اصول روابط بین الملل (ال
در نظم و نسق نوینی که ایجاد شده، فوف- قدرت چهار بعدی آمریکا در کنار جامعه اروپا، ابرقدرتهای یک بعدی اقتصادی زاپن و نظامی روسیه و همراه با قدرتهای بزرگ )چهار، سه، دو و یک بعدی ر قدرتهای متوسط )چهار، سه، دو و بک بعدی) ر قدرتهای کوچک (چهار، سه، در و یک بعدی و ریزقدرتهای )چهار، سه، دو و یک بعدی) هم محذوریتهای محیطی دارند و هم مقدورات ملی. فقط دولتهای فروپاشیده است که محکوم محذورات هستند و ساختاری برای تولید و بازی ملی ندارند.
خلاصه کلام اینکه، با این چنین تحول در نظم و نسق بینالمللی، هم ساختار قدرت و هم پویش قدرت نسبت به قبل متحول شدهاست. به تبع این تحولات، قانونمندیهای جدیدی در رفتارها ایجاد شده که بازی قدرت را برای بازیگران گوناگون متفاوت میسازد. برای بازیگرانی که آرمان رشد و تعالی کشور خود و ملت خود را دارند، فهم و اجرای موفقیت آمیز این قانونمندیها ضرورتی است اجتناب ناپذیر.
گلتار اول: نخظام بین الملل ناشی از قرارداد تکوین کشور- دولت قلمرویی به جای نخظام ایقاعی امپراتوری-پدر محور- قبیلگی
با امضاه قرارداد وستفالی و تأسیس درلت- کشور، به طور اعلان نشدهای، نظامی سیاسی دیگری متولد شد که بعدا نظام بین الملل خوانده شد. این نظام مبتنی بر
قرارداد، جایگزین نظام غلبه- پایه امپرانوری رپدر محور فبیلگی شد. کار ریژه نفلام قدیم، نحقن ارزشها نوجیه میشد. قرارداد وستفالی که با خانمه جنگهای سی ساله به امضاء رسید، شامل دو نفاهم زیر است:
قرارداد بین امپرانور رم مقدس و پادشاه فرانسه که در مونستر امضاه شد؛
قرارداد بین امپراتور رم مقدس و پادشاه سرئد که در اوسئابروک امضاه شد.
براساس این قراردادها، نه تنها دو دولت فرانسه و سوئد رسمیت یافتند، بلکه این قراردادها متضمن مواردی بودند که از سطح روابط دو جانبه فراتر میرفتند. اصول این قراردادها، بر همه معاهدات قرن ١٨ تأثیر گذاشت.()
معاهده وستفالیا امپراتوری رم را به نظام بین الملل اروپایی تبدیل کرد. همانند دوران طاهریان و سامانیان در ایران، از این پس، امپراتوری جنبه صوری پیدا کرد. در این خصوص، سه نظریه مطرح شد:
اولا، همه پادشاهان کشورهای عضو حاکمیت داشته باشند و امپراتوری رم به صورت کنفدراسیونی سست درآید که امپراتور در کشورهای عضو نقش صوری داشته باشد.
ثانیأ، حاکمیت در شخص امپراتور باقی بماند، اما کشورها استقلال عمل داخلی بیشتر داشته باشند. این نظر با اصل حاکمیت پادشاهان مصرح در معاهدات وستفالیا تعارض داشت.
نظر سوم مبتنی بر نوعی اشتراک حاکمیت بین امپراتور و پادشاهان بود.()
در قفای این تمهیدات، راقعیتهای قدرت تعیین کننده روابط بین دولتهای تازه تأسیس با یکدیگر و با امپراتوری شد. موازنه قدرت، محور هستهای آداب روابط بین الملل گردید. در این زمان، نگاه مکانیستی بر این مبادلات حاکم بود و تمهیدات جنگی فیلیپ پنجم پادشاه اسپانیا (۴۶- ۱۷۱۳) علیه امپراتور و دیگر دستکاریها، تفارت چندانی در اصل موضوع ایجاد نمیکرد. بارها اتفاق افتاد که برای حفظ موازنه، حتی دیگر پادشاهان با امپراتور متحد شدند تا تهدید شاه اسپانیا و یا تهدید فردریک پادشاه پروس علیه امپراتور را خشی کنند.(]) خلاصه کلام آنکه قدرت” حرف اول را در روابط بین الملل در این دوره میزد، هرچند تغییرات به حدی نبود که ثبات
بینالمللی رابههم بزند،
در تعامل با تحولات ایجاد شده در فضای ریست اروپاییان، فضای ذهن نذلریه پردازان و درلتمردان اررپابی نیز دچار نحرل شد و گفنمانهای گوناگون مکانیسئی و سیبرننیکی در ررابط بین الملل ظهور کردند.
الف- دو قرن شانزده و هفده ر ساختار نرازوی مکانیستی در روابط ین الملل
چون روابط بین بازیگران را قدرت تعیین میکرد، پس نظام ظهور کرده موجود، ساختاری آنارشیک (سرور گریز) داشت. این ساختار سرور گریز (آنارشیک( به وضوح ساختاری متفاوت از ساختار سلسله مراتبی امپراتوری داشت. به نظر جتیلی، این نظام جدیدبینالمللی، دارای دوخصلت ساختاری وپویشی زیربود: تونیع” قدرت برابر از منظر ساختاری و آموازنه قدرت از منظر پویشی. حفظ اتحاد بین اجزاء اتحادیه مبتنی بر توزیع قدرت است؛ و راقعیت این است که هیچ جزیی نباید بتواند در هیچ زمینهای از دیگران پیشی گیرد…یعنی موازنه قدرت باید حفظ شرد.))
در کلام هرالد کلاین اشمیت”، در این فضای زیست- برمی، روابط” بین الملل به مثابه مبادلات بین-گررهی تعریف ر با ستی شناخته میشد که اعضایش همدیگر را به عنوان غریبه محسوب میکردند: در نظر او، پنج مولفه قدرت- پایه و آداب ساز این نوع از روابط بین الملل عبارت بودند از:” منبع قدرت، رابطه قدرت رگروهها، رابطه قدرت و مکان، رابطه قدرت ر زمان، ر هدف از کاربرد قدرت: در ادامه، او تأکید میکند که براساس این نگاه قدرت- پایه، نظریه پردازان قرن شانزدهم در صدد بودند نا ننلم جدید را در ردای اصطلاحات سکیولار باز تعریف کنند ر برای مدلهای نکنیکی ر زیست شناختی نظم جهانی ر اجزای آن، به طور مستمر مفهرم سازی گتد.٠(۶)
در میانه قرن ٠١٧ نظام سیاسی درلت- کشوری دودمانی نأسیس شد. اما به رغم ماهیت تاسیسی و قراردادی این نهاد جدید، جایگزینی دولت- کشور به جای غلبه ایقاعی در امپرانوری، نترانست نغییری در ساختار داخلی به وجرد بیاورد. در راقع، درلت مطلقهای به رجود آمد که به نام ملی، ملت را در راستای حفاظت از جمع هم-
پیرند در یک قلمرو جغرافیایی مدیربت میکرد.
البنه این ساخنار، منفارن از ساخنار سیاسی امپرانوری در فرن شانزدهم بود. بنیانهای نظم ر نسف امپرائوری در ارایل فرن شانزدهم حاوی گرو، هایی بودکه به طور خود- مهارکننده ای تحت فرمان رهبران خود- خواند،، و غالبی” چون کارآفرینان نظامی، سازماندهی شده بودند. به ایننرنیب، در این فرن، آدابی به عنوان قواعد عمومیوجود نداشت نا بر اساس آن، بازیگران انسانی خود- مختارانه و با خود- اتکایی عمل کنند و در عین حال، خرد را نابع یک ساختار فرماندهی مرکزی و حکومت فانون نیز قرار دهند. به کلامی دیگر، آداب بینالمللی آزادی د ناسیونالیسم در قرن شانزدهم هنوز ظهور نکرده برد. امپرانرر ماکسیمیلیان ارل در صدد بود تا امپراترری جهانگیر سکبولار را جایگزین امپراتوری جهانگیر دینی سدههای میانه
کند.()
این وضعیت به ندریج در حال تغییر بود. اندیشه فرارداد و تاسیس درلت در ذهنها جا باز کرده بود.. از اراخر قرن شانزدهم، نظربه پردازان برآن شدند تا با زمینه سازی برای توافت حقوقی بین همه، و قبولاندن ضرورت اعمال محدودیتهایی بر ظرفیتهای خود-مختارانه رخود-اتکاگرایانه، کشورها را به پذیرش حاکمیت قانون و اجرای دستررات صادر شده قانع کرده، واز این رهگذر، زمینه را برای ضمانت اجرایی موضوعات توافقی فراهم کنند. آنان اعلام کردند که قبول این محدودیتها، داوطلبانه است وآنان با اراده خود این قواعدی که از توان عمومی عقل ابزاری ناشی شده را میپذیرند. )۸(
از این پس، اوضاع در حال تغییر اساسی بود. اندیشه غلبه” ایقاعی امپراتوری منسوخ، و دولت تاسیسی سکه ررز شد. نتیجه این تحول، زمینه سازی برای ظهور نظام آنارشیک و مکانیستنی بینالمللی به جای سلسله مراتبی و ارگانیک امپراتوری بود. فرانسیس بیکن از اندیشه پردازانی است که به خوبی ماهیت مکانیستی نظام بین الملل زمان خرد را نشان میدهد. بیکن در مقابله با امپراتوری ارگانیستی اسپانیا، از نظام دولتهای اروپایی سخن به میان می آورد:
به جز بک” ناماه ءمرمی،٠٠دج قاماه مه ومی دیگر را نمی نوان به عذوان اصل پایدار پدیرفت، این اصل آنست که هیج شاهزاده ای اجازه ناها. کههبیچبکاز ممسابکانش در فدرت از ار پیشی گیرند،…اگر این اصل رعایت نشرد، آنان از قهرن برنری برای آزار دادن ایشان برخرردار خراهنا. شا،(۹)
بئابراین در نگا، بیکن، جنکی که هدفش حفنل مرازنه قدرت است، جنگی عادلانه است، بعدها سویفت ارزش منفعت شخصی را به اصل حففظ موازنه در کلان- نظام بین الملل اضافه کرد. با این تعبیر، سریفت مدعی است زمینهای فراهم شدنابه جای جذگ دائمی و ارزش- پایه امپراتوریها، ادرار درری سه گانه صلح- جنگ- صلح بنشیند. از این رهگذر، فراغتی هم برای مردم پیوسته در جنگ فراهم می آمد. علت آن برد که در وضعیت جدید، ناامنی ناشی از وضعیت غیر قابل پیش بینی امپراتوری از بین میرفت، و کسی احساس تکلیف ارزشی نداشت که وظیفه جنگ مقدس برای متمدن کردن دیگران بر شانههایش سنگینی کند. به نظر او، صلح مقطعی (برههای، از طریق ثبات کلان- سیستمی امکان پذیر میشد.(۱۰) این ثبات کلان- سیستمی به یمن وجود مدل ترازویی و مکانیستی )روابط( بین الملل به مثابه ترازو با تعادل ماشینی) از موازنه قدرت ممکن شد.
ب- فرن هجده و جایگزینی ساختار سیبرنتیک به جای نگاه ترازوری مکانیستی
برخلاف مدل موازنه قدرت ترازویی و مکانیستی، نگاه دستکاری تکنیکال یا سیبرنتیک قرار داشت. این نگاه همان نگاهی است که از تمثیل سیبرنتیک برای تنظیم ررابط در نظام بین الملل حمایت میکرد. معتقدین به آرمان صلح دائمی، با الهام گیری از گیاه شناسان و حیوان شناسان، مدعی شدند که بنابر تحول و تغییر در ساختار روابط انسانی، صلح نیازمند نهادهای صلحبان است. کارل فون لینوس از جمله اندیشمندانی بردکه به مدل تکنیکال اعتقاد داشت. برای این گروه از اندیشمندان، مدل اقدام صلح- جنگ- صلح اجتماعی نیز نیازمند دستکاری تکنیکال است. به طور کلی، این آرمانگرایان همانند سنت آکوایناس و لیپسیوس مدعی بودند که جنگ دقیقهای است تاریخی که به علت دلایل اخلاقی، میتواند قابل دفاع باشد. اندیشمندان این آداب
بینالمللی مدعی هستند که بابد ئبات نهادهای بینالمللی تضمین گردد نا از هر نغببر برهم زننده موازنه جلوگیری شرد، مباد که صلح ر سعادت به هم به خورد.]) نکاه این مدل تکنیکال، در مقابل نگاه ماشینی از موازنه فدرت قرار میگیرد.
نتیجه همه این نگاهها اینست که در قرن هجده، نظربه پردازان معنقد بودند که آداب بینالمللی ناشی از موازنه قدرت، باید معطوف به حفذظ و افزایش ثبات در عرصه بینالمللی، اعتلاء ملت، کسب و افزایش ثروت ر حصرل سعادت و شادی باشد،]۱۲)
تحولی که در قرن هجده ایجاد شد، بر نگاه اصحاب قرارداد نیز تأثیر گذاشت. در این نگاه، دو نوع قرارداد مطرح شد: قرارداد اجتماعی بین مردم ر قرارداد بین مردم و شخص حاکم. روسو (۱۷۱۲- ۱۷۷۸) در جهت زمینه سازی فکری برای ایجاد این نگاه، کتاب قرارداد اجتماعی خود را نوشت. در چنین فضایی بود که فیزیوکراتها نهضتی را به راه انداختند که بر آداب روابط بین الملل تأکید میکرد. به نظر آنها، اقدامات رهبران باید سودمند به حال مردم تحت فرمانروایی خود باشد. )۱۳) البته عنصر ثبات همچنان ارزش خود را در این فضا حفظ میکرد. کانت از این سطح فراتر رفته و در پیشگفتار رساله اصل معرف، در ١٧٩۵ مدعی شد که ادعای زبانی نسبت به صلح کافی نیست، بلکه باید نسبت به ایجاد آن اراده لازم را به طور واضح نشان
این تحولات روشی موجب ترمیم آداب روابط بین الملل در قرن هفده شد، اما تغییری کیفی در آن ایجاد نکرد.
گفتار دوم: انقلاب فرانسه، کنگره وین و بیولوژیسم
انقلاب فرانسه گرچه به علت التهابات رویاگرایانه خشن شده، اما به یمن آرمانهای رمانتیک روسویی توانست به طور زودرسی زمینه ساز شکل گیری نگاه حقوق بشری در
روابل این المال شرد، البنه لازم به ذار است که رماننیسم فاسفی روسو خود هنضمن آرمانگرابی است، اما ثلاش رردرس برای پیاده کردن ابن انا،یشه فاسفی، وجب رریاگرابی سلی شه، ابن رریاگرابی هملی، ماهینی اننلابی و حفوف بشری در فابال، نگاه فضیلت- پایه سنتی داشت، نگاه فضیان سار سئنی، نگاهی چهانش.ول و بکیبارچه نگر بود، به علت ماهیت نحمبلی مرجرد در نگاه بکپارچه نگر انلانونی، انسانها به انباع ر پیررانی تبدبل میشدند که به نفلید کورکررانه از دسنوران ماوران” مهذور میپرداخنند،
اما نگاه نفردگرایانه ررسر از جنس دیگری برد، او آنچنان به نفزد انسانی معنفد بود، که به طور رمانتیکی خواهان دموکراسی مستفیم برد، در صورت نفدان زمینه های مادی توائبخش و فرهنگ ترانمندی، دمرکراسی مسئقیم مینواند به ضد خود، در فالب مابوکراسی )رجاله سالاری) هرسبازانه ر یا غرغاسالاری نودهها نبدیل شود.
از منظر تاریخی، انقلاب فرانسه در رانع بانی هر در روند برد. به برکت حضور نخبگان، انقلاب فرانسه همراه با انقلاب آمریکا- پابه بیانیه جهانی حفوف بشر را گذاشت. اما به تبع فشار ناشی از التهابات رویاگرایانه نودهای، به برکت دستگاه گیونین و رریاگرایان انتقامجر، حمامی از خون بر پا داشت. هر در روند، ناشی از اندیشه های ررمانتیک روسویی بود، که در آن زمان غیر قابل تحقن بودند. به علت این ماهیت رمانتیک، نگاه انقلابی به ساختار موجود، در عرصه داخلی موجب کشتار، و در عرصه بین الملل موجب ظهور مجدد نگاه امپریالیستی ناپلئون شد. ناپلئون برای جقانیت بخشی داخلی به درلت پس از انقلاب، اقدام به لشکرکشیهای خارجی نافرجامی کرد. در نقابل با این اقدامهای رمانتیک، دیگر بازیگران به نلاش های نهادین جهت مهار بلندپروازیهای ار دست زدند. کنگره رین بازتاب ابن افدام نهادین جهت مهار النهابات ناشی از انقلاب فرانسه بود،
الف – کنگره ربن ر نهادگرابی حفونی در ررابط بین الملل
در طی در قرن هفدهم و هجدهم؛ استدلال منطفی”، ابزاری کارآمد برای کاهش آئار مخرب ناشی از تغییرات افراطی بود. از اراسط ترن هجدهم، دست اندرکاران امر روابط
بین الملل نسبت به اینکه ثبات تعیین کننده نلم جهانی است، دچار نردبد د. نه. دو اقدام نظری و عملی برای تعدیل النهابات ناشی از انفلاب فرانسه ازهجام شه. از منفلر نظری، شاهد شش نگاه رفیب و بدیل هستیم؛
۱-نگاهگشز
فردریک فون گنتز زمینه را برای نوعی مداخله گری نذلامی علیه بازیکران روبایی فراهم آررد:
آنچه به عنوان موازنه فدرت مدلرح شده است، اشاره به قانونی اساسی است که بین کشورهای همسایه که کمابیش به یکدیگر همبسته هستند، بر قرار است، به اقتضای همین قانون اساسی، کشورها نمیتوانند از استقلال یا حقوف گوهری دیگری تخطی کنند، مگرآنکه با مقاومت طرف مقابل و خطرعلیه خرد روبرو شوند. )۱۵)
در مقابل این نگاه، لرد بروگهام و واکس مدعی بودند که ثبات بینالمللی نیازمند نوعی نیروی توازن- بخش در سطح کلان است. به نظر گنتز، یک نیرو در سطح کلان، میتواند آثار مخرب ناشی از منازعات مدعیان را کاهش دهد. در نظر گنتز، خویشتنداری” صرف توان آن را ندارد که آثار مخرب این منازعات را مهار کند. به نظر او، ایجاد اتحادیه ای نامتوازن، موجب نقض قواعد ناشی از توازن قوا شد و در قرن هجده به تجزیه لهستان و آثار نامطلوب دیگر منجر شد. تشکیل کنگره وین را باید ناشی از این آداب دانست.
۲- تقابل نگاههای واقعگرایی کاسلریگ با گنتز و واکس
اولین رگه های واقع گرایی را میتوان در اندیشه های نماینده تام الاختیار انگلیس در کنگره وین دید. روبرت استوارت ویسکانت کاسلریگ (۱۸۲۲- ۱۷۶۹) در ١٨١٨ به نظریه موازنه قدرت اندیشمندان زمان توجه کرد. او مدعی بود که نمیتوان به توافق با آیک اتحادیه عمومی به مثابه ک” حکومت عمومی تن داد. به نظر او، هیچ چیز بدتر از وجود آرمان صلح عمومی نیست که به خواسته و یا قدرت یک عضو پرشور ایجاد شود. وی معتقد بود که باید این جلوه از صلح عمومی، به عهده آیندگان گذارده
شود،)(
البنه دبگر بازیگران بینالمللی چون پررس هم به ابن آداب روشی و نأنبر آن بر آداب ئبات معنفد بردند. نرس از فدرت فانفه حنی در وزبر خارجه پروس نیز وجود داشت. در نگاه ار، قدرت فائفه خدطری برای ثباث بوده و نوازن فوا چاره کار است.)۱۷) با این نعبیر، نظریه مداخله گرایی راکنشی، به عنوان اصلی در آداب روابط بین الملل پذیرفته شد. این آداب بعدا در رمان جرج بوش دوم به آداب مداخله پیشگیرانه تبدیل شد. به این ترتیب، از فردای کنگره وین، نوعی مداخله گری حفوفی به عنوان آداب دیپلماسی شکل گرفت.))
در توضیح تحولات فرف میتوان نتیجه گرفت که میان ساخت حکومت و جایگاه بینالمللی هر کشور رابطه معناداری رجرد دارد. کشورهایی که روند نحولات را شناخته اند، معمولا نگاهی تعاملگر به ررابط بین الملل دارند. به عکس، کشورهایی که در دام رویاگرایی میافتند، هوسبازانه خواهانه یک سوزن به دیگران و یک جوال دوز به خود هستند. با این نگاه رویاگرایانه، آنان هوسبازانه و گاه آرمانگرایانه خواهان تغیر وضع موجود بینالمللی میشوند. در نتیجه عامل نوعی بی ثباتی میشوند.
۳- نگاه سیاستمداران در کنگره وین
به رغم این اختلاف نظرها، بررسی مذاکرات کنگره وین نشان میدهد که موازنه قدرت جایگاه رفیعی در مذاکرات کنگره وین داشته است. البته که نسبت به دامنه جغرافیایی و چگونگی کاربرد ماهوی آن بحث وجود داشته است. نمایندگان اتریش و پروس خواهان آن بودند که از برقراری مجدد تعداد زیاد حکام امپراتوری رم جلوگیری شرد. در راقع این در کشور خواهان تجدید نظر در قواعد موازنه قدرتی بودند که مبنای قانون موسس آن، موازنه قدرت قرن هجده باشد. به کلامی دیگر، آنان خواهان نظامی بودند که موازنه قدرت در آن، نحت نفرذ فائقه پررس و انربش باشد(؛)
این موضع مترنیخ کاملا با نظر نالیران نعارض داشت. امپراتور فرانسبس دوم نبز در سال ١٨٠۶ از افقدان موازنه خاص سخن گنته، و ادعا کرده برد که نتدان موازنه
قدرت، انمی نراند… مقوم مرازنه عمومی باشد.( ٢٠)
به نظر میرسد که بعضی از اندیشه های فیخته هم در مذاکرات کنگره ربن مد نظر فرار گرفته باشند. این موازنه قدرت باید توان آن را میداشت که میانجی گر آرزرهای معارض به وجهی باشد که پویشهای ستیزه جریانه ر بعضاً مخرب را در خود هضم کند. به خصوص نالیران به این نتیجه رسیده بود که انریش و پررس می خراستند به نام زموازنه” اروپا تحولات را به کام خود تغییر دهند. در نتیجه، راه حل میانهای پیدا شد که آداب موازنه قدرت قرن نوزده را جایگزین موازنه قدرت قرن هجده کرد. از منظر آداب روشی، مدل مکانیستی ماشینی دیگر نمیتوانست برآورده کننده موازنه قدرت در روابط بین الملل قرن نوزده باشد.
۴- نگاه اصلاح طلبانه هومبولت
در خصوص تعدیل آداب موازنه قدرت ستتی، ویلهلم فون هومبولت در ۱۸۱۳ اظهار داشت:
راهی” که طبیعت برای متحد کردن انسانها در قالب ملتها و تمایزآنان به عنوان ملتهای گوناگون به کار برده، حاوی ابزاری رسوخ ناپذیر و رمزآلود است. به اقتضای این رسوخ ناپذیری و رمزآلود بودن است که مشخص میشود فرد انسانی، به خودی خود هیچ نیست، و در خانواده بودن نیز چیزی بر او نمیافزاید. (با ملیت است که او به طورتناسبی در راه صحیح، و شکوفایی فزاینده انرژی خود قرار میگیرد. (۲۲)
این نوشته نشان میدهد که در قرن نوزدهم، آداب موازنه قدرت از رقابت بین پادشاهان حاکم، به رقابت ملی بین واحدهای ملی تحول پیدا میکند. انقلاب فرانسه در این تحول نقشی اساسی داشته است. در خصوص آداب رفتاری این ملتها و سیر تحول طبیعی آنان، نگاه بررگهام نیز همانند هومبولت است. او یک دهه قبل از هومبولت نوشته بود:
همانند افرادی که ملت را تشکیل میدهند، آداب رفتاری ملتها نیز تابعی از آز و شرف است. ملتها نیز تحت انگیزش حسد و نفرت به جان هم میافتند، ر زمانی که با ادامه دشمنیها از نفس افتادند، آشتی میکنند؛ آنگاه به اقتضاء دوراندیشی، به اتحاد و
دوسنی روی می آررند؛ با عدلش چپارلگری، با هم مذحا. شا.ه؛ باباهم آمیزناه، تا اننقام
جوبی مشترک خود راالفاهکنناه،)۲)
۵- نکاه کوبدن به موازنه فهرت
دیگر اندیشه پردازان منائر از نگاه زیست شناسانه نبز بر کنگره وبن و آداب رفناری روابط بین الملل فرن نوزدهم نأئیر شایانی گذاشنند. در این راستا، اننفادات سیاستمادار برجستهای چون ریچارد کوبدن نیز کاری بود، به رفم وفاداری وی به نگاه منفعت مللب بتام کوبدن موازنه قدرت مکانیستی را آروی هم رفته نافص وفاقد عملیانی بودن، و یا فاقد توجه به تحرلات میدانست، درنظرار، موازنه قدرت مکانیستی ازپذیرفتن” واقعیت بزرگ شدن مسالمت آمیز ناتوان است ودرمفابل تحولات منفعل است.)۲۲)
۶- نگاه هگل و کلازویتس به موازنه قدرت
هگل از قدرتمندترین اندیشمندانی است که اندیشههایش برخلاف نگاه مکانیستی به نظم بینالمللی اخلاق- پایه لیپسیوسی بود. تأئیر نگاه هگل محدود به حوزه سیاسی نبود. او حتی بر آداب حقوق بین الملل هم تأئیر گذاشت. در نظر او، جامعه سیاسی مورد نظر کیوسى جاش برای اخلاف بین الملل باقی ذ٠ىکذاشت.
کارل فون کلازویتس که دهسال پس از هگل (۱۷۸۰) به دنیا آمده بود و همزمان و مثل او در اپیدمی طاعون فوت کرد، تحول از روابط بینالمللی سیاسی به دولت گرایی نظامی را وارد ادبیات رفتار بینالمللی کرد. مسئولیت او به عنوان مدیر آکادمی نظامی پروس در برلین در غلبه این اندیشه بسیار نقش داشت. به نظر او، فقط در تنشهاست که میتوان جنگ را برد.
برخلاف نظر اندیشمندان قرن هجده که جنگ موجه را ناشی از نقش آن در ایجاد ثبات و تضمین حفظ وضع موجود میدانستند، در نگاه قرن نوزدهمی کلاوزویتس، جنگ به مثابه عامل موجه تغییر به حساب می آمد. به نظر او، اگر ایجاد تنش بر منافع کشورها تاثیر گذارد، حتما به اقدامی تطابقی روی خواهد آورد. این نگاه کلازویتس حاری نگاهی پیکررار از روابط بین الملل بود، که هم از نگاه مکانیستی متفاوت بود، و
هم از نگاه ارگانیک سنتی در حالبکه در نگاه ارگانبک فاهبم؛ فبزبواوزی ٠رز ناشناس حاکم برد، در نگاه پیکررار اسئرانژبسنهابی چرن کلاروبنس، جابی برای نکاه فبزبرلوزیک سنتی بافی نمیماند،
در دهه پس ازمرگ هگل و کلازوینم، بعنی در سالهای دهه ۱۸۲۰، بوهان بانیستا فالانی (۱۸۵۵- ١٨٠٩), راهی برای این معما پیدا کرد، ار دنیا را منشکل از ساخناری سلسله مرانبی به شرح زیر میدانست؛
ا. جامعه جهانی متشکل از ملت های همسایه،
۲. ملت ها به عنوان مجموعه ای از همسایه ها،
۳. همایهها متشکل از ایلها،
٠٢ ایل ها متشکل از خانواده های بهم پیوسته فامیلی)
با این تعبیرست که نظام بین الملل، دارای ساختاری سکیولار ر با آداب رفتاری خاص خود میشود. اما همسان با نگاه تکوینی زیستگراها، فالاتی نیز مدعی بود که این ساختار در قالب تکامل جوامع شکل میگیرد. با قرار دادن جامعه بین الملل بر رأس ساختار سلله مراتبی اجتماع انسانی، فالانی کاملا نگاه زیست- شناختی متفارتی از هگل ارائه میدهد که بیشتر مرکز- محور است، تا بازیگر- محور.
به رغم این تحرل از نگاه مکانیستی به ارگانیستی در عرصه بین الملل، اما ساختار جدید خواهان پیوستگی ترکیبی بیشتر اعضاه بود، و نه بازگشت به دوران امپراتوری. در نتیجه تحرلات فوف، با امضاء معاهده وستفالیایی، عملا نظم و نسق موازنه قدرتی که از قرن پانزدهم در اروپا جا خوش کرده برد، ثعدی حقوقی یافت. البته برخلاف نظام امپرائوری، این نظام درلنی خاص، صرفا در عرصه اروپایی عمل میکرد، ر نه بیرون از آن. در کنار این نظام نوظهور، امپراترریهای عثمانی، صفوی و روس به ملزومات همان نظم و نسق سابن عمل کرده، و بیشتر متکفل وظیفه تحقق ارزشها بردند، نا حفظ امنیت ملی. اما در اروپا، و در نظام بین الملل تازه ظهور بافته،
نرعی” پلررالیسم قدرت حاکم برد که هرکدام از راحدهای سیاسی متقابلا مورد شناسایی قرار میگرفتند و به استقلال ر برابری بکدیگر احترام می گذاشتند. در بین آنان نوعی موازنه قدرت حاکم بود. هرچند که این ننلام ناپایدار و در معرض بالا ر پایین
شدنهای مکرر برد، رلی نرانست خخود را از مخحمصه آشوبهای کوچک و بزرگ نجان بدم.، )۲۷)
ب- انفلاب فرانسه؛ آداب حفوف بشری در مفابل آداب هوبنی ملی
نائیر درلتگرایی بر آداب رفتاری ررابط بین الملل گرچه ناشی از ملی گرابی انفلاب فرانسه است، اما علاره بر این نگاه نهادگرایانه، انقلاب فرانسه با نوعی نگاه انسانگرا و حقوف بشری نیز همراه برد. اما با غلبه نگاه محافظه کاران، ر نرس آنان از آئار روباگرابانه اندیشه های آرمانی روسریی، زمینه برای به حاشیه رفتن حفوف بشر در کنگره وین فراهم شد.
به رغم ظهور تدریجی ملاحظات حقوف شری در آمریکا، انگلیس و کشورهای شمال اروپا، البته به سبب فقدان نهادینه شدن علم تجربی و توانمند سازی ناشی از آن، در آلمان نهادگرایی درلتی پا گرفت. ١٧ بند اعلامیه حقوق بشر فرانسه نیز تحت تاثیر اندیشه های لاک انگلیسی و منتسکیر فرانسوی بوده با توجه به جز حقوق انسانی که در قرن هجده در سراسر اررپا شکل گرفته بود، بیانیه حقوق بشر توسط مجلس ملی فرانسه در ٢۶ آگوست ۱۷۸۹ به تصویب رسید. با وجود این تعارض بین حقوق بشر و حقوق اشرافی موجب ظهور و افول پنج جمهوری در این کشور تا سالهای ١٩۶٠ شد. اما هفت اصل قانون اساسی آمریکا، مزین به متممهایی شد که به عنوان بیانیه حقوق بشری در سال ۱۷۸۹، توسط جیمز مدیسرن به کنگره ارائه شد. با حمایت توماس جفرسرن، این بیانیه تا ١۵ دسامبر ١٧٩١ به تایید دو- سوم ایالات آمریکا رسید. این اعلامیه شامل ده متمم ارل در قانون اساسی آمریکاست. البته برخلاف اعلامیه حقوق بشر فرانسه که وجهی جهانشمول داشت، اعلامیه استقلال آمریکا که در سال ۱۷۸۶ تصویب شد، حنرف طبیعی را محدرد به بریتانیایی های آمریکای شمالی میکرد.
بنابراین برخلاف اعلامیه حقوف بشر آمریکابی، اعلامیه حقوف بشر فرانسه جزوی از آداب رفناری بینالمللی محسوب میشد.البته لازم به ذکر است که خرابیهای ناشی از بلند پررازیهای ناپلئون و خرابیهای جنگی، توجهات را بیشتر به سری نظم بخشی جدید به نهاد ملی هدایت میکرد، تا توجه به حقوف شهروندی. اشمیت دو تحرل نهادگرا و انسان گرای قرون ۱۷-۱۸ر قرن ١٩ ببن المللی را به شرح زیر بیان میکند:
ا. در فرون ١٧ ر ٠١٨ آداب نظام بینالمللی به رجه زبر برد؛ مدلی اسناندارد، ساختار بافته حتی در جزییات، دارای ثبرت، بیار با نفلم، با فعالینی آرام و خود- تعدیل کننده
آ. آداب نظامی در قرن ١٩ پربا، انضمام بخش ، ر با سازوکار هضم کننده تعارضات آشوب آفرین جدید بود (مثل غذا خوردن که در معده آشوب می آررد، اما معده سالم آن را مهار میکند و معده ضعیف در هم ریخته ر رضعیت آن، بحرانی میشود.)
به رغم غلبه نگاه پویابی، تعبیه کنوانسیونهایی از بیرون، موجب میشد نا این نظام بیشتر سیبرنتیک، و حاوی خصلت ساختار باز نظام مکانیستی و ساختار هشیار ارگانیستی باشد.(۲۸) با توجه به این تحول، نه آداب ارزشی ارگانیستی در امپراتوری در نظام سیبرنتیک وجود داشت و نه حقانیت بخشی ناشی از خویشتنداری مکانیستی و ناشی از قرارداد.()
پ- جنگ جهانی اول و آرمانگرایی؛ تعامل نهاد جهانی جامعه ملل با تمایلات ملی گرایانه: تحقق حق تعیین سرنوشت
چنانکه گفته شد، آغاز نظام بینالمللی در ۱۶۴۸ با نگاه تهدیدآمیز دولتهای تازه متولد شده نسبت به یکدیگر همراه بود. این نگاه سیاسی تهدیدنگر، در درون فضای کنگره وبن ١٨١۵ وجهه ای حقوقی یافت. اما به یمن دستاوردهای ناشی از ارتباطات، فناوری و اقتصاد، فضای غیریت سازی ملی گرایانه با همگونی منافع جهان گرایانه تعدیل میشد. این آرمانگرایی با گرایشهای حقوقی – اخلاقی ویلسون رییس جمهور رقت آمریکا تقویت میشد. اما در مقابل، ارزشهای واقعگرایانه موازنه قدرت و پنهانکاری ناشی از آن، چرنان سد سکندر در مقابل ارزشهای آرمانگرا و جهان- وطن ویلرنی سخت جانی سکرد٠
آرمانگرایی جهان- وطن ویلسونی نه تنها درگیر ملاحظات امنیتی ناشی از جنگهای ملی گرای امپریالیستی انگلیس و آلمان بود، بلکه در تعارض با بنگرابی
طبفاتی مارکسیسم- لنینیسم شررری و نژادی نازیسم هینلری هم بود. دو گرابش امپربالیسئی به شکل جهان- گستر ملی گرا و جهان- گیر ناشی از بنگرایی طبفانی و نژادی، آرمان گرابی جهان- وطن وبلسرنی را محدود میکرد. جهانگیری رویاگرای جب لنینیستی و راست هیتلری همراه با جهانگستری امپربالیستی انکلیس و آلمان از دو سو ر با دو جهت گیری فلسفی رویاگرا ر راقعگرا، آرمانگرایی جهان- رطن ویلسون را در فشار قرار میداد،
بی توجهی ویلسون به این راقعیتها، و ایجاد شیر” بی یال ودمو اشکم جامعه ملل، موجب شد تا آرمانگرایی فلسفی ویلسون فاقد تمهیدات علمی باشد. در نتیجه، نبود پشتوانه قدرت برای آرمانگرایی جهان- وطن ویلسون نتایج رویاگرایانهای برای نظم و نسق بینالمللی آن روز به بار آورد. این نتایج چندان بی شباهت به آئار روباگراییهای ناشی از بنگرایی انقلاب فرانسه و نئونازیسم طبقاتی و نژادی هیتلر نبود. در عمل، نه نهاد جهان- وطن جامعه ملل پا گرفت، و نه حقوق بشر مجال مطرح شدن یافت. به عکس، هم نهادهای ملی وهم شیر” بی یال ودمو اشکم جامعه ملل در خطر این بن گرایی های طبقاتی چپ لنینیستی و راست هیتلری قرار گرفتند.
آرمانگرایی موعود جهان- وطنی ویلسون، شامل چهارده نکته بود. در مقام ریاست جمهوری آمریکا، وی طی لایحه ای در ٨ ژانویه ۱۹۱۸ این نکات را به کنگره آمریکا ارائه کرد. ده نکته از این لایحه قانونی متوجه تعدیل سیاست واقعگرایانه امپریالیستی روز اروپا بود، و چهار نکته آن متوجه ایجاد نهادهای جهان- وطن حقوق بشری. چهارده اصل ویلسونی، مهمترین اقدام آرمان گرایانه ای است که در اوایل قرن بیستم، وارد ادبیات روابط بین الملل شد. مفاد این ۱۴ اصل به شرح زیر است:
ا. معاهدات صلح لازمست در جلسات علنی مورد توافق قرار گیرند. پس از امضاه معاهدات، هیچ تفاهم بینالمللی خصوصی اعتبار نخراهد داشت. دیپلماسی باز و در جلو چشمان ناظرین عمومی، صادقانه خواهد بود،
۲. در ورای آبهای سرزمینی، آزادی مطلق دریانوردی هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ اعمال خواهد شد. تنها مورد استشناه اینست که به اقتضاء اجراء مقررات بینالمللی، دریاها بعضا یا کلا مسدرد شده باشند،
۳. حذفس همه مقررات افنصادی علیه آزادی نجارت و ایمجاددرایهر برابری تجاری برای همه کشررهای راضی به صلح، و همیاری در حفظ این آزادی،
٢. ارازه نضمینهای کافی مبنی بر اینکه نسلیحات کشورها در حدافل میزان لازم برای امنیت ملی باشد،
ه. فیصله بخشی کاملا عادلانه و بی طرفانه به همه ادعاهای اسنعماری، بر اساس رعایت اصل نعیین حن سرنوشت و حاکمیت معطوف به منافع مردمی که باید از جایگاه برابر و با ادعاهای منصفانه از سوی حکومتهای منتخب آنان برخوردار باشند،
۶ عفب نشینی از تمامی سرزمین های روسیه، و فیصله بخشی به همه مسائلی که روسیه را تحت تأثیر قرار میدهد، به نحو مقتضی و به بهترین و آزادترین نوع از همکاری ملتهای جهان، که خواهان بهره گیری از فرصتها برای نوعی توسعه مستقلانه و سیاستگزاری ملی برای خویش هستند، و همچنین تضمین استقبال خالصانه از ورود آنها به درون جامعه کشورهای آزاد، البته از طریق نهادهای متتخب خود؛ ر فراتر از استقلال، هر نوع مساعدت مورد نیاز آنان در ماههای آینده نشان از موفقیت در آزمرن حسن نیت آنان دارد، باشد که نیازهای آنان به نحوی فهم شود که هم متفاوت از شائبه های منافع یاری دهندگان باشد، و هم ملازم با همدلی هوشمندانه و غیر خودخواهانه،
٠٧ همه دنیا توافق دارند که از بلژیک عقب نشینی صورت گیرد، و حاکمیت آن کشور بدون هیچگونه محدودیتی مستقر شود، باشد که آن کشور از مواهب مشترک کورهای آزاد برخوردار شود،
۸ حقوق فرانسه و… تجاوزات پروس… باید رفع شود،
۹. مرزحای ایتالیا در محدوده ملیت، تعدیل شود…،
۱۰. مردم انریش- مجارستان… از فرصت توسعه خودمختار بهره مند شوند… نمامیت ارضی کشورهای بالکان مورد توجه قرار گیرد…،
١ ١, فسمت نرک امپراتوری عثمانی… با تضمین امنیت ر حاکمیت… ر فرصت خدشه ناپذبر نسبت به توسعه نشکیل شود،
٠١٢ بغازهای داردانل آبراه آزاد بینالمللی شناخته شود،
١٣. درلت لهستان مسنفل،،، نشکیل شرد،.. رارحن آرادانه دسنرسی به أبهای آزاد بهره مند شرد…،
٠١٢ انجمنی از جامعه ملل بر اساس معاهدهای نأسیس شود و در آن همه کشورهای بزرگ ر کوچک از جایگاه برابری برخوردار باشند.
به رغم آنکه ماهیت آرمانگرایانه نگاه ریلسون منضمن نایید منزلت در حال صعود آمریکا بود، اما کنگره انزراجوی آمریکا با توجه به ملاحظات افنصادی ر سیاسی، آن را کرد. علاوه بر این، بحران اقتصادی ناشی از جنگ که غرب را در بر گرفته بود، و بالا گرفتن خطرهای ناشی از رویاگرایی های بنگرایانه هیتلری و لنینیستی، فضای جهان را به شدت ملتهب و آماده جنگ دیگری کرده بود. در راقع، فقدان پشتوانه قدرنی جهانی برای جامعه ملل، موجب شد تا آرمانگرایی ویلسرن در نطفه شکست بخورد. رویاگرایی نژادی هیتلر آنچنان خطری در اروپا ایجاد کرد که انگلیس و آمریکا از ترس عقرب” رویاگرایی نازیسم به افعی رویاگرلنینیسم پناه بردند.
با اینهمه، آرمانگرایی جهان – رطنی ریلسرنی، قدرتهای اررپایی را مجبور کرد تا آداب استعماری خود را در قالب سند قیمومیت، بازسازی کنند. به علاوه، هدف صلح و عدالت به موضوعی مهم در آداب بینالمللی تبدیل شد. نهاد بینالمللی جدید )سازمان( ملل متحد) نیز به عنوان نهادی برای خلع سلاح و ننظیم اقتصاد جهانی در آمد، باشد که از این رهگذر، این نهاد جهانی بتواند در حد وسع خویش بحرانهای بینالمللی را مدبریت کند.
ن – جنگ جهانی درم و ظهور مجدد رانعگرابی
دستاوردهای منفی آرمانگرایی راقعیتگریز موجب هژمرنیک شدن نگاه وانعگرابی آرمانگریز بر ررابط ببن الملل شد.
ویلیام باری سیاستمدار محانظه کار ر مشهرر انگلبسی، نگاه آرمان گرایانه، وبلسرن را وحدت گرایی ضد کترتگرایی موجرد معرفی میکرد. به نظر باری، کاربست اندبشه ویلسرنی موجب حذف بافت متکثر سیاست ببن الملل میشد. دیگر
سیاستمداران انگلیسی از جمله رزبر مستعمرات ولت(|ئاش)٠ نیز نگاه ویلسون را
سادهاندیشانه می دانسنند،) ۳)
ازبعدازجنگ جهانی اول، با ظهور فاشیسم و کهونیسم، زمینه فظهور مجدد رانعگرایی فراهم شد. در پایان این بند، به نگاه وافعگرای انکلیسی ‘ آمریکایی دو سوی آنالانتیک که از سری چند منفکر دانشگاهی ر سیاستمدار صاحبنظر محلرح شده اشاره میکنیم.
ا-واقع گرایی چرچیل به جای آرمانگرایی چمبرلن
در قرن بیستم، نگاه راقعگراها بازناب خرد را در کلام وینستون چرچیل (١٩۶۵- ۱۸۷۴ یافت. او در گزارشی از جنگ جهانی اول، به تمجید از سیاست بیسمارک و نقد سیاست ویلیام کایزر دوم میپردازد( برخلاف شوف پس از جنگ جهانی اول، با دلزدگی از دستاوردهای جنگ جهانی دوم، چرچیل به نتیجه نیر رسید: اگر بدانیم که نمیترانیم هزینه راه رفتن روی حاشیه های باریک را بپردازیم، آنگاه از وسوسهآزمایش تدرت ا حذر خوامیم کردمارگرچه کارگرد گرا شده ولی بم قد مرازنه قدرت
-واقع گرایان آمریکایی
در آمریکا هم همین تحولات پیدا شد. واقعگراها به رهبری چارلز مریام (١٩۵٣- ۱۸۷۴) در دهه ١٩٣٠‘ در دانشگاه شیکاگو گرد آمده بودند. طولی نکشید که کویینسی رایت هم به دعوت چارلز مریام در سال ١٩٣١ به این دانشگاه پیوست. بعدها اندیشمندان آلمانی چرن آرنولدولفرز وتئودورهرمان فون لائوهم به آنان پیوستند.
نیکلاس اسپایکمن هم که از اساتید دانشگاه ییل بود، با این اندیشه واقعگرایان همداستان برد. به لحاظ اهمیت، محتوای اندیشه و آرایی او، در سطرهای بعد به آن بیشتر خراهیم پرداخت.(
در سالهای غیبت کویینسی رایت، مهاجر دیگری به نام هانس یواخیم مورگتتا
(١٩٨٠-١٩٠٢) رارد این عرصه شد. برخلاف زمینه ذهنی- نخصصی حفوفی در نوشنه کربینسی رایت، مورگنتا بر منابع ناربخی نأکید داشت، مورگنتا با نمجبد از صلح سازان کنگره وین، کاربرد قدرت را هسته مرکزی روابهط بین الملل دانسنه، و خواهان هشیاری در این خصوص شد.() البته بعدا رفتارگرایی مورنون کاپلان هم جایگزین نگا، حقوقی رایت شد، و هم نگاه تاریخی مورگتاه
بر اندیشه ولفرز و مورگنتا، آراء فقیه پررنستانی چون رینولد نیبور )۱۸۹۲- ۱۹۱۱) نیز تائیر بسیاری داشته است.(۳۵ ادوارد کار از دیگر صاحبنظران دیپلمات برجسته دفتر امور خارجی بریتانیا، وابسته به نگاه راقعگرایی بود. او دهه امید به آینده (٢٩- ١٩١٩) و دهه ناامید” سیاه (١٩٣٩- ١٩٢٩) را در مقابل هم قرار داد. ادوارد کار کی است که مفهوم واقع گرایی را ساخت و کارکردگرایی آرمانگراها را ناتوان از تبیین واقعیت روابط بین الملل اعلام کرد.(۳۶)
جورج فراست کنان نیز دیپلماتی بودکه با مقالهای با نام متعار ایکس واقع گرایی پس از جنگ دوم جهانی را به تصویر کشید. در نگاه کنان، ارزشهای مورد نظر لیبرالها، قاصر ازفهم و تفسیر روابط بین الملل بودند. او قدرت نظامیرا ناکافی دانسته و از دولت آمریکا می خواست تا از دیپلماسی نیز استفاده کند.
پرچم واقع گرایی آمریکایی پس از جنگ دوم را هنری آلفرد کیسینجر (١٩٢٣) به دوش کشید. او در رساله دکتری خود که به دانشگاه هاروارد ارائه داد، موازنه قدرت پس از کنگره وین در قرن نوزدهم را مورد بررسی قرار داد. او خود را با صلح سازان کنگره وین همداستان نشان میدهد.( ۳۷
راقع گرای دیگری چون جان هرمان هرنز نظر خود را در سال ١٩۵١ به چاپ رساند. برخلاف ادرارد کار، هرنز به کارکردگرابی علاقه نشان داد. از نگاه واقع گرایی نبز او ساختار آنارشیک را قبول کرد. به ننلر او، این ساختار متشکل از چرخه باطل فدرت و امنیت است. برخلاف گذشتگان، ار اظهار داشت که ما نه با یک نظام
بیولرزیک، بلکه با یک نظام اجتماعی روبرو هستیم)
به رغم غلبه نگاه واقع گرایی، که اوج آن را در نوشنههای موازنه فدرت مورگننا میبینیم، آرمانگرایی هم در این زمان کررسری خود را داشت، علاره بر ارنداد کویینسی رایت از واقع گرایی، (وی بعدها منتقد مرازنه فدرت شد) (۴۳۹ درهاروارد هم بنیانگذار مطالعات روابط بین الملل مهاجری دیگر به نام کارل یواخیم فردربک برد. ار با تصویری تیره از ساختار روابط بین الملل آنارشیک و رضعیت بی ثبات روابط بین الملل، بحث خود زا با نقد جامعه ملل به پایان برد. در نهایت، او برای حفظ ثبات بینالمللی، خواهان نوعی موازنه قدرت غیر اجباری شد:
مشخص” شده که روابط بین الملل تحت لوای موازنه قدرت و اتحادیه قدرتها، پویشی کاملا غیر مطمئن است. آرمان اتحادیه، زمانی که به طور تمام وکامل مورد نظر باشد، با توجه به تنوع بسیار نظامهای سیاسی، فراتر از امکانات موجود میررد. به لحاظ پیچیدگی و تغییر مداوم ائتلافات بینالمللی، آرمان موازنه قدرت به سازوکاری غیر عملی در روابط بین الملل تبدیل میشود…بدون یک نیروی موازنه بخش ددر جامعه ملل و یا بیرون ازآن) نمیتوان از دولتهای مستقل انتظارموازنه داشت..]وجود یک نیروی موازنه بخش تا به حال طرحی زیبا به نظر میرسد، و در حال حاضر بر نظم ساختاری آنارشیک ارجح است. )۴۰)
در اروپا، مارتین وایت علم واقع گرایی (۷۲- ۱۹۱۳) را به دوش کشید. مارتین رایت از همکاران توین بی در انستیتو سلطنتی روابط بین الملل بود و در مدرسه علوم اقتصادی و سیاسی لندن کار میکرد. گرچه مارتین وایت یک فعال صلح طلب بود، اما از نظرات ادوارد کار حمایت میکرد. از مهمترین دستاوردهای مارتین وایت اینست که او روابط بین الملل آنارشیک را تحت سه سنت گروسیوسی، هابزی و کانتی صورت بندی کرد. در نگاه وایت،
ا. عقلگرایی گروسیوسی مبنای آداب بینالمللی را در قوانین الهی میدید. به این ترتیب، او بنیانگذر مکتب. آنارشیسم آرمانگرایانه حقوقی شد. این نگاه معطرف به جادر
بین الملل است
،هابزی راقعگرابی نذلام ببن الملل را یک نفلام نفلم- دار سیاسی میدانست. در نگاه آنارشیستی ار، بازی قدرن لریانان را در موضع هژهونیک فرار می دهه، از این منزلت هژمرنیک است، که هژمرن باریگران دیگر را مایرین میکند، ابن نگاه معهلوف به نظام بین الملل است
۳. بالاخره نگاه انقلابی گرابی کانتی با در جلره جهان وطن گرابی جماعت گرایی کانت. کانت انقلاب فرانسه را تجلی یک نهضت خودکامه خوانده بود. کانت نفلام سیاسی پروس را به عنوان یک نظم جمهوری مطرح میکند، اما آن را در قالب مقابله با نظر بین الملل گرایی کارکردگرایانه لیبرالها معرفی میکند. این نگاه معطوه به جادو جهانی است.
همانند کویینسی رایت، مارتین وایت نیز با مقابل قرار دادن نظریات کانت و گروسیوس، در واقع گرایی خود هالهای از آرمانگرایی نیز ایجاد کرد. در واقع عملگرایی ایجاب میکرد که چنین اقدامی انجام شود.
فقدان کفایت یک نگاه سازوار فلسفی ناب (مثلاواقع گرایانه و یا آرمانگرایانه، و جایگزینی آن با عملگرایی، موجب شد که علمگرایان به سوی پوزیتیویسم و رفتارگرایی میل کنند. در نتیجه عشق به رهایی از شائبه های ذهنی و رسیدن به علم ناب، زمینه ساز توجه به مباحث رفتارگرایی شد. در نتیجه، نسل جدیدی از مطالعات بینالمللی ظهور کرد. در راس این نوشتهها، نوشته های مورتون کاپلان قرار دارد. روزکرانس، مدلسکی و مک کله لند نیزبه رشد پایگاه نگاه رفتارگرایی در مطالعات بینالمللی کمک کردند. این دسته از اندیشمندان، با نقد تاریخگرایی در روابط بین الملل، از نگاه جامعه شناختی پارسونز برای تفسیر روابط بین الملل استفاده کردند. البته، همانند نظریه پردازان رانعگرابی چون مورگتتا، این دسته از نظربه پردازان هم نظام بین الملل را مساری با ساخت قدرت ناشی از بازیگران اصلی میدانستند. البته ار به نجانس داخلی ابن بازیگران هم توجه داشت و از آموزه های نشوری بازیها نیز بهره جست. به جزمک کله لند، دیگر نظریه پردازان رفتارگرا، همانند مورگنتا، علاوه بر محذررات ناشی از ساخنار قدرت، به محذورات ناشی از پویش قدرت نیز توجه داشتند.
فصل هفتم
محذورات ناشی از ملزومات ساختاری و پویشی در نخلام بین المللی آنارشیک
چکیده؛
همانطور که قبلا بیان شد، عرصه بین الملل عرصه محذورات ناشی از ساختار و پویش در نظام بینالمللی است. نگاه به این سلح از قانونمندیهای رفتاری در روابط بین الملل را نگاه کلان میگویند. نگاه کلان یعنی نسبت روابط. اما به نسامح، گروهی آن را معادل با سطح کلی گرفتهاند، ر گروهی آن را به مسائل درشت و اصلی تعییر کردهاند. اما در اصل، کلان نسبت روابط را میرساند. این نسبت خود را در قالب ساختارها و پویشهای هر نظام نشان میدهد.
نگاه از سطح کلان، خواننده را با محذوراتی آشنا میکند که بازیگران درون نظام با آن مواجه هستند. در نظام بینالمللی، چون نظام نتیجه ساخت قدرت بازیگران اصلی است، پس محذورات این نظام برای قدرتهای کرچکتر بسیار بیشتر است. در گفتار اول این فصل، کلیاتی در مورد محذورات بیان میشود و در گفتار دوم در قالب نگاه ستی و نظربه موازنه قرا، محذورات به صورنی مصداقی بیان میشوند. در فصول بعدی، دیگر رویکردهای به روابط بین الملل را بی خواهیم گرفت.
گفتار اول: بحئی در کلیات
قبلا گفته شد که عرصه کلان نظام بینالمللی، عرصه بازی قدرت بین قدرنمندان است. گاه ممکنست ندرتهای کوچکتر نیزبنا به ضرورت و با تحت فشار رویاگرایی خود را در عرصه بازی بینالمللی گرفتار کنند. بازی ندرت در عرصه کلان در راقع
مکمل کار ربزه درلت در نرلب. فدرن در عرصه داخلی است.
چنانچه بازیگری در داخل با نلفیف فدرت نرم ر سخت به فدرت هوشمند است یافنه باشد، ر با ررزآمد شدن افدامانش در ندرت سایبری جای پابی پیاا کرده باشاه، آنگاه آماده بازی در عرصه ببن المللی است.
عرصه ببن المللی را از لحاظ ررشی عرصه کلان مینامند. عرصه کلان بعنی عرصه رویاروی با محذررات ناشی از ساختار ر یرش فدرت برای بازیگران ببن المللی: ساختار ندرت هم چنانکه قبلا گفته شد، از توزیع قدرت بینالمللی ناشی میشود. به کلام نظری، ساختار بافتی است که از تعامل نقشهای ملازم در نظام ایجاد میشود. در بافت ساختاری نظام بین الملل، اصرلا قدرتهای برتر یا بزرگ ر قدرتهای جهانی نفش دارند. البته در جامعه بینالمللی، قدرتهای ضعیفتر یا کوچک نیز حضور دارند.
به کلامی ساده تر، نظام بین الملل با جامعه بین الملل تفاوت دارد. ساختار نظام بین الملل بافتی است که از توزبع قدرت بین بازیگرهای قدرتمند جهانی ایجاد میشود. در عرصه جامعه بینالمللی، بازیگران دیگری وجرد دارند. جهانی شدن عرصه بازی را به حیطه حیات استرانژیک این بازیگران نیز کشانده است، البته طیفی از تدرتهای بزرگ و قدرتهای کوچک در شکل گیری هر ساخت بینالمللی شرکت دارند. نوع بازی قدرت راگرایانه و با همگرایانه این بازیگران را پویش” نظام بینالمللی مینامند.
آگاهی از بازی قدرت، وسیلهای است که به کمک آن، تحلیل گران سیاسی و مسئولبن سباسی کشور میتوانند رقایع و حوادث را از روی آن رصف و تفسیر نمایند. البته در نظام بینالمللی فردی – بومی – جهانی شده، آنان میتوانند همراه با سیاستمداران و شهروندان، کشور را در راه رسیدن به اهداف سیاسی و منافع ملی باری دهند. این اصل را میتوان به عنوان چراغ راهنمای فعالیت بین الملل به حساب آورد.
اهمیت مهارت در بازی فدرت، زمینهای را فراهم آورده است که نظریه موازنه فدرت نفرذ طولانی خرد را در عرصه مطالعات بینالمللی حفظ کند. درست است که جایگاه نظریه مرازنه قدرت به سه لحاظ اهمیت یافتن حتوف بشر، جهانی شدن و بی ارزش شدن قدرت نظامی )و( بربژه نرع متعارف آن) زیر سرال رفته، با وجرد این، در حوزه های منحلقه ای جنوب، هنوز مرازنه قدرت حرف ارل را میزند. عنلای روابط بین الملل مدعی هستند رویاگرایان آمادگی مذاکره را ندارند ربابا ترفند باید در کمین
کشتن آنان نشست ر با آنان را در کمند انداخت.
با نوضیحات فرف، مشخص میشرد که در نفسیر روابدل بینالمللی، با مکانب علمی مختلفی روبرر هستیم، چنانکه بحث رهیافتها نشان داد، مینوان ابندا نگاه مدرن در روابط بینالمللی رابه سه دسته ستی، رفنارگرا ر پسارفنارگرا نفسیم کرد. اولین نفظر مهم سیاسی در روابط بین الملل، نظریه ستی مرازنه قدرت است. بعدها با ظهود رفتارگراها، نظریه نظامها مبنای تحلیل ر تفسیر روابط بین الملل قرار گرفت. رفتارگراها قواعد و قانونمندیهای رفتاری را در در سطح نظام بین الملل )که( سطح کلان نامیده میشود)، و سطح ملت- دولت که (سطح خرد نام دارد)، مطرح کردند. نهایتا، ستلح تلفیقی کلان و خرد، با تکیه بر پویشهای دو سطحی )کلان( و خرد) نمود پیدا کرد.
وجود رویکردهای گوناگون مطالعاتی موج. ب غنای ادبیات تخصصی در حوزه بین الملل شده است. به اقتضاء مدیریت موضوعات، بحث را ابتدا با سطح کلان و مطالعه ساختار و پویشهای بینالمللی آغاز میکنیم. سپس در بخش دوم دفتر اول، به مطالعه مقدررات ناشی از قانونمندیهای رفتاری بازیگر ملت- درلت خواهیم پرداخت. در بخش سوم، پویشهای دو سطحی و تلفیقی بین الملل چون همگرایی، وابستگی متقابل و وابستگی مطالعه خواهند شد. در آخر نیز به ساختار امنیت ملی، اهداف ملی، و قدرت ملی در قالب بحث مهم منافع ملی خواهیم پرداخت.
گفتار دوم: نگاه سنتی های واقعگرا به روابط بین الملل
نگاه سنتی دارای در مکتب فرعی آرمانگرا و واقعگراست. برخلاف آرمان گراهای جهان- وطنگرایی چون ویلسون و نیز رویاگراهای بنگرای طبقانی و نژادی نظیر لنین و هیتلر، راقع گراهای ملی گرا، نگاهی بدبینانه به روابط بین الملل دارند. آرمانگرایان نهادگرا را در بخشهای پیشین توضیح دادیم. چون آنان به نهادگرایی و امنیت دسته جمعی علاقمند بردند، از فردای توقن جنگ جهانی دوم، بازی تفسیر را به رقبای راتعگرای خود واگذار کردند. بعدها نگاه آنان هم در تلفیق دوسطح تحلیل و هم نگاههای جهان گرا مورد توجه قرار گرفت. اما فروپاشی اعتماد به آرمانگرایی ویلسونی در بحران اقتصادی ۱۹۲۹ و جنگ جهانی دوم، زمینه را برای اقبال به بدبینی نظریه
پردازان ر سیاسنمداران رافعگرا فراهم کرد.
هم کاربرد مفهوم موازنه فدرت ر هم بازی قدرت، نشان از این بدبینی دارد. اخلاف ر حقوف مورد نظر آرمان گراها در این نگاه جایی ندارد. به افتضاه این بدبینی است که وافع گراهای سنتی؛ بازی قدرت در عرصه بینالمللی را مرازنه قدرت مینامند. در این نگاه، عرصه بینالمللی همچون ترازویی مکانیکی محسوب میشود که در آن نقط قدرت و بازی دیپلماتیک مناسب حرف ارل و آخر را میزند.
به نظر واقع گراهای ستتی، ساختار قدرت در نظام بین الملل از در دسته قدرتهای بزرگ و کوچک تشکیل میشود. قدرتهای بزرگ در رقابت برای کسب مواهب بینالمللی، در قالب یک جمع فرد (سه تا هفت بازیگری) باهم به رقابت قدرت میپردازند. در این رقابت برای قدرت، بازیگران اصلی در تلاش هستند تا مواهب بینالمللی را هرچه بیشتر از آن خود کنند. در بسیاری موارد، عرصه داخلی قدرتهای کوچک، طعمه بلندپروازیهای امپریالیستی این بازیگران میشود. البته بازی امپریالیستی، یک بازی فرایندی و پویشی است. از این جهت، ساختار نظام بین الملل، آنارشیک باقی میماند.
برای بیان این تفاوت، آنان متذکر میشوند که ساختار و پویش نظام بین الملل موازنه قدرتی، به اشکال گوناگون در می آید. انعطاف در بازی موجب میشود تا گستره مرازنه قدرت به حدی باشد که بعضی از صاحبنظران هر نظام بین الملل را موازنه قدرت مینامند. به طور نمونه به چند تعریف اشاره میکنیم: توزیع قدرت، تعادل قوا بین در با چند قدرت متخاصم و نفرف نیروه توزیع قدرت به پراکندگی و ساختار قدرت نوجه دارد. در مقابل، تعادل قرا نگاهی کارکرد گراست که به ثبات و بی ثبانی نظام عنایت دارد. در تعربف واقعگراها، تعادل ممکنست با ثبات وبابی ثبات باشد. حنی گررهی از واقع گراها مدعی هستند که نعادل با ثبات گاه نیازمند آنست که به اسنقبال نرعی بحران ناکتیکی ر بی ثبات کننده رفت. گروهی دیگر معتقدند که خرد نظام نمیتراند به تعادل برسد. همانند نگاه کینز در اقتصاد، ابن دسته از رانعگراها وجود یک بازیگر هژمرن را برای ثبات لازم میدانند. البته نعاریف بیش از این سه مورد است. ارنست هاس برای مفهرم موازنه ندرت هشت معناا مارتین وایت ۹ معنا ر کنت رالتز ١٠ معنا در نظر گرفته اند.
بررسی معائی چند گانه فرف حاکی ار آنست که موازنه فدرت در دو سدلح عام و خاص به کار رفنه است، در معنای عام، موازنه فارت نافلر بر پویش بازی فاهرن در ساخنارهای گوناگرن است. هر باری فدرت بینالمللی، فابل معرفی با موازنه فدرت است. در معنای خاص، موازنه قدرت نافلر بر بازی قدرت در ساخناری مرکب از نظام سه با پنج وباهفت بازیگراصلی برای کسب، حفظ، افزابش رنمایش قدرت است.
گذشته از تعاریف، مفاد نظری موازنه قدرت هم مهم است ر بابد محتوای فکری
این صاحب نظران را بشناسیم. این محتوا را طی سه بند زیر محلرح میکنیم:
الف- اصول موازنه قدرت: به نظر واقعگراهایی چون مورگنتا، مهمترین اصل راهنما برای بازی قدرت در عرصه بین الملل، اصل کسب، افزایش، حفظ و نمابش قدرت است.
ب- راههای موازنه: نویسندگان سیاسی دست کم هفت طریقه موازنه را در بازی قدرت بینالمللی به شرح زیر ارائه کردهاند:
ایجاد موازنه تسلیحات نظامی متعارف برای جنگیدن و نه گذشت از منافع ملی و
یا امنیت ملی،
تشکیل اثتلاف به نفع خود و ایجاد فضایی برای تفرقه رقبا: تفرقه بینداز و هژمون بمان، و یا از تهدید در امان بمان،
اقدام به تصرف اراضی دولت حریف و یا متحدین آن به عنوان جبران قدرت، به ریژه برای تأمین اهداف ملی در مذاکرات،
ایجاد مناطق حائل بین خود و حریفان بینالمللی، به منظور دورکردن تهدیدات از مرزهای ملی،
مداخله در امور داخلی درلت حریف، به منظور ایجاد تفرقه داخلی و زمینه سازی جهت ارتفاء موقعیت خود،
٠ ایجاد نفرقه میان متحدین ر غلبه بر اثتلاف تشکیل شده،
٠ موازنه خودکار و نیروی موازنه دهنده،
پ- نتابج بینالمللی موازنه ندرت: به رغم آنکه بازی قدرت بین حریفان اصلی در نظام بین الملل جریان دارد، اما حفظ موازنه قدرت، هم برای بازیگر پیروز و هم برای بازیگران کوچک نیز آثاری به بار می آررد. سه ائر زیر از جمله آثار تلاش برای
ابجاد مرازنه قدرت است:
نخست، ائر حفظ منزلت هزمونیک ر یا ظهرر هزمونی جدید. پرتغال، اسپانیا، هلند، انگلیس و هم اکنون از ٠١٩٢۵ آمریکا در این منزلت بودهاند. برای حفظ این منزلت، آمریکا مجبور شده نا نولید قدرت خود را چنان ننظیم کند که بتواند در بازی قدرت، دست بالا را داشته باشد. در حال حاضر توان فوف قدرتی آن کشور تضمین کننده این منزلت است. رقیب- هژمونهایی چون فرانسه، آلمان و روسیه در تلاش برای رسیدن به منزلت هژمونیک ناکام ماندهاند. نسبت به موفقیت چین در کسب این منزلت در آینده، اما و اگرهایی وجود دارد.
دوم، حفظ استقلال کشورهای کوچک، زیرا اگر اجازه داده شود دولتهای جاه طلب نفوق پیدا کنند، ممکن است آنها را ببلعند،
سوم، صلح ناشی از موازنه قدرت ملازم با رفع تهدید و ظهور فرصت ملی برای قدرتهای کوچکتر است.
فصل هشتم
نگاه رفتار گرایانه به روابط بین الملل: تلاشی برای رهایی از شائبهها
چکیده:
به دنبال تحولات علمی و صنعتی در دنیا، نگرشهای جدیدی در عرصه علوم انسانی و روابط بین الملل ظهور کردند که متفاوت از دیدگاه ستی به تحولات می نگریستند. از جمله این نگاهها، دیدگاه سیستم هاست که توسط دیوید ایستون در دهه ١٩٧٠ وارد امر سیاست شد. او در دهه ۱۹۵، مفهوم رفتارگرایی سیاسی را در مقابل رفتارگرایی روانشناسی مطرح نموده برد. سپس چند سال بعد از پسارفتارگرایی سخن گفت. بر خلاف نگاههایی سنتی واقع گرا و آرمانگرا، رفتارگراها بر آن شدند که همانند علوم تجربی، به دنبال کشف قانونمندیهای رفتاری در حوزه علوم انسانی و روابط بین الملل بر آیند. از جمله تلاشهایی که برای کشف این قانونمندیها صورت گرفته را میتوان در آثار کاپلان، روزکرانس، مدلسکی و مک کله لند مشاهده کرد. در این فصل به بررسی آراه و نظرات این اندیشمندان رفتارگرا میپردازیم.
گفتار اول: دیدگاه نظامها و تعریف نظام
با نردیدهای ابراز شده نسبت به صلابت دیدگاه شائبه دار احساسی- فلسفی موازنه فدرت، زمینه های لازم برای ظهور گرایش پرزیتیویستی بعضی از اندیشمندان در روابط بین الملل فراهم شد. ابن دیدگاه پوزیتیربستی، از بزرگ- نظریه نظام برای ارائه مباحث خود استفاده کرد. برای آشنایی با این دیدگاه لازم است ابتدا تعریفی از نظام داده شود و خصوصیات آن مورد بحث قرار گیرد.
در خمو ص چیسنی نؤلام، چهار نعربف زبر ارانه شده است:
٠ چارچربی نذلری که برای کدبندی دادههای مربوط به پدبدههای سیاسی مورد نباز
اب جاد میشود،
مجموعهای از ررابط یکپارچه و منسجمی که بر اساس کنش- واکنش هماهنگ و هموی اعضا ننظیم شده است،
مجموعهای از روابط بین متغیرهای سیاسی که در بک نظام بینالمللی مورد نظر چرن نظام بینالمللی حاکم بین سالهای دهه ١٩۵٠ وجود دارد، و
مجموعهای از مولفهها )ملت – دولتها هنجارساز بینالمللی که در راستای رسیدن به یک هدف (دستیابی به قدرت برای تأمین امنیت) درگیر روابط خصمانه ا رقابتی همکاری با هم هستند.
با ارائه این تعاریف از نظام، در مییابیم که پرزیتیویستها و رفتارگراها در عینی کردن مفهوم نظام بین الملل، و مسائل مربوط به ساختار، پویش و کارکرد آن، قدم بزرگی به پیش برداشتهاند. به برکت این دستاورد پوزیتیویستی، البته به قیمت نادیده گرفتن تنوع و تفرد انسانی، زمینه برای تجزیه و تحلیل مسائل ساختاری- پویشی- کارکردی بینالمللی فراهم آمد.
تجزیه و تحلیل مطلوب از مسائل ساختاری- پویشی – کارکردی بینالمللی نظامها، به نحوی که در حوزه مطالعات روابط بین الملل به کار گرفته شده، در بر گیرنده موارد متعددی است. در این راستا، در تجزیه و تحلیل نظامها به کاربرد انواع گوناگون از تکنیکهای مورد استفاده محقق هم اشاره میشود. البته لازم است متذکر شویم که در متون و کتب علوم سیاسی، مفهوم تجزیه ر تحلیل نظامها به صورت مدل مطرح میشود. مدل، چارچوبی مفهومی را برای ارائه گزاره های نظری فراهم میکند. تلفیق چارچوب مفهومی مدل و گزاره های نظری، دو الگوی روشی برای تعیین جایگاهها در نظام، و نقش نظری ناشی از این جایگاهها فراهم مینماید.(])
هرگاه از نظریه نظامها وبابه طور کاملتر، از نظریه عمومی نظام ها سخن به میان می آید، هدف اشاره به مجموعه افظهاراتی است که چگونگی رکم و کیف روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته بک تمامیت خاص را در بر میگیرد. معمولا این اظهارات درباره وابستگی با پیوسنگی، و با همزمانی وقوع تغییرات بیندویاچند نوع متغیر بهم
گفتار دوم: ویژگیهای دیدگاه نخلامها
رازهها ر مفاهیم مورد استفاده برای وصف خصوصیات نظام از منظر نفلریه عمومی نظامها بسیارند. اما در این میان چند مفهوم نفشی بسیار کلیدی دارند. مثلا در رابطه با هر نظام، اعم از سیاسی ویاغیر سیاسی، در مفهوم درگانه )۱) ثبات و بی ثباتی و )۲( تعادل ر عدم تعادل، نقش حساسی دارند. سومین مفهومی که در رابطه با نئوری عمومی نظام ها به کار محقق می آید، مفهوم بازخوران”” است.
بازخرران به طور کلی به نتیجه و اثر ستاده ها بر دادههای به هر نظام اطلاق میشود. آنچه از نظام خارج میشود، ممکن است به دو صورت مثبت و منفی بر محیط اثر گذارد. در صورتی که نتیجه ستاده های از نظام در هر محیط مثبت باشد، و محیط عملکرد نظام را تأیید کند، این پیام مثبت به قسمت دادههای نظام انتقال داده میشود. سپس، این دادههای مثبت وارد جعبه سیاه تصمیمگیری نظام شده، و زمینه را برای تداوم فعالیت فعلی فراهم میکند. به این فرایند اطلاعاتی، بازخوران مثبت میگویند. بازخوران منفی در وضعیتی ایجاد میشود که نتیجه حاصل از نظام بر محیط اثر منفی داشته است. در این وضعیت، بازخوران منفی، نظام را به توقف دریافت منابع و یا قطع تولید تشویق مینماید. اعتقاد بر این است که نقش بازخوران منفی در حفظ ثبات و یا عدم ثبات نظام، بسیار حساستر از بازخوران مثبت است. علت این اعتقاد آن است که در شرایط عادی، بازخوران مثبت از عملکرد عادی و مطلوب نظام حکایت دارد.
بهم” پیوستگی” چهارمین مفهومی است که در تجزیه و تحلیلهای مربوط به تشوری عمومی نظام ها دارای ویژگی خاص است. به طور کلی، هر نظام از اجزایی تشکیل شده است و در صورتی نظام به عملکرد عادی خود ادامه میدهد که اجزاه به وظایف محوله خود عمل کند. بهم پیوستگی اجزاء، در قالب دو فرآیند وابستگی و وابستگی متقابل نمود پیدا میکند. وابستگی، رابطه یکسویه بین مافوق- مادرن، و وابستگی متقابل بر
روابوط درسوبه ناظر است، این مفهرم به خربی نشان میدهد که مفرم اسنفلال در نظامهای اجتماعی، مفهرمی برترپیایی )روبابی( ر ناکجاآبادی است، برنوپیاها جهت آرمانی را نشان میدهند، و نه خواسته فابل دسترس را،
پنجمین مفهرمیکه در رابطه با نظریه عمرمی نظامها مدطرح است، کنش منفابل است. کنشها ممکن است راگرایانه و با همگرایانه باشند،
نظام وستفالیابی کاملا آنارشیک، ر بازیها در آن، راگرایانه برد. ملی گرابی، نجلی ابن راگرابی است. راگرایی در قالب ستیزه جویی و با نلاش ابرازگرایانه ملی نجلی پیدا میکند. با تغییر روند راگرایی به همگرایی، ملی گرایی نعدیل میشرد و به صورت میهن پرستی نمود پیدا میکند. میهن پرستی جهان- وطنی از تبعات نحول در ساختار نظام بینالمللی موجود است. تحرل ازنظمونسف وستفالیایی” به نظم رنسق بینالمللی فردی – جهانی شده و حقوف بشری براساس در روند تفردگرایی دموکرانیک و جهان گرایی نهادی ایجاد شده است.
هرچه سطح همبستگی اجزاه نظام زیادنر باشد، میزان کنش متقابل نیز افزایش می بابد. هرچه مجاری کنشها- راکش ها در نظام بیشتر شود، آسیب پذیری متقابل بازیگران بیشتر میشود. به اقنضاه این آسیب پذیری، حساسیتها هم بیشتر میشود. در این رابطه است که حساسیت بازیگران اصلی بینالمللی (یه ریژه هژمون انگلیس- رقیب هژمون روسیه، و با هژمون آمریکا- رقیب هژمون روسیه و اکنون نایب- هژمون اروپا نسبت به قدرت متوسطی مانند ایران قابل فهم میشود. اگر ایران بتواند با بحران زدایی در خارج، به تولید قدرت در داخل بپردازد، آنگاه آسیب پذیری ایران در این بازی قدرت بینالمللی کاهش می بابد.
مفهرم بعدی، پویش” است. ماهیت پریش در نظام، هم در نتیجه بافت ساختاری است، و هم مربرط به نیت کارگزاران در هر نظام. قبلا گفته شد که ساختار بازیگران نظام، بافتی است که از تعامل نقشهای بازیگران مختلف ایجاد میشود. پویش نظام، به فرایندی اطلاق میشود که ررودیهای نظام را به خروجی نظام تبدیل میکند. بنابراین، پویش فرایندی است که از جریان تعاملات درون اجزاه نظام ایجاد میشود. تعامل بین
بازیگران و نعامل ببن ررردیها ر خروجیها در نفلام بین الملل، در سه سهاح کلان، نلفیفی از در سدلح ملی- بینالمللی ر بالاخره سطح کلی دنیا مدلرح اسث. در سهلح کلان، صلح، بازدارندگی، موازنه فدرت، ننش زدایی ر ائنلاف ر اتحاد مهلرح است. پریشهابی نظیر رابسنگی، همگرایی؛ با رابستگی منقابل در قالب در سحطح نلفیقی و کلی نظام دنیا قابل طرح هستند.
هفتمین مفهوم، کارکرد” است. کارکرد خدمنی است که از یک نظام انتظار میرود. نظام بینالمللی، ساختاری است که در گذشته آنارشیک و مکانیستی برده است. تلاشهایی به عمل آمده تا این نظام با ایجاد ساختارهای تابعه اطلاعانی ر با کتترلی، حالت هوشمند و سیبرنتیک پیدا کند. اما به علت سطح نابرابر قدرت، قدرتهای بزرگ در جربان اطلاعات به نفع خود تحریف ایجاد میکنند، و با اطلاعات را به نفع خرد پنهان میکنند. در نتیجه، ساختار هوشمند نظام بینالمللی برای قدرتهای بزرگ سیبرنتیک عمل میکند، و برای قدرتهای کوچک مکانیستی. در این بازی قدرت، کفه ترازوی قدرت به طور خودکار به نفع قدرتهای بزرگ سنگینی میکند.
پس، به رغم وجود کارکرد ثبات، ساختار زمینهای را به وجود می آورد که پریش بازی قدرت، به نفع قدرتهای بزرگ درآید. توجه شود که کارکرد خدمتی است که از هر نظام انتظار میرود. کارکرد مساوی با نیت انسانی نیست. پس نمیتوان کارکرد را جای هدف و خواسته نشاند.
با نوضیح سه مفهوم ساختار، پویش و کارکرد، میتوان هم به دانشی برای مطالعه مسائل مربوط به بفاه و پایداری و با تحول نظامها دست یافت، ر هم از مسائل مربوط به تولیدات ر خررجی های نظام مطلع شد. کارکرد موجب تمایز یک نوع از نظام )مثل( امت) از نوع دیگر از نظام (مثل دولت) میشود. تحول در ساختارها و پویشها در کوناه مدت، موجب تمایز کمی بین نظامهای مختلف از یک نوع میشود. مثلا نظام موازنه ندرت یا نظام درقطبی منعطف و بالاخره نظام سلسله مرانبی غیردستوری (هژمونیک( در عرصه بین الملل بین ۱۶۴۸ تا سال ٢٠٠٠ موجب نداوم همان نظام آنارشیک شد. البته در بلندمدت، و بر اساس نظریه تکامل، چنانکه مارکس پیشبینی
کرده بود، نغییرات کمی )نحولی( مرجب تغییران کیفی )انفلاب( خواهند شد.
بالاخره اینکه، هر نلام دارای در محیدط” داخلی و خارجی میباشد، در محیمط داخلی بین اجزاء نشکیل دهنده هر نفلام مرزی وجود دارد. ابن مرز، نفدله شردع ساخت و آغاز عملکرد است و حد نهابی فضای عملیانی هر جزه با جزه دیکر را مشخص میسازد. در محیط خارجی نیز هر نفلام از نقطه ای آغاز و به نفدطهای دیگر ختم میشود. نظامها ممکن است ملموس ر با انتزاعی باشند. جلوه مفهومی نظام، انتزاعی است. مثلا درلت ایران به عنوان یک مفهوم، چیزی است فابل نعریف. اما مصداق ملموس دولت ایران در طی زمانها با وسعت جغرافیایی متفارت، جمعیتهای گوناگون و رژیمهای حکومتی مختلف و حتی تحت حاکمیتهای فرقهای، قومی، طبقاتی ویاملی ظهور کرده است.
علاوه بر این مفاهیم مطرحتر، مفاهیم دیگری نیز وجود دارند که در فهم نظام سیاسی و روابط بین الملل ما را یاری میدهند. این دسته مفاهیم را از فقره نهم به بعد به شرح زیر پی میگیریم. بررسی مفاهیم هشتگانه این نکته جالب را نشان میدهد که نوعی شباهت ساختاری بین کلیه پدیدههای عادی و غیرمادی وجود دارد. در واقع، هدف دانشمندان طراح تئوری عمومی نظامها نیز همین بوده است. نهمین مفهوم، ‘صازواری و قدرت انطباق است، همه نظام ها دارای قدرت سازواری یاانطباق یکسان با تحولات محیطی نیستند. چنانکه کارل دوبچ اشاره دارد، نظامها را میتوان از لحاظ سازواری و انطباق به چهار دسته خود- افزاینده، پردرام، کم دوام و خود- مخرب تقسیم کرد.
دهمین مفهوم برای هر نظام، مفهوم تعادل است، تعادل ممکن است با ثبات ویا بی ثبات باشد. روزکرانس به جای این مفهوم، به خلاصه سازی دست میزند و دو نوع نظام متعادل و غیر متعادل را از هم باز میشناسد. تعادل ممکن است تحولی و سینوسی )محدود( بین منفی یک تا مثبت یک) باشد که به آن تعادل باثبات میگویند. نعادل
کرده بود، نفییرات کمی )نحولی( موجب نغییران کبفی )انفلاب( خواهن، شه
بالاخره اینکه هر نفلام دارای دو محبدط” داخلی و خارجی میباشد. در محیط داخلی بین اجزاه نشکیل دهنده هر نفلام مرزی وجود دارد. این مرز، نقله شروع ساخت و آغاز عملکرد است و حد نهایی فضای عملیانی هر جز با جز، دیکر را مشخص میسازد. در محیط خارجی نبزهرنفلاماز نفطه ای آغاز و به نقطه ای دیگر خنم میشرد. نظامها ممکن است ملموس و با اننزاعی باشند. جلوه مفهومی نظام، انشزاعی است. مثلا درلت ایران به عنران یک مفهوم، چیزی است فابل نعریف اما مصداف ملموس درلت ابران در طی زمانها با وسعت جغرافیایی متفاون، جمعیتهای گوناگون و رئیمهای حکرمتی مختلف و حتی تحت حاکمیتهای فرفهای، قومی؛، طبقانی ویاملی ظهور کرده است.
علاوه بر این مفاهیم مطرحتر، مفاهیم دیگری نیز وجود دارند که درفهم نظام سیاسی و روابط بین الملل ما را یاری میدهند. این دسته مفاهیم را از فقره نهم به بعد به شرح زیر پی میگیریم. بررسی مفاهیم هشتگانه این نکته جالب را نشان میدهد که نوعی شباهت ساختاری بین کلیه پدیدههای عادی و غیرمادی وجود دارد. در واقع، هدف دانشمندان طراح تئوری عمومی نظامها نیز همین بوده است. نهمین مفهوم، اسازواریوقدرتانطباف است، همه نظام ها دارای قدرت سازواری یاانطبان یکسان با نحولات محیطی نیستند. چنانکه کارل دوبج اشاره دارد، نظامها را میتوان از لحاظ سازراری و انطباق به چهار دسته خود- افزاینده، پردوام، کم دوام و خود- مخرب نفسیم کرد.
دهمین مفهوم برای هرنلام، مفهوم تعادل است. تعادل ممکن است باثبات ویا بی ثبات باشد. روزکرانس به جای این مفهوم، به خلاصه سازی دست میزند و دو نوع ننلام متعادل و غیر متعادل را از هم باز میشناسد. تعادل ممکن است نحولی و سینوسی (محدود بین منفی بک نا مثبت یک باشد که به آن نعادل باثبات میگویند. نعادل
همجنبن ممکن است شنابدار ر نانژاننی باشده به ا بعدس اهربی می دوب نانژانتی نعادلی بی فواره ر نندی است، که حد ر مرز آن را وافعیتهای جبری نعیین میکنند، رنهحدر مرزهای از پیش انتخاب شده، در نصربر زبر ابن در نوع نعادل را
دامنه افت و خیزها در تنعادل سینوسی کم ر محدود و در تعادل تانژانتی، انقلابی، زیاد و شتابدار است،.
یازدهمین مفهرم؛ انقباض” ر انبساطا است. شعاع عمل ر نوان و دامنه نفوذ نظامها، در شرابط مختلف منبسط و با منقبض میشود. در نیمه سال ۲۰۱۰، مقدررات بازی بینالمللی بازیگر فرف- قدرت فائقهای چون آمریکا، بیشتر از سال ٢٠٠٢ تحت تأثیر دامنه نفوذ ناشی از محذورات نظام سلسله مرانبی غیردستوری است. به این ترتیب، حوزه نفرذ نظام بینالمللی فردی- جهانی شده در سال ۲۰۱۰ حوزه بازی تک – جانبه- گرای آمریکا را محدرد کرده است. ارباما خود به این مطلب در اولین خطابه در مجمع عمومی سازمان ملل در سپنامبر ٢٠٠٩، اذعان کرد.
پیچیدگی علوم انسانی را میتران از توان بازی این فوف قدرت در در عرصه گرناگون هستی طببعی و انسانی درک کرد. قدرت تسخیر این فوق قدرت به حدی نرسعه بافنه که حجم بردجه و اندام کیهان شناسی آن چندین برابر بیش از حجم بودجه ر اندام نمامی بازیگران دبگر است. با این حال، در حوزه محدرد روابط بین الملل، این نرف ندرت مجبرر شد نا از نک- جانبه گرایی دست برداشته، ر به چند- جانبه گرابی در نظامبی-چندتطبی هژمونیک امروز رر بیاورد. بازیگران بی قطب تروریست، همراه با قطبهای قدرت دیگر )ابرقدرت( نظامی روسیه، قدرتهای بزرگ اروپایی،
فدرتهای در حال عروج چین ر هند) نرانستهاند محدررانی برای آمربکا ایجاد کنند، به راسطه این محذررات، عرصه داخلی آمریکا دچار انقلابی شد که اوبامای رنگین پرست نیمه خارجی نیمه مسلمان را به قدرت رساند، عرصه خارجی آن کشور نیز موجب شد نا اوباما سیاست چند – جانبه گرابی را در حوزه بازی بینالمللی و مندلفهای آمریکا اعمال کند.
