فصل اول

ماهیت تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

تحقیق در علم سیاست از مشکل ترین و ناشناخته ترین بخشهای تحقیقاتی در رشته های مختلف علوم انسانی است. بی دلیل نیست که رفتارگرایی به عنوان روشی جدید در علمی کردن علوم انسانی، در آخرین نوبت پس از اقتصاد، ۱ جامعه شناسی و روانشناسی وارد علم سیاست شد و آن را تحت تأثیر نگرش کمی در فهم و ادراک قرار داد. به رغم رشد تکاملی روش شناسی در علوم دیگر مانند اقتصاد، روش شناسی و تحقیق در علم سیاست فراز و نشیب های بسیار داشته است و حرکت سینوسی آن طی ادوار گوناگون سبب شده است تا عده ای به این نتیجه برسند که ماهیت فهم سیاسی را نمی توان چندان تغییر داد و با وجود ورود مکاتب مختلف فکری اجتماعی و فلسفی علم سیاست همچنان از قواعد خاص و ثابت خود پیروی میکند یکی از وجوه این نتیجه گیری، ورود و خروج رفتارگرایی به علم سیاست و علم روابط بین الملل است. ۲۱ مجموعه فعالیتهای آکادمیک در سطح جهانی تجربیاتی به دست آورده است که فهم پدیده های سیاسی

را عمیق نموده و به این رشته تکامل بخشیده است. به طور کلی امروز می توان ادعا کرد که علم سیاست از ابزارهای بهتری برای شناخت و تحقیق پدیده های خود برخوردار است. چنانچه یک عالم و محقق به نحو احسن تربیت شود و خود نیز شخصی عادی و طبیعی باشد، می تواند به درصد قابل توجهی از ذات یک پدیده سیاسی پی ببرد درصد قابل توجه را میتوان از ۵۱ تا ۹۹ درصد در نظر گرفت منظور این است که در شرایط مناسب محیطی و فردی، فاصله میان واقعیت و درک محقق کمتر می شود. این نسبیت را هیچ گاه نمیتوان از بین برد و شاید در هیچ یک از مشتقات علوم انسانی نتوان چنین کاری کرد فاصله طبیعی میان واقعیت و درک محقق ناشی از شکافی است که میان نیت و انگیزه از یک طرف، و رفتار و گفتار و عملکرد بازیگران از طرف دیگر وجود دارد. دقت، ذکاوت، تسلط و بینش محقق در نهایت ضریب اطمینان فهم سیاسی را بالا خواهد برد.

تحقیق در علم سیاست با موانع بسیاری روبروست. این موانع جامعه – محور است. به عبارت دیگر فهم مسائل سیاسی و تحقیق پیرامون آنها از یک مجموعه شرایط اجتماعی به مجموعه ای دیگر متفاوت است. در بعضی از جوامع هم فرد و هم ساختار اجتماعی، به دلایلی که بعداً به تشریح آنها خواهیم پرداخت مستعد فهم بهتری هستند و در بعضی جوامع دیگر، شناخت به علت عدم رشد فردی و نارساییهای ساختاری در جامعه مختل میگردد و جنبه سطحی و ظاهری پیدا می کند.

نخستین مفروض این بحث این است که شناخت سیاسی ضرورتاً در کتابها و نوشته های علمی نهفته نیست. اگر بخواهیم از راه تقسیم بندی کمی نکته خود را بیان کرده باشیم باید بگوییم که فهم پدیده ها تا ۵۰ درصد در کتابها، مواد خام علمی کلاس درس کتابخانه و بقیه در شخصیت

فرد، ساختار اجتماعی تواناییهای روشی نهادینه شده ناشی از ساختار اجتماعی – سیاسی و نظام باورهای پراکنده در محیط زندگی است. برای هر دو کفه، وزن مساوی قایل شده ایم تا اهمیت عوامل شناخت را معرفی کنیم.

مفروض دوم بحث این است که تحقیق در علم سیاست فراتر از جمع آوری مواد خام است. (۳) قالب بندی، ساختار سازی، و چارچوب سازی مواد خام، هنر عالم علم سیاست را به نمایش میگذارد. بر پایه این بحث، هر جامعه ای نمی تواند به راحتی ساختار سازی کند بی دلیل نیست که حتی در جوامع صنعتی مانند ژاپن و ایتالیا، فهم علم سیاست حداقل در مکتوبات آنها از توصیف مواد خام صورت برداری رویدادها و دخل و تصرف سامان یافته تاریخی فراتر نرفته است.

اساس علم سیاست و مبنای نهایی تحقیق سیاسی، ساختار سازی و چارچوب بندی مواد خام است ممکن است همکاران ما در جامعه شناسی نیز همین قاعده را باور داشته باشند تفاوت یک عالم سیاسی متوسط و یک عالم سیاسی برجسته صرفاً در مهارت و دقت در جمع آوری مواد خام نیست که البته این خود استوانه مهمی در فهم است، بلکه در فرآیند مفهومی و نظری است که عالم برجسته به سوی یک ساختار عمیق تر عملی سوق می یابد. بنابراین در اینجا به طور مقدماتی بحث خود را بنا کرده ایم. تحقیق سیاسی مشکل است؛ تحقیق سیاسی با جمع آوری مواد خام یکی نیست؛ تحقیق سیاسی ساختار سازی بر پایه مواد خام و مشاهدات است؛ و در نهایت، ساختار سازی تابع دو رکن است مواد خام و مشاهدات از یک طرف و شخصیت فرد و ساختار اجتماعی، از طرف دیگر.

در این بررسی قرار است ساختمانی را با این پی ریزی بنا کنیم. بحث را ساختاری پیش میبریم چگونه میتوان یک تحقیق سیاسی خوب را

برنامه ریزی کرد و انجام داد نمیگوییم تحقیق سیاسی مطلوب، زیرا مطلوب لفظی اعتباری است و هر کس به گونه ای خاص به آن می نگرد. تحقیق سیاسی خوب چه ماهیتی دارد؟ از چه ارکانی روح و قوت می گیرد؟ چه شرایطی می طلبد؟ و پیچیدگیهای آن کدام است؟ معیارها و شرایط زیر را در این مورد برشمرده و یکایک آنها را تشریح می نماییم

۱ نسبی بودن شناخت سیاسی

۲. شناخت منافع و انگیزه بازیگران.

برخورداری از دید تاریخی در شناخت سیاسی

۴ مشاهده محور بودن شناخت سیاسی

۵ کاربرد محور بودن شناخت سیاسی

۶. اهمیت بینش متراکم.

نسبی بودن دسترسی به مواد خام

تقابل علیت با فرآیند.

۹. بدیل سازی نیت بازیگران

۱۰. خاص بودن ساختار هر پدیده سیاسی مورد مطالعه

۱۱ تأثیرگذاری ساختار سیاسی اجتماعی موجود بر محتوای

تحقیق محقق

۱۲. روحیات و خلقیات محقق

۱ نسبی بودن شناخت سیاسی

تاریخ گواه این مدعاست که نگاه مطلق به فهم و عمل سیاسی بسیار مخرب است. اصولاً بشر به دلیل خطا پذیر بودن نمی تواند اندیشه مطلق تولید کند. اندیشه و فهم مطلق به طور خودکار به جزمیت در گفتار و کردار تبدیل

می شود. نسبی بودن تفکر و فهم سیاسی یعنی اینکه شخص محقق و اندیشه مند سیاسی هنگام استنباط و استنتاج، یافته های خود را خطاناپذیر نشمارد. زندگی کار کردگرایانه در چند قرن اخیر به نسبی بودن اندیشه و کنش انسانی بسیار کمک کرده و بشر را از تلقیات و اعمال مطلق گونه اعصار گذشته نجات داده است نسبی بودن شناخت سیاسی زمانی در یک جامعه نهادینه میشود که افراد آموزش دیده باشند که شناخت سیاسی بهتر نزد افراد مختلف و بهترین روش برای شناخت سیاسی بهتر، اجماع نظر است. نتایج مثبت شناخت سیاسی بهتر بسیار عمیق تر و سرنوشت سازتر از شناخت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بهتر است. تقریباً در تمامی کشورها سرنوشت بسیاری از شئون زندگی در گروی وضعیت اندیشه سیاسی و شناخت سیاسی است. این نکته را به جهت تعصب تخصصی نمی گوییم بلکه به پشتوانه مصادیق تاریخی بیان میکنیم. حوزه سیاست در یک کشور به مثابه فرمان اتومبیل است تمامی قطعات اتومبیل در سایه عقلی که بر فرمان حکمفرماست صحیح عمل میکنند. بنابراین، اگر اندیشه سیاسی در سایه عقلانیت و نسبیت شکل گیرد، در سالم سازی فضای جامعه بسیار مؤثر است. [۴]

به دست آوردن فهم و شناخت دقیق تر سیاسی در گروی تقابل و تضارب اندیشه های نسبی است. از آنجا که ذهن میتواند درصد محدودی از

پدیده ها را مشاهده کند و به آنها دسترسی داشته باشد اذهان رقیب و برخوردار از فن مواجهه میتوانند به شناخت و فهم بهتری برسند. قایل بودن به نسبیت اندیشه سیاسی در وهله اول یک باور، در وهله دوم یک فرهنگ در وهله سوم عین عقل و در وهله چهارم یک فن و روش است. در فرهنگهایی که الفاظ احتمالاً»، «شاید»، «نمی دانم»، «ممکن است»، «باید

بپرسم»، و «قدری مطالعه کنم به کار رود و جزئی از فرهنگ جاری عامه باشد میتوان ابتدا به نسبیت فهم پی برد و سپس بر فراز آن نسبیت در اندیشه سیاسی را بنا نمود چنانچه فردیت مثبت در جامعه حاکم باشد و شخص خود را حلقه ای از حلقه های رقیب و مستعد اجتماعی ببیند، نسبی بودن اندیشه سیاسی نیز وجود خواهد داشت نسبیت اندیشه سیاسی در جامعه ای به ثمر میرسد که عمق ماهیت بشر را شناخته باشد و نگاهی طبیعی تر به انسان بیفکند و غرایز ،نیازها علایق و وابستگیهای او را منطقی تر ببیند. این شناخت بیشتر از حوزه عقلانیت به دست می آید تا از حوزه اخلاق

فهم نسبی بودن اندیشه در مداری متفاوت از مدار خوبیها و بدیهاست.

مدار اول مدار نظم اجتماعی کشف پدیده ها و کسب شناختهای عمیق است و مدار دوم (یعنی اخلاق) لطافتها، وجدان، اعتدال در خواسته های بشری و انسان دوستی است. خلط این دو مدار فقط باعث ناکام ماندن در بهره برداری از هر یک از آنها است. نتیجه می گیریم که باید حوزه نسبیت اندیشه سیاسی را از احساسات و بعد عاطفی بشر که کارکردی خاص دارد دور کرد. نسبیت در اندیشه سیاسی یک اعتقاد عقلی، استنتاج استدلالی محصول روش تاریخی و یک منطق عقلایی است. (۵) هنگامی که در دایره نخبگان فکری و ابزاری صاحبان قدرت و ثروت یک جامعه اعتقاد به نسبیت اندیشه سیاسی پدید آید سپس به صورت یک باور عمومی فرهنگی بر پیکره آن جامعه پدیدار میگردد. بدین صورت که انسانها و تبعه آن جامعه، بدون آنکه فکر کنند و در حافظه خود پاسخی را جست و جو کنند، آن ویژگی را با خود حمل میکنند و برای تشخیص منطق بهتر در عرصه شناخت سیاسی به دنبال مناظره تقابل ،فکری، تضارب آراء، منطق

جمعی، استنتاج جمعی و بالاخره عقل جمعی که نتیجه دستیابی به اجماع نظر از راه تلطیف منافع است، می روند.

تحقیق «خوب» آن است که قلم نویسنده حکایت از نوعی نسبیت کند.

الفاظی مانند «قطعاً»، «حتماً»، «یقیناً»، و «صددرصد» برای قلم نویسنده علمی زیانبخش است. قلم و تحقیق خوب سیاسی آن است که نویسنده و محقق، دیدگاهها و استنباطهای خود را به درک زمانی مکانی و نسبی مفید کند. تفاوت میان بیان تبلیغی سیاسی و بیان علمی سیاسی نیز در همین نکته است. معمولاً رهبران سیاسی در دنیا برای تهییج مخاطبان عوام خود، جملات و عبارات مطلق به کار میبرند چون هدف آنها تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی است. اما در بیان و نوشتار علمی سیاسی است که قوه استدلال مخاطب فکور و اهل فن به کار می افتد. تحقیق خوب سیاسی برای مشاهده تفسیر، قضاوت تصور استقراء قیاس و استنتاج به فهم و شناخت بخشی از پدیده مورد مطالعه معتقد است. [۶]

به دو عبارت زیر توجه کنید

(الف) به این نتیجه میرسیم که گورباچف در هیچ مقطعی از دوران ریاست جمهوری خود استراتژی نداشت.

ب به این نتیجه میرسیم که گورباچف به دلیل اختلاف میان گروههای سیاسی برای اتکاء به استراتژی واحد در مملکت داری مشکل داشت.

در جمله «الف» لفظ در هیچ مقطعی چنان قطعیتی را مطرح می کند که گویی نویسنده همیشه با گورباچف بوده، مشاهده مستقیم داشته، و نظاره گر نزدیک رفتار او بوده است. فعل نداشت باب گفت و گو و مناظره را می بندد، اجازه بحث و جدل نمیدهد و به موضوع استراتژی در دوره گورباچف نگاهی مطلق میاندازد. اما در جمله «ب» فعل «مشکل داشت»

حکایت از نوعی نسبیت میکند و جای تأمل دارد. عبارت «مشکل داشت» باب جدل را نمی بندد و خواننده را به فکر وا می دارد، زیرا او اظهار نظر نویسنده را می خواند نه یک جمله تغییر ناپذیر ابدی را کلمه «اتکاء» نیز همین حالت را به ذهن خواننده متبادر میسازد به طوری که تعریف واژه استراتژی را با نسبیت عرضه میکند لغت استراتژی مانند لگاریتم نیست که همگان تصوری یکسان از آن داشته باشند مفهوم استراتژی مانند بیشتر مفاهیم علوم سیاسی در طیفی از تصورات جای میگیرد. جمله «الف» نگاهی مطلق به استراتژی دارد در صورتی که در جمله «ب» به گونه ای از لفظ استراتژی استفاده شده است که خواننده میتواند کلیت موجود در ذهن خود را در آن پیدا کند و در برداشت دچار مطلق بینی نگردد. به مثال دیگری توجه کنید:

ب قطعاً خصوصی سازی اقتصادی مهمترین سازوکار تعدیل درآمدهای اقتصادی است.

ت در بعضی از جوامع قانونمند و دارای بخش خصوصی منسجم و کارآمد خصوصی سازی اقتصادی در تعدیل درآمدها تأثیری بسزا خواهد گذاشت.

در جمله «پ» لفظ «قطعاً رابطه میان خصوصی سازی اقتصادی و تعدیل درآمد را به طور مطلق مطرح میکند اگر مورد خاصی مثل آلمان، ژاپن یا سنگاپور اضافه شود ممکن است این رابطه صادق باشد، اما به عنوان یک جمله قطعی نمی تواند صحت داشته باشد جمله «ت» با آوردن قید «بعضی» خود به خود نسبیتی را مطرح مینماید و برای خصوصی سازی اقتصادی بستری مستعد قایل میشود و سپس ارتبه بیان بخش خصوصی و تعدیل درآمد را با نسبیت تأثیری بسزا عرضه می نماید. بنابراین، قلم معرف بافت فکری شخصیت و دقت علمی محقق و نویسنده است.

نویسنده ای که با نسبیت قلم زند باب تفکر را باز نگه داشته و کنجکاوی و ریزبینی را تعطیل ننموده است. اهمیت دادن به نسبیت یعنی محدود شناختن کشفیات و استنباط بشری بویژه در فهم و استنتاج سیاسی این ویژگی باعث میشود که نگاه بسته بندی شده در معرفت سیاسی رواج پیدا نکند و محققان در استنباط و استنتاج خود را قطره ای از دریای شناخت بدانند و رقابت سالم انسانی میان آنها فراهم آید.

۲. شناخت منافع و انگیزه بازیگران

هر معرفتی جوهری دارد و جوهر آن معرفت هم دارای مشتقات فراوان است. چنانچه محقق یک معرفت از ابتدای تحقیق فاصله میان جوهر و مشتقات آن را درک کند نکته ای بسیار مهم جهت فهم موضوعات آن معرفت خواهد بود. به طور طبیعی و منطقی جدل بسیاری میان اندیشه مندان یک معرفت پیرامون تعریف محور و جوهر آن صورت می پذیرد. در علم سیاست هم در بعد داخلی یعنی در یک واحد سیاسی و هم در بعد بین المللی، یعنی در روابط بین الملل مسئله اساسی چگونگی شناخت منافع است. در سیاست میگویند که موتور تاریخ، منافع سیستم ها یا افراد است و شناخت آن منافع جوهر و محور علم سیاست را تشکیل می دهد. به عبارت دیگر اگر جوهر شناخت در اقتصاد، ارتباط میان عرضه و تقاضا؛ جوهر معرفت در شیمی شناخت فعل و انفعالات بازها و اسیدها؛ و جوهر معرفت در روانشناسی شناخت منشاء روانی رفتارها باشد جوهر شناخت در علم سیاست که هدایتگر رفتار سیاسی انسان میباشد، منافع است. آنچه علم سیاست را پیچیده ترین علم اجتماعی میکند، چند بعدی بودن منافع است منافع اقتصادی منافع تصویری، منافع کوتاه یا دراز مدت

زمانی و منافع مربوط به حفظ قدرت و موقعیت از مهمترین منافع مربوط به حوزه سیاست اند. (۷) از آنجا که بخش قابل توجهی از سیاست را نمی توان مشاهده کرد میدان شناخت منافع نیز اغلب مبهم و گنگ است.

رفتارشناسی در علم سیاست در واقع به شناخت منافع بازیگران فردی یا مجموعه ای معطوف میگردد. از مهمترین پرسشها در رفتارشناسی علم سیاست این است که بازیگران چه میگویند، در چه شرایطی می گویند، چه رفتاری از خود و در چه شرایطی نشان میدهند. البته در این نوع رفتار شناسی مفروضی وجود دارد که باید مورد بحث قرار گیرد و آن این است که اگر در حوزه سیاست بازیگران با منافع حرکت میکنند و از خود کنش و واکنش نشان میدهند به این معنی نیست که آنان دقیقاً در همه شرایط از منافع «واقعی» و «مطلوب» خود مطلع هستند. انسانها و سیستم ها از منافع خود برداشتهایی دارند و بر اساس آن عمل میکنند. این تلقی از منافع ممکن است بر اساس مطالعات وسیع و دقیق آماری و عینی به دست آمده باشد یا نتیجه مباحثات فراوان میان اهل فن باشد. در هر صورت چیزی که از نظر سیاستمدار مطلوب است این است که موقعیت او تثبیت شود بهتر جلوه کند و خطاهای او در حوزه بیرونی سیاست نمایان نباشد. شناخت منافع در شرایطی اهمیت پیدا میکند که هدف محقق فهم بهتر بازیگران با مجموعه های سیاسی باشد که بیشتر دامنه تحقیق را در بر میگیرد. برای مثال، اگر ما بخواهیم رفتار کندی یا خروشچف را در بحران موشکی کوبا مورد مطالعه قرار دهیم چند طبقه از منافع برای ما مهم جلوه می کند:

منافع فردی

منافع سیستمی

منافع شخص خروشچف

منافع شوروی منافع آمریکا

منافع شخص کندی

اگر بخواهیم نگرش دوگل را در استقلال از ناتو بررسی کنیم، از یک طرف تعریفی که دوگل از منافع ملی فرانسه داشت اهمیت دارد، و از طرف دیگر، منافع شخص دوگل در تعریفی که از جایگاه خود در تحولات تاریخی و شکل دادن به تاریخ فرانسه داشت جلوه پیدا می کند. همین طور اگر بخواهیم از منظر تاریخی و محققانه علل رویکرد نخبگان جوامع خاور دور را به توسعه اقتصادی و قرار گرفتن در مدار سیاسی جهان برای بهره برداریهای اقتصادی مورد ارزیابی قرار دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که نخبگان کشورهایی مانند مالزی سنگاپور، اندونزی، تایوان و کره جنوبی، منافع خود را اینگونه تعریف کردند که با اتکاء به سرمایه داری دولتی هم به ثروت ملی میتوانند برسند و هم موقعیت خود را تثبیت کنند. نخبگان ابزاری این جوامع کلید کسب مشروعیت سیاسی خود را در افزایش ثروت ملی و بالا بردن سطح زندگی عموم مردم تعریف کردند

و به علت زمینه های مساعد اجتماعی فرهنگی، پس از سی سال کار و برنامه ریزی به اهداف خود رسیده اند.

نخبگان دنیای عرب منافع خود را در تحکیم پیوندهای بین المللی، خرید اسلحه و همکاری سیاسی یافته اند و به این وسیله مشروعیت خود را در داخل پایدار میکنند. فقدان ساختار اجتماعی و عمرانی مناسب، علت دیگری می تواند باشد که نخبگان بیشتر کشورهای عربی را مجبور کرده است که با برقراری پیوندهای بین المللی منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را تأمین نمایند شناخت منافع بویژه در مباحث سیاست خارجی و سیاست بین الملل اهمیتی خاص پیدا میکند فهم دقیق سیاست کشورها در در گروی فهم ارزیابی کشورها از منافعشان است. نکته کلیدی در اینجا این است که هیچ عنصری از بقا تثبیت و حفظ موقعیت و مشروعیت در

بحث مربوط به منافع مهمتر نیست نتیجه این بحث این خواهد شد که

مطالعه نسبی منافع فهم نسبى سیاستها

فهم نسبی رفتارها

در کشورهای خاور میانه ورود احساسات و هیجانات در تجزیه و تحلیل افراد و نهادها باعث میشود که ارزیابیها مبتنی بر مبانی قدرت حفظ موقعیت فهم منافع رموز بقا و پیچیدگیهای حفظ شوکت باشد. دخالت دادن احساسات اولین آفت فهم منافع، و دومین و بزرگترین آفت، تخیلات و توهمات است. احساسات تخیلات و توهمات باعث میشوند که تجزیه و تحلیل منافع دچار اختلال گردد و شخص نتواند به طور واقعی وضعیت رفتاری بازیگران و مجموعه ها را بررسی کند. بنابراین، رشد موضوعاتی مانند عقلانیت و محاسبه گرایی در حوزه سیاست محصول عقلایی کردن قدرت و منافع است. منافع سودآوری در نظام سرمایه داری ایجاب میکند تا جامعه ای قاعده مند ایجاد گردد؛ فردیت رشد کند؛ جامعه برای فرهنگ جایگاهی باز کند؛ انسانها در رفتار فردی و اجتماعی دارای عقلانیت باشند و دهها قاعده دیگر که به قانونمند شدن رفتار انسانی کمک میکند. در عصر جدید تأمین منافع جمعی به عقلانیت نیاز دارد. در فرهنگ خاور میانه از واژه منافع تفسیری اخلاقی میشود و همانند واژه قدرت مشکل اخلاقی و فرهنگی دارد در حالی که نه قدرت مطرود و نه منافع مذموم است. هر دو اجزاء لاینفک فرهنگ سیاسی بشری هستند. قدرت داشتن منفی نیست البته چنانچه شیوه دستیابی به قدرت به اخلاق مجهز باشد بهتر است. محاسبه منافع انسانی است و بقا اولین منفعت

بشری در قالب هر مکتب و مرامی است که درجه کیفیت آن به تدریج با توجه به ارزشها و تعاریف افزایش می یابد.

در هر نظام و چارچوب سیاسی بحث منافع جهت گیری فکری خاصی پیدا می کند. فرهنگ حاکم بر هر کشور، جهت گیری منافع را مشخص می کند. اگر با دقت تاریخ انباشته شده یک جامعه را بنگریم، متوجه خواهیم شد که مطابق با تعریفی که آن جامعه از منافع فردی و جمعی خود کرده تاریخش نیز رقم خورده است. عوامل مختلفی می توانند محتوا و چگونگی شکل گیری بحث منافع را در یک کشور تحت تأثیر قرار دهند، مانند وضعیت فکری طبقاتی نخبگان سیاسی وضعیت منابع طبیعی و جغرافیای سیاسی، فرهنگ و تاریخ انباشته شده موقعیت اقتصادی و فرآیند انباشت سرمایه، فرهنگ امید به آینده و اطمینان به بهبود. در شرایط بین المللی کنونی، متغیرهای اقتصادی در مقایسه با عوامل دیگر، نقش بیشتری برای تعیین محتوای منافع فردی منافع ،نخبگان و منافع اجتماعی دارند. اگر چه جوهر منافع در بقا تثبیت موقعیت افزایش مشروعیت و اعتبار خلاصه می شود، تنوع شکلی و محتوایی آن بسیار فراوان است. بنابراین منافع شناسی، محور شناخت سیاسی است و به دلیل چند بعدی بودن منافع و مبهم بودن بسیاری از رفتارهای منتهی به کسب منافع کاری دشوار برای محققان علوم سیاسی و روابط بین الملل است. در بحثهای آینده اشاره خواهیم نمود که بدیل سازی در علم سیاست، بهترین روش برای شناخت خردمندانه سیاست است. در بحث منافع نیز محقق ناگزیر از بدیل سازی و مطرح نمودن نسبیتهایی درباره تعاریف است. شناخت منافع در یک موضوع خاص و یک نظام سیاسی خاص، تابع این شرایط است. عالم علم سیاست و محقق سیاسی در شناخت منافع بازیگران فردی و

مجموعه ای کاری بس دشوار پیش رو دارد زیرا او ناظر بسیاری از وقایع

نیست و در فضای تصمیم گیری و تعریف منافع حضور نداشته است.

محقق سیاسی باید پیوسته در درک آنچه در ذهن بازیگران میگذرد با حدس علمی و شواهد بیرونی و عینی تحلیل کند در این چارچوب تسلط محقق سیاسی بر طیف نظریه های سیاسی در محدوده کاری خود ابزار کار به شمار می رود. همچنان که پزشک با بهره برداری از نتایج آزمایشهای پزشکی بهتر قضاوت میکند یک عالم سیاست نیز با تسلط بر نظریه ها و تاریخ، عمق رفتار کنونی را بهتر تشخیص می دهد. نتیجه اینکه، شناخت منافع در خلا انجام نمیگیرد. محققی که چند دهه در این زمینه فکر کرده و قلم زده است به طور طبیعی با شخصی که مدتی کوتاه و در محیطی محدود و بسته کارآموزی میکند متفاوت است علم سیاست فن نیست که شخصی آن را با گذراندن دروسی بیاموزد فهم علم سیاست به شدت انباشتی و نظری است. شناخت منافع نیز از این مقوله است. هر اندازه که محقق در این میدان تمرین کرده و نخبگان و نظامهای مختلف را مورد مطالعه قرار داده باشد به همان نسبت در فهم و شناخت منافع بهتر عمل خواهد کرد. در مجموع هدف از این بخش معرفی اهمیت شناخت منافع در تجزیه و تحلیل سیاسی بود. [۸]

برخورداری از دید تاریخی در شناخت سیاسی

همان گونه که در تدوین متون علمی و درک عمیق از رویدادها آشنایی با نظریه ها و قواعد اهمیتی زیاد دارد شناخت تاریخ و داشتن فهم تاریخی در غنی کردن و قاعده مندی ذهن محقق بسیار مؤثر است. مطالعه تاریخ ذهن را به غلظت فرآیندی مجهز میسازد و آن را وادار می کند که وضعیت کنونی موضوع مورد مطالعه را به صورت منحنی نگاه کند، پشتوانه رفتاری آن را مورد توجه قرار دهد و شکل گیری یک رویداد را مستقل

از سابقه آن نپندارد. ۱۱۱ کاربرد تمثیل برای رویدادها همانند تمثیل برای افراد است. اگر با انسانی مواجه شویم که از فضایل ویژه ای همچون دقت در رفتار و گفتار حضور ذهن مطالعه و محاسبه برخوردار است و دارای شرایط مناسب اجتماعی و تخصصی است ناخودآگاه از خود می پرسیم: کدام بستر تربیتی و محیطی چنین فردی را پرورده است؟ کیفیت هر پدیده ای در شرایط کنونی نشان از خرده های کیفی انباشته شده در یک مدت زمان تاریخی است. اگرچه هر رویدادی خاص است و حتی نسبت به رویدادهای مشابه خود از ویژگیهای منحصر به فرد برخوردار است، رویدادهای مشابه دارای مشترکاتی نیز هستند. هنگامی که محقق از مخزن عظیمی از مواد خام تاریخی در ذهن خود بهره مند باشد به صورت خودکار در صدد مقایسه بر می آید. مهمترین اثر فهم تاریخی روی آوردن ذهن به تطبیق است؛ ذهنی که پیوسته پدیده های مختلف را مقایسه می کند و وجوه افتراق و اشتراک آنها را بر می شمارد.

تاریخ افق دید را گسترده تر می سازد و آفات نگرش رفتارگرایانه در تحقیق را کاهش می دهد. البته تاریخ دانستن و تاریخ خواندن روش می طلبد.

منظور از تاریخ مجموعه ای از مواد خام سامان نیافته و دقتهای ریز در زمان و مکان رویدادها نیست تاریخ خوانی یعنی مطالعه رویدادهای مشابه و استخراج منظم قواعد رفتاری افراد دولتها، سازمانها، و نظمهای اجتماعی به عبارت دیگر، فهم قواعد رفتاری سازندگان رفتار، کار تاریخی به شمار می رود. در خاور میانه فهم تاریخی مترادف با توصیف رویدادها بدون برقراری پیوند میان آنهاست باید توجه داشت که فهم تاریخی به دو عامل نظم ذهنی و مفهوم سازی نیاز دارد. اگر محقق به فهم تاریخی علاقه مند باشد اما ذهن منظمی نداشته باشد نمی تواند از انبوه مواد خام

تاریخی بنایی ایجاد و نظم رفتاری خلق کند ذهن او باید توانایی تشخیص دو پدیده نسبتاً مشابه مشابه و بسیار مشابه را داشته باشد و سپس به تجزیه و تحلیل وجوه افتراق دو پدیده مشابه بپردازد.

نکته دوم به مفهوم سازی مربوط میشود محقق علاقه مند به تاریخ و تاریخ نگار، زمانی میتوانند از مواد خام تاریخی بهره برداری کنند که علاوه بر ذهن منظم، ذهن مفهوم ساز نیز داشته باشند. منظور خود را بیشتر می شکافیم، اگر کسی تاریخ ژاپن را مطالعه کند و کنش و واکنش افراد و دولت این کشور را نسبت به مسائل مختلف مورد سنجش قرار دهد می تواند مفاهیمی را استخراج نماید واکنش مردم ژاپن به محیط زیست سرشار از حوادث طبیعی خود بسیار قابل توجه است. مطالعه تاریخ ژاپن نشانگر این واقعیت است که مفهومی به نام سختکوشی یا اهتمام ورزی در فرهنگ اجتماعی ژاپن نقشی مهم دارد و بسیاری از رفتارهای این ملت و دولت را شکل میدهد این توانایی در روش شناسی، توانایی ترکیب و انتزاع نام دارد؛ یعنی محقق یا تاریخ نگار بتواند مواد خام تاریخی را در یک قیف قرار داده و ترکیب کند و سپس مفاهیمی را از آن انتزاع نماید.

مواد خام تاریخی بدون دخل و تصرف قاعده ای و مفهومی فایده علمی ندارد و نمی تواند برای کار تحقیقاتی مفید واقع گردد. بنابراین، بسیار کلیدی است که محقق هنگامی که به پشتوانه تاریخی نیارمند است با یک روش علمی به مخزن عظیم مواد خام وارد شود و سبد سازی تاریخی کند، یعنی مواد خام را در سبدهای مخصوص موضوعی و مفهومی قرار دهد. باید به این نکته توجه داشت که محقق در مسیر کار تحقیقاتی خود تحت الشعاع تاریخ قرار نگیرد و به اندازه ای وارد تاریخ شود که مورد نیاز موضوع کنونی مورد مطالعه است. علوم پایه و علوم مهندسی در استخراج موردی

محتاج دید تاریخی نیستند ولی پدیده های علوم اجتماعی و سیاسی قطع و وصل زمانی روشنی ندارند و نمیتوان یک پدیده سیاسی را از بستر تاریخی آن منقطع کرد موضوعاتی مانند علل عقب ماندگی بنگلادش دلایل مربوط به فراز و نشیبهای قیمت نفت علل افزایش حضور نظامی خارجی در خلیج فارس زمینه های فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، علل وحدت دو آلمان زمینه های صنعتی شدن برزیل، آینده تحزب در اروپا زمینه های شکل گیری فرهنگ جهانی عموماً به یک شناخت تاریخی نیاز دارد. در واقع منظر تاریخی به صورت دسترسی به قواعد رفتاری گذشته، جمله بندیهای تحلیلی یک موضوع جاری را غنی تر کرده و بر محتوای ارزیابی می افزاید.

۴ مشاهده محور بودن شناخت سیاسی

پیش تر آوردیم که علم سیاست پدیده هایی را مطالعه می کند که مانند پدیده های شیمیایی یا مهندسی کاملاً قابل مشاهده نیستند. نیت انسان را نمی توان به طور کامل دریافت بلکه با کمک قراین بیرونی می توان سناریو – سازی کرد. از آنجا که محقق قادر نیست در معرض تصمیم گیری ها و انگیزه رفتارها قرار گیرد، بایستی به کمک قوه استدلالی و تحلیلی خود از شواهدی که در اختیار دارد بهره برداری کند عنصر مشاهده در بحث شناخت سیاسی ارتباط مستقیم با ارتباطات وسیع جهانی در شرایط کنونی نظام بین المللی دارد. گسترش و تسهیل باورنکردنی ارتباطات تا اندازه قابل توجهی کار اندیشه مند و محقق هوشمند و فعال علم سیاست را آسانتر کرده و زمینه افزایش کارآمدی او را فراهم آورده است. انبوه مواد خام و تنوع آنها و وجود امکانات برای سفر و مشاهده عینی بسیاری از پدیده ها باعث شده

است که عالم علم سیاست با واقع بینی و دقت بیشتری قضاوت کند. امکانات گسترده جهت ملاقات و مصاحبه با دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان، هم اکنون از منابع بسیار کلیدی شناخت سیاسی است. ۱۰۱]

بر خلاف گذشته که معرفت و فهم علمی صرفاً در منابع مکتوب خلاصه می شد امروز شرکت در کنفرانسهای تخصصی و فرصت مشاهده جهت تطبیق ذهنی پدیده ها منبعی مهم برای شناخت سیاسی به شمار می رود.

دسترسی به بینش عمیق فکری و نظری تنها با مطالعه به دست نمی آید بلکه فرصت جدل کردن مورد اعتراض واقع شدن در معرض ادله جدید قرار گرفتن و آشنایی با دیدگاههای مختلف مجموعه ای از روشهایی هستند که ذهن محقق را صیقل میدهند قاعده مند کردن مشاهده و مطالعات میدانی و پیمایشی برای تدوین رساله دکتری در برخی از دانشگاههای معتبر جهانی حکایت از اهمیت مشاهده و تجربه اولیه و مستقیم در تحقیق و فهم علمی میکند دلیل اینکه در روانشناسی تجربه مستقیم را مهمترین منبع فراگیری فرا میدانند نیز همین موضوع است که بعضاً ارزش آن از تدریس مطالعه و گفت و گو بیشتر ارزیابی می شود. در روش شناسی تحقیق گفته می شود که هر قدر محقق بتواند نزدیکتر به مورد تحقیقاتی تصویر برداری و مشاهده داشته باشد بهتر تحلیل و ارزیابی خواهد کرد. ژرف اندیش ترین انسانها و هوشمندترین اذهان هنگامی که در معرض پدیده ها، جامعه و افراد مورد مطالعه خود قرار میگیرند تحت تأثیر واقع می شوند و ذهنیت گذشته و انباشته شده و کلیشه ای خویش را مورد تجدید نظر قرار میدهند. ذهن انسان پس از مطالعه و بررسی چند نمونه محدود و ساده مایل است پدیده ها را تعمیم بخشد و به سرعت نتیجه گیری و معنای آنها را بسته بندی کند ذهن انسان از آنچه با اعتقادات شخصی

تضاد دارد دوری میجوید و علاقه مند است با چیزی که احساس سازگاری می کند مطابقت نشان دهد. [۱۱] مشاهده تضاد برانگیز است و به دلیل شبهه آوری، زمینه رشد را فراهم می سازد عالمی که در استنباطات و استنتاجات خود شک نکند رشد نمیکند و تجزیه و تحلیل های پیچیده ای نخواهد داشت. عالم پیچیده کسی است که جمله بندیهایش حکایت از عمق شناخت او از طریق صیقل یافتگیهای مجدد و خستگی ناپذیر کند.

عالم برجسته پیوسته در حال تجدید نظر است و استنتاجات موجود خود را نمی پسندد، زیرا زمینه های دیگری برای شناخت مشاهده می کند. [۱۲]

مشاهده محقق را از بسیاری پیشداوریها باز می دارد. محققی که از مشاهدات محدود برخوردار است و در حیطه کاری خود مورد جدل قرار نگرفته و یافته های او با داده های جدیدی روبرو نشده باشد، روحیه کنجکاوی ندارد مشاهده محقق را دقیق تر و روش استقرایی را در عالم تقویت می نماید و ذهن کنجکاو او را پرورش می دهد. مشاهده سبب می شود که عالم به هر قضاوت سخن و تجزیه و تحلیلی راضی نشود، زیرا پیچیدگیهای شکل گیری پدیده ها را به دلیل مشاهدات گذشته خود تجربه کرده است. چندوجهی بودن فهم سیاسی، آن را بیشتر به مشاهده وابسته میکند در حالی که در علوم و فنون دیگر می توان تعدد عناصر را کنترل کرد، در علم سیاست تعدد عناصر موجب می شود که تحلیل نسبی تر قضاوت نهایی سخت تر و تعیین تسلسل عوامل مشکل تر گردد. علمی کردن

علم سیاست روشمند کردن آن از یک سو، و مشاهده محور نمودن آن از سوی دیگر است. البته در پایان این بخش باید این نکته را یادآوری نمود که در معرض پدیده ها قرار گرفتن و فرصت مشاهده پیدا کردن خود به خود به فهم معقول و عمیق نمی انجامد مشاهده در صورتی سطح فهم

فرد را افزایش می دهد که مجموعه عوامل دیگر مورد بحث در این بخش فراهم باشد. چه بسا افرادی یافت شوند که فرصت مشاهده و سفر را به طور انبوه داشته اند ولی به علت نبود شرایط مساعد ذهنی، علمی و تاریخی مشاهدات آنها تبدیل به شناخت پیچیده علمی نشده است. بنابراین، جایگاه ویژه مشاهده در یک شبکه مثبت چند عاملی شناخت به دست می آید. (۱۳)

۵ کاربرد محور بودن شناخت سیاسی

بحث کاربرد در علم سیاست وقت بسیاری از دانشمندان این رشته را در دو دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ گرفت به طوری که عده ای اعتقاد داشتند که علم سیاست منحصراً باید به دنبال نظریه پردازی باشد و عده ای دیگر به کاربردی بودن صرف آن معتقد بودند فرارفتارگرایی به صورتی معقول این معضل را حل کرد. (۱۴) یکی از واقعیاتی که در هیچ رشته علمی نمی توان کتمان کرد این است که جهت گیری تحقیقات به ماهیت و حجم نیازهای مؤسسات تحقیقاتی و دانشگاهها وابسته است. در دهه ۱۹۵۰ مؤسسات تحقیقاتی در آمریکا این نیاز را احساس کردند که فهم جهانی برای افزایش کارآمدی اهمیت دارد و لذا حجم وسیعی از امکانات را صرف مطالعه چارچوبها و نظامهای جهانی و منطقه ای کردند و در این زمینه بیشترین نیروی خود را به شوروی شناسی و کمونیسم شناسی و مشتقات آن اختصاص دادند. نتیجه این مطالعات ارائه نظریاتی گسترده پیرامون ماهیت نظام بین الملل و جهت گیریهای آن بود در دهه ۱۹۷۰ با اقتصادی تر شدن جریانهای جهانی ماهیت و رویکرد تحقیقات به سمت مطالعات اقتصاد سیاسی و منطقه ای سوق پیدا کرد دولتها و مؤسسات پرسشهای

عینی تری داشتند و معماهای نظری از اهمیت و برجستگی گذشته برخوردار نبود. جهت گیری و ماهیت تحقیقات در بیشتر علوم عمدتاً تابع وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. [۱۵] شرکتها، کارخانه ها، دولتها، و مؤسسات تحقیقاتی اولویتهای خود را بر اساس معضلات عینی تعیین می کنند. فیزیکدانان مهندسان ،اقتصاد دانان، پزشکان و عالمان علم سیاست در مقایسه با دوره های کلاسیک گذشته، امروزه بسیار کاربردی تر می اندیشند. پرسش طرح میکنند آزمایش و مشاهده می نمایند، و راه حل ارائه میدهند نگاه حاکم بر موضوعات بشری نگاهی حل المسائلی شده است و در این راستا منابع و امکانات در مسیر رفع مشکلات و معضلات جاری صرف میشود.

یک نکته اساسی نیاز به بحث دارد. منظور از کاربردی عینی و حل المسائلی بودن غیر نظری بودن نیست مراد از کاربردی بودن این است که طرح تحقیق نوع پرسشها مفاهیم به کار رفته و فرضیه سازی محقق به گونه ای طراحی شود که نهایتاً گره ای را بگشاید. اگر مفاهیمی استفاده شود که در حل مشکل کمک کند، مورد استقبال تصمیم گیرندگان قرار میگیرد. دنیای امروز بسیار تکنیکی شده است و به همه موضوعات و مسائل تکنیکی نگاه میکند و به عبارت دیگر، افق فلسفی زندگی کاهش پیدا کرده است. [۱۶] ما به دنبال بررسی خوبی و بدی این مسئله نیستیم و صرفاً به توصیف وضع موجود پرداخته ایم. طبیعی است که نبود نگاه فلسفی، پیامدهای بسیار منفی برای حیات معنوی بشر دارد. تکنیکی شدن دنیا در حدی است که کشورهایی مانند ویتنام و آنگولا نیز به میدان رقابت پیوسته اند و تلاش میکنند در این مسیر حرکت کنند. وضعیت تحقیقاتی علم سیاست و روابط بین الملل نیز در همین قالب قابل بررسی

است. ذهن انسان امروزی بسیار خردنگر انعطاف پذیر، اقتصاد حساس مکانیکی و داده محور شده است. معمولاً علوم نیز در این مسیر عمل می کنند و تحقیقات در چنین قالبی شکل میگیرند و طراحی میشوند.

مصرف گراینی و راحت طلبی ،مکانیکی انسان امروزی را غیر فلسفی و غیر مفهومی کرده است و میتوان این روند را یک فرهنگ جهانی دانست.

مباحث پست مدرنیسم که سعی در ایجاد تجدید نظر در رهیافتهای بشری دارد، از راهروها و کلاسهای درسی بعضی دانشگاهها فراتر نرفته و مورد توجه نخبگان ابزاری عامه مردم تصمیم گیرندگان، و حتی طیف وسیعی از دانشمندان قرار نگرفته است. فرهنگ جدید بشری بیشتر به هنر و موسیقی نزدیک است تا به فلسفه و ادبیات نگرش کاربردی هم اکنون فرهنگی جهانی است. ماهیت و نوع پرسشهایی که در حوزه علم سیاست و روابط بین الملل نیز مطرح می شود جنبه کاربردی پیدا کرده اند. [۱۷] نمونه ای از آنها را می آوریم

آلمان چه نوع سیاست خارجی نسبت به مسائل خاور میانه در پیش بگیرد تا سهمی در سرمایه گذاری استخراج و فروش نفت و گاز این منطقه داشته باشد؟ چه ارتباطی میان نیروی کار خارجی پیشرفت صنعتی سیاست خارجی ژاپن و ارتقای سطح موقعیت این کشور در خاور دور وجود دارد؟

در کدام بستر سیاست خارجی مدیترانه ای منافع اقتصادی فرانسه تأمین میگردد؟

چگونه جمهوری اسلامی ایران میتواند استقلال نسبی سیاست خارجی خود را حفظ کند ضمن آنکه زمینه های انتقال سرمایه و فن آوری به کشور را فراهم سازد؟

چگونه کویت میان امنیت داخلی امنیت منطقه ای کاهش خرید اسلحه از

غرب و صرف درآمد ملی برای شکوفایی اقتصادی شبکه ای معقول ایجاد کند؟

کدام نظام سیاسی زمینه ساز استعداد تولیدی در یک کشور است؟ کدام نظام تصمیم گیری میتواند در افزایش کارآمدی ملی مؤثر باشد؟

هر قدر به گذشته بر میگردیم علم سیاست و روابط بین الملل به اندیشه سیاسی نزدیکتر میشود و هر اندازه به عصر حاضر و سالهای آتی نزدیکتر می شویم، تأثیر پذیری این دو معرفت از اقتصاد، فن آوری و ارتباطات افزایش می یابد کاربردی شدن علم سیاست نه یک ضرورت بلکه یک واقعیت جهانی است و منابع تحقیقاتی وسیعی را به خود معطوف داشته است. یکی از فواید نگاه کاربردی این است که پژوهشگران را از مباحث غیر قابل دسترس و آسمانی دور میکند و توجه اندیشه و فعالیت ذهنی آنها را به واقعیات نزدیکتر مینماید کاربردی شدن علم سیاست خود به خود باعث میشود که محققان این رشته به صورت تدریجی تسلسلی و آینده نگرانه بیندیشند و سعی کنند نگرشهای اصلاح طلبانه خود را با توجه به واقعیات موجود در یک مسیر صعودی زنجیره ای شکل دهند.

۶. اهمیت بینش متراکم

برخلاف ماهیت معرفت در علوم پایه که عموماً یک بار برای همیشه آموختنی است، علم سیاست و روابط بین الملل حد و مرز روشنی در مطالعه، شناخت و ارائه چارچوب ندارد و نسبیت آن نیز به همین دلیل است. موضوعات و مفاهیم علوم سیاسی را هیچ گاه نمی توان به طور کامل و برای همیشه بسته بندی کرد موقعیت فرد چگونگی محیط آموزشی و زندگی و روحیات محقق بینشی خاص را عرضه میکند. منظور از بینش

این است که محقق هنگام برخورد با موضوع، پرسش و مواد خام جدید بتواند بر اساس یافته های انباشته شده خود نظرهایی هوشمندانه و عالمانه ارائه کند بینش یعنی سابقه ذهنی تمرین شده داشتن؛ یعنی بهره برداری از داده ها و دیدگاههای انباشته شده در مخزن ذهنی و حافظه محقق؛ یعنی توانایی فرد برای سبدگذاری مواد خام و استفاده بهینه از آنها در موقع مناسب عالم علم سیاستی که بینش ندارد همانند جراحی است که از جراحیهای گذشته خود نیاموخته باشد مانند مهندس سازه ای است که طی دوران طولانی طراحی و نظارت خود ضریب دقت و درجه تخصیص درصد به عوامل را فرانگرفته باشد؛ همانند مدیر و رهبری است که تعادل میان محبت و نظم را در مدیریت متوجه نشده باشد.

