خود افتاده باشند و نیز احتمالاً چنگیزخان زمینه های به خدمت گرفتن آنها را فراهم آورده بود با این حال منبعی چون جامع التواریخ ابتکار عمل برای پیوستن به چنگیزخان را از سوی اویغورها می داند.
به هر روی پیوستن ایغورها به چنگیزخان گذشته از منافع سیاسی به لحاظ فرهنگی نیز چشمگیر بود در همین هنگام بود که چنگیز خان زمینه امپراتوری خود را بنیان نهاده و از کاربدستان با تجربه ایغور در سازمان اداری خود استفاده کرد. وی همچنین ایغورهای با سواد را به تعلیم و آموزش خط و زبان به کودکان مغولها
گماشت تا یاساها و احکام و بطور کلی انجام امور دیوانی را مکتوب کنند. معلوم نیست که از این برنامه سواد آموزی چه تعداد از مغولها نوشتن و خواندن آموخته باشند اما به هر حال از این پس زبان ایغوری در میان مغولها و به خصوص در سازمان اداری آنان کاربرد فراوان یافت.
حضور کوچلک و بازماندگان دشمنان چنگیزخان از نبردهای پیشین در قلمرو قراختاییان زمینه و دستاویزی برای ادامه لشکر کشی چنگیزخان به سوی غرب بود.
همچنان که در بخشهای پیشین در ذکر اقدامات سلطان محمد خوارزمشاه اشاره رفت کوچلک توانست با سلطان محمد خوارزمشاه به توافق رسیده و هر یک بخشی از حکومت واژگون شده قراختایی را به چنگ آوردند به این ترتیب پای لشکر چنگیزخان برای تکمیل سرکوب نایمانها و یاغیان بازمانده از نبرد با تایانگ خان به ماوراء النهر باز شد. با این همه پیش از آنکه چنگیز خان روبه سوی غرب پیشروی بیشتری کند به نواحی جنوبی قلمرو خود و سرزمینهای شمالی چین و منطقه ثبت پرداخت.
تصرف شهرهای مختلف سرزمین چین که از سال ۶۰۴ هـ ق آغاز شده بود تا سال ۶۰۹ هـ ق به طول انجامید و در بهار همین سال چنگیز خان موفق شد تا شهر «جونگدو» یا پکن امروزی که مغولها در آغاز به آن «خان بالیغ» می گفتند یکی از مراکز مهم حکومتی و اقامتی سلسله کین را به تصرف درآورد. از قرار معلوم دانش نظامی و تجهیزات سپاه چنگیز خان تا هنگام این جنگ پیشرفت قابل توجهی کرده بود و در همین جنگ مهندسانی برای محاصره این شهر بکار گرفته بود. با تصرف این شهر گرچه سلسله کین منقرض نشد و با عقب نشینی در نواحی جنوبی تر مدت ها در برابر مغولها مقاومت کردند اما این اقدام ثروت قدرت و دستاوردهای نظامی و سیاسی بسیاری برای چنگیزخان داشت. از این هنگام تا سال ۶۱۴ هـ. ق، چنگیزخان سرگرم تثبیت تصرفات خود و مجهز نمودن سپاهش برای پیشروی به غرب بود؛ زیرا بازمانده نایمانها یعنی کوچلک خان و دشمن چنگیز خان در ماوراء النهر قدرتی بهم زده بود.
همان طور که پیشتر اشاره شده کوچلک خان علیه ولی نعمت خود یعنی گورخان قراختایی با سلطان خوارزمشاهی همکاری کرده و پس از شکست و کشت شدن گورخان بخشهایی از مناطق شرقی قلمرو قراختاییان را به چنگ آورده بود.
وی موفق شده بود اوز کند، بلاساغون المالیغ، کاشغر و ختن و مناطق مختلفی را که در شرق به رود سیحون میرسید را به تصرف خود درآورد. بدین ترتیب سرزمین کو چلک خان به سرزمین حائل میان قلمرو چنگیز خان و خوارزمشاهیان تبدیل شد.
استقرار کوچلک خان در مناطق متصرفی چندان استوار نبود تا بتواند در برابر چنگیز خان تاب بیاورد و با رویارویی آنان با مغولها در حدود کاشغر هنوز مصاف بر نکشیده بودند که او بگریخت و روی بهزیمت نهاد پس از این هزیمت کوچلک خان روی به فرار نهاد و این بار دسته ای از مغولها فرمان داشتند تا وی را تا سرحد مرگ دنبال کنند بطوری که جایی را برای قرار و اقامت پیدا نمی کرد به قول جوینی لشکر مغول او را چون سگ دیوانه می دوانید سرانجام پس از یک تعقیب طولانی در حدود بدخشان وی در دره ای به دست صیادان بومی کشته شد. این رویداد در ذی القعد ۶۱۴ هـ ق بود و در این هنگام چنگیزخان به نوشته رشیدالدین شصت و چهار سال از عمرش میگذشت و قلمروی را تحت سلطه در آورده بود که سراسر مغولستان چین شمالی و منچوری و بخشهایی از روسیه امروزی و غیره را شامل میشد. وی با این شرایط در همسایه ممالک اسلامی قرار گرفت.
گزارشهای تاریخی گویای آن است که چنگیز خان در جریان نخستین رویارویی های خود با جهان اسلام هدف از پیش تعیین شده ای برای حمله به
سرزمینهای خوارزمشاهیان نداشته است بطوری که در سال ۶۱۲ هـ ق که همزمان با پیروزی چنگیز در چین شمالی بود از هیأت خوارزمشاه با آغوش باز استقبال کرد و در بازگشت آن هیأت پیامی به سلطان خوارزمشاه داد که برتری وی در ممالک زیر سلطه وی را برسمیت میشناسد و خواهان ارتباط تجاری و صلح آمیز با وی است. در پی این رویداد بود که گویا در سال ۶۱۵ هـ ق چنگیز یکی از مسلمانان ماوراء النهر را با نام محمود خوارزمی به سوی خوارزمشاه فرستاد تا قراری صلح آمیز برای ارتباط تجاری میان طرفین ایجاد کند. با این حال این رویه صلح آمیز چندان نپایید و در پاییز سال ۶۱۶ هـ ق چنگیز خان و لشکریانش به سرزمین خوارزمشاهیان حمله ور شدند و به سخن جوینی عالمی را پریشان و خلقی را بی خان و مان کردند.
به دلیل اهمیت حمله مغول به قلمرو خوارزمشاهیان و تأثیر آن بر نابسامانی اقتصادی بی نظمی ،اجتماعی از میان رفتن امنیت و آشفتگی سیاسی در سرزمین های خلافت شرقی و سرانجام سقوط خلافت عباسی علل و عوامل آن مورد توجه منابع آن دوره و نیز پژوهشگران عصر حاضر قرار گرفته است. گویا چند سال پیش از اینکه مغول ها و حکومت خوارزمشاهی در صحنه نبرد رویاروی شوند روابطی میان چنگیزخان و سلطان محمد خوارزمشاه برقرار شده بود به نظر برخی مورخان، سلطان محمد خوارزمشاه هوس استیلا بر چین را در سر می پروراند و به همین منظور هیأتی به رهبری یکی از بزرگان تشکیلات خود با نام بهاءالدین رازی را به چین شمالی فرستاد تا اخبار جدید مبنی بر تصرف برخی مناطق توسط چنگیزخان را پرس و جو کند. این هیأت ظاهراً با چنگیزخان روبرو میشود و به دنبال آنها هیأتی به رهبری محمود خوارزمی یکی از اهالی ماوراء النهر که در خدمت چنگیزخان درآمده بود، به سوی خوارزمشاه گسیل میشود این رفت آمدها نه تنها امید و رؤیای وی را برای دستیابی بر چین بر هم میزند بلکه دل نگرانی از وجود چنگیزخان را بیشتر می کند.
۱ در سال ۶۱۵ هـ ق هنگامی که سلطان محمد بدون موفقیت از لشکرکشی بغداد بازگشت نخستین برخورد نظامی خوارزمشاهیان با مغولها در دشت قرقیز روی داد دسته ای از مغول ها به رهبری جوچی فرزند ارشد چنگیز و سوبوتای بهادر که در پی تعقیب مرکبتها بودند در هنگام بازگشت با سپاه سلطان محمد خوارزمشاه رویارو شدند. در روایت موجود به قصد و نیت قبلی خوارزمشاه در نبرد اشاره ای نمی شود و ظاهراً درگیری آنها را به هنگام رویارویی ناگزیر میدیده است. چنانکه جوینی اشاره می کند اصرار سلطان محمد موجب آغاز و ادامه درگیری شده و سپاه جوچی هر چند پای از جنگ کشیده میکردند سلطان دست باز نمیداشت به این ترتیب نبرد یک روزه ای میان آنها روی داد. سلطان محمد در مقابل این سپاه محدود با دشواری بسیاری روبرو شد و حتی نزدیک بوده که به اسارت مغولها درآید اما با رشادت های جلال الدین فرزندش رهایی یافته است. در نهایت سپاه مغول شب هنگام و پس از متوقف شدن موقتی نبرد منطقه را ترک کردند.
به هر شکل محمد خوارزمشاه بدون اینکه نتیجه ای روشنی از این اقدام بدست آورده باشد محکی از مغولها خورده بود. مطمئناً روش و روحیه جنگی این سپاه کوچک اما پرتوان در شکل گیری ذهنیت سلطان از مغولها و تصمیم گیری های وی به هنگام حمله سراسری چنگیزخان به ممالک خوارزمشاهی، بی تأثیر نبوده است. چنانکه گفته میشود جلادت و کوشش لشکر مغل موجب شد از این پس سلطان محمد خوف و هراس مغولها را در دل بگیرد از نکته های عجیب در مورد این رویداد این است که ظاهراً این اقدام خوارزمشاه در مناسبات مغول ها با خوارزمشاه تأثیری نداشته است؛ چرا که در همین سال (۶۱۵ هـ ق) بعد از آن چنگیز خان هیأت و
کاروانی را آماده تجارت با ممالک اسلامی میکند.
این هیأت متشکل چهارصد و پنجاه نفر بود که بخشی از آنان تجار مسلمان و نماینده تجاری پسران و نوینان و امراهی چنگیزخان بودند. آنها با استفاده از امنیتی که چنگیز خان در راه های ایجاد کرده بود تا حدود اقرار پیش رفتند و در اینجا با نماینده خوارزمشاه به نام اینالجق اینال) (چوق روبرو شدند که از آنها استقبال خوبی به عمل نیاورد.
بیشتر منابع و بدنبال آن پژوهشگران تاریخ دلیل هجوم مغول را به رویداد کشته شدن نمایندگان چنگیز خان در سرحد مملکت یا واقعه اترار» منسوب می کنند اترار به عنوان یک شهر مرزی و نظامی اهمیت خود را بدنبال توسعه فتوحات خوارزمشاه در ماوراء النهر و ترکستان و از میان برداشتن حکومت قراختایی توسط سلطان محمد و کوچلک خان بدست آورد. این شهر در شرق سیحون سیر دریا و ابتدای منطقه صحرایی ترکستان قرار داشت و در حکم بارانداز و گلوگاهی برای کاروانهای بازرگانی بود. ۶
در این روزگار اینال چوق اینالجق) یکی از خویشاوندان ترکان خاتون (همسر پرنفوذ محمد خوارزمشاه از سوی خوارزمشاه با لقب قایرخان بر شهر حاکم بود. قایرخان با آمدن این هیأت به اترار آنها را بازداشت و از سلطان محمد که
در راه بازگشت از لشکر کشی ناکام خود به بغداد بود درباره آنها کسب تکلیف کرد.
و سلطان به قتل عام و ضبط اموال آنها فرمان میدهد تمامی نفرات کاروان ۴۵۰ نفری کشته شدند به جز یکی که گویا ساربان بوده و خبر این اقدام را به چنگیز خان رساند. مورخان علت این اقدام قایرخان را چنین توضیح می دهد که یکی از اعضای این هیأت که بازرگانی هندو بوده وی را با نام پیشین اینال چوق مخاطب قرار داده و از این رو با بی توجهی به لقب وی به عنوان حاکم منطقه گستاخی نموده و او را بی اعتبار ساخته بود. مورخان یاد شده قایرخان را به طمع کردن در اموال تجار متهم میکنند. بدین ترتیب مورخان یاد شده به نقش و تصمیم فردی و شخصی سلطان و نماینده وی اشاره میکنند و با مطرح کردن ضعف و اشتباه فردی آنان و بی تفکر خواندن رفتار خوارزمشاه به توضیح دلایل این رویداد می پردازند. ظاهراً مقصر اعلام نمودن خوارزمشاه و حاکم اترار، آسان ترین راه برای مورخانی بوده که سالها پس از این واقعه برای ایلخانان مسلمان دست به تألیف زده اند. به نظر میرسد که در مورد عامل کشتن شدن بازرگانان در اترار و انگیزه های حاکم این شهر بزرگ نمایی ها و جانبداریهایی صورت گرفته است. از آنجا اموال بازرگانان مغول به نفع تجار بخارا مصادره شد مسأله طمع قایرخان موضوعی بی اعتبار است. جالب توجه آنکه رشیدالدین در بخش دیگری از جامع التواریخ که به تاریخ سلاطین خوارزم معروف است صراحتاً اشاره می کند که قایر خان ازین اموال چیزی به دست نیاورد مال ایشان را به خزانه سلطان فرستاده ، مچنین به نظر نمی رسد که قایرخان به صرف به کار نبردن لقب او دست به این عمل زده است.
به سخنی دیگر لازم است نخست این رفتار سلطان محمد را در شرایط و حساسیت سیاسی و نظامی ترکستان و بویژه شهر اترار برای خوارزمشاه بازگو
گردد. به علاوه اقدام های پی در پی چنگیز خان در توسعه طلبی و حذف رقبا، نشان می دهد که چنگیز خان احتمالاً بدنبال بهانه ای برای حمله به سرزمین های جدید بوده است. به نظر میرسد باید درباره بزرگنمایی نقش واقعه اترار و بهانه انتقام کشیدن از خوارزمشاه تجدید نظر نمود و از موضوعاتی چون اختلافات مرزی میان دو امپراتوری سخن گفت. به هر روی مدت کوتاهی پس از این رویداد بود که لشکر مغول به سرزمین های خوارزمشاهی حمله کردند.
موضوع دیگری که در مورد حمله مغول و چرایی آن مطرح است به موضع خلیفه عباسی الناصر و سیاست دشمن طلبی وی در مقابل خوارزمشاه باز می گردد.
همان طور که پیشتر گفته شد خلیفه با همسایگان شرقی خوارزمشاه از جمله غوریان برای از میان برداشتن خوارزمشاه نامه هایی نوشته بود که سرانجام به دست سلطان محمد افتاد. «اتهام فراخوانی مغول که در مورد خلیفه عباسی الناصر مطرح شده گویا بیشتر جنبه شایعه و تبلیغ علیه خلیفه داشته که بعدها رواج یافته است. با این همه چنان که در ادامه رویدادهای حمله مغول دیده میشود خلیفه نسبت به حمله مغول بی تفاوتی و بی اعتنایی عامدانه ای را در پیش گرفته و گویا ازین موضوع نیز خوشحال بوده است. این ساعی میگوید هنگامی که یکی از ملازمان خلیفه وی را از حمله مغول باخبر کرد در پاسخ گفت رهایم کن من در فکر چیزی مهمتر از این هستم. سه روز است کبوتر زردم را نمی بینم
از آنجایی که برای توضیح علت حمله مغول و اساساً هر رویدادی تاریخی
باید به مجموعه ای از علت ها در حوزه های مختلف پرداخت از این رو در اینجا تنها به برخی از مهمترین مسائل زمینه ساز این رویداد پرداخته شد و تردیدی نیست که وضعیت اقتصادی و تجاری منطقه بحرانی ترکستان سیاست های دشمنانه حکومتهای سرزمینهای شرقی اسلام از میان رفتن امنیت و بدبینی مردم به حکومت تقریباً مطلقه و سرانجام نیروی توسعه طلب، منسجم و پرانگیزه مغول که کاری را بهتر از جنگیدن نیاموخته بودند در بوجود آمدن این تهاجم نقش به سزایی داشته است.
۳-۲ هجوم مغول و فرجام سلسله خوارزمشاهی
چنگیز خان پس از آگاهی از واقعه کشتار بازرگانان در اترار نخست رفتار دیپلماتیک خود را حفظ کرده و با فرستادن سفرایی ایلچی) خواستار تنبیه عوامل دخیل در ماجرا گردید به گزارش منابع سلطان محمد خوارزمشاه ایلچیان را اعدام کرده و یا دست کم بی احترامی بسیاری بر آنان روا داشته بود این اقدام خوارزمشاه حتی در نظرگاه حقوق بین المللی امروزه میتواند موجبات بحران شدیدی را در روابط میان کشورها فراهم آورد چنگیز خان پس از این رویداد، آماده پیکار گردید.
چنگیز خان لشکر خود را در ذی القعده سال ۶۱۵ هـ ق به حرکت درآورد و در راه لشکریان و نیروهایی از متحدانش همراه او شدند آنها در حدود پاییز همین سال به نزدیکی اترار رسیدند که بی تردید نخستین و مهمترین هدف این لشکرکشی بود. با این حال چنگیز خان نیروهای خود را به چندین دسته تقسیم کرد. دو فرزندش چغتای و اکتای با چند تومان لشکر به محاصره اقرار پرداختند. جوچی فرزند دیگر وی به شهرهای جند و بارچینلیغ دسته ای به خجند و فناکت و خـ چنگیزخان نیز به همراهی کوچکترین فرزندش تولوی به سوی بخارا روانه گردید. البته دسته های کوچکتری نیز به شهرهای دیگر هم فرستاده شد که اهمیت کمتری و خود
داشتند. به نظر پژوهشگران در این لشکر کشی چنگیزخان از سپاهی کمتر از مجموع سپاه خوارزمشاهی برخوردار بود.
روایات موجود در مورد آرایش نظامی سلطان محمد در برابر مغولها را باید با دیدی بسیار انتقادی و محتاطانه پذیرفت زیرا مورخین نیتی برای مقصر اعلام کردن وی در تصمیم گیریها داشته و بیش از حد و اندازه توانایی وی را به سخره گرفته اند به هر روی سلطان ناگزیر شده تا نیروهایش را در شهرها مختلف تقسیم کند و مستقیماً با دشمنان که اخبار آنان پیاپی به گوش سلطان می رسید، رو در رو نشود. این اقدام برخلاف آن چیزی بود که جلال الدین فرزند سلطان محمد بر آن اصرار میکرد وی بر رویارویی مستقیم با سپاه مغولها در حدود مرزها و در کنار رودخانه جیحون اصرار میکرد. گرچه رشیدالدین در اینجا از دیدگاه جلال الدین دفاع می کند و آن را رأی پیرانه میخواند و به محاکمه تاریخی سلطان محمد می پردازد اما باید به شرایطی که سلطان محمد در آن به تصمیم گیری می پرداخت نیز توجه کرد. ظاهراً برنامه وی آن بود تا سپاه مغول را با استحکام قلعه ها و باروهای نفوذ ناپذیر شهرهای ماوراء النهر مواجه کند و مغولها را در میان سرزمین خود شکست دهد.
خوارزمشاه گذشته از اشتباهات در تخمین و محاسبه لشکریان هر دو طرف و اخذ استراتژی جنگی که مورخان تنها در پایان حادثه آن را درک کرده اند با یک مسأله بسیار بحرانی روبرو بوده است. جوزجانی از خیانت سپاهیان همراه با خوارزمشاه سخن میگوید وی خائنان را عمدتاً تتار و خطا [ختایی] ، معرفی می کند و نیز خیانت آنها را در هنگام عقب نشینی متذکر میشود رشیدالدین از آنان به عنوان اورانیان» یاد میکند و آنان را از ترکان خویشاوند با ترکان خاتون معرفی می کند در این میان میتوان رد پای حیله های دیپلوماسی چنگیزخان را در این رویداد مشخص
۱ نمود. ظاهراً چنگیز خان به سرعت در میان کارگزاران خوارزمشاه کسانی را دست و پا کرد تا بتواند جنگ روانی ایجاد کند یکی از این اقدامات چنگیزخان نوشتن نامه ای مزور» و دروغین از سوی برخی از امرای خوارزمشاه احتمالاً همان ختاییانی که جوزجانی اشاره میکند به خود چنگیز خان بود که گویا تأثیر زیادی در متفرق کردن نیروها در مقابله با چنگیزخان داشت جوینی نیز سالها پس از سقوط خوارزمشاهیان در تحسین از لشکر مغول به مقایسه آنان با لشکریان دیگر فرمانروایان مسلمان می پردازد و از خود سری و بی اعتمادی فرماندهان نظامی و لشکریان سلاطین مسلمان (خوارزمشاه) انتقاد میکند و دشواری انجام عملیات نظامی با آنها را متذکر میشود. به نظر میرسد که این بی اعتمادی و آگاهی چنگیزخان راهی جز عقب نشینی های طولانی برای سلطان محمد باقی نگذاشته بود.
احتمالاً خوارزمشاه در این هنگام باید برای ارزیابی استراتژی خود به انتظار نتیجه نخستین حمله مغولها به شهرها و مقاومت نیروهای خود در برابر آنها مانده باشد. وی در این زمان از ماوراء النهر خارج شده و به نواحی غربی تر عقب نشینی کرده بود. در اترار چغتای و اوکتای با مقاومت سرسختانه قایرخان روبرو شدند. وی موفق شد تا شش ماه در برابر مغولها ایستادگی کند وی تا آخرین نفر و تا آخرین لحظه در برابر مغولها دفاع کرد تصرف اترار و دستگیری قایرخان هزینه گزافی برای مغول ها داشت در جریان این نبردها از لشکر مغول بسیار کشته شده که نشان از شایستگی حاکم اترار داشته است. شرح مقاومت قایرخان در برابر مغولها با آنچه در مورد شخصیت وی که برای منفعت شخصی و طمع در مال بازرگانان حاکمیت خوارزمشاهی و جان مردم را در خطر انداخته است همسویی ندارد. هر چند که دو روایت را یک مورخ جوینی یا رشید الدین نقل کرده است. ظاهرا قایرخان زنده دستگیر شد و در نزد چنگیزخان در گوش و چشم او نقره مذاب ریختند و با عذاب و شکنجه وی را کشتند.
جوچی فرزند دیگر چنگیزخان امتداد رود سیحون را به سوی شمال غربی اترار پیش گرفته و به سمت چند رفته بود موفق شد تا شهرهای این حدود و نیز جند به تصرف درآورد.
تصرف شهر فناکت به آسانی و به سرعت انجام گرفت و از این جهت که مقاومتی صورت گرفته بود علاوه بر غارت کشتار دسته جمعی و اسارت پیشه وران و به خشر» بردن جوانان نیز اعمال شد. اما در شهر خجند مقاومت در برابر مغولها به دلیل وجود فرماندهی شجاع با نام تیمور ملک با مشکل مواجه شد. به هر روی با تلفات بسیار و با آمدن نیروهای کمکی مغول از مناطق دیگر سرانجام وی از استحکامات شهر رانده شد و در نهایت در خوارزم مقاومت وی از میان پایان یافت. به این ترتیب سرتاسر شهرهای ساحلی سیحون به دست مغول ها افتاد.
چنگیزخان به همراه تولوی به محاصره بخارا رفت در میانه راه برخی شهرها را نیز متصرف شد. سرانجام چنگیز در محرم ۶۱۷ هـ ق به دروازه قلعه بخارا رسید. شمار لشکر مغول در اثر شکستهای پی در پی لشکریان خوارزمشاهی و تسلیم شهرها بسیار فراوان شده بود اهالی بخارا به سادگی و با زد و خوردی اندک در بیرون شهر به چنگیزخان تسلیم شدند و حصار داخلی شهر نیز با آتش سوزی هولناکی که چنگیزخان به راه انداخت فرو ریخت و در این میان چیزی در حدود سی هزار نفر کشته شد. همچنین در همین شهر بود که چنگیزخان پس از قدم زدن در میان شهر به مسجد جامع شهر رفت و به ایراد سخنرانی تاریخی در مورد حمله خود پرداخت وی در این سخنانی خود را عذاب خدا برای مردم گناهکار بخارا معرفی کرد.
گرچه میتوان این سخنان را منسوب به وی و از تصورات جوینی در مورد این واقعه به شمار آورد اما به هر روی رفتن چنگیز خان و بی حرمتی که به مکانهای مقدس مسلمانان شهر روا داشت میتوانست برای شهرهای دیگر به لحاظ روانی ویران کننده بوده باشد و هرگونه مقاومت را از آنان سلب کند. فتح بخارا و اعمال چنگیز خان در آنجا میتوانست جنگ روانی علیه شهر پراهمیت و استراتژیکی سمرقند باشد چنگیز خان کمی پس از جستجو برای دفینه های مردم شهر و ثروتهای مخفی آنان شهر را آتش زد و آن را با خاک یکسان نمود. گویا برای مورخانی چون جوزجانی آتش زدن کتابخانه بخارا اهمیت زیادی داشته که از میان همه آسیبهایی که به شهر وارد آمده مستقیماً به این مسأله اشاره کرده است. یکی از اهالی بخارا که موفق شده بود به مناطق غربی تر فرار کند در پاسخ به سؤال یکی از اهالی خراسان در مورد خبر حمله مغول گفته بود آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند بی تردید این اخبار هم به سلطان خوارزمشاه می رسید و حتی میتوان گفت برخی خبر رسانی ها عامدانه و آگاهانه از سوی مغول ها منتشر میشد تا روحیه مقاومت را از میان بردارد.
چنگیزخان پس از گرفتن غنایم بسیار ایجاد فشار روانی و نیز به چنگ آوردن نیروی انسانی به عنوان حشر در ذی الحجه ٫۶۱۷ اواخر سال ۱۲۲۰ و اوایل ۱۲۲۱ میلادی رو به سوی سمرقند نهاد به نظر میرسد که در این هنگام لشکریان پیروز در مناطق مختلف نیز به چنگیزخان پیوسته باشند در راه سمرقند، چنگیزخان با مقاومت برخی شهرهای کوچک و روستاها مواجه شد و مجبور گردید تا برای آنها نیروهایی را باز گذارد. توصیفی که از استحکامات سمرقند و نیروهای مستقر در آن عرضه شده بسیار شگفت انگیز است در واقع سمرقند در این روزگار یکی از شهرهای بزرگ به شمار می رفت خوارزمشاه نیروی زیادی در شهر مستقر کرده بود. چنگیزخان با بکارگیری تدابیر و استراتژی ویژه و با فراغ تمام به محاصره شهر پرداخت و از
سوی دیگر نیروی سی هزار نفری را به رهبری جبه (یمه) بهادر و سویدای (سبنای) در پی سلطان محمد فرستاد چنگیزخان افزون بر ایجاد هجمه های روانی ایجاد وحشت و ناامیدی میان نیروهای سمرقندی با بستن راه هرگونه کمک رسانی به این شهر زمینه سقوط سمرقند را فراهم کرده بود.
محاصره و مقاومت نیروهای سمرقند پس از چند روز شکسته شد و در ۱۰ محرم (عاشورای سال ۶۱۸ هـ ق (۶) مارچ (۱۲۲۱م شهر به تصرف مغول ها در آمد. چنگیزخان از نیروهای متحد و وفادار خوارزمشاه شمار بسیاری را به قتل آورد و تعداد بسیاری در میان فرزندان و قبایل متحد خویش تقسیم کرد. بخشی نیز به عنوان حشر به همراه چنگیز خان به مناطق غربی برده شد و سرانجام برای باقیمانده اهالی زنده مانده شهر مال امانی در نظر گرفته شد و به همین منظور و نیز برای مدیریت شهر شحنه با شحنه هایی بر آنان گماشته شد.
فتح سمرقند نقطه عطفی در کار فتح شهرهای ماوراء النهر بود و از این زمان برنامه چنگیزخان بر دو محور قرار گرفت نخست کامل کردن فتح ماوراء النهر و خراسان و دوم تعقیب سلطان محمد خوارزمشاه برای از میان برداشتن او و باقیمانده سپاهیانش تعیین دقیق مسیر عقب نشینی خوارزمشاه به سوی غرب بسیار دشوار است. اما على الظاهر وی پس از شنیدن خبر حمله مغول از سمرقند با هدف رفتن به غزنه به حرکت درآمد سلطان محمد از از ا آنجا به سوی نیشابور رفت و از این پس عقب نشینی وی شکل گریز و هزیمت را پیدا میکند چنگیز خان پس از فتح خوارزم، برای تکمیل فتوح خود نخست نیروهایی را تحت رهبری جوچی، جغتای و اوکتای به فتح خوارزم فرستاد و مدتی بعد برای گسترش تصرفات تولوی را به خراسان گسیل کرد.
لشکر کشی به منطقه خوارزم و مرکز آن اور گنج یا گرگانج ، در پاییز سال ۶۱۸ هـ ق آغاز گردید در این شرایط که بسیاری از شهرهای پر اهمیت ماوراء النهر تصرف شده بود، فتح این شهر کار بسیار دشواری به نظر نمی رسید و در این هنگام
در میان بلاد مانند خیمه ای که اطناب آن بریده باشند مانده بود. بر اساس روایت جوینی در این شهر مرکزیت سیاسی قدرتمندی وجود نداشت و هیچ سرور معین در آنجا وجود نداشت با این حال در این زمان یکی از بستگان مادر سلطان خوارزمشاه توانست مرکزیت سیاسی نیم بندی برای مقابله با مغول ها ایجاد کند. از قرار معلوم تلاش وی برای مقاومت در برابر نیروهای چنگیزخان ناکام بود. بخشی از سپاهیان با اخذ راهبرد نظامی فریبنده سپاهیان مغول به بیرون از شهر آمدند و به آسانی طعمه شمشیرهای مغول شدند و نیز بخشی در هنگام محاصره و تصرف شهر از پای درآمدند. از قرار معلوم محاصره شهر بسیار دشوار بوده و مردم شهر مقاومت چشمگیری کردند. در این شهر مقاومت مردم از محله به خانه ها کشیده شد و بدین ترتیب با هزینه بسیار شهر به تصرف مغولها در آمد گفته میشود که صد هزار نفر صنعتگر و پیشه ور به خدمت مغولها درآمدند و به بلاد شرقی که منظور مغولستان است مهاجرت داده شدند کودکان و زنان جوان نیز به برده» گی در آمدند. گرگانج به ویرانه ای تبدیل شد و به تعبیر جوینی تا سالها نشیمنگاه بوم و زغن گردید این رویداد در پاییز سال ۶۱۸ هـ ق روی داد.
چنگیزخان پس از فتح شهر ترمذ از رودخانه جیحون گذشت و به تصرف سرزمین هایی پرداخت که در دوره جانشینان وی به ممالک محروسه ایران زمین مشهور شد. نخستین هدف وی شهر بلخ بود.
مردم این شهر بر خلاف شهرهای ماوراء النهر در مقابل مغولها مقاومت نکردند و در هنگامی که نیروی مغول در پی سلطان محمد خوارزمشاه بود با آنان برخورد
خوبی داشتند و شحنه مغول را پذیرفته بودند و حتی راهنمایی نیز در اختیار مغولها قرار داده بودند. در اینجا نیز از همان آغاز با فرستادن پیش کش به صلح تسلیم شدند اما در جریان تسلیم و چپاول شهر چنگیزخان به دلایلی که مطرح نشده فرمان داد تا تمامی اهالی شهر را از صغیر و کبیر به قتل آورند علی القاعده به دلیل اینکه مردم در تسلیم شدن قدم پیش گذاشته بودند انتظار می رفت که با آنها بهتر برخورد شود. دلیل این مسأله را جوینی فعالیتهای نظامی جلال الدین خوارزمشاه و شور و آشوب وی دانسته و شاید این اقدام را برای تهییج کردن مردم شهرهای دیگر جهت تسلیم کردن جلال الدین یا دست کم همکاری نکردن با وی عنوان کرده است.
چنگیزخان پس از تصرف بلخ در مسیر جنوب غربی در حرکت درآمد و به سوی شهر طالقان رفت وی پیش از حرکت تولوی را به فتح خراسان گسیل کرده بود. از قرار معلوم چنگیز خان انتظار داشت که با فرستادن ایلچی مردم را به صلح وادار کند که البته گویا خبر تسلیم شدن شهر بلخ و کشته شدن بی رحمانه آنها به گوششان رسیده بود و به هر روی تسلیم نشدند و محاصره این شهر و مقاومت اهالی شهر هفت ماه به طول انجامید. ظاهراً چنگیز خان امکان تصرف این شهر را با لشکریان همراه خود نمیدیده است سپاهیان اوستای که جوچی و جغتای نیز وی را همراهی می کردند در حال محاصره خوارزم بودند و تولوی نیز در خراسان مشغول پیشروی بود. چنگیزخان به تولوی فرمان بازگشت داد تولوی تا این هنگام شهرهای خراسان از حدود مرو تا نیشابور قهستان و سرانجام هرات را به وادار به تسلیم کرده بود و با این فرمان به طالقان بازگشت و شهر را در محاصره گرفت پس از سقوط طالقان کشتار و غارت قابل توجهی انجام گرفت گذشته از اینکه این رفتار برای شهرهای دیگر
عبرت آموز شده و آنان را وادار به تسلیم میکرد شرایط را برای فراریان، نهان شده گان دشوار میساخت و امکان مقاومت دوباره در شهر را از میان میبرد.
از سوی دیگر سپاهیان اعزامی چنگیز خان برای تعقیب محمد خوارزمشاه به فرماندهی جبه، سویدای و توقوچار به بلخ رسیدند مردم این شهر با آنها از در صلح درآمده شحنه مغول را پذیرفتند. در نیشابور مغولها با پیشنهاد صلح و فرستادن هدایا روبرو شدند. ۱
سپاه جبه و سویدای از اینجا به بعد احتمالاً به دلیل اینکه راه سلطان را گم کرده بودند به دو قسمت شدند سویدای راه خراسان به غرب را از شهرهای توس رادکان و قوچان و اسفراین دامغان به سوی ری را پیش گرفت جبه نیز به مازنداران رفت و در استرآباد و آمل دست به تعقیب و بازجویی و کشتار شهر زد سلطان در راه خود به سوی غرب نخست به نزدیکی شهر اراک امروزی در قلعه ای به نام «فرزین» رفت و سپس به حدود همدان رفت و در آنجا با اتابک هزار سف هزار اسب از اتابکان لر بزرگ به مشورت پرداخت اما با نظر وی مبنی بر عقب نشینی به لرستان و مقاومت در آنجا نتوانست به توافق برسد سلطان با رسیدن خبر مغول به سوی بغداد رفت اما سپس راه خود را به سوی شمال شرق تغییر داده و به سوی سواحل مازندران به حرکت درآمد و سرانجام از جزایر آبسکون که از ساحل فاصله دارد، سردرآورد و در اینجا بدون اینکه مغولها بر وی دسترسی پیدا کنند در شوال ۶۱۷ هـ ق دیده از جهان فرو بست. ۳
محمد خوارزمشاه پیش از مرگ اوزرلاق (اوز لاغ) یکی از فرزندان خود را که ظاهراً با نفوذ ترکان خاتون ولیعهد خود کرده بود خلع و جلال الدین را به جانشینی
خود تعیین کرد به دنبال تعیین جلال الدین به عنوان جانشین سلطان که البته بی تردید مراسم انتخاب وی چندان با شکوه نبوده است. وی نخست به گرگانج رفت اما به دنبال کشف توطئه ای که برای کشتن وی طرح ریزی شده بود پیش از آنکه مغولها به آنجا برسند شهر را به سوی مناطقی که سالها پیش از حمله مغول از سوی پدرش به وی واگذار شده بود ترک کرد غزنه جایی بود که در حدود آن جلال الدین در برابر مغولها دست به مقاومت زد و موفق شد تا نیروهایی را برای مقابله با مغولها سازماندهی کند. وی در چندین نبرد با مغول ها دست و پنجه نرم کرد اما تنها در یکی از آنها در محلی به نام پروان موفق به شکست لشکر مغول گردید. این نبرد با وجود پیروزی خوارزمشاه نشان داد که اتحاد لشکریان و انضباط نظامی جای چندانی در سپاه خوارزمشاه ندارد. چنانکه سر دسته سپاهیان خوارزمشاه بر سر تقسیم غنایم دچار اختلاف شدیدی شدند با این حال خبر شکست لشکر مغول که برای مغول ها بسیار گران تمام شده بود، چنگیزخان را واداشت تا پس از فتح طالقان در پی جلال الدین افتاده و از راه بامیان به سوی غرنه مرکز استقرار وی به حرکت درآید.
همزمان با تعقیب سلطان محمد بخشی از سپاهیان مغول کار تعقیب سلطان را به طور کلی رها کرده و به سوی نواحی شمال غربی لشکر کشی کردند. گویا برنامه برای دور زدن دریای مازندران و ملحق شدن به لشکر جوچی را داشت که موفق شده بود تا در دشت قفچاق نفوذ کند در در . همین برنامه نظامی آنها اردبیل را فتح کردند و موغان، تبریز، مراغه نخجوان نیز به صورت صلح آمیز تحت تابعیت درآمدند. همچنین اتابک آذربایجان به ایلی درآمد و به او آلتمغا یا حکم ادامه
حکومت تحت سلطه مغولها دادند طی این رشته لشکر کشی ها آران بیلقان شروان و دربند را به تصرف درآمد و سرانجام به لشکر جوچی در دشت قپچاق پیوستند تا در تصرف روسیه و اروپای شرقی شرکت کنند. این لشکر پیش از عزیمت به اران همدان را مجدداً از دست عمال خوارزمشاه که به تازگی در آنجا قدرت گرفته بودند.
خارج کردند.
۲ لشکر دیگری از مغول ها به رهبری تولوی شهرهای خراسان را یکی پس از دیگری به تصرف درآورد. وی از سمرقند از راه مورجق در اول محرم سال ۶۱۸ هـ ق فوریه ۱۲۲۱م به مرو رسید تولوی در محاصره مرو موفق شد تا طی چند روز مقاومت شهر را بشکند و حاکم شهر را مجبور به در خواست «امان» کند. اما با این که به آنان امان داده شد پس از تسلیم جمعیت شهر به خاک و خون کشیده شدند. تنها عده قلیلی از پیشه وران و تعدادی از کودکان که به اسارت گرفته شدند جان به سلامت بردند. مغولها پس از این سرکوب که ارقام اغراق آمیزی در مورد تعداد کشته شدگان مطرح شده باز هم به تجسس برای بازماندگان شهر پرداختند و گویا یکی از اهالی نخشب اذان سر می داده تا مردم از گوشه ها و مخفیگاه ها بیرون آیند و به این صورت بازماندگان نیز طعمه شمشیر مغول ها می شدند. ه
تولوی سپس به تصرف نیشابور رفت نیشابوریان پس از عقب نشینی سلطان محمد با مغول ها از در صلح درآمده بودند اما سپس موضعی مخالف با مغولها در پیش گرفتند و شحنه مغول را کشتند. آنها موفق شدند پیش قراول سپاه تولوی به رهبری تغاجار گورکان را ناکام گذاشته و حتی تغاجار را به قتل آوردند. اما این
استحکام و دفاع میهن دوستانه مردم نیشابور با ورود تولوی و بکار گیری تدابیر نظامی و فشار نظامی و روانی بر پیکره شهر سرانجام به شکست منجر گردید و در سیزدهم صفر ۶۱۸ هـ ق شهر به دست مغولها درآمد. گفته می شود که دختر چنگیزخان و همسر تغاجار خود به شهر آمده و بر قصاص مردم شهر نظارت کرده است. در اینجا نیز عده ای از پیشه وران به اسارت به ترکستان فرستاده شدند.
تولوی برای اتمام فتح خراسان به سوی هرات رفت. از قرار معلوم تولوی با هراسی که در نیشابور و شهرهای دیگر به وجود آورد، تصور میکرد که مردم هرات به راحتی تسلیم میشوند و به همین منظور ایلچیانی برای تسلیم نزد آنان فرستاد اما شمس الدین محمد جوزجانی حاکم شهر ایلچیان را به قتل رساند و آماده نبرد گردید. این محاصره نیز با وجود مقاومت نیروهای وفادار به خوارزمشاهیان پس از چند روز و با کشته شدن حاکم شهر شکسته شد و مغول ها بر شهر مسئولی شدند. بر اساس روایات محلی اهل شهر با اطمینان خاطری که تولوی به آنان داده بود. تسلیم شدند و امان یافتند و در این میان تنها نیروهای نظامی وابسته به خوارزمشاه کشته شدند. با این حال کمی بعد آنها دوباره شورش کردند و شحنه خود را کشتند و در شوال سال ۶۱۸ هـ ق چنگیز خان ایلچیگیدای را به سرکوبی آنان فرستاد. ایلچیگدای نیز پس از هشت ماه سرانجام مقاومت اهل هرات را شکسته و کشتار و ویرانی چشمگیری به بار آورد پس از این که تولوی فتح هرات را کامل کرد از چنگیز خان پدر خود یاسایی دریافت کرد مبنی بر اینکه از ادامه تصرفات دست کشیده و به کمک سپاه پدر در طالقان برود.
همان طور که گفته شد جلال الدین موفق شده بود تا در نبرد پروان شکست سختی به مغول ها وارد کند از این رو تولوی در کنار چنگیزخان مستقیماً در پی
سلطان جلال الدین افتاده و مسیر خود را در جهت جنوب شرقی منحرف کرده و به سوی بامیان رفتند. در این جا نیز در هنگام محاصره مقاومت قابل توجهی انجام گرفت. در حین محاصره اهالی بامیان موفق شدند یکی از نوادگان چنگیز خان را بکشند. البته این اقدام موجب شد تا پس از شکست مقاومت شهر، حتی از میان بازماندگان جنگ نیز اسیر نگیرند و از این پس اجازه هرگونه بازسازی را ندهند.
با رسیدن چنگیزخان به غزنه خبر رسید که سلطان جلال الدین به سوی رود سند حرکت کرده است. چنگیز خان به سرعتی قابل توجه لشکر خود را به جلال الدین و لشکریان او رسانده در کنار سند وی را محاصره کرد در این نبرد به دلیل رسیدن لشکر اوکتای از خوارزم لحظه به لحظه شرایط بر جلال الدین دشوار میشد و وی با آخرین نفرات خود در مقابل مغولها نبرد میکرد و حتی به ادعای نسوی در لحظاتی لشکر مغول را به هزیمت کشانده بود اما با تدابیر چنگیزخان و بی انضباطی سپاه جلال الدین نبرد به شکست خوارزمشاهیان منجر شد.
از آنجا که فرمان داده شده بود که جلال الدین را زنده دستگیر کنند وی موفق شد تا آخرین نفرات با مغولها بجنگد و سرانجام از آب سند بگریزد. هنگام عبور جلال الدین از سند چنگیز خان که نظاره گر ماجرا بود در مورد دلاوری وی به اشتیاق آمده بود و جمله معروف از پدر پسر چنین باید را به زبان راند. سلطان جلال الدین از این هنگام از جغرافیا و صحنه سیاسی ایران زمین خارج شده و برای مدتی در هندوستان پناهنده شد رفتن جلال الدین به هند موجب شد تا پای مغول ها در پی او به هندوستان باز شود.
این رویداد موفقیت آمیز به تعبیری آخرین اقدام چنگیزخان برای پیشروی در غرب بود. وی پس از ملاقاتی که با چانگ چون راهب تائویی و کیمیاگر چینی در
پروان و بلخ ترتیب داد و با شنیدن خبر شورش تنگفوتها در شعبان سال ۶۱۹ هـ ق ٫ ۱۲۲۲م از جیحون به سوی مغولستان عبور کرد و به زادگاه خود رفت وی سرانجام هنگامی که در نبرد با تنگفوتها هسی (هسیا مشغول سازماندهی و نظارت بر عملیات ها بود و موفقیتهایی نیز به دست آمده بود، دیده از جهان فرو بست.
جوینی تاریخ مرگ وی را در ۴ رمضان سال ۶۲۴ هـ ق ذکر می کند.
گرچه کهولت سن و علائم بیماری بر چنگیزخان پدید آمده بود اما گویا افتادن وی از اسب در حین شکار عامل مهمی برای تسریع در مرگ وی شده بود.
جوزجانی دشمن چنگیز خان چند سال پیش از مرگ او از قول روایان چنگیزخان را چنین توصیف میکند مردی بلند بالا قوی بنیت شگرف جثه و موی روی کشیده و سپید شده گربه چشم در غایت جلادت و زیرکی و عقل و دانایی اهمیت چنگیزخان فراتر از تصرفات و کشتار و واژگونی امپراتوری ها است. وی با ایجاد تشکیلاتی منظم و بنیان گذاشتن قوانین مشهور به یاسا موفق شد تا سیادت مغولها را بر چین ایران روسیه برای مدت طولانی تضمین کند.
با مرگ چنگیزخان مهمترین مسأله انتخاب جانشین او و تعیین رهبری بود که مورد توافق شاهزادگان خواتین و بزرگان مغول باشد. مسأله بعدی مقابله با بازماندگان خوارزمشاهیان سپس تثبیت قدرت سیاسی مغول ها در سرزمین های مفتوحه و فتح مناطق دیگر در غرب بود.
در مورد جانشینی چنگیزخان در لحظات مرگ تکلیف جانشینی خود را معین کرده بود. وی چهار فرزند خود را از نخستین و محبوب ترین همسرش یعنی بورته نزد خود فرا خواند. چنانکه جوینی و رشیدالدین روایت میکنند چنگیزخان از مدتها پیش جانشینی خود و اداره امپراتوری مغول را در وجود اکتای دیده بود. با این حال مطابق سنت مغولی کوچکترین فرزند از خاتون محبوب و معتبر خان میراث دار پدر می شد که در اینجا تولوی این شرایط را داشت. گویا چنگیز خان مدت ها در این مورد
تردید داشته اما از آنجا که تدبیر امور حکومتی را تنها در وجود اوکتای می دیده، تولوی
را صرفاً میراث دار اموال خصوصی خود کرد و گفت آنچه خلاصه از پورت چراگاه
محدوده ایلی و خانه و اموال و خزانه و لشکر که من اندوخته ام جمله تولوی بداند
به خوبی نمایان است که چنگیز خان مصلحت اندیشی را ملاک انتخاب خود قرار داده و
حساب خانواده و سنن مغولی را از فکر اداره امپراتوری وسیع خود جدا کرده است.