در گذشته، افزایش محذورات نظام بین الملل در مفابل کاهش مفدورات ملی، بازیگرانی چون پرتغال، اسپانیا، هلند و انگلیس را نیزبه همین سرنوشت دچار ساخته برد. اما در خصوص آمریکا، حجم عظیم مقدورات ملی و فقدان رفیب قدر بینالمللی مانع از آن است که در آینده نزدیک، شاهد ظهور قدرت فانقه دیگری در منزلت هژمونیک باشیم. به یمن این سطح از مقدورات آمریکا است که انگلیس پس از خروج از منزلت هژمونیک و جمع کردن حوزه قدرتی خود از دهه شصت به بعد، توانسته با همداستانی با آمریکا نفوذ خود را جهانی نگه دارد.() از اوایل قرن بیست و یکم، فرانسه، آلمان، و اسپانیای ملی گرا نیز سعی دارند از قبال انمد فوف قدرت آمریکا ” کلاهی برای نفوذ خود بمالند
جهانی شدن عرصه بین الملل و جهان شمول شدن تمایلات تفردگرایانه انسانی، عرصه داخلی کشورها را در زمینه توسعه و حقوق بشر نیز تحت تأثیر قرار داده است. درازدهمین مفهوم، قدرت کنترل ومهار وبا توان هماهنگ کنندگی نظام است. به نظر روزکرانس، هر نظام دارای مکانیسمی درون- زاد و یا انسان- ساخته برای کنترل بحرانهاست.
سیزدهمین مفهوم، فشار” است. فشارها ممکن است کششی و با تنشی باشند. فشار کششی، حالت انبساطی و فشار تنشی، حالت انقباضی دارند. توان نظامها در جذب و با به عکس، دفع این فشارها پکسان نیست.
نرمیم” و تکثیر چهاردهمپن مفهوم در حوزه نگاه تجزیه ر تحلیل نظام هاست. معمرلا نظامهای ارگانیک، جان ر نظام اجتماعی انسانی، عرصه تعاملات مکانیستی- حیاتی- مدنی – فرهنگی انسان هستند. به پمن جان، عقل انسان میتواند نهادهای برساخته خرد را ترمیم کند. به بمن روح، انسان میتوان از قیود ساختارها ر ضوابط
بار ربگر از ملک پران شرم آنچه در رهم نابد آد شوم
نظامهای مکانیکی فاند جان، ر نلام های ارگانبک فافد عفل و روح هستنا.، پرزینیریست ها نسبت به ناثیرات روح انسانی در حوزه انسانی، و سکبرلاریستها در حوزه عمومی، هشدار میدهند.
ظرفیت” اضانه بار پانزدهمین مفهوم راهنما برای مطالعه نفلامهاست. میزان نوان نظامهای منعطف با ساختار باز، بیش از نظامهای بته است، در حوزه سیاست بین الملل، انعطان نظام جهان شمول، بیش از نظام موازنه تدرت چند- قطبی، و نظام موازنه قدرت چند- قطبی بیش از در- قطبی منعطف، ر در- قطبی منعطف بیش از سلله مراتبی غیر دستوری، و سلسله مرانب غیر دستوری بیش از ننلام سلله مراتب دستوری است. نظام وتویی راحدها به لحاظ فضای وحشت ر تروری که ایجاد میکند، از کمترین حد انعطاف برای جذب اضافه بار برخوردار است.
به علت همین وحشت است که در نظام سلسله مراتبی غیر دستوری ۲۰۱۰، هم مئله نرررسم بسبار جدی گرفته میشود، و هم مسئله مهار اشاعه تسلیحات کشتار
جمعی.
گفتار سوم: هبانی نظری ناشی از نخلریه نظامها
از منظر نظری، هرچه ظرفیت نظامها بالاتر رود، توان جذب اضافه بار بیشتر میشود. نوان نظامها در پاسخگویی به فشارهای کششی و نشی، بستگی به توان پابداری آنها دارد. این مسأله هم به نهمین مفهوم، بعنی سازواری نظام و ندرت انطباق آن، ر هم نغییران کمی و کیفی، ر هم تعادلهای باثبات ر شتابدار بر میگردد. چنان که نبلا گفته شد، ساختار بازیگران ر ساختار پریش ها موجب تفییرات کمی در نظام میشرند. البنه ممکن است نغییرات کمی به حدی شدید شوند که به نغییرات کیفی تبدبل گردند.(
در شرایط عادی، این نغییرات موجب تحرل در درون نظام- ر نه تحول از یک نظام به نظام دیگر- میشوند. در شرایط حادنر، نحولات موجب نغییر نظام میشوند؛ مثلا
نظام بینالمللی درفطبی به چندقطبی و یا نظام بحران زا به بحران زدا تبدیل میشوند. در شرایط انقلابی، تغییرات موجب تغییر نظم سامان بخش بر نظام میشوند. این نغییرات انقلابی، معمولا با تغییر کارکرد همراه هستند. تغییر در کارکرد، موجب تحول کیفی در نظم سامان بخش به نظام میشود. در واقع، نوع کارکرد است که دگرگونی و تمایز یک نظم نوعی چون امپراتوری” به نظم نوعی دیگری چون بین الملل” شده است. هم اکنون در حال مشاهده عبور از نظم آنارشیک به نظم نوینی هستیم که با مسامحه میتوان آن را حاوی نظام بین الملل فردی – بومی – جهانی شده دانست.
در مورد تحولات کمی و احتمال تحول آنها به تغییرات کیفی، ایستون مدعی است این امر به توان نظام بستگی دارد.() مثلا نظام موازنه قدرت توانست به رغم بحرانهای بسیار داخل خرده نظامهای ملی و درون نظام بین الملل، برای مدت سه قرن خود را حفظ کند.
برای یادآوری و تقریب به ذهن، بار دیگر به خاطر می آوریم که نظام به مجموعهای از مولفه های مختلف اطلاق میشود که در راستای رسیدن به یک هدف، با هم درگیر روابط خصمانه و رقابتی و یا همکاری هستند. این همیاری و همکاری به وجهی است که نظام مزبور را به صورت یک کلیت در می آورد. کلیت مزبور قابل شناسایی از محیط اطراف است.
نظامها ممکن است مکانیکی، ارگانیک، سیبرنتیک و با مدنی- فرهنگی باشند. نظامهای مکانیکی نظامهایی هستند که از گردهمایی اعضاء ایجاد میشوند. همکاریها موجب ظهرر بک موسسه میشود. موسسه امری اعتباری در مقابل موسسین منفرد است. تمثیل ماشین، بک مدل راهنما برای تأسیس موسسه است. البته ساختار مکانیک ممکن است پریا شود. خردروهای هوشمند، یک نظام سیبرنتیک هستند. از زمان کنگره وین، تلاش شد نا نظام بین الملل سیبرنتیک شود. در کنار این تحولات، گروهی از بن- بنیادگرایان چپ ر راست تلاشی مذبوحانه به کار بردند تا نظام ارگانیک امپرانوری را احیاه کنند. هم مونستر بنیادگرای مسیحی، هم بنگراهای فاشیست نژادپرست و هم کمونیستهای طبقه گرا در این تلاش ناکام ماندند.
در حالی که نظام سیبرنتیک هم باز است و هم دارای نظام تابعه اطلاعانی و فاقد نظام تابعه ترمیم کنندگی است، نظام ارگانیک ساختاری بسته دارد، اما این نظام بسته،
هم دارای نفلام نابهه اطلاعانی اسن و هم قدرن نرمیم کننده حبانی را دارد. نهایز نظامهای مدنی و مدنی- فرهنگی از دو مامل ناشی میشود. مد.نیهن ملازم با عفل ابزاری اسث، ر فرهنگ ملازم با عقل مهحافنله کار و سامان بخش )فاسفه( و با نلفبفی از ابن عفل سامان بخش با روح آزادگی بخش. فرهنگ منمدن غرب روح را به حرز؛ شخصی و خصوصی احاله میدهد، ر خلفیان شرفی روح را به سلح جان ارگانیک نفلیبل میدهند. عرفان ادیبان حکیم پارسی پرداز، حن مطلب را در خصوص ابعاد فرهنگ ساز روح، و آداب ضابدطلی ملازم با آن، ادا میکند.
روح تجلی رهایی و وارستگی از دنیای مخلوف و منشاه خلافیت است، به اقتضاه این ویزگی، روح منشا اراده و اختیار انسانی است. با چنین وصفی از ررح، ضوابط نظام نمیتواند تفرد انسانی را خدشه دار کند. به کلام ملاصدرایی، هر حادئهای خود یک آفرینش جدید، و هر لحظه از زندگی مدنی – فرهنگی انسانی، تجلی یک وجود انسانی جدید است. ملت- دولت ایرانی نیز میهنی است که هم عرصه شکفتن فرد ایرانی است و هم عامل ارتباط جهانی او. با تأسیس نظام ملت- دولت، قیف- پمپی نهادی ایجاد میشود، کارویژه این شکوفایی انسانی است، اما از طریق ایجاد پل ارتباطی بین مقدورات فرد و محذورات عرصه جهانی. فرد استقلال خود را از دست نمیدهد. همراهی و تمکین او به قواعد نظام، ناشی از تعهد او به همکاری است. در عرصه بینالمللی نیز، هر ملت- دولت شخصیت بی همتا و منفرد خود را دارد.
این مدل مدنی – فرهنگی را میتوان از نظام مورد نظر بعضی از منتقدین سنت و مدرنیسم استنتاج کرد. در این نظام، آگاهی امری مکانیکی و ا روانشناختی ر با ارگانیک نیست)۵( آگاهی از شناخت، نگرشی و فهم قاعده مندی های رفتاری و اصولا فلسفه ناشی میشود.() با چنین دیدگاهی، واضعین مدل ارتباطی- فرهنگی، ارتباط بین خرد و نهاد را لازمه زندگی اجتماعی میدانند و فرهنگ تجلی نیت و انتخاب آگاهانه انسانی تعریف میشود. پس ازمنظر نظام مدنی – فرهنگی، تقلیل وتنزیل درجه جامعه انسانی به سطح بدن مکانیکی و ارگانیکی و حتی سیبرنتیکی امری مذموم محسوب سغره.(س
برخی از متفکرین غربی نظیرهالستی به آثار ناشی از ماهیت مکانیکی ر با ارگانیکی
بر نظام ببن الملل رفعی نمینهند. به این لحافظ او قائل به وجود گسسنت وجودشناسانه بین نظام امپرانوری و نظام بینالمللی نیست، وی در این رابهله اظهار میدارد: هر” مجموعه از واحدهای سیاسی مسئفل، بعنی قبابل؛ دولث- شهرها، دولنها با امپرانرریها که با تدارم قابل ملاحفله و طبف روناههای منذلمیکنشمنقابل دارند را میتوان به عنوان نفلام بینالمللی تعریف کرد؛ )۸(
این در حالی است که در دیدگاه این دانش پژوه، نوعی گسست وجودشناسانه ببن نظامهای زیر وجود دارد:
نظم بسته ایقاعی و نسق یا نظام سلسله مراتبی امپراتوری تا سال ١۶٢٨ در مفابل نظم آنارشیک و نسق یا نظام بینالمللی موازنه قدرت نأسیسی و مبتنی بر قرارداد ١۶٢٨ تا ١٨١۵،
نظم بینالمللی قراردادی سیبرنتیک و نیمه آنارشیک ١٨١۵- ١٩٩١ همراه با همان نظام بینالمللی موازنه قدرت قبلی در برابر نظم مکانیستی و آنارشیک قبلی،
نظم سیبرنتیک نیمه آنارشیک ١٩٩١- ١٨١۵ و چالش نظم و نق مورد نظر آرمان گرایان انقلاب لیبرالی فرانسه، و نظم و نسق رویاگرای بنگرای طبقاتی شوروی و بنگرای نژادی فاشیستی آلمان هیتلری، در چالش نظم و نسق متقر.
و بالاخره، تقابل بین سه نظم و نسق فوق با نظم فردی- نهادی در نظام سلله مراتبی هژمونیک امروزین.
توضیحات زیر برای تسهیل فهم گسستهای فوق لازم است. در خصوص دو گسست بین چهار مورد فوق، هم مسئله نظم مطرح است و هم نظام. در نظم ستتی، امپراتوری یک نگاه وحدتگرا به هستی، با مبنای خود- خوانده و ایقاعی با مسئولیت قدسی حفاظت از فضیلت و ارزشهای فرهنگی را دارا بود. به عکس، منطقه گرایی و جهانگرایی امروزین، هم با میهن پرستی و حقوف بشر ملازم است وهم با کشرتگرایی فردی و نهادی، و هم فاقد مسئولیت قدسی تکفل خود- خوانده فرهنگی است.
پس نظم ر نسن امپراتوری گذشته صرفا سیاسی نبود، بلکه نظامی طیعی محسوب میشد که الهام بخش و فراگیر نسبت به کل جریانات زندگی بشر بود. این نظام، نظام کلی گرای بدون ساختار بود. قدرت، مبنای تعیین مرزها بود، در حالی که در نظام
بین الملل بعد از ۱۶۴۸ مرزها نئبیت شدند و ؤدرت برای حفذل آن سرژمون و مردم ساکن در آن اختصاص یافت. در وضعیت حال، نهادها در خدمت انسان هسنند؛ و کشرتگرایی هم عامل ننوع نهادی است و هم فرهنگی و هم شخصینی،
با این مقدمه، هالسنی معتقد است مطالعه نظامهای ببن المللی باید از پنج منفلر صورت گیرد: (۱)مرزهای نظام،)) ویژگیهای بازیگران نفلام، )۳( ساختار فدرت و نفرذ نظام، (۴) نوع ساخنار روابط بین بازیگران و )۵( ارزشهای زبربنایی نظام. در طی زمان و با گسترش حوزه مبادلات، مرزهای نظام ابتدا به سطح منطقهای و سپس سلح جهانی رسیده است. در مررد ویژگیهای بازیگران نظام،هالستی نرجه را به بافت رزیم سیاسی و تشکیلات اداری کشورهای عضو معطوف میدارد. در مورد ساخنار نظام، هالستی به قطب بندی داخل نظام بین الملل توجه میکند.(( در مورد نوع ساختار روابط، وی به پریش های مبادلاتی چون دیپلماسی و مبادلات تجاری اشاره دارد و نهایتا در مورد ارزشهای زیرساختی نظام، خواننده را به قواعد و نهادهای مهم تنظیم کننده روابط ارجاع میدهد.() هر بک از این موارد کمابیش مورد توجه نظریه پردازان بینالمللی بوده است.
اما بیش از این اشارات، نوع ساخت نظام در قالب تمثیلها، نقش مهمی ایفاه میکند. در ارتباط با نظام بینالمللی، چنانکه در بحث کلیات گفته شد، باید به خاطر داشت که برخلاف نظام امپراتوری که مبتنی بر مدل ایقاعی و ارگانیک است، نظام فعلی بین المللی به مقتضای مدل تأسیسی (حداقل مکانیکی و حداکر سیبرنتیکی( شکل گرفته است. از این لحاظ، گوهر به وجه ثابت وجودی نظام بینالمللی را آنارشیک معرفی میکنند. اقا ذات متغیر وجود این نظام بین الملل، تابعی از تحول در ساختار بازیگران و ساختار پوش هاست. دانشمندان مختلف برای فهم نظامهای بینالمللی، چارچوبهای مفهرمیخاص خود را ارائه دادهاند. از این میان، به معرفی دیدگاههای چند نفر از نظریه پردازان مشهور دیدگاه نظامها خواهیم پرداخت.
معدودی از این افراد عبارتند از مورترن کاپلان، روزکرانس، مک کله لند، ر مدلسکی. اما با توجه به امر طبقه بندی موضوعات، ابتدا بحث را حول محور دیدگاه ساختار ر پویش بازیگران از کاپلان و روزکرانس سامان میدهیم. سپس طی نصل
دیگری، به بحث محذورات ناشی از پویش نظام بینالمللی از دیدگاه اندیشمندان دیگر خواهیم پرداخت.
جمع بندی
نگاه تحلیل نظامها انقلابی پوزیتیویستی در علوم ایجاد کرد. گرچه امروزه از ساخت غیر مناسب آن سخن میگویند، اما این دیدگاه زمینه ساز ساختار دهی به ذهن دارطلبان علم شد. به یمن نگاه نظامها، ضعف دید فلهای و حسی – احساسی تودههای ستی آشکار شد. در عرصه روابط بین الملل نیز، بحث نظام بین الملل و ساختار و پویشهای آن موجب شد که دانشمندان گوناگونی چون کاپلان و رزکرانس در قالب این دیدگاه نظریه پردازی کنند.
فصلنهم
مدلهای ساختاری – پویشی کاپلان از نظام بینالمللی
چکیده:
با تحول از نظام ارزش- پایه امپراتوری به نظام قدرت- پایه انسانی در ملت- دولت، کارویژه تحقق حاکمیت انسانی وجهه همت نظام ملت- دولت شد. نحفف حاکمیت انسانی در سطح داخلی نظام ملت- دولت، به تولید قدرت از طرین همکاری معطوف میشود. جلوه خارجی کارویژه تحقق حاکمیت انسانی توسط ملت- دولت، از طریق بازی قدرت محقق میشود. در نتیجه این کارویژه، نظامی خود- پدید به وجود می آید که نظام بین الملل است.
نظریه پردازان چندی از جمله مورتون کاپلان و ریچارد روزکرانس به بحث مفهومی و نظری درباره نظام بینالمللی پرداختهاند. این مباحث هم حاوی تعریف، هم ساختار و هم پویشهای نظام هستند، و هم تداوم ر تغییر نظام بین الملل را بررسی میکنند. در گفتارهای این فصل، تاملات نظری کاپلان را برای فهم مسائل بینالمللی مرور میکنیم.
گفتار اول؛ معیارهای کاپلان در تقسیم بندی نظامها
کاپلان از صرف بیان نظر قدم را فراتر گذاشته و به تشریح مشخصات مجموعه متغیرهای نظامها ر همچنین قراعد تحول در هر نظام پرداخته است. به طرر کلی، در بررسی هریکاز نظامها، این دانشمند پنج مجموعه از منغیرهای زیر را معیار تجزیه و تحلیل دیدگاه کلان نظام خود قرار میدهد.
۱- )قواعد گرهری: این مجموعه از قواعد به نذلر کاپلان، نوصیفس کنناهه روابها عمومی بین بازیکران نظام میباشد. به کلامی دیگر این قواعد بود” وجود را وصف و نفسیر میکنند.
۲- ا) قواعد دگرگونی: قواعد دگرگونی شرایط ر وضعینی را ترصپف میکنند که در آن قراعد گوهری تغییر می بابند. در اثر دگرگونی این دسته از متغیرها، خود نفلام نیز تغییر می بابد. بنابراین، چنین متغیرهابی شد” وجود را رصف و نفسیر میکنند.
۳- ۱) طبقه بندی بازیگران: وی با نادیده گرفتن مقتضیات مندلوژیک ناشی از رعایت سطح تحلیل، مجموعه قواعدی را برای طبقه بندی بازیگران طراحی کرده است. در این طرح، مشخصات ساختاری بازیگران مبنای طبقه بندی آنان قرار میگیرد.
٢- ۱) قواعد مربوط به تجزیه و تحلیل توانایی بازیگران: در این مورد خاص، مسائلی چون میزان تسلیحات، سطح تکنولوژی و دیگر عناصر قدرتی که در اختیار بازیگر قرار دارند، مورد بررسی قرار می گیرند.
۵- ۱) اطلاعات: منظور کاپلان از اطلاعات، مشتمل بر آگاهی بازیگران از آماجها، تواناییها، و الگوهای رفتاری – از جمله تاریخی – بازیگران میباشد.()
بنابراین وی ایمان دارد که مدلهای پیشنهادی وی برای بررسی مسائل در روابط بین الملل، ابزارهای مناسب را در اختیار محقق قرار میدهند. با این امید است که کاپلان با عنایت به مجموعه متغیرهای پنجگانه که ارائه داد ومادر این قسمت مورد مطالعه قرار دادیم، به بررسی مشروح مدلهای ششگانه خود میپردازد.
گفتار دوم: هدلهای مختلف از نظامهای بینالمللی و تحلیل ساختاری- پویشی مورتون کاپلان
مهمترین ائر مورترن کاپلان در این باره، به نام نظام و پویش سیاست بینالمللی است که در سال ۱۹۶۴ به چاپ رسید. در این اثر، کاپلان سعی دارد چارچربی مفهومی برای وصف و مبنایی نظری برای تفسیر مسائل بینالمللی ارائه کند.
کاپلان وصف و تفسیر مسائل بینالمللی را در پرتو یک چارچرب مفهومی شش مدله صورت بندی کرد. در ارائه مدلها، او با توجه به تفاوت در میزان تمرکز و با
این نظام جهان شمول تلفین در قطب است
چنانکه تصویر فرف نشان میدهد، نظم حاکم بر نظام بین الملل، باز ر آنارشیک
است. اما در درون ابن نظم آنارشیک، نظامهای گوناگون بینالمللی ظهرر میکنند.
مفهرم ظهور بر اساس این راقعیت است که حرف ارل را تولید قدرن در داخل میزند.
به بمن این فدرن و یا تران دیپلمانیک ر حتی فربب است که بازی ندرت در عرصه
بین الملل ممکن میشود.
شش نظام ناریخی و ارشادی مورد نظر کاپلان عبارنند از؛
نظام موازنه قدرت ۱۹۲۵-۱۶۴۸
نظام دوقطبی منعدطف ۱۹۹۱- ١٩٢۵
نظام دو قطبی متصلب
نظام سلسله مرانبی )دستوری،( غیر دستوری
نظام وتوبی واحدها
نظام جهان شمول.
سپس او مدعی میشود که مبانی نظری موجود در این مدلها میتوانند زمینه را برای تفسیر روابط بین الملل فراهم نمایند.
به نظر وی، مدل موازنه قدرت بیانگر نظام حاکم بر روابط بین الملل طی قرون هجده و نوزده میباشد. نظام دوقطبی منعطف از ١٩٢۵ به بعد جایگزین موازنه قدرت شد. کاپلان خود ضمن تأیید این واقعیت اظهار میدارد که مدلهای ارشادی صرفا جنبه آموزشی (ارشادی( دارند، و نگاه از زاویه دید آنها جهت تجزیه و تحلیل روابط بینالمللی مفید خواهد بود. البته وی انتظار دارد که بالاخره شرایط مقتضی در جهان برای استقرار این نظامها نیز در آینده فراهم خواهد شد. اتفاقأ، مدل سلسله مراتبی غیردستوری کاپلان بعد از فروپاشی شوروی و به ویژه در زمان جرج بوش دوم، در حال کورسو زدن بود. در چند بند ذیل به معرفب هر یک از شش مدل میپردازیم
۱) مدل تاریخی نظام موازنه قدرت (١٩۴۵- ۱۶۴۸)
شاخصه بارز این مدل در آن است که هیچ دستگاه سیاسی خاصی برای حل مشکلات خود در اختیار ندارد. عامل تعیین کننده حرکتها و عملکردهای نظام صرفا، از قدرت ملتها ناشی میشود. بنابراین کاپلان نیز بر گوهر آنارشیک و خود- هماهنگ شونده نظام بین الملل اذعان دارد. با این خصوصیت، نظام پیشنهادی کاپلان، نظامی کاملا اجتماعی و نه سیاسی است. منظور از اجتماعی اینست که برای ایجاد تعادل ر ثبات یا
موازنه در آن، کارگزار خاصی نیسن. به نفار کابلان، ابن نلام با الزامانی که فواعاه جوهری بر آن نهحمیل میی‘. ضرورنأ بانبان نخواهد بود. به هر حال ور صوات بروز بینبانی، بیششربن احنمال این است که این نفلام به مدل دو فلبی منهلف، نباهیال خواهد،
شا،
۲) مدلهای در فلبی منعدلف )۱۹۹۱- ه۱۹۲)
نظام بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، معادل ناریخی نظام دو فطبی منعقظف است که در آن بازیگران عمده به صررت دو انحادبه نانو و ورشو بهنرتیب نحت رهبری ابرقدرت ایالات متحده ر روسیه شوروی فعالیت میکردند. چگونگی ساختار و عملکرد نظام در قطبی منعطف کاپلان، بازناب نرکیب ر عملکرد سازمانهای داخلی بازیگران بلوکی است. اگر ساختار هر دو بلوک سلله مرانبی باشد، عضویت در آنها غیرمنعطف میشود.
در این صورت، فقط بازیگران غیرمتعهد با صف بندی در جهت یکی از بلوکها زمینه تغییر در نظام را فراهم می آورند. این مدل از نظام مینواند نحت شرایط گوناگون به مدلهای دیگری از نظام بینالمللی تغییر شکل دهد. از جمله نظامهای ممکن که کاپلان از آن نام میبرد، عبارنند از:
۳) مدل نظام در فطبی متصلب )ارشادی(
مدل نظام در قطبی متصلب، فاقد معادل تاریخی است. خصوصیان ابن مدل شباهت بسیاری به خصوصیات مدل نظام در قطبی منعطف دارد. ویژگی محوری این نظام که موجب نمایز آن از نظام دو قطبی منعطن شد،، در آن است که در این مدل ملت – دولتهای غیرمنعهد در بکی از دو بلوک جذب شدهاند. در این تمایز کلی، یک نفارت جزبی دبگر رجود دارد. خصوصیت سازش ناپذبری که نسبت به ایدئولوژی و امنپت در هنگام در قطبی رجرد داشته، در این مدل به کل سطح جهان گترش یافته است. در ابن مدل، نرع بازیگران صرفأبه دو بلرک محدود شد، و لذا برای بازیگران بی طرف جابی باقی نمیگذارد. ساخنار بلوکها نیز به شدت بر ئبات نظام تأثیر میگذارند. اگر بازیگران هر در بلوک دارای سازمان غیر سلله مرانبی باشند، نظام نبدبل به نظام
در فابی منع دلف خواهد شد، بئابراین هیمچکونه مکانیسم همبارچه کذذا.٠ ای نیر نمی توازد در نزلام وجرد راشنه باشد. در قرلبی منصلب، از نغییر دو نفلام موازنه فهرث، سلسله مرانبی وباحف ونوی راحاهها به وجرد می آیا،،
۲) نلام سلسله مرائبی) ارشادی بهدا تاربخی شده)
اگر به بکباره نغیبری شگرفس در نوانابی بکی از بلوکهای نذلام در قدلبی ایجاد شرد، نلام به مدل نفلام سلسله مرائبی تبدبل خواهد شد. برعکس؛ اگر در میزان توانابی هر دو بلوک کاهش شگرفی ایجاد شود، نفلام تبدیل به موازنه قدرت خواهد شد. کاپلان این نظام ببن المللی را به در شکل دسنوری و غیردستوری تقسیم میکند. عملکرد نظام غبردسترری سلسله مرانبی وی، شباهت زیادی به عملکرد دموکراسیها دارد. در مقابل، نظام بینالمللی سلسله مراتبی دستوری قرار دارد. از مشخصات ویژه این نظام آن است که در آن بازیگران ملی، همان تقسیمات فرعی قلمرویی نظام بینالمللی هستند. بنابراین در نظام مزبور نظامهای مستقل سیاسی وجود ندارند. قواعد نظام سلسله مراتبی به ساختار و وظایف آن نظام حقانیت میبخشد. این قواعد همچنین موجب انسجام و یکبارچگی وظایف شغلی و ارزشهای تشکیل دهنده خانواده و نظام و یا متعلق به نظام میگردد. از خصوصیات ذاتی این نظام، با ثبات بودن آن است. نمودار زیر این نظام را نشان میدهد.
۵( رئوبی راحدها )ارشادی(
در صررنی که باربگران ننلام ببن المللی به سلاح کشنار جمعی وافی و کافی برسند، نفلام رنوبی راحدها شکل خراهاده گرفت. در ابن وضعیت، خردخراهی ناشی از نمابل به استفلال مفرور انسانی مرجب میشرد نا هرگونه میل به مصالحه از ببن برود. نفلام ببن المللی رئربی راحدها، نلامیاست که دارای وبزگی کاملا آنارشیک میباشد. این نفلام با ارضاع طبیعی که هابز به نصویر میکشد، مندلبف است. در جنین نظامی، همه بازیگران تران منفردانه دفاع از خود را دارند. مفاد شعر؛
برونوی شواگر راحت جهان طلبی ، که درننلام طیعت ضعبف پامال است
در آن کاملا رعایت شده است. جنگ گرگها علیه گرگها جریان دارد. هر بک از بازیگران با منافع ر علائق هر یک از اعضاه دیگر به مخالفت بر می خبزد و در این نظام، قانون طلایی منفی طبیعت حاکم است.
نظام بینالمللی وتوی واحدها، نظامی است که موجودیتش بر توافن منفی بین اعضاء مبتنی است. تا زمانی که این نظام بر اساس فواعد موجود خود عمل مینماید، عملکرد آن قواعد موجب تثبیت و نحکیم امور میشود. باید توجه داشت که هم نظم حاکم وستفالیایی آنارشیک و باز است، وهم نظام رتوبی واحدهای موجود در آن. این در حالی است که نظام سلسله مرانبی، نظامی است که گوهرش باز و ذات آن از لحاظ سیاسی بسته است و نظام جهان شمول، نظامی است که گوهرش باز و ذات آن از لحاظ حقوقی و دارطلبانه بسته است،
۶) مدل نظام جهان شمول )ارشادی(
نظام جهان شمول مورد نظر کاپلان، هم با نظام جهان-گیر امپراتوری منفاوت است، هم بانظام جهان-گرای هژمونیک مبننی بر ملی گرایی داروینیستی و هم جهان- وطن مبننی بر تفرد ائسانی. در این نظام، قوه قهریه نظامی ر نه انتظامی به عنوان ابزار اجرای سیاست منع شده است. ابن مدل نماد دنیابی است که سازمان ملل درآن حاکم شده است. کاربرد قدرت قهریه شورای امنیت به مثابه نیروی اننظامی بین ملت ٠ دولتها عمل میکند. هیچگونه اتحادیه اعم از کوناه مدت و یا بلندمدت در آن تعبیه نشده
است. در ابن نؤلام چرن همه ملن – دولت عنوان اجزاه نفلام ببنالهلای فهالیت داونا،، در ننیهجه کشرر مسئفلی وجود ندارد که در آن نهابمم ببنالملای صووت کبود. در صررت بروز خشونن ببن ابن اجزا، ارکان حاکم بن المللی با مساعدن، بفیه به نحریمهای افنصادی، اننفلامی علبه کشور منجارز افهام میرررند، با این خصوصیات، پس نظام جهان شمول )ارشادی( تا به حال ننها نفلامیاست که کاملا دارای نفلام ثابت سیاسی است. در رانع این ننلام است که به طور رسمی به نخصیص ارزشهابی جون پرسنبز و پاداش میپردازد.
از دیگر خصوصیات این نظام آن است که در آن سازوکارهای همپارچه کننده و نرکیبی رجرد دارد. ابن سازرکارها به وظایف قضایی، سیاسی، اقتصادی ر اداری اشتغال دارند. این نظام شبیه درلتهای کنفدرال است. قواعد گوهری این مدل از نظام بین المللی عبارنند از:
ا- همه بازیگران ملی کرشش مینمایند تا ضمن افزایش پاداشهایی، دریافتی خود و میزان دسترسی به تسهیلات موجود را نیز برای خود ارتقاء بخشند.
۲- همه بازیگران بینالمللی سعی مینمایند تا منابع و زمینه تولیدی نظام بینالمللی را بالا برند.
۳- اگر بین تعهدات قاعده اول و دوم تضادی ایجاد شود، قاعده ارل معمولا تحت الشعاع قاعده دوم قرار میگیرد. به همین سان اگر کارکرد قاعده اول کوچکترین خطری برای حداقل معیارهای یک بازیگر ملی ایجاد کند، باید کارکرد مزبور تحت الشعاع ملاحظات مستند به کل جامعه بینالمللی قرار گیرد.
۴- همه بازیگران باید از رسایل مسالمت آمیز در دستیابی به هدف خود بهره بگبرند و زور به عنوان ابزار سیاست خارجی، نقش خود را از دست میدهد.
۵- انسان هابی که در نهاد عالمگیر رظایفی به عهده دارند، در منصبی قرار دارند که نصمیمات شان مبتنی بر حوایج نظام بینالمللی است. این تصمیمات نباید تحت نأثبر خصوصیتها و معیارهای رابطهای قرار گیرند. از ویژگیهای مهم این نظام آن است که ساخنار ارزشهای اعضا به نحوی است که نظام بینالمللی اجازه ترکیب آن را با بکدبگر میدهد. به علاره، ننلام بین الملل از نسهیلات ر امکاناتی به مرانب بالاتر از امکانات و تسهیلات اعضای نظام برخرردار است. تصویر زیر مدل نظام جهانشمولی
کاپلان را نشان میدهد.
جمع بندی و نتیجه گیری فصل اول
پس در جمع بندی مدلهای کاپلان و کلام نهایی، بازناب نحرل در نظام بین الملل، در ساختار قدرت داخلی کشورها نمودار میشرد و به درجات مختلفی از باز بودن و بسته بودن میرسد. نظام سلسله مراتبی بسته ر نظام رتویی راحدها باز است. کاپلان نظام سلسله مراتبی را مرکزغالب ونظام وتویی راحدهاراحاشیه” غالب میداند.
در نظر کاپلان، به جز نظام جهان شمول، بقیه این نظامها در نظم آنارشیک قابل پیاده شدن هستند. منظور از آنارشیک، این است که ساختار نظام سیاسی بین الملل به طور خود به خودی ایجاد میشود و قیم سیاسی ندارد. به عکس، نظام جهان شمول، نظامی ناسیسی است. نظامی که تأسیس میشود، به هر شکل باشد، نظام حقوقی است. نکته مهم آن است که تمایز این نظامها ناشی از تمایز این نظام از نظام امپراترری است. نظام امپراتوری نظامی است یکم، وحدتگرا دوم، مبتنی بر، یک ارزش نظم اولیهای و بن ا بنیادگرا )چون( قومی، طبقاتی، فرقهای) و سوم، از طریق غلبه سیاسی ایجاد میشود، نه قرارداد و قانون اساسی.
از نظامهای بینالمللی کاپلان، سه مورد موازنه قدرت، دو قطبی منعطف و سلله مرانبی غیر دستوری آما- به- ازاء تاریخی دارند و سه مدل دو قطبی متصلب، ونویی واحدها و جهان شمول جنبه ارشادی دارند. اینکه شاهد ظهور نظامی جهان شمول باشیم، جای اما و اگر بسیار دارد. قدرت سازمان ملل بسیار کم است و اراده رهبران قدرتهای بزرگ بر آن نیست که قدرت خود را تابعی از آن کنند. قدرتهای کوچک صرفا در آرزوی رویایی چنین نظامی هستند.
فصلدهم
مدلهای تاریخی – نظری روزکرانس
چکیده
در این فصل به بررسی مدل نظری روزکرانس میپردازیم. ابتدا به چهار عنصر مکانیکی تشکیل دهنده نظامها از دیدگاه وی اشاره کرده و بعد عملکرد هر نظام را به ترتیب اهمیت بیان می داریم.
گفتار اول: مدل نظامها از دیدگاه روزکرانس
همانند مورتون کاپلان، روزکرانس نیز مدل نظامها را برای تجزیه و تحلیل نظام بین الملل به کار میگیرد.(۱) ساختار مفهومی نظام مورد نظر روزکرانس، چهار نظام تابعه به شرح زیر دارد. ورودی به عنوان منبع آشوب ساز در نظام، عنصر تنظیم کننده فعالیت نظام، محدودیتهای محیطی و نتایج یا خروجیها.
در نظام بینالمللی، دولتها به عنوان بازیگران سیاسی، منبع آشوبهای ورودی به نظام بینالمللی هستند. گرچه نظام بین الملل از لحاظ گوهری نظامی آنارشیک است، رلی ذات نظام بین الملل تحت تأئیر سازوکارهای رسمی ر غیررسمی چون نظام انحادها، توازن قوا و )همنوایی( اروپا قرار میگیرد. این سازوکارها، تنظیم کننده هستند. طبیعت نیز به چگونگی فعالیت این سازوکار یاری میرساند. روزکرانس دو تصویر اجمالی و مبسوط از نظام بینالمللی مورد توجه خود ارائه میدهد. نظام اجمالی او به شکل زیر است.
در بازشناسی نظامهای بینالمللی از یکدیگر، روزکرانس به چهار عنصر مکانیکی تشکیل دهنده آنها اشاره میکند:
ا. ورودی آشوب ساز: به آن دسته از عناصر وارد شده در نظام اطلاق میشود که با ورود خود ثبات رابرهم میزنند.
٠٢ سازوکار تنظیم کننده: این سازوکار در داخل هر نظام سعی دارد به هرنحو ممکن عدم تعادل ناشی از ورو ی های آشوب ساز را برای نظام قابل هضم نماید.
۳. مقتضیات محیطی: با قرار گرفتن در راستا و یا غلبه بر سازوکار تنظیم کننده و با عنصر ورودی آشوب ساز، موجب میشود تا نظام دستخوش ثبات و یا برعکس بی ثباتی شود.
۴. خروجی و با بازدههای نظام: با عنایت به سه سازوکار پیشین، هر نظام نتایبج عملکرد خود را به نظام بینالمللی تحویل میدهد.
روزکرانس ثبات و بی ثباتی و تعادل و بی تعادلی نظام را تابعی از هم قطبهای بینالمللی میداند و هم ظرفیت نظام و هم عوامل داخلی بازیگران. چنانکه در گفتار قبل آمد، نظام چند قطبی بیش از نظام دو قطبی با ثبات است. گرچه نظام تک قطبی با ثبات است، اما عوامل داخلی آن را تهدید میکند. بالاخره اینکه سه دسته از عرامل داخلی بازیگران است که جهتگیری بازی بازیگران را تعیین میکند. این جهتگبریها به سه دسته زیر تقسیم میشوند.
گفتار دوم؛ مدلهای بین المللی روز کرانس
از لحاظ ناریخی، روزکراند تاریخ بین ١٧٢٠ نا ١٩۶٠ رابه نه برهه تاریخی نفسیم میکند. از درون این نفسیم بندی از لحاظ ساخنار بازیگران یک نظام بک فدلبی، چند نظام دو فطبی رچندنفظام چندقطبی را اسنخراج میکناه. ننیجهای که روزکرانس از مقایسه نظامها میگیرد این است که چون در نفلام از چهار نفلام بی ثبان دارای نرکیب دو قطبی بردهاند، بنابراین ری نصرر میکند که نفلامهای چندفطبی و با حداقل سه قطبی از ثبات نسبی بیشتری برخرردارند.
منظور این است که در نظامهای سه قطبی تمایل برای کاربرد دیپلماسی و مذاکرات جهت تأمین اهداف ملی بیشتر خواهد بود. ری مدعی است نظامهای دو فظبی نامتعادل، و نظامهای چندقطبی از نعادل برخوردارند. پس مشخص میشود که روزکرانس هم به قطب بندی نظام رهم به پریش نظام توجه دارد.
طی یک بررسی دقیق تاریخی – جامعه شناختی، روزکرانس بهمدل زیر بینالمللی میرسد.
١- مدل موازنه قدرت چندقطبی باثبات ۱۸۷۹-۱۷۴۰
٢- مدل انقلابی دو قطبی ١٨١۴-١٧٨٩
-مدل همنوایی چند قطبی-
۴- مدل همنوایی مرخم با شبه دو قطبی ناراضیان ۱۸۴۸-۱۸۲۲
ه- مدل همنوایی درهم خرد شده: چند قطبی غیر هماهنگ ۱۸۷۱-۱۸۴۸
-مدل همنوایی تک قطبی بیسمارکی ١٨٩٠-١٨٧١
-مدل/ ملی گرایی امپریالیستی: دوقطبینا هماهنگ ۱۹۱۴- ١٨٩٠
-مدل گذار بین در جنگ جهانی: تعادل دو قطبی ایدئولرژیک ۱۹۴۵-۱۹۱۹
قطبی جنگۀ قطبی ررتربژژگژشر
٩- مدل در چند تطبی بعد از جنگ سه قطبی ویتینژشتژنو ١٩٢۵
ننیجهگیری روزکرانس از این بررسی تاریخی اینست که قطب نظامها هر چه قدر متعددتر باشد، انعطاف در بازی بیشتر خواهد برد، اما این انعطاف با فداکردن قدرت
پیشبینی همراه است. به عکس هر چه نعداد فرلبها کمئر باشا،، بازی روشن نو و فابل پیش بینی نر است. حال اگر نلام در قدلبی باشد، احذمال ابدئولوژبک شدن و نصلب در مواضع وساختار نظام پیش می آید.
گاتار سوم؛ عوامل تاثیر گذار بر جهت گیری کشور
با ارائه این نصاویر از نظام، ررزکرانس مدعی است معیار و چارچوبی مناسب را برای بحث خرد فراهم آورده است. در این چارچوب، روزکرانس سعی دارد از هر دو دسته معیارهای مفهومی و رقایع ناریخی استفاده کند. با نلفین این در دسته از مولفهها، روزکرانس چارچوب مفهومی خودرا تجزیه وتحلیل سیستمانیک تجربی نامگذاری میکند. البته وی اذعان دارد که در این برداشت نیز از پرداختن به بخشی از واقعیات خودداری شده است. اما وی متذکر میشود که این امر در هر کار نحقیقی از جمله تجزیه و تحلیل سیستماتیک تجربی، اجتناب ناپذیر است. تصویر زیر نشان میدهد چه عواملی مجب ظهور و تثبیت نظم آنارشیک در نظام بین الملل میشود.
عرامل داخلی نأثبر گلار بر نفلام ببن الملل؛ دادههای آشوبگر
چنانچه تصویر نشان میدهد عوامل داخلی تأثیر گذار بر بازی بازیگران به سه دسته تقسیم شده، وهریکاز عوامل داخلی بازیگران خود به چند مورد فرعی تقسیم میشوند. سه دسته عوامل داخلی عبارتند از:
جهتگیری خلقیات رهبران به سه شکل ایستار نسبت به
سازماندهی داخلی
سازماندهی داخلی بازیگران ایستار
سازماندهی خارجی
مهار رهبران در فالب چهار هورد،
ماهیت رفاداری رهبران به خود، به ایدئولوژی ویابه منافع ملی
سطح بیش و بصیرت رهبران به ماهیت نفلام بین الملل
ماهیت اننصابی و با اننخابی رهبران
تمایلات آنان
مقدار و کمئت منابع در اختیار رهبران شامل
مهارتهای – ترغیبی رهبران
منابع- قابل بسیج
سرعت بسیج-
این سه دسته عوامل داخلی برسرهم به صورت دادههای آشوبگر وارد نظام بین الملل میشوند. به تعداد بازیگران بین الملل، عرامل آشوبگر داریم. اما در نظام بین الملل دادههای آشوبگر بازیگران اصلی است که نقش ایفا میکنند.
روزکرانس به این نتیجه میرسد که عوامل موئر و تعیین کننده در عملکرد هر نظام
به ترتیب اهمیت عبارتند از:
ا. جهت گیری و ابتکار رهبران
٠٢ میزان کترل رهبران بر جامعه
۳. منابع در اختیار رهبران
نتیجه گیری
چنانچه در مدل روزکرانس مشاهده میشود، او برخلاف کاپلان پوزیتیویست صرف، هم به عوامل تاریخی توجه میکند وهم به عوامل داخلی، به یمن این توجهات او بیش از آنکه به شکل اهمیت دهد، به مسائل دیگری که در شکل دهی به ساختار نظام بین الملل مربرط است توجه میکند.
فصل یازدهم
محذورات ناشی ازپویشهای تعارضی بینالمللی
چکیده:
این فصل شامل سه گفتار است. در گفتار اول نظامهای بینالمللی بحران زا و بحران زدا را از دیدگان مک کله لند و روزکرانس بررسی میکنیم و در گفتار دوم به بررسی پویش کلان بازدارندگی وجنگ سرد میپردازیم و عواملی که باعث میشوند سلاح هستهای موجب بازدارندگی شود را مورد کنکاش قرار میدهیم. سپس در بخش سوم، پویشهای هژمونیک و امپریالیستی در نظام بین الملل را از نظر میگذرانیم.
گفتار اول: پویش بحران زایی و بحران زدایی
مک کله لند با عنایت به اهمیت صلح و جنگ در نظام بین الملل، توجه خود را به بحران و عدم بحران معطوف نموده است. به نظر او؛ از این منظر میتوان نظامهای بینالمللی را به دو دسته بحران زا و بحران زدا تقسیم کرد. در نظامهای بحران زا، واگرایی و نقش قدرت به حدی است که بازیگران برای یکدیگر علایم تهدید کننده میفرستند. ابن در حالی است که در نظربه روزکرانس، گاه ممکن است که بحران زایی نظام، از ناتوانی نظام در حفظ تعادل مطلوب ناشی شود. جنگ سرد، آغاز راه و جنگ گرم نظام برافکن، مهمترین جلره از این نظام است.
برعکس در نظام بحران زدا، با ظرفیت نظام بسیار بالاست ر تعارضات قابل کترل هستند ر با آنکه نوان نظام متوسط است ولی بازیگران علایم همگرایانه برای یکدیگر میفرستند. در نتیجه، نظام از تعادل خوبی برخوردار خراهد بود. بازدارندگی از دیگر علائمی است که بازیگران به بکدیگر میفرستند نا از رضعیت سو، استفاده نگنند. روزکرانس در این رابطه متذکر میشود که در مطالعه روابط بین الملل، به مواردی چون
ارنبامط، مبادله و نعامل میان باربگران عنابت دارد، بنابراین وی به ه:وان نخه، روابدط بین الملل، به نراکم نعاملان فوف در نهلفهای، خام نوجه دارد])
در دفاع از دیاگاه خرد، روزکرانس به نقاه دیهگاههای هربوط به ساخنار بازیگران میپردازد. به ننلر ار، تأکید زباد بر تاثیرگداری فدلب بنایها بر رفناربینالملالی، وجب، شده است نا به مواضع سیاسی بازیگران کشوری بی نوجهی شود(۲) او مدهی است که رهیافت او نسبت به ساختار پربشهای نفلام بین الملل هناسبنرین روش هاست. علت این ادعا این است که او ” نفلام ببن الملل را بک نفلام باز و انطبانگرا محسوب میدارد و در نتیجه مدعی است که انسانها نفلام بین الملل را به حرکت در می آورند پس باید تحول در نظام را انتظار داشت.) ۳۳
با عنایت به مفروض داشتن رفوع نحرل، مک کله لند نأکید دارد که صرف یک بحران نمیتواند نظام بین الملل را بحرانی کند، بلکه بحرانهای مشراکم شده و مستمر میترانند به بحرانی شدن نظام بینالمللی بیانجامند. علاوه بر این، او مدعی است چرن هر نظام اساسا میل به ثبات دارد، احتمال بحرانی شدن نظام بسیار کم است.
گفتار دوم: پویش کلان بازدارندگی و جنگ سرد
با ظهور سلاحهای اتمی، رضعیت جدیدی در روابط بین الملل ایجاد شد. جنگ به عنران ابزار حل ر فصل خصمانه مشکلات، عقلانیت موضوعی خود را از دست داد. جنگ برای رسیدن به منافع برد، اما زمانی که جنگ تمام عیار خود وجود را نابود کند، بک جنگ نمینواند ابزاری عقلابی محسوب شود. ترس و نگرانی از کاربرد سلاح انمی، ضرورت جستجوی راه حل برای جلرگیری از وقوع آن را اجتناب ناپذیر میکند. علاره بر اینکه از ۱۹۴۵، سلاح انمی ثباتی را در روابط دو ابرفدرت شوروی ر آمربکا نا سال ١٩٩١ ایجاد کرده برد، از آن زمان به بعد هم هیچگاه بحرانی بین ابرقدرت چهار بعدی امریکا با ابرقدرت نظامی ررسیه برای بروز جنگ اتمی پیش نیامده است. جالب اینکه بحران بین هندر پاکستان در اوت ١٩٩٩ هم از ترس بروز جنگ اتمی فررکش کرد ر پاکستان نیروهای خود را از کارگیل کشمیر بیرون کشید. البنه باید به بادآوربم که سلاح انمی پاکستان ر هند برای عرصه جنگ مفید است، و به معنای خاص کلمه بازدارنده نیست.
عصاره به حث بازرارندگی ابن است که جنگ انهی به صرا ظ در خولر، فرار دادن حبات. رفبای درگیر در جنگ، وسیلهای برای جاوگیری از بحران و بازداشتن لرفین از افدام شده است) البنه معلوم نیسئ که با رجرد سلاحهای نو نرونی که موجودات انسانی را میکشد ولی امکانات را از ببن نمیبرد ر به وبژه با امکان نولباد نوع ناکتیکی آن، باز هم بازدارندگی می ثراند پابدار بماند با خبر؟
پاسخ به سزال فوف به چند عامل اساسی بستگی دارد. از جمله مینوان به وسایل بهره گیری از سلاح انتفال پیام ر اعتبار آن و عقلانیت نصمیم گیرندگان و همچنین فاطعیت طرفبن دارنده سلاح اشاره کرد. فقدان یک با چند مورد از عرامل فوف ممکن است موجب نحکبم بازدارندگی وبابه خطر افتادن امنیت شود. به هر حال، تاکنون بازدارندگی توانسته ترسی شدید نسبت به کاربرد آن ایجاد کند و بحران موشکی آمریکا و شرروی در ۱۹۶۲ اولین و آخرین تهاد اساسی بود که قابلیت بازدارندگی را در جلوگیری از جنگ نشان داد.()
مفهوم جنگ سرد به خوبی مفسر تفاوت نوع سلاح در موازنه قدرت و پویش بازدارندگی است. در نظام موازنه قدرت، موازنه تسلیحاتی برای جنگ به عنوان آخرین حربه است. در بازدارندگی، سلاحهای کشتار جمعی برای بازداشتن از جنگ هستند. ا علاره بر مورد آمریکا و شوروی، مورد اسراییل هم در منطقه غرب آسیا نشان از این تحرل دارد. اما چنان که بحرانهای اتمی بین پاکستان و هند نشان دادهاند، در چند مورد دو کشرر در آستانه بحران جنگ اتمی قرار گرفتند. این بدان علت بود که آنان تفاوت بین دو نوع سلاح را در به کارگیری جنگ گرم و جنگ سرد درونی نکرده بودند.
گافتار سوم: پویشهای هژمونیک و امپریالیستی در نظام بینالمللی
برخلاف مفاد آنارشبک نظم وستفالیایی، امروزه شاهد گرایشهای پویشی هژمونیک و امپریالیسنی در نظام بین الملل هستیم. به رغم تأکید معاهده وستفالی و جامعه ملل بر حق مسنقلانه تعیین سرنوشت خویش، بازیگران هژمون، نایب هژمون و رقیب هژمون، درصدد نفی استقلال بازیگران دبگر هستند. برخلاف نظم امپراتوری که مثلا در ایران آغامحمدخان قاجار، عثمانی و با روسیه بود، جنس پریش امپریالیستی و هژمونیک
اررپابی ر آمربکابی، ماهینی ملی گرایانه دارد. هاف ابن بازیگران، ابباد پویشی اسن برای بهره گیری ملی نه تاسیس امپرائرری به نحر سابن، به ههبن لحال یبنبم که بازی ندرت امپرائوری قدیم در حال منسرخ شان کامل است، رلی باری پویشی امپربالیستی ر هژمرنیک در حال ننیجهگیری است،
پریش های امپریالیستی جدبد؛ آخربن بار نرسط جرج بوش دوم اعهال شد. امپربالیسم اصرلا نظامی است که سلطه در آن به نام ارزش نوجبه میشود هماننا ویلسرن، تلاشهای ریگان ر برش در ابن راستا برد. استرانژی مبارزه با شب لان” ریگان، ر محور” شرارت ر اشاعه دمرکراسی نرسط برش درم از ابن فرار است.
اعمال سیاستهای هژمرنبک نا سال ١٩٩١ نوسط آمربکا را مینوان در این راسنا توجیه کرد. اما گرایشهای امپربالبسنی ر هژمرنبک اخبر را لازم است در بخش پنجم مورد مطالعه قرار دهیم.
تحرلات فرف را نصوبر زبر نشان میدهد
محذررات ناشی ازپوبشهای
نعارضی ین المللی
بخش سوم
قانونمندیها و قواعد رفتاری ناشی از سطح کشوری: بحثی در مقدورات ملی
مقدمه
پس از آگاهی از محذورات بینالمللی و اقدام به نعدیل سیاستهای داخلی و خارجی، حال از پنجره سطح بازیگران با سطح تحلیل خرد به مطالعه ررابط بین الملل میپردازیم. از زاویه دید سطح خرد، بازیگران میتوانند به سیاست انطباق قدرت ملی و بالا بردن توان کشور اقدام کنند. برخلاف زاویه دید کلان (که محذررات را نشان میداد و آگاهی لازم را برای تعدیل سیاستهای قدرت کشور فراهم میکرد)، از زاوید دید خرد (یعنی سطح بازیگران سیاسی در روابط بین الملل)، میتران به افزایش قدرت انطباف کشور اقدام کرد. البته لازم به ذکر است که قدرت سازی کشور حد و مرزی دارد. بر اساس این حدومرز است که از مفهوم مقدورات کشرر استفاده میکنیم.
از زاویه دید خرد، بازیگران نظام بین الملل به دو دسته رسمی رو غیررسمی تفسیم میشرند. بازیگر رسمی، ملت- درلت است. ملت- درلت نابترین نهاد بینالمللی است، که برای تهیه قدرت لازم برای تأمین ابزار امنیت شهررندان خود نأسبس شده است. در نظم نوین حقرف بشری، نهاد مجازی – فرهنگی ملت- درلت، به قیف- پمپی میماند که کار ویزهاش خدمت به نحفق حاکمیت شهررندان است. برای ارائه این
خدمت به شهررندان، نهار ملت- درلت نبازمند ابدئولرزی مثبنی است که د شه، میهن دوسنی جهان – رطنی منجلی شد،، ردر نالب نفش درگانه زیر نجلی عملی ٠١ میکند:
همانندفیف، نهادملت- درلن مجازی – فرهنگی، نحرلات ندرنی در عرصه جه نی را به طرینی به آحاد شهروندان متنل کندکه هم موجب آگاهی شهروندان از نحولات شرد، هم وجود هرویت آنها را حفظ کند، و هم موجد انگیزه آنان برای تلاش جهت انزایش ندرت شهروندی خود ودیگر شهروندان. این نقش باید به وجهی ایفا شود که شهروندان هم انگیزه و هم تران بازی قدرت در عرصه نظام بینالمللی فردی- جهانی شده را پیدا کنتد.
همانند پمپ، بازیگر ملت- درلت به قالب کارگزاری درآید که حضور شخصیتی و دستاوردهای نقشی شهروندان در عرصه جهانی را نقویت ر نسهیل کند.
در کنار بازیگر ملت- درلت، انسانها از نهادهای دبگری نیز جهت تحقق اهداف حاکینی با معنایی خود استفاده میکنند، که عمدنأغیررسمی هستند. در کنار دو نهاد رسمی سازمان ملل و کنندراسیونهای منطقهای رسمی چرن جامعه اروپا، دیگر بازیگران غبررسمی، رلی فعال، در عرصه بین الملل با تجلی ارزشهای جهان شمولند و با نجلی ارزشهای جهان- رطنی. ارزشهای جهان شمول از سوی شرکتهای چندملبنی و سازمانهای ارنباطی ارائه میشوند. در حالیکه اقنصاد حاوی ارزشی قابل مذاکره است، ر محبط زیست ارزشی عام برای همه است، ایترنت مذاکره کردن بدون راسطه و سریع را ممکن میکند. .
به عکس ارزشهای فرن، ایترنت نرع دبگری از جهانی شدن را ممکن میکند. این نوع از جهانی شدن، جهانی شدن از پایین است. چنبن ارزشی را ارزش جهانوطنی مینامند. بدرن در ننلر گرفتن نهارهای غبربت ساز، جهانرطنگرایی گسترده ترین سطح از مبادلان انسانی را فراهم میکند. به کلامی دبگر، ارزشهای جهان- وطنی به بهنربن وجه در نالب ارزشهای حفرن بشری نعربن میشرند. کنفدراسیونهای منطتهای، نهادهای میان- گذر ببن بازیگر ملن- درلت ر نهادهای جهانی هستند.
در گرایش جهان- رطنی ر نهادی نون به صررن در نیرری آنارشیست نهاد گریز ر به عکس، جماعنگرای جهان منطقه شمرل، بر رفتار نهاد ملت- دولت تأثیر
دوتازه ای اعمامی سد، “رربی ردس رسدردسر گرایشهای جهان- وطنی ر نهادگربز (آنارشبسنی( شهررندان است، از سوبی دبگر، گرایش آنارشیسنی ملت- درلت در قالب ملی گرایی؛ نحت فشار گرایشهای جماعت. گرای نهادهای جهان شمول اقتصاد، ایترنت ر مسائل محیط زیسنی فرار دارد. نمابلات منطقه شمول متفارتی نیز در دررن کشورها وجود دارد. گاه این نمایلات به نفع منطقه گرایی و گاه ضد آن است. البته گاه نوعی قییله گرایی جمع گرایانه ر نظم ارلیه ای در قالب بنگرایی )نژادی،( قومی، طبقانی) و با بنیادگرایی دینی هم ممکن است به هنگام گذار کشورها ظهرر کند. این بن بنیادگراییها در خلاف جهت حاکمیت انسانی ظهرر میکنند. ماهیت این بن بنیادگراییها، جمعگرایانه ربه کلام اریک فروم، حاکی از تمایل انسانهای سرگشتهای است که ازترس آزادی، میل به گریز. ازآزادی دارند.
در تقابل نگاههای بن/ بنیادگرایانه، به راسطه استعدادهای نرم افزاری و سخت افزاری که کشورهای دموکرانیک دارند، وهم به واسطه توان رهبران آنان در مدیریت این دو گرایش، قدرت بازی و توسعه یافته آنان بسیار زیاد است. گرچه دموکراسی و پیخرفتگی بالذانه آرمانی مطلوبست. اما برای پیش از ٨٠ درصد کشررها به صررت آرزویی درر از دسترس مانده است. بهرحال در عرصه بین الملل ما با راقعیتها روبرو هتیم و نه آرزرهایی رویایی. آنچه حرف اول را میزند قدرت است. جمع فدرت نرم و سخت ملت- درلتها، نمایانگر مقدررات بالقوه ملی هر کشرر در وانفسای بازی فدرت است. ندرت هرشمند، قدرت بالفعلی است که از توان مدیران کشرر ناشی میشود. مهارت کشورداری درلتمردان از نران آنان هم در شناسابی مفدررات ملی است وهم در درایت آنان در کاربرد موئر آن در خدمت شهررندان،
اگر از این منظر به کشررها نگریسته شود، دیگر کشورها را نمی نران صرفأ به مثابه نرپهای یکسان بیلیارد به حساب آررد. نفارتهای کشررها موجب نفارن در رفتارها نبز خراهد شد. نش ها از پیش نعیین شده نیستند. به عکس، رفنار هر کشرر ناشی از سرجمع استعدادهای بالقره یک کشرر ر نران رهبران آن کشرر در بالفعل کردن ابن استعدادها است. نران مدبریت رهبران در بالفعل کردن حداکری ابن استعدادها است که به فدرت هوشمند مشهور است. به اننضا، امکانات محدردی که رهبران کشررها در بالفعل کردن ابن استعدادها دارند، مندررات کشرر منفارت میشرد. با عنابت به ابن
چشم انداز است که این جلوه از بازی قدرت را مقدورات کشور نام مینهیم. مقدورات هم متضمن نرید آگاهی بخش نسبن به نوانمندیهای داخلی است، و هم متضمن تراضع نسبت به محدردیتهای ساخناری بر برد ترانمندیهای هر کشور.
علاوه بر بحث سطح نحلیل که مبنای ابن جلوه از نقسیم بندی کتاب است، از لحاظ نظری، قسمتی از محتوای مطالب این بخش، منبعث از اندیشه های نوسنتیها است. نرستیها هم به شبوههای نصمیمگیری عنایت دارند، وهم به دغدغهها و گرایشهای ذهنی نخبگان تصمیم گیر کشور.
نتش این در گرایش فراملی وفروملی برمقدورات ملی را در بخشهای چهارم و پنجم دفتر اول مورد مطالعه قرارمیدهیم. درفصول این بخش، هم مسائل مربوط به بازیگرملت- دولت را مورد مطالعه قرارمیدهیم و هم اشاره به نگاه رهبران در بهره گیری، با به عکس، به هدر دادن این منابع خواهیم داشت.
فصل دوازدهم
بازیگر تاسیسی دولت مدرن در عرصسه بین الملل
چکیده؛
مطالبی که در ابن فصل ارائه شدهاند؛ در رمینه بازیگر نأسیسی دولت مدرن دد عرصه بین الملل میباشد. در گفتار ارل ابن فصل مقدماتی سعی شده دد ابنها بازیکر دولت مدرن تعریف گردد ر بعد نمایز سیاست مدرن د سیاست سئتی به اخنحار نرضیح داده شدهاند. بدین منفلرر تعریفی از ملت- درلت در دنیای مدرن ارائه و نلاش شده تا نفارت مفهرم درلت در گذشته ر حال روشن گردد. در گفنار دوم، کارکرد دولت مدرن بیان میشود ر در ادامه آن، برای موفقیت درلت در عرصه کارکردی و ررابط بینالمللی، راهکاری ارائه گردیده است. در گفنار سوم، به قرارداد وستفالیا اشاره شده ر سعی کردیم تا جامعه ایران بعد از امپراتوری عباسی را با اروپای بعد از وستفالیا مقایسه کنیم و در نهایت در گفتار چهارم، تأثیر حاکمیت ملی در صحنه بینالمللی مورد ^٠^٠ قرارگرفته است.
مقدهه
بازیگر دولت مدرن، بازیگری سیاسی است که به جای نهاد ایقاعی امپراتوری، با قرارداد بین سیاستمداران ابجاد شده است. مهمترین فصل ممیز سیاست مدرن از سیاست ستتی از همین تفارت ناشی میشود: مبنای قراردادی درلت مدرن، در مقابل درلت ایفاعی وپدر محرر رباپدر سالار سنتی. اگرچه مفهوم بیعت در مدیته نشان از همین قرارداد دارد، اما نفاسیر نخبه سالار و ایقاعی عملی ازآن، موجب شده
که زفارت بین درلتهای پدر – محرر سالار خاررمیانه با دولنهای ادرن، باقی بهان.. نگاه محلی ر با جهانگیری امپرانوری، در جلره از این نگاه سننی به فدرت را نشان میدهد،
گرچه تأسیس نهاد کشور- درلت به ١۶٢٨ باز میگردد، از ارایل فرن نوزدهم، مفهوم دولت دچار تحرل شد، تا آن زمان، میراث گذشته لانین بر اندیشه دولت سابه افکنده بود. درلت در این میراث لاتینی، تلویحا معنای ثبوت و ایستابی را از ساخنار و پریش های بینالمللی ایفاد میکرد. بر عکس این دید ایستا و مکانیستی، از ابن پس، درلت به معنای پیکرهای زنده و انداموار محسوب شد که از نهادهای حکومتی برای شهروندان تحت حکومت تشکیل شده است. اما لازم به یادآوری است که این انداموارگی پیکروار با نگاه پیکروار فیزیرلرژیک گذشته باستان ایران و نظامهای توتالیتر چپ و راست و یا رجاله سالار فرف میکند.
به اقتضای این تحول از نگاه ایستا و مکانیستی به پویاو ارگانیستی، دولت دیگر معادل با پادشاهان و دولتمردان نبود. دولت قرن نوزدهمی، نهادی بود که به مثابه راحدی تعریف میشد با قلمرو واحد، جمعیتی واحد و حکومتی متحدالشکل و بارز.(‘)
علاره بر تحول تعریف مفهوم دولت، مفهوم ملت نیز دچار تحول شد. مفهوم ملت از زمان باستان هم در رم و هم در ایران رایج بود. در تعریف باستان، ملت به معنای گروهی از مردمی بود که نسبت به اصل و نسب خویش آگاه بودند. ابن اصل و نسب ممکن برد مبنای جغرافیایی و یا تبارشناختی داشته باشد. در این معنا، ملت به گروهی کرچک و رنگارنگ و چهل تکه از انسانها اطلاف میشد، و با همانند ایران، به امت اسلامی اطلاف میگردید.
در اروپای درران قلمروگرابی بعد از قرون وسطا، ملت به گروهی از افراد اطلاف میشد که بر اساس یک قرارداد نانوشته و فرضی، تحت حکومت یک فرمانروا بودند.
نا اراسط فرن هجدهم، مفاهبمیچون همخونی ٠ با مفاهیم روان شناخنی چون هریت مششرک و نجربه مشترک ناربخی؛ در مفهرم ملت وجود نداشت.)) از انفلاب فرانسه؛ مفهرم ملت در خصوص ناراضیانی به کار برده میشد که نارضایی خود را علیه حاکم ظاهر میکردند. زمانی که در ٠١٧٨٩ مجلس نمایندگان طبفه سه فرانسه خود را مجلس ملی نامید، این اعنفاد پا گرفت که ملت بر اساس قرارداد اجتماعی خاص خود ایجاد شده، ر از حاکم رفت مجزاست. از این پس، مرزهای جغرافیایی درلت به نحوی کشیده شد که ملازم با فضای زیست ملت باشد. حکومتها نیز مسئولیت آن را داشتند که مرزهای جغرافیایی درلت را به اقتضای اراده ملت، سامان دهند. مفهوم ملت از این پس جایگاه ویژه ای یافت که بی توجهی به آن، جنبه مرگ و زندگی داشت،
از مهمترین اندیشمندان تاثیرگذار بر این تحول، جرج ویلهلم فردریک هگل (١٨٣١- ١٧٧٠) بود. هگل مبنای فکری مکانیستی از موازنه قدرت در نگاه لیپسیوسی را معکوس کرد. در نظر هگل، دولت، تجسم اخلاق و ملت، تجلی هویت مشترک افراد تحت امر است. برای هگل، فقط دولت است که به عنوان یک موجود زنده وارد عرصه بین الملل میشود: دولت” بالاترین نوع شخصیت و آزادی انسانی را به فرد اعطاه میکند: به رغم این بیان، بخش دیگر گفته او به راقعیت تاریخی تبدیل شد:” هیچ نهاد دیگری نیست که بتواند چنین منابع ارزشمندی را به انسان هدیه کند. )این نگاه هگلی در مقابل رمانتیسیسم جهان- وطن روسویی قرار میگیرد. گرچه ملی گرایی هگلی در مقابل جهان- وطن گرایی روسویی پا گرفت، اما دو بخش سخنان هگل موجب ظهور دو نوع ملی گرایی شد: ملی گرایی رمانتیک و ملی گرابی مدنی.
علاوه بر اندیشه های هگل، جلوه ملی دولت هم مخلوق بیانیه های حقوق بشر بوده و هم از انقلابهای آمریکا و فرانسه و هم انقلابهای فاشیستی قرن بیستم در بسیاری از کشورهای اروپابی و آسیایی تأثیر پذیرفته است. به بمن انقلابهای آمریکا و فرانسه، حدود در قرن قبل، اندیشه ملی گرایی در قالب اندیشه لاک دروسو صررت بندی فلسنی شد. موفقیت عملی نهاد ملی )و بیانیه های حقوف بشر ناشی از آن در قالب
فرانبن اساسی در کشرر فرانسه و آمربکا)، زفش نهاد ملن- دولت را در نحرلات مررزینه برجسئه کرد،
برخلاف ماهیت دموکرانیک ر احرازگرای ملی گرایی مدنی، ملی گرابی رمانتیک با ماهیت جمع گرایانه ملی )هکلی( ر فبیله گرابی مدرن ( شونیسنی) به دو شکل گاه غیربت سئیژ و با ابراز گرابانه دارد. درهر در نگاه، فرد در قالب یک بن جمعی نژادی و با قومی شرافت می بافت. در این نوع از ملی گرابی با جلوه رماننیک و شووینیسنی، نفرد انسانی جابی ندارد. علاره بر این، این نوع ملی گرایی ممکن است حالت ستیزه جو داشنه باشد، و یا حالت انگشت« نمابی و ابرازی، آلمان، اینالیا و ژاپن در فبل از جنگ جهانی دوم، و صدام حسین در اواخر قرن بیستم جلوه ستیزه جوی فاشیسم را به نمایش گذاشتند. به عکس، اسپانیا و مجارستان در دوران جنگ دوم، و نیز ناصر و حافظ اسد جلوهای ابرازگرا« از ملی گرایی رمانتیک را به نمایش گذاشتند.
برخلاف مقبول بودن نگاه ملی گرایی مدنی در قالب احرازگرایی، جلوههای ابرازگرایی رمانتیک، هشدار دهنده و جلوه ستیزه جوی آن، زمینه ساز مقابله بینالمللی خراهد بود. امروزه برای جلوگیری از هر گونه سوء تفاهم، احرازگرایان ملی گرا، از مفهوم میهن دوستی و یا ترکیب میهن دوستی- جهان وطنی برای معرفی ایدئولوژی ملی استفاده میکنتد. به عکس ابرازگرایان و احرازگرایان، رویاگرایان وحدت گرایی سیاسی خود را حول ایدئولوژیهای بنگرا یانهملیوبا بدیلهای بنگرایی طبقاتی، قومیر نژادی و یا بنیادگرایی فرقهای سامان میدهند. رویاگرایی، جلوه ایدئولوژیک دوران گذار است. رویاگرایان هم از واقع گرایی دور میشوند و هم آرمانگرایی را آلوده به احساسات حب و بغض غریزی میکنند. در حالی که، منادیان ملی گرابی مدنی، سودای تلفین آزادی شهروندان و اسنقلال ملی رادرسر میپرؤرانند، رویاگرایان سردای خرد نمابی خود را از طرین تحقیر و با نحریک دیگران درسر میپردازند. در ررند نحرلات ررابحط بین الملل، ملی گرایان مدنی همیشه درگیر در فشار روباگرایانه بن بنپادگرا بردهاند، جالب اینکه گروهی از بنگرابان، به نام ملی گرایی سد راه ملی گرایان
مدز. شدند.
در ایران نحولات همزمان ر با پیامدهای ناشی از هم انقلاب مشروله و هم نهضت ملی وهم انقلاب اسلامی، منضمن فشارهای مشابه برای ظهور ملی گرایی مدنی بوده است. احنمالا واردانی بودن این اندیشه موجب شده؛ تا برخلاف اروپا، ملی گرایی مدنی در ایران پر هزینه تر باشد. برخلاف سنت رایج که تداوم نام ایرانی را به مثابه گرایش ملی در ایران میدانند، داریوش آشوری اظهار میدارد:
انسان” قرون رسطایی و پیش ازآن، اگرچه درلت را می شناخت،… اما دولت را محور جامعه قرار نمی داد و هویت انسانی و اجتماعی خود را در نسبت با آن تعریف نمیکرد.]از جمله در ایران ایرانیت در اساس تعریفی سیاسی نداشت، و یک هویت فرهنگی بود و برای مثال، بزرگترین چهره مظهرایرانیت و مجاهد بزرگ حفظ زبان و خاطره قومی و تاریخی ایران، یعنی فردوسی، میتوانست شاهنامه خود رابه یک پادشاه ترک، بعنی سلطان محمود غزنوی هدیه کند.()
در تایید این برداشت آشوری، لازم است تأکید شود که موسسه ملت- دولت همراه با دیگر نهادهای تاسیسی، عامل پیشبرد اهداف امنیتی حاکمیتی انسان هستند.
چنان که به طور ضمنی در مباحث قبل گفتیم، از ۱۶۴۸ بازیگری در عرصه سیاسی جهانی پیدا شد، که برخلاف همه نظامهای سیاسی- اجتماعی قبلی، مبنای ظهور آن، قرارداد برد. برخلاف این نهاد تازه ظهور مبتنی بر قرارداد، دولتهای دیگر یا مبنای شهری داشتند و یا مبنای امپراتوری. اولی جغرافیا- مبنا و شهروند- پایه و دومی، قومی – فرقهای پایه بردند. اولی جلوه مدنی )نه( شهری بلکه قانون- پایه داشت، و دومی نظم پدر- محور و قبیلگی یا پدر سالاری شبه مدرن بود.
با غلبه نگاه تئبیتگر و گاه نظامی گرای ملی، فضایی سیاسی با ساختار آنارشیستی از ررابط بین الملل فراهم می آید، که درآن هیچ نهادی امنیت ندارد. کنت والتز این موضوع را در کتاب انسان، درلت و جنگ مطرح کرده بود. به مقتضای نگاه بدبینانه خویش؛ والتز نرواقع ر مورگتای راقعگرا و اسنایدر نوسنتی، درلتمردان را به تمهید و افزایش قدرت ملی نرصیه میکردند. در نگاه نوواقع گراها، در یک جهان آنارشی،. معمای امنیتی آنچنان حاد و شدید است، که امنیت ملی از اهداف اصلی سیاست خارجی است و مهمترین ظرفیت ر استعداد، ازآن قدرت نظامی است:) مبنای این بدبینی در نگاه واقعگراها، ذات بد انسان هاست، و نه ساختار آنارشیک بینالمللی.
با چنبن برداشنی، لازم است دریابیم چگرنه بعضی از بازیگران چون آمریکا از سلح مستعمره به فرف ندرنی فرن بیست ر یکم رسبده، ر گررهی دیگر از کشورهای باستانی چرن چین ر هند هنوز نترانستهاند از آئار رابسنگی ر ففر نجات بابند. انفجارهای هند و درماندگی ناشی از خرابیهای سیل در سال ٢٠١٠ نشاندهنده نفاون علیمی است که ببن نران این در گرره از کشورهای سنتی ر مدرن رجرد دارد.
فنار اولا تعربن دولت مدرن
با توضیح فوف، لازم است در ابتدا تعریفی از ملت- درلت به نحو جدید ارائه شرد. در دنیای مدرن، این نهاد جلرهای تازه یافت که با درلت- شهر در برنان ر امپراتوری رم و امپربالیسم جدید متفارت برد. درزبان فارسی هم معنای واژه دولت دچارنحول شده است. درلت” به معنای دارابی، به درلت” به معنای نهادی خاص برای تأمین امنیت تبدیل شده است. مبنای این درلت، سرزمینی ر جمعینی برد و گوهر آن حاکمیت بود. به این لحاظ، گاه به نام کشور- دولت رزمانی به نام ملت- دولت مشهور ای شود ان دو زفه در نمرین گر؛ تر نم امده است. ار دوک را ابمای
انسانهای” کمابیش زیادی نعریف میکنتد…که سرزمینی را درتصرف دائمی دارند، از کننرل خارجی مستقل با به نقریب مستفل هستئد، و حکرمت سازمان بانتهای دارند که بیشتر ساکنان آن سرزمین، به طرر مرسرم از آن اطاعت میکتد:(۶)
ربژگی حاکمیت به معنای حن انحصاری اعمال زور قانونی، ریژگی دیگری است که مورد نوجه ماکس ربر فرار گرفته است. ربزگی حاکمیت رفتی به سرزمین اضافه میشود، مفهرم کشرر ایجاد میشرد. اضانه کردن مفهرم حاکمیت به مردم، آنان را نبدبل به ملت میکند، ر اضانه کردن آن به مدیریت، آن را نبدبل به حکومت میکند. پس از ربر، دانشمندان دیگری چرن آلمرند ر پارل، ر همچنبن مکآبرر به این خصوصیت اشاره دارند. به کلام آلمرند ر پارل، درلت” بک نظام است که ماهیت
سیاسی دارد. مکآبرر هم درلت را به شرح زیر تعربف میکند:
درلت« مجتمعی است که بنا به قانون، حکرمتی راجد قدرت اجبار کنناه است و در اجنماعی شکل میگیرد که سرزمین مشخصی دارد ر شرایط عمومی و بیررنی نفظم اجتماعی را حفظ میکند.«)/)
هارولد لاسکی جلوه اجبار را در سطح داخلی مورد ترجه قرار میدهد، و به رابطه تمکین شهروندان و شهریاران اشاره دارد. در این رابطه، او اظهار میدارد که: دولت، اجتماعی سرزمینی است که درآن رابطه شهریاری – شهررندی در داخل حوزه ای معین و در قالب درلت شکل میگیرد وبرهمه نهادهای دیگر ادعای برتری دارد.،()
البته چون دولت مظهر قدرت، و کارخانه قدرت سازی است، گاه به عنوان مؤسه مورد انتقاد کسانی قرار گرفته است که به قسط و عدالت اجتماعی رفادارند. این خواسته متعالی، گاه چنان نظرها را معطوف به خود میکند که به ماهیت خاص این نهاد و تمایز آن با نهاد امت و با خیریه اجتماعی توجه نمیشود. این دسته از اندیشمندان، در مقابل دیدگاه تقلیل گرای دولت- محور، دیدگاه تقلیلگرای خیریه- محور را مبنا قرار میدهند و همانند بعضی از آنارشیستها چرن پرودون، حکم به استحاله دولت به اجتماع تعارنی و خیریه میدهند. با چنین دیدگاهی، حکم داده میشود که دولت شر مطلقی است که مبتنی بر بیعدالتی و سلطه اقویا بر ضعفاست. به نظر طلایه داران این اندیشه، دولت مدرن، حقانیت دروغین و پوششی است که بر روی بی توجهی به حقوف دیگران انداخته شده است.()
کفتار دوم کارقرد دولت مدرن
چنان که در تفاسیر فرف مشخص میشود، در یک برهه از حیات خویش ، بشر دریافت که هستی بسیار پیچیده است وغلبه بر ابن پیچیدگیهای محیطی، نیاز به مهارت و نخصص و حتی نهادی تخصصی دارد. در نتیجه این گرایش به اندیشه تحصصی است که نهاد درلت تأسیس شد، تا این محیط پیچیده نتواند زندگی بشری را دچار ناامنی سازد. طبیعی بود که چنبن نهادی به شایسته گرایی ارج نهد، وبه فعالیت سازمانی حزبی ر مهارت و تخصص کسانی متکی باشد که قدرت ساز باشند.
با آشکار شدن نیازهای امئینی در غرب، این بافنه ذهنی رابج شد که دسنگاه خاصی به نام کشور- درلت (ر خلف آن ملت- درلت مجاری – فرهنگی) به جای نهادهای پدر س محور سالار گذشنه ایجاد شرد.( ٠ ا) برخلاف ماهیث پرستیژی نفلامهای پدر – محور سالار، کار ریژه این درلت، نرلید قدرت برای امنیت شهروندانی بود که سودای هم – سرنوشتی در یک منطفه جغرافیایی مورد نرافن را داشنند، به افنضاه این ماهیت، جغرافیای مزبور نام کشور را به جای وطن گرفت. مشاهده میشود که چگونه غرب توانست با بهره گیری از این یافتهها و بافتهها و ایجاد درلت مدرن، سلطه بلامنازع خود را در چهار قرن گذشته بر دنیا رقم زند.
البته بی توجهی به مبانی اخلاقی متعالیه، و سلطه جویی غرب همیشه مورد نفد بوده و هست. بحثهای ارزشی در این نوشته نشان میدهد که خرد غربیها نیز فهمیدهاند که با بی مایه گی” ارزشی، امر سیاسی هم فتیر” خراهد برد. چنانکه در بخش اول آمد، آنان نیز دریافتهاند که بازی قدرت مادی را با هدایت قدرت معنوی تلفیق، توجیه و یا تلطیف کنند. تلطیف قدرت با معنویت، میراث ارزشمند نگاه ایرانی است، اقدام کوروش و اسطوره پردازی شاهنامه به خوبی دو جلوه قبل و بعد از اسلام ایرانی را به نمایش میگذارد. بدرن ورود تخصصی به بحث چگونگی تلفیق حاکمیت الهی با حاکمیت انسانی، در سندی که شاهنامه ر حکمای ابرانی میدهند، کارخانه دولت، نهادی است متکفل قدرت سازی، اما تلطیف آن با معنویت، استعداد سلطه جویی را از آن می ستاند. ،
گفتار سوم؛ قرارداد وستفالبا و تأسبس حقوقی کشور- دولت
چنان که گفته شد، منظرر از کشور- درلت، اشاره به راحدی جغرافیایی است که از منظر سیاسی دارای نظم ر نسق خاص داخلی ر دارای استقلال خارجی است. سابقه تأسیس ابن دولت به فراردادهای وستفالی بر میگردد. برخلاف سابفه ایقاعی و عمدتا اشرافی وپدر محرر سالار گذشته، کشور- درلت مدرن ارلین نهادی است که با قرارداد نأسیس شد. این قرارداد، ابتدا در سطح خارجی با امپراترری مقدس، و سپس با قراردادهای اجتماعی نانوشته ناشی از انقلاب شکرهمند” انگلبس، نانون اساسی
فرانسه، ر فرارداد گذشنه آمربکا فعلیت داخلی بافث. بر خلاف عرف ایفاعی باستان و بر اساس فانون اساسی جدبد، کشرر دولت نهادی بود که بر اساس فرارداد بین دو کشور استقلال طلب با امپرائوری مقدس، در ۱۶۴۸ ایجاد شد. از لحاظ ناریخی؛ زمینه نشکیل این واحد در نظام ببن الملل در اراخر فرون وسدلی پیدا شد. از لحاظ فائرئی و رسمی؛ طی قرارداد وستفالبا، که در سال ١۶٢٨ با امضاه پادشاهان قدرنمند اروپای آن ررز رسمیت یافت، موجردیت کشرر- دولت مررد تأیید قرارگرفت.
کاربرد کلمه ٠تأید٠ نشانگر این رافعیت است که حنی قبل از امضای قرارداد رستفالیا، نرعی راحد سیاسی به نام شهر- درلت، امپراتوری درلت و حنی کشور- دولت در اررپا وجود داشت. وجه تمایز راحد سیاسی کشور- درلت از دولتهای دیگر، از دو مبنای حقوقی ناشی مزشد: (١) حاکمیت انسانی به جای حاکمیت ارزشها، و )۲) اصل قرارداد به جای اصل ایقاع” تحمیلی و یا شکل عملی آن با نام بیعت” با معنای مجازی. واحد شهر- دولت در یونان باستان و امپراتوری- دولت در دوران قرون وسطی، و حتی کشور- درلت فاقد نوع خاصی از گوهر وجودی به نام حاکمیت انسانی بردند. حاکمیت به معنای جدید، متضمن بالاترین مرجع اقتدار داخلی و قدرت خارجی، برای تأمین امنیت و قدرت انسانی است.
در دولتهای قرون وسطایی اروپایی، گروههای مذهبی امپراتوری رم از ورای قلمرو، و فئودالها و اشراف، از درون کشور را محدود میکردند. در ایران، تا زمان تدبیر خراجه نصیر و قدرت بازوی نیروی مسلط شده هلاکوخان، وابستگی مذهبی به خلافت عباسی، حاکمیت انسانی را از بالا محدود میکرد. اما پس از جدایی ایران از خلافت عباسی، ایران همانند کشورهای اروپایی، به صورت یک امپراتوری ملی در آمد. اما برخلاف اروپا، حتی با اسنقرار دولت صفوی در ایران، تعهد به ارتقاء ارزشهای مذهبی، دو وجهی بود. از سویی، تعهد به ارتقاء ارزشهای مذهبی امامیه به عاملی مثبت در حفظ وحدت ر نمامیت ارضی ارلیه ایران منجر شد. اما در میان مدت و بلند مدت، این نعهد مذهبی واحد سیاسی صفری را در قالب امپراتوری سیاسی در سئبز در امپراترری عثمانی و ازبک قرار داد. به علاوه، این نگاه ارزش- پایه امپراتوری مرجب نجزیه بخشهای سنی – مذهب افغانستان از ایران شد.
در اروپا، حد فاصل ناریخی بین این در نمونه از کشور- دولت، به قرارداد ناربخی
وسئفالیا به سال ١۶٢٨ بر میگردد. امضاه ابن فرارداد موجب رفع نعارضهای دوگانه زیر شد؛ (۱) نعارض بین اشراف ر فئودالها با پادشاهان، )۲) نعارض ببن امپرانوری مذهبی با پادشاهان در درلت مسئفل شده با فرارداد رسنفالی عامل اصلی امضاه فرارداد وسنفالی، خرنربزی های گسترده ناشی از جنگهای سی ساله مذهبی بود. دو گروه تحت عناربن کانرلیسم طرفدار نظم سیاسی امپرانرری و پرونسنانبسم طرفدار نظم سیاسی درلت- کشرر، از ١۶١٨ در جنگی درگیر شدند که نهاینا به نفرف و پیروزی سلاطین و خلن کشرر- درلت به معنای جدید آن طی فرارداد وسنفالبا متهی شد. در نتیجه امضای این فرارداد، سلطنت به عنوان تنها منبع قانونگذاری و اجرایی در کشور- دولتها، رواج پیدا کرد و واحدهای سیاسی قرون وسطایی به صورت کشورهای مستقل سلطنتی در اروپا ظاهر شدند.
قرارداد رستفالیا از در بخش اسنابروکا و مونستر نشکیل میشد. نتایج ناشی از این قرارداد در صحنه داخلی کشور- دولت را میتوان به پنج بخش زیر نقسیم کرد:
۱- مبنا قرار گرفتن قرارداد وستفالیا برای ارزیابی عملکرد کشور- دولتها در کنفرانسهای بینالمللی بعدی.