بینش بر اثر تراکم کار و حجم تحقیقات خود به خود ایجاد نمی شود. به عنوان مثال محققی که سی سال تحقیق کرده است لزوماً دارای بینش سیاسی نخواهد بود. این مسئله در حوزه عملی سیاست هم صدق میکند. ممکن است شخصی بیش از دو دهه در سمتی ایفای نقش کند، اما بینش او عمیق نشود. به طور طبیعی چنین فردی در عرصه سیاست، مواد خام زیادی در ذهن خود گردآوری کرده است و شاید برای ساعتها وقایع را تعریف کند، اما توان ذهنی و نظری برای استخراج مفاهیم و قواعد و در حوزه عمل قدرت ارائه راهبرد را نداشته باشد بخشی از بینش برخورداری از تواناییهای ذاتی است که انسانها با آن متولد میشوند و بخشی پرورشی و اکتسابی البته درصد این دو عامل قابل پیش بینی نیست اما تجربه نشان می دهد که کفه ذات انسانها سنگین تر از کفه تقویت و تمرین است. اصولاً افراد خردنگر هم در عرصه تحقیق و هم در صحنه عمل سیاسی، ضعیف خواهند بود، زیرا عمل سیاست کلان ترین عرصه علوم انسانی است. ذهنهای

خردنگر صرفاً در ارائه مواد خام تاریخی و توصیف، حرفه ای می شوند و معمولاً قدرت تجزیه و تحلیل سیستمی کلان و علت و معلولی را ندارند.

بخشی دیگر از بحث بینش داشتن نظم فکری است. بعضی محققان در تعیین تکلیف اولویتها ضعیف و برخی توانمندند. فرآیند آموزشی یک فرد می تواند در این زمینه بسیار مؤثر باشد مسائل بینشی عمدتا به قواعد رفتاری انسانها و مجموعه ها بر میگردد به چه میزان یک محقق قادر است بر اثر مطالعه مشاهده و جدل علمی به قواعد نسبی رفتاری و واکنشی پی ببرد؟ چه عواملی اعراب را خوشحال میکند؟ چه عواملی رضایت روس ها را در پی دارد؟ در چه شرایطی ناسیونالیسم اروپایی اوج میگیرد؟ در چه مواقعی امنیت خلیج فارس دچار تزلزل می شود؟ چه عواملی ژاپنی ها را مصمم تر میکند؟ در چه شرایطی ممکن است چین در برابر امریکا تساهل نشان دهد؟ کدامین عناصر در تعیین جهت گیری نظامی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز مؤثرند؟ در جهان کنونی، انسانها نسبت به چه موضوعاتی حساس اند؟ اقتصاد چگونه از سیاست تأثیر می پذیرد؟ چه تفاوتهایی میان امنیت داخلی و امنیت خارجی وجود دارد؟ بازدارندگی در خاور میانه به چه معناست؟

اینها نمونه هایی از پرسشهای قاعده مندند. عالم علم سیاست که در زمینه ای خاص تحقیق میکند به طور طبیعی پس از مدتی صاحب ذهنی سرشار از مواد خام یا دارای ذهنی قاعده مند، یا ترکیبی از این دو می شود.

قلم و بیان محقق علوم سیاسی گویای پیچیدگی این اصول است که چگونه با قاعده مندی صحبت میکند چگونه مواد خام را در اختیار قواعد قرار

می دهد و آنها را با نظریه ها قواعد و احیانا پارادایم ها تلفیق می کند.

L J

شاید اغراق آمیز نباشد اگر بگوییم که بینش سیاسی فقط از طریق کلاس درس و مکتوبات علمی به دست نمی آید ذهن صیقل خورده و دارای بینش در حوزه عملی سیاست ساخته میشود عالم علم سیاست باید خود را با واقعیات زمان آشنا کند و نظریه ها و پارادایم خود را بر اساس داده های تاریخی و مواد خام روز جلا دهد. در این چارچوب تماس میان تصمیم گیرنده و محقق برای هر دو مفید است زیرا که محقق با واقعیات آشنا و تصمیم گیرنده از قاعده مندی و اصول فکری و انسانی محقق بهره مند میشود. دنیای چند وجهی و پیچیده امروز با دنیای محدود و محصور قرون گذشته سخت متفاوت است. با اندیشیدن صرف شناخت وجوه مختلف پدیده ها ممکن نیست، بلکه در معرض آنها قرار گرفتن مشاهده و نقد موجب کسب بینش می گردد. اصولاً مسائل بینشی از جنس مسائل مربوط به تفسیر وضع موجود و احتمالات آینده است. برای فهم مسائل جاری نیز طبعاً نمی توان آسمانی نگریست و باید با ذهنیت منافع و حساسیتهای تصمیم گیرندگان آشنا بود. این به معنای تأیید ارزشی وضع موجود نیست بلکه وسیله ای برای فهم مسائل جاری است. [۱۸] بنابراین بینش در مسیر یک فرآیند چند وجهی علمی – عملی به دست می آید و شخصیت، کنجکاوی و علاقه عالم به اثرگذاری نیز در اکتساب چنین بینشی بسیار مؤثر خواهد بود. هنری کیسینجر در مقاله ای با عنوان استعفای گنشر و آینده آلمان که در مجله نیوز ویک به چاپ رسیده بود مطلبی مطرح می کند که عیناً در زیر می آوریم

بی تردید آلمان بدون گنشر نمی توانست به چنین موقعیت برتر ژئوپلیتیکی نایل آید. اما اکنون این خطر وجود دارد که اگر سکان سیاست خارجی آلمان را شخص دیگری به دست گیرد، ممکن است از این پس اعتماد روزافزون به سیاستهای آلمان روند نزولی طی کند. اینکه گنشر با همۀ مهارت و توانایی در امور سیاسی، هیچ گاه مسئولیت رهبری یک حزب را بر عهده نگرفت، مبین اوج شخصیت والای اوست. استعفای گنشر مرا به یاد سخنان دیپلماتی در کنگره وین (۱۸۱۵) انداخت که در واکنش نسبت به درگذشت همکارش گفت: متعجبم از اینکه او با مرگ خود چه پیامی داشت؟ آیا ترک پست وزارت خارجه از سوی گنشر یک عقب نشینی است یا یک پیشروی تاکتیکی؟ [۱۹]

بنابراین محاسبه گرایی میتواند به چنین اوجی در صحنه سیاست برسد و چنین انسانهایی تربیت کند انسانهای برتر می توانند کارهای برتر انجام دهند. تحقیق بدون سابقه و بینش مانند راننده ای است که پس از گذراندن چند دوره آموزشی رانندگی گواهینامه خود را دریافت کرده ولی در پیچ و خم جاده ها تجربه ای به دست نیاورده است. تحقیق خوب به سابقه بینش مواجهه جدل و نقد نیازمند است.

نسبی بودن دسترسی به مواد خام

در هیچ معرفتی، محققان ادعا نکرده اند که به همه مواد خام مورد نظر یک موضوع تحقیقاتی دسترسی دارند اما نسبت دسترسی به مواد خام مورد نیاز یک موضوع از یک رشته به رشته دیگر متفاوت است. معیار قضاوت را می توان غلظت ریاضی پذیر بودن یک علم یا کمیت پذیر بودن آن دانست. هر قدر به علوم پایه نزدیکتر شویم دسترسی به مواد خام نیز

بیشتر می شود. اما برای مطالعه و تحقیق در موضوعات علوم انسانی با محدودیتهای بیشتری روبرو خواهیم شد محقق علوم سیاسی نه تنها با این مشکل روبروست، بلکه به اعتبار آنچه موجود است نیز نمی تواند اطمینان کامل داشته باشد هر چند که در دنیای تحقیق، واژه کامل وجود ندارد. [۲۰] این وضعیت به معنای شناور بودن تحقیق در علوم سیاسی نیست بلکه پیچیدگی و به عبارت دقیق تر مطابقت نداشتن صورت ظاهری مواد خام با واقعیت را مشخص میسازد. البته مواد خام را در علم سیاست باید تعریف کنیم. مواد خام در علوم سیاسی و روابط بین الملل می تواند پنج

حالت داشته باشد

(الف) زمان و مکان رویدادها

ب سخنرانی مصاحبه و بیانیه تصمیم گیرندگان و دولتمردان

پ) مشاهدات محقق

ت تفاسیر روزنامه ها و رسانه های دیگر از پدیده ها و رویدادها

ث تفاسیر محققان از پدیده ها و رویدادها در کتب و مجلات تخصصی

و سمینارها

در سه قسمت اول (الف، ب و (پ) منابع حالت اولیه و مستقیم ۴ دارند و کسی در آنها دخل و تصرفی انجام نداده است. تاریخ استقلال هند شروع جنگ خلیج فارس یا وحدت دو آلمان مشخص است و موافق سلیقه و روحیه و علایق افراد نوشته نشده است. در مورد بخش «ب» آنچه به طور رسمی از سوی دولتمردان اعلام میشود نیز حالت اصلی و اولیه دارد ولی همیشه آنچه اعلام میشود و حتی به صورت سند در می آید دال بر صحیح بودن عملکرد یا نیت واقعی بازیگران نیست و وظیفه محقق است

که در فرآیند تحقیقات خود از موضوع فاصله بگیرد تا بتواند عملکردها و رفتارها را بسنجد در بخش «پ» مشاهدات مستقیم محقق مطرح می شود که ارزش آن تابع سطح اطلاعات دیدگاهها و تسلط محقق بر موضوع خود است. در دو قسمت بعدی (ت) و ث) شناخت به صورت غیر مستقیم به دست می آید. محقق در این بخش از منابع ثانویه استفاده میکند و به نظرها، اطلاعات و دیدگاههای دیگر نویسندگان روزنامه ای، دانشگاهی و علمی استناد می کند. عموماً مواد خام به دست آمده از کتب و مجلات علمی دارای منبع هستند ولی روزنامه ها لزوماً منبعی ندارند و محقق در این شرایط می تواند صحت و سقم مواد خام را با مطالعه چند منبع مختلف ارزیابی کند. به عنوان مثال در میدان تیان آن من چین اعتراضات سال (۱۹۸۹) چند نفر کشته شدند؟ طبعاً طیفی از آراء وجود خواهد داشت. محقق در این وضعیت باید تمامی آراء را با ذکر منبع و نظر نسبی خود مطرح کند. اما چه در منابع خبری مانند بولتن ها و روزنامه ها، و چه در کتب و منابع تخصصی علمی دیدگاهها، قالبهای فکری و پارادایم ها، اصل بر قضاوت است محقق خوب کسی است که خود نهایتاً به دیدگاهی برسد. در فرآیند دستیابی به این نظر ممکن است نویسنده ای دهها دیدگاه را نقد کرده و نظر وی در واقع تلفیقی از دیدگاههای مختلف باشد. این بسته به اختیار و شأن محقق است و در حوزه انتخاب اوست.

در علوم سیاسی تحقیق خوب آن است که طیفی از اطلاعات را مطرح کند و برای هر داده ای سند داشته باشد و محقق قضاوت خود را با تجزیه و تحلیلی که انجام میدهد به نیت و رفتار واقعی بازیگران نزدیک گرداند. محقق نباید هیچگاه به دنبال اطلاعات کامل باشد و باید در مقطعی از زمان

داده ها را جمع آوری نماید و اجازه ندهد که مدت جمع آوری مواد خام نامحدود باشد. منابع خود را با دقت انتخاب و با اطمینان از آنها، قضاوت نسبی خود را ارائه کند همچنان که بعداً در بخش بدیل سازی (سناریو – سازی بحث خواهیم کرد بهترین روش ارزیابی در علوم سیاسی، بدیل سازی است. به این صورت که محقق تعدادی از سناریوها و بدیلهای تحلیلی را ارائه و آنها را درصد بندی نماید و سپس به تعیین جایگاه خود در علت یابی پدیده مورد نظر بپردازد به نظر میرسد با این روش محقق دیدگاه خود و پردازش شخصی داده ها را به کسی تحمیل نکرده بلکه ضمن ارائه بدیلهای گوناگون ادله ای را برگزیده و نظر خود را اعلام نموده است. تحقیق خوب تحقیقی است که محقق ضمن آنکه از مواد خام استفاده میکند تحت تأثیر آن قرار نگیرد و اسیر انبوه مواد خام نشود. زمانی این امر تحقق می یابد که محقق بر چارچوب موضوعی و مفهومی تحقیق خود مسلط باشد. عالمان توانای علوم سیاسی معمولاً با اندک مواجهه ای با مواد خام میتوانند استنباطهای چند بعدی و عمیقی را عرضه کنند. سیاستمداران هوشمند و ژرف نگر با چند مشاهده اشاره یا نقل قول گاهی می توانند پیش بینی های پیچیده را مطرح کنند جایگاه مواد خام و حجم آن در شناخت علم سیاست نیز در یک شبکه وسیع چند عاملی قابل بررسی است.

تقابل علیت با فرآیند

دو نوع پرسش کلیدی در پژوهشهای علوم سیاسی مورد توجه محققان است

۱. پژوهشهایی که به زیر بناها و علل شکل گیری پدیده ها مربوط می شود؛

۲ پژوهشهایی که به فرآیند و روند پدیده ها توجه می کنند.

هر دو نوع پژوهش در علوم سیاسی و روابط بین الملل دارای اهمیت

هستند اما به دو نوع مختلف کنجکاوی پاسخ میگویند. در جوامع و فرهنگهای فلسفی حوزه علیت قوی تر است و در جوامع صنعتی، حوزه فرآیندی نگریستن کاربردی تر و علی نگاه کردن علمی تر است. شاخص – سازی و تبیین عوامل در تحقیقی که از روش فرآیندی استفاده میکند مشکل تر است زیرا عموماً مدت زمان بیشتری را به خود اختصاص داده است و بنابراین، مقاطع مختلفی را مورد بررسی قرار میدهد. دو مثال را

جهت تشریح موضوع بحث مطرح می نماییم جنگ ایران و عراق

۲۷ تیر ۱۳۶۷ پایان

۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز

تحقیق علی پیرامون جنگ ایران و عراق آن است که به چراهای شروع جنگ در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ پرداخته شود و تحقیق فرآیندی به تحولات ۸ سال جنگ از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا ۲۷ تیر ۱۳۶۷

توجه می کند.

علیت به چراهای وقوع یک رویداد می پردازد و چراها را از زوایای

مختلف سیاسی اقتصادی ،اجتماعی بین المللی و روانی مورد مطالعه

قرار میدهد. طیف فهم فرآیند سخت تر است و بدون شاخص سازی و

تغییر متغیرها، کار تحقیقاتی فرآیندی جدی نمی توان انجام داد. در تحقیق

فرآیندی پرسشهای متعددی میتوان مطرح کرد و به تناسب آنها در مخزن

و پهنه گسترده ای از رویدادها به کندوکاو پرداخت. از منظر فرآیندی

می توان چند پرسش زیر را در مورد جنگ ایران و عراق مطرح کرد:

نقش قدرتهای بزرگ در فرآیند جنگ ایران و عراق چه بود؟

نقش قیمت و سطح تولید نفت در شدت و ضعف جنگ ایران و عراق به چه صورت بود؟

سازمان ملل چه نقشی در تضعیف یا تشدید روند جنگ ایران و عراق ایفا کرد؟

روند توسعه اجتماعی – اقتصادی در چین

– ۱۹۹۶

۱۹۷۰

در مثال دوم به روند توسعه اجتماعی اقتصادی چین می پردازیم. در حدود سال ۱۹۷۰ نخبگان ابزاری چین تصمیم گرفتند در جهت گیری سیاست خارجی و سیاست اقتصادی خود تجدید نظر کنند که نتیجه آن توسعه بی سابقه اقتصادی – اجتماعی این کشور با نرخ بیش از ۹ درصد به خصوص در دهه ۱۹۹۰ بود. پرسش علی در این ارتباط این است که چه زمینه ها و شرایطی باعث تغییر اساسی در سیاست خارجی در سال ۱۹۷۱ شد؟ طیفی از پرسشهای فرآیندی را در مورد این موضوع می توان مطرح نمود:

نهاد دولت در روند توسعه اقتصادی چین چه نقشی داشته است؟ نقش آمریکا ژاپن و اروپا در روند توسعه اقتصادی چین چه بوده است؟ نظام انگیزشی جدید در توسعه اقتصادی چین بر چه اصولی استوار است؟ چه ارتباطی میان مشارکت سیاسی و نوسازی اقتصادی در فرآیند توسعه اقتصادی چین وجود دارد؟

اگرچه هر دو نوع پرسش برای معرفت علوم سیاسی و روابط بین الملل مفیدند، در پرسشهای فرآیندی دامنه تحقیقات علوم سیاسی و زوایای مورد پژوهش گسترده تر میشوند. حوزه علیت مانند فهم ریشه یک درخت

است و میدان فرآیند شبیه ساقه و شاخه های آن درخت یکی از فواید رفتارگرایی در علوم سیاسی نیز وارد کردن نگاه فرآیندی به مقولات سیاسی بوده است. به طوری که تحقیقات خرد گسترش یافته و تخصص گرایی را در این رشته تثبیت نمود انتخاب میان این دو زاویه تحقیقاتی به لحاظ روشی، تابع پرسش مورد نظر محقق خواهد بود. تحقیق خوب می تواند با اتخاذ روشهای گوناگون به هر دو نوع پرسش بپردازد. اساس کار علی میزان توان محقق در رفتارشناسی بازیگران است. در کار فرآیندی، محقق باید توان ترکیب داشته باشد تا با کنار هم نهادن جزئیات فراوان، معنا استخراج کند و منحنی رویدادها و مسیر آنها را ترسیم نماید. [۲۱]

بدیل سازی نیت بازیگران

منظور از بدیل سازی طرح آلترناتیوها – سناریوسازی) شناخت و عرضه ادله ممکن در پدیده شناسی است. تمرکز موضوعی ما در این قسمت، بحث نیت است. معمولاً نیت بازیگران فردی یا مجموعه ای به صورت واضح روشن و صادقانه مطرح نمیشود. بشر در عرصه سیاست، هنر بسیاری در پوشاندن نیت واقعی خود دارد پوشاندن نیت را نباید با معیارهای اخلاقی مطالعه کرد زیرا وسیله ای برای بقا حفظ امنیت و تضمین تداوم رشد است. رقابت بشری نمیتواند همواره سالم باشد چرا که به تربیتهای اخلاقی فراوانی نیاز دارد که در اعصار مختلف تاریخی، با وجود اهتمام نظامها سابقه ای پایدار ندارد. نیت شناسی از موضوعات عمده علم سیاست است. در علم اقتصاد از آنجا که نظام کنش واکنش انسان در مباحث قابلیت پیش بینی بیشتری دارد بمراتب آسان تر است ولی در عرصه سیاسی چنین شرایطی حاکم نیست. علت آن است که بازیگران اهدافی گوناگون و متضاد

را دنبال میکنند و برای پیشبرد همزمان لایه های فکری و رفتاری به پیچیدگی رفتار و گفتار نیاز دارند. [۲۲]

حکومتها هر اندازه که از منافع بیشتری برخوردار باشند پیچیده تر عمل خواهند کرد و نیت شناسی آنان مشکل تر خواهد بود. از آنجا که نیت بازیگران کمتر با صراحت نوشته و بیان میشود روش مناسب در فهم نیت مطالعه رفتار و قراین و شواهدی است که با واسطه از نیت متبادر می شود و ظاهر عینی و بیرونی پیدا میکند نیت شناسی بازیگران از تناقضات رفتاری آنها نیز قابل شناخت است. نیت شناسی زمانی حالت مطلوب پیدا میکند که محقق مواد خام قابل توجهی را پیرامون عملکرد بازیگران جمع آوری کرده و سپس به تجزیه و تحلیل آنها بپردازد نظریه نقش نیز در نیت شناسی بازیگران جایگاهی ویژه دارد زیرا یک بازیگر فردی با مجموعه ای به واسطه نقشهای مختلفی که همزمان باید ایفا کند نیتها و رفتارهای متفاوتی از خود نشان می دهد. بسیاری از کشورهای چندهدفی و چند بعدی این گونه هستند. ایران در خارج هم جلوه فرهنگی دارد، هم جلوۀ سیاسی، و هم جلوه اقتصادی – نفتی پیشبرد تمامی این تصاویر به طور طبیعی ضرورت عرضه چند نوع رفتار را ایجاب میکند. [۲۳]

با مفروض اینکه محققی بتواند مواد خام وسیعی پیرامون رفتار بازیگران فراهم کند، به صورت خودکار به نیت اصلی نزدیک نمی شود و هیچگاه نمی تواند نیت بازیگران را با اطمینان ارائه دهد. به همین دلیل، روش بدیل سازی نیت بازیگران وسیله ای علمی برای تبیین و شناخت سیاسی است. محقق پس از آنکه مواد خام بسیاری را جمع آوری کرد باید آنها را:

۱ طبقه بندی کند؛

۲. تقدم و تأخر زمانی آنها را مشخص نماید؛

مواد خام را در سبدهای مخصوص خود قرار دهد؛

تناقضات رفتاری علت و معلولی و زمانی را استخراج کند؛

د. نهایتاً از این مجموعه چندین بدیل را برای اشاره به نیت اصلی بازیگران طراحی کند.

درصد بندی و اولویت بندی این بدیلها از نظر محقق می تواند اهمیت کار را معرفی کند. محقق دیگری ممکن است با همان مواد خام، اولویت بندی و درصد بندی متفاوتی را ارائه کند و این تفاوت بسیار طبیعی است. [۲۴]

با یک مثال بدیل سازی نیت را بیشتر تشریح می نماییم

هدف و نیت آمریکایی ها در حمایت از شخص و سیاستهای گورباچف چه بود؟

الف) هدف از بین بردن کمونیسم ولی حفظ شوروی بود؛

ب هدف ایجاد رفرم سیاسی در شوروی بود؛

پ هدف سوق دادن اقتصاد شوروی به سمت سرمایه داری بود؛

ت هدف ایجاد نابسامانی و هرج و مرج بود؛

ث هدف ایجاد زمینه های فروپاشی شوروی بود.

محقق چگونه میتواند درجه صحت و سقم نسبی هر کدام از این اهداف و نیات رهبران آمریکا را در حمایت از گورباچف تعیین کند؟ احتمالاً تمامی این اهداف را آمریکایی ها دنبال میکردند و برای خود حداقل (ب) و حداکثری را (ث) قایل بودند تمامی عوامل و شرایط نیز در اختیار واشینگتن نبود که آن را از دور کنترل کند بلکه می توانست زمینه ساز تقویت کننده تضعیف کننده و تشدید کننده باشد محقق به مجموعه ای وسیع از مواد خام نیاز دارد تا بتواند آنها را در پنج سبد مختلف و در عین

حال متداخل جای دهد. هر محققی اولویت بندی خاص خود را در ارتباط با پنج احتمال فوق عرضه خواهد کرد. آنچه علوم سیاسی را از دیگر علوم اجتماعی متمایز میسازد این است که از یک ماده خام – سخنرانی، واقعه سند، و رویداد تفاسیر متفاوت و گاه متناقضی ارائه میگردد. علم سیاست در شرایطی رشد میکند که در موضوعات خاصی اجماع نظر علی یا معلولی به دست آید و عده ای از محققان برجسته در مورد اهمیت عامل شکل گیری یک پدیده اتفاق آراء پیدا کنند. تنوع دیدگاهها و روشهای تحلیل، علم سیاست را فردی تر میکند به همین دلیل آشنایی محقق علوم سیاسی با نظریه های مربوط به احتمالات و ماتریسها در ریاضیات و تحقیق عملیاتی در اقتصاد، او را در بدیل سازی نیت به شکل روش مند کمک میکند و حساسیت او را برای نظم بخشیدن به مباحث کیفی افزایش می دهد.

۱۰ خاص بودن ساختار هر پدیده سیاسی مورد مطالعه

مبنای این بحث اشاره به این نکته است که محقق علوم سیاسی ضمن آنکه قاعده مندی و تعمیم پدیده ها را در نظر دارد چنانچه هر پدیده مورد مطالعه را به رغم تشابهات فراوان با هم سنخهای موردی خود به شکل خاص بنگرد نتیجه ای بهتر به دست می آید. این ویژگی در علوم انسانی عمومی است؛ یعنی در روانشناسی جامعه شناسی و اقتصاد با وجود علمی بودن تعمیم، خاص نمودن پدیده ها برای شناخت بهتر باعث تبلور ماهیت جوهری آنها میشود. تفکیک مصنوعی عبارت دیگری است که می توانیم در این ارتباط استفاده کنیم اهمیت این بحث به دلیل خطاهای ذهن بشری است. ذهن انسان تمایل دارد پدیده ها را به سرعت تعمیم بخشد و تفاوتها، فاصله ها و تضادها را کمتر متوجه می شود. حوصله دقت

تطبیق مقایسه و عمیق بودن در افراد مختلف بسیار متفاوت است. علم سیاست هم با مواد خام و اطلاعات و بینش سروکار دارد و هم با سمبل ها تعصبات، تعلقات، روحیه و تاریخ (۲۵) بنابراین، به راحتی می توان نگاه به یک پدیده سیاسی را آلوده کرد ابهام به وجود آورد، و خلط مبحث نمود.

در مهندسی و پزشکی خطا به سرعت خود را جلوه گر می سازد اما خطا در فهم یا عمل سیاسی به آسانی قابل توجیه است. عالم علم سیاست در دستیابی به قضاوتی عالمانه و معقول در معرض آفات، مشکلات و خطاهای بسیاری قرار دارد که بعضاً با روشمندی میتوان مواردی را بر طرف کرد.

تعمیم سریع پدیده های مورد مطالعه از این نوع آفات است، به طوری که ذهن با اولین وجه تشابه مایل است نتیجه گیری کند و پرونده سنجش و مطالعه را ببندد عالمی که در خود این توانایی را بسط دهد که هر پدیده ای را برای مدتی خاص بنگرد و محیط آن پدیده را به طور مصنوعی از عوامل دیگر تفکیک کند یا عوامل مشابه را ثابت نگاه دارد، بهتر می تواند پدیده شناسی عمقی کند. استفاده از الفاظ و قیودی مانند «همه» و «تمام» از موانع خاص شناسی پدیده ها به شمار می آیند. تمام غربی ها مادی هستند. همه عربها مصرف گرا هستند. نژاد زرد نظامی گراست انقلابها در نظام جهانی حل می شوند. کشورهای صنعتی با بحران اجتماعی روبرو هستند. خصوصی سازی اقتصادی بدون توسعه سیاسی محال است.

جملاتی از این نوع بحث علمی را بسته بندی می کند. ممکن است این نوع لحن سیاسی برای تهییج مخاطبان مفید باشد، لیکن برای کندوکاو علمی مضر است. هر چند انقلابها با یکدیگر تشابهاتی دارند و می توان به عنوان یک تمرین علمی و نظری به دنبال کشف قواعد و احتیاطاً قوانین پیروزی انقلابها بود زمانی یک انقلاب بهتر مورد شناسایی تحقیقاتی

قرار می گیرد که ابتدا با انقلاب دیگری مقایسه نگردد و به مثابه پدیده ای که به صورت مصنوعی یک بار اتفاق افتاده است تجزیه و تحلیل گردد. نکته مهم این است که محقق نباید خود را اسیر نظریه ای خاص کند و در شناخت یک پدیده صرفاً از دریچه یک نظریه خاص بنگرد. حداقل از نظر تحقیقاتی، عالمانه تر خواهد بود که محقق این گونه بررسیهای اولیه را آغاز نکند. پس از مدتی که جوهره پدیده بهتر شناخته شد، ضرورت تطبیق نظریه های موجود و قابل تطبیق مطرح شود ذهنهای بسته برای تحقیقات خاص نگر بسیار مضرند و اصولاً نمیتوان به چنین افرادی لفظ مقدس محقق را اطلاق کرد. دو نوع روش در انواع تحقیقات موردی وجود دارد

. تطبیق نظریه با مورد

آزمون نظریه (ها) با مورد [۲۶]

مورد

تطبیق نظریه با مورد

نظریه انتخاب شده

انقلاب چین

نظریه رابرت گر در مورد انقلاب چین

آزمون نظریه با مورد

نظریه رابرت گر

نظریه تالکوت پارسونز

نظریه چالمرز جانسون

انقلاب چین

نظریه برینگتون مور

نظریه جیمز دیویز

نظریه تدا اسکاچول

در بخش اول محقق از ابتدا تصمیم دارد که مثلا نظریه تد رابرت گر را به انقلاب چین وصل کند. این کار خلافی نیست ولی منزلت تحقیقاتی ندارد. در حالی که در بخش دوم محقق هیچ پیش قضاوتی ندارد و نتیجه تطبیق را از قبل نمیداند هر نظریه مرتبطی را با مورد خود تطبیق میکند و ممکن است درصدی از تطابق وجود داشته باشد یا هیچ مطابقتی صورت نگیرد. نوع دوم تطبیق موردی عالمانه تر است و برجستگی علمی دارد.

در قسمت آزمون نظریه با مورد هر کدام از نظریه ها مطالعه می شوند و در صورتی که تطابقی وجود داشت ثبت میگردد. خاص نگریستن پدیده ها باعث میشود که محقق قالب و ساختار مورد را پس از جست وجو و تجزیه و تحلیل طراحی کند و نظریه جدید حتی المقدور از استقلال نظری برخوردار باشد. مثلاً هر خیاطی مجبور است بر اساس اندازه های سفارش دهنده برای او لباس بدوزد و این لباس آماده ممکن است اندازه افراد دیگری نیز باشد اما خیاط باید با دقت اندازه گیری کند و نباید با توجه به مشاهده اولیه که به اندازه لباس فرد می نماید خیاطی کند. نظریه پردازی در تحقیق سیاسی زمانی ارزش دارد که طبق ویژگیهای یک مورد عرضه شود و روابط درونی و علت و معلولی آن را بشکافد. اصولاً تعمیم در علوم سیاسی و روابط بین الملل در موارد و مصادیق کلان و شبه کلان مقدور است هر اندازه که مصادیق حالت جزئی پیدا کنند تعمیم نیافتنی تر میشوند مطالعه خاص پدیده های سیاسی، حرکتی علیه قانونمندی این معرفت نیست بلکه برای افزایش سطح دقت تحقیقاتی است. تعمیم بخشیدن استخراج قواعد و قوانین و نهایتا پارادایم های علم سیاست و روابط بین الملل کاری بس ارزشمند اما فوق العاده پرهزینه است و به دانشمندانی برجسته در موضوعات مختلف سیاسی نیاز دارد.

۱۱. تأثیر گذاری ساختار سیاسی اجتماعی موجود بر محتوای

تحقیق محقق

در ده شاخص گذشته به مباحث صرف روشی و محتوایی در طراحی و انجام یک تحقیق خوب پرداخته شد. در این بخش به عواملی اشاره می شود که به طور مستقیم در طراحی یک تحقیق نقشی ندارند ولی به طور غیر مستقیم در نتایج و محتوای تحقیق سیاسی بسیار اثرگذارند. در این بخش به اهمیت محیطی که محقق در آن آموزش دیده و زندگی می کند می پردازیم چارچوب و محتوای نظام آموزشی علوم سیاسی در یک کشور پایدارترین اثرات علمی را بر مخقق علوم سیاسی بر جای میگذارند. چارچوب درسی فضای آموزشی روشهای تدریس فلسفه آموزش، روحیه استادان فرصت جدل و مواجهه، فرصت مطالعه و دسترسی به مواد خام جدید معمولاً از عواملی هستند که دانش پژوه علوم سیاسی را در مسیر باروری و شکوفایی استعداد نظری و حتی پارادایمیک سوق میدهند. دانش پژوهی که استاد ندیده باشد و از نزدیک روش کار و پژوهش تجزیه و تحلیل و شخصیت استاد را تجربه و مشاهده نکرده باشد نمیتواند الگوبرداری کند و پی ریزی محکمی را برای یک دوره طولانی استنباط و پژوهش فراهم آورد. شخصیت استادان در قالب نظام آموزشی پایدارترین عنصر آموزشی در اذهان و نهاد دانش پژوهان است.

فرض این بخش از بحث و حتی بخش دوازدهم این است که محقق خوب شدن و تحقیقات کیفی ارائه کردن صرفاً از طریق مطالعه و کار کتابخانه ای و حتی فرصت مشاهده سیاسی به دست نمی آید. ظرف آموزشی و محیطی و شخصیت محقق از عوامل کلیدی به شمار می روند که در

محتوای تحقیقاتی اثرات قابل توجه بر جای می گذارند. (۲۷) مهمترین وجه یک نظام آموزشی در حوزه سیاست این است که برای دانش پژوه فرصت تفکر و مقایسه را فراهم کند و کنجکاوی روحیه کند و کاو او را تحریک و شوق به نتیجه رسیدن را در او تقویت نماید. نظام آموزشی موفق آن است که عالمی تربیت کند که استنباط را نسبی شمارد، در قلم زدن و سواس داشته و در اظهار نظر محتاط باشد بسیاری از این وجوه در فضای آموزشی به طور تلویحی و بدون آنکه برنامه ریزی شده باشد به دانش پژوه منتقل می شود. (۲۸) از مؤثرترین آموزشهایی که از سوی استادان به دانش پژوهان منتقل می شود نوع رفتار واکنش سکوت تأمل، احتیاط، و شک و صبر آنان است که تربیتی غیر مستقیم است. بسیاری از نکاتی که در طول این متن مانند دقت نسبیت و بدیل سازی نام بردیم بعضاً نتیجه یک دوره طولانی آموزشهای غیربیانی و غیر رسمی است که عمدتاً از طریق نظام آموزشی و رفتار استادان انتقال می یابد.

پس از محیط آموزشی محیط اجتماعی – سیاسی است که در روح و

روان و چارچوب ذهنی محقق اثر میگذارد به عنوان قاعده ای کلی و عام، جوامع بسته نمیتوانند محققان برجسته علوم سیاسی و علوم انسانی تربیت کنند. این جوامع در نهایت معترضان سیاسی یا افرادی که تمایل به فعالیت سیاسی و حزبی دارند به وجود میآورند ولی نمی توانند محقق به معنای کلاسیک کلمه و به صورت علمی و اکتشافی و نظریه پردازی عرضه کنند. مثال بلوک شرق و چین از بهترین مثالهاست. کشور هند با وجود فقر مالی حاکم بر نظام آموزشی آن از لحاظ کمی و تا اندازه ای به لحاظ کیفی از موفق ترین کشورهای در حال توسعه در تربیت عالمان علوم اجتماعی بوده است. دلیل اصلی آن آزادیهای معقول سیاسی و

اجتماعی در این کشور است امنیت روانی و فکری به خصوص در حوزه سیاست میتواند محرکی قوی برای تولید اندیشه و تفکر سیاسی باشد. تا چه اندازه محقق سیاسی مجبور است خود را سانسور کند یا سخن خود را در قالب تمثیل، اشاره و مصادیق دیگر بیان کند. در بسیاری از کشورهای جهان سوم محققان سیاسی خود را به اجبار متخصص موضوعاتی میکنند که در حیطه داخلی کشورشان حساسیتی نداشته باشد. طبیعی است که نتیجه چنین روندی کاهش و تضعیف تحقیقات سیاسی به خصوص تحقیقات کاربردی خواهد بود.

از عوامل دیگری که در ترغیب و گسترش تحقیقات سیاسی از منظر ساختار سیاسی اجتماعی تأثیر گذار است منافع نیازها و نگرش نهاد دولت است. آیا نهاد دولت به تحقیق سیاسی احساس نیاز میکند؟ تا چه اندازه نظام تصمیم گیری سیاسی در یک کشور به پشتوانه مطالعاتی و تحقیقاتی علاقه مند حساس و وابسته است؟ چقدر سیاست در یک کشور محصور به مسائل سیاسی و ارتباطات سیاسی درون نخبگان است؟ به عبارت دیگر، آیا حوزه سیاست در یک کشور حوزه اجتماعی و تخصصی است یا دامنه آن به ارادتها به جای مهارتها محدود میگردد؟ در کشورهای صنعتی حوزه اندیشه از اجرا تا حد زیادی تفکیک شده است. شخص مجرى ضرورتاً خود را متفکر نمیداند و برای افزایش کارآمدی در مسئولیت خود به گروهی از کارشناسان وابسته است که به منافع جمع و از نظر زمانی دراز مدت می اندیشند.

یکی از آفات مهم حوزه سیاست در جهان سوم این است که مجریان خود را اعلم بر دیگران و صاحب تخصص در بیشتر موضوعات می دانند و مشورت و کار جمعی در فرهنگ مدیریت و مملکت داری این کشورها

ضعیف است. برخی از کشورهای دنیای عرب نمونه بارز این وضعیت سیاسی هستند. از دیگر عوامل روانی و محیطی مؤثر برای ترغیب فرهنگ تحقیق و پژوهش در سیاست نوع نگرش یک جامعه به بحث خلاقیت و نوآوری است. چه اندازه روح یک جامعه به تغییر علاقه مند است؟ و چقدر به وضع جاری خود وابسته است؟ چگونه تقابل روح تغییر و روح حفظ وضع موجود شکل گرفته است؟ اگر نگاه تحقیقاتی نگاهی حل المسائلی باشد، سپس روح جامعه به تغییر علاقه خواهد داشت، اما چنانچه نگاه به مسائل اجتماعی – سیاسی نگرش مبتنی بر حفظ وضع موجود باشد، در نتیجه، جامعه به تغییر پذیری و بهبود علاقه نخواهد داشت. اصولاً انسانهایی که به

وضع موجود خود راضی هستند رشد نمیکنند. این بحث از باب اخلاقی آن نیست، علاقه به رشد و اکتشاف و کنجکاوی با شکرگزار بودن آدمی تناقض ندارد. حوزه سیاست مادر تغییر در تمامی حوزه های دیگر است.

اگر در حوزه سیاست تغییری صورت نپذیرد، حوزه های دیگر در سکون به سر خواهند برد. بنابراین محیطی که محقق سیاسی در آن زندگی میکند می تواند انگیزه و شوق او را در تحقیق و پژوهش تقویت یا متوقف کند.

از عوامل مؤثر دیگر در رشد تحقیقات سیاسی و تشویق محققان وضعیت اقتصادی و امنیت اجتماعی یک جامعه است. در تاریخ بشری متون کلاسیک سیاسی یا در اوج زوال تولید شده اند یا به عنوان راهبردی بزرگ و فراگیر برای ایجاد تغییرات ساختاری بوده اند. نوشته های خواجه نظام الملک، روسو ماکیاولی و کینز از نوع اول هستند و نوشته های فارابی و میلتون فریدمن از نوع دوم اگر وضع اقتصادی یک جامعه مساعد و مطلوب باشد مکتوبات سیاسی در مسیر حل المسائل بودن حرکت میکند. در مقابل در شرایطی که زوال اقتصادی بر یک جامعه حاکم است قلم

سیاسی به دنبال بدیلهای راهبردی آسیب شناسی و تفکیک علت و معلولی داخلی سیر خواهد نمود اگر جامعه ای از مدار امنیت ملی و امنیت بین المللی با آرامش و صحت عبور کرده باشد تحقیق سیاسی رونق بیشتری خواهد داشت. به طور طبیعی جوامعی که این مدار را پشت سر نگذاشته باشند تحقیق سیاسی را در قالبهای تعریف شده قبلی هدایت خواهند نمود. بدین صورت نتیجه میگیریم که اهمیت وضعیت ساختار سیاسی – اجتماعی کمتر از تواناییها و مهارتهای روشی نظری و محتوایی محقق سیاسی جهت پیشبرد دقیق چارچوب و ساختار سازی سیاسی نیست. افراد فوق العاده با استعداد در شرایط محیطی محصور، مشکل فعالیت فکری خواهند داشت. به این دلیل گفته میشود جوامع علاقه مند به رشد و علم و پیشرفت نظری باید تکلیف اجتماعی و روانی خود را با اصل برخورد با استعداد و هوش تئوریک روشن کرده باشند. شاخصهای پیشرفت تحقیقات سیاسی نشان می دهد که اهمیت و شوق انگیزی محیطی برتر از تواناییهای فردی است.

۱۲ روحیات و خلقیات محقق

هر چند در تمامی علوم و معارف بحث روحیات و خلقیات در فرآیند استنباط و استنتاج مؤثر است در علوم اجتماعی به طور اعم، و در علوم سیاسی به طور اخص طبع فرد در تحقیقاتش دخالت مستقیم دارد. در فیزیک، شیمی و ریاضیات حوصله و دقت محقق دارای اهمیت است ولی خوش بینی او به زندگی و محیط اجتماعی در محتوای استنباطش اثر ندارد. اما در تحقیقات اجتماعی طیفی از عوامل به طور بالقوه می تواند جهت گیری تحقیقات و استنتاجات محققان را تعیین کند به عنوان مثال مجموعه ای از پرسشها را برای درک بهتر موضوع مطرح میکنیم محقق سیاسی در

چه شرایط خانوادگی و اجتماعی رشد کرده است؟ از چه طبقه اجتماعی و اقتصادی است؟ در زندگی عقده و کمبود جدی دارد یا خیر؟ به زندگی و آینده خود خوش بین است یا بدبین؟ قدرت سیاسی را چگونه تعریف می کند؟ آیا قدرت را لمس کرده است؟ میزان خود را برای سنجش تئوری فاصله از مراکز قدرت چگونه تنظیم میکند؟ با چه انگیزه ای قلم می زند و تا چه اندازه استقلال رأی برای وی ارزشمند است؟ خود را کدام یک از اینها می داند شارح نظریه پرداز اصلاح طلب، ساختارگرای مقاوم، و…؟ روحیه انزوا و حاشیه نشینی دارد یا در معرکه نزاعهای فکری داخل می شود و اندیشه های خود را عرضه میکند؟ چقدر از خود و آراء خود مطمئن است؟ درجه اعتماد به نفس او چیست؟ با همکاران و همسنگران خود چگونه برخورد میکند؟ به روابط عمومی اعتقاد دارد؟ چقدر علو طبع دارد؟ چه تعریفی از جایگاه خود به عنوان محقق در جامعه دارد؟ تا چه اندازه رفتار و کردار و معاشرت خود را نظارت و کنترل می کند؟ آیا شخص با حوصله ای است؟ وقار تحقیقاتی دارد؟ دمدمی است یا تسلسلی؟ آیا می تواند واکنشهای منفی خود را به تأخیر بیندازد؟ ریزبین است یا کلان نگر؟ در طیف احساسات – عقلانیت چه امتیازی کسب می کند؟ پرسش تحقیقاتی را خودش تعیین میکند یا برای او تعیین میکنند؟ با روح و روان و منش خود در صلح است یا در تضاد؟ می تواند کار گروهی انجام دهد یا فردگرا به معنای منفی کلمه است؟ چقدر در برخوردهای اجتماعی تسلسل گفتار و واکنش خود را از پیش محاسبه کرده است؟ چگونه تصمیم می گیرد؟ آیا پر کردنی است؟ آیا مسائل را با بیان حل میکند یا با اشاره و سکوت و کنایه؟ با عشق وارد این رشته شده است یا به صورت تصادفی؟ تا چه اندازه زمان برای او مقدس است؟ چگونه لباس می پوشد؟ ظاهر او حکایت

روس میں در سوم پس دروپ ہیں۔

از نظم و مطالعه و دقت دارد یا بی توجهی؟ بی سلیقگی و عدم توجه به رنگ و ترکیب؟ درجه غرور و عطوفت او به چه صورت است؟ تا چه اندازه از برون او میتوان به درون او پی برد؟ در دعوتهایی که از او می شود چقدر گزینشی عمل میکند؟ آیا خوب زندگی میکند؟ هنر ایجاد تعادل میان دوستان و دشمنان خود را دارد؟ جغرافیای سخن را می داند؟ آیا می تواند افراد متوسط و نادان را در حوزه علم و حوزه سیاست تحمل کند؟

طبیعی است که عرضه این خصایص تمام نشدنی است. ایجاد ارتباط علمی میان این عناصر روحی ،اخلاقی روانی و اجتماعی با محتوای تحقیقاتی کارهای یک محقق کار سهلی نیست اما آنچه روشن است خلقیات و روحیات فردی در چهار بخش از کار عملی – تحقیقاتی اثر دارند

الف) موضوع یابی

ب کار جمعی

پ) محتوای قضاوت

ت منطق استنتاج

افراد با حوصله در قلم زدن نسبیت را رعایت میکنند. افراد دمدمی زود نتیجه گیری میکنند. افرادی که روابط عمومی خوبی دارند با گروههای تحقیقاتی بهتر کار میکنند. محققانی که خوش بین هستند بیشتر تولید می کنند. کسانی که با عشق و علاقه وارد رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل شده اند رشد صعودی و سریع دارند. آنهایی که با فرهنگ سمبل و اشاره آشنایی دارند در استنباط رفتار بازیگران نیز به این ظرافتها توجه می کنند. افرادی که از نظر فردی منظم هستند قلم سامان یافته دارند و متون تحقیقاتی منظم و منسجم نیز تولید میکنند. محققی که متوجه پیچیدگیهای مربوط به تسلسل است برای پردازش فرضیه و نظریه پردازی نیز به طور تدریجی بنایی را

می سازد و به کار فکری درجه بندی شده اعتقاد دارد. کسی که اعتماد به نفس دارد با دشواری استدلالات دیگران را می پذیرد و ادله خود را نیز با استحکام بیشتری عرضه می دارد. محققی که علو طبع دارد هر موضوع تحقیقاتی را نمی پذیرد و اگر در برخوردهای اجتماعی انعطاف پذیری معقول را پی میگیرد برای فهم پدیده ها و رفتار سیاسی متوجه وجوه خاص نیز خواهد بود. بنابراین به طور کلی روحیه محقق بر تحقیق او اثر می گذارد؛ پیچیدگی متن در واقع پیچیدگی شخصیت اوست. عمق تحلیل و جمله بندیهای او نشانگر حوصله و صبر در کنکاش است و موضوع یابی طراحی موضوع و ساختار تحقیقاتی حکایت از چند وجهی بودن شخصیت انتظام فکر، و افق بینی وی دارد.

نتیجه گیری

مثلثی که با اصول دوازده گانه تحقیق خوب هم اکنون بنا کرده ایم به ترتیب زیر است:

روحیه محقق (متغیر (۱۲)

تواناییهای علمی محقق متغیرهای ۱۰-۱)

محیط سیاسی اجتماعی محقق (متغیر (۱۱)

در شرایطی که این سه زاویه هماهنگ باشد می توان انتظار منطقی تحقیق «خوب» را داشت. البته در هر سه زاویه میتوان سطحی را تصور کرد یا در

هر زاویه سطوح مختلفی را در نظر گرفت روحیه ای قوی اما محیطی نامساعد، تواناییهای علمی محقق را تضعیف میکند محیط مساعد اما به طور طبیعی تواناییهای ضعیف مورد روحیه را بی مناسبت میکند. مجموعه این عوامل زمینه کار علمی مساعد هستند. اما پایگاه اساسی بحث ما تواناییهای علمی محقق است و دو عنصر دخیل دیگر را ثابت فرض میکنیم. هدف متن عمدتاً بیان این مطلب بوده است که علم سیاست بدون ساختارهای تحلیلی معنای علمی ندارد اگر محقق ساختار ارائه ندهد در واقع کار واقعه نگاری صرف و توصیفی انجام داده است؛ برای آنکه وارد عرصه معرفتی شود باید ساختار بحث خود را طراحی کند. در بخش طراحی ساختار تحقیق اصول یازده گانه که بعد از این خواهد آمد، شیوه طراحی را بحث خواهیم کرد تا از نظر عملی نیز موضوع تشریح گردد.