سنن مغولی مربوط به زمانی بود که دسته های پراکنده مغول در مغولستان زندگی میکردند و حال این حکومت را نمیشد با آن سنتهای قدیمی اداره کرد از این رو چنگیز خان با ظرافتی تمام این رسم مغولی را به یک سو نهاد.
اکتای سومین فرزند بورته همسر محبوبش بود و احتمالاً در سال هـ ق ۱۱۸۶٫۵۸۲م به دنیا آمده بود چنگیز خان در بستر مرگ به روشنی به فرزندان و بزرگان گفته بود که اطاعت از اکتای را بر خود واجب شمارند. سه برادر دیگر نیز به این موضوع صحه گذاشته و بی بهانه آن را پذیرفتند. با این حال این وصیت و موافقت که تعیین کننده سرنوشت امپراتوری چنگیز خان بود باید مطابق رسمی که خود چنگیزخان به آن به دقت عمل میکرد در قوریلتای یا مجلس مشورتی در میان شاهزادگان، خواتین بزرگ و بزرگان قبایل مغول نیز به بحث و گفتگو گذاشته و تأیید شود.
این قوریلتای که تا سال ۶۲۶ هـ ق به طول انجامید اوکتای را به خانی انتخاب کرد. به هر روی اوکتای بدون هیچ مخالفتی به عنوان خان بزرگ انتخاب گردید و البته این رویداد یکی دیگر از نشانه های انضباط سیاسی و تشکیلات دقیقی بوده است که چنگیز خان برپا کرده بود. در این قوریلنای وضعیت مبهم جغرافیای سیاسی امپراتوری نیز مشخص تر شد و از این پس دشت قبچاق به میراث داران جوچی واگذار شد و خود او مامور توسعه مناطق به سوی اروپا گردید جغتای نواحی ماوراء النهر و نواحی شرقی رود .
جیحون تا مغولستان را به میراث برد. اکتای افزون بر داشتن مقام خانی مناطق حدود رود تاریم و مناطق شرقی را به میراث برد تولوی نیز که به عنوان کوچکترین فرزند
میراث دار پدر شده بود نواحی زادگاه مغولها را به میراث برد. تکلیف سرزمین هایی که از چین به تصرف درآمده و به تصرف در می آمد نیز در این قوریلتای مشخص نشد.
وضعیت ایران نیز تا هنگامی که جلال الدین زنده بود و فرزندان خوارزمشاه نزد مردم محبوبیت و قدرت داشتند قابل تقسیم بندی نبود اما به هر حال فضایی بود که بعدها از سوی فرزندان تولوی برای تشکیل حکومت ایلخانی مورد استفاده قرار گرفت. نکته قابل توجه در تقسیم بندی مناطق یاد شده در مورد ایران این است که دست کم سرنوشت ما وراء النهر و دشت قبچاق از ایران به طور کلی جدا گردید.
با انتخاب اوکتای بر مسند خانی قرار بر آن شد تا سیاست و رویه چنگیزخان در همه امور دنبال شود و در همان روزگار نخست فرمانی (یاسا) صادر کرد که احکامی و فرمانی که پیش از این چنگیز خان فرموده است بر قرار باشد و از مفاسد تغییر و تبدیل و اختلال مصون و محروس و نیز به مناسبت روی کار آمدن خود عفو عمومی برای کسانی که از یاسا سرپیچی کرده بودند، صادر کرد. برای ادامه و تکمیل تصرفات نیروی را به روسیه و به جانب دشت قبچاق و بلغار، دسته ای را به سوی تبت و سلنگای و خود به سوی ختای به حرکت درآمد. وی همچنین جور ماغون را به سرکوب جلال الدین مأمور کرد.
جلال الدین نیز پس از خروج از هند علی رغم کر و فرهای فراوانی که در مقابل مغول ها انجام داد موفق به استقرار مجدد حکومت خوارزمشاهیان نشد. ظاهراً فراگیری حملات مغولها نداشتن پایگاه مردمی در ایران و مخالفان خوارزمشاهیان دستگاه خلافت عباسی و افزون بر آن اختلافات میان فرزندان سلطان دستگاه محمد از مهمترین دلایل ناکامی های او بود. سرانجام جلال الدین در یکی از به خصوص
درگیری هایش با مغول ها در شوال سال ۶۲۸ هق میلادی کشته شد یا به روایر ناپدید گردید و عملاً از صحنه سیاست ایران کنار رفت.
خلاصه فصل
میر حملات اولیه مغول ها به ایران
در آستانه حمله مغول سرزمینهای شرقی جهان اسلام از پراکندگی مراکز قدرت های سیاسی و آشفتگی در روابط این قدرتها دچار بحران شده بود تلاش خلفای عباسی برای احیای قدرت سیاسی و نظامی در دوره خلیفه الناصر به اوج خود رسید. اقدامات او در تحقق اهداف سیاسی به این آشفتگی دامن زد. مقارن با حمله مغول قدرت های سیاسی که در ایران استقرار داشتند به شرح زیر بودند
۱ خلافت عباسی
۲ خوارزمشاهیان
اسماعیلیان
اتابکان آذربایجان ایلد گزیان)
۵ سلجوقیان
۶ سلغریان در فارس
خاندان باوند در سواحل جنوبی دریای مازندران
غوریان در غزنه و سواحل جنوبی رود سند در سرزمین هند
قراختاییان در ماوراء النهر
خوارزمشاهیان پس از یک دوره تدارک طولانی به دنبال توسعه متصرفات و تشکیل یک امپراتوری فراگیر و بادوام در سرزمینهای شرقی اسلامی بودند. با این حال سرنوشت خوارزمشاهیان علی رغم ناکامی در حمله به بغداد در غرب و در حوزه متصرفی عباسیان روی نداد بلکه فرجام این سلسله در مرزهای شرقی و توسط گروهی غیر مسلمان یعنی مغول ها رقم خورد و ناکامی را برای آنان به ارمغان آورد.
قدرت یابی مغولها و توانمندیهای آنان در حمله به سرزمین های متمدن همسایه بیشتر از هر چیز مرهون سازماندهی و رهبری چنگیز خان بود تدابیر وی موجب تشکیل اتحادیه بزرگی از قبایل مغول و ترک شد. وی از رقابتهای سیاسی منطقه با پیروزی بیرون آمد و با حذف یکی از رقبای بازمانده یعنی نایمانها به رهبری کوچلک در همسایگی خوارزمشاهیان قرار گرفت واقعه اترار بهانه ای برای تعجیل در رویارویی مغول ها و خوارزمشاهیان بود زیرا پیش از این عوامل سیاسی اقتصادی و نظامی زمینه های بروز این رویارویی را فراهم آورده بود.
تدابیر محمد خوارزمشاه در مقابله با سپاهیان فراوان چنگیز خان کارساز نبود. در فتح شهرها و روستاها توسط مغولها کشتار شدیدی صورت گرفت و مغولها قاوت بسیاری نشان دادند. خود سلطان محمد خوارزمشاه نیز عاقبت در جزیره آبسکون وفات یافت. تلاش های جلال الدین جانشین او علی رغم دلاوریهای فراوان، نتایج و دستاورد مطلوبی برای مردم ایران در پی نداشت. با این حال چنگیزخان مدت زیادی پس از مرگ محمد خوارزمشاه زنده نماند. پس از مرگ چنگیز خان فرزندانش میراث دار او شدند.
فصل سوم
استقرار مغولها و تشکیل حکومت ایلخانی
اهداف کلی فصل
آشنایی دانشجو با
۱ وضعیت ایران در دوره حاکمان مغولی
.۲ چگونگی اداره سرزمینهای مفتوحه مغول توسط حاکمان مغولی
اهداف و چگونگی لشکر کشی هلاکو به ایران و سرزمینهای اسلامی
۴ مهمترین رویدادهای دوران ایلخانی هلاکوخان و اباقاخان
اهداف رفتاری
دانشجو پس از مطالعه این فصل می تواند
. حاکمان مغولی پیش از تشکیل حکومت ایلخانی و مهمترین اقدامات آنها را به ترتیب معرفی کند.
۲. اوضاع سیاسی ایران مقارن با حمله هلاکو را به اختصار شرح دهد.
اهداف، پیامدها و چگونگی لشکر کشی هلاکو به ایران را به اختصار شرح دهد و ارزیابی نماید.
.۴ مهمترین اقدامات هلاکو در دوره ایلخانی را برشمرد و توضیح دهد.
روابط و برخوردهای نظامی هلاکو با مملوکان مصر و دلایل شکست هلاکو از آنان را توضیح دهد.
۶ روابط و برخوردهای نظامی هلاکوخان با اولوس جوچی را شرح دهد.
چگونگی جانشینی اباقاخان را به اختصار شرح دهد.
. مهمترین رویدادهای دوره حکومت اباقاخان را به کوتاهی بیان کند.
روابط اباقاخان با مملوکان و الوسهای جوچی و جغتای را شرح دهد.
۱۰ اقدامات اباقاخان را در تثبیت حکومت ایلخانی ارزیابی کند.
واژگان و مفاهیم اصلی
اتابکان سلغری سلسله ای از اتابکان که حکومت آنان از اواخر دوره سلجوقی از سال ۵۴۳ هـ ق تا ۶۸۱ هـ ق در فارس به طول انجامید. نام آنان ظاهراً از نام یکی از شاخه های ترکمانان به نام سلغر گرفته شده است.
اتابکان لر یا هزار اسپ سلسله ای از اتابکان در ناحیه غرب ایران که حکومت آنان از نیمه قرن هشتم هـ ق تشکیل شد هزار اسپی ها پس از حمله مغول تابع ایلخانان شدند و حکومت آنان تا زمان حمله تیمور به طول انجامید.
اتابکان یزد یا آل وردان سلسله ای از حکمرانان محلی یزد که سر سلسله آنان از اتابکان سلجوقی بود دوره حکمرانی این خاندان از حدود ۵۳۶ هـ ق آغاز شد و آخرین حکمران این سلسله در سال ۷۱۵ هـ ق توسط آل مظفر برافتاد.
الوسهای چنگیزی منظور سرزمینهایی است که چنگیزخان در اواخر عمر خود و پس از تصرف ممالک مختلف میان چهار فرزند خود یعنی اوکتای جوچی جغتای و تولوی تقسیم کرد. الوس جوچی از شرق از خوارزم آغاز میشد و بخش هایی از نواحی غربی روسیه اروپا شرقی و از جنوب تا نواحی شمالی رود کر را شامل میشد الوس جغتای نیز شامل ایغورستان و ماوراء النهر با مرکزیت المالیغ می شد و حد غربی آن رود جیحون بود تولوی به عنوان کوچکترین فرزند در نواحی مرکزی مغولستان و موطن چنگیز خان استقرار یافت و اوکتای نیز به عنوان ولیعهد بر تختگاه مغول در ایمیل امروزه) امیل قوباق در مرکز قدرت سیاسی قرار گرفت. این نظم هر چند در مورد الوس جغتای و جوچی تقریباً بدون تغییر ماند، با روی کار آمدن منکوقا آن و کنار زدن نوادگان اوکتای در مرکز امپراتوری دچار دگرگونی هایی شد. پس از مرگ جوچی قسمت شرقی قلمرو به پسرش اوردا خان رسید. بخش غربی قلمرو او مشتمل بر دشت قبچاق در قسمت جنوب روسیه و خوارزم به فرزند دیگرش به نام با تو رسید قلمرو شرقی را اردوی سفید و قلمرو غربی را اردوی زرین می نامیدند. این دو گاه با یکدیگر متحد میشدند در اینجا این اولوس با عناوین اولوس جوچی، اردوی زرین و یا اردوی دشت قبچاق نیز خوانده می شود.
ایلخانان اعقاب هلاکوخان بودند که پس از ورود هلاکو به غرب جیحون و استقرار او در ایران سلسله ای از جانشینان او تشکیل شد که به ایلخانان مشهور
شدند. هلاکوخان به نیابت از خان بزرگ (قاآن) فرمانروای سرزمین های غرب جیحون گردید و لقب ایلخان یعنی خانی که تابع خان بزرگ یا قا آن است یافت.
ایوبیان خاندانی حکومتگر که شاخه های این خاندان در مصر، سوریه، دیابکر و یمن حکومت داشتند مملوکان جایگزین ایوبیان در مصر شدند. مقارن حمله مغول و آمدن هلاکوخان شاخه های دیگر این خاندان سقوط کرد. برخی از این سرزمین ها پس از شکست مغولها در عین الجالوت به تصرف مملوکان درآمد.
بنی لولو حکومتی که در موصل و بخشهایی از امپراتوری بیزانس توسط بدرالدین لولو از غلامان سلجوقی تشکیل شد. وی در سال ۶۳۱ هـ ق با دریافت منشور حکومت از خلیفه عباسی حکمران موصل گردید جانشینان او نتوانستند در برابر هلاکو مقاومت کنند و سرزمینهای آنان بدست ایلخانان افتاد.
حاکمان مغولی منظور حاکمانی است که پس از حمله مغول و تا لشکرکشی هلاکو از سوی مغولها اداره امور سرزمینهای مفتوحه را در غرب جیحون بر عهده داشتند. این دوره از حدود سال ۶۲۸ هـ ق مرگ سلطان جلال الدین خوارزمشاه آغاز و تا حدود سال ۶۵۰ هـ ق ورود هلاکوخان به ایران به طول انجامید.
سلجوقیان روم شاخه ای از خاندان سلجوقی که از سال ۴۷۳ هـ ق حکمرانی خود را در آسیای صغیر آغاز کردند. این خاندان از مغولها در نبرد کوسه داغ شکست خوردند و از آن پس خراج گزار ایلخانان شدند. حکومت تضعیف شده سلجوقیان سرانجام در سال ۶۷۶ مستقیماً تحت اداره ایلخانان درآمد ولی حکومت نیم بند آنان تا سالها پس از آن استمرار داشت.
قراختاییان کرمان یا قتلغ خانیان از حکومتهای محلی کرمان بود که توسط براق حاجب از سرداران قراختاییان مقارن با حمله مغول در کرمان بنیان نهاده شد. براق حاجب پیش از این مدتی در خدمت خوارزمشاهیان و حاجب دربار آنان بود. پس از آن در اوضاع آشفته حمله مغول به کرمان رفت و در آنجا حکومتی را پی ریخت این حکومت از سال ۶۱۹ هـ ق تا سال ۷۰۶ هـ ق که یک حکمران مغولی از سوی ایلخانان به حکومت کرمان منصوب شد به طول انجامید.
مملوکان یا ممالیک منظور سلسله حکمرانان مصر از غلامانی بودند که از سال ۶۴۸ هـ ق تا ۹۲۳ هـ ق بر مصر و سوریه فرمانروایی داشتند.
۱-۳ دوره حاکمان مغولی
نخستین حاکم منصوب مغولی در سرزمین های غرب جیحون و به گفته جوینی خراسان و مازندران، جنتیمور (چینیمور بود پیشینه اداری او به هنگامی که جوچی خوارزم را تصرف کرد باز میگردد. وی در آن هنگام به شحنگی خوارزم از سوی مغولها منصوب شد. در هنگامی که جور ماغون با سپاهی به تعقیب جلال الدین خوارزمشاه مأمور شد، جنتمور نیز به یاری وی گسیل شد.
پس از پایان یافتن غائله سلطان جلال الدین در سال ۶۲۸ هـ ق جرماغون وی را به نظارت بر شهرهای خراسان منصوب کرد به ویژه از این جهت که دو سردار بازمانده از سلطان جلال الدین مردم خراسان را علیه مغولها به شورش را می داشتند.
جنتمور از همان روزهای نخست عناصر دیوانسالار ایرانی را به خدمت خود گرفت. از همین جا بسیاری از گروه ها و خاندانهای بزرگ به همکاری با مغولها پرداختند. بهاءالدین جوینی پدر نگارنده و مؤلف کتاب جهانگشای جوینی یکی از این افراد بود جنتمور جوینی را به صاحب دیوانی منصوب کرد که بیشتر مسئولیت امور مالی را دربر می گرفت.
پس از درگذشت جنتمور ایلچی به قراقروم گسیل شد و نتیجه آن انتخاب یکی از امرای کهنسال مغول با نام «نوسال» یا «نویسال» به جانشینی وی بود. در دوره وی اوضاع به گونه ای پیش رفت که پس از مدتی کورکوز یکی از دیوانسالاران ایغور قدرت و نفوذ زیادی در خراسان و قراقروم پیدا کرد و موفق شد تا با حمایت برخی از امرای ایغور مقرب خان مغول پرلیغ حکومت بر خراسان و مازندران را از اوکتای گرفته و جانشین نوسال شود مدت حکومت وی از ۶۳۷ هـ ق تا ۶۴۱ هـ ق بود. ظاهراً در سقوط نوسال دشمنی های فرزند جنتمور که ادعای جانشینی پدر را داشت نیز مؤثر بوده است. از این پس نوسال از قدرت کناره گیری کرده و تنها به امور نظامی مشغول گردید.
کورکوز پس از رسیدن به قدرت توانست با نگاه داشتن جانب رعیت و مرمت
ویرانی های جنگ میزان مالیات را افزایش داده و با سرازیر کردن وجوه بیشتر به خزانه اردوی قاآن موقعیت خود را تثبیت کند وی شهر ویران توس را به عنوان مرکز حکومت خود انتخاب کرد و بر پایه عدالت رونقی به شهر و منطقه حکمرانی خود در خراسان مازندران و مرکز ایران داد از نکته های برجسته در مورد شخصیت کورکوز این است که وی در این مدت به کسوت مسلمانی درآمد. کورکوز با وجود خدمات گرانبهایی که به اردوی مغول و ایران کرده بود از شر دشمنان و رقیبان خود در امان نماند. شرف الدین یکی از مخالفان قدرتمند وی توانست از مرگ اوکتای بهره برده و زمینه کشتن وی را به کمک فرزندان جغتای مغولی فراهم آورد.
امیر ارغون جانشین کورکوز که یکی از مؤثرترین کارگزاران و حاکمان مغول تا پیش از تأسیس حکومت ایلخانی به شمار میرود طی سالهای ۶۴۱ تا ۶۵۴ هـ ق موفق به ساماندهی نظام اداری مالی و امنیتی مؤثری در نواحی ایران گردید که وی را به عنوان اصلاح گر نظام اداری و دیوانی مغول در ایران مشهور کرده است.
وی از قبیله اویرات است که گفته میشود پس از اینکه به اطاعت چنگیزخان درآمدند به سرعت به یکی از قبایل با نفوذ نزد چنگیزخان و مغول ها پس از وی تبدیل شدند. ارغون آقا نخستین مغول دیوانسالار در ایران نیز محسوب می شود.
ارغون آقا کار خود را عملاً در سال ۶۴۱ هـ ق آغاز کرد. قلمرو وی در حکمی که صادر شد شامل مناطقی از آمویه جیحون) تا فارس و گرج و روم و موصل اعلام شده بود. کاربرد عنوان سرزمینهای روم و موصل به آن دلیل بود که مقارن با
جانشینی ارغون آقا مغولها موفق شده بودند تا سلجوقیان روم را در نبرد کوسه داغ شکست دهند و سلجوقیان را خراج گزار خود سازند.
ارغون آقا در ابتدای کار به تبریز رفت وی پس از اندکی موفق به نظم در اداره امور و برقراری امنیت نسبی شد که برای گردآوری درآمدها برای تورکینا خاتون و خزانه مغول ضرورت داشت. مهمترین اقدام وی برای نظم بخشیدن به اداره امور جامعه مقابله با زیاده خواهیها و گرفتن مالیاتهای ناروا از مردم توسط نمایندگان خان و امرای مغول بود.
مهمترین مشکل وی خودسریهای فرماندهان مغول در آذربایجان از جمله جرماغون تایجو و جمعی که به قول جوینی آن ممالک را ملک خویش می دانستند بود مشکل دیگر ارغون آقا روابط با الوس جوچی که با تو در این زمان ریاست آن را برعهد داشت محسوب میشد. ارغون آقا با . با جلوس گیوک به تخت خانی به خدمت وی رفته و در عین حال گزارشی از اقدامات خود ارائه کرد. وی در یک اقدام مهم تمام پایزه ها و احکامی را که در دوره فترت مرگ اوکتای توسط شاهزادگان صادر شده بود و به فرصت طلبان اجازه زیاده ستانی و سوء استفاده میداد گردآوری کرده و به گیوک تحویل داد و با وجود اینکه در گرفتن مالیات جانب رعیت را نگه داشته بود اموال و هدایای بسیاری به گیوک تقدیم کرد. با این شرایط وی اعتبار قابل توجهی نزد گیوک پیدا کرد و خان جدید نیز با تأیید حکومتش او را مورد حمایت قرار داد. ه
یکی از مشکلات امیر ارغون تا روی کار آمدن منکوقا آن مواجه با امرای مغول بود که به عنوان باسقاق از سوی خان منصوب بودند منکو فولاد یکی از این امرا بود که به عنوان باسقاق محترفه تبریز منصوب بود و با سیاستهای امیر ارغون همراهی نداشت. اختلاف آنان حتی تا دربار خان نیز کشیده شد که البته ارغون آقا موفق شد تا
در جلسه یارغو محکمه های مغولی تبرئه شود و رقیب وی محکوم گردد.
به نظر می رسد که ارغون آقا در این دوره هیچگاه برای مدت طولانی در یک جا و یک شهر اقامت نکرده و دائماً در سفر بوده است. آنها برای شرکت در قوریلتای جلوس منگوقا آن در سال ۶۴۹ هـ ق به سوی قراقروم که از دوره اوگنای قاآن مرکز مغول شده بود به حرکت درآمدند اما چیزی در حدود یک سال پس از جلوس به خدمت قاآن رسیدند وی نزد قاآن گزارشی از نابسامانی اوضاع اداری عرضه داشت. ارغون آقا برای نظم در امور مالیات گیری اجازه اعمال مالیات جدید و و منصفانه ای پیشنهاد کرد که به قوبچور (قوبجور) شهرت پیدا کرده و چنانکه جوینی می گوید از اقدامات محمود تلواج حاکم ماورا النهر بوده است.
خان جدید مغول از سیاستهای اصلاح گرانه ارغون آقا به طرز چشمگیری حمایت کرد و با این شرایط ارغون آقا به ایران بازگشت و به همراه خود از طرف و به نمایندگی از شاهزادگان افرادی را به نوکری و نظارت به ایران آورد. کمی بعد ارغون آقا فرصت همراهی بهاءالدین جوینی را از دست داد و جوینی در سن شصت سالگی درگذشت. با آمدن هلاکو دوره حاکمان مغولی خاتمه یافت و ارغون آقا به عنوان زیر دست در خدمت هلاکو قرار گرفت. البته ارغون آقا به ادامه همکاری خود در قلمرو ایلخانان ادامه داد و به تنظیم امور مالی به ویژه در گرجستان مشغول شد. وی در دوره اباقاخان حکومت ایلخانی را در خراسان در مقابل حملات اردوی جغتای و در لشکرکشی ها و نبردها حضور داشت و پیش از آنکه اباقا به حکومت
برسد در خراسان در کنار وی عنوان وزارت داشت به هر روی نفوذ و تأثیر وی در رویدادهای قلمرو ایلخانی در وجود فرزندش امیر نوروز ادامه پیدا کرد که در آیند. به ویژه در حکومت غازان خان اهمیت چشمگیری پیدا کرد.
۲-۳ هلاکوخان
همچنانکه دوره حکومت حاکمان مغولی در ایران به پایان میرفت در مغولستان و اردوی خان یا قاآن نیز انتقال قدرت خان از خاندان اوکتای به فرزندان تولوی در جریان بود با درگذشت اوکتای مشکلاتی در مسأله جانشینی خان به وجود آمد.
تورکینا خاتون همسر اوکتای پس از در گذشت همسرش قدرت را به دست گرفته بود اما در مجموع اداره امپراتوری دچار اختلال بود. کمی بعد گیوک در سال ۶۴۳ هـ ق در قوریلتای بزرگان و شاهزادگان به عنوان خان انتخاب شد. تا اینجا موضوع جانشینی فرزندان اوکتای مسأله ای نداشت و سرزمینهای مغول در حال توسعه و تثبیت بود اما با درگذشت گیوک و عهده داری نیابت سلطنت از سوی اغول غایمش همسر گیوک مسأله جانشینی به موضوعی بحرانی در امپراتوری مغول تبدیل شد.
در جریان انتخاب خان جدید دو جریان مهم قابل توجه است. نخست اینکه منکوقا آن یکی از اعضای خاندان تولوی به عنوان خان انتخاب گردید. دیگر اینکه پس از این انتخاب همسر گیوک خان پیشین به جرم توطئه چینی کشته شد. از این پس موضوع مخالفت ها و بی حرمتی ها که پیش از این کمتر دیده شده بود موضوع رایجی در انتخاب جانشینی خان مغول گردید.
انتخاب منکوقا آن بر سرنوشت ایران از این جهت تأثیر شگرفی گذاشت که منکوقا آن کمی پس از جلوس به تخت خانی و در قوریلتای فرمانی صادر کرد که در ادامه سیاست چنگیزخان و جانشینانش یکی از برادرانش را به نام هلاکوبا هدف تثبیت حکومت مغول در سرزمینهای مفتوحه و سرکوب قدرتهای معارض و
توسعه آن به نواحی غربی رود جیحون (آمویه) فرستاد و این مسأله در آینده منجر به تأسیس حکومت ایلخانی و استقلال بیشتر این نواحی در برابر الوسهای جغتای و جوچی و شکل گیری هویت سیاسی ایران به معنای سیاسی آن گردید.
بر اساس همین اهداف در جمادی الاول سال ۶۵۰ هـ ق در ابتدا کیدبوقا را به پیشروی در ممالک غربی جیحون گسیل کرد.
در دوره حاکمیت فرمانروایان و حکام مغولی و به ویژه تا دوره ارغون آقا مغولها موفق شده بودند تا بسیاری از مناطق آن سوی جیحون را به نفوذ مستقیم و یا دست کم نظارت خود درآورند.
در کرمان براق حاجب فرمانروایی تا ذی الحجه سال ۶۳۲ هـ ق) که حکومت قراختاییان را پی افکنده بود با کشتن غیاث الدین یکی از فرزندان سلطان محمد خوارزمشاه دشمنی خود را با خوارزمشاهیان و حسن نیت خود را به خان مغول نشان داد. وی از روزگار اوکتای فرستادگانی از جمله فرزند خود رکن الدین که بعدها به حکومت کرمان رسید برای ابراز اطاعت نزد خان گسیل کرده بود و از همین دوره حکومت وی مورد تأیید مغولها گردید. براق حاجب دختر خود سونج ترکان را به عقد جغتای فرزند چنگیزخان درآورد و پیوندهای خود را با حکومت مغولها محکم کرده و از لشکرکشی مغولها به این منطقه و نفوذ مستقیم مغول رهایی یافت. جانشینان براق نیز رویه براق را دنبال کردند و به ادامه روابط حسنه خود ادامه دادند. در فارس و مناطق تحت نفوذ آن اتابکان فارس یا سلغری فرمانروایی از ۵۴۳ تا ۶۸۴ هـ ق) قدرت داشتند و سعد بن زنگی در هنگام حمله مغول تلاش کرد تا قلمرو خود را از آسیبهای جنگها به دور نگه دارد وی در مواجه با جلال الدین خوارزمشاه روابط حسنه ای با او برقرار کرد اما پیش از مرگ جلال الدین در سال ۶۲۳ هـ ق در گذشت پس از وی اتابک ابوبکر از ۶۲۳ تا ۶۵۸ هـ ق) فرزند وی روی کار آمد. او نیز کمی پس از روی کار آمدن تابعیت مغولها را پذیرفته و برادر خود تهمتن را به اردوی اوکتای قاآن فرستاد و پس از تبریک جلوس و اعلام پرداخت
خراج و مالیات به اردوی خان از وی لقب قتلغ خانی و برلیغ حکومت دریافت کرد. همچنین رفتار حسنه ای با نمایندگان خان و محصلان برقرار کرد و به این وسیله مانع از به وجود آمدن دستاویز برای حمله مغولها به فارس شد. اتابک ابوبکر همین سیاست را در هنگام حمله هلاکوخان اعمال کرد. با این سیاست افزون بر رهایی از خسارات حضور مغول فرصت یافت تا ممالک خود را در نواحی جزایر خلیج فارس کیش و بحرین وان حدود گسترش دهد.
اتابکان یزد نیز مقارن با حمله هلاکوخان با براق حاجب پیوند دوستی داشتند و همچون آنان خراجگزار حاکمان مغول بودند.
در لرستان، امرای متعدد به صورت نیمه مستقل وجود داشتند. با این حال امرای لر بزرگ در رویدادهای تاریخی بیشتر مطرح و تأثیرگذار بودند. در این دوره مرکز اتابکان لر بزرگ در شهر ایذج قرار داشت. همچنانکه اشاره شد مقارن با حمله مغول، اتابک نصر الدین هزار اسب قدرت را در دست داشت و درگیری های بسیاری با اتابکان فارس داشت به طور کلی اتابکان لر بزرگ روابط حسنه ای با خوارزمشاهیان داشتند. در دوره عمادالدین پهلوان پسر هزار اسف فرمانروایی از ۶۲۶ تا ۶۴۶) نیز روابط نزدیک آنان با سلطان جلال الدین ادامه پیدا کرد و با آمدن جلال الدین به
خوزستان لشکریانی در اختیار وی قرار داد در مورد سیاست عمادالدین پس از کشته شدن جلال الدین اطلاعاتی در دست نیست احتمالاً وی برای ادامه بقای حکومتش تحت تابعیت مغولها درآمده است. به هر روی در هنگام لشکرکشی هلاکو، اتابک تکله (فرمانروایی از ۶۴۹ تا ۶۵۶ هـ ق) بر مسند حکومت بود. وی غالباً به کشمکش با اتابکان فارس اشتغال داشت تکله با آمدن هلاکو به عراق به خدمت او شتافت.
در این دوره در شبانکاره قدرت محلی نیمه مستقلی وجود داشت که خود را به پادشاهان ایران باستان منسوب میداشتند تاریخ سیاسی آنان نیز در درگیری ها با اتابکان فارس و منطقه کرمان میگذشت در هنگام تسلط مغول بر ایران، ملک مظفر الدین محمد بن قطب الدین مبارز ۶۲۴ تا ۶۵۹ هـ (ق) بر سریر حکومت قرار داشت. وی مانند بسیاری از مناطق ایران با مغولها از در اطاعت و ایلی درآمده و با قبول خراج تحت نظارت آنان درآمد مظفرالدین که از حضور یافتن در اردوی هلاکو به دلیل کهنسالی سرباز زده بود از سوی دیگر مبلغ ناچیزی به خزانه هلاکو می فرستاد، سرانجام در نتیجه سعایت دشمنانش نزد هلاکو مورد حمله مغولها قرار گرفت و کشته شد. با این حال فرزندش توانست با جلب نظر مغولها به حکومت خاندانش ادامه دهد.
بازمانده سلجوقیان روم در آسیای صغیر مقارن با حمله مغول، عمدتاً به جهاد با مسیحیان و دولت شهرهای بیزانسی مشغول بودند هنگامی که سلطان جلال الدین خوارزمشاه وارد منطقه آذربایجان و حدود گرجستان شد سلجوقیان احساس خطر کرده و مجبور به مقابله با سلطان جلال الدین شدند. سلجوقیان بین و پنج سال پس از حمله اولیه مغول به ماوراء النهر و خراسان در نبرد کوسه طاغ از مغول ها شکست خوردند. اما از آنجایی که عزالدین کیکاووس که اندیشه های رهایی و استقلال از مغول ها را در سر می پروراند و خراج سالیانه را نیز نمی پرداخت بایجو نویان را مجبور کرد تا مقارن با ورود هلاکوچه ایران لشکر کشی دوباره ای به آسیای صغیر کند و طی نبردی که میان ارزن الروم و آق سرا روی داد، عزالدین سقوط کرد و رکن الدین به جای وی به حکومت
برگزیده شد. از این پس کارها به دست معین الدین پروانه وزیر وی افتاد گرچه این اقدام مجدد برای سلطه بر آسیای صغیر را سیاست حاکم سلجوقی به وجود آورده بود اما به نظر میرسد که سپاه هلاکو خان برای تسریع و تسهیل در تصرف سراسری ایران نیاز به ایجاد امنیت از سوی آسیای صغیر داشتند و احتمالاً این نبرد در مسیر فتح سراسری ایران و تصرف بغداد بوده است. از این رو با رسیدن هلاکوخان به ایران به بایجو نویان فرمان داده میشود تا علوفه سپاه هلاکوخان را از روم یا آسیای صغیر تأمین کند. همچنین طی برنامه سیاسی خاصی قلمرو سلاجقه میان رکن الدین قلج ارسلان در شرق رود قزل ایرماق (هالیس) و عزالدین کیک
اوس در نواحی غربی تقسیم شد تا سلطه مغول ها بیشتر و خطر آنان در هنگام حمله بغداد کاهش یابد.
همان طور که در بخش تصرف شهرهای خراسان در حمله اولیه مغول گفته شد سپاه مغول شهر هرات را در دو مرحله تصرف کردند نخست تولوی با تسلیم اهالی شهر تنها به کشتن نظامیان اکتفا کرد اما پس از شورش مجدد شهر در سال ۶۱۸ هـ ق ایلچیگدای امیر مغولی پس از شکستن مقاومت مردم شهر کشتار بی رحمانه ای به راه انداخت. امیر مغول پس از این پیروزی و خارج شدن از هرات دو هزار نیرو به هرات فرستاد تا بازماندگان مردم شهر را از گریختگان و متواریان به قتل برسانند.
این شهر از سال ۶۱۸ تا سال ۶۳۴ هـ ق ویران بود و در این مدت تنها عده ای از اهالی هرات به صورتی عیارانه و پهلوانی زندگی میکردند و مبارزاتی علیه مغولها صورت می دادند. در سال ۶۳۴ هـ ق ۱۲۳۷م اوکتای قاآن در مسیر اجرای برخی اصلاحات تصمیم به بازسازی و آباد کردن هرات گرفت و خانوارهایی از پیشه وران هرات را که تولوی خان در بیش بالیغ ساکن کرده بود به سرپرستی عزالدین – رئیس این صنف به این شهر بازگرداند طی مدت دو سال شهر سر و سامان نسبی گرفته و کشاورزی رونق گرفت و امور به وسیله شحنه قاآن اداره می شد. از سوی دیگر
بخش سرحدی هرات و غور یعنی قلعه خیسار مقارن حمله مغول در اختیار یک خاندان محلی بود که در تاریخ با عنوان گرت گرت ۶۴۳ تا ۷۸۳ هـ ق) شهرت دارند آنان با حمله چنگیزخان به خرسان از حکم وی متابعت کرده و تسلیم شدند.
در سال ۶۴۳ هـ ق یکی از اعضای این خاندان با نام شمس الدین محمد موفق شد تا پرلیغ حکومت بر هرات را از منکو قاآن دریافت کند وی تا سال ۶۷۶ هـ ق بر هرات حاکم بود و موفق شد تا وسعت نفوذ خود را با مرکزیت هرات در مناطق جنوبی جیحون تا نواحی سیستان گسترش دهد خاندان آل کرت با اجرای سیاستهای دلخواه مغولها و حمایت از بومیان هرات موفق به تداوم حکومت خود در دوره های مختلف شدند. آنان مجری موفق سیاستهای مغولها به شمار میآمدند همزمان با آمدن هلاکو به نواحی غربی رود جیحون و فتح سراسری ایران شمس الدین محمد کرت از نخستین کسانی بود که به اردوی هلاکوخان پیوست و با او به سوی قلاع اسماعیلیه به حرکت درآمد.
در سایر مناطق ایران به جز حوزه نفوذ خلیفه و نواحی اطراف بغداد و نیز قلاع اسماعیلیه در قزوین و خراسان که هدف نظامی عمده لشکر کشی هلاکو به شمار می رفت در سایر مناطق مانند خراسان مازندران که شامل استرآباد گرگان کنونی سمنان ری همدان قزوین اصفهان و سرانجام آذربایجان و گرجستان می شد، مغول ها موفق به ایجاد نفوذ مستقیم شده بودند از این رو با این وضعیت سیاسی و پراکندگی دو هدف عمده هلاکوخان یعنی اسماعیلیه و خلیفه عباسی اهداف چندان دشواری به نظر نمی رسید.
اما در درون سلسله قلاع اسماعیلیه چه میگذشت و با چه شرایطی هلاکو با آنان روبرو گردید؟ بنیان فرقه اسماعیلیه از همان آغاز اختلاف نظر و مخالفت با قرائت رسمی حکومت عباسی از اسلام و نحوه برقراری حکومت اسلامی بود. هر چند از قرن چهارم هجری دهم میلادی خلفای عباسی تلاش کردند تا آنان را با کمک حاکمان و قدرت های محلی و فراگیر در ایران از میان بردارند اما لشکر کشی های ناکام فرمانروایان سلجوقی نشان داد که سرنگونی آنان با جنگ در آن روزگار تقریباً کار محالی است. آنان در ادامه دشمنی با حاکمان محلی مسلمان با حکومت سلطان محمد خوارزمشاه روابط خوبی نداشتند. پس از سقوط محمد خوارزمشاه نیز این دشمنی را در مقابل
سلطان جلال الدین نشان دادند و با او نبردهایی داشتند یعنی در هنگامی که مغول ها در مناطق مختلف نفوذ کرده بودند. به هر روی با کشته شدن سلطان جلال الدین، آنان به دشمنی با مغولها پرداختند؛ به ویژه اینکه در دامغان مناطقی را از آنان تصرف کرده بودند و از همه مهمتر اینکه قاآن آنان را که به مغولستان رفته بود، به حضور قاآن نپذیرفته و آنان را به رسمیت نشناخته بودند در هنگام آمدن هلاکو خان به ایران رکن الدین خورشاه داعی و امام اسماعیلیه شده بود. رکن الدین در حالی جانشین پدرش علاء الدین محمد سوم (فرمانروایی از ۶۱۸ هـ ق شده بود که نخست اختلافات عمیقی با وی داشت و دیگر اینکه محمد سوم داعی اسماعیلیه در ۳۰ ذی القعده ۶۵۳ هـ ق به دست یکی از اطرافیان خود حاجب وی حسن (مازندرانی کشته شده بود. و البته برخی رکن الدین خورشاه را به کشتن پدر خود متهم میکردند. این مسائل عمق بحران سیاسی اسماعیلیه را نشان میداد و هلاکو در این شرایط با اسماعیلیه روبرو گردید.
همچنانکه اشاره رشد منکوقا آن کیتوبوقا نویان را در جمادی الثانی سال ۶۵۰ هـ ق به ممالک غربی جیحون و ایران زمین فرستاد وی نخست به سوی قهستان لشکر کشی کرد و در ربیع الاول همان سال پس از کسب موفقیت هایی در قهستان عازم گردکوه گردید و شماری را به محاصره این قلعه گذاشته و خود به رودبار و طارم رفت. گرچه مغول ها در گردکوی موفق نبودند اما در قهستان اخبار خوبی برای مغول ها می رسید. ناصر الدین محتشم قهستان در جمادی الاول ۶۵۳ هـ ق به حضور هلاکوخان آمده و اظهار اطاعت کرد این رویداد کمی پس از روی کارآمدن بحث برانگیز رکن الدین خورشاه انجام شد. شمس الدین کرت که از سوی مغول ها به عنوان رسالت نزد ناصر الدین رفته بود وی را به اطاعت از خان مغول را داشت. وی
از سوی هلاکو به او یرلیغ و پایزه داد و به حکومت تون گسیل کرد.
هلاکوخان برای رسیدن به نواحی مرکزی و غربی ایران عجله چندانی به خرج نداد هلاکوخان برخلاف نیروهای عملیاتی امرای مغول مسیر راه خود به سوی غرب را با جشن و سور در خراسان و تأخیر بسیار طی میکرد. این رفتار هلاکو تنها یک عادت عادی مغولها و سلیقه هلاکوخان نمیتواند باشد مغول ها نتایج سیاسی از این رفتارهای مد نظر داشتند برگزاری جشن و سرور میتوانست فرصت خوبی برای اظهار اطاعت دشمنان مغول و امیدواری بیشتر برای بخشش آنان و از سوی دیگر جنگ روانی علیه اسماعیلیه و خلیفه بغداد بود.
هلاکوخان در توس در قلعه ای که ارغون آقا فراهم کرده بودند، ساکن شد و سپس به خبوشان رفت و به آباد کردن این شهر و تعمیر گاه ریزها و بر پای ساختن کارخانه های تولیدی برای پیشه وران دستور داده و پس از حرکت به سوی دامغان ایلچیانی برای تسلیم کردن رکن الدین رهبر اسماعیلیه به الموت فرستاد پیام هلاکو چنین بود که داعی اسماعیلی تسلیم شود و دیوارهای قلاع خود را ویران کند. رکن الدین گرچه اطاعت هلاکوخان را پذیرفت و فرمان به ویرانی بخشی از دیوارهای قلعه های لنیستر (لمستر)، میمون ذر والموت و تسلیم شدن محتشم گردکوه داد اما گویا تأخیر رکن الدین در اجرای فرمان هلاکوخان موجب حمله سپاه مغول به قلاع اسماعیلیه شد هلاکوخان حلقه محاصره را بر داعی اسماعیلی تنگ تر کرد و محل استقرار رکن الدین در قلعه میمون ذر را از سه جهت مورد حمله قرار داد.
تمام تلاش رکن الدین تنها منجر به تأخیر و معطل نمودن مغول ها گردید و سرانجام نتیجه ی موفقیت آمیزی برای وی در بر نداشت. آخرین رهبر اسماعیلیه پس از مقاومتی مختصر با امان نامه ای که به قلم عطاملک جوینی نوشته شد به خدمت هلاکو
رفت. رفتار هلاکو در آغاز با وی از روی احترام بود. با اینکه به نظر می رسید با تسلیم رکن الدین خورشاه سایر قلاع اسماعیلیه هم از رهبرشان پیروی کنند. اما همچنان قلاع لنبسر و گرد کوه مقاومت میکردند. این موضوع بر سرنوشت رکن الدین و خانواده وی تأثیر گذار بود؛ به طوری که در اردوی خان مغول به همین دلیل مورد نکوهش قرار گرفت و در سفر بازگشت به اردوی خان بزرگ در مغولستان به قتل رسید.
هلاکوخان در این مدت در حدود چهل قلعه اسماعیلی را منهدم کرد و به این ترتیب با اجرای این عملیات نظامی به موجودیت سیاسی اسماعیلیه پایان داد. اقدامی که هیچ یک از سلاطین و خلفای عباسی حتی در اوج قدرت موفق به انجام آن نشده بودند. به دنبال تسلیم رهبر اسماعیلیه شخصیت مشهوری چون خواجه نصیرالدین توسی که در قلعه اسماعیلیه زندانی صاحب احترامی بود به همراه تنی چند از بزرگان و دانشمندان دیگر به اردوی هلاکو پیوستند که نقش چشمگیری در جبران ویرانی های حملات مغول ها در مناطق شرقی خلافت اسلامی ایفا کرد. البته در آغاز چنین به نظر میرسد که هلاکو برای هدف بعدی خود یعنی فشار آوردن به خلافت عباسی و در صورت امکان تصرف بغداد به جلب حمایت و نظر شیعیان از رجال شیعی مانند خواجه نصیرالدین پرداخته است مغولها همواره در جاهای دیگر نیز چنین سیاست زیرکانه ای را در عملیات نظامی خود به کار می بستند.
با پایان گرفتن کار اسماعیلیه هلاکو به سوی غرب به حرکت درآمد. گویا نخستین درگیری سپاه مغول با عباسیان در سال ۶۴۳ هـ ق و در نزدیکی بغداد بود و در این میان لشکر مغول در آغاز با مقاومت عباسیان روبرو شده و کاری از پیش نبردند. ابواحمد عبدالله ملقب به المستعصم بالله ۶۴۰ تا ۶۵۶ هـ ق) آخرین خلیفه خاندان عباسیان ظاهراً ارزیابی مناسبی از توان نظامی مغولها و انگیزه های آنها برای تصرف مناطق مختلف جهان اسلام نداشت گفته میشود که وی در این دوره
بحرانی رسولانی به اطراف میفرستاد و برای مجالس دربار نوازنده طلب می کرد. به جز ابن العقمی وزیر ملازمان درباری و دیوانی وی افراد نالایقی بودند. حتی بخشی از نیروی نظامی مورد اعتماد خلیفه قصد براندازی خلیفه را در سر می پروراندند.
مقارن این احوالات بغداد از خسارات سیلی که در اثر طغیان فرات در تابستان سال ۶۵۴ هـ ق به شهر وارد آمده بود در حالت مناسبی قرار نداشت
هلاکوخان در حمله به بغداد شتابی به خرج نمیداد و در ربیع الاول سال ۶۵۵ هـ ق به دینور رفت و از آنجا به آذربایجان سفر کرد اما کمی بعد دوباره به همدان بازگشت هلاکوخان مطابق تدابیر نظامی مغولها در پی ایجاد جنگ روانی و فراهم نمودن زمینه های حمله به بغداد بود هلاکو در رمضان همین سال از همدان ایلچی به بغداد فرستاد که خلیفه را در مورد عدم وفاداری و خلف وعده بازخواست کنند. اما مطابق پاسخ خلیفه به ایلچیان ترساندن هلاکوخان از قدرت معنوی خلیفه و یادآوری سرنوشت متعدیان به قدرت خلیفه مسلمین بود با این وضعیت بهانه ای محکم برای حمله به بغداد به دست آمد چرا که فرستادگان خلیفه نیز جز ایجاد آشوب و برانگیختن هلاکو اقدام مناسبی نکردند.