۲- به رسمیت شناخته شدن استقلال کشورهای فرانسه، اسپانیا، پرتغال، هلند و کنفدراسیون سوییس و ٣۵٠ راحد جغرافیا در آلمان.
۳- راگذاری حق حاکمیت کامل داخلی ر خارجی به کشورها، در ردای شخص سلطان جهت تنظیم کلیه امور سیاسی و مذهبی، هم در صحنه داخلی وهم در صحنه خارجی.
٢- فطع رابستگی کشرر- دولت به پاپ و رواج برابری ر آزادی مذهبی.
۵- ابجاد نوازن قرا بین کلیه راحدهای کوچک و بزرگ اروپا جهت متابله با هر گونه نجارز خارجی،
کشرر- درلت به عنوان رکن و راحد سباسی )ربابه اصطلاح دانشمندان سباسی طرفدار ننلریه بازی امررزی – به جای اصطلاح هدابتگر باسنانی- بازیگر” اصلی نظام بینالمللی، از سه عنصر ذانی و بک عنصر گرهری مخلف نشکبل شد، است. چنان که
در مبانی علم سیاسن آمد، است، از لحافز نهخصصی، حکومت صرفا بکی ار سه عصو زانی درلت است که با عنصر چهارم گرهری حاکمیت، موجب نشکیل دولت میشود. ابن عناصر زانی عبارنند از؛ سرزمیبن، جمعیت، حکرمت، ر حاکمیت،
٠١ سرزمبن، با مزبن شدن به حاکمین انسانی به کشور تبدیل میشود. برخلاف وطن” در امپرانرری، مرزهای کشرر ملی” رسرخ ناپذیر، ر عامل جدابی راحدهای سیاسی از بگدیگر هسنند، بکی از عناصر ذانی متمایز کننده کشرر- درلت از دولت- امپراتوری، همین خصرصیت سرزمینی ر رابطه آن با امنیت شهررندان است. خصوصیت سرزمینی، محدرده جغرافیایی فعالیت امنیتنی و اراده انسانی درلت را نشان میدهد. اصرلا سرزمین یکی از اجزای ذانی رلی لاینفک کشور- درلتی است که قابل تخطی نیست. البته ماهیت شکلی، موقعیت جغرافیایی، و منابع سرزمینی، هریکبه جای خرد می نرانند بر ماهیت و میزان قدرت کشور دولت تاثیرگذار باشند.
ماهیت شکلی دولت، زمینه ساز عمق و یا محدودیت نفوذ استرانژیک است. اسراییل از داشتن این عمق استراتژیک محروم است. اما روسیه به یمن وسعت، از عمق استراتژیک عینی بهره میبرد. مقایسه سابقه جنگ طولانی بین اسراییل به عنوان یک کشور دست- ساخته سازمان ملل به پیشنهاد انگلیس، با زمین گیر شدن نیروهای مهاجم هینلر به روسیه، از تأثیر متمایز عمق استراتژیک متفاوت این دو واحد سیاسی بر امنیت آن دو کشور حکایت دارد. به یمن همین وسعت و عمق استراتژیک بود که روسیه توانست طی دو جنگ جهانی اول و دوم خود را حفظ کند.
منزلت استراتژیک کشور نیز بسیار مهم است. اینکه محدوده جغرافیایی یک درلت در کجا قرار گرفته است، بر اهمیت آن دولت میافزاید. البته چنانکه دولت به رغم داشتن موقعبت استرانزیک نانوان شود، قلمرو آن طعمه قدرتهای بزرگ خواهد بود. به عکس، چنان که درلت مزبرر قدرتمند باشد، از این مزیت میتواند برای ارتقاء منزلت بینالمللی خرد استفاده کند.
۲- جمعیت، با تلفیف با حاکمیت انسانی، به ملت تبدیل میشود. در مورد جمعیت است که اعضای بک درلت خود را به عنوان ملت بدانند. ملت در علم لغت ی، بعدی سباسی دارد و دیگر محترای قومیو دینی ندارد. قومیت، بعد فرهنگی
دارد و مذهب بعد اعتفادی. امروز این دانش به دست آمده است که قومیت، امت و یا
طبقه را از سیاسی شدن دور کنند. سیاسی شدن نهادهای فرف، زمینه ساز بن گرایی فرس- نژادی ر یا طبفانی ر با بنیادگرایی فرفهای میشود. بن بنیادگرایی ذانا غبریت ساز و دگرستیز است، این دگر ستیزی با” جنگ قدس نوجیه میشود.
به عکس، ملی گرابی و میهن دوستی جهان- وطنگرا می نراند فضای لازم را برای تأسیس دولتهای چند قومی- چند فرهنگی فراهم کند. نکنه مهم و اساسی این است که جمعیت و ملت، قدرت ساز باشد و نه منفعل ر مصرف کننده. از لحاظ ناریخی، گاه کشورهایی چرن آلمان با بهانه قرار دادن عنصر نژاد، سعی داشنه اند جمعیت کیفی و کارآمد دیگر کشورها را به دست آورند. هیتلر در ٢٩ سپتامبر ١٩٢٨ در کنفرانس مونیخ توانست بریتانیا، فرانسه وایتالیارامجاب کندتامنطقه آلمانی نشین اسردت، راازخاک چک و اسلواکی امروزین جداکندو الحاف آن را به آلمان، به رسمیت بشناساند. تجربیات بعدی نشان داد که چگونه این بن گرایی نژادی به ردای دگرستیزی علیه نژاد سامی و دیگر نژادها درآمد. آینده نشان داد که این سیاست مجاب سازی” هیتلر و مماشات کشورهای اروپایی، عامل فعلیت یافتن جنگ جهانی دوم شد.
۳- حکومت، معطرف به مدیریتی سیاسی است که با حاکمیت انسانی حقانیت پیدا میکند. امروزه با موضوعیت یافتن مسئله حقوف بشر، کمابیش از حکمروایی خوب سخن به میان می آید. در موضوع حکمروایی خوب، هم ملزومات جهان- وطنی حقوق بشر بر حکومتها تأثیر دارد، و هم جماعت گرایی های مدرن.
۴- رکن گوهری حاکمیت، تجلی حاکمیت انسانی است. حاکمیت انسانی زینت بخش سه مولفه دیگر است. به اقتضاء مبنای انسانی حاکمیت، امروزه شاهد تحول در ماهیت روابط بین الملل هستیم. افتتاح معارنتی تحت عنوان معاونت حقوق بشر در بسیاری از رزارت خارجه های کشورهای مختلف، و دستورای عالی حقوق بشر در سازمان مل متحد خود به عاملی در نقش سازی در روابط بین الملل تبدیل شده است.
گلتار چهارم؛: حاکهبت ملی و تاثیر آن در صحنه بینالهللی
از منظر ناربخی، بشر پس از برخورد با افرام دیکر ر مشاهده و با مهلالعه درباره قبایل و فرف مختلف انسانی، به نفارت خود از دیگر همنوعان آگاهی بافت. با آگاهی از رجرد انسانهای همنوع منفارت، انسانهای طبیعی و مدنی دو گونه عمل کردند. آنان که در رضعیت طبیعی به سر میبردند، با احساس تحریک غریزی ناشی از آگاهی از این تفارت، عکس العمل درگانه ای نسبت به همنوع خود نشان دادند. این عکس العمل یا ناشی از فریفتگی برد، و یا متضمن نمایزجویی غیریت ساز، این غیریت سازی یا متضمن ستیزه جوبی بوده (مثل اقدام هیتلر و با تثبیت گرایی هویتی و ابرازی )چون( آتاتورک).
در مقابل، گروههای مدنی با آگاهی از تفاوت انسانها، سعی در تعامل مدنی با آنان داشتند. گاه از کوروش کبیر به عنوان بانی این اقدام سخن میگویند. بعد از قرنها تعامل مدنی بین گروه های مختلف اجتماعی در ایران، امروزه در عرصه بینالمللی نیز اروپاییها سعی دارند روابطی مدنی بین کشورهای اروپایی، در قالب جامعه اروپا ایجاد کنند.
در دوران مدرن، ملت و اصل ملیت در روابط بینالمللی موجب تحولات عمیقی در روابط بین انسانها شد. پیش از همه، متعاقب جنگ جهانی ارل، ویلسون رییس جمهور امریکا طی پیامی به کنگره آن کشور که به اصول چهارده گانه وی معروف است، از اصل آزادی ملتها در تعیین سرنوشت خود سخن گفت. این اصل عملا مبنای عملکرد نظام بینالمللی پس از جنگ جهانی اول شناخته شد. اگرچه نیروی مستقل حاکمیت ملی موجب رفع ظاهری تبعیض بین قدرتها و بازیگران بینالمللی است، ولی به گفته ارگانسکی، عاملی شیطانی در اضمحلال امپراتوریهای پیشین از جمله عثمانی و بروز جنگ جهانی شد. به علاوه عامل ملیت نوعی سدغیرقابل نفوذ بین همکاری کشورها ایجاد کرد. اگرچه کشرورهای جهان جنوب توانستهاند با توسل بدان، وسیلهای جهت مبارزه با امپریالیسم بیابند، رلی این پدیده خود عامل نوعی جدایی ابناء بشری از بکدبگر شد.
یکی از آثار جبری ناشی از تحرل اصل حاکمیت، اصل رضایت کشور در اجرای
قوانین بینالمللی در در رجه جهان- رطن ر جماعن گراست، نا دو دهه اخبر، اصل اکثربت در تصمیمگیری صحنه بینالمللی مورد فبرل نبود. در ابن مورد، دانشمندان اسندلال میکردند که اصل اکثریت موجب نفی اسنفلال حاکمیت کشورها میشود. به نظر آنان، اصل حاکمیت حاکی از آن است که هبچ قدرت مافرفی بر کشور وجود ندارد که بنواند نظریه اکثریت را بر افلیت نحمیل کند. بدین لحاظ مورگتتا ننبجه میگرفت که اسل حایم بر نممیمگبری کنورها در جاس ینلملل امل اجاه د اتلاف رائ
ذکر ابن نکنه لازم است که نلام ین المللی ب، طور کینی با نطام داخلی کشورها متفارت است. در نظام بینالمللی، اصل روابط آنارشیک ر سرورگربز حاکم بوده است.
منظور از جامعه جهانی، مجموعه کررهای متقل در دوره معین است که ازنظر سیاسی بر یکیگر اثر میگذارند و معمرلا جهت نحصیل منافع ملی با هم روابط متفابل برقرار مینمایند. جامعه مزبور با جامعه داخلی کاملا فرف دارد. جامعه جهانی یک جامعه مرکب از کشورهای مستفل با نظامها ر ایدئولوژیهای مختلف میباشد، که بنا به مقتضیات و مصالح ملی خود، با یکدیگر روابط متقابل برفرار مینمایند. کمیت و کیفیت روابط سیاسی هر کشور، زاییده مجموعه عواملی چون قدرت، پیشرفت اقتصادی، نوع حکومت، تاریخ، فرهنگ، مذهب ر قراردادهای کشور با سایر کشورها و موقعیت جغرافیایی کشور میباشد. چون این عوامل در کشورهای مختلف یکسان و بکنواخت نمی باشند، مقاصد و هدفهابی که کشورها درصدد تحصبل آنها در صحنه بینالمللی هستند ر همچنین برداشت کشررها از مسائل بینالمللی و نحوهای که بخراهند آنها را حل ر فصل نمابند نبزباهم منفارت استه
ابن در حالی است که جامعه داخلی، به هر علنی که باشد، بک جامعه متشکل و متمرکز است که انراد جامعه خرد را به مرکز، بعنی حکرمت، ر با اصرلی که کم و بیش ابراز می دارند، پایبندند. و از ابن ننلر، نوعی وحدن و بگانگی در جامعه داخلی وجود دارد. رلی در جامعه جهانی، مرکزی برای وناداری کشررها، خارج از منانع ملی رجود ندارد و اصل حن حاکمیت به آنها اجازه میدهد که هر بک راهی را که مقتضی ر منناسب با احتیاجات مردم خرد میدانند، انتخاب نمایند،
در جامعه داخلی از راه قرارداد: اجتماعی ر قبرل حکرمت مرکزی، جنگ همه با
هم تا حد زبادی نخفیف بافته و مهار شده اسن و نذلم و نبعیمن از فوالین و حنکوهن مرکزی، جایگزبن آنارشیسم گردبد، است. ولی چون جامعه جانی ناکاون از راه یک قرارداد اجتماعی نثرانسئه است بک فدرن مافوف و مرکزی را در مسجئه بینالمللی به رجرد آررد، هنوز در یک حالت ملبیمی منازعه ر بنک همه با هم به سر میبرد. با توضیحات فوف مینوان گفت در نفلام بین الملل خصوصبات زیر حاکم است:
— جامعه جهانی بک جامعه بدرن حکومت است،
– در جامعه داخلی، افراد به طور عمودی از عرامل فضایی، اجرایی، مقننه و سیسئمهای اجنماعی، سیاسی، مذهبی و غیره متاثر بوده و نرتیبات و نظام اجتماعی به علت وجود قدرت مافوق و مرکزی، تایید و تضمین میگردند. رلی جامعه جهانی یک جامعه رقابتی است که فاقد هرگونه قدرت مرکزی مافوق است که بتواند نخلام و ترتیبات خاصی را در صحنه بینالمللی ایجاد و بر اجزاء خود تحمیل نماید.
در جامعه داخلی، صلاحیت و فعالیت گروههای ذینفوذ و احزاب به وسیله خود جامعه تعیین میگردد و در تجزیه و تحلیل نهایی، جامعه ملی در واقع صلاحیت گروهها و احزاب را اعطاء و یا سلب میکند و یا کم و زیاد مینماید. در جامعه جهانی صلاحیت اعضاء از خود جامعه جهانی کسب میگردد و از این رو، صلاحیت تام و تمام نبوده، بلکه مشروط به رضایت واحدهای جامعه جهانی است؛ و این وضعیت درست بر عکس آنچه که در جامعه داخلی دیده میشود.
از مهمترین آثار حقوقی اصل حاکمیت ملی، اصل تساوی دولتهای خود- یار و دارای حاکمیت بود. اصل تساوی حقوقی کشور، نشان دهنده پذیرش این واقعیت بود که گوهر نظام سیاسی بین الملل، آنارشیک و قیمومیت گریز بود. قبول اصول تساوی حقوف کشورها در روابط بین الملل، دشوار به نظر میرسید. برخلاف این جلوه مساوات جوی حقوقی، حتی در ساختار سازمان ملل نیز، این تساوی مقبول نیست. حق وتو در شورای امنیت نشان از این تفاوت ساختاری بین کشورها دارد. از منظر سیاسی نیز، دول بزرگ در صحنه بینالمللی عملا و در قراردادها و مقارله نامهها معمولا از امتیازات بیشتری برخوردارند. در این مورد، از امتیاز تأسیس پایگاهها در کشورهای کوچک، فرستادن مستشار و گاه حن فسخ یک جانبه قراردادها، ویابه دست آوردن مواضع مهم و راهها، حن استفاده از ارتباطات و مواصلات در مواقع ضروری و جنگ و غیر،
می نران نام برد. البنه اصل نساری کدورها باهبن معنی نیست که کشورها از هر جهت با هم مساری هسنند، برعکس؛ اصل نساری معنایش این است که نمام کشورها به طوو مساری از احترام به حفرفی که دارا میباشناه برخوردارن.. به عبارن دیگر، هر حقی که کشوری داراست، می بایست به همان نحو هورد، احترام قرار گیرد که حفوف دیگران مررد احنرام فرار گرفته است. ران دایک افلهار میدارد که در نساوی واحدهای بینالمللی، به سه نکته اساسی زیر بابد نوجه داشت:
ا- هیچ قرارداد، مقارله نامه یا قانونی بدون امضاه و فبول رسمی کشوری ضمانت اجرایی برای آن کشور ندارد.
۲- هیچ کشوری را بدون رضایت و نمایل رسمی آن نمی نوان به محاکم قضایی بینالمللی کشاند.
۳- هنوز در صحنه بینالمللی قوه مجریهای که بتواند حقوف بینالمللی و مفاد قراردادها و تصمیمات سازمانهای بینالمللی را به مرحله اجرا بگذارد وجود ندارد اصل تساوی و برابری سیاسی کشورها، در واقع ناشی از حن حاکمیت کشورها است و قبول حق حاکمیت کشورها، مستلزم قبول برابری و تساوی در صحنه سیاسی بینلملل
به رغم این تونبهان به وضرح منخمی است که عناصری ر جهن گزای به طور ناخواسته دیواره های حاکمیت را در حوزه های تمدنی خدشه دار ساخته است. منظور از تمدن، حوزه های امنیت ساز و رفاه ساز است، که در مسائل نظامی، اقتصاد، نکنولوژی، و )موارد( مشابه)، متجلی میشود. در این مورد، جان هرتز اشاره دارد که:
از” لحاظ نمادین )علاوه( برکاربرد عملی برای مقاصد خصمانه اقمار مصنوعی که در حال گردش دور دنیا هستند، به رغم حن حاکمیت برفضا ر حق عدم دخالت در امور دیگرکشورها، از فضای ررای قلمرو همه دولتهای جهان گذر میکنند. بدین سبب، اقمار مصنوعی مزبور به خدمت همه ر رسوخ پذیری همه جیز برای همه کس درمیآیند.)۱۱)
البته لازم به ذکر است که این روند به شکل ممتاز خود در غرب محتق میشود. در کشررهای جنوب، شاهد در روند انحرافی و گهگاه بیمارگونه از این تحولات هستیم:
گروهی همراه با جهانگرایی نمدنی، در فرهنگ غربی مستحیل میشوند رو در نتیجه
معنا را فرای امنبن و رفاه میکنند. گروهی دبگر به نام نهکیم هویت خویذی، به بنیادگرابی روی می آررند و رفا، را فدای معنا میکنند، راه وههمیی، نلفیف رفاه ماری تمدنی همراه با معنابخشی فرهنگی است. نمهن، بعی عیئی و ارنباهلی دارد و دسناورد جهانی بشر است. فرهنگ، بعدی ذهنی و انفباضی دارد؛ و نجلی کیفیاث بیهمتا و ممناز بخشهای مختلف انسانی است،
نصریر زیر این جریان درست را نشان میدهد،
ملت-دولت
ملت-دولت
نتیجه گیری فصل
در ابن فصل، دانش آموخته کارگزار و فعال سیاسی ابرانی دریافت که تفاونی ماهری بین دولت
مدرن ر نظام ببن الملل با معادل منسوخ آن تحت عناوبن پدر “ محرر قبیلگی و با امپراتوری
وجرد دارد. درحالبکه نلام امپرانرری به نام نحقف ارزشها وبه کام گروهی از نخبگان، و با
زور سربازان ایجاد میشد، مبنای درلت مدرن تأسیسی است. طی دو مرحله، دولت مدرن
ایجاد شد() با قرارداد بین دولتمردان مدرن با امپراتوری مقدس و()، با ندربن نانرن اساسی و مشزم کردن رهبران به خدمتگزاری به ملت. تأثیر این نهاد بر روابط سباسی خارجی نبز چئمگیربرده است.
فصل سیزدهم
تحول در منزلت قدرتی ملت- دولت
چکیده؛
در مقدمه این فصل سعی شده به تحولات ناشی از جنگ جهانی اول و دوم و جنگ جهانی سوم که در جریان است، اشاره شود و قانونمندیهای ناشی از این تحولات ارائه گردند. در گفتار اول، در مورد این نکته که هریک از عوامل سخت افزاری و نرم افزاری چه در عرصه داخلی وچه در عرصه خارجی، ملزومات خاص خود را دارند، بحث شده است و در گفتار دوم، این نکته مطرح شده است که کشورهای دمکرات بیش از سایر حکومتها توان تأثیر بر تحولات بینالمللی را به نفع خود دارند.
مقدمه
در فصل قبلی، تاریخچه پیدایش ملت- دولت و ماهیت بازیگران رسمی مورد بحث قرار گرفت. مطالعات قبلی، گوهر وجود ملت- درلت، به عنوان بازیگر نظام بینالمللی را به ما شناساند. لازم است مشخص شود که تفاوت این بازیگران از کجا ناشی شده است. به رغم آنکه از منظر نظری، منزلت رجودی بازیگران ملت- دولت شباهت اسمی دارند، اما از لحاظ عملی، تلاش درست و یا نادرست رهبران کشورها موجب شده نا بازیگری چون ایالات متحده به عنوان فرف قدرت چهار بعدی، قدرت فائقه بپن الملل باشد، و به عکس، شوروی فروپاشد و امررز روسیه با بحرانهای بسیار روبرو باشد.
علاوه بر تفارت در سطح قدرت، که منجر به وجود بازیگران ریزقدرتی چون
بحربن میشود، کشورهابی چون روانا، افغانسئان، فبرس، لبئان و سومالی هر کا ام به کشوری فروپاشیده نبدبل شده، ر دبجار جنگ داخلی شهه اند. لارم اسن دانشجوی سیاسی ر روابط بین الملل، فانونمندیهای نههولات را شناسایی کند، نا به هنکام دسنبابی به مسئولبت سیاسی سعی کند منزلن کشور خرد را ارنقا، دهد و بدبن وسیله، امئیت و منافع ملی آن کشور را تأمین کند.
البته با نحرلات جدید به سود فرد- جهانگرابی، در نألم نوین، دانشجوی سیاسی و روابط بین الملل باید آگاه شود که گذشته چراغ راه آینده نیست. هر زمان و مکان، فضای گفناری خود را میطلبد. مئلا برخلاف گذشنه، دیری است که حتی ملی گرایی مدنی نیز در معرض نحول است. به اقتضاه منزلت استرانژیک ایران در گذشته به عنوان بک منطقه نفوذ استرانژیک، آثار این تحهلات زودتر دامنگیر ایران شد. برخلاف دوران قاجار و رقابت بین روسیه و انگلیس در ایران، در زمان حاضر، در عرصه بینالمللی متقابلا داشته، استقلال طلبی و ملی گرایی به ضد ارزش تبدیل شده است. ملی گرایی هم با ملزومات حقوق بشری و جهان- وطنی تعدیل شده وهم با گرایشهای جماعت- گرایانه در قالب منطقه گرایی و جهانگرایی. به جای هدف استقلالگرایانه ملی گرایان مدنی (ر قدرت طلبانه ملی گرایان شووینیستی و رمانتیک)، در تحولات جدید، کشور- دولت و خلف معاصر آن، به عنوان ملت – دولت، نیاز به رسوخ پذیری وایفای نقشی مجازی-فرهنگی دارد.
تحولات جدید حاکی از آن است که ملت- دولت مجازی – فرهنگی بیشتر نقش قیف- پمپ دارد تا نقشی هویت ساز. با این تعبیر، استقلال ملی جلوه شخصیت ساز و هدف بودن خود را از دست میدهد. برخلاف دوران قبل که استقلال در مقابل وابستگی برد، در نظم حقوف بشری، استقلال جهت حرکت (از وابستگی به سوی وابستگی متقابل) را نشان میدهد. با تحول در ماهیت استقلال از هدف مفهومی به جهت، زهر- مایه های شوینیستی و دگرستیز ملی گرایی تضعیف میشود. ایدئولوژی سباسی ملت – دولت مجازی – فرهنگی در قالب میهن پرستی جهان وطنی صورت بندی میشرد. نتیجه ناشی از ظهور این تحولات را در دو جنگ اول و دوم از یکسر، و در جنگ جهانی سوم کنونی شاهد هستیم. در حالی که در دو جنگ اول و دوم جهانی شاهد جنگ بین در نوع ملی گرایی شووینیستی و مدنی در قالب دو نرع امپریالیسم
بردیم، در جنگ سوم جهانی که در جریان است، شامد جنگ مسئمری هسئبم که ماهیتی نامنقارن دارد. برخلاف در جنگ جهانی ارل و درم جنگ نامنفارن کنونی ببن نیروهای ملی – مدنی با نیررهای بن بنیادگرای فرمی فرفهای است. در بالکان، فبرس، ابرلند، اسپانیا، پاکسنان، افغانسنان، عراف، ر در رراندا سردان، آنگرلا ر،،، شاهاه ظور این جنگها هستیم، چه بساکه این جنگها عامل بروز کشورهای فررپاشیاهای چرن سومالی شوند. این نحولات راطی سه گفتار مورد مالعه قرار خواهیم داد.
گفتار اول: تحولهای سخت افزاری و نرم افزاری در دو عرصه داخلی و خارجی
چگونه میتوان منافع ملی کشور را در فضای منغیر بینالمللی شناخت، و با تولید قدرت مناسب با زمان، منزلت کشور را ارنقاه داد؟ با توجه به سطح تحلیل، دریافتیم که باید هم به مقدورات و امکانات داخلی نوجه نمود رهم به محذورات و ملزومات بین الملل. البته در نظر این دانش پژوه، ارزش مقدورات ملی بر محذورات بینالمللی زجحان دارد. این رجحانها به شرح زیر کدبندی میشوند:
قواعد ناشی از تولید قدرت در داخل، اصالت دارد،
قواعد ناشی از بازی در محذورات بینالمللی، ضرورت دارد.
در هر بک از دو حوزه داخلی و خارجی،. دو دسته از عرامل سخت افزاری و نرم افزاری وجرد دارند. این عوامل سخت افزاری و نرم افزاری میتوانند به عنوان عوامل ندرت ساز در صعرد و افول منزلت کشور نقش ایفاء کنند. نمودار زبر عصاره مطالب فرف را به تصریر میکشد.
نمودار چنگونکی نحول نزلت، بازیگران
در عرصه بینالمللی، بازیگرانی که توانستهاند عوامل سخت افزاری و نرم افزاری خرد را به قدرت هوشمندانه تبدیل کنند، به سهولت توانستهاند با عنایت به ملزومات ناشی از فضای بینالمللی، منزلت خویش را ارتقاء بخشند. تحول اساسی از ١٧۵٠ آغاز شد. سه منبع انرژی، صنعت و وسیله ارتباطی؛ همراه با بلندپروازی نسبت به نسخیر دربا، زمین و فضا عامل نغیر شد. طی چهار انقلاب، آمریکای مستعمره به سطح فوق قدرت چهار بعدی رسید. از این زمان، نوع انرژی از ذغال درختی به ذغال سنگ، و سپس نفت، برف، انرژی هستهای و انرژی اطلاعات تحول پیدا کرد. نکته مهم این است که دستبابی به ذغال چوبی، آسانترین وسیله دستیابی به انرژی بود، و انرژی هستهای و اطلاعات پیچیده نرین نرع آن. گفته میشود که یک گرم انرژی هستهای، توان تولید انرژی به اندازه ۱۳ تن ذغال سنگ را داراست. فراتر از آن، مدیریت اطلاعات و دانش به وجهی است که امروزه از عوامل تعیین کننده قدرت کشورها به شمار میرود. همین امر نشان میدهد تا چه حد توانمند شدن شهررندان در تعیین منزلت ملی نأثیر دارد
چین به بمن شکرفابی افنصادی، رهندبه میمت افزایش دانش فنی نوانسنه روسیه نظامی را به سرعت پشت سرگذارند،
در حرزه سخت انزاری، صئعت در در رشنه فیزیک – مکانیک و شیمی آغاز شد. فیزیک ر مکانیک، و نوع پیشرفته آن سیبرنتیک زمینه را برای مخلرط کردن عرامل ر ایجاد فدرت فراهم کردند. شیمی عامل ترکیب عرامل بود. این امر به ندریج از صنایع سبک آغاز شد. بعدها صنایع سنگین و صنایع بسیار پیشرفتهای چرن مغز الکتررنیک کامپیونر ر آدم آهنی جای آن را گرفتند.
در عرصه ارتباطات، ابتدا وسیله سلطه بر دریا به شکل کشنی ر نارهای دریابی زمینه را برای قدرت تحرک انسان فراهم کرد. خودروها و قطارها و متروها، این قدرت دسترسی و تحرک را در عرصه خشکی فراهم کردند. حرکت در سطح مکفی به نظر نمیرسید. از این زمان بود که زیردریاییها، و کشتیهای فضایی برای دسترسی به عمق اقیانوسها و فضای لایتناهی ساخته و مورد استفاده قرار گرفتند. این مؤلفه های سخت افزاری زمینه توانمندی انسان پیشرفته را فراهم آوردند.
علاوه بر عوامل سخت افزاری، به عوامل نرم افزاری داخلی هم باید توجه شود. بدرن وجود بلندپروازی فلسفی جهت پیشرفت، نمیتوان امید به پیشرفت داشت. باید دقت کرد که بلند پروازی فلسفی نه بیش از حد آرمانگرایانه و نه رویاگرایانه باشد هومانیسم و اندیشه خلیفه اللهی برای نسخیر زمین، دریا و آسمان در این حرکت بسیار نقش ساز بوده است. برای دستیابی به چنین منزلتی برد که ابتدا در غرب نهاد دولت که کارخانه قدرت سازی بود، توسط ماکیارل تولید، و توسط هابز توجیه فلسفی شد. دستاوردهای لاک، روسو و منتسکیو در خصوص اشاعه دموکراسی نیز در فراهم سازی زمینه برای تعمین ملی گرایی، بسیار کارساز بردند.
دموکراسی ضمن آنکه تفرقه فرادستانه فرودسنانه بین نخبگان ر مردم را از بین برد، کل جامعه را برای ارتفای قدرت ملی فعال کرد. به جای آن که نیروی حکومت برای مهار ملت، ر نیرری ملت صرف براندازی حکرمت نخبه سالار شود، دموکراسی با ارائه مدل نخبه گرایی، مرجبات همبستگی ملی را فراهم آررد. انقلابات منعددی در زمینه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی صررت گرفت تا شهررندان و شهریاران کشررهای
پیشرفنه دربازثند پگونه می نرانند نفسبم کار کنند: حکومن؛ ماهپریت و کارگردانی ؤدرن کند؛ ر ملت باه عنوان حاکمبن نرلیاد قدرن نمایا،،
در عرصه ببن المللی نبز در دسئه از عرامل سخت افزاری و نرم افزاری ملزومانی را برای افرام خارجی کذررها فراهم میکند چنانکه مطالعات فصل اول نشان داد، ملزومات سخت افزاری را می نران به چند دسنه نظامی، سیاسی، افنصادی، نکنولوژیک، و فرهنگی ارنباطی نفسیم کرد. عرامل نرم افزاری در عرصه بینالمللی نبزبه سه دسته ساختار سیاسی )نظم ببن المللی، نهادهای حقرفی بینالمللی ر انحادیههای بینالمللی نقسیممیشرند.
بر اساس نحرلات محیطی، سه ضره از ملزرمات سخت افزاری بینالمللی نائیرات مختلنی بر بازی ندرت ر منزلت بازیگران داشتهاند. در گذشته ساختار نظامی – سیاسی بسیار ننش ساز برد. پس از آن، به ترتیب ساختار افتصادی – نکنولرژیک و سپس ساختار فرهنگی ارتباطی نفشی فزاینده بافتند. هر یک از این نحرلات، ثعدی از نقش بازیگران رابه ما مینمایانند. مثلأ با عینک ر زاویه دید نظامی – سیاسی، بازیگران به شش دسته فوف قدرت، ابرقدرت، قدرت بزرگ، قدرت متوسط، قدرت کوچک و رزقدرت نقسبم میشوند. نرانمندی ر حوزه فعالیت فرف قدرت آمریکا همه جا گیر شده، و حرزه فعالیت هر بک از این ابرفدرتها متفاوت است، بسته به تعداد ابزار ندرتی که بازیگران دارند، فرف ندرت آمریکا همه جاگیر شده، ر حرزه فعالیت هر یک می تواند به ندرت چند بعدی با نک بعدی نقیم شوند ا
لنار، دوم: ناهبر عوامل سخت ازاری و نرم ازاری بر ساخت قدرت
چنانکه نوستیها میگویند، موکراسی ها یش از کشورهای دبکتاتوری، و ا کشورهای مدرن دبکتانرری بیش از کشورهای پدر- محور ستی، و کشورهای پدر- محرر سنتی بیش از کررهای گرفتار روباگرابی نوان تأیر بر نحرلات بینالمللی به نفع خود را دارند. در مطالعات بینالمللی، ابن تأئبر ازچندبعد مررد توجه قرار گرفته است. از بعد نظامی، اعنقاد بر این است که دبکنانررها برای حقانیت بخشی به خود، نیازمند آنندکه به اعمال بلندپروازیهای نامن کننده نظامی در عرصه بینالمللی روی آررند. آثار مخرب حکرمتهای هینلر ر صدام حبن تا حد زیادی در این قالب همین
رریاگرابی نفسیر شده است،
اندیشمندان را اعتفاد بر این است که رژیمهای دموکرانیک بیش از رفبای انندارگرای خرد به همکاری به ریژه در عرصه اقتصادی و فنی گرابش دارند، کانت، باستبا و لیبرالهای رادیکال انگلیسی از پیشنازان این اندیشه هستند.(() این اندیشمندان معنقدند که دموکراسیها به قدرت بخشی به شهررندان میل میکنند.
از منظر این اندیشمندان، فضای باز و انگیزه بخش لیبرال دموکراسی، به قدرت بخشی طبقه مولد و توانبخشی به شهروندان، و فضای باز سوسیال دموکراسی، به قدرت بخشی طبقه کارگر یاری میرساند. وجه مشترک در هر دو نظام، از تأئیر مثبت دمرکراسی سیاسی و اجتماعی بر نقش آفرینی در روابط بین الملل حکایت دارد. به علاوه، از تبعات دموکراسی این است که نوعی تکثرگرابی فرهنگی بر ذهنیت دولتمردان و افراد جامعه غالب میشود. در نتیجه این کثرتگرایی، تعارض و منازعه جویی رخت خواهد بست.()
از منظر فلسفی همین دانش پژوه اختلاف و تفاوت را نشانه ویژگی و شخصیت انسانی میداند، تعارض را واقعیت اجتماعی، و توان وصل تعارض را ناشی از توانمندی مدنی – فرهنگی. با عنایت به این فرایندهاست که تأثیر تحولات سخت افزاری و نرم افزاری بر صعود و افول قدرت را میتوان از لحاظ تاریخی به وضوح مشاهده کرد. جدرل زیر تمایز نسبت گروهها از قدرتها )حاوی( پنج طبقه کیفی و چهار دسته کمی را نشان میدهد. در رأس، فوق قدرت چهار بعدی ودرقعر سلله مرانب، قدرت ریز و قدرت تک بعدی، و درلتهای فروپاشیده قرار دارند.
از ل حافظ ززلری، ابن جدرل، به سادگی حاری ابن پیام اسث که در نلام سیامی بینائمللی، بابد صرفأ به قدرت اندبشید. فقدان فرت کشور را در عرصه، ببنالهال: ممهمل ر مجبور میکند، علاره بر ابن، نفش نرسعه داخلی در ارزفای منزلث ببنالهالی نذان راده شده است، بالاخره اینکه ابن جدرل نشان می دها، که بازیگران میان فا،رث، کرچی ر ربزفدرت، به رغم آنکه مایل به نغییر رضع مرجود هسئئاه، رلی ناگزبرناه که بلزل بررازی های خرد را به شدت مه حدرد کنئد،
در زمیذههای افتصادی نکنولرژیک، کشررها به چهار دسنه نفسیم می شونا: مرکز؛ شبه مرکز، شبه حاشیه وحاشیه، از لحاظ تجربی می نران ابن چهار دسته کشور را به شرح زیر رصف کرد:
مرکز، ندرت تولید علم، فن و سرمایه برای نرلید قدرت را دارد.
شبه مرکز، وارد کنتده علم و تولیدکننده فن و سرمایه برای ترلید فدرت است،
شبه حاشیه، فاقد توان برای دریافت علم، رلی دریافت کننده فن و سرمایه برای تولید قدرت است،
حاشیه فاقد توان برای دریافت علم و فن است. این کشور ممکن است منابع خام برای تولبد سرمایه داشته باشد و یا فاقد آن باشد.
به مقتضای این منزلت، جایگاه مرکزی کشور نسبت به نظام بین الملل مشخص میشرد. دوری و با نزدیکی به مرکز نشان دهنده میزان توانمندی است. نمودار زیر این تمایز را به تصویر میکشد.
نصویر بالا به خربی نشان میدهد که هرچه یک کشور از ناحیه مرکز دورنر باشاه، نانوان نر است، این نائرانی مرجب میشود که به نرنیب نشدیا دوندهای از نأثیر نفوذ آن کشرر بر مهحیط داخلی و ببن المللی کاسئه شود، به عکس، مرکز در موفعینی حساس قرار گرفته است که همه قسمتهای محیدل مسئقیم ربابا راسدله با آن در ارنباط هستند، نتیهجه ترسعه داخلی می نراند موجب ارنفاه و یا افول منزلت بازیگران در عرضه اقتصاد ر نکنولرژی شود. لازم به ذکر است که، به مفتضای نفشی که دولثها در نلام سرمایه داری ایفاء میکنند، رالراشناین این کشررها رابه سه دسته مرکز، شبه مرکز و با حاشیه نفسیم کرده برد.( ۳)
در زمینه ارتباطات، با بهره گیری از مفاهیم ورودی و خروجی میتوان کشورها را به چهار دسته زیر تقسیم کرد: نفوذپذیر ولی غیرمتنفذ، نفوذپذیر و متنفذ، نفوذ ناپذیر ولی متنفذ، نفوذ ناپذیر و غیرمتنفذ. داد و ستد این کشورها با محیط موجب این تمایز میشود.
نفوذپذیر ولی غیرمتنفذ، کشوری است که منفعلانه تحت نفوذ ورودیها از نظام بینالمللی قرار میگیرد. لبنان بین ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ تجلی چنین کشوری بود. این کشور معمولا بسیار ضعیف است. تحولات این کشور تابعی از تحولات بین الملل است.
نفوذپذیر و متنفذ، کشوری است که به مقتضای منزلت استراتژیک خود، موقعیتی را به دست آورده ر یا خواهد آورد که هم دریافت آن از محیط زیاد است و هم پرداخت آن به محیط زیاد است. تمثیل تقسیم برق را میتوان برای درک موقعیت این کشور در نظر گرفت. اگر این کشور از موقعیت خود بهره گیرد و قدرتمند شود، به سرعت مینواند منزلت والایی در نظام پیدا کند. اما چنانچه نتواند از این موقعیت بهره گیرد، احتمال دارد به کشور نفرذپذیر و غیرمتنفذ تبدیل شود. سنگاپور، هنگ کنگ، زاپن و ایران در چنین موقعیتی هستند.
نفوذ ناپذیر رلی متنفذ، کشوری است که به منزلت قدرت فائقه در عرصه بین الملل دست بافته و لذا کمترین تأئیر را از محیط میپذیرد، رلی بیشتربن تأثیر را بر محیط دارد. پس از ۱۹۹۱، فرف فدرت ایالات متحده در چنین منزلتی است.
نفرذ ناپذیر و غیرمتنفذ، به کشورهایی گفتنه میشود که به لحاظ خودکفابی داخلی و فقدان بلندپروازی خارجی، کمترین نیاز داد و ستد قدرنی با نظام بین الملل را دارند.
سوبیس و سروئد در چنین منزلنی هستند، نصویر زبر این منزلتها را نشان میدهد.
همانند همه موارد دیگر، در گذشته این منزلتها به طور جبری و قهری تعیین میشدند. برخلاف گذشته، چنانکه موقعیت ایالات متحده، ژاپن، چین و چهار غرل آسیایی نشان میدهد، امروزه این منزلتها به طور فزاینده ای ناشی از اراده و میزان تواناییهای مدیران کشور در ساختن قدرت هوشمندی است که از توان تولید قدرت داخلی کشور، و بازی خارجی آنان ناشی میشود.
همانطور که گفته شد، در حوزه نرم افزاری، سه دسته از عوامل زیر تأئیرگذار هستند. نظم ونسق سیاسی داخلی و بینالمللی، نهادهای حقوقی بینالمللی و اتحادیه های سیاسی.
نظم بینالمللی تا به حال دچار سه تحول اساسی شده است، نظم امپراتوری تمرکزگرا در گوهر و ذات، به نظم وستفالی تبدیل شد که گوهر نظام آن باز بود، ولی ذات آن بین باز (توان( وتویی واحدها) ر بسته )سلسله مراتبی( متغیر بود. پس از آن، نظم نوبن جهانی شکل گرفت. این نظم، نظمی است حقوق بشری که در آن نظام بینالمللی چرن گوهری سیاسی دارد، باز است ولی بر اثر توانق جمعی، بازی را در ساختارهای بینالمللی شکل میدهد. تحول در این نظمها متضمن تحول در قواعد بازی نیز بوده است،
در اثر تحولات بینالمللی، نهادهای حقوقی بینالمللی نیز بر قواعد بازی بینالمللی
نائبرگذار شد، اند. به رجرد آمدن سازمان ملل ر نهادهای رابسته، گامی است به سوی نظم نوبن جهانی. درابن نحرل، بازیگران دارطلبانه ذات نفلام راسازمان داده، و لدا ا ناثبرات نامطلوب گرهر آنارشیک نظام میکاهند. طبف مواففتنامههای ناشی از ای-ن نهارسازی؛ نرع رفتار بازیگران نحت ممیزی حفرف بین الملل فرار میگیرد. اما چنان که گفنبم، نرانن حفرفی، از زات منغیر ننلام نشات می گبرد ر ضررری است و نه اصیا هنوز هم اصل، گرهر آنارشیک نظام است، هرچند اخلاف بازیها را تعدیل میکند. پس بازی سیاسی، اصالت رارد، ر ارزش استرانزیک دارد، ربازی حقوفی ضرورت داشته و ارزش ناکتبکی دارد. اخلاف نیز به طرر فرایندهای به اهرمی تأثیر گذار تبدیل میشود.
به هر حال، از زمان تأسیس درلت در ۱۶۴۸، درلتمردان اروپایی و سپس آمریکایی، از اهمیت ابن نهاد حترقی غافل نبردهاند. معاهده های رستفالی، کنگره وین، جامعه ملل ر سازمان ملل نشان میدهد تا چه حد این بازیگران برای مهار تحولات محیطی، خود را سازمان دادهاند.
ررای همه این تحرلات نرم افزاری در عرصه سیاست بینالمللی، اتحادیه سیاسی است. به ویژه با جهانی شدن عرامل قدرت، نقش اتحادیه های سیاسی بسیار مهم شده است. انحادیههای سیاسی میترانند دارای دو نقش ابزاری و حقانیت بخشی باشند. ناتو صرفا یک انباشت قدرت نیست. به خصوص ایالات متحده، بیشتر از ابزار حقانیت بخش آن استفاده میکند، نا ننش ابزاری در حوزه انباشت قدرت. این معاهدات می نرانند برای اعضاه اصل سازنده همکاری« با بکدبگر و غلبه بر مشکلات، و دیگران، را جابگزین اصل مخرب ,تعارض با بکدیگر و تسلیم مشکلات و دیگران شدن کنند. غرب نا به حال از این ابزار به خربی به نفع خرد استفاده کرده است. در راقع به همین لحاظ است که درعمل مییینبم فرف قدرت فانقه آمربکا و اکثریت قدرتهای بزرگ گذشنه رحال در عصر مدرنبسم، خاستگاهی غربی داشنه اند. اسپانیا، هلند، انگلیس و آمربکا که طی چهارصد سال گذشته رهبری نظلامهای جهانی را به عهده داشتهاند، جملگی از دنبای غرب برخاسنهاند.(۴) چگرنگی ابن تحول را طی صفحات زیر به طرر اجمالی بی می گیربم.
گفتار سوم؛ تاریخچه تحلیل گذار از قدرت کوچک به هنزلت قدرت بزرگ و وق قدرتی
از لحاظ تاریخی، متأسفانه شاهد افرل روزافزون کشورهای اسلامی، و صعود همزمان کشورهای غربی به سطح فدرت بزرگ، ابرفدرنی و فوف فدرن فانقه هستبم. تا چندی پیش نصور میشد که دیکتانوری مصلح )همپا( با دموکراسی) مینواند زمینه ساز توسعه ر تحول اعتلایی در قدرت کشور باشد. با فروپاشی فاشبسم آلمان، اینالبا و ژاپن توسط درل مهاجم، و فروپاشی دررنزاد تونالیناریسم شوروی، مشخص شدکه با افتدارگرایی میتران زمینه های سخت افزاری پیشرفت دولت را فراهم کرد؛ اما چنان که تحولات این کشورها نشان داد، اقتدارگرایی چون زمینه ساز حقانیت به عنوان بک عامل نرم افزاری نشد، آنان فروپاشیدند. پاپیولیسم هم نمیتواند آئار خوبی داشته باشد. نتیجه هردوبهبند کشیدن نخبگان و با تحقن تودههاست نتیجه این دو در نهایت به وابستگی کشور منجر میشود.
پس از این مرحله درون گرایانه ر تحکیم بخش، نوبت به توسعه اقتصادی، سیاسی، ارتباطی و فرهنگی میرسد. برخلاف مرحله اول که با نظامی گرایی قابل حصول است، مراحل بعدی نیاز به نخبه گرایی تخصصی دارد. تنها از طریق افزایش فدرت دموکرانیک است که میتوان منزلت کشور را به طور معناداری تغییر داد. با افزایش نقش حقوق بشر و توسعه ارتباطات، دموکراسی و حکمروایی خوب در عرصه بین الملل معنا پیدا کرد. مهاجرت نخبگان به کشورهای دموکراتیک، همراه با ظهور نهادهای حقوق بشری، به وجهی است که توان بازی کشورهای غیردموکرانیک را از در سر مورد تأثیر قرار میدهد.
بیان این ادعا به آن معناست که افزایش قدرت، قانونمندیهای خاص خود را دارد. درباره این قسمت از درس میتوان به قانونمندیهای رفتاری که در حوزه توسعه کشف شده، رجوع کرد. اما سعی میشود تا با مراجعه به چند کتاب، چگونگی دستیابی غرب به نوسعه، ر در نتیجه دستیابی به منزلت کنونی آنان را مورد مرور اجمالی قرار دهیم.
جونز معتقد است غرب دریافت که برای نوسعه باید پیش از هر چیز به کنترل
مرالید و افزایش نولید دست زند. کنترل موالید موجب کاهش هزبنهها و افزایش نولید مرجب بالا رفتن نران برای سرمایه گذاری میشود. از لحاظ تاریخی، این تجرک کشررهای اروپابی را در منزلنی فرار داد که بترانند با سرعتی فزاینده از کشورهای عقب افتاده در دیگر مناطن دنیا فاصله گیرند. به عکس در بقیه دنیا، به وبژه در آسیا؛ جنگ داخلی، ناامنی ناشی از فقر علمی، جنگ خارجی و فقدان نهادینه شدن اننقال قدرت به طرین دمکراتیک، زمینهای را فراهم آورد که محیط ناامن باشد. برای رفع ناامنی، آسیایی ها به غلط به افزایش تولید مثل دست زدند. افزایش تولید مثل، به جای تولید، مصرف را افزایش داد. در نتیجه در دنیای آسیا، روز بهروزبرفقر جوامع و مصرف گرایی فزاینده آن افزوده شد.(۵)
در مورد صلح وستفالیایی، و درک انسانها از مفید بودن جایگزین کردن استراتژی همکاری برای غلبه بر مشکلات، به جای استراتژی معارضه و تسلیم به مشکلات، جرنز به تاریخ اروپا اشاره دارد. وی توضیح میدهد که در اروپا، صلح وستفالیایی زمینه را برای بازسازی سریع و شگفت انگیز فراهم کرد. بازسازی نه فقط در حوزه حفظ وضع موجود انجام گرفت، بلکه آغازی برای ساخت جدید بود. منظور این است که صلح انفعالی نبود، بلکه حاکی از تدبیر امور بود. ژاپن، آلمان و ایتالیا مجبور بودند حدود ٧۵ سال، انرژی و وقت ارزشمند خود را صرف کنند تا از سال ١٩۴۵ به بعد دربابند که منازعه و ستیز با دیگران راه صحیحی نیست. بعضی از کشورهای آسیای جنوب شرقی چون کره جنوبی، تایوان، هنگ کنگ و سنگاپور بدون هزینه این راه را پیمودند. کشورهای عربی پس از چهار شکست خفت بار، امروزه از سر انفعال به صلح تن میدهند، نه آنکه این مصالحه حاکی از ضرورت تغییر استراتژی باشد.
از سوی دیگر، تحول در استرانزی، در راقع انقلابی در فکر بود. این انقلاب در نفکر، فضای فکری جدیدی به نام مدرنیزاسیون را در غرب ایجاد کرد. به رغم معایب مشهود امروزین، مدرنیزاسیرن ترانست اروپا را از سه آفت جهل، فقر و ناامنی نجات دهد. نهضت روشنفکری به اقتضای مبانی پیشرفته فلسفی و شناخت شناسی نوانست این فضا را به رجود آورد. در این نهضت، بهره وری بیشتر، و تمایل به غلبه آنان بر ناامنیهای وجودی و رفاهی، نقش اساسی ایفا کرد.() فضای فکری جدید در واقع از طریق چند انقلاب اساسی حاصل شد. این فضای فکری، انسانهای قدرت زا را
جابگزین انسانهای مصرف کننده کرد. به کلام لندر، انفلاب صنعنی نفدله عطفی در ناربخ اروپا به حساب می آید.() البته ار انقلاب صنعنی را از ننابج نصمیم فلسفی بر ایجاد مدرنیزاسیون میداند، در دیگر کشورهای دنیا صنعت وارد شد، اما روحیه و فلسفه قدرت سازی انسانی جا نگرفت. در این کشورها، فرهنگ مصرف از غرب وارد شد، بدرن آنکه توجه شود این مصرف گرایی لازمه کار برای جذب تولید مازاد بر مصرف است. مصرف گرایی آگاهانه هم تولید را بالا میبرد و هم اشنغال زاست.
توجه نشد که فرهنگ تولید و تداوم تولید این شناخت را به وجود آورد که باید بازار مصرف در دو حوزه داخلی و خارج فراهم شود. بدرن این مصرف، بخش تولید شکوفایی خود را از دست خواهد داد. از لحاظ افتصادی، نقش یافته های آدام اسمیت در کتاب ثروت« ملل بسیار کارساز بود. نام این کتاب نشان میدهد که چگونه در ۱۷۶، یعنی حدود دوقرنونیم پیش، ضرورت ایجاب کرده است تا چنین کابی چاپ شود.
البته باید توجه داشت که دنیای غرب به تجربه دریافته است که با حفظ فرهنگ خویش، میتواند از دستاوردهای تمدنی دیگر جوامع حداکثر استفاده را ببرد. به قول چاپمن، صنعتی شدن غرب به یمن مشارکت مجموعهای آمیخته از نژادها صورت گرفت که ثروت و تخصص خود را تقدیم غرب کردند.() با مطالعه بافت جمعیت مهاجران از جنوب و بریژه ایران، مشاهده میشود نا چه میزان، نخبگان مالی و فکری در این بافت مهاجرنی شرکت دارند. به علاوه، مقصد این مهاجرت، کدام کشورهاست. نهابت بحث اینکه نقش این مهاجرت در افزایش تولید ناخالص ملی کشورهای مهاجر پذیر چه میزان، و نقش این مهاجرتها در کاهش تولید ناخالص ملی کشور چقدر است؟
با آگاهی از ابن آمار، جا دارد که با زمینه سازی برای ابجاد محیط مناسب در داخل کشورهای جنرب، میتران از نائیر دیپلماسی عمومیر رسانه های غربی بر تشدید فرار مغزها جلوگیری کرد. متاسفانه، در بسیاری از کشورهای جنوب، دیپلماسی عمومی اعمال شده توسط رسانه های مختلف بیگانه مکمل نابسامانی و دیکتاتوری داخلی کشورهای جنوب شده است. از نلاقی این دو نیرو، مغزهای متخصصین و سرمایه سازان کشورهای جنوب عازم غرب میشوند. میتوان حضرر چند میلیون ایرانی در
خارج از گئرر را به عنران نمرنه در ننلر گرفت.
در خصرص ابران، شنیدها حاکی از آن است که به مفباس نیمت های سال ١٩٩٩ میلادی، ایرانیان خارج از کشرر دارای چهارصد میلیارد دلار ثررت ر حارد بیش از دربست همزار نیبرری منخصص ر کارآمد هستند، اگر برای هر منخصص حدود یح میلبرن دلار هزبنه شده باشد، مغز منفکر آنان نا سال ١٣٨٩ به حال دریست میلیارد دلار هزبنه برده است. در حالی که ایران ۱۳۹۰ نیازمند حدرد بیست میلیارد دلار سرمایه گذار خارجی است، قابل نصرر خواهد برد که چهارصد میلیارد دلار فرف نا چه حد می نراند در اعنلای قدرت این کشور نقش داشته باشد. نکته مهم این است که چحلود میتوان از ابن عناصر قدرت در خدمت اعتلای ایران بهره گرفت. اینکه بتوان از این منبع خدادادی ملی استفاده کرد، علاوه بر مهارت، نیازمند نران اجتماعی مدارا ر مروت اخلاقی است.
رجرد تخصص و دانش فنی صرفاأ ارزش اقتصادی ندارد. نقش این تمدن دانش ساز هم مهم خراهد برد. در این رابطه، پررات مدعی است که تحولات اخیر، بر اهمیت دانش فنی در ارتقا،ء کشورها به شدت افزوده است. وی نحرلات شش دهه آخر قرن بیتم را به شرح زیر فهرست میکند:
دهه ٠ ٢ ٠ دهه تولید و مصرف انبوه
دهه های ۵٠ و ۶٠، دهه های افزایش کیفیت، خلاقیت و بازاریابی به عنوان ابزار
خود نحنن بخشی
دهه ٧٠، دهه تنظبم و تعمیف افتصاد
دهه ٨٠ به بعد، دهه کیفی شدن دانش فنی
در همین رابطه زمرد، مدعی است سرعت دانش فنی بسیار خبره کننده شده است ری معنند است طی دوران پس از ۱۸۹۰ نا دهه ١٩٨٠ میلادی، سرعت تحولات شرح زبر نغییر کرده است.
دهه ١٨٩٠ نا ١٩۵٠ ، در برابر شدن دانش فنی طی شصت سال.
دهه ۱۹۵، در برابر شدن دانش فنی طی ده سال.
دمه ٠١٩٧٠ در برابر شدن دانش فنی، هر پنج سال بکبار
دهه ١٩٨٠, در برابر شدن دانش فنی به وطور لحذلهای،
آلوین نافلر در مرج سرم خرد مدعی میشرد که دانابی دانسنن دلالب موجود نیست، بلکه تران بهدرر ریختن دانابی گذشنه ر ابجاد دانابی جدبد است. به مفنضای این تحولات است که هالسنی معنفد است درلتها را مینوان به سه دسنه نقسبم کرد: گروه کشررهای بسیار پیشرفنه ر باز غرب، کشررهای صنعنی شده شرف با ابدنولوژی توتالیتر، و کشورهای عقب مانده که از بیسوادی زیاد، بی کفاینی وسایل ارنباط جمعی، بهره وری پایین کشاررزی ر صنعتی، رشد سریع جمعیت و ففر فزاینده رنج میبرند.() امروزه کشورهای دیگری هستند که درگیر رویاگرایی های مختلف شدهاند.
با گسترش مسائل اقتصادی و تکنولرژیک، گوستار لاگوس معیارهای نیر را برای طبقه بندی کشورها لازم میداند: میزان تکنولوژی، توان قابل دسترس نظامی، و بالاخره میزان اعتبار ناشی از رفتار دیپلمانیک و عملکرد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور. توسعه اقتصادی و تکنولوئیک از عمدهترین معیارها برای ارزیابی فدرت کشور است. وجود جمعیت کارآفرین و متخصص و سرمایه دار برای رسیدن به منزلت برنر، نقشی اساسی ایفاء می کند.(. ا)
امروزه دانایی – محوری عرصه جدیدی را به خود اختصاص داده است. به گفته آلن بیلانسکی، در کتابی که جردن ارائه داده است، خواننده را با قدرت سایبری آشنا کرده است. فضای سایبری را میتوان سرزمین مجازی نامید. در این سرزمین مجازی، زندگیهای مجازی و اجتماعات مجازی هم بهوجود می آیند. انسانها و جوامع دیگر با آن رجرد فپزیکی خود زندگی نمیکنند. با ظهور دنیای مجازی، ابن دنبا در مقابل دنیای واقعی قرار گرفته است. برخلاف مخفی کاری های موجرد در دنیای موازنه فدرت، در دنیای مجازی میشرد با دانابی سایبری نهفتهها ر پنهانکاریها را آشکار کرد.
آشکارگی دنیای مجازی به معنای از بین رفتن پنهانکارگی دنیای واقعی نیست. به عکس، دنیای مجازی به معنای باز- خلف دنیای راقعی در فضای سایبری است. مفهوم مجازی برای بیان ابن مفهرم به کار رفنه است. در دنیای مجازی، ندرت به چیزی گفته
میشود که به فرهنگ افنصاد، جامعه ر سیاسن؛ ساخنار میدهد. نکنه مهم در فضانی سایری اینست که همه جلره های ندرن به هم می برندند دردنبای مجازی، زندگی ؛ انسانها نبز مجازی است. ابن زندگی مجازی در کنار زندگی رانعی آنان جربان دارد. جالب ابنست که در بازی ندرت سایبری آنان که در میدان بازی فرار دارند، خود از آن خبر ندارند. مثلا امروزه میدانیم که همه نامه های الکتررنبکی که ماردر بدل میکنیم یادداشت، ر ررند آن مورد تجزبه ر نحلیل بازیگران ندرت نرار میگیرد. با نصور اینکه پرلی که از عابر- بانک میگیریم چگرنه جایگاه خرد، میزان دریاننی خود، از چه حسابی را از کدام شعبه، و در شکل چه ارزی دریانت پرداخت می کنبم، آنگاه در می بابیم که در چه بازی فدرتی گرفتاریم.
با نوضیحات فرف میتوان از سه ستاح از قدرت سایبری سخن گفت: سطح قدرت مجازی فردی”، سطح ندرت مجازی ارنباطی و نهادی” ر سطح ندرت تخبل نمادین مجازی. این قدرت تخیل مجازی همه افراد پراکنده را در بک دنیای مجازی متحد میکند. از نرکیب این سه سطح از تدرت، تدرنی مجازی حاصل میآبد که به نام قدرت سایبری مشهور است،؟ آنکس که به قدرت سایبری مجهز باشد از مجموعهای پیچیده از قدرت مجازی بهره میبرد، نا گزینه های انتخابی خود را رسعت بخشد. اما جالب اینست که خرد نیز آجری بر ساختمان مجازی فرف میانزاید. به کلامی دیگر، قدرت سایبری به همان اندازه که انسان رابه بند میکشد، برای انسان فرصت انتخاری و آزادی عمل ایجاد میکند. این قدرت مجازی بالاترین حد از رابستگی متفابل است نصور کنید که مبادله کلام سایبری که بین در انسان که به نرنیب در استرالیا )شرفی نربن( نقطه دنیا) ر نیوبورک (غربی تربن نقطه دنبا) انجام میشود، بسیار سریعتر از مبادله فیزیکی است که در در طبقه یک آپارتمان در نهران رانع میشود.
در عرصه بین المللی، به نظر می رسد مهمترین عرصه برای عدالت سرسیالیستی در عرصه بینالمللی فراهم می آید. هر انسان و هر کشور به طور بالقره استعداد آن را دارد که بر نمام نحولات دنیا ناثیر گذارد. برای ارلین بار، دانایی- محوری زمینه را برای
اعمال حضور برابر فراهم کرده است. جاردانگی نغییر مستمر، بغا، هر نغلم هنجاری را در هم میریزد، هر آن ساخنار ر پریش قدرن می نراند نغییر کند، نحرل منزلت هند در دنیای امروز ناشی از قدرت سایبری است، ررنه مردمی ففیرند که امکانان محدردی را در اختیار دارند. قدرت سایبری تران آن را دارد که رضغیت هند را کاملا تغییر دهد. در دررن کشورها نیز، افراد رضعیتی را بهوجرد آررده اند که دولت نمی نراند به جز کارویژه قیف- پمپی، نفشی دیگر ایفاه کند.
این امر آرزویی دور از دسترس نیست. نگاهی به ناریخ ژاپن، آلمان پس از جنگ و چهار غرل آسیایی و چین در دو دهه آخر قرن بیستم نشان میدهد که همت، سرمایه، درایت و تخصص همراه با وفاق ملی مینواند فراهم آورنده امنیت وجودی و امنیت رفاهی باشد. زمانی که جزیره کوچکی چون هنگ کنگ میتواند از صورت یک دهکده ماهیگیری در قرن نوزدهم به نوعی از کشور ر سپس ایالنی در چین درآید که در دهه هفتاد به تنهایی بیش از کل هند صادرات داشته است، و به صورت سومین مرکز مالی دنیا درآید، بعید نیست که ایران نیز بتواند مئزلت خود را به سرعت بهبود بخشد.( ۱۱)
علت این ناتوانی چیست؟ چگونه میتوان این نانوانی را به توان تبدیل کرد؟ چگونه میتوان به این متزلت دست بافت؟ مطالعات آبراهام مازلو نشان میدهد که این خواسته صرفا از عهده دولت بر نمی آید. نظام آموزش در سطوح مختلف خانواده، آموز؛ن و پرورش، نظام اقتصادی و حوزه فرهنگی باید کاملا متحرل شده و آماده پرورش انسانهای قدرت ساز شوند. به نظر او، این تحرل متضمن گذار از چهار مرحله و رسیدن به مرحله خود تحقق بخشی است. این پنج مرحله عبارنند از:
۱- مرحله گذار از نیازهای فیزیرلرزیک چون خوراک، مسکن، ر ازدراج،
۲- مرحله نیاز بیولوژیک امنیت که متضمن درلت سازی است،
۳- مرحله نیاز غریزی شیفتگی به خرد که منضمن ملت سازی است،
۴- مرحله انسانی احترام به دیگران، که ملازم با درران دموکراسی است،
۵- مرحله انسانی خرد تحقق بخشی، که ملازم با دنیای کارآفربنی است،
البته نه صرف شناخت ابن مراحل کانی است، و نه بدرن نگاه رفابنی مرانبتی
نمدنی از بک سر، دزنت ر رئافت فرهنگی از موی دبگر، این اهدافس امکان نفت پیدا میکند. بابد راهگارهای ابن نحرلان شناخنه و به مرحله اجرا گا.اشنه شون،. ام؛ این است که با همن رانشجربان منهبد و منخصص؛ ابن راه در کوناه ما.ن پیموده شرد ر ابران ر ابرانی بتراند به سرعت مراحل ندرت سازی مادی ر معنوی را پشن *٠٠١ گذارد.
مناسفانه امررزه در کشررهای جنرب، به جای فرهنگ فدرت بخشی به شهرون.ان (در گلبه سلرح خانواده،؛ أمرزش، عرصه نرلید، …ر عرصه ملی) فرهنگ فدرت شکنی ر مقارمت شکنی غلبه دارد. داسنان مرش پارلرفی ر مفارمت شکنی )مساوی( مثل سر به سنگ خوردن دبگری) آن در شورای امررز در بسیاری از کشورهای غیر دموکراتیک اعمال میشرد. همچنبن به لحاظ آنک ر: نقادی به جای آنکه به شناخت افراد انتقاد شرد، به رجود ر اعتقادات آنها حمله میشود. همین امر موجب میشود که دسترسی زودرس به ابن امیدها برای کشورهای جنوب ابهام انگیز شرد.
باعث نأسن است که مردم ایران کمتر به انتقادپذیری نسبت به شناخت خود علاقه نشان میدهند ر از شنبدن واقعیات نلخ احتراز میکند. در حالی که باید دانست که وانعبات حتما نلخ هتند. بشر با آرمانگرایی فلسفی ر توانمندی علمی، اعتماد به ننس، عزم را راسخ میکند و با همت و اراده؛ همراه با تخصص، راقعیات نامطلوب موجرد را به رانعبات مطلوب موعرد نبدیل میکند.
نلنه وجودی انسان نرانمند ابن است که قدرت تصرف در محیط را داشته باشد و خلاف نمام موجردات که مفهرر شرایط محیطی داخلی و خارجی خود هستند، انسانها ثابت کردهاند می نرانند به شدن ر سرعت محیط خود را تغییر دهند. به وجود آمدن این همه نفارت منزلنی ببن ربزندرت بحربن با نرف ندرت چهار بعدی و فانقه آمریکا بابد برای دانشجری ایرانی آمرزنده باشد. محترای ایبن درس فرسننده این پیام است که می نران با انباشت همه نیررهای ملی ربه کارگیری نخصصی ر صحیح آنها، منزلت ابران را در آبنده نزدبک متحرل کرد. استرانزی اشرف در ترلید ر تناعت در مصرف«، چنانکه باعزمر همن ر همچنبن کاردانی ر تخصص ر ابمان ر اعنقاد و تعهد راسخ همراه شرد، می نراند بسیار کارساز باشد.
بی ترجای به نحرلان خارجی برای زعدبل بلند پروازیها، ر عدم عناین به فدرن ازرلبافی بخشی جهت بالفعل کردن اسنعدادها؛ امررزه درلنهای بسپاری را در خدلر تزلزل و فررپاشی فرار داده استه
مجله سیاست خارجی در سال ۲۰۰۹، با بهره گیری از ۱۲ معیار و بهر، گبری از .٠ ٠ ٣٠ منع علمی، بفاهرخطر فررپاشی ۱۷ کشرر را بررسی ر فهرست کرده است. بر اساس گزارشهای موجود، بخشی از کشررهای خاررمیانه ر آفربنا ر آسیا در خطر تزلزل و فروپاشی هستند. در این زمینه، از بمن، پاکستان، بنگلادش، سودان، گبنه استوابی، زیمبابوه، جمهرری دموکرانیک کنگو ر گرجستان سخن به مبان میآبد. افغانستان هنوز درگیر فروپاشی است. رضعبت عراف هنرز مئزلزل است. صدها میلبارد دلار آمریکا ر حضور نیروهای آمریکایی کار چندانی نا اراسط ۲۰۱۰بهپیشنبرده است. از ایران نیز به عنوان کشرری نیازمند نوجه نام برده شده است. البته نأکبد شده که دل نگرانیهای سیاسی رهبران ر مردم ایران مانع از آن است که ایران در خطر فروپاشی قرار گیرد.
بر اساس فهرست ارائه شده، ایران با کسب ’٩ امتیاز در ردین ۳۸ کشورهای در خطر قرار میگیرد. در بین شصت کشرر در خطر، سرمالی در راس و پرخطرترین، و زامبیا کم خطرترین هستند. ۹۰ امتیاز ر حضور در رده ۳۸ ایران در وضعیت بهتری از کشورهای زیر قرار میگیرد: سرمالی، زیمبابوه، سودان، چاد، جمهوری خلق کنگو، عراف، افغانستان، جمهرری آفربفای مرکزی، گینه، پاکستان، ساحل عاج،هایینی، برمه، کنیا، نیجریه، انیربی، کره شمالی، بمن، بنگلادش، تبمور شرفی، اوگاندا، سری لاتکا، نیجر، نپال، گینه بیسائر، مالی، جمهرری کنگر، ازبکستان، سبرالئون، گرجستان، لببربا، بررکبنافاسر، اریتره تاجیکسنان.
کشورهای در خطر زبر هم در رضعیت بهتری از ابران نرار دارند: سوربه، جزابر سلبمان، کلمبیا، قرقیزسنان، مصر، لائرس، رراندا، مرربنانی، گینه استوابی، برنان، کامبوج، نوگر، برلیری کرکرر، فبلیپین، مرلداری، آنگولا، آذربایجان، چین، کرانه غربی، ترکمنستان ر زامیا. ردهبندی ر جایگاه ابن کشررها به شرح فهرست زبر است:
اف- بسیار با ثبات: فنلاند، سوئد، نروژ، دانهارک، ابرلن،، سوببدو، اسرالیا، نبوزبلند،
ب بالبات: آمربکا اررپای فربی ایسلند، مهبارسنان، اساراکی اهسنان، بلا وه، استونی، لانوبا ر انونی، ژاپن و کره جنربی
ب- در آستانه خدلر : فزافسئان، مغرلسنان، لیبی، رومانی ارکراین، آفریفای جذوبی برنسرانا، نامیبیا، سذگال، غنا، بنبن مالزی، گابن اماران مئحاه، فطر، کویت
ن- در خطر: ررسیه، چبن، ابران، عربستان، الجزایر مصر، مراکش و بغیه کررهای آفربقایی و آبایی
ث- بحرانی : گینه، ساحل عاج، چاد، جمهرری آفربفای مرکزی عراف، افغانستان پاکستان، برمه، زیمبابره))
در نحلیبل این مجله، از عواملی چون دیکتائرری، عدم رعایت حقوف بشره تفرقه ملی، کمبود آب، از دست رفتن درآمدهای رانتی ناشی از صادرات مراد خام، مهاجرت نخبگان بلایای طیعی، افزایش قیمتها و کاهش ندرت خربد ملی بحران مالیه شورشهای سیاسی، بی ثباتی و شونت نام برده شده است. )۱۳)
با وجرد این خطرات و چالشها، اندیشه پردازان چندان امید ندارند که بتوانند مشکلات مزبورراحل کند. سربرایان اورکهارت مدعی است که درواقع بیار بلندپروازانه است که ککورهای فررپاشیده و متزلزل را جمع ر جورکرده و تمامیت آنان را حفظ کنیم این ماموریتی بس دشواراست. (۱۴) گوهنو هم مدعی است که ما” میزانی از ثبات و امنیت را فراهم می آرریم که پنجرهای برای ایجاد دولت باشد. لوپز با نبار پرنغالی، که مئولین پلیسی در تیمور شرقی داشت ر مشارر تاسیسات صلحبانی سازمان ملل است هم مدعی است که: ما” هم اکنون رکن ایجاد حکمروایی خوب هتیم به نظر او، ابن امر، انقلابی در ناربخچه سازمان ملل است. امیدواریم که با
حکمررابی خرب ر رمرکراسی سازی، از میزان مشکلان کاسئه درد. شط با صلحبای نمی نران کاری از پیش برد.. ما باید ناعد،ه مندی نانرن را جا بیندازبم ر نه ناعاهه منای زرر را (١۵) به نظر رلر در کشررهای نازه سر برافرالنه رضع درلن سازی و صلحسازی چندان امیدرار کنند،ه نیست، به نظر رلر، ابجاد ئءد،یذی نانول امری بسبار حیانی است، کینینگ سنیر نبرزیلند در سازمان ملل نبز معنند اسن که مانند چسب زخم نباید عمل کرد.” پرشاندن زخم ر نگه رائتن شکان خلرناک است. بابد کاری درمانی صورت گیرد:
در خصوص ایران، و رابطه با نررریست های ککررهای نررپاشبده؛ پانربک نبنزا از موسسه بینالمللی مطالعات استرانژیک معتند است که درلنهای ابران وکره شمالی مواد انمی را در اختیارکسی قرار نخراهند داد به نظر ار؛ هم خطر نلافی ر هم خطر استفاده تروریستی علیه خرد، آنان را ازابن اندام باز میدارد. به نظرار؛ فروپاشی انقلابی و تجزیه کشورها، احتمال دستبابی نررربستها به مراد انمیرا بالا میبرد ری در این میان از عربستان نام به مبان می آررد(؟!)
ننبجهگیری
پیام این فصل چگرنگی تحرل در ندرن کشرر برد. پس از بازشماری عناصر قدرت، نوبت به چگرنگی تحول ندرن رسبد. ضمنأ در اراخر بحث ابن نصل ااره کردیم که چگرنه ممکنست بازیگری از ابزارهای ندرن افنصادی، اطلاعانی ر فرهنگی ر در مواردی نادر از ندرت نظامی بهره گیرد ر منزلت خرد را به نرف ندرنی برماند- داستان کشررهای فررپاشیده در آخر آمد نا هشداری برای خرانندگان مبهن برست باشد.
بخش چهارم
قانونمندیهای رفتاری ناشی از تعامل بازیگران ملی یای٠<گا٠,حعاذ,
)مجشی( در تلفیق محذورات تعدیل کننده بینالمللی با مقدورات انطباق مخش ملی
مقدمه
با گسترش فعالیت حوزه های اقتصادی، تکنولوژی و فرهنگی به سطحی در ورای مرزهای نهاد ملت- دولت، به تدریج مشخص شد که میدان بازی بازیگر رسمی ملت- دولت، تحت چهار فشار متعارض از دو سوی داخل و خارج به شرح زیر قرار گرفته
"٠: نیارهایبنابیاویرااقومی-نرنهایوحنوقشریارراعل
فشارهای بنگرایی قومی و یا بنیادگرایی فرقه ای در سطح منطقه،
فشارهای بنگرایی طبقاتی و یا استحاله گرایی فرهنگ گریز ناشی از تمدن جهانی سازی،
و فشارهای نهادگریز جهان-وطنی به نفع حقوف بشر این نگاه حقوق بشری، فشاری است که بین دو حد فردی و اجهان- نهادی ازتفردانسانی، رابطه برقرار میکند.
در واقع، میتوان این چهار فشار از در سو را ناشی از تراکم نیازهای طبیعی-
نمدنی-فرهنگی انسان دانست: نیازبشربه زندگی مرفه نوام با آسایش ر ارامن اس هم نبازمند امئیت رفاهی هم امنیت وجردی ر هم آرامش فرهنگی است. در طی فصول این بخش، نشان داده میشود که چگرنه در فشار ناشی از محلررات نعدیل خواه جهانی ر مقدررات انطبافگر ملی درهم آمیختهاند. به افنضاه این درهم آمیختگی و بهم پیوسنگی است، که زندگی انسائی به طیفی پیرسته در میان در حد رابستگی و وابستگی متقابل تبدیل شده است،
براساس این تحول، نگاههای درگانه گرای گسسته به شکل رابستگی یک سویه و سلطه یک سویه منسوخ شده است. استقلال هم به عنوان آرمانی است که جهت بخش در رفتار است. استقلال نه میتواند به صورت هدفی مفهرمی درآید و نه خواستهای مصداقی. حتی استراتژیستهای بینالمللی چون اسکوکرافت و برژیزینسکی نیز در اواخر ۲۰۰۸،به این واقعیت آنهم برای آمریکای فوف مدرن اذعان کردهاند. آنان به فوق تدرت بلامنازع آمریکا پیشنهاد میکنند که در پی سیاست هدابت جهان نباشد. به جای آن، آمریکا طرحهای مدیریت مشترک را برای سیاست دنیا تهیه و اجرا کند. به یمن این تغیر انقلابی در رفتار، آمریکا یاران استراتژیک خود در گوشه ر کنار جهان را انتخاب کند و همراه با آنان به مدیریت مشترک مسائل جهانی بپردازد. در این صورت، قدرتهای بزرگ به بار استراتژیک جهانی، و قدرتهای منطقهای چرن ایران، به یار استرانژبک منطقهای تبدیل میشوند. سیاست مدخلیت دادن بوش دوم و اوباما در خصرص ایران، متضمن این فهم جدید از روابط بین الملل است.(ا)
ابن فهم از سیاست بین الملل، که از فهم آمریکا از مقدورات ر محذورات خود ناشی میشود، با فهم خوش بینانه فرکویاما وبا نگاه بدبینانه هانتینگتون، تفاوتی آشکار دارد. چنبن فهمی، از نیاز فرف فدرت آمریکا به رابستگی متقابل با دیگر شرکا، جهانی حکایت دارد. در ابن فهم، هم استقلال اقدام تک جانبه گرای خوش بینانه مردود میشرد، و هم بدبینانه آن. حنی آمریکا درمییابد که استقلال یک آرمان جهت بخش است، و نه بک هدف. استنلالگرابی ناشی از تک جانبه گرایی ریگان، نیاز به تعدیل به جهان- رطن گرابی ریلسونی دارد. از ابن پس، رابطه تضادنگر و درگانه استقلال-
وابنگی جای خود را به لیف پوسهای میدهد گ تن ابن دو مهاتد د ف آا این ا
در گننارهای این بخش، نشان میدهیم که کشورها در تلاشند تا از وابنگی خود کاهند و به سوی استقلال بیشتر حرکت کنند، اما رسیدن به آن، هدف اصلی نیست.
441 13: ازیدا32: ه *هد 3
دد، و نهادهای اجتماعی فعال نر میگردند.
به کلامی دیگر، نظام ملت- درلت برای ایفای نقث ندرن سازی د نحفن حاکمین انسانی باقی خواهد ماند. اما به اقتضای در ررند جهانگرایی و جهان- وهلنگرایی ملازم با حقوق بشر، دندان زهرآلود ستیزه جووبا غیرین ساز و نئبین گرآنگد خواهد شد.(؟) به عکس، ملت- درلت جلرهای احرازی برای تحفن مشففانه خواسته های انسان خواهد یافت. علت این ادعا این است که نهاد درلت ننها نهادی است که متکفل تحقن حاکمیت انسان، و نسهیل کننده اجرای اراده انسان است، دست آخر، نهاد ملت- دولت نهادی است که دارای ووژگی استئنایی حاکمیت ازسوی ملت است. همین حاکمیت، به ملت- درلت خودمختاری میبخشد. به لحاظ این دو خصلت است که کشورها قادرند به اقداماتی دست زنند که بازیگران دیگر از انجام آن محرومند.()
به رغم این ویژگی، با چندلابه شدن ابزارقدرت رمتنوع شدن مائل امنیتی؛ نهادهای دیگر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، طبقاتی در عرصه بین الملل فعال شدهاند. نهادهای همگرا کننده منطقهای، راه میانی نوجامعه گرایی هستند که به جای ملت- دولت، نقش قیف- پمپ را برای کشورهای عضو ایفا میکنتد. علاوه بر این، شخصیتهای برجسته بینالمللی نیز نقش مهمی در سامان بخشیدن به مسائل بینالمللی ابفا میکنند. حضور این بازیگران نشان میدهد که ملت- درلت به طور فزاینده ای نقش انحصاری خود را در عرصه سیاست بین الملل از دست میدهد. پیشرفت تکنولوژی، صنعت ارتباطات ماهرارهای، توسعه نرم افزارهای کامپیونری و جهانی شدن اقتصاد جملگی دلیلی بدست آرمانگراها و کارکردگراها میدهد تا ادعای خود را ثابت کنند. که به ویژه پس از فرزپاشی شوروی، آنها مدعی هسنند که ساخنار ملت- دولت حنی نمیتواند به تنهایی به رظیفه ر کارکرد اصلی خرد، یعنی به نیازهای امنیتی انسانها ئ٠٠ی دهد.
به تدریج ملت- درلت نفش خدمات ده، ننظیمیو سامان بخش و نمادساز نیررها را به خود اختصاص خراهد داد، از این پس، مهارت رهبران سیاسی در این است که چگونه میتوانند نیررهای شهررندی ر مادی را به نفع منانع ملی، با شعار میهن درستی جهان- وطنی کارگردانی کنند.() ابن دانشپژره مدعی است که مصالح منقابل بشری،
مفهرم جدبدی است که مرجب نعدبل نگاه خرد- خراهانه منافع ملی میشرد.]
گفتار دوم؛ ملی گرایی در چالش با منطقه گرایی و جهان گرایی
با ظهور نحرلات در عرصه داخلی و خارجی کشررها، در هر در عرصه عمل و نظر، اقدامات راهجریانهای در حال شکل گیری است، در عرصه عمل، در بیانیه کمیسیرن شمال ر جنوب آمده است که باید نفظام بینالمللی را تغییرداده، آن را قابل دگرگونی مسالمت آمیز ر متناسب برای تجارت، مسانرت، ر نشویق مبادله اندیشه و تجربه بین فرهنگها سازیم
در عرصه نظر، تا پیش از ظهور نگاههای آنارشیستی تفردگرای اخیر، سوزان استرنج و دیگر اندیشمندان کارکردگرایی و نوکارکردگرایی چون میترانی، و ارنست هاس از تحول در ساختار مبادلات سیاسی سخن به میان آورده بودند. در این خصوص، آنان از نوعی روابط بین الملل جدید سخن گفتهاند که بیشتر مبتنی بر همکاری بود تا مقابله. به نظر آنان، هم از لحاظ کارکردی وهم از لحاظ فرهنگی، نظام ملت- دولت و ساختار آنارشیستی ناشی از مبادلات بینالمللی آن، در حال رنگ باختن است.()
علاوه بر تحولات نظری فرق، در عمل هم مشخص شده که احکام خط مشی ساز مکتب راقعگرای بدبین، از منظر فرهنگی نیز مورد خدشه قرار گرفته است. دنیای انسانی محدود نیست. علاوه بر نیاز امنیتی در حوزه وجودی و رفاهی، انسان به معناجویی فرهنگی نیز محتاج است.(۱۰) البته در مورد ابراز و اجرا، معناجویی شخصیت ساز ممکن است به هریت گرایی بن/ بنیادگرا سقوط کند.
بدین لحاظ است که در حوزه سیاست، امروزه بعضی از اندیشمندان حتی از تقابل مکتب فرهنگی با مکب نظامی سخن میگویند. بعد دیگری از دیدگاه فرهنگی این است که نگرش پرورشی، به سرعت جایگزین نگرش کنترلی میشود. پس مکتب فرهنگی خود به در بخش راقعگرا و آرمانگرا تقسیم میشود. مکتب واقع گرای فرهنگی، مدعی است که تحرلات جدید زمینه را برای تنازع اعنقادی در حوزه های قومی و فرقهای آماده میکنند. نمونه این نگرش را در ذهنیت برخورد تمدنهای
هانتینگنون شاهد دتیم.( ١١) این دیدگاه مدعی آن است که لی سالهای گذشنه، مسابل هربنی جای مسائل استرانژیک را گرفتهاند.
البنه چنان که قبلا گننه شد، نمی نران بک بعدی به مسائل نگربست، شابسنه اسن گفته شود که مسائل چند بعدی شدهاند: هم امنیت چند لایه شاه و هم ابزارهای فدرن متنوع شدهاند. انسانها هم به ابزار، برای رفع نیازهای زندگی طببعی و ضوابط مدنی احتباج دارند وهم به معنا، حضور این سه جلره؛ عرصه روابط بین الملل را دچار پیچیدگی خاصی کرده است.(۱۲) این تحرلات، موضوعات امنینی رانیز به شکل بی سابفهای دچار دگرگونی کرده اند.
در این فضا، کارگردانی منافع ملی، با عنایت به تحولات محیطی پس از نظم نوین جهانی صورت میگیرد. یکی از اندیشمندان به نام دریت آئار ناشی از نظم نوین جهانی را به شکل زیر فهرست میکند: نفارت در میزان دسترسی به نفوذ، پیچیدگی پویشهای تأثیرگذار، دامنه بازیگران درگیر در مسائل امنیتی، و بالاخره اینکه تهدیدات امنینی دیگر صرفا نظامی نیستند. کاهش خطرات تهدید کننده برای امنیت وجودی و اعتلای نقش امبت رفاهی، در این تغیرات بی نأثیر نیسئئد.(۳ا)
اعتلای نقش امنیت رفاهی و اوجگیری منزلت بازیگران غبررسمی، نشان دهنده این است که نوعی تجانس و همسانی بین منافع بازیگران مختلف رسمی ایجاد شده است. سالها قبل، اسپانیر این همسانی منافع را در موارد زیر فهرست کرد:
افزایش نرخ تورم،
شکلگیری بحران رکرد-تورمی،
کاهش سطح زندگی عمومی به لحاظ رشد مهار گسیخته جمعیت،
عدم تکافری نیروهای ملی برای تامین اشتغال رتوسعه،
در خطر قرار گرنتن دموکراسی های جهانی از لحاظ رشد تروریسم،
مهاجرت های نامطلوب،
, مراد مخدر،
’ خطر دسنیابی کشورهای جنرب به سلاح اتمی،
- نغییر شیوه های زندگی از انسان مولد به انسان مصرف کننده،
٠ و بالاخره، آسیب پذبری منفابل همه بازیگران ملی (١۵)
امروزه مسائل حقوف بشری، ادخال ارزشها، نباز به توبره به مدائل زیبت مخبهای وفقرر گرسنگی، به موارد فوف افزوده شده است. با ابن زخییراش، ماحب نفلران معنفدند جربانات سیاسی در عرصه بین الملل حاری پنج گرایش مهجشافس خواهند بود همگرابی منطقهای، رابستگی مثفابل، رابستگی، نظام ج«انی، میراث مششرک بشری و همکاری و مبادلات رزیمی، با توجه به اینکه مسائل حقوف بشری و محیدل زیسنی از وبزگی های دنیای فردی- جهانی شده هستند، بحث درباره آنان را به بخش پنمبیم واگذار میکنیم.
ترجه داشته باشیم که در حین ابن بحثهای دانشکاهی، مولالبات مردم نسبت به حکرمتها روز به روز اضافه تر میشود. گروهی از دانشمندان با عدول از بدبینی فلسفی وافعگراها و روی آرری به خوش بینی فلسفی، در اندیشه یافتن راه حلی منأسب برای امنیت رفاهی شهروندان شدهاند. چنانکه در مقدمه این بخش گفته شد، جهار راه مختلف برای وصف و تفسیر روابط و مناسبات بینالمللی در شرایط جدید دازه شده است:
همپارچگی منطقه ای،
وابستگی متقابل،
رژیمهای موضوعی مبادلات، و
٠ رهایی از وابستگی.
برخلاف سه مورد اول، که مبنای کثرت گرا و عقلایی دارند، مدل آخر بیشتر رویاگرایانه است. در مباحث زیر، به معرفی این رویکردها در روابط بین الملل میپردازیم.