بحث ساختارگرایی را بیشتر میشکافیم تا نتیجه این فصل روشن تر بیان گردد. سیر تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل را به ترتیب زیر پیشنهاد میکنیم

ساختار سازی معرفت سیاسی

۱. سؤال اصلی

۲. فرضیه سازی

پردازش فرضیه

۴. نظریه سازی

۵ قاعده سازی

۶ قانون سازی

۷. پارادایم سازی

تحقیق در علم سیاست و روابط بین الملل در مسیر ساختار سازی هفت مرحله ممکن را پشت سر میگذارد علم با پرسش خوب شروع می شود و محقق خوب یعنی کسی که پرسشهای فراوان دارد و اولویت بندی علی و معلولی آنها را میفهمد و میتواند پرسش خوب را از متوسط خرد را از کلان دقیق را از غیر دقیق و علمی را از غیر علمی تشخیص دهد. پاسخ به هر پرسشی میتواند فرضیه های مختلف به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر برای پاسخ به یک پرسش اگر پاسخهای احتمالی (فرضیه سازی) متفاوتی را مطرح کنیم عالمانه تر خواهد بود. این مرحله دوم و مرحله ای است که محقق پس از مدتها تلاش فرضیه سازی میکند. مرحله سوم پس از فرضیه سازی پردازش فرضیه است. در این مرحله از کار محقق با منابع اولیه و ثانویه ای که در اختیار دارد به آزمون و سپس به اثبات) فرضیه می پردازد. پاسخ و نتیجه کار ممکن است منفی، مثبت یا ترکیبی از اثبات و نفی باشد. در هر صورت نتیجه کار با آزمون مشخص میشود. مرحله چهارم از کار ساختار سازی نظریه سازی یا نظریه پردازی است. در این مرحله محقق به استنتاج اولیه خود پیرامون مورد مطالعه دست

می یازد. تعداد کمی از کسانی که در نهایت به درجه محقق می رسند، توان نظریه پردازی را پیدا میکنند زیرا این توان فکری مختص ذهنهای توانا هوشمند، مشاهده گر، منظم، و صاحب بینش است.

در حالت نظری محقق با استفاده از چند مفهوم، ساختمان توجیهی – تشریحی – استدلالی خود را نسبت به علل وقوع، پیدایش و شکل گیری یک پدیده عرضه می دارد که مدل آن را به صورت زیر می توانیم ترسیم نماییم

مدل یک نظریه

مفهوم

ارتباط میان مفاهیم ۴

نظریه ها صور مختلف شکلی به خود میگیرند و در واقع روابط علت و معلولی چند پدیده را مشخص میکنند نظریه پردازی توان استقرایی و قیاسی محقق را به نمایش میگذارد. مرکز ثقل نظریه پردازی مفهوم سازی است و با «مفهوم» است که میتوان روابط علت و معلولی را به صورت انتزاعی سامان بخشید و با اختصار اقیانوسی از مواد خام را در یک جا جمع کرد. با مفهوم سازی می توان با خوانندگان علاقه مند ارتباط فکری برقرار کرد و آنها را متوجه شکل گیری و فرآیند تحقق پدیده ها نمود.

شروع نظریه پردازی با یک مورد است ولی هنگامی که یک نظریه مصادیق و موارد متعددی را تأیید کند نه تنها آن را بارور می سازد بلکه در سیر ساختار سازی و معرفت سازی وارد دو مرحله بعدی یعنی قاعده سازی و قانون سازی میشود تفاوت میان قاعده سازی و قانون سازی در تعدد مصادیق است. هنگامی که نظریه ای از یک مورد خارج شده و موارد دیگری را در بر بگیرد در واقع قاعده رفتاری میان دو یا چند پدیده را نشان میدهد. در شرایطی که مصادیق فراوان شوند به سمت قانون سازی آن پدیده ها حرکت میکنیم حال این بحث پیش می آید که منظور از تعدد، چه مقدار کمی است؟ این تعدد از موضوع به موضوع و از پدیده به پدیده متفاوت است. تعداد انقلابهای جهان در قرن بیستم بسیار محدود

است، بنابراین اگر نظریه ای با سه مصداق قوت گرفت به حالت قاعده و با پنج یا شش مصداق به قانون سازی میرسد. پدیده جنگ فوق العاده وسیع است. شاید با ۵۰ جنگ نیز نتوان به قاعده رسید مشروط بر اینکه توان نظریه پردازی وجود داشته باشد. اگر صرفاً تحقیقی پیرامون جنگهای اقتصادی داشته باشیم شاید مصادیق محدودتر شوند. بنابراین ماهیت پدیده خود به خود رابطه کمی میان نظریه پردازی قاعده سازی و قانون سازی را مشخص میکند. هم اکنون علوم سیاسی و روابط بین الملل در حد فاصل میان نظریه سازی و قاعده سازی در رفت و آمد است و در بسیاری از موضوعات هنوز به مرز قانون سازی نرسیده است. علم اقتصاد در حد قانون سازی نیز رشد کرده است و در میان اقتصاددانان پیرامون قواعد کلی رفتاری میان پدیده های اقتصادی روابط قانونی کلی وجود دارد.

مرحله هفتم و آخرین مرحله پارادایم سازی است. پارادایم سکوی اصلی علی هر معرفتی است. در علوم پایه پارادایم های محدود و رقیب وجود دارند و به علت کمی بودن آنها زمینه پارادایم سازی کیفی نیز هست. در علم سیاست و علم روابط بین الملل زمینه پارادایم سازی نسبتا وسیع نیست هر چند که عده ای معتقدند که سکوی قدرت، نهایت سکوی على عمل سیاست است به طوری که رفتار حاکم اقتصادی امروز جهان نیز با علیت قدرت پیگیری و هدف گذاری شده است. قدرت، مخرج مشترک تمامی رفتارهای سیاسی بشر است و تمامی موضوعات و پدیده های سیاسی و بین المللی را باید از این منظر و زاویه مورد مطالعه و بررسی قرار داد.

هر چند مخالفت با این بحث آسان نیست علل دیگری نیز در رفتار سیاسی بشر یافت می شود که عمدتاً به مباحث اندیشه سیاسی مربوط است. مهمترین ابزار دستیابی بشر به پارادایم اجماع نظر محققان یک معرفت است که در

[ ۵۸ ]

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

مقطع زمانی خاص با مطالعات بحث جدل و نقادی به یک قالب کلی و علی رفتاری در آن معرفت برسند. در علم سیاست و روابط بین الملل به واسطه تفاوتهایی که در بخش ویژگیهای محیطی و روش محققان به آنها اشاره شد دستیابی به چنین اجماع نظری مشکل است و صرفاً محققان فرهنگهای مشابه توان اجماع نظر را پیدا میکنند در حوزه عمل نیز قدرت حاکم بر نظام بین الملل پارادایم فکری خود را با پشتوانه تحلیلی و قدرت تبلیغات در سطح جهانی نهادینه میکند. تحقیق سیاسی و جهت گیری آن تا اندازه زیادی اسیر مصادیق است در عصر ارتباطات و جهان پیچیده امروز، قاعده سازی میان پدیده ها سخت تر و خاص نگری تکنیکی رسم تحقیقاتی شده است. امروزه دیگر فارابیها و برها، غزالیها و روزناها کمتر در رشته علوم سیاسی یافت میشوند و طیف عظیمی از متخصصان خرد ظهور کرده اند. طبیعی است با این روند تحقیقاتی که عمدتاً نیاز مؤسسات و دانشگاههاست پارادایم سازی کاری بس مشکل خواهد بود. [۲۹] آنچه اساس کار علمی قرار میگیرد و علوم سیاسی و روابط بین الملل هم امروزه در این مسیر حرکت میکنند، ساختار سازی پدیده مورد نظر تحقیقاتی است که بر اساس مواد خام وسیع، فرضیه سازی مفهوم سازی و نهایتاً نظریه پردازی طراحی شده است.

فصل دوم

آفات متدلوژیک تفکر سیاسی در ایران

در بخش دوم به آفات روشی در فهم و تفکر سیاسی خواهیم پرداخت.

منظور این است که روش فکر کردن استنباط و استنتاج نه تنها کم اهمیت تر از محتوای تفکر نیست بلکه در آن تأثیر مستقیم میگذارد. [۱] هر ملت به گونه ای خاص می اندیشد. روش فکر کردن هر ملت پیامدهایی مهم در سرنوشت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن دارد و در نهایت جایگاه آن ملت را در جامعه بین المللی مشخص میکند فهم این روش تفکر به طور بالقوه می تواند زمینه های اصلاح در عرصه های مختلف را به ارمغان آورد. بعضی از ملتها حساسیت خاصی نسبت به آینده دارند؛ بعضی در گذشته خود غوطه ورند؛ پاره ای طبع شدید رقابتی دارند؛ عده ای به ارضای چند نوع غریزه اکتفا می کنند و بعضی وقت زیادی برای شوکت خود صرف می نمایند؛ برخی زود به اجماع میرسند؛ بعضی همیشه در حال نزاع به سر می برند؛ عده ای ژن قوی ،ساختن بنا کردن متحول نمودن و ابداع کردن دارند؛ بعضی ژن تکروی خود بزرگ بینی و ادعای بیش از توانایی دارند. هر ملت به همانگونه که میاندیشد زندگی نیز می کند. این فکر کردن همیشه آگاهانه نیست و عمدتاً در خمیر مایه هر ملت قرار گرفته است. خمیر مایه

در طول سالها و بلکه دهه ها و قرنها ساخته میشود و در پرتو آموزش تربیت، آگاهی و مدیریت سیاسی قابل تعدیل و تغییر است. شایسته است هر ملت همانند هر فرد هر چند وقت یک بار از خود بپرسد: آراء و اندیشه های خود را از کجا و طی چه فرآیندی به دست آورده است؟ سپس چنانچه گمان ببرد که تجدید نظری در آن لازم است اندیشه های خود را به تناسب مقتضیات روز و شرایط عقلی تعدیل نماید.

بنابراین، تمرکز بحث در این بخش بر این موضوع است که چه مشکلات و آفات متدلوژیک توانایی تفکر و کارآمدی آن را مخدوش میکنند.

از آنجا که هر جامعه خصایص خود را در این مورد دارد منطقی تر خواهد بود اگر با یک نگاه بومی و داخلی آفات متدلوژیک فکری و تحقیقاتی را در ایران مطالعه کنیم زیرا ممکن است حتی در کشورهای مشابه ما چارچوبهای دیگری مطرح باشد. [۲] اگر چه نظریه جهانی شدن در عرصه روابط بین الملل مطرح شده است ملتها سخت تحت تأثیر فرهنگ سیاسی محلی و اولویتهای نظام سیاسی خود هستند، زیرا کیفیت زندگی آنها به محتوای فرهنگ محلی و نوع عملکرد نظام سیاسی وابسته است. نحوه برخورد یک ملت با مسائل سیاسی معرف شیوه حل و فصل مسائل اختلافات و تعارضها است. در صورتی که رفتار سیاسی قاعده مند باشد این قاعده مندی به دیگر کانونهای نظم و حیات اجتماعی منتقل می شود. [۳]

غبار زدایی فکری از فرهنگ کار تحقیقاتی در ایران کاری بس مشکل

و چند بعدی است. در این غبار زدایی متدلوژیک منظر و نوع نگاه به موضوع بسیار مهم است. از کدام تپه و افق به آفات می نگریم؟ دریچه ورود ما به بحث کدام است؟ جهان بینی علمی فرد در تعریفی که سرانجام او را به آسیب شناسی می رساند بسیار کلیدی است حوزه وسیعی از جهان بینی ها

می تواند مدنظر باشد جهان بینی کاربردی جهان بینی تاریخی جهان بینی فلسفی، جهان بینی اقتصادی جهان بینی توسعه ای جهان بینی کارآمدی جهان بینی اخلاقی، جهان بینی قدرت و اقتدار جهان بینی حفظ وضع موجود، جهان بینی انتزاعی و…. هر کدام از این جهان بینی ها بر فراز سکویی ایستاده اند. اگر از دریچه جهان بینی اخلاقی بنگریم به بایدها و نبایدهای موجود و بالقوه آینده توجه خواهیم کرد. اگر از دریچه جهان بینی تاریخی به موضوع نگاه کنیم ممکن است آفات را در خاص نگری، نبود تسلسل و ضعف در گرایش فلسفی بدانیم هر یک از این جهان بینی ها به تناسب قالب و چارچوبی که دارند روشهایی را ضروری میشمارند و آفات خاصی را متذکر می شوند. سکویی که ما انتخاب نموده ایم تا از فراز آن به آفات متدلوژیک تفکر سیاسی در ایران بپردازیم سکویی است که به جهان بینی توسعه ای مجهز است از مشتقات این جهان بینی میتوان به رهیافت حل المسائلی، کاربردی و کارآمدی نیز اشاره کرد. منظور از جهان بینی توسعه ای چیست و چه ارتباطی به شناخت آفات متدلوژیک تفکر سیاسی در ایران دارد؟ آیا میان روش فکر کردن ما ایرانیان چه به صورت فعال و چه به صورت عادتی و آنچه مطلوبیتهای ما تلقی می شود سازگاری وجود دارد یا خیر؟ آیا تحول فکری نیز لازمه رشد و پیشرفت است؟ آیا خانه تکانی روشی در حوزه اندیشه عمومی لازم است یا خیر؟

منظور ما از جهان بینی توسعه ای نگرشی است که اسباب و لوازم کیفی و کمی بهبود وضعیت زندگی را در قالب اهداف یک جامعه تعریف می کند. این جهان بینی مترادف با ارتقای سطح کیفی استانداردهای زندگی است. نگاه توسعه ای یعنی تعادل بخشیدن به ابعاد کمی و کیفی حیات بشری از آنجا که آرامش حوزه سیاست در موفقیت و رشد و نهادینه

کردن ابعاد گوناگون توسعه نقش اساسی دارد، فهم و شناخت عمیق سیاست می تواند در پیشرفت کیفی یک جامعه نقش کاتالیزور یا تسهیل کننده را داشته باشد. یک جامعه در حوزه سیاست به چه صورت می اندیشد؟ با چه شیوه هایی مسائل خود را حل میکند؟ مهمتر اینکه یک جامعه در فهم مسائل خود از چه روشهایی بهره میگیرد و چگونه این روشها در محتوای تفکر و شناخت سیاسی اثر میگذارند؟ روش تفکر به قدری حالت پوشیده و نامرئی دارد که ممکن است اکثریت مردم یک جامعه فرصت انگیزه و دلیلی برای پرداختن به آن نداشته باشند. همچنان که در تصویر زیر مشاهده میشود روش تفکر به نظم اجتماعی یا سیستمی می انجامد که یک ملت در چارچوب آن زندگی میکند.

نظم اجتماعی

رفتار اقتصادی

رفتار سیاسی

باورهای فرهنگی

روش تفکر

برای معرفی آفات متدلوژیک تفکر سیاسی در کشورمان از روش مشاهده از وضع موجود و استقراء در مطالعات تاریخی بهره گرفته ایم. این نکته را باید یادآور شد که جوهر این آقات فرهنگی هستند. آفات تفکر سیاسی پیش از آنکه ماهیت سیاسی داشته باشند ماهیت فرهنگی

دارند. رفتارهای اقتصادی و سیاسی ریشه در باورهای فرهنگی دارند.

بنابراین بحث ما از نظر متدلوژیک هر چند به حوزه سیاست و اندیشه سیاسی مربوط میشود برای درمان آن ضرورت دارد که رهیافتها ماهیت فرهنگی داشته باشند. در تجزیه و تحلیل هایی که ارائه میشود ارتباط تنگاتنگ رفتار سیاسی با رفتار فرهنگی روشن تر خواهد شد. پیش از آنکه آفات تفکر در ایران را برشماریم به این نکته اشاره میکنیم که انسانها در قالب ساختارها و قالبها تغییر و تحول کیفی پیدا میکنند. نظم اجتماعی برآیند روش تفکر است. اگر بخواهیم ساختاری را تغییر دهیم به طور طبیعی باید تفکرات و روش تفکر را متحول سازیم (۴) در هر صورت تحول ساختارها نیازمند بستر عقلانیت است. در یک نظم اجتماعی باید به نحوی مغز افزار وجود داشته باشد.

مبانی عقلانیت فلسفی یک جامعه باید مدافع روش تفکر منطقی باشد و عقلانیت ابزاری نیز فی نفسه مبتنی بر علم و کارآمدی است و دربست در اختیار روش تفکر منطقی ارتباط تنگاتنگ عقلانیت فلسفی و عقلانیت ابزاری نتیجه بسیار مهمی برای آینده یک جامعه دارد. دایره عقلانیت فلسفى بمراتب وسیع تر از عقلانیت ابزاری است و به پرسشهای بزرگتری پاسخ می دهد در حالی که گستره عقلانیت ابزاری محدود به علم، کارآمدی، نظم و روش است چالش بزرگ هر جامعه این است که میان عقلانیت فلسفی خود و عقلانیت ابزاری جهانشمول هماهنگی و سازگاری ایجاد کند. محتوایی که از عقلانیت فلسفی یک جامعه ناشی میشود ریشه در فرهنگ، تاریخ هویت و باورهای آن جامعه دارد، در حالی که منطق علمی و کارآمدی عقلانیت ابزاری است در زیر نمودار ارتباط عقلانیت فلسفی و عقلانیت ابزاری را مشاهده میکنید.

دایره درونی نماد حوزه عقلانیت ابزاری و دایره بیرونی نماد عقلانیت فلسفی است.

عقلانیت ابزاری .

عقلانیت فلسفی

پذیرش عقلانیت ابزاری تابع مجموعه ای از عوامل از جمله ماهیت طبقاتی نخبگان سیاسی، تعریف مطلوبیتها نوع برداشت نخبگان سیاسی و فکری از شرایط داخلی و بین المللی و همچنین مفاهیم کلیدی مانند قدرت حاکمیت و مشروعیت است.

پس از ذکر این مقدمه به بررسی آفات متدلوژیک تفکر در ایران می پردازیم. این آفات عبارتند از:

۱. اصل تخیلی بودن تفکر

اصل سلیقه ای بودن تفکر

اصل ضعف در دستیابی به اجماع نظر

۴ اصل ضعف در برخورد با ابهام

۵ اصل ضعف در توجه به زمان

اصل ضعف در مواجهه فکری

اصل ضعف در انتخاب میان کنترل اندیشه و مدیریت اندیشه

اصل تخیلی بودن تفکر

آن روی سکه تخیل واقع بینی مبتنی بر عقل است. انسانهای تخیلی، نه به معنای هنری کلمه بلکه به معنای فعالیت نامعقول ذهن بر اساس واقعیات اظهار نظر، سخن، برنامه ریزی و رفتار نمیکنند تا چه اندازه گفتار و اعمال انسان بر اساس مطالعه، محاسبه و ارزیابی وضع موجود است و تا چه اندازه به واسطه تلقیات تصورات و بافتنیهای ذهن؟ معمولاً جوامع خاور میانه به دلیل ساختار اجتماعی و وضعیتی که نسبت به بخشهای دیگر نظام بین الملل پیدا کرده اند، با آرزوها زندگی میکنند و نه واقعیات. روحیه اندوه، یأس، و بی تفاوتی در نهادهای اجتماعی و فرهنگی نهادینه شده است و بیشتر در گذشته سیر میکنند تا به فکر شکل دادن آینده باشند. [۵] تغییر ابتدا به آرامش فکری و سپس به محرک نیازمند است و چون این دو عنصر در این منطقه ضغیف است انسانها دارای نهاد ،روان و روحیه ای خاص شده اند که مهمترین جلوه آن در حوزه اندیشه و تفکر و نظام باورها و هنجارهاست. منبع اصلی تخیل در ساختار اجتماعی – فرهنگی است. تخیلی که در مسائل زندگی فهم پدیده ها و برنامه ریزی ها به فرعیات می پردازد و اصول، مبانی و پایه ها را کنار میگذارد تخیلی که اولویت بندی را نمی شناسد و طبع بشر را آنگونه که هست نمی پذیرد. بخشی از تخیل به دلیل برداشتهای غیر واقعی از طبیعت انسان است انسانی که مهمترین واحد حیات اجتماعی و موضوع مطالعه در علوم اجتماعی است. بخش دیگری از تخیل به خرافات انباشته شده در یک جامعه بر می گردد و در نهایت نوع دیگری از تخیل مربوط به فضای غیر فیزیکی است که انسانهای یک جامعه در آن تنفس میکنند و از خیابانها بافت شهری، نوع برخوردها، شیوه انجام کارها و حرکت کلی یک جامعه تأثیر می پذیرند. تخیل به معنایی که

مد نظر ماست یعنی بافتن قضاوت و هدایت فکر نه بر اساس مطالعه مواد خام، جست و جو و پژوهش بلکه به مقتضای شرایط و بهره برداری از داده های موجود در ذهن و بهره گیری از تعصب، احساس و جهشهای مقطعی ذهن.

امکانات محدود جوامع و اصل کمیابی اجازه نمی دهد که تمامی شهروندان به متفکران فیزیک شیمی اقتصاد و مدیریت تبدیل شوند اما عامه مردم نیازمند یک نظم ذهنی منطقی برای زندگی، کار و انجام امور جاری هستند. اینکه ذهن چگونه کار میکند و چگونه به قضاوت می پردازد بر روندهای تصمیم گیری مدیریت، و کارآمدی بسیار تأثیرگذار است. شهروند معقول کسی است که با یک ذهن تربیت شده بر خودکنترل دارد و اگر اکثریت مردم یک جامعه چنین باشند آن جامعه می تواند اهداف بزرگی را به مرحله فعلیت برساند تخیل مخرب است زیرا انسان را از ساختن پرداختن بنا کردن اصلاح و تصحیح باز می دارد. تخیلی بودن یعنی بهره گیری وسیع از احساسات و ذهنیت های گرد و غبار گرفته، به طوری که انسان تحت الشعاع آنها قرار گیرد و جغرافیای زمان و سخن را فراموش کند.

در مورد ایران تنوع قومی کشور تاریخ طولانی استبداد، نهادینه نشدن اصل امنیت و اقتصاد غیر قاعده مند از عوامل مهم پرورش ذهن تخیلی هستند. فرهنگ اجتماعی ایران از یک منظر تاریخی، محرکه عقلانیت نداشته است. در شرایطی که هوش ایرانی در میان ملتها کم نظیر است هوش و عقلانیت جمعی شکوفایی چندانی نداشته است. سرعت در قضاوت تعجیل در واکنش و تصمیم گیری و شتاب در سخن گفتن از نتایج تخیل است. تاریخ استبداد فردیت معقول را از ایرانی گرفته و استبداد

حکمفرما شود. گستردگی فرهنگ «گپ» تخیل را تقویت و فراگیری برای رشد را تضعیف میکند. فرهنگ گسترده آرزوها اغراق گویی و برداشتهای متورم گونه از پدیده ها آثاری پایدار بر خود ناباوری افراد میگذارد. حوزه تخیل به بایدهای دور دست می پردازد ولی حوزه برنامه ریزی و عقلانیت کاربردی به هستها واقعیات و مقدورات توجه میکند. هنگامی که فرهنگ فکری یک جامعه درصد قابل توجهی از تخیلات را در خود داشته باشد، نمی تواند صحیح و منطقی تفکر کند. مشکل تخیل بویژه در رشته های علوم انسانی خودنمایی میکند و در رشته های غیر علوم انسانی تخیلات نقش چندانی در استنباط یا استنتاج علمی ندارند. تخیل در حوزه سیاسی و اجتماعی زمینه نگاه خارج از تناسب و واقعیات را فراهم می آورد. رهیافت تخیلی در متون سیاسی یعنی حدود و ثغور پدیده ها را دقیق ندیدن، مسائل را در قالبهای غیر واقعی نگریستن و خرد و کلان را مخلوط کردن. [۶]

با چند مثال در حوزه تحقیق سیاسی بحث خود را عینی تر می نماییم جمله سیاسی مبتنی بر تخیل وزیر خارجه بورکینا فاسو از سازمان ملل خواست که حقوق حقه جمهوری اسلامی ایران در پیگیری قطعنامه ۵۹۸ رعایت شود.

جمله سیاسی مبتنی بر مواد خام و تجزیه و تحلیل تأمین حقوق حقه جمهوری اسلامی ایران در بندهای قطعنامه ۵۹۸، تابع سیاست بین المللی خاور میانه موقعیت منطقه ای عراق و توان دیپلماسی و سطح قدرت ایران است.

جمله سیاسی مبتنی بر تخیل به واسطه طرح داماتو، اختلافات میان

امریکا و اروپا نهایتاً به بحران سیاسی در بلوک غرب خواهد انجامید.

جمله سیاسی مبتنی بر مواد خام و تجزیه و تحلیل طرح داماتو پیامدهای بسیاری بر قواعد تجاری بین المللی دارد و در واقع قانونگذاری فراتر از مرزهای ملی است تجارت ایران و اروپا حدود یک درصد کل تجارت خارجی اروپاست.

در جمله اول جایگاه بورکینافاسو چنان با اهمیت تصور شده است که بتواند بر تحولات منطقه خلیج فارس نیز تأثیر بگذارد. این جمله که حالت تبلیغاتی از جانب بورکینا فاسو دارد خالی از هرگونه اعتبار سیاسی است.

بورکینافاسو در حد مرزهای خود و حتی به شکل محدود، فقط توان تأثیر گذاری بر رفتار سیاست خارجی خود را دارد. بنابراین جمله فوق با واقعیات سیاسی خاور میانه تطابق ندارد جمله دوم به شرایط تحقق حقوق ایران در قطعنامه ۵۹۸ اشاره میکند در جمله سوم، نسبت و اهمیت مبادلات ایران با اروپا خارج از واقعیات موجود عرضه شده و این در حالی است که اروپا جهت ابراز وجود سیاسی و حفظ استقلال نسبی خود در روابط بین المللی به سیاست آمریکا در مورد تعیین و اعمال محدودیت قانونی برای تجارت آزاد اعتراض کرده است. جمله چهارم این شبهه را برطرف میکند. تخیل در تجزیه و تحلیل سیاسی تناسب کمی و کیفی ذهن را برای شناخت پدیده های سیاسی مختل میکند تحقیقی که تناسب کمی و کیفی پدیده ها را رعایت نکند خارج از مدار علمی به شمار می رود و جنبه ترویجی دارد. پژوهشگر سیاسی با بایدها و نبایدها پدیده شناسی نمی کند بلکه اصل را بر ذات پدیده ها و در شناخت انصاف را ملاک قرار می دهد. اگر قرار باشد محققی درباره خوبی و بدی ارزشی و غیر ارزشی بودن پدیده ها و مناسبات قضاوت کند خارج از دامنه معرفت سیاسی قرار می گیرد. قضاوت

بد نیست بلکه نوعی تجویز است که بایستی پس از تجزیه و تحلیل به آن پرداخت و ادغام تحلیل و تجویز هر دو را از جایگاه واقعی خود بیرون می آورد. نکته مهمی که باید در نظر گرفته شود این است که انسانها و شهروندان یک جامعه در این مورد چندان مقصر نیستند چرا که آنها سخت تحت تأثیر جریانهای اجتماعی قرار دارند این وظیفه هر حکومتی است که به شهروندان خود آموزشهای لازم را برای زندگی اجتماعی بدهد.

اصل سلیقه ای بودن تفکر

اگرچه علوم سیاسی و روابط بین الملل به واسطه پیچیده بودن، سخت تر به قاعده مندی می رسند، مجموعه ای از اصول که ریشه در تاریخ تجربه و ذات بشر دارند ماهیت قانونمندی این رشته را در بر می گیرند. یکی از آفات جدی تفکر این است که شخص خارج از قواعد تاریخی، تجربیات انباشته شده جمعی و ذات انسانی استنباطات سلیقه ای خود را به پدیده ها تحمیل کند. مرز میان نوآوری و برخورد سلیقه ای را باید شناخت در برخورد سلیقه ای شخص معارف گذشته را نادیده میگیرد ولی در ابتکار و نوآوری محقق با توجه به اصول و مبانی سخن نوینی به میان می آورد و نگرش جدیدی را مطرح می سازد زمانی که افراد تجربیات جمعی نداشته باشند به اندیشه های جمعی نیز دست پیدا نمیکنند. اگر قواعدی روشن و در حال رشد و تحول میان افراد وجود داشته باشد ارتباط و معاشرت میان آنها را قاعده مند و معقول میکند.

از ویژگیهای جوامعی که در حوزه اندیشه، فرهنگ و تفکر سیاسی کار سلیقه ای میکنند میتوان این موارد را برشمرد جوامعی که در آن هنر گوش کردن و شنیدن ضعیف باشد؛ سلسله مراتب اجتماعی بر مبنای کارکردگرایی

و تخصص پایه گذاری نشده باشد؛ اصل بسیار تعیین کننده اعتماد میان افراد از پایه های ضعیفی برخوردار باشد؛ رشد فردی و فراگیری از دیگران بنیان مقدسی نباشد؛ و بالاخره ثبات اجتماعی – اقتصادی، امید به آینده و متانت رفتاری در آن نهادینه نشده باشد در صورتی که ساختار ارگانیک و قاعده مندی در جامعه وجود نداشته باشد انتظار تحقق نظم اجتماعی را هم نباید داشت. (۷) در جوامعی که دو کلیت نظم اجتماعی و مازاد ملی با پشتوانه عقلانیت فلسفی و عقلانیت ابزاری، مورد اجماع نظر نخبگان و عامه مردم باشد، سلیقه ای بودن تفکر کنار می رود.

کیفیت تفکر عمومی هر جامعه تابع تعمیم یافتن یک نظم فکری میان یکایک افراد آن جامعه است. اگر دقت کنیم، میان مطرح بودن یک کشور در یک حوزه علمی و نظم اجتماعی آن ارتباط مستقیم وجود دارد. مشکل تفکر سیاسی در جامعه ما این است که به صورت انباشتی نبوده و تاریخ اندیشه سیاسی ما منقطع است. این امر به علت دیدگاهها و جریانهای فکری است که جغرافیایی به نام ایران را در خود جای داده است. تنوع اقوام و زبانها نیز به این پیچیدگی می افزاید. همچنین به علت منقطع بودن تاریخ ایران، انباشت تفکر و قاعده مندی در آن ضعیف است. در هر دوره قواعدی حاکم میشود و سپس از میان میرود. نسل بعدی ارتباطی میان قواعد خود و قواعد نسل قبلی احساس نمیکند. جامعه ای خواهد توانست اهداف را همسو کند که از یک الگو انگیزه و ایده فراقومی و فراسلیقه ای بسیار قوی برخوردار باشد یا باید به صورت یک جامعه ایدئولوژیک متحد الشکل در آید یا اقتصاد محور گردد. تنها در این صورت است که تفاوتهای محلی و جغرافیایی و بومی نه تنها به درجه ثانوی بلکه به درجات پایین تر فرو می نشیند.

از ویژگیهای فرهنگ سلیقه ای میتوان این موارد را نام برد شناور بودن دامنه فکری افراد و پیروی کردن عقاید و آراء از شرایط و تکیه نداشتن تفکرات افراد به استوانه هایی در نظام باورها ویژگی دوم را می توان در فقدان تعریفی منسجم از فلسفه حیات دانست. ابتدا لزومی ندارد که یکایک افراد جامعه تفکر فلسفی داشته باشند اما شکلهای ساده شده این باورها در رفتار و فکر آنها بازتاب خواهد داشت. منظور از تعریف فلسفی تعاریف ناخود آگاهی است که نسبت به انسان جامعه و معنای زندگی در میان شهروندان یک جامعه وجود دارد و عموم انسانها در واقع با این تعاریف زندگی می کنند. ویژگی سوم در فرهنگ سلیقه ای، نبود تفکر است. زمانی که فرد از قوه عقلی استفاده نکند جای تفکر را انواع سلیقه ها، تعصبات جو پذیری، خصلت پر شدن توسط دیگران و تجربیات فردی می گیرد. جامعه ای از عقلانیت عمومی برخوردار خواهد شد که بیشتر افراد به یک مخزن اصلی عقل از طرق آموزش ،قانون و نظم اجتماعی دسترسی داشته باشند.

مجموعه این ویژگیها حکایت از فرهنگی شناور می کند. در این فرهنگ پل ارتباطی و شبکه ای در ذهن افراد یک جامعه وجود ندارد و تفکر سلیقه ای در همه شئون اثر میگذارد و مانع مطالعه و تحقیق جدید، تراکمی و کاربردی میگردد. پیروی جامعه از فرد و نه قواعد و اصول، فضای سلیقه گرایی را تقویت میکند. اینکه ما ایرانیان در پذیرفتن یکدیگر مشکل خلقی و روانی داریم نتیجه سلیقه گرایی است. به همین دلیل فردیت به معنای منفی آن انشعاب حزبی و گروهی ضعف جدی در کار جمعی و مدیریت ناکارآمد گسترش می یابد تاریخ چندصد ساله اخیر ما آشکارا نشان می دهد که برای یادگیری از دیگران چه داخل کشورمان و چه از

دیگران با فرهنگهای متفاوت مشکل عمیق روانی و فردی داریم

اصل ضعف در دستیابی به اجماع نظر

یکی از آفات متدلوژیک تفکر به طور اعم و تفکر سیاسی به طور اخص در منطقه خاور میانه و ایران این است که افراد برای رسیدن به اجماع نظر یا توافق فکری به شدت مشکل دارند. این بحث حتی در مقایسه با کشورهای صنعتی مطرح نمیشود بلکه بر اساس مقایسه با کشورهای تازه صنعتی شده منطقه خاور دور مانند سنگاپور مالزی تایوان، چین و کره جنوبی قابل بررسی و تحلیل است چگونه است که در این جوامع شرقی، پایبند بودن به توافق و پیمان بسیار قوی و تعصب آور است. اندیشه ها سریعاً به یکدیگر پیوند می خورند و جمع گرایی حاکم میشود. نکته ای که در این ارتباط می توانیم مطرح کنیم تعریفی است که یک جامعه از اختلاف و روشهای حل اختلاف دارد در جوامع خاور میانه فردگرایی به معنای منفی کلمه حالت سرکشی و عصیان ایجاد میکند. جوامع غیر کارکردگرا بیشتر از این مشکل رنج می برند. بی دلیل نیست که در خاور میانه خانواده مهمترین نهاد اجتماعی قابل اتکا است و تشکل گرایی برای افراد امری بس دشوار است. وقتی تفکر فردی شد تشکل تعطیل میگردد و مهمترین تأسیس مطالعاتی سیاست در عصر حاضر یعنی نهادها به فراموشی سپرده می شود. چگونه

می توان به نظم اجتماعی دست یافت اما به هنر اجماع نظر مجهز نبود؟ چگونه میشود به مازاد ملی رسید ولی در مورد راهبرد انباشت سرمایه و توزیع ثروت از لحاظ نظری مرحله ای و کاربردی اجماع نظر نداشت؟ چگونه میتوان از اهتمام و زمان بهره گرفت و در عین حال در روشهای کارآمدی برای تبدیل زمان و اهتمام به رشد، اجماع نظر نداشت؟ در نظام

داخلی عموم کشورهایی که توسعه پیدا کرده اند یک متانت فردی دیده می شود. متانت فردی این جوامع ضرورتاً ریشه اخلاقی یا مذهبی ندارد بلکه در تعریف ارتباطی است که میان جایگاه اجتماعی فرد و اهتمام او برقرار شده است. در این جوامع به افراد اجازه داده نمی شود که خارج از اهتمام خود ادعا کنند. ماهیت اجماع نظر ایجاب می کند که کسی یا گروهی خود را نزدیک به حقیقت نداند؛ استدلال . جمع بر استدلال فرد اولویت داشته باشد. اجماع نظر یعنی اینکه افراد خود را محور ندانند و از افراد شایسته تر بیاموزند دستیابی به اجماع نظر در میان یک ملت هنری عظیم است که در واقع نتیجه بسیاری از صفات است هدف جمعی، عقل جمعی کار مرحله بندی شده حدشناسی فردی تخصص گرایی، کارکردگرایی ضابطه شناسی و از همه مهمتر کار و اهتمام جمعی [۸]

در این زمینه تاریخ آلمان و ژاپن درسهای عبرت آموز فراوانی عرضه میکنند. مهمترین جلوه اجماع نظر در سیاست است زیرا تقسیم قدرت سخت تر از تقسیم ثروت یا تقسیم هر چیز دیگری میان انسانهاست. اگر انسانها در حوزه سیاست بتوانند به اجماع نظر برسند، تمرین بزرگی برای دستیابی به اجماع نظر در امور دیگر انجام داده اند. مشکل اساسی محقق سیاسی نیز در پرداختن به جامعه ای که هنر اجماع نظر ندارد این است که قاعده مند کردن آن جامعه بسیار دشوار است.

اجماع نظر

اعتماد

قاعده مندی روابط

۴ اصل ضعف در برخورد با ابهام

کلمه «شاید» مقدس ترین واژه متدلوژیک در مطالعات علوم انسانی می باشد اما ممکن است برای مملکت داری لفظ مناسبی نباشد. این تفکیک را ذکر می کنیم تا اهمیت ابهام و احتمال در مطالعه و تحقیق مشخص شود و با دیگر مدارهای عملکرد و فکر انسانی تداخلی به وجود نیاید. فرضیه ای را که در این بخش آزمون خواهیم کرد این است که جامعه ای پیشرفت می کند که با اصل ابهام تمرین کند نبود ابهام یعنی وجود ذهن غیر کنجکاو علمی و اجتماعی از آنجا که قضاوت در مسائل اجتماعی و سیاسی بمراتب پیچیده تر از قضاوت در مسائل پزشکی و فنی است، فضای فیزیکی و فرهنگ عمومی یک جامعه باید تربیتهای سخت تری را برای آموزش مردم ارائه نماید چگونه باید در مورد یک انسان قضاوت کرد؟ تا چه اندازه یک جامعه عادت کرده است به ظاهر توجه کند یا از ظاهر به باطن انسانها پی ببرد؟ چقدر انسانها آموخته اند قضاوت خود را نسبت به یکدیگر به تأخیر بیندازند؟ چقدر مردم در یک جامعه با فضای آموزشی و مدنیت اجتماعی می آموزند که نسبت به یکدیگر با درک متقابل عمل کنند؟ چه اندازه مردم یک جامعه فرا گرفته اند تا با یک پدیده سیاسی با تعجیل، تهاجمی واکنشی یا با صبر و متانت برخورد کنند؟ ملتها پیرامون پدیده های سیاسی قضاوت میکنند و فرهنگ سیاسی آنها معرف پیچیدگی رفتاری آنها است. ابهام یک خصلت عمیق فرهنگی است. ذهنهای ساده به تعمیم و بسته بندی کردن مفاهیم علاقه دارند اما ذهنهای پیچیده خاص نگر هستند. ابهام ذهن را خاص تربیت میکند و به علت تراکم فراوان رهیافتهای خاص قواعد بسیاری نیز در آن به صورت حافظه جمع آوری می شود. ابهام به معنای بلاتکلیفی نیست بلکه به معنای دقت و تمرین

مستمر ذهنی است. ابهام یعنی به تأخیر انداختن قطعیت و پرهیز از افراط و تفریط در قضاوتهای انسانی

آن روی سکه ابهام ساده انگاری شناوری، بی دقتی، تعمیم پذیری سریع و، از همه مهمتر غیر علمی بودن است. معرفت یابی و ابهام یکدیگر را تقویت میکنند. بنابراین جامعه ای که به اصل ابهام مجهز نیست به تفکر نیز نمی تواند روی آورد و در حوزه سیاست هم جامعه به سوی نوعی دگماتیسم و یکنواخت سازی و زودباوری سوق داده می شود. قطعیت فکری و نه قاطعیت فکری آفت است و در محتوای قضاوت اثر می گذارد. محقق سیاسی در جامعه ای که مسائل دیدگاهها، پدیده شناسی ها، و باورها با قطعیت معرفی میشوند برای تجزیه و تحلیل با نسبیت های مختلف و در درج ویژگیهای مثبت و منفی مشکل خواهد داشت. در صورتی که در بافت و فرهنگ سیاسی جامعه ای اصل ابهام قوی تر باشد می توان در عرصه سیاست تحقیقات جزئی تر انجام داد. محقق سیاسی در چنین جامعه ای با موضوعات بسیاری مواجه خواهد بود زیرا فرهنگ ابهام پرسش برانگیز است و پرسشها و کنجکاویهای سیاسی در دستور کار پژوهشگران و مؤسسات پژوهشی قرار میگیرد. جامعه ای که به اصل و تربیت ابهام مجهز نیست از ابزار فکر کردن، تجزیه و تحلیل و بررسی نیز نمی تواند بهره بگیرد. هنگامی که پرسش، ابهام، و کنجکاوی تعطیل است، یکسان سازی یکنواخت سازی و دگماتیسم برقرار می شود و افراد با هر آنچه در حال و هوای جامعه وجود داشته باشد تنفس می کنند. زودباوری و تحت تأثیر محیط قرار گرفتن از پیامدهای منفی فضای فکری غیر ابهامی است. اگر در فرهنگ عمومی و فرهنگ سیاسی یک جامعه ابهام رایج باشد، حتی شهروندانی که به طور مستمر کار فکری

نمی کنند طبع و برخورد منطقی و نسبی با محیط خود خواهند داشت.

فرهنگ ابهام خلاقیتها را افزایش میدهد چرا که انسانها دیرتر به رضایت می رسند و روحیه اکتشافی دارند طبیعی است که این فضای فکری در عموم رشته ها مفید خواهد بود در رشته های علوم انسانی بویژه علوم سیاسی و روابط بین الملل، وجود ابهام علمی سبب افزایش موضوعات تحقیقی، گسترش طیف پژوهشگران تجزیه موضوعات، تنوع قضاوت و دیدگاهها، مطرح شدن نظریه های رقیب تراکم قواعد و قوانین رفتاری و بهره گیری کاربردی از تحقیق سیاسی خواهد شد. ابهام زمینه ساز رشد، تحول اختراع و جسارت فکری و علمی است. از آثار بسیار مثبت ابهام و نسبیت بر اندیشه و تفکر کمرنگ شدن سمت، مقام، و خلقیات فرد است که در جوامع شرقی و خاور میانه برای اعتبار سخن اهمیت بسیار دارد. با فرهنگ ابهام حساب صاحب سخن از استدلال او تفکیک می گردد.

۵ اصل ضعف در توجه به زمان

زمان در شرایطی مورد توجه همگان قرار میگیرد که تغییر و تحول و بهبود اصل باشد و زندگی مقوله ای جدی به شمار آید. در خاور میانه و ایران ضمن اینکه بسیاری از افراد علاقه مندند که از محصولات و ثمرات توسعه یافتگی استفاده کنند به قالبی که محصولات در آن به وجود آمده است بی توجه و بی علاقه هستند یا اصولاً اعتقادی بدان ندارند. تغییر مخاطره آمیز است و علاقه به وضع موجود و حفظ آن ضد تغییر است و زمان و کیفیت زندگی را بی معنا میکند بدین ترتیب جامعه ای که روحیه تغییر ندارد تفاوتی هم میان ساعت هشت و هشت و یک دقیقه نمی گذارد. تحول مراتب میطلبد و زمان بندی میخواهد تغییر کیفی به زمان برنامه

ریزی شده نیاز دارد. تراکم به معنای کیفیت با واحدهای زمانی انباشته شده به دست می آید. برای اندازه گیری حساسیت یک جامعه نسبت به زمان می توان طیفی از پرسشها را مطرح کرد آیا نیروهای مؤثر در تغییر به یک قرن بعد میاندیشند؟ آیا افراد به آینده خود حساسند؟ آیا افراد در نهادهای اجتماعی آموخته اند که در هر سنی وظایف و مسئولیتهای سنی آنان چیست؟ آیا تشکیلات حکومتی به آینده خود می اندیشد و نگران تاریخ هست یا خیر؟ صبر سیاسی در جامعه وجود دارد؟ آیا افراد برای چهل سال آینده خود برنامه ریزی کرده اند؟ در حمل و نقل عمومی و پروازها زمان چقدر اهمیت دارد؟ آیا حضور به موقع در جلسات در فرهنگ عمومی یک جامعه ارزش است با ضدارزش؟ آیا افراد به قول خود پایبندند؟

اگر پاسخ به این پرسشها نشانگر حساس بودن جامعه نسبت به زمان باشد، به طور غیر مستقیم دلالت بر قاعده مند بودن آن جامعه خواهد داشت. در جامعه ای که زمان محور نیست و واحدهای زمانی ارزش ندارند شناخت رفتار سیاسی و بین المللی حالت ژلاتینی یا شناور خواهد داشت. در فرهنگ رایج ایرانی به واسطه بی ثبات بودن نظامهای اجتماعی، افراد تمایل دارند تا در کمترین زمان راههای مرتبه دار طولانی را طی کنند. ظاهر این رفتار بی توجهی به زمان نیست بلکه واکنش و فرآیند فراگیری فرد از وضعیت اجتماعی است. افراد فکر میکنند که تضمینی نسبت به آینده خود ندارند بنابراین راهها را باید کوتاه کنند. آرامش سیاسی و ثبات اقتصادی تأثیرات عمیق و مثبت و متعادل کننده ای برای رفتار فرد دارد. ارتباطی مستقیم میان دو عنصر آرامش سیاسی و ثبات اقتصادی از یک سو، و فرد قاعده مند منطقی و خلاق از سوی دیگر وجود دارد. انسانها با توجه به هنجارها و

روندهای محیط زندگی خود با عنصر زمان و آینده برخورد می کنند. در زندگی اجتماعی ایران عامل کم اطمینانی عواقب بسیار منفی به بار آورده است. رشد پیشرفت توسعه یافتگی و زندگی با کیفیت به شدت تحت الشعاع قاعده مندی قابل پیش بینی بودن و اجماع است. این سه اصل در حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران از کالاهای کمیاب بوده است.

بنابراین، توجه به زمان خود معلول است و نتیجه رعایت اصل دیگری است. انسانها از قواعد محیط زندگی خود به سرعت می آموزند و خود را با شرایط تطبیق میدهند تفکر ایرانی با تراکم تاریخی خود به شرایط موجود دست یافته است و به واسطه بی اطمینانی ها و کم اطمینانی ها، حفظ وضع موجود را به خلاقیت و آینده نگری ترجیح داده است. نتیجه روشن این بحث مقصر نبودن شهروندان است و ناتوانی طراحان و مهندسان سیاسی و اجتماعی در ساختار سازی مهمترین وجه مقایسه عصر جدید با عصر قدیم، ساختار غیر فردی در مقابل مدیریت مستقیم فردی است.

زمان و قاعده مندی روابط اجتماعی دو روی یک سکه اند. در جامعه ای که واحدهای زمانی ارزش ندارند شناخت و تفکر و برخوردهای اجتماعی افراد حالت شناور و فی البداهه خواهند داشت. حساس بودن به زمان تحرک و خلاقیت می آورد و فرد برای هر واحد فرضی فعالیت پاداش به معنای مادی و غیر مادی دریافت میکند و اطمینان از داشتن جایگاهی مطمئن و قانونی که کار و کارآمدی در آن ملحوظ باشد به تحرک می انجامد و جامعه را پویا میکند در شرایط فرهنگی جهان کنونی، خلاقیت جایگاه مهمتری پیدا کرده و افراد فرصتهای فراوانی برای شکوفایی شخصیتی و

هویتی پیدا کرده اند. دنیای تخصصی به افراد تخصصی وابسته است. رابطه مستقیم بین فعالیت و اخذ پاداش ارزش زمان را ارتقا بخشیده است. اهمیت

زمان در مسائل اجتماعی و اقتصادی یک کشور ریشه در تصمیم گیری سیاسی دارد به زمان حساس بودن بخش سیاسی سبب میشود تا بخشهای دیگر هم به زمان حساس شوند. موضوع زمان فقط یک موضوع و حساسیت داخلی نیست بلکه یک حساسیت جهانی است. کشورها بدیلهای متعدد ندارند بلکه برای مدیریت کارآمد نسبی جامعه خود ناگزیر به رقابت ایجاد قاعده مندی و سوق دادن شهروندان خود در مسیر خلاقیت هستند. (۹) بر همین مبناست که کشور نوپایی مانند سنگاپور در طول چهل سال گذشته پیوسته نظام آموزشی خود را متحول کرده است تا بتواند نسل جدید خود را با تحولات جهانی همسو و به هنگام کند. (۱۰) اولویتهای محتوایی و آموزشی این نظام آموزشی را برنامه ریزان و دولتمردان سنگاپور تعیین میکنند در نهایت موضوع زمان برای شهروند عادی در کشورهای در حال توسعه تابع توانمندیهای فضای نخبگی و میزان اهمیت آینده نگری است.