هلاکو برای حمله به بغداد با بزرگان اردوی خود به مشورت پرداخت. حسام الدین منجم که گفته میشود از سوی قاآن در کنار هلاکوخان قرار داده شده بود، معتقد بود که با حمله به بغداد مشکلات بزرگی برای مغول ها به وجود می آید. وی شش نتیجه را برشمرده بود از جمله کشته شدن سپاهیان در اثر بیماری طلوع نکردن خورشید آمدن زلزله وفات پادشاهی بزرگ و مطالبی از این قبیل هنگامی که هلاکوخان با امرا و بخشیان و سپس خواجه نصیرالدین توسی که در این هنگام از بزرگان اردوی هلاکو خان شده بود مشورت کرد نظر آنان این بود که حمله به بغداد
اعین مصلحت است. جواب خواجه نصیر در برابر گفته های منجم این بود که این عوامل حادث نشود و به سادگی میگوید به جای خلیفه، هلاکوخان بود به این ترتیب هلاکوخان برای تصرف بغداد جازم العزم گردید.
بغداد و خلافت عباسی از درون به مرز سقوط رسیده بود. گذشته از ناتوانی های خلفا در مدیریت بحرانهای سیاسی توطئه های درباری و بحرانهای اعتقادی و اختلافات شیعیان و اهل تسنن در بغداد و عوامل دیگر از جمله ستم خلفا به برخی گروه ها که بنیان خلافت را سست کرده بود راه را برای پیروزی هلاکوخان نواده چنگیزخان هموار ساخت
خواه تصور شود که هلاکو از ابتدا قصد حمله به بغداد را داشته و یا شرایط بعدی چنین رویکردی را برای وی پیش آورده باشد به هر روی لشکریان وی بسوی بغداد به حرکت درآمدند. سونجاق نویان از راه کردستان کینبوقا از راه بلاد لرستان و خوزستان و بایجو از راه بلاد روم به سوی بغداد به حرکت درآمدند. در این هنگام نیروهای بدرالدین لؤلؤ حاکم موصل (۶۱۶ تا ۶۵۷ هـ ق) و ابوبکر بن سعد اتابک فارس، شمس الدین کرت اتابک تکله قطب الدین محمد حاکم قراختاییان کرمان و بسیاری از بزرگان دیگر یا در ملازمت هلاکو بودند و با با فرستادن لشکرهایی وی را به لحاظ نظامی حمایت میکردند جوینی و خواجه نصیرالدین توسی نیز با زمینه های فکری و فرهنگی ایرانی و شیعی در این جا نقش مهمی در پیشروی و اقدامات هلاکو در برابر خلیفه ایفا میکردند و به عنوان سفیر هلاکوخان برای وادار کردن خلیفه به تسلیم شدن به بغداد رفتند. در محرم سال ۶۵۶ هـ ق مغول ها بیشترین فشار را بر
نیروهای خلیفه آوردند و تا پایان ماه محرم قلعه های مختلف را گشوده و آخرین مقاومت ها را از میان برداشتند همچنان که مأموریت فتح بغداد پیش می رفت، خلیفه حاضر به امتیازات بیشتری میشد وی دو اندار و سلیمانشاه را به همراه گروهی کثیری به اردوی خان فرستاد هر چند به نظر میرسید که این گروه امان یافته اند و از همین رو عده ای از لشکریان نیز همراه آنها شدند اما هلاکوخان به قتل عام آنها فرمان داد تنگ تر کردن حلقه محاصره و این اقدام را میتوان نوعی جنگ روانی برای از میان برداشتن مقاومت به شمار آورد. در این هنگام موقعیت خلیفه به جایی رسید که بجز امتیاز زنده ماندن و امید به نگه داشتن بخشی از قدرت خود چاره ای نداشت. وی به همراه سه پسر خود و سه هزار نفر از سادات ،بزرگان قضات و اعیان بغداد در روز یکشنبه ۴ صفر ۶۵۶ هـ ق به اردوی هلاکو رفت و به نیروهایش در شهر دستور داد تا از مقاومت دست بردارند به این ترتیب خلافت عباسیان که حکومت خود را ابدی میپنداشتند و ۵۲۴ سال پیش با حمایت اهل خراسان به قدرت رسیده بودند واژگون شد.
هلاکو مطابق عادت مغولها در برابر شهرهای مقاومت کننده و نیز برای جبران هزینه های محاصره بغداد فرمان به غارت شهر داد در این میان گروه زیادی کشته شدند. هلاکو کار فتح بغداد را با اعدام خلیفه در ۲۴ ماه صفر و قتل عام این خاندان به پایان برد. سیاست ایلخان پس از قتل عام عباسیان ابقای برخی از افراد بر مقامات پیشین آنها بود به عنوان نمونه ابن العلقمی وزیر در کنار شحنه ای مغولی به کار خود ادامه داد صرف این مطلب میتواند سایه تردیدی بر موضوع وفاداری ابن العلقمی به خلیفه بیفکند هلاکوخان در بغداد به شیعیان توجه ویژه ای مبذول داشت و دستور داد تا مشهد امام جواد (ع) را آباد کنند. در این میان به مسیحیان «النصاری» و خانه های آنان نیز آسیبی نرسید. ۱
پس از این قلمرو و شهرهای پیشین خلافت یکی پس از دیگری به تصرف هلاکوخان در آمد شهرهای شیعه نشین در پذیرش هلاکوخان رغبت چشمگیری نشان دادند برای نمونه میتوان به مردم حله بصره نجف و کوفه اشاره کرد و در
مقابل از سوی مغولها تلاش شد تا حرم حضرت علی (ع) از آسیب های احتمالی به وسیله تعدادی از سربازان مغول محافظت شود. مردم حله مجدالدین بن طاووس علوی را که پس از این دارای اعتبار و نفوذ بسیاری گشت نزد هلاکوخان فرستادند.
در این شرایط نیروهای مغول تنها در برخی مناطق با مقاومت روبرو شدند.
از این پس هلاکو به همدان و بعد به آذربایجان رفته و در شهر مراغه اردوی خود را بر پا کرد به نظر میرسد انتخاب مراغه با اهداف بعدی مغولها و پیشروی بسوی شام و مصر همسو بوده است و البته طبیعت این منطقه نیز جاذبه بسیاری برای مغولها داشت. وی در اینجا غنایم و خزاین خود را سر و سامانی داده و سکه های طلا و نقره را مذاب کرده به صورت بالش درآورد و مقداری از آن را به همراه گزارشی از اقدامات خود و تصرف ایران زمین به دربار منکوقا آن فرستاد. در مراغه گویا خواجه نصیرالدین توسی از ندیمان هلاکو شده بود. وی در یکی از گفتگوهایش به مقایسه رفتار وی با جلال الدین خوارزمشاه در ماجرای تصرف آذربایجان می پردازد و رعایت رعیت را به وی تلقین میکند همچنین وی را ترغیب میکند تا رصدخانه و مرکزی علمی برای ستاره شناسی ایجاد کند.
هدف خواجه نصیرالدین گذشته از توسعه نجوم و ستاره شناسی ایجاد مرکز علمی برای جذب نخبگان بازمانده از حملات مغول و آشوبهای پس از سقوط خوارزمشاهیان اسماعیلیه و خلافت عباسی بوده است خواجه نصیر در کتابی با عنوان زیج ایلخانی گزارشی از این رصدخانه و شرح برخی از رویدادهای این را دوره در اختیار قرار میدهد. این مرکز با گرد آوردن بسیاری از دانشمندان ایرانی و بهره مندی از دانش چینی ها میتوانست نویدی از بازسازیهای پس از حمله مغول به
دست دهد هلاکو سپس به تبریز تخت گاه پسرش اباقا خان بعدی رفت در آنجا سلاطین سلاجقه روم و ابوبکر اتابک فارس به خدمت وی شتافتند.
هلاکوخان کمی بعد در ادامه توسعه تصرفات خود به سوی غرب نیروهایی را به فتح شهرهای مختلف شام و دیار بکر فرستاد شهرهای جزیره، میافارقین، آمد.
روحه دنیستر نصیبین و خران را به تصرف درآوردند. در این میان تصرف شهر مهم حلب که با مقاومت بسیار زیادی روبرو گردید در اواخر سال ۶۵۷ هـ ق و اوایل سال ۶۵۸ هـ ق انجام گرفت اما مهمترین رویداد در تصرف مناطق شام، تسلیم شهر دمشق بدون جنگ و محاربه بود آنان کسانی را به اردوی هلاکو فرستادند تا اطاعت و تابعیت خود را اعلام کنند. همچنین شهرهای عکه و اربیل با مقاومتی کوتاه به تصرف مغولها درآمد. در همین زمان به هلاکوخان خبر فوت منکوقا آن داده شد و از همین رو به همراه بخشی از لشکریان مغول در ۲۱ جمادی الثانی سال ۶۵۸ هـ ق از راه اخلاط به سوی قراقروم به راه افتاد. وی پیش از آنکه به قراقروم برود، ایلچیانی به مصر فرستاد و فرمانروای مصر را به تسلیم و پذیرفتن ایلی مغول دعوت کرد.
در این دوره حکومت ایوبیان دچار زوال گردیده و یکی از ممالیک و نظامیان با نام قودوز (قطوز) از سال ۶۵۷ هـ ق به حکومت مصر رسیده بود. هنگامی که ایلچیان هلاکوخان به دربار قودوز رسیدند با آنها رفتار مناسبی نشد و نتیجه ای صلح آمیز در پی نداشت. بدین ترتیب مغولها آماده نبرد با مملوکان شدند. در تاریخ ۲۵ رمضان ۶۵۸ هـ ق لشکری از مغول به فرماندهی کیتوبوقا در محلی که به عین الجالوت مشهور بود، با مملوکان روبرو شدند. در اینجا به نظر می رسد لشکریان مغول چیزی در حدود بیست هزار نفر بودند گرچه مغول ها در ابتدا به پیروزی هایی V پیروزی هایی دست یافتند اما وقایع بعدی نشان میدهد که این پیروزی ها به صورتی
عامدانه و به عنوان حیله ای نظامی به مغولها داده شد؛ چرا که کمی بعد مغول ها از کمین ممالیک ضربه هولناکی خوردند و در همین تله نظامی بسیاری از لشکریان مغول کشته شدند. کیتوبوفا در این نبرد با وجود جانفشانیهای فراوان زمین گیر شده و پس از محاکمه ای نظامی کشته شد نبودن هلاکوخان در جبهه جنگ و ضعف مدیریت این نبرد و اخبار بحران جانشینی منکوقا آن که میان برادران وی اختلاف ایجاد کرده بود و نیز بی تفاوتی مسیحیان صلیبی زمینه های عدم موفقیت مغول ها را فراهم کرد.
این رویداد را میتوان حد پایانی توسعه سرزمینی امپراتوری مغول در غرب و شکسته شدن طلسم پیروزیهای مغولها نامید با اینکه انتظار می رفت دشمنی مسیحیان صلیبی با مسلمانان تأثیری در نتیجه نبرد مملوکان مسلمان با مغولها داشته باشد، اما عدم تمایل این حکومتهای مسیحی با مسأله همکاری و اتحاد با مغولها به نفع مسلمانان مصر تمام شد و دست کم با منفعل ماندن حاکمان مسیحی همسایه لشکر مملوکان با آسودگی به نبرد با مغول ها رفتند.
اما بحران جانشینی چه بود؟ هنگامی که منکوقا آن به همراه برادر خود قوبیلای در حال تکمیل تصرف چین شمالی (ختا) بودند اریغ بوکا برادر کوچک خود را به نیابت از طرف خود در اداره امور امپراتوری گماشت اما با مرگ منکوقا آن در صحنه نبرد، اریغ بوکا ادعای جانشینی برادرش را برای خود مطرح کرد. گرچه ادعای وی چنانکه العبری اشاره میکند مطابق یاسای چنگیزی به حق بود اما به هر حال قوبیلای نیز ادعاهای محکمی داشت اریغ بوکا فوریلتایی برگزار کرد و با تأیید برخی بزرگان به خانی برگزیده شد. قوبیلای نیز در مقابل ادعاهای خود را داشت و از این رو در پی هلاکوخان و برکای فرستاد و همزمان با برگزاری توریلتای مستقل در تابستان سال ۶۵۸ هـ ق با جمعی از بزرگان و شاهزادگان به تخت قاآنی انتخاب
گردید. از همین رو بود که خاطر هلاکو از رفتار اریغ بوکا به قول رشید الدین منقص خاطر بود و در اوج لشکر کشیها خود به سوی مصریان به قراقروم رهسپار گردید که سرانجام رشته حوادث به نفع قوبیلای به پایان رسید.
با اینکه هلاکو خان برای رفتن به مغولستان با حمایت از قوبیلای از ولایات شام به شرق رهسپار شده بود اما گویا هیچگاه در طول این مدت به مغولستان نرفت و از ایران خارج نشد. ظاهراً حمایت هلاکوخان از قوبیلای سودجویانه و با هدف حمایت از طرف پیروز بوده است.
پیامد غائله جانشینی خان مغول برای هلاکوخان علاوه بر تحمیل شکست عین الجالوت و از دست رفتن دمشق و شهرهای شام به وجود آمدن دشمنی خان الوس جغتای نیز بود.
به دنبال حل شدن مساله جانشینی منکوقا آن هلاکوخان در صدد جبران برخی از شکست ها برآمد و با فرماندهی فرزندش بشموت دست کم موفق شد تا شهرهای میافارقین و ماردین را تصرف کند ملک صالح فرمانروای بنی لولو موصل نتوانست سیاستی همسوی با مغولها پیش بگیرد و با مملوکان علیه حکومت مغول متحد شد. ملک صالح پس از چندین نبرد با وجود کمکی که بندقدار مملوک برای وی فرستاده بود سرانجام شکست خورده و موصل در رمضان سال ۶۶۰ هـ ق به تصرف
مغول ها درآمد. با این رویداد عمر سلسله بنی لؤلؤ به پایان رسید. این رویداد دست کم بین النهرین را برای هلاکوخان تثبیت کرد. اما پس از آن هلاکوخان دیگر اقدامی برای تلافی شکست عین الجالوت صورت نداد.
در روزگار پایانی حکومت هلاکوخان یک رشته از درگیری ها با الوس جوچی روی داد که در این هنگام برکای برکه یا برکا بر آن حکومت داشت. این درگیری ها چند علت داشت: نخست اینکه هلاکوخان در این هنگام دیگر تحکمات برکای را با عنوان مقامی بالاتر نمی پذیرفت برکای خان نیز از اینکه هلاکوخان بغداد را تصرف کرده و خلیفه را به قتل رسانده ناخرسند بود. علت دیگر مشخص نبودن مرزها و سرحد های میان هر دو قلمرو بود و در این زمان هر یک از خوانین مغول درصدد بودند حوزه حکمرانی خود را افزایش دهند. سرانجام باید به اختلاف نظر برکای و هلاکوخان در مساله جانشینی منکوقا آن اشاره کرد که در آنجا برکای از اریغ بوکا و هلاکوخان از قوبیلای و جبهه مخالف حمایت کرده بود به هر روی این نقطه پایانی بر وحدت امپراتوری چنگیز خان هم بود.
در این شرایط درگیری میان آنها ناگزیر بود و به هر روی برکای با ادعای گرفتن انتقام خون بی گناهان در شوال سال ۶۶۰ هـ ق از راه دربند به شروان حمله کرد. درگیری آنها در شماخی آغاز گردید که گرچه تلفات و شکست هایی بر سپاه هلاکوخان وارد آمد اما برکای نیز نتیجه مناسبی از این نبرد به دست نیاورد. در این شکست مطابق عادت مغولها به محاکمه مقصران پرداختند و مهمترین مقصر این ناکامی سیف الدین بیتکچی وزیر خاص هلاکوخان بود و متعاقباً به یاسا رسید. تلاش مجدد هلاکوخان نتیجه بهتری برای مغولها نداشت و حتی به ضعف دولت مسیحی ارمنستان منجر گردید.
گویا از این پس هلاکو برنامه ای برای اقدامات نظامی نداشت و یا توان آن را
در خود نمی دید و در این دوره آخر عمره خود را به عمارت مشغول می داشت و تدبیر ملک و لشکر و رعیت میفرموده از جمله در خوی بت خانه ای بر پا کرد و به بازدید رصدخانه مراغه رفت و بر پایان بردن کار آن تاکید کرد.
۲ هلاکوخان از آنجایی که نخستین وزیر خود را به پاسا رسانده بود، شمس الدین محمد جوینی را به عنوان وزیر خود تعیین کرد و کمی بعد حکومت بغداد را به برادرش عطاملک جوینی واگذار کرد. وی همچنین اباقا فرزند خود را به حکومت ممالک عراق مازندران و خراسان منصوب کرد و اران و آذربایجان را به پشموت واگذار کرد ممالک روم یا حکومت سلجوقیان روم را نیز به سرپرستی معین الدین پروانه که از رجال اداری سلجوقیان به شمار می آمد، واگذاشت.
مقارن این رویدادها در سال ۶۶۲ هـ ق در شیراز پس از کشته شدن سلجوق شاه اتابک فارس به دست امرای مغول بش خاتون دختر اتابک سعد بن ابوبکر به حکومت رسید. کمی بعد هلاکوخان طی یک اقدام حساب شده سیاسی آبش خاتون را به ازدواج منگکه تیمور درآورده و بدین ترتیب فارس به املاک دیوانی ایلخانان و اینجوی ایلخان تبدیل شد و از این پس درآمدهای آن را به خزانه ایلخان فرستادند.
هلاکوخان سرانجام در ۱۹ ربیع الاول سال ۶۶۳ هـ ق در حالی در باب تدارک دشمنان فکرهای باریک میکرد و از ناکامیهای سیاسی خود در باب ممالیک و الوس برکای در رنج بود، در بستر بیماری درگذشت و او را در کوه شاهو در دهخوارگان به خاک سپردند. نقش وی در ایجاد سلسله ایلخانان ایران با نقش با تو در اردوی زرین و قوبیلای در برپایی سلسله یوان مقایسه شده است.
GOLDEN HORDE
ILKHANATE
CHAGHATA KHANATE
YUAN DYNASTY
Arabian Ses
Bay of Bengal
Publishing
INDIAN OCEAN
نقشه قلمرو مغولها
Ching
China
Mongol Empire at its largest, ca. 1300
۱۵۰۰ miles
۱۵۰۰ km
۳-۳ آباقا خان
فرمانروایی از ۶۶۳ تا ۶۸۰ هـ ق)
اباقاخان پسر بزرگتر هلاکوخان بود دست یابی وی به مقام ایلخانی خالی از مخاطره و مدعیان بود. البته هلاکوخان پیش از مرگ برای جانشینی خود وصیت و سفارشی در خصوص اباقا نیز کرده بود و با طرح شدن آن در مجلسی که برای جلوس خان جدید برپا شده بود اباقا بدون درگیری و در کمال آرامش در ۳ رمضان سال ۶۶۳ هـ ق بر تخت خانی نشست اما همچنان به تایید موقعیت خود به عنوان ایلخان از سوی مرکز امپراتوری مغول نیازمند بود.
وی در آغاز جلوس خود به انتخاب اعضای اردوی مقامات ممالک خود پرداخت اباقاخان به تایید و ابقای مقامات دوره هلاکو تاکید کرد. از جمله حکومت برادرش در اران و آذربایجان وزارت شمس الدین جوینی، حکومت عطاملک جوینی در بغداد و برادرش بهاء الدین در اصفهان و شمس الدین کرت در نیمروز (سیستان) واگذاشت. همچنین خراسان و مازندران را که زمانی مقر خود وی بود را به برادر دیگرش تو بشین واگذار کرد
از نخستین رویدادهای نظامی حکومت وی ادامه درگیری الوس های جوچی و جغتای با ایلخانان بود. اباقاخان در همان آغاز جلوس مجبور به اعزام بشموت برای مقابله با نوقای و برکای در الوس جوچی در آن سوی رود گر در حدود آق سو بود.
اباقا تا زمستان سال ۶۶۵ هـ ق درگیر این نبردها بود جنگهایی که وی در آنها موفقیتهایی به دست آورد اباقاخان بر رودخانه کورا در منطقه مرزی پلی ایجاد کرد و نیروهایی برای محافظت از آن و نظارت بر عبور و مرو بر آن گماشت.
اباقا در شمال شرقی نیز با تعرضهای براق خان از ۶۶۵ تا ۶۷۰ هـ ق) خان الوس جغتای روبرو گردید. براق خان تلاش کرد تا حدود قدرت خود را در مناطق غربی توسعه دهد و دعوی مالکیت بر حدود بادغیس تا حدود غزئین و کنار رود سند را در سر می پروراند براق نخست از طریق به شورش واداشتن یکی از شاهزاداگان چنگیزی حاضر در قلمرو اباقاخان حملات خود را به ایلخانان آغاز کرد.
شرح لشکر کشی براق به خراسان و ویرانی شهرهایی چون نیشابور و نبردهای وی تا هنگام شکست وی در جنگی در نزدیکی هرات بسیار مفصل است. در جنگی
که حدود هرات در ذی الحجه سال ۶۶۸ هـ ق روی داد تلفات سنگینی بر سپاه براق وارد شد و مرزهای ایلخانان از سوی شرق را دست کم تا دوره اولجایتو بلا تعرض باقی نگهداشت.
قلعه اسماعیلیه گردکوی که از سال ۶۵۱ هـ ق آن را محاصره کرده بود و پس از تسلیم الموت و رکن الدین خورشاه به مقاومت خود ادامه داده بود، در ۲۹ ربیع الثانی سال ۶۷۰ هـ ق سرانجام تسلیم مغول ها شدند. اباقاخان در سال ۶۷۱ هـ ق که ناتوانی اردوی براق و جغتاییان را ملاحظه میکرد ابتکار عمل را پیش گرفته لشکری به شهر بخارا فرستاد و شهر را غارت کرده و غنایم بسیاری گرفت و از این رو موفق شد تا دشمن خود را در موضع ضعف قرار دهد.
اباقاخان در جبهه ممالیک نیز دشواریهایی داشت و شام و نواحی مجاور آن مانند آسیای صغیر برای ایلخانان مساله ساز بود در این هنگام در مصر رکن الدین بندقدار سلطان مملوک بر قدرت بود گویا به تحریک برخی از رجال سیاسی قلمرو سلجوقیان روم به آسیای صغیر حمله کرد و در ۱۰ ذی القعده سال ۶۷۵ هـ ق میان لشکر مملوکان و ایلخانان نبردی انجام گرفت که با شکست ایلخانان منتهی گردید. بندقدار پس از کشتار زیادی در آبلستان موفق شد تا در شهر قیصریه به نام خود خطبه بخواند و سکه ضرب کند ولی کمی بعد عقب نشینی کرد. در واکنش به این رویداد اباقا اقدامی متقابلی صورت نداد در عوض به مجازات عناصر مشکوک به تحریک ممالیک پرداخت.
همچنین در پی این رویداد معین الدین پروانه دیلمی وزیر به یاسا رسید.
فراخوانی مملوکان، فرار از دشمن و تاخیر در اطلاع رسانی به ایلخان از اتهام های او بود. کشته شدن معین الدین ضربه هولناکی بر حکومت سلجوقیان وارد کرد و پیامدهای آن سلطه بیشتر مغولها ناامنی و ضعف اقتدار سلجوقیان و سرانجام سقوط آنان بود.
شمس الدین کرت حاکم هرات و نواحی شرقی در قلمرو ایلخانان در ماجرای
حمله براق به خراسان اقدام مناسبی در حمایت از لشکر اباقا صورت نداده بود. به هر
روی با دیپلوماسی شمس الدین جوینی بدون لشکرکشی وی را از حکومت خلع و در
زندانی در تبریز نگه داشتند و در سال ۶۷۷ هـ ق در زندان خودکشی کرد. پس از وی
پسرش را با نام رکن الدین محمد و لقب ملک شمس الدین کهین بر تخت نشاندند.
نشاندند.
اباقاخان در دوره ایلخانی خود با حمله دسته های غارتگری با نام نگودریان مواجه شد. آنان لشکریان فقیر و بی چیزی بودند که تنها در پی چپاول به این سو آن سو تاخت و تاز می کردند.
خاندان جوینی که نقش مهمی در استحکام و استقرار حکومت مغول ها در ایران و استقرار حکومت ایلخانی داشتند در اواخر دوره اباقاخان دچار مشکلات قابل توجهی شدند. این مشکلات در اواخر دوره اباقاخان موجب تنزل مقام و اعتبار آنان و در دوره بعد به کشته شدن شمس الدین جوینی منجر گردید. گویا علت عمده این مساله به رقابت یکی از دیوانسالاران ایرانی دستگاه ایلخانی با این خاندان باز می گردد. مجد الملک یزدی که در آغاز جوانی در خدمت اتابکان یزد بود، در عهد اباقا زیر دست بهاء الدین قرار گرفت سپس در دوره شمس الدین جوینی موفق به کسب
مقامات مهمی شد. مجد الملک یزدی که در منابع به عنوان فردی جاه طلب معرفی می شود در سال ۶۷۷ هـ ق به برادران جوینی به ویژه شمس الدین صاحب دیوان اتهام های سیاسی و مالی وارد کرد و این سخنان را از طریق ارغون شاهزاده مغول و ایلخان آینده به سمع اباقاخان رساند. اتهام سیاسی مطرح شده این بود که جوینی با مملوکان به صورت پنهانی در ارتباط است و در زمینه مالی نیز پرداخت رشوه و اختلاس مالی از اموال ایلخانی را مطرح کرده بود مجد الملک که خود در جریان امور دیوانی بود موفق شد تا اتهامهای خود را با دلایل محکم به ارغون توجیه کرد و سپس با اباقاخان مطرح نماید. در این شرایط نظر او موافق ایلخان افتاد و شمس الدین جوینی محبوس و اموال او مصادره گردید و در پی عطاملک حاکم بغداد نیز فرستاده شد تا اموال وی نیز مصادر شود. به هر روی شمس الدین با پناه بردن به اولجای خاتون و رضایت به واگذاری اموال خود موقتا از این اتهام جان بدر برد. اما مجد الملک به مقام بالاتری رسیده بود و خاندان جوینی از این پس دیگر منزلت پیشین را نداشتند. قضیه ارتباط با مملوکان اتهام رایج و غیر قابل اثبات این دوره بود و نمی توان آن را به این خاندان قرین به حقیقت دانست. در مورد جریان پیچیده امور مالی نیز مساله ای نبود تا اباقاخان بتواند بر آن داوری کند در این مورد تنها می توان گفت از مدتها پیش اباقاخان و برخی از مغولها دستگاه حکومتی مغول نسبت به خاندان جوینی کدورت و ناخرسندی پیدا کرده بودند. این واقعه تا پس از نبردهای ایلخان با مملوکان در سال ۶۸۰ هـ ق ادامه پیدا کرد و شمس الدین تا آن هنگام در و شکنجه بود. بد رفتاریها و شکنجه هایی که ماموران بر عطاملک جوینی حبس و اعمال کردند به خرد کردن وجه اجتماعی وی نیز منجر شد.
آخرین اقدام نظامی و سیاسی اباقاخان رویارویی با مملوکان بود. پیشتر اباقاخان یک بار طعم شکست از مملوکان را در اوایل کار خود چشیده بود. وی در جمادی الثانی سال ۶۸۰ هـ ق لشکری را به فرماندهی برادر جوان خود منگکه تیمور به
سوی حمص فرستاد. وی پیش از آنکه دست به این نبرد برند دیپلوماسی فعالی را علیه مملوکان در میان حکومتهای مسیحی اروپا به راه انداخته بود.
با این حال از میان پادشاهان مسیحی شاه ارمنستان صغیر کمک چشمگیری برای وی فرستاد و به این ترتیب ایلخان با سپاهی قابل توجه که در برابر مملوکان فزونی داشت در ۱۴ رجب در منطقه ای با نام مرج الصفر در حدود حمص و حمات با مملوکان روبرو گردید. در این نبرد گویا به دلیل بی تجربگی منگگه تیمور در فرماندهی و نیز استراتژی مناسبی که از سوی مملوکان اخذ شد سرانجام لشکر مغول شکست سختی را متحمل گردید. منگکه تیمور نیز گویا در هنگام عقب نشینی در توطئه ای که از سوی شراب دار وی صورت گرفته بود، مسموم و کشته شد.
اباقاخان سرانجام در ۲۰ ذی الحجه سال ۶۸۰ هـ ق در حالی که برای جبران شکست اخیر خود در برابر مملوکان اندیشناک بود در یکی از اعیاد مسیحیان در همدان به کلیسا رفت و در آنجا در اثر افراط در می خواری در گذشت.
خلاصه فصل سوم
۱۳ دوره حاکمان مغول
جتمور
نوسال
۱ مبارزه با عناصر مخالف مغول از جمله سرداران بازمانده سلطان جلال الدین خوارزمشاه
به کار گرفتن عناصر دیوانسالار ایرانی و سر و سامان دادن اوضاع اداری
دوره این امیر نظامی مغول بسیار کوتاه بود و با اقدمات کورکوز وی برکنار گردید
. امروزه خمص خوانده میشود.
۲ بطوری که از سال ۶۶۶ هـ ق ٫ ۱۲۶۷م با پاپ مکاتبه داشت و در سال ۶۷۲ هـ ق ۱۲۷۳ نیز با ادوارد اول پادشاه انگلستان و در سال بعد با فرانسویان لویی نهم با سن لویی در لیون و سرانجام در سال ۶۷۶ هـ ق ۱۲۷۷م با پادشاه انگلستان به رایزنی در مورد اتحاد علیه مملوکان مکاتبه کرد اما از قرار معلوم به هیچ نتیجه ملموسی دست نیافت. (بویل، ص ۳۴۱)
که به قول رشیدالدین هنوز» کودک بود و جنگهای سخت ندیده بود ) رشید الدین فضل الله، همان، ج ۲، ص ۱۱۱۶)
. گویا در این نبرد اعراب بنی تغلب نقش قابل توجهی داشتند و با کمینی که به لشکر مغول ها زدند سپاه آنان
را بر هم ریختند (ابن العبری، ص ۳۹۵) د ابن العبری ص ۱۳۹۶ اشپولر بدون ارجاع به منبعی مشخص احتمالاً جامع التواریخ ج ۲، ص ۱۱۱۸؛ می گوید
که وی بر اثر غصه شکست در گذشته است ) اشپولر مغول در ایران، ص ۸۰)
ابن العبری، ص ۳۹۶؛ رشید الدین فضل الله، همان، ج ۲، ص ۱۱۱۸
کورکوز
امیر ارغون
۲-۳ هلاکوخان
ا از دیوانسالاران ایغوری که با حمایت برخی امرای ایغور مقرب .
مغول موفق به برکناری نوسال شد.
۲ نگاه داشتن جانب رعیت
مرمت ویرانی های جنگ و در نتیجه امکان افزایش مالیات
. انتخاب توس به عنوان مرکز حکمرانی
د پذیرش اسلام از سوی کورکوز
قتل او به دست مخالفان قدرتمند
۱ سامان دهی نظام اداری مالی و امنیتی مغول
. مقابله با خودسری های فرماندهان مغول
ایجاد نظم در جامعه و حمایت از رعایا در مقابل زیاد خواهی های امرای مغول
د پس از آمدن هلاکوخان در خدمت او درآمد.
اهداف منکوقا آن در اعزام هلاکوخان به سوی غرب
استمرار فتوحات چنگیزخان
تثبیت حکومت مغول بر سرزمین های مفتوحه
سرکوب قدرت های معارض در مناطق مفتوحه
پیامدهای لشکر کشی هلاکوخان به سوی ایران
تاسیس حکومت ایلخانی در ایران
سقوط دستگاه خلافت عباسی
تضعیف و حذف قدرت اسماعیلیه در ایران
اوضاع ایران در آستانه حمله هلاکو
فراختاییان کرمان
استقرار براق حاجب و ایجاد حکومت قراختاییان کرمان توسط او
قبول تابعیت مغول و ایجاد پیوندهای خانوادگی به مغول ها
استمرار روابط دوستانه جانشینان براق حاجب با مغول
اتابکان فارس
قبول تابعیت مغول از سوی اتابک ابوبکر و پرداخت خراج به آنان
برقراری روابط حسنه با ماموران و نمایندگان خان مغول
استفاده از فرصت حاصل شده و توسعه قلمرو اتابکان سلغری
اتایکان یزد
پیوند دوستی با فراختاییان کرمان
خراج گزار مغول
اتابکان لر بزرگ
همکاری با سلطان جلال الدین خوارزمشاه
قبول تابعیت مغول توسط عمادالدین پهلوان
قبول تابعیت هلاکوخان از سوی اتابک تکله جانشین عماد الدین
درگیری با اتابکان فارس
شبانکاره
درگیری با اتابکان فارس و حکام کرمان
قبول ایلی مغول توسط مظفرالدین محمد بن قطب الدین مبارز
استمرار پذیرش تابعیت مغول از سوی جانشینان مظفرالدین
سلجوقیان روم
شکست سلجوقیان از مغولان در نبرد کوسه داغ
عدم تمکین عزالدین سلطان سلجوقی از پرداخت خراج به مغولان مقارن با ورود هلاکو، منجر به
نبرد میان مغولان و سلجوقیان روم شد و رکن الدین جانشین عزالدین گردید.
توسعه نفوذ مغولان در حکومت سلجوقیان و ادامه حکومت نیم بند آنان در آسیای صغیر
آل کرت در هرات
قبول تابعیت مغول و دریافت فرمان از منکوقا آن
توسعه نفوذ حاکم آل کرت در مناطق جنوبی جیحون تا نواحی سیستان
همراهی با برنامه های سیاسی و نظامی مغول ها در ایران
سایر مناطق
نفوذ مستقیم مغول در خراسان مازندران، سمنان ،ری همدان، اصفهان، آذربایجان و گرجستان
استمرار نفوذ خلیفه عباسی در حوزه نفوذ خلافت و نواحی اطراف بغداد
اسماعیلیه
عدم پذیرش نماینده اسماعیلیه از سوی قاآن و دشمنی اسماعیلیه با مغول ها
وجود اختلافات داخلی میان اسماعیلیه و بحران سیاسی در این گروه
اقدامات هلاکو
حمله به قلاع اسماعیلیه و فتح الموت
محاصره بغداد و سقوط خلافت عباسی
فتح سرزمین های خلفای عباسی در عراق
بازگشت به همدان و استقرار در آذربایجان
فتح شهرهای نواحی شمالی بین النهرین منطقه شام و دیار بکر
درگیری مملوکان مصر و شکست مغول در عین الجالوت
دخالت در منازعات جانشینی قاآن
حذف خاندان زنگیان (بنی لؤلؤ) موصل
درگیری با اولوس جوچی و ناکامی در این رویارویی ها
دلایل شکست مغول ها در نبرد عین الجالوت :
تدابیر مناسب نظامی از سوی مملوکان
نبود هلاکوخان در جبهه جنگ و ضعف مدیریت در این نبرد از سوی مغولها
– مسأله جانشینی منکوقا آن
بی تفاوتی و انفعال مسیحیان صلیبی در یاری دادن به مغول
۳-۳ اباقاخان
مهمترین رویدادهای دوره حکمرانی اباقاخان
ابقای مقامات و حاکمان دوره هلاکوخان
۲ درگیری با اولوس های جوچی و جغتای و کسب موفقیت در نواحی شمال شرقی و شمال غربی
فتح قلعه اسماعیلیه گردکوی
مقابله با حمله مملوکان مصر و شکست ایلخانان
د تضعیف حکومت سلجوقیان روم
تثبیت نفوذ ایلخانان در هرات
مقابله با غارتگران نکودری
تضعیف و حذف خاندان جوینی
شکست مجدد از مملوکان در نبرد مرج الصفر
فصل چهارم
دوره دوم فرمانروایی ایلخانان
از تکودار تا آغاز دوره ایلخانی غازان
اهداف کلی
آشنایی دانشجو با
مشخصه های سیاسی اداری و اقتصادی حکومت ایلخانان از آغاز ایلخانی احمد تکودار تا پایان دوره باید و خان
روابط خارجی ایلخانان با ممالیک و اولوس جوچی اردوی زرین در این دوره
مهمترین رویدادهای داخلی حکومت ایلخانی در این دوره
اهداف رفتاری
دانشجو پس از مطالعه این بخش میتواند
دلایل چگونگی کسب قدرت از سوی تکودار را شرح دهد.
. مهمترین اقدامات تکودار در اداره کشور را معرفی و توضیح دهد.
سیاست خارجی تکودار در ارتباط با مملوکان را توضیح و تأثیر این سیاست ها را در اوضاع داخلی ارزیابی کند.
دلایل شورش ارغون و بروز نارضایتی علیه تکودار را شرح دهد و نقش هر یک از دلایل را در سقوط تکودار ارزیابی کند.
د مهمترین اقدامات ارغون خان در اداره کشور را معرفی و شرح دهد.
مهمترین اقدامات نظامی ارغون در داخل و خارج از مرزها را شرح دهد.
سیاست خارجی ارغون در ارتباط با ممالیک و اولوس جوچی را تبیین کند.
دلیل بروز اختلافات داخلی حکومت در دوره ارغون را شناسایی و به کوتاهی توضیح دهد.
مهمترین رویدادهای دوران ایلخانی گیخاتو را شرح دهد.
۱۰. دلایل اتخاذ سیاست های پولی جدید در این دوران و پیامدهای آن را توضیح داده و ارزیابی کند.
۱۱. سیاست خارجی گیخاتو در ارتباط با سرحدهای غربی و شمالی را تبیین کند.
۱۲ دلایل سقوط گیخاتو را برشمرد و به کوتاهی شرح دهد.
۱۳ چگونگی قدرت یابی باید و به منصب ایلخانی را به کوتاهی شرح دهد.
۱۴ مهمترین مشکل بایدوخان در تثبیت و استقرار حکومتش را بیان کرده و نقش امرای مغول را در این رویداد ارزیابی کند.
۱۵ چگونگی سقوط بایدوخان و پیامد آن را به کوتاهی بیان کند.
۱-۴ نکودارخان احمد
فرمانروایی از سال ۶۸۱ تا ۲۶ جمادی الاول ۶۸۳ هـ ق)
نکودار، نام سومین ایلخان حاکم در ایران است. وی هفتمین فرزند هلاکوخان بود. اباقاخان در مورد جانشینی خود بر انتخاب برادرش منگکه تیمور تأکید داشت. اما منگکه تیمور کمی پیشتر از دنیا رفته بود بنابراین از میان بزرگان و نامزدان واجد
شرایط ایلخانی تکودار به لحاظ کهنسالی و پیشکسوتی مطرح بود و مدعی دیگر ارغون یکی از دو فرزند اباقاخان بود گویا تکودارخان در دوره اباقاخان در کردستان استقرار داشت و در این هنگام خود را به مجلس قوریلتای جانشینی رساند. در مجلس قوریلتای بیشتر امرای مغول و بزرگان و شاهزادگان و خاتونها جانب نکودار را گرفتند و از این رو ارغون مجبور شد تا از ادعای خود موقتاً چشم بپوشد. نکودار و در ۲۶ محرم ۶۸۱ هـ ق رسماً به جانشینی اباقاخان انتخاب شد.
تکودار خان در همان آغاز حکومت از آنجایی که مسلمان شده بود و به قول رشیدالدین دعوی مسلمانی میکرد نام اسلامی و عربی احمد را برای خود انتخاب کرد. وی در نخستین اقدام خود شمس الدین جوینی را که مورد اتهام مالی و سیاسی قرار گرفته بود و روزگار دشواری را میگذراند از اردوی ارغون نزد خود آورد. نکودار خان به حمایت از خاندان جوینی مجلسی برای قضاوت جهت اتهام هایی که مجد الملک یزدی به آنها وارد کرده بود ترتیب داد با برگزاری محکمه یارغو مجدالملک یزدی محکوم و جوینی ها تبرئه شدند مجدالملک به یاسا رسید و در مقابل، برادران جوینی به اعتبار و قدرت سابق بازگشتند.
به گزارش وصاف تکودار در مدت کوتاه ایلخانی خود اقداماتی برای اسلامی کردن قلمرو و دستگاه حکومتی انجام داد. از جمله اینکه مواجب و رسوم یهودیان و مسیحیان را قطع کرده و بتکده ها را به مسجد تبدیل کرد. وی همچنین به پیشنهاد
شمس الدین صاحب دیوان برای پایان دادن به خصومت با مملوکان و جهت مذاکرات صلح، ایلچیان را به دربار سلطان مملوک سیف الدین قلاون فرستاد. از قرار معلوم این مذاکرات بر وفق مراد شاهزادگان و امرای مغول نبود و به تعبیری آنان از این مسأله متفکر و هراسان شدند و از ظهور و قوت اسلام و اسلامیان برخود پیچان در حقیقت ایجاد صلح میان ایلخانان و مملوکان به منزله پایان جنگ و توسعه فتوح مغول در غرب و خاتمه کسب مراتع و منابع اقتصادی برای امرا و نظامیان بود.
به هر حال مساله صلح با مملوکان به دلایل گوناگونی از جمله مخالفت برخی مغول ها بلند پایه و تعلل و تردید مملوکان در ادامه مذاکرات مؤثر و سرانجام با قیام علنی ارغون و سقوط تکودارخان ناکام ماند دلایل مخالفت ارغون با تکودارخان به مسأله حمایت تکودار از شمس الدین جوینی هم مربوط بوده است. لازم به ذکر است که شورش ارغون علیه ایلخانی که در قوریلتای مغولها انتخاب شده بود تا این زمان در میان مغولها ایران امری بی سابقه بود. ۳
ارغون، حکومت نکودار احمد را مشروع نمیدانست و تمرد خود را با فرستادن نایبان و ماموران خود به شهرها و مناطق زیر سلطه احمد آغاز کرد و در اقدامی مهم بغداد را تصرف کرد. این امر موجب شد که اموال و سپاهیان زیادی در اختیار ارغون قرار گیرد ارغون در ۱۶ صفر ۶۸۲ هـ ق علیه تکودار اقدام نظامی صورت داد. با اینکه تکودارخان در آغاز موضع برتری داشت اما به دلایل گوناگون از جمله به دلیل از دست دادن
حمایت برخی امرای برجسته مانند امیر بوقا تکودار خان شکست خورد و او را تحت تعقیب قرار دادند. به قول رشیدالدین ارغون» که شبانگاه محبوس بود علی الصباح پادشاه روی زمین شده تکودار خان دستگیر شد و به جرم به کشتن غیر عادلانه یکی از شاهزادگان مغول به یاسا رسانده شد. این مسأله مشروع ترین دستاویز برای ارغون جهت کشتن ایلخانی بود که در قوریلتای بزرگان مغول مورد تأیید قرار گرفته بود.
۲-۴ ارغون خان
فرمانروایی از ۶۸۳ تا ۶۹۰ هـ ق)
أرغون خان پسر ارشد اباقا در سال ۶۶۰ هـ ق به دنیا آمده بود. ارغون همین که بر تکودار خان پیروزی یافت مراسمی برای انتخاب خود تشکیل داد و در ۲۷ جمادی الاول سال ۶۸۳ هـ ق به تخت نشست شتاب برای برگزاری مراسم به تخت نشستن ارغون سبب شد تا در مجلس انتخاب وی به ایلخانی بسیاری از خوانین شاهزادگان و بزرگان و امرا حضور نداشته باشند مهمترین دلیل این تعجیل وجود برخی مدعیان احتمالی بود.
ارغون در همان آغاز حکومت با صدور پرلیغ هایی سیاست کلی و مقامات خود را تعیین کرد فرزندش غازان را به حکومت ،خراسان مازندران قومس و ری فرستاد. امیر نوروز فرزند ارغون آقا ) از حاکمان اولیه مغولها را به امارت خراسان هولاجو و گیخانو را به روم و سرانجام وزارت ممالک را که پیش از این به شمس الدین جوینی تعلق داشت به «امیر بوقا» سپرد.
به شمس الدین جوینی که با شکست تکودار با جمعی از ملازمان خود به اصفهان فرار کرده بود امان داده شد و یوسف شاه اتابک لر بزرگ به دلجویی وی فرستاده شد.
پس از آمدن وی ارغون خان منصب صاحب دیوانی را به شراکت و همکاری بوقا به وی سپرد. اما گویا پس از مدتی بوقا که از قدرت گیری مجدد شمس الدین و به خطر افتادن موقعیت خود نگران بود با یادآوری اتهام کشتن اباقاخان، فرمان قتل شمس الدین را از ارغون گرفت و در شعبان سال ۶۸۳ هـ ق وی را به یاسا رساندند.
در جریان محاکمه از زبان شمس الدین جوینی نقل شده که امیر بوقا را خطاب قرار می دهد و او را از اینکه موقعیت مقام وزارت را دچار ناامنی و تزلزل می کند.
بر حذر می دارد ای امیر بوقا مکن و پادشاه را وزیرکشی میاموز که امروز مرا کشند و زود باشد که ترا کشند.
کمی بعد بولاد چینگسانگ ترلیغی را از سوی تیمور قاآن برای تایید ایلخانی ارغون خان آورد و از این رو قوریلتای و مراسم دیگری برای ایلخانی ارغون خان در سال ۶۸۴ هـ ق برگزار کردند.
ارغون خان به وزیر خود امیر بوقا اختیارات بسیاری داد و چنانکه در مورد جوینی اتفاق افتاده بود برای امنیت یافتن وی از محاکمان در فرمان و پرلیغ وزارت او ذکر شد تا هنگامی که مرتکب ۹ گناه بزرگ نشده در محکمه حاضر نشود و کسی جز ایلخان بر کارهای وی دخالت نکند همچنین فرمانهای وی بدون مهر ایلخان دارای اعتبار باشد.
یکی از اقدامات ارغون خان در سال ۶۸۵ هـ ق لشکر کشی به کوه های هکار در کردستان و سرکوب برخی از قبایل گرد در این منطقه بود و البته این اقدام از آنجایی که جهت رفع راهزنی و ناامنی صورت گرفت میتوان آن را در ردیف اقدامات اصلاحی ارغون قرار داد.