گفتار سوم: حلیگرایی در چالش با: همگرایی موضوعی و یا همپارچگی منطقهای
با آشکار شدن ناتوانی کشورها در تأمین امنیت رفاهی جامعه، بار دیگر مباحثات مربوط به جهان وطن- میهن گرایی قرون ١٨- ١٩ جای خود را به مباحثات دوگانه زیر
۱. کارکردگرایی بادرجلرهکلی گرا در فالب رابسنگی- رابستگی منفابل، و موردگرایی در قالب رژیمهای موضوعی نفابل با نعاملی؛
۲، نوکارکردگراییدرقالبهمپارچهگرابیهایمنطفهای،
با بعید بردن نحولات دسته ارل، نظریه پردازان همپارچه گرایی از لحاظ ناریخی توانستند بیشتر ذهن مسئولان را به خرد جلب کنند. البنه که لازم است به نفش روابط ایدئولوژیک دوران جنگ سرد نیز در این خصوص توجه شود. رجود جنگ سرد مانع از آن برد که کشورها صرفا به منافع خود بیاندیشند. مناقشات ایدئولوژیک بین قدرتهای پیشتاز بلوک غرب با قدرتهای رقیب- هزمون، موجب جنگهای ایدئولوژیکی شد، که به صورت نیابتی توسط کشورهای رابسته جهان سوم صورت میگرفت.
به رغم تحول در روابط بینالمللی که با نش زدایی بین شرف و غرب آغاز شده بود، در هر دو نگاه فوق، صرفا به محذورات تعدیل بخشی توجه میشد، که ناشی از جهانی شدن بود. انطباق گرایی مقدورات نیز به همین حوزه محدود میشد. اما به عامل تفردگرای جهانوطن - شهروندی توجهی نمیشد. در این نگاهها، همواره مسائل نهادی (همپارچه گرایی( منطقهای و پویشی و روشی (وابستگی متقابل در مقابل رابستگی، و کلی گرایی با جزیی گرایی موردی دست بالا را داشتند.
تا قبل از سکه شدن کار اندیشمندان جهانگرایی، اولین مدل جا افتاده در وصف و تفسیر تحولات جدید، از آن صاحب نظران همپارچگی منطقهای بود. جالب این است که جماعتگرابی این گروه، در واقع درنقدبه تفسیرهایی برد که اندیشمندان کارکردگرا ارائه داده بردند.
جدال نظری بین صاحب نظران دو مکتب برای مدت حدود دو دهه درباره راههای همکاری کشورها ادامه داشت. گروهی که بنابه تحولات جهانی، از رابستگی متقابل کشورها به بکدیگر صحبت میکردند، به نام کارکردگرا مشهررند. میترانی صاحب نظر مشهور کارکردگرایی است. او مدعی شد روندهای جدید فرف ملی نه تنهابه نیازهای رفاهی جدید جامعه جواب میگویند، بلکه فضای ناامنی آنارشیک بین الملل را نیز متحول خواهند کرد. به نظر او:" چرن ناسیرنالیسم ر ایدئولرژیهای ملی در چارچوپ
تد درک زب نرنم ز زمته ازهت. نر ٠- تر : رنش مرتت:س دوک ت د ’د حوزه های صلاحیت خرد را به نهادهای فراملی راگذار کنده، به نفلر ار، نفویض این اختیارات موجب میشرد نا همگاری به نحر بهنر و مناسب نری صورت گیرد(" یرباره چگرنگی ابجاز رابطه همکاری مبزانی معنفد است ک همکاریهای نی و اننمادی ب، طرر خردیار زمبن را برای فراهم سازی نضای همکاری پدبد می آورند او در ابن باره منذکر میشرد که اگرچه همکاریهای فنی با افنصادی نمینوانند به امنیت منجر شرند، رلی پابههابی را ایجاد میکنند که مرجب موافقتهای امنینی نیز میگردند.ا)ا) او در این رابطه فرضیه نسری را مطرح میکند. منظور ار این است که یک همکاری موجب سرایت به زمینه های دیگر همکاری میگردد.
کارل دریج به نوع دیگری این روند جدید را وصف و تفسیر میکند. به نظر کارل دوبج، دو روند متفارت همگرابی ممکن است شکل گیرد. او این دو روند را به نامهای همپارچه گرایی ادغام شده ر همپارچه گرایی کرتگرا نامگذاری میکند. به نظر دویچ، همپارچه گرایی میتواند زمینه ساز چهار ارزش زیر شود: حفظ صلح، حصول ظرفیتهای جند منظرره، نیل به بعضی از وظایف خاص و بالاخره، کسب هویت و نصریری جدبداز خرد.
در مورد شرایط زمینه ساز همپارچه گرایی، دویج به چهار مسأله ارتباط متقابل، سازگاری عملی ارزشها ر ناریخ مشترک، ر راکنش پذیری متقابل و بالاخره پدیدار شدن نرعی هوبت ر با رفاداری مشترک اشاره دارد. پس با این دیدگاه، همپارچگی منطنهای زمانی قابل حصول است که شرایطی قبلا فراهم آمده باشد.(۹)
در ادامه اندبشه دری ج،ارنست هاس راشمیتر در کارهای منفرد و مشترک خود نسبت به بروز همپارچگی منطنهای اظهار امیدواری کردند. اما تحولات دهه شصت و اوایل س نا در روبا د عدم موننبن ر منأطق تر اوهای انن وا به تجدیدنظر در ا نظربه خرد راداشن به قر حال با عنابت به حدرد ده شرملی که این در داننمند آرانه میدهند، میتران معیاری برای ارزبابی میزان همپارچگی کشررها بافت، چنانکه آن شرایط وجرد داشته باشد، آنگاه سه عامل سیاسی شدن مردم، برون گرایی ر نسری،
زمینه را برای همپارچه گرابی مندلفهای فراهم خواهاه کرد.
منظور از سیاسی شدن، ابن است که ررند دهوکرانیک جوامع به رهبران فشار می آررد تا آنان درصدد نأمین خراسنه های مردم از طرف همکاری با دیگران بر أیند. این ررندها موجب میشوند نا نهادهای همپارچه ساز رفیب در مناطن مخنلف شگل گیرند. با آغاز همکاری در بک زمینه، دو روند نسری اننی و نسری عهودی شکل می گیرنده. نسری افتی، زمینه های فعالیت را از یک حوزه به دیگر حوزه هم عرض میکشاند. اما تسری عمودی آن است که این همکاریها، بالاخره زمینه را برای همکاری فرف ملی، در یک واحد سیاسی منطقهای - چرن جامعه اررپا-فراهم خراهد کرد(؛)
پس از شکستهای اولیه در دهه های شصت و هنتاد، بار دیگر از اواخر دهه ۱۹۸، همپارچگی منطقهای نظر سیاستمداران را به خود جلب کرد. جالب این است که در نوامبر ۲۰۰۹، کشورهای جامعه اروپایی به انتخاب ریس جمهوری و مئول امور خارجی خود دست زدند.
مرفقیتهای شورای همکاری خلیج فارس، آسه آن ر جامعه اروپا، به مطلویت این همکاری دامن زد.(۲۱) این روند جدید همکاری به ویژه بین آلمان و فرانسه، این امید را به وجود آورده است که حتی دشمنان کینه توز دیروز میتوانند با همت، درایت و تدبیر به جنگهای ایدئولوژیک و اقتصادی دیرین خود پایان دهند، و زمینه همکاری بیشتر را فراهم کنند. البته رسیدن به این آرمان به آسانی امکان پذیر نیست. این امر نیازمند رسیدن به مرحلهای از تعالی است که در آن فرهنگ کرتگرایی ضمن وحدت (همپارچهساز( در انسان ایجاد میشود. برخلاف نگاههای ملی گرای آنارشیستی و نظم اولیهای بن بنیادگرا، نگاه همپارچگی ر رابستگی منقابل، کرتگراست. انسانهای علاقمند به روندهای همپارچهساز و رابستگی منفابل، خود را تجلی حن نمیدانند. به عکس، آنان به این حکم فلسفی معتقدند که دیگران ر خود، جمعا آبههابی از حقیقت هستی محسرب میشرند،
با انکاه به حرادث تاریخی جنگهای صد ساله ر سی ساله سده های میانه و فاشیسم و نونالیتریسم چپوبن بنیادگراییهای ارابل هزاره سرم در تاریخ بشر میتران با استفاده از طرح سلسله مرانب احتیاجات مازلو، ادعا کرد که تا زمانی که نیازهای فیزیولوژیک ر امنیتی کشورها حل نشده است، نمی نران به آرمان همپارچگی
کنرنگرابانه امبد بست.)۲۲) در نفدان ابن آرمان کثرتگرابی، فشارهای حب و بی غربزی ببن گرواهای ظاهرا به هم پیرسنه مرجب همگرابی سنیزجوبانه علبه دبکران و با ابراز رجردگرابانه در مفابل دیگران میشود، بن بنبادگرابی، نثبجه فشاری است که از ابن کشش و رانش غربزی نشات می گبرد،
در ابن رضعبت ارلیه ر بن ابنیادگرابی، ندرت طلبی انسانی مسیر خود را در نعارفن ر با نفابل با دیگران طی میکند. بنیادگرایی )برخلاف اصول گرابی) مذهبی، و بنگرایی فومی و طبفانی، به جای ارزش نهادن به کشرتهای فومی با طبفانی، نوجبه کننده ایدنولوزیک این ندرت طلبی غریزه- مبنا و غیر مدنی انسانی خواهد بود. در چنین وضعیتی، نخبگانی رهبری جوامع را به خود اختصاص میدهند که بر طبل خشرنت میکوبند. البته متغیرهای اجتماعی چرن، اختلافات ایدئولرژیک، فقر، تعارض منافع اقتصادی و فرهنگ سیاسی خشونت، در چگونگی روی گردانی از همگرایی و گرایش به سوی راگرابی نتش دارند.
از لحاظ تاربخی، شاهد آن هستیم که در بسیاری از موارد، زمانی که فقر ریشه کن شده و زمینه های توسعه اقتصادی و فنی فراهم آمده است، میل به همپارچگی هم زیاد شده است. در عین حال، حتی در اروپای دهه هفتاد، فشارهای نفتی و بروز مشکلات ناشی از رکرد نورمی، به شدت همپارچگی را مورد تهدید قرار داده بود. اما هونتزیگر معتقد است به رغم این افت ر خیزها اروند منطقه گرابی بی نردید آن روند همجوشی است که قادر است در آینده، راه را برای جوامع اختلاطی، باز کند.، البته در نظر هونتزبگر این گرایش به همپارچه سازی ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد:
نتطه" آغاز حرکت میتواند جغرافیابی و یا فرهنگی باشدربا ازاحساس بی عدالتی و فساد ناشی از نقسیم نلمرر و رانعیت تاریخ با نرهنگ مشترک بررز کند )اتحاد( و همبستگی آمریکا، نهضت اروپایی سال ۱۹۴۹، انحاد ر همبستگی اعراب). این نقطه آغازمیتراند ابدئرلرزبک، اننصادی یا سیاسی باشد (آنلانتیکگرابی، اروپااگرابی(. (۲۳)
البته هونتزینگر به ابن امر اشاره ندارد که صرفأ آن دسته از همپارچهسازی در دوران جدید موفن بردهاند که از مسائل غیرهوینی ر نمدنی آغاز کرده، و در نهایت به همبستگی فرهنگی ر معنابخش رسیدهاند. نجربه همپارچهسازی در اتحادبه اروپا، آنلانتیک، آسه آن ر خلیج فارس در مقابل انحادبه اعراب ر سازمان کنفرانس اسلامی،
به خوبی نشان میدهد که از سیاست سفلی که ملابم ر فبر ججا.ال آمبز اسن، باباه آناز کرد نا به سیاست والا که حاد. ر جا.ال آمبز است رسید،
انسان با عفل می نراند مسائل را نرجیه کناه؛ اما بایا. با نبرری عاهفی، احساسی ٠٠ با عرفانی به چیزی دلبسنگی پیدا کند. با فرارداد نمی نوان دلبسنگی را ایجاد کرد. همکاری در وطی زمان راه را برای دلبستگیها فراهم می کنده. بسباری از کورهای وفدلفهای، به این امر بی اعتنا هستند. به رفم آنکه آنها هنوز نترانسنهاند نعارضانت طبنانی و منازعات قرمی - فرفهای را در داخل کشور حل کنند، بعضی از روباگرابان به هم بسنگی فراملی و حتی جهان شمول دل بستهاند. آنان که هنوز نشرانستهاند کرنگرابی را در محبهط محدردنر ملی تحمل کنند، دچار این توهم رویابی هسنند که مینرانناه در عرصه جهانی و یا منطقهای به همپارچه گرابی رری آورند. این نوهم از جهل ناشی از پیچبدگیهای مائل بینالمللی ناشی میشود. به این لحاظ است که شاهد دها نلاش بی حاصل همپارچهساز در سطح مناطن مختلف هستیم. این نلاش ها مینوانند به عنوان سرپرشی برای شکستهای داخل عمل کنند،؛ ولی قادر نخراهند برد به آرمان همپارچهسازی جامه عمل بپوشانند. مطالعهای در تلاشهای شکست خورده همپارچگی در خاررمبانه، آمریکای لاتین ر آسیای مرکزی، در مقابل تلاش موفقیت آمیز در اروپا و آسه آن، به ترتیب حاکی از این جهل و نادانی نسبت به پیچیدگیهای همپارچهسازی است.(۲۴)
گفتار چهارم؛ ملی گرابی در چالش با: وابستگی با وابستگی متقابل
برخلاف مبنای جغرافیایی در همپارچه گرایی منطقهای، و احتمال بروز دولتی فرف ملی، گررهی از اندیشمندان بین آرمانگرایی فلسفی و راقعیت عینی نیاز انسانها به قدرت، تلفین ابجاد کرده وازبهم پیوستگی سرنوشت انسانها سخن گفتهاند. با چنبن تحرلی، اندیشه دوگانه اسننلال رابستگی، جای خود را به رابستگی متقابل رابستگی داد. انسانهای فرهیخته با آبدیده علمی- سیاسی، دریافتند که اسنقلال جهت است، و نه هدف. اما در مقابل، انسانهای رویاگرا یا منفعلانه در دام شیفتگی به رابستگی افنادند و با ررباگرابانه درگیر مستی استقلال جویانه شدند. طی دو بحث زیر، این در مدل را هورد بررسی قرار میدهیم؛
الف- رابسنگی منفابل ر نگاه کارکردگرا
به رغم نزدم زمانی، به لحاظ فقدان آمادگی ذهنی ر زیست برمی مدل همپار چکی ر نظربه نرکارگردگرابی زردنر از مدل رابسنگی منفابل ر نظریه کارکردگرابی در عرصه سباست ببن الملل جا اننارند، برخلاف جماعتگرابان این دسنه از جهانگرابان کارکردگرا مدل رابسئگی متفابل ببن کشررها را ارائه داد، اند، این اندبشمندان معنفدند که نمابلات ملی گرا قابل از ببن رفتن نیسئند. در هر برهه زمانی ردرهر مندلفه جفرانبایی، نیازهای انسانی به امنیت ایجاب میکند نا راحدی به نام درلت به بفای خود ادامه دهد. کارکرد درلت، امنیت است، اما نسبت به زمان ر پیشرفت نوسعه، ماهیت امنیت ممکن است از امنیت وجردی باابزارنظامی ملت- درلت، به امنیت" رفاهی با ابزار شرکتهای چندملیتی تغییر پیدا کند. تحرل در نیاز امنیتی ر تغییر در ابزار آن از نظامی به اننصادی - ننی- فرهنگی، ساختار و پویش نظام بین الملل را تعدیل میکند، و نه حذف. پس دولت از بین رفتنی نیست، اما دلیلی ندارد که رابطه بین کشورها صرفا نعارضی باشد. میتران پیش بینی گرد که درلتها بتوانند آمیختهای از تعارض و همپارچهسازی را در قالب مبادلات خود به شکل زیر بگنجانند.
چنان که نصوبر فرف نشان میدهد، نعارض منافع موجب میشرد تا درلت به عنوان یک واحد سباسی، مرجردیت خرد را حنظ کند. از سری دیگر، زمینه های منافع مشترک، درلتها را به همکاری و تعارن را میدارد. نکنه مهم در دبدگاه صاحب نظران رابستگی مننابل ابن است که ابن جلرههای درگانه نعارض ر همکاری، فضای رابستگی متفابل را به رجرد می آررد. به افتضاه این رابطه پیچیده، کشررها نسبت به هم
آسیب پذبر ر حساس میشرند، البنه مبزان آسپب پدبری؛ نشان دهنده میزان رابسنگی بک کشرر به دیکری ربابه عکس، رابسنگی منفابل بین در کشور است،
بر اساس این بهم پیرستگی ارزشی - ساختاری - پربشی، ابن دسنه از اندیشمندان اسندلال میکنتد که به رغم رجرد تعارض، بازیگران به لحاظ اششراک منانع از دست زدن به خشونت علیه یکدیگر خردداری میکنند. نخربب ناشی از منازعه به جای همکاری، به حدی زباد است که هیچ یک از کشررها از رفرع برخورد سودی نمیبرند. دو عامل آسیب پذیری ر حساسیت، رابطه کشورها را صلح آمیز میکند. آسیب پذیری مشترک کشورها نسبت به بکدیگر، آنها را نسبت به سرنوشت بکدیگر حساس میکند. در نتیجه فضای جدیدی برای ررابط بین الملل به رجرد می آید که کاملا متفاوت از فضای عملیانی جنگ سرد است. روحیه همگرایی، روحیه نعارض را تحت الشعاع خرد قرار میدهد. موضوعات امنیتی از وجودی و با ابزار نظامی، به رفاهی و با ابزارهای نوبن اقنصادی، تکنولوژی ر فرهنگ تبدیل میشوند. به تدریج انسانهای معقرل فرا میگیرند که مینوان با اعمال مدنیت و فرهنگ مداری بینالمللی، قدرت را بیشتر صرف سازندگی نمود تا نخریب و منازعه. البته ابن همه به یمن محدود شدن قدرت تخریبی و کنترلی درلت، و انزایش نهادهای مدنی صورت میگیرد.() تحولات مزبرر به حدی گسترده میشوند که بعضی از اندیشمندان در مقابل بحث جامعه شناسی سیاسی در عرصه داخل، از جامعه شناسی بینالمللی سخن میرانند. هونتزینگر پیام را از طرین سوال نیر ابلاغ میکند.
اگرامررز بک بافت اتنصادی بینالمللی (ر( بک بافت اجتماعی وجود دارد، آبا به همین صورت بافتی میان افراد، گرره ها، سازمانها ر جوامع مختلف، بر فراز مرزها، و ملبتها به رجود نیامده است؟ ربه مرازات ابن، آباآسیب پذیری جرامع در درلتهای کهنسال، و رزنه همبستگیهای مذهبی، فرهنگی، قرمی با منطقهای به گرنهای تابلیت درام رثبات ملت- درلت را مططرح نمیسازد؟ )۳۶)
در پاسخ به سزالات فرف، هونتزینگر مطالب زبر را ارائه میکند: همانگرنه! که باروت ر توپ، شرالیه گری را از بین برد، هر انم نیز ممکن است درلت را از میان بردارد.، با استفاده از بحثهای جان هرنز، او با نگرشی نعدبل کننده اظهار میدارد که ابن نحرل حداتل نابردی نفرذ ناپذیری تلمرر درلتی را به دنبال خراهد داشت که
ربگرنمی نراندزفش ناربخی خخردراابفاکنا،، دوره" انم درنذلرهونتزینگر، وفسهب ت جدبدی را به رجرد آررده است که:
زمامی درلت ها، حنی فری نربن آنها چنال آسپب پابر شا.هاناه...که،..از ابن پن بیش، از ازدازه کرچکند، (پس بعپد نیست که جای خرد را به اردرگارهابی باهنا، که در پبرامرن آنها حصارمابی کشیده خراهد شد. ر نفرذناپذبری مورد نیاز مهلاف جوامع انسانی را درباره ابجاد خراهد کرد، ۲۷)
عبارت ادرباره ایجاد خراهد کرد در نظر هرنتزینگر بسیار معنادار است. مفهوم درباره" ارلا حاکی از آن است که انسان نیاز به وابسنگی به رجردی مطلف و رسوخ ناپذیر دارد، دوم آنکه او رابستگی متقابل را امری میداند که پدیدهای تازه نیست که مشخصه درران ما باشد ر آن را از درره های پیشین که در آنها،نجرامع محصور در خود شده و بر رری بکدیگر بسته بردند متفاوت سازد.() هرنتزینگر همانند بحثی که درباره وابستگی متقابل داشتیم، استدلال میکند که اناریخ دارای. بعدای درگانه است: عمردی، متضمن سرنوشت اقوام ر ملتها ر افقی، متضمن عملکرد افکار نهضتهای اجتماعی ر مذهبی او به تأثیر افقی کننده جهان- وطنی که از شبکه اینترنت ناشی میشود، عنایتی ندارد. به نظر هرنتزینگر این مبادلات، «تضاد کلاسیک میان سیاست داخلی و سباست بینالمللی را درهم میشکنند...وابستگی منقابل اجتماعی، نوعی شیوه ارنباط میان جوامع است که بر نفوذپذیری دولتها نکیه دارد.(۲۹)
از ابن ادعای هرنتزبنگر به آسانی وبه طرر مستدل می نران دفاع کرد. با ورود شرکتهای چند ملینی ر ابزارهای ندرت جدید، کاملا فضای جدیدی ایجاد شده و امنیت رارد حرزه کاملا منفارنی گردیده است، در کنار تهدیدهای وجودی، انسان به آن درجه از درک رسیده است که به رقابت منفعنی دست بزند، ر لذا امنیت بعدی رفاهی و فرهنگی پیدا کرده است. به کلام قرآنی، ابن نرع رنابت، مسابفه در امور خیر است. رفابت به جای منازعه مینشیند؛ کینه های اعنفادی و قرمی - فرقهای که ناشی از ارزشهای پیشینی بردند، به نحمل ر مدارای فرهنگی تبدیل میشرند و چشم و هم- چشمی در زمینه مرفقیتهای مشترک به کار گرفنه میشرد، در نتیجه، قدرت نظامی گرچه فدرنی غالب است، رلی کاربرد آن نقریبا از رراج می افند. تدرتهای افتصادی و نکنولرژیک، رایج ر ندرن فرهنگی، نانذ میشود.
افدامات عملی جدبد ژاپن، آلمان ر چهار غرل أسیابی ر کشورهای اسکاندپناوی به خربی ابن نحرل را به نمابش میگذارد. در ندرن ارل با ناأگاهی از نانونمندیهای رفناری در هفناد ر پنج سال ارل عمر خریش در فالب ملن- درلت رماننبک از ١*١٨١ به جنگ با نظام مسنفر افناده ر خرد را نابرد کردنا.، درران شکرفابی ابن در کشور پس از جنگ درم به آنان ثابت کرد که میتران سلاح نرلبد کرد، اما نه برای اسنفاده خرد، بلکه برای فروش به دیگران. چهار فرل آسیایی از این ندبیر برنر بهره بردند. چین در مرحله سرم دریافت که چنین کند. از ١٩٧٩ بهبعدچبن برههای ناریخی را در زندگی جدید خریش آغاز کرد. این روش، مبتنی بر الهامانی برد که دستارردهای تاریخی زاپن و چهار غول آسیایی به آن کشور داده بود. دنگ شیائوپینگ آگاهی لازم را برای استفاده از این محیط داشت. این درک درست از قانونمندیهای رفتاری، به طریقی شده است که چین را به بکی از امیدهای قرن بیست و یکم تبدبل کرده است.
در جدرل زیر، نحول در قواعد بازی ر ساختار قدرت به تصویر کشیده شده است. در این جدرل، چهارده معیار مقابسه انتخاب شدهاند. بنابه ابن چهارده معیار، فضای قالب فکری در فرهنگ ساختار و پویشهای تعارضی ر ساختار بازیگران و ساختار پویشهای همکاری و رقابت به شرح زیر به نمایش گذاشته شده اند:
۱- نوع بازیگر در ساختار سنتی تعارضی، بازیگر رسمی یعنی ملت- دولت است، و در ساختار همکاری و رقابت، هر دو دسته بازیگران رسمی و غیررسمی فعال هستند.
۲- نوع نهدبدهای امنیتی در ساختار سنتی، سخت افزاری و در ساختار وابستگی متفابل، نرم افزاری و در قالب تحولات جهانی شدن، تلفیفی است. امنیت رفاهی به صررت فزاینده ای از حجم کارآمدی امنیت وجودی میکاهد.
۳- ماهیت نهدبدات در ساختار ستی- نعارضی، رجردی ر در ساختار همکاری و رقابت، رفاهی است.
۴- نرع ابزار ندرت در اولی صرفا نظامی و در درمی نظامی غالب، افتنصادی رایج، ر فرهنگی نافذ است. ذهن تعارضی اصرلا محافظه کارانه ر بدبین است و ذهن همکاری نگر، اصلاح طلب ر تعارن گر است.
۵- استرانژی اقدام در ارلی، احتباط ر کنترل محافظه کارانه و در دومی، همکاری و ایجاد هماهنگی جهت تغییر مطلوب اعندالی است.
سدند أذى نننت: ۵٠ ت ت : تر :I تتژ تت ز تنت نام " ... ا
ضاه ف؛
اسنرائزی بابد بازبسنی ر اررزی: بالد (در هم پیرسنگی) که از لرین نأبن بیه
راششن برای همه ربه شدن نرانابیهای خرد به دست می آیا،
٧- در ارلی منافع بازیگران منضاد ر نأکید بر نمابر هربتها است و در دوهی، منافع بازبگران در نظام به هم پرسنگی نلفینی اسن ر ضمن همکاری برای نأمین منانع، بر نمایز هویتها نیز ناکید می شردد
٨, در اور ابراز لدرت اکراهی است ور در نظام ب* هم یرکى، همدتاً تنیض
است.
هلندر ر ژولین میگریند پنج ابزار قدرت وجود دارند که بدتربن آن نسلیم فرهنگی
و مرادی - مریدی است. درمین نوع ندرت، اکراهی استد سرم، نشویقی است. چهارم، نخصصی است و پنجم، این تخصص بابد حفانی باشد.
٩- کارآیی زور در دبدگاه تعارضی، بیار زیاد ر در دیدگاه همکاری و رقابت،
ببار کم است.
١٠- در مدل ستتی، گرهر سازمان، روابط آنارشیک و قیمومیت گریز ر بدبینانه است، در حالی که درساختار همکاری و رقابت، فبومین گریزی ضمن همکاری داوطلبانه است.
١١- در ارلی ررابط با رسایل جنگ سردی ر در جانبه است، در حالی که در بهم پوسنگی، رراب ط چندجابه اسن ١٠١ .٢
۱۲- جهنگیری نلام در رضعیت نعارضی، همکاری منفی ر موازنه منفی، وردر
مدل همکاری و رفابت، همکاری مثبت و مرازنه مثبت استه
١٣- نوع همبسنگی در رضعیت نعارضی مکانیکی ر ارگانیکی است. مکانیکی علنش از ببررن است. گرچه نظام ارگانیکی علنش از دررن است، رلی هر در غیرعقلی هسنند. ابن در حالی است که در همکاری ر رفابت، نوع همبستگی ارتباطی- فرهنگی
استه انسانها ضمن فهم نیاز به ارنباط فرد با نهارهای جمعی، سعی دارناه با جمع رابطه معنوی هم داشته باشند.
۱۴- نوع انصال ر امتزاج در در سطح داخلی ر خارجی نبز در آنها منفاون است. عرصه داخلی عرصه مقدررات است، و عرصه خارجی عرصه محذوران، هرچه دولنی بتراند عرصه محذورات را به عرصه مقدررات بیشنر نبدل کند، نوان جهانی خود را افزونتر کرده است. به عکس، کسانی که چرن صدام حسین مفدورات خرد را به محذورات تبدیل میکنند، به طور فزاینده ای از فدرت کشرر خرد میکاهند. بالا بردن مقدورات ملی اصلی اجتناب ناپذیر برای رررد به جرگه وابستگی منفابل است. ابن لوازم از میزان توسعه داخلی ناشی میشود. چنان که توسعه در داخل به اندازه مکفی ایجاد نشده باشد، و کشور منزلتی استراتژیک داشته باشد، آنگاه این کشور عفب افتاده، به قهر یا به فریب، به عرصه روابط بین الملل کشیده میشود. ولی این ورود قهری و مبتنی بر فریفتگی، به وابستگی کشور منجر میشود.
موز،رزا؛س،ژ،هرانار براها ،/.؛ئ٠لر ٠ ادم. و،ن-’م٠>عا ٠ر ذمام ازار؟بگ ■ا’ اا١ ؛١١٠٠،٠٠ ل ٠١٠ا ;
بر!ب!بگ! وه رس، ات رلن
٠٣ روم ن؟لبرابد؛ مبج!پ! سءنهناازاریرجردی نبر؟م اازابی..
۰۲اهپتنربران امنبنی رااهی و گاه امنبنی و کاه ؛ زافبفی
و و ه د٠ هه ه .٠ م ٠ ٠ ؟-نرابزار نررئ ننلامیزالبررایج ننلافیغالب اننضادن -٠ لتی رائج. لرهتکی نالد
نر:امنان!؟:از!ام: خزصمانه – محانئله کارانه فبرخصمانه نحرل وللب
وا-فاءرهبازی حاصل جمع ری صفر حاصل جمع جبری مضاعف
٠٧ متاع بأزبگرآن منفاد نلفبفی )پبشپنی،( منبابن و )پسبنی،( منشابه)
ا- ماهبن زدرن اکراهی انناعی، اکراهی،نشوبفی،
نیخممبی جنانی
٠١ کارانی زور زباد کمرگاه معکرس قابل دبینکاری انیانی
٠١٠ سازمان ررابط آنارشبک همکارانه
۱۱-کارگردانیمسائل در جانبه چند جانبه
۲-جهت گبرن نظام موازنه منفی نعارضی مرآزنه مثبت مشارتتی
٢’-ذوعبش ارگاثبگ سیبرنتبک
۱۲-سطحنحلبل: جدابی نلمرو مندرران ملی از محذررات ببن المللی اتصال در سطح داخلی و خارجی: پریش بهم پبرستگی
زابل درارار ر وبش ها( ا٧؛ل انارژپسای و کار اره
—
ب- رابسنگی ساخناری؛ درد شبفتگی ر با روبای اسنفلال
پریش رابسنگی زمانی ابجاد میشرد که در ندرت نابرابر با بکدیگر وارد مبادله
میشوند، در گذشنه، به لحاظ ابنکه جریان پریش مبادلات درجانبه برد، کشورهای
ضعیف میتوانسئند برای حفظ اسننلال خرد، از عرصه مبادلان ببن المللی دور بماننا،. اما با جهانی شدن جربان پریش مبادلات، امررزه ررود به عرصه جهانی به بک ضرورت نبدیل شده است. در صورت بلرغ ملی و آمادگی، کشور رارد جریان پویش وابستگی منقابل در ساختار نظام بینالمللی میشود، ر در صورت عدم بلوغ ملی و عدم آمادگی، کشور از روی اجبار و یا داوطلبانه رابسته میشود.
وابستگی از دو منظر اصول روابط بین الملل و درس توسعه قابل مطالعه است. در اصول روابط بین الملل، نتیجه رابستگی و عقب نگه داشتگی بر روابط فرادستانه- فرودستانه کشورها در عرصه بین الملل مورد مطالعه قرار میگیرد. در حالی که در درس توسعه، نتیجه این رابطه فرادستانه- فرودستانه بر عقب نگهداشتگی مورد بررسی قرار میگیرد. به طور کلی نمیتوان این دو پویش را از هم جدا کرد. این پویش در قالب طیفی در می آید، که یک سویش رابستگی و دیگر سویش رابستگی متقابل است. در واقع، امروزه این در پوبش جایگزین در پویش استعمار – اسنقلال شده است. این تحولات طی جدول زیر طبقه بندی شدهاند.
نمودار نگاه متضاد به در پویش وابستگی متقابل و وابستگی
نوع بازیگران ر پویشها موارد منابسه کشورهای شمال پویش
وابتگی متفابل ملاجگغاتل کشورهای جنوب بربش وابتگی
-موازنهنجاری منینی
٠٢ شد.تربد…… – تقربین نخریی
۳- انتنال نکنولرزی ۱.-۱- مناشب
تآ- آنننال آلگوی مصرف بهینه شدن مندررات مصرفی شدن کشورها به صورت پرستبژی
ه-اثرسباسی مثبت *د.
برعکس مدل رابستگی منقابل که مپننی بر آرمانگرایی است و در جدرل قبل مطالعه کردیم، مدل رابسنگی، مبشنی بر راقعگرابی است. بنابراین ذهنیت حاصل جمع جبری پمدزمن کنده د من ساخنار آوینهای ان اسخ شر اجزی تمردار در ایل
٠٠١ مراززه نجاری؛ مرازنه نهجاری از جمع راردات و صادران ابجاد میشود. اکر رارران بر صادرات افزرن باشند، به ان مرازنه نهجاری منفی میگریند و اگر صادراث -٠٠ رارران افزابش بابند، به آن مرازنه مثبن میگریند صادرات کشورهای جنوب مههولا مراد خام است، رلی صادران کذررهای پیشرفنه نرآرردههای صنعنی؛ نجاری مدبربنی، نکنرلرزیک، فرهنگی ر ارئباطی است. ابن فرأرردهها محصرلانی هستند که از دانش و اراد« اساش به دست سآیذد٠. نظام دانایی به جای نظام قببلگب« و یا — فرفهای، نضای مناسب را برای نرلید این فرآرردهها فراهم میکند.
در نتیجه؛ مرازنه تجاری کشررهای شمال مثبن است. کشررهای شمال به لحاز رجود صنابع ر امنیت سرمابه گذاری ر قانونمندی برای شرکتهای چندملینی مطلوبیت دارند این شرکتها برای حفظ رقابت ر کب سرد مجبورند فرآوردههای نولبد شده ر سرمابه خرد را به امن ترین، بازدهترین و قابل پیش بینی نرین محیط ببرند. در ننیبجه این امر، ظرفیت و قدرت رقابت در کشورهای مطلوب بالانر میرود. این افزرن شدن ظرفیت و قدرت رقابت، به موازنه تجاری مثبت میانجامد. بر عکس در کشورهای جنرب، به لحاظ ناامنی، آبنده سرمایه گذاری غیر قابل پیشبینی میشود بنابرابن سرمایه گذاران مخاطرات سرمابه گذاری را نمیپذبرند. شرکتهای چندملیتی اگر در سرمایه گذاری در این کشورهای عقب افتاده مشارکت کنند، آن کشور را به عنران آخربن گزبنه انتخاب میکنند. آنها معمرلا به خاطر نامنی، صنایع پیشرفته و سرمابه مالی حنینی را به این کشررها نمی آررند. بلکه صنابعی را می آورند که مورد نیاز مبرم ر ررزمره باشد تا امن بافی بمانند. در نتیجه آمدن شرکتهای چند ملیتی مرازنه نجاری را منفی میکند.
۲- تأثپر بر نرلبد برمی: در کشررهای شمال به لحاظ دموکراتیک بودن و عقلی بردن جامعه ر پیشرفت در صنابع ر امنیت، رقابن بسبار نشرده است چون بازار قابل پیش بینی و سردآور است؛ از طرین شرکتهای چندملبنی صنابع بسیار پیشرفته جذب ر موجب بهبرد رضع صنایع عفبانناد، می شوند با این احتساب، آمدن صنعن و شرکن چندملینیرفابت رانشرده ترمی کند درنتبجه صنعت اصلاح شده رتولبدملی را ننریت میکند. بر عکس در کشررهای جنرب، به لحانظ ناصله شدید بین نکنولرژی شرکنهای چندملینی ر تکنولرژی کشرر برمی، به سرعت نکنولرژی جدبد تکنولرزی
کشورهای برمی را درهم میکوبد ر جابگزبن آن میشود. صنابع نساجی جای شغربافی، هراپیما جای درشکه و کامپیرنر جای چررنکه را میگیرد. کشور عفب افناده به بکباره با انبرهی از نفاضاهای جدید و گاه غبرضررری روبرر میشود.
۳- انتفال نکنولوژی: در کشورهای پیشرفته کلا نکنولرزی سرمابه بر و دانش پابه است. بنابراین ررود نکنولرژیهای پیشرفته در ساخنار اجتماعی و سیاسی مشکلی ایجاد نمیکند. اما در کشررهای جنوب، ساختار صنعت کاربر است. منظور این است که بیشتر برای کسب وکارو جذب نیروی کار است. بنابراین آمدن نکنولوژی سرمایه بر و دانش پایه در این کشور، ساختار تولید را به هم میزند و موجب مشکلات اقتصادی میشود.
۴- انتقال الگوی مصرف: در کشورهای شمال فرصتها بسیار محدود و زمانها بیار سریع است. بنابراین نیاز به نیروی کار فکری زن و مرد اجازه نمیدهد که حتی به پختن غذاهای زمان بر بپردازند. آنان ناگزیر از غذاهای فوری چون همبرگر و چای سرد، و اتومبیلهای راحت برای انتتال استفاده میکنتد تا در زمان صرفه جویی شود و انسانها بتوانند با قافله تمدن پیش بروند. اما در کشورهای جنوب خوردن پیتزا و همبرگر و داشتن ماشین راحت، تجلی شخصیت مدرن است. رفاه عاملی است برای ننبلی، و نه امکانی برای تولید خلاقیت بیشتر.
۵- اثر سیاسی: در کشورهای شمال به لحاظ آنکه حقانیت نظام سیاسی و رژیمها ساختاری است، حکومتها مدیربت میکنند و جامعه تولید. صرفا بازی برای کسب حقانیت نسبت به برنامه هایی است که حکومت قبل از انتخابات ارائه میدهد. برنامهها باید به نحوی باشد که مقبول و قابل پیاده شدن باشند. در نتیجه، شرکتهای چندملیتی نمی نرانند بین حکرمت و مردم آشوب کنند. پس در شمال، اثر مثبت سیاسی شرکتهای چندملیتی زباد ر اثر منفی نقریبا هیچ است. در کشورهای جنوب به لحاظ آنکه شعارها پوپیرلبستی است، در ابن روش عرامگرایانه قولهای بسبار بزرگ داده میشود. قولهای غیرقابل پیاده شدن، زمینه هابی را به وجرد می آورد که در هنگام به قدرت رسیدن، شرکتهای چندملینی می نرانند به دستکاری مسابل علیه رهبران فائق آبند و احتمال مداخله آنها در سیاست زیاد است.
درباره چگونگی رهایی از رابستگی، بحثهای بسیاری مطرح شده است. در ابتدای
آ تتنیدتیننش ب ید. س را وعگوس کنند. چرن رابستگی مرجب شد، برد نا عفب ماندگی به اسارن قسب، افتارگی و نانرانی در ندرت مانور نبدبل شرد؛ ابن دسته از دانشمندان نصور مینمودند که مینوان عفربه ساعن ناربخی رابهعفب برگرداند. نجربه کره جنوبی) در مفاین کره شمالی، نایران در مقابل چین ر غیره، نشان داد ابن روباگراییها در منن نفظم د نسن فردی – جهانی شده امررز، جز ترفم چیزی نیست،
نکنه مهم ابن است که چگرنه می نران برای وررد به این عرصه فردی – جهانی آماده شد. منابسه نجربه ابران زمان پهلوی با کره جنوبی جلوهای از در استرانژی غلط و درست را میرساند. شاه پهلری با محروم بردن از حقانیت داخلی، ررود به عرصه بینالمللی را برای تثبیت موقعیت داخلی به کار میبرد. به لحاظ سقوط پدر و صعود غیرحقانی خرد به قدرت، او از سال ۱۳۳۲ قانرنمندیهای رفتاری جهان را به غلط نظامی رصف ر نفسیر کرد. در حالی که کره جنوبی که نظام برنامهای را از ایران فرا گرفته برد، بهتر از ایران محیط غیرنظامی پس از ١٩٧۵ هلسینکی را شناخت، و به منتضای آن عمل کرد. مقایسه نظامی گرایی ایران و اقتصادگرایی کره جنوبی نشان میدهد که این در سیاست چه نتایجی را برای دو جامعه ایجاد کرده است. کره جنوبی به همراه دیگر غرلهای آسیایی رارد عرصه وابستگی متقابل جهانی شده است. در منابل به رغم تحرلات جهانی، ایران برای رهایی از رابستگی تکنولوژیک، بر استقلال سباسی خود پا میفشارد. ابن نهضت که از زمان ملت- دولت مصدق آغاز شده بود، با بک رقنه ٢٠ ساله، دوباره جان جدید گرفته است.(ا۳)
متزلت استراتژیک اپران رضعیت ریژهای برای این کشور به وجود می آورد. چنانکه بلرغ بینالمللی ایجاد شرد، ایران به خربی می نراند از منزلت خود استفاده کندوبا صلابت رارد بازی بینالمللی شود. اما برخی معتفدند که در صورت فقدان وفاق داخلی، و عدم رررد به جرگه نرسعه بافتگی اننصادی – نکنولرژیک ر فرهنگی، منزلت استرانژبک ایران ایجاب میکند که بدرن آمادگی رارد عرصه بینالمللی شود. نتیجه این وررد نامناسب، چیزی جز رابسنگی نخواهد برد اینکه چگرنه قدرتها قدرت برتر
-٠-^
٠’۱
تدهآنره میتراند زهتدای دوتتصردان باشد چرخ ناریخ را نمیتوان برگردند. زمان به سرعت در حال تقبر آست»؟۴۱
ثفتاز پنجج: تگاد کلی گرای )ببد( پیوستگی( و با مبادلات منفرد )زیمهای( شوضوعی
ی مثهده حوزدهای مختف موضوعی، بعغی از اتدیئمتذان و یا سباستمذازان. یتیرت ننیاقتتذ که عرصه روبط آتاتی نه مطایق تگاه آرمان گراها سقید است. و ته مایت تگاه واقع گراها سیاد، و نه تفیقی از سیاه و سفید به شکل خاکتری به عکس، ٠٠ذ قتل یه تگاهی مخلوطی بودند یه نظر آنان، میادنات اتاتی ازای: ابعانی سفید و یعانی سیاه استد به نظر آنان عقلایی ترین رابطه آن است که ین حوزه های موضوعی، قتی یه تنکیک شویم
هماتتد عرحه اجتماعی، که کاتی هتتد که از اختلاف اتدازی ها و مرگ دیگران ننراز معاش میکتد، و نیز کانی هتند که از ایجاد پوندهای ازدواج و شانی ها زتذگی خود را میگذراتند، دز عرصه ینلملل نیز موارد مشابهی وجود دارد در این فتای دوگانه، سیاستمداران لازم است قاتل به تفکیک شوند به جای سیاه و سقید دیدن، و یا دوست و دشمن خواتدن دیگران، لازم است آنان عرصه های منید را از مضر متمایز کتند به اقتضاء این تمایز موضوعی، سیاستمداران لازم است که زمینه زا برای ایجا تعامل، ویابه عکس، تقابل کازآمد فراهم کتتد به این نگاه، نگاه رژیم موضوعی میگویند برخلاف نگاه آرمان گراها و با واتع گراها، زاویه دید در این نگاه، موضوعی است، و برخلاف نگاه کلی گراها، زاویه دید در این نگاه، کشرتگرا و جزیی نگر استه روابط را نمیتوان به طور کلی در قالب با وابتگی یا وابستگی متقابل نفسیم کرد. در هر حرزه موضوعی، ماهبت روابط فرف میکند.
بخشاول
فضای زیست و فضای ذهنی در نگاه تصمیم سازی و
تصمیم گیری در سیاست خارجی
با بهره گیری از آموزه های پسامدرنها، میتوانبم بگوبیم که جهت گیری های مننعلانه و با عمال[ رویکردهای فعالانه در سیاست خارجی، هم متائر از نگاه تصمیم- گبران کشور، هم تران جامعه در نأئبر گذاری بر نصمیمسازی، هم قدرت کشور ر هم نران بهره گیری از تران ملی جهت ارنقاء ندرت، امنیت و منافع ملی کشور است.
هر انسانی زندانی” ذهن خرد، در نعامل ر با نفابل با زندان” محیط زیست خریش است. ازندان زبان جلوه کلامی ابن داد ر سند بین در فضای ذهن ر زیست را در فالب سیاست خارجی کشور به نمایش میگلارد. اینکه انسان ر با جامعه بتواند با نتواند زندان ذهنی خویش را نعدیل کند، هم بسنگی به ساخنار اجنماعی- سیاسی و فرهنگ سیاسی کشور دارد و هم به اراده فرد ر جامعه در نپذیرفتن رضع مرجود ر نرانابی آنان در تلاش مدبرانه برای نعدبل محذورات محیطی. چنانکه در دفتر ارل اشاره شد، برای بالا بردن تدرت نحلیل خرد، ابن نضای ذهنی را شامل نگرشهای
چهارگانه فلسفی، شناخنی، ارزشی ر روشی میدانیم. در این دفنر، به مص،افی کردن محترای این چهار نگرش برای سباست خارجی، می پردازبم،
در راستای ثحنف هدف فرف، در این دفتر نگرش فلسفی مملگرا به عذوان رویکرد مناسب سیاست خارجی مدلرح میشرد. عملگرابان اصرلا خواهان افرایش سه گانه زیر هسئند؛ منافع ملی، امنیت ملی و فدرت ملی، با عنایت به اهمیت یافتن مسائل حقوف بشری ر اخلاقی، امررزه نهادملی به فیف- پمپی برای نضمین حقوف فردی و جمعی شهررندان نبدیل شد، است، به کلامی دیگر، حفوف بشر بر حقوف نهادی ملی نقدم منطقی پیدا کرده است. نظم نوین ر ارجحیت یافتن انسان برنهاد )افقی( شدن روابحط و جهانی شدن گستره روابط (عمودی( شدن گستره نهادگرایی از مهمترین مواردی هستند که در این رابطه مورد بحث قرار میگیرند،
با ترجه به این تحولات در رویکرد فلسفی، از لحاظ ارزشی، مصالح متنوع بشری به جای منانع ملی مطرح میشود، وبانگاه میهن دوستی جهان- وطن توجیه میشود. در حوزه شناختی، بحث در خصوص رویکردهای عملی به دو صورت راهبردی )استراتژی( و گاهبردی )تاکتیکی( مورد توجه قرار میگیرد. نهایتا بحث با روشهای تصمیم سازی و به شکل سه نگاه خردگرا (تنظیم مقدورات ملی، تطبیق محذورات ملی ر نلفیق در سطح تحلیل )توجه به مقدورات ملی و محذورات محیطی) در فضای ذهنی پسارفتارگرا، به نگاه کلی گرای فراساختاری خواهیم رسید. و سپس، نگارنده به اقتضاء ماهیت فراضابطی خرد، نگاه پسامدرنی را به گزارشگران تصمیمات تاریخی میسپرد.
فصل اول
هستی شناسی نظم نوین جهانی و رویکرد فلسفی در سیاستگزاری خارجی
چکیدد:
در این فصل، ابتدا رویکردهای فلسفی عملگرا و سپس رویاگرا را در مقام مقایسه با هم قرار میدهیم. در گفتار اول، از تحولی که به نفع حفرف بشر در فضای نیست سیاست خارجی بوجود آمده، و نمایل به اخلاقی شدن آن، سخن به میان می آید. مجادلانی که در این خصرص مطرح هستند نیزبه طور اجمالی مرور میشود. سپس روباگرایی را به عنوان کششهای غریزی حب- بغضی به جای تلاش آگاهانه برای اعتلا، ندرن و امنبن ملی، و حتی اخلاقی کردن سیاست خارجی مطرح خواهیم کرد. گفنار دوم را به منایسه دسناررهای سیاست خارجی عقلایی و پیامدهای نامطلوب سیاست خارجی روباگرایانه اخنصاص میدهیم. نهایتا در گفتار سوم، به عواملی اشاره خراهد شد که نوان نحول از رویاگرایی به عملگرابی فلسفی را در سیاست خارجی
می دها.
مقدهه
چنانکه در مندمه بخش گننپم، نصمیمسازی ر نصمیمگبری در سیاست خارجی نیازمند نرجه به عراملی شش گانه برد. در این نصمیمات، حتما نگاهی فلسفی ننشی
اساسی دارد. درنگاه ابن دانش پژره نگاه فلسفی نگاهی است همسوبانگاه پسامدرنی، تده با تعدیلات فرهنگ ایرانی به آن بن فکن رندانه نام نهاده بودیم. از ننلر وبتگنشناین، ذلسفه موجب جلوگیری از تجاوزات زبانی به ذهن ما می شود. در نگاه فلسفی به زوابط بین الملل فردی – برمی – جهانی شده؛ گرچه هدن تأمبن منافع ملی است، اما نه به هر قیمتی. مسائل فرهنگی ارلابه مسائل مدنی نفدم دارد. ثانبأ، در مسانل نمدنی مراقبت از دیگران نسبت به رقابت برای منافع ملی شخصی نفدم منطقی ر اولوبن دارد. ر همچنین رقابت نسبت به مراقبت تاریخی گرچه تفدم ناریخی دارد ولی مراقبن نسبت به آن تقدمی منطقی دارد. با این توضبحات، تحرلات در فضای زیست و نگاه به فضای زیست را طی دو گفتار ارلیه مورد بررسی قرار میدهیم. سپس طی گفتار سوم، گذری اجمالی بر رهنمودهای ارائه شده برای بهبرد تصمیم گیری سیاست خارجی خواهیم داشت.
گفتار اول: حقوق بشر و سباست خارجی
ا اواخر قرن بیستم، نگادهای فلفی به سیاست خارجی دچار نحول شد: اند. و کر ن- دلیل این تحول را به شرح زیر توضیح رداده است: ما در حل ورود به دجایی هتیم که مبمترین منابع آن نادیا.نینرین آنهابست. رایر نظم. نویز فضایی — که در آن سرزمین بی ارزشتر از شهروندان دانش آمرخته، انبارهای کالا، سرمای ثابت، و کار بیارزشترازسرمابه درحال گردش، و فضایی است که منافع بخشی )مثلا ملی) کم اهمیتترازافتصاد جهانی، درچارچرب بک کلیت است. (ا) البته که دیگران ارزش کاربردی ابن جلرههای عمردی جهانی شدن را گرچه مهمتر میدانند، اما در عمل، کم ارزشتر از جلره افقی آن به شکل حنرف بشر هسئند. کلام آر، جی رینسنت در ابن خصرص تأکید دارد که حفرف بشر: به جزئی چنان جدا ناپذیراز زبان آدابی سیاست خارجی تبدیل شده است که نادیده گرفتن آن، ملازم با هزینه های ببار برای امنیت ملی، ندرت ملیرمنانعملی است.()
با عنایت به چنین نغییراتی در فضای زیست، جوزن نای ندییر سیاست خارجی را
نیازمند عنایت عمین به قدرت نرم میداند، تا قدرت سخت:
رتصرف قلب و ذهن دیگران همیشه مهم بوده است. اما امروزه در عصر ما، اطلاعات بیش از هر زمان دیگری درتاریخ، فناوری اطلاعاتی مدرن، توزیع کننده دانش است. اما متاسفانه، رهبران سیاسی کمتروقت خرد را صرف میکنند تا دریابندکه نخست، ماهیت قدرت عرض شده است، دوم، چگرنه قدرت نرم را در استراتژی اعمال تدرت خود دخالت دهند… قدرت چون هواست. همه درباره آن صحبت میکند، و وابسته به آنند، اما کمترکسی آن را میفهمد.«( ۳)
به رغم این شجاعت در اذعای شناخت و ارائه راه حل، گوردون کریگ و آلکاندر جررج نبت به شکل گیری جزمیت در خصوص کلیشه سازی ثابت نسبت به شناخت شرایط بین الملل هشدار میدهند. به نظر آنان، انطباق با تحولات در محیط زیت، به صورت چالثی عمده در حرفه کشورداری درآمده است. در شورداری، نبوغ و توان کانی که مشولیت دارند در هر در زمینه ارائه طرح و همچنین مهار خئونت بینالللی و یا عالیه کشرر خود ، به چالش کشیده شده است. (۴)
قدرتدای بزرک و دموکراتیک هم ظرفیت انطباق بخشی بیشتر به قدرت خود دارند، و هم از انسجام ملی به لحاظ ساختار دموکراتیک خود بهره میبرند. به یمن این در مزیت، آنان در صدد بهره گیری از این امتیازات خود در روابط بین الملل هستند. به بمن ابن نعمت داخلی، آنان سعی دارندتاهم ازجلوه عمودی جهانی شدن درقالب توان تکنولرژبک – رسانهای خردبهره گیرند، وهم آنکه جلوه افقی جهانی شدن (در قالب ارزشهای جهان وطنی حقرف بشر) را برجسته کنند. آنان به خوبی میدانند که حقرف بشر هم نقله قوت غرب و هم پاشنه آشیل ر نقطه ضعف قدرت در حال عروج چین، و قدرتهای کرچک غیر دموکراتیک است. حتی نومحافظه کاری چون چارلز کرامر- از موسسه آمریکن اینترپرایز آمریکا- در این خصوص انگشت بر مئله حمایت از حقوف بشر گذاشته، ر آن را کالایی میداند که بیش” ازنظم ارزش دارد. در نظر ار، ‘حتی به قیمت خدشه دار شدن نظم،… خطاهای حقوق بشری باید درست شوند.
ب- بترانه طرل پنرل و اپینه ردفی پیتنالطل
جلش، اثر لیم شس در نئگ لسخ ر زمن را هیهحاه چمین فمرن ندانپم اما
لجده ئان هععه ۰، اهدع بلء دبرلات ه٠ئف٠ه ده لار بردش ی مدهای
ب- حرلان حلرل بشر ر ایسه ررابط پن الملل
حنی اگر نیر انفی در نضای سن ر اهن را پدیدههایی جهان دمرل ندانبم اما نجبه نشان راره که أبنده به سرد نحرلات دموکراتبک است، در صررنی که کشررهای جوب ظربت هرد را برای ارتفاه رموکراسی بالا نبرند، جریان انفی جهانی شدن موجب رمبدن ضای لبرالی در دررن کشورهای انندارگر؟ر نوپدرسلار خراهد شده در نتبجه ه نمارضی در درون کنورهای جنوب ایجاد میشود، که نثیجه برخوردها به نفع جهه مویناتگ باهد ود در کذت؛ ته تندلگراها ممکن اهت ا اهه دادن ٠٠ ای تژنی ه ا شای یو چا ب ستد آرنه تاگجهد فه جوه شمول شدن لررشهای حقفوف بشری است، که ابنده سیاست بین الملل را نعیین میکند، )(دربلد مدت، آفتاب بخت اقندارگراها افول خراهد کرد، وازتبل رابستگی نابمون به خارج، با بر رابتگی و آسیب پذیری کشور خواهد افزود، و یا زمینه را برای طهرر روباگرایی هموار خراهد کرد،
در تفیر و نوضبح مطالب فوف لازم است گفته شود که فضای نیست جهانی در بلد حلت در حال نحول به نفع مدنی شدن رفتارها، و ناکید بر جقوف بشر خراهد بود نگام ها در کر موآرد به شکل نحول از حالت )( ننازع بفائی و جنگ” گرگها علیه گرگها به) رفایتی در دو شکل موازنه قدرت و مابفه قدرت، و) در اندکی لز مرلرد جرن اررپای شمالی به فالب مابقه فدرت مراقبتی درآمدهاست. بازی فلدرت جای حلف رئیب نشنه، و بازی ندرت منفی هم نلطیف شده استه
به کلامی دیگر می نران گفت که سیاست به طرر فرایندهای اخلاقی نر میشود. نگاه حلفگراربنیان برانکن فیرخردی دردیدگاه نبیلگیبه شدت درخال تعدیل شدن استه بر خلان طر موجرد ربهرفم دامن ردن به اسلاما ایران هراسی، اکرت مسلمانان ر ایرانیان انرجار خرد را نسبت به خشرنت گرایی نبیلگی نشان میدهند. به نظر میرسد، در اینده رئابت بی لگام لهبرالیسم ر با مرافبت اجتمامی ز یا فرهنگی جای حذف بنیان برانکن بنا بنیارگرایی خراهد نشست، به اننضا، این نحرل، جایی
برای بازی بازیگران بن بنیادگرا ر نمابلات امپرانوری سازی آنها جهن نغیر نظم و نسق موجود بینالمللی رجرد ندارد. بازیگران عقلابی در روابط ببن الملل دربافتهاند که به جای تغییر” وضع موجرد درنظمونسن بینالمللی، به نغییر” وضع خود در وضع موجود در نظم و نسق موجود بینالمللی بیاندیشند.
پ- رویکردهای جدبد به سیاست خارجی
به یاد می آوریم که تا چندی پیش، راقعگرایان نظم وستفالیایی معتفد بودند که بازیگران به دو دسته طرفداران” رضع موجرد و طرفداران” تغییر رضع موجود نقیم میشوند. مورگنتا به لطف آگاهی از سیاستهای هموطن خود، هیتلر و رهبران شوروی، سیاست تغییر وضع موجود آنان را امپریالیستی مینامید. این تمایز نشان میدهد که در نظر او از زمان وستفالیا، آدابی بر نظم و نسق بینالمللی حاکم بوده است. این آداب هم با کششهای غریزی حب- بغضی امپراتوری فرق میکرد، هم با گرایشهای فرهنگی در قالب اخلاقی شدن امررز ررابط بین الملل. مشخص میشرد که آداب با اخلاق فرف میکند. در آداب رفتاری وستفالی، راقعگرایان نبت به ورود اخلاف به حوزه سیاست خارجی هشدار میدادند. به نظر آنان، حتی اگر پویش زیبایی شناختی و معنوی اخلاق ثبات را نابود نکند، آن را حتما به پدیدهای انعطاف ناپذیر، سادهاندیشانه، ناکجاآبادی، فناتیک و انحرافی تبدیل خواهد کرد. به وضوح مشخص میشرد که واقع گرایان کششها و جزمیتهای ناشی از تعصب حب- بغضی غریزی را باعزمر تعهد اخلاقی اشتباه میگیرند.
بر خلاف نگاه بی تمهید راقع گراها ر آرمان گراهای ستی، امروزه مشاهده میشرد که هم نوجامعه گرایان و هم جهانرطن گراهای لیبرنارین به این تمایز بین جزمیت” متعصبانه غریزی و اعزم راسخ ر متعهدانه اخلاقی آگاه شدهاند. آرمانگراها نیز به تمابز کشش خوش خیالانه غریزی از تعهد اخلاقی آگاهی پیدا کردهاند. به یمن این آگاهی، هر دو گروه امروزه از حنوف بشر صحبت میکنند. به کلام تخصصی، به یمن دستارردهای رفتارگرایی، سنت گرایان آرمانگرا و راقعگرا نگاه خود را در قالب پسارفتارگرایی باز ترلید نمودهاند. هم آرمانگرایی به صورت آرمانگرایی پسارفتاری
نمود پیدا کرده است، نا سنتی؟ ر هم رانع گرابی ساخناری کنت رالنز نگاهی است پسارفتارگرایانه،
جابگزینی تعهد بهفردوبا ساختار، از خصوصیات این در نگاه پسارفتارگراست. این تحول حاوی تغییراتی بنیادی ازسیاست نبیلگی” ستتی به اساختاری ویا انهادی مدرن و نهایتا فرا رفتن از جلوههای ساختارگرایانه به افرهنگ گرایی در دنیای پساساختاری است. تأکید بر فردیت انسانی و یا تنوع فرهنگی، دو جلوه از این نگاه فرهنگ گراست. این نگاه فرهنگ گرا در قالب نگاه حقوف بشری بازتولید شده است. در نگاه فرهنگی و حفوق بشری، ودرنظم بینالمللی فردی- جهانی شده، بر تفرد )وجود( و شخصیت انسانی ارج گذارده میشود. این پدیدهها گرچه نو ولی مبارک برای روابط بین الملل امروزین است. این پدیدهها به یمن در نگرش فلسفی )۱( جماعت گرایی کترت گرای نهادی ر (۲) جهان- وطن گرایی کرت گرای فردی در روابط بین الملل ظهور کرده اند.
گفتار دوم: فضای زیست و تفاوت رویکردهای فلسفی
موفقیت در حفظ و افزایش امنیت و منافع ملی، هم تابعی است از قدرت هوشمند که خرد تابعی است از تولید دو جفت قدرت (سخت- نرم و حاد- ملایم) در داخل، هم ناشی از مهارت در بازی قدرت مناسب در عرصه بینالمللی، و هم رعایت ظاهری ر با راقعی اخلاف. برژیزینسکی و اسکرکرافت اذعان دارند که بازی تاریخی کشورهای گوناگون از جمله آمریکا، سازگار با این تحرلات در ماهیت قدرت است. این در حالی است که تحرلات مزبرر موجب بررز چالش در کشورهای در حال توسعه میشوند. به افنضاء این تفارت، پس انتظار میرود که شاهد سیاست خارجیهای گوناگون از سری این کشورها باشیم.
الف- تحول در نضای زبست ر ندبیر فلسفی کشورهای پیشرفنه
در کشورهای پیشرفته، با درک رابطه بین ایدئرلرژی ملی و استراتزی، اخیرا نوعی اجماع نسبت به نقش نرم- قدرت به طور کلی و موضوع حقوق بشر و دفاع از حقوق
بشربه طرر خاص پدبدار شده است. این اجماع نگرشی، در فالب نوع جدیدی از استرانژی حفظ” رضع مرجرد نمرد پیدا کرده است. کلیه کشورهای فربی، به ویژه آمربکا سعی دارند به در طرین (۱) اشاعه رسانهای ر دانشگاهی آموزش ارزشهای حنرف بشری ر حمایت از مداخله انسان درستانه به نفع حفوف بشر، زمینه رابرای نصرف” قلب و ذهن دیگران به کار برند. به ابن رویکرد، عنوان دیپلماسی عمومی نام دادهاند. پیروزی آفرینابی تبار ر مسلمان – نباری چون باراک حسین ارباما در اننخابان ریاست جمهوری ٠٨ ٢٠ در مقابل کهنه سرباز و سنانوری محانظه کار چون جان مک کین، جلوه دیگری از اقدام برای بهره گیری از این قدرت نرم در عرصه سیاست خارجی آن کشور به حساب می آید.
ب- تحول در فضای زبست ر تدبیر فلسفی انتدارگرایانه
بر خلاف کشورهای پیشرفته، کشورهای در حال توسعه و عمدتا غیر دموکراتیک، تدبیر فلسفی و با عکس العملی متفارت برای تعامل با تقابل با تغییرات در وضعبت فضای زیست فردی- جهانی شده بین الملل معاصر داشنه اند. ندبیرهای فلسفی به صررت عملگرایانه در بسیاری از کشورهای آسیای جنوبی و آسیای جنوب شرقی اعمال میشود. این عملگرابی در قالب در گرایش لیبرالی و با افندارگرابانه اعمال میشود. با عنایت به ملزرمات ناشی از نحولات در فضای زیست، هند به توسعه لیبرالی وچین به اقتدارگرابی رری آررده است. به رغم این اختلاف در رویکرد، هر دو کشور استرانژی تغییر رضع موجود دهه های پس از استقلال ر انقلاب خود را به استراتژی نغیبرمنزلت خرددردرون رضع موجرد نغییردادهاند.
به افتضاه این تغییر استرانژی، از سربی هم چین رهمهند شاهد جذب ذهن بسیاری از سرمایه گذاران و رارد کنندگان به سری کشرر خویش هستند. به رغم این دستاررد، عدم نوجه چبن به قدرت نرم، برای آن کشرر هزینه بردار شده است. بر خلاف هند، صاحبنظری چینی – تبار مدعی است: اآنچه حکرمت چین قادر به درکش نیست، کارآبی قدرت نرم است، در مقابل کارآمدی کم قدرت سخت. قدرت نرم از موقعیت یک کشرر در زمینه حقرف بشر سرچشمه میگیرد. قدرت نرم مبتنی است بر پیشرفت بک کشور در حفاظت از ارزشهای جهان شمول، ر اعتماد جامعه بینالمللی
به بک کشرر، (٩) به اننضاه ابن مشکل، پیش بینی بسیاری از اناهبشمندان ررابدل بین الملل ابن است که چین در آیند، ای نزدیک مجبرر به نهدیل سیاست افندارگرابی خرد نیز خراهد برد، ابنکه دمرکرانیک شدن جامعه به رمان پس از بالا رفنن فلرفیت راگذار شرد، ربا از هم اکنون در این راه گام برداشنه شرد محل اختلاف اسث، فعلا افندارگرابان حاکم بر چین به پیشنهادهای مهحافظه کارانی گرش میکنند که همچرن هانتینگنون، مدعی نفدم ظرفیت سازی نهادین برای اشاعه دمرکراسی هستند. در مفابل، لیبرالها مدعی هسنند که نعویف دمرکراسی موجب افزرن شدن مشکلات چین در هر دو عرصه داخلی ر خارجی خواهد شد. بنابراین، هر جامعه شرایط خاص خود را دارد ر اولویتهای عفلی و نه رویاگرایانه مردم، تعیین کننده هستند.
پ- تحول در فضای زبست و عکس العمل رویاگرایانه
در مقابل استراتژی تغییر وضع خود در وضع موجود در دو دسته از کشورهایی که به تازگی مراحل رشد را میپیمایند، شاهد دو نگرش پرسروصداو توخالی بازیگران رویاگرا هستیم. رویاگرایان با دو جهت گیری احساسی و عقل – گریز بدیل به شکل () همنوایی مهرجویانه برای ‘حفظ وضع موجود و یا )۲) تقابل جو برای تغییر” وضع موجود به روابط بین الملل روی آوردهاند. تأئثیر متناقض این دو گرایش را در جهت- گیری های (۱) کمابیش فرصت” گریز” رمانتیک و انفعالی عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب در حاشیه جنوبی خلیج فارس نسبت به غرب و )۲) فرصت” سوز کشورهای ستیزه جری کوبا و کره شمالی علیه غرب شاهدیم. در کشورهای دسته اول، تنظیم سباست خارجی کشور صرفا به اقتضاه محذورات بینالمللی شکل میگیرد. این محذورات عمدتا بازتاب نیازهای اقتصادی و سیاسی قدرتهای مرکز است. افزایش تولید نفت برای تنظیم بازار و تبعیت از ملزومات سیاستهای حفظ” وضع موجود غرب از جمله این موارد است.
در دسته درم از کشورها، بیشتر شاهد لذت رهبران از کامجویی بحران سازانه برای غرب هستیم، تا اعتلاه قدرت و منافع ملی کشور خود. لیبی در گذشته، کره شمالی و کوبا از زمره ابن کشررهای رویاگرا هستند. در این دسته از کشورها نه مقدورات ملی مورد توجه قرار میگیرد، ر نه محذررات بینالمللی. این رهبران همانند تودههای
سرخرردهای عمل، میکئثد که، اسیب رساندن به ائرمببل ر با ساخنه ان گرانفپمنی در شمال شهر، گاه به فیمنی گران به نخلیه ررانی صرفأ خود دست میزنند، ونهآنکه افدامی مفید به نفع کشرر خرد انجام دهند،
نگرش ررباگرای ضد رابسنگی مررد نائید ننلربه پردازان چپ نگاه رابسنگی است. اما با عنایت به رریکرد عملگرابانهای که کشررهای آسیای جنوب شرفی ر چبن و هند به کار بردند، موضع نجدیدنظر شده افرادی چرن گوندر فرانک ر اندیشمندان راستگرای نظربه رابستگی ننویت شد. بر خلاف رویاگرابان، ابن دسنه از اندیشمندان هشدار دادهاند که با رویاگرایی، حلنه رابستگی ننگتر خراهد شد، و با حنی احتمال دارد که کشور درگیر نفابل جربی فرصت سرز شرد. نوصیه نجدبد نظر طلبان چپ پیشین این است که میتران با ندبیر از رابستگی به رابسنگی منفابل گذر کرد. بر خلاف تحرلات در کشورهای موفن به تحول، در کشررهای ستیزه جو، شاهد ظهور هم نگرش ضد آمریکایی ر هم مهاجرت نخبگان آنان به کشررهای غرب، از جمله آمریکا هستیم. از سویی احساسات ضد آمریکابی در بین حاکمان سیاسی کشورهایی چرن ابران، ونزرئلا، زیمبابوه در دهه ارل قرت بیست ر یکم ادامه دارد. از سری دیگر، موازنه قدرت نرم موجب شده تا ایران گوی فرار نخبگان را از یاران استراتزیک خود ربوده، و در صدر کشورهابی قرار گیرد که فرار نخبگان از آن در جهان ثبت شده است،ا
گفتار سوم: اختلاف در رویکردهای فلسفی و تفاوت دستاوردها
درستی و با نادرستی درک از محیط، برداشت از نیازها و ارزشها و چگونگی نصمبمگیری، تصمیم سازی، انتخاب رویکرد و دیپلماسی کشور جملگی از نصورات
زهنی بک فرد ر با نممیم گبران بک مهجموه ناشی میشود، نصورات ذهنی؛ خود ناشی از زمامل ر با زفابل فضای زهنی ر ضای زبست هسئند. در نایت ابن نعامل و با زفابل، در فالب بی گفتار زبانی ندربن ر به صررن پک گفنمان خامس در سیاسن خارجی هر کشرر مهلرح میشرد،
مفایسه نتیهجه منضاد در گفتمان سیاست خارجی در آلمان قبل از انحاد، دو کره جنوبی و شمالی، و دو سبک مدیریت چین ر نابران ر هنگ کنگ ر همچنین سبک مائو و دنگ شیائوپینگ در چین، هئد ملی گرای رماننیک دهه های ١٩۵٠— ١٩٨٠ با هند میهن پر ست- جهان رطن سه دهه بعد از آن، این نفارت را به نمایش میگذارد. مطالعات ناریخی نشان میدهد که در در برهه منفارت فرف، به جز اتمیشدن کره شمالی، قدرت نظامیدیگر کشورهای مذکرر افزایش چندانی نداشته است. آنچه موجب تفاوت منزلت آنان شد، بیشتر از بهره گیری از منابع قدرت ملایم نششت میگیرد، نا قدرت حاد. به عکس کره شمالی، این تصمیم گیران به قدرت ملایم و به ویژه قدرت نرم توجه کردهاند. همانند کره شمالی و چین مائو، روسیه رویاگرایانه تلاش داشت تا منابع عظیم ناشی از رانت نفت را در خدمت مسابقه تسلیحاتی با آمریکا قرار دهد. نتیجه این تلاش جهت افزودن بر زرادخانه های انمی و نظامی، در نهایت به انفجار شوروی از درون انجامید. پس از سرنوشت شوروی، مقایسه تحولات منطقه خاررمیانه با اروپای شرقی نیز آموزنده است.
علاوه بر منبع قدرت، رویکرد این دو دسته از کشورها نسبت به تصمیمگیری نیز متفاوت است. در چین مائویی همچون کره شمالی ر عراق تحت سلطه صدام، رهنمودهای شخصیت فره وشی پیشوای کشور مبنای تصمیمگیری برد. در تصمیمات سرنوشت ساز، شخص تصمیم گیر مستقل از نظامهای تصمیم سازی عمل میکرد. در بسیاری از موارد، از جمله در کشورهای با ساختار پدرسالار خاورمیانه، از ساختار تصمیم سازی خبری نیست.
این در حالی است که در چین نو، ساختار تصمیم سازی رشه در بخش بسته الیگارشی حزب کمرنیست دارد. در کره جنوبی و تایوان تصمیم سازی بخش گستردهتری از الیگارشی نخبگان را در بر میگیرد: هم نخبگان جامعه صنعتی و مالی، هم نخبگان سیاسی احزاب، هم نخبگان رسمیدر ساختار بوروکراتیک در تصمیم سازی
نفش دارند، در اررپای شرفی میراث، دموکرانبک فرون گذشنه زمینهای شد نا پس از فررپاشی کمونیسم، جامعه مدنی ر به ریژه رسانهها نفش موئری در نصمبمسازی دمرکرانیک کشررهای خرد داشنه باشند،
با پیچیده نر شدن فضای زیست انسانی، در ررند بلند نصمبمسازی و کوناء تصمیم گیری تخصصی نر، به صورت مکنل هم در آمدهاند. اگر نصمبمگیری مبشنی بر تصمیم سازی شرد، امکان عقلی کردن اهداف سیاست خارجی را مضاعف میکند. به علاوه، اگر جامعه مدنی نیز فرصت داشته باشد، نا با عنایت به منافع و ارزشهای بخشی خرد، در تصمیم سازی مناسب برای ارائه به حکومت برای تصمیمگیری سیاسی مشارکت کند، آنگاه چهار فایده حاصل خواهد شد: ()هم نخبگان جامعه مدنی در تصمیم سازی برای تصمیمگیری سیاست نقش خراهند داشت، ۲) هم جهتگیری سیاست خارجی کشور راقعیتر میشود، )۲( هم با مشارکت دادن جامعه مدنی، ایده های متعددتر، منابع قدرت بیشتر، و حمایت پایدارتر، و انسجام بیشتر در دستگاه سیاست خارجی ایجاد خراهد شد، ))رهم آنکه موجب دموکراتیک شدن عرصه سیاست خارجی میشود. به بمن این دموکرانیک شدن، بخشهای جامعه از طریق فیلتر عقلایی جامعه مدنی، قدرت نرم و سخت خود را وارد حوزه پیشبرد منافع ملی میکتد.
الف – تاثیرات مثبت منابع قدرت بر بازی بینالمللی
افزرن شدن منابع و بازیگران، در تغییر معادله بین محذورات بینالمللی و مقدورات ملی نفش دارد. این منابع گستردهتر هم امکان بیشتری برای شناخت قانونمندیهای رفتاری در روابط بین الملل را در اختیار نصمیم گیران میگذارند، ر هم منابع بیشتری را برای تحنن تصمیمات به عرصه بازی می آررند. با پیچیدهتر شدن روابط بین الملل به دو وجه عمودی (عرامل ناشی از جهانی شدن) ر افقی (نفئی فردی بشر و مسائل مربوط به حقرف ار)، این انباشت اندیشهها و منابع بسیار لازم است. با این تمهیدات، هم درک قانونمندیهای رفتاری گستردهنر ممکن میشود، هم توان تولید قدرت در داخل موجب افزایش مقدررات ملی میشود وهمنعبیهو اجرای خوب بازی قدرت بینالمللی موجب کاهش محذررات بینالمللی میگردد.
در دموکراسیها، ایجاد رابطه وابستگی منقابل بین حکرمت خدمتگزار و شهروندان
از. . ,٠
رارای حاکمیث، مرچب مضاهل شدل ندرت ثرلید در داخل شده است، تدییر امدال ملی ر ثران باری ندرث دیپلماثها رمینه سار انرایش
۰
زنندنندییتبلارلنیه
سراونن؛ یلینییبی
عتهتتینچیتترپهوآنتیتهاقمتوچتبیکننیته
تانعتبرتترجتداز
توجه به این واقعیات هستند، راقعگرایان بیش از ارمانگرایان امنیت ملی را تامپن
به امنی به امنی
ربر
یگرآیانجمانندوانعگزآیانبه
تآنان آریان بجای نجییهت
: گاه عمل گرایان لازم: میبیتد برای پیشبرد پبیاسین خارجی، آگاهانه در قالب ا روباگرایی نقش ایفاه کنند. خطرپذیری آگاهانه چرچیل در جنگ درم بیشتر در این راستا نفسیر میشود این اقدام مدبرانه رویاگرایانه را نمی تران بابیباکی خردگریز صدامدر چهار جنگ یکسان دانست. اما گاه ممکن است زویاگرایی مستمکی بشد برای ادامه افتدارگرایی صاحبان قدرت، در صورت رجود رویاگرایی نمهیدشده :
تر(
ا
ستیز ر با رمانتیسم رهبران آن نفسیر میکنند. مایکل زیلسون درلموس در خصوص سیاستهای رهبر لیبی می نریسد:
‘او در یک کردتای با حمایت آمریکا روی کار آمد. سپس با )ملیکردن( نفت)… موجب آزردگی آمریکا شد. سپس با اعلان شعارهای ناکجا آبادی اجتماعی آنارشیستی، نخبگان واشنگتن را دلنگران کرد… او داستانهای رویاگرایانه جالبی را برای جذب پیروانش نوشته است. در فرار” به جهنم، او هر گونه قدرت و اقندار را به تمسخر گرفته است… البته طی دو نسل، او تغییراتی بنیادی کرده است. (۰ ا)
گفتار چهارم: ملزومات گذر از رویاگرایی به عملگرایی در سیاست
خارجی
گرچه در دنیا، کشورداران سیاسی بسیاری وجود دارند، اما معدودی از کشورها هستند که از نعمت بهره مندی سیاستمدارانی لایق و برجته، و ساختاری دموکراتیک برخوردارند. در تاریخ ایران نیز هرگاه از نعمت چنین کشور سیاسی برخوردار بود،ایم، کشور از جایگاه رفیع خارجی و مردم آن از رفاه و سعادت برخوردار بود، اند. فریدون از لحاظ اسطورهای، و کوروش از لحاظ تاریخی عامل چنین اقتدار بینالمللی و عزت داخلی بردهاند. حتی در آغاز هزاره سوم میلادی، منشور حقوق بشر او سند افتخاری برای یرانیان[ است. به اقتضاه نیک منشی ر سیاستمداری او؛ علامه طباطبایی ر اقبال لاهرری ار را مصداق ذوالقرنین قرآنی میدانند.
با تحولات جدید، البته که عرصه کشورداری به شدت نسبت به زمان کوروش متحرل شده است. بر نخبگان سیاسی کشرر است که ملزومات کشورداری جدید را برای ایران تدرین کنند. از لحاظ فرهنگی، فردوسی و بسیاری از اندیشمندان دیگر ایرانی از جمله خواجه نظام الملک میترانند راهنمای مثالی )و( نه تقلیدی در این عرصه باشند. وضعیت تمدنی، شرایط، جذیدی برای سیاست خارجی به وجود آورده است. دنیس راس به عنوان یکی از دیپلماتهای کارکته آمریکایی، در خصوص چیستی سیاست ورزی در این فضا تلم زده است. به رغم تفاوت در مبانی فرهنگی میتران از بیان ار، به زاویه دید سیاست خارجی غرب پی برد.
به گزارش دنیس راس، افلاتون” در خصوص کشورداری قلم رد، ماکیاولی آن را به قالب نفلربه بردازی در آررد، ر بیسمارک آن را به کار برد؛ در نفلر او، بیسمارک هیهچگاه” چشم از خراسته مای ملی بر نداشت؛ و همیشه دل بر آن داشت که خراسنه هابش بیش از مقدررات ملی نباشده، در ادامه، او در خصوص سیاست- ورزی خارجی به لزوم توجه به موارد زیر اشاره میکند؛
٠١ سرمایهها، منابع و با ابزارهای )اقتصادی( نظامی، اطلاعاتی و رسانهای یک درلت برای تعقیب منافع و تأئیرگذاری بر رفتار دیگران، چه از طریق دوستانه و چه خصمانه،
آ. فهم و ارزیابی درست از مسائل چالش برانگیز برای کشور، و توان مقابله با تهدیدات و خلق فرصتها، یا بهره گیری از آنها، و بالاخره
۳. کاربرد ابزار نفوذ برای دستیابی به نتایج عملی برای کشور.
در ادامه، راس اظهار میدارد که کشورداری نیازمند قضاوت صحیح در تعریف منانع ملی و شناخت لازم جهت تحقق آن، با کاربرد قدرت نظامی و اقتصادی، و نهایتا برای امنیت و ارتقاه رفاه شهروندان است، (۱۱) چنانکه در این بخش آمده است، راس موارد نیر را توصیه میکند:
ا. وضوح نقطه عزیمت ایدئولوژیک و فلسفی در سیاست خارجی،
آ. تعریف نقش کشور، به مقتضای مقدورات ملی و محذورات محیطی اش،
٠٣ ترسیم چشم انداز مناسب کشور و تصور پایدار از آن،
۴. شناسایی چالشها در پیشروی اهداف کشور و تغییرات احتمالی در آنها،
ه. بررسی چگرنگی تطابق امکانات و اهداف کشور، و
۶ چگونگی بهره گیری موثر از ابزار خدمت تحقق اهداف.
او در این راستا، علاوه بر قدرت سخت، بر قدرت نرم مذاکره و میانجی گری هم تأکید دارد.
اما در توضیح مبسوط خویش، راس تأکید میکند که سیاست خارجی نیازمند یک اصل راهنما است. درنظراو، اصل راهنما برای رهنمود دادن به چگونگی سازماندهی برنامه و منابع کشور، ارجحیتهای ملی، و برای مقابله با تهدیدات جهانی لازم است. البته او تأئید میکند که چه بسا همیشه ملزومات اصل راهنما رعایت نشود(۱۲)
همچنین ار ناکید میکند که لارم نیست که همیشه ببن اها. اف اعلان شاه و رفنار سیاست خارجی سارراری نفدله به نفدله رجرد داشنه باشا: در نهابن، رأس ناکبد میکند که سبک سیاسی نیز بسیار مهم است. مرضعگبری سباسی ر بسئه بندی مواضع سیاست خارجی، فضای عکس العمل به سیاست خارجی را فراهم میکند.از ابن رو، او صرف توجه به محترا را مکفی نمیداند.(۱۳) در این راستا، ار نأکید میکند که امروزه در سیاست خارجی، مرافبت نسبت به حساسیتهای طرف مفابل نیز اهمیت دارد. در نظر ار، بی نوجهی به حساسیتها ممکن است موجب عکس العمل نند کشور هدف سیاست خارجی شرد،]۱۴)
اشارات موردی دنیس راس ار را فادر میسازد نا از زبان رابان کراکر مبر سبق آمریکا در عراف، حرف آخر خود را بزند. در سیاست خارجی، کشور نیازمند استراتژی فراگیر است. این گونه استراتژینیازمند…ظرفیت برای خراسته های معنادار و قابل پیاده شدن است. در کلام دنیس راس، کشورداری متضمن ارائه اهداف واستراتژیهایی است که در خرر متن رابزارهای در دسترس است. بی ندبیری سیاسی، متضمن فقدان در نظرگرفتن نناسب بین اهداف رامکانات است؛ همچنین بی تدبیری سیاسی از فقدان درک درست ازآنار سیاستهای اجراه شده در داخل رنج میبرد، و فاقد مهارت لازم برای جلب حمایت داخلی است. )۱۵)
در تاریخ ایران، هرچند به شکل افتدارگرا و سنتی، به کرات شاهد بنیانی قوی در سیاست- ورزی بردهایم. با اطمینان میتران گفت که سیاست خارجی ایران نیز گذشته نسبتا پر افنخاری داشته است. در تاریخ سیاسی درران مهرداد درم از پادشاه اشکانیان، آمده است که در سالگرد جشن مهرگان، کورنلیرس سرلا فرمانده ارشد رم سه بانری زیبا را به عنوان هدیه به پادشاه وقت ایران نندیم کرد. در نجزیه و تحلیل چرابی این هدیه، پس از مشارره با مستشاران خرد، به مهرداد هشدار داده شد که هدیه مزبور طعمهای است برای ابجاد انحراف در توجه دربار، ر احنمالا پرششی برای حمله فریب الوقوع به ایران. به استناد نظر مستشاران لشگر ایران رفتی آماده رزم شد، در ررای میانرردان خرد را مواجه با لشکر رم، به سرداری کررنلیوس سولا دید. این مشارره درست، ر درگیر کردن فرهیختگان در نصمیمسازی موجب شد هم ایران غافلگیز نشود، هم جنگ به نفع ایران به پایان رود، رهم به بمن تلفین نصمیمسازی مشارکت طلبانه با
نصمیمگیری، در درران مهرداد دوم ایران پهناررتربن سرزمین دوران اشکانیان بشود.
در موردی دیگر، در ندبیر سیاست خارجی نادر شاه آمده است که او به فراست به مکر امپرانور روسیه جهت درگیر کردن ایران در جنکی با هند پی برد، به گزارش استاد رمضانی، نزار روسیه به نادر شاه پیام داده بود که چنانکه ایران مایل باشد، روسیه حاضر است به ایران در جنگ با هند کمک کند، شرط ارائه چنین امدادی تعهد ایران به روسیه جهت یاری دادن به این کشور در کاروزار آن کشرر با اروپای شرقی بود. جراب نادرشاه چنین بود: ما برای کشورگشایی به هند نخواهیم رفت. آنچه ما میخواهیم، محاکمه ”م خونخواری است که بیست سال به ایران ستم کردهاند، برای این کار نیازی به کمک شما نیست. در ضمن ما ایرانیان نیاز به خانه و کاشانه مردم دیگر کشورها نداریم.
با مقایسه صدر و ذیل نقل قول فوق از رمضانی، این نتیجه به دست می آید که ایرانی مهارت کشورداری را دارد، اما احتمالا به لحاظ فقدان آشنایی با نظم و نسق نوین جهانی است که دوران معاصر سیاست در کشور مقرون به تداوم منزلت قدرت بزرگی ایران نبوده است. از زمان فتحعلیشاه، ایران از منزلت قدرت بزرگی ساقط، و به تدریج به حاشیه رانده شد.
فصل دوم
رویکردهای ارزشی به سیاست خارجی در روابط بینالمللی فردی – لوحی – جهانی شده؛ منافع ملی ویامصالح متقابل بشری
چکیدد
دز این فصل ضمن مطرح کردن اینکه قدرت نرم مورد توجه قدرتهای هژمونی قرار گرفته، اشاره شده که جنگ جهانی چهارم به صورت سرد در حال تکرار است. در این فصل ابتدا در گفتار اول به تعریف و تحلیل نظم نوین فردی- رومی – جهانی شده پرداخته ودر آن ضمن بررسی تأثیر تحولات مختلف بر نظم نوین جهانی، به تحولانی که این نظم نوین جهانی شده در نهادها و قانونمندیهای رفتاری ایجاد کرده است پرداخته شدهودر گفتار دوم، ضمن آنکه منافع ملی و تحولات کمی و کیفی آن به همراه تحول در مفهوم آن بررسی میشود، تلاش خواهد شد تا مفهوم مصالح متقابل بشری، جایگزین مفهوم منافع ملی شود.