اصل ضعف در مواجهه فکری

این آفت از آفات جدی تفکر در کشور ما است افراد با اندیشه ها و تلقیات موجود خود ابدی و قطعی برخورد میکنند و به رغم تعارفات زیادی که شاید در هیچ جای دیگر جهان وجود نداشته باشد، به سختی می توانند به تعدیل، تلطیف و تغییر آنها بپردازند. افراد ناخود آگاه با کسانی که مثل آنها فکر نمیکنند مشکل معاشرتی پیدا میکنند و تفاوتهای فکری به سرعت به اختلافات شخصی تبدیل میشود تاریخ ایران آکنده از نمونه هایی است که به این اصل مخرب اشاره دارد. [۱۱] منظور از مواجهه فکری هشت نکته به هم پیوسته است:

(۱) پذیرش این نکته اساسی که هر پرسش پاسخهای متعدد دارد؛

(۲) هر شخص پاسخگو و صاحب فکر به تناسب علم، تجربه، بینش، پیچیدگی ذهن و خلقیات خود پاسخ خاصی را می دهد؛

(۳) در فرآیند بحث و تضارب آراء پاسخ بهتری نسبت به یک پرسش

به دست می آید؛

(۴) پاسخ جمع که مورد اجماع باشد بهتر از پاسخ فرد که ناظر به برداشتهای فردی است خواهد بود؛

(۵) بر اثر مواجهه و تضارب فکری محاسن و مضار یک اندیشه بهتر

بررسی می شود؛

(۶) نقد اندیشه و دیدگاه برای سطح ارتقای فکری لازم است؛

(۷) ارائه آراء باید توسط افراد متخصص انجام گیرد؛

(۸) میدان تخصص جولانگاه همگان نیست بلکه خاص نخبگان

متخصص است.

شاید بتوان این ادعا را مطرح کرد که مورد ششم، یعنی مورد نقد آراء، مهمترین آفت در کشور ماست به رغم دستورات اخلاقی زیادی که در جوامع دیگر کمتر مشاهده می شود، ایرانی از هر گروه و قالبی که باشد معمولاً با موضوع نقد مشکل دارد. کمتر دیده می شود که فردی به دنبال نقد حتی اگر محترمانه و با استدلال باشد با وجود قبول در ظاهر به غیبت، بدگویی تضعیف و تخریب منتقد اقدام نکند. عجیب است که این خصلت قدمت چشمگیری دارد و با وجود تحولات وسیع فرهنگی و سیاسی همچنان تداوم می یابد بیشتر این واکنشها چندان آگاهانه و ارادی نیستند و به نظر می آید که نوعی عادت عمیق فرهنگی است که از طریق خانواده، مدرسه دوستان جامعه و نظام فرهنگی به شخص منتقل

می شود. آنچه واقعاً انسان را متحیر میکند این است که جامعه ما یک جامعه مذهبی است و نصایح اخلاقی و احکام دینی در آن نه تنها مورد توجه افراد است بلکه وقت مناسبی نیز به آن اختصاص داده میشود ولی این آداب و نصایح به اصلاح رفتار اجتماعی و سیاسی ترجمه نمی شود.

عامل مهمی که به مواجهه فکری مربوط می شود فراگیر بودن علم و تفکر علمی است. چقدر حرکت یک جامعه تابع علم و شناخت و مطالعه و تحقیق است؟ آیا علم به طور عینی مورد توجه است یا اینکه جنبه تزیینی مصنوعی و تشریفاتی دارد؟ تا چه اندازه نظام سیاسی خود را وابسته به علم و شناخت علمی و تحقیق پیش از تصمیم میداند؟ متأسفانه علم تاریخ معاصر ما به مهندسی و پزشکی محدود بوده است و در صحنه اقتصاد سیاست و فرهنگ ورود جدی نداشته است. نتیجه این فرآیند طولانی در عرصه فکری کشور از هم گسیختگی رابطه میان علم و تصمیم گیری است. پزشک قلب مهندس معدن و دندانپزشک به طور منطقی نمی توانند پیرامون روندهای تکنیکی و تجاری در اقتصاد بین الملل به اجماع برسند. نظام تصمیم گیری کشور ما سخت تحت تأثیر متدلوژی و تفکر مهندسی، که پروژه محور است، قرار دارد. (۱۲) نظام برنامه ریزی نیز به مهندسی گرایش داشته و به عوامل تربیتی ،آموزشی آماده سازی و عنصر زمان کمتر عنایت دارد. طبیعی است که مهندسان و پزشکان برای این وظایف فکری تربیت تخصصی نشده اند.

مواجهه فکری فضای غیر سیاسی می طلبد با حداقل فضایی که عوامل سیاسی کمتر در آن دخیل باشد مواجهه فکری محتاج فرهنگی خاص است که افراد در آن تربیت شده باشند که با اندیشه لطیف برخورد کنند و نسبت به تفکر و تلقیات خود اطمینان نسبی داشته باشند. مواجهه فکری در

جامعه ای عملی تر خواهد بود که افراد با جامعه پذیری آموخته باشند که استدلال را از احترام جدا کنند چرا نباید آموخت که می توان در مورد موضوعی با یک نفر مخالفت کرد ولی در موضوعات بسیار دیگری موافقت نمود. فرهنگ ملایم مخالفت و فرهنگ غیر متملق موافقت می تواند زمینه ساز رشد علمی باشد. اینکه در بعضی از کشورها پیرامون یک موضوع مثلاً مشکلات صنعتی یا زمینه های رشد کیفیت آموزشی چندین متخصص با یکدیگر کار علمی انجام میدهند و به یک سکوی فکری علمی مشترک می رسند و استنباطها و استنتاجهای خود را مطرح مینمایند به این دلیل است که مبنا، توان استدلالی افراد است و شاخصهای دیگر مانند موقعیت فرد، سن، ارتباطات و غیره کمتر تأثیر دارد. [۱۳] در این گونه جوامع با افراد مستعدتر و برتر بهتر برخورد میشود و در واقع هر فرد حد و حدود خود را می شناسد. با اینکه در متون دینی ما شناخت حدود فردی بسیار مورد تأکید قرار گرفته است متأسفانه این نکته در رفتار ما به عنوان یک خصلت نمود عینی ندارد. از آنجا که استانداردهای علمی و تخصصی نیز در معارف و رشته های مختلف رایج نیست افراد نسبت به اظهارات و اندیشه های خود غرور و تعصب نامتناسبی دارند. استانداردهای علمی باعث میشود که افراد حدود خود را بهتر بشناسند قواعد رفتار اجتماعی در تاریخ ما معرف این اصل است که در این زمینه به علت فقدان یک نظم اجتماعی منسجم، تربیت مستقیمی صورت نپذیرفته است. افراد نقد دیدگاههایشان را تلاش دیگران برای تضعیف موقعیت و شخصیت خود تلقی می کنند.

در کشور ما به دلیل اینکه علم در عرصه سیاست راه نیافته است و

L J

صریح و تثبیت شده و متراکم فرهنگ غیر علمی از وجوه مختلف عرصه سیاست به کلیت جامعه تزریق میشود از طرف دیگر چون در کشورهای در حال توسعه مانند کشور ما دولت نقش اول را در تمامی عرصه ها ایفا می کند، رفتار و سلوک دولتمردان هم به سرعت فراگیر می شود. اگر دولت و صحنه سیاست علمی تر شود آنگاه جامعه نیز تبعیت میکند. در کشورهای در حال توسعه مواجهه منطقی و فکری دولتمردان مهمترین الگو برای فراگیری کل جامعه است در کشور ما اقتصاد، مدارس، نظام آموزشی تحقیقات، رسانه ها و اکثریت تصمیم گیری ها در چارچوب دولت است بنابراین نحوه رفتار و برخورد دولت و دولتمردان با اندیشه نشان میدهد که چقدر به مواجهه فکری بها داده میشود و این امر در کل جامعه اثر می گذارد. در نظامهای اجتماعی که جامعه از دولت کوچکتر است دولت می تواند جامعه را در مسیر عقلانیت و تفکر منطقی پیش ببرد. سطح فرهنگ جوامع با وضع عمومی اقتصادی آنها ارتباط مستقیم دارد. مواجهه فکری در جوامعی میسر است که ملایمت ،فرهنگی آرامش اقتصادی و امید به آینده در آنها فراگیر شده باشد.

اصل ضعف در انتخاب میان کنترل اندیشه و مدیریت اندیشه

منظور از این اصل این است که آیا در یک جامعه در سطوح خانواده مدرسه، رسانه ها و فضای اجتماعی سیاسی اندیشه ها و تفکرات بیشتر کنترل و هدایت میشوند یا مدیریت؟ دو رهیافت کنترل فکر و مدیریت فکر پیامدهای متفاوتی برای مردم و نظام اجتماعی دارد. مدیریت فکر در خانواده سیاست ملی و آموزش نوعی کار هنری و از منظر اعتماد اطمینان قدرت و توانایی است. برعکس کنترل دیگران یا کنترل فکر

دیگران ریشه در بی اعتمادی بحران مشروعیت، بدبینی، ضعف و خود

بزرگ بینی دارد. مورد دوم در تاریخ طولانی استبداد در ایران آثاری جدی و عمیق بر ژن مردم این مرز و بوم گذاشته است. هرچند با تربیت کار آموزشی و تمرین فکری برای ملتی با سابقه تمدنی مثل ایران به سادگی قابل تغییر است تداوم بحرانهای اجتماعی در ایران فرهنگ استبدادی را کاملاً از بین نبرده است. در میان ما نوعی کشش برای کنترل یا وادار کردن برای تبعیت از ما وجود دارد در سطوح خانواده، محله و مدیریتها این کشش بیشتر قابل مشاهده است. تبعیت یک نوع اطمینان و اعتماد به وجود می آورد که البته باطناً کاذب است ولی برای مدتی امور را پیش می برد.

آزاد گذاشتن دیگران در اینکه بدون واهمه احساسات، تمایلات، سلیقه ها و اندیشه های خود را مطرح کنند شاید از مهمترین فضایل فردی و سیستمی باشد. (۱۴) متوسل شدن افراد به شعر کنایه لطیفه، داستان سرایی و نیز تشکیل جلسات دوره ای و محدود شدن اعتماد در سطح خانواده و گسترش دامنه خصایص ناپسند اخلاقی مانند غیبت، بدگویی، و جوسازی از مشتقات رفتاری و پیامدهای ضعف یا نبود آزادی اندیشه است. تعطیل شدن ابداع و خلاقیت نیز نتیجه مستقیم کنترل انسانهاست. کنترل افراد کار سختی نیست بلکه برعکس مدیریت آنها کاری دشوار است. مدیریت اندیشه انسانها و در گردش انداختن اندیشه های نو و پوپا نیازمند عقل و اخلاق است. کنترل افراد و اندیشه های آنان توسط هر فردی می تواند انجام گیرد در حالی که مدیریت آنها به محاسبه آینده نگری، قواعد، حسن برخورد و فکر فراوان نیاز دارد. کنترل اندیشه های افراد فراتر از نیروی غریزه و زور به نیروی دیگری نیاز ندارد اما مدیریت اندیشه برخورداری از ظرافت هنری بالا دقت نظر و دوراندیشی بسیار می طلبد.

L J

روس مین در سوم ہے۔

در جوامعی که استعداد و نوآوری فرد مورد احترام است اندیشه نیز اهمیت پیدا میکند و شایسته سالاری حاکم می شود.

اساس فلسفی مدیریت اندیشه در ترویج فردیت است. [۱۵] هنگامی که فرد به خود توجه کرد و خود را شناخت برای اعتلای خود وقت گذاشت به کشف استعدادهای خود همت گماشت به محیط زندگی خود اعتماد ورزید و با علاقه به سوی خلاقیت و نوآوری رفت سپس می توان از راه تجمع و شکوفایی استعدادهای فردی به رشد و پیشرفت امید داشت. نماد جوامع اندیشه های تبلور یافته آنهاست. در جامعه ما فرد در گروه و جمع گم می شود و علاقه سنتی و تاریخی ما به یکسان سازی، شکوفایی استعدادها را ضعیف و حاشیه ای مینماید در نظریه های توضیح دهنده پیشرفت جوامع گوناگون در قرون اخیر شاید هیچ علتی را تعیین کننده تر از فردیت و اجازه یافتن برای ابراز وجود و خلاقیت فردی نتوان یافت مدیریت اندیشه کاری هنری مانند نقاشی فرش بافی مجسمه سازی و اصولاً از جنس ساختن و متحول کردن است. مدیریت اندیشه عقل و محاسبه گری می طلبد. مدیریت اندیشه در یک جامعه که توسط سیاستمداران مدیران صنعت، مدیران رسانه ها، استادان دانشگاهها فکرسازان جامعه، نخبگان فکری و فرهنگیان هدایت میشود به افراد نرمال نیاز دارد؛ افردای که در خانواده نرمال بزرگ شده اند، نرمال زندگی کرده اند و در حدی متعارف از نعمتهای زندگی بهره مند شده اند. مدیریت اندیشه به انسانهای با عزت و شان نیاز دارد؛ انسانهایی که با همت و شایستگی رشد کرده اند و محتاج نام و ارتباط با دیگران نیستند. کسانی میتوانند اندیشه را مدیریت کنند که عقده نداشته باشند و فشار کمبودها ،رفتار گفتار و واکنشهای آنان را هدایت ننماید. در جوامع احساساتی مدیریت اندیشه کاری بسیار دشوار است و به سختی

می توان قواعدی برای آن در نظر گرفت مدیران اندیشه باید استاد دیده و به صورت تدریجی رشد کرده باشند.

اگر مخرج مشترک تربیت عقلی در کل جامعه ایران را در نظر بگیریم مشاهده خواهیم کرد که انبوه خانواده های جوان که فرزندان آنها در دوره های ابتدایی و راهنمایی درس میخوانند عمدتاً با روشها و تکنیک های تربیت منطقی و عقلی آشنایی ندارند کتب آموزشی نیز بیش از اندازه دیدگاهها و چارچوبهای قطعی و یکسان سازی را مطرح می نماید. تربیت فکری و ایجاد فضای بحث و گفت و گو در میان دانش آموزان ضعیف است.

فلسفه آموزشی حاکم حفظ کردن متون درسی و حجم وسیع متون است.

در سطح جامعه نیز جمله بندیهای قطعی و رهیافتهای آمرانه مانع از پرورش عقلی و منطقی میشود تشریفاتی و مصنوعی بودن علم نیز به تقویت این فضای آموزشی کمک بسیار میکند. بنابراین مدیریت در مقابل کنترل است. تنظیم شیوه برخورد با تنوع اندیشه ها از مهمترین کارهای حکومت است. جامعه امروزی با افزایش شهر نشینی و ارتباطات روبروست و به طور طبیعی تنوع آراء در آن زمینه ساز اختلاف است. [١۶) نحوه برخورد با این تنوع فکری محتاج ظرافت فکری و برنامه ریزی دقیق است. یکی از راه حلهایی که میتواند به گسترش مدیریت اندیشه در جامعه ایرانی امروز کمک کند ایجاد تنوع در منابع منزلت افراد است. در تاریخ ایران افراد بنا به درجه ارتباطشان با دولت یا سمت دولتی که داشته اند، مورد توجه عامه بوده اند. به عبارت دیگر منزلت در داشتن قدرت، سمت، امکان تصمیم گیری دسترسی به منابع و ارتباطات دولتی بوده است. اندیشه نیز در گروی چنین قالبی بود. اندیشه باید حوزه استقلال خود را حفظ کند و با افزایش توان و مشروعیت حکومتی دخالت حاکمان سیاسی در آن

تقلیل یابد. سیاست زده کردن دانشگاهها به ضرر رشد فکر و اندیشه خواهد بود. سیاست و اندیشه به یک ارتباط مکتوم ولی نسبتاً مستقل نیاز دارند تا به نفع هر دو باشد. عقل سیاسی آن خواهد بود که منطق علمی را به اختیار خود درآورد و آنقدر شعاع پرگار خود را بازگیرد که اهل علم با طرح اندیشه های جدید خود احساس آرامش کنند.

نتیجه گیری

اگر این شبکه هفت کانونی را به عنوان یک طرح آسیب شناسی روش تفکر در ایران مورد نظر قرار دهیم یک نوع منطق از لا به لای کلیه مباحث آن به صورت افقی عبور میکند و آن اولویت علمی شدن برای پیشرفت است. این برخورد یک جریان جهانی و مستقل از ایدئولوژی های شرق و غرب است و در واقع یک دستاورد انسانی به شمار می رود. طبیعی است که علم برای مدیریت کلیت انسان کافی نیست و انسان غربی نیز از این کمبود رنج می برد. ولی علمی شدن اصلی است که به کارآمدی نظم اجتماعی و مشتقات آن، مانند اقتصاد سیاست فرهنگ سیاست خارجی، نظام آموزشی و حتی خرده موضوعاتی مانند ترافیک نظام اداری، و وقت شناسی کمک شایان میکند. تفکر علمی در منطقی شدن تفکر، روشی آزمون شده و فراگیر است. نکته دیگری که به عنوان ارائه طریق و پیشنهاد به منظور مقابله با آفات متدلوژیک تفکر در ایران قابل عرضه است، توجه به ساختارگرایی است. از آنجا که انسان نسبت به گذشته اجتماعی تر شده و به محیط خود بمراتب وابسته تر است ساختار محیط زندگی بیش از هر عامل دیگری او را شکل میدهد و تربیت و هدایت می نماید. شاید مهمترین

وظیفه دولت قاعده مند کردن ساختار و نظم اجتماعی است. قاعده مندی

از مقررات رانندگی و حرکت در خطوط شروع میشود و به قواعد سیاسی و بازی سیاسی میان دولتمردان ختم می شود.

شهروندان مقصر نیستند، آنها معمولاً فکر و شیوه های رفتاری نخبگان سیاسی را باز می تابانند علاقه شدید نسل اجرایی به مدرک و به دنبال آن انبوه سازی متخصصان دامنه استانداردهای علمی را وارونه و مخدوش نموده است. گسیل فارغ التحصیلان دانشگاههای داخلی به کشورها و دانشگاههای ضعیف خارجی برای اخذ مدرک دکتری، مراتب و دامنه استانداردهای علمی و حوزه تفکر و اندیشه را به خصوص در رشته های علوم انسانی، آشفته ساخته است. به عبارتی کوتاه تر، علم در ایران امروز سیاست زده شده و این هم به زبان علم و هم به زبان سیاست است. روش برخورد با این تحولات اجتماعی و آموزشی نهادینه کردن استانداردها و قواعد در حوزه علم و اندیشه است. افزون بر این ساختار سازی توسط دولت و نخبگان سیاسی که مقوله ای جدا از سیستم های فردی در تاریخ ایران است میتواند مهمترین وظیفه آموزشی، فرهنگی و اجتماعی قلمداد شود. ساختار سازی به تفکر عینی علمی و کاربردی نیاز دارد. در حالی که ایده آلهای ما غالباً در کهکشانها سیر می کند، عقلانیت را باید در ساختار جست و جو کرد. افراد نوآور و خلاق به تحول باروری و تطبیق ساختارها کمک میکنند. اگر تصمیم بگیریم که ساختار و نظم اجتماعی را در ایران متحول و جامعه ای قاعده مند بنا کنیم به نظر می آید که در سایه علمی شدن اندیشه ها روشها و ساختارها می توانیم به این هدف نایل آییم. استعداد ایرانیان و روحیه تمدنی آنها مشوق این هدف و فرآیند خواهد بود. محتوای چنین تصمیم علمی تابعی از فهم مشترک نخبگان سیاسی از روندهای جهانی و شرایط داخلی است.

فصل سوم

طراحی تحقیق

هر تحقیق از پنج مرحله تشکیل شده است:

۱ مطالعات اولیه در مورد شناسایی موضوع

طراحی ساختار تحقیق اصول یازده گانه (تحقیق)

جمع آوری مواد خام یا اطلاعات تحقیق

۴. تجزیه و تحلیل مواد خام یا اطلاعات تحقیق

۵ اصول نظریه پردازی در علم سیاست

ضمیمه روشهای پاراگراف نویسی یادداشت، پاورقی، و منبع نویسی

۱ مطالعات اولیه در مورد شناسایی موضوع

اولین قدم در آغاز کار تحقیقاتی مشخص کردن موضوع تحقیق است. برای تعیین موضوع رساله دکتری یا کارشناسی ارشد شاید حدود ۲ تا ۵ ماه وقت صرف شود تا مطالعات و مشورتها انجام پذیرد و دانش پژوه به نتیجه برسد که حدود و ثغور موضوع تحقیقاتی چیست. البته بعضی از دانشجویان از ابتدای دوره کارشناسی ارشد یا دکتری به موضوعی علاقه مند می شوند و طی واحدگیری به تدریج در دروس مختلف، جمع آوری

اطلاعات با طراحیهای فکری نسبت به آن موضوع را شروع میکنند و زمانی که به مرحله ارائه طرح رساله میرسند در واقع بسیاری از کارهای اولیه را انجام داده اند بهترین و منطقی ترین فرآیند برای تعیین موضوع تحقیقاتی، علاقه دانشجو است در طول یک دهه تدریس در روش تحقیق من همواره به دانشجویان گفته ام که خودشان موضوعات تحقیقاتی را انتخاب کنند و بعضاً هم با مقاومت آنها روبرو شده ام. اعتقادم همیشه بر این اصل استوار بوده است که انسانهایی رشد میکنند و مراحل رشد فکری را می گذرانند که به شدت شیفته خودشان باشند. البته این بحث اخلاقی نیست بلکه به معنای فهم دقیق از خود، شناخت افکار، روحیات است و درک عمیق از فرآیندهایی که شخص را به موقعیت کنونی رسانده است. استاد صرفاً راهنمایی میکند اما دانشجو خود باید موضوع را انتخاب کند.

شیفتگی به معنای داشتن فردگرایی مثبت و داشتن فهم و درک از خود و توان مدیریت فکری و رفتاری خود فشار آوردن برای آنکه دانشجو خود فکر کند و با دقت و همت خود به نتیجه برسد مبنای کار آموزشی است. دانشجو باید سعی کند تا آنچه را که بدان علاقه مند است مطالعه کند. بعضی دانشجویان انتزاعی هستند؛ بعضی به مسائل تاریخی تمایل دارند و عده ای به مباحث جاری و سیاست گذاری کلاس بحث و جدل و ایجاد پرسش و شک مفهومی و تردید نظری زحمت می خواهد که بعضی برای آن تربیت نشده اند. دانشجو باید سعی کند از خود نمود شخصیتی داشته باشد و میدانهای فکری مورد علاقه خود را کشف کند. از همگان بیاموزد ولی خود صاحب فکر باشد. کمتر تحت تأثیر قرار گیرد و جو پذیر نباشد و با آرامش موضوعات و زمینه های فکری و پایه های

استدلالی خود را پایه گذاری کند یکی از ویژگیهای انسانهای بزرگ در علوم انسانی احاطه خارق العاده بر خود، ضمن احترام به دیگران و حدود آنان است.

بنابراین موضوع یابی وظیفه دانش پژوه و محقق است، هر چند در فرآیند موضوع یابی میتوان از طیف وسیعی از صاحب نظران استفاده کرد و با آنها مشورت نمود. مطالعه در مورد موضوع، وظیفه بعدی محقق است که بدین طریق به وسعت نکات مبهم و زمینه های موشکافی موضوع پی می برد و با توجه به علایق خود و نیازهای جامعه، حدود و ثغور تحقیقاتی خود را مشخص میکند پس از این مرحله محقق وارد طراحی تحقیق می شود که در بخش بعدی به آن می پردازیم.

۲ طراحی ساختار تحقیق اصول یازده گانه تحقیق

در این بخش به شیوه عملیاتی طراحی در ساختار سازی موضوعات سیاسی و روابط بین الملل میپردازیم. این شیوه برخورد سه هدف را دنبال میکند ایجاد تمرکز تحقیقاتی منظور این است که محقق در مورد یک موضوع حتى المقدور ریز و تعریف شده متمرکز گردد. در کشور ما افراد به کلی گویی و کلی نویسی عادت کرده اند. این نوع کار باعث رشد علمی نمی شود. ذهن در جزئیات و ریز شدن در فهم یک موضوع رشد می کند. بنابراین، محقق تا آنجا که مقدور است باید از تحقیق کلی بپرهیزد و به مسائل جزئی تر توجه کند.

تحدید حدود و ثغور موضوعی و مفهومی تحقیق محقق تا آنجا که مقدور است باید چارچوب تحقیقاتی خود را تعریف کند. هر چند در

جریان تحقیق، جزئیات بیشتری کشف میشود در ابتدای تحقیق نیز محقق باید وسعت کار خود را تعریف کند تا میان ذهن خواننده و محقق تساوی برقرار گردد.

ایجاد تسلط و اشراف محقق بر موضوع تحقیق: مجدداً در اینجا هدف ما افزایش دقت محقق است به حداقل رساندن ابهام برای محقق ضروری است. محقق باید دقیقاً بداند که به دنبال کشف کدام ارتباط میان پدیده هاست. تسلط محقق بر طراحی تحقیق دقت او را در جریان تحقیق افزایش میدهد. در زیر به تشریح اصول یازده گانه ای خواهیم پرداخت که ساختار تحقیق را شکل میدهند اما ذکر این نکته حایز اهمیت است که

طراحی تحقیق نیمی از تحقیق است. پایه این بحث قبلاً آمده است: روش تحقیق کم اهمیت تر از محتوای تحقیق نیست زیرا روشهای مختلفی را بارور می کند. بنابراین طراحی و انتخاب صحیح روش مطالعاتی در کیفیت محتوای تحقیق مؤثر است. در فرهنگ علمی رایج ما به علت بی توجهی به روش و روش شناسی استنتاجات تحقیقاتی نهایتاً به صورت شناور و کلی مطرح میشوند و به این دلیل علم جنبه تراکمی در یک حوزه خاص مثلاً جامعه شناسی یا علوم سیاسی پیدا نمی کند، در حالی که در کشورهای صنعتی تحقیق پیرامون یک موضوع در ارتباط با ظرف بزرگتر تحقیقاتی آن کشور انجام میشود و پرسش موضوع، و اندیشه جدیدی را مطرح می کند. به نظر می آید که ذهن ایرانی حالت پرش دارد. اگر این مسئله را به عنوان یک فرضیه در مورد ویژگیهای شخصیتی ایرانی ها مطرح کنیم منظور این است که به دلایل تربیتی و محیطی ذهن ایرانی مشکل تمرکز پیدا کردن دارد. همان طوری که ایرانی در زندگی اجتماعی علاقه مند است که درباره تمامی مسائل محیط خود کنجکاوی کند، در تحقیق هم

علاقه ای خاص به جامع بودن دارد و تصور بر این است که باید تمامی وجوه یک موضوع را کشف کند. از آنجا که چنین احاطه ای نیازمند تخصصهای گوناگون است نتیجه کار معمولاً منجر به ناقص بودن، کلی بودن و ابطال ناپذیری بسیاری از تحقیقات میشود.

در کشورهای صنعتی شخص روانشناس در مورد مسائل جامعه شناسی اظهار نظر نمی کند یا حداقل آنها را مکتوب نمی نماید زیرا این امر تعهد آور است و صرفاً در حوزه ریز تخصصی خود اظهار نظر و تحقیق میکند. فضای علمی و اجتماعی نیز اجازه نمیدهد افراد در مورد مسائلی که احاطه ندارند اظهار نظر تخصصی و کاربردی ارائه دهند تحقیقات در یک کشور زمانی رشد میکند که جامعه علمی وجود داشته باشد و مراحل رشد و ثبت کار علمی مشخص باشد. بی دلیل نیست که در کشور ما تحقیق بسیار محدود است. افراد اقدام به ترجمه یا سر هم بندی میکنند، یا راویان حرفه ای متون غربی هستند. فکر، تحقیق و بومی اندیشیدن بسیار ضعیف است. در علوم سیاسی و روابط بین الملل ایران شاید حتی سه نفر را نتوان نام برد که به مرحله استنباط رسیده باشند. در حالی که مرحله استنباط مهمترین مرحله عالم شدن و محقق شدن در یک رشته علمی است بنابراین حساسیت به روش شناسی به انبوه و تعدد و کیفیت تحقیقاتی در یک کشور منجر می شود.

اصول یازده گانه طراحی ساختاری موضوع تحقیقاتی در علوم سیاسی و روابط بین الملل به ترتیب زیر است

۱ طرح موضوع

۲. علل انتخاب موضوع

بررسی متون موجود

۴ سؤال اصلی

۵ سوالات فرعی

مفروض (مفروضها)

فرضیه (فرضیه ها)

مفهوم (مفاهیم)

متغیر (متغیرها)

۱۰. روش تحقیق

۱۱. سازماندهی تحقیق

این اصول با رعایت ترتیب نوشته شده و دارای تقدم و تأخر منطقی است که نویسنده آنها را تلقی میکند دو مثال یک مورد سیاسی و یک مورد بین المللی در طول بحث مشترک خواهد بود.

۱ طرح موضوع

منظور از طرح موضوع این است که محقق با تحدید مکانی و زمانی و موضوعی، تمرکز خود را در فرآیند تحقیق مشخص کند. بیان تحقیق باید به گونه ای باشد که حداقل فاصله ذهنی میان او و خواننده وجود داشته باشد. به عبارت دیگر محقق باید در بیان حدود و ثغور موضوعی خود صراحت داشته باشد و خواننده را وادار به حدس و گمان نکند. [۱] بنابراین بهتر است محقق حدود موضوعی خود را در چند سطر به خواننده توضیح بدهد. به دو مثال زیر توجه کنید:

عنوان تحقیق اصلاحات امیر کبیر و ساختار قدرت در ایران

(الف) در این تحقیق هدف این است که دوره صدارت امیر کبیر مورد مطالعه

مراسی

قرار گیرد. طبیعی است که در مقدمه ای کوتاه، ابتدا شرایط روی کار آمدن امیر کبیر بحث خواهد شد. سپس سپس اندیشه ها و ماهیت و آثار اصلاحات او تجزیه و تحلیل گردیده و زمینه های سقوط تدریجی او بررسی خواهد گردید. در بررسی اصلاحات امیر کبیر صرفاً به ماهیت آنها اشاره خواهد شد و محقق قصد ورود به جزئیات کمی و وسعت این اصلاحات را ندارد.

هدف تحقیق واقعه نگاری ایام صدارت امیر کبیر نیست بلکه به طور فشرده به روند صعود و سقوط او پرداخته خواهد شد.

همان گونه که در مثال دیده میشود محقق با توضیحاتی قصد دارد به خواننده بگوید در تحقیق خود به چه مسائلی می پردازد و حوزه بررسی او به چه مواردی محدود میگردد.

عنوان تحقیق بررسی علل تکنولوژیکی داخلی در سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق

ب در این تحقیق هدف بررسی علل سقوط اتحاد جماهیر شوروی است. این تحقیق به اندازه ای وارد بررسیهای تاریخی خواهد شد که در فهم کامل سقوط شوروی مؤثر باشد. عمده تحقیق به دوران برژنف و پس از او تا روی کار آمدن گورباچف از منظر تاریخی خواهد پرداخت. این تحقیق به علل داخلی سقوط شوروی پرداخته و وارد زمینه ها و محرکه های بین المللی نخواهد شد. در فهم علل داخلی نیز به طیف علیت ها اشاره شده و سپس اولویت بندی علی عرضه خواهد شد. ممکن است بعضاً در درک علل زوال داخلی برخی محرکه های خارجی نیز ذکر شود. در پردازش این موضوع اندیشه ها ساختارها نهادها و شخصیتها به عنوان واحدهای ارزیابی مورد بهره برداری توصیفی و تحلیلی قرار خواهند گرفت. تمرکز

مثال به تمرکز در مسائل اقتصادی یا حزبی یا تکنولوژیکی یا فرهنگی با

ترکیبی از آنها اشاره کند شاید بیشتر محققان تاکنون فقط به مسائل

بین المللی در سقوط شوروی توجه کرده اند و این تحقیق قصد دارد به مسائل داخلی و با اولویت سیاسی یا اقتصادی با تکنولوژیکی بپردازد.

محقق باید پس از بررسی اجمالی متون موجود، به تفاوت هر یک از آنها با تمرکز تحقیقاتی خود بپردازد تا بدیع بودن کار خود را اثبات کند.

معمولاً در کارهای علمی جدی و در رساله دکتری، محقق مدتها تحقیق و مطالعه میکند تا نقاط کور و مبهم و ناشکافته موضوعی را بیابد و به تحقیق وسیع درباره آنها بپردازد. بررسی متون موجود در میان اصول یازده گانه بیشترین حجم را به خود اختصاص می دهد.

۴. سؤال اصلی

هر تحقیقی صرفاً دارای یک سؤال تحقیقاتی است. به عبارت دیگر، کل تحقیق از یک کنجکاوی علمی و از یک مرکز ثقل نشئت می گیرد. هدف از این کار ایجاد نهایت تمرکز در فرآیند تحقیق است. داشتن یک پرسش علمی باعث میگردد که مواد خام جمع آوری شده در سبدهای مخصوص خود گردآوری شود و محقق در جریان کار به افقهای گوناگون کشانده نشود و کنجکاویهای او مسیر استنباط را منحرف ننماید. (۳) به دو سؤال اصلی زیر در ارتباط با دو موضوع انتخاب شده توجه کنید:

(الف) اصلاحات امیرکبیر به چه صورت و به نفع کدامین جناحها ساختار قدرت دوره ناصری را تغییر داد؟

ب وضعیت ماهیت و بافت تکنولوژیکی داخلی شوروی با سقوط این کشور چه ارتباطی دارد؟

در سؤال اصلی میان چند عنصر ارتباط برقرار شده است

اصلاحات امیرکبیر

چگونگی تغییر

تغییر ساختاری قدرت ناصری

تأثیر پذیران تغییر

در این مثال به دنبال عواقب و نتایج اصلاحات امیر کبیر هستیم. به عبارت دیگر میخواهیم بدانیم فرآیند اصلاحات امیرکبیر چه تسلسلی از رفتارها و عکس العمل ها را پدید آورده است. اصلاحات امیرکبیر در واقع نوعی فرآیند است. در این مثال ما دو متغیر را جهت فهم فرآیند شناسایی کرده ایم چگونگی تغییر و تأثیر پذیران تغییر محقق در واقع باید سعی کند فرآیندشناسی خود را با مشخص نمودن متغیرهایی محدود کند. در فهم فرآیند اثرگذاری طبعاً نمیتوان به تمامی جزئیات توجه کرد. محقق باید گزینش منطقی کند و متغیرهایی را انتخاب کند که فکر میکند از اهمیت برخوردارند.

تکنولوژی داخلی شوروی

سقوط شوروی

ماهیت بافت تکنولوژی

شیوه تأثیر گذاری

در این مثال هم به همان صورت فوق عمل کردیم. در شناخت فرآیند اثر گذاری تکنولوژی داخلی شوروی بر فروپاشی، دو متغیر را شناسایی کردیم ماهیت بافت تکنولوژی و شیوه اثرگذاری آن بر جریان سقوط کشور. به نظر ما این دو متغیر انتخاب شده برای فهم ارتباط و نتایج زوال تدریجی و

محتوایی تکنولوژی در سقوط شوروی از اهمیتی خاص برخوردارند.

۵ سؤالات فرعی

سؤال اصلی هر تحقیقی به تعدای سؤالات فرعی تبدیل می شود. معمولاً سؤالات فرعی مساوی با فصول یک تحقیق میباشند. به مثالهای زیر

توجه نمایید:

سؤال اصلی:

اصلاحات امیر کبیر به چه صورت و به نفع کدامین جناحها، ساختار قدرت دوره ناصری را تغییر داد؟

سؤالات فرعی

فصل اول: طرح تحقیق اصول یازده گانه)

فصل دوم ساختار و منابع قدرت بررسی نظری

فصل سوم ساختار قدرت قبل از امیر کبیر

فصل چهارم اصلاحات امیرکبیر و تأثیرات سیاسی آن

فصل پنجم زمینه های تضعیف امیر کبیر

نتیجه گیری ترسیم منحنی صعود و سقوط امیرکبیر: بحران ساختار قدرت در ایران عصر ناصری

سؤال اصلی

وضعیت ماهیت و بافت تکنولوژیکی داخلی شوروی با سقوط این کشور چه ارتباطی دارد؟

سؤالات فرعی

فصل اول طرح تحقیق اصول یازده گانه)

فصل دوم: بررسی مشکلات ساختاری شوروی از ابتدای تأسیس

فصل سوم دوره برژنف بررسی مشکلات تکنولوژیکی و قدرت ملی فصل چهارم دوره چرنینکو و آندروپوف بررسی مشکلات تکنولوژیکی و قدرت ملی

فصل پنجم دوره گورباچف تلاش برای ارتقای توانمندیهای تکنولوژیکی

فصل ششم نتیجه گیری سقوط اتحاد جماهیر شوروی و وضعیت تکنولوژیکی تعارض میان قدرت ملی و توان کسب مازاد ملی

مفروض ها

هر تحقیقی همانند هر ساختمان به پایه های محکمی نیاز دارد. آنچه از دید یک محقق مفروض قلمداد میشود برای چارچوب تحقیقاتی اصل یا اصولی مسلم انگاشته میشود. البته ممکن است مفروض یک محقق، فرضیه محقق دیگری باشد. به هر حال آنچه در یک تحقیق، مفروض نوشته میشود مبانی اثبات شده و پی ریزی آن محسوب میگردد. هر تحقیقی می تواند یک یا چند مفروض داشته باشد. به درجه ای که کار علمی دقیق تر باشد از مفروضات بیشتری برخوردار خواهد بود. محقق باید سعی کند از طرح اصول بدیهی پرهیز کرده و مفروض را هر چه مرتبط تر به سؤال اصلی و تمرکز تحقیقاتی خود طراحی کند و در طول تحقیق به اصولی بودن مفروض در پردازش کار و آزمون فرضیه اشاره کند. (۴) مثال:

الف) مفروض بدیهی اصلاحات امیرکبیر ساختار قدرت را در ایران تغییر

داد.

الف) مفروض علمی صاحبان قدرت در دوره صدارت امیر کبیر، مخالف

اصلاحات قانونی و سیاسی بودند.

روس میں در سومی

ب مفروض بدیهی تکنولوژی در بقای یک قدرت مؤثر است.

ب مفروض علمی سطح تکنولوژی شوروی با ادعاهای قدرت ملی و جهانی این کشور تطابق نداشت.

برای عالم علم سیاست طبیعی است که اصلاحات در یک جامعه در ساختار قدرت تغییر ایجاد میکند بنابراین طرح آن ضرورتی ندارد. ممکن است همین برای یک مهندس خیلی پیچیده و عجیب باشد. مفروض باید به نحوی کلیدی در دست خواننده باشد تا به اعماق ذهنی محقق دسترسی پیدا کند در مفروض علمی طرح مخالفت صاحبان قدرت مبنایی است که وضعیت ساختار قدرت را در دوره امیر کبیر نشان می دهد و نسبتاً قدمی در مسیر روشن تر شدن چارچوب فکری محقق است. در مثال دوم هم به همین صورت است. رابطه تکنولوژی و بقای یک قدرت بزرگ رابطه ای بدیهی است. اما در مفروض دوم، به سطح تکنولوژی اشاره میکند و تناسب آن را با انتظارات قدرت مناسب نمی داند. لغت تکنولوژی در مفروض بدیهی سطح و درجه بندی ندارد و از لفظ به طور کلی استفاده میکند در حالی که در مفروض دوم ارتباط ناموزون دو پدیده را مورد سنجش قرار میدهد.

فرضیه ها

منظور از فرضیه پاسخی احتمالی به سؤال اصلی تحقیق است. فرضیه های مختلف در یک طرح تحقیق پاسخهای محتمل و رقیب به سؤال اصلی محقق است. فرضیه یک جمله خبری است و رابطه علی و چگونگی

تأثیر پذیری پدیده ها را مشخص میکند تمامی لغات استفاده شده در یک فرضیه باید دقیق باشند. لغات مبهم و شناور یا صفات تفصیلی (برتر) در فرضیه ها جایز نیست. فرضیه نشانگر عمق بینش محقق است و دقت او را در کشف علت و معلول پدیده ها و بررسی فعل و انفعالات معرفی میکند.

محقق باید سعی کند در فرضیه اول مقدمه ای بر بحث و در فرضیه های بعدی پردازش فرضیه اول و در فرضیه آخر، جمع بندی کل فرضیه ها را ارائه دهد. فرضیه های تحقیق به طور تلویحی نظام استخوان بندی و سازماندهی مفهومی فصول یک تحقیق هستند. در تحقیقات بسیار وسیع و چند بعدی به تعداد فصول یک تحقیق مفروض و فرضیه طراحی می گردد و نهایتاً مفروض و فرضیه ای کلیت کار را جمع بندی می کند. اما به طور معمول وجود چند فرضیه رقیب می تواند جهت گیری کار علمی را روشن کند. (۵) مثال:

(الف) قانونمند شدن حکومت بر اثر اصلاحات امیرکبیر، مراکز تصمیم گیری و ملاکهای ثروت را به نفع جامعه تغییر داد همکاری بیگانگان با عناصر مخالف اصلاحات در داخل امیر کبیر را به تدریج تضعیف کرد. امیر کبیر که خود محور اصلاحات بود و نهاد رفرمیستی ایجاد نکرده بود با افزایش فشارها آسیب پذیر تر شد و در نهایت سقوط کرد.

ب افزایش تدریجی تعهدات بین المللی شوروی اختلافات قابل توجهی میان حفظ قدرت جهانی و تأمین نیازهای داخلی ایجاد نمود. افت تکنولوژی شوروی در مقایسه با آمریکا جوابگوی تقاضاهای مربوط به افزایش ثروت جهت حفظ موقعیت جهانی و پاسخگویی به نیازهای داخلی نبود. رابطه معکوس میان تکنولوژی و قدرت از مبانی مهم سقوط شوروی است.

در فرضیه سازی باید به گونه ای نوشت که جای جملات را نتوان تغییر داد. در فرضیه الف به عنوان مثال نمیتوان جمله اول و آخر را جابه جا کرد، کما اینکه چنین کاری را در فرضیه ب نیز نمی توان انجام داد.

عبارات یک فرضیه باید روابط علت و معلولی و تسلسلی پدیده ها را نسبت به یکدیگر نشان دهد. درجه بندی در فرضیه سازی بسیار مهم است. استفاده از عباراتی مانند شاید احتمالاً مهمتر، بالاتر، پایین تر، یقیناً، اثر دارد، تأثیر پذیری دارد و غیره مسئله ای را حل نمیکند و ذهن خواننده را در ابهام نگاه میدارد. محقق به جای آنکه بنویسد اثر دارد، باید بگوید چگونه اثر دارد. الفاظی مانند بالاتر و پایین تر شناور هستند و تأثیری ندارند. فرضیه سازی از بخشهای مشکل طراحی است و به پشتوانه های مطالعاتی دقیق نیازمند است محقق فرضیه را نمی بافد بلکه باید مبتنی بر مطالعات مشاهدات و تأملات اولیه به پردازش آن بپردازد.

مفهوم (مفاهیم)

منظور از مفهوم بهره گیری از الفاظ انتزاعی و چکیده در بیان ارتباط میان پدیده هاست. مفهوم لغتی غیر توصیفی غیر تاریخی و غیر تشریحی است. هنگامی که دریایی از وقایع در قیفی ریخته شود و چکیده آن استخراج شود و در یک لغت یا یک عبارت کوتاه معرفی گردد، حکم مفهوم را پیدا میکند. مفهوم سازی در علم سیاست و روابط بین الملل به واسطه وسعت مواد خام کاری بسیار مفید در قاعده مند کردن رشته و در انتقال فهم و طراحی ساختار سازی است. بنابراین مفهوم سازی وسیله ای در راستای ساختار سازی است ولی در همه تحقیقات به کار گرفته نمی شود و بعضی محققین صرفاً به تحلیل اکتفا می کنند و کمتر از مفاهیم استفاده می کنند. [۱]

همگرایی، اقتصادگرایی مشروعیت حاکمیت، مردم سالاری، توسعه یافتگی یکنواخت سازی فرهنگی مائوزدایی بین المللی شدن هویت فردی نوسازی ساختارگرایی رفتارگرایی قانون گرایی و مدنیت از جمله مفاهیمی هستند که در علوم سیاسی و روابط بین الملل به کار گرفته می شوند.

در ارتباط با عنوان امیر کبیر و سقوط اتحاد جماهیر شوروی، به مفاهیم زیر می توان اشاره کرد

الف) رفرمیسم (یا اصلاح گرایی)

ب قدرت یابی

در جوهر تحقیق الف، بحث اصلاحگرایی مطرح است و عواقب آن در میدان قدرت و تقسیم قدرت و توزیع ثروت بحث می شود. تمامی تحولات دوره امیر کبیر را که بازتابهای جدی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بین المللی در برداشت میتوان در لفظ رفرمیسم یا اصلاحگرایی خلاصه نمود و از آن به عنوان سکویی برای مباحث علمی بعدی استفاده کرد.

در ارتباط با شوروی نیز شاید بتوان از مفهوم قدرت زدایی به عنوان مرکز ثقل مفهومی بهره برد به طوری که دلیل ظهور گورباچف و اصلاحات او بنا به یک تفسیر تجدید قدرت ملی شوروی بود و محور این تجدید قدرت، ارتقای سطح تکنولوژی در کل کشور بود. تضاد میان قدرت یابی و تکنولوژی ضعیف زمینه های فروپاشی شوروی را پدید آورد. بنابراین مفاهیم چکیده های انتزاعی انبوهی از مواد خام هستند که در تمرکز بخشیدن به مباحث یک کار علمی مؤثرند.

متغیرها

متغیرها را می توان به دو معنا مورد استفاده قرار داد. اول به معنای اینکه متغیرها مشتقات مفاهیم هستند و دوم به معنای متغیرهای مستقل یا وابسته

منظور از استفاده اول این است که محقق برای مصداق سازی یک مفهوم از عینیاتی بهره برداری کند. به عنوان مثال

مفهوم

اصلاح گرایی

متغیر

مالیاتی

تصمیم گیری دولتی

مصادیق .

دوره امیر کبیر

دوره امیر کبیر

مفهوم

قدرت یابی

متغیر

سیاسی

اقتصادی

▼ شوروی (گورباچف)

مصادیق .