مشکل ایلخانان در مرزهای شمال غرب با اردوی زرین اولوس جوچی) در حدود دربند همچنان در روزگار ارغون ادامه یافت. در سال ۶۸۷ هـ ق لشکر تولا بوقا (فرمانروایی از ۶۸۶ تا ۶۹۰ هـ ق خان اردوی زرین از مرز در بند گذشته و بسیاری از بازرگانان ایلخان را کشتند و ارغون شخصاً خود به دفع آنها رفت و در ربیع الاول همین سال آنها را شکست داده و عقب راند. در ربیع الاول سال ۶۸۹ هـ ق لشکریان الوس جوچی در نواحی دربند به سرزمینهای ایلخانان تعرض کردند. این بار نیز پس از یک درگیری کوتاه، الوس جوچی عقب نشستند و به قول رشیدالدین به انهزام ایشان ختم شد.
ارغون در آغاز تلاشهایی برای ایجاد اتحاد با قدرت های مسیحی علیه مملوکان صورت داد. در سال ۶۸۴ هـ ق ۱۲۸۵م ایلچی و مکتوبی به پاپ هونوریوس چهارم فرستاد و در آن پاپ را علیه مملوکان به اتحاد دعوت کرد ولی نتیجه ای در بر نداشت.
از نظر اوضاع داخلی مهمترین رویدادها معطوف به رقابت های داخلی عناصر قدرت و امرا بود هم زمان با وزارت امیر بوقا جریان دیگری در حال شکل گیری بود که سرانجام قدرت را از دست امیر بوقای وزیر گرفت این جریان با ظهور سعدالدوله یکی از دیوانسالاران یهودی شکل گرفت وی در عهد ارغون و پس از سقوط خاندان جوینی در بغداد به کارهای دیوانی اشتغال داشت سعدالدوله با همکاری یکی از امرای مقرب و با نفوذ موفق شد تا حکومت بغداد را – با این ادعا که مبلغ بیشتری به خزانه ایلخانی خواهد رساند به دست آورد پیش از این برادر امیر بوقای وزیر حکمران بغداد بود و وجوه قابل توجهی به خزانه ایلخان نمیفرستاد هنگامی که سعدالدوله به حکومت بغداد رفت در مدت کوتاهی مبالغ قابل توجهی به خزانه فرستاد ارغون خان به برادر امیر بوقای وزیر تردید کرده و موضوع اختلاس پیش کشیده شد. از سوی دیگر برخی از امرای مقرب از موقعیت امیر بوقا خشنود نبودند و به دنبال سقوط او بودند.
سرانجام مسأله واگذاری اینجوی فارس به امیر طغاچار که بر خلاف میل و نظر امیر بوقا انجام گرفت، روابط میان ارغون خان و وزیرش امیر بوقا را برهم زد. امیر بوقا کمی بعد دستگیر شد و در ذی الحجه سال ۶۸۷ هـ ق وی را به یاسا رساندند و جمعی از طرفداران وی را نیز به قتل آوردند.
کشته شدن امیر بوقا با آن همه اطمینانی که ایلخان به وی داده بود از مسائل تأمل برانگیز عهد ایلخانی است. گذشته از مشکلات مالی و احتمالاً برخی فسادهایی که در مورد وی و کارگزارانش مطرح شده دل نگرانیهای ارغون خان از قدرت و
اختیارات بیش از اندازه وی سبب سقوط امیر بوقا گردید.
با سقوط امیر بوقا یکی از سزاوارترین رجال دیوانی برای وزارت سعدالدوله ابهری بود. وی در آغاز کار در بغداد به طبابت مشغول بود و به زبان ترکی و مغول تسلط داشت. سعدالدوله به عنوان طبیب به اردوی ارغون خان راه یافت و به دلیل اقتضای شغل خویش به ایلخان نزدیک بود و از همین راه موفق شد تا پیشنهاد گردآوری مالیات و درآمد بیشتر از بغداد را با ا با ایلخان مطرح کند. سعدالدوله از سال ۶۸۶ هـ ق که ادعای گردآوری مالیات و درآمد بیشتر از بغداد را مطرح کرد با سرعت شگفت انگیزی تا اوایل جمادی الثانی سال ۶۸۸ هـ ق موفق به گرفتن مقام وزارت ممالک گردید.
به دنبال سرکوب امیر بوقا و احتمالاً تحت تأثیر آن، امیر نوروز پسر ارغون آقا حاکم سابق مغول ها پیش از هلاکوخان از فرمان ارغون خان تمرد کرد. به گزارش منابع دلیل این مسأله این بود که از قتل امیر بوقا بیمناک شده بود و از این رو به خراسان رفت و در ربیع الاول سال ۶۸۸ هـ ق عملاً متمرد شد.
از آنجایی که سعدالدوله از اقلیتهای دینی در قلمرو ایلخانی به شمار می آمد با شرایط دشواری رویاروی بود به هر حال پس از سقوط تکودارخان جو اسلام ستیزی در هیأت حاکمه ایلخان ایجاد شده بود و ارغون خان طی پرلیغی بکارگیری دبیران مسلمان را در امور دیوانی ممنوع کرد سعدالدوله از این فرصت استفاده کرده و
بسیاری از همکیشان خود را وارد دستگاه دیوانی کرد
با این حال ظاهرا سعدالدوله در روش و منش مدیریتی خود جانب عدالت و نصفت را رعایت میکرده چنانکه منشی کرمانی سالها پس از سقوط سعدالدوله با تأیید این نکته ها میگوید که وی علما و روحانیون و دانشمندان را مورد حمایت قرار می داد و به طور کلی در سیاست مدیریتی خود جانب احتیاط و تعادل را رعایت میکرد. با این همه نزدیکی بیش از حد وی به ایلخان و نفوذ او بر ارغون خان، موجب دشمنی امرای مغول با وی شد؛ زیرا ایلخان بیشتر سخنان وی را قبول می کرد تا امرای مقرب خود به روایت وصاف سعدالدوله تلاش کرد تا در نظام گردآوری مالیاتی اصلاحاتی انجام دهد. وی پیشنهاد کرد به جای اینکه مأمورانی از دیوان مرکزی برای گردآوری وجوه به ولایات روند شحنگان و ملوک عهده دار این کار شوند که از این طریق بار مالی قابل توجهی در هزینه های گردآوری از عهده دیوان برداشته می شد.
ارغون خان در اواخر عمر به عرفان هندی که بیشتر رنگ و بوی جادوگری داشت روی آورد وی به توصیه یکی از مرتاضان هندی برای رسیدن به حیات جاودانه معجون عجیبی و سحر آمیزی خورد و به طریقه مرتاضان به چله نشست. وی بر اثر این اقدامات دچار بیماری شد و سرانجام در ۷ ربیع الاول سال ۶۹۰ هـ ق در منطقه اران در سن ۳۰ سالگی درگذشت.
پیش از فوت ارغون خان و پس از آنکه مشخص شد که بیماری ایلخان بهبود نمی یابد، امرای مغول ندما و مقربان ارغون خان علیه سعدالدوله و متحدانش توطئه کردند و سعدالدوله را به قتل رساندند.
۳-۲ گیخانو خان
فرمانروایی از ۶۹۰ تا ۶۹۴ هـ ق)
کیخانو پسر کوچک تر اباقاخان بود پس از مرگ ارغون خان برخی از امرا بر ایلخانی بایدو تمایل داشتند به ویژه امرایی که مصدر آشوبهای کشتن سعدالدوله شده بودند.
اما به دلایلی از جمله توجه امیرچوبان و برخی دیگر از بزرگان مغول به ایلخانی گیخانو در ۲۴ رجب سال ۶۹۰ هـ ق گیخاتو به ایلخانی انتخاب شد.
گیخاتوخان پس از مراسم به محاکمه امرای آشوب گر پرداخت ایلخان کمی بعد منصب وزارت خود را به صدرالدین زنجانی ملقب به صدر جهان واگذار کرد.
صدر الدین زنجانی نیز پس از مدت کوتاهی مطابق عادت خاندان های متنفذ و صاحب دیوان پیشین اقوام و بستگان خود را به مقامات بلند پایه گماشت. از جمله برادرش را منصب قاضی القضاتی و حکومت تبریز را به برادرش قوام الملک داد.
از رویدادهای مهم و جنجال برانگیز دوره وزارت صدرالدین زنجانی رواج پول کاغذی یا چاو بود که صدرالدین آن را به جای سکه طلا و نقره به کار گرفت.
رشیدالدین در شرح رواج چاو که آن را «نامبارک میخواند، معتقد است که صدرالدین به تقلید از چینی ها و با مشورت بولاد چنگسانگ نماینده قاآن در قلمرو ایلخانی اقدام به رواج آن کرد. در این میان عزالدین مظفر بن محمد بن احمد مشاور صدرالدین نقش مهمی در پیاده کردن طرح داشت نسخه های آزمایشی چاو در شوال ۶۹۳
هـ ق در تبریز به کار گرفته شد. اما از قرار معلوم نه تنها از این پول استقبال نشد بلکه موجب ایجاد خلل در معاملات گردید و سرانجام طرح شکست خورد.
از دلایل روی آوردن صدرالدین به این طرح مشکلات اقتصادی بود که در عهد گیخانوخان پدید آمده بود. ظاهراً بخش عمده ای از این مشکلات به دلیل اسراف ها و بخششهایی بود که ایلخان انجام میداد کمی قبل نیز شیوع بیماری در دام ها موجب از دست رفتن چارپایان و احشام مغولها شده بود. همچنین آب شدن برفهای یخ بسته در خراسان و آذربایجان موجب غیر قابل استفاده شدن مراتع و علفزارها برای احشام شده بود.
با این همه در عهد گیخاتوخان روال امور مملکت راه مناسبی را طی نمی کرد.
گزارشی که وصاف از عیاشی زن باره گی و غلام بارگی گیخاتو به دست می دهد تا حدودی توجیه کننده این وضعیت است. این رفتار گیخاتو که تنها شمه ای از آن بازگو گردید گذشته از آنکه مقبولیت وی را در میان امرا و رعیت و دیوانسالاران مخدوش می کرد به هر روی کم توجهی به امور جاریه حکومت را نیز به دنبال داشت.
در این دوره در زمینه سیاست خارجی با مملوکان نه تنها پیشرفتی صورت نگرفت بلکه شکستهای تازه ای نیز بر ایلخانان تحمیل شد پیامد تحرک تازه مملوکان
موجب تصرف قلعه الروم در ساحل راست فرات به به دست آنان شد. طغاجار برای دفع مملوکان گسیل شد ولی کاری از پیش نبرد.
ولی در مرزهای ایلخانان با اردوی زرین تحولات قابل توجهی صورت گرفت در ۲۸ ربیع الثانی سال ۶۹۳ هـ ق نمایندگانی از اردوی زرین به خدمت گیخانوخان آمدند و پس از دهه های متمادی جنگ میان طرفین صلح برقرار شد.
در این شرایط بود که باید و با همکاری برخی از امرای مغول و نیز دیوانسالارانی چون جمال الدین دستجردانی ادعاهای پیشین خود را مطرح کرد و بر گیخاتوخان عاصی شده با پیوستن طغاجار امیر آشوب گر به بایدو، وضعیت دشواری پیش روی گیخاتوخان قرار گرفت و سرانجام در جنگ و گریزهایی که اتفاق افتاد عاقبت گیخانو به دست عاصیان افتاد و در جمادی الاول سال ۶۹۴ هـ ق باید و موفق شد بر نیروهای گیخاتو غلبه کرده و ایلخان و ملازمانش را به قتل برساند.
۴-۴ باید و خان
فرمانروایی از جمادی الاول تا ذی القعده سال ۶۹۴ هـ ق)
باید و نواده هلاکوخان از پسر پنجم وی طرغای بود. رشیدالدین برخلاف ایلخانان دیگر بخش مجزایی را برای ذکر نسب وی در نظر نگرفته و از این رو در مورد سال تولد نام مادر و فرزندان وی اطلاعی در دست نیست. اما به هر حال در مجلسی که با حضور امرای مغول و برخی شاهزادگان انجام گرفت باید و به ایلخانی انتخاب شد. با روی کار آمدن بایدو، امرایی که در قتل سعدالدوله دست داشتند محاکمه شدند؛ روالی که مدت ها بود پدیده شایع حکومت ایلخانی شده بود.
نخستین مشکل بایدو فرونشاندن ادعاهای فرزندان ارغون بود. در این میان غازان
مهمترین رقیب و مدعی برای وی بود باید و در ابتدا تلاش کرد تا از راه دیپلوماسی و واگذاری امتیازات وی را موافق خود گرداند این اقدام نتیجه ای برای باید و نداشت. غازان پیش از آنکه به بهانه حضور نزد بایدو از خراسان حرکت کند، اعلام مسلمانی خود را به شهرهای مختلف منتشر کرد باید و نیز برای مقابله با این اقدام و برای ایجاد جبهه مخالف، تکیه خود را بر عناصر مسیحی گذاشت.
باید و مدعی بود که در آغاز قصد ایلخانی نداشته اما حال که پذیرفته، غازان باید به نظر امرای بزرگ احترام گذاشته و با تأیید حکومت وی، به محل حکمرانی خود در خراسان بازگردد. سرانجام اختلاف نظر آنان موجب شد تا عزم طرفین بر جنگ جزم شده و در رجب سال ۶۹۴ هـ ق نبردهای میان آنها در نواحی شمال غربی قزوین و حدود سفید رود اتفاق افتاد در این نبردها لشکر غازان پیروز شد و بایدوخان منهزم و مجبور به عقب نشینی گردید. در مذاکرات صلح طرفین مقرر شد لشکر ارغون خان و چند اردوی دیگر به غازان واگذار شود. همچنین قلمرو غازان تا سفید رود و قومس گسترش یافت. نیمی از اینجوی فارس نیز به غازان واگذار شد. این توافق با ادعاهای غازان و موضع برتر وی در نبرد با باید وخان متناقض است. غازان می توانست در این هنگام با فشار بیشتر وی را از ایلخانی خلع کند.
رفتارهای مشکوک بایدوخان برای تدارک رویارویی با غازان موجب تجدید درگیری شد. علی رغم برخی موفقیتهای باید و خان، سرانجام با پیوستن امیر چوپان و جمعی دیگر از امرای باید و به لشکر غازان به تدریج موضع باید و بسیار ضعیف شده و مجبور به عقب نشینی در حدود نخجوان گردید در آنجا احتمالاً با همکاری ملازمانش دستگیر و به تبریز برده شد و غازان در تبریز فرمان داد تا بدون محاکمه و یا هرگونه گفتگویی در ذی القعده سال ۶۹۴ هـ ق وی را به یاسا برسانند. به این ترتیب آخرین ایلخان مغول کشته شد و از این پس عنوان پادشاه اسلام به جانشینان چنگیز خان در ایران اطلاق گردید.
خلاصه فصل
ایلخان
مهمترین رویدادهای داخلی
مهمترین رویدادها در روابط خارجی
احمد ا پذیرش اسلام و انتخاب نام
تلاش برای صلح با مملوکان مسلمان که به دلیل مخالفت امرای مغول و تعلل ممالیک و سقوط زود هنگام نکودار ناکام ماند.
حمایت از خاندان جوینی
نکو دارخان (احمد)
۳ قطع کردن مواجب و رسوم یهودیان و مسیحیان
تبدیل بتکده ها به مسجد
شورش ارغون علیه تکودار
انتصاب بوقا به وزارت
ا دفع حمله اردوی زرین و شکست
قتل شمس الدین جوینی و خاندان او
آنان در ناحیه مرزی دربند
تلاش نافرجام برای اتحاد با قدرت های مسیحی علیه مملوکان
لشکر کشی به کردستان و
سرکوب برخی قبایل کرد
درگیری کوتاه با اولوس جوچی و شکست آنان
قدرت گیری سعدالدوله و
ارغون خان
انتصاب او به مقام وزارت به جای امیر بوقا
تمرد امیر نوروز فرزند ارغون آقا
رشد جو اسلام ستیزی در دستگاه حکومتی ایلخانان
حذف و قتل سعدالدوله توسط امرای مغول
۱ مقابله با امرای آشوب گر اواخر دوره ارغون خان
…۱ تصرف قلعه الروم توسط مملوکان و ناکامی ایلخانان در بازپس گیری آن … برقراری صلح ایلخانان و اولوس جوچی
۲ واگذاری منصب وزارت به صدر الدین زنجانی
رواج پول کاغذی چاو با هدف بهبود اوضاع اقتصادی
. شورش باید و با همراهی برخی امرای مغول
گیخاتو خان
شورش غازان خان علیه بایدو
انکا بایدوخان به مسحیان برای مقابله با غازان نو مسلمان
باید و خان
صلح میان غازان و بایدو
۴ درگیری مجدد و سقوط بایدو به واسطه همراهی برخی امرای مغول از جمله امیر چوپان با غازان
فصل پنجم
دوره سوم فرمانروایی ایلخانان
از غازان تا سقوط حکومت ایلخانان
اهداف کلی
آشنایی دانشجو با
۱ مهمترین رویدادهای تاریخ ایران در دوره ایلخانان از آغاز فرمانروایی غازان تا سقوط حکومت ایلخانان
۲ جریانهای سیاسی و نظامی حکومت ایلخانان تا واپسین سالهای این حکومت
دلایل سیاسی و نظامی تضعیف و سقوط حکومت ایلخانان
.۴ روابط خارجی ایلخانان با ممالیک و اولوس های جوچی و جغتای
اهداف رفتاری
دانشجو پس از مطالعه این فصل می تواند
۱ چگونگی به قدرت رسیدن غازان را به کوتاهی بیان نماید.
تاثیر اسلام آوردن غازان را در رویدادهای بعدی ایلخانان ارزیابی کند.
مهمترین رویدادهای دوره حکمرانی غازان را شرح دهد.
۴ روابط سیاسی و نظامی غازان با مملوکان و اولوس جوجی را توضیح دهد.
د زمینه های انجام اصلاحات غازان و چگونگی اجرای این اصلاحات را توضیح دهد و تأثیر اصلاحات را در حکومت ایلخانان ارزیابی کند.
مهمترین رویدادهای دوران حکمرانی اولجایتو را برشمرده و شرح دهد.
ری
زمینه ها و پیامدهای قبول مذهب تشیع از سوی اولجایتو را توضیح دهد.
سیاست های اولجایتو در زمینه های سیاسی نظامی و فرهنگی را شرح دهد.
روبط اولجایتو با ممالیک و با دیگر اولوسهای چنگیزی و نتایج آن را توضیح دهد.
۱۰ مهمترین رویدادهای دوره حکومت سلطان ابوسعید بهادر را توضیح دهد.
۱۱ نقش خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی را در حکومت ایلخانان شرح دهد.
۱۲ زمینه های تضعیف حکومت ایلخانان در دوره سلطان ابوسعید را بر شمرد و به اختصار شرح دهد.
۱۳ روابط ایلخانان و اردی زرین در دوره سلطان ابوسعید را توضیح دهد.
۱۴. اوضاع آشفته حکومت ایلخانان پس از مرگ ابوسعید را به کوتاهی شرح دهد.
۱۵ نقش امرای نظامی در تضعیف و سقوط حکومت ایلخانان را ارزیابی کند.
۱۶ چگونگی شکل گیری حکومتهای کوچک پس از ایلخانان را به اختصار شرح دهد.
واژگان و مفاهیم اصلی
یاسا به معنای مجموعه فرمانهای چنگیزخان و دیگر خانان مغول که پایه گذار قواعد حکومت داری و قوانین حقوقی مغولان گردید و در ادبیات متون تاریخی عهد مغول به معنای به مجازات رساندن و کشتن نیز به کار رفته است.
۱-۵- غازان خان محمود
فرمانروایی از ۶۹۴ تا ۷۰۳ هـ ق)
غازان پسر بزرگتر ارغون خان در بیست و نهم ربیع الاول سال ۶۷۰ هـ ق در جزیره آبسکون در سواحل دریای مازندران به دنیا آمد.
اطلاعات فراوانی که از زندگی غازان در دست است. عمدتاً مرهون گزارش خواجه رشیدالدین فضل الله در جامع التواریخ است مطالب وی از کودکی غازان بیش از حد جانبدارانه و اغراق گونه است وی ولی نعمت خود را بسیار آرمانی و سراسر نبوغ روایت کرده است. برای نمونه گرچه مغولان عادت داشتند فرزندان خود را از سنین پایین سوار نظام و جنگجو تربیت کنند اما وی می گوید که غازان از سن سه سالگی بر اسب می نشست و سوارکار ماهری بود از آنجا که اباقاخان علاقه ویژه ای به نوه خود غازان داشت بخشی از دوران کودکی وی در اردوی همسر اباقاخان سپری شد. با پیروزی ارغون بر تگودار احمد در سال ۶۸۳ هـ ق غازان در حالی که حدود ۱۳ سال داشت به عنوان قائم مقام ایلخان در خراسان تعیین شد و امیر نوروز نیز در کنار او اداره امور را بر عهد داشت.
با این حال کمی بعد در سال ۶۸۷ هـ ق امیر نوروز به دلایلی علیه ارغون خان شورش می کند و غازان مجبور میشود در برابر او در خراسان عقب نشینی کند. این واقعه علاوه بر ایجاد بحران سیاسی در خراسان موجب شد تا در هنگام درگذشت ارغون خان، غازان تلاش مؤثری برای جانشینی خود صورت ندهد. با این همه کمی بعد امیر نوروز از موضع خود بازگشته و مجدداً به حمایت از غازان پرداخت. این رویداد کمی قبل از به قدرت رسیدن باید و اتفاق افتاد پیوستن امیر نوروز به غازان از لحاظ نظامی و مسأله مقبولیت وی برای ایلخانی اهمیت ویژه ای داشته است. امیر نوروز مهمترین هم پیمان غازان در لشکرکشی علیه بایدوخان و مشوق وی برای تغییر کیش به دین اسلام بود.
به هر روی غازان در ۲ شعبان سال ۶۹۴ هـ ق به دست شیخ صدرالدین ابراهیم بن سعد الدین حموی (یا حموی) به ذکر شهادتین به دین اسلام درآمده و سپس درصدد جبران نخستین لشکرکشی خود در برابر بایدوخان برآمده و به سازماندهی نیروهایش در برابر ایلخان وقت برآمد به دلیل اینکه مسلمان شدن غازان در این لحظه انجام
گرفت عده ای از محققان اسلام آوردن وی را از روی ملاحظات سیاسی در نظر می گیرند. غازان از طریق صدر الدین زنجانی وزیر سابق بایدوخان به امرای مغول التون تمغا داد تا به این وسیله آنها را به خدمت خود درآورده و بایدوخان را تحت فشار بگذارد.
چنانکه پیشتر اشاره شد باید و در بیرون شهر تبریز در ذی القعده سال ۶۹۴ هـ ق به یاسا رسید و چند روز بعد غازان به تخت ایلخانی رسید و یا به قول رشیدالدین پادشاه اسلام گردید و برای خود نام اسلامی محمود را برگزید. در پی مسلمان شدن غازان حکومت در رأس برنامه ای مشخص به حمایت از عناصر اسلامی جامعه قدم برداشت برای نمونه غازان دستور داد تا معابد بت پرستان بودایی کلیساهای مسیحی و کنشتهای یهودی ویران شود و مساجد بر پا گردد. همچنین دیگر نمادهای اسلامی مانند مدارس و اماکن وقفی و نیز خانقاه ها مورد حمایت قرار گرفت.
به قدرت رسیدن غازان خان را میتوان پیروزی بخشی از جناح حاکم در قلمرو ایلخانی به شمار آورد که خواهان تمرکز قوای سیاسی و حاکمیت دیوانسالاری ایرانی و سرانجام ایرانی کردن مغول ها بودند در این هنگام در قلمرو ایلخانی عناصری از پادشاهی و اصول حکومتی ایران باستان که از دوره اسلامی تا این روزگار تداوم یافته بود و در اندیشه دیوانسالارانی چون خاندان جوینی و از این پس خاندان رشیدالدین فضل الله همدانی وجود داشت نضج گرفت و با اسلامی شدن حکومت مفهوم دار الاسلام (سرزمین مسلمانان بجای قلمرو خلافت عباسی بر محمل ایران زمین یا ایرانشهر قرار گرفت.
نخستین مشکل غازان پس از رسیدن به قدرت مقابله با برخی شاهزادگان و امرایی
بود که به عنوان مدعی حکومت یا مخالف با اسلامی شدن حکومت دست به شورش زده بودند. غازان موفق شد با کمک امیر نوروز با این شورشهای مقابله نماید. غازان پس از یکساله جنگ و جدال در حالی که چندین تن از بزرگان مغول را به پاسا رسانده بود، در شعبان سال ۶۹۵ هـ ق در تبریز بر تخت پادشاهی قرار گرفت.
با این حال نمیتوان جریان مخالفت و طغیانها را تمام شده دانست و این شورش ها پس از به تخت نشستن غازان نیز استمرار داشت. اما مهمتر از همه سقوط امیر نوروز عامل مؤثر به ایلخانی رسیدن غازان بود قدرت امیر نوروز بسیاری از بزرگان و امرای مغول را به وحشت انداخته بود از سوی دیگر به دلیل ناکامی امیر نوروز در سرکوب یاغیان در خراسان غازان از وی «تنگر خاطر پیدا کرده بود.
همچنین قتلغ شاه داماد و فرمانده سپاه غازان خان و برخی دیگر که با وی دشمنی داشتند، از این فرصت بهره برده و زمینه سقوط نهایی امیر نوروز را به وجود آوردند. سرانجام امیر نوروز را متهم به ارتباط با سلاطین مملوک کردند و دشمنان وی شش مکتوب مزور از سوی وی به سلاطین و امرای مصر نوشتند. در محکمه ای که برای رسیدگی به جرایم او تشکیل شد وی را به این اتهامات محکوم کردند و فرمان به کشتن اعضای خاندان و وابستگان وی صادر شد. غازان برای انجام این امر لشکری به به خراسان فرستاد و سرانجام در هرات با کمک خاندان محلی گرت موفق شدند امیر نوروز را دستگیر کرده و به یاسا برسانند.
دلایل غازان در انجام این اقدام جنبه های گوناگونی داشت. گذشته از دشمنی امرای مغول و برخی دیوانسالاران سنگینی سایه وی بر غازان و نفوذ بیش از حد وی در حکومت ایلخانی موجب وحشت پادشاه تازه مسلمان بوده است. سرنوشت وی برای برخی مورخان تأسف بار بود به ویژه که برخی مورخان وی را با ابومسلم
خراسانی عامل پیروزی عباسیان بر امویان مقایسه می کند.
همزمان با این رویدادها، غازان خان یک طرح عمرانی خیریه ای را در شهر تبریز در دست انجام داشت که به شم غازانی شهرت پیدا کرد. این مجموعه در برگیرنده مسجد، خانقاه، مدرسه، بیمارستان و برخی بناهای دیگر بود که با هدف پایه ریزی حکومت اسلامی از سوی غازان احداث شده بود کمی بعد از این غازان خان در نیمه محرم سال ۶۹۷ هـ ق دستوری صادر کرد تا امرای لشکر نیز بجای کلاه های مغولی دستار معمول مسلمانان بر سر بگذارند.
در عهد غازان خان میتوان به برآمدن و برافتادن صدرالدین زنجانی مسئول رواج چاو در عهد گیخانو اشاره کرد. وی با خواجه رشیدالدین فضل الله در منصب وزارت غازان خان شراکت داشتند. اختلاف و دشمنی آنان با یکدیگر با دشمنی و اختلاف صدرالدین با قتلغ شا امیر غازان خان همزمان شده و ظاهراً غازان وی را بر اثر اتهام های نابجای فتنه انگیزی در رجب ۶۹۷ هـ ق به یاسا رسانید و مطابق مجازات های سیاسی این روزگار بستگان وی نیز مورد غضب قرار گرفتند. به دنبال سقوط صدرالدین زنجانی غازان خان منصب وزارت را به خواجه سعدالدین واگذار کرد. در اوایل سال ۶۹۸ هـ ق خبر شورش سولامیش در قلمرو سلجوقیان روم به غازان خان رسید. در نبردی که با وی در ارزنجان انجام شد، سولامیش شکست خورده و به شام گریزان شد و سرانجام د دستگیر شده و به یاسا رسید.
مسلمانی غازان خان سبب دوستی و صلح با سلاطین مملوک نشد و در سیاست خارجی ایلخانان در ارتباط با مملوکان تأثیری ننهاد لشکر کشی های غازان خان مسلمان مسلمان به سوریه و قلمرو مملوکان به نسبت ایلخانان پیشین گسترش یافت غازان
برای مقابله با حریفان مسلمان خود مکاتباتی با پاپ و نیز پادشاه فرانسه انجام داد ولی حاصلی در پی نداشت نخستین مورد لشکر کشی در عهد غازان خان در رمضان ۶۹۸ هـ ق روی داد. شروع آن با رسیدن خبر حمله مملوکان به شهر ماردین بود. غازان در محرم سال ۶۹۹ هـ لشکر کشی خود را به سوی حمص آغاز کرد. مهمترین نبرد میان طرفین در نزدیکی حمص روی داد که با پیروزی مغولها به پایان رسید. غازان همانند یک فرمانروای مسلمان پیش از جنگ دو رکعت نماز گزارده و برخلاف عادت مغول ها، شخصاً در قلب سپاه در جنگ شرکت کرد. این نبرد به مجمع المروج» یا وادى الخزانه دار نیز مشهور شد. در نتیجه آن اهالی حمص و دمشق تسلیم مغولها شدند و خطبه به نام غازان خوانده شد. با این حال کمی بعد مغول ها به دلایل داخلی از جمله حضور قراونه در در . جنوب قلمرو ،ایلخانی مجبور به عقب نشینی شدند و در مقابل مملوکان نیز فرصت یافته تا مجدد سوریه را به تصرف درآورند.
اقدامات بعدی غازان علیه مملوکان در اوایل محرم سال ۷۰۰ هـ ق نتیجه قابل
توجهی برای ایلخانان در بر نداشت. با این حال غازان در پی غلبه و سلطه بر مملوکان مملوکان مجدداً در اوایل سال ۷۰۲ هـ ق لشکر کشی گسترده ای برای نفوذ در سوریه به راه انداخت همزمان در قلمرو مملوکان برخی از فقهای مسلمان به تشویق نیروهای مسلمان علیه مغولها فتواهایی صادر کردند سپاهیان غازان خان در نبردی که به مرج الصفر» شهرت یافت از لشکر مملوکان شکست خورده و به سوی رود فرات عقب ۱۰
نشستند. غازان خان همچنان پس از این واقعه تلاش بیشتری کرد تا این شکست را جبران کرده و اهداف توسعه طلبانه خود را تحقق بخشد اما سرانجام مرگ وی مانع لشکر کشی چهارم گردید.
غازان خان کمی بعد از آخرین شکست در برابر مملوکان، به عزلت نشینی پرداخت و کمی بعد بر اثر بیماری درگذشت حکومت ایلخانی در عهد چله نشینی غازان با جریان طغیان شاهزاده آلافرنگ روبرو شد غازان در این دوره تمامی امور حکومت را به خواجه سعد الدین صاحب دیوان سپرده بود و او نیز جریان متمردانه را که با هدف به تخت نشاندن آلافرنگ طرح ریزی شده بود، سرکوب کرد.
به دنبال سرکوب توطئه آلافرنگ سعدالدین ساوجی مورد توجه خاص غازان خان قرار گرفت. غازان دست وی را در حل و عقد امور باز گذاشت و در یک اقدام بی سابقه یک لشکر هزاره مغول در اختیار سعدالدین قرار داد که در کنار وزارت به وی قدرت نظامی می داد.
با اینکه روابط با دشت قبچاق اولوس جوچی در دوره گیخانو به نتایج خوبی رسیده بود اما احتمالاً به دلیل بحران روابط ایلخانان در سوریه و برخی تمایلات پادشاه گرجستان به اردوی زرین زمینه ای برای برخی تحرکات نظامی از سوی اولوس جوچی برای حمله به مرزهای ایلخانان فراهم شد. این تعرضات موجب شد تا غازان خان برای ه ممانعت از حملات آنان دست به یک رشته مذاکرات با اولوس جوچی بزند.
همان طور که اشاره شد غازان خان در این اواخر از بیماری جسمی خود در رنج بود و در عین حال که از درمانهای اطبای چینی به نتیجه ای نرسیده بود به توصیه دراویش به چله (چهله) نشینی و سیر و سلوک عرفانی روی آورد. اما وی نیز همانند پدر خود ارغون خان از چله نشینی به بستر مرگ رفت و در حالی که به وصیت و نصیحت اطرافیان خود مشغول بود در ۱۱ شوال ۷۰۳ هـ ق در مشرق قزوین در سن ۳۳
سالگی دیده از جهان فرو بست غازان را در تبریز در آرامگاهی که خود ترتیب داده بود به خاک سپردند.
قلمرو ایلخانی در عهد غازان خان شاهد دگرگونیهای چشمگیری در رویکرد حکومت به ابعاد زندگی اجتماعی مردم عادی و رعیت بود. سیاست داخلی غازان چنانکه رشیدالدین فضل الله آنها را به صورتی مفصل و در بخش مجزا ذکر کرده سیاست اصلاح طلبانه بود که رنگ و بوی اسلامی – ایرانی داشت.
مهمترین اقدام غازان خان پس از به قدرت رسیدن و اعلام اسلامی بودن حکومت ایجاد نهادهای اجتماعی و فرهنگی اسلامی بود. همان گونه که اشاره شد در تبریز وی مجموعه ای تأسیس کرد که به ابواب البر غازانی مشهور شد و شامل مسجد مدرسه خانقاه، دارالسیاده، رصدخانه دارالشفا بیت الکتبه گرمابه و غیره بود. در این مجموعه تدارکی برای نگهداری یتیمان و کودکان بر سر راه مانده و کار برای بیوه زنان فقیر در نظر گرفته شده بود. در اینکه این فعالیتها و اقدامات تا چه اندازه و با چه کیفیتی انجام می شد اهمیت ندارد آنچه در شناخت تحولات عهد غازان به بعد در حکومت مغول در ایران حائز اهمیت است نوع نگرش و رویکرد خیرخواهانه و اصلاح طالبانه ای بود که با مسلمان شدن و ایرانی شدن غازان خان در پیش گرفته شد.
رشیدالدین در بخش اصلاحات غازانی شرح میدهد که با حمایت امرای مغول عده ای از کاربدستان و خدمه حکومت به رعیت و مردم عادی ظلم و ستم می کردند. خربنده گان سگبانان و قوشچیان هنگامی که به بازار میرفتند راه هایی برای گرفتن وجوه ناروا از مردم عادی و اعیان و بزرگان رعیت داشتند. غازان تلاش کرد تا با صدور یرلیغ هایی موکد آنان را باز دارد و مجازاتهایی برای این اعمال تعیین کند.
شاید مهمترین اقدام برای اصلاح حکومت در زمینه امور مالی، میزان و نحوه اخذ مالیاتهای دیوانی بود غازان مالیاتهای دیوانی خراج از زمینهای کشاورزی را منظم و مشخص کرد مالیات تمغا که مربوط به بارزگانان و گروه های صنفی بود به
نصف کاهش یافت و در برخی موارد لغو گردید و تلاش شد تا مالیات های ناروا و روش های ظالمانه گرفتن مالیات حذف شود.
زمینه اصلاحات غازان خان به قدری وسیع مینماید که گویا قلمرو ایلخانی در هنگام به قدرت رسیدن وی ویرانه ای بیش نبوده است. از جمله اصلاحات دیگر ایجاد امنیت در شهرها و راه های ارتباطی مقابله با راهزنان اصلاح نظام قضایی بر پایه اصول اسلامی و تلاش برای جلوگیری از نفوذ امرای مغول بر قاضیان و تثبیت استقلال قضات بود. مسأله نهی از منکر مورد حمایت قرار گرفت و بر اساس آن شرب مسکرات ممنوع شد و مسأله فحشا محدود گردید. همچنین رباخواری ممنوع شد.
گرچه نمیتوان انتظار داشت که این معضلات با فرمانهای غازان بطور کلی برطرف شده است؛ اما دست کم سنت حسنه ای شد که در عهد اولجایتو و ابوسعید روش و رویکرد ایلخان دنبال گردد انتظارات بیش از حد از نتیجه این اقدامات برخی از پژوهشگران را بر آن داشته تا آنها را نظراتی بر روی کاغذ تلقی کنند. با این حال شواهد تاریخی و اقداماتی که در دوره ایلخانان بعدی دنبال شد این نظر را رد میکند و این اصلاحات را عملی شده نشان میدهد که دست کم به بهبود نسبی اوضاع کمک کرد اگرچه کاستی و خامیهایی در برخی اقدامات و نظرگاه های غازان و عوامل اصلاحات مانند خواجه رشیدالدین فضل الله نیز دیده می شود.
اما ذکر این نکته نیز لازم است که با وجود رسمی شدن اسلام در حکومت ایلخانان و اجرای اصلاحات متعدد مطابق با قوانین اسلامی تعهد به سنتهای مغولی و انجام برخی آداب در عهد غازان و توسط ایلخان بعدی ادامه پیدا کرد. وی همچنین مجبور به گرفتن
تأیید از خان یا قاآن مغول در پکن بود که در این هنگام تمور اولجایتو بود
جایگاه غازان خان به عنوان یکی از ایلخانان به عنوان رواج دهنده علم و دانش به ویژه حمایت از تاریخنگاری و حمایت از دانشمندان بسیار پر اهمیت است. نوشتن جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضل الله به یرلیغ غازان خان آغاز گردید. وی حتی تلاش کرد تا رصدخانه و نهادهای علمی دینی و اجتماعی برای توسعه حیات شهری ایجاد کند بخشی از این اقدامات مرهون وجود مشاوران ایرانی او و بخشی نیز ناشی از تمایلات و توانمندیهای خود غازان است. ۲
۲-۵ سلطان غیاث الدین محمد اولجایتو
(خَر بنده خدا بنده)
فرمانروایی از ۷۰۳ تا ۷۱۶ هـ ق)
اولجایتو پسر سوم ارغون خان در سال ۶۸۰ هـ ق و در منطقه ای در حدود سرخس و مرو به دنیا آمد. اولجایتو در عهد برادرش غازان خان به حکمرانی خراسان و مناطق شرقی قلمرو ایلخانی منصوب بود؛ منطقه ای که برخی از ایلخانان مانند اباقاخان غازان خان در روزگار پیش از ایلخانی حکومت آنجا را داشتند.
اولجایتو پیش از مرگ غازان خان ولیعهد مسلم و بی معارض او بود. وی در اواخر سال ۷۰۳ هـ ق به ایلخانی انتخاب شد و اینکه کسی معارض حکومت وی نشد. در پیشینه حکومت ایلخانی در ایران و طی چند ایلخان گذشته بی نظیر بود.
اولجایتو در آغاز حکومت در زمینه سیاست داخلی شیوه مشابهی با ایلخان پیشین در پیش گرفت و تلاش کرد تا اصلاحات وی را در جهت ارتقا سطح زندگی رعایا ادامه دهد. وی مقامات و فرامین صادر شده غازان را مورد تأیید قرار داد. سعد الدین ساوجی در مقام وزارت و رشیدالدین فضل الله به نیابت وزارت ابقا شدند.
قتلغ شاه نیز که پس از شکست مرج الصفر به گیلان تبعید شده بود مجدداً در کنار امیر چوپان به امارت لشکرها منصوب گردید.
اولجایتو در نظر پژوهشگران هیچ گاه به عنوان یک جنگجوی برجسته دیده نشده است. با این حال وی در طول حکومت خود به چندین لشکرکشی داخلی و خارج از مرزها دست زد. نخستین لشکرکشی در سال ۷۰۶ هـ ق و با هدف تصرف گیلان صورت گرفت. این تلاش تقریباً با ناکامی همراه بود فتح گیلان تا این هنگام برای مغول ها میسر نشده بود حکام محلی گیلان به دلیل دشواری راه های منتهی به منطقه خود و نیز بدی آب و هوای گیلان برای مغولها به استقلال می زیستند و هیچ گونه خراجی به اردوی سلطان نمی پرداختند این لشکر کشی گرچه با برخی پیروزی های
نظامی همراه بود اما تلفات بسیاری بر سپاه ایلخانان وارد آمد. شرایط بد آب و هوا برای مغولها الجایتو را مجبور کرد تا با قبول پرداخت خراج سالانه معینی از سوی حاکمان گیلان، عقب نشینی کند.
اولجایتو در سال ۷۰۶ هـ ق نیروهای برای فتح هرات و سرکوب حاکم گرت در هرات گسیل کرد. چنانکه از تاریخ نامه هرات بر می آید ملک فخر الدین بن رکن الدین که به تازگی به حکومت رسیده بود برای عرض تبریک و بجای آوردن رسم تهنیت» به خدمت ایلخان نرفته بود و این مسأله برای ایلخان بهانه و دستاویزی برای حمله به هرات گردید.
اولجایتو پس از نبردهایی موفق شد حاکم کرت را شکست دهد و ملک غیاث الدین فرزند فخرالدین را که به اردوی وی پناه برده بود بجای او به حکومت هرات منصوب کرد.
اولجایتو در روزهای نخست سال ۷۰۵ هـ ق بنای شهر سلطانیه و بنای مشهور گنبد سلطانیه را آغاز نمود. این اقدام عمرانی و سیاسی از جهت های مختلف قابل بررسی است. احتمالاً اولجایتو شهر تبریز را به دلیل وجود زلزله های مکرر در این شهر محل مناسبی برای ایجاد بنای با شکوه خود نمیدید گویا آخرین زلزله تبریز در ربیع الاول سال ۷۰۴ هـ ق روی داده بود. بر همین اساس اولجایتو سلطانیه را به عنوان مرکز سیاسی حکومت خود برگزید و بنای باشکوه خود را در آن شهر برپا ساخت.
چند سال بعد اولجایتو طی یک اقدام بی سابقه در حکومت مغول در میان مذاهب مختلف اسلام به تشیع دوازده امامی (ع) تمایل نشان داده رسماً تغییر کیش خود را اعلام
نمود. منابع این تغییر کیش را در پی مناظره ای میان فقهای حنفی و شافعی و اعلام بیزاری اولجایتو از رفتار فقهای مذکور میدانند امیر مقرب وی «ترمناس» از فرصت استفاده کرد و به وی پیشنهاد داد تا در این میان به کیش تشیع دوازده امامی (ع) بپیوندد و استدلال کرد که غازان خان نیز در دل این مذهب را داشته است. وی توانست اولجایتو را برای پذیرش تشیع آماده سازد. به گزارش منابع اولجایتو پس از دیدن خوابی روحانی بر اقامه مذهب تشیع مشتاق تر شده و در بغداد به تشیع درآمد بی تردید در اینجا نقش علامه شیخ جمال الدین حسن بن المطهر الحلی در توجیه و متقاعد کردن اولجایتو بسیار پر اهمیت است. اولجایتو در شعبان سال ۷۰۹ هـ ق دستور داد تا رسماً اعلام تشیع کنند و در سکه ها، اذانها و خطبه ها به شیوه تشیع نام ائمه معصومین (ع) ذکر شود.
در ذی الحجه سال ۷۱۱ هـ ق سعد الدین ساوجی وزیر به اعدام محکوم گردید.
گرچه عامل نهایی اعدام وی اختلاف حساب مالی و اختلاسی از اموال دیوانی بود اما رقبا و دشمنان وی در اردوی اولجایتو در این زمینه فعالیتهایی چشمگیری داشتند.
سعدالدین به واسطه توطئه اطرافیان و ملازمان وی و نیز دشمنی تاج الدین آوی مورد غضب ایلخان قرار گرفت. در سوی دیگر در این رویداد، تاج الدین علیشاه گیلانی و نیز خواجه رشیدالدین فضل الله نیز در سقوط سعدالدین وزیر دست داشتند.
تاج الدین علیشاه کار خود را از دلالی و تجارت شروع کرده و به تدریج از همین راه موفق به تقرب نزد اولجایتو شده بود وی چنان به ایلخان نزدیک شده بود که سعدالدین وزیر منزلت وی را برای خود عامل خطر میدانست و از این رو رو در روی وی قرار گرفت اما سرانجام دشمنی سعدالدین با رشید الدین فضل الله بود که موجب آشکار شدن اختلاس سعدالدین وزیر و عمال وی گردید و زمینه محاکمه سعدالدین را فراهم کرد. به این ترتیب سنت وزیر کشی در ساختار اداری ایلخانی تداوم یافت. اولجایتو پس از این واقعه تاج الدین علیشاه گیلانی را به عنوان وزیر و مسئول امور دیوانی و مالی صاحب (دیوانی انتخاب کرد تا در کنار رشیدالدین به کار بپردازد. رشیدالدین نیز به عنوان مشاور و امین اولجایتو در امور دیوانی ارتقا یافت.
در حوزه سیاست خارجی در ارتباط با مملوکان اولجایتو تلاش کرد سیاست غازان خان و اتحاد با اروپاییان علیه ممالیک را استمرار بخشید. در سال ۷۰۴ هـ ق اولجایتو فرستادگانی به مصر فرستاد و سفرای سلطان مملوک را که گویا در اردوی ایلخان نگه داشته شده بودند به مصر گسیل کرد و در مقابل آزادی ایلچیان ایلخان در دربار مملوکان را خواستار گردید اولجایتو نامه ای مبنی بر مصالحه و تقویت روابط بازرگانی ارسال کرد با این حال اولجایتو کمی قبل از مکاتبه با سلطان مصر، با پادشاه
فرانسه به مکاتبه پرداخته بود و این نشان میدهد که اولجایتو در ادامه راه ایلخانان پیشین هنوز فکر اتحاد با اروپاییان علیه ممالیک را در سر می پروراند و هنوز در صدد جبران شکست های مغول ها بود.