در مقدمه و فصل اول گفته شدکه هم فضای زیست بینالمللی به نظم فردی- جبانی شده تبدیل شد، و هم درک بازیگران رقیب – هژمونی چون چین، هند و روسیه نبت به هژمونی غربی دیگر از نگاههای تجدید نظر طلب و تغییر وضع موجود بینالمللی به تغییر” منزلت خود در نظم و نسق موجود تغییر کرده است. اما در عوض، بازیگران بلندپروازی که در منزلت قدرت در حال عروج منطقهای و یا کوچک هتند، هوا و هوس تغییر نظم و نسق موجود را به توهم بهبود منزلت خود در سر میپرورانند.
باعنایت به جلوههای جهانی شدن، نوع بازیهای قدرت بینالمللی هم از بازی
حاذوباقدرت سخت به بازی فرهنگی حفانیت وباقدرث نرم ورسانهای نبا. یل
شده است. در ابن فضا، قدهرتهای فروتر هم در بازی دوگانه ف.، تهانی رفیب هزه ون
گرفتار شدهاند، و هم قدرتهای هژهون. دست بالا را در این بازی، فدرتهای مستند غرب دارند. آنان هم هژمونی قدرت حاد را در اخنیار دارن.، هم ق. ت لایم، و هم قدرت سخت و هم قدرت ملایم. به یمن این دست بالانر، قدرتهای رقیب هژهون در بازی بینالمللی روشی دوگانه دارند: گهی به میخ زده ر گهی به نعل و بدیننرنیب یگ ب ندانتچای بارگ ذازبگم بکند ه یا مبگ مان شاد ربد
این سیاست دودوزه اب میخورد.
در این فضا، قدرت نرم دست بالا را در مبادلات پیدا کرده است. هر سه دسته از بازیگران فوق سعی در بهره گیری از این قدرت نرم را دارند. نتیجه آن، به گرایش مداخله جویانه همه بازیگران تمام شده است. عرصه بازی بین الملل به جنگ کم- رمت
نامتقارن بین بازیگران غیر کشوری با حمایت دولتهای رویاگرا با منافع قدرت بزرگ
مستقر تبدیل شده است. در مقابل این تحول، قدرتهای بزرگ تابه حال موفق به دهها
انقلاب” مخملی از یک سو و مداخله نظامی در عراق، افغانستان، بوسنی هرزگوین،
کوزوو، صربستان، روآندا و امثال آن شدهاند. جنگ سرد حتوق بر و مبارزه با
سلاحهای کشتار جمعی در کنار جنگ با تروریسم” در جریان است. به گفتهای، جنگ
س یسد ید
رویاگرای ایدئولوژیک از ایدئولرژی سیاست خارجی برجسته شود در حالی که
ایدئرلرژی از عزم متعهدانه به تحقن اهداف ر منافع ملی سرچثمه میگیرد،
ابدئرلوژیک شدن ازرویاگرابی ناشی از افتادن دردام کششهای غریزی حکایت دارد
گفتار اول: نظم نوین فردی-بومیجهانی شده.
نظم نوین جهانی نظمی است فردی -بومی نهادی شده این نظم دو ویژگی اساسی
تمدنی- فرهنگی دارد. اما هم تمدن و هم فرهنگ از نگاه لحذله ای هر فرد مینواند متفاوت باشد. از بمد نمدنی، عرصه کنش بین الاذهانی انسانی جهانی، و از لحافل فرهنگی مممولا برمی است. اما این فرد انسانی به تفرد رسیده است، که رویکرد هویتی خرد را زمیین میکند.
کنش بینالاهانی انسان قاعدتا از اراده و قدرت فرد نشئت میگیرد و به عرصه جهانی کشیده میشود. نقش ملت- دولت نقشی قیف پمپی برای هم حفاظت از فرد و اراده او، و هم تسهیل تحقق اراده او در سطح جانی است. اهمیت یافتن فرد، نشان از افقی شدن جریان جهانی شدن دارد. افق روابط بین الملل را اراده افرادی تعیین میکند، که استعداد خود را در راه توانمندی بیشتر، شکوفا کرده اند.. این انسانها به کارگزارانی مبدل شده اند، که حداقل محدودیت را بر کنش او ایجاد میکند. در واقع، نهادها برساخته هایی هستند، که انانهای با اراده و توانمند جهت تحقق اهداف و آرمانهای انسانها تأسیس کرده اند. نهادها خود متکثرند، و جریان عمودی جهانی شدن را نمایندگی می کنتد.
در فصل قبل گفتیم که پس از رنگ باختن نظم آنارشیک وستفالیایی، نظم نوینی پدیدار شدکه در آن تفرد در دوسطح فردی و جمعی، اخلاق و حقوق بشر مطرح است. تفرد جایگزین همانازیهای خلاقیت کش قبیلهای، اخلاق جایگزین کششهای غریزی (حب- بغضی) پدرسالاران و اهمیت حقوق بشر جایگزین اهمیت ساختارهای سیاسی، به هر دو شکل امپراتوری سنتی و ملت- دولت میشود. همانند نسقی که در نظم وستفالیایی شاهد بودیم، در این نسق نوین نیز امکان ظهور نظامهای گوناگون بینالمللی وجود دارد. در همین کوتاه مدتی که از ظهور نظم نوین میگذرد، شاهد ظهرر نظام بینالمللی سلله مراتبی هژمونیک شده بودیم. اخیرا نیز شاهد آن هستیم که نظام بینالمللی از دو سو در فشار قرار گرفته: (۱) بی قطبی گروههای پراکنشی بن بنیادگرا و فقدان وفاداری گروههای آنارشیست، و (٢) قطبهای در حال ظهوری چون چین و هند که نوید نوعی جامعه گرایی نوین در اروابط بین الملل را میدهند.
در وضعیت جدید، فوق قدرت آمریکا در مقام رهبری دموکراسیهای غربی برای تداوم وضع موجود به نفع خود از قدرت نرم، و اجلوه افقی جهانی شدن بهره میبرند. با تأکید آنان بر حقوق بشر، موجی قدرتمند به درون اکثر کشورهای غیر دموکراتیک
فرستاده میشود که همسو با فغانهای ضد دیکناتوری نخبگان روشنفکر و نخبگان جامعه مدنی است. در پاسخ، الیگارشی حاکم در این دولتها، به اقدامات رویاگرایانه پاپیولیستی و با حمایت ستیزه جویان ضد هژمونی غرب و نخبگان رو می آورند. جنگهای به وجود آمده در قالب جنگ نامتقارن به دو نام متناقض آزادیبخش و یا تروریستی” عرصه نظم نوین را در بر میگیرد. عرصه داخلی این کشورها به دو بخش متنازع تقسیم شده، و بازیگران برتر هژمرن و رقیب- هژمون در دو سوی این معارضه قرار میگیرند.
بازیگران رقیب- هژمون در واقع کشورهایی هستند که با برنامه ریزی استراتژیک و بلندپروازی میهنی، به قدرت سازی از درون، و استفاده از کارت بازی رویاگرایان برای بازی به نفع خود رو می آورند. پس، عرصه سیاست خارجی آنان عرصه رقابتهای طاقت فرسای هژمونی اقتصادی – فنی- ارتباطی- فرهنگی این دو دسته از بازیگران میشود. خلاصه کلام، این نظم مبنای انسان محور دارد که از طریق به خدمت گرفتن کثیری از نهادها محقق میشود. خودآگاهی فرهنگی، همراه با همکاری تمدنی، دو روند واگرایانه و همگرایانه را در نظم نوین بوجود می آورند. طی چهار بند زیر، خصوصیات این نظم رابه طور خلاصه شرح میدهیم.
الف: تاثیر تحولات فنی برنظم نوبن جهانی
با پیدایش وسایل مختلف ارتباط جمعی، فاصله زمانی جوامع به یکدیگر نزدیکتر شده است. با این نزدیکی زمانی، و آگاهیهای فزاینده، اتباع” کشورهای جنوب به بهره گیری از این دستاوردهای جدید میل میکنند. این تمایل در حالتی ایجاد میشود، که آنان نه توان تولید این دستاوردها را دارند، و نه توان مالی خرید آنها را بدین طریق، عرصه سیاست بین الملل سیاسی و تحریک پذیر میشود.
حضور رسایل ارتباط جمعی، آگاهی از آزادیهای مدنی، خودداری الیگارشی رهبران به اجابت این خواسته های دموکراتیک، و ناتوانی الیگارشی حاکم در بالا بردن ظرفیتهای ملی، به وخامت این رضعیت دامن میزند.
با تحولات فوق، قید و بندهای غیر ضروری که از جهل دست و پای انسان را می بست، گسسته میشوند. البته با درایت سیاسی و توانمندی علمی، امکان جایگزینی نهادهای کارآمد دیگر وجود دارد. چنان که قرآن کریم نوید میدهد، سیر حرکت هستی
به سوی گسترش اختیارات انسانی است؛
انسان از خدا برآمده..،ر به سوی او)که( خالف همه هستی است بر میگردد. سنت الهی به نفع نغییر رضمیت کسانی است، که خرد سرنرشت خود را ژغییر می دهناد.
دستاوردهایی که بشر تاکنون به دست آورده است، امکان تحفق این نویدها را بیش از پیش قابل دسترس نشان میدهد. با درک این توانمندی علمی انسان به سامان دهی جدید، چنانکه اراده و استراتژی لازم باشد، انسان توان دارد که کلیه جوانب زندگی خرد را فعالانه مدیریت کند.
برای تحقق این امر، استراتژیهای سیاسی دولتهایی که ادعای ملی- میهنی دارند باید در راستای توان بخشی و تقویت اراده آحاد اعضای جامعه قرار گیرد. از سویی، ملت- دولت باید به صورت قیف تسهیل کننده تحولات جهانی به داخل باشد. شهروندان باید به یمن این کارویژه قیفی آزادانه ولی مدبرانه در جریان تحولات جهانی قرار گیرند. این امر تجلی عمودی شدن جریان جهانی شدن است. از سوی دیگر، دولت باید همانند پمپی شود که حوزه تحقق اراده انسانی شهروندانش را به عرصه جهانی برساند. این امر موجب افقی شدن جلره جهانی شدن میشود.
شهروندان باید توانمندی فعالیت نه تنها در سطح ملی، بلکه در سطح جهانی و کیهانی را پیدا کنند. فرد انسانی بیش ازهر زمان میتواند بر موفقیتها و شکستهای سیاست خارجی تأثیر گذارد. بین موفقیت سیاست خارجی و توسعه سیاسی اقتصادی – فنی- فرهنگی ارتباطی رابطهای تنگاتنگ ایجاد شده است. نظمی جدید در حال شکل گیری است و قواعد جدید رفتاری در حال ظهور است و نهادهای جدیدی پدیدار میشوند که به شدت نهادهای گذشته را تحت تأثیر قرار میدهند.
بررسی تاربخ تحولات سیاسی بشر نشان میدهد آن دسته از بازیگران سیاسی موفق بودهاند که توانستهاند متغییرهای محیطی را به سرعت درک کنند و ضمن درونی کردن تحولات ناشی از آنها، شهروندان خود را جهت آماده سازی یاری دهند. تحرل از نظام قبیلگی و پدر- محور که در غرب به سوی نهادهای مدنی اقتصادی( سیاسی- فنی تحول یافته بود، امروزه به سوی فرهنگی شدن است. فرهنگی شدن در قالب تفرد (و شخصیت انسانی در حال ظهرر است و سرکوب ارزش خود را از دست میدهد.
پس از شعفی که از فروپاشی شوروی نصیب غرب شد، بوش اول رئیس جمهوری وقت ایالات متحده تصور خود از نظم دنیای سیاست در دو صحنه داخلی و خارجی را
حاوی ویژگیهایی چرن آزادی” از ترور، نواناتر در نعفیب عدالت و هدلمئننر در جستجوی صلح وهمچنین آکنده ازخوشبختی و هماهنگی اعلام کرد. همچنین وی اضافه کرد که در این نظم حکومت” قانون جای حکومت جنگل را خواهد کرفت و مسئولیت کلیه کشورها لحافظ خواهد شد. (۱) سپس، او ایدئولوژی و استرانژی آمریکا در وضع جدید را در جلسه مشترک کنگره آمریکا در اوت ۱۹۹۲ به شرح زیر اعلام کرد: من” میگویم که یک قرن آمریکایی را در پیش داریم و نظم نوین جهانی منوط و وابسته به رهبری، قدرت و ارزشهای آمریکا است. (۲)
ب- نظم نوین جهانی، تحول در نهادها و قانونمندیهای رفتاری
با قبول اینکه موفقیت سیاست خارجی در گرو شناخت عواملی چند از جمل پیدایش و یا تحول در نهادها و قانونمندیهای رفتاری است، بنابراین لازم است که این نهادهای جدید و قانونمندیهای رفتاری نوین شناخته شوند. سیر فزاینده تحولات به طریقی است که رابطه فرد انسانی با نهادها، و ملزومات ناشی از همکاری جمعی برای استفاده از دستاوردهای بشری فراهم می آید. دولتها و مرزها و نهادهای پیشین باید با این تحول جدید خود را همساز کنند. زمان آن فرا رسیده است که با نوسازی نهادها و قانونمندیهای رفتاری قدیم، آمادگی و توانمندی انطباق با نهادهای متکشر جدید و قانونمندیهای رفتاری نوین را پیدا کنند. درون فکنی رسوخ پذیرانه برای درک تحرلات وبرون” فکنی توانمندانه برای تأثیرگذاری برمحیط، ازشرایط ولوازم کار است. با ظهور زمینه های جدید، هویتها نیز سیال و منبعث از برساخت، های پادمانی خواهند بود. انسانها یا پادمانهای هویتی جدید را داوطلبانه میپذیرند، و یا خود طرح میکنند. اگر ملت- دولت به کارویژه خود در ایفای نقش ابزاری قیف- پمپی عمل نکند، شهروندان امکان جایگزین کردن نهادهای دیگر را خواهند داشت. امکان مهاجرت نخبگان، از قانونمندیهای جدید رفتاری در عرصه بین الملل است. فقدان اهتمام نخبگان به ظرفیت سازی برای رعایت حقوق بشر، جریان این قانونمندیها را به نفع کشورهای پیشرفته و دموکراتیک رقم خواهد زد.
با تحولات جدید، نه نظم سازماندهی انسان گش ارگانیکی کارساز خواهد بود، و نه نظم سازمانده ابزاری مکانیکی موازنه قدرت بینالمللی، ونهنظم ارتباط ساز سیبرنتیک داخلی. جریان تحولات به سود نظم سازمانی مدنی- فرهنگی جریان خواهد یافت.
خلاصره گلام اینکه، مهمثرین ویژگی زام نوبن ج؛انی، پیاهایش همزمان دو تهدول گیفی در در بج؟ت. مژمارض زیر است:
نخست آنکه از یک سر نئلم نوین جهانی تجلی افزایش خودمنختاری و افزایش ترائمندی مستقلانه فرد انسانی در تأثیرگذاری بر تهحرلات جهانی استه بدین لحافل با گسترش نفرذ ر کفایت و ترانمندی فرد انسانی در مقابل فشارهای مهحیدلی ناشی از قدرت )حکرمتهای( توتالیتر در دولتهای امپرانرری، مسئولیت گریزی رژیمهای لیبرال- دمکراسی در ملت- دولتها و اثرات ناشی از ملغمه ناهماهنگ رژیمهای اقتدارگرا ر توتالیتر) نقش دولت (و حکومت منبعث از آن) در کنترل و هدایت اجباری فرد در حال فروریختن است.
در رژیمهای لیبرال دمکراسی، ملت- دولت با قبول کمترین مسئولیت در حوزه سیاسی اتتصادی، فرد شهروند را در رقابت در مبادلات نفس- گیر جهانی، تنها می گذاشت. در نظامهای اقتدارگرا و توتالیتر، با محدودکردن وظایف دولت به حوزه های غیر سیاسی، حرزه مبادلات کشور به یک الیگارشی محدود میشد. درز نظم نرین جهانی، فرد انسانی سیر قدرت کنترلی حکومتهای توتالیتر و اقتدارگرا را معکوس کرده و لگام گسیختگی آن را با همکاری دیگر شهروندان به مهمیز هدایت و کنترل خود درآورده است. به علاوه، برخی انسانها برای گذر تأثیر خود از سطح محدود ملت- دولتها، توانمندی لازم را برای حضور در عرصه جهانی کسب کردهاند. بیل گیتس صرفا نمونهای از بسیار است.
درم آنکه، همزمان با افزایش خودمختاری فرد انسانی و اشاعه موضوع حقوق بشر، گرایش داوطلبانه دیگری در جهت معارض با تحول مذکور در حال حدوث است. فرد انسانی ضمن گسترش حرزه توانمندی خرد (برای حفظ وفاداریهای سنتی پیشینی اسبق و همراه با رفاداری سابق ساختاری به ملت- درلت)، آمادگی پذیرش نقش شهروندی جهانی را نیز مییابد. نظم نوین جهانی، حاکی از گسترش فضای عملیانی
ا. نظم ارلیه ترجمه مفهوم Primortlial است. ننلم ارلیه اشاره به نوع رفاداری های زبست شناختی )قبیلگی( و محیتطی )محلی( تمابز خراه و غیریت ساز دارد، است که بر جامعه تحمیل شده ر فرد انانی کمشر در شکل گیری آن نفش داشته است. این نظم نحت تائیر کششهای غربزی ایجاد میشود و لذا طبیعی است. با این وصف، پس نظم اولیه طبیعی همچون عادات، در مقابل کنشها و اداب مدنی و فرهنگی قرار دارد.
انسان از حوزه های محدود خانراده، قبیله روستا، شهر، ملت- دولت و مندلفه، به سدلح جهانی است، تشکیل جامعه جهانی، راقعیتی انکارناپذیر است، به عکس امپرانوری که سعی داشت محیط خارجی عام را مطیع صحنه خاصگرا یا بخشگرای داخلی کند، نظم نوین جهانی منادی شکل تعدیل شدهای از تحرل معکوس در اندطبانی سشلح خاش گرا و بخش گرای داخلی با سطح عام جهانی است.
به رغم برتریهای نسبی غرب (به لحاظ قدرت انطباف دهی با تحول جدید جهانی کردن بازیهای سیاسی، نظم حقرق بشری و فردی برمی – جهانی شده خود یک واقعیت جدیدی است که غرب نیز باید خود را با آن هماهنگ کند. لذا شناختن آن برای تنظیم رفتار فردی ر کشوری در آن خطه از جهان نیز لازم است.
مقایسه ضلع برین و ضلع زیرین مخروط زیر نشان میدهد که متاسفانه در قرون جدید، شرق در حد سامان بخشی سه گانه اول متوقف مانده، وازحدنظم قیلگی فراتر نرفته است. هم اکنون بعضی از کشورهای شرقی چرن ترکیه لایا سل یه ششمین اقتصاد بزرگ اروپا، هند به« عنوان پیشروترین قدرت در فناوری اطلاعات وایران با نگاهی ایدئولوژیک، به ترتیب کاهنده ای در حال گذر از فضای قبیلگی پدر- محورانه به نهادی هستند. باشد که از رهگذر این تحرل دوم ر نهادین، به تدریج به فرهنگ گرایی دست یابند، و کشش غریزی حب- بغضی را به جای فرهنگ، و اعمال زور را به جای تمدن نگیرند.
۱
امپراترری )ایقاعی(
نظزالرثارای
گارگرهای
درد
دس
قلازادابان
ثری
راهنا بی خوانان به ول
گارگروهسای جهی- ان ا. ا-و درو وژو، ونرنببش ابن جنبن است؛ اره ارا-ه- و اوهبست- ملت- ولت و ندنوارهنگ
نحبل دولنهای مدرن توسط اروبا
نمابش افقی نهادهای متکشر در نظم نوین جهانی
در بخش بیضی مخروط شاهد دو روند هستیم. در سمت راست و چپ، فرد به نهادگرایی تقدم تاریخی دارد. در غرب، تقدم منطقی فرد نسبت به نهاد خانواده، قرمیت، شهروندی ملت- دولت، عضویت فرهنگی تمدن غربی و سپس شهروندی جهانی شدن حفظ میشود. در این نگاه، تفرد انسانی در قالب دو نگاه متناقض آنارشیسم )قیمومیت(
گریزی و با تهادگرایی جمعی فظهور می بابه لیراسیم برآیند این دو فطب تنانم
بر عکس تحرلات در ست راستم تحولات در یدتر کدورهای دنیا سمت چسب بیضی فوق در قالب پدر- محوری قبیلگی و یا پدرسالاری شبه مدرنیستی و سازماندهی تحمیل شده گرفتارمانده است. تعریف فردازخودبه هسورت نبعهای منفعل از سوی ساختار خانواده، سپس قبیله وقومیت، واخیرا ملت- دولت بر او تحمیل میشود. حب به این ساختارهای نظم اولیهای در قالب تصورات جهان شمول تعریف، و با بغض به دیگران توجیه میشود.
این تحول )پیدایش( جامعه جهانی و اهمیت یافتن نقش فرد) متلزم نوعی نغم خاص است که در آن ملت- دولت خرد کار ویژه قیف-پمپی پیدا میکند. ما به این نظم جدید، نظم تکثرگرایی” مدنی-فرهنگی لقب دادهایم خصوصیات اصلی این نم نوین را طی نمودار شماره ۲ به تصویر کشیدهایم، تا مباحث به صورت عینیتری ظاهر شوند.
نمودار شماره ٢: تصویر ساختارها در نلم: نوین جهانی
همانطوری که تصویر فوق نشان میدهد خصلت فضای زیست جدید به نفع فرد انسانی و حقوق بشر در حال تحول است. نظم نوین جهانی فضایی است ناشی از سازماندهی مسالمت آمیز به ویژگیهای متفاوت خانوادگی، قومی، فرقهای، ملی، تمدنی و فرهنگی در قالب همگونی های مشترک کارکردی – جهانی. (به نمودار شماره ۲ رجر شود) شرکتهای چندملیتی، از لحاظ منابع اقتصادی و دانش فنی و سازمان ملل و نهادهای حقوق بشر غیررسمی از لحاظ حقوقی، و نیز نهضتهای مذهبی و سیاسی به
شکل غیررسمی از نهادهای ان محسوب میشوند. همچنین مسائلی چون ریشه کن کردن فقر، اشاعه آزادیها و مسائل محیدل زیستی از موضوعات جهانی هورد، توجه در نظم نوین خواهند بود. در واقع نوعی جریان دو طرفه به سوی عمودی شدن روابنل در سطح نهاد جهانی و افقی شدن روابط بین نهادهای متکثر، و نهایتا در سطح افراد، در حال ظهور است. چنین نظمی در واقع در مقابل نظم قبیلگی و سنتی در جوامع جنوب است. نمودار شماره ا، زیر جلوههای ابتدایی نظم سنتی را به تصویرمیکشد.
بخشهای مختلف ادغام نشده انسانی تحت حاکمیت فرمانروای پدر- محور و با پدرسالار
در نمونه تحول یافته از نظم سیاسی سنتی، در مقابله با بازیگر ملت- دولت در نظم وستفالیایی تجددگرای قرن بیستم، ایجاد شد: امپراتوریهای طبقاتی شوروی و چین، و امپراتوری فاشیستی آلمان نوع خام و طبیعی بن/ بنیادگرای آن توسط انور خوجه در آلبانی، ملاعمر در افغانستان، کیم ایل سونگ پدر و پسر در کره شمالی ایجاد شد. رویکرد توتالیتر چائوشسکر در رومانی، کاسترو در کوبا، چاوز در ونزوئلا و قذافی در
لیبی بین این دو جلوه افراطی در این طیف پدر- مهحور قبیلکی تا پدر- سالار فراسنتی قرار میگیرد،
در احیاء این جرامع بن ابنیادگرای طبقاتی و دینی، نقش تودههای بازیچه شده بسیار حساس است. در آلبانی، افغانستان، سردان، سومالی و رواندا، کره و کوبا تودهها بازیچه شده به راحتی در قالب نهضتهای رویاگرا بسیج شدند. امروزه بیش از همه جا، آفریقا و خاورمیانه در خطر این آسیب هستند، قدرتهای بزرگ در دامن زدن به این جریانات حب- بغضی، گاه موئر بودهاند.
نمودار شماره ۵: تمرکز گرایی نظم سنتی پیشرفته
نکته بسیار مهم در این نظم آن است که تجمع داخلی انسانی به صورت طبقه پرولتاریا و یا سنتی تعریف میشود و علیه طبقه متوسط تولیدکننده فکر و صنعت بسیج میگردد. علاوه بر این، دقیقا شبیه سلف ابتدایی خود، جامعه داخلی اصلی گرفته میشود و محیط خارجی تسلیم آن میگردد. در واقع، تمام محیط خارجی به منزله حوزه فعالیت خود امپراتور در نظم اولیه )قبیله( و امپراتووی طبقاتی در در نوع تحول یافته آن محسرب میشود. در این مدل ارگانیک و خودجوش از سازمان سیاسی، نه مرزی بین صحنه داخلی و خارجی وجود دارد، ونهبین موضوعات مختلف کارکردی.
برعکس، چنانکه در دفتر ارل آمد، نظم وستفالیایی چند ویژگی مهم دارد:
ا. تئبیت مرزها،
٢. جدایی صحنه های خارجی و داخلی سیاست از یکیکر،
۰۳ ماهیت آنارشیستی روابط
نمودار ۶ ساختارآرمانی نظم وستفالیابی را نشان میدهد:
با کاربرد دو مفهوم رژیمهای باز و بسته، میتوان رژیمهای سیاسی و ملت دولتها را از امپراتوری متمایز کرد. نمودار ۷ این پیوستار را نشان میدهد.
جاممه متى
از نظر تاریخی، به اقتضاء ماهیت قبیلگی خویش، نظم سنتی در سراسر جهان مقهور نظم نهادی مدرن شد. پس از تسلیم شدن نظم بسته ارگانیک و قبیلگی به نظم مکانیکی سیبرنتیک وستفالیایی در چهار قرن پیش، هم اکنون نوبت به افول نظم مکانیکی در روابط بین الملل رسیده است. پس از مدتی سخت جانی از طریق قبول ملزومات نظم سیبرنتیک ناشی از قانون اساسی گرایی در داخل، نظم وستفالیایی در جریان تندباد ناشی از فرهنگی شدن کل جریان زندگی انسانی قرار گرفته است.
در نظم نوین جهانی، همانند نظم امپراتوری، مرزهای ملت- دولت رسوخ پذیر میشوند. بر خلاف نظم تحمیلی سنتی، این نظم جدید از سر جمع دستاوردهای ناشی از عتل و اراده انسانها ایجاد شده است. سیر تحول جامعه، توانمندی و قدرت انسانی را به نحوی گسترش داده است که تلاش فردی در سطح جامعه جهانی به صورت یک ضرورت اجتناب ناپذیر درآمده است. در صحنه داخلی، ملت- دولت باید خود راهم با قراعد جماعت گرایی ناشی از تکثر نهادین جامعه جهانی، صنعت، دانش فنی و سرمایه داری رفاهی تطبیق دهد و هم با ملزومات جهان- وطنی ناشی از حقوق بشر. فروپاشی شرروی و یوگسلاوی نشان داد که ایستادگی هر ملت- دولت در مقابل این تحرلات، موجب انفجار درونی آن خواهد شد. تحولات قرقیزستان سال ٢٠١٠ دلیل دیگری بر
استمرار این تحرلات است. اقتدارگرایی و پاپیولسم نقش مسگنی دارند. ملت- دولت دیگر به تنهایی پاسخگوی نیازهای فزاینده حاکمیت انسانی نیست. در این ففضا، زمینه برای دخالتهای خارجی فراهم میشود. در بعضی موارد این نهاد بلای جان شهروندان میشود، بازیگر ملی از دو جهت- فرو ملی و فراملی – مورد فشار قرارمیگیرد.
در بخش فروملی، قومیتها خراهان وفاداریهای عاطفی احساس اولیه به تجمع خود هستند. سپس این قومیتها در قالب نهاد قدرت ساز بازیگر ملی – مدنی فعال خواهند شد. اما ملت- دولت که مبنایی مدنی و مشارکت جو برای افزایش قدرت دارد، از دو جهت کارکردی و پرستیژی فراملی نیز تحت فشار قرار میگیرد. جنبه کارکردی آن در دو سطح حوزه های فعالیت فنی- اقتصادی منتظقهای و جهانی فعال میشود و حوزه پرستیژی نیز در قالب فرهنگهای مختلف اسلامی، چینی، ژاپنی، اروپایی، آمریکایی، آفریقایی و هندی فعال خواهند شد. جامعه جهانی خصلتی دوگانه )کارکردی( و فرهنگی خواهد داشت. فرهنگ تجلی معنابخشی، و تمدن جلوه کارآمدی دارد.
گفتار دوم: منافع ملی یا مصالح متقابل بشری: ایدئولوژی ملی در عرصه تحولات جهانی
چنانکه در گفتار پیش نشان داده شد، تغییرات حاصله در محیط عملیاتی، موجب نقش یافتن بازیگران جدید در صحنه فعالیتهای سیاسی گردید. به تبع این تحرلات، قانونمندیهای رفتاری نیز متحول شده اند. با این توضیحات، پس پذیرفتنی است که به مقتضای این تغییرات، ارزشهای هادی سیاست خارجی نیز دگرگون شده، و مفهوم منافع ملی نیز متحول شود.
در این گفتار، سعی میشود تحول در جایگاه منافع ملی را به مقتضای تحولی که در نظمهای حاکم به وجرد آمده است راطی چندبند مورد بررسی قرار دهیم.
الف- تحولات کمی و کیفی در نگاه به منافع ملی
در حوزه منافع ملی، تحرل به حدی است که حتی پیروان مکتب واقع گرایی (که اولین بار این مفهوم را در نظریه های خود به کار گرفتند) نیز دچار اختلاف شدهاند. از
یگ سوهانس مورگنتا با دید سنتی و کلان نسبت به مسائل بینالمللی، مفوم هنافن ملی را سناره” راهنما”ی سیاست خارجی میداند.] از سوی دیگر ریم ون آرون و رینولز با همین گرایش فکری به ترتیب مفهوم منافع ملی را پوچ و بی ارزش و یا نامیمون و بی فایده به حساب می آورند.(؟)
البته، اختلاف فظرهای دیگری هم نسبت به این مف؛رم وجود دارد. از جمله آنکه این سئوال مطرح است که چگونه منافع ملی یک واحد سیاسی تعیین میشود. در پاسخ به این سرال، مررگنتا ر همفکران ارو اظهار می دارند منافع ملی واقعیتی عینی است و اسنایدر و نظریه پردازان تصمیم گیری، با دید خردی که نسبت به مطالعات بینالمللی دارند، آن رابیانگر مجموعهای ازارجحیتهای تصمیم گیرندگان طرازاول هرکشور میدانند.()
همان طرر که فحرای بحث فوق نشان میدهد، علاوه بر اختلافات کمی، اختلافات بنیادی و روش شناختی هم مطرح است. متفکرانی چون روزنا، با مشاهده تحولات داخلی کشررها و تناقض همزمان و در حال گسترشی که در جهت گیری کشورها به سوی تفردهای فروملی و تجمعهای فراملی وجود دارد ونیزبا مشاهده پیدایش شرکتهای چندملیتی و افزایش نقش مبادلات اقتصادی و نیز قدرت گرفتن افراد در مقابل تجمعهای رسمی، نتیجه میگیرند که نظریه پردازیهای پیشین که حول محور منافع ملی و حاکمیت- محرر بنا شده بودند، تکافوی مقصود نمیکنند، بلکه باید مفاهیم و نظریه های جدید ارائه شوند.( ۶) به نظر آنان، در نگاههای جدید، ضمن شناسایی تجمع حای حاکمیت گریز در حال تکوین، نگاه عمیقتری باید به نقش فزاینده فرد نیز معطرف باشند.
با ترجه به تحرلات فوق، شاهد سه تحول کمی در خصوص مفهوم منافع ملی ، و دو دیدگاه کیفی به صورت جایگزین شدن مفاهیم جدید به جای مفهوم منافع ملی هستیم. به طور گذرا به محتوای این پنج تغییر اشاره میکنیم.
ب- تحول در منهوم منافع ملی
تحول در مفهوم منافع ملی شامل در نگرش منافع” ملی در تعارض با منافع جامعه جهانی بین کشورهای ضعیفترو تلاش برای یافتن جایگزینی برای مفهوم تعارضی
منافع ملی است. شاخصه اصلی مباحث این بند در آن است که منافع ملی ارزش راهنمایی سیاست خارجی خرد را حفظ میکند.
به رغم این توافق، فرانکل به طور نلوبحی تأکید میکند که مفهوم منافع ملی از لحاظ منافع حیاتی از سپهرهای سیاسی- استراتژیک دوران قبل از جنگ جهانی دوم، به سوی عناصر اقتصادی – روانشناختی- ایدئولرژیک دوران وابستگی متقابل دهه های بعد کشیده شده است. در نتیجه این تحورل، تمرکز منافع ملی بر شاخصه های فلمرویی؛ مرزها ومراکزحساس سیاسی – نظامی کشررکاسته، وبراهمیت مراکزصنعتی- تکنولوژیک- اقتصادی افزوده است.() امروزه تجربه موفق چین این فرضیه فرانکل را ثابت کرده، و و تجربه هند موفق فرضیه دانش پایگی قدرتمند را، و نه تردهگرایی پاپیولیستی. فرف است بین قدرت بخشی بر تودهها و اعمال سیاست پاپیولیتی تودهای.
بعدها، فرانکل در چاپ چهارم کتاب خرد روابط بین الملل در جهان متغیر که در ١٩٩٨ به چاپ رسید، گویا در تفکرات قبلی خرد تجدیدنظر کرده، تعریف جدیدی از منافع ملی ارائه داده که در آن نعدیلهای پیشین را فراموش نموده است. در کاب مزبور، وی اظهار میدارد که منافع ملی عبارت است از:
هدفهای عام و همیشگی که ملت در راه تحقن آنها فعالیت میکند. بنابراین دارای سرشتی نامعین، میزانی از تداوم و درارتباط با اقدام سیاسی است.. منافع ملی را میتوان آرزرهای درلت توصیف کرد. همچنین میتران به طور عملی آن را در توصیف سیاستها و برنامه های، ریژه مررد پیگیری به کار برد و یا میتران آن را به طور جدلی در بحث سیاسی برای توضیح عقلائی کردن و یا انتقاد به کار گرفت. ۸(
بالاخره، ری تصریح میکندکه مجادلات جاری درموردسیاست خارجی اغلب از این ابهامات ناشی میشرند ر نه از اندیشه های گرناگون درباره خرد منافع ملی )۹( با این نگرش به مفهرم منانع ملی، ری معنقد است که می نران با گسترش حوزه تعریف منافع ملی، ملاحظات اخلاقی، دینی ر دیگر ملاحظات نرع دوستانه را نیز در نظر گرفت تا مفهوم منافع ملی از لحاظ سیاسی بتراند موئر راقع شرد. اما در اقدامی سریع و با چرخشی غیرمنتفظره، به بکباره محتوای کلام فرانکل به راقعگرایانی چرن مورگتا نزدیک شده ر منافع ملی را واقعینی عینی محسوب میدارد. در این باره وی میگوید:
در عمل، همیشه فرقی ندارد که تصمیم را سیاستمداری اتخاذ کرده باشد که با
نشرری هگل مبنی بر اینکه درا ن خحیر، الاسث )بلیان( آوثالیناریسم با سیاسذا، اری ده مهزقد است روان ژنا وسیله تأمین نیازهای شهرولدان است؛ واففی، باشا، )بنیان( دمرکرازیگ نا زمانی که درلت مسارل رفاه ش«روندان خود. در بیشتر رمینه های زن،کی ر نأمین کنئده بسیاری از نیازهای اجتهاءی أذ،ا باشا،، هر دو سیاستهاار منافع ملی را بگسان تم بیر ر نفسیر خخراهند. کرد، (١٠)
البته ار در نوضیح این ننلر جدید، تأکید میکند که جوامع سیاسی نسبت به آنچه یقینا منافع ملی نیست، نرافن دارند، ولی در زمینه های اثباتی هنوز توافقی به دست نیاوردهاند.
پ- تلاش برای یافتن مفهومی جایگزین: مصالح منقابل بشری
فرانکل در کتاب منافع ملی هشدار میدهد که در آینده ممکن” است… بیشتر نیازهای بشری به طرر فزاینده ای خارج از محدوده صلاحیت دولت تأمین شوند: با این مقدمه ری نتیجه میگیرد که تفسیر محدود از منافع ملی، مبتنی بر این اندیشه است که درلت و حاکمیت آن باید به هر قیمتی حفظ شود. در نظر او، به تدریج فضا برای نگاه شاملتری نسبت به منافع خودخواهانه ملی ایجاد خواهد شد.( ١١) این تعییر وی از منانع ملی حاکی از تغییری متدلرژیک در تفکر اوست که زمینه را برای نظریه های مبتنی بر پیرند در سطح تحلیل کلان و خرد فراهم میکند تا منافع ملی را در پرتو این دو محیط مختلف داخلی و بینالمللی تعریف نماید. جرج کنان هم به جلوههای دمرکراتیک سیاست، و ائر روز افزون نقش افکار عمومی اشاره دارد.( ١٢)
آنچه موجب ظهور تغییرات کمی نسبت به مناسبت مفهرم منافع ملی شده، هم از عرصه داخل نشت میگیرد، رهم از عرصه خارجی. دو الگری آلیسون در مورد تصمیم گیری در سیاست خارجی تحت عنوان الگری روند سازمانی ر الگوی سیاست برروکراتیک ناشی از متکثر شدن عرصه داخلی سیاست خارجی است. بر خلاف نگاه وحدت نگر مورگنتا و الگوی بازیگر خردمند اسنایدر، آلیسون به جلوهای از منافع ملی اشاره دارد که در تعیین آن، دستگاه تصمیم سازی رسمی نقش ایفاء میکند.()
همسویی تعدیل شده منافع ملی و بینالمللی طی سه نظریه گوناگون همپارچگی منطقهای، وابستگی متقابل و همکاریهایی ناشی از رژیمهای موضوعی مورد توجه قرار
گرفته است، این تثوریها با انتقاد از یکسونگری و دیه گاه های نهارضی پیشین در خصوص ماهیت تعارضی منافع ملی با منافع چهانی و مندلقهای، منادی نومی سازواری کلی و یا جزئی بین منافع ملی بازیگران کوناکون مندلفهای و چهانی هستند، این لرذ تفکررا دانشمندانی چرن کوهن ونایبه عهاه دارنه که بااتکابرمفروفه میراث مشترک بشری و همگونی منافع بین بازیگران مختلف نذلام بینالمللی، نوری وابستگی متقابل راارائه صدهذد٠(١۴) البته مسائل حقرف بشرباجایگزین کردن میهن پرستی جهان وطن گرایی به جای ملی گرایی، افق تازهای نسبت به مسائل سیاسی کشوده است.
چانه زدن بر سر اختلافات وسائل بازرگانی متقابل، وعده حمایت در آینده، نهدید به مخالفت در آینده، تهییج از طریق تشبث به ارزشهای مشترک و تهبیج از طرین ارانه حجت علمی، از روشهای اولیهای هستند که مشکلات وابستگی متقابل باید از طرینی آنها مورد بررسی قرار گیرند. این مسائل البته به قدمت خرد مسأله دیپلماسی هتند. اما در حال حاضر، در پرتو کاهش اهمیت زور به عنوان یک تکنیک مؤثر و با عنایت به طبیعت پیچیده خود مسائل، وابستگی متقابل فضای جدیدی پیدا کرده است. به نظر میرسد احتمالا تمایل به توسل به ارزشهای مشترک با کاهش تهدیدهای تلافی جویانه تواما محور سیاست خارجی قرار گیرند.
هاپکینز و مانزباخ طی نموداری نشان میدهند که چگونه کشورها در ایفاه کارکردهای محوله ناچار شدهاند تا بخشی از نقشهای متعارف پیشین خرد را به بازیگران فروملی و یا فراملی جدید راگذار کنند.(۱۴)
ت- تحولات محیطی و مفهوم منافع ملی
دیر زمانی است که شناخت غالب این است که مفهوم منافع ملی جهت سیاست خارجی را نشان میدهد، و نه ماهیت آن را. با این توضیح، در نگاه به منافع ملی، تحولی کیفی ایجاد شده است. ستاره” راهنما معنای خرد را بیشتر در جهت دادن یافته است، تا عینی” کردن در این تحول کیفی، گروهی از متفکران با عنایت به عدم مناسبت مفهوم منافع ملی، به فکر جایگزینی برای آن افتادند. در این اقدام؛ متفکران مزبور به دو دسته تقسیم میشوند:
دسته اول از منافع فوف ملی و جامعه مشترک سخن میگریند؛ و گروهی از مصالح
متقابل بشری. اولی نماد نگاه جماعت. گرای متکثر است، و دومینماد نگاه جهان- وطنی. ‘ در نگاه اول نها ملی هنوز ماهیت هویتی دارد، و درنگاه دوم حالت ابزاری .
با علاقهای که کارکردگرایان به رفاه بشری و تحولات به سود جهانی شدن، از ولریق گسترش شبکه های فنی تکنیکی دارند، آنان نتیجه میگیرند که با مستحیل شدن وفاداری ملی، چارچرپ همکاریهای بینالمللی به سوی تأمین رفاه آحاد افراد بشری تغییر جهت خواهد داد و این تأمین رفاه از هر وسیله ممکن رسمی و غیررسمی بهره خواهد برد.(١۵) بنابراین، کارکردگرایان معتقدند که تأمین رفاه بشری مفهومی مناسب است که جایگزین مفهوم منافع ملی خواهد شد. این نتیجه، حاکی از تأکید افراطی کارکردگرایان بر فردیت بشر است و لذا تنها به هر تجمع به عنوان وسیله تأمین فرد مینگرند.
بر خلاف تمایلات تفردگرایانه کارکردگرایان، منطقه گرایان، به منافع منطقهای در قالب جوامع گوناگونی چون اروپا و یا آسه آن میاندیشند.( ۱۶) گرچه این اتحادیه های منطقهای به صورت کنفدراسیون اداره میشوند، در آن اعضا در تأمین حاکمیت ملی خود از نفوذ برابری برخوردار نیستند. گرچه از لحاظ اسمی در این دو کنفدراسیون، حاکمیت آنها از میان نرفته، ولی توانایی آنان در اعمال این حاکمیت به شدت تقلیل یافته است. با این تعبیر، منافع ملی معنای سابق خود را از دست میدهد.
ورای این تغییرات کمی و کیفی، به نظر میرسد که فضای فردی- بومی جهانی شده، جایگاه و مناسبت منافع ملی را به طور اساسی دستخوش تغییر کرده است. زمان حاکمیت نهادی، و نماد آن در قالب ملت- دولت به سر آمده است. نهادها جلوه ابزاری پیدا کردهاند. در این صورت، نهاد ملت- دولت زمانی ارزش پیدا میکند که بتواند نقش قیف- پمپی خود را در خدمت بشر ایفاء کند.
با عنایت به تحولات حادث در فضای زیست انسانی به صورت جهانی شدن افقی و عمودی، و اهمیت یافتن اخلاق و فرهنگ، و جایگاه انسان، نگارنده مدعی است مفهوم مصالح” متقابل بشری جایگزینی پایدار برای مفهوم منافع ملی ارائه میدهد.
چنانکه روزنا گزارش میکند، هر دو صحنه محیطی داخلی و بینالمللی همراه با تغییراتی اساسی به شرح زیر است: فروپاشی اقتدار دولتها، افزایش نقش جایگزینهای غیررسمی کارکردی در برآوردن نیازهای بشری، افزایش نقش حقوق بشر و حاکمیت
انسانی، وکم نیاز شدن انسان به نقش درلتها با کاروبژه سابن،
با این تحرلات، کم ر بیش کانالهای متعارف ملی و بینالمللی سنتی، نوانایی کارگردانی مسائل را از دست میدهند. هر در عرصه مهحیدلی داخلی و بینالمللی هم اکنون حاوی پویشهای متناقض تمرد ر تمکین، تفرف و تجمع، نفردگرابی و جهماعت گرایی های گوناگون، تمایلات گریز ازمرکزوبه سوی مرکز همگرابی و واکرایی هستند که به طور همزمان و گسترش یابنده رضعیت موجود را تبیین میکنند.)) در طرح و ارائه مفهوم جدید، هدف آن است که به داد و سند و تعامل هم بازیگران انسانی و هم نهادی و هم منافع متقابل آنان توجه شود. در این راستا، نظریه بهینه سازی پاره تو ازیکسو، ومراقبت اجتماعی فرهنگی انسانی راهنمای تامل نظری فرارگرفته است. در این نگاه، تلاش میشود تا نگاه رقابت مشفقانه و یا مراقبتی به جای موازنه رقابت بیامان با محتوای منفی بنشیند.
ث- رقابت مشفقانه و با هراقبتی
چنانکه در مطالب بندهای فوق گفته شد، جهانی شدن و حقوق بشر و حساسیت نسبت به حقوق بشر و اخلاق فضای جدیدی برای سیاست بوجود آورده است. با این تحولات، و جایگزین شدن رفتارهای مدنی- فرهنگی به جای طبیعی، نگاه و رویکرد به منافع ملی نیز انسانی شده است. به اقتضاء این تحول، جایگاه برتر رقابت در فرهنگ متمدن غربی گرچه حفظ میشود، اما این رقابت نمیتواند کشنده باشد. در رویکرد ایرانی، رقابت به عنوان لازمه زندگی است، مراقبت مدنی مکمل آن و از لحاظ فرهنگی و اخلاقا با شفقت یکجانبه و رفاقت دوجانبه تعدیل میشود. در هر در صورت، در پیگیری منافع ملی، گرچه رقابت مبنای اقدام است، اما نمی تران به مراقبت تمدنی و شفقت و رفاقت فرهنگی بی توجه بود. جلره شفقت و رفاقت این عرامل موجب میشود تا هم دکترین سیاست خارجی عرض شود، و هم رویکرد به منافع ملی.
با عنایت به توضیحات فوق، به نظر میرسد که دکترین میهن پرستی جهانوطنی جای ملی گرایی بنشیند، وبه دلایل زیرمفهرم مصالح منقابل بشری نیزبه طور فزاینده ای جانسین منافع ملی غیریت ستیز شود:
ا به هان! ارازه پچشم ازرازی ه ملزرمات نالی اذ بویش های منناففن؛ هم ‘ گسترش یابنزوای پارنا مژاؤم مثناؤش فردی ذ>اذى٠ بماث. گرا- جهان وطن گر را زبییرا می کزز
ا. ئمبی گرابی زا جخایگزین مرللن گرابی می کزل ر به باینه قانع کنتل، فابل حص ول
از زیز اجما، و زه مزاؤع مهطلق، میازدیشر.
۲ مخزود به نو خاهی از نظام سیاسی (مدر، ملت- درلت نیست و به این مسراله ده همه بازیگراز بجممی خاص به صررت کشرری ریافرف ملی تغبیر پذیرند نیز رذایت زازد.
ر به مقنضیان تجربی حادث دردوعرصه محیطی داخلی ربینالمللی ترجه
ه بویای بژم جهن منللهبانوزنموجودرادرد
مزایای پنجگازه نوق بر غنای مفهوم مصالح متقابل بشری آنقدر میافزاید که نظر سیاستگزاران را به تعامل مصالح خود با دیگران معطرف دارد. با اتکاء به این مزایا، سیاستگزار درمییابد که به نفع همگان است که منافع ملی را در پرتو مصالح متقابل بشری ننظیم کند.
خرشبختانه نقیید رصفی بشری« تران لازم را برای شمولیت برهردو حالت تفردی و تجمعی انسانها دارا است. بدین ترتیب، مصالح منقابل بشری را هم میتوان در مررد یک فرد انسانی رهم در مورد یک جامعه انسائی به کار برد. پس وجود دو وضعیت متناقض در گرایش گریز از مرکز تفردگرابی ویابر عکس، گرایش به سوی مرکز تجمع گرایی؛ نمیتواند مشکلی برای قدرت تبیین مفپرم مصالح” منقابل بشری ایجاد کند. این ایدنرلرژی سیاسی در قالب دکتربن میهن دوستی جهان- وطنی قابل توجیه است.
نتبجه گیری
با تکیه به نحرلان حادث. در فضای بین الملل فردی جهانی شد،، فصل حاضر مترصد تدوین ایدئولوزی سیاسی ر دکترین سیاسی ملازم با آن برد. در این راستا، فصل
فصل سوم
رویکردهای عملی به تحقق اهداف سیاست خارجی
چکیده
در این فصل، هم از ذهنیت معطوف به عملی سخن خواهیم گفت کهایدئولرژی نام دارد، هم دکترین سیاسی که تعهدی به اقدام را نشان میدهد، وهم بحثی در خصوص انواع استرانژیها، که برنامه سنجیده معطرف به گرایش بلندمدت سیاست است، خراهیم داشت. همچنین به بحثی در خصوص تدوین استراتژی جهت تحقق اهداف سیاست خارجی نیز اشاره خواهیم کرد. چون استرانژی جلوه عملیاتی شده فلسفه سیاسی کشور است، پس لازم به نظر میرسد تا بحث گفتار اول را ابتدا با رویکرد فلسنی به سیاست خارجی، و ارائه معیارهایی برای تصمیمگیری آغاز کنیم. پایان این گفتار را به توصیه بزرگان دنیای تصمیم سازی اختصاص میدهیم.
گفتار دوم را به انواع اهداف سیاست خارجی اختصاص دادهایم. به اقتضا، تلازم موضرعی، هم از اهداف استرانزیک سخن به میان خراهیم آورد، و هم اهداف تاکیکی: در گفتار سوم، به انواع اهداف استرانژیک ر تاکتیکی خراهیم پرداخت در دو بند گفتار چهارم، هم تأئیر شبیه سازی را در عینی کردن فضای ذهنی تصمیمگیری مطالعه خواهیم کرد، رهم به نقش سناریر نویسی برای هدایت اقدام سیاست خارجی خواهیم
گفتار اول؛ عمل گرایی فلسفی و عوامل موثر بر تصمیمگیری
گرایش سیاست خارجی، پایبندی به معیار اخلاق و موضعگیری نسبت به جریان مداخله انسان دوستانه به نفع حقرق بشر، جملگی تابع رویکرد سنجیده فلسفی و یا گرایش رویایی تصمیم گیران سیاست خارجی هر کشور است. به. رغم تفاوتهای طیفی، هر کشور دارای نقاط گرهی مرکزی خاصی در سیاست خارجی خویش است. رویکرد فلسفی و یا کششهای رویاگرایانه ایدئولوژیک و یا شیفتگی در این خصوص، نقش بنیادی در منزلت و دستاوردهای هر کشور ایفاء میکند. این بحث راطی سه بند پی میگیریم:
الف- معیارهای تمایز رویکرد سنجیده نلسفی از کششهای رویایی
تناوت گرایش فلسفی از کششهای ستیزجویانه( ویابه عکس شیفتگی) رویایی را میتران از طریق به کارگیری معیارهای زیر باز شناخت:
ا. ارزشهای ایدئولوژیک ارزشهای استراتزیک: تصمیمات سیاست خارجی هم مبتنی بر نوعی ایدئولوژی برای تحقق حاکمیت انسانی و هم نیازمند یک برنامه استراتژیک برای دستیابی به این هدف ارزشی است. گاه حاکمیت انسانی که موضوع اهتمام ملت- دولت است، به هیجانهای ناشی از سیاسی شدن بنهای طبقاتی، قومی، جنسیتی و طبقانی و با بنیادگرابیهای فرقهای آلوده میشود. در چنین وضعیتی، کارگزاران سیاست خارجی با در دام ایدئرلوژی افتاده و کشش غریزی فوق را با ایدئرلوژی سیاسی داشتن اشتباه میگیرند، ر یا شیفتگی غریزی را جای بزرگ منشی اخلاقی مینشانند.
بر خلاف سیاسی شدن کشش غریزی به سرد ارزشهای پیشینی و نظم اولیهای، ارزش سیاسی منافع ملی، پسینی عرفی، و قابل هحاسبه است. مسأله احترام به اعتقاد مذهبی و برای قومیتها، فرصت بروز دادن به مبانی گویشی ر فرهنگی، و ترجه به ارزشها و نیازهای طبقات گرناگون )اشراف( حفاظت از ارزشها، امان: اصلاح
ططلب و خواهان رفع قیود از دست و پای مردم و ارائه راه حلهای آزاد:بخش جاباه، و طبقه سهب نیازمند حمایت افتصادی)، اهمیت بسیار دارد. داششن برنامه اسئر نژیک ، ی تحقف این خراسته های استرانژیک نیازمناد برنامه ربزی استرانژیک است، و نه سیاسی شدن آن به صورت ایدئولوژیک و با جایگزین کردن شیا.ایی به جای خلاف گزم راسخ (به جای تعصب جزمی) تجلی نگاه استرانزیک و مبتنی بر ایدنولوژی ست. جزم ایدئولوژیک از سیاسی شدن بنهای قومی طبفانی- نژادی و یا بنیادگراییهای فرف ی خبر میدهد، و شیفتگی کششی است توام با بی فدر کردن ارزشهای خود
٢. مقدورات و محذورات سیاست خارجی: دومین مورد از معیارها، مربوط به ستلح تحلیل میشود. تصمیم گیرنده روابط بین الملل باید توجه داشته باشد که مندور ت داخلی ر محذورات خارجی بر میزان موفقیت تصمیمات او تأنبر دارند. بنابراین باید عوامل تأثیرگذار داخلی بر بهینه کردن مقدورات ملی و عوامل نأئیرگذار خارجی بر کمینه کردن محذورات شناسایی و فهرست شوند.
۳. ابتکار شخصی – فعالیت نهادی: سومین معیار، از نهادی بردن و یا شخصی بودن تصمیمات سرچشمه میگیرد. به نام ابتکار شخصی، گاه کشورهای عفب مانده خود زا درگیر آرزوهای ٠,^٠ فرمانروایان خودکامه و یا مردم گرا مید. پیچیدگی —— خارجی نشان میدهد که امروزه تصمیم سازی یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای تصمیم گیری است. بنابراین، به هیچ وجه تصمیمگیری را نمیتوان شخصی کرد نهادهای تخصصی و کارآمد دولتی و مدنی، برای طرح و تدوین سیاست خارجی، مررد نیاز هستند. نخبگان فکری در جامعه مدنی ر نخبگان اجرایی ابتکارات خرد زا برای تصمیم سازی، در بستر این دو نهاد مدنی و دولتی فعال مینمایند.
آ. اراده راسخ و عقلانیت در تصمیم: معیار چهارم در مسایل تصمیم سازی و تصمیم گیری، عنایت به حکمتی تلفیقی است مشمول بر عقلانیت ابزاری و اراد؛ راسخ. به تجربه ثابت شده است که عقلانیت مطلن صرفا جنبه نمادین و استعلایی دارد. هم نیازهای انسانی و هم تحرلات محیطی و ذهنی موجب تعدیل دامذه عقلاتیت متللق میشود. با عنایت به محذورات و مقدورات کشرر، عقلانیت محصرر ارائه شده است. چنانکه خواهیم دید، مدلهای مختلف تصمیم سازی نشان دهند، این تحرل به سود عقلانیت محصور هستند. عقلانیت بسئده نیز تجلی عقل علمی و تخصصی است. عقل
بسنده، عقل کاشف و عقل ملازم با تخیل خلاف عقل مخترع میباشد. در این راستا، معیار چهارم را میتران در قالب دالی دید که هر کدام به اور نزولی معدلوف به مدلول خاصی است. این سه پله از عقلانیت چگرنگی رفتن از آرمان به خواسته عملی را نشان
میدهد:
ه بهترین نشان ازعقلانیت” مطلق واستعلایی دارد، وبرای تعیین جهت نگاه و اقدام به کار میرود. مانند استقلال آنارشیستی و سرور گریز. جایگزینی آرمان به جای هدف مفهرمی و هدف مفهومی به جای خواسته مصداقی، موجب رویاگرایی ستیز جویانه (خرد- ستیز و یا دگرستیز و یا مهرجویانه )نارسیستی( و خود- شیفته و یا دگر- شیفتگی)میشود.
ه٠ بهترین ممکن وبهینه پاره تویی نشان از عقلانیت محصور دارد، وهدف را به صورت مفهومی نشان میدهد،
ژی۳ و بسندگی نشان از خواسته مصداقی و قابل حصول است. بسندگی عقل ابزاری است، که خصلتهای پدیدهها را کاوش میکند. با این خصلت شناسی، انسان به علم تجربی نائل می آید، و توان دستکاری پدیدهها، و در یک کلام، خلاقیت را پیدا میکند.
۵. عزم راسخ و نه جزم متعصبانه: معیار پنجم، از عزم راسخ در مقابل جزم متعصبانه وایدئرلوژیک )نه( عزم و تعهد و ایمان دینی، ثبات و پایداری و یا تغییر لازم در تصمیم گیری حکایت دارد. به تجربه ثابت شده است که باید برای فعالیت تصمیم گیری، چارچوبی تعیین کرد که به مجریان سیاست گذاری امکان تجدیدنظر را بدهد. با تحرل باید ضمن حفظ اصول، مواضع را بازبینی و بازسازی کرد. بنابراین در سیاست، به نقش تدریج گرایی فزاینده نیز لازمست توجه شود.
با توضیحات فوق میتوان انواع تصمیم گیری را به پنج مدل عقلایی، رضایتبخش، فزاینده، نگرش فوق العاده و مدل مختلط تقسیم کرد. در مدل مختلط، تلفیقی از عرامل فوق در تصمیمگیری لحاظ میشرد.
ب- برداشتها و الگوهای گوناگون تصمیم سازی در سیاست خارجی
اگر رای بر آن باشد که رویکرد به جای جهت گیری های غریزی حب- بغضی و با
اقرامات عملی ستیز شیفتگی بنشیند، آنگاه نیازمند ندبیر و آگاهی از شیوههای تصمیم گیری هستیم، به طور کلی می نران سه برداشت گوناگون از نصمیمگیری را به شرح زیر فهرست کرد: برداشت تاریخی، برداشت هنجاری، برداشت نلفیفی:
برداشت تاریخی از چیستی تصمیمگیری یک نهاد با فرد، در یک زمان خاص و با در جریان زمان خبر میدهد. برداشت هنجاری از چگرنگی نصمیمگیری سخن میگوید. برداشت تلفیقی زمینه را برای تصمیم گیری مناسب فراهم میکند.
برداشت تاریخی، به عوامل متعددی چون سنتهای تاریخی، موففیت سنجیده منافع و هدفها به عنوان یک واقعیت توجه دارند. اما سنجیدگی، از درسهای تاریخی ناشی میشود، و نه رویکردهای فلسنی. این نگرش بسیار عینی گرا، ر در عین حال بیار محافظه کارانه است.
برداشت تاریخی دستمایه نگاه واقع گرایان است. آنان گذشته را چراغ را؛ آیند، میدانند. به نظر واقع گرایان، تاریخ گذشته نشان از آن دارد که بازی قدرت با موازنه قدرت حل شده است. آینده نیز چنین خواهد برد. پس لازم است از گذشته برای آینده درس گرفت.
بی توجهی به واقعیات تاریخی، ر تصمیمگیری به اقتضاء عقلانیت منطقی و یا ریاضی، دستمایه تصمیم گیری خوش خیالان است. آنان به توهم، خرش خیالی شیدایی / ستیزجویانه را جایگزین آرمانگرایی میکنند. برخلاف رویاگران، نگاه سنجید، در برداشت هنجاری است. در برداشت هنجاری، آرمان، به عنوان جهت اقدام تعیین میشرد. علاوه بر آرمانگرایی، هم نیازمند هدف مفهرمی و هم خواسته مصدانی هستیم. در این رابطه، علاره بر ارزیابی مناسبت مبدا و مقصد تصمیم گیری، امکان رسیدن به مقصد، و شیوه و امکانات ر هزینهها نیز مررد بررسی قرار میگیرد. معمولا کسانی که خوش خیالانه به مسائل مینگرند، نه مناسبت هدف را میسنجند، ته امکان سنجی انجام میدهند، نه به امکانات ر موانع موجرد توجه میکنند، وزهبه شیر؛ علمی رسیدن به هدف میاندیشند. به جای نلاش عاقلانه، آنان یا منفعلانه نقلایی جانکاه به کار میبرند تا ذهنیت محدود خرد رابرکل واقعیت هستی تحمیل کنند، و یا کاهلانه در انتظار تحقق خود به خودی اهداف به انتظار مینشینند. این نگرش نوعی انحراف از آرمانگرایی محسوب میشود. آرمان گرایان واقع بین عینیت ر محدودیتهای ناشی از
آن را در نظر میگیرند، و با عنایت به آن به هنجارسازی اقدام میکنند. در این نگاه آرمانگرای معدلوف به عمل، اصرل پایدار میمانند ولی مواضع نسبت به شرایدل عوض میشرند.
راه صحیح چنانکه در رهیافتها گفتیم؛ راه تلفیقی است که حاکی از آرمان گرایی فلسفی، عینی گرایی علمی و مهارت اجرایی است. همراه با این نگاه وافع کرایان نیز چنانگه به عینی گرایی و مهارت اجرایی ترجه کنند، میتوانند نکاهی رقیب برای آرمان- گرایان ایجاد کنند. در نگاه آرمانگرای راقعبین و واقع گرایان آرمان دار میتواند نتیجه دو نگاه تلفیقی باشد. از منظری، محافظه کاری دسیسه ای و یا جماعت گرایی و نوامپرالیسم جلوههای بازسازی این نگاه هستند.
البته در سیاست خارجی علاوه بر برداشتها، الگوهای مختلفی برای تصمیم گیری رجود دارد. الگوهای بررسی سیاست خارجی را میتوان به ١١ مدل متفاوت تقسیم کرد. مدل استراتژیک، مدل تصمیمگیری نهادی، مدل دیوانسالاری، مدل روند سازمانی، مدل تطابق و سازواری، مدل تصمیم گیری عقلایی، مدل تصمیمگیری بسنده، مدل فزاینده، مدل نگرش فوق العاده، مدل سیستمی و مدل مختلط.
ا. مدل استراتژیک به منافع حساس حیاتی، در هر دو زمینه سیاست والا و سیاست ملایم توجه دارد.
٠٢ مدل تصمیمگیری نهادی به سنتها و آئین نامه های نهادی توجه خاص مینماید.
٠٣ مدل سیاست دیوانسالاری، به ارتباط شخصیت انسانی و نهاد حاکم عنایت میکند.
۴. مدل روند سازمانی به روند و چرخ- دنده های نظام بوروکراتیک در تعدیل آرزوها، و تبدیل آنها به اهداف مطلوب نظام سیاسی اشاره دارد.
مدل تطابق و سازواری، و یا انطباق و تعدیل به دو سطح از مبانی شناخت ترجه دارد: شناخت فلسفی و شناخت علمی. سازواری و تعدیل به نگاه فلسفی انسان بر میگردد. فلسفه حکم به سازواری و تعدیل رفتاری انسان میدهد. هر حکمی که از سری وجدان فلسفی صادر شرد، نیازمند شناخت علمی برای تحقق است. سنتی ها دل
به حقیقت ثابت بسته و خراهان تعدیل و سازواری رفتارند. مادرنها با مفروف گرفتن حقیقت هستی، دل در گرر تدلابق بخشی و اندلباف دادن قدرت انسان برای تغییر دارند.
چنانکه مارکس تأکید داشت، فلسفه قضایایی تعریف کننده ارائه میدهد. به عکس، علم تجربی با ارائه گزاره های دو متغییره، به ایجاد تغییر رهنمون میشود. انسان با کشف قانونمندیهای رفتاری پدیدههای گوناگون، توان دستکاری در این قانونمندیها را پیدا میکند. مبنای تحرک در اندیشه، یافتن راه حل برای دستکاری پدیدههای بیرونی است. به کلام علامه طباطبایی، میل انسان در استخدام پدیدههای هستی برای تحقق اهداف خود، مخرک این اندیشه ورزی تجربی است: انسان با دستکاری متغییری متنل موجب تغییر در متغییری وابسته میشود. عقلانیت در این است که این اقدام نفعی را به همراه داشته باشد.
با فلسفه، هدف آرمانی )مثل( موفقیت یا زیست معیشتی، و یا تعامل با هستی مشخص میشود، و با علم، هدف نظری، و با استراتژی هدف مصداقی تعیین میشرد. قبول فلسفه موجب تعدیل انسان میشرد، و قبول علم موجب میشود تا انسان ر با کشور قدرت انطباق لازم را به ترتیب فزاینده ای پیدا کنند. در نتیجه، تلفیق فلفه و علم برای سازواری (یا تعدیل) و انطباق نسبت به حقیقت یا واقعیات است.
۶. تصمیم گیری عقلایی از آن اسنایدر و همکاران است. این دیدگاه معتقد به عقلانیت مطلق در انسان ر رهبران است. تصمیم گیری عقلایی از مصادیق نگاه آرمانگرای نوسنتی است، به نظر آنان، میتوان با عقلانیت جامعه ملی را آنچنان توسعه داد، که ملت- درلت بتراند در عرصه بین الملل بهترین منافع را به دست آورد.
٧. مدل تصمیم گیری بسنده: هربرت سایمون با تلفیقی اجزایی از دو کلمه انگلیسی افناع وکفایت مدل تصمیم گیری بسنده رامطرح کرد. باارائه تشیلی ازرفتارموش در دیدن مقداری پنیر، او ادعا کرد که انسانها نیز با رسیدن به اولین پاسخ مکفی قانع شده، ر از اقدام برای رسیدن به نتیجه بهینه و بی عیب سر باز میزنند. به نظر او، فقط خوش خبالان به دنبال عقل معللن و یا حتی عقل بهینه هستند پس اصل بندگی
باید امل راهدمای ریاردت خارجی باژر. الیته ته در نگاه این دانش پژوه فل، .,،اق تجدلی نگا، فلسفه زمازیف و عقل ب«یژه تبلی ؤا فه تاریش لگراهما، و با فل فه تاریخ پیرواز مکتب امرالت رود بنتام: یا اممالت ذت ابم کور هستژلد،
به دئبال ازعای رسایمون، بعرا کروکزیگز در توزیح زاریه بسئدگی اا،ار داشت که این نزظریه به کازبرد بهیزه هر گرزه اقرام شناختی اوللاق میشود، که در فرایند رسین به پاریخ قابل تمیز باشرد )۱( با این توزیح، عقل بسئده به ردای نگاه علم تهجربی در میآیر. شز علم ته جربی، مقل ابزاری ر ت خم می، عقلی است که قانرنمندیهای حاکم بر رفتار پری ژوها را میژرناررر به یمن این شناخت، انسان توان لازم را برای دستکاری متغییرهای دخیل دز پزیره بیرا میکزد،
٠ر مرل تصمیم گیری فزایزد، و تدریججی، تا حد زیادی به ملزومات مدل اندلباق و ررازوازی نزدیی اررته تفاوت این دو نگاه از فلسفه آنان ناشی میشود، پیروان مکتب تصمیم گیری فزاینره آرمانگرا، و پیروان مکتب تدریجی تحول خواه، و پیروان مکتب سازواری و اتطباق واقع گرا هستند. پیام مهم هر دو مکتب فزاینده و تدریجی این است که لازم است تصمیم ساز به طور فزاینده ای اطلاعات را جذب کرده، ودربه تعدیل متمر تصمیم روند پیگیری اهراف بپردازد. به اقتضاء نگاه آرمانگرایی واقع بین خوذ، آناز شرایط را متغییر میبینند. پس برای آنکه انسان بتواند حاکمیت خود را بر سرنوشت اعمال کند، لازم است که جایی برای اعمال تحولات محیطی در تصمیمات خرد دز نظر گیرد. چون تحول و اطلاعات نقش مهمی در تصمیم گیری دارند، پس تدزیج گرایی مکمل مکتب فزاینده گرایی است.
٠۵٠ مدل سیتمی به جامعیت نظام سیاست خارجی توجه دارد. معتقدین به این مدل، ادعا میکنند با سیاست خارجی باید به عنوان یک سیستم برخورد کرد: هر سیستم سیاست خارجی ورودیها و خروجیها، فرایندها و برآیندها و بازخوردهای خاص خرد را دارد. در هر تصمیم گیری، باید این اجزاء را شناخت، و به ملزومات ناشی از قانونمندیهای رفتاری آن عمل کرد.
ا.، تصمیم گیری مبتنی بر نگرش فوف العاده به نوعی از نصمیمکیری کفته میشود که توسط رهبران فره وشی گرفته میشود. جامعهای که نودهای شاه باشد، و یا روحیه ملی دچار فروپاشی گردد، آماده ظهور رهبران فرهوشی میشود. توده مردم شیفته تصمیمات رمانتیک و دهان پرکن رهبران میشوند. رهبر فره وشی هم در ایجاد شینتگی در جامعه نقش دارد. گفته آنان به سطح کلام حق ارتقاء مییابد، و به عنوان احل جزم) نه راسخ) در می آید. رهبران کاریسمایی به دو دسته تغییر ساز )کوروش،( اردشیر بابکان، پدران بنیانگذار آمریکا، استالین و دوگل در دو جمهوری چهارم و پنجم و مبادله گر )ناصر،( قذافی) تقسیم میشوند. رهبران کاریسمای مبادله گر به شینتگی جامعه دامن میزنند، و هوس پیروان را توشه هوای قدرت طلبی خود میکنند.
٠١١ تصمیمگیری مختلط که حاوی عقلانیت نهادی، و ابتکار انسانی و همچنین اصول ثابت و شرایط متفاوت محیطی است. پاره تو مختلط را به اقتضاء گروههای هدف سیاستگزاری به کار میبرد. در نظر او، تصمیم گیری بهینه به نوعی از تعمیمگیری اطلاق میشود که همه اعضا از آن بهره ببرند، و کمترین آسیب ممکن منافع آنان را تهدید کند. به این امر، تلاش بهینه پاره تویی میگویند.() مالزی ماهاتیر محمد، ترکیه اردوغان و چین جدید به تبع سوئیس چنین روشی را در سیاست خارجی پیش گرفته است.
پ- تقدم گامهای تصمیم سازی بر تصمیم گیری
به رغم ظرایفی که در هر مدل مطرح است، اما به طور کلی هر اقدام به تصمیم سازی به چند گام زیر تقسیم میشود:
ا. تعریف موقعیت و تصمیمی که باید گرفت،
٠٢ تعیین معیار برای فرایند و نتایج تصمیم،
۳. در نظر گرفتن کلیه راه حل های ممکن،
۴ تخمین عواقب ناشی ازاین تصمیمات با عنایت به میزان امکان تأمین معیارهای در نظر گرفته شده، و
۵. انتخاب بهترین گزینه ممکن.))
در اثری دیگر، گامهای مشابهی برای تصمیمگیری سیاسی مطرح شده است. این
گامها نیزبه پنج فقره زقسیم می شرزد؛
ا. بیان مسئله: فپم صهحیح مسئله ای که نیازمند تصیمگیری است؛
۲. بررسی مسائل بدیل؛ شاید مسائل دییریباشئد، که ارزشی بیش از مسله مورد ترجه داشته باشند،
٣• ارزیابی مرضرعات بدیل؛ آغاز تجزیه و تحلیل، که یکی از پنج هرحله مال تصمیم سازی است،
۴. انتخاب در بدیل برتر، و حذف دیکر بدیل ها، با توجه به معیارهای معتبر و بهره گیری از تخیلات ذهنی پس از تامل نظری چند روزه،
۵■ اجراء تصمیم،( ۴)
پیتر دراکر بر ضرورت تصمیم سازی برای تصمیمگیری سیاست خارجی تأکید دارد. به نظر او، تن دادن به اینکه فقط مقامات عالیه تصمیم میگیرند و یا فقط تصمیمات مقامات ارشد اهمیت دارند…خطایی بس خطرناک است.
در هر سازمان مبتنی بر دانایی، فرایند تصمیم سازی به مثابه زنجیرهای است از فعالیت کلیه نقش آفرینان متخصص در تمامی سطوح ستادی و عملیاتی.) با این مقدمه، پس در تصمیم سازی معمولا هفت مرحله وجود دارد:
١. شناسایی مرضرع نیازبه تصمیم،
آ. گردآوری مطالب مرتبط با موضوع،
۳ سناریوها و گزینه های بدیل،
٠۴ سنجش شواهد مربوط به هر گزینه: منابع مصرف شده، زمان، نتایج به دست آمده از هر سناریر،
۵. انتخاب یک گزینه مناسبتر،
۶. رادهای اجرایی شدن گزینه، و
٧. ارزیابی نتایج احتمالی.
در تصمیم سازی های سیاست خارجی، چون با اطلاعات اندکی روبرو هستیم، و تصمیم سازی بیشتر تفسیر- پایه است، بنابراین تصمیم سازی امری دشوار است. یکی از راههای فرا رفتن از این ضعف اطلاعات آن است که با تاملات نظری، این حلقه های مفقوده را پر کنیم. دو نظریه امکان و احتمال در این موقعیتهای نامطمئن میتوانند
راهنمای عمل باشند. نظریه احتمالات سابقهای دیرینه دارد. اما دکتر لدلفعلی عسگرزاده نظریه امکان را در ١٩٧٨ به عنوان بدیلی برای نفلریه احتمال مدلرح کرد. به کلامی دیگر، امکان” را میتوان مرتبه بالای احتمال دانست: هر توزیع ممکنی مجموعه هایی از توزیعهای محتمل را نیز در بر دارد: (۶) شبیه سازی و سناریو سازی در امر نحول از احتمال به امکان نقش دارند.
در مقالهای دیگر، که این دانش پژوه با همکاری آقای امید ملکی نوشت، اشاره داشته است که تصمیمگیری سیاست خارجی ممکن است بر مبنای محاسبه های امکانی و یا احتمالی صورت گیرند.() نگاههای احتمال- پایه به نگاههایی گفت میشود که کنشهای سیاست خارجی به سوی بی نهایتها میل میکنند. این بی نهایت گرایی موقعیتی را ایجاد میکند، که دستاوردهایی ناچیز، و هزینه های بیار برای سیاست خارجی دارد. در مقابل، نگاه متناظر بر محاسبات امکانی، دارای دستاوردهای متلشنتر، و کم هزینه تر برای سیاست خارجی است. از نظر این دانش پژوه، فغاهای احتمالی عمدتا مبنایی عاطفی دارند. در خصوص کشورهای در حال گذار، این گرایشهای احتمالی عاطفی دو فقره هستند، و ممکن است به یکی از دو شکل زیر ظهور کنتند:) ا) نتایج رویاگرایانه ناشی از آرمانگرایی استعلائی ر بدرن توجه به واقعیتها، و نگاههای رویایی به سیاست خارجی.
سومین شکل از سیاست خارجی احتمالی، از آن بخشی گرایی است. و این زمانی است که منافع ملی تحت الشعاع منافع جناحها قرار میگیرد. فضای امکانی برای سیاست خارجی، در فضای بینالمللی فردی جهانی شده، شامل چهاز گزینه به شرح زیرخراهد برد:
ا. استقلال جویی ملی گرا، همسو با مفتضیات نظم آنارشیک،
۲. عمل گرایی محافظه کارانه، و تسلیم محذورات بینالمللی شدن،
۳. عمل گرایی تقیه گرا، و متظاهر به تمکین تحرلات جهانی به لحاظ فقران مقدورات متناسب، و فقدان رضایت از ساختار و پریش قدرت موجود، و
۴. میهن پرستی جهان-وطن.
در حالیکه استقلال جریی ملی گرا کمترین دستاورد را برای منافع ملی دارد، بیشترین دستاوردها از آن چهارمین رویکرد است. در میانه راه، دو مدل عمل گرایی
گاتار دوم؛ منزلت استراتژیک و رویکردهای بدیل سه گانه
با مقایسه منزلت بینالمللی ایران با کشور فرف قدرت آمریکا به عنوان هژمون و جامعه اروپا به عنوان کنفدراسیرنی از کشورهای رقیب هژمون، درمییابیم که آمریکا دارای یک استراتژی منسجم وضع موجرد در دو سدلح است:)) حفذظ نظم و نسن بینالمللی، به اقتضا، منزلت هژمرنیک خود، )۲( حفظ منافع و منزلت خود در نظم و نسن موجود، به اقتضاء منافع ملی خریش. به عکس، حتا اروپا استراتژی دو لایه زیر را اعمال میکند: (١) تغییر رضع خود، با)( رعایت محذورات ناشی از نظم و نسق مرجرد. رویاگرایان ستیزه جو با توهم نقن رقیب هژمونی برای خود، یا به غلط کاملا خواهان حنظ نظم و نسق موجود و وضع موجود خود میشوند، و یا خواهان تغییر رضع خرد با قبرل وظیفه امکان ناپذیر تغییر وضع موجود.
گروه اول رویاگرایان شیدا، فرصت گریزی میکنند؛ و گروه دوم با ستیزه جویی، فرصت سوزی میکنند: آنان هم عرض” خود میبرند و هم زحمت ملت می دارند. برای ستیزه جریان، فرصت سوزیها جای فرصت جویی ها مینشینند. به عکس، شیفتگان شیدایی رویایی منفعلانه نقض منافع ملی و امنیت ملی خود را با قبول حفظ وضع موجرد در هر دو سطح خواستار میشوند و عطاء از دست رفتن فرصتها را به لقاء تحمل زحمتها میبخشند.
الن – ایدئولوژی و استراتژی: دو گرایش ذهنی مکمل و نه بدیل
در گفتار پیشین توضیح دادیم که در پیشبرد اهداف سیاست خارجی، لازم است فلسنه و علم تلفیق شوند، تا گرایش معطوف به عمل بوجود آید. در گرایش معطوف به عمل دو متغییر راسطهای به شکل ایدئولوژی و استراتژی ظهور میکنند. در ایدئولوژی ارزشها و گاه تعصبات ذهنی مطلوب مد نظر قرار میگیرند. ایدئولوژی خط قرمز فرد یا نظام است. در مدرنیته، اهداف زمینی موجب میشود که ایدئرلوژی جایگزین ایمان شود. به این لحاظ، مارکس به آن، آگاهی کاذب میگفت. به کلام ژیژک، ایدئولوژی در
نکاه پسامدرن با سائفههای کسب لات هم پیوناه اسث. به هکس، در اسنرانژی ملاحظات عملی برای رسیدن به هف هدلاوب است، آفت ابا.اواوژی نهسب ایدئولرژیک است، رلی ایدئوارژی سنجیاه پیش زمینه استرانژی است، هههپنین، مکه ل استرانژی هم تاکنیک است.
به لحاظ تحرلات محیطی؛ هم شناخت ایاثواوژی منافع ملی پیچباه و مشونر، شده، ر هم برنامه ریزی برای رسیدن به آن با پیچیده شدن جهان وافعی و ننوع علاین و منافع مختلف افراد و جرامع انسانی؛ ال جمله ملت- دولت، داششن ایدثولرژی و تدرین استراتژی سیاست خارجی در در ستلح ملی و حزبی از یکسو و کلی و موضوعی از سری دیگر، به ضرررتی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است.
از سوی دیگر، خط قرمزهای سیاسی گذرای کشور را دکترین سیاسی مینامند. معمولا، دکترین سیاسی جلوه اقدام نظامی در سیاست است. دکترین روسای مختلف جمهوری آمریکا از این زمره هستند.
ب- جایگاه استراتژی و چیتی تعربف آن
جایگاه استراتژی عمومی هر نظام در تعیین چگونگی بقا، انطباف و تحرل یک نهاد (از جمله در حوزه ملت- دولت) در مقابل دیگر نهادهای رقیب و محیط نهنت است. بزرگ استراتژی کشور معمولا در مراکزی چون شررای امنیت ملی، قوه مقته و کاین کشور تعیین و به عنوان رهنمود برای دستگاه سیاست گذاری خارجی به آن واحد ابلاغ میشود.
پس از تعیین استراتژی عمومی، دستگاه سیاست گذاری خارجی در قالب این چارچوب استراتژی کلی، استراتژیهای موضوعی و جزیی بخش خود را به مقتضای موضوعات مختلف امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و با دانش فنی ویابه مقتضای مناطق مختلف )داخلی، منطقهای، بینالمللی) تدوین کرده، و برای اجرا به واحدهای داخلی و خارجی خود ابلاغ میکند. سپس، هر واحد تحت امر و نماینده بر حسب موارد خاص، تاکتیکهای عملیاتی را در چارچوپ وظایف تعیین شدهای که ابتدا از استراتژی بخشی و در نهایت از بزرگ استراتژی ملی الهام گرفته است، به کار میگیرند.
به رغم اهمیت استراتژی، و احتمال افول آن در کمند سائقههای رویایی، ابهامی در تعریف مفهوم استراتژی، جایگاه و نقش آن در سیاست گذاری خارجی وجود دارد.)
در تعریف، با توجه به اقداماتی که در تبیین مفهوم به عمل آمده است، مراد از استراتژی، اشاره به جریان کلی حاکم بر هماهنگ سازی امکانات و هدفها برای تأمین خواسته امنیتی (نرد، رژیم و یا نظام سیاسی است. به طور خاص؛ جان ام. کالینز استراتژی را به معنای به کارگیری قدرت ملی به منظور برآوردن مقاصد امنیت ملی تعبیر میکذ.(٩) بوفر هدف از استراتژی را بکارگیری کلیه امکانات میداند که هدف آن فراهم آوردن موقعیتی است که طی آن دشمن یا رقیب از طریق روانی یا ذهنی مجبور به تسلیم در برابر خواستهها شود.( ۱۰) در این راستا ، کلیه امکانات باید بکار گرفته شوند: به همین دلیل، طبق نظریه انگلوساکسون، استراتژی مساوی است با: هنر کاربرد هرچه مؤئرتر تمام تواناییهای دولتی.)( فون مولتکه استراتژی را سازگارکردن” وسایل تحت اختیار در جهت دستیابی به هدف مورد نظر میداند.(۱۲) لی دل هارت خود با قبول گرایش نظامی مولتکه استراتژی را هنر توزیع و اعمال ابزار نظامی برای تحقق هدفهای سیأسی معرفی میکند.(۱۳)
هالتی استراتژی را سمت گیری کامل سیاست خارجی کشورها تعبیر میکند. به نظر او، استراتژی با طرز تلقی و تعهدات عمومی نسبت به محیط خارجی ملازم است. این طرز تلقیها و تعهدات برای تضمین خواستهها و اشتیاقهای خارجی و داخلی به کار گرفته میشود. دستیابی به استراتژی به نظرهالستی ناشی از تجمع مجموعهای از تصمیمات فزاینده است که هدف آنها تلاش برای تعدیل خواستها، ارزشها و علایق با شرایط و مشخصه های محیط داخلی و خارجی میباشد.()
در تعریف نسبتا جامعتری که توماس شلینگ ارائه میدهد، مفهوم استراتژی دو جلوه مفهومی و عملیاتی را شامل میشود. به نظر شلینگ، مفهوم استراتژی بر نوعی پیش فرض مبنی بر وجود دیالکتیکی از تعارض و منافع بین بازیگران استوار است. با عنایت به این پیش فرض، استراتژی هر بازیگر، مبنایی عقلانی دارد که در نهایت رفتار را در راستای افزایش عینی منافع و ارزشها قرار میدهد.
در این بازی که بین یک بازیگر با بازیگر واحد یا متعدد دیگر و یا محیط از یک سر و خواستهها و امکانات همان بازیگر از سوی دیگر جریان دارد، استراتژیستهای یک
کشور باید توجه داشته باشند که بهینه گزینه و افدام آنان بایا بر اننلار حساب شاهه از رفتار دیگر بازیگران استرار باشد. بنابراین، به نذلر شلینگ زنبیره ای از اننفلارات فابل، وجرد دارد که به طور دیالکتیک بر گزینه های رفتاری بازیگر تأثیر میگذارد. شلینک معتقد است که استراتژی تلفیقی، دیالکنیکی از تعارض و همگونی منافع گوناکرن بدست می آید. در نتیجه هالستی مدعی است اتخاذ انحصاری هر یک از استرانژیهای متضاد بسیار سادهاندیشانه میباشد.(۱۵)
ارائه تعریفهای گوناگون فرف، به رغم مرکزیتی که در نرسیم حدود و ثغود تعریف استراتژی دارند، از نوعی ابهام در معنا حکایت دارد. اگرچه به لحاظ نحولات سریعی که طی چهار دهه پس از جنگ جهانی درم نسبت به ماهیت فدرت )از نظامی صرف به مجموعهای چند لایه از قدرت )نظامی( غالب با قدرت اقتشادی- اطلاعاتی شایع و فرهنگی رایج ایجاد شده، بن- مایه نظامی مفهرم استراتژی نیز دچار تحول گردیده است.
از تلخیص تعریفهای فوق میتوان به تعریفی التقاطی از استراتژی رسید که در واقع قدر مشترک دیگر تعریف هاست. در این تعریف التقاطی، استراتژی به هنر و برنامه ریزی مدبرانه و جامعی اطلاق میشود که به کار استخدام هرچه بهتر امکانات رقابتی، و هرچه مرئرتر اجرایی، جهت نیل به مرفقیت بلند مدت و ختثی کردن چالشهای دیگر بازیگران می آید.