شوروی (گورباچف)

این تقسیم بندی صرفاً تسلسل مفهومی، عینی، و مصداقی محقق را برای خواننده تحقیق مشخص میکند و مفاهیم را مقدم بر مصادیق می شمارد و اهمیت مفهوم سازی را در پردازش فرضیه های تحقیق به نمایش میگذارد. در مورد دوم، عرضه متغیرهای مستقل و وابسته، صف بندی علل و معلولها را معرفی مینماید متغیرهای مستقل پدیده مورد نظر یا سؤال اصلی را پاسخ میدهند و به صورت عناوین فصول، علل تحقیقاتی محسوب می شوند و متغیرهای وابسته مورد پرسش قرار میگیرد و توضیح داده میشود. به مثالهای زیر توجه کنید

مثال ۱:

مثال ۲

متغیر وابسته

اصلاح گرایی

قدرت یابی

متغیرهای مستقل

فقر اقتصادی

فقدان اجماع نظر

احساسات

ضعف علمی

متغیر مستقل

برنامه های امیرکبیر در تغییر ساختار قدرت و تصمیم گیری

افزایش سطح و پیچیدگی تکنولوژی

متغیر وابسته

زوال سیاسی اعراب

مشکل سازماندهی

بی ثبات سیاسی

نوآوری

کارآمدی

سازماندهی قوی

افزایش قدرت آمریکا

در ثلث اول قرن ۲۱

فرهنگ کار

عقلانیت

ثبات سیاسی

اگر محقق حتی در بحث و گفت و گو و تبیین شفاهی پدیده ها خود را عادت دهد که بر اساس متغیرهای مستقل و وابسته سخن گوید، تحقیق کند، فکر کند و متون خود را به رشته تحریر در آورد، توانسته است روشی و متدیک کار کند و مواد خام ذهن خود را طبقه بندی و ساماندهی کند. متغیر وابسته در واقع همان سؤال اصلی است که محقق می خواهد به آن

پاسخ دهد. کانون تحقیق متغیر وابسته است که باید توضیح داده شود. از آنجا که در علوم اجتماعی ما پاسخهای تک عاملی یا تک متغیری نداریم برای پاسخ دادن به متغیر وابسته از متغیرهای مستقل استفاده میکنیم. بنابراین متغیر وابسته همیشه مفرد است ولی متغیرهای مستقل همیشه جمع هستند. مجموعه ای از متغیرهای مستقل و با وزنهای گوناگون به یک متغیر وابسته پاسخ میگویند به زبانی دیگر، مجموعه متغیرهای مستقل با اولویت بندی در درجه اهمیت آنها، تبیین علمی و علی متغیر وابسته هستند (مثال (۲)

در هر دو مثال دو سؤال مطرح است چرا اعراب دچار زوال سیاسی هستند؟ چرا قدرت آمریکا در ثلث اول قرن ۲۱ در حال افزایش است؟ هر دو سؤال متغیرهای وابسته هستند و باید توضیح داده شوند. برای هر یک از سؤالها مجموعه ای از عوامل به عنوان پاسخ عرضه گردیده است. هر یک از عوامل فقر اقتصادی، فقدان اجماع نظر، و غیره متغیرهای مستقل هستند.

نکته اساسی در تحقیق این است که محقق وزن هر یک از متغیرهای مستقل را حداقل از دیدگاه خود مشخص کند یا آنها را اولویت بندی نماید. در تحقیقات علوم اجتماعی بعضاً تفاوت افراد محقق و اندیشه مند در درجه بندی و اولویت بندی متغیرهاست. به عبارت دیگر، ممکن است تعداد وسیعی از محققان در علل عقب ماندگی ایران، مثلاً به ۶ عامل اشاره کنند اما به طور متفاوتی آنها را اولویت بندی نمایند. نوع اولویت بندی و علل ارائه شده جایگاه محققان و رقابت علمی و استدلالی آنها را تعیین میکند.

۱۰ روش تحقیق

منظور از روش تحقیق در طراحی تحقیق روشهای آزمون فرضیه و استنباط و استنتاج است محقق از کدام فرآیند برای ارزیابی فرضیه های خود عبور خواهد کرد. (۷) در آزمون فرضیه تحقیق باید ذکر شود که از چه تئوری یا تئوری ها چه مدل یا مدلها و قالبهایی استفاده شده است.

گاهی ممکن است چارچوب مفهومی و مدل آزمون فرضیه ساخته و پرداخته خود محقق باشد و ابداع و ابتکاری تازه در نظریه پردازی باشد.

آیا محقق برای طی مسیر مصاحبه خواهد نمود؟ از روش پیمایشی استفاده خواهد کرد؟ آیا در مکانی که واقعه وقوع یافته یا در حال وقوع است حضور پیدا خواهد کرد؟ آیا به اسناد تاریخی رجوع خواهد نمود؟ آیا از روشهای کمی بهره برداری خواهد نمود؟ قصد او کار نظری است یا تشریحی؟ از چند مصداق برای صیقل دادن به مفاهیم و نظریه های خود استفاده خواهد کرد؟ تا چه اندازه به تاریخ یک پدیده استناد خواهد نمود؟ همه تحقیقات تحلیلی هستند و محقق در علوم سیاسی و روابط بین الملل بدون تحلیل و ارائه دیدگاههای خود نمی تواند به استنباط و استنتاج برسد. فرآیند جمع آوری مواد خام تحقیق و شیوه های طبقه بندی سبدگذاری و گونه شناسی و سپس استنباط از آنها ممکن است اهمیت محتوایی یک تحقیق را تغییر دهد. دو محقق در تحقیق پیرامون یک موضوع می توانند از فرآیندهایی مختلف استفاده کنند و در ساختمان تحقیق، روشهای گوناگونی را اتخاد کنند و به دو نتیجه متضاد دست یابند. اینکه محققی بخواهد در کتابخانه های تهران چین شناسی کند با محققی که چندین ماه از نزدیک چین را مشاهده کند و با چینی ها صحبت کند بسیار متفاوت است. اهمیت مشاهده مستقیم در علم سیاست و روابط

بین الملل مانند دوره بیمارستانی یک دانشجوی پزشکی است. آنچه در بحث روش تحقیق حایز اهمیت است خاص بودن روش تحقیق هر موضوع تحقیقاتی است. ساختار طراحی تحقیق چین شناسی با عرب شناسی متفاوت خواهد بود. هنر محقق در این است که طراحی روش خاص خود را در فهم یک پدیده عرضه کند در موضوع امیر کبیر، مهمترین روش آزمون فرضیه ها، مطالعه اسناد تاریخی خواهد بود و در ارتباط با سقوط شوروی تحقیقی میدانی و مصاحبه با متخصصان و فهم سیر نزولی قدرت ملی شوروی در دو دهه اخیر اعتبار کار علمی را افزایش خواهد داد. بنابراین، روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل به مقتضای موضوع طراحی می گردد.

۱۱. سازماندهی تحقیق

بخش سازماندهی تحقیق در طراحی تحقیقاتی به بیان علل تعدد و محتوای بخشها و فصولی که در یک تحقیق انتخاب شده است مربوط می شود. محقق موظف است در چند پاراگراف تحلیلی به خواننده خود پیرامون چگونگی بخش بندی و فصل بندی کار خود توضیح دهد. به چه دلیل در یک کار تحقیقاتی، سازماندهی تحقیق به سه بخش و هشت فصل یا در تحقیقی دیگر به دو بخش و شش فصل تقسیم شده است. در این بخش از طراحی، محقق باید به منطق تسلسل بخشها و فصول کار خود اشاره کند. چرا علتی را در یک فصل مقدم یا مؤخر به علتی در فصل دیگر دانسته است؟ جدی گرفتن و دقت در بیان منطق سازماندهی تحقیق در انتقال ذهنیت محقق به خواننده بسیار مؤثر است و او را در متقاعد کردن مخاطب نسبت به فرآیند تحقیقاتی خود تشویق می کند.

جمع آوری مواد خام یا اطلاعات تحقیق

ماهیت و نوع پرسش هر تحقیقی منطق و روشهای جمع آوری اطلاعات و مواد خام آن را مشخص میکند. به عبارت دیگر، میان منطق جمع آوری و نوع پرسش هر تحقیقی باید یک ارتباط عقلایی و قابل دفاع و توجیه وجود داشته باشد. به مثالهای زیر توجه کنید:

بررسیهای تاریخی

اسناد تاریخی و احتمالاً مصاحبه)

بررسی متون

کتابخانه های تخصصی و مکتوبات موجود

بررسی سیاستها و

مصاحبه با پرسشنامه

راهبردهای یک نهاد یا سیستم

بررسی رفتاری دو

کار میدانی و کتابخانه ای

یا چند حزب طبقه یا قشر اجتماعی

بررسی نقش فرد در

کار میدانی و مصاحبه

یک سیستم اجتماعی یا سیاسی

بررسی سیاست خارجی ۴

مطالعه سخنرانیهای رسمی مصاحبه و استخراج رفتارها

یک کشور نسبت به موضوعی خاص

همان طور که در مثالهای فوق ملاحظه میگردد، به تناسب هر نوع تحقیق، روشی خاص برای جمع آوری مواد خام و اطلاعات وجود دارد. طراحی ساختار تحقیق میتواند مهمترین راهنما برای جهت گیری و برنامه

کاری جهت جمع آوری اطلاعات باشد. محقق ضمن اینکه خود می تواند منابع جمع آوری اطلاعات را مشخص کند، مشورت در این زمینه با محققان برجسته و مجرب هم مؤثر واقع خواهد شد. در این قسمت از بحث لازم است میان جمع آوری منابع اولیه و منابع ثانویه تفکیکی قایل شویم.

اگر محققی بخواهد در ارتباط با سیاست خارجی چین یا ایستارهای سیاسی مردم خراسان تحقیقی انجام دهد دو روش وجود دارد. راه اول این است که به کتابخانه های تهران برود و با بررسی مقالات کتب و اسناد موجود در مورد سیاست خارجی چین یا ایستارهای مردم خراسان اطلاعات و مواد خام جمع آوری کند. راه دوم این است که ضمن بهره برداری از منابع دست اول به چین و خراسان سفر کرده و از نزدیک با عده ای از سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان در چین ملاقات کند، یا با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه با مردم خراسان، به جمع آوری اطلاعات مبادرت ورزد. ارزش و اصالت علمی راه دوم بیشتر است و یک تحقیق علمی بایستی از این روش بهره بگیرد. در روش اول، محقق از نتایج و مکتوبات علمی دیگران استفاده میکند و در روش دوم، خود به صورت مستقیم فرصت مشاهده، تجربه، و استنباط پیدا می کند.

در جمع آوری اطلاعات هر قدر محقق به منابع وقوع رخدادها نزدیکتر باشد در واقع از منابع اولیه جمع آوری استفاده نموده و هر اندازه که وی از منابع اصلی دور باشد از منابع ثانویه جمع آوری بهره برداری کرده است. به همین دلیل اصولاً تحقیقات روابط بین الملل در ایران با اتکاء به منابع جمع آوری دست دوم یا ثانویه انجام میگیرد. استادان، محققان دانشجویان و حتی بسیاری از دولتمردان و تصمیم گیرندگان در کشور ما مصاحبه مشاهده و در معرض بودن را به طور مستقیم تجربه

L 1

نمی کنند. در چنین فضایی زمینه ایجاد توهم و شکل گیری ذهنیتهای نادرست افزایش یافته روش مطالعه فلسفی در بسیاری از رشته های علوم اجتماعی تعمیم پیدا کرده و به شکلی اجتناب ناپذیر جایگزین روش تجربی، آمپریک میدانی مشاهده ای و بحث مستقیم شده است.

روحیه، انگیزه و توجه خاص به جمع آوری اطلاعات از ارکان تحقیق است. معمولاً به سندیت منابع و مواد خامی که تحقیق بر اساس آن شکل گرفته است عنایتی ویژه میشود در فضای دانشگاهی ایران، علاقه خاصی به نقل قول مستقیم وجود دارد و گرایش اصلی در جمع آوری مواد خام در این قسمت است. در مقابل نقل قول مستقیم، آمار، ارقام جداول متن مصاحبه اسناد پرسشنامه و به خصوص مشاهده قرار دارد. مشاهده به عنوان یک منبع اطلاعات و ماده خام به دقت و فکر نیاز دارد و این تربیت برای دقت کردن و فکر کردن بایستی از دوران کودکی شروع شود تا با پیچیده تر شدن زندگی و کار در سنین بالا به یک عادت در شخصیت فرد تبدیل شود. پیرامون این ویژگی علمی محقق در بخش ماهیت تحقیق در علم سیاست پیش از این مباحثی ارائه شد. در مجموع، افراد دانشگاهی باید به سندیت و اعتبار منابع اطلاعات قضاوت و استنتاجهای خود حساسیت بیشتری پیدا کنند تا هم دارای شخصیت علمی شوند و هم مکتوبات آنها از محتوای بیشتری برخوردار شود. در زیر مراحل مختلف فرآیند جمع آوری اطلاعات و مواد خام را می آوریم

۱. شناسایی افراد مؤثر

شناسایی مراکز و مؤسسات مرتبط

شناسایی کتابخانه های تخصصی

۴ کدبندی تمامی مصاحبه ها کتب مقالات اسناد و غیره این

کدبندی میتواند بر اساس حروف با ارقام، یا هر مشخصه دیگری باشد.

نکته اساسی، سهولت دسترسی به منبع خاص است. در انتهای چنین کاری محقق میتواند فهرستی از منابع متعدد خود را به تفکیک داشته باشد.

مثال استفاده از اعداد و حروف سلیقه ای است

کد الف ۱۰۸ (کتاب)

مرتضی احمدی، ریشه های وحدت دو آلمان، تهران: امیر کبیر، ١٣٧۶.

کد ب ۲۰۷ (مقاله)

حسین محمدیان، نقش فرانسه و انگلیس در وحدت دو آلمان، فصلنامه مطالعات اروپایی سال چهارم، شماره ۳، صص ۴۴-۹

کدس ۴۰۷ (سخنرانی)

سخنرانی گنشر وزیر امور خارجه آلمان در پارلمان این کشور پیرامون تحولات جهانی و وحدت دو آلمان ۲۱ مارس ۱۹۹۲، سند شماره XY446 وزارت امور خارجه آلمان

کد م ۳۱۱ (مصاحبه)

مصاحبه با مسئول میز آلمان وزارت امور خارجه، تهران ۷ آبان ۱۳۷۵

تقسیم تمامی منابع میان فصول تحقیق

در این قسمت محقق برای آنکه کار منظم و سیستماتیک نسبت به منابع جمع آوری شده انجام دهد آنها را بر اساس فصول تحقیق، یا به عبارتی

پرسشهای فرعی تحقیق تقسیم بندی میکند. از آنجا که مواد خام در نهایت باید میان فصول پخش شوند و به تناسب موضوع هر فصل مورد استفاده قرار گیرند تقسیم مواد خام نسبت به فصول، کار تحقیقاتی را منظم تر و کارآمدتر می کند. مثال:

منابع فصل اول

الف ١٠۶

صص ۵۳-۴۱

الف ۱۱۷

صص ۱۳۲ – ۱۱۴

ب ۲۳۲

صص ۹۷ – ۹۰

ب ۲۴۸

صص ۱۹-۹

س ۳۰۳

صص ۸۹-۷۸

س ۳۱۸

ص ۴۸

م ۴۱۰

صص ٢٨ – ١۶

مطالعه و فیش برداری از مواد خام هر فصل بر اساس چهار تقسیم بندی زیر:

الف) نقل قول مستقیم

ب) نقل قول غیر مستقیم

پ) آمار، ارقام و جداول

ت) الهام گرفتن از متن یا تولیدات ذهنی محقق در حین مطالعه متون

در نقل قول مستقیم، محقق عیناً بخشی از دیدگاه فردی را فیش برداری می کند. در نقل قول غیر مستقیم مطالب طولانی و پاراگراف های حجیم را به طور خلاصه اما با رعایت امانت و به زبان خود به فیشها منتقل می کند.

می نماید. در حین مطالعه، محقق هوشمند و دقیق به نکاتی مستقل از متن مورد مطالعه پی می برد و در واقع نوعی الهام از متن میگیرد. این هم نوعی بهره برداری از متن است محقق باید دقت کند که الف، ب و ج را با ذکر منبع فیش برداری کند. بخش (د) متعلق به خود محقق است و منبع لازم ندارد.

تقسیم بندی فیشهای هر فصل به پنج قسمت ۱-۵ یا الف -ث، یا E-A

محقق هر تکه فیش خود را در این بخش از جمع آوری اطلاعات با در نظر داشتن اینکه در کدام بخش از متن مورد استفاده قرار خواهد گرفت علامت گذاری میکند به عنوان مثال اگر تصور می کند که یک فیش در آخر یک فصل استفاده خواهد شد آن را ۵ باث یا E خطاب میکند یا با خودکار رنگی روی فیش عدد یا حرف را می نویسد. سپس به فیش دیگری میرسد و تصورش بر این است که حدود وسط فصل استفاده خواهد شد و آن را ۳ باپ یا C خطاب میکند. سپس به فیشی می رسد که حدس می زند جایی میان اول تا وسط فصل به کار خواهد رفت و آن را ۲ یا ب یا B نامگذاری میکند پس از اینکه محقق تمامی فیشهای فصل مربوط را به پنج قسمت تقسیم کرد در واقع منابع فصل را به صورت منظمی به پنج قسمت ترتیبی سازمان داده است. در این مرحله تمامی فیشهایی که علامت A با الف یا ۱ دارند در یکجا تمامی فیشهایی که علامت B یا ب یا ۲ دارند در قسمتی دیگر و تا آخر جای میگیرند. هم اکنون محقق میتواند تمام فیشهای ۸ یا الف با ۱ را جمع آوری نموده و متن علمی خود را با کمک و اتکاء به آنها آغاز کند. لازم به تذکر است

که در جریان تحقیق ممکن است فیشی از قسمت A به E با B و غیره منتقل شود یا حتی فیشی از یک فصل به فصل دیگری جابه جا شود. این نوع جابه جایی ها طبیعی است زیرا ممکن است حدس اول محقق صحیح نبوده باشد. ممکن است ظاهر این نوع فیش برداری سخت به نظر برسد ولی پس از تمرینهای متعدد کاری بسیار ساده خواهد بود. مزیت دیگر این کار سرعت بخشیدن به جمع آوری و ساماندهی مواد خام است.

این قسمت با تفصیل بیشتری بیان شد زیرا بسیاری از دانشجویان در اینکه پس از فیش برداری چگونه میتوانند با دقت و کارآمدی از آنها استفاده کنند مشکل دارند این نظام ساماندهی مواد خام به کاغذ A۴ نیاز فراوان دارد و معمولاً مطالب باید یک روی کاغذ نوشته شوند. کدبندی منابع برای هر فصل و نیز فیشهای هر فصل و سپس تقسیم بندی پنج گانه آنها را می توان در پوشه های متعدد و به تعداد فصول تحقیق نگهداری کرد تا تداخلی پیش نیاید طبیعی است که با رایانه های دستی این کار با سهولت بیشتری انجام خواهد گرفت.

۴. تجزیه و تحلیل مواد خام یا اطلاعات تحقیق

در بخش گذشته تا مرحله ساماندهی فیشهای هر فصل به صورت پنج گانه بحث کردیم. هنگامی که به نوشتن متن علمی می پردازیم طبعاً فیشها را سر هم بندی نمیکنیم و یا تحقیق ما صرفاً این نیست که مواد خام را به طور منظم و ترتیبی کنار هم قرار دهیم محقق ضمن داشتن یک دید کلی، با در نظر گرفتن مفروضات فرضیه ها و با توجه به نظریه ها و عمق تحلیلی خود هم اکنون باید تجزیه و تحلیل کند و فصول خود را به رشته تحریر

[ ۱۲۶ ]

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

در آورد. کار اصلی محقق در واقع کار فکری محقق) از این مرحله آغاز می شود. برخلاف شیمی و فیزیک که محقق باید بر اساس داده های موجود قضاوت کند در علوم اجتماعی و به خصوص علوم سیاسی، استنباط تحلیل و استنتاج محقق با استفاده از تواناییها، منابع و راههای مختلفی تحقق می پذیرد. علاوه بر اینکه داده ها و مواد خام تحقیق، خود به خود معنا و نتیجه ارائه میکنند عوامل و متغیرهای دیگری نیز در فرآیند استنباط محقق اثر دارند که این سیستم اثرگذاری را به صورت مثلث زیر بررسی می کنیم

تفکر و تراکم فکری محقق

مفاهیم و نظریه های مرتبط

سابقه رفتاری و تاریخ موضوع

رکن و زاویه سوم مثلث بهره گیری از مفاهیم و نظریه های مرتبط با موضوع و چارچوب تحلیلی است بخش بیشتر کار علمی در ایران یا عرضه داده های وسیع تاریخی است و یا بحث صرف نظری کمتر محققی دارای این توانایی و تربیت علمی است که ترکیب منطقی میان مواد خام و نظریه های علمی مرتبط برقرار کند. به دلیل حاکمیت متون فلسفی در کشور ما علاقه بسیاری به بحثهای نظری بدون مصداق وجود دارد. البته شاید دلیل دیگر آن محدود بودن امکانات جهت انجام کار میدانی و شرکت در همایشهای داخلی و بین المللی باشد. عرف دانشگاهیان در کشورهایی که سنت قوی علمی دارند این است که حداقل سه سال طول

می کشد تا محققی بتواند چارچوب تحلیلی و مواد خام لازم و استنتاجات خود را به مرحله کتاب برساند و پرونده علمی افرادی که در هر دهه موفق شده اند دو یا سه کتاب را به رشته تحریر در آورند معرف این اصل علمی است. مثلاً پیتر اوانز در کتابی با عنوان توسعه یافتگی همراه با وابستگی فقط ۷ سال در برزیل به جمع آوری مواد خام پرداخته است. در کشور ما معمولاً محققان تعدادی کتب و مقاله را روی میز میگذارند و در طول حداکثر چند ماه صورت برداری و پرکردن لابلای متون ترجمه شده در واقع به راویان حرفه ای متون غربی مبدل می شوند. کتاب و تحقیقی ارزش دارد که نویسنده آن چارچوب مفهومی ارائه دهد و صاحب فکر باشد نه آنکه کتاب او مجموعه ای از نقل قول ها و سر هم بندی ها باشد. البته علاقه شدید به متون ترجمه علاقه محدود به خلاقیت تئوریک، امکانات محدود جهت تحقیقات میدانی و تقریباً نبود فرصت جهت شرکت در محافل بین المللی از جمله دلایل متعددی هستند که کار علمی در ایران را دچار بحران و نبود پارادایم میکنند و سبب میشوند تا جامعه علمی به اجماع فکری نرسد.

بهره برداری از نظریه های مرتبط در تجزیه و تحلیل مواد خام هم نیاز به تجربه علمی دارد و هم نیاز به مشورت با محققان برجسته بسیاری از دانشجویان برای تهیه مقالات علمی در دوره کارشناسی ارشد و یا به طور جدی تر در دوره دکتری این پرسش را مطرح میکنند که برای فهم موضوع مقاله یا رساله از کدام نظریه ها باید استفاده کنند. این دقیقاً بحثی است که در این بخش داریم.

پاسخ اولیه به این پرسش این است که بستگی به موضوع دارد. دانش پژوه برای ایجاد ارتباط میان موضوع و مواد خام خود باید سراغ آن گروه از

نظریه ها برود که عده ای پرورش داده اند و یا به صورت مصادیق متعدد آنها را به . یاد آور شده ایم در کار علمی از پرسش به فرضیه سازی، پردازش فرضیه نظریه سازی، قاعده مندی استخراج قانون و سرانجام به پارادایم میرسیم. پس پردازش مواد خام میتواند هم با نظریه ها باشد و هم با قواعد و قوانین علمی بحث هانس مورگنتا در مورد اصل قدرت در سیاست بین الملل در حد قاعده و قانونمندی و فراتر از نظریه پردازی است. در رابطه با علل عقب ماندگی ایران طیفی از نظریه ها و در واقع رقابت نظری وجود دارد که قبل از قاعده مندی و قانونمندی بسیار مفید است. هدف از بکارگیری نظریه ها و احتمالاً قواعد و قوانین) توضیح دادن و تشریح کردن مواد خام جاری است و دقت محقق در حسن انتخاب از مخزن نظریه ها بسیار با اهمیت است. باید گفت ماهیت موضوع، طیف نظریه ها را مرحله قاعده یا قانون در آورده اند همان طور که پیش تر هم

مشخص می کند.

اگر بخواهیم تحولات داخلی سیاسی عربستان را مطالعه کنیم بد سلیقگی است که فرآیند تحولات و تغییرات در این کشور را از منظر مارکسیستی متقابلاً اگر به نظریه فرهنگ سیاسی قبیله ای از یک سو، و بررسی کنیم. اثرات جهانی شدن از سویی دیگر رجوع کنیم نشانه دقت نظر ماست. شناخت زیر بناهای فکری سیاست خارجی آمریکا عمدتاً به ماهیت نظام اقتصادی این کشور بر میگردد و نظریه های تحول سرمایه داری شاید مهمترین مجموعه نظری در فهم گرایشهای فکری و عملی سیاست خارجی این کشور در سطح جهانی باشد درک سیاست خارجی چین نسبت به آمریکا، مجموعه ای از نظریه ها را میطلبد تمایلات سنتی این

کشور به تجارت جهانی اثرات جهانی شدن قدرت یابی در آسیا از طریق ثروت اقتصادی و تکامل فکری و روشی حزب کمونیست چین البته هر اندازه که پرسش مورد نظر دقیق تر باشد به همان اندازه نظریه ها نیز ریزتر و دقیق تر خواهند بود مجموعه های جغرافیایی در سطح جهان تحت تأثیر عوامل مختلفی در رفتار و نظام انگیزشی هستند. به عنوان مثال، نظریه های انتخاب عقلایی کارکردگرایی و ساختارگرایی عمدتاً در چارچوبهای صنعتی و صنعتی پیشرفته معنا پیدا میکنند و طیف نظریه های حکومت از کشورهای سنتی و بسته مانند عراق و یمن آغاز شده تا امریکا، فرانسه و ژاپن را پوشش و به مجموعه ای از پرسشهای مهم رفتاری حکومتها پاسخ میدهد. اگر بخواهیم مسائل ایران را بررسی کنیم و نظریه حکومت ملی را مبنا قرار دهیم متوجه خواهیم شد که وجود حکومت ملی برای احزاب ،نخبگان فکری اندیشه مندان عامه مردم، فرهنگ عمومی، قدرت ملی، ثروت یابی گردش قدرت و مشروعیت سیاسی نخبگان ابزاری چه پیامدهای مهمی به دنبال دارد. اگر افراد در ایران به گروه، جناح، و قبیله سیاسی خود علاقه تعلق و وابستگی دارند به همان صورت نیز رفتار سیاسی خواهند داشت تنها در سرزمینی که حکومت ملی شکل گرفته دفاع از منافع ملی و اولویت بخشیدن ثانویه به منافع جناحی رایج خواهد شد. از طرفی دیگر تئوریهای شخصیت در قالب تئوری های فرهنگ سیاسی نیز میتواند بخشی از توضیح و تشریح را عرضه کند.

در جامعه ای که مهمترین منبع لذت و رضایت شخصی در دستیابی به سمت و قدرت سیاسی است چطور میتوان گردش قدرت شهروندی

احترام به حقوق دیگران و امثالهم را انتظار داشت. البته برای ایران شناسی می توان طیفی از نظریه های مختلف مانند نظریه های مربوط به اقتدارگرایی نظام فئودالی، خشکسالی منابع نفتی نظام باورهای خرافی، تجد دستیزی گره اختلاط با غرب و منطق تربیت خانوادگی را در میان دیگر نظریه ها مطرح نمود. در انتخاب نظریه ها باید دقت کنیم که تحت تأثیر گزینه های قبلی و نیز نظریه های رایج قرار نگیریم به عنوان مثال، اگر بخواهیم قدرت سیاسی در آمریکا آلمان فرانسه یا هر کشور صنعتی دیگر را مطالعه کنیم نباید تحت تأثیر ملاکهای فهم قدرت سیاسی در ایران قرار بگیریم.

در کشور ما با توجه به قرنها حاکمیت نظام سلطنتی، سمتهای کلیدی سیاسی در کشور مهمترین منابع قدرت به شمار می روند و گردانندگان اصلی و تصمیم گیرندگان کسانی هستند که سمتی دارند. اگر بخواهیم همین ملاک را نسبت به فهم مسائل امریکا تعمیم دهیم، دچار اشتباه خواهیم شد، زیرا شخص رئیس جمهوری در آمریکا مدیریت میکند نه حکومت. حکومت نتیجه تعامل دهها فرد نهاد سازمان، حزب و منافع عظیم اقتصادی، سیاسی و مالی است رئیس جمهوری امریکا بر کلیت این صحنه سیاسی مدیریت میکند و چه بسا به دفاع از منافع خاص نیز گرایش داشته باشد ولی همیشه نمیتواند چنین کاری را انجام دهد. به همین علت قدرت و تصمیم گیری در کشورهای تابع اصل موضوع مورد ۷ است. گرایش اصلی سیاست خارجی آمریکا به خاورمیانه به شدت تحت تأثیر منافع گروههای صهیونیستی و یهودی است اما سیاست خارجی آمریکا نسبت به آرژانتین برزیل و چین در اختیار اسرائیل نیست. دلیل مطرح کردن مثال فوق این است که در انتخاب نظریه های مرتبط و در تشریح و

توضیح پدیده ها به دقت و ظرافت دید و بصیرت فراوان نیاز داریم. این نکته کلی را باید در نظر بگیریم که هر قدر به طرف شناحت مسائل در جوامع صنعتی می رویم استفاده از قاعده مندی ها، قوانین روندهای ثابت رفتاری و ساختارها بیشتر میشود و هر قدر از این کشورها دور می شویم نظریه ها و قاعده مندی های مربوط به فرد، فرهنگ، و تنوع رفتاری افزایش می یابد.

مثلث تجزیه و تحلیل ما راهنمایی است برای آنکه محقق و نویسنده نسبت به فرآیندهای اثرگذار در نوع بهره برداری و بکارگیری مواد خام و اطلاعات آگاهی پیدا کند و با حوصله و دقت، مواد خام جمع آوری شده را با سابقه متراکم تاریخی از یک طرف و نظریه ها و چارچوبهای موجود از طرف دیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.

۵. اصول نظریه پردازی در علم سیاست

مسئله نظریه پردازی و در مراحل بعدی استخراج قاعده، قانون، پارادایم زمانی مطرح میشود که محقق بخواهد در تبیین علی و چرایی یک یا چند پدیده چارچوب توضیحی و تشریحی خود را بیان کند. در علوم اجتماعی به طور اعم و در علم سیاست به طور اخص، سه نوع پرسش می توان طرح کرد: چه چگونه چرا چه و چگونه عموماً به توصیف بر می گردند و چرا به تشریح و توضیح و علیت همین که محققی بخواهد علیت پدیده ای را تبیین کند و ضمن استفاده از دیدگاههای مختلف، نهایتاً نظریه مستقل خود را عرضه کند در واقع نظریه پردازی کرده است. در زیر به مبانی نظریه پردازی سیاسی و نکات مهم آن اشاره میکنید

فرصت مشاهده

افراد برجسته، چه در غرب و چه در شرق در میان مشترکات دیگر از یک وجه مشترک خاص برخوردار بوده اند و آن فرصت مشاهده وسیع عینیات است. ماکیاولی خواجه نظام الملک، مارکس، سید جمال الدین اسد آبادی هگل وبر و نیکسون در میان دیگران، در کوران وقایع فکر کرده و فرصت تجربه و عمل و تعامل داشته اند رفت و آمد میان اتاق کار و کتابخانه و دسترسی به سایتهای اینترنت فرد محقق را ضرورتاً به نظریه پرداز تبدیل نمیکند به همین دلیل بیشتر استادان دانشگاه فرصت جمع آوری مطالب علمی و استفاده از متون تحقیق دیگران را پیدا می کنند و حتی به نگارش کتاب و مقاله نیز مبادرت می ورزند، اما عده بسیار اندکی نظریه پرداز میشوند آشنایی با سیاست عملی در معرض مسائل سیاسی قرار داشتن در تعامل با راهروهای قدرت بودن و در صحنه بین المللی نیز فرصت تبادل نظر پیدا کردن زمینه های اولیه نظریه پردازی را فراهم میکند محک خوردن دیدگاهها و اندیشه ها در صحنه عملی، اجتماعی و سیاسی امکانپذیر است.

محقق پیوسته باید به دنبال معاشرت با بهتر از خود باشد. در فضای دانشگاهی و فرهنگی ایران فرصت چنین معاشرتهای علمی بسیار محدود است و در واقع در هر حرفه فن ،تخصص و صنعتی فرد باید به دنبال معاشرت با همقطاران خود بویژه در کشورهای پیشرفته باشد. اگر استاد دانشگاه ایرانی صرفاً در فضای داخلی به قضاوت در مورد کار و فعالیت علمی خود بپردازد چه بسا در نهایت بسیار راضی باشد اما ضعفهای او زمانی آشکار میگردد که در کنار استادان و محققان کشورهای دیگر قرار گیرد و خود را با مثلاً یک پژوهشگر کانادایی، آلمانی، ژاپنی،

طراحی تحقیق

هندی، و حتی مالزیابی مقایسه کند و با روشها، دیدگاهها، و شیوه فهم و شناخت آنان آشنا شود.

قاعده قابل استخراج از این بحث این است که محک خوردن کیفیت تنها در صحنه بین المللی میسر است و این قاعده در مورد فرد نهادهای علمی، صنعت و حکومت صدق میکند یکی از بهترین روشهای وسعت بخشیدن به دید و افزایش قابلیتهای نظری ایجاد فرصت برای مشاهده و مجهز شدن به دید وسیع چند بعدی (سینه رامایی) است.

فرصت مقایسه

یکسان سازی همگون سازی و برداشتهای مشترک در مسائل علمی از مضار کار علمی و نظریه پردازی به شمار میرود. در جوامع جهان سوم، به تناسب فشارهای حکومتی علوم اجتماعی جنبه ایدئولوژیک پیدا می کند و افراد به گونه ای ناخود آگاه ایدئولوژیک تربیت می شوند و تصور میکنند که در صحنه سیاست درست و غلط وجود دارد. به طور طبیعی چنین فضایی استدلال و فکر را تعطیل میکند در اواسط دهه ۱۳۷۰، در یکی از کلاسهای درس کارشناسی ارشد علوم سیاسی در دانشگاه شهید بهشتی نوعی بحث فلسفی و در عین حال نزاع محترمانه ای میان استاد و دانشجویی که از دانشگاهی دیگر فارغ التحصیل شده بود در گرفت که میتوان آن را نمونه ای از تربیت ایدئولوژیک در صحنه علم دانست.

هنگامی که دانشجو در معرض تفسیر دیگری از آثار یک اندیشه مند اروپایی از سوی استاد دانشگاه شهید بهشتی قرار گرفت، ناخودآگاه نسبت به تفسیر استاد اعتراض نموده و گفت: چطور میشود که شما این گونه تفسیر کنید در حالی که در دوره کارشناسی و در کلاس فلان

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

استاد از این موضوع تفسیر دیگری شده است. هر چند ظاهر موضوع ساده است، این تفکر، معرف تربیت غیر علمی و تفاسیر ایدئولوژیک از مفاهیم علمی است. دانشجوی علوم اجتماعی به عنوان اولین درس در اولین روز دانشگاه باید بیاموزد که میخواهد در رشته ای متخصص شود که برای هر پرسش، چندین پاسخ محتمل وجود دارد و با نوعی نسبیت گرایی آگاهانه و منطقی خود را آشنا سازد. داشتن وجه مقایسه در زندگی اجتماعی علم سلیقه های فردی و طراحیهای زندگی از مقدس ترین اصول است و فقط در نظریه پردازی کاربرد ندارد در تاریخ علم، دانشجویانی رشد کرده اند که استادان فرصت جسارت علمی و روشی را به آنان داده اند. بنابراین فضای علم و معرفت در یک کشور باید فضای نقد مقایسه رفتار عادی و انسانی باشد.

استخراج سطوح تحلیل

محقق ضمن ایجاد فضای نقد و مقایسه لازم است که سطوح تحلیل را نسبت به موضوع تحقیقاتی خود مشخص کند و دقیقاً متغیرهایی را که باید نسبت به آنها نظریه پردازی شود تعیین نماید. مثلاً اگر دو طبقه اجتماعی را مقایسه میکنیم سطوح تحلیلی مورد بحث کدامند؟ موقعیت اجتماعی، سطح ،ثروت نقش تخصصی خصلتهای عمومی پیروان، سطح سواد، فضای شهری یا روستایی و امثالهم منزلت یک تحقیق به آن است که حتی المقدور وارد سطوح تحلیلی جزئی شود و از کلیات به جزئیات حرکت کند در ایران تمایل عجیبی به کلی گویی وجود دارد. این خصلت غیر علمی باید از سطوح دبستان راهنمایی و دبیرستان اصلاح شود و فرد را به سوی دقت علمی سوق دهد کلی گویی دقت را کم نموده و مسئولیت

فرد را در برابر گفته ها و نوشته ها تقلیل میبخشد، استخراج سطوح تحلیل باعث می شود که محقق در انتخاب مورد مطالعاتی خود دقت کند. اگر می خواهیم سیاست خارجی ایران را مطالعه کنیم باید منظورمان را مشخص کنیم به عنوان مثال کدام یک از این شاخه ها موضوع مطالعه ما می باشد دستگاه دیپلماسی تصمیم گیرندگان سیاست خارجی، فرآیند اجرای سیاست خارجی اصول و اهداف سیاست خارجی، قانون اساسی و سیاست خارجی افکار عمومی و سیاست خارجی، اقتصاد ملی و سیاست خارجی امنیت ملی و سیاست خارجی جناحهای سیاسی و سیاست خارجی تعیین سطوح تحلیل زمانی میسر است که رابطه یا روابطی که مورد مطالعه هستند به شکل دقیقی مشخص شوند تا نظریه پردازی پیرامون آنها نیز به طور دقیقی پیش رود. به مثالهای زیر دقت کنید

اثر

افکار عمومی مردم ایران

اثر

شکل گیری افکار سیاسی فرد –

سیاست نفتی ایران

سیاست خارجی نسبت به عربستان سعودی

سمت سیاسی فرد

اثرات متقابل

سیاست امنیتی ایران در خلیج فارس

شهروندان

رقابت برنامه ریزی ها

گردش نخبگان .

تشکیل حکومت ملی

که کارآمدی و پاسخگویی نخبگان سیاسی

زمانی که روابط فوق مشخص شود سطوح تحلیل علمی نیز دقیق تر قابل تبیین خواهد بود. در مثال اول یک سطح تحلیل، عامه مردم (افکار عمومی و سطح دیگر تحلیل تصمیم گیری های ایران نسبت به عربستان سعودی دستگاه دیپلماسی و مجاری تصمیم گیری) می باشد. در مثال دوم، یک سطح تحلیل نخبگان سیاسی تصمیم گیرنده هستند که در ارکان اول و دوم یک کشور قرار دارند و سطح دوم تحلیل، افکار و آراء آنها است. پرسش این است که آیا سمت سیاسی فرد باعث شکل گیری افکار او می شود یا خیر؟ پرسش دیگر این است که این رابطه در کدام نظام سیاسی محتمل تر است؟ در مثال سوم هر دو سطح تحلیل، فرآیند تصمیم گیری است. این مثال به اثرات یک سطح تحلیل (نظام انتخاباتی که به گردش نخبگان می انجامد بر سطوح دیگر تحلیل (یعنی مردم، برنامه ریزی ملی کارآمدی نخبگان و بلوغ حکومت ملی می پردازد. در نظریه پردازی محقق باید این سطوح تحلیل را مشخص کند تا بتواند با دقت تمام کیفیت مواد خامی را که جمع آوری می کند افزایش دهد.

تعامل قیاس – استقراء

مبنای نظریه پردازی علمی استقراء است. استقراء پیشداوری را به حداقل می رساند باعث باز به باز بودن ذهن بر روی متغیرهای جدید میگردد و نسبی

بودن اثر متغیرها را مشخص می سازد. استقراء زمینه ساز دقت در جمع آوری مواد خام دقیق، تفکر جزئی نگر و اهمیت ویژه قایل شدن برای فرآیند است. استقراء به محقق کمک میکند تا برای ردیابی علیت میان پدیده ها به انباشت تراکم تحول و اثرگذاری عوامل جزئی در فرآیندها دقت کند و هیچ اثری را از قبل نهایی و تعیین کننده نداند. محققان برجسته بعد از یک دوره کار فکری استقرایی به مرحله ای می رسند که صاحب چارچوب قیاسی میشوند. به عبارت دیگر، به کلیت و علیت یک پدیده دست می یابند. آن دسته از محققانی که همیشه با عنایت به استقراء در قیاس خود تعدیل میکنند به معنای دقیق کلمه عالم هستند و به طور پیوسته رشد خواهند کرد. نظریه و قیاسی عالمانه است که به قول کارل پوپر ابطال پذیر باشد زیرا شناخت علمی را نمی توان به قطعیت و نهایت رساند. علم با ابطال پذیری نظریه ها رشد میکند و آزمایشهای پی در پی زمینه ساز تحول فکری میشود یک از ویژگیهای جوامع باز نیز خصلت نهایی نکردن استنباط و استنتاج است.

بنده هیچ وقت اثر رفتار و سخنان استاد خود جیمز روزنا را که حدود سی سال با من فاصله سنی دارد از خاطر نمیبرم که به انتقادات من به دقت گوش میداد یادداشت میکرد آنها را به کار می بست و پس از آن یادداشت تشکر مینوشت اگرچه وی پس از چهل سال کار علمی به طور طبیعی به قیاسهای قوی و چارچوبهای نسبتاً مطمئن رسیده بود، اما همواره آمادگی شنیدن اصلاح شدن تغییر و تعدیل کردن را داشت. او به معنای دقیق کلمه یک عالم است و در استدلال و سندیت سخن افراد غرق می شود. محققان نظریه پرداز در نهایت میان قیاس و استقراء حالتی دورانی طی میکنند؛ نه به قیاسهای خود دل بسته اند و نه قداست علمی

استقراء را فراموش میکنند دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دکتری و حتی شاید یک دهه بعد از دوره دکتری بهتر است صرفاً با استقراء کار کنند تا آنکه با اهتمام تلاش مشاهده مقایسه و نظریه پردازی مداوم به قیاسهای قابل اتکاء دست یابند.

مفهوم سازی متغیرهای مستقل

بعد از آنکه محقق پدیده های مورد مطالعه خود را مشخص کرد باید در مقام دادن پاسخ احتمالی به پرسش خود به طور دقیقی برای استخراج متغیرهای مستقل و با دوایر علی پدیده ها اقدام کند. ممکن است هر پرسشی به تناسب وجوه سطوح و پیچیدگیهای مختلفی که دارد در پاسخگویی به آن تعدادی متغیر مستقل دخیل باشند. حتی ممکن است دو محقق نسبت به یک پرسش مشابه تعداد مختلفی از متغیرهای مستقل را انتخاب نمایند. متغیرهای مستقل به حوزه های محتمل علیت یک یا چند پدیده مربوط میشوند. به این مثالها توجه کنید

دخالت بیگانگان

فقدان حکومت ملی

چرایی عدم شکل گیری

فقدان اجماع نظر فلسفی سیاستمداران

آگاهیهای محدود عامه

تحزب در ایران

فقدان ثبات اقتصادی

ک دولت رانتی

فرهنگ سیاسی عشیره ای

مبانی حکومت رفاهی

چرایی ظهور دولتهای

سوسیال دموکرات

در اروپا

تاوی طلبی در فرهنگ عمومی اروپا

ویژگیهای سرمایه داری اروپایی

بافت نوین جمعیتی

رشد مداوم و تقسیم ثروت

در هر دو مثال برای پاسخگویی به پرسش متغیرهای مستقل مختلفی مطرح شده اند و با افزودن n در واقع دامنه استخراج حوزه های علی را باز گذاشته ایم. زمانی که محقق بتواند متغیرهای مرتبط و دقیق را با پشتوانه مواد خام انتخاب کند مهمترین گام را در مراحل میانی نظریه پردازی برداشته است. طبیعی است که استخراج متغیرهای علی یک پرسش بایستی با مواد خام مطالعات میدانی و به تناسب موضوع با مصاحبه، پرسشنامه) و گزینش فرآیند صحیح و منطقی جمع آوری اطلاعات، مورد پشتیبانی قرار گیرد. در جریان آزمون و پردازش اطلاعات و یا پاسخهای احتمالی محقق با تنوعی از علل روبرو میشود اما باید سعی کند با داشتن حساسیت نسبت به سندیت علل مرتبط را انتخاب نماید.

نظریه زمانی انسجام درونی دارد که مجموعه متغیرها، جهت پاسخگویی و طرح چرایی یک پرسش از انسجام منطقی درونی برخوردار باشند. به عنوان مثال در مورد چرایی عدم شکل گیری تحزب در ایران نمی توان دو متغیر مستقل فقدان ثبات اقتصادی و پیشرفت مداوم اقتصادی را مطرح کرد زیرا این دو متغیر یکدیگر را نفی می کنند. نکته مهم دیگر در این بخش فهم دقیق درجه متغیر وابسته است. زمانی که میگوییم

چرایی عدم شکل گیری تحزب در ایران باید در نظر داشته باشیم که این امر مطلق نیست. در دوره هایی تحزب ضعیف داشته ایم؛ در برخی دوره ها تا حدودی رقابت حزبی وجود داشته و در بعضی دوره ها تحزب هدایت شده و مصنوعی بوده است. باید در بحث تغییر پذیری درجات یک متغیر وابسته دقت به خرج داد و محقق می تواند زمان مکان تاریخ و جغرافیای متغیر وابسته خود را با دقت انتخاب کند.

بعد از آنکه محقق نتیجه رابطه میان پرسش و متغیرهای مستقل را مشخص کرد و مثلاً ۴ یا ۵ یا ۶ عامل را در چرایی یک پدیده دخیل دانست، سپس باید این پرسش را مطرح کند که «اعتبار این نتیجه گیری و نظریه تا چه اندازه است؟ عرصه پاسخگویی این نظریه تا کجاست؟ پاسخ به این پرسش به نوع تحقیق مربوط میشود و بستگی دارد که محقق چه نوع تحقیقی را انجام داده است به انواع تحقیقات زیر توجه کنید:

تحقیق تک موردی غیر نظری توصیف) تحولات مربوط به جنگ ایران و عراق

تحقیق تک موردی نظری علل بروز جنگ ایران و عراق

تحقیق چند موردی مقایسه ای غیر نظری مقایسه تاریخ دو جنگ ایران و عراق و کویت و عراق

تحقیق چند موردی مقایسه ای نظری مقایسه علل بروز دو جنگ ایران و عراق و کویت و عراق

انطباق نظریه با مورد بررسی جنگ ایران و عراق بر اساس نظریه هژمونی آزمون نظریه با مورد بررسی جنگ ایران و عراق بر اساس نظریه های هژمونی بین المللی شدن انقلابها و بحران مشروعیت منطقه عربی ))

به عنوان یک اصل کلی تعدد مصادیق در استحکام نظریه ها بسیار اهمیت دارد نظریه علل عقب ماندگی ایران در مقابل نظریه علل عقب ماندگی کشورهای خاور میانه و نیز در مقابل نظریه علل عقب ماندگی کشورهای جهان سوم در اینجا بلوغ نظری و تعدد مصادیق شرط است. وقتی میگوییم نظری یعنی علی بحث : نظری بدون وجود مصادیق طرح . جزئیات و مواد خام، اعتبار علمی ندارد از جزئیات مواد خام، اطلاعات و کار میدانی می توان به نظریه رسید مگر اینکه کسی بخواهد وضعیت یک مصداق را با نظریه ای خاص بسنجد مانند علل عقب ماندگی مصر بر اساس نظریه فرانک یا دوس ساندوس) بنابراین سطح پاسخگویی یک نظریه به تعدد مصادیق مربوط می شود. آیا نظریه بر اساس یک مصداق دو مصداق و با چندین مصداق بنا شده است؟ تناسب موارد مطالعه نسبت به کل مصادیق شرط است. مثلاً اگر کسی بخواهد نظریه ای را درباره یک جنگ مطرح کند کاری علمی انجام داده است. اما چنانچه بخواهد ۵۰ جنگ را نیز مطالعه کند شاید نسبت به هزاران جنگی که در ت در تاریخ روی داده است، کار نظری او همچنان مشکل مصداق خواهد داشت. حال اگر محققی پیرامون همگرایی اقتصادی مطالعه کند تعدد مصادیق بسیار محدود است. حتی سه مورد مطالعاتی درباره همگرایی اقتصادی می تواند به نظریه ای جامع و قابل اتکاء بیانجامد.