با این حال زمینه این درگیری بیشتر به تحولات سیاسی در مصر مرتبط بود. با روی کار آمدن مجدد ملک ناصر برای دوره سوم امرا و حاکمان دمشق حلب و ماردین از بیم جان خود به اردوی اولجایتو پناه بردند و ایلخان را به جنگ تحریک کردند. اولجایتو در سال هـ ق به سوی سرزمینهای ممالیک لشکرکشی کرد. این لشکر کشی به همراهی امرای شهرهای یاد شده انجام گرفت. آنان مدتی را به محاصره رحبه الشام در آن سوی رود فرات و موصل به سر بردند اما سرانجام بدون نتیجه ای موفقیت آمیز در رمضان ۷۱۳ هـ ق لشکریان اولجایتو دست از محاصره کشیدند و مراجعت نمودند. در واقع این آخرین تلاش ایلخانان برای جبران شکست هلاکوخان در عین الجالوت و سلطه بر مملکت مصر بود.
در حوزه روابط با اولوس جوچی و اولوس جغتای اختلافات دیرینه هنوز پا برجا بود. در اوایل عهد اولجایتو از سوی تیمور قاآن جانشین (قوبیلای در چین اقداماتی برای حل و فصل خصومت میان الوسهای چنگیزی صورت گرفت و نمایندگانی چند جانبه در قلمرو اولجایتو و در شهر مراغه گرد آمدند. با این حال از روایات موجود چنین بر می آید که اختلافات و کینه ها مانع از وحدت مجدد بود و نتیجه ای از این اقدام به دست نیامد. تنها قرار شد تا چاپارهای میان آنها پیوسته روان باشد و روابط تجاری میان آنها استحکام یافته و از بازرگانان طرفین حمایت به عمل آید.
آخرین مسأله سیاسی عمده در روابط خارجی در روزگار اولجایتو در مرزهای خراسان با الوس جغتای اتفاق افتاد از آنجا که قلمرو نیگو دریان در جنوب افغانستان به متصرفات ایلخان ضمیمه شده بود الوس جغتای به واکنش در مقابل این واقعه پرداخت. در سال ۷۱۳ هـ ق لشکری از اولوس جغتای به خراسان گسیل شد؛ اما پیش از آنکه اولجایتو به آنان مصاف دهد مهاجمان به علت اختلافات داخلی عقب نشینی کردند. پس از این اولجایتو فرزند نوجوان خود ابوسعید بهادر را به سرپرستی و اتابکی امیر سونج بر خراسان گماشت و به مناطق غربی قلمرو خود بازگشت.
به دنبال این لشکر کشی بر سر مخارج سپاه خراسان غائله ای در میان تاج الدین علیشاه گیلانی و رشیدالدین فضل الله بوجود آمد که ریشه در تناقض در مسئولیتهای آنها داشت و پیچیدگی این مساله اولجایتو را بر آن داشت که مناطق را از نظر مالی میان آن دو تقسیم کند.
اولجایتو سرانجام در ۲۹ رمضان ۷۱۶ هـ ق بر اثر بیماری در گذشت. وی در بستر بیماری دو پرلیغ صادر کرد مبنی بر تجدید نظر در مورد ذکر نام خلفای راشدین در خطبه ها و دیگر فرمانی مبنی بر اینکه نیمی از اموال سعدالدین ساوجی وزیر مورد غضب واقع شده به فرزندان وی بازگرداند. وی همچنین در بستر مرگ به خط خود وصیت نامه ای نوشت و شاهزاده ابوسعید را به ولایتعهدی و جانشینی خود انتخاب کرد.
۳-۵ سلطان ابوسعید بهادر
فرمانروایی از ۷۱۷ تا ۷۳۶ هـ ق)
ابوسعید در سال ۷۰۴ هـ ق در اوجان دنیا آمد و از آغاز بر او نام اسلامی گذاشته شد.
شد. ابوسعید تحت تعلیم و سرپرستی یکی از امرای مغول به نام امیر سونج (سونج نوئین برای ایلخانی آماده شد وی مطابق سنت ولی عهدهای مغول از سال ۷۱۳ هـ ق به همراه سرپرست خود امیر سونج به حکومت و امارت خراسان گماشته شد. چنانکه گفته شد اولجایتو در بستر مرگ وصیت نامه ای برای تعیین ایلخانی ابوسعید نوشت از این رو وی بدون معارض در صفر سال ۷۱۷ هـ ق در حالی که ۱۲ سال بیشتر نداشت و یک دست وی در دست اتابکش امیر سونج و دست دیگرش را امیر چوپان گرفته بودند به تخت ایلخانی جلوس کرد در حکومت جدید امیر چوپان به عنوان امیر بزرگ لشکرهای ایلخانی یا امیر الامرایی انتخاب گردید و وزرای پیشین یعنی تاج الدین علیشاه و خواجه رشیدالدین بر جای خود ابقا شدند.
نخستین رویداد عهد سلطان ابوسعید آشوب و طغیان امیر یسور شاهزاده ای از الوس جغتای در خراسان و مازندران بود که در عهد اولجایتو مورد نوازش ایلخان قرار گرفته بود. اما در این زمان در اوایل سال ۷۱۷ هـ ق در خراسان و مازندران شورش کرد. این رویداد با تعرض اوزبک خان اردوی زرین مقارن گردید و در نتیجه سلطان سلطان ابوسعید مجبور به واکنش در دو جبهه گردید. امیر حسین جلایری به دفع پسور فرستاده شد و سلطان ابوسعید خود با لشکر دیگری به دربند و به مقابله با اوزبگ رفت. سلطان ابوسعید در هر دو جبهه به موفقتهایی دست یافت به ویژه در نبرد با اردوی زرین نقش امیر چوپان چشمگیر بود پس از این قدرت امیر چوپان رو به فزونی رفت و دشمنانی در میان امرای حکومت ایلخانی علیه خود ایجاد کرد از جمله این دشمنان امیر سونج اتابک پیشن ابوسعید بود. این رقابت و دشمنی سرانجام به یک جنگ داخلی میان امرا منجر شد. امیر سونج و برخی از امرایی که پس از جنگ با اردوی زرین مورد سرزنش و تنبیه قرار گرفته بودند علیه سلطان ابوسعید و امیر چوپان هم داستان شدند و
در نبرد خونینی که در جمادی الاول سال ۷۱۹ هـ ق روی داد ابوسعید و امیر چوپان معارضان را شکست دادند به دلیل شجاعت و دلاوری که ابوسعید در این نبردها از خود نشان داد به او لقب بهادر» داده شد.
همزمان با این رویدادها و آغاز حکمرانی سلطان ابوسعید، میان تاج الدین علیشاه گیلانی و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی اختلاف بروز کرد. خواجه رشیدالدین فضل الله که از روزگار غازان خان به طور ویژه ای به عنوان مقام بلند پایه دیوانی فعالیت می کرد در اوایل کار ابوسعید مورد اتهام مجدد تاج الدین علیشاه گیلانی قرار گرفت.
این بار اتهام تاج الدین علیشاه و همراهانش به خواجه رشیدالدین مسموم کردن اولجایتو بود. این اتهام توسط هیأت حاکمه و ایلخان جوان پذیرفته شد و خواجه رشیدالدین و فرزندش ابراهیم که شربت دار اولجایتو بود در جمادی الاول ۷۱۸ هـ ق کشته شدند.
خواجه رشیدالدین مصدر اقدامات خیریه و فرهنگی در تبریز و بسیاری از شهرهای قلمرو ایلخانی شده بود ربع رشیدی که در اطراف تبریز به صورت یک شهرک نیمه دانشگاهی ساخته شده بود چیزی گسترده تر از مدارس نظامیه خواجه نظام الملک توسی در عهد سلجوقیان بود بسیاری از دانشمندان و طالبان علوم مختلف در آنجا مورد حمایت قرار داشتند و به تحصیل انواع علوم می پرداختند. با سقوط خواجه این شهرک مورد تهاجم و غارت قرار گرفت و روبه ویرانی گذاشت. خواجه همچنین مجموعه جامع التواریخ را که یک تاریخ بی نظیر و گسترده در زمانه خودش بود را سرپرستی میکرد که نقش چشمگیری در مطالعات تاریخی امروزه پژوهشگران ایفا می کند. با این حال نفوذ وی در دستگاه اداری و سیاسی ایلخانی و نیز نفوذ خانواده وی در شهرهای مختلف به عنوان حاکم و نماینده ایلخان بسیاری از دیوانسالاران امرا و حتی ایلخان بی تجربه ای چون ابو سعید را به وحشت انداخته بود و همین امر سبب ساز سقوط وی گردید.
در سال ۷۲۱ هـ ق تیمور تاش فرزند امیر چوپان که در روم از سوی ایلخان به نیابت منصوب شده بود علیه ابوسعید طغیان کرده و با ضرب سکه اعلام استقلال کرد.
امیر چوپان پدر وی برای سرکوب فرزندش اعزام شد و او را وادار به تسلیم کرد.
علی رغم این طغیان، سلطان ابوسعید بهادر وی را مورد عفو قرار داد و مجدداً به حکومت روم منصوب کرد.
در سال ۷۲۴ هـ ق تاج الدین علیشاه به مرگ طبیعی درگذشت و گویا این نخستین و تنها وزیری بود که در حکومت ایلخانی در منصب خطیر وزارت کشته نشد. ابو سعید نخست فرزند تاج الدین را به وزارت منصوب کرد اما مشکلات وی با برادرش و دیگر دیوانیان وی را محبور کرد وزرات را به رکن الدین صاین نسوی واگذار کند. رکن الدین تحت نفوذ و سلطه امیر چوپان و خانواده او بود. این مسأله حتی در اردوی ابوسعید نیز تأثیر گذاشت تا آنجا که فرزندان امیر چوپان وجوه و مخارج ابوسعید را نیز محدود کردند به گونه ای که در اردوی سلطان ابوسعید، دمشق خواجه فرزند امیر چوپان حکم می کرد.
قدرت یافتن بیش از اندازه خاندان امیر چوپان مستعجل بود و اندکی بعد در سال ۷۲۸ هـ ق ابوسعید تصمیم گرفت تا خاندان چوپان را از قدرت برکنار کند. دلیل اصلی این رویداد وحشت ایلخان و اطرافیان از قدرت و نفوذ روزافزون و انحصار طلبانه خاندان چوپانی بود هر چند در آغاز امیر چوپان اندکی مقاومت کرد و حتی در برابر لشکر ابو سعید صف آرایی کرد اما به سرعت دست از جنگ کشید و به خراسان رفت و به امیر آل کرت پناه برد و همان رویدادی که در عهد غازان برای امیر نوروز اتفاق افتاده بود برای وی نیز از سر گذشت و ملک ناصرالدین وی را برای نشان دادن وفاداری به ابوسعید از میان برداشت دمشق خواجه فرزند امیر چوپان نخستین قربانی این براندازی
بود. تیمورتاش دیگر فرزندان امیر چوپان نیز به سلطان مصر پناهنده شد اما او نیز قربانی روابط دیپلماتیک ایلخان و مملوکان گردید به دنبال سقوط امیر چوپان، شیخ حسن جلایری که به حکومت خراسان منصوب بود به امیر الامرایی منصوب گردید.
در جریان سقوط خاندان امیر چوپان گویا رکن الدین صاین به دست امیر چوپان به قتل رسیده بود؛ از این رو ابوسعید پس از این رویداد غیاث الدین محمد رشیدی فرزند خواجه رشید را در سال ۷۲۸ هـ ق به مقام وزارت منصوب کرد و علاء الدین محمد بن خواجه عمادالدین را به شراکت با وی گذاشت.
اندکی بعد در خراسان ابوسعید با مشکل شورش دو تن از امرای مغول روبرو شد. آنان ادعای حکومت بر ممالک ایلخانی را داشتند اما سرانجام شورش آنان سرکوب شد و آنها را به یاسا رساندند. با رفع این غائله حکومت ابوسعید به صلح و آرامش نسبی دست یافت.
ابو سعید تحمل پذیرش تسلط امیر مقتدری را بر خود نداشت و از همین روی شیخ حسن جلایری را به بهانه توطئه علیه ایلخان تنبیه کرد. شرح این رویداد چنین است چندی قبل ابوسعید شیفته بغداد خاتون دختر امیر چوپان شده بود که به همسری شیخ حسن جلایری درآمده بود. از آنجا که مطابق یاسای چنگیزی در این حالت باید آن زن از همسر خود طلاق گرفته و به همسری ایلخان درآید، ابوسعید شیخ حسن را مجبور به طلاق همسر خود کرد و او را به ازدواج خود درآورد. در این روزگار
اخباری مبنی بر توطئه شیخ حسن و بغداد خاتون همسر سابق وی برای سرنگوی ابوسعید مطرح شد و از این رو شیخ حسن را به روم تبعید نمود.
آخرین رخداد سیاسی این عهد آوازه لشکرشی اوزبک خان از ناحیه اردوی زرین بود که ابوسعید در حین آماده سازی مقدمات نبرد در ربیع الثانی سال ۷۳۶ هـ ق در قراباغ بر اثر ضعف و اختلال جسمی در گذشت تشخیص اطبا این بود که وی را سم خورانیده بودند. برخی منابع مستقیماً دست بغداد خاتون را در مسموم کردن ایلخان دخیل میدانند و دلیل خود را این گونه مطرح میکنند که پس از مرگ ابوسعید یکی از غلامان ابوسعید بغداد خاتون را به قصاص مسموم کردن ابوسعید به قتل رساند و جسد وی را به شکل توهین آمیزی در معابر شهر انداختند.
۴-۵ ایلخانان تحت سلطه
از سال ۷۳۶ تا ۷۵۶ هـ ق)
با مرگ ابوسعید شیرازه دودمان هلاکو در ایران زمین از هم پاشید و از این پس ایلخانان تحت سلطه و کم دوام روی کار آمدند که تعداد آنها به هفت نفر می رسد. نخستین کسی که بدین ترتیب به حکومت رسید دیگر از نوادگان هلاکو نبود و از خاندان تولوی خان به شمار می آمد.
آرپاکاون نواده اریق بوقا کوچکترین فرزند تولوی بود که گویا بنابر وصیت و سفارش ابوسعید و از آنجایی که ابوسعید نیز فرزند پسری نداشت در ربیع الثانی سال ۷۳۶ هـ ق به ایلخانی انتخاب گردید. با این حال به نظر میرسد که آنچه موجب روی کار آمدن وی شد حمایتهای خواجه غیاث الدین محمد رشیدی وزیر ابوسعید بود. حاجی خاتون مادر سلطان ابوسعید با حکومت آرپاکاون موافق نبود اما با وساطت و
تلاش خواجه غیاث الدین رشیدی وی نیز با حکومت ارپاکاون همراه گردید.
از نخستین اقدامات آرپاکاون مجازات بغداد خاتون به اتهام مسموم کردن ابوسعید بود. گرچه برخی منابع ماجرای مسموم کردن ابوسعید را مطرح می کنند، اما اهری مورخ از مسأله مکاتبه بغداد خاتون با خان اردوی زرین یعنی ازبک خان و ترغیب او برای حمله به ایران سخن به میان می آورد. در نتیجه بغداد خاتون مورد غضب حکومت آرپاکاون گردید. به نظر میرسد که این مسأله به عنوان دلیل مجازات بغداد خاتون، به نظر منطقی تر به نظر میرسد تعرضهای اردوی زرین، آرپاکاون را مجبور کرد تا در همان آغاز کار به منطقه دربند لشکر کشی کند وی در این لشکرکشی موفق شد و به تبریز بازگشت وی در تبریز ساتی بیک دختر اولجایتو و همسر پیشین امیر چوپان را به همسری درآورد. همچنین او به دلجویی از شیخ حسن جلایری وی در عهد ابوسعید به تبعید فرستاده شده بود پرداخت و منصب امیر الامرایی را به وی پیشنهاد کرد.
آرپاکاون با مسأله عدم مقبولیت در میان امرا و شاهزادگان روبرو بود. وی به جهت رفتارهای متمردانه محمود شاه اینجو به مقابله با او پرداخت و با این اتهام که یکی از شاهزادگان مغول از فرزندان هلاکو را در خانه خود پنهان کرده و قصد به حکومت برداشتن وی را دارد وی را به قتل رساند اما در این میان فرزندان وی امیر جلال الدین مسعود شاه به روم نزد شیخ حسن جلایری پناهنده شدند و فرزند دیگر وی یعنی شیخ ابواسحاق به دیار بکر نزد علی پادشاه که دایی ابوسعید بهادر و مدعی دیگر حکومت ایلخانی بود پناه برد علی پادشاه از همان آغاز با حکومت آرپاکاون مخالف بود و اردوی او محلی برای حضور مخالفان گردیده بود به طوری که دلشاد خاتون همسر ابوسعید که از ایلخان باردار بود نیز به اردوی امیر علی پادشاه گریخت
در بغداد رقبای آرپاکاون از جمله امیر علی پادشاه علی شاه بر گرد شاهزاده ای از نوادگان باید و خان با نام «موسی جمع شدند و به نام او سکه ضرب کردند و نام او
را در خطبه آوردند. به این ترتیب نخستین جنگ داخلی بر سر میراث ابوسعید انجام گرفت که نتیجه آن شکست آرپاکاون در رمضان سال ۷۳۶ هـ ق بود. آرپاکاون در شوال همین سال دستگیر و به یاسا رسید. این رویداد سرآغاز درگیری ها و نبردهایی بود که بر سر انتخاب ایلخان صورت گرفت از این پس هر یک از امرای مغول با طرح دعوی ایلخانی یکی از نوادگان یا بازماندگان خاندان تولوی خان می توانستند، مدعی قدرت ایلخان دیگری باشند به این ترتیب دوره فترت و زوال ایلخانی آغاز گردید. علی پادشاه با این پیروزی ملازمان و حامیان آرپاکاون از جمله غیاث الدین محمد رشیدی را تحت تعقیب قرار داده و به قتل رساند.
در مدت حکومت چهار ماهه موسی خان وی تنها یک قدرت پوشالی بود و به جز نام او نمیتوان از حکمرانی وی سخن گفت تمامی امور در دست امیر علی پادشاه بود. همچنان که امیدها به زاییدن فرزند دلشاد خاتون همسر ابوسعید بود تا میراث ایلخانی بر او قرار گیرد اما با دختر شدن فرزند وی امید اتحاد دوباره از دست رفت.
یکه تازی امیر علی پادشاه نیز مدتی زیادی نپایید و قدرت تمام عیار وی کمی بعد با ادعاهای شیخ حسن جلایری روبرو شد شیخ حسن بزرگ که از حمایت برخی از امرای مغول از جمله امیر حاجی طغای حاکم دیار بکر برخوردار بود با مطرح کردن شاهزاده ای دیگر به نام محمد خان یکی از نبیره زادگان منگو تیمور برادر بایدو خان قدرت امیر علی را به چالش کشیده شد. وی در آغاز سخن از اتحاد به میان آورد اما به هر حال این امری محال و انجام نشدنی بود شیخ حسن موفق شد علی پادشاه را در حوالی الاتاغ در قرا دره در ذی الحجه سال ۷۳۶ هـ ق شکست داده و تبریز را مرکز خود قرار دهد. وی با دلشاد خاتون همسر ایلخان متوفی ازدواج کرد و به تحکیم قدرت خود پرداخت.
با این حال قدرت محمد خان و سرپرست وی شیخ حسن بزرگ با مخالفت و ادعاهای یکی از شاهزادگان مغول به نام طغاتیمور که نسب به جوچی قسار برادر چنگیز خان می برد، مواجه شده و بسیاری از امرای مخالف شیخ حسن بر گرد او جمع
شدند و او را به عنوان ایلخان در سلطانیه به تخت نشاندند و سکه به نام او زدند. شیخ حسن بزرگ موفق شد تا در حوالی سلطانیه در سورلوق نیروهای طغاتیمور را شکست دهد. در این میان رقیبی دیگر برای شیخ حسن بزرگ پیدا شد. این رقیب جدید که همنان او بود و به شیخ حسن کوچک مشهور شد فرزند تیمور تاش و نواده امیر چوپان بود شیخ حسن کوچک در حوالی آلاتاغ در ذی الحجه ۷۳۸ هـ ق با شیخ حسن بزرگ روبرو شد. در این مصاف شیخ حسن بزرگ شکست خورد و محمدخان کشته شد. تبریز به دست شیخ حسن کوچک افتاد ولی کمی بعد در برابر شیخ حسن بزرگ منهزم شد و به بغداد گریخت در بغداد چون ایلخان زاده پسری نیافت با جانشین ایلخان خواندن ساتی بیک دختر اولجایتو از نوادگان جغتای، آرزوهای سیاسی خود را دنبال کرد. از سوی دیگر شیخ حسن بزرگ نیز که به دنبال ایلخان زاده ای برای ادعاها خود بود، پسری را با نام جهان تیمور برای ایلخانی مطرح نمود. به هر حال وی همچنان با ادعاهای شیخ حسن کوچک و ساتی بیک در بغداد روبرو بود. شیخ حسن کوچک که میتوان از این پس او را شیخ حسن چوپانی نامید، در پایان سال ۷۳۹ هـ ق برای تحکیم ادعا و موقعیت خود یکی از شاهزادگان مغولی با نام سلیمان خان را به ازدواج ساتی بیک در آورد. پس از آن موفق شد بر تبریز سلطه پیدا کند. نبرد نهایی میان دو حسن و دو مدعی در ذی الحجه ۷۴۰ هـ ق اتفاق افتاد و شیخ حسن بزرگ شکست
خورد و به بغداد رفت کمی بعد از این جهان تیمور شاهزاده مغول را کنار گذاشت و حکومت مستقل خود را با نام جلایریان پی افکند.
شیخ حسن چوپانی نیز موفق شد تا شکستی بر لشکر طغاتیمور وارد کرده و او را به خراسان عقب براند با این حال طغاتیمور و امرای وی تا سال ۷۵۲ هـ ق که با حکومت
سربداریه رویاروی شدند در خراسان و مازندران قدرت داشتند. شیخ حسن چوپانی تحت لوای شاهزاده سلیمان خان موفق شد تا بخشی از قدرت ایلخانان را احیا کرده و در دست خود متمرکز کند وی تلاش کرد تا قلمرو خود را در دیار بکر و سوریه گسترش دهد و همزمان به فارس نیز نیروهایی گسیل کرد که به دلیل سوء تدبیر امرای خود با ناکامی روبرو شد. شیخ حسن کوچک در سال ۷۴۳ هـ ق با طغیان برادرش ملک اشرف و عمویش یاغی باستی روبرو بود که به شیخ حسن بزرگ (جلایری) پناه برده بودند.
شیخ حسن چوپانی در رجب ۷۴۴ هـ ق در جریان اختلاف با یکی از امرای خود که روابط مخفیانه ای با همسرش داشت با خیانت همسرش در اردوی خود به قتل رسید.
با کشته شدن شیخ حسن چوپانی برادر وی ملک اشرف قدرت برادر را به دست گرفت و او نیز تحت لوای سلیمان خان به حکمرانی پرداخت اما کمی بعد نخستین مدعی وی باغی باستی سلیمان خان را به تمرد از ملک اشرف واداشتند. در این بین ملک اشرف شاهزاده مغولی دیگری را با نام انوشیروان عادل به ایلخانی برداشت و سکه به نام وی زد و سپس یاغی باستی را به قتل رساند. در این آشوبها، سلیمان خان سرنوشت نامعلومی پیدا کرد.
مقارن با قدرت گیری ملک اشراف وضعیت اقتصادی و امنیتی قلمرو ایلخانی به شدت بحرانی بود جنگهای داخلی نظم و امنیت را بر هم زده بود. قطبی اهری در مورد وضعیت آذربایجان در این دوره میگوید سه چیز فراوان بود ظلم و گرانی و وبا تلاشهای ملک اشراف برای توسعه قلمرو در نواحی جنوبی به ویژه در اصفهان در سال ۷۵۱ هـ ق با موفقیت چشمگیری روبرو نشد. از سویی ملک اشراف با بحران مشروعیت حکومت روبرو بود. انوشیروان عادل با اینکه نام پرافتخاری برخود گذاشته بود اما حکومت وی بیشتر به به طنز تاریخی همانند بود در مورد روابط میان ملک
اشراف با وی تعبیری وجود دارد که میگوید ملک اشراف و او را چون مرغ در قفس می داشت. کمی بعد به ویژه از سال ۷۵۳ هـ ق و تا سال ۷۵۵ هـ ق نام وی از سکه های ملک اشراف حذف میشود و خود وی نیز سرنوشت نامعلومی پیدا میکند.
گرچه تصور میشد که آخرین ایلخان تحت سلطه انوشیروان باشد، اما پژوهشهای اخیر نشان داده است که بر اساس بررسی مجدد برخی سکه های بازمانده از عهد ملک اشراف چوپانی ۷۴۴ تا ۷۵۸ هـ ق) و استناد به اشاره برخی کتب تاریخی و ادبی این دوره میتوان از ایلخان دیگری به نام غازان یاد کرد که تحت سلطه ملک اشرف چوپانی قرار داشته است و در واقع از او میتوان با عنوان «غازان دوم» و آخرین ایلخان نام برد. به این ترتیب حکومت ایلخانان تحت سلطه نیز پایان یافت و هر یک از امرای مغول در گوشه ای و ناحیه برای خود سلسله ای مجزا بر پا کردند.
خلاصه فصل
ایلخان
رویدادهای داخلی
رویدادهای خارجی
مقابله با امرای شورشی و مدعی
۱ مقابله با حمله مملوکان و لشکرکشی به سوی حمص و پیروزی در نبرد مجمع
قدرت
۲ اسلام آوردن و انتخاب نام اسلامی المروج
غازان خان
محمود
عقب نشینی ایلخانان از حمص
حذف امیر نوروز
لشکر کشی به سوریه در سال ۷۰۲ هـ ق و شکست از مملوکان در نبرد مرج
سلطان غیاث الدین محمد اولجایتو
.۴ اصلاحات در زمینه های مالی و اجتماعی
الصفر
مذاکرات با اولوس جوچی برای جلوگیری از تحرکات نظامی آنان در
مرزهای ایلخانان
اجرای سیاست داخلی مشابه غازان در جهت ارتقای سطح زندگی رعایا فتح هرات و سرکوب حاکم آل کرت
۱ تشکیل مجمع نمایندگان اولوس های چنگیزی در مراغه با تدبیر تیمورقا آن که نتیجه مهمی از آن حاصل نشد.
سلطان غیاث الدین محمد اولجایتو
تعیین سلطانیه به عنوان مرکز حکومت و ایجاد بنای سلطانیه
… مکاتبه با پادشاه فرانسه برای اتحاد علیه ممالیک
انتخاب مذهب تشیع از سوی اولجایتو
۳ ارسال سفیر به مصر برای مصالحه و تقویت روابط بازرگانی
ه قتل سعد الدین ساوجی وزیر و جانشینی تاج الدین علیشاه گیلانی
… لشکرکشی نافرجام اولجایتو به رحیم الشام
ه حمله نافرجام اولوس جغتای به مرزهای ایلخانان
. حمله اوزبک خان از اردوی زرین به قلمرو ابوسعید در سال ۷۳۶ ه ق و مرگ ابو سعید قبل از دفع اوز یک خان
۱ افزایش قدرت امیر چوپان و حذف امیر سونج اتابک ابوسعید
…۱ مقابله و دفع حملات جوچی
۲ قتل خواجه رشیدالدین
سلطان ابوسعید
بهادر
دوره ایلخانان تحت سلطه
شورش تیمورتاش فرزند امیر چوپان علیه ابوسعید و سرکوب شورش توسط امیر چوپان
حذف خاندان امیر چوپان
۵ شورش برخی امرای مغول و سرکوب آنها
تبعید شیخ حسن جلایر به روم
ا به تخت نشستن آرپاکاون با حمایت …
۱ لشکرکشی موفق ارپاکاون به دربند برای مقابله با حملات اردوی زرین
خواجه غیاث الدین محمد رشیدی وزیر ابوسعید
دلجویی ارپاکاون از شیخ حسن جلایری
شکست و مرگ ارپاکاون از اتحادیه مخالفانش در بغداد با رهبری علی پادشاه که موسی خان نواده بایدو را به ایلخانی برگزیده بودند.
دوره حکومت پوشالی موسی خان و نفوذ علی پادشاه
د شکست علی پادشاه از شیخ حسن بزرگ در نبرد آلتاغ
و دوره قدرت شیخ حسن بزرگ تحت لوای محمد خان
شکست طفاتیمور مدعی دیگر از شیخ حسن بزرگ در سورلوق
دوره درگیری های شیخ حسن بزرگ با شیخ حسن کوچک (شیخ حسن چوپانی) و طغانیمور
ورود ملک اشراف برادر شیخ حسن چوپانی پس از مرگ برادر به منازعه قدرت تحت لوای یکی دیگر از شاهزادگان مغول با نام سلیمان خان
۱۰ شورش سلیمان با تحریک یکی از مدعیان قدرت علیه ملک اشراف
۱۱ به تخت نشاندن یک شاهزاده مغولی دیگر تخت عنوان انوشیروان عادل توسط ملک اشرف
۱۲ پایان حکومت ایلخانان در حدود سال ۷۵۵ هـ ق
سکه مغولی در شیراز سال ۷۰۰ ق
فصل ششم
تشکیلات اداری نظامی و قضایی
اهداف کلی فصل
آشنایی دانشجو با
۱ مهمترین ویژگیهای سازمان اداری و تشکیلات دیوانی در حکومت ایلخانان در ایران
۲ تشکیلات نظامی و چگونگی سازمان دهی سپاهیان در دوره ایلخانان
اوضاع قضایی ایران در دوره حکومت ایلخانان
اهداف رفتاری
دانشجو پس از مطالعه بخش میتواند
۱ مبانی سازمان اداری حکومت ایلخانان را به کوتاهی شرح دهد و نقش هر یک از عوامل را ارزیابی کند.
۲ مهمترین تغییرات در سازمان اداری ایلخانان را در مقایسه با دوره های پیشین شناسایی و میزان این تغییرات را ارزیابی کند.
ویژگیهای سازمان اداری ایلخانان در حوزه های مختلف را معرفی کند.
.۴ سازمان نظامی مغولها و ایلخانان و مراتب و مناصب آن را معرفی و ویژگی های این سپاه را شرح دهد.
شیوه های نبرد و مهمترین سلاح های سنگین مورد استفاده در سپاه مغولها و ایلخانان را شرح دهد.
تشکیلات اداری و مالی سپاه مغولها و ایلخانان را به کوتاهی توضیح دهد.
وضعیت قضا و قضاوت در دوره ایلخانان در ایران را شرح دهد و نقش عوامل مؤثر
در اضمحلال نظام قضایی ایران در این دوره را تبیین کند.
بنیان های نظام قضایی مغولها و ایلخانان را معرفی و توضیح دهد.
نقش سازمان اداری نظامی و قضایی را در سقوط ایلخانان ارزیابی کند.
واژگان و مفاهیم اصلی
دیوان دیوان را هم ریشه با دبیر و به معنی خط در فارسی باستان دانسته اند. معرب آن نیز دیوان است. همچنین به معنی جای نوشتن و دفتر است دیوان در اصطلاح و به معنی مطلق اداره و تشکیلات اداری است که زیر نظر رئیس دیوان و در نهایت وزیر بزرگ قرار داشته است. مثلاً دیوان انشاء دفتر و اداره ای است که در آن جا امور مربوط به مکاتبات حکومتی انجام می شده است.
اردو واژه ای مغولی دانسته شده و به معنی چادر سلطنتی و محل زندگی زنان خان و شاهزادگان مغول بود این اصطلاح در دوره ایلخانان جایگزین دربار و درگاه دوره های قبل شد. در دوره ایلخانان اردو به همان مفهوم دربار و به معنی مجموعه مناصب و بخشهای مرتبط با زندگی ایلخانی و محل ملاقاتهای عام و خاص او و دیگر امور تشریفاتی و خدماتی اقامت گاه ایلخان و حرم او بود.
۱-۶ سازمان دیوان سالاری و اوضاع اداری
پژوهشگران در مورد اینکه امور دیوانی و اداری قلمرو مغولها در سرزمینهای مفتوحه به ویژه در ایران توسط چه کسانی اداره میشد بحث ها و نظرهای مختلفی مطرح کرده اند. برخی چون دیوید مورگان بر این باورند که مغولها ترجیح می دادند تا امور پیچیده اداری و دیوانی را به دست بومیان و ایرانیان دیوانسالاری که خود را میراث دار ایران باستان میدانستند بسپارند و خود را با آن درگیر نسازند. اما اخیراً برخی دیگر این نظر را مورد انتقاد قرار داده و به سهم مغولها در این دیوانسالاری توجه ویژه ای نموده اند. آنان با استناد به تاریخ سری مغولها به وجود تشکیلات نخستین چنگیزخان اشاره میکنند و معتقدند که مغولها پیش از آنکه به سرزمینی چون ایران وارد شوند
دارای تشکیلات منسجمی و البته به شکلی بدوی بودند و به تدریج که امپراتوری مغول گسترش پیدا کرد، تشکیلات این دیوانسالاری نیز توسعه یافت و سرانجام از دل همین تجربه مدیریتی، تشکیلاتی در متصرفات به وجود آوردند که در کنار دیوانسالاری بومی، اداره امور را پیش می بردند.
چنگیزخان در تشکیلات بدوی خویش به تدریج و بر اثر نیازهای اتحادیه خود به تعیین مقامات میپرداخت در این تشکیلات وی برای بر طرف کردن اختلافات و تقسیم مردمان و قبایل تحت سلطه مقامی به عنوان یکه یارغوچی تعیین کرد که مقامی فراتر از قاضی القضات در سرزمینهای اسلامی بود. تشکیلات یکه یارغوچی موظف بود تا فرامین و دستورات چنگیزخان را در دفتر مجزا ثبت کند که کوکو دبتر نامیده میشد و تخطی از آن مجازات در پی داشت و قرار بود تا در آینده جانشینان چنگیز خان آن را در قوریلتاها و هنگام بروز مشکلات مورد نظر قرار دهند. چنگیزخان در این تشکیلات ده شغل و یا مقام برای اداره اردو ایجاد کرد که تنها به ماهیت این مشاغل اشاره شده و از عنوان یا لقب این مقامات ذکری به میان نیامده است. این مشاغل شامل کارهایی چون محافظان خان متصدی پورت ها متصدی گوسفندها و رمه ها متصدی خوردنیها و متصدی افراد و غیره است که بعدها در تشکیلات وسیع مغول ها توسعه یافت.
چنگیز خان با غلبه بر نایمانها دیوانسالاران آنها را به کار گرفت. پس از قبول اطاعت ایغورها گروه هایی از آنها وارد دستگاه اداری چنگیز خان شدند که به «بخشی مشهور بودند. اینان در اصل روحانیون بودایی بودند که با تسلط بر علوم رایج آن روزگار و تجربه های اداری به خدمت مغول ها درآمدند همچنین چنگیزخان پس از تصرف قلمرو آلتان خان یک شاهزاده ختایی را مشاور خود در زمینه اداره سرزمین ها کرد.
مغول ها با این استعداد اولیه در جذب و به کارگیری نیروها در دوره اکتای اقدام به گرفتن آمار سرشماری از سرزمینهای مفتوحه کردند در عهد منکوقا آن یک دیوان رسایل مرکزی در مغولستان ایجاد شد که از طریق آن دیوانهای اقماری در مناطق فتح شده سازماندهی میشدند. در واقع حکام مغولی که پیش از این به آنها اشاره شد زیر نظر این دفتر کار میکردند وظیفه اصلی این حکام اداره جمعیت شهرها به منظورهای مختلف از جمله تعیین گردآوری و ارسال انواع مالیاتها اعزام نیروهای متخصص پیشه ور به مغولستان و محلهای مورد اقتضاء و اعزام جمعیت حشر و دیگر امکانات به جبهه های جنگ بود ویژگی اساسی این دیوانسالاری سیار و متحرک بودن دفاتر و کارمندان آن محسوب میشد زبان و ساختار این تشکیلات تحت تأثیر ایغورها و ختاییان بود مغولها در جاهایی که نیز نفوذ مستقیم نداشتند از طریق مقامی به نام داروغه چی که در اصل مقامی چینی بود به امور اداری نظارت میکردند. این مقام امور دیگر چون سرپرستی یام یا نظام پستی مغولها در منطقه حفظ امنیت منافع خان در ایالت را نیز بر عهده داشت و به طور کلی ناظر بر کاربدستان دیوانی بود. اسناد تنها با مهر و تأیید داروغه چی اعتبار پیدا میکرد در برخی ایالت ها مانند کرمان حدود پنج داروغه چی در کنار کاربدستان دیوانی و محلی به کار مشغول بودند.
نظام اداری که مغولها در مناطق تحت سلطه خود در ایران به کار گرفتند از الگوی نظام اداری چینی ها نمونه برداری شده بود. بر همین اساس آنها برای اداره مناطق یک مأمور نظامی با نام باسقاق را در کنار مأمور دیوانی پیشین (داروغه چی) به کار گرفتند.
با این همه به تدریج با فروکش کردن حملات مغولها و پس از تشکیل حکومت ایلخانان سازمان اداری ایران به واسطه نیاز حکمرانان جدید و نیز با حضور کاربدستان اداری ایرانی احیا شد. اما تأثیر عناصر موجود در تشکیلات اداری مغولها در سازمان اداری ایران در دوره ایلخانان و حتی سالها پس از آن با افت و خیزهایی استمرار یافت. در حقیقت بنیان اصلی نظام اداری ایلخانان که با کمک دیوانسالاری ایرانی شکل گرفت همان نظام اداری حکومتهای پیشین ایرانی بود که با تحولات سیاسی
اجتماعی اقتصادی و فرهنگی جدید متحمل تغییر شد.
خاندان جوینی از نخستین گروه هایی بودند که به خدمت دیوانسالاری مغولها درآمدند. مهارت و تجربه کاربدستان اداری ایرانی به تدریج از سوی حاکمان مغولی و بعدها دستگاه دیوانسالاری ایلخانان مورد استفاده قرار گرفت. در این شرایط میتوان از یک ساختار اداری و دیوانی دوگانه ایرانی و مغولی چینی سخن گفت.
تقسیم وظایف امور دیوانی در پنج دیوان از سنتهای نظام اداری ایران در پیش از حمله مغول بود دیوان استیفا دیوان عرض دیوان انشاء یا رسالت و دیوان اشراف مهمترین دیوانهایی بودند که زیر نظر دیوان بزرگ تحت نظر وزیر بود ، مجموعه سازمان اداری را شکل میدادند همان گونه که اشاره شد در دوره ایلخانان این سازمان همگام با بروز رویدادهای حادث شده دچار تغییر شد. این تغییرات در قسمتهایی بسیار گسترده بود که به نوعی گسست در سازمان اداری تلقی می شود.
مهمترین گسست مربوط به مقام و اختیارات وزیر بود. این مقام دیگر وزیر اعظم و ناظر بر تمام شئون اداری و مدیریتی حکومت نبود ظاهراً تضعیف مقام وزارت از دوره خوارزمشاهیان به این دوره نیز به نوعی سرایت کرد اختیارات وزیر از این پس بیشتر جنبه مالی و مالیاتی پیدا کرد و عنوان صاحب دیوان به وی اطلاق شد. حتی گاهی این موقعیت برای ادامه و سرپرستی امور مالی نیز کاهش پیدا میکرد و به دو نفر با نام وزیر و نایب وزیر واگذار میشد مجدالملک یزدی و شمس الدین جوینی نمونه مشهور این مورد است گرچه یک نمونه استثنایی در این زمینه سعدالدین ساوجی بود که نزد غازان خان به دلیل وفاداریهای مکرر و نیز خنثی کردن توطئه آلافرنگ به مقام ویژه ای ارتقا یافت و یک لشکر هزاره در اختیار وی قرار داده شد و احتمالاً وظایف نظامی نیز پیدا میکرد با این حال این تنها یک استثنا بود تلاش بایدوخان برای توسعه مقام صاحب دیوانی و احیاء اختیارات وزارت با ناکامی روبرو گردید.
مغول ها برخی از مقامات بومی مانند مشرف الممالک صاحب دیوان اشراف را نگه داشتند. این مقام وظیفه نظارت و بازرسی دیوانسالاران و مأموران اداری را عهده دار بود. گویا ملاک باقی ماندن برخی مقام ها نیازها و خواسته های مغول ها در سرزمین های مفتوحه از جمله در ایران بود مقام مشرف الممالک میتوانست مغول ها را در نظارت بر
دیوانسالاری که با آن کمتر آشنا بودند یاری رساند نفوذ مشرف الممالک این امکان را برای او فراهم آورده بود تا قدرت وزیر را تضعیف کند وی می توانست با ارائه گزارش تخلفات کاربدستان اداری به خان سرنوشت ناگواری را برای اعضای دیوانسالاری رقم زند. چنانکه در هنگام ورود هلاکوخان به ایران جمال الدین خاص حاجب» که عهده دار مقام اشراف ممالک بود طوماری از نامهای دیوانسالاران متخطی آماده کرده بود و قصد ارائه آن را به خان مغول منکو قاآن داشت و به هلاکوخان گفته بود مرا با همه کس سخن است. به عبارتی وی در مورد همه اعضای دیوانی از جمله عطاملک پرونده سازی کرده بود به هر حال هلاکوخان نام عطاملک جوینی را از این سیاهه بیرون کشیده و او را مورد حمایت قرار داد و به جمال الدین گفت اگر با او سخنی هست در حضرت ما عرضه دارد تا هم این جا استکشاف آن رود. ۲
با تأسیس حکومت ایلخانی و گسستگی امپراتوری مغول گرچه نظارت خان و یا قا آن کمتر شد، اما همان نظام چینی مغولی در کنار نظامی بومی به کار خود ادامه داد؟ گرچه تأثیر این نظام جدید در مناطق دور دست و استقلال طلب مانند شبانکاره کمتر بود. در این نظام تلفیقی در مواردی چون حکومت توامان عطاملک جوینی به عنوان حاکم دیوانی و سوغونجاق نویان حاکم نظامی بغداد به نتیجه مطلوبی منجر می شد. در این حالت دست دیوانسالاران ایرانی برای توسعه شهری و بهبود اوضاع رعیت باز بود. اما در ادامه و دوره های بعد این روند به اختلافات اساسی میان امرای مغولی و دیوانسالاران ایرانی تبدیل شد.
بومیان دیوانسالار برای کسب مشاغل و یا گرفتن حمایت برای ادامه کار خود باید در اردوی ایلخان حمایت یک امیر بزرگ و صاحب اعتباری را جلب می کردند. در این روش توطئه و تبانی های بسیاری انجام میشد و ترکیبی از یک امیر و یک دیوانسالار پیوسته در جریانهای سیاسی و متنازع در دستگاه حکومتی ایلخانان دیده می شود. این گروه ها پیوسته به توطئه علیه یکدیگر مشغول بودند. با سقوط یک امیر
بزرگ دیوانسالار وابسته به او نیز سقوط میکرد شمار چشمگیری از اعدام های دوره ایلخانی در نتیجه این اختلافها و رقابتها بود و یکی از علل سقوط حکومت ایلخانی نیز عمومیت یافتن این شیوه در دوره ایلخانان بود.
از ویژگی های دیوان سالاری این دوره به ویژه در دوره نخست موضوع دگرگونی در بخش انشاء و مکاتبات دیوانی بود چنگیزخان با کمک ایغورها به رواج خط در میان مغولها اقدام کرد و پس از توسعه سرزمینها نیز خط و زبان ایغوری نیز مورد توجه بود گذشته از آن واژه های ترکی و مغولی به جای واژه های عربی و فارسی به کار گرفته شدند و حتی واژه ها و مفاهیم جدیدی از این دو زبان در سرزمین ایلخانی گسترش پیدا کرد نمونه بسیار مشهور این مسأله در کتابهایی چون جهانگشای جوینی، تاریخ وصاف و جامع التواریخ انعکاس یافته است. این آثار به شکل شگفت انگیزی دارای صبغه ترکی و مغولی است و میتوان مدعی شد که این آثار را بدون داشتن یک فرهنگ لغت ترکی مغولی نمیتوان مطالعه کرد جوینی در دیباچه اثر خود شکوه می کند که در دوره او دانستن زبان ایغوری برای دیوانسالاران مایه فخر و مباهات شده و زبان فارسی و عربی که پیش از این اهمیت فراوانی داشت در درجه بعدی قرار گرفته است. در حقیقت نخستین فرمان فارسی ایلخانان در سال ۶۹۲ هـ ق و عهد گیخاتو یعنی دهه پایانی قرن هفتم هجری و چیزی در حدود پنجاه سال از تأسیس حکومت ایلخانی صادر شده است. بنابراین میتوان گفت که وظایف دیوان انشاء و منشی الممالک در این روزگار دستخوش دگرگونی اساسی گردید و از همین رو است که از اواخر عهد ایلخانی منشی و دبیرانی چون محمد بن علی ناموس خواری محمد بن هندو شاه نخجوانی در صدد احیا و بازسازی دیوان انشاء به شیوه روزگار اسلامی برآمدند. گرچه آنان نیز از به کارگیری واژگان نهادینه شده ترکی و
مغولی در ساختار اداری ناچار و ناگزیر بودند با این اوصاف است که پژوهشگری چون لمبتون میگوید دیوان انشاء اهمیت خود را از دست داده و متحملاً در این روزگار دیگر حیات خارجی نداشته است.
در دوره مغول برخی از دیوانها و نهادهای اداری همچون دیوان عرض که با یاسای چنگیزی تناقض داشت نیز به تدریج حذف شدند دیوان یا دفتر عرض پیش از عهد مغول در سرزمینهای اسلامی مسئولیت پشتیبانی اداری و مالی سپاه را بر عهده داشت به طوری که در بخش سازمان نظامی اشاره خواهد شد چنگیز خان لشکریان را به صورت عددی ده ده تقسیم کرده بود و بر سر یک دسته ده تایی، یک امیر دهه قرار داده بود یا به عبارتی یکی از ده نفر جنگجو امیر دهه میشد و مسئولیت نظم جنگی امور مالی و قضایی و پشتیبانی سپاهیانش را تحت نظارت امرای بالاتر از خود یعنی امرای صده هزاره و تومان و سپس خان بر عهده داشت از این رو نیروهای دیوانی در دوره مغول تقریبا از حضور در عرصه امور لشکری فارغ شدند و به خودی خود این دیوان و دفتر نیز حذف شد.