از تعریف فرق چنین بر می آید که در مفهرم و تعریف استراتژی چند پیش فرض نهفته است که درک آن بر شناخت تأثیر آن بر سیاست گذاری خارجی موثر است:
ا. وجود حداقل در بازیگر که منافعشان به طریقی با هم ارنباط )هماهنگ،( متضاد و یا ترکیبی از این دو) دارد،
٢. ارتباط منافع مرجب شکل گیری نرعی بازی استراتژیک میشود که بعد نظامی آن، به کلام دریاسالار کاستکی در در سری میدان نبرد اعمال میشرد.( ١۶)
۳ هدف از کاربرد استراتژی، منطقی کردن و عقلانی نمردن بازی برای نیل به موفتیت است. به قرل هدلی بول بخش اعظم بحث استرانژی.. عملکردهای عقلانی یک استراتژیست فرضی را به نمایش میگذارد. ۱۷)
۴. استراتژی مفهومی پویا، نه ایستاست. به قول ریمرن آرون مطالعات استراتژیک در
هر مدتی وبادرهر لحظهای از تاریخ از مسائلی الام میگیرند که از وقایع روز ناشی شلوازد،
ه. زیربنای منطقی مفهرم استرانژی، همانزد دیگر شاخه های عاوم نجربی از جمله در رشته سیاسی، قحول یافته ر ناگزیر برای موفقیت به تلفیق آرمانها و امکانات، محیطی رسیدن به هدف نظری و خراسته علمی و توجه به مهحذورات و پویش بازی مرفق در مقابل رقیب بستگی دارد.
۶ نکته آخر اینکه، ایدئرلرژی ا گر نماد ذهن سیاسی شده یک ملت و یا تصمیم گیرندگان آن است، دکترین سیاسی حساسیت موضوعی را نشان میدهد، و استراتژی برنامهای برای مرفقیت عملی است. موفقیت نیز علاوه بر حکمت و مصلحت، نیازمند تدبیر عقلایی است. در دهه های اخیر، هرگاه، صحبت از عقلانیت و خردگرایی در سیاست گذاری خارجی میشود، جلوه نسبی آن که به عقلانیت” محصور مشهور است، مد نظر قرار میگیرد. به همین لحاظ، گراهام آلیسون دو مدل تصمیم گیری سیاست” دیوان سالارو روندسازمانی )۱۸)، ولیندبلوم ازتدریجگرایی وفزاینده گرایی، و سایمرن از عقل بسنده به عنوان عقل علمی و مصالحه گر اختلافات و تعارضات سخن گنتهاند.
البته لازم به ذکر است که گاه عقلانیت ایجاب میکند که به منظور دستیابی به هدفی عقلانی، غیرعقلانی بازی شود. این تصمیم آگاهانه با رویاگرایی فرق میکند.
با تعابیری که تا به حال ارائه شد و همان طور که در ابتدای فصل ذکر گردید، استراتژی جنبه عام و مفهومی دارد و رابطه منطقی آن با جلوههای مصداقی، رابطهای عینی است که کلی با جزئی وعام با خاص دارد. در واقع، به همین لحاظ صاحبنظران بین استراتژی و تاکتیک تمایز قائل شدهاند. در مقابل تعریفی که مارمونت از استراتژی به دست میدهد، بوفر، جرمینی و گیبرت ونیز دریاسالار کاستکی تاکتیک را به علم حوزه عملیات محدود میکنند. به گفته بوفر، تاکتیک علم تحرکاتی است که در مقابل چشم دشمن انجام میشود. جرمینی تاکتیک را با مانورهای در صحنه و آموزشهای متعدد به منظور هدایت گروهها برای اقدام مساوی میداند. گیبرت نیز تاکتیک را به هنر متمرکز کردن نیروها در صحنه نبرد، در نقطه ای دقیق و تعیین کننده محدود مینماید.
به رغم جدایی بین استراتژی و تاکتیک، و گاه ظاهر متفاوت، تاکتیک از استراتژی
مشتق شده و وفق و یا اختلاف ظاهری آن، ضرورنا از ملزومات نیاز استرانژیک ا- -١٩١٠) خواب در زندگی مثال خوس در این مورد است.
در خصوص ارتباط بین استراتژی جامع، و استراتژی جزئی برای هر بخش و تاکتیک، آندره بوفر اظهار میدارد: در سیاست..یک هرم کاملی از سفظوح مختلف استراتژی (از جمله استراتژی سیاست خارجی وجود دارد. راس هرم استرانژی، آن جزء را که برای هر بخش منظور شده است، هماهنگ میسازد و بعد استرانزیهای عملیاتی را در هر بخش هماهنگ میکند. در زیر هرم کلی استراتژی، ناکی ک ها و تکنیکهای گوناگونی قرار دارند.))
بنابراین با این تعبیر بوفر، جایگاه دستگاه سیاست گذاری خارجی در حد فاصل استراتژی کلی و تاکتیک عملیاتی قرار میگیرد. وظیفه این دستگاه، به قول استوسینگر، بیان و ابراز اهداف خارجی در مقابل بازیگران دیگر است که به هر حال باید مبتنی بر منافع ملی باشد.)
طی گفتار آتی ابتدا به تقسیم بندی اهداف پرداخته، و در گفتار چهارم از شیه سازی و سناریو سازی برای وصف و تجویز استراتژی سخن خواهیم گفت.
گفتار سوم: اهداف سیاست خارجی: اهداف راهبردی و اهداف تاکتیکی
با توضیحاتی که در دو فصل پیشین و گفتار اول از فصل حاضر ذکر شد، روشن گردید که بازیگر با دو دسته از اهداف استراتژیکی و تاکتیکی روبروست. علاوه بر تقسیم بندی بین استراتژی ملی )کلی( با بخشی، اهداف استراتژیک را میتوان به دو بخش بنیادی” و یا بلند” دامنه و مقتضیاتی یا میان دامنه تقسیم کرد. در ذیل به شرح اجمالی هر کدام می پردزایم.
الف- انواع اهداف راهبردی؛ بلند دامنه- میان دامنه
اهداف استراتژیک بلند دامنه، از منزلت بازیگر ملی در توزیع قدرت ناشی میشوند، و استراتژیهای میان دامنه از جهت گیری های سیاسی نسبت به ساخت و توزیع قدرت. با این توضیح، قبلا گفتیم که ساختار قدرت موجب دو استراتژی عقلایی و دو
بازی رویایی میشود. آنان که از وضع موجود راضی هستند، ولرفدار حفذل. وضع مرجود خراهند برد. چرن امروزه نظام سلسله مراتبی هژمونیک است، فقدل فوق قدرت آمریکا میتراند از جایگاه خرد در ساختار توزیع قدرت وزذلم و نسق موجود راضی باشد،
در مقابل، حتی رقیب هژمون دمساز اروپا و رقیب – هژمونهای آتی چین و هند، در ساختار قررت جایگاه فروتری دارند. به اقتضای این تفاوت بنیادی در جایکاه، رقیب- هژمونها هم طرفدار تغییر وضع خود در نظم و نسق موجودند. رویاگرایان، با خلط تفاوت بین منافع ناشی از نظم و نسق موجود با منافع استراتژیک خود، یا شیفته حفظ وضع مرجود میشوند، و یا غافلانه به ستیز برای تغییر وضع موجود کشیده میشوند. این در حالیست که اگر آنان توان داشتند وضع داخلی خود را درست میکردند، نه آنکه نیروی ناچیز خود را صرف رویای دست نافتنی تغییر نظم و نسق حاکم کنند.
دستاوردهای سیاست خارجی چهار غول آسیایی کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و هنگ کنگ در مقابل چین مائویی چنان شد که چین نو از رویاگرایی مائویی رویای تغییر وضع موجود – به استراتژی عقلایی تغییر” منزلت خود در نظم و نسق موجود روی آورد. نتیجه آنکه چین امروز یکی از امیدهای ابرقدرتی فرداست.
مفاد مباحث فوق چنان است که میتوان به مقتضای آن سیاستهای خارجی چهار غرل آسیایی را حاوی نوعی عملگرایی آرمانگرایی واقعگرایانه – دانست. آنان سعی داشتند سیاستهای آرمانگرایانه تغییر منزلت داخلی را با ملزومات واقعی حفظ وضع موجرد در صحنه بینالمللی تنظیم کنند.
آرنولد ولفرز به مفهوم سازی این دو نوع استراتژی پرداخته است. این نظریه پرداز با دخیل نمودن عامل رقابت و عدم رقابت در نشان دادن وجوه تمایز دو نوع استراتژی فوق، آنان را به دو دسته اهداف تملکی و اهداف محیطی تقسیم میکند. به نظراو اهداف تملکی به آن دسته از اهداف اطلاق میشود که ویژگی انگشت نما شدن و با ابرازگرایانه دارد. برعکس، اهداف محیطی ماهیتی احرازی و عملگرایانه دارد، که با عنایت به ملزومات صحنه بینالمللی و همچنین اهداف دیگر بازیگران تنظیم میشوند. در نتیجه، جلوه رقابتی این اهداف بسیار کم و لذا احتمال موفقیت آن بسیار زیاد است. برعکس، به نظر او اهداف تملکی شانس موفقیت کمتری در صحنه بینالمللی
ب – انواع راهبردهای میان دامنه
چنانکه در فوق گفته شد، علاوه بر استرانژیهای بنیادی که از جایگاه کشور در ساخت قدرت ناشی میشوند، بنا به مقتضیات ناشی از محذورات محیدلی و مغدورات ملی، اهداف استراتژیک میان دامنهای نیز رجرد دارند که در قالب نوع دوم از استراتژیهای قابل پیاده شدن هستند. با رجود تحرلات اخیر، که آمریکا را به عنوان فوق قدرت مطرح کرده است، امابه تبع مقدورات و محذورات ملی، و نقابل با تعامل ایدئولوژی با استراتژی، استراتژی یا کشش غریزی میان دامنه بازیگران می نراند در مبادلات بینالمللی به یکی از اشکال چهارگانه انزواطلبی بیطرفی ، عدم تعهد و یا هم پیمانی و اتحاد با قدرتهای موجود تجلی پیدا کند.
ا-راهبرد انزواطلبی
بعضی از بازیگران ممکن است به استراتژی انزواطلبی روی آورند. معمولا عقل نظری ایجاب میکند در دوران تحکیم استقلال یک کشور تازه تأسیس نبتا قدرتمند و یا کشوری که با انقلاب تغییرات شگرفی در اصرل سیاسی خود ایجاد کرده است، از لحاظ خارجی به استراتژی انزواطلبی روی آورد. علت این امر آن است که بازیگری که تازه تأسیس شده ویابه لحاظ بروز انقلاب، خط مشی و مبانی جدیدی را پی ریخته است، توان لازم برای فعالیت هم زمان در دو صحنه داخلی و خارجی را ندارد. اما اعمال این استراتژی بستگی به مقبولیت آن در عرصه بینالمللی دارد. این استراتژی را هم آمریکا به کار برد و هم آلبانی در دوران انور خرجه اما دستاوردهای این دو قابل مقایسه نیست. در نظم و نسق حقوق بشری و بهم پیوستگی، نتایج مخرب سیاست کوبا و کره شمالی نامطلوب بودن این استزاتژی را نشان میدهد.
-راهبرد بیطرفی
استراتژی بیطرفی خاص آن دسته از بازیگرانی است که خرد هیچگونه بلندپروازی برای تغییر نظم و نسق موجود ندارند، و جایگاه استراتژیک حائل آنها زمینه را برای
قبول این استرانزی از سری قدرتهای درگیر فراهم میکند. سویس و اتریش چنین جایگاهی دارند.
از لحاظ حقوقی، کشررهای بیطرف حق عضویت در سازمان ملل را ندارند. علت این محرومیت آن است که در ماده ١.٢٣ منشور سازمان ملل آمده است که کلیه اعضای ملل متحد متعهدند در صررت برهم خوردن نظم بینالمللی؛ به صوابدید شورای امنیت سازمان ملل متحد اجازه عبور به نیروهای ملل متحد را بدهند، و در صررت نیاز خرد نیز به این نیروها بپیوندند.
۳و۴-در راهبرد عدم تعهد و تعهد و اتحاد
با ایجاد نظام بینالمللی سلسله مراتبی هژمونیک سالهای پس از فروپاشی شوروی تا سالهای نزدیک ١س از ٠ ١ ٢٠، مفهوم و گرایش استراتژیک عدم تعهد تا حد زیادی رنگ باخته است. شاید اگر رقیب- هژمونهای دمساز اروپا و دگراندیش چین و هند بترانند ساختار توزیع قدرت را دو قطبی ایدئولوژیک کنند، بار دیگر مفهوم استراتژی عدم تعهد، اتحاد و تعهد و حتی بیطرفی معنا پیدا کند. بی ارزشی رای این جنبش به ننع حق بهره مندی ایران از انرژی هستهای، جایگاه این نهضت را در روابط بین الملل فراجنگو” سردی نشان میدهد.
اتخاذ استراتژی عدم تعهد عمدتا از بدبینی تصمیم گیرندگان کشورهای کم قدرت نبت به ساختار قدرت بینالمللی نشأت میگیرد. بدین لحاظ، در گذشته جنبشی که به نام عدم تعهد شکل گرفت، به جای آنکه جنبه ایجابی داشته باشد، جنبه سلبی داشت. بنابراین، به رغم ایجاد تأسیسات حقوقی و شعار عدم تعهد، این آرزو در حد یک نهضت تجدیدنظر طلب باقی مانده است. علت این امر را شاید بتوان به ضعف ساختار داخلی، عدم اتحاد و منزلت خارجی هر یک از بازیگران نسبت داد.
از لحاظ تاریخی، متاثر از تحولات اروپا، و به لحاظ خطری که استقلال این کشورها را تهدید میکرد، مصر، هند و یوگسلاوی جهتگیریهای شدید بینالمللی علیه موضعگیری به نفع یکی از دو ابرقدرت از خود نشان دادند. نهایتا آنان به تأسیس نهاد سلبی جنبش عدم تعهد اهتمام کردند.(]) مصر و هند در ۲۰۱۰ متحد آمریکا شدهاند،
و یوگسلاوی فروپاشیده است.
در مقابل کشورهای غیرمتعهد، بازیگران متوسدلی چون ایران قبل از انقلاب ‘١٣۵١، کره جنوبی و عراق به استراتژی تعهد و اتحاد استرانزیک با غرب و با شرف روی آوردند. هر یک از این کشررها در اتحادیه های رسمی چند جانبهای چون سنتو و پیمان ورشو شرکت جستند. برخلاف استرانژی عدم تعهدی که ایران پس از انفلاب به آن پیوست، استراتژی تعهد و اتحاد استراتژیک در واقع ناشی از این برداشت خوش بینانه است که منافع ملی کشور استراتژیک در پیوند با بازیگران اصلی برتر، بهشر تامین میشود. استدلال رهبران کشورهایی چرن آلمان ر ژاپن بعد از جنگ، کره جنوبی و تایوان دهه ١٩٧٠ به بعد، و چین نو بعد از مائو به رهبری دنگ شیائو پینگ و پیروانش به شرح زیر است: هم- پیوندی آگاهانه با بکی از بازیگران اصلی نظام بینالمللی؛ موجب میشود تا بتوان از موقعیت استرانژیک خرد بهره مالکانه برد. مرحوم مصدق و رهبران انقلاب اسلامی این راه را نپسئدیدند. و مصدق آرمان استقلال را جایگزبن هدف نظری و خواسته ملی کرد. جمهوری اسلامی هم استراتژی اتحاد و تعهد با مستضعفین” و مسلمین را در پیش گرفته است. با ارزیابی نتایج این استراتژیهای ایرانی با دو دسته از کشورهای شورشی) کوبا، کره شمالی و ونزوئلا) و همکاری جویی )ترکیه،( هند و چین میتران استراتژی کارآمد و روزآمد برای ایران را تعیین کرد.
پ- انواع اهداف تاکتیکی
اهداف تاکتیکی کشور را میتوان به چند دسته زیر تقسیم کرد:
هدف های محیطی و هدف های تملکی
هدفهای اعلانی در مقابل هدفهای اعمالی
هدف های ارلیه و هدف های ثانویه
هدفهای کوتاه مدت، میان مدت، بلندمدت
ه هدفهای سازگاروناسازگار
ه هدفهای متحد و پراکنده
حال به بحثی اجمالی درباره هر یک از ابن اهداف می پرداز یم. البته به لحاظ آنکه
اولین دسته از اهداف را در صفحات پیشین ترضیح دادیم، در این بند از تکرار مجدد
آن حذر میکنیم.
هدفهای اعلانی ر مدفهای اعمالی
از آنجا که مسائل سیاست خارجی گاه بر وضعیت و منزلت دیکر بازیکران بینالمللی تأثیر میگذارد، بازیگران مجبورند از استراتژی پنهانکاری و گاه فریب بهره جویند. به این لحاظ، معمرلا میتوان اهداف سیاست خارجی را به دو دسته اعلانی و اعمالی تقسیم کرد. اهداف اعلانی نیز خود به دو دسته قابل تقسیم هستند. گاه این اهداف صرفا مصرف )اقناع( داخلی دارند و گاه مصرف )توجیه( خارجی.
اهداف اولیه و اهداف ثانویه
چالشهایی را که یک کشور با آن روبروست از دیدگاه وجودی میتوان به دو دسته تقسیم کرد: (١) چالشهایی که موجودیت کشورها را به خطر میاندازد (٢) چالشهایی که کیفیت زندگی را تهدید میکنند. هولستی این اهداف را به دو دسته اولیه و ثانویه تقیم میکند، و نظریه پردازان وابستگی متقابل به حادو ملایم، و با تفاوتی جزئی، آرنولد ولفرز به تملیکی و محیطی.
هدفهای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت
در مواردی خاص یا هدفهای تاکتیکی کشور نیز میتوانند از لحاظ زمانی به سه بخش کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تقسیم شوند. اما معمولا هدفهای کوتاه مدت معمولا مقطعی، لحظهای و فوری هستند. خواسته چون هدفی مصداقی است از زمره هدفهای کوتاه مدت، هدف نظری چون هدفی مفهومی است از زمره هدفهای میان مدت، و آرمان چون جهت اقدام را نشان میدهد به عنوان هدف بلند مدت است. این سنجیدگی میتواند بر ریشه ایدهها و تصورات ذهنی استوار شود. اما تنظیم و تدوین آن به صورت فوق موجب میشود تا ایده به صورت آرمان فلسفی درآید و یا بایگانی شرد. با سنجیدن امکانات است که آرمان ممکنست به صورت هدف نظری درآید، و یا بایگانی شود. درصورت سازگاری با امکانات، و سنجیدن محذورات محیطی و مقدورات ملی، هدف نظری به خواسته ملی تبدیل میشود.
هدفهای سازگار و هدفهای ناسازگار
گاه ممکن است بین اهداف با برد مختلف یک کشور نوعی ناسازگاری به وجود آید. مثلا در وضعیت پس از جنگ سرد، امروزه بین اهداف استرانژیک مندلقهای ایران (جذب در منطقه با دشمنی علیه اسرائیل) با منافع استرانژیک جهانی آن نفش( نایب هژمونی در منطقه)، و همچنین بین ایدئولوژی اسلامی آن با استرانژی بازی قدرت آن، ناسازگاری به وجود آمده است. متاسفانه به جای تلاش برای ایجاد گفتمانی تناظری و مناسب برای حل معضل، جناحهای سیاسی ایرانی درگیر گفتمان دیالکتیکی شده و در دو سوی این ارزشها موضعگیری میکنند.
چنانکه در گفتار شبیه سازی و سناریو سازی خواهیم گفت، لازم است کشورها در مواقع بحرانی با استفاده از این مدلها، چشم انداز مناسب را برای برساختهای راهجو به کار برند، تا چالش ناسازگاری را به فرصت تبدیل کنند.
هدفهای متحد و هدفهای پراکنده
وجود رژیمهای دیکتاتوری ر دموکراتیک موجب به وجود آمدن تمایز بین اهداف متحد و پراکنده میشود. تا زمان سقوط خشونت بار خرد، رژیمهای دیکتاترری اعم از اقتدارگرا و توتالیتر معمولا به سبکی استخراجی سعی دارند به هر نحو ممکن از مشارکت فعالانه شهروندان در سیاست جلوگیری کنند. موفقیت سیاست خارجی رژیمهای دیکتاتوری کوتاه مدت وآن هم؛ به میزان رشد و تحولی که جوامع یافتهاند بستگی دارد. گرچه انقلاب تکنوترونیک و اطلاعات جدید میزان کارآیی این تصمیم را به شدت متزلزل ساخته است، ولی به هر حال هم اکنون نیز بسیاری از کشورها از مشارکت فعالانه شهروندان به نحر مؤثری جلرگیری میکنند. از این رهگذز، آنان بازی سیاست خارجی را محدود به اندیشه ر سرمایه بخش خاصی از حکومت میکنتد. انقلاب اسلامی ایران، و سپس فروریزی شررری نشان داد که سیاستهای بازداشتن از مشارکت فعالانه شهروندان صرفا در کوتاه مدت ممکن است موفق باشد.
برعکس، در کشورهایی که جامعه مدنی شکل گرفته است، و طبقات و گروههای اجتماعی نهادینه شدهاند، معمرلا رژیمها ناگزیر لیبرال و یا کرنگرا میشوند. در این
جرامع، معمرلا سرمایه ر اندیشه گررههای مختلف به صورت اهداف پراکنده وارد ماشین تصمیمگیری سیاست خارجی میشرد.
از آئار مهم این تمایز در اهداف این است که معمولا در کشورهای دیکتاتوری تصمیمات سیاسی به سرعت اتخاذ میشرند، اما در مقام عمل، پایداری نسبت به اجرای آنها رجرد ندارد. برعکس، در کشررهای دموکراتیک تصمیمات با تأنی و لحاظ کردن منافع گروهها و طبقات مختلف اجتماعی انخاذ میشوند، اما در اجرا؛ اعمال سیاست پایدار است.
گفتار چهارم؛ تدوین راهبرد و سیاست گذاری خارجی
تدوین استراتژی ازطریق تهیه طرحهایی ممکن میشودکه از دیالکتیک تناقض علایق، منافع، ابزارها، زمان، مکان و دو محیط داخلی و عملیاتی گفتمانی” تناظری برساخته میشود. توان شناسایی دقیق و عینی این عوامل و مهارت در تبدیل این گفتمان” دیالکتیکی به گفتمان” تناظری ، عامل مهمی در تدوین استراتژی کشور است. دو مدل ث—* سازی و سناریو مازی در طراحی استراتژی بجاو مرثرتد.
الف-شیه سازی و تصمیمگیری سیاست خارجی
در این گفتار، امکاناتی که شبیه سازی در اختیار تصمیم ساز سیاست خارجی قرار میدهد را وا میکاویم، و سناریو سازی را در بند ب همین گفتار بحث خواهیم کرد.
شبیه سازی فرایندی تکنیکی است که به سازمانها کمک میکند تا نتایج عملکرد و فرایند تصمیم گیری خود را پیشبینی، مقایسه و بهینه سازی کنند، بدون اینکه هزینه و خطرات ناشی از تغییر فرآیندهای جاری و اجرای جدید را متحمل شوند: براساس تعریف شاتون، شبیه سازی عبارت است از فرایند طراحی مدلی از سیستم واقعی و انجام آزمایشهایی با این مدل که با هدف پی بردن به رفتار سیستم…، استراتژیهای گوناگون ددر محدرددای که به وسیله معیار و یا مجموعهای از معیارها اعمال شده است) را برای عملیات سیستم تبیین میکند.
هدف اصلی مدلهای شبیه سازی، فراهم آوردن بنیانی سنجیده برای پیشبینی آئار
ناشی از یک رفتار در سیاست خارجی خود و یا دیگران است، از آنجا که نظام بین الملل حاوی هر دو جلوه آنارشیک و وابستگی متقابل (و عمدنا چربیدن اولی نسبت به دومیاست)، پس نظم بین الملل نظامی بسیار پیچیده است. با این خشوصیت، میتوان شبیه” سازی را جایگزین روشهای” تحلیلی و ذهنی کرد. برخلاف روش تحلیلی، در روشهای مطالعه سیستم از طریق شبیه سازی غالبا پیچیدگی واقعی و موجود در نظام بین الملل به شکل زیر نمود پیدا میکند:
الف) عینی شدن محیط، ترسیم سازوکاری برای نشان دادن نقاط ابهام در نظام بین الملل و یا عکس العمل احتمالی بازیگران هدف سیاست خارجی،
ب) واکاوی تحولات، ترسیم سازوکار برای مطالعه پویایی در نظام بین الملل و تحرلات در رفتار دیگر بازیگران سیاست خارجی. معمولا نظام بینالمل و رفتار کشورهای هدف در طول زمان ثابت نیست. متغیرهای اصلی موجود در سیاست خارجی کشورها در طرل زمان متغیرند. برای تشخیص تغییرات، علت آنها و کترل محیط، در شبیه سازی بایستی از مدل پویا و متناسب تغییرات استفاده شود.
پ) سازوکارهای بازخوردی در سیاست خارجی: چون اهداف سیاست خارجی جهت تعدیل رفتار دیگر بازیگران و یا مهار تحرلات در نظام بین الملل است، قابل پیش بینی است که اجراء سیاست خارجی ساختار و فرآیند نظام بین الملل را به طور مستقیم ویاغیر مستقیم تحت تأثیر قرار دهد. در چنین وضعیتی لازم است که عکس العمل های احتمالی در محیط پیشبینی شوند. شناسایی این عکس العمل ها و علل آنها برای اخذ تصمیم درست بسیار ضروری است. با استفاده از شبیه سازی میتوانیم اثرات هر یک از عرامل باد شده را آزمایش و پیشبینی کنیم. شبیه سازی در حقیقت آزمایش کردن یک سیستم واقعی با مدل است. فرآیند شبیه سازی اصولا زمانی آغاز میشرد که در سیستم مسئله ای به وجود آید. در این زمان
ا. اولین گام تدوین مسئله است، زیرا برای یافتن جواب مسئله باید فهمید که اصل آن چیست؟ بنابراین ارلین قدم در آزمایش شبیه سازی )همانند( هر آزمایش دیگری)، تعیین هدف آزمایش است، چون این هدف است که نحوه آزمایش؛ جزئیات لازم و نتایج نهایی را تعیین میکند.
آ. دومین گام، تعریف سیستم سیاست خارجی است. در این مرحله باید تعبین کرد که از چه روشها و تکنیکهایی مینوان برای بررسی و مدلالعه سیستم سیاست خارجی کشور استفاده کرد. تعریف سیستم سیاست خارجی در حقیقت شامل موارد زیر است:
تعیین اجزاء سیستم )ساختار( بازیگران اعمال کننده و دریافت کننده سیاست خارجی، فرآیند سیاست خارجی، پیامدهای مورد انتظار، و بازخرردها
عناصر و عوامل داخلی و خارجی محیط سیستم (مثل بحرانی بردن دو محیط داخل و خارج، یا بحران در یکی از دو عرصه، و بالاخره فقدان بحران و وجرد فرصتها،
پارامترها )ارزشها( و عوامل ثابت) و متغیرهای سیستم.
پس از آن، روابط و قوانین حاکم مبان ویژگیهای سیتم و متغیرهای آن مشخص و یا فرموله شده، سپس چگونگی رفتار سیتم مورد بررسی قرار گرفته و جزئیات حاصل از تغییر متغیرها در سیتم معلوم میشود.
٣• گام سوم پاسخ به این سوال است که آیا در تمامی تصمیم گیری ها میتوان از مدل شبیه سازی استفاده کرد یا خیر؟ اگر شرایط واقعی چندان پیچیده نباشد و بتوانیم با استناده از روشهای تجزیه و تحلیل به حل مسئله بپردازیم، احتمالا نیازی به استناده از مدل شبیه سازی نیست. ولی اگر با توجه به شرایط بیچیده و ریک بالا، فقط از شییه سازی میتوان استناده کرد، پس کاربرد روش شبیه سازی الزامی است.
گ. گام چهارم، تدوین مدل است. هنر مدلسازی عبارت است از توانایی تحلیل مثله، چکیده سازی خصایص آن، انتخاب مفروضات و سپس تکمیل و توسعه مدل تا زمانی که متیاسی تقریبی مفید از واقعیت به دست آید. هرچه این مدل کاملتر باشد، وضعیت پیچیده را روشنتر منعک میکند.
۵. گام پنجم، تدارک داد٠هاست. هر مطالعهاى متلزم جمع آوری دادأها٠ت نر یک مدل شبیه سازی، دادههای ورودی باید با اطلاعات مربوط به اجزای سیتم و ارتباط میان آنها رابطه نزدیک داشته باشد. در این زمان، تحلیلگر باید تصمیم بگیرد چه دادههایی مورد نیاز هستند و چگونه باید این اطلاعات را جمع آوری کرد.
۶. گام ششم با برگرداندن مدل برداشته می شود. در این مرحله باید مدلی که از سیستم تهیه شده است را برای کامپیوتر توصیف کنیم. مدلهای شبیه سازی از لحاظ منطقی بسیار پیچیده بوده و دارای فعل و انفعالات متقابل بسیاری در بین عناصر سیستم هستند.
۷. در گام هفتم، اعتبار مدل را تعیین می کنیم. این مرحله مهمترین و مشکل نرین مرحله از مراحل شبیه سازی است. تعیین اعتبار یعنی آنکه آیا مدل ساخته شده رفتار سیتم واقعی را به درستی شبیه سازی و توصیف میکند یا خیر؟ بنابراین آنچه که اهمیت دارد، قابل اعتبار بردن مدل است نه حقیقت ساختار آن.
۸ گام هشتم، برنامه ریزی استراتژیک و تاکتیکی است. به طور کلی برنامه استراتژیک یعنی طرحی آزمایشی که اطلاعات. مطلوب از آن حاصل میشود و برنامه ریزی تاکیکی یعنی تعیین این مرضرع که هر یک از آزمونهای مشخص شده در طرح آزمایش، چگونه انجام میگیرند.
٩. گام نهم، آزمایش و تفسیر تحلیل حساسیت آن صورت میگیرد. در این مرحله اشتباهات و نواقص برنامه ریزی آشکار میشوند و مراحل اجرا شده مورد بازبینی قرار میگیرند.
’١. گام، دهم با پیاده سازی و مستند سازی برداشته میشود. موفقیت یک پروژه شببه سازی را تنها میتوان زمانی محقق دانست که مدل پذیرفته شده، تفهیم شود و مورد استفاده قرار گیرد. مستند سازی دقیق و کامل از چگونگی ایجاد، توسعه و نحوه عمل مدل میتواند عمر مفید و شانس پیاده سازی موفق آن را بسیار افزایش دهد. مستند سازی خوب، نحوه اصلاح را آسانتر ساخته، حتی در صورت نبودن ایجاد کننده های اصلی آن، استفاده از آن را ممکن میسازد.
شبیه سازی مستقیما از طریق پیش بینی، اثرات و نتایج حاصل از اعمال تصمیمات سیاست خارجی خود ر یا دیگر بازیگران را بر منافع و امنیت ملی نان میدهد. البته هزینهها و دستاوردهای سیاست خارجی را نیز میتوان با شبیه سازی کمی کرد.(
ب- سئاربو سازی ر ندربن اسشرانژی سیاست خارجی
مکمل و جفت در فلروی شبیه سازی، سئاریر سازی است، گفته شد که شبیه سازی شناختی از شرایط به ما میدهد، به یمن چارچرب مفهرمیکه شبیه سازی در اختیار نصمیم ساز فرار میدهد، مینوان برای حفظ ر یا تغییر شرایط، سناربرهای گوناگونی را نوشت. تکثر سناریرها، موجب میشرد تا در حد’ممکترین استرانژی سیاست خارجی بهینه، و بهینهترین استرانژی سیاست خارجی ممکن را شناسابی کنیم. تجزیه و تحلیل سناریوها به فرآیندی اطلاف میشود که امکان تجزبه و تحلیل رری دادهای آینده، ر پیامدهای بدیل آن را دراختیار تدوین کننده استراتژی قرار میدهد. نگاه احتمالی که قبلا از آنها سخن گفتیم، میتوانند حدود بدترین و بهتربن سناریو ممکن را در اختیار ما قرار دهند و توجه به واقعیات بهترین و بدترین ممکن را. با سناریو سازی میتوان منافع و چالشهای ناشی از تصمیمات بدیل را از قبل ارزیابی کرد. در تدوین سئاریوهای رقیب، علاره بر پیامدها ر هزینهها، راکنش ر ندبیرهای احتمالی بازیگران رقبب و متخاصم نیزدرنظر گرفته میشود. معیار آماری انحراف معیار میتواند راهنمای خوبی برای تدوین دامنه استراتژیهای سناریوسازی باشد.(۲۶)
به اقتضاء نیازها، تدوین کننده استراتژی سیاست خارجی به راههایی میاندیشد که چالشهاکاهش، رفرصتهاافزایش بابند. دراین خصرص، مثلابابهره گیری از مربع خی، دامنه انحراف مطلوب و یا نامطلوب، خطرات محتمل و امثال آن محاسبه، و در تدوین استراتژی ملحرظ میشرد. معیارهایی چرن تحلیل مونت کارلو را برای تعیین دامنه احتمالات به کار میگیرند. ابن مدل را از مدل بازی قمار در کازینوهای مونت کارلو گرفتهاند. طرفین بازی با دامنه بدنرین ر بهترین سناربر روبرو هستند، و نه نتایج قطعی. در سیاست خارجی نیز، با رضعیت نسبنا مشابهی روبرو هستیم، با عنایت به این دامنه، ندرینگر استراتژی دامنه افدام را تعیین میکند.
در اجرای سناریر، ندرینگر بالاتربن پیامد را برای بهتربن، و مهلکترین پیامد را برای بدنربن مورد فرض گرفته، ر به آثار ناشی از آن میپردازد. استرائژی های میانه را از بین این در حد در می آررند. با اعمال آزمون ر خطا، میتوان ارزشهای احتمالی
فصل چهارم
روش تصمیم سازی سیاست خارجی در روابط بین المللی فردی
جهانی شده
چکیده
فراتر از پدیدارشناسانی که مایلند با تأویل )رفته( به ریشه های اولب به مخز و هن ناب مسائل پی ببرند، و اصحاب هرمنرنیک که مایلند با نفسیر به ننت دیگران دست پیدا کنند، رویکرد این نرشته متأثر از ایرانی است. در نتیجه، همانند پامدرنها، این دانش پژوه مدعی است که نگاه تصمیم سازان و نصمیم گیران به سیاست خارجی نابعی است از تعامل ر تقابل به چالشها و فرصتهای موجود در فضای زست. به افتضاه این رابطه، شاهد چهار رویکرد روشی به سیاست خارجی هتیم: نگاه کلان-نگر، نگاه خرد- نگر، نگاه تلفیقی و نگاه کلی گرای فراساختاری آثار محدود کننده و فرصت بخش متغییر روش بر متغییر رویکردهای رقیب به سیاست خارجی را در این فصل بررسی خواهیم نمود.
هقدهه
ن از فررپاشی شرروی، تحت تأثیر دو ررند افتی و عمودی از جهانی شدن، و در دیدگاه فلسفی نوجماعتگرایی ر نو جهان- رطنی، و موضوعیت بافتن نگاه درستنی جهان- رطنی به جای ملی گرایی غیریت ساز، در نگاه روشی تصمیم سازی ت خارجی نیز تغییرات اساسی پیدا شده است. دو دسته از مباحث روشی موجب این تغییر شدهاند: ) گزاره های بنیادی ۲) سطح تحلیل.
به جای گزاره بئبادی بدبای گرای طرفداران نهادگرابی ملی گرا ر رماننیک ویابه عکس مدئی، حنرف بشر ر میهان درسنی جهان- رطنی نشسنه است. اصرل مسلم بئبادی نبز از معکرس شدن رابطه انسان با نهاد سیاست حکایت دارد، به جای تقدس گرابی نهادبن، جایگاه نهادملت درلت مفدس به سطح ابزاری قیفی – پمپی و برای خدمت به ارزشهای عرفی ر ندسی انسان سفرط کرده است، مهمتر اینکه، ثبات و نحرل در گزاره های بنیادی نیز نابع معاهده ر نیت انسانی شده است.
از لحاظ روشی، نرجه به افزایش مقدررات ملی در سطح خرد، و سپس انصال مندررات ملی ر محذورات بینالمللی، جای خرد را به نگاه تلفیقی میهن دوستی جهان- رطنی داده است، قبلا روزنا وهانریدر در خصوص تلفیف سیاست خارجی نظریه پردازی کردهاند. با عنایت به تحولات موجود، این دانش پژوه از نظام تصمیم سازی سیاست خارجی سخن به میان می آورد.
به طورکلی، تلاشهای مربرط به نظریه پردازی در سیاست خارجی را میتوان از لحاظ روشی تحت چهار رهیافت زیر طبقه بندی کرد:
رهیافت کلان نظام
رهیافت خرده نظام
رهیافت اتصال در سطح کلان و خرد.
رهیافت کلی گرای فراساختاری )باگفتمانی(.(ا)
با رهیافت گفتمانی است که در مییابیم رهیافتهای زندگی به سه دسته گفتمانی، قصه باگفتارنقسیم میشوند. گفتمان حاری قصه زبانی است که متضمن کناکنش بین ‘فغای زیست و فضای” ذهن باشد. اگر ذهنیتی منطقی و آرمانی را خواسته باشیم برای نفسیر نضای زیست به کار بریم به گفتار میرسیم، ر اگر ذهنیتی را برای تفتشن و ابناع کردن خرد داشته باشپم با قصه سیاست خارجی روبرو هستیم. (٢) با این مقدمه نظری، بعضی از این مدلها را در بخش درم مرور میکنیم.
گفتار اول: رهیافت کلان نظام به عنوان راهنمای هحلالعه و اقدام سباست خارجی
رهیافت کلان نظام در طراحی سیاست خارجی مرجب میشود که محذورات نظام بینالمللی به عنوان متغییر مستفل و سیاست خارجی کشور به عنوان منغییر واسطهای و مقدررات ملی به عنوان متغییر رابسته در آیند. متفکرینی که نفلربه هایشان در این سطح تحلیلی جای میگیرند، محذورات ساختاری و پریشی بینالمللی را به عنوان تعین کننده نرین عامل در شکلگیری سیاست خارجی کشور میدانند. با این معنا، عوامل تعدیل کننده سیاست خارجی، از محذورات ناشی از کل نظام بینالمللی نششت میگیرد. جایگاه کشور در ساختار قدرت و پویش قدرت مهمترین عامل نعیین کننده تصمیم سازی است. این دسته از دانشمندان با نادیده گرفتن ویا کم بها دادن به نقش تعیین کننده مقدورات ملی در شکل گیری و اجرای سیاست خارجی، آن را ناچیز میشمارند.
با رجوع به بخش دوم از دفتر اول، میتوان از نگاه دانشمندانی چون مورگتا با دیدگاهی سنتی و چهار نظریه پرداز رفتارگرا چون مک کله لاند، مدلکی، روزکرانس و بالاخره کاپلان مطلع شد. نظامهای موازنه قدرت، و درگانه های )بحران( زا- بحران زدا»، (کشاورزی صنعتی)، (متعادل- نامتعادل) و بالاخره شش مدل (با توان وتوی واحدها- موازنه قدرت- دو قطبی منعطف- دو قطبی متصلب- سلله مراتبی- نظام جهان شمول به ترتیب نتیجه کار آنهاست.
بک بررسی کلی از نظریات فرف حاکی از آن است که این نظریه پردازان با تکیه بر سطح نظام بینالمللی اصولا بر این مدعا پا میفشارند که شاخصه رفتاری کشورها، تابع خروجی حاصل از شکل گیری در سطح کلان نظام است. در نگاه کلاننگرها، ملزومات ناشی از ساختارها و پرسنهای نظام به طرر جبری به عنوان ورردی بر دستگاه تصمیمگیری راحدهای عضو در نظام بینالمللی حاکم شده و بدان سبب بر رفتار خارجی آنها اثر میگذارد. بنابرابن کشررها در تصور این نظریه پردازان، به عنوان راحدهای عضو، همچرن توپهای بیلیاردی محسوب میشوند که ماهیت درونی آنها
یکسان محسوب شده و لذا بر چدرندی چرخش انها بر روی میز بیلیارد بینالمللی تأثیر تغییر سازی ندارد.
بنابراین پژوهشگرانی که از این راهبرد کلان نأئیر میپذیرند، در فعالیثهای تحلیلی خود، ضمن فراموش کردن نفاوتهای مرجود بین بازیگران عضو نفلام بینالمللی، نوعی همگونی برای آنان قائلند؛ نمایزهای موجود بین راحدما و بازیگران نفلام را نادیده میگیرند و ملت- درلتها را به عنوان واحدهای یکست و مشابه به حساب می آررند. در نتیجه این فرض، سنخیت و همشکلی غیرراقعی، در مدلهای آنان نفش نظامهای ارزشی و پریش های داخلی بازیگران در رفتار سیاست خارجی شان ثانویه و ناچیز محسوب میشود. بنابراین در این مدلها، بر وجود نوعی سلطه جبری نظام بر روند سیاستگزاری کشورها تأکید میشود.( با این دیدگاه، نتیجتا حداکثر برد طیف میدانی اقدام سیاست خارجی کشورهابه داخلی سازی قواعدنظام بینالمللی وقدرت انطباف آنان با فرهنگ غالب نظام محدود میشود.()
در رابطه با اینکه نظام بینالمللی چه تأثیراتی بر رفتار سیاست خارجی کشررها. دارد، علاوه بر ساختار توزیع قدرت که در اول مطالعه کردیم، میتوان موارد مختلف را در قالب دو مقوله اضافه زیر رده بندی نمود:
الف – تأثیر نظم بینالمللی بر سیاست خارجی
در رابطه با تأثیر ساخت اجتماعی- فرهنگی نظام بینالمللی بر رفتار سیاست خارجی کشورها، یکی ازبرجستهترین نوشتهها اجتماع بی سرور اثرهدلی بول است. در این اثر علمی، همانند کنت والتز، هدلی بول ادعا میکند که ساخت اجتماعی- فرهنگی بی سرور نظام بینالمللی، قواعد و مفروضههای مشترکی برای اعضاء نظام بینالمللی به رجود می آورد که به لحاظ آنها کشورها لزوما به تأسیس نهادهای جنگ، صلح و با همکاری اقدام میورزند. بنابراین چنین ساخت اجتماعی- فرهنگی نظام بینالمللی و نهادهای ناشی از آن، رفتار کشورها را به نوعی خاص شرطی میکنند.(۵)
روزنا هم طی دو مقاله به تأثیر عناصر و عوامل محیطی بر گرایش و رفتار سیاست خارجی کشورها اذعان دارد. به ویژه طی دومین مقالهای که در سال ۱۹۸۴ به چاپ رسانده، وی به طرز بارزتری مدعی میشود که نوع ترکیب وابستگی متقابل فز اینده
از طربف منغیر راسمطهای نوعی ززژیم” خاص بینالمللی ضرورنا بر رفتار خارجی کشورها تأثیر میگذارد.)
ب- مثزلت ر جابگاه کشور در ننلام بینالمللی
نوع ترکیب ر چگونگی رده بندی بازیگران بر اساس منزلت نسبی آنان در صحنه بینالمللی، عامل دیگر محیطی است که بر رفتار سیاست خارجی کشورها نأثیر دارد مسائلی چون موقعیت استراتژیک، میزان نفوذ بر روند نحولات بینالمللی و آینده کشور در این زمینه از نقش مهمی برخوردارند. البته در این مورد، خانم و آقای اسپروت در اثر برجسته خرد با عنوان چشم انداز تأثیر مسائل بوم شناختی بر امور انسانی بر نمایز دو محیط روانشناختی و عملیاتی از یکیگر تاکید دارند. بر اساس این تفسیم بندی دوگانه محیطی، تصمیم گیرندگان جایگاه و منزلت کشور را بر اساس واقعیت موجود عبنی در صحنه بینالمللی و با برعکس، تحت تأثیر انگارهها و باورهای خود مورد بررسی قرار میدهند.()
گفتار دوم: رهیافت خرد در تجزیه و تحلیلهای سیاست خارجی
تاثیر رهیافت خرد بر شکل گیری سیاست خارجی، توجه گروهی دیگر از پژوهشگران را به خود جلب کرده است. این دسته از پژوهشگران با عنایت به تجربیات ملموس ر عینی مدعی اند که مفدورات کشور، تعیین کننده سیاست خارجی استه مثلا رونشتاین از رسعت جغرافیابی و قدرت کشرر سخن میگوید.( مفروضه اساسی در این سطح از نگاه تحلیلی، از رجود کشورهای مختلف الوجوه ناشی میشود. تفاوت در مندورات، خرد شاخصهای متمایز کننده را به رجرد می آورد که به طرف گوناگرن بر چگرنگی رفتار سیاست خارجی کشورها تأثیر میگذارد(؟
رویکرد خرد به سیاست خارجی، در بطن خود به نفد فرضیه توپ بیلیاردی متفکرین با متدولرژی کلان- نظام بر می خبزند. نتیجه ابن انتخاب متدولرژیک آن است که متفکربن با رهیافت خرد فرض مینمایند ویژگیهای مختلف الوجوه کشورها موجب فظهرر سیاست خارجیهای گرئاگون کشورها میشود.
از مقدمات فوف چنین بر می آید که نظریه پردازان رهیافت خرد. معنفدند رفتار میاست خارجی کشررها عمدنا تابعی از عوامل و عناصر داخلی است، البته پیروان این رهیافت متدولوژیک خود به در گروه عینی گرا و ذهنی گرا تقسیم میشوند. از لحافل عینی، سطح قدرت، و از لحاظ ذهنی، ارزشهای منفاوت در شکل گیری سیاست خارجی تأثیر دارند. در مدلهایی که خواهیم دید، جلوههای گوناگونی از این تفاوتها را بررسی خواهیم کرد.])
به طور مصداقی، چند وجه از مطالعات و پژوهشها درباره کشورها به شرح زیر هستند: ()ساختارگراها، )۲) پویش گراها، و ()کارگزار- ساختارگراها.
ساختارگراها عمدتا توجه خود را به مقتضیات داخلی و محیط استقرار هر واحد خاص جغرافیایی معطوف میکنند. در نتیجه، این دسته از متفکرین رهیافت خرد، به مطالعه تأثیر نیروهای بنیادی حاکم بر سیستم سیاست خارجی کشور میپردازند. به نظر این دسته از متفکرین، برای ارزیابی الگوی رفتار خارجی کشورهای عضو باید به بررسی این نیروها پرداخت.(۱۱) در این رابطه، وجود مخاصمه و جنگ بین ایران و عراق در برهه های مختلف زمانی و تحت رژیمهای گوناگون سلطنتی، جمهوری و یا انقلاب اسلامی و در نظامهای مختلف موازنه قدرت، دوقطبی منعطف و سلسله مراتب هژمونیک، و در نظمهای سنتی امپراتوری )عثمانی( ایران)، وستفالیایی، )پهلوی( قاسم و صدام) و نظم نوین (جمهوری اسلامی- صدام) میتواند مثال خوبی در توجیه تفکر این دسته از پژوهشگران عینی گرا باشد.
دسته دیگر و برجستهتر این رهیافت فکری را نظریه پردازان تصمیمگیری تشکیل میدهند که به پویش تصمیمگیری توجه نموده و اثرات آن را بر شکل گیری اخذ و اجرای تصمیم، مورد بررسی قرار میدهند. در دیدگاه این نظریه پردازان، تصمیم سیاسی هر جامعه، محل برخورد دروندادهای مؤثر بر تصمیمگیری و بروندادهای ناشی. از دستگاه نصمیمگیری است که به شکل سیاستهای آمرانه و رسمی هر جامعه رارد محیط میشوند. دو نماینده برجسته این رهیافت فکری، ریچارد اسنایدر و همکاران از یکسو و ژوزف فرانکل از سوی دیگر می باشند. این دو متفکر به ترتیب طی سالهای ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳ چارچوبه مفهومی خود در این مورد را ارائه دادهاند.
گرچه فرانکل پیشتاز این نحوه فکری است،(۱۲) اما اخیرا هم پسارفتارگراها و هم
پساساخنارگراها، و پسامدرنها به مسائلی چرن چشم اندازگرابی، بازنابگرایی و برساخته گرابی اشاره دارند. خلاصه آن که، نرشنه مفدمانی فرانکل در زمینه جابگاه محیط ررانشناختی، در بازی ذهنی پسامدرنی، کمال بیشتری بافته وبرسه منغیر اطلاعات، انگارهها ر ارزشها نأکید میگذارند. در این مجموعه، فرانکل نوالی سیاست خارجی را در سه مرحله پیش رونده زیر جاری میبیند:
ا- مرحله قبل از تصمیمگیری که شامل برنامه ریزی، نعریف موفعیت، پیشگویی و تامل درباره موضوع میشود
۲- مرحله تدوین تصمیم
-مرحله اجرای تصمیم.()
با وجود شهرت آنتونی گیدنز به این رهیافت، پیشتازی نگاه کارگزار ساختارگراها از آن هربرت سایمون، دانشمندی بین رشتهای از اقتصاد نا عالم سیاست و هوش مصنوعی)- ۲۰۰۱) است. او با زیر سوال بردن نگاه عقلانیت مطلن در تصمیم گیری، ادعاکردکه تصمیم گیران باعنایت به مقتضیات عقل” محصور تصمیم میگیرند. در این خصوص، او انقلابی ضد جزمی علیه عقل گرایان محاسبه گرا ایجاد نمود، چه رسد به رویاگرایان آرمان / راقعیت گریز. او انسان اجتماعی رادرمقابل انسان” معقول مطرح نمود. به همین لحاظ، او برنده جایزه نوبل ۱۹۷۸ در اقتصاد شد. در نظر ار، تصمیمات بیشتر بر احتمالات مبتنی هستند تا یقین. به نظر او، دو عامل عدم” اطمینان به آینده و هزینه های” موجود موجب میشود تا تصمیم گیر سیاسی از اطلاعات لازم برای اخذ بهترین” تصمیم باز مانده وبه تصمیمگیری فقنع راضی شود، وبه آن دل خوش دارد. در راقع، عقلانیت محصور مبنای تصمیمگیری است، نه عقلانیت مطلن. بنابراین، او تصمیم سازان را به کاربرد شبیه سازی رایانهای توصیه میکرد. در نظر سایمون، سه گام تصمیمگیری عبارنند از:
ا. شناسابی و فهرست کردن همه راههای بدیل و جایگزین،
۲. محاسبه پیامدهای ناشی از هر راه بدیل و جایگزین،
۳. مقایسه دقت ر کارآمدی پیامدهای هر را.
اما او تاکید داشت که دستیابی به این مدل آرمانی از تصمیم سازی غیر ممکن است. پس باید بنا به مقتضیات درگانه فرف نصمیم گرفت.(؟) به گفته ار، انسان درتقلای
حصول معهرلیت است، اما هصابهی ده داسر اد را ههحاهرد هیدناه هوجهب مینه ود با او در نلاش برای حل مشکل، به رامی عملی بیاندبشاه، ابن روناها موجب میشود نا ار از محیهط بسته خرد، به معدردی از منفیرها ر پیامدها دسئرسی داشنه باشا.، )۱۵)
در بخش دوم این دفتر درم، مدلهای دیگری در این رابهله خواهیم دید، مهمئرین نحرل در این سطح، نوجه به مدل فرآیندی سیاسی است، که در آن سازمانهای دولنی نیز در فرآیند نصمیمسازی سیاست خارجی فعال می شرند.(١۶) در مواردی هم شاهد ظهور نگاههایی هستیم که هم فراتر از ساختار قرار میگیرند، و هم فرانر از فرد در نظامهای پدرسالار، اقتدارگرا و یا تونالیتر،)
گفتار سوم: رهیافت اتصال دو سطح تحلیل
به دنبال مباحث متدلوژیک و آگاهی از فقدان کفایت هر یک از دو رهیافت خرد و کلان در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی، از همان اوایل دهه ١٩۶٠ اقداماتی جهت ارائه رویکرد پسارفتاگرایانه روشی آغاز شد. انتظار این بود که این رویکرد سوم بتواند دو سطح تحلیل کلان و خرد را چنان به هم اتصال دهد که توان تلفیق مقتضیات ناشی از محذورات بینالمللی و مقدورات ملی را داشته باشند. مهمترین دانشمندانی که همت خود را مصروف تکمیل این اقدام نمودند، بر حسب میزان و کیفیت فزاینده کار، ولفرامهانریدر و جیمز روزنا می باشند.
الف – نگاه هانریدر به سطح تلفیقی از سیاست خارجی
هانریدر گرچه مقالات متعددی در این زمینه ارائه داده است، ولی عصاره تفکر خویش را طی دو مقاله سازگاری« و اجماع و سیاست« خارجی و نظام بینالمللی: مقدمهای نظری، راه تکاملی پیموده است. در مقاله اول، در پرتو نگرانیهای منطقی، هانریدر با شرط رعایت ملزومات ناشی از شباهتهای ساختاری و سطح، معیار امکانپذیری” را مقیاس توجه به محذورات بینالمللی و مقدورات ملی معرفی میکند. در این رابطه، او دو مفهوم “سازگاری” بینالمللی و اجماع داخلی را به عنوان مقیاس ارزیابی درجه امکانپذیری هدفهای مختلف سیاست خارجی در در صحنه بین الملل و
داخلی معرفی میکند.
منظرر ری از سازگاری آن است که در صحنه ررابدط ببن الملل هر هف سباسن خارجی احتمالا با موانع و فرصتهای معینی مراجه میشود. به میزانی که هدف مزبور به محذورات بینالمللی توجه داشته باشد، از معیار سازگاری بیشتری برخوردار خراهد بود ر در اجراه با موانع کمتری رربرو خواهد شد،
به همین سان هر هدف سیاست خارجی با مقتضیات ناشی از محیط عملیانی داخلی نیز مواجه است. به همان میزان که نسبت به اهداف ر رسایل اجراه هدف مزبور در داخل اجماع نظر وجود داشته باشد، امکانپذیری ر موفقیت آن بیشتر خواهد بود(ا) بنابراین وی چون مترصد موفقیت سیاستگذاری خارجی است، دو معیار سازگاری و اجماع را برای ارزیابی میزان امکانپذیری موفقیت سیاست خارجی ارائه میدهد.
در سیاست! خارجی و نظام بین الملل: مقذسهای نظری) هانریدر به صرف ارائه مفاهیم بسنده نمیکند، بلکه چارچوبی مفهومی برای طرح، تدوین و ارزیابی سیاست خارجی ارائه میدهد. در این مقاله، هانریدر ابتدا به طبقه بندی اهداف و مراجع تأثیرگذار بر رفتار خارجی کشورها پرداخته است. سپس با استفاده از این مقدمه، وی به ترسیم و طبقه بندی ساختارهای نسبی نظام بینالمللی که بر سطوح مختلف کارکردی یا حوزه های موضوعی مختلف استوار شدهاند میپردازد.
در مورد ارل، هانریدر با عنایت به فرهنگ سیاسی جرامع مختلف، اهداف را به سه دسته زیر تقسیم میکند:
حفظ وضع مطلوب
نیل به وضع مطلوب
استقرار مجدد رضع مطلوب ۲۰)
اینکه کدامیک از اهداف فوف نسبت به در هدف دیگر ارجحیت مییابند، تابعی از در متغیر است: (ا) بنابه مقتضای هدف، )۲) ر همچنین ترکیب ردهبندی شده خاصی از سه مرجع داخلی، خارجی و یا بینالمللی. از ضرب هر بک از سه هدف فرف در سه مرجع مذکور، ۹ حالت نظری متفارت برای تحلیل سیاست خارجی به دست می آید.
هر یک از مراجع سهگانه فوف شرایط خاصی را برای سیاست خارجی ایجاد میکنند. مثلا، در مورد اهدافن با مرجع داخلی ارزش هامی توان به مواردی چرن سطح
عالی زندگی، پریش های منظم حکرمنی، نغییرات اجنماعی مسالمت آمیز ر امثال آن اشاره کرد. این نوع امدان که مرجمی داخلی دارند، عمدنا دارای بار مثبت ارزشی
هسنند.
برعکس، اهدافی که مسئلزم ارجاع مساله به شاخصهای متمایز کننده ببن اعضاه نظام بینالمللی همچرن ساخنار سیاسی، جهتگیریهای ایدئرلرژیک، نژاد، رضعیت استعماری، سازمان اقنصادی ر امثال آن باشند، مبتنی بر مرجع خارجی خراهند برد. این دسته از اهداف را مستقل از عکس العمل دیگر اعضای بینالمللی نمی نران کسب کرد. مثلا نمی نران رضعیت استعماری کشور ر با جهتگیری ابدئرلوژیک سرسبالیستی جامعه را بدرن عنایت به درلت استعمارگر و با نظام ایدئرلوژیک رقیب سرمایه داری، بر هم زد. همانطرری که از روند بحث در این قسمت بر می آید، اهداف با مرجع خارجی عمدتأ بار ارزشی منفی دارند. سیف زاده این دسته از اهداف را تحت عنوان متدورات ملیمفهرم بندی کرده است.
بالاخره، اهدانی که بر مبنای مرجع کلان نظام تدوین میشوند، حاگی از انطباف دادن فرهنگی بازیگر نسبت به محیط هستند. با دخرل مرجع کلان- نظام، واحد عضو نظام بینالمللی جمع اهداف خرد را در پرنو محدودیتها ر فرصتهای محیطی تعدیل میکند. سبف زاده ابن در منرله را تحت عنوان محذررات محیطی مفهوم بندیکرده است. بسیاری از ابن اهدان به ارزشهای ندارم بناه کشرری مربوط میشوند، که حدانل آن حنظ مرزها در غالب نظام میباشد. البته خرد مرجع کلان- نظام هم به دو لحاظ نغییر نظام ر نغییر زهنپن بازبگر از نظام نغییر است.
با نفسیم بندی اهدان ر مراجع سهگانه داخلی، خارجی ر بین المللی، هانربدر به نرعی مفهرمسازی ننلری درباره رابطه ببن اهداف ر ساختار نظام ببن المللی دست میزند. ری در ابن مررد مدعی است که نفارتهای مرجرد در دامنه و ماهیت اهداف در نلام های بینالمللی، خرد منفیر عمد،ای به حساب می آبند. بر این اساس، ضمن نبرل ساخنار نلام ببن المللی به عنران امری انکارناپذبر، ری استدلال میکند که میتوان ننلامهای ببن المللی را بر اساس خصرصپات اهدان اعضای هر نظام نعربف کرد. بدین ترنیب ری ادعا میکند که در نظام مرازنه ندرت ستی نبل از اننلاب کبیر فرانسه، نمونه ایده آل اهدان اعضا، از هر در مراجع داخلی ر کلان- نظام تأثیر می پذیرفت.
رمانی ه ازفلاب گرور ارالسه به رار ارسن»« اان راسع لاوب، به هم لحورد و نابااون چارچرب دارچی را ارای اهااا رد، ژژایم! نهود که وچهبا، بر هم اهورن نلام: شه،
به همون سال رئ در اررسی ر رابین افسابای ناوریک خود، با مالهای کاپلان، به اپن نئیهجه میرسد که آراد گرهری ررد، ندلر که رجب لبان نلام میشدنا، با نفییر امدان باریگران مرجبان اسن هاله ر نفیر نالام را اراهم می آررنه، البنههانریار مهنفد است رابدله بین مراججع امدان باریکران با نر ننلام؛ در همه مالهای کاپلان شببه نظام موازنه ندرت نیست، مثلا در مررد ننلام در نلبی منه دلف، ری خاملرنشان میسازد که، برعکس نفلام مرازنه ندرن با ثبان، در چنین نئلامی بازیکران اهدانی گوناگون را دنبال میکنتد که دارای مراجع خارجی هسئند؛ بنابراین ارزشهای هر واحد در ابن نفلام، در رابطه با ارزشهای دیگر راحدهای رفیب نهیین میشرد،
هانریدر با این نقسیمبندی الگربی ار محیط ر مراجع اهدان اعضای نلام ببن المللی، سعی نموده است به طرینی بین در سطح نحلیل انصال ایجاد کند. اما همان وطرری که از تقسیمات مرضرعی در مقاله ری بر می آید، هانریدر عمدثأ این اندام را در رابطه با اهداف سیاست خارجی ندرین کرده، ر بر ندرت ر پریش نصمبمگیری به عنوان دو عامل مهم نأثیرگذار رنمی ننهاده است.، گویا ری با ارائه در مفهرم سازگاری ر اجماع که در اولین مقاله خود ارائه داده، نیازی به پرداختن مجدد به مسائل فرف نمیبیند. ابن عدم توجه مرجب شده نا مفاهیم ارائه شده نرسط ری بیشتر به صورت مجردات ذهنی و مفاهیم انتزاعی باقی مانده ر نابلیت کاربردی پیدا نکند( ا آ)
ب – نگاه روزنا به سطح تلفیفی در سیاست خارجی
درمین متفکری که در جستجری انصال بین در سطح تحلیل، بیش از هر نظربه پرداز دیگر تلم رده، جیمز ررزنا است، ررزنا نلاش مسئمر سیسالهای را جهت نظریه پردازی در سیاست خارجی به کار بسنه، ر به طرر فزاینده ای افکار پیشین خرد را نرمیم نموده است، ری ابتدا در سطح تحلیل داخلی ر خارجی را به صررت مجزا مررد بررسی قرار داده برد، سپس با ارائه پیش« نظریه سیاست خارجی؛ زمینه را برای انصال در سط نحلیل خرد ر کلان فراهم کرد. در سطح خرد داخلی، ار به چهار عامل شخصیت فرد؟ نصمیم گیرندگان، نقش، حکرمت ر عرامل اجتماعی عنایت داشت، ر در سطح کلان،
عامل محیط بینالمللی ترجه مینمود،
در این طرح، روزنا قصد داشت میزان نفوذ نسبی هر یک از عرامل چهارگانه داخلی و عامل محیط بینالمللی را در شکل گیری و اجراء سیاست خارجی مورد ارزیابی قرار دهد. به نظر ار، میزان نفوذ هر یک از عوامل فرف بستگی به پنج عامل دارد:
ا. قدرت سیاسی بازیگر که کشورها را به دو دسته بزرگ و کوچک تقسیم میکند؛
۲. وضعیت اقتصادی بازیگر که کشورهای توسعه یافته را از عقب افتاده مجزا مینماید؛
۳. ماهیت باز و یا بسته ساختار اجتماعی؛
۴. رخنه پذیری ساختار فرهنگی، و
۵. حوزه های موضوعی مختلف؛
چنانکه مقدمات فوق نشان میدهد، روزنا سعی دارد منشهای رفتاری هر مقوله از بازیگران را مورد بررسی قرار داده و طرحی ابتکاری و منسجم در این زمینه ارائه دهد. امید ری آن است که طرح مزبور بتواند زمینه را برای داده پردازی اطلاعات و آزمایش فرضیه های مختلف فراهم آورد.(۲۲)
بعدها روزنا دریافت که در بعضی از زمینهها، عوامل داخلی محیطی به طور غیرمستقل و انصالی بر منش رفتاری سیاست خارجی تأئیر میگذارند. بدین ترتیب ری در طرح نظری جدید خرد، که همپای طرحهانریدر ارائه شد، به بحث درباره اتصال و مبادلات بین در حوزه داخلی و خارجی سیاست خارجی پرداخت، و بدین وسیله نظریه انصال را ندرین نمود.()
در مقاله بعدی ررزنا ضمن اذعان به ضعف طرحهای تئوریک پیشین خود، اظهار داشت صرف طبقه بندی اجزای محیط نمیتواند زمینه مفهومی و نظری لازم را برای بحثهای سیاست خارجی فراهم آررد. از اینرر در جهت تعمیق طرحهای پیشین خود، او در مقالهای که در سال ۱۹۷۲ به چاپ رساند، سعی نمود دینامیک کنش ر راکث عناصر محیطی و سنت فرهنگی- تاریخی جوامع را در قالبی نظری تنظیم و ندرین کند.(۲۴)
نکته اصلی و محوری این مقاله آن است که متعاقب تحول در دینامیسم ترسعه،
چون شراید عینی جرامع تغییر می کننده، به مفنضای مهارنها و ایسنارهای مرنبط با آن، نهادهای جدیدی هم خلن میشرند، این مجمرعه عرامل ضرورنأ جابگزین عرامل رقیب پیشین نمیشرند، بلکه در کنار آنها محیدط پیچیده نری را برای شکل گیری و اجرای مش رفتاری جامع در داخل ر خارج به رجرد می آررند. در ابن محیط جدبد، نیروهای گذشته ر حال به نوعی دادرسند منازعه آمیز، با برعکس همزیستی مسالمت. جویانه و یا احتمالا ترکیبی از این در درگیر میشرند، که در نتیجه بر مش سیاست خارجی کشور تأثیر خراهد گذاشت،
وی معتقد بود این پیچیدگی جدید اجتماعی و منش رفتاری ناشی از آن را نجزیه
و تحلیلهای عمودی یا افقی پیشینی نمیترانند به طور دقیقی منعکس کنند؛ و ابن ضعف عامل بی اعتباری طرحهای نظری پیشین میشد. به منظور رفع این ضعف نظری، و تعمد نسبت به پرهیز از دیالکتیک، روزنا تجزیه و تحلیل موزب را پیشنهاد نمود که تلفیقی از در نوع تجزیه و تحلیل عمودی و افقی بود.(۴۵)
بعدها این نتیجه گیری ررزنا نیز طی مقاله نگاهی« تازه به پیش تئوری… مورد نقد و بازنگری قرار گرفت. ری طی این مقاله جدید، با عنایت به تحولات حادث و سریع در هر دو عرصه داخلی و بینالمللی، به نتیجه جدیدی میرسد. در این تحول نگری، او مدعی میشود بحران اقتدار امررزه امری همه جایی شده است. بنابراین او ادعا میکند که نظریه پردازی های پیشین که در زمینه سیاست خارجی انجام شده، به شدت سادهاندیشانه، محدرد به راحد تحلیلی حکرمتی اقندارآمیز، ایستا و اصولا مبتنی بر روش علمی اجماعی است که قابل تأیید تجربی نیست،
به علاره آنکه نوع سابن نظریه پردازی، نوعی تمایز غیرواقعی بین نظریه پردازی سیاست خارجی ر نظریه پردازی روابط بین الملل نیز قائل برد. بالاخره آنکه در ننظریه پردازی های پیشین صرفا به نعیین منابع رفتار سیاست خارجی بسنده میشد، ر هیچگونه اندامی جهت توضیح ماهیت رفتار سیاست خارجی به عمل نیامده بود.
با شناخت نفابص فوف، همراه با پذیرش ارزش نتایج مناسبی که ررش نقادانه دبالکتیک فراهم آررده برد، ررزنا سعی نمود به نوعی نظریه پردازی جدید در سیاست خارجی نائل آبد که ضمن پریا بودن و قابلیت تجربی داشتن، بتواند پیش- تثوری سیاست جهانی نیز باشد.(۲۶) در این رابطه ری معتقد است هر گونه نظریه پردازی باید
پاسخگوی مسائل زیر باشد:
٠ توصیف آشفتگی در الگوی حاکم بر در محیط داخلی ر بینالمللی،
یافتن الگوهای مناسب برای نوصیف این الگوها،
توضیح ماهیت آشفتگی حاکم.
با عنایت به نقایص فوف، روزنا سطح تحلیل خود را از واحد کشور؛ به واحد فرد انسانی و تجمع افراد انسانی انتقال میدهد. با این نغییر، ررزنا اندیشه خود را در قالب دو نقش فردی و جمعی به ترتیب به گرایشهای جمعی و یا فردی بازسازی میکند، درنتیجه، هر یک از این دو واحد، دو پویش تفرف و یا تجمع را به مقتضای حال انخاذ مینمایند. روزنا این دو گرایش متناقض را به طور همزمان و گسترش یابنده در جریان تحولات اجتماعی انسانها، عامل فعال میداند. بنابراین او معتقد است در تبیین مسائل سیاست خارجی لازمست به این گرایشهای بلندمدت همزمان و گسترش ابنده تفرقی و تجمعی، که این نگارنده بدان نام تفرجمعی، میدهد، توجه شود. در این راستا وی با دیدگاه کارکردگرای ساختاری، به تعیین مصادیق عینی جهت تشریح نقشهای فردی و کارکردهای ساختاری میپردازد و مباحث خود را حول محور سرفصلهای زیر شکل میدهد:
فرد به عنوان بازیگر سیاست خارجی؛
صاحبنظران علمی به عنوان بازیگران سیاست خارجی؛
نقش به عنوان بازیگر سیاست خارجی؛
تجمعهای انسانی به عنوان بازیگران سیاست خارجی؛
روزنا در تبیین چرایی وجود دو گرایش متناقض همزمان و گسترش یابنده، تمایل به انطباق با محیط را مؤثر میداند. به نظر وی، هر واحد تحلیلی به منظور حفظ و صیانت خود در مقابله با محیط، به اقدامات گوناگون از جمله انطباق گرایی روی می آورد. در ارتباط با مسائل سیاست خارجی، وی چهار نوع اقدام انطباق گرایانه زیر را صادف میداند:
ا. انطباف مماشات گرایانها: حاکی از آن نوع از اننظارات نفشی یک واحد نحلیلی است که حساسیت تفاضای خارجی روی آن بیش از حساسیت نفاضای داخلی است. در نتیجه چنین موقعیتی، راحد نحلیلی مزبرر چرن با خطر داخلی مواجه نیست، رضایتمندانه تن به انطباف مماشاتگرایانه میدهد. نحولات شیخ نشین های خلیج فارس چنین تحولی است.
۲. انطباق طغیان گرایانه؛ حاکی از آن نرع از اننظارات نفشی یک واحد تحلیلی است که تقاضاهای داخلی بر تقاضاهای خارجی تقدم می بابند. در این موقعیت، عکس- العمل انطباق گرایانه نظام جلوهای انگشت نماگرا و یا ابزارگرایانه پیدا میکند. اقدامات رویاگرایانی چون قذافی لیبی، کاستروی کوبا، و چاوز ونزوئلا در این راستا مطرح است.
۳. انطباق محافظتی: حاکی از آن نوع از انتظارات نقشی واحد تحلیلی است که هر دو دسته از تقاضاهای داخلی و خارجی به طور وسیع و در حدی گترده حاسیت مییابند. این وضعیت، مشخصه اغلب اجتماعاتی است که دامنه حوادث آنها کلیه جوانب زندگی جامعه را در بر میگیرد، و لذا سناریوهای نقشی حالت شدیدا محافظه کارانه به خود میگیرند. اقدام روسپه پوتین در این راستاست.
٠٢ انطباق ارتقایی؛ حاکی از آن نوع انتظارات نقشی راحد تحلیلی است که هیچ یک از تقاضاهای داخلی و خارجیشان حساسیتزا نیست. در این موقعیت، سیاستگذاران جامعه خود را قادر میبینند تا به تنظیم سناریرهای نقشی لازمی که از نیازهای نظام سرچشمه میگیرد، بپردازد. این وضعیت شاخصه نظامهای در حال تحول به ریژه انقلابی به معنای گوهری نه رسیلهای است. اقدام ترکیه تحت مدیریت سازنده اردوغان، مالزی نحت مدیریت مهاتبر محمد رچین نو تحت مدیریت شاگردان دنگ شیائوپینگ را میتران در این مقرله جای داد.
بنابراین با تلفین محذورات بینالمللی با متدررات ملی، روزنا به چهار نو سیاست خارجی فرف میرسد.
کعنار چهارم؛ نگاه گفتمانی به سیاست خارجی
در گفتارهای پیشین، هم از سدلرح مثباین سیاست خارجی سخن گفتیم وهم از نلفین آنه حال مشخص شده که نگاههای فرف یا حالت قصه نفنئی دارد ر با گفنار درر از واقع حرفهای. نهایتأ، با ابنناه به نظر پسامدرنها، بر آنیم که هم سطح تحلبل ضابطهای است ناشی از در هم بافته شدن ملزومات در سطح فضای ذهن و فضای زیست ارست که در نگاه و زبان او خلاصه میشود. نگاه انسان که در قالب لقلقه های زبانی به صورت گفتار سیاست خارجی در می آید، نه قابل تقسیم به سطوح تحلیل است، و نه قابل تفکیک.
نکته جالب توجه در این مقوله آن است که چارچوبه های مفهومی ارائه شده جهت مطالعه سیاست خارجی مورد نظر، روابط را به صورت علت و معلولی و یکطرفه بررسی میکند. روزنا به این اشکال پی برده بود. او به خوبی دریافته بود که سیاست خارجی مبتنی بر جریانی از تعاملات پس و پیشرونده بنیان گذاشته شده است که روی هم یک سیتم جامع را به وجرد می آورند. البته این سیستم جامع در برگیرنده دو سطح کل و جزه بدون اشکال نیست. در واقع، اشکال در تصور همزمان کارکرد کل و جزء و ابجاد ارتباط میان آنها شباهت زیادی به اشکال موجود در تصور همزمان نظم و پویایی دارد. برای پی بردن به نظم، باید پریایی با زمان را متوقف کرد و برای مطالعه پریابی، بابد حالت ثابت با نظم، را نادیده گرفت.
در نگاه پساساختاری، سیاست خارجی به عنوان یک زبان برساخته بین بازیگران مطرح است. در فضای گفتمانی، سیاستگزارن خارجی کشورها نه تنها عمل میکنند، بلکه آن را میسازند. بنابراین، نمیتوان مدلی را راهنما قرار داد، بلکه باید قراعد و سنت معنایی آن را شناخت.(۲۷) به ننلر فرکلاف، گفتمان سیاست خارجی، طرینی” از ارائه دنیا چرن ررندها، ررابط ر ساختارهای دنیای مادی، دنیای ذهنی اندبشهها، احساسات، باررها و امثال آن، ر دنیای اجتماعی است، این قواعد و بعد نادیدنی است که نفوذ انکارناپذیری بر سیاست خارجی دارد، فرهنگ بالاترین ساخت هوبتی است که برررابط ائرمیگذارد.(۲۸)
با نگاه برساخته گرا ر گفنمانی؛ سردرگمی که از لحاظ ررشی گربپانگبر سپاسنگرار خارجی میشد، بر طرف میشرد، ار مجبرر به اننخاب ببن سلح ببن الملل، داخلی و با فرد نیست. به جای ناکید بر مدل ضابطی نصمیمسازی سیاست خارجی، لازم است گفتمان سیاست خارجی خاص را بشناسبم. در این شناسابی، چگونگی نصمپمسازی سیاستگزاران ر پیامدهای آن مررد بررسی نرار می گبرد.(؟
کنث مک درناف مدعی است که نیاز ذهنی رهبران به ندرت ر ابمان به خود جهت مهار چالشها، بزرگشرین عامل نضمین کنده مرفنبت سباست خارجی است.(، در نگاه هوارد به سیاست خارجی، روبکرد برساخته گرابی کنانش ببن بصبرت انسانی و ساختار را به عنوان یککلبه حساب می آررد. در ابن نگا، کارگزار ر ساختار بکدبگر را میسازند. البته که کار به ابن مسئله ررشی محدرد نمیشرد، ر از لحاظ نفلری، همانند هر پسامدرنی، به چه ر چگرنه توجه میشرد، رنهبه چرابی علت- معلرلی. )۱
در پایان، ذکر این نکنه لازم است که در ارائه طرحی که در مطالعان سباست خارجی در آخربن فصل بخش درم ارائه میدهیم؛ در کنار مدل برساخته گرای هرارد، برساختهای را ارائه خواهیم کرد که رابطه ببن فضای زیست ر فضای زهن را در نالب فضای زبانی ارائه خواهد کرد.
نتبجهگیری
فضای ذهنی ر زیست اندبشمندان گرناگون موجب ظهرر بازیهای تجزیه ر نحلبل سیاست خارجی میشرد. بکی از مباحث بنیادی در ابن رابطه، از رربکرد روشی تصمیم سازی سیاست خارجی ناشی میشرد. در ابن نصل، طی چهار گنار نگاههای ررشی گرناگرن به سیاست خارجی را راکاریدیم. ارائه ابن نصل همانند نصرل دیگر این دفتر، فضای ذهنی لازم را برای نهم مدلهای سیاسن خارجی فراهم خراهد آررد در راقع، ابن چهار فصل مقدمه ای را برای مطالعه مدلهای فصرل آینده فراهم می کنتند. در مطالعه مدل های نصمیم سازی نصرل آینده، به رضرح درخراهیم بافت که این
بخش دوم
پیش زمینه های ذهنی مدل های گوناگون تصمیم سازی در سیاست خارجی
گفتارهای فصول چهارگانه بخش اول از این دفتر دوم نئان داد که نگا، های متفاوتی نسبت به تصمیم سازی و تصمیمگیری سیاست خارجی وجود دارد. بخشی از این نگاهها را به دو شکل نیر گزارش کردیم: (۱) مبانی گوناگون ذهنیتهای فلفی- شناختی- روشی- ارزشی حاکم بر نگاههای متنوع به سیاست خارجی، و (۲) بخشی از رهنمودهای نظری در زمینه تصمیم سازی سیاست خارجی. نکته اساسی این است که تفاوتهای نگاهی نشان داد که هیچ نگاه و مدلی نمیتواند حلال همه مشکلات سیاست خارجی باشد.
آنطور که از بررسی افته های فصول مفروضات بخش اول بر می آید، مشخص میشود که ارتباطی نمادین بین دو مقوله زیر در ذهن هر تصمیم ساز و یا تصمیم گیر سیاست خارجی ایجاد میشود: )۱) چهار عامل مفروضات ذهن ساز از یکسو (آ) فرضبات تفسیر تحلیل – تجویز کننده پدیده سیاست خارجی از سوی دیگر. در یک تصویر کلی، هر گفتمان سیاست خارجی برساختهای است ناشی از در هم آمیختن این دو مقرله. این مطلب نشان میدهد تا چه حد نگاهها بیشتر مبنای تاریخی دارند، نا ضابطی،
بعضی از اندیشمندان چرن مایر مدعی هستند که به طور کلی مینوان نتیجه این در
هم آمیختگی را از پنجره در محور شکلی و محتوایی مطالعه کرد. تا حدودی این ادعای مایر در بخش درم از دفتر درم کاب حاضر نمود پیدا کرده است. با عنایت به این دو بعد، در بخش درم این دفتر، شاهد نگاههای گوناگون به سیاست خارجی هستیم. به منظور آماده سازی ذهنی، و درک چگونگی تعامل این در محور شکلی – محتوایی با مدلهای تصمیم سازی سیاست خارجی، ابتدا فصلی متدمانی خواهیم داشت. سپس رریکردهای مختلف به تصمیم سازی سیاست خارجی را مورد بحث قرار خواهیم داد.
فصل پنجم
محورهای شکلی و محتوایی تصمیم سازی و تصمیم گیری سیاست خارجی
چکیده
در این فصل به مباحث نظری در خصوص عوامل تأئیرگذار بر نگاه به سیاست خارجی میپردازیم در گفتار اول به بررسی تأثیر سطح تحلیل از یک طرف وتأثیر محتوای نگرش از طرف دیگر بر نگاه به سیاست خارجی پرداخته شده ودرانبه دیدگاه فردریک مایر در مورد سه قالب ذهنی گزینه” منطقی آفرایندهای” نهادی و پاسخهای” نمادین و همچنین نگاه تلفیقی به نظریه پردازی در سیاست خارجی پرداخته شده و در گفتار دوم تمهیدی موقتی برای تدبیر پاسخی نمادین در سیاست خارجی ارائه شده است. در این گفتار دوم، پاسخ نمادین مزبور را در قالب فضایی زبانی ارائه کردهایم. در این فضای زبانی، دو مساله فضای” نیست گفتمانهای سیاست خارجی موجود از یک طرف و فضای” ذهنی صاحبنظران به عنوان کارگزار تصویرساز این فضا از طرف دیگر در نظر گرفته وبه آن پرداخته شده است.
گفتار اول: تأثیر سطح تحلیل و محتوای نگرش بر نگاه به سیاست خارجی
چنان که گفته شد، دو عامل سطح تحلیل و محتوای نگرش بر ذهن پردازی نسبت به مدلهای تصمیم سازی سیاست خارجی تأئیر گذاشته است. در خصوص سطح تحلیل و محتوای نگرش تصمیم سازان و صاحبنظران سیاست خارجی، طی بخش اول این دفتربه حد بسنده سخن گفتیم. گفته شد که در جهت رهنمود دادن روشنفکرانه، و
با به نبع گرایشهای نصمیم سازان و نصمیم گیران سپاسن خارجی، پیشنازان مباحث نفلری در سیاست خارجی بر یکی از در سلح نحلیل خرد (محیط داخلی و نولید فدرت ملی)، ر با کلان (محیط ببن المللی ر عرصه بازی فدرن) نأکبا کردهانا،. بهنرنیب، مدیریت انطبان بخش مفدوران ملی ربابه عکس، ننفلیم رفنار نعابل بخش ناشی از محذرران بینالمللی، رجهه همت ابن نذلریه پردازان بود. از دهه ١٩٧٠ میلادی به بعد، تلاشی هم برای نلفیف ملزرمان در سلح مفدرران ملی )عرصه( نولیا قدرت) و محذررات بینالمللی )عرصه( بازی قدرت) در حوزه سیاست خارجی شده نگنه جالب و آموختنی، بازسازی ابن ضرب المشل ایرانی و کاریرد آن در ارزیایی نگاههای سیاست خارجی است: از کرزه همان برون نرارد که در اوست. مضمون پیام این نکته متفاوت از نگاه ارزشی ستی ایرانی است. بر خلاف نگاه ستیها، اگر خوب نگاه شود، معلوم خواهد شدکه هم کوزه متحول میشود ر هم تراوش از کرزه به بیرون ثابت نیست. به عکس، این ترارش وبابه کلام جدید، این نگاهها خود در نعامل با بیرون پرداخته شده، و ابتدا به صررت گفتار- نوشتار و سپس اگر با فضای زیت در هم آمیزد ممکن است به صورت گفتمان درآید. البته تغییرات حادث عمدنا خیلی ظریف هستند.
جریان تغییر متافیزیکال ذهن نظریه پردازها و صاحب منصبان و تحلیلگران سباست خارجی به صورت تدریجی عوض میشود. جریان متافیزیکال ذهن به هر حال، به جای خود، محذورات و مقدورات خاصی را برای نگاه به تصمیم سازی و تصمیمگیری سیاست خارجی ایجاد میکند. ارائه نظرات متنرع در نوشته های این دانش پژوه معطوف به نشان دادن این واقعیت تاریخی است. در این کتاب نیز، محذررات و مقدورات فوق در قالب چارچوبهای مفهومی ر مبانی نظری متئوع ارائه شده استه گرچه ممکن است این امر ذهن مبتدی را در ابتدا گیج کند، اما در بلند مدت از ظهور جزم” به جای عزم” و نعصب” به جای نخصص” یا نعهد” جلوگیری خواهد کرد.
هرمدلر چارچرب منهرمی و مبانی نظری نهفته در آن، پنجرهای خاص را بر ذهن خوانندگان باز میکند. این تنوع گرایی، حاری این پیام است که هر پنجره خود زندانی را برای تحلیل به خرانندگان تحمیل میکند: اگر از رحمت دری گشرده میشود، به
حکمت در دبگری بسنه میشرد، به ایننرنیب، نحلیل نحلیلگر سیاسی و نصمیم نصمیم سازان ر نصمیمگیران سیاست خارجی، در گیرودار ضوابدط و فواعد هر نذلریه و چارچرب مفهرمی گرفنار میماند.
اما چارهای نداربم. به گفنه فردریک مایر، رافعیات زبانی برای معرفی خود راهی ندارند، فهم آنان نیازمند چارچوب مف«رمی ر مبنای نفلری است. اگر هدفمان نحلیل و با نصمیمسازی سیاست خارجی باشد، همانند یک پرشک ر با مهندس؛ نیاز به آگاهی از چارچرب مفهرمی ر مبانی نظری داریم. البنه که خرد مفاهیم نخصصی هم دنیایی است، که با تعاریف، قنل سربسته آنها کمی باز میشود. آگاهی از این محدودیتها و امکانات برای اندیشیدن نسبت به سیاست خارجی، بسیار مهم است. در بیان امر تحلیل، گفتیم که تفسیر قانع کننده برای فهم، یک روی سکه را نشان میدهد. رری دیگر سکه، رهنمود دادن به صاحب منصبان دیوانی که نیازمند تصمیم سازی، و سیاستگزاران متخبی است که مجبور به اتخاذ تصمیم مناسب هستند. چارچوبهای مفهومی و تئوری نسبتا انتزاعی و پیچیده، در این جا مهم میشوند. سطح تحلیل و محتوای نگرش، مواد خامی است که رهنمودی برای هر دو فراهم میکند.
سطح تحلیل سیاسی به سه سطح بینالمللی، داخلی و فردی تقسیم میشود. محتوای نگرش هم اشاره به مفروضاتی درباره ماهیت رفتار سیاسی، و طرقی که این رفتارهای ترکیبی به نتیجه منجر میشوند، دارد. جدول زیر مطالب فوق را صورت بندی میکند
نموداری تمثیلی برای تجزبه و تحلیل سیاسی
بلار انتخاب منطقی فرایند نهادی پامخ
نمادین
بینالمللی راقعگرابی تئوری رژبمها جوامع
م.
داخلی)گروهی( اقتصاد سیاسی رفتار سازمانی مردم شناسی فرهنگی
فردی اننخاب
عمرمیو انتصاد نهادی روانشناسی ادراکی برساخته کرائهادینهال
هر پدبده سیاسی، منبعث از رفنار فردی گروهی و با نهادی است،. گاه ابن رفتارها مبئابی عفلابی دارنه، چه بسا ممکن است که فواعا، هنجارها و عادات گذشنه مبنای یک رفنار باشند، ر گاه برساخته های نمادبن پاسخهای خاصی را در پی داشته باشند.