تحقیقات چند موردی مقایسه ای نظری عموماً از اعتبار بیشتری برخوردارند هر اندازه که محقق تعداد مصادیق مورد مطالعه خود را افزایش دهد و همچنان نظریه او اعتبار داشته باشد به سوی قاعده سازی حرکت میکند و زمانی که مجدداً به مصادیق او افزوده شود به سوی قانون سازی علمی پیرامون یک موضوع سوق پیدا می کند. لذا نتیجه

L J

میگیریم که تکامل نظری از نظریه به قاعده و از قاعده به تعداد مصادیق است. به قانون متأثر از

پلورالیسم متدلوژیک، گلچینی متدلوژیک

و تعیین وزن متغیرهای مستقل

در جمع بندی بحث نظریه پردازی به پلورالیسم و گلچینی متدلوژیک اشاره میکنیم محققی که تعدادی از عوامل را جهت تبیین علی پدیده مورد مطالعه خود مشخص کرده بهتر است از سطوح مختلف بهره برداری کند و از حوزه های مختلف علی استفاده نماید. علوم سیاسی و روابط بین الملل به عنوان پیچیده ترین شاخه های علوم اجتماعی چندوجهی هستند و از حوزه های علی روانشناسی جامعه شناسی، اقتصاد و فلسفه بهره می گیرند. پلورالیسم و گلچینی متدلوژیک به ترتیب به تعدد و جامعیت از یک سو و گزینش از شاخه های مختلف علوم اجتماعی برای تبین علی پدیده های سیاسی از سویی دیگر اطلاق می شود. به عنوان مثال برای موردی مانند علل عدم شکل گیری تحزب در ایران دلایل مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی مطرح شده است. دقیق کردن هر یک از این متغیرهای مستقل بسیار اهمیت دارد و در واقع نتیجه پلورالیسم و گلچینی متدلوژیک می باشد.

نکته نهایی در مورد نظریه پردازی تعیین وزن متغیرهای مستقل است. زمانی که یک محقق تعدادی از متغیرهای مستقل را برای پاسخگویی علی به یک پرسش ارائه کند این صرفاً بخشی از کار علمی به شمار می رود. آنچه به یک نظریه جایگاه و منزلتی ویژه می بخشد اولویت بندی

۱۲۳

راحی تحقیق

تعیین وزن اثرگذاری متغیرهای مستقل است. در مثال علل ظهور حزاب سوسیال دموکرات در اروپا تعدادی متغیر مطرح شده اند، اما آیا همیت آنها مساوی است؟ چه نوع اولویت بندی می توان برای این متغیرها ایل شد؟ آنچه که محققان را از یکدیگر تفکیک می کند، اولویت بندی تعیین وزن برای متغیرهای مستقل است. ممکن است یک محقق بافت جمعیت را در درجه اول قرار دهد و اطلاعات و آمار و ارقام خود را بر ین پایه بنا کند و محققی دیگر فرهنگ تساوی طلبی در اروپای جدید را مثلاً با وزن پنجاه درصد متغیر اول قرار دهد.

چنانچه محققان متغیرهای خود را اولویت بندی نکنند و صرفاً به معرفی تعدادی از متغیرها اکتفا نمایند کار نظریه پردازی ناقص خواهد بود. آنچه که نام ماکس وبر را ماندگار کرده و آنچه که هگل، ماکیاولی، خواجه ظام الملک، و دیگر نظریه پردازان مشهور را به این سطح علمی رسانده ست توجه خاص آنها به درجه بندی متغیرها در روابط پدیده های مورد مطالعه آنها است. بنابراین در آخرین مرحله از نظریه پردازی محقق باید متغیرهای مستقل خود را درجه بندی اولویت بندی، و وزن گذاری کند و با ارائه اسناد، آمار و مواد خام سندیت این اولویت بندی را لااقل از منظر خود به اثبات رساند. محققی عالم است که در صورت عرضه سندیت جدید و مواد خام نوین در اولویت بندی متغیرهای مستقل خود نجدید نظر کند.

ضمیمه روشهای پارگراف نویسی یادداشت

پاورقی، و منبع نویسی

۱. پاراگراف نویسی

یکی از تفاوتهای عمده میان روزنامه نگاری و کار علمی، در نوع پاراگراف نویسی است. در روزنامه نگاری به دلیل ماهیت خبری – تحلیلی کار، جملات کوتاه و پاراگرافهای دو یا سه جمله ای رایج است، اما پاراگراف بندی متن در کار علمی و در تبیین علمی پدیده ها، قدری متفاوت است. هر چند در این مورد قاعده خاصی وجود ندارد ولی به نظر می رسد نوشتن یک جمله مقدمه و پردازش آن جمله در میان تعدادی از جملات و نیز جمع بندی آنها در یک جمله مجموعه یک پاراگراف) به حدود ۱۲ تا ۱۵ جمله پیوسته نیاز دارد. جمله اول هر پاراگراف بیانگر یک ایده است و جملات بعدی آن را پردازش میکنند. جمله آخر یک پاراگراف هم جمع بندی آن ایده خواهد بود. جمله آخر پاراگراف در واقع در جمله اول پاراگراف بعدی ادامه پیدا می کند و سپس پردازش و بالاخره نتیجه گیری میشود. مجموعه پاراگراف ها باید به صورت بلوک بلوک باشد و هر کدام برای معرفی یک ایده یا بخشی از یک ایده نقشی داشته باشند پاراگراف نویسی علمی دقت و حوصله می طلبد. در بخش پردازش پاراگراف می توان از نقل قول مستقیم غیر مستقیم، آمار ارقام مواد خام و اطلاعات استفاده کرد. تصویر این جملات به شکل زیر است:

۲ یادداشت نویسی ۸

منظور از یادداشت نویسی توضیحات اضافی نویسنده پیرامون یک مفهوم، رویداد تاریخی، تجربه شخصی، و یا یک نظریه است که معمولاً قبل از پاور فیها چه در پایین صفحه و چه در انتهای فصل آورده می شوند.

پاورقی نویسی؟

مقاله

علیرضا محمدی، دیدگاههای متفاوت در علل انفجار بمب هسته ای هند، فصلنامه مطالعات دفاعی سال چهارم، شماره ۵، صص (یا صفحات ۱۵۱ – ۶۹

کتاب

محمد قبادزاده، علل اقتصاد گرایی حزب کمونیست چین، تهران: انتشارات روز، ۱۳۷۸ ، ص ۶٢ ( یا صص ٧١-۶٢).

مقاله در کتاب

احسان اقبالی، «ریشه های بحران در افغانستان در آینده افغانستان، احمد آریایی و مراد حقوقی تهران مرکز مطالعات آسیایی، ۱۳۶۸، ص ۴۲

سند

محمدرضا محمدزاده تقابل حقوقی میان ایران و جمهوری آذربایجان در دریای خزر تهران مرکز نشر اسناد تاریخی ۱۳۷۳، صص ۲۴-۱۸

مصاحبه

مصاحبه با زهره احسانی سرپرست دفتر حقوق بین الملل زنان تهران ۲۰ آبان ماه ۱۳۷۵

  1. Notes
  2. Footnotes

روزنامه

روزنامه همشهری ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱

همان پیشین

همان. (دقیقاً منبع قبلی با همه مشخصات حتی صفحه)

همان، ص ۸۲ دقیقاً همان منبع قبلی با شماره صفحه جدید)

همان، صص ۸۳-۸۲

پیشین، ریشه های بحران در افغانستان کتاب افغانستان که قبلاً آورده شده است و همان صفحه

پیشین، ریشه های بحران در افغانستان ص ۹۱. کتاب افغانستان که قبلاً آورده شده است اما صفحه جدید

پیشین، احسان اقبالی کتاب احسان اقبالی که قبلاً آورده شده است

پیشین، احسان اقبالی، ص ۱۷ کتاب احسان اقبالی که قبلاً آورده شده

است اما صفحه جدید

نکته: اگر چندین اثر از یک نویسنده مورد استفاده قرار گیرد، می توان از عناوین کتابهای او در پیشین استفاده کرد.

جلد اول، چاپ دوم

محمد قبادزاده علل اقتصادگرایی حزب کمونیست چین تهران: انتشارات روز، ۱۳۷۸، جلد اول، چاپ دوم، ص ۸۱؛ با چاپ دوم، صص ۸۳-۸۱

Article

پاورقی نویسی به لاتین

Richard Snyder, “Structuralism: A Failure in

Post-Communist

فصل چهارم

مطالعه روابط بین الملل پیش از جنگ جهانی دوم

رشته روابط بین الملل که روابط سیاسی اقتصادی و فرهنگی میان ملتها، دولتها، و تمامی مجموعه های خرد و کلان مرتبط به این دو اصل ملتها و دولتها را مورد مطالعه قرار میدهد معرفتی است که پس از جنگ جهانی دوم به صورت مستقل و مجزا در نظامهای دانشگاهی و علمی کشورهای مختلف مطرح شد. پیش از جنگ جهانی دوم مطالعه و شناخت پدیده های فوق در چارچوب رشته های علوم سیاسی، تاریخ، و تاریخ دیپلماسی انجام میگرفت هنگامی که افراد، دانشمندان و دولتمردان می خواستند به خارج از مرزهای جغرافیایی کشور یا محیط زندگی خود توجه کنند پدیده ای را مورد مطالعه قرار دهند، یا تصمیمی بگیرند، عمدتاً در قالب دولتمردان بزرگ تمدنهای جدید و قدیم و امپراتوریهای عظیم فکر میکردند. از آنجا که در قرن نوزدهم و در ادوار پیش از آن، تقسیم نظام بین المللی مبتنی بر حکومت ملی هنوز به صورت نهادی و پیچیده

منظور از مجموعه های خرد و کلان ملتها و دولتها، تمامی مشتقات و واحدهایی است که این دو اصل را در برگیرد مانند سازمان ملل متحد ناتو اوپک، نهضتهای آزادیبخش انجمن حقوقدانان جهان سازمان بهداشت جهانی احزاب سوسیال دموکرات در جهان گردهماییهای بین المجالس، شرکتهای چند ملیتی و غیره

امروز ظهور ننموده و تکامل سریع و باورنکردنی خود را در قرن بیستم طی نکرده بود اندیشه نگرش باور و نهایتاً برخورد و تصمیم نسبت به دنیای خارج در محدوده پادشاهان درباریان، شخصیتهای نافذ از یک سو، و امپراتوریها و تمدنهای نظامی سیاسی، از سویی دیگر خلاصه می شد و سیاست متاعی خاص بود که در اختیار افرادی محدود قرار داشت. جوامع به شکل امروزی تجزیه و تصمیم گیری ها پیچیده نشده بود و زندگی انسانها ساده یکنواخت بدون تنوع و به هم پیوستگی بود.

به علت فقدان سیستمهای ارتباطی چه در داخل و چه در میان کشورها و امپراتوریها عموم مردم از تحولات محیطی خود آگاه نبودند. زمان برای نظامهای اجتماعی و نیز افراد اهمیت چندانی نداشت. تصمیمات در رأس هرمهای قدرت و اقتدار اتخاذ میگردید و رابطه میان حکومت و عامه مردم رابطه ای یکطرفه بود بنابراین برای یک فرد علاقه مند، فکور دانش پژوه، و مشاهده گر شناخت روابط بین الملل و روابط بین الدول به مطالعه ماهیت امپراتوریها و علل سقوط آنان دولتمردان و افراد صاحب نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی محدود می شد. به دلیل اینکه ارتباطات به معنای عمیق امروزی وجود نداشت و علم و معرفت به مفهوم پیچیده کنونی (یعنی مشاهده عینی محیط اجتماعی از اصالتی برخوردار نبود بسیار طبیعی به نظر می رسید که کتب و اسناد که نتیجه مطالعه مشاهده تحقیق آمار و اطلاعات است وجود نداشته باشد. مأموران دولتی و تجار که به سرزمینهای دیگر سفر میکردند به ثبت تماسها، شخصیتها، و نوع روابط مبادرت می ورزیدند و آنها را به صورت «خاطرات در اختیار علاقه مندان می گذاشتند از یک طرف روابط بسیار محدود بود و شاید محتاطانه بتوان ادعا کرد که روابطی به آن صورت منظور مانند امروز

جود نداشت که کسی به فکر مطالعه و شناخت آن باشد. از طرفی دیگر بود ارتباطات شناخت وضع داخلی یک کشور با امپراتوری را تقریباً غیر ممکن می ساخت تا چه رسد به شناخت روابط بین المللی در مجموع ساده بودن نظام اجتماعی و نبود ارتباطات، انگیزه و نیازی را برای شناخت و مطالعه روابط بین الملل و ظهور چنین معرفتی ایجاد نمی نمود. رشته روابط بین الملل با پیچیده تر شدن و مرتبط شدن روابط ملتها و دولتها یا به عرصه وجود نهاد اهمیت آن شکوفا شد و هویتی ویژه و مستقل کسب نمود.

رنسانس انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی از جمله عوامل تعیین کننده ای بودند که زمینه ارتباطات فرهنگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشورها را پدید آوردند. پس از رنسانس نظام بین الملل به دو بخش عظیم سنتی و صنعتی تقسیم شد که پیامدهای این تحول شگرف همچنان ادامه دارد. [۱] بعد از انقلاب فرانسه اهمیت اندیشه سیاسی و ارتباطات سیاسی – فرهنگی میان ملتها به سرعت توسعه یافت و با ظهور انقلاب صنعتی، تراکم فکری عملی، ارتباطی و اجتماعی جوامع انسانی نسبت به گذشته به حد اعلای خود رسید. نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ضعیف بودن رشته روابط بین الملل در دوره های پیش از جنگ جهانی دوم در ارتباط با اصل مشاهده» و «نظریه پردازی مطرح شده است. به عبارت دیگر، بعد از جنگ جهانی دوم معرفت روابط بین الملل مورد تجزیه قرار گرفت و استنباطات و نظریه پردازی در آن به روشهای علمی و عینی مجهز گشت. این در حالی است که قبل از این دوره مشاهدات در روابط بین الملل به صورت خاطرات و استنباط و استنتاج در این رشته به صورت دکترین های فکری اندیشه های فلسفه اجتماعی و جهان بینی های مربوط

به حکومت دولت مملکت داری جنگ صلح و فلسفه تشکلی یک جامعه بین المللی انسانی متبلور می شد.

نگرشهای جهانی فلاسفه یونان باستان جهان بینی های مکاتب الاهی مانند مسیحیت و اسلام و سپس دکترین های سیاسی – اجتماعی افرادی مانند سنت آوگوستینوس، سنت توماس آکویناس، ماکیاولی، گرونیوس، اسپینوزا، هابز، توسیدید اس روسو کانت هگل مارکس و دیگران از جمله مجموعه های منسجمی هستند که نگرش نسبت به نظام بین الملل و روابط بین الملل را مطرح نموده اند. متون قدیم که به صورت جهان بینی های سیاسی – اجتماعی مطرح میشد بیشتر حالت تجویزی و ایده آلیستی داشتند و به «بایدها مربوط می شدند نه به هستها روش استنباط و استنتاج این گروه از متفکران و صاحبان جهان بینی مبتنی بر قیاس بود و چارچوبهای قیاسی از یک اندیشه مند به دیگری منتقل می شد و بسط و توسعه بیشتری می یافت. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که هستهای مقطعی شرایط نامساعد اجتماعی حکومتهای خودکامه و جنگهای مدت دار) اندیشه مندان اجتماعی را با یک روش استقرایی به طرف دکترین ها و چارچوبهای تجویز فردی هدایت میکرد و کمتر به شناخت هستها اصالت داده میشد. نکته دیگری که حایز اهمیت میباشد این است که متفکران دوره های قدیم عمدتاً به نظم و امنیت، ایجاد حاکمیت منطقی و صلح و دوستی در داخل واحدهای سیاسی و عمدتاً دولت – شهرهای قدیم، امپراتوریها و حکومتهای ملی میاندیشیدند و با متراکم شدن و مرتبط شدن دولتها و ملتها در قرون اخیر به تجویزهای فراملی پرداختند. بنابراین متون قدیم نه تنها از لحاظ روش نظریه پردازی در برابر برخوردهای تجویزی قدیم بلکه از نظر محتوای شناخت شناخت علمی جدید در

مقابل شناخت ذهنی و ایده آلی (قدیم با متون جدید که بعد از جنگ جهانی دوم مطرح گردید تفاوتهای عمده ای دارد. [۲]

رنسانس و تبلور عینی آن در انقلاب صنعتی قرون هیجدهم و نوزدهم اهمیت شناخت علمی شناخت عینی روش علمی و روحیه علمی را مطرح کرد. ارتباطات متراکم افراد نهادها سازمانها، جوامع، و دولتها از ستانده هایی است که انقلاب صنعتی به مثابه یک جریان فکری به بار آورده است. نگرش جدید انسان به حیات و سازماندهی اجتماعی، بینش او را نسبت به سیاست داخلی و خارجی متحول کرد. سازماندهی های نظامی سیاسی در آغاز قرن نوزدهم به تدریج به سوی نظامهای اقتصادی سوق پیدا کرد که صورت تبلور یافته آن را در پایان قرن بیستم مشاهده می کنیم. از یک سو قرار گرفتن علم و محاسبه به عنوان یک اصل، و از سوی دیگر، افزایش ارتباطات نه تنها پیچیدگی زندگی انسان را به ارمغان آورد بلکه در شناخت روش شناخت و برخورد او با صلح، جنگ، ارتباط و سازماندهی اجتماعی تأثیراتی عمیق به جای گذاشت و روش و شناخت علمی را بر تمامی علوم حاکم نمود. روشهای علمی شناخت در علوم دقیقه به تدریج به علوم انسانی مانند روانشناسی، اقتصاد، جامعه شناسی، و نهایتاً علوم سیاسی و روابط بین الملل راه یافت. پیچیدگیهای محیط بین المللی که در قرن بیستم مراحل صعودی خود را طی نمود به اهمیت رشته روابط بین الملل به عنوان یکی از شاخه های علوم سیاسی و به روشهای تحلیل محیط بین المللی جلوه ای نوین داد به هم تنیدن روابط سیاسی و اقتصادی افزایش شهرنشینی افزایش سطح انتظارات مردم در کشورهای مختلف پیچیده تر و چند بعدی شدن تصمیم گیریهای سیاسی، چه در داخل و چه در سطح بین المللی وابستگی متقابل کشورها به کالا و خدمات، بازارها،

تخصص و مساعدت به یکدیگر برای پیشبرد اهداف و منافع ملی از جمله تحولات و اثراتی بودند که بحث روابط بین الملل» و «نظام بین الملل» را به سرعت ارتقا بخشیدند و این رشته را به تقسیم بندی های تخصصی مانند مطالعات راهبردی مطالعات سیاست خارجی مطالعات اقتصاد سیاسی بین الملل، مطالعات منطقه ای سازمانهای بین المللی و غیره هدایت نمودند.

از ارزیابی و بررسیهای قبلی در این بخش یک نکته بسیار تعیین کننده در سیر روش و پژوهش روابط بین الملل قابل استنتاج است رشته روابط بین الملل به تناسب افزایش مصادیق و الگوهای ارتباطی و فکری میان ملتها و دولتها اهمیت پیدا کرده و زمینه های تجزیه موضوعی و گسترش کار کرد آن فراهم گردیده است. از آنجا که پدیده های این رشته با گسترش یافتن ارتباطات افزایش می یابد بنابراین طبیعی است که با توجه به تحولات سریع جدید در مقایسه با روند آهسته و طولانی تحولات در قرون قدیم شناخت و مطالعه روابط بین الملل گسترده تر و پیچیده تر شود. بدین صورت رشته روابط بین الملل همانند دیگر شاخه های تخصصی علوم انسانی، تا اندازه زیادی تحت تأثیر ویژگیهای ماهوی و صوری مصادیق تکامل یافته است. در این بخش به ویژگیهای روش مطالعه در دوره های پیش از جنگ جهانی دوم که بر نوع نگرش محتوای تحلیلی و توسعه رشته روابط بین الملل اثر گذاشته است پرداخته شد گسترش و استقلال تخصصی این رشته تابع چند عامل بوده است

۱ افزایش ارتباطات میان ملتی و میان دولتی در سطح نظام بین الملل؛ ۲ ازدیاد مصادیق در سطح بین المللی که مشاهده گران، نظریه پردازان، و اندیشه مندان بیشتری را به سوی خود جلب نمود؛

. اندیشه محاسبه علم و روشهای علمی که به دنبال ظهور انقلاب

صنعتی مطرح شد و ابتدا در علوم دقیقه و نهایتاً در مطالعات و تحقیقات شاخه های مختلف علوم انسانی از جمله روابط بین الملل تبلور یافت. این امر موجبات نظم تحلیلی و تجزیه موضوعی را فراهم آورد و بر این جریان تکاملی اثراتی عمیق بر جای گذاشت.

منابع

ا محمود سریع القلم توسعه جهان سوم و نظام بین الملل تهران: انتشارات سفیر، ١٣۶٩ بخش بررسی ساختاری جهان سوم.

  1. F. Parkinson, The Philosophy of International Relations, Beverly Hills: Sage Publications, 1977, especially, chapters 1-4.

فصل پنجم

روش پژوهش سنت گرایی در روابط بین الملل

در این فصل به بررسی روش یا برخورد سنت گرایی در رشته روابط بین الملل و سپس زمینه های پیدایش روش یا برخورد رفتارگرایی خواهیم پرداخت. پس از طرح ویژگیهای روش سنت گرایی، موضوعات پژوهشی و مطالعاتی سنت گرایان مغرب زمین و ایران را در علوم سیاسی و روابط بین الملل مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم و در پایان به خصوصیات روشی و پژوهشی سنت گرایان اشاره خواهیم نمود.

روش سنت گرایی

کلیه روشهایی را که قبل از ظهور رفتارگرایی در مطالعه، شناخت و پژوهش پدیده های سیاسی و بین المللی به کار گرفته می شد و بعداً نیز به عنوان یک روش یا برخورد کلیدی در این رشته باقی ماند، «سنت گرایی» خطاب می کنند. مهمترین نکته ای که باید مد نظر داشت این است که سنت گرایی یک روش خاص نیست بلکه مجموعه ای از برخوردهای مطالعاتی تحقیقاتی و تحلیلی است که با گذشت زمان مطرح شده اند. در واقع زمانی که رفتارگرایی ظهور نمود تمام روشهای دیگر که در این قالب علمی

  1. Traditionalism

قرار می گرفت تحت عنوان سنت گرایی در یک مجموعه گنجانده شد.

اولین برخورد روشی در روابط بین الملل و هر قدر به تاریخ برگردیم علم سیاست برخورد تاریخی یا تاریخ دیپلماسی بوده است. در این روش تشریح جزئیات تاریخ دیپلماسی به کار گرفته می شود. این روش عمدتاً فاقد بعد نظری است. یکی از محورهای بحث این عده از اندیشه مندان روابط بین الملل بررسی مسائل صلح و جنگ میان کشورها بوده و هست.

به عبارت دیگر چه چیزهایی زمینه های صلح یا جنگ را فراهم می سازد و چگونه کشورها خود را آماده صلح با جنگ می نمایند؟ البته همان گونه که در فصل گذشته مطرح شد روابط بین الملل پیوسته اسیر مصادیق بوده و در دوره های گذشته در تاریخ اروپا، شرق، و افریقا، شاید تنها عامل میان ملتها و امپراتوریها، جنگ و تخاصم و سپس صلح و انعقاد قرارداد بوده است. بنابراین با توجه به شرایط زمانی اینگونه متون و تشریح رویدادهای تاریخی طبیعی جلوه میکند و چون روشهای علمی مطرح نبوده وظیفه یا هنر یک اندیشه مند در جمع آوری اطلاعات و جزئیات رویدادها و پدیده ها بوده است. در این عبارات عمداً از فعل ماضی بعید بوده است استفاده میکنیم زیرا معتقدیم سنت گرایان کنونی هر چند که علمی برخورد نمی کنند، روش تحلیلی آنان با سنت گرایان قرون گذشته متفاوت است. در بخش فرارفتارگرایی به این تحول روشی اشاره خواهد شد.

سنت گرایان میان تاریخ از یک سو، و علوم سیاسی و روابط بین الملل از سویی دیگر چندان فاصله ای قایل نبودند و به طور کلی اعتقاد داشتند که تاریخ، مسائل سیاسی درون کشوری و میان کشوری گذشته است و یک عالم علم سیاست یا روابط بین المللی کسی است که در تاریخ به دنبال

رویدادهای سیاسی میگردد و آنها را به صورت پدیده های خاص و با درج جزئیات آنها به دولتمردان و علاقه مندان ارائه میدهد و در واقع علم سیاست، تاریخ سیاسی است. دانش پژوهان علوم سیاسی و روابط بین الملل به دنبال این وظیفه علمی بودند که چگونگی شکل گیری زمان خود را با یک دید تاریخی و با استفاده از جزئیات، مورد بحث و بررسی قرار دهند. [۱) در روش تاریخی اندیشه مند سنت گرا سعی می کند که با اطلاعات و جزئیات به طور انتخابی برخورد نکند زیرا از نظر او تمامی اطلاعات و داده ها با اهمیت اند. طرح زمان و مکان وقایع، ویژگی عمده ای بود که در بررسیهای سیاسی میبایستی رعایت میشد. در این روش مقایسه کردن و تعمیم بخشیدن پدیده ها مقبول نبود زیرا مفروض مهم اندیشه مند سنت گرا این بود که پدیده های تاریخی در قالبهای خاص و با جزئیات خاص خود شکل گرفته اند بنابراین به طور منطقی نمی توان میان پدیده ها روابط پایدار ایجاد کرد و آنها را باید به صورت خاص مطرح نمود.

یکی دیگر از مشتقات روش سنت گرایی در روش و پژوهش روابط بین الملل، برخورد قانونی بوده است. این دسته از اندیشه مندان، مطالعه قانون نظام قانونی و سیاست را چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی منطقی میدانستند در این روش مباحثی مانند قانون اساسی مشروعیت قانونی حکومت حاکمیت قانون در روابط کشورها، تعهدات قانونی در قراردادها، تنظیم روابط کشورها در قالب قوانین ثابت و ایجاد یک سیستم قانونی بین المللی که همه کشورها از آن پیروی کرده و در قالب آن رفتار سیاسی خود را تنظیم نمایند اهمیت داشتند. [۲] در واقع روش قانونی در مطالعه پژوهش و تجویز سیاسی و بین المللی رابطه مستقیمی با ظهور

اندیشه جدید سیاسی در غرب در دوره روشن بینی داشت. برای کاهش جنگ و کشمکش میان دولتها و قدرتهای بزرگ، یکی از روشهای تکاملی تنظیم روابط و انگیزه ها طرح قوانین و رعایت آنها از جانب دولتها و دولتمردان بود. به دنبال ظهور این نهضت جدید، اندیشه مندان سیاسی و بین المللی به مطالعه نظامهای قانونی پرداختند تا تاریخ روابط سیاسی و دیپلماسی را بر روی کاغذ بیاورند حتی در مقام تجویز هم اندیشه مندان از خود می پرسیدند که آیا آفتی در نظام قانونی وجود دارد که اختلاف جنگ، و تقابل صورت گرفته است؟ سپس به تنظیم طرح جدیدی پیرامون نظامهای قانونی می پرداختند. این گرایش روشی و تحلیلی در فرانسه و امریکا نسبت به کشورهای دیگر بمراتب قوی تر بود. در این راستا، قابل ذکر است که بسیاری از اندیشه مندان سیاسی و بین المللی قرن نوزدهم اروپا و آمریکا از دانشکده های حقوق فارغ التحصیل شده بودند و تربیت علمی آنان عمدتاً در حقوق بود. دانش سیاسی و بین المللی ارتباطی نزدیک با حقوق مدنی خصوصی و بین المللی داشت و دانشکده های سیاسی در یک چارچوب مشترک و با رابطه ای مستقیم با دانشکده حقوق تأسیس می شدند.

مشتق سوم سنت گرایی در روش و پژوهش، برخورد نهادی یا سازمانی است. (۳) با آغاز قرن بیستم و اهمیت یافتن برنامه ریزی، سازماندهی هدایت جامعه و اداره امور از طریق نهادها و سازمانها، سازماندهی سیاسی از طریق ظهور نهادهای داخلی پیچیده تر شدن سیستم های حزبی و همچنین در سطح روابط بین الملل از طریق جامعه ملل و سپس سازمان ملل اوج گرفت. عده ای از دانشمندان سنت گرا، توصیف را از میدان تاریخ و

نظام قانونی به عملکرد نهادها و سازمانهای سیاسی معاصر سوق دادند، و در این راستا اظهار میداشتند که هدف آنان تشریح واقعیات سیاسی است.

مطالعه پژوهش و تشریح پیرامون قوه های مقننه، مجریه، احزاب سازمانهای بین المللی و منطقه ای از جمله نمونه هایی بودند که سنتی های نهادگرا در آن تمرکز پیدا کردند. مهمترین دلیلی که نهادگرایان در این تمرکز مطالعاتی به عنوان روش مطرح میکردند این بود که آنها امکان وقوع سیاست در داخل و خارج را یافته اند و به جای تاریخ و نظام ایده آلی قانونی واقعیات جاری سیاست را مطالعه می کنند. در واقع تفاوت عمده تاریخ گرایان و نهادگرایان در قالب روش سنتی، انتخاب مقطع زمانی در گذشته و حال بود از لحاظ روش کار و نحوه برخورد با موضوع، هر دو گروه به تشریح جزئیات بدون آنکه به مقایسه و تعمیم پدیده ها اهمیتی بدهند، می پرداختند.

موضوعات مطالعاتی و پژوهشی سنت گرایان

قبل از ورود حکومتهای ملی به دوره ارتباطات و افزایش وابستگیهای متقابل در قرن بیستم به نظر می آید که سه موضوع مهم، فعالیت فکری اندیشه مندان سیاسی و روابط بین الملل را تحت الشعاع خود قرار داده بود جنگ صلح و نظم داخلی و بین المللی، طرح این سه موضوع به معنای بی اهمیت بودن آنها در دوره های اخیر نیست بلکه نشان دهنده محدود بودن میدان سیاست داخلی و بین المللی در اعصار قبلی است. در دهه های اخیر موضوعات و پدیده های نوین موجبات پیچیدگی روابط بین المللی را فراهم آورده است. هنگامی که به موضوعات فکری و پژوهشی اندیشه مندان سیاسی و بین المللی نظر می افکنیم، بحث نظم و

امنیت داخلی و بین الدولی از اولویت خاص خود برخوردار است و بسیاری از اندیشه مندان و مشاهده گران استقرایی در شراط بحرانی زمان خود، به نظریه پردازی و انتقاد از وضع موجود پرداخته اند. افرادی مانند ماکیاولی گروتیوس، هابز لاک ،افلاطون و ارسطو از جمله این مشاهده گران و نظریه پردازان نظم اجتماعی بین المللی و جنگ و صلح هستند. (۴) افلاطون و ارسطو در شرایطی به تحریر جمهور و سیاست مبادرت ورزیدند که نظام شهر – حکومت در حال فروپاشی بود توماس ها بز هنگامی بحث حاکمیت ملی را مطرح کرد که جنگ داخلی در انگلستان وضع سیاسی را به شرایط خطرناکی رسانده بود. بحث دموکراسی در قرن ۱۷ زمانی اوج گرفت که بریدن گوش و سر از مسائل عادی روز به شمار می رفت، کارل مارکس در شرایطی موضوع اختلاف طبقاتی را پیش کشید که انقلاب صنعتی وضع نامساعد اجتماعی را در کشورهای غربی (۵) به دنبال آورده بود و بالاخره هانس مورگنتا زمانی نظریه سیاست بر اساس قدرت» را مطرح کرد که ایده آلیسم سیاسی امیدهایی دور دست و ناممکن را در میان مردم و ولتمردان به وجود آورده بود.

بنابراین مطالعه موضوعات مطروحه در متون سیاسی و روابط بین الملل فرون قدیم به ما نشان میدهد که اندیشه مندان در چه شرایطی می زیستند ر به چه مسائلی می اندیشیدند. در واقع هر یک از آنها تحت الشعاع محیط خود بودند قلم آنها نشانگر بحرانها، فرازها و نشیبها، آرزوها و علایق شخصی شان است. نویسنده ای یک نظریه پرداز برجسته را کسی می داند که با نهایت دقت منطق درونی و روشن بینی، معضلات زمان و نسل خود را بررسی میکند و با قرار گرفتن بر فراز معاصران خود با جسارت علمی به طرح مسائل میپردازد. (۱) این بررسیها، پلی میان این قسمت و

و علم سیاست در دروه های قبل شدیداً تحت الشعاع شرایط زمان بوده اند و با یک دید عینی و کاربردی به استقراء مشاهدات خود پرداخته اند تا در اندیشه ها و رفتارها و اعمال مؤثر واقع شوند. اندیشه مندان و پژوهشگران قدیم با پدیده هایی مانند ماهیت جامعه قانون، حقوق و وظایف و مسئولیت دولتها نقش دولت در فرمانروایی و فرمانبرداری توجه داشتند و در یک عبارت به نظم نوین درون اجتماعی و بین المللی می اندیشیدند.

اختلاف، جنگ تخاصم و کشمکش که از قدیمی ترین موضوعات سیاست داخلی و بین المللی است همچنان اندیشه مندان سنت گرای چند قرن اخیر را به خود مشغول داشت جنگهای طولانی که بعضاً سی سال طول می کشید مشاهده گران را به این فکر واداشت که به دنبال علل بروز جنگ و نبود صلح پایدار باشند چرا افراد گروهها ملتها دولتها، و امپراتوریها به جنگ و تخاصم می پردازند؟ چگونه میتوان صلح پایدار به وجود آورد؟ چگونه میتوان میان ملتها و دولتها آرامش مستمر به ارمغان آورد؟ کدامین جنگها مشروع و عادلانه هستند و کدامین نامشروع و ناعادلانه؟ به عنوان مثال فردی مانند گروتیوس که جنگ سی ساله (۱۶۱۸

(١۶۴٨) و قدرت قابل توجه دولتها را در ایجاد خشونت سازمان یافته ملاحظه نمود و همین طور ها بز که به دنبال راه حلی برای خاتمه بخشیدن به جنگ داخلی در انگلستان بود بسیار طبیعی و منطقی به نظر می رسد که در راستای یک چارچوب کاربردی معضلات سیاسی داخلی و نظام بین الملل را مورد توجه قرار داده و در اندیشه اصلاح سیستم ها باشند. ۷۱

بعضی از اندیشه مندان مانند اسپینوزا، سنت آوگوستینوس، هابز، و کانت ریشه بروز اختلافها و جنگها را در طبیعت بشر جست و جو کردند. این

متفکران معتقد بودند که انسان منشاء همه بدیهاست و ریشه تمامی جلوه های این بدی و زشتی که اختلاف کشمکش و جنگ را شامل میشود از خود انسان است. انسان که آرزوهای بی نهایتی را با خود به همراه دارد برای دستیابی به آنها از هیچ کوششی دست نمی کشد و چون پیوسته احساس ناامنی میکند برای فایق آمدن بر این حس احاطه و کنترل خود را بر دیگران گسترش میدهد و اینگونه اعمال، زمینه های تقابل و کشمکش را با اجتماع پدید می آورد. (۱۸) تحلیل روسو از جنگ بمراتب پیچیده تر از دیگر اندیشه مندان جلوه میکند زیرا که او ریشه تقابل و کشمکش را در سه سطح انسان اجتماع و نظام بین الملل مورد ارزیابی قرار میدهد. روسو معتقد است که انسان ذاتاً اجتماعی و صلح طلب است و حرکت از ذات طبیعی به جامعه مدنی است که انسان را جنگجو میکند. روسو رابطه بین سه رکن فوق را با اهمیت دانست و در اصلاحات و پیشنهادهای خود بر ترکیب مطلوب میان سه رکن انسان اجتماع و نظام بین الملل تأکید کرد. نظریه پردازی سطح تحلیل روسو در متون بعدی روابط بین الملل و در نظریه های نوین نیمه دوم قرن بیستم به وضوح مشاهده می شود. [۱]

به اعتقاد روسو، تعادلها موافقتها توازن قوا همانند جنگ و حیله ر قرون گذشته حاکم بودند. روسو معتقد بود که هر نوع تماس میان دولتها در نهایت اختلاف و اصطکاک را باعث می شود، لذا می بایستی یک نظام از داخل قدرتمند شود و با ساختاری مستحکم به حاکمیت ملی و مشروعیت خود بیفزاید تا بدین وسیله زمینه تقابل آن به دلیل بی امنیتی های داخلی با دیگر واحدهای سیاسی کاهش یابد روسو با بدبینی به نحوه ارتباط سیاسی میان ممالک اروپایی مینگریست او ابزار تعادل (مانند موافقتنامه ها و

[ ۱۶۸ ]

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

توازن قوا را که توسط اندیشه مندان دیگر مانند ها بز و گروتیوس پیشنهاد شده بود، عملی نمی دانست و آنها را ایده آلی تفسیر می نمود. ۱۱۰۱

روسو تأکید میکند که اداره یک جامعه باید بر اساس یک روح واحد باشد. شناسایی منافع جمعی از نیازهای ضروری مدیریت یک جامعه است. روسو آزادی فردی و استقلال ملی و هویت عمومی را در کنار یکدیگر قرار میدهد تا نظم اجتماعی مطلوب را بیاراید، به روشنی قابل استنتاج است که روسو به شرایط خاص زمان خود می اندیشید و با توجه به نظریه پردازیهای دیگران در قرون قبل از خود، مانند لاک، گروتیوس ماکیاولی و هابز به طرح اصلاحات جدید برای مقابله با نارساییهای جامعه خود پرداخت. [۱۱]

کانت، یک متفکر دیگر روابط بین الملل، اعتقاد دارد که ریشه اختلاف در میان حکومتها نیست بلکه میان اجتماعات است که اگر بالفعل نباشد به طور بالقوه وجود دارد. اگر منافع جوامع یکسان باشد، زمینه های اختلاف و تقابل کاهش مییابد بنابراین می بایستی در اندیشه ایجاد عدالت در روابط ملتها بود تا صلح پایدار را به ارمغان آورد. کانت، یک جامعه جهانی را مد نظر داشت که از طریق یک فرهنگ عمومی و اخلاقی ایجاد گردد که بمراتب از نظام توازن قوای حکومتهای اروپایی پایدارتر خواهد بود. [۱۲] از اندیشه مندان دیگری که در غرب به بررسی مشتقات مختلف حکومتی و روابط بین الملل پرداختند، مارکس، هگل، بنتم و میل را می توان نام برد. [۱۳] آنچه محتوای تحلیلی و بعضاً تجویزی این نویسندگان را در بر میگیرد این است که هر یک از آنها مدلی از نظام بین المللی سیستم حکومت ملی و ویژگیهای ساختار داخلی حکومتها ارائه دادند. به طور کلی می توان ادعا کرد که این اندیشه مندان در مقام اصلاح نظامهای

موجود زمان خود برآمدند و برای بیان مفاهیم با راه حلها و اندیشه های خود زبان تجویزی داشتند. آنان در چارچوب ارائه راه حلها، ابتدا به بایدهایی معتقد بودند و طبیعی بود که در مکتوبات خود ایده آلهای سیاسی اجتماعی را مطرح کنند.

تحولات جدید و سریع قرن نوزدهم و ظهور اندیشه اقتصادی و سازمان یافتن جوامع اروپایی بر اساس مناسبات اقتصادی و متعاقباً گسترش نظام سرمایه داری و ظهور نظام امپریالیستی نحوه برخورد حکومتها با یکدیگر و بافت نظام بین الملل را دچار تحول کرد افزایش مبادله ایجاد جوامع کارکردی، نهادی شدن اقتصاد ،رفاهی توسعه صنایع و زندگی شهری از یک طرف و وابسته شدن کشورها به منابع، بازارها و صنایع یکدیگر، از طرف دیگر زمینه های همکاری و مساعدت و وابستگی متقابل را فراهم آورد، رقابت و کشمکش ماهیتی متفاوت پیدا کرد، ساختارهای داخلی حداقل در دنیای صنعتی به فراخور توسعه اقتصادی انسجام بیشتری یافت و سیستم حکومت ملی ناشی از این نظامهای داخلی منسجم صورت دیگری به خود گرفت و از نیمه دوم قرن نوزدهم، نظام بین الملل، روابط بین الدول و روابط بین الملل از یک بعد مهم و تعیین کننده اقتصادی برخوردار شد. نتیجه این تحولات نه تنها در این دوره بلکه در دوره های بعدی چنین شد که طرح و بررسی پدیده های اقتصادی از اجزاء لاینفک اندیشه سیاسی و بین المللی قرار گرفت و تصور از محیط بین المللی با توجه به تأثیر پذیری ها از مبادله ،تکنیک صنعت و مصرف متحول شد. دو

تحولات قرن نوزدهم به شکل گیری مکتب ایده آلیسم سیاسی منجر شد و در نیمه قرن اول بیستم رقیب اصلی مکتب رآلیسم قرار گرفت تقابل نظری رالیم و ایده آلیسم در

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

[ ۱۷۰ ]

جنگ جهانی اول و دوم در نیمه اول قرن بیستم و نابودی وسیع انسانها و جوامع، موضوعات پژوهشی و مطالعاتی اندیشه مندان سیاسی و روابط بین الملل قرون گذشته را مجدداً به میان آورد. بار دیگر طبیعت انسان خود محور بودن او و سیاست بر اساس قدرت مطرح گردید. دو جنگ جهانی امیدواری و خوش بینی بعضی از اندیشه مندان را که تصور می کردند همکاری و قراردادهای بین الدولی صلح پایدار ایجاد خواهد نمود متزلزل کرد. بدبینی روسو در مکتوبات اندیشه مندان جدید مانند ای اچ کار رینولد نیبر هانس مورگنتا و جورج شوارتزنبرگر دوباره پدیدار گشت.

مورگنتا در بررسی ریشه های اختلاف میان حکومتها، شیطانی بودن طبیعت بشر را امری آزمون شده در تاریخ و اجتناب ناپذیر در حیات سیاسی اجتماعات میداند. او اظهار میدارد که انسان به طور ذاتی زشت صفت خودخواه، قدرت طلب زورگو و غیر قابل اعتماد است و برای رسیدن به منافع خود از هر وسیله ای استفاده و در این مسیر، توسل به هر وسیله ای را توجیه میکند. انسانیت شرافت سجایای اخلاقی، از خودگذشتگی، و دیگر خصایص انسانی از ویژگیهای افراد نادر و خاص است و در فضای فکری و عمل فرد قابل طرح است. هنگامی که در میدان سیاست، تقسیم قدرت ثروت و موقعیت وارد می شویم، دیگر انسانیت مطرح نیست، بلکه خود محوری اصل است . در مجموع مورگنتا و سنت گرایان جدید در قرن بیستم، مشکلات سیاسی و تقابل جوامع را از دریچه ضعفهای درونی انسان و نیازهای امنیتی او میبینند. (۱۴) فلسفه سیاسی این سنت گرایان که ریشه در اندیشه های کلاسیک قرون ۱۶ و ۱۷ دارند، رآلیسم یا واقع گرایی نام

  1. E. H. Carr
  2. Reinold Neibhur

وش پژوهش سنت گرایی در روابط بین الملل

[ ۱۷۱ ]

دارد. مورگنتا در کتاب معروف و تعیین کننده خود، سیاست در میان ملل : لاش برای قدرت و صلح به روشنی اهمیت کسب، حفظ و گسترش ندرت را حتی در عنوان کتاب خود به نمایش گذارد. در جهان سیاست حکومتها عمدتاً به فکر قدرت هستند و اگر حکومتی طالب صلح است باید ر کسب قدرت تلاش کند و با روشن بینی بصیرت سیاسی و آینده نگری منافع ملی خود را تعیین نماید. به عقیده مورگنتا، رآلیسم از سه مفروض نیادی بهره مند بود

۱. کشورها بازیگران اصلی روابط بین الملل هستند؛

۲. سیاست داخلی از سیاست خارجی یا روابط بین الملل مجزا است؛

اساس روابط بین الملل و روابط بین الدول بحث کسب، حفظ، و گسترش قدرت است.

مورگنتا بحث اخلاق معنویت و روابط انساندوستانه را در روابط بن الملل بی مورد و غیر عملی توصیف نمود و معتقد بود که ویژگیهای ظام بین الملل از نظر رفتار واحدهای سیاسی، تغییر ناپذیر است. مورگتا ر شرایطی کتاب خود را به رشته تحریر در آورد که آمریکا به عنوان یک درت بین المللی مطرح شده و مسائل سیاسی جهان تحت الشعاع روابط و جانبه و تصمیم گیریهای آمریکا و شوروی بود. مورگنتا و قبل از او ای. چ کار، سعی میکنند عواقب وخیم مکتب ایده آلیسم را در طرح و اجرای سیاست خارجی خاطرنشان سازند کار در کتاب معروف خود، بحران بست ساله : ۱۹۱۹ – ۱۹۳۹ ، به تاریخ وسیع ایده آلیسم می پردازد و ان را با قوانین سیاست که در میدان آزمایشی تاریخ آزمون شده اند مغایر ی داند. (۱۵) تفسیر کار و مورگنتا و دیگر اندیشه مندان سنت گرا در دوران

:۱۰ الاد: اگه در تجربه تلخ جنگ اول و

[ ۱۷۲ ]

دوم بر صحه آنها ر ادعاهای عمومی می گذارد. در واقع این دسته از نویسندگان، تصمیم گیران سیاسی و رجال زمان خود را در نحوه برخورد با سیاست راهنمایی میکردند و به عنوان مورخانی خبره با پشتوانه تاریخی مطالب کاربردی خود را عرضه می نمودند.

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

نویسندگان سنت گرا در دهه ۱۹۵۰ که نفوذ علمی و عملی خود را پس از جنگ جهانی دوم پیدا کرده بودند در ظهور و تثبیت رشته روابط بین الملل به عنوان یک شاخه مستقل معرفتی نقش بسزایی داشتند. از یک سو، مکتب رآلیسم و از سوی دیگر نقش نوین آمریکا در نظام بین الملل و نیاز به بررسیهای علمی کاربردی برای این جایگاه جدید، رشته روابط بین الملل را هویتی مستقل از علوم سیاسی بخشید. هر چند در دوران قبلی و در قرون گذشته بحث حکومتها، رابطه بین حکومتها، و نظام بین الملل در قالب فلسفه تاریخ و علم سیاست مطرح میشد، اما هم اکنون به واسطه اهمیت روابط بین الملل و پیچیده تر شدن مدیریت بر روابط این رشته ویژگیهای روشی و موضوعی خود را کسب نمود و وارد عرصه جدیدی شد.