دیوان استیفاء و مستوفیان که امور مالی را بر عهده داشتند به واسطه کارکردهایشان در تشکیلات حکومت مغول باقی ماندند. آنها وظیفه جمع و خرج کلیه درآمدها و هزینه های تشکیلات حکومتی را بر عهده داشتند گردآوری انواع مالیات و اقسام پرداخت های حکومت توسط مستوفیان رتق و فتق میشد از این رو این بخش از دیوانسالاری مغول مهمترین واسطه اداری مالی میان ایرانیان و فرمانروایان مغول بودند. آنها از طریق کمک به تأمین منابع مالی حکومت نقش مؤثری در برنامه ریزی و اجرای سرنوشت اقتصادی این دوره داشتند.
به هر روی دیوانسالاری روزگار مغول و عهد ایلخانی رویکرد و شیوه خاصی را در برابر گروه های مختلف جامعه به ویژه در بخش کشاورزی دنبال کرد که به نظر بسیاری از منابع و پژوهشگران تاریخ به عنوان شیوه ظالمانه مالیات گیری ارزیابی می شود. اصطلاحات فراوانی در این دوره برای مالیاتها به کار می گرفتند. تنوع و
تعدد این مالیاتها فشارهای مختلف بر مردم عادی به ویژه کشاورزان و پیشه وران را نشان می دهد. فنچور در اصل یک نوع مالیات استفاده از چراگاه ها بود و از صحراگردان مغول گرفته میشد اما با این حال در ایران از ساکنان شهر و روستا و بطور کلی از یکجانشین ها دریافت میشد چنانکه پطروشفسکی می گوید که قبچور در برخی موارد جایگزین خراج بود؛ اما بیشتر نوعی مالیات سرانه به شمار می آمده است. اصطلاح دیگر «قلان» بود مالیاتی که برای مخارج امرا و لشکریان در سفرهای نظامی گرفته میشد و در کنار قبچور مالیات اصلی ایلخانان به شمار می آمد. این مالیات بار سنگینی بر دوش مردم بوده که ظاهراً از زمینهای کشاورزی گرفته می شد و نوعی مالیات مربوط به زمین داری بود. همچنین علفه و علوفه، تمغا (مالیات تجار و پیشه وران، باج یا باز مالیات راهداری نیز از دریافت های معمول مأموران حکومتی از رعایا در این روزگار بود.
طرح اصطلاح ترکی شلتاق یا صورت جمع عربی آن «شلتاقات بسیار جالب توجه است. این دریافت یا مالیات از سوی مأموران حکومتی در لغت به معنی «بهانه است و به هر نوع مطالبه ای که به زور و بدون طرح و زمینه قانونی دریافت می شد. اطلاق می گردید. اصطلاح «طرح» نیز به معنی فروش اجباری محصولات رعیت به خزانه ایلخان یا امیر محلی به بهایی بسیار ارزانتر از قیمت بازار و نیز فروش اجباری کالاهای انبارهای حکومت به رعیت با نرخی گرانتر بود.
به طور کلی رویکرد مالیات ها بیشتر چپاول مردم و رعیت بود و دیوانسالاران در
این زمینه تنگناهای بسیاری داشتند گرچه در عهد غازان اصلاحاتی در این زمینه صورت گرفت اما شواهد نشان میدهد که این روند کمابیش تا اواخر دوره ایلخانی ادامه پیدا کرده و در عهد زوال نیز شدت یافته است.
گردآوری مالیات تا پیش از اصلاحات غازان خان
۲-۶ سازمان لشکری
پیروزی های مغول ها و گسترش سریع فتوح آنان مرهون توانایی نظامی فوق العاده چنگیزخان و سپاهیانش بود خوی جنگجویی و نظامی گری در میان مغولها نهادینه بود و به عبارتی دیگر با آن زندگی میکردند و زندگی روزمره آنان با جنگ و نبرد می گذشت.
مغولها حتی در دوره هایی که مشغول به جنگ نبودند سنت شکار را به عنوان رزمایش یا صحنه مشابهی برای نبردهای آتی خود در نظر میگرفتند. انجام شکار به روشی صورت می گرفت که گویی که مغولها طی آن صحنه های نبرد را مرور می کردند. در هنگام صید به همان ترتیبی که در نبردها شرکت میکردند ظاهر میشدند. نظم و انضباط بسیار سخت گیرانه بود. سرپیچی و کوتاهی در انجام وظیفه حتی می توانست به مرگ افراد و مقامات، منجر شود مغولها برای مواجه با صید خود لشکرها و صفوف سپاهیان را به صورت تو در تو و به شکل حلقه هایی در هم تنیده در می آوردند. این روش برای جلوگیری از نفوذ در صفوف خودی انجام میگرفت. این همان روشی است که رشیدالدین برای آن اصطلاح «گوران» را به کار میگیرد و آن را به معنای حلقه تعریف می کند. رشیدالدین ریشه آن را به سنتهای کهن مغول ها مربوط می داند.
اما مهمترین ویژگی لشکریان مغول به ویژه در آغاز تأسیس امپراتوری، وضعیت و سلوک لشکریان در سپاه مغول بود جوینی با دیدی تحسین آمیز لشکریان مغول را در روزگار خود و حتی تاریخ ایران و اسلام بی نظیر توصیف می کند و آنان را لشکری اندر شیوه رعیت با رعیتی اندر زی لشکر معرفی میکند. منظور جوینی از این عبارت گوش به فرمانی و نظم و انضباط نظامی و نیز اعتقاد به رعایت قوانین (یاسا) در وقت جنگ و صلح در میان لشکریان بود.
سپاهیان مغول از یک سازماندهی بسیار مناسب برخوردار بودند. چنگیز خان در لشکر خود ترتیب عددی ده ده به وجود آورد که مطابق آن برای هر نه نفر نظامی یک امیر دهه و برای مجموعه ده دسته ده تایی یک امیر صده و همین طور برای ده امیر صده یک امیر هزاره تعیین کرد برای مجموعه ده امیر ،هزاره یک امیر تومان واژه ای ترکی به معنای ده هزار وجود داشت و بر همه آنها امیر الامرا یا امیر الوس فرماندهی می کرد. این دسته بندی گذشته از ظاهر منظم و سازماندهی شده معنای هویتی و اجتماعی برای مغولها نیز داشت هیچ مغولی خارج از این دسته بندی به رسمیت
شناخته نمی شد جابجایی از دهه ها و سایر دسته ها به دسته دیگر مجازات مرگ را در پی داشت. گرچه جوینی صراحتاً اشاره میکند که در هیچ کتاب مسطور نیست که هرگز هیچ پادشاه را که مالک رقاب امم بوده اند لشکر چون لشکر تنار میسر شدی. اما به نظر بسیاری از پژوهشگران سازمان لشکری و شیوه های جنگی مغول ها به هیچ وجه روشهای تازه ای نبود و مغولها مبدع اولیه آن نبودند به نظر می رسد که جوینی ایرانی تبار فراموش کرده که روش سازماندهی لشکر و حتی طرح و برنامه ریزی های نظامی و راهبردی سپاه مغول همانهایی است که توسط سپاه پارتی یعنی اجداد و نیاکان خود وی در دورن باستان به کار می گرفتند. اساساً روش تیراندازی مغول ها بر روی اسب و در حال حمله و یا گریز از لشکریان دشمن همان روش تیراندازی پارتی است که مغول ها به خوبی آن را آموخته و به کار میبستند به هر شکل مغول ها از این شیوه ها به خوبی استفاده کردند و بر دشمنان خود غلبه نمودند.
آنچه سپاه مغول را برای تصرف شهرهای ماوراء النهر قدرتمند ساخت دسترسی به سلاح و فناوری ابزار جنگی چینی ها بود چنگیز خان برای مقابله با اهالی چین از سلاح آنها که گونه ای منجنیق بود استفاده کرد که با سنگ و خشت به ویرانی بارو و حصار می پرداخت. گاهی نیز در مواقع اضطراری از تنه درختان و یا هرگونه امکانات محلی برای خرج این سلاح استفاده میکرد با تصرف چین شمالی این ابزار پیشرفت بیشتری کرد چنگیز خان شکل پیشرفته ای از منجنیق ها را از چینیان اقتباس کرده و به کار گرفت که مقدمه ساخت توپ بود وی این منجنیق را در محاصره شهرها مورد استفاده قرار داد.
با این حال به نظر میرسد که چنگیزخان با سلاح های انفجاری از این جهت که بر روان و شجاعت نیروها تأثیر منفی میگذارد چندان توافقی نداشته است. آنچه چنگیزخان
در فرآیند فتح شهرهای ماوراء النهر در برابر خوارزمشاهیان به کار گرفت برنامه ریزی و تدابیر شگفت آوری بود که دشمن را به زانو در می آورد. چنانکه در فتح شهر سمرقند دیده شد آنها نخست به تصرف شهرهای غربی تر مانند بخارا رفتند تا این شهر را به محاصره کامل در آورند. سپس با ایجاد جنگ روانی و فرستادن جاسوسها و عوامل به خدمت درآمده خود به تضعیف روحیه اهالی شهر و نیروهای نظامی خوارزمشاهی می پرداختند.
مغول ها از شیوه جنگ روانی به خوبی آگاهی داشتند و پیش از هر لشکرکشی از طریق جاسوسان متعدد به بررسی موقعیت اهداف خود می اندیشیدند.
فرماندهان و امرای لشکر و حتی لشکریان معمولی از محتوای یاسا اطلاع داشتند می دانستند که مطابق آن پس از هر جنگ در صورت شکست یا هرگونه بی نظمی جلسه یارغو برگزار میشود و عوامل مقصر و مسبب را به یاسا خواهند رساند. احتمالاً کیتوبوقا که در نبرد عین الجالوت شکست خورده بود از سرنوشت و بی اعتباری خود نزد ایلخان اندیشناک بود و برای همین ترجیح داد در نبرد کشته شود. ایلخانان معمولاً در نبردهای خود در جنگ شرکت نمیکردند و امیر الامرا بود که نقش رهبری را بر عهده داشت. البته حضور غازان خان در قلب سپاه در نبرد با ممالیک که اتفاقاً به پیروزی نایل شد یک استثنا به شمار می رود.
مغول ها در سازمان نظامی خود مقامات و وظایف دقیقی را تعریف کرده بودند که منطبق با نیازهای آنان بود مشاغلی چون جمع کردن امرای لشکر، تعیین اقطاعات یاساول مأمور صف آرایی و ترتیب سپاهیان در نبردها)، یورتچی (مأمور تعیین محل های استقرار اردوی خان در نبردها یا در ییلاق و قشلاق اردو)، بلارغوچی مأمور تجسس گمشده ها اعم از کنیز یا احشام و غیره) بخشی از مقامات عمده سپاه مغول ها بود.
مواجب سپاهیان در آغاز به صورت آذوقه ای معین و به صورت ماهیانه بود. با وجود ناچیز بودن این مقدار دوره هایی میشد که حتی سپاهیان از آن نیز محروم
می ماندند بطوری که در عهد گیخانو بحرانی در این زمینه ایجاد شد. اتفاقی نیست که سپاهیان به زورگویی و چپاول بومیان کشاورز و پیشه ور می پرداختند. غازان خان در این زمینه تلاش کرد که با پرداخت نقدی این مشکل را حل کند. این کار موجب تهی شدن خزانه وی گردید و مدت چندانی ادامه نیافت سرانجام تصمیم بر آن شد تا از طریق اقطاع یعنی واگذاری درآمد زمینهای کشاورزی و غیره به عنوان دستمزد، مواجب آنها فراهم شود.
۳-۶ حقوق مغولی و یاسای چنگیزی
در دوره سلطه مغول در ایران دستگاه قضایی و مبنای حقوقی دستخوش سلطه قوانینی شد که مغول ها پیش از ورود به سرزمینهای اسلامی به وجود آورده بودند. این قوانین به یاسا» و یا «یاسای بزرگ چنگیزی شهرت دارد و به مغولی جاساق یا جاساغ و نیز به شکل یسق یساغ یاسق و یاسه و به معنای حکومت فرمانروایی، تنبیه و کیفر به کار رفته است و به طور خاص به قوانین مغولی که از سوی چنگیزخان پایه گذاری شد.
اطلاق می شود.
اعتقاد رایج بر این بود که یاسا در دوران چنگیزخان به ویژه پس از سلطه بر ایغورها به تدریج در قوریلتای ها نوشته و به صورت پاسانامه بزرگی درآمده است.
اما امروزه ثابت شده که این مجموعه به صورت نوشته ای مدون در روزگار اوکتای و دو سال پس از مرگ چنگیزخان به صورت نوشتاری درآمده و پیش از آن استنادات به آن به صورت شفاهی بوده است. گویا نخستین نسخه نوشته شده به زبان چینی انجام شده است.
یاسا تنها مربوط به مسائل قانونی و قضایی نمیشد جوینی به عنوان مورخی که بیشترین اطلاعات را در مورد یاسای چنگیزی به دست میدهد، محتوای یاسا را به شیوه های مربوط به شکار سازمان تقسیم بندی و صف آرایی لشکری، نظام پستی و روابط خارجی با ممالک دیگر نیز گسترش میدهد. در حقیقت یاسا مفهومی فراتر از محدوده قوانین قضایی و کیفری بود ولی بخش قابل توجهی از این قوانین برای ایجاد مبنایی حقوقی در عرف صحرانشینان بود محتوای این قوانین تا حدی عادلانه و در عین حال سخت گیرانه بود. جوینی در تشریح مفاد یاسا همواره با تحسین سخن می گوید و آن را عادانی پسندیده لقب داده و حتی بخشی از آن را موافق شریعت می داند.
به هر حال گرچه چنگیزخان در مفاد یاسا از رسوم و عادات صحراگردان آسیای میانه و قبایل مغول بهره برد اما وی به خوبی میدانست که برای به اطاعت در آوردن مغول ها نیازمند قوانین عادلانه و مورد توافق همه است مضمون برابری در این قوانین را بسیاری از مورخان عهد مغول گزارش کرده اند در رساله قطب الدین شیرازی روایتی در مورد آغاز کار چنگیز خان وجود دارد که در آن گفته میشود یکی از یاران وی گنجشکی را در صحرا شکار کرده و بریان نموده و به خدمت وی آورده بود؛ چنگیزخان فرموده بود که آن را به هفتاد قسم کرده بودند و از آن یک قسم او برگرفته بود و آنجا خود بیش از هفتاد تن نبودند مفهوم این گزارش نشان می دهد که
چنگیزخان به خوبی از مسأله اهمیت عدالت و تأثیر آن در اطاعت نیروهای تحت پوشش خود آگاهی داشته است.
وصاف در مورد اجرای دقیق و سختگیری چنگیزخان در اجرای مفاد پاسا گزارش جالب توجهی دارد وی میگوید در هنگام لشکر کشی به سوی اقوام کرائیت جوجی قسار در آمدن به اردو کمی دیرتر و با تأخیر رسید. چنگیزخان باسایی صادر کرد که هیچ گاه او را شایسته خانی ندانند و بر تخت خانی ننشانند و چون به اردوی می آید وی را از دست چپ راه دهند همو میگوید تا زمان تألیف اثرش این قاعده در مورد خاندان جوچی فسار جاری است.
بنابراین با ورود مغول ها به ممالک اسلامی و تأسیس حکومت ایلخانی باسای چنگیزی نیز به سرزمینهای اسلامی وارد شد و به عنوان مهمترین منبع رسمی در رقابت یا تناقض با قوانین جوامع اسلامی یعنی فقه و شرع اسلامی قرار گرفت. گرچه به قول جوینی برخی مفاد یاسا با در نظر گرفتن محتوای منطقی و عقلی با شریعت اسلامی موافقت داشت اما احتمالا تناقض های اساسی با شرع اسلامی داشت. شاید یکی از بارزترین این تناقضها این بود که یاسا برای دین در عرصه اجتماعی و سیاسی جایگاه خاصی قائل نبود اهداف عالیه قوانین اسلامی (شرع) برپایی حکومت و جامعه اسلامی بود؛ در حالی که مغولها تصور ساده تری از دین داشتند. اساساً اقوام مغول متقلد هیچ دین و تابع هیچ ملت نبود [و] از تعصب و رحجان ملتی [دین] بر ملتی و تفضیل بعضی بر بعضی مجتنب بودست و یاسای چنگیز خان نیز بر این امر تأکید داشت و یکی از بندهای پاسا همین امر بود. این مسأله نتایج بسیاری به دنبال داشت. از جمله عوامل نظارتی حکومت اسلامی و نیروهای زیر شاخه نظام قضایی مانند محتسب در نواحی تحت نفوذ مستقیم مغولها به کلی وظایف و مقام خود را از دست دادند و دست کم تا عهد غازان خان نامی از آنان در بین نیست.
به نظر میرسد بخشی از پیکره نظام قضایی با اختیارات محدود به کارکردهای خود ادامه داد نظام قضایی اسلامی برجای مانده به محاکمه مردم عادی و اختلافات روزمره مسلمانان می پرداخت در حالی که سازمان قضایی مغول در محکمه هایی که به
بارغو مشهور بودند به بررسی اختلافات و جرم های سیاسی مغول ها و نیز ایرانیانی که در خدمت مغولها به وظایف سیاسی و اداری مشغول بودند می پرداخت البته حتی در کنار یارغو مجلس فوریلتای نیز برخی موارد مهم تر را نیز حل و فصل میکرد.
بی تردید مبنای محکمه های یارغو پاساها و فرامین مغولی بود و از این رو یاسا نقش چشمگیری – دست کم در حیات سیاسی اداری رجال ایرانی – ایفا نمود.
اصلاحات غازانی به خوبی مشکلات نظام قضایی دوره پیش از خود را نشان می دهد. یعنی معضلاتی که غازان خان در صدد حل کردن آن برآمد، دگرگونی های این روزگار بوده است. مهمترین مشکل نظام قضایی اسلامی این روزگار از دست رفتن اقتدار و اعتبار قضات بود غازان در پرلیغی مجزا و مفصل تلاش میکند تا اختیاراتی که در حقوق شرعی اسلامی برای قضات وجود داشته را احیا نماید. یکی از این موارد رفع مسأله برهم خوردن استقلال قاضیان به واسطه امرا و نظامیان بود. در این دوره در محاکمه های میان دو مسلمان اگر یکی از آنان از میان امرای مغول حامی پیدا می کرد. می توانست نتیجه را به نفع خود تغییر دهد. مشکل دیگر مربوط به طرح اسناد جعلی و قباله های بی اعتبار در محکمه های قضایی و ادعای مالکیت بر زمین و اموال افراد دیگر بود. ظاهراً در این دوره گروهی تنها به این کار می پرداختند و چون شکافهای نظام قضایی این دوره را پیدا کرده بودند با طرح دعاوی دست کم صاحبان اموال را در محکمه ها وادار به پرداخت وجوهی هنگفت میکردند تا دست از ادعاهایشان بردارند. غازان پرلیغی در این مورد صادر کرد و فرمان داد که پرونده ها و اسنادی که مسأله آن مربوط به سی سال پیش تر است در محکمه ها مطرح نشود و معتبر ندانند.
شاید یکی از مشکلات مهم سازمان قضایی مسأله بررسی اختلافاتی بود که در میان ایرانیان و مغولها روی میداد نظامیان مغول با استفاده از موقعیت مسلط خود در جامعه ایران مطامع خود را پیش میبردند غازان برای حل این مسأله تلاش کرد تا دست کم موارد پیچیده و بحرانی را در محکمه ای جداگانه با حضور قاضی و هیأت منصفه ای از مسلمانان مانند سادات و برخی علما در کنار شحنه و عوامل مغولی بررسی شود. این جلسه ها دو روز در ماه برگزار میشد و طرحی شبیه به محکمه های «مظالم» دوره های پیشین بود.
با اسلامی شدن سیاستهای ایلخانان از دوره غازان خان انتظار می رفت که با این اصلاحات شرایط رو به بهبودی برود؛ اما روندی که در طول سالها شکل گرفته بود به سادگی اصلاح نمیشد و ایلخانان پس از غازان نیز بیگمان به اندازه وی برای اجرای موازین اسلامی تلاش نکردند حتی غازان خان نیز در مواردی ترجیح می داد به یاسای چنگیزی استناد کنند تا شرع اسلامی چنانکه اشاره شد برخلاف شرع اسلامی همسر پدر خویش بولغاق خاتون را به همسری درآورد.
به نظر میرسد یکی از عوامل سقوط حکومت ایلخانی بحرانهایی بود که در سازمان قضایی وجود داشت اجرا نشدن عدالت بحرانهای اجتماعی و شورشهای متعددی در دوره ابوسعید ایجاد کرد که سرانجام سقوط حکومت ایلخانی را به دنبال داشت.
نکته جالب توجه این است که ایلخانانی چون ابوسعید بهادر در زمینه توجه به عدالت و تلاش برای برقراری آن بسیار مشهور بودند اما ظاهراً نتواستند تناقض موجود در جامعه و بحرانهای ناشی از بی عدالتی را برطرف سازند گزارش عبید زاکانی به خوبی جامعه روزگار خود را در این خصوص ترسیم کرده است. وی در رساله اخلاق الاشراف به وارونه گویی و تناقض نمایی جامعه خود می پردازد و در بخشی از اثر خود به علت سقوط حکومت ایلخانی چنین اشاره میکند که ابوسعید بیچاره انار الله برهانه را چون دغدغه عدالت در خاطر افتاد و خود را به شعار عدل موسوم گردانید در اندک مدتی دولتش سپری شد و خاندان هلاکوخان و مساعی جمیله او در سر نیت بد ابو سعید رفت
خلاصه فصل
حاکمان مغولی و پس از آن ایلخانان به واسطه نیاز سازمان اداری خود را به وسیله کاربدستان اداری ایرانی شکل دادند با این حال تأثیر تشکیلات اداری که چنگیزخان در مغولستان بنیان آن را پی افکند بر سازمان اداری حاکمان مغولی و ایلخانان تأثیر نهاد و این تأثیرها حتی تا سالها پس از ایلخانان نیز استمرار یافت در حقیقت در این دوره با برخی اغماض ها، تشکیلات اداری با یک ساختار دوگانه ایرانی و مغولی چینی اداره میشد در این میان برخی وظایف و جایگاه
برخی مناصب و مقام ها و نیز بعضی شیوه های اداری تغییر کرد برخی مناصب حذف شد و برخی مناصب جدید به تشکیلات اداری وارد شد.
بیشترین تغییرات در سازمان لشکری روی داد خوی جنگجویی در میان مغولها از یک سو و ضرورت اتکا به سپاه برای تثبیت سرزمینهای مفتوحه مرزها و مراتع از سوی دیگر و نیز سنت های نظامی که مغولها به همراه خود از مغولستان به ایران وارد کردند عامل گستردگی این تغییرات بود.
سنت ها و قوانین مغولی فقط تأثیر خود را بر سازمان نظامی ننهاد. دستگاه قضایی اسلامی نیز به واسطه مقرراتی که چنگیزخان تحت عنوان یاسا فرمان داده بود و یا به او منسوب است در سایه قرار گرفت با این حال نهادهای قضایی در بخشهای فروتر جامعه به حیات خود ادامه داد. دستگاه قضایی جامعه با مسلمان شدن ایلخانان جانی تازه به خود گرفت و ظاهراً با اصلاحات غازان خان شرایط رو به بهبودی رفت ولی همه تکاپوهای هیأت حاکمه در جهت اصلاح امور مؤثر واقع نشد بحرانهای متعدد سیاسی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تناقض های موجود در جامعه زمینه سقوط ایلخانان را رقم زد.
فصل هفتم
اوضاع اجتماعی، اقتصادی و دینی
اهداف کلی
آشنایی دانشجو با
۱ مهمترین گروه های جمعیتی ایران پس از حمله مغول و در دوره ایلخانان و عوامل مؤثر در تغییرات بافت جمعیتی ایران در این دوره
تأثیر حمله مغول بر وضعیت پیشه وران و جایگاه آنان در دوره حکومت ایلخانان
اوضاع تجاری ایران و وضعیت بازرگانان در دوره ایلخانان
.۴ وضعیت پیروان ادیان فرق و مذاهب در جامعه ایران عهد ایلخانان
اهداف رفتاری
دانشجو پس از مطالعه این بخش میتواند
. تأثیر حمله مغول را در تغییر بافت جمعیتی ایران برشمرد و پیامدهای آن را ارزیابی کند.
. وضعیت جامعه کشاورزی ایران پس از حمله مغول در دوره ایلخانان را شرح دهد.
وضعیت زنان در دوره حکومت ایلخانان را توضیح دهد.
۴ وضعیت پیشه وران در هنگام حمله مغول و پس از آن را به کوتاهی شرح دهد.
د ویژگی های بازار در دوره ایلخانان در مقایسه با دوره قبل و نقش بازاریان در فعالیتهای اقتصادی این دوران را شرح دهد.
عوامل مؤثر در توسعه تجارت در دوره مغول و حکومت ایلخانان را برشمرد و نقش این عوامل را در اوضاع اقتصادی ایران در این دوره ارزیابی کند.
چگونگی و حوزه فعالیت بازرگانان و وضعیت اجتماعی و اقتصادی آنان را در این دوران به کوتاهی توضیح دهد.
. مهمترین راه ها و مراکز تجاری در این دوران را معرفی کند.
وضعیت پیروان ادیان مختلف در جامعه ایران در دوره ایلخانان را شرح دهد.
۱۰ عوال مؤثر در گرایش امرای مغول و ایلخانان را به دین مبین اسلام معرفی و توضیح دهد.
۱۱. زمینه ها و دلایل گرایش ایلخانان به مذهب تشیع را توضیح دهد.
۱۲ وضعیت گروه های صوفیه در ایران دوره ایلخانان را شرح دهد و مهمترین فرق تصوف در این دوره را معرفی کند.
۱۳ تمایل طرایق صوفیه به سیاست و قدرت سیاسی را شرح و پیامدهای این تمایل را به کوتاهی بیان دهد.
واژگان و مفاهیم اصلی
پیشه وران به مجموعه گروه هایی گفته میشود که به تولیدات صنابع مختلف و ارائه خدمات اشتغال داشته و تمرکز آنان در بازار است. این گروه ها بنا بر ویژگی های گروهی و حرفه ای دارای تشکیلات و سلسله مراتب درونی خود بودند. آنها بخش مهمی از نیازهای جامعه و نیز درآمد حکومت را که به شکل مالیات بر درآمد و تجارت بود را تأمین می کردند.
تصوف این واژه از ریشه صوف به معنای لباسی پشمی است که گروه های دراویش برای ترک لذات دنیوی صوفیه میپوشیدند این جریان ایرانی اسلامی که در قرنهای پیش شکل گرفته بود به عنوان انجمنهایی کوچک در جامعه ایرانی دارای سلسله مراتب و تشکیلات خاص خود بودند حمله مغول و پیامدهای دهشتناک آن موجب گرایش بیشتر به گوشه نشینی و توسعه گروه های تصوف شد. این گروه ها در دوره مغول تبدیل به یک جریان اجتماعی همه گیر شده و تأثیر بسیاری از جریانهای سیاسی اجتماعی پذیرفته و متقابلاً از آن تأثیر پذیرفتند.
۱-۷ بافت جمعیت
حمله مغول گذشته از دگرگونیهای سیاسی و دیوانی بر ساختار اجتماعی ایران تأثیر چشمگیری نهاد از جمله نخستین پیامدهای حمله مغول و در نتیجه کشتار مردمان کاهش جمعیت بود چنانکه گزارش حمله نخستین مغولها در بخشهای پیشین دیده شد، در برخی موارد جمعیت یک شهر یا روستا بطور کلی قتل عام شدند و آن شهر و روستا متروک گردید این وضعیت در خراسان بسیار چشمگیر و گسترده تر بود. جوینی در این مورد میگوید که خاصه بلاد اسلام از سرحد ترکستان تا اقصی شام هر کجا پادشاهی بود یا صاحب طرفی یا امین شهری که به خلاف پیش آمد در برابر چنگیزخان او را با اهل و بطانه و خویش و بیگانه ناچیز کردند بحدی که هر کجا صد هزار خلق بود بی مبالغت صد کس نماند و مصداق این دعوی شرح احوال شهرهاست چنانکه جوینی خود نیز در این عبارت اشاره میکند تشبیه وی از خالی شدن شهرها از جمعیت سخن گزافه و بزرگنمایی نیست.
جمعیتهایی که از دست مغولها جان سالم به در برده بودند، زندگی عادی خود را از دست داده و اگر به نواحی غربی تر مهاجرت نمیکردند زندگی عیارانه و درویشانه ای را در پیش میگرفتند چنان که در حمله مغول اشاره رفت تا سالهای متمادی مردم خراسان منتظر بازگشت جلال الدین بودند و به آن بهانه شحنه های مغول ها را میکشتند و طغیان میکردند و یا در هرات گروه هایی به شیوه عیاران و جوانمردان هسته های مقاومت علیه مغولها را به وجود آورده بودند. این قیام ها تا پایان عهد ایلخانی ادامه پیدا کرده و حتی در شکل و شیوه دزدی و راهزنی نیز استمرار یافت. برخی از پژهشگران معتقدند که گروه ها و دسته های دزدان و راهزنان (حرامیان) تنها به اشراف مغول و کاربدستان آنها حمله میکردند و حامی فقرا و ضعفا بودند و به این لحاظ مورد حمایت رعایا قرار داشتند.
نتیجه دیگر حمله مغول ورود دسته ها و قبایل صحرانشین به ایران و انتخاب بخش هایی از این سرزمین به عنوان پورت و چراگاه بود گرچه سالهای متمادی پژوهشگران معتقد بودند که حمله مغول از حیث ورود قبایل مغول و ترک اهمیت
چندانی نداشته اما به خوبی روشن شده است که دست کم از زمان حمله هلاکوخان به ایران نیروهای بسیاری از اولوسهای چنگیزی به دستور منکو قاآن به عنوان نیروهای لشکری و در خدمت هلاکوخان به ایران وارد شدند این نیروهای صحراگرد به همراه قبایل خود به ایران وارد شدند و در این سرزمین باقی ماندند قبایلی چون اویرات سلدوز جلایر کرائیت بکریت و غیره به طور کلی گزارشهای مورخان نشان میدهد که قبایل مغول بسیار پر جمعیت بودند و علاقه و میل آنان به زاد و ولد و و تولید نسل شمار جمعیت آنها را به حد زیادی توسعه داده بود مارکوپولو در سفر خود به آسیا با مشاهده مغولها و قبایل وابسته به آنان برای توجیه جمعیت زیاد مغول ها می گوید که هر یک از این مشرکان (مغولها) بر اساس شرایطشان از شش هشت یا ده همسر دارند که تعداد شگفت آوری کودک در گرد آنان هست که در برخی موارد سی کودک می رسد که پدرشان را در جنگ همراهی میکنند.
این دسته های صحرا گرد همچنانکه اشاره شد عمدتاً به زندگی شبانی و گله داری مشغول بودند. گرچه شکارگری و جنگاوری نیز از کارهای مورد علاقه آنان بود. از این رو با در نظر گرفتن ورود آنان جریان تولید و اقتصاد جامعه ایران نیز به سمت گله داری و شبانی منحرف گردید با سنگین شدن کفه ترازوی تولید گله داری کشاورزی که با ویرانی های شبکه آبیاری تقلیل جمعیت و مالیاتهای دشوار نیز روبرو بود، به ضعف و انحطاط کشیده شد. چنانکه در این دوران به ویژه تا عهد غازان خان بسیاری از زمینهای کشاورزی به مراتع دامداری و یا مناطق نیمه صحرانشینی تبدیل گردید.
مغول ها هنوز تا روزگار غازان خان نسبت به زندگی کشاورزی بی توجه بودند و گویی لازم بود که غازان خان با حالتی کنایه آمیز لشکریان بلند پایه خود را خطاب قرار داده و آنها را از تعرض به رعیت به ویژه کشاورزان بازدارد. گذشته از آسیب به
بخش های تولیدی و انحراف و زوال اقتصاد کشاورزی صرف حضور این جمعیت شبانکاره و صحراگرد فرهنگ اجتماعی را نیز دستخوش لطمه ساخت گروه های وابسته به شاهزادگان امرا و بطور کلی لشکریان مغول مانند خربندگان شتربانان پیکها و سگ بانان با سوء استفاده از حمایت مقامهای مربوطه خود به ظلم و تعدی در میان اهل شهر مشغول بودند. رشیدالدین گزارش مفصلی از این جریان به دست میدهد. آنها معمولاً با زورگویی و بی حرمتی از مردم صاحب احترام در میان مردم به ویژه کدخدایان بازار وجوه می طلبیدند. گرچه غازان خان به سرکوبی این گروه ها پرداخت. اما چند دهه بعد یکی از دیوانسالاران مغول از ادامه این روند در شهرها سخن می گوید و برخلاف رشیدالدین به وجود حامیان آنان از میان شاهزادگان و امرا و خواتین به عنوان عامل اصلی ادامه این جریان یاد میکند به هر حال این پیامدهای حضور صحراگردان بود و برای حل آن تغییر سیاست حکومت نیز کافی نبود.
خروج بسیاری از توانمندان و نخبه های جامعه ایران مقارن با حمله مغول یا پیش از آن از دیگر پیامدهای حمله مغول و تغییر در بافت جمعیتی بود. نخبه های این سرزمین بیشتر از خراسان از آغاز خبر حمله مغول به مناطق غربی گریخته و به هر روی مهاجرت کرده بودند. نمونه مشهور آن ملازمان و دوستان شیخ نجم الدین کبری بود که به مناطق غربی تر رهسپار شدند. از جمله آنان نجم الدین زاری مؤلف کتاب مرصاد العباد است که به آسیای صغیر در قلمرو سلجوقیان روم در خدمت علاء الدین کیقباد (اول) رفت. شاید مهاجرت مولانا جلال الدین بلخی (۶۰۴ تا ۶۷۲ هـ ق) مؤلف کتاب مثنوی معنوی و غزلیات شمس به همراه پدرش بهاء ولد را بتوان از دیگر موارد تلقی کرد مهاجرت وی از خراسان به آسیای صغیر و به سکونت در شهر قونیه منجر شد. حضور وی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بسیاری در آسیای صغیر بر جای نهاد.
بی بی منجمه از زنان منجم دوره خوارزمشاهیان و همسرش و همچنین شهاب الدین نسوی مؤلف کتاب سیرت جلال الدین و بسیاری دیگر از جمله کسانی بودند که به دربار سلجوقیان روم پناهنده شدند گروه بسیاری به سوی هند گریختند. جوزجانی مؤلف کتاب طبقات ناصری از جله آنان بود بسیاری از همراهان جلال الدین خوارزمشاه پیش و پس از عبور او از سند به هند رفتند و در آنجا ماندگار شدند.
تعدادی نیز به کرمان به خدمت قراختاییان کرمان و گروه هایی نیز به فارس پناه بردند.
سرانجام باید گفت که در نتیجه این رویدادها و عوامل ایران در میانه حکومت ایلخانی و روزگاری که عطاملک جوینی به تألیف کتاب خود می پرداخت به لحاظ طبقاتی به یک جامعه در هم ریخته تبدیل شده بود به طوری که از نظر جوینی هیچ کس در جای خود قرار نداشت و افراد بدون تجربه کافی در مقامات مهم قرار می گرفتند. این عبارات را جوینی در هنگام تألیف جهانگشا در سال ۶۵۸ هـ ق) و پیش از آنکه خود و برادرش مورد غضب ایلخان قرار گیرند، گفته است. احتمالاً لحن اعتراض وی در آن دوره بلایا و مصیبتهای این خاندان پرشکوه تر می شد.
در سنت قبایل ترک و مغول زنان از اهمیت و احترامی ویژه ای برخوردار بودند. حکمرانی تورکینا خاتون به عنوان نایب السلطنه پس از مرگ همسرش اوکتای قاآن نشان میدهد که در غایت سیاسی مغولها برای زنان حتی حکومت نیز در نظر گرفته شده بود چنانکه در پس از مرگ ابوسعید نیز در یک دوره کوتاه مدت ساتی بیگ به ایلخانی انتخاب شد. گرچه به عنوان ایلخان از اختیارات محدودی برخوردار بود و
سرانجام شیخ حسن کوچک وی را به ازدواج سلیمان خان درآورد (بنگرید به مطالب پیشین ترکان خاتون در فارس به عنوان اتابک فارس و یا ابش خاتون در کرمان از
نمونه های حضور زنان در فعالیتهای سیاسی این عهد است.
یکی از بسترهای مهم حضور زنان فرقه های صوفیه بود. در این دوره گرایش زنان به فرقه های مختلف صوفیه چشمگیر شد. صفوه الصفا به عنوان یکی از منابع مهم اواخر عهد ایلخانی نمونه های بسیاری از فعالیتهای زنان را در طریقت صفوی نشان می دهد. برای نمونه این اثر از زنی سخن میگوید که ظاهری به شیوه قلندران و درویشان پا برهنه یکه و تنها در پی مراد خود از شهر خود به دیدن شیخ صفی الدین اردبیلی می رفت. این اثر در متن خود توصیفی از شهر اردبیل به دست می دهد که زنان در آنجا از آزادی های اجتماعی قابل توجهی برخوردار بودند. خواتین مغول در ایران گرچه از محدودیتهای بیشتر برخوردار بودند ولی فعالیت های خود را از طریق کارکنان اردوی خود دنبال می کردند.
با این همه نمیتوان این آزادیها را به وضعیت مطلوبی برای زنان معنا کرد. در حمله مغول زنان از گروه هایی بودند که بیشترین صدمات را متحمل شدند. گروه های بسیاری از زنان یا کشته شدند و یا از هراس مغولها خود را کشتند. بسیاری نیز به اسارت برده شدند. شواهد فراوانی در دست است که زنان در پی جنگهای خارجی و داخلی دچار گرفتاری های فراوانی شدند زنان با از دست دادن همسران خود در جنگ مجبور به سرپرستی خانواده بودند. در ابواب البر شنب غازانی در تبریز مواد خام رایگانی برای کار بیوه زنان درویش در نظر گرفته شده بود. همچنین در جامع التواریخ پرلغی از غازان خان در حمایت از زنانی که به اجبار و از روی فقر به فحشا مشغول بودند صادر شده است و در این متن دستور داده بود تا برای آنان حمایت های اجتماعی و اقتصادی فراهم آید. با این حال گویا این اقدام ایلخان مشکلات این بخش جامعه را به طور کلی برطرف نکرده است. مکتوبات موجود در دستور الکاتب فی تعیین المراتب در پایان عهد ایلخانی موید این امر است.
۲-۷ پیشه وران و بازرگانان
چنانکه پیشتر هم اشاره شد به هنگام تصرف شهرهای خراسان و ماوراء النهر، پیشه وران یا محترفه عمدتاً به اسارت گرفته و به قراقروم و یا جبهه های جنگ فرستاده می شدند تا در ساخت آلات جنگی و موارد دیگر به مغولها خدمت کنند با توجه به اینکه مغولها اهمیت و ارزش کار این بخش از جامعه را درک میکردند این گروه تا حد زیادی جان سالم به در بردند اما زندگی عادی و حرفه آنها از هم گسسته شد. برخی از پیشه وران هرات پس از ویرانی این شهر به دست تولوی خان به زندگی عیاری روی آوردند و تلاش سازماندهی شده ای را برای نجات بازماندگان اهالی شهر صورت دادند. آنان بیشتر به منظورهای مختلفی چون کار برای اردوی ،خان ساخت سلاح و کار در کارخانه ها و کارگاههای خان خاتونها و شاهزادگان مغول به اسارت در می آمدند. به سخنی دیگر آنان بخشی از اموال خان و یا قاآن به شمار می رفتند و با اصطلاح «اوزان» خوانده می شدند هنگامی که اکتای قاآن ۶۳۴ هـ ق تصمیم گرفت تا شهر هرات را آباد کند بخشی از پیشه ورانی را که از این شهر به اسارت گرفته بودند به هرات بازگرداند و تحت عنوان همین نام اوزان در هرات به کار مشغول شدند. احتمالاً این گروه تحت نظارت صاحب منصبان مغول و نماینده ای از آنان قرار داشتند. این روند و نظارت بر بخشی از پیشه وران دست کم تا روزگار غازان ادامه پیدا کرد. غازان در یکی از پرلیغ های که در ادامه اصلاحات خود صادر کرده بود از به پیشه وران اسلحه ساز با عنوان اوزان یاد کرده که نشان میدهد آنان تا این روزگار به طور کلی اسیران ایلخان و مقید به خدمت به شخص ایلخان بودند.
به طور کلی مغولها نسبت به پیشه وران و در مقایسه با گروه های دیگر رفتار حمایتی بیشتر داشتند روایتی از فتح بغداد توسط هلاکوخان در دست است که نشان می دهد پیشه وران و محترفه را در مقایسه با گروه ها و قشرهای جامعه بیشتر مورد توجه قرار داده است.
کوچروی ایلخانان بر محل تشکیل بازار و فعالیت پیشه وران نیز تأثیر چشمگیری داشت. آنان هر جا که اردوی خان استقرار می یافت در کنار اردو محل داد و ستدی تشکیل می دادند تا از راه تأمین مایحتاج نظامیان و قبایل مغول، کسب درآمد کنند. در اردوی چنگیزخان محلی برای استقرار پیشه وران اردو بازار تعیین شده بود که جایگاه آن در بیرون از اردو در دو سوی راست و چپ و حد فاصل اردو و مزارع موقتی و چراگاه ها قرار می گرفت. به این مجموعه اردو بازار اطلاق میشد و ویژگی های آن با بازارهای اسلامی از نظر نظم و ممنوعیت فروش برخی کالاها و خدمات تفاوت اساسی داشت. ۱
در مناطقی که تحت نظارت مستقیم مغولها قرار نداشت به ویژه در فارس وضعیت به گونه ای دیگر بود وصاف گزارشی از اقدامات اتابک ابوبکر بن سعد در جهت توسعه و بهبود بازار و پیشه وران ارائه داده است. وی بازاری به شکل مربع ساخت و هر حرفه را در یک راسته مجزا و در کنار هم قرار داد. این راسته ها به صورت چند طبقه ساخته شده بود. این یک نمونه ای از وضعیت مطلوب ولایات و یا مناطقی است که در نظارت مستقیم مغولها قرار نگرفتند و از بخت یاری لشکر مغول مجال جولان و کشتار در آنجا پیدا نکرد. ابن بطوطه در اواخر دوره ایلخانی در مسافرت به شیراز و اصفهان گزارشی از رونق کار اصناف و دسته بندی حرفه ای در میان آنها به دست میدهد وی نظم و انضباط شهری و به ویژه بازاریان و پیشه وران در شیراز و اصفهان را تحسین میکند همو علاوه بر آن از فعالیت های جنبی و اجتماعی پیشه وران سخن به میان می آورد گرایش پیشه وران به فتوت و گروه های جوانمردی نمونه بازر این فعالیتهاست که ابن بطوطه آنان را جوانان مجرد می نامد.
مارکوپولو در بازدیدی که از کرمان داشت گزارشی از رونق حرفه های گوناگون به ویژه اسلحه سازی ارائه میدهد پیشه وران در این منطقه ابزاری چون شمشیر کمان زین لگام تولید میکردند وی همچنین به تولید زری دوزی و پارچه های سوزن دوزی و پارچه های ابریشمی توسط هنرمندان زن در این شهر اشاره کرده و تنوع الگوها و
رنگ های آنها را تحسین می کند.
گرچه پس از خاتمه حمله مغول و به تدریج از اواسط دوره ایلخانان چنین به نظر می رسد که در خراسان و نواحی شرقی ایران ظاهراً بهبودی در اوضاع پیشه وران ایجاد شده بود اما قیام های پیشه وران در اواخر دوره ایلخانان نشان دهنده عمق نارضایتی های آنها از حکومت مغول و نابسامانی آنها است. فریومدی از قیامی در خراسان و در روزگار ایلخانان دست نشانده یاد میکند که دو برادر آهنگر رهبری آن را بر عهده داشتند یا قیامی که به رهبری امیر حسن زرکش در نیشابور انجام گرفت و سرانجام توسط طغاتیمور خان سرکوب شد. سرانجام در قیام سربداران نیز پیشه وران نقش مهمی ایفا کردند.
به احتمال زیاد نیروی اجتماعی و توان فعالیتهای جنبی پیشه وران در این دوره مورد توجه گروه های صوفیه قرار داشت مشایخ و بزرگان حلقه های تصوف با جذب این گروه ها می توانستند نفوذ قابل توجهی در جامعه پیدا کرده و با کسب هواداران و مریدان متعدد با حکومت های وقت به مذاکره و تعامل بپردازند. شیخ صفی الدین اردبیلی ۶۵۰ تا ۷۳۵ هـ ق) یکی از مشایخ بزرگ عهد غازان خان موفق شده بود تا دست کم نزد ایلخان از نفوذ بسیاری برخوردار شود و رشیدالدین فضل الله نیز به حمایت مالی از وی بپردازد. ظاهراً غازان خان و رشیدالدین با در نظر گرفتن برخی ملاحظات اجتماعی از شیخ صفی الدین حمایت میکردند این ملاحظات تا حد زیادی مرهون نفوذ قابل توجه شیخ در میان قشرهای مختلف جامعه بود که مهمترین آنها پیشه وران و بازاریان بودند صفوه الصفا به عنوان زندگی نامه شیخ صفی الدین به انعکاس روابط شیخ صفی الدین با پیشه وران و بازاریان می پردازد. بسیاری از پیشه وران به روشهای مختلف به طریقت جذب شده و به عنوان مرید شیخ صفی الدین با طریقت همکاری و تعامل داشتند این پیشه وران شامل گروه های ثروتمندی چون زرگران و بزازان تا مشاغلی کم درآمدی چون سقایان و هیمه فروشان بودند.