لازم به ذکر است که نمی نران همه چیز را با هم داشث، هر فرصنی ملازم با هزینه و چالشی است، هر انتخاب معیاری، هزینهها، محدودیتها و امکانات خاص خود را دارد. در رانع، این درایت ر مهارت نحلیلگر است که به کار انتخاب مناسب نرین ابزار و معیار برای نحلیل ر نصمیمسازی می آید. مساله مطروحه و فضاهای مننی موجود، نقش موئری در انتخاب ابزارهای نخلری و مفهومی دارند. علاره بر این، نیزهوشی تحلیلگر و نصمیمساز با تصمیمگیر سیاست خارجی است که به او امکان میدهد نا در مقابل هر رویداد خود را جمع و جور کند، و ابزار مناسب را برای تحلیل، و استراتژی صحیح را برای نصمیم اتخاذ کند. آگاهی نظری قبلی زمینه را برای انتخاب فراهم میکند. تحلیلگر و سیاست ساز لازم است مراقب باشند که در دام ذهن نظری خود نیفتند. نظریه، ابزار فهم واقعیت است، و نه خود واقعیت.
از نظر محتوایی، فردریک مایر مدعی است که نگرش موجود در نظریه های سیاست خارجی را میتوان به سه قالب ذهنی رقیب و یک نگاه تلفیقی طبقه بندی کرد: قالب ذهنی گزینه منطقی، قالب ذهنی فرایندهای نهادین، قالب ذهنی پاسخهای نمادین، و نگاه تلفیقی.
الف – قالب ذهنی گزینه منطفی: حاکم کردن نگاه دخلوخرجهر تصمیم، اقتصادی نمردن ر توجه به نهایت بهرهرری ر کارآمدی هر تصمیم، روح کلی این نگاه به سیاست خارجی را نشان میدهد. این نگاه خاص، مدت زمان مدیدی ابزارهای تحلیل و نظریه های سیاسی را متائر از ملزرمات خود کرده بود. به کلام جدید، گفتار نگاه عقلابی، به گفتمان غالب تبدیل شده برد. حتی گفتمان سیاست خارجی چپ هم نحت الشعاع آن برد، اما به طریقی معکوس. در عکس العمل به این نگاه، چپگراهای
افراطی با لجن مال کردن ارزشهابی چرن فرصت” طلبی ر نبدیل أن به بک نابوی” ناشی از سر، اسنفاد، از فرصنها فضای عفلانیتگرابی افنصادی را خاشه دار میکردند. ابن در حالی است که اسنفاده از فرصتها در بعد دارد: بعد منفعنی، و بعد فرهنگی مدنی، فرصت طلبی در هر حال مشکل در سره اسنفاده از فرصناست، اگر فرصت طلبی منفوئی با فرصت طلبی فرهنگی – مدنی نعدیل شرد، هم مرففین نضمین خراهد شد هم انسانبته در نگا، ایرانی مشکل زمانی است که سره استفاده از فرصت منفعتی موجب فدا شدن فرصت طلبی معنئوی – فرهنگی شرد. اما ابن امر نیازمند آن است که نصورات ذهنی و خواسنه های مصدافی خرد را با آرمان فلسفی ر علم نظری نظیم کنبم. آنگاه از لحاظ نران ذهنی انسانی؛ نصمیم سازی از چهار مرحله زیر میگذرد:
۱- تصرر زهنی و ایده ابتکاری
۲- نلسفه چارچوب بخش برای ارزیابی ایده
۳- علم برای تدبیر هدف نظری
۴- و مهارت برای نیل به خراسته مصداقی.
با این نگاه برد که در کلام پرزیتیویستی، مفروضه بنیادین در این رویکرد حاری این پیام بود که پایدارترین انگیزه رفتاری انسانی، منفعت و سودجویی و فرصت طلبی شخصی است. در نظریه بازیها، این نگاه به شدت نمود پیدا کرده است. ابزار تحلیلی که این رویکرد در اختیار تحلیلگر ر تصمیم ساز با تصمیمگیر سیاست خارجی فرار میدهد، به شرح زیر است:
بازیگران ارجحیتها و منافع پایدار خاص خرد را دارند،
راههای بدیل را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند، پیامدهای هر کدام را میسنجند،
نتابج هر کدام را ارزبابی می کنند،
آنگا، استرانژی خاصی را انخاز می کنند، که منضمن آن منافع و ارجحیت ها باشد.
به راسطه رنابت یا مراقبت بازیگرانی که منانع و با علاقه خاصی در هر رژیم موضرعی دارند، گنتمان های رفیبی در سیاست خارجی ابجاد میشرد.
گذر انسان اؤ مرحله ننال بناه داررینیسنی موجب هدم کفابن مبرف دخل و خرج اننصادی مشخص شده است، به کلام فرکلان رهوفه، دوران برجسنگی گفتمان دخل ر خرج صیرف اننصادی به سر آمده، ر گفتمانهای انسانی موجب طرد” آن، و برجسته شدن گنتمان های اساسی دیگر شده است. امروزه مثلا گفتمان حفوف بشر، مبارزه با نررریسم و عدم اشاعه سلاحهای کشنار جمعی بر فضای سیاست خارجی کشورها غالب شده است.(۱)
علاوه بر مسائل اخلاقی – معنوی، پیش فرضهای معرفتی نگاه عقلایی هم زیر سوال رفته است. اندیشمندان افراطی، انتخاب عفلایی استدلال خرد را بر مفروضه نیر استوار میکردند: همه” انسانها هم تران کسب همه اطلاعات لازم برای نصمیمسازی و نصمیمگیری را دارند، و هم توان فرآوری این اطلاعات را. اما دیگرانی هتند که بابه کارگیری عفل محصور این ادعا را زیر سوال میبرند. چنان که در فصلهای بعدی این دفتر آوردهایم، الگوهای دیگری هم در تصمیمگیری مطرح است.
ب- قالب ذهنی فرابندهای نهادبن: نگاه فرایند نهادین، پنجره دیگری برای تحلیلهای سیاست خارجی میگشاید. از این منظر، اقدام هر انسانی، زندانی فضای نهادینی است که در آن زندگی میکند. سیاست، هنجارها، قواعد، سشتها و امثال آن در کشورهای مختلف فضای زیست متفارنی را برای تصمیم سازی و تصمیمگیری فراهم میکنند. مثلا فضای تند و تیزی که علیه آمریکا در ایران پس از انقلاب ایجاد شده بود، اجازه نصمیم همکاری را از رهبران ایران گرفته بود. در مورد اسرائیل وضع از این نند و نیزتر است. با توجه به این فضای نهادین، پس جابی برای انتخاب تصمیم ساز و نصمیم گیر باقی نمیماند. در این رضعیت، گزیش سیاسی مطرح نیست، بلکه برنامه ابدئرلرژیک است که امور را پیش میبرد. برخلاف نگاه ایدئولوژیک، رایانه بهترین دستگاهی است که این نگاه نهادین را در اختیار انسان تصمیم گیر میگذارد. نهادگرایان افراطی گرچه به تفرد انسان اعتنا نمیکنتد، اما طرفداران نظریه رژیمها نگاه ملایمتری در ابن زمینه دارند.
شاید انسان بلند پررازی لازم برای بیررن شدن از زن.ان فضای ذهنی خود بهره داشژه باشد، اما امکان بررن- رفت از یک فضای ذهنی نیست، سرنوشت انسان تغییر زندانها، ر نلاش در نلطیف آنهاست، حذف آن ممکن نیست. اننخاب هر زندان به رسیله انسان متضمن هزینه های کم و زیاد است. البته اننخاب الکو درکم و زیاد کردن فرصتهاو چالشهانفش دارد، به وطورنمونه، گاه شناخت وضوابهل شناخنی خودبه صررت حجاب در می آیند. مثلا، اجماع گرایی در روش مندلف اجماعی، همراه با نگاههای ضابطی، ر واقعیثهای موجودی که از امنناع« اجتماع نقیضین حکایت دارد، انسان را از چشم اندازگرابی فراروایت گریز محررم میکند،
فقدان چشم اندازگرابی پسامدرنی عزم” صاحب نظران ر صاحب منصبان ستی و مدرن را متعصبانه نسبت به عدم امکان تصور این تصورمحال”، جزم” کرده است. جزمیت” و فقدان آمادگی برای قبول چشم انداز تصور محال، محال نیست این در دسته از صاحبنظران و صاحبمنصبان را از تحول ناشی از تخیل پردازی چشم انداز- گرایانه محروم کرده است. بدین سبب، آنان از امکانات ذهنی لازم برای تبدیل گفتمان” تناقضی موجود بین آرمان- واقعیت، خود- دیگری، منفعت – ارزش”، موفقیت-” معنویت، احال- آینده ، ایدئولوژی- استراتژی ، به گفتمان تناظری موعود محروم نگه داشتهاند. فقدان این چشم اندازگرایی فراساختاری موجب میشود تا نظریه پردازان مزبور نتوانند به تلفیق پویشهای متناقض« )امنیت( افزا- امنیت کاه)، همزمان و گسترش یابنده )از موضوع و سطحی به موضوع و سطح دیگری) که در هر دو محیط داخلی و عملیاتی جوامع سیاسی وجود دارند، دست یابند.() بدتر آنکه نگاه ضابطی- واقعی- حقیقت گرای آنان موجب شده است کنش پویا و دیالکتیکی ناشی از واقعیات متناقض این پریش های درگانه، برای آنان ارزش اندیشیدن را از دست بدهد، چه رسد به اینکه برای نبدیل آن به گفتمان تناظری تلاش کنند. در نتیجه، روش منطقی اجماعی مزبور، به جای آنکه به چارچربهای نظری و مفهومی، قدرت تبیین حوادث را بدهد، زمینه ساز ارائه قضابای تحلیلی شده که فاقد قدرت تبیین هستند.
برعکس، معدود نظریه پردازانی هم که عامدا و با سهرأ، مبحث روش شناختی سطح نحلیل را نادیده گرفتهاند، متأسفانه، با تأثیرپذیری شدید از راقعیات انضمامی تجربی،
طرحهایشان فافد سارراری مندلفی است،
در هر در مررد، نفدم شکل بر محنوا، نهاد بر انسان، نهود بر بود، و موفقیث بر زندگی، سیاست خارجی را به بازی دانشگاهی- بوروکرانبک نبدیل کرده بود. به کلام خیام، حکایت نعامل گرایان نمادین بر آنان ندا داد: ای بی خبران راه نه آن است و نه این. با این ترضیحات، مشخص میشرد که چرا در بسیاری از موارد، نصمیم سازی های سیاست خارجی بسیاری از کشورهای جنوب کارساز از آب در نمی آیند.
در مواردی، حتی تلاش عینی گرای اصحاب پوزیتیویست حلقه وین نیز کارساز نشد. به رغم خدمت بسیار پرزیتیویستها و خلف رفتارگرای آنان در رهاندن معرفت از شائبه های غریزی، اما در عمل مشخص شد آنان مدلهای منطقی ذهن خود را جای واقعیت می نشانده اند. داستان فقدان توان پیش بینی افول منزلت هژمونیک انگلیس و با فروپاشی شوروی ناشی از تحمیل ملزومات این زندان ضابطی در ذهن پوزیتیویتی بر واقعیت نشان دارد. این اندیشمندان به جای آنکه رابطه بین فضای ذهن و فضای زیت را در فضای زبانها جاری کنند، ذهن منطقی خرد را بر واقعیت فضای زیست تحمیل میکردند. در نتیجه، نمیتوانستند راهکار برون- رفت از مشکلات را بدهند، و با تحولات را پیش بینی کنند. نتیجه ای که کار اصحاب مکتب وین برای ظهور نگاه تحلیل نظامها به بار آورد، این بود که فضا را برای مفهوم شدن مطالب برای ذهن فراهم کرد، نه شناخت آنها. فهم انسان نتیجه ای است که ذهن را به آرامش میرساند. معلوم نیست که فهم شناخت باشد. چنانکه نتیجه دریافت و پیروان معناگرای تأکید دارند حنظی درس دادن روشی است که مفهوم است، اما تجربه نشانداده که موجب شناخت انسانها نشده است،
این نگاه هم چند صباحی دل صاحب نظران و صاحب منصبان سیاست خارجی را شاد کرد. برای مدتی، آنان رسیلهای برای ساماندهی ذهن خود بافتند، و نه برای شناخت رریدادها. اما به رغم انکاه به نگاه نظامها، به لحاظ تأکید متفاونی که نظریه پردازان گوناگون بر یک با چند فاز از فازهای پنجگانه درونداد،” میان” نهاد، برونداد، نتایج”” و بازخورد” در چارچوب مفهرمینظری خرد برای مطالعه سیاست خارجی داشتهاند، گرابش های متبابن نظری را برای مطالعه و تحلیل سیاست خارجی به وجود آرردهاند.
راهکاری برای بررن- رفث از این مشکل شدند، آنان دربافنند که چرا صاحب هنصبان در دام سیاست خارجی میافنند، ر نمی نرانند از دبالکتیک” پریش های متنافض، همزمان ر گسترش بابنده مرجرد، گفتمائی” نناظری ر کارساز بسازند.
استفاده از روش گفتمانی، نگاه به سیاست خارجی را هم از بی ندبیری نجات داد و هم از ضرابط نحمیلی و خود- بافته. گفتمان رابطهای است ناشی از تعامل رافعی ذهن کارگزار با محیط. در گفتمان، انسان رارد بازی زبانی جامعه میشرد، بدرن آنکه از بیررن درباره آن سخن لغو بگوید. برای دریافت ملزومات حرزه سیاست خارجی، لازم است رارد فضای گفتمانی آن شد. فضای گفتمانی سیاست خارجی، فضابی است با بازیگرانی که درگیر بازی دیالکتیکی ناشی از فرایندهای امنیتی و قدرتی متناقض هستند. فرایند دیالکتیکی این فضا ابتدا آنارشیک و خود- یار است. تنها بخشی از انسانهای متمدن و فرهیخته هستند کذ توان تبدیل این آدیالکتیک زیستی را به گفتمان” تناظری دارند. برعکس آنان، گروهی رویاگرابانه در دام این دیالکتیک میافتند، و گررهی این دیالکتیک تاریخی را به صورت یک مدل راهنما تدوین میکنند. دسته اول به در دسته زرقابتی – لیبرال ر مرافبتی” – فرهنگی نقسیم میشوند. بر خلاف لیبرالهای رقابتی، گروهی از بازیگران با نمدن فرهنگی )ایرانی( و شرقی و فرهنگ نمدنی )غربی( پیوستگی سرنوشت انسانی را در تمهیدات گفتمانی خود ملحوظ میکنند. ملزومات این فضا بیشتر در قالب وابستگی متقابل ظهور میکند، تا آنارشیک.
با نوضیح فوف مشخص میشود که فرایند دبالکتبک ارلیه ای که از ظهرر امنیت و منانع متنانض بازیگران رنیب به وجرد می آید، طیعی” است، ر نه هنجاری انسانی. ابن گرره درمی بابند که انعکاس نعامل و با تقابل انسانها با فضای نیست خود، به اشکال گرناگرنی شکل میگیرد.
ررباگرابان با ابن نضای مننانض را نمیبیند ر شیفته آن میشرند، ربابا دیدن آن به متابله ستیزجربانه با آن می شنابند.
در کنار رریاگران، بخشی از ناربخگرایان دیالکتیک نتلاش در ضابطه مند کردن ذهن خرد برای رویارریی آگاهانه با رویدادهای تاریخى دارند. در بسیاری از مرارد، این
معنفدبن به نکاه ناربخی دبالکنیکی محترا را فاهای شکل ضابهلی، ر انسان را ندای فراعد؛ و دسناررد را فدای ررش میکنناه،
نعامل گرایان نمادین به حدرسع خنودبارانعیت روبررمیشوند.. آنان برای نبادبل گفتمان” دیالکنیک مرجرد به گفتمان ننافلری ، نلاش خویش را به کار میگیرند،. به نظر میرسد که صاحبان اندیشه ر منخصصان امر کسانی هسنند که پس از بک عمر اندبشیدن و زیستن در فضای گفتمانی سیاست خارجی، برای هر رویداد سیاست خارجی به طور اختصاصی میاندیشند، و طرحی” نو در میاندازند، شاید که چنین نگاهی تران پاسخگویی به روندهای مننانض، همزمان ر گسشرش بابنده در فضای زیست سیاست خارجی را داشته باشد.
به لحاظ ماهیت متفاوت روش شناختی بحث، در این کتاب امکان ندارد که همه یافته های مبدعان و اندیشمندان گوناگرن طرحهای سیستماتیک ملالعات سیاست خارجی مورد بررسی مبسوط و تفصیلی قرار گیرند. بلکه، از آن میان به چند چارچوب مفهومی برجسته اشاره میشود. هدف از این اقدام این است که امکانات و محدودیتهای هر مدل برای خواننده آشکار شود.
در ارائه این چند مدل نمادین نیز، نیازمند اقدام درگانه زیر هستیم:
ا. ابتدا به صورتی مقدماتی، محیط فعلی نظام بینالمللی، نوع سازمان و قواعد بازی آن از دیدگاه صاحبنظران مختلف مورد بررسی قرار گیرد، تا ادعای پیشین این پژوهشگر در مورد پویشهای متناقض، همزمان و گسترش بابنده مزبور، که موجب تفاوت محیط فعلی از محیط پیشین شده است، آشکار گردد. با استناد به این بررسی تجربی، و بحث روششناسی فصل پیشین، و روشن شدن کاستیهای نظریه های سیاست خارجی، آنگاه
۲. طرح سیستماتیک مفهومی گذشته این دانش پژوه پیش زمینه طرحی گفتمانی در سیات خارجی شرد.
بدین لحاظ، پس از بیان فضای تصمیم سازی سیاست خارجی، مدلهای گوناگون سیاست خارجی را در قالب سه نگاه زیر ارائه میدهیم؛
ا. نگاه خرد به سیاست خارجی،
٢. نگاه نلنبنی به سیاست خارجی،
٠٣ نگاه گننمانی به سیاست خارجی.
ابن مطلب راطیپنجنصل آنی مطرح خراهیم گرد.
فصل ششم
تحول در فضای ذهنی تصمیم در سیاست خارجی
چکیده:
در فصل دوم این دانش پژوه به دنبال ارائه چارچوبی مناسب برای طبقه بندی مدلهای تصمیم سازی است. بدین صورت در ارل این فصل بر آن است تا شرایطی را که متضمن ورود فعالانه به گفتمان سیاست خارجی است، بررسی نماید و بعد از آن به تحرلات حادث شده در نظام بین الملل دو قطبی از سال ۱۹۴۵ تا زمان حال اشاره شده است. اما در پایان بعد از بررسی نسبتا جامع، مخاطب گرامی متوجه این امر خواهد شد که امکان ارائه طرحی جامع و کامل در این خصوص وجود ندارد؛ چرا که هر طرح در فضای خاص خرد موضوعیت پیدا میکند.
گفتار اول -تحول در ساختار و پویشهای نظام بینالمللو در بومی جهانی شده
با مشاهده نحرلات محیطی، از جنگ جهانی درم به بعد، شاهد ظهرر بن فکنانه مدلهای منهرمیبدبل ر رفیبی در حوزه سیاست خارجی هستیم. در ابن دههها، نظربه پردازان سیاست خارجی، برای درک و ارزیابی ر تجزیه و تحلیل مسائل سیاست خارجی اندام به طرح ر ندرین چارچوب های نظری گرناگون نمودهاند. با تحول در هر در صحنه محبطی داخلی ر عملیانی خرد ر کلان در سیاست خارجی، نگاه به نظریه پردازیها نبز مننارت شد.
در صحنه کلان محبط عملبانی، پس از بک درران نبتأ طرلانی تشنج بین دو بلوک ناتو و ررشو، به دنبال اقدامات ارلیه جهت تشنج زدایی و ایجاد زمینه همزیستی
مسالمت آمیز در اوایل دهه هفتاد، بالاخره بلوک شرف فرو ریخت و متعافب ابن فروریزی، چنانکه در دفتر ارل اشاره شد، نفلام سلسله مرانبی فیردستوری با نظم نوبن جهانی پدید آمد. اینک شاهد آنیم که به سرعت ننلربههای برساخته گرایی و چشم اندازگرایی جایگزین نظریه های ضابطی گذشته شدهاند. به علاوه، جای اخلاف و مسائل حقوق بشری هم در نظریه پردازیها فراختر شده است.
تغییرات فوق، که عمدتأ در محیط عملیانی بینالمللی حادث شدهاند، با تغییرات شگرفی در محیط داخلی و محاط بر شکل گیری تصمیمگیری همراه گشتهاند. در گذشته، وجود دو الگوی نظام دموکراتیک غربی و مارکسیستی نوتالیتر، ایده آل های بدیل برای تلاشهای عامدانه نوسازی بازیگران جهان سوم به حاب می آمدند. تحولات سالهای ٩٠ ر ٩١ ب* ویژه فروریزی سریع و رادیکال الگوی توتالیتر بلوک شرف و مستحیل شدن آلمان شرقی در آلمان غربی، زمینه ساز موضوعیت یافتن حفوف بشر و مسائل اخلاقی شد. از آن پس، اخلاق و مصداق برجته آن حقوق بشر، تحت لوای هژمونی لیبرال- دموکراسی وارد مسائل سیاست خارجی شد. تلاشهای دموکراسی سازی آگاهانه از داخل، و با لیبرالیزه شدن از بیرون، زمینه ساز اندیشیدن نظری در خصوص دستاوردها و هزینه های هر یک از این دو اقدام شد. در فضاهای رویاگرایانه و مابوکراتیک، جوسازیهای هیجانی به صورت دامی داخلی در آمدکه بر گردن سیاست خارجی کشورها افتاد. ونزوئلا و کره شمالی وکوباهم اکنون نماد این روثاگرایی هیجانی هستند.
از لحاظ نظری، نمودار ا عمق تحرلات حادث در حوزه عملیاتی را به طور اجمالی نشان میدهد. واضح است که این تحولات بازتاب داخلی خود را خواهند داشت،
گفتار دوم: تلاش برای رسیدن به چارچوبی مفهوهی برای حلبقه بندی
مدلهای تصمیم سازی
از اواسط دهه ۱۹۴۰ میلادی، دور جدیدی از نظربه بردازی بینالمللی در دنیای غرب، به ویژه آمریکا آغاز شد. به یمن دستاوردهای ناشی از مطالعات مجیطی دهه های بین دو جنگ جهانی در قرن بیستم، صاحب نظران و صاحب منصبان سیاسی تلاش نمودند تا به طور فعالانه وارد گفتمان سیاست خارجی و روابط بین الملل کشور خود شوند. به تدریج این آگاهی ایجاد شد که مطالعه و آگاهی چیزی است، و ورود فعالانه در گفتمان سیاست خارجی چیز دیگر. گفتمان سیاست خارجی و ورود فعالانه به آن متضمن شرایطی است. اولا گفتمان فضای دیالکتیکی، جریان داد و ستد متمر بین بازیگران مختلف ملی- جهانی- فردی در حوزه مبادلات امنیتی- منفعتی سیاسی را نشان میدهد. ثانیا چگونگی عدم ورود یابه/ عکس ورود یک بازیگر در هر گفتمان نشان داده میشود.
گروهی ممکن است با غفلت جاهلانه از کنار گفتمان سیاست خارجی کشور خود و یا دیگر کشورها عبور کنند. گروهی دیگر ممکن است که رویاگرایانه جذب یک گفتمان خاص شوند، ویادر مورد آن موضع بگیرند. مواضع شیفته گرایانه و یا ستیزجویانه به دیالکتیک مبادلات نظم بینالمللی حقوق بشری، مصداق این عکس العمل است. دسته سوم ممکن است که با تدبیری مدبرانه برای بهره گیری از این فرایند دیالکتیکی، گفتمان تناظری مثبت بسازند و اجراء کنند. سیاست قوام در خصوص شوروی و توطثههای تجزیه طلبانه و ترفیق کوتاه مدت ملی شدن نفت توسط مصدق، در این حوزه قرار میگیرند. در بسیاری از موارد دیگر، فتدان نگاه گفتمانی مناسب به سیاست خارجی موجب شده تا ایران از بهره گیری از مزایای استراتژیک ناشی از متزلت جغرافیای – سیاسی خود محروم گردد.
متأسفانه فقط در غرب و آمریکا، شاهد ظهور چنین فضای گفتمانی بین صاحب نظران و صاحب منصبان هستیم. در دو بلوک رقیب نازیسم- فاشیسم و کمونیبتی شرف هم، صاحب نظران ر صاحب منصبان سیاسی آن چنان درگیر بافته های توهمی
زهن خرد بردند، که روند فررپاشی نهاد برساخنه خرد را نسهیل کردناه، البنه به بمن آمرزه های ژاپن، چهار فرل أسبابی چین ر هند به سرعت از ررباگرایی خرد را نجان راره ر گفتمان مناسب سیاسث خخارجی خرد را سامان دادهاند، به رفم وجرد نگاه مبهن پرستی لیبرال ر با کمرنیسنی؛ این کشررها ترانسئهاند مدبرانه فضای باز دنیای غرب را در خدمت ارنفاه فدرت ملی خرد گیرند، الهام گرفتن ار نظریه پرداری در دنیای فرب، ر سرمایه گذاری مناسب در حرزه تامل نظری )و نه رریاگرایی احساسی) بومی، در ابن کشورها کارساز شده است،
با این تحرلات گسترده در در صحنه داخلی و عملیانی سیاست خارجی، لازم بود که در نگاه به نصمیمسازی سیاست خارجی نیز تحول ایجاد شود. علاوه بر نأمل گرایی اندیشمندان جهان شمال، لازم مینمود تا سنت گرایی انبوهی از کشورها و رویاگرایی معدردی از کشورهای دیگر نیز مورد توجه قرار گیرد. لذا مباحث گفتمانی برای بازتاب” دادن به این نفاوتها و تنوعها مطرح شد.
در نتیجه، همراه با تحولات در فضای زیست سیاست خارجی، شاهد تحول در محتوای نظریه پردازی ر رهیافتهای سیاست خارجی نیز هستیم. در رابطه با عوامل داخلی مؤثر بر رفتار سیاست خارجی، متفکران معدودی از متغیرهای شخصی، نقشی، حکرمتی ر فرهنگی در مدلهای تصمیم سازی خرد سخن گفتند. با ظهرر پسامدرنیسم، این فرمرله سازی ها هم کافی به نظر نمی آمد و مبنای ضابطی مدل سازی نیز سست شد. بسیار فراتر از این، سیال بردن رابطه ذهن و عین و سست شدن دیرار حائل حاکمیت بین صحنه داخلی و محیط عملیاتی بینالمللی، نیاز به بازنگری کلی در نلاش های نظریه پردازی در سیاست خارجی را در چندان نمود.
نوجه به مسائل ایران و فضای متفاوت زیست ایدئولرژیک استرانژیک ایرانی، این پژرهشگر را قانع نمرد نا هم به نقش دیپلماسی عمومی توجه کند ر هم در چارچوب
١. هر یک ازمنغیرهای مذکور به یک از موارد زیر نوجه دارند:
مفهومی سیسئمانیک پیشین خود نیز نجهید نفلر کناه،
در مورد دیپلماسی عمرمی؛ ففدط به ارائه چند نعریف بسنده میکنیم. در ابن خصرص، گروه برنامه ریزی برای آزانس اطلاع رسانی (USIA) در وزارت خارجه آمربکا در ٢٠ ژوئن ١٩٧٧‘ دیپلماسی عمومیرا چنبن نعریف میکند: دبپلماسی” عمومی منافع ملی آمریکا را از طریق فهم، اطلاع رسانی ونفوذبر مخاطب خارجی نامین میکند در مجالی دیگر، همین آژانس اطلاع رسانی آمریکا اذعان میکند که سیاست” عمومی خواهان ارتقاه منافع ملی ر امنیت ملی آمریکا از طرین فهم، اطلاع رسانی، تاثیر گذاری بر عموم مردم از طریق مذاکره بین شهروندان ونهادهای آمریکایی با همتایان خود است:” ورای این سازمان دولتی آمریکا، هانس ان. تأک(للاآ.Hans A)، دیپلماسی عمومی را چنین تعریف میکند: تلاشهای” رسمی حکومت برای شکل دهی به محیط ارتباطات ماررای دریاها که طی آن سیاست خارجی آمریکا به اجراء در آمده، بدان امید است که سوء دریافتها و سوء تفاهمها موجب بغرنج شدن روابط بین آمریکا و دیگر کشورها نشود.
لرد کارتر نیز مدعی است که روش دیپلماسی نوین را میتوان به مثابه گتی از دیپلماسی کلاسیک به حساب آورد. در حالیکه دیپلماسی کلاسیک خصلتهایی چون پنهان کاری، غیر دموکراتیک بودن، عملگرا بودن، و دو جانبه بودن روابط بین قدرتهای بزرگ را در بر میگرفت، دیپلماسی نوین حاوی خصلتهای متضاد زیر است: آشکارگی، دموکراتیک بردن، چند جانبه گرایی – از جمله با مشارکت قدرتهای کوچک ولی فعال- و اصول گرابی،
و در مورد نگاه به سیاست خارجی، این دانش پژوه هم تغییراتی در طرح مفهومی سیاست خارجی خود ایجاد میکند، و هم آنکه از زبان یکی از اندیشمندان، نگاه پسامدرنی به سیاست خارجی را نشان میدهد. در تعدیل طرح سیستماتیک مفهومی خرد، ار به نقش کارساز رلی ابزاری مدل سازی ها نیز آگاه شد و دریافت که برای مطالعه سیاست مناسب، چهار مساله باید مورد توجه قرار گیرد: اولا هر چارچوبه
مفهرمیباید تا أن حد. نفلربه- الرده باشه که بنراند ارلا رابطه گفنمانی بین ذهن انسان و پدیده سیاسئ خارجی برفرار کند،
درم آنکه رابطه دال – مدلرلی بین نشانه )نشانگان( ر پدبدههای سیاست خارجی برفرار شرد،
سرم آنکه رابطه بین نقاط گرهی فرعی با نقطه گرهی کانونی در یک نگاه سیاست خارجی را نشان دهد،
چهارم آنکه، چارچربه مفهومی مررد نظر، علاره بر آنکه رابطه تک نک نقاط گرهی فرعی با نقطه گرهی کانونی را نشان میدهد، دالی بر مدلولی باشد که اثر متغیرها روی یکدیگر در هر یک از در محیط داخلی و خارجی را نشان میدهد.
حساسیت به وجود دال برای دلالت بر مدلول از آن رو مهم است که عرصه پیچیده روابط خارجی برای تحلیلگر سیاست خارجی قابل فهم شود ر برای تصمیم سازان قابل مدیریت. با نگاه گفتمانی است که درمییابیم هر لحظه، گفتمانهای مختلفی از داد و ستدهای سیاست خارجی به رجود می آید. داد و ستد گفتمانی در هر تعامل سیاست خارجی به طور فاکتوریل موجب ظهرر گفتمانهای رقیبی میشود. در نتیجه، گفتمانهای بسیار متعدد و مختلفی در حرزه سیاست خارجی خودنمایی میکنند.
نگاه گفتمانی در نهایت موجب رهنمودی سازنده برای فرا رفتن از مدلی شدکهاین دانش پژوه قبلا تحت عنوان طرح مفهومی سیستماتیک ارائه داده برد. در این فراروی، او سعی داشته طرحی ارائه دهد که تحلیلگر سیاست خارجی بتواند نسبت به چگونگی تدارم نبدبل گفتمان دیالکتبک و یا نحول آن به گفتمان نناظری شناخت پیدا کند؛ و نصمیمساز سیاست خارجی از آن برای گذر از گفتمان” دیالکتیک منافع متناقض در نگاه آنارشیکی به گفتمان” تناظری در نظم رابستگی متقابل در نظام بینالمللی فردی- جهانی شده بهره جرید.
به بمن تعهد انسانی به اعمال گذار از گفتمان” دبالکتیکی به گفتمان تناظری ، شاهد نأمین ارزشهای بدیل حقرف بشر، منانع ملی ر مصالح متقابل بشری در قالب میهن درستی جهان- رطنی خواهیم برد و غیریت سازی حذف کننده نظم اولیهای و قبیلگی در امپراتوری ر غیریت سازی منانع ملی را پشت سر خواهیم گذاشت. با قبول چنین تحرلات مبارکی، ارلا پدیدههای ناشی از در گرابش متناقض استقلال طلبی
)نفردگرابی( ر همکاری جهانی )نهادگرایی( امکان پیدا خواهناه کرد نا در فضای گفنمان. نناظری ظهرر پیدا کنند، ثانیا مؤلفهها هنگامی که با هم نلفین شوند )مانند( نلفیف گاز اکسیژن سرزاننده با گاز هیدروژن سوزنهه که موجب ظهرر پدیده آب خامرش کن میشرد) امکان نعدیل تعارض ساخناری در فضای سیاست خارجی ممکن میشرد،
با چنین امیدی، به سراغ بازسازی چارچوبه مفهرمی گذشته خرد میرویم. اما قبل از ارائه طرح بازسازی شده، لازم است ابتدا دستاوردهای علمی مشاهیر حوزه علمی سیاست خارجی مطرح شود، باشد که رهنمودی برای تلاش ابندایی این نگارنده در مدل سازی سیاست خارجی فراهم گردد. در در فصل آنی، دو دسته از مدلهای خرد و کلان را مورد مطالعه قرار میدهیم.
نتیجه گیری
در جمع بندی مباحث این فصل، میتوان گفت که امکان ارائه هیج طرح جامعی وجود ندارد. هر طرح در فضای خاصی موضوعیت پیدا میکند، و افقی برای اندیشیدن درباره سیاست خارجی ایجاد میکند. با این آگاهی، نگارنده نیز مدعی ارائه طرح جامعی نیست؛ بلکه امیدوار است بتواند به سهم خود در این زمینه صرفا قدمی به جلو بردارد. در واقع بر خلاف تصور سادهاندیشانه و خامی که در دنیای سیاست، به ویژه در دنیای رویایی جهان جنوب وجود دارد، سیاست خارجی حوزه ای از فعالیت علمی و عملی است که مؤلفه های آن دارای خصیصه های متناقضی است. به قول کشت والتز:
آنچه در سیاست خارجی مورد نیازاست، صرفا مجموعهای از خصیصهها نیست، بلکه به جای آن نیازمند موازنهای حساس بین راقعگراییرتحلیل، انعطاف و پابرجایی صلاحیت و میانه روی، ر بالاخره تدارم ر تغییر هستیم.ا)
به علاوه، در نظریه پردازی سیاست خارجی حداقل نیازمند سه عمل مکمل زیر هستیم؛ ا) نظم بخشیدن به انبرهی از مطالب و دادهها برای یافتن قوانین حاکم بر روایه آنها. در حوزه سیاست خارجی، در بسیاری از موارد، بخشی از اطلاعات عامدانه پنها و با تحریف میشوند. ۲) ارائه چارچربی مفهومی برای نظم بخشی به چگونگ
فصل هفتم
نگاههای خرد به سیاست خارجی
چکیده؛
در این فصل به چندمدل خرد- نگر به سیاست خارجی توجه میکنیم که صرفا با تکیه بر ملزومات و مقدورات ملی به اندیشیدن در حوزه سیاست خارجی اهتمام کردهاند. در این مجموعه هم شاهد نگاههای صرفأ خردگرا هستیم، و هم نظر نهادگرایانی که به نیازهای روانی-زیستی انسانی توجه کردهاند، بررسی میکنیم. در این نصل، به مدلهایی از اسنایدر، جانیس و مان، پرچالا، آلیسون ر هربرت سایمون هم اشاره خواهیم داشت.
هقدهه
به طور کلی چهار مدل مشهور در سطح خرد و جهت ایجاد قدرت ملی برای اقدام، شامل عقلایی کردن پوچالا، نصمیمسازی عفلابی اسنایدر ر همکاران، عقلانیت محصورسایمون وآلیسون وفزاینده گرایی جانیس رمان مطرح میشود. البته مدلهای تکمبلی هربرت سایمون ر آلیسون را نیز مطرح خواهیم کرد. نکته قابل توجه اینکه در مدلهای مورد بررسی، به روابط خارجی هم تا حدودی توجه شده است. اما آنچه این مدلها را نماد دیدگاه خرد نگه میدارد، این است که هیچیک از این مدلها به ملزومات ناشی از نظام بینالمللی توجه ندارند. حال آنکه ایجاد رابطه بین داخل و خارج، از ویژگیهای اصلی هر مدل تصمیم گیری در سیاست خارجی است. توجه به ملزومات
اجبار کننده ساخت نذلام بینالمللی، نشان دهنده نوجه به صحنه خارجی، و عنایت به هر دو، حاکی از نلفیف در سلع نحلیل است. در مدلهابی که در ابن بنده مورد. نوجه قرار میگیرند فقط به نفارتهای ناشی ار سحلح داخلی نوجه شده است،
گفتار اول؛ مدل سازی پوچالا برای تصمبمسازی مبتنی بر امکانات:
تلاش برای رهایی از رویاگرایی
سه خطر آرمانگرایی واقعیتگریز، راقعگرایی فاقد آرمان و رویاگرایی ، سیاست خارجی را تهدید میکنند. گرچه آرمانگرایی معادل رویاگرایی نیست، اما اعمال آرمانگرایی و بدون توجه به امکانات، کشور را در خطر فرو افتادن به دام رویاگرایی قرار میدهد. همچنین امکان آن وجود دارد که با واقعگرایی بدون آرمان، هدف ملی بسیار پایینتر از چیزی باشد که منافع ملی را تأمین کند.
برای رهایی از احتمال هر دو خطر، اندیشمندان گوناگون راههایی را اندیشیدهاند. در مدلی که پوچالا ارائه میکند، مسأله عقلایی کردن هدف نظری سیاست خارجی در قالب خوراسته های مصداقی و امکانات داخلی مورد بحث قرار میگیرد. به منظور عملیاتی شدن این عقلانیت، نامبرده نموداری را به شکل زیر ترسیم میکند.
برای خواندن مدل پوچالا نیازمند آن هستیم که به مفروضات ذهنی او بی ببریم. این مفروضهها را میتوان به شرح زیر فهرست کرد:
۱- ضرورت تحول از ذهن حقیقتیاب صرف به ذهن تلفیق کننده حقیقت یابی با حقیقت سازی. ذهن حقیقت باب، ذهن کشف کننده صرف است، و ذهن حقیقت ساز، ذهن خلاق و سازنده است.
۲- خوشبینی آرمانگرایانه نسبت به وجود راه حل برای وضعیت نامطلوب موجود.
۳- تفاوت بین عکس العمل حسی با غربزی، با عکس العمل عقلایی و سنجیده.
٠٢ ضرورت اطلاع از امکانات، و احتمال تبدیل امکانات بالقوه به بالفعل،
۵- ضرورت تخصص به جای معرفتهای غیرتخصصی.
۶, ضرررت ر نفدم زمانی مسائل شکلی بر مسائل اصیل ماهری،
V- رجرد چالش ر فرصت در فرابند نصمیمگیری؛ تلفین نلخیها با شیرینیها
۸- احنمال ارجحیت بیافدامیبر افدام مخرب،
۹- نأکید بر ضرررت فایده مندی اندام، ر معطرف بردن نصمیم به علم ر نتیجه،
’ ا- نوجه به جرانب منفی رمثبت مرضوع: نسبی گرایی
٠١١ نمایز صررت هنی ایده (که ناشی از هرش است از آرمان (که فلسفی جهت است از هدف (که جنبه نظری ر علمی دارد با خراسته (که جنبه مصداقی – اجرایی) دارد:
۱۲- ضرورت نگرش دبالکتیکی به رافعیات تاریخی ر توان ایجاد گفتمان تناظری ناشی از نلفین ضرورت امکانات و اصالت هدف.
١٣- وجود رهیافتهای مختلف در نلفیق اهداف و امکانات.
۱۴- اعندال در تعیین هدف نظری و خواسته علمی، بوجهی که کمی برتر از امکانات باشد.(ا)
با توجه به مفروضههای فرف است که میتوان از طرح پوچالا برای تصمیمگیری استفاده کرد. پوچالا طرح خرد را به شرح زیر وصف میکند.
Idea. ا
۲. Idea, 3.Goc, -«.Objective
نوالی خازه های ا، ٠٢ ٠٢ ۵، ۶، ا ۸ نشان میدهد جسئجری موفقیت آمیز منابع در ذخابر ناخالص قدرت کشرر چگرنه باید باشد، در همه این نوالی ها، اهداف از نذلر مفهرمی ثابت مانده ر منابع فراهم میشرند نا افدام برای پیگیری سیاست خارجی آغاز شرد،
لازم به نأکید است که به هر حال، حرکت رری این نرالی ها مبننی بر این فرض است که منابع لازم برای اقدام با در دسترس هست و با فابل بسیج هستند. اگر چنین نباشد، در دسترس بودن منابع بر شکل گیری هدف، ر جهتگیری روابط بین خواسته های علمی با هدف نظری، و با آرمانهای فلسفی و یا ایده های صرر ذهنی منابع معکرس میشود.
مثلا در توالی خانه های ا، آ، ۱۰،۵،۴ فقدان منابع در دسترس فوری (که طی سه خانه فوق با کلمه منفی نه» روبرو شده است) و عدم توانمندی ناشی از آن در بسیج منابع اضافی از ذخایر قدرت ناخالص )که با کلمه منفی نه پس از خانه ۵ نشان داده شده است) به تعدیل اهداف در جهت کاهش بلندپروازیها میانجامد، یا اینکه به ترک کامل هدف منجر میشود. به همین سان، توالی خانه های ا، ۲، ۳، ۹ حاکی از آن است که تا زمانی که اهداف با ارجحیت برتر منابع را جذب میکنند، ارجحیتهای پایینتر صرفأ به صورت آرزو و نه پیگیری فعال سیاست خارجی باقی میمانند.
گفتار دوم: مدل آرمانگرایانه اسنایدر و همکاران: دانستن مساوی توانستن
برای مطالعه طرح اسنابدر و همکاران نیازمند آشنایی با افقهای فکری آنان هستیم. این مفروضهها عبارنند از:
ا- کارآبی دبدگاه نظامها در مطالعه سیاست خارجی: کارکردگرای ساختاری، ساختار نظام ملی کارکرد امنیتی دارد.
۲- تأکید بر سطح خرد در ررابط بین الملل مکفی است.
۳- نصمیمگیران متغیر راسطهای هستند، عرامل محیطی متغیر مستقل هستند.
۴- نگرش جهان انبساطیاب، به جای نگرش خیمهای و ثابت به هستی.
۵- اهمیت عقلائیت بازاری در مرففیت سیاست خارجی،
مدل اسئایدر ر همکاران بر خلاف طرح پوچالا در حد کلیات باقی نمیماند. اسنایدر ر همکاران مدعی هستند که در مسائل سیاست خارجی باید به هرامل نأثیرگذار داخلی در صحنه سیاست خارجی نرجه کرد، در دیدگاه آنها فرض ابن است که دانستن، مساری ترانستن است. آنها با الهامگیری از نظریه عمومی سیستمها، مسائل لازم برای مطالعه سیاست خارجی رابه سه بحث کلی ربابه نذلامهای نابعه ملت- دولت، ساختارها، کارکردها و پویش سیاست خارجی نقسیم میکنند. سپس به مفتضای شرح موضوعات جزیی در نمردار ۲، عرامل مختلف نأثیرگذار بر سیاست خارجی را یک به یک شرح میدهند.())
بر اساس خانه الف در طرح آنها، نظام سیاسی ملت- دولت به سه نظام تابعه محیط غیرانسانی، جامعه و محیط انسانی تقسیم میشود. در این مقال، مشخص است که وی گذشته از محیط منابع، نأثیر محیط انسانی را از در دیدگاه جامعه شناختی و روانشناختی مورد بررسی قرار میدهد. در حوزه ساختار اجتماعی و رفتار خانه ب، او به شش عامل جهتگیریهای ارزشی عمده، الگوهای نهادین عمده، شاخصه های عمده سازمانهای اجتماعی، انفکاک نقشی و نخصص، گروههای اجتماعی و نوع کارکرد آنها و بالاخره پویشهای عمده اجتماعی از جمله شکل گیری افکار عمومی، اجتماعی گرابی بزرگسالان و پویشهای سیاسی توجه دارد. در خانه ج، پویشهای تصمیمگیری و فضای روانشناختی تصمیمگیرندگان مطرح میشود. تصمیمات متخذه از طریق خانه د، به خانه هایی که صحنه دریافت سیاست خارجی صادره از کشورها هستند ارتباط پیدا میکنند. در صحنه خارجی، همانند صحنه داخلی به امکانات غیرانسانی، فرهنگ، نوع جامعه و ملت – درلتها و فعالیتهای آنها توجه شده است. شرح جزئی مؤلفه های طرح اسنایدر و همکاران را در نمودار شماره ۲ میتوان دید.
با نگاهی اجمالی به طرح میتوان دید که ار در دیدگاه اجمالی و نفصیلی به عرامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی دارد. در خانه الن او از منظر اجمالی و کلی به عوامل تأثیرگذار مینگرد. به نظر ار عراملی چون محیط غیرانسانی )از جمله قدرت مادی و سازمانی) همراه با نرع اجتماع از منظر جامعه شناخنی، و بالاخره محیط انسانی از لحاظ فرهنگی بر سیاست خارجی تأثیر میگذارند.
در بعد ننصیلی، ار به نگرش عامل ساخناری ر رفناری نرجه دارد؛ جهنگیریهای عمده ارزشی، الگرهای عمده نهادی، شاخصه های عمد، سازمان اجنماعی، انفکاک ساخناری، تمایز نفشی، گررهها )نرع( کارکرد) ر پریش های اجتماعی مربروطه،
در عملیاتی کردن دبد اجمالی باید از علرم دیگر هم اسنفاده کرد. در محیحط غیرانسانی به عامل فدرت مادی نوجه میشود، چنان که در اصرل ررابط بین الملل الف خراندیم، قدرت در آستانه ررود به فرن بیست و یکم چهار بعدی است؛ نظامی، اننصادی، فنی – ارتباطی و فرهنگی. به مقتضای میزان کمی و کیفی دسترسی به قدرت، بازیگران به هفت دسته فوق قدرت، ابرفدرت، قدرت بزرگ، قدرت متوسط، قدرت کوچک، ریز قدرت و دولت فروپاشیده نقسیم میشوند. باید جایگاه فعلی قدرت را محاسبه کرد، و استعدادهای بالقوه را دید و با درایت، تخصص و همت آن را شکوفا کرد.
در نوع اجتماع میتوان مدلهای مختلف توسعه را مبنا قرار داد. دورکیم از همبتگی مکانیکی و سپس همبستگی ارگانیکی صحبت میکند. تونیس اجتماعات را به دو دسته مهر- پیوند و سود- پیوند تقسیم میکند؛ و تحول انواع اقتدار را مبنای قدرت محسوب میدارد. آگاهی از مدلهای مختلف توسعه در شناخت چیستی و چگرنگی تحول اجتماع خاص نقش دارند.
در مورد محیط انسانی، عامل فرهنگ و کیفیت جمعیت مطرح است. به نظر نویسنده این کتاب، فرهنگ سعد- تدبیری درمقابل فرهنگ شوم- نقدیری، وفرهنگ رفاق به جای نفاف میتوانند از عوامل تغییرساز محسوب شوند. آلموند و پارل به مشلهایستارها نرجه میکنند. ابستار نگرشی پابدار به امور است. آنان سه ایستار عاطفی، ابدئرلوزیک و شناختی را از هم متمایز میکنند. به نظر آنان، ایستار شناختی میتواند مبنای مهمی برای ترسعه باشد،. با عنایت به این دید اجمالی و مبنایی، نوبت به عملیانی شدن محتوای خانه ب میرسد.
در عملیانی کردن خانه ب می نران به موارد زیر توجه کرد. ارزشها به دو دسته پیشینی و پسینی تقسیم میشوند. منافع ملی به عنوان ارزش پسینی- پیشینی محسوب میشود ر منافع اقتصادی به عنوان ارزش پسینی ر مرفتی به حساب می آید. بحث
٠١ بادمان باشد در اینجا علم بعنی علم نجربی ر علم نجربی بعنی نرانمندی نغییر.
وفاداری به نفلام به جای رزیم و درلنهردان از دبکر مباحش ارزشی اسن.
در ردیف ۲ از خانه ب بحث ارلویت نهاد ملی بر دیکر الگوهای نهادی مورد بحط است. البته که لارمست رابدله بین نهادها مشخص شود. البنه در جامعه صرفا متشکل از مسلمائان، ملت- درلت فاعدا به ارزشهای امث به عنوان نهادی فرانر هنعهده میماند. به رغم این تعهد، نهاد درلت نهادی منفارت از امت؛ خانواده، فومبت.، به حساب می آید، و کارکردی – قدرت – مبنا دارد ر نه مذهبی،
در ردیف ٣، شاخصه های عمده سازمانی مطرح میشود. نگرش مدیریت به سازمان اداری فرف میکند. در دیدگاه سنتی ها، سازمان در طرل نزولی اعمال فرماندهی رهبران است. رزارتخانه به عنوان بازری عملیانی وزیر عمل میکند. در ننیجه سازمان نک- فکر وازبالا به پایین است. در دید مدرن، رزیر مدیر هماهنگ کننده عقول مختلف است، وزیر برآیند دیدگاههای کارشناسی از پایین به بالاست. بنابراین نصمیمات بوروکراتیک تلفیقی از عقلانیت کارشناسانه را با خواست مردم از طرین ونیر مسئول تلفیق میکنند. وزیر موظف است از این دیدگاهها کارشناسانه به منتضای نأمبن خواستهای ملی مردم استفاده کند.
در ردیف ۴، مسأله انفکاک ساختاری و تمایز نقشی مطرح میشود. پیچیدگی جامعه نیازمند ایجاد نهادهای تخصصی است. تأسیس ملت- دولت در این راستا مورد توجه قرار میگیرد. کارکرد ملت- درلت با نهادهای دیگر متمایز است. اگر همانند شوروی، آلمان نازی، و امپراتوری کلیسایی قرون وسطایی دچار اشتباه شده و کارکرد نهادها با هم اشتباه شوند، نتایج فلاکت باری به بار خراهد آورد.
در ردیف ۵ از خانه ب، مسئله گررههای اجتماعی و کارکرد آنها مطرح است. گروه اجتماعی، جایگزینی برای مفهرم طبقه از زبان مارکس است. هر گرره اجتماعی آرمانی دارد. سنتی ها تاعدتأ نگرشی فرهنگی، عارفانه و محافظه کارانه، و گاه صرفا دگر- دنیابی دارند. طبقه متوسط دیدگاه انطبافگرای عنلی، ر معطوف به مرقعبت ابن دنیایی دارد، گرره پیشتاز دانشجوبان و کارگران به لحاظ فشارهای معبشتی، اصولا نگرش عدالت جو ر نرزبعنگر دارند. بافت جمعبتی جامعه بر ابن نگرشها تأثیر دارد. مهم این است که کدامیک از این گررهها از طرین حزب در قدرت هستند، و کدام گروه در پشت صحنه نقش گرره ذینفرذ ر یا گروه فشار را ایفاء میکند.
خازه ۶ به بربشهای اجثماعی نوجره رارد، از جهمله چگرنگی شکلگیری افکار عمرمیمهم است در نفلامهای اجنماعی بسئه مههرلا شکل گبری انکار از لربف الفاه از بالاسئ. در مطاله ابن جرامع ففط به بلندگرهای درلئی نرجه میشرد. ابنگرنه جوامع را در مقالهای جرامع گرانشی” نامیدهام، انسانها رجردهابی مادرن حیرانی از خود دارند، ر همانند براده آهن منفعلانه جذب گفنار ر رفنار ر کردار رهبران میشرند، میزان ابن جذابیت در افندارگرابی؛ به حرزه سیاست محدرد میشرد ر در نونالینر و پرپیرلبسم به همه حرزه های زندگی کشیده میشرد. در نونالیتریسم ر پاپیولیسم، انسانها همسان گلهای محسوب میشوند که نیاز به چرپان دارند. چریان ممکنست ابزارهای گرناگرن نیش یانوش رابکاربرد، نا گله مفروض رابه انقیادکشد. در نظامهای دمرکراتیک، شکل گیری افکار، نجلی کرت گروههای اجتماعی متفکر و خردآگاه است. بنا به مقتضای این رضعیت، اجتماع گرایی سیاسی شکل میگیرد. در نظامهای انتدارگرا و ترتالیتر، جامعه گرایی نقش انفعالی است. انسانها نقش خرد را از زبان رهبران تعریف میکتد. در اجتماع گرایی، روند هویتساز است. انسانها تربیت میشرند تا بیهمتایی خود را احراز ر ابراز کنند. آنارشیسم اوج این اندیشه است. جماعتگرایی، تلفیقی از اصالت هویت سازی آنارشیک و نقش سازی ملی است. بنا به مناد پیمان و میثان ملی، انسانها نقش شهروندی را تعریف و خود را به آن متعهد میدانند.
با عنابت به نرضیحات ر راه حل های فرف است که رصف، تفسیر و نجویز سیاست خارجی شکل میگیرد. در مررد نجزیه ر نحلیل باید دربافت که عامل تأثیرگذار بر سباست خارجی بک کشرر خاص چگرنه است، در تجربز، به درلنمردان پیشنهاد میشرد ابندا شرابط نرسعه را فراهم آررند، آنگاه بلندپروازی سیاست خارجی را مدبرانه نعربف، ندرین و اجرا کنند، اسنابدر ر همکاران معنقدند با اجرای جنبن طرحی میتوان نرفین سیاست خارجی را تضمین کرد. اما سرال این است که آبا انسانها صرفا مرجردانی عنلایی هستند؟ ر آیا درلتمردان همانند کامپیرنر به اعمال این دستورالعملهای عنلابی معنندند؟ این پاسخ را سابمرن ر آلپسون نفی میکنند. اما با این حال تأکید میکنند که مدل عقلانیت مطلن اسنایدر ر همکاران، مدل ایده آل تصمیمگبری را نشان میدهد.
گفتار سوم؛ عقلانیت محصور و انتخاب انسانی
نگاه آرمانگرایانه مفهومی اسنایدر به نصمیمگیری سیاست خارجی با نگاه رفتارگرایانه هربرت سایمرن تعدیل میشرد، بعدها طرح اسنایدر در تقابل با طرحهای درگاذه آلیسون فرار گرفت، اولی با مطالعات چند بعدی خرد در اقتصاد، روانشناسی و سیاست در مفهوم عفلانیت” محصور و بسندگی” را مطرح کرد. آلیسون هم با بهره- گیری از این دستاورد، دو مدل سیاست” بوروکراتیک و روند” سازمانی را ارائه داد.
گرچه این در متفکر نیز عمدنا به صحنه داخلی سیاست خارجی توجه داشتند، اما نگاه آرمانگرایانه اسنایدر را بر نمی تابیدند. برخلاف انتظار اسنایدر، سایمون معتقد بود نصمیم گیر سیاسی به حداقلها رضایت میدهد. آلیسون هم مدعی بود که صحنه داخلی سیاست خارجی چندان هم متحد و یکپارچه نیست.
به لحاظ این وضعیت، نمیتوان منافع ملی و اهداف سیاست خارجی را تجلی تصویری عقلایی و یکپارچه دانست. برعکس، سیاستگذاری خارجی تجلی چانه زنی ها و دادوستدهای بسیار در صحنه داخلی است. در نتیجه، دو نگاه سایمون و آلیسون را میتوان مکمل هم دانست.
اراده تصمیم گیر در به کارگیری مدل بهینه و یا مدل بسئده سایمون تعیین کننده نوع تصمیم است. همین نگاه به وجهی دیگر در مورد دو مدل آلیسون نیز صادق است.
الف: دو مدل هربرت سابمون: انتخاب در تأمین حداقل انتظار
عفلانیت« مطلقگرایانه اسنایدر را هم عقلانیت« محصور موجود در مدلهای تصمیم گیری سایمون تعدیل میکند رهم در مدل آلیسون. به نظر سایمون، نصمپمسازی و تصمیمگیری هسته مرکزی هر سازمان است.() پس به جای تقسیم نصمیم ساز و تصمیم گیر، شایسته است به نوع تصمیم اشاره داشته باشیم.
سایمون که عمر علمی خود را برای بیش از دو دهه مصروف بررسی چگونگی کناکش نصمیمگیری کرده برد، ادعا نمود که از در نوع نصمیمگیری بهینه« و بسنده»”،
دومی مبنای کار تصمیم فرار میگیرد. مبنای نمابز مورد نفلر سابمون، حاوی مبحنی نظری است.
چنان که گفتیم، در علم، هم دخالت انسان محطرح است و هم گزاره ارائه شده دارای دو متغیر مستفل و رابسته است. در نظر سایمون، در عرصه وافعی که دخالت با عدم دخالت عوامل فردی و یا گروهی در نصمیمگیری امکان دارد، مواجه با دو نوع تصمیمگیری هستیم. در صررنی که عوامل مزبور در تصمیم گیری دخالت نداشته باشند، تصمیمگیری بهینه خواهیم داشت. در غیر این صورت، چنانچه عوامل فردی ر با گروهی بر شیوه تصمیم گیری تأثیر گذارند، در نصمیمگیری با گزینه بسنده، روبرو خواهیم بود.(۴) وی ادعا میکند که در واقعیت، نصمیم انسان بیشتر به مدل ابسنده( نزدیک است. با این تعبیر، به محض آنکه رضعیتی حداقل نیازها را برطرف کرد، نبت به نیل به آن برنامه ریزی و اجراء میشود. تلاش برای بهینه کردن، صرفا در سطح ذهنیت انسانی مطرح است، نه در واقعیت.
ب- دو مدل آلیسون
بر سیاق فکری هربرت سایمون، گراهام آلیسرن نیز با ارائه دو مدل اروند! سازمانی و سیاست« دیوانسالاری عقلانیت مطلق گرایانه اسنایدر را تعدیل میکند. مدل روند سازمانی در تصمیمگیری آلیسون مبتنی بر این مفروضه است که حکومت یک کشور، مجموعهای یکپارچه نیست. برعکس، حکومت متشکل از هرمی از سازمانهای مختلف تصمیمگیری است. با این توضیح، مشخص میشود که رفتار خارجی حکومت در پاسخ به نیاز منافع ملی، ناگزیر از کانال این سازمانهای مسئول به پاسخگویی میگذرد.
آلیسون علاوه بر جبریتهای ناشی از ساخت سازمان اداری تصمیمگیری، بازی قدرت بین افراد تصمیمگیرنده را نیز در شکلگیری نهایی نصمیم مؤئر میداند. بدین لحاظ، آلیسون مدل سیاست« دیوانسالاری را نیز مطرح میکند.
در تشربح این مدل، آلیسون ادعا میکند که پیامد بازیهای” سیاسی بر آینده مذاکره میان افراد تصمیم گیرنده؛ چنان است که هر کدام از انسانهای تصمیمگیر در سیاست خارجی خواهان دستیابی به هدفی خاص، و با نعبیری خاص، از منافع ملی است. از اینرو، آلیسون نتیجه میگیرد که تصمیمات و اقدامات سیاست خارجی، نتیجه
گهفتار چهارم؛ فز اینده گرایی و بررسی چالشها و افرصتهای تصمیمگیری در مدل جانیس و مان
چارلزای. لیندبلوم مدل سومی را برای تفسیرسیاست ارائه کرد، تابین دونگاه مدل نصمیمگیری” عقلابی ر عقلانیت” محصور فرار گیرد. او این مدل را فزاینده” گرابی انفصالی نام نهاد در سیاست عملی؛ مفهوم تدریج گرایی هم مکمل این نگاه میشود. به طریفی میتوان نگاه جانیس و مان را نیز در این فضا قرار داد. در نگاه جانیس ومانهم عقلانیت محصور مطرح است، هم فزاینده گرایی و هم تدریجگرایی. برای فهم محتوای مدل تصمیم گیری جانیس و مان، نیازمند آشنایی با مفروضات ذهنی و افق فکری این دو دانشمند هستیم. این مفروضات را میتوان به شرح زیر فهرست کرد:
ا- تصمیم سطوح مختلفی دارد، و هر سطح لایهای بر پیچیدگی آن میافزاید.
۲- در هر سطح از تصمیم سازی، نیازمند سطحی از تحقیق جدید هستیم.
۳- در تصمیم گیری شاهد تقابل دو نگرش خوشبینی آرمانگرایانه و بدبینی واقعگرایانه هستیم. عملا هر گفتمان سیاست خارجی از نتیجه تقابل این دو نگرش حاصل می آید.
۴- آرمانگرایی در وجود راه حل، و واقع گرایی در توجه به امکانات سخت و نرم، و رقبا تجلی پیدا میکنند.
۵- توجه به نقش سیال زمان در تحولات، و تغییر موقعیتها، و لذا ضرورت تغییر مواضع ضمن تعهد به اصول پایدار درباره منافع ملی
-نفی جزمیت شناختی
۷- ارجحیت زندگی مدبرانه به زندگی طییعی
۸- وجود چالش و فرصت در هر موقعین
۹- نمایز سه ذهن آئینهای (نصوبر حفیفتیاب)، کشکولی )ضبهط( صونی و نگهدارنده)، ر فائوسی )راهیاب،( حفیفتساز و نغییرساز
همساز با مدل سیاست« دیرانسالاری آلیسون، جانیس و مان نیژ مدل روانشناخنی خود را ارائه میدهند، برای این نظریه پردازان نیز همجون آلیسون، کلید فهم تصمیمگیری این است که فبرل کنیم نصمیم سازان و نصمیم گبران نیز انسان هابی هستند با منافع، ارزشها ر احساسات خاص، این در نخلریه پرداز فدم را از این فرانر گذاشته و مدعی هستند که:
مقامات” دولتی که تصمیمهای مهم و تأثیرگذار بر سرنوشت کشور را میگیرند، با میزان بیشتری از خود- محدردی تعهدآمیز مواجه هستند. موقعیتهای پیشین را دبدیم که ردرآن مسئولین مدارما شایق بودند تا به دستاورد مورد نظر خود برسند، اما آنان شدیدا دلنگران هزینه های سنگین واحتمال خطرباخت بودند.( ۶)
با این تعبیر، بنابراین محرکه اولیه تصمیمگیرندگان سیاسی این نیست که پایداری روش اشناخت شناسی و منطقی تصمیم گیری را حفظ کنند، بلکه آنان مترصد آنند که بین تعارضات احساسی حاکم بر تصمیم گیری، نوعی سازگاری ایجاد کنتد. به کلامی دیگر، جانیس و مان معتقدند که الگوهای مختلفی از کنار آمدن با این تعارضات وجود دارد تصمیم گیرنده سیاسی مداوما درصدد آن است که تعارضات حاکم بر فضای تصمیم گیری را حل کند و بابهتر آن است که بگوییم مایل است به حل گرایشهای« متعارض قبول و ردی که نسبت به یک اقدام خاص، وجودش را فراگرفته نایل آید.( محتوای اندیشه این دو صاحبنظر را در مدل زیر میبینیم.
فصل هشتم؛
مدلهای دو سطحی: عنایت به برآیند ناشی از تلفیق مقدورات ملی با محذورات بینالمللی
چکیده:
در این فصل برآنیم که با ارائه یک سری مدلهای مختلف، در مورد تلفیق مفدورات ملی با محذورات بینالمللی بحث نماییم. بر این اساس، در گفتار اول به مدل مدلسکی در مورد دخل و خرج بازی قدرت در سیاست خارجی پرداخته شده و در گفتار دوم، ضمن بررسی دیالکتیک محیط عملیاتی در مقابل محیط روانشناختی، مدل مایکل برچر و همکارانش را در این خصوص مورد بررسی قرار خواهیم داد و در گفتارهای سوم و چهارم، دو مدل پیش” نظریه و طرح” پیوستگی روزنا را مررد بحث قرار خواهیم داد. در بررسی مدلهای روزنا، تفاوتهای بین دو مدل و تغییراتی که روزنا در مدل دوم خرد ارائه کرده است مطرح میشود. امید است که مطالب این فصل نیز دری بر روی دانش مخاطبان گرامی بگشاید.
دقدهه
ارائه مدلهای مختلف در فصل تلفین مقدورات ملی با محذورات بینالمللی بیانگر دو ریژگی است:
ا) تغییر متدلرژیک که حاکی از ضرورت پیوند بین در سطح تحلیل خرد ر کلان است. اگرچه صحت ر ستم به کارگیری این سطح تلفیفی بحثی است در فلسفه علم، رلی در این بحث بیشتر جنبه های روش شناختی آن مورد بحث برده است تا مسأله
شناختی ان،
۲) ویژگی دیگر این نگاه آن است که سعی دارد ببن آرمان گرابی و وافعگرابی رهیافت سنتی نیز پیرند برفرار کند، گرابش های ذهنی نذلریه پرداز معمولا مبنابی فلسفی دارد،. گرچه شناخت علمی با شناخث فلسفی نفاوت دارد، ولی هر نفلربه پرداز در طرحهای نظری خرد به نحوی از شئاخث فلسفی خویش نیز الهام میگیرد،
با عنایت به این در ریژگی است که رهیافث جدید در بیشنر حوزه های علمی به وجود آمده که به آن، رهیافت فرف رفتاری میگویند. در بند دوم از فصل حاضر، چهار مدل ارائه میشود. یکی از این مدلها از آن مایکل برچر و همکاران، دو مدل از جیمز روزنا و بالاخره در گفتار آخر، تلاشی برای ارائه مدل چهارم از سوی نگارنده شده است که به این مجموعه پیوست میشود.
از منظر روش شناختی، روزنا و هانریدر زمینه های موضوعی و منتطفی نلفین دو سطح تحلیل را برای تلفیق مقدورات ملی با محذورات بینالمللی فراهم کردند. اما از منظر مدلسازی، مدلسکی، برچر، روزنا (با دو مدل پیش نظریه، و اتصال دو سطح تحلیل) مدلهایی برای تصمیم سازی سیاست خارجی ارائه دادهاند. در نهایت، این دانش پژوه مدلی سیستماتیک ا را به عنوان مقدمهای برای مدل گفتمانی ارائه خواهد داد
گفتار اول: مدل مدلسکی در دخل و خرج بازی قدرت در سیاست خارجی
مدل مدلسکی بیش ازهر مدل دیگر مبتنی بر مفروضات تخصصی در فلفه سیاسی مدرن و حاکمیت انسانی است. او کاملا موضوع را به عرصه قدرت سیاسی میکشد. علاوه بر این تعهد فلسفی به حاکمیت اراده انسانی، او معیاری برای عقلایی کردن سیاست خارجی نیز ارائه میدهد، در این خصوص، او مدلی به اقتضاء تعیین دخل و خرج در تصمیم گیری سیاسی ارائه میدهد. این نگاه مدلسکی میتنی بر مفروضاتی به شرح زیر است:
۱- عقلابی بودن سیاست خارجی زمانی است که تولید قدرت ملی بیش از مصرف قدرت ملی آن باشد،
۲- در سیاست خارجی مبنا، حفظ، کسب و نمایش قدرت است،
فصل هشتم؛
مدلهای دوسطحی: عنایت به برآیند ناشی ازتلفیق مقدورات ملی با محذورات بینالمللی
چکیده:
در این فصل برآنیم که با ارائه یک سری مدلهای مختلف، در مورد تلفیق مقدررات ملی با محذورات بینالمللی بحث نماییم. بر این اساس، در گفتار اول به مدل مدلسکی در مررد دخل و خرج بازی قدرت در سیاست خارجی پرداخته شده و در گفتار دوم، ضمن بررسی دیالکتیک محیط عملیاتی در مقابل محیط روانشناختی، مدل مایکل برچر و همکارانش را در این خصوص مورد بررسی قرار خواهیم داد و در گفتارهای سوم و چهارم، در مدل پیش” نظربه و ‘طرح پیوستگی روزنا را مورد بحث قرار خواهیم داد. در بررسی مدلهای ررزنا، تفاوتهای بیندومدلو تغییرانی که روزنا در مدل دوم خود ارائه کرده است مطرح میشرد. امید است که مطالب این فصل نیز دری بر روی دانش مخاطبان گرامی بگشاید.
حقدهه
ارائه مدلهای مختلف در فصل نلفین مقدورات ملی با محذورات بینالمللی بیانگر در ریژگی است:
۱) نغییر متدلوژیک که حاکی از ضرررت پرند بین در سطح نحلیل خرد و کلان است. اگرچه صحت و ستم به کارگیری این سطح تلفیقی بحثی است در فلسفه علم، رلی در این بحث بیشتر جنبه های ررش شناختی آن مورد بحث بوده است تا مسأله
شئاختی آن،
۲) ویژگی دیگر این نگاه آن است که سعی دارد بین آرمانگرایی و وافعگرایی رهیافت سنتی نیز پیوند برقرار کند. گرایشهای ذهنی نظریه پرداز معمولا مبنایی فلسفی دارد. گرچه شناخت علمی با شناخت فلسفی نفاون دارد، ولی هر نظریه پرداز در طرحهای نظری خود به نحوی از شناخت فلسفی خویش نیز الهام میگیرد.
با عنایت به این دو ویژگی است که رهیافت جدید در بیشتر حوزه های علمی به وجود آمده که به آن، رهیافت فوف رفتاری میگویند. در بند دوم از فصل حاضر، چهار مدل ارائه میشود. کی از این مدلها از آن مایکل برچر و همکاران، دو مدل از جبمز روزنا و بالاخره در گفتار آخر، تلاشی برای ارائه مدل چهارم از سوی نگارنده شده است که به این مجموعه پیوست میشود.
از منظر روش شناختی، روزنا و هانریدر زمینه های موضوعی و منطقی تلفین دو سطح تحلیل را برای تلفیق مقدورات ملی با محذورات بینالمللی فراهم کردند. اما از منظر مدلسازی، مدلسکی، برچر، روزنا )با( دو مدل پیش نظریه، و اتصال دو ستطح تحلیل) مدلهایی برای تصمیم سازی سیاست خارجی ارائه دادهاند. در نهایت، این دانش پژوه مدلی سیستماتیک ا را به عنوان مقدمهای برای مدل گفتمانی ارائه خواهد داد
گفتار اول: مدل مدلسکی در دخل و خرج بازی قدرت در سیاست خارجی
مدل مدلسکی بیش از هرمدل دیگر مبتنی بر مفروضات تخصصی در فلفه سیاسی مدرن و حاکمیت انسانی است. او کاملا موضوع را به عرصه قدرت سیاسی میکشد. علاره بر این تعهد فلسفی به حاکمیت اراده انسانی، او معیاری برای عقلابی کردن سیاست خارجی نیز ارائه میدهد. در این خصوص، او مدلی به اقتضاه تعیین دخل ر خرج در تصمیم گیری سیاسی ارائه میدهد. این نگاه مدلسکی مبتنی بر مفررضانی به شرح زیر است:
۱- عقلابی بودن سیاست خارجی زمانی است که تولید قدرت ملی بیش از مصرف قدرت ملی آن باشد،
۲- در سیاست خارجی مبنا، حفظ، کسب و نمایش قدرت است،
۳- انراع مخنلنی از ؤدرت رجرد دارد: ؤدرت سازند،، فدرن اموزنده؛ و فدر ت مخرب،
٢, لزرم زؤدم زاربخی منابع به امداف، ر نفدم مندافی اهداف بر منابع،
ه- نؤدم مؤدرران ملی ر ؤلرن سازی داخلی به محذررات بینالمللی ر بازی فدرت در خارج، اخنصاص در خازه به عرصه داخلی ریک خانه به عرصه خارجی نشان از این ارجحیت گذاری استه
۶- تؤدم منطقی داخل به خارج،
٧- نتش عرامل محیطی به عئوان منغیر مسئقل، ر ذهنیت نصمیمگیرندگان به عنوان متغیر واسطهای،
۸- تأئیر زمان دستاوردها به گرایشهای محافظه کارانه، اعندالی و بلندپررازانه.
در تحلیل، مدل مدلسکی نیز وامدار نظریه سیستمها است این نظریه پرداز به مقایسه و ارزیابی رفتار سیاست خارجی علاقمند است. اما در کاربرد نظریه سیستمها، ار صرفا به دو فاز دررنداد قدرت و برونداد قدرت ترجه نمرده، و از پرداختن به دو فاز درون نهاد ر نتیجه، خودداری کرده است. البته همانطور که نمودار شماره ۴ نشان میدهد، در طرح مدلسکی کمابیش به بازخوران موجود بین فضای ذهن سیاستگذاری و بکی از مؤلفه های سهگانه بروندادهای قدرت نیز توجه شده است.(ا)
چنانکه نمودار زیر نشان میدهد، متغیرهای محوری طرح مذکور را دررندادها و بروندادهای قدرت تشکیل میدهند، و فاز سیاستگذاری به عنوان فیوز انتقال دهنده به حساب آمده است. البته، در ضمن بیان مؤلفه های برونداد قدرت، مدلسکی به دو متغیر علاین و آمالها نیز در سیاست خارجی توجه میکند. از تلفین این چهار متغیر است که نظریه پرداز مزبور شش رابطه را در ارتباط موجود بین دروندادها ر بروندادهای قدرت به دست میدهد. ماحصل تلاش مدلسکی آن است که ری تعامل موجود بین چهار متغیر و شش رابطه مذکرر در فوق را مورد بررسی قرار میدهد. در پایان، نتیجه گیری هنجاری و ارزشی منتج از این دید سیستمانیک آن است که تنها خط مشی عقلایی در سیاست خارجی آن است که دائما در حال تعادل تعدیل پذیر باشد.()
وجه نمایز زیبای کار مدلسکی آن اسث که نامبرده دچار آره انگرابی های مبرف اغلب منفکربن فبلی نشده است، بیش از هر نفلربه پرداری او به عوامل وئر، در زمیئهسازی فدرت نوجه دارد، در ابن مورد وی از نوادر منفکربن آمریکابی است که درباره نأئیر نقش فدرت در شکل گیری سیاست خارجی حکم دادهاناه، البنه این مزیت موجب پوشاندن نقایص ررش شناخنی عدم توجه به فاز میان نهاد- بعنی نعامل بین دو محیط عملیات و روانشناختی ر همچنین فقدان نوجه به ننیجه در سحلح خارجی – که موجب پیوستگی بین دو سطح نحلیل میشرد- نمیگردد.
چنانکه نمودار شماره ۴ محتوای مدل مدلسکی نشان میدهد، وی با استفاده از قالب فکری حاکم بر محاسبه سود ر هزینهها، درصدد است سیستم سیاسی را به عنوان یک سیستم تولید قدرت وصف کند. در این سیستم، باید سیاستگذار نوجه داشته باشد که خروجیهای قدرت به طور فزاینده ای بیش از ورودیهای قدرت باشد. محیط سیاستگذاری باید به وجهی باشد که با عنایت به منافعی که دو محیط عملیاتی داخل و خارج در اختیار تصمیم ساز و یا تصمیم گیر می گذارد، به تصمیم سازی و یا نصمیمگیری اقدام کند. دروندادهای قدرت، منافع را برای میانداد قدرت که محیط نصمیمگیری است فراهم میکنند. نهایتأ بروندادهای قدرت باید در مقایسه با دروندادهای قدرت بسیار بیشتر باشند. پیام مدلسکی در این مرحله آن است که به حال آن دولت باید گریست، که دخلش بود نوزده، خرج بیست». پیام نهایی مدلسکی این است که، درآمد« مرد را بخشنده دارد؛ محافظه کاری، اعتدال و بلند پروازی دولتها بتگی به میزان برونداد قدرتی است که تولید میشود.
مفابله ابن نبا بل و نبا،ل به صورن درونا. اوها و برونا.ادهای فهرت ,٠ صوو ش بنی، جگونگی ارنفای منافع را در فالب اسئرانزی مای، به وفدوتح نشان میدهد ابن اهر موجب میشود نا سیاستگذاران خارجی مجبور و وفلفه، به عهملبانی کودن و کذی نمودن هد.فسها ر منابع سیاست خارجی شوند. در صورن عهلی شدهن ابهن طرح، نا حد زیادی از نداخل ذهنیتها در عینیثهای مربومط به سیاسن خارجمی جلوگیری میشود
گفتار دوم؛ دیالکتیک هحبحط عملباتی و محبحل روانشناخنی در مدل
هایکل برچروهمکاران
آیا گفتمان سیاست خارجی مقهور دبالکنیک دو فضای ذهنی و نین است، با شکلی دیگر از آن است. در نگاه ذهن آئبنهای ر کشکولی، ذهن لوح سنیدی است که با خطوط ناشی از تجربیات زیستی رنگین میشود. در نگاه فانوسی، فضای ذهن در داد وستدبا محیط زیست موجب نولید گفتمانی خاص میشود. فانوس ذهن او نه بی نباز از بیرون است، و نه کاملا نابعی منفعل از آن. به قول خیام، نه گنته ستیها در این خصوص درست است که ذهن را فعال مایشاه میدانند، و در عمل مقهرر آن میشوند، و نه مانند بعضی از مدرنها، تابعی از آن.
نگاه مایکل برچر ر همکاران به عنوان نمادی از ذهن آئینهای – کشکولی است.() با بهره گبری از مبانی نظربه سیستمها، مایکل برجر و همکاران، مدلی به افتضا، هن آئینهای- کشکولی ارائه دادهاند. البته پژرهشگر حاضر، در شکل دهی به گوهر اساسی ابن کتاب، خرد را به هیچیک از اصرل ررش شناخنی و نظری در مورد چارچوبه های مفهومی مقید نکرده است، بلکه ری کرشیده است، با نگرشی ترکیبی، در قالب طرح اصلی نظربه سیستمها، چارچربه مستفلی جهت تجزیه و تحلیل سیاست خارجی ارائه دهد. با این حال، برای زمینه سازی طرح مورد نظر، ارائه نکات اصلی و نموداری از طرح برچر ر همکاران که منادی چنین طرح جامعی بودهاند، لازم است. نمودار شماره ه مفاد مدل آنها را به نمابش میگذارد.
ابن نمودار نشان میدهد که در انن فکری برچر و همکاران مولنه های بسیار رجود دارد. مولفه های موجود در ابن انن فکری را میتوان به شرح زبر فهرست کرد.
ا- بر خلاف انسانهای شرطی شد،ه به ببررن ر با ررباگرابان شرطی شده به درون، زهنیت نصمیمگبرندگان بابد بنراند همانند آئینه بازناب عینیت محیدطی باشد.
۲- اهمیت نفش ارنباطات در نصربر ر تفسیر محیط،
۳- اهمیت نرجه به محذررات ناشی از محیط بین الملل و مقدورات داخلی.
۴- چندلابه گی منشاء تهدیدات ر لایه های قدرت،
۵- عرامل متعدد تأئیرگذار بینالمللی ر داخلی بر سیاست خارجی.
۶- گوناگرنی نصمیمات و تأثیرهای مختلف آن.
طرح سیستمانیک برچر ر همکاران در نفلریه پردازی سباست خارجی به وجهی است که توانسته به اکر نیازهای مربرهط به سباست خارجی، از جمله دو فاز کامل از چهار فاز مختلف چارچوب محلالعانی سیاست خارجی، جواب گوید. چنانکه نمودار طرح سیستم برچر ر همکاران در صفحه نبل نشان میدهد، سیستم مورد نفلر وی دارای دو فاز میان نهاد و اجراست. در بطن چارچربه سیتمانیک آنها، به پیروی از تقسیم بندی خانم و آقای اسپروت، دو محیط عملیاتی و روانشناختی قرار دارند، که پویایی خاصی به طرح آنان داده است.(؟)
بر اساس یافته های خانم و آقای اسپروت، در دستگاههای نحلیلی از روابط بین الملل و سیاست خارجی، دو محیط عملیانی و روانشناختی وجود دارد. سیاست خارجی زمانی به اوج موفقیت خود میرسد که محیط روانشناختی تصمیمگیری با محیط عملیاتی یکسان باشد. برچر و همکاران با استفاده از این تقسیم بندی موجب پویایی هرچند مبهم طرح نظری خود شدهاند. البته برچر و همکاران سعی نمودهاند برای پرهیز از کلی گویی های ذهنی، در محیط عملیانی خارجی و داخلی را به ترتیب به اجزای توان نظامی، توان اقتصادی، ساخت سیاسی، گروههای ذی نفوذ و همچنین نخبگان رقیب تقسیم کنند. در فاز اجرایی نیز آنان نصمیمات سیاست خارجی را به حرزه های موضوعی چهارگانه نظامی- امنیتی، سیاسی، دیپلماتیک، توسعه اقتصادی و بالاخره فرهنگی – منزلتی تقسیم میکنند. نمودار شماره ۵ چگونگی فعل و انفعال بین فازهای مختلف را تحت تأثیر محیطهای عملیاتی نشان میدهد. به علاوه وجود ارتباطات به عنوان بازخوران این دستگاه سیستمانیک نقش ارزندهای در پویا نمودن سیتم مورد نظر برچر و همکاران ایجاد میکند؛ هرچند که نتایج حاکی از این پویایی مبهم برده ر به عهده خواننده واگذار شده است.
بررسی اجمالی طرح برچر و همکاران حاکی از وجود چهار ویژگی خاص در نظریه سسیستمهای آنهاست. ارلا، برچر و همکاران چارچوب مطالعانی سباست خارجی را به صورت یک کلیت سیتماتیک درآوردهاند. دوم آنکه؛ آنان سعی نمودهاند تا حد زیادی نظام سیاست خارجی را به صورت دینامیک مورد مطالعه قرار دهند. در این راستا، آنان طرح سیستماتیک خود را به وجهی درآوردهاند که حاکی از یک پویش مداوم بین محیط روانشناختی تصمیمگیرندگان و در صحنه داخلی ر محیط عملیانی
باشد. بهواررکلی ولرح مزبور حاکی از آن است که سیسنم به طود مدارم به یک محرکه خارجی منفیر ر اندلباف ساز عکسالعهل نشان میدهد. سوم آنکه؛ پویش تصمیم گبری مورد نئلر در طرح مزبور به شکلی است که نحولات محیدلی را از لریف بازخوران رارد دستگاه نظام مدلالعانی سیاست خارجی مینماید. بالاخره آنکه، اجزای نظام ر منفیرهای مورد نظر در آن منفابلا بهم رابسئهاند ر به طور مدارم به هم واکنش نشان میدهند،()
بعدها، برچر طرح خود ر همکاران را برای ارزیابی سیاست خارجی اسرائبل به کار گرفت. در کتابی که در این مقرله به رشته تحریر درآورد، ار سعی نمود تا با استفاده از چارچوب نظری فوف، عناصر اصلی نظام سیاست خارجی اسرائیل را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.( به نظر برچر، چارچوبه نظری فوف میتواند به تولید فرضیه های مناسب درباره ماهیت نظام سیاست خارجی و رفتار سیاست خارجی ک کشور باری
علیرغم ادعایی که برچر نسبت به کارآیی نظریه سیستماتیک خود در مورد سیاست خارجی دارد، پژوهشگر حاضر آن رابه چند لحاظ برای تجزیه و تحلیل سیاست خارجی نظام سیاسی بعد از جنگ سرد مناسب نمیبیند. پیش از همه، همانطور که طرح مذکور و توضیحات مربوط به آن نشان میدهد، عناصر تشکیل دهنده محیطهای عملیاتی ر فاز اجرایی مورد نظر آنان ایستا هستند. این ایستایی موجب شده است تا به تغییرات احتمالی در مؤلفهها توجه نشود.
در نشریح مدل برچر و همکاران لازم است از اطلاعات خود در اصول روابط بین الملل الف استفاده کنیم. این اطلاعات و دانشها ما را در فهم و تفسیر این مدل بسیار کمک خراهد کرد. ترضیحات مزبور را باید در سه سطح محیط عملیاتی و تصویر آن در محیط ررانشناختی، نقش ارتباطات و نرع تصمیمگیری مطرح کنیم.
در سطح محیط عملیانی ر نصویر آن در محیط ررانشناختی، چنانچه نمودار شماره ۵ نشان میدهد، در دسنه از عرامل محذورساز« بینالمللی و مقدررساز« داخلی مطرح میشوند. عوامل محذررساز را می نران به پنج دسته ناشی از نظام جهانی، نظام نابعه)خودی، ننلام نابعه دیگر مسلط دوجانبه و دوجانبه نقسیم کرد. عرامل مقدورساز نیز به پنج دسته تران نظامی، توان اقتصادی، ساخت سیاسی، گروههای ذینفوذ و نخبگان
با بهره گیری از بحثهای بخش ارل کتاب دربافنیم که در مورد، نظام جهانی بابد به سه عامل ساختار سیاسی (فوق قدرت، ابرفدرت، قدرت بزرگ،…، ریزفرت) و ساختار اقتصادی – فنی )مرکز،.،، حاشیه ر ساخنار ارنباولی- فرهنگی )کشورهای( مشنفذ و نفوذپذیر، غیرمتنفذ و نفرذناپذیر نوجه کرد. علاره بر ابن دبد کلی، هر نفلام جهانی حاری نظامی تابعه است. منزلتهای مختلف داخل پرانتز، نشان دهنده وجرد نظامهای تابعه است، جزه سوم در بخش بینالمللی؛ نظامهای نابعه دیگری است. منظرر این است که هر نظام تابعه نقش خاصی دارد. مثلاأ مرکز نقشی کاملا مشفاوت از نظام حاشیه ایفاه میکند. چهارمین معیار ارزیابی، مربوط به روابط استیلا- وابتگی است. زمانی که رابطه استیلایی – وابستگی بین دو بازیگر برقرار باشد، رابطه ملط دو جانبه است. این عامل بر روابط بین الملل تأثیر میگذارد. ررابط دو جانبه، خاص کشورهایی است که با یکیگر رابستگی متقابل دارند.