محتوای پژوهشها و مکتوبات سیاسی اندیشه مندان قدیم ایرانی

بحث روش و پژوهش سیاسی و بین المللی در عرصه سنت گرایی صرفاً به مغرب زمین محدود نمی شود بلکه تأملی در تاریخ اندیشه سیاسی ایران (و طبعاً مناطق دیگر ویژگیهای مطالعاتی روشی و پژوهشی سنت گرایی را در این سرزمین نیز بر ما می نمایاند. ابونصر فارابی در مقام ارائه راه حل پیرامون بحرانی که خلافت اسماعیلیان را متزلزل کرده بود، طرح خود را از مدینه فاضله می آراید و به طور تلویحی تمایلات و اندیشه های سیاسی خود را مطرح می نماید. فارابی دو مورد بنیانی در نظام سیاسی یعنی اداره

روش پژوهش سنت گرایی در روابط بین الملل

[ ۱۷۳ ]

امور جامعه و رابطه میان شهروندان را مورد بررسی قرار میدهد. به بیانی دیگر، فارابی روشهای اصلاح تلفیق اندیشه ها با عینیات و مفاهیمی مانند سعادت و مصلحت عمومی را تجویز میکند تا صاحبان اقتدار بدانها توجه کنند و وضع موجود را تغییر دهند. (۱۱) ابو علی حسن ملقب به نظام الملک نویسنده سیاست نامه یا سیرالملوک از دیگر اندیشه مندان ایرانی است که در کتاب خود به «بایدها توجه میکند و پیشنهادهایی برای رفتار و کردار دولتمردان و روشهای عرافت مملکت داری ارائه می نماید. ملکشاه سلجوقی (۴۸۵- ۴۴۵ ه. ق در اواخر سلطنت خود از چند تن از وزیران درخواست کرد تا در باب کشورداری و آداب و رسوم پادشاهان گذشته آل سلجوق و ارزیابی وضعیت زمان و بررسی کمبودها، تأملات خود را عرضه کنند تا پادشاه در آنها نظر کند و نقایص را دریابد و اصلاحات لازم را به مرحله اجرا برساند. ملکشاه از میان مکتوبات وزیران خود، نوشته نظام الملک را پسندید و او را به اتمام آن مأمور ساخت. [۱۷]

سخن خواجه نظام الملک در سیاست نامه از قدرت سیاسی و چگونگی اعمال آن است. محور اصلی تحلیل نظام الملک فرمانروا است. او راه و

رسم فرمانروایی را نشان میدهد و در این راستا، تمامی ساختهای دیگر حیات اجتماعی را در خدمت قدرت سیاسی قرار میدهد چه در کتاب اندیشه های اهل مدینه فاضله فارابی و چه در سیاست نامه خواجه نظام الملک بحث عدالت به میان می آید مفهومی که بیشترین همت و توجه اندیشه مندان واحد سیاسی و نظام بین الملل را چه در عصر قدیم و چه در دوره جدید به خود معطوف داشته است. توجه این دو دانشمند به مفهوم عدالت نشانگر شرایط زمان و مقطع تاریخ خاصی است که این دو متفکر در آن می زیستند. [۱۸]

[ ۱۷۴ ]

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

ابو حامد محمد غزالی در کتاب نصیحه الملوک به ترسیم جامعه آرمانی خود مبادرت می ورزد و روش سنت گرایی را آنگونه که ما آن را می شناسیم در متون سیاسی خود به نمایش می گذارد. غزالی همانند فارابی شرایط زمان خود را که در دوره عباسیان و سلجوقیان بوده است مورد ارزیابی قرار می دهد و با دیدی نقادانه به تصحیح اوضاع می پردازد.

غزالی اندیشه مندی در حاشیه وقایع و حوادث سیاسی و تاریخی نیست بلکه اهل عملی در کانون اتحادها و انشعابها است و اندیشه سیاسی وی نیز متغیری است که منطق متغیر حوادث و جریانات سیاسی و تاریخی را بازتاب می دهد. (۱۹) بنابراین غزالی در واکنش به اوضاع زمان، قلم تجویز و اصلاح را انتخاب میکند و جامعه را آنگونه که «باید» باشد به تصویر می کشد.

اگر چه این سه دانشمند عمدتاً پیرامون شرایط یک واحد سیاسی به طرح مدینه فاضله و شیوه های عرافت پرداخته اند و بحث روابط بین الدول و بین الملل به صورتی که امروز متداول است مد نظر این نویسندگان نبوده و اگر بوده بسیار محدود بوده است اما آنچه ما طی سطوری چند قصد مطرح کردن آن را داشتیم این است که در این دیار و در مشرق زمین نیز متفکران با روشی مشابه و با انگیزه هایی که از هم فاصله چندانی ندارند، به تدوین متون سیاسی و حکومتی و اداره امور جامعه پرداخته اند. اگر نظری بر سیر اندیشه سیاسی در ایران و خاور میانه بیفکنیم، به وضوح مشاهده خواهیم کرد که اندیشه مندانی مانند سید جمال الدین اسد آبادی محمد عبده و دیگران (۲۰) هم به همین شیوه در میدان سیاست و روابط میان مسلمانان اندیشه ها و مطالب خود را به رشته تحریر در آورده اند.

بررسی روش و موضوعات پژوهشی اندیشه مندان سیاسی و بین المللی

روش پژوهش سنت گرایی در روابط بین الملل

[ ۱۷۵ ]

در قرون گذشته تا دهه ۱۰۱۹۵۰ ویژگیهای مشترکی را در معرض دید و شناخت ما قرار میدهد که آنها را فهرست وار بیان میکنیم.

۱ شرایط بستر زمان و ساختار حکومتی سیاسی مقطعی که نویسندگان سنت گرا در آن می زیستند تأثیر عمیقی در نحوه شکل گیری مفاهیم، اصول و اندیشه های آنها داشته است؛

۲. نویسندگان دوره های قدیم با سیاست، چه در سطح واحد سیاسی و چه در سطح بین المللی به شکل آرمانی و آرمانخواهانه برخورد می کردند.

به عبارت دیگر بحث «بایدها را در عرصه حکومت، عرافت، و نظام بین المللی مطرح می نمودند؛

. به طور کلی قلم نویسندگان سنت گرا حالت توصیفی داشته و تحلیل آنها مبتنی بر اندوخته های شخصی قضاوتهای ذهنی و عمدتاً روش قیاسی بوده است. علاوه بر این شکل ارائه مطالب و منطق اثبات و ابطال روش استنتاج از اهمیت ویژه ای برخوردار نبوده است؛

۴ روش علمی به معنایی که در علوم دقیقه از آن استفاده میکنند در متون علوم سیاسی و روابط بین الملل و در میان نویسندگان سنت گرا مطرح نبوده است. استخراج احکام ثابت (قانون)، برخورد انباشتی یا تراکمی ۱۱

۱۰. منظور از طرح مقطع زمانی ۱۹۵۰ این است که تا این زمان روش خاصی بر متون سیاسی روابط بین الملل حاکم بوده است و در واقع با ظهور روش رفتارگرایی، رقیبی برای سنت گرایی به وجود آمد و تعیین این مقطع به این معنا نیست که برخی از اندیشه مندان بعد از ۱۹۵۰ با شیوه سنت گرایی مطالب و تفکرات خود را بیان نکرده اند و نمی کنند.

۱۱ منظور از انباشتن یا تراکمی (Accumulation مرتبط بودن مرتبط شدن و انباشته شدن مطالعاتی است که متفکران یک معرفت به صورت پراکنده انجام می دهند و در نهایت شناختها اکتشافات و یافته های خود را در کنار هم قرار میدهند و به زیربنای علمی و

نظری ساخل کلفت شکل می دهند.

[ ۱۷۶ ]

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

در این گروه از معارف و تبیین یک سکوی علی – نظری واحد در معرفت علوم سیاسی و معرفت روابط بین الملل مورد توجه اندیشه مندان و مؤلفان این رشته نبوده است؛

ه نویسندگان و متفکران قدیم با داده های تاریخی به طور یکسان برخورد میکردند و در بررسی علل و معلولها، به شیوه گزینشی از آنها استفاده نمیکردند. توجه عمومی . سنت گرایان در مطالعه و پژوهش به جزئیات غیر گزینشی داده های تاریخی قانون و چارچوبهای قانونی، و ساختار نهادها بوده است. علاوه بر این، دانشمندان سنتگرا بیشتر روش تجویز» را پیش میگرفتند و در مقام اصلاح، پیشنهادها و توصیه هایی مطرح می نمودند.

مجموعه این ویژگیها و خصوصیات روشی، مطالعاتی و پژوهشی را سنت گرایی خطاب میکنند در فصل بعد به بررسی ریشه ها و زمینه های پیدایش رفتارگرایی می پردازیم و سپس بحث سنت گرایی و رفتارگرایی را در بحث دیگری تحت عنوان فرارفتارگرایی به آزمون خواهیم گذاشت.

فصل ششم

رفتارگرایی در روابط بین الملل: علل پیدایش و محتوای آن

در این فصل ابتدا به زمینه های پیدایش رفتارگرایی خواهیم پرداخت، سپس تنوع پژوهشهای رفتارگرایان را مورد بررسی قرار میدهیم و نهایتاً یک جمع بندی از روش رفتارگرایی ارائه خواهیم نمود. روش رفتارگرایی در مطالعات پژوهشها و استنتاجات رشته روابط بین الملل پس از جنگ جهانی دوم مطرح گردید. رفتارگرایی در روابط بین الملل در واقع در ارتباط با رفتارگرایی در شاخه های دیگر علوم انسانی مانند اقتصاد، روانشناسی، جامعه شناسی و مردم شناسی که از اواخر قرن ۱۹ آغاز تا نیمه اول قرن ۲۰ ادامه داشت قابل بحث است. به واسطه مبهم بودن تعاریف در علم سیاست، رفتارگرایی دیرتر از شاخه های دیگر علوم اجتماعی وارد این رشته شد. رفتارگرایی در اقتصاد روانشناسی جامعه شناسی و انسان شناسی به عنوان روش شناخت راه یافت و نهایتاً در علوم سیاسی و روابط بین الملل مورد بحث و اجرا قرار گرفت. اگر سنت گرایی در مطالعه سیاست و متون بین الملل تا قبل از جنگ جهانی دوم در اقصی نقاط دنیا مرسوم و متداول بود و اندیشه مندان سیاسی و بین المللی با توجه به توضیحات و بررسیهای فصل قبل عمدتاً در قالبها و چارچوبهای خاصی اندیشه های خود را به

رشته تحریر در می آوردند رفتارگرایی صرفاً روشی است که از بطن ساختار علمی – اجتماعی مغرب زمین در علوم انسانی وارد شده است. به عبارت دیگر، سنت گرایی روش عمومی در میان اندیشه مندان سیاسی بوده است در حالی که رفتارگرایی به ساختار علمی محتاج و در قالبی خاص قابل پرورش است.

در این قسمت میتوانیم میان استنتاجات بخش اول پیرامون سنت گرایی و ظهور رفتارگرایی در علوم انسانی و در نهایت در روابط بین الملل یک رابطه علمی برقرار کنیم همان گونه که در آن بخش مورد بحث قرار گرفت، توجه به عینیات و اهمیت یافتن محیط طبیعی انسان باعث گردید تا انسان نوین به روش علمی و شناخت عینی برای کشف قوانین مجهز گردد. این روند معرفت شناختی که از انقلاب صنعتی به صورت طوفانی سهمگین اوج گرفت و تمامی شئون زندگی فردی و اجتماعی مغرب زمین را تحت الشعاع خود قرار داد نهایتاً در مطالعات علوم انسانی قدم نهاد و نمود علمی خود را بر موضوعات و روشهای شناخت در پدیده های انسانی به جای گذاشت رفتارگرایی در آن دسته از علوم انسانی که از قانونمندی بیشتری برخوردار بودند مانند اقتصاد و جامعه شناسی) زودتر نفوذ کرد و در آن دسته از شاخه های علوم انسانی که قاعده پذیری کمتری در پدیده های آنها وجود داشت مانند علوم سیاسی و روابط بین الملل) دیرتر شکوفا گردید.

رفتارگرایی و روابط بین الملل

قبل از طرح هرگونه بحثی ابتدا باید تفاوت مهم میان رفتارگرایی و رفتاری را بشناسیم. لفظ رفتاری در روانشناسی استفاده می شود و به معنای رفتار

بیرونی و قابل مشاهده محرکه ها و پاسخها است. اگر رفتار و عملی قابل مشاهده نباشد خارج از روش رفتاری در روانشناسی قرار میگیرد. به عنوان مثال احساساتی را که شخص در مقابل شنیدن یک خبر خوش از خود نشان میدهد می توان مشاهده کرد و رابطه ای میان محرکه خبر خوش و پاسخ احساسات) برقرار کرد رفتارگرایی در مقابل شامل عقیده، شخصیت، برداشت، انگیزه و غیره میشود که به طور طبیعی قابل مشاهده و اندازه گیری دقیق علمی نیستند برخورد رفتاری برای رفتارگرا محدود است و نمی تواند پدیده های مورد نظر او را در علوم انسانی به طور اعم، و روابط بین الملل به طور اخص مورد بررسی قرار دهد بنابراین قابل مشاهده بودن از کاربرد وسیعی در روابط بین الملل و در رفتارگرایی برخوردار نیست. [۱]

رفتارگرایی در روابط بین الملل به صورت یک حرکت اعتراض آمیز به

سنت گرایی و در تکامل دقیق تر شدن علوم انسانی ظهور نمود. یکی از بنیانی ترین نکاتی که رفتارگرایان مطرح کردند این بود که سنت گرایی شناخت قابل اتکایی را به دست نمیدهد هر محققی نظرات خود را بر پایه قضاوت ذهنی و بدون توجه و حساسیت به سند و مدرک و استناد عرضه می نماید و مجموع این مطالعات قابل انباشت نیستند. دلیل اصلی این ضعف در سنت گرایی متکی نبودن آن به روشهای ثابت و علمی است. بنابراین بحث پیرامون محتوای تحقیق نیست تقابل پیرامون روش و روش شناخت است نتیجه میگیریم که بایستی به روشهای مطمئن که به انباشت مطالعات و پژوهشهای روابط بین الملل بینجامد دست یابیم. هر محقق سنت گرا تعریف خاص خود را از جنگ، نظام بین الملل، و غیره ارائه می دهد اما تعریفی که همه محققان بتوانند در آن اجماع نظر داشته باشند به چه صورت باید شناخته شود.

منظور از رفتارگرایی با برخورد علمی در روابط بین الملل کشف الگوهای رفتاری و عملی رفتارهای مشابه با پاسخهای تکرار شدنی و قواعد مستمر کنشی و واکنشی است. در واقع هدف نهایی فراگیری رفتارهای مشابه و روندهای تکرار پذیر است تا بر اساس آنها بتوان آینده را پیش بینی کرد. آنچه رفتارگرایان به آن اعتراف داشتند این بود که یقیناً نمی توان وقوع دقیق رویدادها را در آینده پیش بینی کرد. اما بر اساس روشهای رفتارگرایی علمی جهت حرکت روندها» و «رویدادهای احتمالی در آینده را می توان حدس زد. [۲]

یکی دیگر از ویژگیهای رفتارگرایی بحث مقایسه و قابلیت مقایسه ای پدیده های روابط بین الملل است به واسطه این روش توجه به پرورش چارچوبهای تحلیلی معطوف گشت. بدین صورت که پدیده های مشابه مورد مقایسه قرار بگیرند و وجوه اشتراک و افتراق آنها بررسی شود تا اگر رویدادی با ویژگیهای مشابه و مشترک در آینده به وجود آید بتوان به درسهای گذشته بازگشت و در مورد رویداد مشابه «احتمالاتی» را مطرح نمود. این بحثی است که برونوسکی به عنوان انقلاب فکری در علم جدید تفسیر میکند. او میگوید: علم نوین اثر جبری قدیم را با روند احتمالی در آینده جایگزین کرده است…. تاریخ نه جبری است و نه تصادفی، در هر لحظه به میدانی پا میگذارد که شکل عمومی آن روشن است اما حدود و ثغور آن به طوری که بتوان دقیق آن را محاسبه کرد روشن نیست. [۳]

رفتارگرایان مطرح کردند که علوم انسانی با تعمیم ها سر و کار دارد و اگر قرار باشد که تعمیمی در مطالعه و تحقیق انجام نگیرد، قابلیت انباشتی خود را از دست میدهد اصل تعمیم پذیری فرض می کند که تفاوتهای

L J

تاریخی یعنی پدیده هایی که تقریباً از وجوه مشترکی برخوردارند) بر تأثیرات زمان و مکان فایق می آیند. بحث مقایسه و تعمیم پذیری در یک چارچوب علمی قابل ادغام هستند مقایسه و تعمیم پذیری به روش و اسلوبی نیاز دارد که بر اساس آن بتوان پدیده ها و رویدادها را طبقه بندی و نقدم و تأخر آنها را مشخص نمود. یکی از مهمترین وظایف یک محقق رفتارگرای روابط بین الملل این است که با روشهای انتخابی خود به یک گروه از پدیده ها مانند بازدارندگی، جنگ، انقلاب، شرایط صلح، و غیره) که مصادیق گوناگون داشته باشند و در دورانهای مختلف جلوه های گوناگونی از آنها مشاهده شود دست یابد و نظریه پردازی کند.

منظور از رفتارگرایی مطالعه منظمی است که از طریق مفاهیم و انگاره ها (فرضیه ها و روشهای علمی برای بررسی و تصدیق (استناد) پدیده ها و نهایتاً نظریه سازی و قانونمندی انجام پذیرد. رفتارگرایان به جای آنکه قانون نظام ،قانونی نهادها و تاریخ را به صورت جزئی مطالعه کنند، تأکید را بر مطالعه رفتار و فعالیتها قرار میدهند. آنچه شناخت ما را نسبت به یک نهاد سیاسی داخلی یا یک نهاد بین المللی افزایش می دهد لعالیتها، رفتار کنش و واکنشهای قابل مشاهده یا استنباط نهاد است. البته اید متذکر شد که رفتارگرا به داده های تاریخی نیاز دارد و گاهی هم ایستی به ویژگیهای حقوقی توجه کند و ساختار نهادها و مجموعه های سیاسی را بررسی نماید اما نهایتاً رفتارگرا به مطالعه فعالیت و رفتار می پردازد و با روشهای علمی خود چرایی، چگونگی و ارتباط فعالیتها ا روشن میسازد رفتارگرایان در علوم سیاسی بیشتر به رفتار افراد توجه می کنند و در روابط بین الملل توجه تحقیقاتی و مطالعاتی خود را به رفتار ازیگران مانند کشورها معطوف می دارند.

دیوید ایستون یکی از نظریه پردازان رفتارگرا، معتقد است که رفتارگرایی هشت اصل را در بر میگیرد قواعد مستمر، سندیت، روش کمیت، ارزشها ترتیب داشتن یا رتبه بندی علوم دقیقه و همگرایی ذیلاً به بررسی یکایک این اصول می پردازیم.

قواعد مستمر این اصل مطرح مینماید که در میان پدیده ها و وقایع قواعدی مشابه وجود دارد که کشف کردنی هستند و به صورت تعمیم یا نظریه قابل تشریح بوده و قابلیت پیش بینی دارند.

سندیت اعتبار این تعمیمات باید قابل آزمون باشد.

اسلوب روشهای جمع آوری و بررسی اطلاعات نمی توانند بدون قاعده باشند. این روشها باید آگاهانه انتخاب و اعتبار آنها روشن شده باشد تا ابزار دقیقی برای مشاهده ثبت و بررسی رفتار به وجود آید.

کمیت نهایت دقت باید در ثبت اطلاعات اعمال گردد تا نتایج با اندازه گیری روشن و کمی به دست آید.

ارزشها بررسی ارزشی و تشریح عینی میبایستی از هم جدا شوند. عالم علم سیاست انگاره های ارزشی را می تواند مورد آزمون قرار دهد اما باید قضاوت شخصی را از مطالعه عینی و علمی تفکیک کند.

ترتیب: تحقیق میبایستی منظم و ترتیبی باشد. نظریه و تحقیق، دو عنصر به هم پیوسته شناخت باید در یک مجموعه مورد توجه قرار گیرند.

علوم دقیقه استفاده کاربردی کم اهمیت تر از درک نظری نیست اما درک نظری و شناخت دقیق مقدم بر کاربرد است. بنابراین، شناخت باید از کاربرد جدا شود و اگر مرتبط بود مورد استفاده قرار گیرد.

همگرایی شاخه های مختلف علوم انسانی به هم مرتبط هستند. در

  1. David Easton

شناخت پدیده های سیاسی و بین المللی ارتباط آنها باید با دیگر ویژگیهای انسان و مجموعه های انسانی نه تنها تشخیص داده شود بلکه حتی المقدور تلفیق گردد. ۱۴۱

اصول فوق به روشنی تفاوتهای عمده رفتارگرایی را با سنت گرایی معرفی می کند. علاوه بر این اصول یکی از ابزارهای مهم رفتارگرایان یافتن واحدهای تحلیلی عام است. در میان واحدهای تحلیلی اساسی، می توان به عمل (رفتار تصمیم کارکرد و سیستم اشاره کرد. امید . رفتارگرایان این بوده است که از طریق متغیرها و واحدهای تحلیلی مشترک به تشریح بررسی و آزمون و استنتاج واحدی دست یابند و در معرفت روابط بین الملل سکوی تحلیلی مستحکمی ایجاد نمایند. در واقع، این پایه مهم هر علمی است که محققان بتوانند برای آن واحدهای تحلیلی، مفاهیم تشریحی، و پارادایم تببین کنند. [۵]

رفتارگرایان معتقدند که یک عالم روابط بین الملل باید ذهنی باز در تحقیق و مطالعه پدیده های این رشته داشته باشد و برخلاف سنت گرایان که با یقین و حتمیت اظهار نظر میکنند (۱) متخصص رفتارگرای روابط ین الملل می بایستی با احتمال فکر کند اندیشه های خود را به رشته تحریر رآورد و نتیجه بگیرد زیرا که یک عالم و دانشمند با یک دولتمرد و شخص اجرایی تفاوت میکند عالم باید ذهنی کنجکاو داشته باشد، با ابهام نس بگیرد، بتواند خود را به تغییر و تداوم ربط دهد، ذهن علمی داشته باشد، نسبت به سندیت اعتبار و درستی مدارکی که عرضه میکند حساسیت اشته باشد. (۷) اگر قوه استنباطی و استنتاجی دانشمند روابط بین الملل

  1. Unit of Analysis
  2. Explanatory Concepts
  3. Action, Decision, Function and System

[ ۱۸۶ ]

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

پیوسته به صورت قیاسی عمل کند معرفت شناسی پدیده ها پژوهش و شناخت دیگر معنایی نخواهد داشت. بنابراین، عالم رفتارگرا روحیه علمی دارد و دائماً به دنبال طرح سؤال است و با معماها و کنجکاویها، زندگی علمی و پژوهشی خود را پیش میبرد.

رفتارگرایان روابط بین الملل، قضاوت را حتی در تحلیل رفتارگرایانه با اهمیت تلقی می کنند. جیمز روزنا، یکی از بنیانگذاران رفتارگرایی در روابط بین الملل این گونه می گوید:

محقق باید اطلاعات را تحلیل و نتیجه گیری نماید. رایانه ماشین حساب و ابزار جدا کننده اطلاعات ممکن است کار را سرعت بخشند اما فرآیند کار توسط برنامه ریز انجام می شود. بنابراین محقق باید دائماً قضاوت کند قضاوتهایی که ذهنی اختیاری اشراقی و تصوری هستند و در واقع هوش و تربیت علمی او را در حل مشکل نشان میدهند قضاوتهای یک محقق به ابعاد نظری کار او محدود نمیشوند قضاوت در تمامی مراحل فرآیندهای علمی که نظریه ها مورد آزمون قرار میگیرند حضور دارد. استانداردهای اثبات و ارائه سند دقیق هستند اما خودکار نیستند. طبقه بندی عوامل در تحلیل عامل کدبندی محتوا در تحلیل محتوا، ایجاد مقیاسهای مختلف در تحلیل مقیاس ترتیب بندی متغیرها در شبیه سازی ها و انتخاب آزمون و تشخیص سطوح کلیدی در تحلیل آماری همه به اعمال قضاوت نیازمندند. بررسی این عوامل به جامع بودن آگاهی و درک محقق وابسته است و بنابراین از قضاوتهای یک تاریخدان، فیلسوف ،اندیشه ،مند قانونگذار و نظریه پرداز سیاسی که در بررسی معنای یک رویداد به کار می بندند کمتر نیست. [۸]

رفتارگرایان روابط بین الملل اعتقاد دارند که هدف هر معرفتی افزایش شناخت است و اگر شناخت به تعمیم مقایسه، و انباشت نرسد، همت

محققان صرفاً جمع آوری اطلاعاتی خواهد بود که هیچ ارتباط مفهومی و منطقی با یکدیگر ندارند و روابط بین الملل از این قاعده مستثنی نیست.

سنت گرایان معلومات و داده های تاریخی را با هم می آمیزند و با قضاوت شخصی و سلیقه خود تحلیل بین المللی را انجام میدهند. این شیوه به انباشت شناخت و تعمیم میان پدیده ها نخواهد انجامید. دانشمند رفتارگرای روابط بین الملل ادعا نمیکند که تمامی قوانین پیرامون رفتار کشورها و بازیگران دیگر در روابط بین الملل و روابط بین الدول را کشف خواهد کرد، بلکه معتقد است و شاید مهمترین مفروض او در تحقیق این است که به رغم پیچیدگیها و متغیرهای خاص در وقوع تحولات الگوها، روندها و قواعدی که تکرار میشوند وجود دارد. بنابراین برخورد علمی و رفتارگرایانه در روابط بین الملل به این معنا ارائه می شود و نه اینکه قوانین لا یتغیر برای تمامی زمانها، مکانها، و بازیگران خرد و کلان توسط ابزار علمی «کشف شوند.

دیوید سینگر یکی از رفتارگرایان روابط بین الملل اظهار می دارد که رفتارگرایی با تکیه بر روشهای دقیق امید دارد که قواعد مستمر رفتاری را از طریق نظریه سازی که با تحقیقات وسیع محققان انجام می گیرد، کشف کند.

در رفتارگرایی انتخاب موارد کلیدی و استخراج معیارهای مشخص برای اندازه گیری متغیرهایی که به طور مقایسه ای موارد را ارزیابی میکنند فوق العاده مهم است رفتارگرایان به این انتخاب، تناسب N٫V می گویند: به این صورت که N تعداد موارد و ۷ تعداد متغیرها را روشن میکند. دانشمند سنت گرا سعی میکند تعداد بسیاری از متغیرها را در موارد اندک

مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد در حالی که عالم رفتارگرا متغیرهای اندک را در موارد متعددی که احتمال قرین بودن آنها فراوان است بررسی میکند. [۹]

یکی از تفاوتهای عمده میان سنت گرایان و همکاران نوآور آنها نظریه پردازی گروه دوم است. یک رفتارگرا، نظریه را به صورت ذیل تعریف می نماید

نظریه مجموعه ای از عبارات به هم مرتبط است. این عبارات دارای سه ویژگی هستند:

۱ جملاتی که مفاهیم نظریه را مطرح می کنند؛

۲ جملاتی که مفاهیم را به یکدیگر مرتبط می کنند؛

جملاتی که عبارات نظری را به مجموعه ای از مشاهدات ممکن

می دهند. [۱۰] ربط

رفتارگرایان عموماً معتقدند که نظریه پردازی موجب می شود که مطالب کم اهمیت کنار گذارده شوند. نظریه ها پدیده ها را توضیح می دهند، روابط علت و معلولی آنها را تشریح میکنند در تعریف و طبقه بندی دقت بیشتری را اعمال میکنند و سندیت عباراتی را که ما به عنوان مشاهده گران و متخصصان روابط بین الملل می نویسیم افزایش می دهند. یک نظریه خوب و مناسب آن است که بر اساس اطلاعات موجود یا اثبات شود با ابطال. به عبارت دیگر، ابطال پذیری یک نظریه از ویژگیهای لاینفک آن است. یکی از ویژگیهای نظریه پردازی استخراج فرضیه ها است تا از طریق آنها، روابط علی میان پدیده ها روشن شود و مورد آزمون قرار گیرد. حتى المقدور عبارات علمی که نتیجه آزمون و مشاهده باشند افزایش یافته و به عنوان استنتاجات علمی میان متخصصان روابط بین الملل رواج پیدا کنند.

جیمز روزنا، برای ذهن نظری داشتن در روابط بین الملل، ۹ رهیافت مشخص کرده است

نظریه پرداز نباید به دنبال تعریف دقیقی از نظریه باشد تا بتواند با اندیشه و تفکر به طور خلاق برخورد نماید؛

نظریه پرداز باید برای خود روشن کند که به دنبال نظریه ارزشی است یا نظریه عینی و علمی؛

می بایستی فرض کند که روابط انسانی از نظمی خاص برخوردارند؛

در برخورد با پدیده های روابط بین الملل باید از خود بپرسد که این پدیده به کدام گروه از پدیده ها یا رفتارها تعلق دارد؛

باید مشاهدات کلان را جایگزین توصیفات جزئی کند؛

باید با ابهام و احتمالات مأنوس بوده و از مطلق گویی پرهیز کند؛

ذهنی نوآور داشته باشد؛

در برخورد با پدیده های روابط بین الملل به دنبال معماها و حل معماها باشد؛ و نهایتاً

همواره برای ابطال اندیشه ها استنباطات و استنتاجات خود از جانب دیگران و مشاهدات جدید، آمادگی داشته باشد. [۱۱]

ویژگیهای فوق الذکر میان نظریه پردازان رفتارگرا به نسبتهای مختلف دیده میشود. رهیافت اول یعنی مقید نبودن به یک تعریف از نظریه خود، نشانگر انعطاف پذیری استنباط و استنتاج در رشته روابط بین الملل است. مطالعات بعدی و ظهور فرارفتارگرایی نشان داده است که در علوم نسانی کاری بس دشوار است که یک محقق و نظریه پرداز عقیده خود را ز مشاهده خویش جدا نماید که در این تحلیل به رهیافت دوم روزنا ر می گردد. رهیافت سوم نظم پذیری و چارچوب پذیری روابط انسانی به

رهیافت اول مربوط میشود و تکامل رشته متعاقباً نشان داده شده است که محدودیتهای خود را دارا است که در فصل بعد به آنها خواهیم پرداخت. رهیافت چهارم به رهیافت سوم مرتبط است و راهبردهای پنجم تا نهم را می توان خصوصیات یک نظریه پرداز در هر رشته و معرفتی قلمداد نمود. روزنا در این جدول نه گانه به نحوه نگرش نظریه پرداز به پدیده های روابط بین الملل توجه دارد در حالی که نظریه پرداز، قبل از ورود به مرحله بررسی، خود نیز باید از یک ذهن منظم و انتزاعی بهره مند باشد. مضاف بر این نکته یک نظریه پرداز باید به منطق استنباطی و ذهنی استقرایی مجهز باشد و اگر منطق بر اندیشه و استنتاج او حاکم نباشد، نمی تواند اعم و

اخص و علی و معلولی بودن پدیده ها را تشخیص دهد.

پژوهشهای رفتارگرایان در روابط بین الملل

در شرایطی که سنت گرایان در دهه ۱۹۵۰ پیرامون موضوعاتی مانند ابعاد جغرافیای سیاسی روابط بین الملل امنیت جمعی قانون در روابط بین الملل توازن قوا، ایدئولوژی در روابط بین الملل حاکمیت ملی و منافع ملی مسائل امنیتی در روابط بین الملل و نحوه اجرای سیاست خارجی به مطالعه و تحقیق مشغول بودند (۱۲) رفتارگرایان با روشها و گرایشهای فکری خاص خود در میدانی دیگر شروع به فعالیتهای جدید پژوهشی و نظری کردند. یکی از اولین نمونه های پژوهشی با گرایش رفتارگرایی در روابط بین الملل کار کارل دویچ بود که تحت عنوان جامعه سیاسی و منطقه شمال آتلانتیک، با عده ای دیگر در سال ۱۹۵۷ به چاپ رسید. البته قبلاً، در سال ۱۹۵۳ دویچ تحقیق دیگری پیرامون ارتباطات اجتماعی و

ناسیونالیسم انجام داده بود که در آن کتاب با روشهای جدید آماری در روابط بین الملل در مورد افزایش ارتباطات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به عنوان مقدمه گسترش صلح به بحث پرداخته بود. بود. (۱۳) دویچ در این تحقیق تعریفی را که سنت گرایان از امنیت و افزایش امنیت در روابط میان ملتها ارائه می دهند مورد نقد قرار داده است و گسترش ارتباطات روابط بین الملل را محیطی آکنده از هرج و مرج تفسیر میکنند و تنها راه ایجاد امنیت ملی را افزایش قدرت نظامی میدانند در این رابطه دویچ و همکاران او بر اساس یک نظریه ارتباطات اجتماعی میان دو یا چند ملت توصیه می کنند که امنیت و صلح دائمی میان آنها برقرار خواهد شد.

در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰، چندین طرح تحقیقاتی گسترده زیر نظر رفتارگرایان پیشرو، گرایش جدید را در چارچوب کلی رشته روابط بین الملل نهادینه نمود در این ارتباط میتوان به بررسی تأثیرات متقابل وقایع جهانی به سرپرستی چارلز مک للند ۱۰ و طرح چند بعدی بودن ملتها ۱۱ با نظریات را دلف رامل ۱۲ اشاره کرد. روش اساسی هر دو نظریه پرداز رفتارگرا استفاده وسیع از کامپیوتر و نرم افزارهای کمی در بررسی روابط بین الملل و روابط بین الدول بود. هدف مک للند و رامل دستیابی به طبقه بندیها و مفاهیم کلیدی در درک روابط متفاوت سیاسی، اقتصادی فرهنگی و اجتماعی بین ملتها بود از مقالات . که تأثیری بسزا در ظهور گسترش و تثبیت رفتارگرایی به جای گذاشت قاله «مشکل سطح تحلیل ۱۳ دیوید سینگر بود که در سال ۱۹۶۱ در مهمی

  1. World Events Interactions Survey
  2. Charles McClelland
  3. Dimentionality of Nations Project
  4. Rudolph Rummel
  5. “The Level of Analysis Problem”

کتابی که سیدنی و ربا و کلاوس نور نوشته بودند به چاپ رسید. هر چند قبلاً کنت ۱۴ در کتابی تحت عنوان انسان دولت و جنگ ۱۵ . والتز ١۴ ) به صورت محتوایی به موضوع مقاله سینگر پرداخته بود، سینگر با یک دید روشی و متدیک سطوح مختلفی را که در تحلیل پدیده های بین المللی وجود دارد مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. سینگر در این مقاله مرز مفهومی و نظری بررسی روابط بین الملل را از سیاست خارجی مطرح نمود و برای هر یک میدانی خاص قایل شد. [۱۴]

جیمز روزنا در یک بررسی جدید تحت عنوان «پیش نظریه و نظریه سیاست خارجی (۱۵) به نقد روش بررسی سیاست خارجی سنت گرایان پرداخت و از توصیفی بودن و قضاوتی بودن این بررسیها به طرح روش جدیدی مبادرت ورزید که در آن پنج میدان بررسی و تفکر مطرح شدند: شخصیت تصمیم گیرندگان اهمیت نقش ساختار حکومتی، ویژگیهای اجتماعی، و متغیر نظام بین الملل ۱۶ روزنا بدین صورت بحث بررسی سیاست خارجی را به چند متغیر تجزیه نمود و برای هر یک «قابلیتی ۱۷ قایل شد و نقش دانشمند روابط بین الملل را در بررسی سیاست خارجی یک واحد سیاسی بررسی قابلیت یکایک متغیرهای فوق دانست. هجده سال بعد در سال ۱۹۸۴ ، روزنا به نقد مقاله خود پرداخت و در بعضی از استنتاجات خود تجدید نظر نمود.

مکتوبات دیگری زمینه های گسترش رفتارگرایی را در روابط بین الملل فراهم آوردند: کتاب سیستم و جریان در وسایل سیاسی بین الملل ۱۸ نوشته

مورتون کاپلان ۱۹ که در آن شش نظام بین المللی با مجموعه ای از ویژگیها که به ظهور و استحکام هر یک از نظامهای بین المللی منجر شدند پرورش یافتند. کتاب هارولد گوتز کوا ۲۰ با عنوان شبیه سازی در روابط بین الملل: تحولات در تحقیق و تدریس ۲۱؛ این کتاب سناریوهای مختلف روابط بین الملل دولتها را با روشهای کمی و کامپیوتری مورد بررسی قرار داد. لویس ریچاردسون ۲۲ در دو کتاب مختلف تحت عنوان تسلیحات و بی امنیتی و آمار کشمکشهای مهلک ۲۳ در سال ۱۹۶۰ به طرح مدلهای ریاضی از مسابقه تسلیحاتی و بررسی آماری از ویژگیهای جنگها پرداخت. جیمز روزنا در تحقیقات و مطالعات گوناگون خود مانند «دخالت به مثابه یک مفهوم علمی ۲۴، مطالعه علمی سیاست خارجی ۲۵، مطالعه انطباق سیاسی ، ارتباط میان سطوح داخلی و بین المللی در سیاست ۲۷، جنگ داخلی به عنوان یک واقعه بین المللی ۲۸ ، و غیره در دهه ۱۹۶۰ به شتاب مطالعات علمی – کمی – مفهومی روابط بین الملل شدیداً افزود.

در سال ۱۹۶۰ توماس شلینگ ۲۹ در کتاب استراتژی کشمکش ۳۰ به بررسی اختلاف همکاری احتمالات و بی اطمینانیهای گوناگون در

[ ۱۹۴ ]

روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

تصمیم گیریهای سیاسی از طریق نظریه مسابقه (بازی) پرداخت. دیوید سینگر در کتاب برخورد کمی با مسائل سیاسی بین المللی ۳۱، مجموعه مقالاتی پیرامون موضوعات مختلف در نظام بین الملل با بررسیهای کمی و استفاده از روشهای نوین رفتارگرایی عرضه کرد. این کتاب که در سال ١٩۶٨ به چاپ رسید اولین مجموعه نوین نظریات رفتارگرایان در روابط بین الملل بود. در سال ۱۹۶۹ جیمز روزنا اقدام به جمع آوری مقالات متعددی که فلسفه و شیوه کار روشهای گوناگون رفتارگرایان را مطرح میکرد نمود. مجموعه مقالات روزنا تحت عنوان روابط بین الملل و سیاست خارجی به چاپ رسید روزنا برای آنکه قضاوتهای کتاب یک بعدی نباشد، از سنت گرایان نیز درخواست نمود تا در کتاب او دیدگاههای خود را عرضه کنند اما هدف روزنا ارائه یک نگرش تطبیقی از بحث روش و متدلوژی در روابط بین الملل بود.

در این کتاب به روشهایی مانند روش مطالعه موردی تحلیل مقایسه ای روشهای انسان شناسی استفاده از اطلاعات کمی کمی کردن داده های تاریخی تحلیل محتوایی شبیه سازی مسابقه ،عملی و استفاده از کامپیوتر اشاره شده است. [۱۶] کتاب روزنا و کتاب سینگر (۱۹۶۸) احتمالاً از آثار بنیادی و تعیین کننده رفتارگرایان در اوج حاکمیت این گرایش در رشته روابط بین الملل بوده است.

پژوهشهای رفتارگرایان روابط بین الملل که تقریباً از اواسط دهه ۱۹۵۰ آغاز شده بود در اواخر دهه ۱۹۶۰، یعنی بعد از ۱۵ سال سیر تکاملی و اشباع مفهومی و روشی وارد عرصه جدید شد. اگر در اواسط دهه ۱۹۵۰ مباحثات و حدلهای رفتارگرایان با سنت گرایان پیرامون

قابلیت و جامعیت روشهای نوین بود هم اکنون بعد از یک دوره پانزده ساله که متون رفتارگرایی در روابط بین الملل شکوفا شده و قابل ارزیابی بود، جدلها و درگیریهای فکری در میدان مهمتری یعنی محتوای کار رفتارگرایان و مطلوبیت دستاوردهای آنها متمرکز شد. اکنون هر دو گرایش به سطحی از تکامل رسیده بودند که بررسی مقایسه ای از ویژگیهای مثبت و منفی هر یک آسان تر به نظر می رسید.

آیا «علم» روابط بین الملل ظهور نموده بود؟ آیا قضاوت» و «ویژگیهای محقق» از تحقیق او هم اکنون تفکیک پذیر شده بود؟ آیا روابط بین الملل به روشنی از لحاظ روشی به عنوان یکی از شاخه های علوم دقیقه درآمده بود؟ آیا رفتارگرایی سنت گرایی را کاملاً ابطال نموده بود؟ آیا با انقلاب روشی در روابط بین الملل سطح درک و شناخت از پدیده های بین المللی ارتقاء یافته بود؟ در فصل بعد به نقش و بررسی رفتارگرایی، دستاوردها و آفات آن خواهیم پرداخت چیزی که می توان آن را محصول تقابل سنت گرایی با رفتارگرایی دانست ظهور روش فرارفتارگرایی در دهه ۱۹۷۰ و تأثیر پذیری هر دو گروه از آثار آن است.

فصل هفتم

فرارفتارگرایی محصول تقابل روش سنت گرایی و رفتارگرایی

در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، نه تنها تقابل سنت گرایان و رفتارگرایان وارد عرصه جدیدی از روش و متدلوژی شد بلکه یک گرایش جدید فکری در تحقیق و برخورد با پدیده های نظام بین الملل پدیدار گشت. بحث دوم را در اختتام این فصل مطرح خواهیم نمود. ذیلاً به بررسی فرارفتارگرایی و علل ظهور آن در رشته روابط بین الملل می پردازیم. در میان کسانی که به نقادی رفتارگرایی پرداختند، هم سنت گرایان دیده می شوند و هم رفتارگرایان دیوید ایستون که خود به نسل رفتارگرایان تعلق داشت، در اواخر دهه ۱۹۶۰ به یک نقد جامع از نگرش نوین روشی در علوم سیاسی و روابط بین الملل پرداخت. [۱] ایستون در مقاله خود ظهور یک روش جدید علمی را به قیمت کم اهمیت تر شدن رشته و بی ربط شدن آن تفسیر کرد. زیرا متخصصان این رشته برای آنکه بر اساس مشاهده قضاوت و با روشهای کمی استنتاج کنند به موضوعات و مسائل کم اهمیت پرداخته اند، چرا که پدیده های محدودی در این رشته قابلیت کمی شدن را دارند. (۲) ایستون ناتوانی دانشمندان علوم سیاسی را در پیش بینی شرایط

بین المللی دهه ۱۹۶۰ ، دلیل اصلی ظهور فرارفتارگرایی دانست. (۳) از یک منظر، آفات روش رفتارگرایی را میتوان غرق شدن در متد و روش به جای محتوا، نظریه پردازی سلیقه ای به جای نظریه پردازی مرتبط با مسائل جاری بی ربط شدن تحقیق به تحولات جاری و بی تفاوت شدن عالم رفتارگرا در علوم انسانی به اظهار نظر پیرامون مشکلات ساختاری جامعه خویش و تصحیح آن دانست. رفتارگرایان به دنبال گسترش و حاکمیت نگرشی پوزیتویستی به قدری به روش و سندیت ادعای خود اهمیت می دادند که محتوای موضوع انتخاب شده جهت بررسی و تحقیق فراموش می شد و اصالت داشتن سند مدرک و مشاهده اولیه هدف اصلی قرار می گرفت. البته این برخورد از آنجا نشئت میگرفت که رفتارگرایان امید داشتند روابط بین الملل به عنوان یک شاخه از علوم دقیقه مطرح گردد. به عبارت دیگر رفتارگرایان معتقد بودند که مشاهده و تجربه در روابط بین الملل باید در میان مشاهده گران و تجربه کنندگان مشترک باشد.

هر چند روش و متد اهمیت دارد نمی تواند جایگزین محتوا شود و احتمالاً استنتاج را تحت الشعاع خود قرار دهد. سؤالی که در واقع این مسئله را در بر میگیرد این است که ماهیت پدیده های روابط بین الملل چیست و برای شناخت آنها از چه روش و نگرش روشی می بایستی استفاده نمود؟ در فصل بعد به این سؤال بنیادی پاسخ خواهیم گفت. اما

آنچه تذکر آن در این قسمت از بحث ضروری است این است که روش در تحلیل و تحقیق نقش تسهیل کننده را دارد و نه شکل دهنده محتوا روش و متدلوژی کارآیی استنباط و استنتاج را افزایش می دهد. دومین ایرادی که به رفتارگرایی گرفته میشود به شیوه نظریه پردازی است. اگرچه هر موضوعی که یک رفتارگرا انتخاب میکند نهایتاً در چارچوب رشته روابط بین الملل قرار میگیرد تجربه تحقیقاتی رفتارگرایان در سالهای ۱۹۵۵ – ۱۹۷۰) معرف این واقعیت است که موضوعات تحقیقی آنها به مشکلات معضلات و واقعیات مقعطی کمتر مرتبط بود و انتخاب موضوع در عالم انتزاع محقق انجام می گرفت. البته نکته فوق، مفروض مهمی را در بردارد و آن اینکه محقق علوم انسانی یا روابط بین الملل باید با توجه به نیازهای اجتماعی خود تحقیق کند یعنی کاربردی برخورد کند و مشکلات عینی جامعه خود را هر چند با زبان نظری و علمی مد نظر قرار دهد. رفتارگرایی محقق را از نظر سیاسی محافظه کار» تربیت می کرد و دید انتقادی نسبت به مسائل عینی جامعه را از او می گرفت.

عده ای از رفتارگرایان معتقدند که ارزش و دیدگاه را نمی توان از علم جدا کرد و محقق آگاهانه یا نا آگاهانه از ارزشها و منظر خود در جریان تحقیق و مطالعه و استنتاج تأثیر پذیری دارد و اینگونه نیست که ارزشها و فرهنگ را بتوان از معرفتی به خصوص در علوم انسانی تفکیک نمود. اندیشه مند واقعی نسبت به تحولات جامعه خود بی تفاوت نیست و حتی اگر هم دیدگاههای خود را بازگو نکند با آنها زندگی میکند و این تأمل کافی است که در مطالعات و تحقیقات او اثر بگذارد. بنابراین، متدلوژی کامپیوتر و ریاضیات محقق روابط بین الملل را از ارزشها و دیدگاههای اجتماعی معاف نمیکند هنگامی که عالم روابط بین الملل «مشاهده»

می کند نظام ارزشی او بی تفاوت نیست و در استنباط آنچه که مشاهده می کند و نتیجه ای که به دست می آورد دخیل است. پس روش و کمیت ابزار تسهیل کننده شناخت و مشاهده هستند و محقق نمی تواند از منظری» که نسبت به دنیای خارج دارد استقلال یابد.

هدلی بول یکی از سنت گرایان روابط بین الملل در مقاله ای که در سال ١٩۶۶ انتشار یافت هفت اشکال بنیادی رفتارگرایان و روش رفتارگرایی را مورد بحث قرار داد

اولین اشکال او این است که رفتارگرایان با محدود کردن سندیت تحلیل به ریاضیات خود را در درک مفاهیم و موضوعات روابط بین الملل به پدیده های فوق العاده جزئی محصور کرده اند. در طرح انگاره ها یا فرضیه ها و در آزمون آن یک محقق روابط بین الملل باید قضاوت کند، بنابراین پدیده های این رشته مانند علوم دقیقه نیست که منحصراً ابزار آزمایشگاهی و دقت محقق ماهیت آنها را کشف میکند بلکه عقیده قضاوت و منطق محقق هم دخیل و مؤثر است. [۴]

اشکال دوم این است که اگر رفتارگرایان توانسته اند در نظریه پردازی های خود خلاقیتی نشان دهند آنجا بوده است که پا از گرایش روش خود فراتر گذاشته و از سنت گرایی بهره جسته اند هدلی بول کتاب تو ماس شلینگ را به عنوان یک نمونه مطرح مینماید و میگوید که نتیجه گیری او قابل اثبات نیست و به صورت قضاوت او باقی خواهد ماند. نظریه های شلینگ پیرامون کنترل تسلیحات عوامل بازدارندگی ماهیت چانه زنی و جایگاه تهدید و زور در روابط بین الملل هیچ یک نوین نیستند بلکه به زبانی دیگر توسط سنت گرایان مطرح شده اند. (۵) اشکال سوم به جزئی بودن و محدود بودن

L J

موضوعاتی است که رفتارگرایان در تحقیقات خود پیگیری کرده اند. به عقیده بول، بعید است که «علم» به معنای علوم دقیقه در روابط بین الملل که ادعای رفتارگرایان است ثمره ای داشته باشد. روابط بین الملل در حیطه فلسفه و تاریخ باقی خواهد ماند. (۱) اشکال چهارم هدلی بول، آفت بزرگی است که مدل سازی رفتارگرایان در بر دارد.