وضعیت تاجران و تجارت در مقایسه با پیشه وران بسیار متفاوت بود. اساساً چنین به نظر می آید که تمامی درگیریهای میان مغولها و خوارزمشاهیان بر سر دستیابی به راه های تجاری بازارها و باراندازهای کاروانیان شرق و غرب و روی داده باشد. لازم به یاد آوری است که بر سر کشته شدن بازرگانان در اثرار بود که مناسبات سیاسی چنگیزخان و سلطان محمد خوارزمشاه بر هم خورده و زمینه حمله مغول فراهم آمد.
مغول ها در آغاز از طریق فروش و مبادله پوست و فراورده های عشیره ای با تاجران و کار بازرگانی در پیوند بودند و همچنانکه قدرت چنگیزخان توسعه می یافت نیازهای حکومت وی اشتیاق به توسعه بازرگانی را در میان مغولها بر می انگیخت چنگیزخان خود شخصاً به تجارت علاقه مند بود و در کنار امور سیاسی و نظامی با بازرگانان مرآورده داشته به معامله با آنان می پرداخت وی دستور داده بود که بازرگانان عمده ای که به قلمرو مغولها وارد میشدند نخست به حضور وی فرستاده شوند. جوینی روایتی را در مورد حضور سه بازرگان مسلمان خجندی در اردوی چنگیزخان و نحوه رفتار چنگیزخان را با آنان ذکر میکند که نشان از علاقه خان مغول به بازرگانی است.
چنگیز خان کمی بعد از اینکه موقعیت خود را در مغولستان استوار نمود، به اهمیت امنیت جاده ها در توسعه تجارت پی برده و از این رو گروه هایی را مأمور امنیت در جاده ها نمود که فراقچیان نامیده میشدند این امر در تشویق بازرگانان مسلمان به تجارت با مغولها مؤثر بود یکی از پاساهای چنگیز در خصوص ایجاد نظام پستی مشهور به «یام بود یام گرچه به صورت مستقیم در خدمت بازرگانان نبود اما جابجایی بازرگانان و اموال آنها را تسهیل میکرد چنگیز خان بخشی از این بازرگانان مسلمان را پیش از آنکه به قلمرو خوارزمشاهیان حمله کند به خدمت خود درآورده بود. آنان با خان و دیگر مغولها در مبادله های تجاری سهیم و شریک میشدند. چنگیز خان گذشته از نفس عمل تجارت از آنها به منظورهای دیگر به ویژه جاسوسی و خبرگیری نیز
استفاده میکرد این امر تا اندازه ای در موضوع واقعه اترار و کشته شدن بازرگانان چنگیزخان یادآوری شد. نخجوانی منشی دیوان ابوسعید از موضوع به کارگیری بازرگانان به منظورهای سیاسی به صراحت یاد می کند.
بخشی از این بازرگانان که واسطه تجارت خان بودند ارتاق (واسطه تجاری نامیده می شدند ارتاقان به طور کلی واسطه بازرگانی و به جریان انداختن ثروت خان شاهزادگان خواتین و امرای بزرگ بودند و عاملی جدید در حیات تجاری به شمار می آمدند. آنان از یک سو خوانین و بزرگان مغول را به تجارت گسترده ای وارد می کردند و از سوی دیگر خود ثروتهای بسیاری به دست می آوردند و همین کار آنان را به گروهی مهم و مؤثر در زمینه تجارت و حتی سیاست تبدیل می کرد. حوزه فعالیت ارتاقان تجارت همه نوع کالا را شامل میشد در دوره ایلخانان بخش عمده ای از تجارت ارتاقان به تهیه اسلحه برای حکومت معطوف بود گستردگی حوزه عمل ارتاقان و تجارت همه نوع کالا موجب شده بود که بسیاری از اعمال آنان منطبق با مقررات شرعی و فقه اسلامی نباشد از این رو حضور گروه هایی از مغول ها و ایغورها و غیر مسلمانان در میان بازرگانان قابل توجه است.
در عهد مغول حضور برخی گروه های تاجر اروپایی در بخش هایی از قلمرو ایلخانان چشمگیر است پیشرو همه این تاجران و نیزیها و ژنی ها بودند. ژنی ها از عهد هلاکو حضور فعال داشتند و سرانجام در سال ۷۰۴ هـ ق نمایندگی بازرگانی در تبریز تأسیس کردند همچنین ایلخانان واسطه میان تجارت با خاور دور و هندوستان بودند. از عهد هلاکوخان که امپراتوری چین نیز به قلمرو مغول ها افزوده شد به نوعی
روابط چشمگیری در زمینه تجارت برقرار گردید بازرگانان ایرانی و مسلمان در این روزگار نقش چشمگیری در مبادلات منطقه ای و فرامنطقه ای داشتند. سعدی در یکی از بخش های گلستان ۶۵۶ هـ ق از دیدار تاجری سخن میگوید که صد و پنجاه بار شتر و حجره ای در کیش داشت و حوزه فعالیت وی مناطق ترکستان هندوستان اسکندریه، مغرب تونس امروزی را در بر میگرفت این روایت نشان میدهد که تاجران روزگار وی میان چین روم حلب یمن و هند خطوط ارتباط تجاری داشتند.
راه های تجاری در دوره مغول بسیار مناسب بود مهمترین این راه ها همان راه مشهور «جاده ابریشم بود که از ولایت توان هوانگ و کانسو به ترکستان شرقی و سپس بیش بالیغ المالیغ اترار سمرقند بخارا و سپس به خراسان وارد میشد. از راه مرو و گرگان به ری می آمد و به قزوین زنجان و تبریز می رسید و از آنجا به سه مقصد ایروان طرابوزران و یا یکی از شهرهای بندری شام می رسید. در این دوره آذربایجان و شهر تبریز مرکز تجاری و سیاسی مغولها و ایلخانان به شمار می رفت تبریز از سه طریق با خلیج فارس و جنوب متصل میشد نخستین آن از راه بصره بود که از طریق بغداد و کردستان به مراغه و تبریز میرسید راه دوم از طریق بندر سیراف به شیراز اصفهان کاشان قم ری و قزوین به تبریز میرسید راه سوم بندر هرمز را از طریق کرمان یزد کاشان و با اتصال به راه دوم به تبریز متنهی می گردید. از سوی شمال نیز تبریز از طریق ارمنستان کبیر از طریق خوی ملاز گرد ارزنه الروم به طرابوزان که در این دوره از دارالتجاره های بازرگانان ژنی بود میرسید همچنین از طریق ارزنه الروم و سیواس به سواحل اسکندرون و به ویژه بندر لاژازو می رفت که مرکز و بارانداز بازرگانان ایتالیایی، فرانسوی و اسپانیایی بود.
– ادیان فرق و مذاهب
پیش از آنکه سلاجقه و خوارزمشاهیان بر ممالک اسلامی و حدود ایران زمین مسلط شوند به کسوت اسلام درآمده بودند آنها تلاش میکردند تا حد ممکن بر اساس
سنت های اسلامی قلمرو خود را اداره کنند آنها رهبری معنوی خلیفه جهان اسلام را پذیرفته بودند ولی مغولها فاقد تربیت اسلامی بودند افزون بر این مغول ها پس از سقوط خوارزمشاهیان دستگاه خلافت عباسی را از میان برداشته بودند و از این رو اعتبار سیاسی برای دیدگاه های بازمانده از آنان قائل نبودند یکی از بندهای یاسای چنگیزی به صراحت بر این امر تأکید میکند که در حکومت مغول هیچ دینی بر دین دیگری ترجیح ندارد. از این رو در ایران دوره حاکمیت مغول، تحولی در عرصه نگاه حکومت به دین پدیده آمد که مطابق آن همچنانکه مسلمانان که بیشتر جمعیت را دارا بودند از رسمیت برخوردار بودند مسیحیان یهودیان و حتی بت پرستان نیز از تأیید حکومت و حقوقی اجتماعی برخوردار شدند موضوع مبارزه با ابعاد کفر و شرک که از زمان فتح مکه به وسیله پیامبر عظیم الشان (ص) صورت عملی به خود گرفته بود و وظیفه حکومتهای مسلمان شده بود تا با آن مبارزه کنند اینک و در این روزگار به وسیله مغول ها رویه آن تغییر یافته بود بت پرستان نیز صاحب حقوق شده بودند. این موضوع از دید علمای مسلمان فاجعه بزرگی محسوب می شد.
مغول ها حتی در روزهای محاصره شهرهای ماوراء النهر و بخشهای دیگر علما و روحانیون را مورد تعرض قرار نمیدادند و حتی در بیشتر موارد از پرداخت مالیات معاف بودند. مغولها گرچه با اسلام دشمنی نداشتند ولی دست کم میان معروف و منکر اسلام با رفتارهای اجتماعی و نظام باورهای مغولها که اساس آن در یاسای چنگیزی قرار داشت تناقض و اختلاف شدیدی وجود داشت.
برای نمونه یکی از پاساهای چنگیزی این بود که کسی حق ندارد برهنه در آب رودخانه رود و از آنجایی که در برخی موارد مسلمانان برای غسل و آداب مذهبی به میان آب می رفتند این موضوع میتوانست مشکلاتی را پدید آورد. این امر قاعده
فقهی نفی سبیل یا جلوگیری از سلطه کفار بر مسلمین را دستخوش تعرض می ساخت. رشیدالدین بارها به موضوع سیاست سرکوب مسلمانان و تحت تعقیب قرار دادن آنان اشاره می کند که همواره از سوی دشمنان اسلام به حکمرانان مغول تلقین می شد. در یکی از این نمونه ها اوکتای قاآن صراحتاً مخالفت خود را با سرکوب و تعقیب مسلمانان اعلام کرده بود این موضوع نشان می دهد که موضوع سیاست قهر و سرکوب مسلمانان از سوی مغولها حتی در حد شایعه تا چه اندازه بر امنیت روانی مسلمانان تأثیر گذاشته است. همچنین روایتی در دست است که امیری ایغور که به تاجر مسلمانی وجوهی قرض داده بود با مشاهده ناتوانی مسلمان از باز پردخت آن مسلمان را مجبور کرده بود که به دین مسیحیت یا بودایی درآید. چنین رفتاری به طرز آشکار نشان میدهد که مسلمانان دست کم در روزهای نخست حمله مغول، دچار عذاب و محدودیت بودند.
با از بین رفتن حکومتهای مسلمان خصوصاً پس از سقوط بغداد، نظم و نظارت اجتماعی که پیش از این در حاکمیت اسلامی وجود داشت عوامل خود را از دست داده بود مُحتسب که در روزگار اسلامی وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را برعهده داشت با سلطه مغول به طور کلی از جامعه ایران تحت سلطه حذف شد. حتی هنگامی که غازان خان در صدد احیای این گروه برآمد آنان را جهت نظارت بر تخلفات حرفه ای و پیشه وری در بازار به کار گرفت و در واقع تنها بخشی از اختیارات آنها احیاء شد.
از همان آغاز سلطه مغول مسلمانان برای احیای روزگار پیشین تلاش کرده و احتمالاً تصور آنان از وضعیت حاضر این بوده که همانند سایر قبایل صحراگرد و همچون سلجوقیان میتوانند مغولها را به دین اسلام در آورند. اطلاعات قابل توجهی در مورد گرایش امرا و لشکریان بلند پایه مغول به اسلام از هنگام برپایی حکومت ایلخانی از سال ۶۵۶ هـ ق تا اعلام مسلمانی غازان خان ۶۹۴ هـ ق در دست است.
بررسی منابع در مورد آمار رواج مسلمانی در میان امرای مغول نشان میدهد که از دوره هلاکوخان این روند آغاز شده و در دوره گیخاتو این تعداد به به حد قابل توجهی رسیده است و دست کم چهارده امیر مغول مسلمان شده بودند فراتر از این دو خاتون و همسر گیخاتو نیز تحت تأثیر نفوذ صوفیه مسلمان شده بودند. بسیار طبیعی بود که غازان خان در نتیجه رواج و گسترش روز افزون اسلام در میان امرا، سرانجام به این نتیجه رسیده باشد که میتوان بر نیروی مسلمانان اتکا کرده و اهداف سیاسی خود را پیش برد. گرچه در مورد ایمان غازان خان به اسلام و پایبندی شخص وی به اصول اسلام پژوهشگر امروزی تاریخ در تردید و تشکیک است. اما به هر حال اعلام مسلمانی غازان خان و رویکرد اسلامی وی نقطه عطفی در بهبودی وضعیت مسلمانان و دین اسلام در مقایسه با دوره نخستین روزگار سلطه مغول بود. آنچه در پرلیغ های غازان خان آمده بود تقریباً نمونه ای از حکومت مطلوب اسلامی طرح شده بود. منع رفتارهای اجتماعی سیاسی و اعتقادی مغایر با اسلام به ویژه به لشکریان گوشزد شده بود. منع شراب خواری جلوگیری از رواج فحشا ، منع ربا خواری دگرگونی در نظام قضایی و منطبق کردن آن با موازین اسلامی و غیره حتی از سوی سخت گیرترین فقها اسلامی می توانست موجب تحسین گردد با این حال اصلاح جامعه به ویژه انطباق صحراگردان مغول با معیارهای اسلامی و شهرنشینی بسیار مشکل بود و به زمان بیشتری نیازمند بود.
لازم به ذکر است که گرایش امرای مغول به اسلام بیشتر از طریق مشایخ صوفیه انجام گرفته بود نه از طریق فقهای دقیق و سخت گیر مسلمان به عبارتی دیگر نحوه اسلام آوردن آنان بیشتر به جنبه های احساسی و معنوی مربوط بود و با چشم پوشی و تساهل مشایخ و متصوفه نسبت به رعایت شرع همراه بود تا گرایشی که در آن به قوانین و اصول شرعی و پابندی به آن متعهد شده باشند بنابراین می توان گفت در این تحول اساسی در حکومت مغول گرچه میتوان به بهبودی وضعیت اسلام و مسلمین اشاره کرد اما نمیتوان در مورد پایبندی مغولها به دین اسلام انتظار مطلوبی داشت.
همچنین باید از تلاشهای عناصر دیوانی مانند خواجه رشیدالدین یاد کرد که در
راه توسعه و نفوذ مسلمانان و ایرانیان در دستگاه حکومتی ایلخانی نقش به سزایی داشتند. مهمترین اقدام وی در راه اسلامی و ایرانی کردن ایلخانان و احیای عظمت دوره اسلامی ایجاد ربع رشیدی در تبریز بود. همان طور که پیشتر اشاره شد، ربع رشیدی را می توان با کمی تسامح یک شهرک دانشگاهی نامید که در آنجا دانشجویان یا به اصطلاح آن روزگار طلبه علوم از حمایت مالی مجموعه برخوردار بودند و مدرسان نیز به همین صورت پشتیبانی میشدند روش و شیوه تعلیمات در این مرکز دانشگاهی بر اساس موازین اسلامی بود نقش این مرکز برای انتقال دانش اسلامی روزگار پیش از مغول به دوره بعد بسیار چشمگیر است با این حال کمی بعد از سقوط خواجه رشیدالدین و اعدام وی این مرکز نیز رو به ویرانی گذاشت.
به جز اسماعیلیه که دشمنان سیاسی مغولها به شمار می رفتند دیگر مسلمانان از هر دسته ای از آزادیهای نسبی برخوردار بودند در این دوره فرقه های انحرافی نیز رو به گسترش نهاد این موضوع در برخی جنبشها و طغیان ها علیه ایلخانان قابل توجه است. برای نمونه در سال ۶۶۳ هـ ق شرف الدین ابراهیم که یکی از مقامات بلند پایه قضایی دوره هلاکو بود پس از مدتی در خراسان به کرامات خاصی در میان مردم شهرت یافت و به جنوب آمد و در شبانکاره با همراهی عده زیادی از مردم که مرید وی شده بودند و با ادعای مهدویت علیه حکومت شحنه مغولی شیراز لشکر کشی کرد. در مورد وی شایع شده بود که بیماران را شفا میدهد و از غیب خبر می آورد و اگر بر چند سنگریز وردی بخواند همه به سربازان وی تبدیل میشوند. با این افکار و ادعاها در رجب سال ۶۶۳ هـ وی با مغولها درگیر شد و سرانجام وی و اطرافیانش کشته شدند و شورش سرکوب گردید.
نمونه دیگر از وجود گرایشهای التقاطی در قیام آلافرنگ بود. گرچه در مورد انتساب قیام وی و طرفداران وی به مزدک تردیدهایی وجود دارد؛ اما صرف طرح این موضوع نشان میدهد که این گونه مدعیان اندیشه های دینی متناقضی داشتند که به اندیشه های مزدکیه شباهتی داشته است.
وضعیت شیعیان اثنی عشری در این دوره چنانکه از گزارش فتح بغداد و بین النهرین در دوره هلاکو دیده میشود به مراتب از دوره پیش از مغول بهتر بوده
است. هلاکو با محله های شیعه و نیز حرم مطهر ائمه معصومین (ع) جانبدارانه برخورد کرد و هنگام غارت مناطق اجازه تعرض به محله های شیعه نشین را نداد. تسلیم شهر شیعه نشین حله پس از فتح بغداد نیز در ادامه همین نگاه شیعیان به حکومت هلاکو تفسیر میشود هلاکو برای دسترسی به عراق عجم و عراق عرب و ادامه تصرفات لازم بود خلیفه عباسی را کنار بزند و به ناچار دشمنی مسلمانان اهل تسنن را به جان خریده بود. از این رو حمایت هلاکواز شیعیان نیز تنها گزینه وی برای جلب نظر بخشی از مسلمانان بود که از کشته شدن خلیفه عباسی ناراحت نبودند با این همه پیوند خوردن شیعیان با حکومت ایلخانی را باید بیشتر مرهون شخصیت پرنفوذ و دانشمند شیعی یعنی خواجه نصیر الدین توسی دانست خواجه که پیش از آمدن هلاکو در قلعه اسماعیلیه به میهمانی دربند همانند بود با تصرف قلاع اسماعیلیه موفق شد تا نظر هلاکو را جلب کند وی دانشمند بزرگی بود و دانش وی در مورد نجوم علم مورد علاقه مغولها ، هلاکوخان را شیفته وی ساخت و خواجه نصیر را برای ساخت رصدخانه ای در مراغه تشویق کرد خواجه نقش مهمی در تقویت و گسترش شیعه دوازده امامی (ع) داشته است اقدامات خواجه در این خصوص در ابعاد مختلفی صورت گرفت تألیف آثار در حوزه علوم شیعی تربیت دانشجویان و ارتقای جایگاه سیاسی و اجتماعی شیعیان از جمله این اقدامات بود گرچه اقدامات وی چندان صورت مستقیم و آشکار نداشت اما هنگامی که اولجایتو سالها بعد اعلام کرد که به تشیع اثنی عشری گرویده باید در نظر داشت که این روند رو به رشد و توسعه تشیع از چه زمانی و طی چه فرآیندی توسعه یافته و به نتیجه رسیده است. از این رو می توان خواجه را پایه گذار نخستین این حرکت در دوره ایلخانان قلمداد کرد. گرچه اعلام رسمی گرایش اولجایتو به مذهب تشیع در روزگار ابوسعید ادامه نیافت اما این روند با تکاپوی طرفداران آن سرانجام در دو قرن بعد به تشکیل حکومت صفویه در سال ۹۰۶ هـ ق منجر گردید.
در این دوره در شهرهای مختلف ایران شیعیان استقرار داشتند. شهر حله در عراق مرکز حضور علما و فقهای بزرگ شیعه بود از علمای بزرگ شیعی در این دوره می توان از شخصیتهای برجسته ای همچون علامه حلی رضی الدین علی بن طاوس و کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی نام برد.
هنگامی که غازان خان اعلام مسلمانی نمود و بر بایدو پیروز شد، برلیغ هایی صادر کرد تا در تبریز و بغداد و دیگر بلاد اسلام تمامت معابد بخشیان و بتخانه ها و کلیسیاها و کنشتها را خراب کنند این روایت به خوبی روشن می کند که نتیجه سیاست مذهبی مغولها رشد و گسترش گروه های دینی مختلف بوده است. هر یک از گروه های دینی امکان رشد و گسترش اجتماعی یافته بودند و چنانکه در مورد سعدالدوله اشاره شد با روی کار آمدن یکی از یهودیان به مقام وزارت با مقامات بلند پایه دیگر هم کیشان وی نیز به کار گرفته میشدند و در مقابل کاربدستان مسلمان در محرومیت قرار می گرفتند.
گرچه بوداییان و روحانیون آنان که بخشی نامیده می شدند، از همان آغاز قدرت گیری مغول ها نفوذ بسیار در سازمان حکومتی مغول و ایلخانان داشتند و در واقع همراه با اردوی آنان به ایران قدم گذاشتند اما فعالیت مسیحیان بیشتر بود. پیشینه فعالیت های مبلغان مسیحی در مغولستان و به طور کلی در آسیا بسیار کهن است و به حدود سال ۴۳۱ م باز میگردد. هنگامی که چنگیز خان قدم به عرصه سیاست و نظامی گری پا نهاد سالها از مسیحی شدن قبایل کرائیت میگذشت. اما در دوره قدرت گیری خاندان چنگیزخان و نیز در دوره گیوک و منکو قاآن بود که سیل عظیم نمایندگان و مبلغان مسیحی به اردوی خان سرازیر شدند و موفق به کسب پایگاه های زیادی در حکومت گردیدند با این همه و با وجود فعالیتهای بسیار و اشتیاق فراوان آنان جهت مسیحی کردن مغولها مسیحیان دین فراگیر مغولها نشد؛ زیرا آنها تنها گروه های مذهبی حاضر در اردوی خان نبودند و چنگیز خان اوکتای و گیوک نیز از همین رو تنها دین آنان را تأیید نمیکردند و به اندازه ای متعادل به همه ادیان نگاه می کردند و البته هیچگاه از کیش شمنی دست برنداشتند روایت ویلهلم فن روبروک کشیش فرانسیسکن که در اردوی منکو حضور یافته بود در مورد نتیجه چند دهه تلاش مسیحیان قابل توجه است وی که از سوی لویی پادشاه فرانسه مأموریت داشت تا با مغولها زمینه های اتحاد را فراهم کند از زبان منگو قاآن روایت میکند که وی گفته
بود مسیحیت تنها یکی از راه های مختلف بشر برای رسیدن به سعادت است. از این رو تلاش های بعدی مسیحیان برای مسیحی ساختن ایلخانان و امرای آنان ادامه یافت. در عرصه سیاست خارجی آنان فرصت و موقعیتی یافتند تا محملی برای رابطه ایلخانان با حکومت های مسیحی شوند ایلخانان برای اتحاد با مسیحیان علیه مملوکان خصوصاً پس از نبرد عین الجالوت نیازمند بودند مغولها در شش حمله گسترده ای که علیه مملوکان نمودند پیش از آن با مسیحیان از جمله پاپ و حکومت های مسیحی فرانسه انگلیس دیپلماسی فعالی به راه انداختند و در همین ارتباط به مسیحیان آزادی های خاصی دادند. ایلخانان پس از شکست از مملوکان حمایت و توجه بیشتری به گروه های مسیحی کردند جالب توجه است که اباقاخان پس از شکست در مقابل مملوکان در روزهای آخر عمر خود در اقدامی نمادین شخصاً به کلیسایی در همدان رفت و با مسیحیان در عید و مراسم مذهبی شرکت کرد حاصل تلاش آنان ایجاد کلیساهایی در شهرهای ایران و داشتن نمایندگانی نزد ایلخان بود که از منافع آنان حمایت کند. در دوره حکومت عطاملک جوینی مورخ بر شهر بغداد از ۶۵۷ تا ۶۸۱ هـ ق) وزنه تعادل به ضرر مسیحیان تغییر کرد و گرایش به اسلام در مسیحیان رواج یافته بود. وضعیت مسیحیان و به ویژه نماینده مسیحیان (جائلیق) زمانی بحرانی شد که بر اثر مسلمان شدن یکی از مسیحیان جائلیق بغداد آن شخص را دستگیر کرده و درصدد کشتن وی برآمد با انتشار این خبر مسلمانان شهر به هیجان آمده و علیه مسیحیان اقداماتی صورت گرفت شورشیان قصد جان جاثلیق را داشتند که سرانجام با وساطت و تدبیر جوینی مشکل و بحران بر طرف گردید.
در دوره ایلخانان گروه های صوفیه و خانقاهها گسترش فراوانی یافت. خانقاه های متعددی در قلمرو ایلخانان بنیان یافت و گروه هایی را به گرد خود درآورد.
در روزگار مغول طریقه کبرویه در شرق و سهروردیه در مغرب نفوذ بسیاری داشتند. نام طریقت کبرویه از شیخ نجم الدین کبری گرفته شده است. وی در هنگام حمله مغول به خوارزم سلاح به دست گرفته و به جنگ پرداخته و در نبرد کشته شد. او به پیر بزرگ صوفیه خوارزم شهرت داشت و از احترام بسیاری در میان صوفیه برخودار بود.
با اینکه وی اهل تسنن بود اما تمایلات شیعی وی در پدیده روز افزون نفوذ تشیع در تصوف تأثیر گذار بوده است. شاگرد وی علاء الدوله سمنانی در گذشته ۷۵۶ هـ ق) از سوی محققان به تشیع سنی مشهور شده است و سرانجام علی همدانی (وفات در ۷۸۶ هـ ق) تشیع خود را آشکار ساخت همچنین جلوه نفوذ تشیع در تصوف را می توان در طریقه شیخیه جوریه در خراسان جستجو کرد که شاگردان شیخ خلیفه (مقتول به سال ۷۳۶ هـ (ق) بودند و نقش آن در حکومت سربداریه (۷۳۸ تا ۷۸۸ هـ ق) بسیار چشمگیر است.
با این حال مهمترین نقش تصوف در عهد مغول و ایلخانی، تأثیر آنان در تغییر کیش در میان مغول ها و پیوستن آنان به اسلام است. همان طور که اشاره شد بسیاری از امرای مغول بیشتر به دست مشایخ صوفیه مسلمان شدند. مشایخ صوفیه مطالب خود را در قالب عباراتی رمزآلود بیان میکردند و دارای کرامتی بودند که بی شباهت به قدرت ماورائی برخی شمنهای بودایی نبود و از این رو برای امرای مغول که دارای جهانبینی ساده ای از نوع نگاه دینی صحراگردان بودند جذبه بسیاری داشت روند مسلمان شدن امرای مغول به دست مشایخ در عهد گیخاتو به حد چشمگیری گسترش یافت اخیراً فرمان فارسی از گیخاتو و چند تن از امرای بزرگ وی یافت شده که در آن روستایی در اطراف اردبیل وقف یکی از مشایخ آذربایجان شده و از همه مالیاتها معاف گردیده است. این فرمان نشان دهنده عمق روابط طریقتهای صوفیه با امرای بلند پایه مغول است.
طریقت شیخ زاهد گیلانی موفق شده بود تا تتلق ملک دختر گیخانوخان را مرید خود سازد قتلغ ملک شاهزاده ای ثروتمند بود و حمایت مالی قابل توجهی از این طریقت داشت هر چند در آثار وابسته به این طریقت ذکر شده که شیخ اموال وی را به خاطر اینکه حلال نمی دانسته مصرف نمی کرده است. در هر صورت مطمئناً ارادت این شاهزاده خاتون به رشد و تقویت پیوندهای سیاسی طریقت کمک می کرد و در عین
حال مغولها را به فرهنگ ایرانی اسلامی نزدیک تر می ساخت
پیوند مغول ها با شیخ صفی الدین اردبیلی ۶۵۰ هـ ق تا ۷۳۵ هـ ق) شاگرد و دست پرورده شیخ زاهد گیلانی واجد اهمیت بیشتری است. وی گذشته از پیوندهای محکمی که با ایلخانان و امرای مغول برقرار کرد بنیان طریقتی را گذاشت که سرانجام به قدرت سیاسی و تأسیس سلسله صفوی در سال ۹۰۶ هـ ق منتهی گردید. صفوه الصفا تذکره حیات شیخ صفی الدین فرزندش صدرالدین و برخی مریدان او است. این اثر به خوبی نشان میدهد که طریقت در جریان گسترش اجتماعی خود در رده های سیاسی نیز نفوذ کرده است. غازان خان امیر چوپان و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی و فرزند وی غیاث الدین محمد از شخصیتهای وابسته به طریقت بودند.
گرایش صوفیه به مسائل سیاسی در جریان پیر یعقوب و آلافرنگ یا طریقت شیخیه جوریه خراسان و یا طریقت شیخ صفی الدین اردبیلی و یا داستان شیخ نجم الدین کبری پدیده ای جدید در تاریخ تصوف بود این پدیده، صوفیه را در عرصه اجتماعی و سیاسی به دخالت واداشت در حالی که اهل تصوف می بایست به لحاظ نظری ترک دنیا گفته و به امور روزمره بی توجه باشند در عمل در این دوران به روش دیگر روی آوردند که برای تصوف نوعی تناقض به شمار می آمد.
با در نظر داشتن این جریان است که در کتابی چون صفوه الصفا به موضوع لشکر کشیهای غازان علیه ممالیک پرداخته میشود ابن بزاز مؤلف و مرید شیخ صفی الدین روایت میکند که در نبرد غازان خان با مملوکان شیخ زاهد مراد صفی الدین با نیروی معنوی خود به کمک لشکر غازان خان رفته است و یا به حمایت معنوی شیخ صفی الدین از خواجه غیاث الدین رشیدی فرزند خواجه رشیدالدین فضل الله می پردازد
همچنین گزارش حمله اوزبک خان از اردوی زرین و بسیاری از موضوع های دیوانی و سیاسی ایلخانان در این اثر آمده است. بی تردید ذهنیت مؤلف و نیز ورود طریقت به این مسائل ضرورت نگارش این مطالب را در این اثر صوفیه تبین میکند. این مسأله خواه تصوف را به تناقض کشیده باشد و یا آن را از مسیر اصلی خود منحرف کرده باشد پیوند گروه های صوفیه و تصوف با مسائل روزمره و دخالت در سیاست و جامعه
بود. از کسانی که در این روزگار نسبت به این تناقض به واکنش پرداختند میتوان به عزیز الدین نسفی از بزرگان عالم تصوف و از شاگردان سعد الدین حموی اشاره کرد. وی از اینکه درویشان و صوفیان به امور غیر از کار خود می پردازند و در مسائل اجتماعی و شرعی مسلمانان شرکت میکنند به اعتراض پرداخته و خطاب به صوفیه هم روزگار خود، آنان را از پرداختن به امور دنیوی منع می کند.
خلاصه فصل
پیامدهای حمله مغول به بافت جمعیتی ایران
کاهش جمعیت شهرها و روستاها
از بین رفتن زندگی عادی بسیاری مردمان و روی آوردن آنان به زندگی عیارانه و درویشی و یا مهاجرت به سرزمین های دیگر
ورود دسته ها و قبایل صحرانشین و گله دار به ایران و تغییر ترکیب جمعیتی و لطمه به اقتصاد کشاورزی
. مهاجرت نخبگان به سرزمینهای آناتوطی، هند و مناطق جنوبی ایران
زوال فرهنگ اجتماعی متعاقب تغییر در بافت جمعیتی
کشاورزی پس از جمله مغول
متعاقب حمله مغول ورود گروه های صحرانشین همراه گله های خود افزایش یافت زاد
و ولد این گروه ها بر کثرت جمعیت آنان افزود افزایش جمعیت از این سو و لطماتی که جامعه کشاورزان به واسطه ویرانی شبکه های آبیاری و یا تقلیل نیروی کار و مالیات دشوار متحمل شد تضعیف اقتصاد کشاورزی را فراهم کرد.
وضعیت زنان
زنان گرچه در جامعه و حکومت مغولها از جایگاه مناسبی برخوردار بودند ولی حمله مغول و متعاقب آن عسرت فراگیری که پس از آن بر جامعه حادث شد، موجب مرگ
بسیاری از زنان و نیز آوارگی آنان شد. جنگهای داخلی و خارجی موجب مرگ همسران زنان و بیوه شدن بسیاری از زنان در این دوران گردید.
پیشه وران
به دلیل علاقه و اهمیتی که مغولها به پیشه وران داشتند این گروه های تا حد زیادی از حمله مغول جان سالم بدر بردند ولی در اسارت مغولها گرفتار آمدند. آنها تا سالهای پس از حمله مغول تحت عنوان اوزان برای مغولها کار می کردند. تأمین مایحتاج نظامیان به تدریج زمینه رونق کار پیشه وران را فراهم کرد. با این حال وضعیت پیشه وران همچون گذشته بهبود نیافت و قیامهای پیشه وری در اواخر ایلخانان موید این امر است.
بازرگانان
نیازهای مغول ها به بازرگانان به منظور مبادله کالا و اهمیتی که چنگیزخان به بازرگانان می داد و نیز گستردگی فتوح مغول و یکپارچگی این سرزمینها، زمینه رونق تجارت را فراهم آورد.
ادیان در دوه ایلخانان
از جمله پیامدهای سقوط خلافت عباسی و استقرار حکومت ایلخانی در ایران این بود که دین اسلام پیشتیبانی حکومت را از دست داد در این میان نه تنها مسیحیان و یهودیان بلکه بت پرستان نیز از تأیید حکومت برخوردار بودند.
به تدریج پیروان هر یک از گروه های دینی تلاش نمودند تا ایلخانان را به سوی اعتقادات خود متمایل سازند با اسلام آوردن غازان خان مجدداً مسلمانان توانستند به تدریج جایگاه پیشین خود را تا حد زیادی بازیابند. در این میان محدودیت های برخی گروه های مذهبی مانند شیعیان که تا پیش از حمله مغول در فشار بودند برداشته شد. این امر تا آنجا استمرار یافت که سلطان محمد اولجایتو به تشیع گروید.
تصوف در دوره ایلخانان
گسترش گروه های صوفی و خانقاه ها از ویژگیهای دوره ایلخانان است. از مهمترین فرق صوفی میتوان از کبرویه در شرق و سهروردیه در غرب ایران یاد کرد. همچنین طریقت شیخ زاهد گیلانی که در طریقت شیخ صفی الدین اردبیلی استمرار یافت از آن جمله است. توجه به امور سیاسی از ویژگیهای برخی گروه های صوفی در ایران این دوره است. استمرار این توجه به تدریج زمینه ساز تشکیل حکومت هایی چون سربداران و سال های پس از آن منجر به شکل گیری حکومت صفویه شد.
فصل هشتم
فرهنگ و تمدن
اهداف کلی
آشنایی دانشجو با
۱ جایگاه و اهمیت تاریخ نگاری در دوره ایلخانی و عوامل پیشرفت آن
۲ جایگاه ادبیات فارسی و عوامل ماندگاری و توسعه آن در دوره ایلخانان
وضعیت علوم و فنون در ایران در دوره ایلخانان
۴ هنر و صنایع دستی ایران در دوره ایلخانان
معماری و شهرسازی ایران در دوره ایلخانان
اهداف رفتاری
دانشجو پس از مطالعه این فصل می تواند
عوامل رشد تاریخ نگاری در دوره ایلخانان و مهمترین آثار تاریخ نگاری این دوره را معرفی و شرح دهد.
وضعیت ترجمه آثار از عربی به فارسی در دوره ایلخانان را با ذکر مثالهایی شرح دهد.
وضعیت ادبیات فارسی نثر و نظم در این دوره را توضیح دهد و عوامل ماندگاری ادبیات فارسی در این دوره را معرفی کند.
.۴ عوامل فرود و فراز علوم و فنون در دوره ایلخانان را معرفی کند.
ه نقش خواجه نصیرالدین توسی را در توسعه علوم مختلف در این دوره را با ذکر نمونه هایی ارزیابی کند.
و وضعیت پزشکی داروسازی و بیمارستانها را در دوره ایلخان به کوتاهی بیان کند.
وضعیت هنرهای مختلف نقاشی نساجی جواهر سازی پارچه بافی و سفال گری را در دوره ایلخانی به کوتاهی توضیح دهد و نقش عوامل مؤثر در توسعه یا افول این هنرها را ارزیابی کند.
. عوامل مؤثر در اقول شهرسازی و معماری در دوره مغول و اوایل دوره ایلخانان را بیان کند.
. تأثیر اسلام آوردن ایلخانان در توسعه معماری و شهرسازی را ارزیابی کند و توضیح دهد.
۱۰ دوره حکومت ایلخانان را از نظر روند شهرسازی معرفی و شرح دهد.
۱۱. مهمترین شهرهای دوره ایلخانی را معرفی کند.
۱-۸ تاریخ نگاری، شعر و ادبیات
به اعتقاد عموم ،مورخان تاریخ نگاری فارسی که پایه های آن در دوره اسلامی و از قرن چهارم هجری به بعد گذاشته شده بود در دوره حکومت مغولها به شکوفایی و بلوغ خود رسیده است. مهمترین پدیده تاریخ نگاری این دوره به ویژه با استقرار حکومت ایلخانی در ایران گرایش شدید مورخان به نگارش آثار به زبان فارسی است که تا پیش از این غلبه با آثار عربی زبان بود. البته زبان عربی چنانکه به آن اشاره خواهد شد با اهمیت کمتر به حیات خود در ایران نیز ادامه داد.
علل کثرت تاریخ نویسی و پیشرفت آن را در موارد زیر می توان یافت علاقمندی مغول ها و ایلخانان به تاریخ و ثبت گزارشهای تاریخی وقوع حوادث بزرگ و مهم در این دوره و تمایل نویسندگان به ثبت این رویدادها برخورد افکار و پدیدار شدن آگاهی های مختلف ناشی از روابط با سایر ملل و وجود خاندانهای با فضل و دانش همچون خاندانهای جوینی و رشیدی که ضمن تشویق دیگر مورخان به تألیف خود نیز به نگارش و ثبت رویدادها دست یازیده اند.
نخستین اثر پر اهمیت در آغاز راه تاریخ نگاری فارسی دوره ایلخانان، کتاب عطاملک جوینی مشهور به تاریخ جهانگشاری جوینی است. روش و سبک منشیانه مؤلف و کلام آرایی وی در شرح رویدادها بنیان جریانی را در تاریخ نگاری عهد مغول گذاشت که بی تردید مورد تقلید و الگوی بسیاری از تاریخ نگاران پس از وی شد. البته جوینی بیشتر یک رجل سیاسی و یک کار بدست دیوانی بود و از این رو نمیتوان در اثر وی انتظار تألیف اثری حرفه ای را داشت.
پس از جوینی یکی از مهمترین و تقریباً ناشناخته ترین آثار تاریخ نگاری روزگار نخست ایلخانی کتاب مختصر و تاریخ عمومی مشهور به «نظام التواریخ» اثر قاضی بیضاوی است که در حدود سال ۶۷۴ هـ ق نوشته شده است. این اثر به زعم یکی از پژوهشگران اخیر اثر بسیار مهمی در اندیشه تاریخ نگاری ایرانی و فارسی است. نوع نگاه و توجه مورخ به تاریخ ایران باستان سلسله های محلی ایرانی پیش از دو سوم در مقایسه با کم توجهی وی به حکومت خلفای اموی و عباسی (کمتر از یک پنجم) از قرار معلوم عامدانه بوده و نشان دهنده بلوغ سیاسی مورخ نسبت به تاریخ ایران است. وی تاریخ ایران را بر اساس گفتمان رایج پس از سقوط خلافت عباسی و تلاشهای دیوانسالاران ایرانی برای احیای تمدن ایرانی تألیف نموده است.
در کنار تاریخ نگاری وابسته به مغولها و رویکرد ایرانی کتاب نظام التواریخ در خارج قلمرو ایلخانان و در دربار حاکمان دهلی کتاب طبقات ناصری نوشته شده در ۶۵۸ هـ ق) تألیف قاضی منهاج الدین عثمان ابن سراج جوزجانی نوشته شده است که بیشتر رویکردی اسلامی دارد این اثر تاریخ نگاری فارسی که نوعی تاریخ عمومی جهان اسلام است تلاش میکند تا رویدادهای دوره خود را از دید یک مسلمان و منتقد به اعمال مغول ها به تصویر کشد بی تردید برای بررسی رویدادهای حمله مغول اثری بی نظیر در کنار جهانگشای جوینی به شمار می رود.
ادامه سبک جوینی در اثر بسیار مشهور تجزیه الامصار و تزجیه الاعصاره مشهور
به تاریخ وصاف به شکل کمال یافته ای دنبال میشود مؤلف این اثر شهاب الدین عبدالله بن فضل الله شیرازی و مشهور به وصاف الحضره است که در اصل از اهالی شیراز است. کتاب ادامه یا به عبارت دیگر ذیل حوادث تاریخ جهانگشای جوینی است که شرح رویدادها را از فتح بغداد پی میگیرد مطالعه این اثر به دلیل اطاله کلام و جملات طولانی و عبارت پردازی ها و کنایه هایی که برای شرح حوادث به کار می گیرد، برای خواننده ملال آور است. حتی مورخان حرفه ای نیز برای مطالعه آن نیاز به فرهنگ لغت عربی، فارسی، ترکی و مغولی خواهند داشت این دشواری در سخن گفتن از سوی مؤلف بسیار عامدانه بوده و مورخ صراحتا در دیباچه جلد دوم می گوید که هدف وی از این اثر در اصل نمایش بلاغت و سخن پردازی بوده و اخبار تاریخی در ضمن و بالعرض بیان شده است. با این حال از آنجایی که نویسنده از دیوانسالاران و کاربدستان دیوانی عهد ایلخانی بوده گزارشهای آن بسیار بی نظیر است.
در کنار مورخانی چون وصاف که به موضوع دانش تاریخ بی اعتنا هستند، تألیف تاریخ جهانی و سنجیده رشیدالدین فضل الله همدانی با عنوان «جامع التواریخ یک اتفاق بزرگ در نیمه دوم حکومت ایلخانی به شمار میرود. جامع التواریخ به فرمان غازان خان آغاز گردید که سرانجام در دوره اولجایتو به پایان رسید. مؤلف زبانی ساده و بی پیرایه دارد و در آغاز کار نیز منظور و درک عمیق خود را از تاریخ بیان می کند. در اینجا بر خلاف تاریخ وصاف، موضوع مورد توجه و اهمیت مورخ تاریخ است. وی در پی آن بوده تا احوال و رویدادهای مهم عموم اقلیم عالم و طبقات اصناف بنی آدم را به رشته تحریر در آورد تاریخ چین (ختا) فرنگ هند و غیره وسعت جغرافیایی و نیز توجه به دوره های پیشین شمول گسترده زمانی این اثر را نشان میدهد. وی در بخش تاریخ غازانی روش خاصی را پی میگیرد با محوریت قرار دادن هر یک از خوانین و ایلخانان اطلاعات دیگر مناطق و دیگر پادشاهان و حکام مستقل و نیمه مستقل همزمان با آن را شرح میدهد که به نوعی تاریخی تطبیقی است.
جامع التواریخ به دلیل استفاده مورخ از منابع مغولی خواه به صورت منابع
مکتوب و خواه به صورت شفاهی با استفاده از افرادی مانند پولاد جینگسانگ و امرای مغول دارای اهمیت بسیاری است. رشیدالدین تا حدودی بر زبان ترکی و مغولی تسلط داشته و در برخی موارد حتی عبارت ترکی و مغولی را ذکر نموده است و یا به شرح معنی واژگان در زبان ترکی مغولی هندی و حتی زبان دیگر می پردازد. دسترسی و اطلاع وی از برخی مفاد یاسا بیلیگ با جملات قصار چنگیزخان و سخنان خانان و قاآنهای دیگر نیز از امتیازات این اثر محسوب می شود.
این سبک مورد توجه و تقلید بسیاری از مورخان متاخر قرار گرفته است؛ اما هیچ یک امکانات تصنیف چنین اثری را پیدا نکرده اند. در عهد تیموری حافظ ابرو مورخ عهد شاهرخ کتابی با عنوان ذیل جامع التواریخ دارد که بسیار مختصر است و با ذیل جامع التواریخ حسنی از دیگر مورخان تیموری نیز همین طور در صدد پیروی از راه رشیدالدین بوده اند.
احتمالاً در تدوین این اثر رشیدالدین از کمک برخی از کارمندان خود نیز استفاده کرده اما به هر حال در مورد آنان اطلاعات در دست نیست مگر ادعاهای گزاف ابوالقاسم قاشانی مولف کتاب تاریخ اولجایتو که معتقد است ذیل جامع التورایخ حاصل هنر و نوشته اوست و رشیدالدین حق او را نادیده انگاشته است. مقایسه ساده و اجمالی جامع التواریخ و تاریخ اولجایتو نشان میدهد که در سبک دو اثر تفاوت های بسیاری است و مؤلف هر دو اثر نمیتواند یک نفر باشد گرچه تاریخ اولجایتو به دلیل پرداختن به موضوع زندگی اولجایتو در نوع خود کم نظیر است.
کمی پس از جامع التواریخ دو تاریخ عمومی به نگارش درآمدند. نخست کتابی با عنوان روضه اولی الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب مشهور به تاریخ بناکی از داود بن محمد بناکتی از شعرای دربار غازان خان و ایلخانان بعدی است. نگارش این اثر در سال ۷۱۷ هـ ق به پایان رسید. این اثر در واقع رونوشتی از جامع التواریخ و مختصر آن به شمار می آید. دیگر تاریخ گزیده که توسط حمدالله مستوفی در سال ۱۳۰ هـ ق نوشته شده است. این اثر از جهات مختلف به تاریخ بناکتی شباهت دارد با این تفاوت که در تاریخ گزیده، مؤلف اثر خود را محدودتر کرده و در مورد تاریخ روم و
مسیحیت تاریخ هند و ختای مطالبی ندارد در عوض حمدالله مستوفی در پایان اثرش شرحی در مورد بزرگان محل تولد خود یعنی قزوین آورده است که به نوعی تاریخ محلی به شمار میرود و اطلاعات خوبی در مورد تحولات جمعیتی قزوین در عهد مغول عرضه می کند.