در عرصه داخلی، تران نظامی، توان اقتصادی، شناخت سیاسی، گروههای ذینفوذ و نخبگان رقیب بر اقدام سیاست خارجی تأثیر میگذارند. فوق قدرت آمریکا، ابرقدرتهای نظامی روسیه با ریزقدرت نظامی بحرین نمیتوانند نقش همسانی در ررابط بین الملل داشته باشند. در حرزه اقتصادی، نقش فوق قدرتی آمریکا و ابرقدرتی نظامی روسیه و قدرت بزرگی ژاپن و آلمان بکسان نیست. به علاوه، ساختار سیاسی کشورها ممکن است به وجهی باشد که قدرت ساز و یا مخرب عوامل قدرنی باشد. تمایز کشورهای صعود کننده در قدرت نظبر چهار غرل آسیایی، با کشورهای افول کننده ای چون عراق و افغانستان ر پاکستان، نشاندهنده تمایز در ساخت سیاسی است. تمایز در ماهیت گرروهای ذینفوذ نیز مهم است. چنانکه محافظه کاران بر قدرت سیاسی حاکم شوند، ممکن است نگرشهای جزمیت اعنقادی و قومیرا به بنیادگرایی فاشیستی تبدیل کنند، و رادیکالها هم ممکن است خراهان تغییر انفلابی در ساختار نظام بینالمللی باشند. بافت نخبگان رقیب نیز در ساختار سیاسی مهم است. همزمانی محافظه کاری با رادیکالیسم احتمالا جامعه را دچار نفاق و نعارض خشونت آمیز میکند.
در مورد ارتباطات، نفش محتوای پیام ر وسیله اننقال پیام بسیار مهم هستند. انتقال پیام نسبت به ساختار تحرلات بسیار مهم است. هم اکنون در ایران نسبت به ساختار
قدرت نظام بینالمللی اختلاف نظر رجود دارد. گروهی ساختار نفلام موجود بینالمللی در آستانه نرن ٢١ را نکقطبی، و گروهی سلسله مرانبی غیردسنوری وصف میکنند. همچنین در مررد جربان نحرلات هم اختلاف وجود دارد. ابزار گردآوری اطلاعات، و تئوری مناسب برای نفسیر اطلاعات بسیار مهم است، نخبگان سیاست خارجی چنانچه دارای این تخصصها و مهارتها باشند، میترانند نصویر و تفسیر درستی از محیدط داشته باشند،
در مورد ماهیت سیاست خارجی، برچر و همکاران چهار نوع سیاست را از هم باز میشناسند: نظامی- امنیتی، سیاسی- دیپلماتیک توسعه اقتصادی، و فرهنگی- منزلتی. به وضوح این تقسیم بندی نشان میدهد که حوزه های مختلف امنیتی، توجه برچر و همکاران را به خود جلب کرده است. اما میتوان با بهره گیری از دستاوردهای فصل سوم دفتر پیشین کتاب، چهار نوع سیاست را به دو دسته سیاست والا )نظامی – امنیتی و سیاسی – دیپلماتیک) و سیاست سفلی )توسعه اقتصادی و فرهنگی- منزلتی) تقسیم کرد. با عنایت به این تقسیم بندی باید توجه کرد که سیاست والا تحریک کننده است. در نتیجه کشورهای دیگر را به مقابله وا میدارد. در حالی که، سیاست سفلی به وجهی است که جلب کننده همکاری است. تمایز سیاست چهار غول آسیابی با عراق به ترتیب تجلی این دو سیاست سفلی و والاست. به نظر میرسد که سیاست سفلی میتواند نقش بی تنش تری در ارتقای قدرت کشور داشته باشد.
گفتار سوم: مدل پیشنظریه« روزنا: تاثیرات بین رشتهای
روزنا، همراه باهانریدر، از پرکارترین دانشمندانی هستند که مسأله روش مطالعه سیاست خارجی تلفیقی را وجهه همت خود قرار داده بودند. در مورد هانریدر گفته شده که اربا عنایت به عامل امکانپذیری، در عرصه داخلی و خارجی را به هم پیوند میداد. در راقع، امکانپذیری مبتنی بر زبان و اندیشه، ناشی از دو اصل مهم پوزیتیویستی است: اصالت فایده و اصالت عمل. هر اقدام باید مقید و ممکن باشد. او امکانپذیری در عرصه داخلی را ناشی از اجماع، و امکانپذیری در عرصه بینالمللی را ناشی از سازگاری سیاست خارجی میدانست.
برخلاف این طرح ننلری ر ساده هانربدر، روزنا هلافمنا، به لرحهای مبسوط است.( ار نلاش دارد نابینننلرر رانعبت ناربخی نبز به نحوی نلفین ابجاد کناه. برای شناسابی نگرش ررزنا، ناچار به مررری بر انن فکری ار هسئبم. پیش از وررد به بحث، لازم است به تاثیر اندیشه پارسرنز بر ذهن روزنا اشاره داشنه باشبم پارسونز حوزه اجتماعی را به چهار بخش افنصادی، سیاسی، حفرقی و فرهنگی – نمادی نفسبم میکرد. با الهام از ار، ررزنا هم تلاش میکند که حوزه ندرت سیاسی را در رابطه با ملزرمات رشته های اقتصاد، جامعه شناسی ر فرهنگ ببیند. ابن نگاه بین – رشتهای روزنا، خود مبتنی بر مفررضانی است. مهمترین این مفروضات عبارنند از:
۱- اهمیت سطح تحلیل تلفیقی در تجزبه ر تحلیل روابط بین الملل: نوجه به محذورات بینالمللی ر مقدررات داخلی.
۲- اهمیت مسائل تاریخی برای رهایی از ذهنی گرایی در اندیشه قدرسی.
۳- تمابز نقش قدرتهای بزرگ ر خرسند از رضع موجود با قدرتهای کوچک و ناخرسند از وضع موجرد.
۴- اعتقاد به تأثیر عرامل سیاسی، افتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر سیاست خارجی.
۵- اعتقاد به انواع مختلفی از سیاست خارجی: مسائل حیثیتی )سیاست( والا، مائل مادی )سیاست( سفلی) ر مسائل دیگر، که ممکن است تلفیفی از مائل حیثیتی و مادی باشد و با حاری نقش نمادی وغیرمهم باشد.
۶- اعتناد به اینکه جایگاه عرامل تأئبرگذار داخلی، ناشی از منزلت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ر فرهنگی؛ و همچنبن نرع سیاست خارجی است.
٠٠٧ اعتقاد به منزلت متفارت عرامل نأثیرگذار به شرح زیر:
• متغبرمستنل: نوع قدرت، نوع اننصاد، نوع جامعه، نرع فرهنگ.
٠ منغیرراسطهای:نرعسیاست،
ه منغیر رابسته: چگرنگی بانت نرکیبی عرامل تأثبرگذاربرسیاست خارص,
با تأکید بر مفررضههای فرف، مشخص میشرد که ابن مدل ترکیبی، از جمله مدلهای مبننی بر نلفین در سطح تحلیل است. میدانیم که ررزنا دو مدل در این خصوص، به نامهای پیش« نظریه ر طرح« پبوسنگی ارائه داده است. در هر در مدل
ررزنا سمی نمرد، است چارچربی نحلیلی برای ارزیابی سیاست خارجی ارائه دهد. با این نیت، دانشمند مزبرر عرامل منفارت نأئیرگذار بر شکل گیری و موفقیت سیاست خارجی را بررسی میکند. در رافع طرح« پیوسنگی شرح نفصیلی طرح پیش« نفلریه، ری است، گرچه ری در هر یک از در طرح به ظرافتها و ریزبینی های موشکافانه ای دست زده است، رلی به طرر کلی در طرح ری به چهار عامل داخلی و نهایتا عامل ساخنار نظامی نظام بینالمللی نرجه شده است. در طرح نفصیلی پیوستگی« او صرفا سعی نموده نمادهای مختلف و موجرد در هر عامل تأثیرگذار را شناسابی کند. در چند صفحه آنی به شرح اجمالی و ترسیمی در مدل ررزنا میپردازیم. بحث را ابتدا با مدل پیش – تئوری او آغاز میکنیم.
روزنا در طرح پیش نشوری خود سعی نموده است زمینه را برای نوعی تبیین علی در سیاست خارجی فراهم کند. وی معتقد است که عوامل ظاهری داخلی )فرد، نقش، حکومت و اجتماع) و خارجی متغیرهایی راسطهای هستند که خود تابعی از عوامل بنیادی ساختار سیاسی- اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی کشورها و نوع سیاست آنها محسوب میشوند. بنابراین از سطح ظاهری عوامل نأثیرگذار بر سیاست خارجی باید فرانر رفت و متغیرهای عمدهتر را نیز مورد توجه قرار داد.
همانطوری که تقسیم بندی فرق- و نمودار شماره ۶- نشان میدهند، متغیرهای مستقل خود به در دسته ساختار و رفتار سیاست خارجی تقسیم میشوند. در حوزه ساختاری، چهار عامل قدرت سیاسی، اقتصاد، جامعه و فرهنگ مورد توجه است. از لحاظ قدرت سیاسی، کشورها به دو گروه بزرگ و کوچک نقسیم میشوند. هر یک از این دو نوع قدرت میتوانند دارای قدرت انطباق و با عدم توانمندی افتصادی باشند. بنابراین با افزوده شدن توانمندی اقتصادی، قدرتهای سیاسی به چهار دسته تقسیم میگردند: قدرت بزرگ با اقتصاد پیشژفته، قدرت بزگ با اقتصاد عقب افتاده، قدرت کوچک با اقتصاد پیشرفته، قدرت کوچک با اقتصاد عقب افتاده.
هر بک از چهار قدرت فرف از لحاظ اجتماعی نیز ممکن است به دو گروه باز و بسته نقسیم شوند. باز بردن و با بسته بردن اجتماع نشان دهنده وجود و یا عدم وجود تغییر خردکار نخبگان جامعه در سطوح مختلف مدیریتی است. چنانچه جامعه توانسته باشد سازرکاری خردکار ایجاد کندتابه مقتضای نیاز، نخبگان گوناگون طی ک برهه
خاص مدپربث را در اخنبار گرد؛ در آن صورن سیسنم باز اسن، بر عکس جنانجه نهخبگان فاشیست؛ فدرت للب، مهحاففلهکار، افنا.ار وللب و با فبر منخخصص سعی کنند با الایفالحبل رباازسر ج«ل نفلام اجنمامی را بر اساس حففل بک گروه و با فرد خاص از نصمیم گبرندگان ننفلیم کنند؟ در آن صورن نفلام اجتماعی بسئه شده و فدرن انطباف خرد را از دست میدهد. بنابراین هشت نوع جامعه مختلف و منمابز از هم به رجرد می آیند،
هر بک از این هشت نوع جامعه خرد ممکن است فرهنگی رسوخ پذیر و با رسوخ ناپذیر داشته باشند. جامعه رسرخ پذیر جامعهای است که به دریافت اطلاعات عکس العمل مثبت نشان میدهد. بنا به اعتفادات نلسفی ممکن است جامعه متفبما خود را با مقتضیات جدید رفن دهد. آزاداندیشی علمی و فرهنگی چنین مفنضایی دارد. منظور روزنا از رسوخ پذیری، اشاره به جوامع غربی است. در مقابل، جوامع ایدئولوژیک ر جزمگرا قرار میگیرند که نسبت به محیط، ذهنیتی از پیش نعین شده و لایتغیر دارند. در این جرامع رسرخ ناپذیری فرهنگی حاکم است. وجود رسوخ پذیری موجب میشود تا جامعه در دام موهومات ذهنی گرفتار نیاید، بلکه با عنایت به تحولات محیطی قدرت انطباق پیدا کند. به هرحال با این تقسیم بندی، ۱۶ نوع کشور مختلف به وجود می آید.
از لحاظ رفتاری، روزنا سیاست کشورها را به چند دسته مسائل منزلتی، مسائل مادی و مسائل دیگر تقسیم میکند. مسائل منزلتی معادل همان سیاستهای خاد وجودی و احتمالا بحرانزا و با عادی است. این دسته از مسائل مورد مذاکره و مبادله قرار نمیگیرند. کشورها حاضرند برای حفظ این ارزشها به جنگ متوسل شوند. در مقابل این دسته از اهداف، حوزه موضوعی مربوط به منابع مادی غیرانسانی قرار میگیرند که به کار امنیت رفاهی می آیند. این دسته از اهداف، تهدید رجودی علیه بازیگر ایجاد
نمیکنند، بلکه هدف از نوسل به این اهداف، ارتقای کیفیت زندگی است. بدین لحاظ، بازبگران مایلند نسبت به کم و کیف آن مذاکره کنند. نهاینا مسائل دیگر، حوزه موضرعی سومیاست که نوجه ررزنا را به خود جلب میکند. این دسته از موضوعات میترانند محدرد به هر یک از موضوعات غیرحساس، غیروجردی و با بی اهمیت شوند. در این صررت بازیگران چندان حساسیتی نسبت به چگونگی کم و کیف آن نشان نمیدهند. برعکس، ممکن است مسائل دیگر، تلفیقی از در حوزه موضوعی دیگر باشند. در این صورت فشار نصمیمگیری آنچنان زیاد میشود که ترتیب اهمیت عوامل تأثیرگذار به وضعی جبری آمده و بازیگر خود را چندان قادر به تصمیمگیری مناسب نمیبیند. بنابراین، این دو رضعیت متعارض در یک خانه جمع بندی شدهاند.
از تلفیق ١۶ نوع کشور وسهنوع حوزه موضوعی پرستیژی، مادی و تلفیقی، ۴۸ نوع سیاست مختلف به وجود می آید. اینکه کدامیک از عوامل تأثیرگذار متغیر واسطهای – پنجگانه فردی، نقشی، حکومتی، اجتماعی و ا محیطی بیش از دیگر عوامل بر شکل گیری سیاستگذاری تأثیر میگذارند، مهمترین هدف روزناست؛ بدان امید که به مدل او قدرت تبیین کنندگی اعطاء کند. به نظر روزنا، ترتیب این عوامل پنجگانه در اختیار سیاستگذاران نیست.
بنا به مقتضای متغیرهای مستقل- نوع کشور، و حوزمهای موضوعی – میزان اهمیت و تأثیر هر یک از متغیرهای واسطهای به متغیر رابسته- سیاست خارجی- مشخص میشود. برای نشان دادن این تحولات، روزنا بنا به مورد، حرزه موضوعی سیاست هر یک از متغیرهای پنجگانه مذکور را از بالا به پایین به شکلهای مختلف ردیف کرده است.
بررسی یافته های تجربی روزنا، از نوعی نظم قانونمند حکایت دارد. در سطح افقی، هرچه از سمت راست جدرل به سوی سمت چپ آن- یعنی از قدرت بزرگ، با اقتصاد پیشرفته، با جامعه باز و فرهنگ رسوخ پذیر به سوی قدرت کوچک، با اقتصاد کوچک، با جامعه بسته و فرهنگی رسوخ ناپذیر- پیش میرویم، از نقش عامگرای نهادین کاسته شدهوبه میزان تأثیر جبریتهای محیطی و یا خودکامگیهای فردی افزوده میشود. در سطح عمومی جدرل نیز میزان مشارکت هر یک از متغیرها در هریکاز حوزه موضوعی، از فرهنگها، جوامع، اقتصادها و قدرتهای مختلف کوچک و بزرگ نیز
مؤبد همان یافته افقی است. نمودار شماره ۶ این ظرافت را نشان میدهد.
نگاهی اجمالی به دو سوی جدرل نشان میدهد که نوالی عوامل تأثیرگذار دو دسنه از کشورهای پیشرفته و عقب افتاده با هم فرف میکند. مثلأ قدرتهای بزرگ، با افتصاد پیشرفته، با جامعه باز، و فرهنگ رسوخپذیر(علمی( در هر بک از سه حوزه موضوعی با هم تفارت دارند. در مسائل مادی، نقش ر مسئولیت ارلین نأئبر را دارد، و در مسائل دیگر اجتماع تأثیرگذار است. به عکس، در مورد قدرتهای کوچک، با افتصاد عقب افتاده، جامعه بسته و فرهنگ رسوخناپذیراعتفادی، انتخابها حالت ذهنی دارد و بین بوالهوسی اختیارگونه رهبران و جبر ناشی از محیط بین الملل نوسان دارد. ابندا بوالهوسی اختیارگونه فردی رهبران به انتخاب سیاست خارجی میانجامد، اما چون به مقتضیات توجه نمیشود، بلافاصله این تصمیمات در برخورد با واقعیتهای محیطی ١٨٠ درجه تغییر مسیر داده و تسلیم عوامل محیطی میشوند. اقتدارگرایی در این جوامع نشان میدهد که اجتماع کمترین نقش را در توالی تصمیمگیری دارد.
گفتار چهارم؛ مدل طرح« پیوستگی روزنا
پس از طرح پیش – نظریه، روزنا سعی نمود با ارائه طرحی جدید، ضعفهای اثر پیشین خود را کاهش دهد. ابهامی که در تقسیم بندی متغیرهای سهگانه مستقل، واسطهای و وابسته وجود داشت، احتمالا ررزنا را به ارائه طرح جدید واداشت. به منظور رفع ابهام فوق، روزنا سعی نمود دو حرزه نوصیفی ر نیینی اثر پیشیین خرد را از یکدیگر جدا سازد. با این حال، وی به دو اصل مرضوعه نظریه سیتم ها و پیوستگی در سطح تحلیل پایدار ماند.
در طرح پیوستگی، همپای طرح پیوستگی هانریدر، روزنا به بحث درباره اتصال و مبادلات بین دو حوزه داخلی و خارجی سیاست خارجی میپردازد. دراین طرح، روزنا بحث خود را به دو قسمت رصف و تفسیر تقسیم میکند.
الف- وصف جربان سیاست خارجی:
در قسمت وصف، او ادعا میکند سیاست خارجی فرایندی است که از در بخش تشکیل میشود. یک قسمت خررجی و تصمیم است که از مبدایی صادر میشود، و قسمت دیگر ورودی است که محل دریافت خروجی صادره مزبور است. تصور کنید که کبریتی شعله ور شده است. شعله ور شدن نیازمند وجود چوب و گوگرد و ضربه همراه با اکسیژن در محیط است. از تلفیف این چند عامل نتیجه ای به صورت خارجی حاصل آمده است اما نکته مهم این است که این خروجی باچه محل دریافتی روبروست. اگر محل دریافت منبع بنزین باشد، فرایند اتصال ممکن است فاجعه آنش سرزی بیافریند. اما اگر محل دریافت ظرف آب باشد، اتصال به چیزی محسوس نمیانجامد. با چنین تصویری در ذهن، روزنا در سیاست خارجی مرحله آغازین را برونداد ر مدخل دریافت را درونداد مینامد، ر بحث خرد را با این رصف به شرح نیر شررع میکند.()
هر یک از این مراحل آغازین برونداد ر با آخرین دررنداد، از یکی از در مبدا محیط با جامعه سیاسی نشأت میگیرند ر یا بدانها ختم میشوند. بنابراین از این در مبدا
بررنداد ر در مدخل درونداد، جمها چپار انصال به وجود میآیاه. با احتساب اینکه هر بک از چهار نوع ازصال فرف می نراند نهمدهی (روزنا آنها را مسنفیم میخواند) و یا برعکس پیشبینی نشد، باشند که( روزنا آنها را غیرمسنفیم می خوانه) بنابراین اتصال به رجود میآبد. روزنا موارد ریژهای که رابهله انصالی از در سدطح محیدلی و داخلی در دو سطح بررنداد ر دررنداد نشکیل میشرد را انصال مرکب مینامد. بنابراین جمعا به ۹ مررد اتصال در سیاست خارجی قائل است. نمودار ا، موارد انصال ساده را نشان میدهد که با مررد انصال مرکب جمعا ٩ مورد میشوند.
نمردار وصف ۹ جریان متفاوت سیاست خارجی
هریکازاین اتصالات ممکن است سه نوع پویش مختلف زیر را داشته باشند:
ا. پریش رخنهای، که یک بازیگر مستقیما به خود اجازه میدهد تا در تخصیص آمرانه ارزشهای دیگر بازیگران شرکت کند: مثلا آمریکا به خود اجازه میدهد تا دیگر کشورها را از داشتن سلاح اتمی محروم کند.
۲. پویش عکس العملی، که حاکی از رفتار خارجی یک بازیگر به مقتضای پاسخگویی به یک دررنداد از خارج است: مانند عکس العمل شورای امنیت به برنامه هسته ای ابران در قالب قطعنامههای پیاپی
۳، پریش تقلیدی، که با مشاهده تحول در یک بازی، سیاستگذاران رقیب سعی در
ایجاد همان نحول در خود میگیرند: مانند سرمابه گذاری عراف روی موشکهای اسکاد- ب منعافب اسنفاده ایران از مدل دسنکاری ش.ه آن.
هر کدام از ۹ مورد انصال فوف ممکن است در فالب بک با نرکیبی از سه پویش فوف در آیند. بنابراین دررنداد- بروندادهای منصوره جمعا ۲۷ مورد میشوند.
٢٧ مورد فوف، توصیف کننده انصالهای مختلفی هستند که در هر خدل مشی خاص سیاست خارجی ممکن است وجرد داشته باشد. به طور مثال مسأله گسترش نصاویر ماهوارهای که در ایران به عنوان تهاجم فرهنگی مشهور و بدان لحاظ ممنوع شد را میتوان برای نشریح نقطه نظرهای وضعی مورد نظر روزنا به کار گرفت. آنجه مورد اختلاف نیست، این است که برنامه های ماهوارهای از مبدا آغازین شروع شده و فعلا آسمان ایران و کلا فضای جهانی را زیر پوشش قرار میدهند. مورد اختلاف این است که مبدأ آغازین این تحول از کجاست؟ محیط و یا یک جامعه سیاسی خاص. در شناسایی این مبدأ دو سؤال مهم دیگر نیز وجود دارد. سؤال اول این است که این اثر که به عنوان یک درونداد فضای جامعه سیاسی ایران شده است، عامدانه و با غیرعامدانه از مبدایی محیطی (بینالمللی( و با جامعه سیاسی خاص (مثلا آمریکا صادر شده است. پژوهشهای عینی نشان خواهند داد که آیا پدیده ماهواره دستاورد تحولات محیطی است و سپس عامدانه یا غیرعامدانه از سوی محیط در فراسوی جهان گترده شده است؛ یا اینکه مبدا آن جامعه سیاسی است که در اثر یک اقدام عامدانه و یا غیرعامدانه چنین تحولی را حادث شده است.
پژوهشهای دیگری هم باید انجام شود. هدف از این مجموعه پژوهشهای جدید این است که مشخص گردد آیا این درونداد جامعه سیاسی جای پایی در محیط بینالمللی هم پیدا کرده است؛ یا خیر؟ سؤال تکمیلی این است که مثلا چنانچه مقصد و سرانجام سیاست تصاویر ماهوارهای عامدانه علیه جامعه سیاسی خاصی چون ایران بوده است، به طور غیرمستقیم وارد محیط بینالمللی هم شده است ا خیر؟ عکس این فرض هم صادق است که معلوم شود هدف عامدانه مثلا تغیر ماهیت قدرت در سطح محیطی از نظامی به دانش فنی و ارتباطات بوده، که به طور غیرمستقیم فضای جامعه سیاسی ایران را هم گرفته است. اگر ویژگی مستقیم و غیرمستقیم هر دو سطح جامعه سیاسی و محیطی را هم در مبدأ آغازین رهم در مدخل درونداد بپوشاند، در آن صورت پویش
شرگب خراهد برد، که پیچیدگی خاص خود را دارد. هر یک از این پریش های ۹ گانه ممکن است رخنهای عکس العملی ر با نفلیدی باشد. چنانچه انصال اندامی آغازین باشد به آن پویش عکس العملی، ر چنانچه اقدام حالت مفابله به مثل داشته باشد، به آن پویش تقلیدی میگریند.
نتیجه حادث از این شرح اجمالی اینکه چنانچه ایران مایل باشد ماهیت ر مبدا و یا کمیت و کیفیت ارسال تصاریر ماهوارهای را پیدا کند ر به توصیفی دقیق برسد، لازم است ۲۷ پژوهش دقیق انجام دهد.
با مشخص شدن ٢٧ مورد (مزبور) صرفاً به رصفی از چیستی مبادلات سیاست خارجی بین یک بررن داد( سیاست خارجی) و یک درون داد میرسیم. از این پس نوبت تفسیر فرا میرسد. تصویر صفحه بعد عرامل و متغیرهای درگیر در تأثیرگذاری را در اختیار تفسیر مفتر قرار میدهد.
پس از آنکه مامیت بک افدام سباست خارجی مشخص ر به دفت رصف شد، نربت به نبین میرسد. مدل پبرسنگی ررزنا صرفأ محفن را نادر می سارد نا در چارچرب مفهرمیبسئهای که فراهم آمد، به جسنجری مبزان نأنیر عرامل نأنیرگذار، و احنمالا ارزبابی امکان مرفنیت ر با عدم مرفقیت آن نایل آید. در چارچوبی که نصویرش در نمودار ۸ آمده است، روزنا ٢٢ عامل داخلی ر ۶ مولفه محیحلی خارجی را در شکل گیری ر مرفقیت ر به کلام- هانریدر امکان پذیری – سیاست خارجی مزئر میداند. البته وی تذکر میدهد که بنابه رضعیت داخلی جرامع و مژلفههای محبطی مینوان اجزاه این طرح را تعدیل کرد. در راقع در کتاب حاضر، نویسنده با عنایت به همین تذکر، طرح روزنا را ررزآمد کرده است.
طرح روزنا قابلیت کمیشدن اطلاعات را نیز داراست. زمانی که ماهیت یک اقدام سیاست خارجی طی پژوهشهای ۲۷ گانه مشخص شد، میتوان متغیرهای مؤئر ۲۴ گانه داخلی وگانه محیطی را از لحاظ کمی ارزشگذاری کرد. مثلا بنا به موقعیت ریژه ر موردی، پژرهشهای مقتضی انجام میشود تا ارزش تأثیر کمی هر یک از منغیرها معلوم شرد. )۳۴۴-۲۷۲۴۶۶)
روزنا در هر در قسمت داخلی و خارجی به تلفیق هر دو عامل مقدورات و محذورات نوجه کرده است. با توجه به نقایص طرحهای مختلف، او سعی کرده است طرحی بسیار جامع ارائه کند. تعدد عرامل نشان میدهد او هم به عوامل شخصی و هم عرامل نهادی نوع ایدئرلرژی ر فرهنگ ر پریش ها ر فرایندهای مختلفی که بر سیاست خارجی تأثیر میگذارند، آگاه است. در عرصه خارجی، ار محیطها را به شش دسته نفسبم کرده است. در رانع این طرح ررزنا همانند طرح برچر معتقد است عرامل مختلفی در دو عرصه داخلی ر خارجی وجرد دارند که بر سیاستگذاری تأثیر دارند. در کنار ۲۴ عامل نأثیرگذار (در چهار طبنه) در عرصه داخلی، شش عامل تأثیرگذار خارجی نیز وجرد دارند. در رانع ار پیشنهاد میکند از آنجا که دولتها در حوزه داخلی دارای متدررات هسنند، می نرانند با ایجاد نرسعه بر حجم مقدورات افزوده ر ضریب آسیبپذبری نسبت به محذرران بینالمللی را کاهش دهند. در کنار این مقدورات داخلی، ار به شش عامل محذررساز بینالمللی اشاره دارد. دولتها نمینوانند الزامات ناشی از ابن محذررات را نغییر دهند. اما مینوانند با نقویت و یا تحکیم بنیه خود،
میزان آسیب پذیری خود را کاهش و با افزابش دهند،
با ارصاف فرف، میتران به کمی کردن ارزش عرامل نأثیرگاار دست زد. با محلالعه موردی و ناریخی باید کف و سقف ارزش هر عامل نائیرگذار هشخص شود. سپس میانگین عرامل تأئیرگذار در حوزه داخلی نعیین شود. با این حساب، میزان آمادگی ر مقدورات کشور تعیین میشود، سپس همین روند کمیکردن در مورد عوامل تأثیرگلار حوزه بینالمللی نیز باید اعمال شود ر میزان محذورات نعیین شود. مفایسه عملی این مقدورات داخلی ر محذررات خارجی با سفف و کف دستاوردهای ممکنه در سیاست خارجی، نشان میدهد تا چه حد یک سیاست خارجی خاص امکان موفقیت وبابه عکس شکست دارد. به کلام هانریدر، امکانپذیری سیاست خارجی مشخص میشود.
ج- عملیاتی کردن مدل اتصال ررزنا
با این مقدمات، اجازه دهید به کمیکردن عوامل تأئیرگذار یک مورد فرضی اندام
کنیم.
فرض میکنیم پژوهشها نشان دادهاند که عدد رفم مناسبی است که مینواند مقیاس هریکاز متغیرهای تأثیرگذار داخلی و خارجی باشد. حال چنانچه میانگین مثبت ناشی از مجموعه متغیرهای داخلی ۹۳ باشد، امکانپذیری سیاست در صحنه داخلی بسیار زیاد است. عدد صفر و بی خاصیت بودن و عدد ٣- ناموفق بردن ماهیت عوامل داخلی سیاست را مینمایاند. در صحنه محیطی نیز همین قانون میتواند صادق باشد.
در صورتی که عدد ۳ بتواند بیانگر دامنه تأثیر متغیرهای محیطی باشد، در آن صورت عدد ۰۳ امکانپذیری سیاست را در صحنه خارجی نشان میدهد؛ و چنانچه عدد به ترتیب صفر و ۳- باشد امکان موفقیت سیاست خارجی در صحنه محیطی به ترتیب هیچ و یا توأم با شکست کامل خواهد بود
میانگین عدد به دست آمده از صحنه داخلی و صحنه بین الملل به همان وضعی که در بند پیشین توضیح دادیم، از موفقیت، لغو بودن و یا شکست سیاست خارجی حکایت خواهد داشت. نمودار شماره ۸ مولفه های تعدیل شده طرح روزنا را نمایش میدهد.
همانطوری که توضیحات فوق نشان میدهند، مدل پیوستگی روزنا بسیار پیچیده
است، خلاصه کلام ابنکه به نفظر ررزنا در محیط خارجی شش محیدط فرعی- مجاور، منطفهای؛ منابع، نژادی سارمانی؛ جنگ سرد- بر مرففیت ر با شکست سیاست خارجی نأئیر میگذارند. در این کتاب، به بمن اررشهای کنی که به عرامل نأئیرگذار دادیم، می نران میزان مرففیت ر با شکست هر بک از موارد انصال را پیشبینی کرد. خلاصه کلام ابنکه ۲۷ شکل انصال محتملی که هر افدام سیاست خارجی ممکن است به خود بگیرد، باید ۲۲باراز لحاظ عرامل داخلی و ۶ بار از لحاظ عرامل محیط خارجی مورد ارزیابی قرار گیرند، تا با عنابت به میانگین ارزش کنی به دست آمده، معلوم شود که سیاست خارجی مقررن به موفقیت است، و یا محتوم به شکست. نمودار شماره ۷ عرامل تأئیرگذار بر سیاست خارجی را نشان میدهد.
در مقالهای دیگر، روزنا ضمن اذعان به ضعف طرحهای تئوریک پیشین خود، اظهار داشت صرف طبقه بندی اجزای محیط نمیتواند زمینه مفهومی و نظری لازم را برای مباحث سیاست خارجی فراهم آورد. بنابراین، او در جهت تعمیق طرحهای پیشین خود، در مقالهای که در سال ۱۹۷۲ به چاپ رساند، سعی نمود دینامیک کنش و راکنش عناصر محیطی و سنت فرهنگی- تاریخی جوامع را در قالبی نظری تنظیم و تدوین ^٠١٠٠^
نکته اصلی و محوری این مقاله آن است که متعاقب تحول در دینامیسم توسعه، چون شرایط عینی جوامع تغییر میکنتد، به مقتضای مهارتها و ایستارهای مرتبط با آن، نهادهای جدیدی هم خلق میشوند. این مجموعه عوامل ضرورتأ جایگزین عوامل رقیب پیشین نمیشوند، بلکه در کنار آنها محیط پیچیدهتری را برای شکل گیری و اجرای مش رفتاری جامعه در داخل و خارج به وجود می آورند. در این محیط جدید، نیروهای گذشته و حال با نوعی دادوستد منازعه آمیز، یا برعکس، همزیستی مسالمت جویانه و یا احتمالا ترکیبی از این دو درگیر میشوند، که نتیجتا بر منش رفتاری جامعه تأثیر خواهند گذاشت. وی معتقد بود این پیچیدگی جدید اجتماعی و منش رفتاری ناشی از آن را تجزیه و تحلیلهای عمودی با افقی پیشین نمیتوانند به طرر دفیقی منعکس کنند؛ و این ضعف عامل بی اعتباری طرحهای پیشین میشود. به منظور رفع این ضعف نظری، روزنا تجزیه و تحلیل مورب را پیشنهاد نمود که تلفیقی
از دو نوع تجزیه ر تحلیل عمودی و افقی بود.ا
در این مورد اخیر، راه حل های موقتی جانشین اقدامات منسجم ر برنامه ریزی شده میشود. از مقدمات فوف، روزنا نتیجه میگیرد که تجزیه و تحلیلهای سیاست خارجی عمودی و افقی کفاف مقصود را نمیکنند و لذا باید از تجزیه و تحلیلهای شورب (تاریخی – جامعه شناختی) در این مورد استفاده کرد. در این باره، در فصل قبل بحئی اجمالی ارائه شد. بنابراین برای جلوگیری از اطاله کلام از تکرار آن حذر میکنیم.
فصلنهم
مدل سیستماتیک مفهومی
چکیده:
این دانش پژوه از دو نگاه مدرنی و پامدرنی، دو مدل را برای نگاه به مائل سباست خارجی ارائه داده است. در فصل حاضر بر آن هستم که مدل پیشنهادی خود را برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی سیاست خارجی ارائه نمایم. این مدل، طرح سیتمانیک مفهومی نام دارد. در این فصل ضمن بیان دلایل روی آوردن به این دو مدل، بر آن هستم که چگونگی بهره گیری از آن نیز مطرح میشود. بر اساس مدل اول هر تصمیم گیری در خصوص سیاست خارجی لازمست از فازهای چهارگانه درونداد- میان نهاد- برون داد و فاز اجرایی سیاست خارجی عبور کند. در مدل دوم، اشاره شده است که سیاست خارجی متضمن در هم آمیختن دو فضای ذهنی و نیتی است. در هم آمیزش این دو فضا موجب ظهور یک فضای زبانی خاص سیاست خارجی میشود. طی قسمتهای مختلف در این فصل، به عناصر تشکیل دهنده هر کدام از این دو مدل اشاره شده است.
گفتار اول: مبانی طرح سیستماتیک مفهومی
مقدمه
با آنکه مدلهای گوناگونی جهت طرح، تدوین و تجزیه و تحلیل سیاست خارجی در این بش مورد مطالعه قرار گرفت، اما لازم مینمود با نگاهی به فضای زبان ایرانی، مدلی برای تأمین مقاصد فوق ارائه شود. مهمترین عللی که نگارنده را وادار به این مهم
کرد را میتوان به شرح زیر بیان نمود؛
ارلا، به رغم نلاشی که نظریه پردازان مزبور جهت پویا نمودن چارچوبه سیستمانیک خرد از طریفی پیرند دادن آن با محیول عملیانی نمودهاند، ولی به نظر می آمد که مصدافی نمودن حرزه های موضرعی، موجب ایستابی مدلها شده بود، دوم آنکه، به لحاظ بهره گیری از ررش منطقی اجماعی متدارل و همچنین به لحاظ عدم توجه به پدیده ظهور ناشی از ررش منطقی کوانتوم- گرچه شبکه ارتباطات بین اجزای مختلف ارنباط ایجاد کرده است- فرایند ظهور ناشی از این فعل و انفعال مشخص نشده بود.
همانطور که ذکر شد، ارتباط متقابل بین مقوله های مختلفی چون اکسیژن سوزاننده و هیدروژن سوزنده، موجب تشکیل مایع آب میشود که خاموش کننده و ضد خاصیتهای اجزای مؤلفه آن است. بنابراین با استفاده از چنین نگرشی، صرف ایجاد ارتباط بین مؤلفه های محیط عملیاتی و محیط روانشناختی کافی نیست، بلکه نظریه پرداز لزوما باید برآیندهای ناشی از این فرآیندها را نیز ترسیم کند. خلاصه آنکه در بسیاری از طرحها، از جمله طرح برچر و همکاران، به طرر خوشبینانه ای کل، مساوی با مجموع« اجزا به حساب آمده است؛ و برای خود کل، شأنتت مجزایی فرض نشده بود.
این دلایل موجب ظهور این انگیزه باشد که در دهه ۱۳۷۰ )شمسی( طرح جدیدی را ارائه دهد که بتواند به طور سیستماتیک جوابگوی نیازهای مطالعاتی سیاست خارجی ایران باشد. به نظر میرسد طرحی مناسب و با ویژگیهای لازم برای پاسخگویی به نیازهای فوف حداقل باید دارای چهار ریژگی زیر باشد:
۱- نظام مطالعاتی سیاست خارجی را به صورت یک کلیت مستقل جامع درآورد، که دربرگیرنده هم مقدورات ملی وهم محذورات بینالمللی باشد، ضمن آنکه پویایی آن از بین نرود. بدین لحاظ از روش منطقی دیالکتیک استفاده شده، تا عرامل متضاد دیده شود، رلی از جمع آن سیستمی جامع برای سیاست خارجی ارائه شود.
۲- با بهره گیری از روش منطقی دیالکتیک، نظام مطالعاتی سیاست خارجی به صورت یک پویش دائما فعال درمی آید. در این سیستم، روندهای متناقض، همزمان و گسترش یابنده مورد بررسی قرار میگیرند، نهایتا از طریق بازخوران موجود در کلیه فازها، نوعی شبکه اطلاعاتی سه شاخه )مثبت،( منفی، خنشی برای ارزیابی عملکرد نظام
تعبیه شده است. چنین سیستمی ضمن آنکه میتواند کنش ر واکنش بین درونداد و بروندادها را از طرین محیط عملیاتی مورد بررسی قرار دهد، به تعامل بین محیدطهای عملیاتی و رران شناختی نیز توجه دارد.
۳- پویش تصمیمگیری را از طرین شبکه ارنباطات بازخوران به فازهای دررنداد ارتباط میدهد، به علاره، این شبکه ارنباطی را ارلا نحت جریان نعامل محیشط عملیانی و روانشناختی قرار میدهد. ثانیا نتایج ناشی از این نعامل طی مفاهیمی که صورت بندی شدهاند که متناظر با رافعیات باشد،
۴- فاز درونداد، حالت خوراک دهی به سیاست خارجی را دارد. فاز میان- نهاد حالت فرآوری، و فاز برونداد ماهیت تصمیم گیری و جهتگیری را نشان میدهد. بالاخره فاز اجرا، نتیجه تصمیمگیری را در تعامل با محیط و با فازهای دیگر مورد نوجه قرار داده است. بنابراین به یمن این تقسیم کار، عوامل لازم برای مقایسه و ارزیابی نتایج ناشی از نظام سیاست خارجی در قالب موفقیتها و شکستها را نیز نشان میدهند. در نتیجه، این چارچوبه سیستماتیک به ننهایی میتواند مزایای موجود در مدلهای پیشین را به دلایل زیر داشته باشد:
اولا، هر فاز میتواند خود مستقلا مورد بررسی قرار گیرد. از اینرو تحلیلگران و دست اندرکاران سیاست خارجی، همچرن متخصصین فنی در مکانیک خودرو که به شاخه های برف، موتور، و سوخترسانی تقسیم میشوند، میتوانند حرزه فعالیت خود را دقیقتر کرده و با فراست بیشتر یکی از فازها را مورد مطالعه دقیق قرار دهند. هرچند، هدف آن است که حوزه تخصصی هر نقش یا فاز با عنایت به پویشهای متعادل مؤلفه های مختلف با هم، و در رابطه با محیط و کل نظام مورد مطالعه قرار گیرند.
دوم آنکه، هم کل نظام سیاست خارجی به صورت جامع برای تعیین کارآیی و کارکردی بودن نظام مورد مطالعه قرار میگیرد، و هم آنکه ادغام عملی و نظری دو سطح مختلف تحلیل جزیی وکلیرا مطمح نظر قرار میدهد.
گفتار دوم؛ مدل سبستماتیک مفهومی
با این خصوصیات، چارچوبه سیستمانیک مورد نظر به صررت بک نظام در نفلر گرفته شده که حیطه فعالیت فازهایش از داخل جامعه سیاسی شررع شده ر به محیط بینالمللی ختم میشود. این نظام دارای فازهای چهارگانه درونداد، میان نهاد، بررنداد و اجرای سیاست خارجی، و همچنین یک پویش سه شاخهای (تأییدکننده، منفی و ناقض جریان) از بازخوران است. چنین بافتی، ضمن ایجاد تعادل بین درونداد و برونداد، بین پویشهای تصمیمگیری و محیط عملیاتی نیز تعامل برقرار میکند. هر فاز خود از عناصری تشکیل شده و دارای معیار ارزیابی خاص خود است.
جدایی فاز اجرایی از فاز برونداد به لحاظ اهمیتی است که این پژوهشگر برای تعامل بین برونداد و محیط قائل است. تأثیر این تعامل به حدی است که از لحاظ نظری میتوان تصور نمود که برونداد نظام در تعامل با محیط ممکن است نتیجه ای ایجاد کند که در عمل ناقض غرض تصمیمگیرندگان باشد. در چهار بند زیر شرح مبسوط فازهای چهارگانه چارچوبه سیستماتیک خود را ارائه و سپس شمای نموداری آن را ترسیم خواهم کرد. البته لازم است این نکته هم در همین جا روشن شود که این فازهای چهارگانه تنها برای شروع کار اعتبار دارند. و خود این فازها در واقع حلقه های یک زنجیزه دایرهای شکل (یا یک زنجیره بسته را تشکیل میدهند. در نتیجه هر حلقه را میتوان فاز اولگرفت.
الف) ناز درونداد: زمینه سازهای سیاست خارجی
فاز درونداد، که نگارنده برای آن نقش خوراک دهی به نظام سیاست خارجی را تاثل است، به ترنیب فزاینده ای از در جزه تقاضا و ماهیت تشکیل میشود. جزء تقاضا که در اینجا معادل خراسته سیاست خارجی فرض شده است خواسته سیاست خارجی مصداف عملیاتی شده هم آرمانهای فلسفی و هم هدفهای مفهومی – علمی سیاست خارجی است. برعکس، خواسته های عینی سیاست خارجی نیازهای امنیتی – قدرتی جامعه سیاسی برای انطباف با محیط است. این خواسته در قالب دو دسته از نیازهای
مالکیش جویانه رفابتی و با بویکو ا، فبووفابن، د، م، ابا. اوا ها که جه حای از نارضابنی از وفه هوجود اسن، ولی زهانی که با امنکانان مذجبا،ه، هی شود ه صورن مدف نؤاری “ علمی درهیأبا،. خواسنه ها جاوه مدافی، و مابانی، شده اهه.اف نفاری است برعکم، پنانم؟چه خواسته های سمچاست خارجی در فاب مالکیث جویانه رفابنی درآینا،، زمینه برای حسامل شن بازیکران دیکر وجود میآما..
به هر حال، انخاذ هر بک از دو سیاسث محیدای و با مااحبنجویانه، به ض نکارنده تا حد زیادی به جزه حمایث از درون.اد، بهنی هنصر فهرن واحه سباسی؛ بستگی دارد، نظر این پزوهشکر بر آن اسث که به نبعیت از اصل افتهسادی ژان باتیست سه که عرضه، نقاضای خود را ایجاد می کنا.، ائر مثقابال بین کمبت و کیفیت قدرت یک بازیگر، بر چگونگی خواسته های سیاست خارجی آن واحد سیاسی نقش تعیین کننده دارد.()
علاوه بر عنصر قدرت، موقعیت داخلی و بینالمللی هر واحد سیاسی نبز بو چگونگی گرایش خواسته های سیاست خارجی واحدهای سیاسی نأثبر دارد. آسیب پذیری و یا برعکس قدرت انطباف بازیگر در پاسخگویی به نحولات داخلی و با بینالمللی، در شکل گیری و ترکیب خواسته های سیاست خارجی تأثبر غبر فابل اغماضی دارد. به مقتضای این تحولات آسیب زننده و یا تسهیل کننده انتنبان- که به نظرهانریدر از سه مرجع داخلی، خارجی، و بینالمللی هر واحد سیاسی ناشی میشود- گرایشهای خواسته های سیاست خارجی به شکلهای مختلف میل میگند.]؟) بنا به مقتضای آنکه داخل، یا دیگر واحد خاص سیاسی، ویاکل نظام بینالمللی به عنوان مرجع سیاست خارجی در آیند، خواسته های سیاست خارجی به صورت نفاضاهای متفاوتی در نظام درخواهند آمد.
ب- فاز میان نهاد: محل پوبشهای تعدبل کننده سیاست خارجی
فاز میان نهاد در ابن طرح پژرهشی به جعبه سیاهی میماند که محل فرآوری و
٠١ آرنولد ولفرز اهدان سیاست خارجی را در دو نالب اهداف مالکیت جویانه و محیطی تقسیم بندی می کند که درابنجا با تعدپل مورد استفاده قرار گرنتهاند. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: آرنولد ولفرزاهداف سیاست خارجی در: ماهیت سیاستگذاری خارجی وبراسته باربر و اسمیت، نرجمه حسین سیف زاده، جاپ درم(نهران: چاپ نومس، ا) صص ٢٢۵- ‘٠٢۴١
ررردیهای سیاست خارجی است، در بدو امر، ظاهرا این فاز به دستگاه و افراد نصمیم گیرنده سیاست خارجی محدرد میشود. اما حفیقت آن است که در این مورد مسائلی چرن الگرهای مخنلف نصمیمگیری، بافت، ماهیت و ترکیب دستگاه تصمیم گیری و منش شخصیتی افراد نصمیمگیر باید مطمح نظر نقادانه قرار گیرد. در بررسی دقین لازم است نأثیر نقض عرامل مرجرد در صحنه داخلی و محیط عملیانی، در چگونگی دریافت و جذب اطلاعات این در محیط مورد نوجه مقامات نصمیم گیر قرار گیرد،.
در محیط عملیاتی، مسایلی چون مبنا، ماهیت و توزیع قدرت از یکسو، و قاعده بازی ساختارهای تنظیم کننده قاعده بازی، ماهیت بازیگران ر فرهنگ حاکم بر بازیگران از سوی دیگر هر کدام منفردأ بر چگونگی نصمیمگیری سیاست خارجی نأثیر بسزایی دارند. به علاوه، رژیم (آرام یا بحرانی) ناشی از ترکیب مجموعه این عوامل محیطی خود تأثیر متفاوتی از اجزای تشکیل دهنده بر محیط خواهند گذارد. در صحنه داخلی، عرامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی به دو دسته کلی تقسیم میشوند:() عوامل فردی، نقشی، نهادی، حکومتی، اجتماعی، فرهنگی و (۲) سنت تصمیمگیری نهادین جمع این دو، نیزهریک منفردأ و جمعا به صورت رژیم خاصی بر چگونگی شکل گیری سیاست خارجی تأثیر بسزا خواهند داشت.
رژیمهای حاصل از ترکیب عوامل هر یک از دو صحنه داخلی و محیط عملیاتی الهام بخش این دانش پژوه بوده است. در نتیجه، تدوین این طرح سیستماتیک از سیاست خارجی، نگارنده سعی نموده تا برآیند محیطهای ناشی از برخررد دو رژیم حاصله از موقعیتهای در صحنه داخلی و محیط عملیانی را نیزبه دست دهد. در این راستا، نگاه روزنا به شرح زیر الهام بخش نویسنده بودهاست:
١. محیط عادی
در این مجموعه، هر دو صحنه داخلی و خارجی آرام برده و کمترین حد از آثار حساسیت نسبت به تحولات محیطی را از خود نشان میدهند. نظام همچرن دستگاه مکانیکی ناهشیار عمل میکند. نه مشکلات و کاستیهای داخلی موجب حساسیت می- شرد، و نه دشواریهایی که محیط خارجی در سر راه میگذارد. امروزه بسیاری از
کنردهای مرکز آفربفا ار ابر ورهبمن فرار رارناه در جنرون … اراما اوضاء هرگرزه فررورن بت زفکپک اسئرانزی و ناکنیک را غبوفرووری میسازد. بدبهی اسن به یختى مینوان هم اکارن کشوری را بانن که حی، نصهمپمگبری و عرصه راخرلی ان نا ابن حد با أرامی ر سکون روبرر باشاه،
آ، محبدل سرزنده
مه حیا سرزنده محیدلی است که در آن رمینه های ارلبه پبوند. ببن اجزادرونی و محیهط ایجاد میشرد، این برفراری ارنباط ناشی از هشپاری و حساسین بازیگر است البنه اجزا و پیرند بین آنها نسبنا آرام ر لابنفبر بافی میمانند. شاید بنوان نعامل ببن کودکان با هم ر با نمامل گیاهان با محیط را برای نهم ابن محیدط به عنوان مفیاس گرفت آنگاه کلبت منانع جمع ملی، گررهی.، ر فردی ممکن است در هماهنگی و با نعارض با محبط فرار گیرد. در محیط سرزنده احنمال دارد ندبیر لازم برای رفع نعارض ناشی از ابن تکر اهداف نباشد رجود نداشته باشد. در ننبجه، تکئر به نفرنه میانجامد. این محبط را مینوان به تعامل کودکی تازهپا با محیط نشبیه کرد. میل حرکت وجود دارد، اما محیط ممکنست ناامن باشد. این رضع بیانکننده ماهیت سیاست خارجی کشورهای کوچک انفلابی است که مایلند نفش ابرندرنی ایفا کنند؛ اما فقدان نوانمندی موجب میشود نا دستارردهای محیطی برای آن کشورها مطلوب نباشد.
٣. محیط باندبیر
در محیط با تدبیر حدانل بحران وجود دارد، اما بازیگر استعداد کار را دارد نصمیمگیر مدبر انسائی است که میداند اختلان ر تفاوت نشانه شخصیت است. وجود این تفارت راتعیت اجتماعی را منعارض میکند. اما ندببر انسان متمدن و با فرهنگ موجب حل تعارض میشود، در محیط امئیتی با ندبیر شرایط خاصی وجود دارد. شرابط خاص امئیتی ایجاب میکند نا بهرهجوبی از شرایط مخنلف ناکتیکی و استرانزیکی هوشمندانه انجام شود. شابد بنوان ابن محیط را به درران طرفانی بودن دریا نشبیه کرد که در آن شناگر نهننهابه مقنضای رجود درونی خود، بلکه با عنایت به رضعیت نامطلوب دربا بابد شنا کند. هر کس نمی نراند در دربا شنا کند، اما شناگر
لازمست به رضعبت محیدط هم نوجه داشنه باشد. کشورهای جا افناده در نلظام بین الملل در شرابط بحرانی معمولا به الزامات محیدطی توجه میکنند. بحران کوبا برای آمریکای ۱۹۶۰ حاکی از چنبن رضعینی برد، که اخذ نصمیمات مقنضی و با ندبیر را میطلبی..
آ. محیدط منشنج
محیط متشنج به محیطی اطلاف میشود که دارای پیوستگیها و پیچبدگیهای شدیدا گترش بافتهای در هر دو سطح داخلی و خارجی است. هم در داخل، انقلاب انفاف افتاده و هم آنکه صحنه بینالمللی بسیار ناامن است. رضعیت عراف بین ۱۹۹۰- ١٩٩١ بیانگر این محیط بود. هم در داخل صدام حسین در فشار بود که مردم را قانع کند که جنگ هشت ساله حاوی دستاوردی برده است، و هم آنکه محیط بین الملل در جریان تحول به نظم و نظام جدیدی بود. در چنین محیطی، پویشهای دینامیکی وجود دارند که، نه تنهااز سازمانهای جزء، بلکه از خود کل محیط مزبور نشأت میگیرند. در این محیط، عناصر نکیل دهنده و رژیم ساز دائما در حال تحول هستند و لذا سازمان و اجزاء آن باید با محیطهای جدیدی روبرو شوند. در این حالت، سیاستگذار باید استراتژیها و تاکتیکهای مختلفی برای تصمیمگیری داشته باشد تا بتواند سازمان مربوط را به مقتضای محیطی حفظ کند.
ترسیم محیطهای چهارگانه فوق همراه با تصویر صحنه داخلی و تصویر ناشی از محیط عملیاتی، مشتمل بر این نکته مهم است که آحاد متغیرها در هر یک از دو صحنه داخلی و محیط عملیاتی و ترکیب جمعی آنها، بر چگونگی شکل گیری سیاست خارجی تأثیر میگذارند. رژیمهای مختلفی ممکن است از ترکیب سرجمع این آحاد متغیرها به وجرد آیند، که طبیعتا نتایج متفاوتی خواهند داشت. با بهره گیری از دو مفهومی بحرانی و غیربحرانی، میتوان ادعا کرد که ترکیب عوامل فوق میتواند آرام و یا برعکس بحرانی، یا نسهیل کننده حرکت آرام سینوسی و یا برعکس تانژانتی، شنابدار و برهم زننده تعادل نظام تصمیمگیری باشد. در صورت بروز بحران در دو صحنه داخلی و خارجی ممکن است محیطی به وجود آید که در نتیجه آن، بروز تضاد و یا برعکس همگرنی منافع هر کدام موجب افزایش بار نظام شوند. در نتیجه در صورت بروز هر بک از دو حالت منضاد فوف، گرایش نظام و قاعده بازی آن متفاوت خواهد بود.
همان ولرر که جارل نرسیمی ما در گفنار اول ابن امل نشان داد، در،طام مننی، بر فدرت در سیاست ببن الملل، اصرلا ساخنارها ر نانونهنایهای رفار ی از وجود نوهی مندان دانی در ننلام حکابت دارد. جنگ سرد نباور وافمی ابن نلام اسث، بر یکس ر دوران رابستگی منقابل؛ رجود همگونی در ننلام وجب، پباایش فاعا، باری حاصل جمع جبری مضاعف شه بود که خود از بار منفی ننلام می کاسن، به هو حال وجه مششرک هر در نفلام فوف، به لحافظ سادگی باریها، حاکی از نوعی املمپنان نصمیمگیرندگان نسبت به کنترل رفایع برد. بر مکس در نلام وابسنگی فراینا.ه؛ گرایشهای مننافض، با قواعد بازی مننانض، به ابجاد نشار دو سویه انفباضی انبساهلی شدیدی میانجامد در ننبجه ابن شرابدط بحرانی داخلی و خارجی، عام المبنان و سردرگمی نصمیمگیرندگان را فرا میگیرد.
بدیهی است، همانطرر که خانم ر آنای اسپررت مسندلا بحث نمودهاند، نلافی تصویر ناشی از محیط ررانشناسی نصمیم گیرندگان با محبط عملیانی، حاکی از کارآبی نظام تصمیمگیری در جذب ر تفسیر اطلاعات صحیح است. علیرغم رجود بحران در صحنه های داخلی عملیانی، همسربی ر نلافی این در محبطط است که در نهابت موجب ظهور تصمیم مفتضی میشود. پس از این، هدایت اطلاعات جهت دریافت بازخررانها در تعادل نظام نیز نقش حساسی دارد.
پ- فاز برونداد: تصمیم سیاست خارجی
فاز برونداد یا تصمیم سیاست خارجی، دنباله نظام سباست خارجی است که به فضای محیط بینالمللی کشیده میشود. در رابطه با فاز برونداد، در مأله اساسی مطرح است.
ا. قابلیت اجراه ا عدم اجرای تصمیم
٢. ماهیت انطباقی تصمیم
در مورد ارل، نصمیم سیاست خارجی با سازگار با محیط بینالمللی است و با آنکه لازمست جامعه سیاسی توان سازگار کردن محیط را برای اجرای تصمیم سپاست خارجی خرد به وجرد آررد. به غیر از در مورد فرف، چنانچه نصمیم سیاست خارجی با محیط ناسازگار باشد ر جامعه سیاسی توان سازگار نمردن محیط را نداشته باشد،
جمامهه سباسی مه جبرر به راخلی کردن فرهنگ« ننلام؛ ر ندلببن خود با مفنضبات محیهلی خراهد برد، اندام ابالان منحده مبنی بر همراه کردن جامعه بینالمللی با داخلی جهت رخالن نلامی در پاناما علیه نرربه گا الفانسئان ملیه ولالبان )۲۰۰۱)، عراف علبه صدام ( ٢,٠٣), ر الفانسنان علیه ولالبان، حاکی ار نارت سارگار نمردن محبدل نوسط کشور مزبرر میباشد. البنه که از نردای برکناری رهبران ابن کشررها، آمریکا در دام هزینه های بسبار جنگ در ابن کشررها گرفنار آمد.
علاره بر مررد نابلبن اجرا ر با عدم اجرای نصمیم سیاست خارجی، بررسی ماهیت انطبانی نصمبم سیاست خارجی نیز از مراردی است که باید در فاز بررنداد مررد محلالعه نرار گیرد، همانمطرر که ررزنا در مفاله رابستگی متفابل خرد متذکر شد، بنا به نلفین شرایط بحرانی ربابر عکس، شرابط آرام در در صحنه داخلی ر خارجی، هر جامعه سیاسی احتمالا به یکی از چهار اندام انطبافی: رضایتمندانه، طغیانی، محاففلنی و ارتقایی رری می آررد.
ت- فاز اجرابی سیاست خارجی
فاز اجرابی سیاست خارجی در رانع، تحول برونداد نظام را در پرتو محیط مورد بررسی قرار میدهد ر خود دارای دو جزه زیر است:
ا. وسیله ر ابزار اعمال سیاست خارجی،
٠٢ ننایج حاصله از اجزای سیاست خارجی.
بحث وسیله و ابزار اعمال سیاست خارجی حاکی از درک این رافعیت است که ضرورتأ هدف نمیتواند به ننهایی وسیله را توجیه کند. چه بسا اهداف عالیه ای که صحنه بین الملل نیز آمادگی پذیرش آنها را دارد، ولی اجرای نامناسب آنها و با کاربرد ابزار نامناسب برای پیشبرد اهداف مزبرر، ناهنجاریهای نامطلوب به وجود می آررد. اقدامات حق طلبانه مبارزین فلسطینی در صحنه بین الملل در نیمه ارل دهه هفتاد میلادی نمادی عینی از این راقعیت است،.
در رابطه با نتیجه جاصله از اجرای سیاست خارجی، هدف آن است که با مقایسه در فاز برونداد ر درونداد معلوم شود که تصمیم و اقدام سیاست خارجی توانسته است به نتبجه مطلوبی برسد با خبر. وجود نتیجه مطلوب، خشی و با نامطلوب، حاکی از
میزان موفقیت و با عدم موفقیت نفلام سیاست خارجی است که به لور، انومانیک و به ترتیب از این بازخررانها بر روی دررنداد نفلام نأئیر میگاارند وجود نفلام امللاعانی برای تصمیم گیرندگان آگاه وبا اعتماد به نفس زمینه را برای ایجاد آمادگی بیشنر ر با برعکس، کاهش آمادگی فراهم میکنند. نمودار شماره ٩ محنویات ابن ما.ل را به تصویر میکشد،
فعل دض
برساخته گرایی و گفتمان سیاست خارجی فرایندی
چکیده:
در این فصل تلاش بر این است که بر اساس دیدگاه برساخته گرا و نگاه پسامدرنی، مدل گفتمانی فرآیندی برای سیاست خارجی ارائه دهیم. بر این اساس، در گفتار اول با نام تمهید گفتمان سیاست خارجی فرآیندی، به بررسی دو پنجرهای که برساخته گرایی بر روی سیاست خارجی میگشاید میپردازیم. به علاوه، ضمن بیان تاثیرات زبان و اهمیت آن، به بررسی فرایند شکل گیری یک سیاست خارجی از منظر برساخته گرایی خواهیم پرداخت. در گفتار دوم، به گفتمان فرایندی سیاست خارجی و اجرای آن در سه گام چارچوب مفهومی- نظری برای تدبیر سیاست خارجی، تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرای آن میپردازیم.
مقدمه
در فصول قبل گفتیم که سیاست خارجی، تمهید یک کشور برای جستجو، استقرار، مدیریت و حفظ یک محیط امن و قدرت ساز برای کشور است. اما مهم این است که چگونه میتوان این امنیت را ایجاد کرد. بر خلاف نگاه روابط بین الملل، در دفتر دوم دیدیم که مدل سازی ها صرفا از لحاظ اسمی به مرضوعات راقعی سیاست نزدیک است. متاسفانه در نگاه مدرن، راهی برای برون- رفت از گنتار حاکم موجود نیست. در این گفتار، تلاش میشود تا با بهره گیری از نگاه پسامدرنی، نگاه جدیدی به تمهید سیاست خارجی داشته باشیم. این فصل را با دو گفتار پی میگیریم: ا. تمهید سیاست خارجی گفتمانی، ۲. اجرای سیاست خارجی گفتمانی.
گالتار اول: تمهید گلتمان سباست خارجی ارابندی
آنچه که در نگاه برساخنه گرابی در سیاست خارجی مدلرح است، آن اسن که نصمیمساز ر نصمیمگیر سیاست از بیررن به ندربن سباست نمیپردازد. به عکس؛ سیاستگزاری در دررن گفتمانی خاص از سباست خارجی فرار میگبرد.(ا) در وانع، رنت جلوهای از سیاست پردازی را مطرح میکند که با چنین نگاهی ملازم است، ونه با نگاه گیدنز اندیشمند انگلیسی، که نگاهی نلفیقی است. نگاه این اندبشمند، جلوهای از نگاه نولیبرالیسم و نورانعگرابی است، که منضمن جدابی ذهن رعین است. در حالی که نگاه نولیبرالیسم و نوواقع گرایی نگاوهایی پارفتارگرا ر جمع دو نگاه است، نگاه برساخته گرا در هم تنیدگی کارگزار- ساختار در هم؛ ر ظهور بک گفتمان است. در این نگاه، هر گفتمان سیاست خارجی معطرف به موردی خاص است، نونیع فراگبر، نعامل، و روابط بین مولنهها نه در اختیار کارگزار است، ر نه ساخنار،. همه اجزای ساختار سیتم و کارگزار با هم در خلن گفتمان نفش دارند. چنانکه روگی اظهار میدارد، هر اقدام سیاست خارجی ملازم با دیگر اقدامات سیاست خارجی است. موارد دیگری چون تحرلات محیطی، توزبع قدرت و روابط متقابل همه بر هم تأئیر میگذارند.
برساخته گرایی در پنجره را به سوی سیاست خارجی میگشاید: ارل اینکه، برخلاف نگاه این یا آن، به مسئله رابطه بین کارگزار ساختار میپردازد. گرچه این نگاه با نگاه گیدنز مرتبط است، اماتاحد زیادی با آن متفاوت است.() برساخته گرایان با ساختار دهی جامعه شناسی گیدنز آغاز میکنتد، ر لذا کارگزار و ساختار را دو جزه ازیککل میبیند. اما در نهایت، این دو مقوم هم میشوند: ساختار کارگزار را میسازد، و کارگزار ساختار را. پنجره دوم، ایجاد یک نظریه جدید برای سیاست خارجی است. چنانکه ونت اظهار میدارد، در این نظریه برساخته گرایی، مسئله چرایی علت- معلولی جای خود را به چگونگی و چیستی مسائل فرایند و بافت قانون میدهد.
تمرکز بر فرایند اقدام، از لحاظی دنباله رویکرد برساخته گرایی به ساختار و کارگزار است، کارگزار و ساختار از طریق فرایند اندام به هم مرتبط میشوند. نمیتوان با
ساخنار به عنران شیبی ببررنی عینی ر ابستا چرن دبوار مواجه شد. به عکم، ساخنارها هنجارها ر فراعد اجنماعی هسنند که به طور مستمر در فرایند نولید معنا، فعال ردرباره فعال میشرند. به کلامی استعاره ای، این آمعنای اجتماعی به مثابه ماده ساخنار اجتماعی به حساب می آید. معنای اجتماعی به شکل فرف نفشی بین الاذهانی در میان کارگزاران ایفاء میکند.
تأکید روی فرایند، به نحلیلگر و تصمیم ساز سیاست خارجی امکان میدهد تا چگونگی نولید با بازتولید قواعد و ساختارهای اجتماعی را مورد پرسش قرار دهد. اما نکته مهم این است که خود این فرایندها تحت نأئیر ساختارها هستند. خود فرایند اقدام هر واحدی، پیوندی بین کارگزار و ساختار ایجاد میکند. اما کمتر برساخته گرایی است که از فرصت برای کشف چگونگی خلق قواعد و هنجارها برای پرداختن به مسئله کارگزار استفاده کند.( همانند پیشقراولان این فکر، برساخته گرایان به رزنه ساختار عنایت دارند. از این منظر، برساخته گراها بیشتر نظریه هایی را ارائه میدهند که تأثیر قراعد ر هنجار بر شکلگیری هویت را مورد توجه قرار میدهند. در مواردی معدود، آنان نظریه هایی را ارائه میدهند که چگونگی ساخت ساختار توجه دولت را مطرح میکند.
در حرزه سیاست خارجی، نگاه ضدساختاری نظریه پردازان تصمیمگیری بر همه شناخته شده است. کمتر شاهد آن هستیم که سیاست سازان و تصمیم گیران سیاست خارجی بر اساس مدل نولیبرالی و با نوواقعگرایی به تصمیم سازی و یا تصمیمگیری بپردازند. آنان چنانکه مقتضیات ایجاب کند، تصمیم میگیرند. اقتضاهء اندیشی ماهیت نصمیمگیری سیاست خارجی را نشکیل میدهد.()
پس در نگاه پسامدرنها، فرایند تصمیمگیری است که ترضیح دهنده چرایی نصمیمات است، ر نه محذررات ساختاری ر با تمایلات کارگزارانه. یک نظریه کارگزار- مبنا نشان میدهد که اصلا نمی تران نصمیمات سیاسی را مقهور ملزومات عنل ساخناری کرد.(ه در سباست بوررکرانیک، گرچه بر کارگزار تأکید میشود، اما سباست ناشی از فرایند دعرای بین کارگزاران رقیب است. پس سیاست، ناشی از دعواهای درونی داخل حکومت است که به خط مشیهای سیاست شکل میدهد. در این نگاه، سیاست خارجی در راقع نتیجه مصالحهای است که از چانه زنیها ر مبارزات
درون- حکومتی ناشی میشود. به خوبی تفاوت این نکاه با نگاه نک-کارگزار مشدرص میشود، در نکاه تک- کارگزار، مباحث روانشناسی و کیش شخصیت نفش مههمیابها، میکنند. مبارز زیرک دیوانی میداند که اخذ نصمیم، نیمی از کار است؛ اجراه هم مهم است.
نکته برجسته ذهن برساخته گراها این است که سیاست نتبجه گفتمانی بین ذهن کارگزار و ساختار است. نتیجه این حرف این است که ساختار روابط بین الملل برساختهای است اجتماعی که ناشی از تصمیمات سیاست خارجی بازیگران آنارشبک است. این ساختار چیزی بیرونی نیست، بلکه فضایی گفتمانی از معانی، فواعد و هنجارها است که در حال خلق و باز خلق است.() قواعد نظام با نعاملات بین دولتها ایجاد میشود، و در جای خود این قواعد بر اقدام دولت نأثیر میگذارد. بر خلاف نگاه مرشایمر و والتز، ساختارها توزیع قدرت مادی نیستند، بلکه رئیم خاصی از قواعد هستند.()
کراچویل مدعی است که حتی پایه ای ترین قراردادهای امنیتی بین کشورها ساختار نیست، بلکه نوع خاصی از رژیمی است که متحول میشود. هر حرکت سیاست خارجی – از جمله مذاکره، مماشات، تهدید، تعهد و چالش- نیازمند چارچوبی مشترک است که موجب فهم اقدام همه طرفهای درگیر میشود. ذهن هر بازیگر، آلوده به ذهنیتی پیشینی است.()
زبان کلید رمزگشای هر فرایند سیاست خارجی است. زبان فقط وسیله مخابره پیام و تصویر نیست، بلکه مجموعهای از فهم مشترکی است که دنیای اجتماعی را میسازد.( برساخته گراها مدعی هستند که بالاتر از زبان نمیتوان رفت، و به واقعیت عینی رسید. این در مقابل نگاه مورگتتا در خصوص منافع ملی است. زبان است که گفتمان سیاست خارجی را به صررت یک رژیم فرایندی در می آورد. البته که تبدیل بک زبان به گفتمان کار هر کسی نیست. طرد و با برجسته سازی، نیازمند توان ایجاد یک رژیم موضوعی است.
زبان حاوی مجموعهای از قواعد است. هرچه زبان برای تعداد بیشتری مفهوم باشد، قراعدش بیشتر فهم شده، و مورد پذیرش قرار میگیرد. و هرچه این تعداد اعضاء پذیرنده قواعد، عضو گفتمان شوند، قدرت زبان بیشتر میشود. نمیتوان راژهها را حفظ
کرد، فراعد را بابد ف«مید ر دررنی کرد. با دانسئن ابن فرای می نران پیش بینی کرد که سیاسنگزار چگرنه زصهپم خراهد گرفت. هر باریکر با دامنهای ار گفنهها مواجه است ار نمی ثرازد ببررن از ابن دامنه گفنهها برود، خلافیت کارگزار در چگونگی ابن اننخاب کلمان ر ساخنارها اسث. نمی نران انننلار داشت که دنیا بر اساس خواسنه ما پیش رود. زبان معناساز است ر معنا متن- پابه ر بین الاذهانی، این معنای بین الاذهانی است که گفنمان سیاست خارجی را میسازد، هر گفنمان فراعدی دارد. بنابراین رژیمها به مثابه مجمرعه فراعد ر مجمرعهای از فهمهای مشترک هستند. رزیمهای امنینی هم مجموعهای از نهمهای مشترک در خصوص امنیت هستند. به علاره، چون کشورها برای نحنن امنیبت خود نلاش میکنند، رژیمها نرانبخش هستند، و به عمل مادی انسان معنا میدهند. این معنا از طرین ممارست متحرل میشود. بعضی پرصلابت هستند، و بعضی طرد میشوند،
الف- مدل سیاست خارجی پسامدرنی
برای فهم اینکه کشورها چگونه قواعد سیاست خارجی خود را تدوین میکنتد، لازم است دریابیم که کشورها چگونه حرل یک محرر موضرعی خاص، زبان مشترکی را با یکدیگر ایجاد میکنند. این همان فرایندی است که از آن صحبت شد. این فرایند حالت فزاینده گرایی است. نمودار زیر شکلگیری یک رژیم سیاست خارجی را از منظر برساخته گرایی نشان میدهد:
مونتاژ زبان گفتمان سیاست خارجی ه ابجاد زبان مشترک ه تمربن زبان در عمل » درهم آمیختگی )چارچوب دهی)، (تصمیم سیاسی، )اجراه سیاست خارجی)، و( رژبم سیاست خارجی.
چنانکه نمودار فرف نشان میدهد، برای اعمال این نگاه فرآیندی، چند گام زیر لازم آرلن اننام گوداری ابجرد زبان ساست خارجی است. معمرلا رزمهای موجود مورد ارجاع فرار میگیرند. خلف زبانی جدید مشکل است، و بازیگران از جمعه بازار
زبان گفنمانی موجرد اسنفاده میکننا. چارچوب دهی، همان افام اولبه است که برای نعیین رریکرد به کار میررد، ررناه چارچوب دهی به بازبگر هم ا) اجازه می دهاه نا درکی نسبت به آنچه در طلب آن است داشنه باشا، وهم) آنکه منابع گفنمانی را برای معنابخشی به نصمیمات سیاست خارجی فراهم میکناد،
گام درم؛ نولید یک زبان مشترک است. این گام نفطه نصمیمیاست که در آن لحظه، بعضی کشورها گرد هم می آیند. در بعضی موارد، طرفهای گفتمانی در خصوص نوشتار کردن یک رژیم ر موضرع سیاست خارجی به نوافن میرسند. در مواردی دیگر؛ ممکن است تفاهم کمتر رسمی باشد. حنی ممکن است که نفاهم به صورت نرجمان فنی تفاهم باشد. کلید کار این است که درلتها مبانی زبان مشترک را طرح کنند، و به چارچوبی از تفاهمهای اولیهای که در ررند استاندارد تصمبمسازی سیاست خارجی انتخاب شده است، برسند. بعضی از دیرانسالاران هر کشور که در مفام نصمیمگیری سیاسی هستند، مسئولیت رسیدگی به بک موقعیت را به عهده میگیرند.
گام سرم، به کارگیری آن زبان در مقام عمل است. چارچوب اولیه مولد رهنمودی برای اقدام است. برای هر اقدامی در زندگی راقعی نیازمند چارچربی هستیم. لازمت فهرست دقین اقدامانی که لازم است انجام شود را به طور مشررح تهیه شرد امور پشتیبانی و لجستیک کار نیز لازمست در نظر گرفته شرد. جلاتی نرنیب داده شود، و آموزشهای لازم داده شود. با ارائه زبانی مشترک برای اقدام، بازیگران نازه در مییابند که چگونه با هم سخن بگویند، ر در محیط عملیانی خاص چگونه با هم مبادله گفتمانی کنتد. حتی ممکن است بانیگران برای رررد به یک گنتمان خاص، عناصر رسمی عفلایی سازی سیاست خارجی (چرن آیینهای اقدام ویاحتی دستگاهی دیوانی را ایجاد کنند. در نقطه ای از کار، سازمانهای ایجاد شده به ادانش لازم در خصوص زبانی که زبان گفتمانی برای تبادل در مراحل بعدی است، دست مییابند.(.) در ابن مرحله، زبان وسیله تبادلات گنتمانی میشرد. در عرصه عمل، لازم می آید که عنصر فرابندی خاص تعبیه شود، ر نسبت به چگرنگی برخورد با آن ترانن شود دستیابی به چگرنگی برخورد با چنین فرایندی، نیازمند ترافن خاص خود است. سپس فرایند آغاز میشود. در ابن مرحله، موجب ظهرر عناصری میشود که خرد نیازمند تصمیمات جدبد ر اجرای آن نصمیمات است.
ناپنا باربگران درگرر ارایدی می شرناه که خان کردهاناه، دبگران اننفلار دارند که شامد هم اجرای ربان مشئرک باشنده ر هم نهپ به عمل در دررن آن ربان مشنرک. بازبگران هرفعینهای گفذمانی ر اننجاب را در پرنر ربان مشنرک می نکرند.. مانند نفش ررزش در نقرپت اضلانی، السانها هرچه ربان مشنرک بیشتر مورد اسنفاده فرار گبرد، بیشنر بازبگران درگیر امالیت گفذمانی میشرند. ابن فرابند ممکن است به گونههای منفارنیارر کند،
ب- امکان بازبینی سیاست خارجی
در مواجهه با مسائل سیاست خارجی، ملت- درلتها اهداف گوناگونی را دنبال میکنند، در همه این موارد چند سرال زیر مد نظر خراهد برد:
چه باید کرد، ر اننظار داربم دیگران با ما چه بکنند؟
گفتمان به چه شکلی در خراهد آمد؟ آبا موجد چیزی خواهد برد، با ننظیم گر چیزی؟
آبا در فضای گفتمانی موجرد اندام خراهد شد، ریابه عکس شرایط ظهرر گنتمان جدیدی را میطلبد؟
جدرل زیر این فرایند را نشان میدهد:
چگونه سیاست خارجی امنبت ملی را حفظ، ندرت ملی را انزابش، منزلت ملی را ارنقاه و منانع ملی را نامپنمیکند؟ اندام بازبگران به نفریت معانی رنرنیبات مرجرد اندام بازبگران به خلن معانی، ترنیبات و برساخته های جدبد
ننظبم )چگرنه می نوان با ملاحظه امنیتی منانعملیرا تامین کرد؟ ‘-نظارت ر نگهبانی از نأمین منانع ملی در نضای گفتمانی موجرد(به کلام ولفرز، سپاست محبطی ۲- تحقن ابعادی جدید از منانعملی )بهکلامرلفرز( سیاست تملبکی
ابجاد امنیت و ندرت ملی -تنظیم منانع ملی ۴- تمهبد فضای گفتمانی
جدید برای تأمین منافع ملی و یر متزک طی —
هر خانه در جدرل فرف نجسم یک فرابناه عهومیفاعهه سازی مذکور در فوف است. دررن همه خانهها شباهت خانوادگی فوی با درون خانه های دبکر دارد: همه از مشخصه های کلیدی مششرکی هستند که برای دیکر خانه های جدول آشنایند، ضمن آنکه در حوزه مقاصد ر متنی خود، ربزگی های متمایز خود را حفذل میکنند. از جمله آنکه؛
در بعضی از موارد، بازیگران خواهان ننظیم حوزه های افدام در یک فضای گفتمانی خاص هستند. در حوزه تنظیم، اقدام سیاست خارجی از مندطن نخصیص منابع نبعیت میکند: در یک مورد خاص، لازمست کشور چه بکند؟ واحد ننظیمیحدود و حریم اقدام مقبول و نامقبول را تعیین میکند. اینکه بعضی از کشورها که به عنوان یاغی و با متمرد معرفی میشوند، به لحاظ اقدامات خود آنان است. اگر حریم هنجارهای پذیرنته شده )عادلانه( یا ظالمانه) رعایت نشود، درلت متمرد و یا باغی شناخته میشود. در این مورد، بازیگر متمرد در صدد طرد قواعد تنظیمی هژمون و ایجاد قواعد تنظیمی جدید است. قواعد تنظیم کننده به نیاز چگونگی رفتار معطوف است. میتوان تصورکرد که چقدر بازی در قواعد موجود (خانه ا) آسانترازبازی درفضای گفتمانی موعود )خانه( ۴) است.
طرد گفتمان موجود و تلاش برای برجسته کردن یک گفتمان جدید بیار دشوار است. در گذشته، آلمان، ژاپن، ایتالیا،… چین، مصر ناصری و عراق صدامی، و امروزه کره شمالی، کوبا، ونزوئلا، و زیمبابوه در راستای تغییر فضای گفتمانی گام برداشتند. همه شکست خوردند، و چین دنگ شیائوپینگ و هند جدید با درایت، تأمین منافع ملی خود را با رعایت قواعد و هنجارهای گفتمان هژمونیک موجود دنبال میکتد. مالزی ماهاتیر محمد نیز همراه با چین وهنداز دستاوردهای چهار غول آسیایی درس گرفته است،
در خانه (۱)، بازیگر سیاست خارجی آگاهانه منافع ملی خود را در فضای گفتمانی موجرد پی میگیرد. این بازیگر سعی دارد با دستکاری ظریف و ماهرانه قواعد موجود، منافع ملی را تأمین کند. این بازیگران هم قراعد بازی گفتمانی را میفهمند، وهم از ریزه کاری های آن آگاهند، ر هم رابطه بین اجزاه را میدانند. البته مشکل آنجا است که
زبان گفنمانی مرجرد زبانی درهم” است؛ نمی نوان گزینشی عمل کرد )نکفر به بعض ٠ نرمن به بهض ممکن نبست).
فابده عمل به نراعاه در فضای معنابی- هنجاری موجود این است که همه آن ر میفهمند، ر از افدام سیاست خارجی کشوری که در دررن قواعد بازی میکند نحریک نمیشرند،
به عکس، در خانه )۲، مشکل از آنجا بر میخیزد کهنهننها بازیگر در پی اهداف مالکانه است، بلکه رریاگرابانه در صدد نغییر فراعد و هنجارهای رفناری است. دشواری کار از همین ررباگرابی در اندام ایجاد میشود. البته در مواردی بسیار استشنایی و خاص، چنانکه بازیگری قدرت هوشمند )سخت( و نرم) مورد نیاز را دارا باشد، و دیگر بازیگران رویاگرا نباشند، امکان موفقیت رجود دارد. در چهارصد سال گذشته، ابتدا انگلیس ر بعد آمریکا موفن به این کار شدند. چنانکه تاریخ گراهی میدهد، همه بازیگران دیگر شکست خرردند. البته که داشتن قدرت هوشمند به تنهایی کافی نیست. اراده، عزم آمادگی ر پابداری در پیگیری این هدف نیز لازم است. بدون نجربه شخصی، نمی نوان تناسب قواعد درهم ننیده را به رضوح فهمید. نکته مهم، در فرصتی است که این نگاه گفتمانی پدید می آررد. با اقتباس از مولانا، بر خلاف نگاه محدود سیاستگذاران خارجی آنچه در رهم ناید آن کنم.
مرقعیت هژمونیک انگلیس برای سه قرن، و نیز دستاوردهای دو قرنی آمریکا از فرا رفتن از مستعمره، رسیدن به ابرقدرتی، کسب منزلت هژمونیک، و نهایتا رسیدن به منزلت فوق قدرتی اعجاب آور است. علت این امر این است که بخشی از بار ابن مئولیت به درش دیگر بازیگران است، نه خود بازیگر.
البنه که مسئرلیت بسیار بزرگ است و رسیدن به این منزلتهای موعود به آسانی به دست نمی آید: شیر” نر می خراهد و مرد کهن، البته که جنسیت کارساز نیست. منظور درابت برای اهتمام ر پایداری در انجامست. در این چشم انداز است که اصلهای بسندگی و بهبنه هربرت سایمون از صدر به ذیل فرو میافتند، و دنیایی دیگر پدیدار میشود:
گر بزرگی به کام شبر در است
گفتار دوم؛ گاتمان ارابندی سیاست خارجی و اجراء
بررسی سیاست خارجی فرایندی و نوجه به چگونگی اجرای آن کاری است زمانبر، ر سراسر زندگی سیاستگزار، نصمیم ساز و نصمبم گیر سیاست خارجی را به خود اختصاص میدهد. مسیر راه سه گام دارد: ا. چارچوب مفهومی و مبنای نظری برای تدبیر سیاست خارجی، ۲. تصمیم سازی و نصمیمگیری و ۳. اجراه.
نکته مهم این است که دریابیم چگونه سیاست خارجی، منافع ملی کشور را نأمین میکند. در تمهید، تدوین و اجرای سیاست خارجی و نأمین منافع ملی، باید چارچوب مفهومی و مبنای نظری خاص، موردی، موقتی و بازسازی شدهای را برای راهنمایی اقدام داشت.() در عین حال، این فرایند، فرایندی عمومی است که در همه موارد مشابه به آن نیاز داریم.
به عنوان یک مدل فرایندی، چارچوب مفهومی و مبنای نظری اقدام، مجموعهای از کناکنشهای در یک گفتمان را نشان میدهد. تخیل سازنده صاحب نظران فرهیته و صاحب منصبان مدبر (نه( توهم خود- فریبنده عوام) در ترسیم کناکش موضوع هر گفتمان فرایندی، نقش اساسی دارد. با مدلی فرایندی، تحلیلگران و صاحب منصبان و سیاستگزاران به امکان تحلیل و تدبیر دست مییابند. مثلا با اصلاح مدل سیتماتیک مفهومی این دانش پژوه، میتوان به موارد زیر دست یافت:
در هر گفتمان سیاست خارجی، بازیگرانی مشارکت دارند،
بازیگران در کناکنش با هم فضای گفتمانی خاصی را در منافع ملی یکدیگر ایجاد میکنند،
فضای ساختاری و فضای ذهنی بازیگران در برساختن این فضای گفتمانی نقش مقوم دارند،
فرایند کناکنشهای درون هر گنتمان به چهار شکل فرایندی زیر در می آید: عادی، سرزنده، باتدبیر، و متشنج،
عناصر مولف هر گفتمان مهم هستند،
دستاوردهای هر یک از گفتمانها برای منافع ملی دارای اهمیت هستند،
بابد نوجه درد که ففای متی هر کفتعان منار از چه نفای هنی د ساختاری
باید دید که گفنمان موجود در دررن نواعد و هنجارهای گفتمان هزمونبک موجرد شکل گرفته ر با علیه فراعد ر هنجارهای آن،
ر بالاخره باید دانست که موففیث هر بک از ابن دو گفذمان رفیب نا چه حد ممکن، اجراه آن عملی ر دستارردهای آن کدام است.
با این بازسازی در مفاد چارچوب مفهومی سیستمانیک، مینوان به ابزاری نحلیلی برای فهم، تجزیه و نحلیل، تدرین و اجرای سیاست خارجی رسید. البته فضای مننی در شکلگیری و اجرای مدل بسیار نقش دارد. جدرل گفتار قبل فقط بک نمونه از اندیشیدن در حوزه سیاست خارجی را ارائه میکند. برای هر مورد از سیاست خارجی، باید هم به فضاهای گفتمانی در هر مورد توجه نمود، وهم به قواعد و هنجارهای گفتمان هژمون و رقیب. لازم به یادآوری است که مدلهای گفتمانی، ماهیتی تاریخی، و غیرپیشگویانه دارند.
نکته دیگر این است که در اجراء، کاربرد زبان تابعی از کاربرد عملی آن است و نه قواعد نحوی. مدل به تحلیلگر سیاست خارجی میگوید به کجا نگاه کن، اما توان این را ندارد که پیشبینی کندچه به دست خواهد آمد. در هر گفتمان، مقتضیاتی پیش میآبد. مقتضیات فرایندی، تعیین کننده نتایج هستند. هر مورد سیاست خارجی تجلی بک گفتمان خاص خود است. نمیتوان ضابطهای از پیش تعیین کرد. هر گفتمان زبان خاص خود را دارد، ر زبانها قابل انتقال به فضاهای گفتمانی دیگر نیستند. فضاهای گنتمانی گوناگون ممکن است شباهتهای” خانوادگی با هم داشته باشند، ولی هر کدام عناصر خرد را دارذد.(١٣)
کلام آخر ابنکه، مدل فرایندی از سیاست خارجی خواهان تمرکز تصریحی بر قواعد ر هنجارهای خاص هر گفتمان، و مطالعه امکانات اجرابی آن است. بر خلاف نگاه مدرن، رزیم ایجاد شده فرایندی است ر نه ساختاری، ولذا به شدت متغییرند. چنانکه خپام میگفت، که بن نکندن و برجسته کردن هر گفتمان منضمن بن برافکندن و طرد بک گنتمان دیگر است:
ابن کرزه گر دهر چنین جام للبف می سازد و باز بر زمین می زندش