مدل مورتون کاپلان در مورد نظامهای بین المللی و ویژگیهای عمده هر یک از آنان از متون سنتی روابط بین الملل گرفته شده و قضاوت کاپلان در طرح هر یک از آنها مشهود است. مدل سازی، شناخت را محدود می کند و بعضی داده های خاص را از پروسۀ شناخت دور نگه می دارد و چون در روابط بین الملل عوامل متعدد و به هم پیوسته ای که در هر مورد خدشه دار [۷]

تغییر پیدا می کنند وجود دارد منطق مدل سازی و شناخت را می نماید.

اشکال پنجم سلطه همه جانبه اندازه گیری در تحقیقات رفتارگرایان است. اندازه گیری در شرایطی میتواند به معرفتی کمک کند که پدیده های هم شکل با ماهیت مشترک در آن وجود داشته باشد. در روابط بین الملل چنین حقیقتی موجود نیست. مثلاً کارل دویچ با شمارش تعداد نامه های دریافتی میان اروپای غربی و آمریکای شمالی قصد دارد به افزایش ارتباطات و نهایتاً ظهور زمینه های جدید برای امنیت میان این دو منطقه به عنوان یک متغیر مؤثر اشاره کند. اما آیا دویچ به محتوای نامه ها هم توجه می کند؟ آیا همه نامه ها را میتوان یکسان تفسیر کرد تا افزایش آن را در چارچوب بهبود روابط دوجانبه دانست؟ [۸]

مدلی بول در اشکال ششم خود اظهار می دارد که رشته روابط بین الملل به دقت و صراحت بیشتری نیاز دارد. اما این نیاز در روش سنت گرایی نیز مستتر است با امکان دستیابی به این دقت در سنت گرایی وجود دارد و

L J

لزومی ندارد گرایش دیگری برای این منظور به وجود آید. ۴ بول اذعان می دارد که سنت گرایی در تعریف مفاهیم روشهای استنتاج و روشن کردن مفروضات دقت لازم را مبذول نداشته است و ضرورت تدوین مجموعه ای از نظریه های منسجم دقیق و منظم دیده می شود، اما این ضعفها دلیلی بر ایجاد یک روش دیگر فراهم نمی آورد. از آنجا که سنت گرایی خود حدود پدیده ها را در روابط بین الملل میشناسد و در شناخت خود از فلسفه تاریخ و جغرافیا مدد می طلبد این دقت در قالب سنت گرایی قابل ادغام است. اندیشه مندان سنت گرا مانند ریمون آرون، استانلی هافمن، و کنت والتز در تدوین خود نظم و دقت نظر به کار برده اند. [۹]

هفتمین و آخرین اشکال هدلی بول به رفتارگرایان به جدایی این روش شناخت روابط بین الملل از فلسفه و تاریخ بر می گردد. رفتارگرایان از تداوم موضوعی و مفهومی رشته خود که از هزاران سال قبل آغاز شده است غافل هستند. فلسفه و تاریخ به رشته روابط بین الملل یک دید کلان و

یک چارچوب وسیع علت و معلولی میدهد. رشته روابط بین الملل از دیگر منابع شناخت پدیده ها و رفتار انسانی جدا نیست. هدلی بول در این اشکال نتیجه می گیرد که عدم توجه به تاریخ و فلسفه از تواناییهای انتقادی رفتارگرایان میکاهد و توجه آنها را به سوی روش مند، و اندازه گیری به

جای محتوا و تداوم فکری سوق میدهد. ۱۱۰۱ هدلی بول در نتیجه گیری مقاله خود اضافه میکند که تجربه رفتارگرایی در روابط بین الملل کاملاً مردود نیست و بعضی از اندیشه مندان رفتارگرا، متون مفید و قابل توجهی

به این رشته افزوده اند. اما نکته اصلی اینجا است که بعضی از ویژگیهای رفتارگرایی در سنت گرایی قابل پیگیری است. در مجموع، رفتارگرایان در مسیر ناصحیحی قرار گرفته اند و در نهایت به شناخت بهتری دست نخواهند یافت. [۱۱]

دیوید سینگر، یکی از بنیانگذاران رفتارگرایی در روابط بین الملل به هفت اشکال هدلی ،بول به صورتی که ذیلاً توضیح داده می شود، پاسخ داده است: [۱۲]

در ارتباط با اشکال اول سینگر میگوید که در رفتارگرایی، بصیرت اشراق و قضاوت وجود دارد هیچ معرفتی و هیچ دانشمندی نمی تواند بدون استفاده از قوه عقلی و بصیرت خود به استنباط علمی برسد.

رفتارگرایان مدرک و سند را با بصیرت می آمیزند تا به معرفت خود معنای بهتری بخشند. [۱۳] سینگر این مسئله را که رفتارگرایان با استفاده از سنت گرایی کارهای ارزنده ای ارائه داده اند نفی میکند و می گوید که بزرگان اندیشه و محققان برجسته سنت گرا هیچ گاه به تعمیم های قابل اثبات دست نیافته اند و این کار منحصراً با روشهای علمی رفتارگرایان میسر بوده است. سینگر معتقد است که یک بررسی تطبیقی از تحقیقات دو گروه نشان میدهد که رفتارگرایان به سندیت و علمی بودن تخصص خود ارزش بیشتری می نهند و کار علمی و نظری برای آنها از اولویت بمراتب فراتری برخوردار است. [۱۴]

سینگر در اشکال سوم هدلی بول به جوان بودن رفتارگرایی اشاره می کند و نتیجه میگیرد که تکامل علمی روابط نیازمند سالها کار و فعالیت توسط دهها رفتارگرا است تا نتایج خود را به یکدیگر ربط داده و نهایتاً به یک نظریه عمومی دست یابند نظریه سازی در این رشته ضعیف بوده است

و مطالعات موردی دقیق با ابزار علمی کامپیوتری به زمان احتیاج دارد تا به سطح نظریه پردازی های میانی برسد. سینگر در این قسمت به تحقیقات عده ای از رفتارگرایان می پردازد و فرآیند استنتاج هر یک را تشریح می کند. سینگر در اختتام بحث خود محدود بودن موضوعات تحقیقی رفتارگرایان را در سختی راه و تکامل نسبی روشهای اندازه گیری در پاسخ و آزمون بررسی میکند. [۱۵] سینگر در پاسخ به آفات مدل سازی روابط بین الملل، سینگر اظهار میدارد که مدل سازی روشی است برای نظم دادن به مشاهدات و استنباطها فلاسفه شرق و غرب ادعا کرده اند که هرگز نمی توان حقیقت را دریافت و فقط نمایی از آن را میتوان عرضه کرد.

مدل سازی با حقیقت گویی تفاوت دارد. بهترین کاری که می توانیم در روابط بین الملل انجام دهیم این است که تصویری را که از حقیقت در ذهن ما ترسیم می شود و ما سندی برای آن در اختیار داریم، عرضه کنیم. توجه بیش از حد به اندازه گیری سوء برداشتی است که سنت گرایان از نحوه کار رفتارگرایان دارند سینگر اذعان دارد که در روابط بین الملل هیچگاه دو پدیده مشابه یافت نمیشود اما عدم تشابه پدیده ها به معنای خاص بودن هر یک از آنها نیست محقق رفتارگرا می بایستی به دنبال پدیده های نسبتاً مشابه باشد تا مقایسه و در نتیجه نظر پردازی میسر گردد. یک سیب عیناً مثل یک پرتقال نیست اما هر دو در قالب میوه های موجود از تشابه بیشتری برخوردارند و هر دو میوه هستند. منظور رفتارگرایان نیز از تشابه پدیده ها دقیقاً به همین معناست (١۶)

اشکال ششم را سینگر نمی پذیرد زیرا که معتقد است سنت گرایان یک مورد را با تمام جزئیات آن مطالعه میکنند. در حالی که رفتارگرایان

اعتقاد دارند که مطالعه تمامی عوامل یک مورد امکانپذیر نیست و آنچه در گذشته یک بار اتفاق افتاده است راهنمای مناسبی برای آنچه اتفاق خواهد افتاد نیست. بنابراین باید چندین عامل کلیدی با قضاوت و اشراف محقق در چندین مورد انتخاب شود تا ارتباط متقابل آنها بهتر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. [۱۷]

در ارتباط با اشکال هفتم سینگر ضعف نگرش تاریخی و فلسفی را در تدریس علوم سیاسی و روابط بین الملل در امریکا و انگلستان می پذیرد. او می گوید که رفتارگرایان از مسائل روشی و معرفتی مطلع اند اما نسبت به کاربردی بودن علم بی تفاوتند. [۱۸] رفتارگرایان اعتقاد دارند که نگرش کاربردی به علم استنتاج استنباط و قضاوت جهت میدهد و از غلظت علمی آن می کاهد. عالم روابط بین الملل یا هر معرفتی نباید از پیش استنتاج خود را بداند بلکه جریان تحقیق و مطالعه و دقت او در مدرک و سندیت کار باید محصول کار او را عرضه کند. دخالت دانشمند در میدان اجرایی و عملی او را آلوده قضاوتهای سیاسی میکند و دیگر نمی توان او را عالم رفتارگرا خطاب نمود. [۱۹]

سینگر در خاتمه مقاله خود از سنت گرایان دعوت میکند که در نیمه راه به رفتارگرایان بپیوندند و انقلاب جدید روشی را در معرفت خود بپذیرند. سینگر ظهور علمی روابط بین الملل را منوط به همکاری جمعی از دانشمندان و مجهز شدن آنها به روشهای جدید میداند. او در این مقاله (سال (۱۹۷۰) جنگ میان دو گروه را پایان یافته می بیند و ادعا می کند که رفتارگرایی جایگاه نوین خود را در مطالعات و تحقیقات روابط بین الملل به خوبی تثبیت نموده است. [۲۰]

ویژگیهای فرارفتارگرایی

به طور خلاصه فرارفتارگرایی نتیجه مباحث و جدلهای دو گروه سنت گرا و رفتارگرا است و در واقع در این روش ویژگیهای روشی هر دو گروه وجود دارد. فرارفتارگرایان رفتارگرایی را کاملاً نفی نمی کنند بلکه نسبت به محدودیتهای آن آگاهی دارند فرارفتارگرایان بر خلاف رفتارگرایان توجه به مسائل جاری و معضلات مقطعی داخلی و بین المللی را با اهمیت دانسته و معتقدند که تحقیق آنها باید برای مشکلات عمومی بشر راه حل ارائه دهد. از ویژگیهای مهم فرارفتارگرایی پذیرش این اصل مهم است که نظام ارزشی محقق از محتوای تحقیق او قابل تفکیک نیست و در استنتاج او اثر مستقیم میگذارد. روش فرارفتارگرایی، گلچینی است از رفتارگرایی و سنت گرایی السکاندر جورج در طرحی نوین برای بهره برداری بهتر در مطالعات و تحقیقات علوم سیاسی و روابط بین الملل، تلفیقی از اصول هر دو روش را توصیه میکند. [۲۱] . جورج در این مقاله پیشنهاد میکند که موارد تاریخی با توجه به جزئی نگری مورخ پیرامون یک مورد و ابزار علمی یک رفتارگرا در روشی تحت عنوان روش ساختاری و متمرکز در تطبیق پدیده ها مورد بررسی قرار گیرند. (۲۲) در واقع، روش جورج متأثر از فرارفتارگرایی است و ویژگیهای روی هر دو گرایش را به کار می گیرد. گرایش فرارفتارگرایی در پژوهشهای دهه ۱۹۷۰ به بعد در اکثر تونی که در روابط بین الملل به چاپ رسید مشاهده می شود، چه آن دسته ز دانشمندان روابط بین الملل که گرایش نظری داشتند و چه آن گروهی که بشتر علاقه مند به بررسیهای تاریخی توصیفی بودند هر دو از تقابل

سنت گرایی و رفتارگرایی متأثر شدند ما در متون دهه ۱۹۷۰ به بعد، هم دقت علمی می بینیم و هم توصیف و قضاوت، هم طبقه بندی موضوعی می بینیم و هم تقسیم بندی مفهومی هم نظریه پردازی می بینیم و هم حساسیت به سندیت و مدرک

به عقیده ما، رفتارگرایی اثرات پایداری بر تحلیل، نحوه توصیف و نظریه پردازی در رشته روابط بین الملل به جای گذاشته است. دو اثر قابل تفکیک و با اهمیت را میتوانیم تجزیه موضوعی» و «تحلیل نظری» بدانیم. به موجب افزایش ارتباطات و امکان بهره برداری از کامپیوتر امروز موضوعات بیشتری در صحنه روابط بین الملل جهت مطالعه و پژوهش وجود دارد. رفتارگرایی به واسطه تأثیر پذیری که از روش علمی داشت روابط بین الملل را به موضوعات و مشتقات بسیاری تقسیم نمود و بحث مطالعات و تحقیقات تخصصی را در این معرفت مطرح کرد. اگر قرار باشد که علمی یا معرفتی رشد کند و گسترش پیدا کند باید تجزیه شود و هر جزء آن مورد مطالعه قرار گیرد. [۲۳] بدون تردید، این تجزیه موضوعی را گرایش رفتارگرایی وارد تحقیقات روابط بین الملل نمود. به عنوان مثال تجزیه موضوع سیاست خارجی اکنون به مراحل بسیار پیچیده ای دست یافته است. در شرایطی که سیاست خارجی قبل از جنگ جهانی دوم محدود به بررسیهای کلی و جغرافیایی و در چارچوب مفهوم مبهم منافع ملی انجام میگرفت هم اکنون به تقسیم بندیهای متعدد موضوعی و مفهومی تجزیه شده و به صورت معرفتی جداگانه شکل یافته است. بررسیهای مربوط به شخصیتهای سیاسی اصل نقش، ساختار تصمیم گیری، ویژگیهای نظام بین الملل، ویژگیهای نظام سیاسی (مورد نظر)، خصوصیات اجتماعی – جغرافیایی یک نظام سیاسی سابقه رفتار سیاسی، و خصوصیات

موضوع خاص سیاست خارجی اکنون در برگیرنده «کلیات» سیاست خارجی است. به عنوان مثال منحصراً در ارتباط با شخصیتهای سیاسی مشتقات مطالعاتی ذیل را میتوان نام برد برداشت و سوء برداشت در روابط بین الملل، نقش تجربه در قضاوت شخصیتهای سیاسی ساختار فکری تصمیم گیرندگان توازن و نبود توازن در ساختار فکری افراد، شیوه های فراگیری سیاسی تصمیم گیرندگان، نقش آرزو و خوف در تصمیم گیری منابع سوء برداشت رفتار فرد در یک گروه منسجم یا غیر منسجم نقش مشاوران در تصمیم گیری شخصیتهای سیاسی و منابع برداشت از اطلاعات و داده های خبری (۲۴) بدون تردید، توجه «علمی» رفتارگرایان موجب این تجزیه وسیع موضوعی شده است.

تجزیه موضوعی در واقع مقدمه تحلیل نظری و نظریه پردازی است.

در متون قبل از جنگ جهانی دوم و در دورانی که سنت گرایی بر مطالعه و تحقیق مسلط بود استفاده از مفاهیم متغیرها، عوامل و نظریه ها به صورتی که امروز متداول شده است وجود نداشت. هر چند روابط بین الملل به قوانین ثابتی دست نیافته است مطالعات چند موردی تطبیقی و نظری مقبول تمامی گروهها در رشته روابط بین الملل است. [۲۵]

حتی آنهایی که عمدتاً به بررسی سیاستهای کشورهای مختلف پیرامون یک یا چند موضوع می پرداختند هم اکنون کار تحقیقی خود را به صورت تطبیقی و چند موردی طراحی و تجزیه و تحلیل می کنند. گروه دیگر که مفهوم یا مفاهیمی را در سطح نظام بین الملل مد نظر قرار می دهند، میدان

سطح، دامنه تأثیرگذاری و تأثیر پذیری مفهوم را با توجه به مصادیق مختلف ارزیابی میکنند. البته پر واضح است که در متون جدید در استفاده از لغاتی مانند تعمیم نظریه نظریه پردازی و قانون باید نهایت

احتیاط را به کار گرفت زیرا که تعریف واحدی از اصطلاحات فوق وجود ندارد و هر محققی با منطق خاص خود به تعمیم و نظریه پردازی اهتمام می ورزد. تجزیه موضوعی و تحلیل نظری در واقع دو ویژگی عمده فرارفتارگرایی هستند که به نسبتهای مختلف در پژوهشهای موجود روابط بین الملل قابل مشاهده اند در فصل بعد وضعیت عمومی روش و پژوهش و بازتاب احتمالی آن در آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت.

مناظره سوم و فرارفتارگرایی

رشته روابط بین الملل در قرن بیستم سه مناظره محتوایی و روشی را گذرانده است. به عبارت دیگر اندیشه مندان این رشته در گروههای مختلف فکری و روشی سه مناظره وسیع را تجربه کرده اند. مناظره اول به دنبال بروز جنگ جهانی اول آغاز شد جنگ جهانی اول، به دوره صد ساله صلح در اروپا (۱۸۱۴ – ۱۹۱۴) پایان بخشید و ایده آلهای صلح و امنیت را متزلزل کرد متفکران روابط بین الملل در صدد بررسی علل بروز جنگ جهانی اول برآمدند تا از وقوع مجدد آن جلوگیری کنند. به دنبال ایجاد این تمایل دو گروه فکری به وجود آمد: گروه واقع گرایان و گروه آرمانگرایان تقابل فکری میان واقع گرایان و آرمانگرایان میان دو جنگ جهانی به مناظره اول معروف گشت. واقع گرایان معتقد بودند که هر واحد سیاسی باید در تأمین منافع ملی خود به فکر کسب، گسترش و حفظ قدرت باشد. کشوری که این اصل بنیادی سیاسی و روابط بین الملل را رعایت نکند، در واقع از جنگ و تخاصم دعوت به عمل می آورد. واقع گرایان اعتقاد داشتند که در نظام بین الملل، حکومت ملی بازیگر

اصلی است و حاکمیت ملی مهمترین ویژگی آن است و حکومتهای ملی با ایجاد اتحادها نوعی توازن قوا ایجاد کرده و مانع بروز جنگ و کشمکش میشوند. وسعت تخریب و نابسامانی به وجود آمده در جنگ جهانی اول باعث شد تا دیدگاه دیگری شکل گیرد و در مقابل دیدگاه واقع گرایی قد علم کند حاکمیت ملی ناسیونالیسم، اتحادهای مخفی انباشت قدرت و ثروت بسیاری از مفروضات و اندیشه های واقع گرایان را ابطال کرده بود. (۲۶) در مقابل آرمانگرایان حاکمیت ملی را ریشه جنگ و تخاصم تفسیر میکردند کشورها به جای آنکه به فکر منافع ملی باشند، باید در چارچوب منافع جمعی بیندیشند و ترتیبات امنیتی جمعی اتخاذ کنند. حاکمیت ملی خود محوری و قدرت ملی را اساس قرار میدهد و در این صورت کشورها در مقابل هم صف آرایی میکنند. توازن قوا قابل اتکاء نیست و مبتنی بر دیپلماسی مخفی است. این حرکت فکری به شکل گیری «جامعه ملل انجامید جامعه ملل، کشورها را ترغیب می نمود تا امکانات نظامی خود را به حداقل برسانند و در صورت بروز تخاصم به صورت دسته جمعی آن را دفع کنند. [۲۷]

مناظره دوم مناظره ای روشی است که میان سنت گرایان و رفتارگرایان در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به وجود آمد و موضوع بخشهای دوم و سوم این متن بوده است. بر خلاف مناظره اول که مبتنی بر یک برخورد محتوایی و سیاست گذاری است مناظره دوم تقابل دو روش مطالعه و شناخت در روابط بین الملل یعنی سنت گرایی و رفتارگرایی بود. از آنجا که تقابل این دو روش جزئی از بحث اصلی این متن بوده است، از تشریح آن خودداری کرده و به بررسی مناظره سوم میپردازیم. به دنبال نارساییهای روشی رفتارگرایی و تغییرات عینی در نظام بین الملل، «مناظره سوم» میان

واقع گرایان (که در بسیاری مواقع سنت گرایند) و جهان گرایان ۱۰ (که عمدتاً از آرمانگرایان و رفتارگرایان هستند ظهور نمود. بار دیگر، واقع گرایان ماهیت نظام بین الملل را مبتنی بر اصالت حکومت ملی تفسیر نموده، آن را بازیگر اصلی میدانند و پیگیری قدرت و منافع ملی و حاکمیت ملی را مهمترین ویژگیهای واحد سیاسی قلمداد می کنند. مناظره سوم که از اوایل دهه ۱۹۷۰ ظهور نمود بازتابی از افزایش بازیگران غیر دولتی و پیچیدگیها و وابستگیهای نوین در صحنه بین الملل بود. ۱۱ جهان گرایان که تحت تأثیر

روش رفتارگرایان و اندیشه های آرمانگرایان بودند، بررسیهایی را پیرامون ماهیت نظام بین الملل و روابط دولتها مطرح نمودند که نه شباهتی به کار سنت گرایان داشت زیرا حکومت ملی را اساس قرار نمی داد و قدرت و تواناییهای نظامی را مقدم نمی شمرد و نه با اسلوب رفتارگرایان منطبق بود زیرا که روش علمی اندازه گیری علمی و برخورد انباشتی در مطالعه و تحقیق آن مستتر نبود کتابهایی مانند اصالت تصمیم گیری نوشته گراهام آلیسن ۱۲ ، روابط فراملی و مسائل سیاسی بین الملل نوشته رابرت کوهین و جوزف نای ۱۳ و رژیمهای بین المللی نوشته استفن کرزنر ۱۴ و مقالاتی مانند وابستگیهای متقابل در مسائل سیاسی بین الملل» نوشته اوران یانگ ۱۵ مسائل سیاسی بین الملل در دهه ۱۹۷۰ در جست و جوی دیدگاهی نوین نوشته دونالد پوچالا و استوارت فیگن ۱۹، و مسائل سیاسی و روابط فراملی ،اقتصادی نوشته رابرت گیلپن ۱۷ از جمله متونی است که

از لحاظ روش فرارفتارگرایی و از لحاظ محتوا، مبتنی بر جهان گرایی است.

مناظره سوم در واقع از یک سو فرارفتارگرایان (جهان گرایان) و از سوی دیگر سنت گرایان (واقع گرایان) را در بر دارد. هر چند دو گروه دو دیدگاه متفاوت نسبت به نظام بین الملل دارند، معتقدند که مدل سازی در روابط بین الملل به رغم نارساییها تسهیل کننده فهم و درک است. هر دو گروه به کاربردی بودن و توجه به مسائل جاری اعتقاد دارند و قضاوت اشراق، و مفروضات اندیشه مند و نظریه پرداز را در نوع استنباط و استنتاج او مؤثر میدانند. ذکر این نکته ضروری است که هر چند در حال حاضر رشته روابط بین الملل در چارچوب اندیشه های کلان این دو گروه جای گرفته است، در واقع به موجب ویژگیهای روشی و ماهوی این رشته تفاوتهای عمده ای نیز میان مؤلفان و نظریه پردازان هر گروه وجود دارد. ضمناً این نکته را باید در نظر داشته باشیم که تحولات جدید مصادیق نوین و ارتباطات آینده را ممکن می سازد و مناظره دیگری را در میان اندیشه مندان روابط بین الملل ایجاد خواهد نمود. در بخش بعد و نتیجه گیری این بخش به بررسی اجمالی وضعیت روشی و محتوایی معرفت روابط بین الملل می پردازیم.

فصل هشتم

نتیجه گیری

وضعیت موجود در روش و پژوهش رشته روابط بین الملل

در این متن، سه روش عمده رشته روابط بین الملل، یعنی سنت گرایی رفتارگرایی و فرارفتارگرایی مورد بررسی قرار گرفت. در هر یک از فصول زمینه های ظهور ،ماهیت تأثیر گذاری و تأثیر پذیری، تکامل و نقش شرایط زمان و گرایشهای روشی فکری اندیشه مندان در قبال هر یک از روشها ارزیابی شد. ذیلاً به عنوان نتیجه گیری پنج مورد را که در برگیرنده وضعیت عمومی روش و پژوهش در رشته روابط بین الملل است به بحث می گذاریم:

۱ به علت اینکه رشته روابط بین الملل علمی به معنای علوم دقیقه نیست بنابراین شناخت در این رشته به صورت یک امر ناقص و نسبی باقی خواهد ماند.

کارل مانهایم، زمانی که روش علمی در میان دو جنگ جهانی در شاخه های مختلف علوم انسانی مطرح شده بود، در کتابی تحت عنوان ایدئولوژی و مدینه فاضله به بررسی ماهیت دانش سیاسی پرداخت. مانهایم در این کتاب روش علمی زمان را که از ریاضیات الهام میگرفت

قابل تعمیم به سیاست ندانست. او ضمن نقد روش تجربی به عنوان تنها منبع شناخت پدیده ها به این نکته اشاره کرد که نظریه پردازی خالص که ایده آل روش تجربی است در سیاست معنایی ندارد. نظریه پردازی خالص یعنی آنکه برای همه قابل یافت، انتقال، و معاشرت باشد. [۱]

به عقیده مانهایم در سیاست داخلی یا بین المللی دو عنصر از شناخت غیر قابل تفکیک هستند منافع و انگیزه ها. ۲۱ هر نظر و دیدگاهی در قالب موقعیت اجتماعی مشاهده گر قابل بررسی است. هر معرفتی که تحت الشعاع ولدانشناگ ۲ یا فلسفه حیات جهان بینی در زندگی نباشد قابلیت علمی بودن و علمی شدن را داراست. چون در سیاست، منافع و انگیزه ها به نوبه خود تحت تأثیر فلسفه حیات هستند (۳) بنابراین طبیعی است که سیاست علمی نباشد. در سیاست داخلی و سیاست بین الملل، رفتارهای انسانی و گروهی همیشه عقلایی نیست و خود عقلایی بودن از یک فرهنگ به فرهنگی دیگر متفاوت است بنابراین شناخت در این معرفت پیوسته نسبی و ناقص باقی خواهد ماند. نکته مانهایم به رغم وجود روشهای سنجش کامپیوتری و ریاضی هنوز صحت دارد زیرا روش مشکل ماهوی پدیده های روابط بین الملل را حل نخواهد کرد. «تشابه» پدیده ها با «یکسان» بودن آنها کاملاً متفاوت است.

همان گونه که حتی رفتارگرایان یکسان بودن پدیده های روابط بین الملل را نفی کردند زمانی یک معرفت حالت علمی به خود میگیرد که ماهیت پدیده های مورد مطالعه و شناخت آن حالت ثابت و پایدار داشته باشند. عامل زمان و مکان و شرایط شکل گیری و محتوای مستقل پدیده ها و رابطه به وجود آمده میان آنها را در روابط بین الملل تغییر می دهد و

شناخت علمی محقق (یعنی استخراج قانون را مختل میکند بنابراین نتیجه می گیریم که عالم روابط بین الملل روابط نسبی میان پدیده های مشابه را میتواند مورد شناسایی قرار دهد در روابط بین الملل بر خلاف علوم دقیقه پدیده ها و روابط یکسان وجود ندارد.

آیا عالمان روابط بین الملل به دنبال شناخت حقیقت هستند یا شناخت آنچه هست؟ آیا این دو با یکدیگر تفاوتی دارند؟ احتمالاً، این دو به هم آمیخته اند. دانشمندی که سعی میکند آنچه هست را مورد شناسایی قرار دهد، آگاهانه با نا آگاهانه حقایقی در مورد انسان، ماهیت عملکرد انسان ویژگیهای جوامع و غیره را نیز مورد بحث قرار می دهد. این سؤال به مباحث قبلی ما ربط پیدا میکند میدان حقیقت و غیر حقیقت بمراتب وسیع تر و پیچیده تر از میدان علمی و غیر علمی بودن پدیده ها است. (۴) از آنجا که روابط بین الملل به انسان و مجموعه های انسانی مربوط می شود، شناخت کامل حقایق توسط انسان مقدور نیست گرایش علمی به معنای علوم دقیقه در روابط بین الملل به دلیل محدودیت ابزار علمی در شناخت انگیزه ها، نیات فرآیند تصمیم گیری و رفتار انسانی، موفق نشده و یقیناً موفق نخواهد شد. بنابراین مشکل نه تنها در روش علمی بلکه در خود انسان است. [۵]

آقای مرتضی مطهری در ارتباط با شناخت ماهیت شناخت و حدود شناخت می گوید:

ابزارهای شناخت چگونه هستند؟ یکی از ابزارها حواس است. ولی حواس ابزاری است برای منبع طبیعت با این ابزار است که انسان شناخت از طبیعت میگیرد دوم از ابزار شناخت، استدلال منطقی استدلال عقلی یا برهان است؛ آنچه که منطق آن را قیاس یا

برهان قلمداد میکند ابزار دوم زمانی معتبر است که ما عقل را یک منبع بشناسیم… منبع سوم قلب یا دل است یعنی اینک با تجربه درونی مکانیزم پیشرفت کار قلب و دل را به عنوان منازل و مراحل شناخت بیان میکند بعد از مرحله احساس این خود ذهن است که در درون خودش احساس را به مرحله تعقل و شناخت احساسی و سطحی را به مرحله شناخت منطقی و عمقی بالا می برد.

در هر شناسایی منطقی تجربی یک شناسایی تعقلی، قیاسی و عقلی محض وجود دارد که آن تکیه گاه شناسایی تجربی است.

اینجاست که عقل بر تجربه تقدم پیدا میکند یعنی اگر شناسایی عقلی برهانی متکی بر بدیهیات اولیه بنا شد، شناسایی تجربی منطقی محال است. پس اکثر شناختهای ما در جهان شناختی است که نه حسی مستقیم است یعنی همان شناخت احساسی سطحی و نه شناخت منطقی عینی تجربی است که خود آن قابل تجربه و آزمایش باشد بلکه احساس ما به آثار و آیه های آن شیء تعلق میگیرد. [۱]

بنابراین، نتیجه میگیریم که شناخت انسان از حقیقت و واقعیت هم نسبی است و هم آنگونه که فرارفتارگرایان استنتاج نموده اند، دارای آفاتی نیز هست. دو مؤلف روابط بین الملل این آفات را به سه دسته تقسیم میکنند آفات مربوط به محقق روابط بین الملل، اطلاعات و منابع؛ و آفات مربوط به ماهیت رشته روابط بین الملل طبق این تقسیم بندی، فرهنگ،

نوع معاشران اجتماعی نوع تحصیلات تجربیات علمی دوستان و خانواده تعلق گروهی سازمانی و دولتی و تعصب ملی از جمله عواملی هستند که احتمالاً بر نوع استنباط و استنتاج محقق روابط بین الملل اثر می گذارند. [۷]

دومین آفت به اطلاعات و منابع مربوط می شود. کمبود منابع دقیق و اصیل در قضاوت محقق به طور منطقی اثر میگذارد و استنتاج او را ناقص میکند. در همین رابطه وفور منابع نیز خود مانعی برای استنباط است. انتخاب یک منبع و یا یک مشاهده و قضاوت بر دیگری می تواند مشکل استنباط و استنتاج را افزایش دهد. سومین آفت به رشته روابط بین الملل بر میگردد. فقدان تعاریف واحد برای مفاهیم کلیدی این معرفت متفاوت بودن چارچوبهای تحلیلی متغیر بودن پدیده های سیاسی و بین المللی، نسبی بودن مشاهدات و همان طور که گفته شد، ورود انگیزه ها و منافع به میدان معرفتی ،رشته از محدودیتهای رشته روابط بین الملل محسوب می شوند. [۸]

آنچه میتوانیم به نکات فوق اضافه کنیم این است که دانشمندان روابط بین الملل چه در قدیم و چه در زمان معاصر، عمده وقت و همت خود را صرف دو مورد کرده اند (۱) شناخت کاربردی از نظام بین الملل و تقابل حکومتهای ملی و نهایتاً توصیه سیاستها و اصلاحات ساختاری و تدریجی (۲) تبدیل این معرفت به یک معرفت علمی» به معنای علوم دقیقه هر چند در هر دو نوع برخورد شواهدی از حقیقت یابی دیده می شود، اما معنای وسیع حقیقت فراتر از متون سنت گرایی، رفتارگرایی و فرارفتارگرایی بوده است. اگر معرفت روابط بین الملل را در دو نوع برخورد فوق خلاصه کنیم ویژگیهای ذیل را می توانیم مطرح نماییم. روابط بین الملل در مجموع کشف کردنی نیست. متون روابط بین الملل در هر دوره شرایط آن دوره را نشان میدهد و محقق هر دوره به طور قابل توجهی اسیر مصادیق زمان خود بوده است. حتی بررسیهای علمی که تشابه را نشان میدهند در قالبی که مصادیق تشابه قرار گرفته اند صحت

دارند و کمتر محققی تاریخ وسیعی از عملکرد بین المللی بشر را مورد بررسی قرار داده است تا به مجموعه قواعدی از نشابهات رفتاری و واکنشی دست باید بنابراین رشته روابط بین الملل تا زمانی که نگرش کاربردی و فرارفتارگرایی در آن حاکم باشد، بیشتر در قالب شرایط زمان مصادیق مقطع و اصلاح سیاستها اندیشه ها و ساختارها عمل خواهد کرد. پیرامون کشف حقایق روابط بین الملل در طول تاریخ به نظر می آید.

که مفیدترین و جامع ترین روش علمی استخراج فرضیه ها و قواعد اگر . پس باشد. به عبارت دیگر اگر این مجموعه از شرایط فراهم آید، به احتمال قوی، پس این گونه خواهد شد.

ارتباط تحقیق به مسائل جاری تجزیه موضوعی و تحلیل منظم و مفهومی از ویژگیهای نوین مطالعات و تحقیقات روابط بین الملل است.

به طور کلی، اکثر کسانی که هم اکنون در حیطه روابط بین الملل در اکثر کشورهای جهان تحقیق میکنند سعی بر آن دارند که چه از لحاظ مفهومی و چه از حیث موضوعی در ارتباط با مسائل جاری با آینده نزدیک کشورها با نظام بین الملل تمرکز داشته باشند. برخورد رفتارگرایان با روابط بین الملل که قصد داشتند قوانین علمی و لایتغیر این رشته را کشف کنند، مقبولیت و اعتبار ندارد تأثیر جهان گرایان از این جنبه که محققان مسائل زمان خود را باید اولویت دهند تأثیری پایدار بوده است. از دیگر ویژگیهای مهم و جدید در تحقیقات روابط بین الملل، تجزیه کردن پدیده ها جهت برداشت و تحقیق بهتر و جامع تر است. کلی گوییهای گذشته نسبتاً تقلیل یافته است و محققان سعی بر آن دارند که در متون و

L 11 J

تحقیقات خود با توجه به منطقی که موضوع با مفهوم می طلبد آن را تجزیه کنند تا شناخت عمیق حاصل گردد. این گرایش نوین احتمالاً از دو منبع نشئت گرفته است. اول، اثرات مثبت رفتارگرایی بر تحقیق؛ و دوم، نیاز تخصصی و کاربردی در دنیای امروز

ویژگی دیگر برخورد مفهومی با رشته روابط بین الملل است. در اکثر متون جدید برخورد مفهومی حالت عام به خود گرفته است. هر چند نسبت برخورد مفهومی در متون طیف وسیعی را در بر میگیرد اما این اثر مثبت رفتارگرایی باعث شده که محققان برای انتقال استنباطها و استنتاجهای خود از چکیده های مفهومی استفاده کنند سطح انتزاع تحقیق خود را افزایش دهند و عموماً به استقرایی شدن تحقیقات مساعدت بخشند.

مفهومی شدن یک معرفت رشد و گسترش آن را از یک طرف و انتقاد پذیری و ابطال پذیری استنباطهای آن را از طرف دیگر تسهیل مینماید. بنابراین معرفت روابط بین الملل از طریق مفهومی شدن استحکام و نظام بیشتری می یابد.

نظریه سازی در روابط بین الملل به صورت کثرت نظریه ها درآمده است.

برداشت صحیح از این مبحث منوط به درک جامعی از قسمت اول نتیجه گیری، یعنی شناخت پدیده های روابط بین الملل است. چه در روابط بین الملل و چه در دیگر شاخه های علوم انسانی، دستیابی به نظریه ای واحد که در برگیرنده تمامی علل و معلولهای خرد و کلان باشد تقریباً امری محال است. کثرت نظریه و تعداد آراء در علوم انسانی و روابط بین الملل به واسطه مرتبط بودن تمامی پدیده ها به یکدیگر و همچنین پیچیده تر بودن روابط

نسبت به علوم دقیقه و علوم تجربی است در این قسمت ضروری است که توجه خواننده را به مباحث فصل چهارم و پنجم معطوف داریم. در آن فصول به اهمیت ارتباطات اشاره شد که در واقع از لحاظ نظری به این معنا است که نظریه پرداز متغیرها و روابط بیشتری را باید در بررسی علل و معلولها مدنظر داشته باشد در علوم انسانی کثرت نظریه ها نه تنها ضروری است بلکه پیچیده تر شدن روابط موضوعیت بیشتری پیدا می کند. [۹]

نظریه پردازی در علوم انسانی و روابط بین الملل از نظر وسعت و پیچیدگی قابل مقایسه با علوم تجربی نیست کار نظریه پرداز . علوم انسانی بمراتب دشوارتر و عمیق تر است قرار دادن صدها عامل، علت، معلول، و رابطه در یک قیف استقرایی و دستیابی به یک نظریه، ذهنی فوق العاده منظم انتزاعی و آشنا با داده های متعدد میطلبد. بنابراین، از کثرت نظریه به نکته دیگری میرسیم و آن اینکه در ذهن یک نظریه پرداز روابط بین الملل یا علوم انسانی باید شبکه ای از تمامی کانونها و عوامل تأثیرگذار و تأثیر پذیر وجود داشته باشد تا به نظریه ای نسبتاً جامع دست یابد. اگر در جامعه شناسی و روانشناسی رفتار کنش و واکنش تا اندازه ای قابل مشاهده است در روابط بین الملل مشاهده در حداقل خود قرار داد و تصور بمراتب فعال تر است. بنابراین برای شناخت بهتر و جامع تر روابط پیچیده بین المللی مجهز بودن به یک ذهن انتزاعی و شبکه ای وسیع از کانونهای به هم مرتبط از ضروریات است.

در رشته روابط بین الملل تمام پدیده ها به هم مرتبط هستند و بررسی مستقل از پدیده ها شناخت جامع الاطرافی را به دنبال نمی آورد. در دوره ای که رفتارگرایی معمول بود بررسی مستقل پدیده های خرد همان گونه که در علوم دقیقه رسم است) روش عام رفتارگرایان بود. اما

به درستی برای دانشمندان روابط بین الملل اثبات شد که تلفیق سطوح مختلف ارزیابی و تحلیلی شناخت و استنتاج را شکل جامع تری می بخشد.

بنابراین، نظریه پرداز روابط بین الملل پس از آنکه سطوح مختلف موضوع با مفهوم تحقیقی خود را مورد شناسایی قرار داد، سپس باید میان سطوح خرد و کلان در نوسان باشد هر اندازه که نظام بین الملل پیچده تر و ارکان آن به هم وابسته تر میشود هر موضوع و یا مفهومی در سطوح مختلف خرد و کلان از تأثیرگذاری و تأثیر پذیری بیشتری برخوردار می شود و امر نظریه پردازی را مشکل تر می نماید.

۴. به دلیل کثرت نظریه ها در رشته روابط بین الملل، این معرفت از یک پارادایم واحد برخوردار نیست

لفظ پارادایم توسط توماس کیون در سال ۱۹۷۰ در کتاب او تحت عنوان ساختار انقلابهای علمی مطرح گردید. [۱۰] پارادایم بر اساس تعریف کیون به مشترکات منسجم ارزشی فکری و روشی اعضای یک جامعه علمی اشاره میکند. [۱۱] کیون میگوید: اکتساب یک پارادایم توسط دانشمندان یک معرفت نشانه بلوغ آن معرفت است. پارادایم در ذهن جهان بینی و روش کار پژوهشگران یک رشته علمی قرار دارد. آرند لیپهارت ۳ طی مقاله ای در ۱۹۷۴، ۱۲۱ ادعا می کند که رشته روابط بین الملل به موجب عبور از سنت گرایی به رفتارگرایی دچار تحول پارادایمیک شده است. لیپهارت اظهار میدارد که سنت گرایی پارادایم اندیشه مندان قبل از جنگ جهانی دوم بوده است. بررسی روابط بین الملل بر اساس توازن قوا،

سیستم بین المللی کشور – ملت حاکمیت ملی، تفکیک سیاست خارجی از روابط بین الملل و نظریه قدرت و منافع ملی مجموعه ای از چارچوبهای فکری – تحلیلی اندیشه مندان سنت گرا را تشکیل می دهد که در واقع موجب ظهور یک پارادایم روابط بین الملل در میان آنها می شود. [۱۳]

در دهه ۱۹۵۰، مجموعه ای از نظریه های روابط بین الملل مانند ساختارگرایی کارکردگرایی نظریه سیستم ها، نظریه مسابقه (بازی)، همگرایی، نظریه های مبتنی بر مدلهای عقلایی، برخوردهای روانشناسی با روابط بین الملل و غیره زیربناهای پارادایم سنت گرایی در روابط بین الملل را دچار تزلزل نمود. کیون در بسط نظریه پردازی خود پیرامون پارادایم توضیح می دهد که پارادایم به رشد و توسعه سریع و انباشتی یک معرفت کمک می کند.

این دوره صعودی را کیون علم عادی تفسیر می کند. هنگامی که یک پارادایم دچار تحول میشود از فیریک کپرنیک به فیزیک نسبیت انتیشتن، انقلابی در آن معرفت به وقوع می پیوندند. لیپهارت معتقد است که تقابل سنت گرایی با رفتارگرایی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، نشانه های جدیدی از تحول انقلاب علمی در رشته روابط بین الملل را نشان داد و زمینه ها یا ظهور پارادایم جدیدی را فراهم آورد. (۱۴)

لیپهارت تفاوتهای سنت گرایی و رفتارگرایی را به روش و فرآیند تحقیق محصور نمی کند بلکه معتقد است از حیث محتوا، نحوه استنباط و استنتاج دو روش فکری توجیهی با یکدیگر تفاوتهای ریشه ای دارند. بنابراین، هر چند چالش رفتارگرایی در مقابل سنت گرایی پایان نپذیرفته است، به وضوح میتوان ادعا کرد که سنت گرایی بر اندیشه مندان رشته روابط بین الملل سلطه روشی و محتوایی کامل ندارد. کیون در نظریه پردازی

رشد علوم، مراحل انتقال از علم عادی به انقلاب علمی را ارائه نمی دهد و لیپهارت نتیجه میگیرد که ممکن است رفتارگرایی با بلوغ و گستردگی که در آینده پیدا میکند به صورت پارادایم در آید، مرحله نوینی در روابط بین الملل ایجاد کند و ویژگی علم عادی به آن ببخشد. [۱۵]

شانزده سال از زمان چاپ مقاله لیپهارت می گذرد. رشته روابط بین الملل وارد مرحله نوینی شده است که اندیشه مندان آن را فرارفتارگرایی خطاب میکنند. اگر تعریف توماس کیون از پارادایم را مبنا قرار دهیم، روشن است که رشته روابط بین الملل از پارادایمی که تمام اندیشه مندان محققان و نظریه پردازان این رشته از آن پیروی کرده و نسبت به اصول آن اجماع نظر داشته باشند برخوردار نیست. پرسش مهمی که در این رابطه می توان مطرح کرد این است که آیا پارادایم خارج از علوم دقیقه (مانند فیزیک) و احتمالاً زیست شناسی و پزشکی در علوم انسانی نیز قابل اطلاق است یا خیر؟ آیا معرفتی که از منظر بینش و ارزشها تأثیر پذیری دارد می تواند صاحب پارادایم باشد؟ آیا پارادایم در شرایطی قابل دستیابی است

که ماهیت پدیده های یک معرفت حالت ثابت داشته باشند؟

این پرسشها و مشتقات آنها در ارتباط مستقیمی با قسمت اول نتیجه گیری این تحقیق است. هر معرفتی در دوران رشد صعودی خود طبق تعریف کیون، فقط باید یک پارادایم داشته باشد رشته روابط بین الملل (همانند تمامی شاخه های علوم انسانی از پدیده هایی که دارای ماهیت ثابت باشند برخوردار نیست هر چند استنباط و استنتاج در آن به گروههای مختلفی قابل تقسیم است اما در مجموع از یک پارادایم نمی تواند بهره مند باشد.

کثرت نظریه در این رشته امری است طبیعی (۱۹) که با پیچیده تر شدن محیط بین المللی و افزایش عوامل مؤثر در کنش ها و واکنش ها، احتمال

ور دیدگاههای جدید و برداشتهای نوین از روابط علت و معلولی ود دارد. بنابراین همان گونه که از ابتدا این رشته از مبانی فلسفی ی و ارزشی متعددی نشئت گرفته است، طبیعی است که با توسعه و یدگی آن این روند همچنان ادامه پیدا کند. هر چند فرارفتارگرایی در اری از نوشته ها و تحقیقات دیده میشود اما روشها، پروسه ها و گاههای متفاوتی در قالب فرارفتارگرایان نیز همانند سنت گرایی و رگرایی وجود دارد نتیجه این است که روابط بین الملل نمی تواند پارادایم واحد داشته باشد.

وابط بین الملل یک معرفت میان رشته ای است.

بتدا توجه خواننده را به جدول ذیل جلب می نمایم

واحد

سیستم

فرد

جامعه

روانشناسی

جامعه شناسی

روانشناسی اجتماعی

روابط بین الملل ۴

همان گونه که در این جدول مشاهده میشود رشته روابط بین الملل گیرنده پدیده های بعضی از شاخه های علوم انسانی است. یکی از بهای مهم رفتارگرایی که همچنان در فرارفتارگرایی باقی ماند، ربط

دادن علی و تحلیلی پدیده های روابط بین الملل به جامعه شناسی روانشناسی و اقتصاد است. بررسی اقتصادی روانشناختی و جامعه شناختی روابط بین الملل به شناخت محقق جامعیت بیشتری می بخشد. زیرا بحث روابط بین الملل، بحث تقابل و همکاری انسانها دولتها، و ملتها است. طبیعی است که ابعاد اجتماعی روانی و اقتصادی را نمی توان از مباحث انسانی گروهی و اجتماعی تفکیک نمود. (۱۷) به موجب میان رشته ای شدن روابط بین الملل، رشته های فرعی متعددی مانند اقتصاد سیاسی بین الملل، روانشناسی جنگ و همکاری جامعه شناسی سیاسی بین الملل و بررسی روانی و اجتماعی سیاست خارجی با دهها زیر عنوان هم اکنون در دانشگاههای معتبر کشورهای مختلف در دانشکده های روابط بین الملل یا مؤسسات مطالعات بین المللی تدریس و تحقیق میشوند بنابراین اندیشه مند روابط بین الملل برای آنکه از دید جامعی برخوردار باشد و نسبت متغیرهای غیر سیاسی را در بررسیهای خود دخالت دهد باید مطالعات اقتصادی جامعه شناختی و روانشناختی را به موازات متون سیاسی روابط بین الملل مد نظر داشته باشد. این ضرورت علمی نه تنها از ماهیت این معرفت استنباط می شود بلکه تلاقی ارتباطات اقتصادی فرهنگی و اجتماعی در نظام بین الملل کنونی بر اهمیت میان رشته ای بودن روابط بین الملل می افزاید.