تاریخ نگاری عربی در قلمرو ایلخانی گرچه در تعداد اندک اما به هر حال به کار خود ادامه داد. نمونه بسیار مشهور آن کتاب کمال الدین عبد الرزاق ابن فوطی (۶۴۲) تا ۷۲۳ هـ ق ٫ ۱۲۴۴ تا ۱۳۲۳م یعنی «الحوادث الجامعه و التجارب النافعه فی مائه السابعه است. مورخ تلاش کرده تا با محور قرار دادن شهر بغداد حوادث قرن هفتم را به صورت سالشمار و به تقلید از الکامل ابن اثیر شرح دهد. بخش نخست این اثر از بین رفته است و آنچه برجای مانده رویدادهای سال ۶۲۶ هـ ق به بعد تا سال ۷۰۰ هـ ق است. ویژگی بسیار مهم این اثر بر خلاف سبک تاریخ نگاری های سیاسی، توجه به حوادث و رویدادهای اجتماعی روزمره در شهر بغداد است گاهی مؤلف از ذکر زندگی مردم در کوچه و بازار نیز امتناع نمیکند از این رو به لحاظ تاریخ اجتماعی این اثر واجد ویژگیهای مهمی است.
در زمینه تاریخ محلی نیز مورخان این دوره آثار خوبی برجای گذاشتند. تاریخ نامه هرات نوشته سیفی هروی نمونه برجسته این دسته از آثار است. دسترسی مؤلف به آثاری که امروز تنها نامی از آنان باقی است یک امتیاز مهم این اثر است و دیگر اینکه مؤلف رویدادهای عهد مغول را از روایات شفاهی و از گفتگو با بزرگان و کهنسالان هرات گرد آورده است و رویدادها را به زبانی ساده و بی پیرایه تا سال ۷۲۱ هـ ق پیش برده است. از تواریخ محلی این دوره میتوان به تاریخ محلی کرمان با محوریت سلسله قراختاییان اشاره کرد که سمط العلا للحضرت العلیا نامیده می شود و توسط ناصر الدین منشی کرمانی تدوین شده است گرچه مؤلف از منشیان و دیوانسالاران به شمار می رود اما شاید به دلیل محتوای کار از سبک منشیانه و صاف یا جوینی استفاده نکرده است و در مجموع اثر به سبک ساده ای نوشته شده است. افزون بر این موارد، آثار تاریخ نگاری دیگری نیز در این دوره نگارش شده که در آغازین فصل این کتاب به آنها اشاره شد.
در این روزگار شاید تحت تأثیر تغییرات سریع سیاسی و تأثیر آن بر زندگی
دیوانسالاران سبکی شایع شد که میتوان آن را نوعی درد دل نامه با شکوائیه نامید.
کتاب «نفته المصدور اثر شهاب الدین محمد خرندری زیدری نسوی در آغاز این راه قرار میگیرد. چنانکه اشاره شد حمله مغول بسیاری از بزرگان و دانشمندان را مجبور به مهاجرت کرد. مؤلف از عناصر حکومت پیشین بود و تا روزهای پایانی به جلال الدین خوارزمشاه وفادار مانده بود و مشکلات بسیاری را متحمل گردید. در واقع دلتنگی ها و شکوائیه مؤلف به عنوان یکی از نخبگان سیاسی و فرهیخته در این اثر بیان شده است.
چنانکه اشاره شد خاندان جوینی پس از سالها خدمت رسانی به حکومت مغول و ایلخانان و تلاش برای آباد کردن ایران در عهد ارغون خان مورد غضب ایلخان قرار گرفتند و خدمات آنان به هیچ گرفته شده و حتی محل تهمتهایی واقع شدند. فشار روانی این رویداد بر عطاملک جوینی صاحب جهانگشا به اندازه ای بود که وی را محبور به نوشتن کتابی کرد که به لحاظ شیوه نگارش سبک نسوی را به اوج رساند. این اثر به تسلیه الاخوان مشهور است و جوینی در آن سخنان خود را در مورد رویدادهای اخیر الذکر بیان میکند و تلاش میکند تا پاسخهای مختصر به برخی اتهام ها بدهد و با نوشتن این مطالب حسن نیت و درستی اقدامات خود را برای معاصران خود بیان کند.
موضوع مهم دیگر دوره ایلخانان که بی تردید در تاریخ نگاری این دوره نیز مؤثر بود، رشد و گسترش ترجمه کتابهای تاریخی از زبان عربی به فارسی است. این اقدام پس از سقوط خلافت رشد کرده و تقریباً نهضت ترجمه ای را در این روزگار به وجود آورد. مهمترین این ترجمه ها کتاب تجارب السلف هندو شاه نخجوانی است که در واقع ترجمه گونه ای از کتاب «الفخری ابن طقطقی به شمار می رود. البته گویا نخجوانی نکته هایی نیز بر آن افزوده و به به طور دقیق و امروزی به اصل ترجمه چندان هم وفادار نبوده است. این اثر به اتابک نصرت الدین احمد لر فرمانروایی از ۶۹۵ تا ۷۳۰ هـ ق) تقدیم شده است. کتاب سیرت جلال الدین مینکبرنی از نسوی که به زبان عربی بود، در قرن هفتم هجری توسط شخصی ناشناس به زبان فارسی ترجمه شد.
عمده ترجمه های تاریخی این روزگار به تاریخ های محلی اختصاص دارد. تاریخ
محلی اصفهان مشهور به محاسن اصفهان اثر مفضل بن سعد ما فروخی از تألیفات عهد سلجوقیان بزرگ و قرن پنجم هجری حدود پس از سال ۴۴۰ هـ ق) است. این اثر در سال ۷۲۹ هـ ق با اندک اضافاتی راجع به دوران ایلخانان به قلم حسین بن محمد آوی به فارسی بازگردانی شده است اثر دیگر تاریخ قم اثر حسن بن محمد قمی است که در سال ۳۷۸ هـ ق در حکومت آل بویه و به تشویق صاحب بن عباد وزیر تألیف شده بود و در آغاز قرن هشتم هجری (۸۰۵) یا ۸۰۶ هـ ق) به قلم حسن بن علی بن حسن قمی به فارسی بازگردانی شده است.
اثر قابل توجه دیگر در این زمینه تاریخ نیشابور اثر ابو عبدالله حاکم نیشابوری (۳۲۱) تا ۴۰۵ هـ ق) است. این اثر به قلم محمد بن حسین بن احمد معروف به خلیفه نیشابوری بازگردانی شده و البته احتمالاً مترجم به تلخیصی از منبع ترجمه خود دسترسی داشته است. امروزه متن عربی گم نشان است. زمان بازگردانی این اثر به دقت مشخص نیست اما دست کم می توان گفت که پس از سال ۸۰۸ هـ ق بازگردانی شده است. ۳
این ترجمه ها غالباً به معنای دقیق ترجمه لفظ به لفظ اصل کتاب ها نیست اما از آنجا که در برخی موارد اصل اثر در دست نیست مانند تاریخ قم و از آنجا که مترجم در نوشته خود تلاش کرده کتاب را به روزگار خود به تحریر درآورد میتوان آن را برای دوره ایلخانان اثری متفاوتی به شمار آورد به نوعی میتوان نهضت ترجمه را بلوغ تاریخ نگاری این دوره به شمار آورد چرا که طی آن مورخان اشتیاق زیادی به نگهداری و حفظ آثار پیشینیان و انتقال مطالب آن به اهل روزگار خود بودند و از آنجا که طی آن زبان فارسی در آن مقصد ترجمه قرار گرفته میتوان از تمایلات میهنی و ملی مترجمان در مفهوم کهن و کلاسیک آن سخن گفت.
فن شعر و عروض و به طور کلی ادبیات فارسی در نظم و نثر در عهد ایلخانان در آغاز در حکومتهای نیمه مستقل رشد کرد دربار اتابکان فارس یکی از مهم ترین این مراکز بود. شمس قیس رازی از دانشمندان این عرصه بود که به همراه سلطان محمد خوارزمشاه در برابر مغول عقب نشسته و سرانجام به دربار اتابکان سلغری در فارس راه می یابد و در آنجا کتاب المعجم فی معابیر العجم را در حدود سال ۶۳۰ هـ تألیف میکند محتوای این اثر در مورد فن شعر است و در زمینه عروض و قافیه و نقد شعر به بحث می پردازد مؤلف مانند بسیاری از مؤلفان این دوره در مقدمه اثر اشاره ای مختصر به مغولها و حادثه سقوط خوارزمشاهیان نیز دارد. چنانکه پیشتر اشاره شده در فارس سعدی شیرازی موفق به خلق دو اثر جاودانه بوستان به نظم (۶۵۵ هـ ق) و گلستان به نثر و نظم (۶۵۶ هـ ق) گردید سعدی در گلستان نه تنها موفق شد تا میراث ایرانیان را در قرون گذشته با زبانی نفاذ و خاص روزگار خود بیان کند بلکه به شرح مسافرت های خود نیز می پردازد و در لابلای حکایات و نکته های پند آموز و اخلاقی به نوعی تاریخ اجتماعی و احوال عامه عهد ایلخانان را بیان میدارد.
مرکز دیگر شاعران و ادیبان این روزگار در قلمرو سلجوقیان روم و آسیای صغیر بود. به ویژه حمایتهای معین الدین پروانه امید بسیاری از گروه های اهل ذوق و هنر بود. فخرالدین الدین عراقی از جمله شاعرانی است که با تجربه زندگی در مناطق مختلفی چون بلاد هندوستان مکه و مدینه سرانجام به روم رفت. وی در آنجا مورد حمایت معین الدین پروانه قرار گرفت و برای وی خانقاهی در شهر توقات در ترکیه امروزی بنا گردید. دیوان فخرالدین دیوان شعری مشتمل بر غزلیات عاشقانه و عارفانه است. افزون بر آن کتابی در عرفان نیز دارد که به لمعات مشهور شده است. در مرکز حمایتی معین الدین پروانه شاعر پرآوازه و عارف شهیر مولانا جلال الدین بلخی (۶۰۴) تا
۶۷۲ هـ ق ) نیز حضور داشت که پیشتر به اهمیت کتاب مثنوی معنوی وی در زمینه تصوف و عرفان اسلامی و ایرانی به آن اشاره شد. سرانجام در این حلقه حمایتی باید به شاعری چون سیف الدین ابوالمحامد محمد فرغانی اشاره کرد. همچنانکه از نام
فرغانی نیز بر می آید و از اهالی ماوراء النهر بوده است در ادبیات فرغانی که در غربت سروده شده است میتوان جنبه های ستیز با مغولها و برخی اشاره های وطن پرستی در این دوره را ملاحظه کرد چنانکه در میان دیوان وی از مجموعه قصیده، غزل، قطعه و رباعی هایش قصیده ای دارد که در ستیز با صحراگردان مغول و ظلم ستم آنان در این سرزمین است. هر چند وی غازان خان را از این جهت که مسلمان شده و سیاست ایرانی اسلامی را پیش گرفته بود در قصیده ای مدح کرده است. مذهب سیف فرغانی اهل تسنن و فقه حنفی بود اما در زمینه مدح و مرثیه اهل بیت (ع) نیز شعر گفته است. وی سرانجام در یکی از خانقاه های آق سرا در روم در سال ۷۴۹ هـ ق وفات یافت.
در حلقه خاندان جوینی شاعران و ادیبانی چون پوربها جامی وفات پس از ۶۹۹ هـ ق) قرار داشتند وی از مداحان شمس الدین جوینی بود و در کنار شاعرانی چون همام تبریزی ۵۹۸) تا ۷۱۴ هـ ق) صاحب منظومه صحبت نامه و دیوان غزلیات قرار داشت و با آنان به مشاعره میپرداخت از آثار برجای مانده از جامی قصیده مغولیه وی بسیار مشهور است. وی در این قصیده اصطلاحات مغولی مربوط به سازمان دیوانی عهد مغول و به ویژه مالیاتهای گوناگون به نظم کشیده و به شمس الدین جوینی تقدیم کرده است. گرچه در این قصیده اطلاعات زیادی در مورد این اصطلاحات به دست نمی آید اما نوع کاربرد آنان و اینکه در دوره وی رواج داشته و چه نظری در مورد آن وجود داشته به اهمیت این قصیده افزوده است. مضمون این اشعار نوعی اعتراض به نحوه مالیات گیری و نظام اقتصادی مغولها به شمار میرود. یکی از ابیات مشهور آن چنین است:
چنان شدست ممالک به عهد تو که از گرگ به حکم میش ستاند سگ شبان قوبچور
از ویژگیهای شعر در دوره ایلخانان کشیده شدن محتوا و مضمون به تاریخ نگاری است. مشهورترین نمونه این سبک کتاب ظفرنامه حمدالله مستوفی قزوینی است. این اثر و سبک آن متأثر از شاهنامه فردوسی است. با این تفاوت که موضوعات مورد بحث
از واقعیت و صحت تاریخی دقیقی برخوردار است به ویژه ترتیب عنصر زمان و مکان در آن به خوبی رعایت شده است. این دقت تحت تأثیر دو اثر دیگر مؤلف در جغرافیا نزهه القلوب) و تاریخ تاریخ گزیده است. ظفرنامه نوعی تاریخ عمومی است که در آن رویدادهای سیاسی و مشهور تاریخ اسلام را به نظم بیان کرده است. وی اثر خود را به سه بخش کلی تقسیم میکند. بخش نخست که اسلامیه نام دارد به شرح زندگانی پیامبر اعظم (ص) و خلافت اسلامی تا بر افتادن عباسیان و خلفای فاطمی می پردازد. در بخش احکامیه منظور حکام نیمه مستقل سلسله های محلی است به سلسله های محلی مانند صفاریان و سامانیان و غیره میپردازد بخش سوم را «سلطانیه» نام گذاشته است که در این بخش به ایلخانان و زمامداری هر یک پرداخته است.
همچنین تحت تأثیر این جریان و این اثر با فاصله ای چند ساله و در حدود سال های ۷۵۸ هـ ق تا ۷۶۳ هـ ق کتابی با عنوان غازان نامه تألیف شد. این اثر تحت تأثیر سبک شاهنامه و ظفرنامه حمدالله مستوفی بود مؤلف خواجه نورالدین بن شمس الدین از دری است. این اثر در مورد دوره زمامداری غازان خان نوشته است و به شیخ اویس جلایری و به عنوان حامی آثار علمی و ادبی دوره پس از سقوط حکومت ایلخانی تقدیم شده است در تنها نسخه یافت شده این اثر نه هزار بیت دیده می شود مشتمل به رشته حوادث دوره غازان با مختصر اشاره ای هم به مرگ اولجایتو است. این اثر واجد اطلاعات نسبتاً دقیق تاریخی است و برخی اطلاعات آن در منابع دیگر دیده نمی شد. از اطلاعات قابل توجه این اثر میتوان به ملاقات غازان خان با شیخ زاهد گیلانی و نیز برخورد ایلخان مذکور با یکی از پیران و مشایخ کردستان اشاره کرد.
رواج این آثار به خودی خود علاقه مغولها و ایلخان را به این انواع از سبک بیان شعری و ثبت افتخاراتشان میدهد ایلخانان با حمایت از این نوع آثار اهداف سیاسی را پیگیری می کردند تا به وسیله آن حضورشان را در تاریخ حماسی ایران ثبت کنند. به هر شکل در مقابل نیز ادیبان و مورخان نیز با این اقدامات در صدد بودند تا علاقه ایلخانان را به فرهنگ و سنتهای ایرانی برانگیزند که در نتیجه آن نظم و نظام
حکومت منطبق با وضعیت ایران به جای سنتهای مغولی و پیشینه صحراگردی مغول ها قرار گیرد.
۲-۸ علوم و فنون
حمله مغول و خرابی شهرها و مراکز علمی و فرهنگی علوم و فنون سرزمین های اسلامی را دچار رکود کرد بسیاری از دانشمندان چنانکه اشاره رفت یا کشته شدند و یا به شهرهای دیگر گریختند این وضعیت در حمله نخست مغول به ماوراء النهر و خراسان به شکل ویژه ای علم و فن را تحت تأثیر قرار داد. با گذشت زمان و تغییر دیدگاه های حاکمان مغول به ویژه در دوره اوکتای قاآن و منکو قاآن – تلاشهایی برای احیای شهرها و مراکز علمی انجام گرفت با این حال به نظر می رسد که تا آمدن هلاکوخان و تا فتح بغداد تنها مناطقی چون فارس و کرمان که حضور مغول ها در آنجا چندان چشمگیر نبود میتوانستند علوم و فنون روزگار اسلامی را حفظ کنند.
با آمدن هلاکوخان و فتح بغداد گویی روزگار تازه ای در پیش بود. نگاه هلاکوخان به سرزمین ایران به نگاه پادشاه سرزمین ایران بیشتر شباهت داشت تا به رفتار امرای مغول که در پی سلطان محمد و یا جلال الدین خوارزمشاه بودند.
هلاکوخان خان در آغاز حکومت خود با حمایت از خواجه نصیرالدین توسی ۵۹۷) تا ۶۷۲ هـ ق) علاقه خود را به علم و علما نشان داد خواجه نصیرالدین توسی به تشویق و حمایت هلاکوخان که به رصد ستارگان و نجوم علاقمند بود، رصدخانه و زیجی در مراغه بر پا کرد و به تربیت شاگردان و ترویج ستاره شناسی پرداخت. یکی از مورخان در توصیف این رصدخانه عبارتی جالب توجه دارد او ابزاری برای رصد ستارگان و گره های برنجی عظیمی برپا ساخت که از آنجا بطلمیوس در اسکندریه نصب کرده بود شگفت انگیزتر بودند و به مشاهده و توصیف مسیرهای ستارگان پرداخت. خواجه نصیر الدین توسی در کتاب زیج ایلخانی به گزارشی از اقدامات و پیشرفت های رصدخانه پرداخته است. این رصد خانه تا دوره اباقاخان تکمیل نشد. این رصد خانه و مرکز علمی تنها به علم نجوم اختصاص نداشت. گویا بهانه ای برای توسعه علوم مختلف بود چرا که خواجه نصیر در علوم مختلف دستی در کار داشت. ابن
العبری در مورد وی میگوید …. او حکیمی عظیم الشان بود و در همه فنون حکمت چیره دست در رصدخانه مراغه جمعی از فضلا و مهندسان نزد او بودند. همه اوقاف در جمیع بلادی که تحت فرمان مغول بود در دست او بود و در منطقیات و طبیعیات و الهیات و درباره اقلیدس و مجسطی تألیفات بسیار است…… ظاهراً در میان این مهندسان گروهی از مهندسان منجنیق ساز و سلاح ساز بودند و در کنار خواجه مشغول به تحقیق بودند.
وی در زمینه ادبیات و علم لغت به تألیف اثری با عنوان معیار الاشعار پرداخت در هیأت کتابی به عنوان تذکره نصیریه را نوشت؛ در تجرید الکلام به اثبات عقاید شیعه امامیه اثنی عشری با ادله عقلیه و کلامیه پرداخت در منطق کتابی با عنوان اساس الاقتباس نوشت وی با نوشتن کتابی با عنوان تنسوخ نامه ایلخانی گام مهمی در صنعت و دانش جواهر شناسی و کانی شناسی برداشت این فهرست تنها بخشی از کتاب های متعدد خواجه به شمار میرود که انسان را به شگفتی وا می دارد.
رساله ای که خواجه نصیرالدین در زمینه امور مالی و مالیاتی نوشته است به سفارش ایلخان بوده که در آن خواجه نصیرالدین به گزارشی از نظام مالیاتی دوره اسلامی و حتی ایران باستان اشاره میکند و پیشنهادهایی در زمینه بهبود امور مالیاتی و توسعه اقتصادی به ایلخان ارائه میکند. این اثر راهکارهایی مؤثر در علوم مالی و مالیاتی به شمار می رود امتیاز خواجه نصیرالدین و اقداماتش برای روشن نگه داشتن چراغ علم و حمایت از علما این بود که وی موفق شد تا حمایت ایلخانان را پس از خود به فرزندش انتقال دهند.
خواجه اصیل الدین فرزند خواجه پس از وفات وی مسئولیت پدرش را در مورد اختیار اوقاف و نیز مدیریت رصدخانه مراغه را به دست آورد. وی در عهد اولجایتو همچنان به اداره این امر مشغول بود. روابط وی در سال ۷۰۸ هـ ق با وزیر مشهور اولجایتو سعدالدین ساوجی بر هم خورده بود و تلاش زیادی از سوی وزیر صورت
گرفت تا تولیت اوقاف و تصدی مراغه از دست خواجه اصیل الدین بیرون آید.
گفته میشود که طب اسلامی با بر افتادن خلافت عباسی دچار افول گردید. این نظر شاید بر این پایه مطرح شده که با سقوط بغداد به عنوان مرکز جهان اسلام و مرکز دانش پزشکی مسلمانان این رشته از علوم تجربی دچار انحطاط شده است. مشهورترین بیمارستان و در واقع کهن ترین آن در عهد عضدالدوله دیلمی ساخته شده بود و به بیمارستان عضدی مشهور بود این بیمارستان در سالهای پیش از سقوط بغداد دارای رونق فراوان و محل فعالیت پزشکان و جراحان بسیاری بوده است. این فوطی در مورد این بیمارستان با اشاره به امکانات مختلف و تجهیزات آن از بخش روانی و حجره دیوانگان این بیمارستان نیز سخن میگوید با این حال همین اثر نشان میدهد که در روزگار حمله هلاکوخان و سالهای پس از سقوط بغداد دست کم تا سال ۶۸۲ هـ ق از رونق برخوردار بوده است. همچنین گرچه ابن بطوطه در دوران سقوط حکومت ایلخانی در بازدید از بغداد از بی رونقی و بی توجهی به این مرکز سخن می گوید. اما این بی رونقی میتواند در نتیجه زوال حکومت ایلخانی باشد.
بی تردید حکومت عطاملک جوینی بر بغداد و نیز سرپرستی خاندان توسی بر اوقاف قلمرو ایلخانی که این بیمارستان نیز مشمول آن میشد بر تداوم رونق فعالیت های پزشکی کمک کرده است. همچنین با در نظر داشتن اینکه ایلخانان دانشمندان و به ویژه پزشکانی از سرزمین چین و دیگر مناطق شرقی تحت سلطه با خود به ایران آوردند بر اثر این رویارویی و برخوردهای علمی علم پزشکی احتمالاً به نتایج و فنون جدیدی دست یافته است. ایلخانان به دلیل مهارت چینی ها و دیگر اقوام شرقی در پزشکی و شاید به دلیل عدم اعتماد به عناصر بومی ایرانی – دست کم در
آغاز بیشتر به پزشکان چینی تمایل داشتند و گروهی را با خود به ایران آوردند. اما به تدریج ایلخانان به عناصر بومی اعتماد کردند و در نتیجه این اعتماد بسیاری از پزشکان در خدمت مغولها درآمدند و از این رو و نیز به دلیل ماهیت انجام این فن که ضرورت ملاقات با ایلخان و بزرگان را به همراه داشته برخی از آنان به مقامات بلند پایه ای رسیدند. سعد الدوله ابهری وزیر ارغون خان نیز در آغاز به عنوان پزشک به خدمت ایلخان درآمد وی از پزشکان مکتب بغداد بود و پس از مدتی موفق شد تا وزارت را در دست گیرد وی در عهد وزارت خود برخی از هم صنفان خود در پزشکی را در کارهای سیاسی و اداری به کار گرفت از جمله نجیب الدین کحال که نام وی در انجام مأموریتی حساس در خراسان ذکر میشود خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی نیز پیش از آنکه به عنوان دیوانسالار در خدمت مغولها در آید طبیب بود. چنانکه اشاره شده غازان خان شخصاً به فنون و دانشهای مختلف علاقمند بود و تلاش می کرد بخشی از وقت خود را صرف آموختن آنها کند به روایت رشیدالدین در زمینه پزشکی نیز ایلخان کنجکاوی و علاقه فراوانی به خرج میداد و گویا گروهی از پزشکان ترک و تاژیک را برای یافتن گیاهان دارویی مأمور کرده بود این گروه به «حشایشیان» ملقب بودند. در واقع داروسازان روزگار ایلخانان به شمار میرفتند در روزگار غازان افزون بر پزشکان چینی از هند و کشمیر نیز گروه هایی از پزشکان در اردوی غازان به فعالیت مشغول بودند به طوری که به گفته رشیدالدین غازان خان توانسته بود فنون آنان را بیاموزد «آنچه شیوه تاژیک و ختای و مغول و هند و کشمیر است بر کلیات هر یک واقف شده و طریقه هر طایفه ای داند با این حال حرفه پزشکی در اردوی ایلخانان پیشینه ای دشوار و خطرناکی بود و ممکن بود بر اثر درگذشت ایلخان جان پزشک معالج نیز به خطر افتد. سرنوشت خواجه رشیدالدین و اتهامی که به وی در مورد مسموم کردن اولجایتو به وی زده شد بی ارتباط با حرفه پیشین وی نبود.
حمله مغول گسستی در زمینه تداوم فنون کشاورزی و باغداری به شمار می رود.
در این زمان نه تنها تقلیل نیروی انسانی ویرانی شبکه های آبیاری از بین رفتن مزارع و باغ ها طی جنگهای نخستین و متعاقب آن بحرانهای داخلی به کشاورزی لطمه وارد ساخت بلکه به دلیل کشتار و مرگ یکبارگی بسیاری از روستائیان و کشاورزان سنت های کشاورزی و فنون مرتبط با آن در معرض فراموشی قرار گرفت. سنتهایی که معمولاً سینه به سینه در میان کشاورزان و باغداران رایج بود و به نسل های بعد منتقل می شد. در این شرایط گسست و پراکنده شدن افرادی که دانش و فن کشاورزی را از روزگار باستان نگه داشته بودند مورخ و سیاستمداری چون خواجه رشیدالدین فضل الله به تدوین و مکتوب کردن اطلاعات کشاورزی سنتی و باغداری و احتمالاً روشهای مناسب تر پرداخت رشیدالدین در کتاب آثار و احیاء گذشته از اطلاعات مردمان بومی به گردآوردن اطلاعات ملل و اقوامی که تحت سلطه مغولها نیز درآمده بودند، اهتمام ورزید. در این اثر روشهای مختلف پرورش گیاهان درختان بومی و حتی غیربومی نیز تشریح شده است واژه های چینی هندی ترکی و مغولی که در این اثر ذکر شده نشانه ای از بهره گیری از اطلاعات کشاورزی ملل مختلف در این دوره است.
۳-۸ هنر معماری و شهرسازی
در دوره ایلخانان هنرهای مختلف و متنوع عرصه ظهور و حتی پیشرفت پیدا کردند. شاید برجسته ترین آنها رشد و توسعه هنر نقاشی است نقاشی ایرانی در عهد ساسانی با ظهور مانی به اوج خود رسید و از طریق دین مانوی به آسیای میانه رفت. در این هنگام که چنگیزخان بر این ملل تسلط یافته بود این هنر به ویژه از طریق ایغورها و اهل ختا به عنوان سبک ختایی یا چینی به سرزمین ایران بازگشت مشخصاً از نخستین نسخه ها و کتاب هایی که در آن از نقاشی و سبک چینی در آن استفاده شده می توان به نسخه کتاب
منافع الحیوان مربوط به اواخر قرن هفتم هجری اشاره کرد که در کتابخانه مورگان نیویورک نگهداری میشود این هنر به ویژه در کتابهای تاریخ و ادبیات حماسی به
شکل گسترده ای به کار گرفته شد. در این میان دانش تاریخ نیز از این هنر بهره مند شد.
نسخه های متعدد جامع التواریخ مشتمل بر نقاشی ها و تصاویر گویایی است که صحنه های نبرد را به تصویر میکشد در نسخه خطی جامع التواریخ کتابخانه ملی پاریس یکصد و یازده نقاشی مینیاتور وجود دارد که صحنه های مختلف فتح گرگانج، فتح بغداد و سایر شهرهای خراسان و ماورا النهر و نیز بسیاری از رویدادهای دوره مغول مجالس بزم ایلخان و خوانین آنان را به تصویر کشیده شده است که مورخ امروزی را در فهم و درک این رویدادها یاری میکند نقاش این آثار یکی از مسلمانان به نام استاد محمد بغدادی است. همچنین برجای ماندن تصاویری از چنگیزخان اوکتای قوبیلای و منگو قاآن و دیگر ایلخانان در نتیجه رشد این هنر در ایران است.
هنرهای دیگری مانند نساجی در این عهد به دلیل توجه ایلخانان توسعه چشمگیری یافت. گرچه بسیاری از این هنرمندان در آغاز سلطه مغول به قراقروم و سپس به پکن منتقل شدند اما با برپایی حکومت ایلخانی و علاقه ایلخانان به این صنایع آنها را به ایجاد کارخانه ها و حمایت از هنرورزان رهنمون ساخت. پارچه های زربفت و طرح های مختلف مورد استقبال ایلخانان امرای بزرگ و دیوانسالاران بود. در این دوره رایج ترین طرح منسوجات نوارهایی از کتیبه های عربی گلها، نقوش هندسی
و گاهی تصویر حیوانات و پرندگان است و البته نام ایلخانان نیز بر آن نوشته می شد. چنانکه از پارچه بدست آمده ای در موزه های وین نام ابوسعید بر آن نقش بسته است.
به نظر میرسد که توسعه این صنعت و نیز جواهر سازی در نتیجه تمایل ویژه خاتونان مغول بوده است. ابن بطوطه در اواخر عهد ایلخانی در بازار تبریز از زنان ترک یا خاتونهای مغول یاد میکند که آزادانه در بازار به خرید و سفارش جواهرات مشغول بودند. وی چنین بیان میکند که این زنان در خرید جواهر بر هم سبقت می جستند و زیاد میخریدند. بی دلیل نیست که خواجه نصیرالدین توسی در مورد شناخت انواع سنگهای گران قیمت اثری چون تنسوخ نامه را تألیف می کند.
صنعت پارچه بافی یزد نیز در این دوره از صنایع قابل توجه بود. بافت پارچه های
ابریشمی در این دوره عمدتاً در گیلان خراسان یزد و کرمان اهمیت داشت. ابریشم به عنوان یک کالای پر اهمیت در تاریخ آسیا نقش مهمی ایفا کرده است. در مناطق و شهرهای یاد شده مالیاتها عمدتاً به صورت پارچه های ابریشمی تحویل داده میشد. چنانکه در مورد لشکر کشی اولجایتو به گیلان ذکر گردید قرار شد تا حاکمان محلی گیلان سالیانه مقدار گزافی پارچه ابریشمی به اردوی ایلخان بفرستند. با این حال به نظر می رسد که در دوره ایلخانی به حد کافی ابریشم بافی رشد گسترده ای نیافته است چرا که قسمت عمده ای از ابریشم خام ایران در این دوره به همان صورت خام به ایتالیا صادر می شده است.
با این حال وضعیت قالی سجاده و گلیم در دوره ایلخانی به عنوان یکی از صنایع دستی بسیار مطلوب بوده است. استقبال اروپاییان و ممالک اسلامی در شمال آفریقا از این تولیدات محل کسب و درآمد بازرگانان و نیزی و ژنی در موصل و تجار مسلمان در خلیج فارس بوده است. مراکز صنعت قالی بافی عمدتاً در کردستان و لرستان بود که در میان بغداد و تبریز یعنی دو پایتخت تابستانی و زمستانی ایلخانان قرار داشت و محل عرضه پیدا میکرد همچنین در موصل قالیهایی می بافتند که شهرت جهانی بسیار داشت.
سفالگری در عهد ایلخانان با تغییر در محوریت و مرکز اصلی سفال پیش از مغول یعنی شهر ری ادامه یافت کاشان در این دوره جای ری را گرفت و به مرکز تولید سفال تبدیل گردید این شهر کاشیهای مراکز مذهبی را فراهم می کرد و دست کم تا سده هشتم هجری کیفیت و مرغوبیت خود را حفظ کرد. در کاشیهای به دست آمده، تزئینات با آیات قرآنی و یا احادیث شیعی طرح های اسلیمی یا نقوش و طرح های گیاهی و عناصر طبیعت به ویژه در عهد غازان به بعد رایج گردید که به رنگ آبی تیره با پس زمینه زرین فام تولید میشد و در بناهای مختلف از جمله بناهای مذهبی به کار می رفت.
هنر سفالگری در این عهد از هنر دوره سلجوقی پیروی می کرد اما جزئیات و
ظرافت های دوره پیشین را نداشت همچنین تولید سفالهای مینایی متوقف شد و بجای آن فنون دیگری در آن جایگزین شد برای نمونه میتوان به کاسه هایی با ویژگی هایی چون نقاشی زیر لعابی با رنگ آبی سبز و ارغوانی در یک زمینه سفید اشاره کرد. به طور کلی ویژگیهای سفال این دوره را چنین میتوان ارزیابی کرد بدنه رسی خشن سنگینی خاک طرح منقوش بسیار متراکم زیر لعابی که زمینه آن تقریباً در زیر تراکمی از گیاهان گم شده است رنگبندی مرکب از خاکستری قهوه ای و سفید همراه با آبی تیره و فیروزه ای است.
خوی صحراگردی مغول ها بر هنر معماری ایران اوایل عهد مغول تأثیر به سزایی داشت مغولها از آنجایی که به عنوان اقوام صحراگرد و دامدار به زندگی کوچروی عادت داشتند و محل ثابت و محل استقرار دائمی نداشتند در هر یک از محل های استقرار بر گرد آنان به ویژه در اطراف اردوی خان بازار و شهری موقت ایجاد میشد و به هنگام کوچ و عزیمت همه چیز رها میشد به این ترتیب به ویژه در دوره نخست حمله مغول نمیتوان انتظار ساخت ابنیه و معماری قابل توجهی داشت.
با این حال در مناطقی که تحت نفوذ مستقیم مغولها نبود و سلسله های محلی حاکم بودند وضعیت متفاوت بود برای نمونه اتابک ابوبکر بن سعد چنانکه پیشتر هم اشاره شد در زمینه معماری گامهای اساسی بر داشت به ویژه در ساخت مسجد و بازار شیراز اقدامات وی قابل توجه است وی نمونه برجسته معماری اسلامی را در شهر شیراز طرح و به انجام رسانید.
به نظر می رسد شهرهایی مانند بغداد به دلیل نفوذ و سلطه دیوانسالاران ایرانی و خاندان جوینی از توسعه شهرسازی اسلامی برخوردار بوده است. همچنین به نظر می رسد حضور خواجه نصیر الدین توسی در مراغه در توسعه ابنیه این شهر مؤثر بوده است. این موضوع در آثاری چون مقبره منسوب به دختر هلاکوخان و بقایای رصدخانه مراغه دیده میشود.
در این دوره به ضرر مسلمانان بناهای اقلیتهای دینی رشد و گسترش پیدا کرد. گزارش رشیدالدین از مسلمان شدن غازان و فرمان وی به ویران ساختن ابنیه مذهبی غیر مسلمانان دست کم نشان میدهد که بناهای متعددی در شهرهای مختلف ایران از
سوی پیروان ادیان مختلف اعم از کلیسا کنیسه (یهودیان) کنشت (بوداییان) ساخته شده بود. در کنار توسعه کنشتها تا عهد غازان خان میتوان از توسعه و پیشرفت پیکره نگاری به جهت اعتقادات بوداییان و ساختن بتهایی از نمادهای آنان نیز سخن گفت.
مسلمان شدن ایلخانان به ویژه از عهد غازان دگرگونی و سرعت قابل توجهی به معماری و ساخت ابنیه داد بخشی از این تحول ناشی از مسئولیت ایلخان به عنوان حاکم مسلمان در ایجاد ابنیه مذهبی تجلی یافت ساخت مسجد، مدارس مذهبی خانقاه ها از اقداماتی بود که از دوره غازان خان به بعد از وظایف معنوی ایلخانان تعریف شد. پدیده معماری و اجتماعی شنب غازانی نیز مجموعه ای از عناصر مذهبی اسلام اوج فعالیت های غازان است.
مجموعه وقفیه ربع رشیدی در محله ای جدید به همت رشیدالدین فضل الله نیز به توسعه معماری کمک بسیار کرد چنانکه اشاره شده ربع رشیدی یک شهرک دانشگاهی بود که از بخت بد واقف با سقوط دوره وزارت وی و مورد اتهام قرار گرفتن خاندان او رو به ویرانی نهاد امروزه بقایای این اثر در حومه تبریز باقی مانده است. در این مجموعه تلاش شده بود تا معماری اسلامی عهد سلجوقی و هنر عهد ایلخانی آرمان شهر رشیدالدین و دیوانسالاران ایرانی را متجلی کند. مجموعه ای از مدرسه، مسجد، خانقاه خوابگاه طلبه ها و مدرسان کتابخانه در ربع رشیدی وجود داشت که امروزه تنها نام آنها در وقف نامه رشیدالدین برجای مانده است و صرفاً دست مایه پژوهشگران تاریخ عهد مغول است.
اوج معماری ایلخانی در عهد اولجایتو و در ساخت گنبد سلطانیه نمودار گردید. این اثر یکی از بلندترین بناهای خشتی جهان به شمار میرود که تا حد زیادی از آسیب های طبیعی و غیر طبیعی برکنار مانده است. گنبد سلطانیه بنایی هشت ضلعی است که طی سالهای ۷۰۴ تا ۷۱۳ هـ ق به انجام رسیده است. معماران در داخل و بیرون این اثر از کاشیهای کبود شفافی استفاده کرده اند که از نقطه ای دور نیز قابل تشخیص است. این الگو در عهد تیموری و سپس دوره صفویه به کمال رسید. نوشته ها و کنده کاری ها به خط کوفی هستند و بر اساس تمایلات اولجایتو به تشیع مشتمل بر آیات قرآنی و اسامی ائمه معصومین (ع) است به طور کلی تا پایان عهد ایلخانی روند ساخت و بازسازی و تعمیر اماکن مذهبی و ابواب خیر و موقوفه ادامه پیدا کرد.
در زمینه شهرسازی نیز همانند مقوله معماری حمله مغولها تقریباً تأثیری مشابه داشت. پس از تصرف شهرهای خراسان و ماوراء النهر سیاست مغول ها به شکل آگاهانه ای به سمت ویران نگه داشتن برخی شهرها و مراکز سیاسی خوارزمشاهیان پیش رفت. چنانکه اشاره شد هرات تا سالها ویران و متروک بود و تا عهد اوکتای قاآن که تصمیم گرفت که این شهر را آباد کند به تدریج در جهت بازسازی پیش رفت. اوکتای قاآن در زمینه بازسازی شهرهای دیگری مانند نیشابور ترمذ و گنجه هم فرمانهایی داده بود با این همه شهرهایی مثل بلخ حتی تا پایان دوره ایلخانی به صورت مخروبه باقی ماند. ابن بطوطه در بازدید از این شهر گزارشی از ویرانی آن به دست میدهد. وی می گوید که بلخ بکلی ویران شده بود لیکن منظره شهر چنان می نمود که گویی هنوز آبادان است چه شهر بسیار وسیع و پر جمعیت و بناهای آن مستحکم بوده.
به هر روی همان طور که اشاره شد مغولها حتی تا سالهای بعد از ورود به ایران روش صحراگردی خود را رها نکردند شهرهای موقت و به اصطلاح چادری که در تابستانگاه ییلاق) ساخته میشد و در زمستان گاه (قشلاق) ویران شده بود به ویژه در آذربایجان رونق داشت و عمدتاً طرح خود را از اردوی چنگیزخان گرفته بودند و فاقد اصول و موازین اسلامی و ایرانی بودند.
به طور کلی در سیاست ایلخانان نسبت به شهرسازی میتوان چهار دوره را
مشخص نمود.
دوره اول دوره حکومت امرای مغول تا تأسیس حکومت ایلخانی؛ در این دوره فعالیت عمرانی روند کندی داشت و صرفاً محدود به بازسازی شهرهای ویران شده بود.
دوره دوم از تأسیس حکومت ایلخانی تا جلوس ارغون؛ در این دوره فعالیت عمرانی منسجم گردید اما حوزه این فعالیتها محدود به زیباسازی و عمران مراکز قدرت ایلخانی مثل تبریز و مراغه بود.
دوره سوم از جلوس ارغون تا روی کار آمدن غازان؛ این دوره سرآغاز بنیانگذاری شهرهای جدید و انجام فعالیتهای گسترده عمرانی در شهرهای ایران بود. لیکن فعالیت های عمرانی پیوستگی و تداوم نداشت و عموماً با ناکامی مواجه بود.
دوره چهارم از جلوس غازان تا پایان سلسله ایلخانی این دوره فعالیت های عمرانی از برنامه منسجم و مدونی برخوردار گشت و برنامه های عمرانی در بسیاری از شهرهای ایران پیگیری و اجرا گردید و تعدادی شهر جدید ساخته شد.
در عهد اولجایتو شهرسازی و خدمات عمرانی حکومت ایلخانی به اوج خود رسید. مهمترین اقدام وی ساخت شهر سلطانیه است که امروزه در جنوب شرقی زنجان در میانه راه ابهر و زنجان قرار گرفته است. این منطقه به دلیل جاذبه های طبیعی یعنی وجود پهن دشت گسترده برای صحراگردان مغول و بهره مندی از مراتع و چراگاهای وسیع، پیش از اولجایتو و ساخت شهر سلطانیه به دست او مورد توجه مغول ها بود.
سلطانیه محل اردویهای تابستانی و ییلاقی مغولها بود و در ابتدا به «قنقور اولانک» یا الانگ و نیز قنغور اولانک مشهور بوده است.
نخستین تلاشها برای ایجاد شهر در این دوره در عهد ارغون انجام گرفته که با ناکامی روبرو شده است. تلاشهای اصلی برای ساختن شهر سلطانیه از سال ۷۰۴ هـ توسط الجایتو آغاز شد. بنظر میرسد قبل از شروع عملیات اجرایی برای ساخت شهر مطالعات گسترده ای انجام شده و طرح و نقشه شهر تهیه گردیده است. بنا به گفته حافظ ابرو، الجایتو پس از انجام مطالعات و مشورت محل قنقور الانگ را برای ساخت شهر سلطانیه در نظر گرفت و بعد از آن فرمان فرمود تا طرح شهر برکشیدند». وصاف نیز به محاسبات و تدابیر لازم قبل از ساخت شهر اشاره دارد و نحوه تأمین هزینه ها و نیروی انسانی را چنین ذکر میکند و وجوه عمارت و مؤنات و اجناس آلات بر متوجهات ممالک حوالت رفت على التفصیل و…. بنایان حاذق و مهندسان چابک….. بعمل اشتغال نمودند و از اصقاع ممالک اصناف صناع و انواع محترفه با اهل و سکن برای توطن و تمدن در آنجا… روان گشتند.
بر اساس اطلاعات موجود نقشه شهر سلطانیه طبق الگوی فضایی اکثر شهرهای ایران شامل دو بخش اصلی بود .۱ قلعه یا ارگ که هسته مرکزی شهر را تشکیل می داد.
۲ شهرستان با حصار بیرونی
شیوه ساخت سلطانیه نیز همانند دیگر شهرهای ساخته شده در این دوره بود.
قلعه یا بخش مرکزی شهر را اولجایتو با هزینه و نظارت خود ساخت سایر امراء بزرگان و اعیان دولت نیز دستور یافتند که مسئولیت ساخت و تأمین هزینه های بخشی از قسمت شهرستان را بعهده بگیرند. هر کدام از این بزرگان به فراخور موقع و مقام خود عمارات خصوصی نظیر باغ و کوشک و ابنیه عمومی نظیر حمام بازار، خانقاه و حتى محلاتی در سلطانیه ساختند.
مهم ترین مشکل این شهر بافت جمعیتی و اجتماعی آن بود. همانند شهرکهای امروزین اختلافات فرهنگی در این شهرسازی مشکل بزرگی بود. مستوفی در سال ۷۴۰ هـ ق یعنی چیزی حدود سه دهه پس از تأسیس این شهر می گوید که « مردم آنجا از هر ولایت آمده اند و آنجا ساکن شده اند از همه ملل و مذاهب هستند و زبانان هنوز یک رویه نشده اما به فارسی ممزوج مایلترست».
اولجایتو در دوره حیات خود موفق به تمام کردن طرح شهر نشد و ابوسعید نیز گرچه به اقداماتی دست زد اما اقدامات بسیار ضعیفی بود برای نمونه تلاش معماران در دوره ابوسعید برای بنای مسجدی در این شهر در حین عملیات ساخت با ناکامی طرح مواجه شد و طاق آن فرو ریخت و این رویداد را به فال نیک نگرفتند و کار نیمه تمام رها گردید. سرانجام باید گفت بنای اولجایتو هیچگاه به اهمیت و مرکزیت شهرهایی مانند تبریز و بغداد نرسید و دلایل آن را باید به عواملی چون قرار نگرفتن این شهر در مسیر اصلی راه های مهم کاروانی و تجاری کمبود آب برای امور کشاورزی و
ادامه نیافتن برنامه ریزی برای وسعت این شهر و عدم تمایل ایلخانان پس از اولجایتو برای توسعه این شهر جستجو کرد ساخت شهرهایی چون سلطان آباد در نزدیکی بیستون در استان کرمانشاه و یا سلطان آباد دیگری در نزدیکی رود جیحون از
فعالیتهای عمرانی عهد اولجایتو به شمار میرود. هر چند مبنای خوبی برای توسعه این مناطق نشد و این شهرها در گمنامی باقی ماندند.
خلاصه فصل
از ویژگی های تاریخ نگاری دوره ایلخانان کثرت و پیشرفت تاریخ نگاری است.
عوامل پیشرفت عبارت است از
ا علاقمندی مغولها و ایلخانان به تاریخ و ثبت گزارشهای تاریخی مربوط به مغولها
۲ بروز حوادث و رویدادهای مهم
ایجاد زمینه ارتباط با سایر اقوام و ملل
.۴ وجود خاندانهای جوینی و رشیدی